امام صادق (ع ): دعاى چهار كس مستجاب نيست ... و مردى كه مالى
داشته و آن را تباه كرده است و مى گويد: پروردگارا به من روزى ده ، و خدا مى
فرمايد: ((مگر به تو فرمان ندادم كه صرفه جو باشى ؟)).
كد - خيرالاهى
41 النبى (ص ) : اذا اءراد
الله باءهل بيت خيرا رزقهم الرفق فى المعيشة و حسن الخلق
(667)
پيامبر (ص ): چون خدا خير خانواده اى را بخواهد، ملاحظه داشتن در معيشت و مصرف و
خلق نيك را روزى ايشان مى كند.
نيز رجوع كنيد به فصل چهارم ، از همين باب بندهاى ((ج
)) و ((د))(668)
كه - بركتهاى ميانه روى در معيشت
42 النبى (ص ) - فيما رواه
الامام الصادق (ع ): منن اقتصد فى معيشة رزقه الله ؛ و من بذر حرمه الله
(669)
پيامبر (ص ): به روايت امام صادق (ع ): هر كس در معيشت خود ميانه روى (و صرفه جويى
) كند خدا روزى او را مى رساند؛ و هر كس تبذير (و ولخرجى ) كند محرومش مى سازد)).
43 الامام السجاد(ع ): لينفق الرجل بالقصد و بلغة الكفاف ،
يقدم منه فضلا لاخرته ؛ فان ذلك اءبقى للنعمة ، و اءقرب الى المزيد من الله عزوجل ،
و اءنفع فى العافية (العاقبة - خ ل ).(670)
امام سجاد (ع ): شخص بايد كه با ميانه روى و مراعات كفاف خرج كند، و مقدارى از مال
(و امكانات خود) را از پيش براى آخرت خود بفرستد، كه اينگونه رفتار نعمت را بهتر
باقى مى دارد، و به افزون شدن نعمت از جانب خداوند بزرگ نزديكتر است ، و براى عافيت
(عاقبت ) انسان سودمندتر.
44 الامام الصادق (ع ): الرفق فى تقدير المعيشة ، خير من
السعة فى المال .(671)
امام صادق (ع ): ملاحظه داشتن در امور معاش ، بهتر است از فراوانى مال .
تتميم : خداى متعال صرفه جويان را
دوست مى دارد
45 الامام الصادق (ع ): لو اءن الرجل اءنفق ما فى
يديه ، فى سبيل من سبيل الله ، ما كان اءحسن و لاوفق ، اليس يقول الله تعالى :
((و لاتلقوا بايديكم الى التهلكة ، و اءحسنوا، ان الله يحب
المحسنين ؟ يعنى المقتصدين ...(672)
امام صادق (ع ): اگر مردى همه آنچه را كه دارد در راهى از راههاى خدا انفاق كند،
كارى نيك نكرده و توفيقى نيافته است ، مگر خداى متعال نفرموده است :
و لا تلقوا باءيديكم الى التهلكة و اءحسنوا، ان الله يحب
المحسنين ؛ يعنى ، المقتصدين ، به دست خويش خود را به مهلكه (تباهى ، عاقبت
تباه ) ميفكنيد، و به نيكويى رفتار كنيد، كه خداوند نيكو رفتاران را دوست مى دارد))،
يعنى صرفه جويان را.
نگاهى به سراسر فصل
اندازه دارى و ميانه روى در زندگى ، اصلى اسلامى : يكى از مهمترين تعاليم
اقتصادى اسلام ، ((اصل اندازه دارى در زندگى
)) و مصرف كردن است (كه در شمار ((اخلاق اقتصادى
)) نيز قرار دارد، يعنى ((تربيت معاشى
)) و ((تنظيم مصرف ))،
و پرورش دادن روح ((انضباط مالى )) و
((نظم اقتصادى )) در افراد). و جاى
تاءسف بسيار است كه اين تعليم اقتصادى تاكنون - چنانكه بايد - پژوهيده و شناسانده
نگشته است . در پاره اى كتابهاى تربيتى و اخلاقى اسلامى سخن درباره آن گفته شده است
، ليكن نقش بنيادين آن ، با توجه به همه تعاليم اين موضوع ، و تاءثير عميقى كه در
تكامل زندگى مادى و روحى انسان دارد، و نتايجى كه مى توان از رعايت اين اصل براى حل
مشكلات معيشتى گرفت ، همچنين زيانهاى مالى بسيار سنگينى كه رعايت نكردن آن به
مردمان مى رساند، هنوز - چنانكه در خور اين مقوله مهم و حياتى است - مورد پژوهش و
آموزش قرار نگرفته است .
ستيغ بلند اين تربيت سازنده ، استوارسازى اصل نظم و اعتدال در مصرف است ، زيرا
برنامه ريزى حاكم بر زندگى افراد(673
)، هرگاه بر شالوده ((ميانه روى ))
و مراعات حدود باشد، و اندازه لازم و مناسب در نظر گرفته شود، و در جهت
((قواميت مال )) قرار داشته باشد، و
زندگيى كفافى را پى ريزد، همين چگونگى خود باعث رفاه فرد، و بى نيازى و امنيت
اقتصادى اجتماع خواهد شد. و هر گاه برنامه ريزيها در زندگى افراد و مؤ سسات و
نهادها بر عكس آنچه گفته شد باشد، هم موجب سقوط مالى افراد مى شود، و هم نيازمندى
جامعه ، چنانكه امام على بن ابيطالب (ع ) مى فرمايد: من لم
يحسن الاقتصاد اءهلكه الاسراف
(674)، هر كس ميانه روى را بخوبى (و دقيق ) رعايت نكند اسراف
او را تباه سازد.
و شكل راستين اندازه دارى در زندگى و مصرف كه تعاليم اسلامى بر آن تاءكيد كرده اند،
اين است كه زندگى اترافى و اسرافى به زندگيى قوامى و مقتصدانه بدل شود، و اندازه
دارى و انضباط بر همه موارد مصرف حاكم باشد، تا مصرف كردن و بهره مند شدن از مواهب
و امكانات موجود، هم از نظر كيفى ، با واقعيت زندگى فطرى انسان هماهنگ گردد. و
برخوردارى همه مردمان از اموال و معادن و نعمتهاى الاهى ، چنانچون زندگى يك خانوار
همگون باشد. و اين هماهنگى و همگونى براى فرد و جامعه ، جز از راه اندازه دارى و
ميانه روى ، و كوشش جدى حاكميت براى تحقق بخشى به آن ، شدنى نيست .
پرتوى روشنگر
توجه به اهميت تربيتى و سازنده ((اندازه دارى
)) در زندگى و مصرف ، و آموخته شدن با روح اين تعليم الاهى ،
بر فراگيرى و پذيرش دو موضوع مبتنى است :
(1) - در هم تنيدگى ابعاد مادى و روحى وجود انسان ، به اين معنى كه مسائل معيشت و
مصرف - از نظر كمى و كيفى - با تار و پود وجود انسان ، هماره در حال تاءثيرگذارى و
تاءثيرى پذيرى است . از اينرو، نمودهاى اقتصادى و حالات زندگى و چگونگى مصرف ،
پيوسته بر خصوصيات نفسى و حالات روحى و اخلاقى انسان اثر مى گذارد و به آنها شكل مى
دهد، و ماده و معنى در وجود انسان (بصورتى گسترده ) كار مى كنند و اثر مى گذارند -
چنانكه در پيش نيز اشاره اى گذشت . و از اينجاست كه مى نگريم فراوانى و زيادى مال
موجب سركشى نفس مى شود؛ طغيان نفس و سركشى نفس نيز انسان را به طلب مال فراوان وا
مى دارد، تا جايى كه از او طاغوت يا طاغوتچه اى مى سازد.
(2) - پى ريخته شدن فطرت و طبيعت انسان بر اعتدال و تمايل به ميانه روى ، و
زيانمندى افراط و تفريط براى آدمى ، و نقش بنيادين ((اندازه
دارى در معيشت ))، كه اينها همه شرايط زندگى ظاهرى و مادى
انسان را با واقعيت سرشت انسانى هماهنگ مى كند. و نتيجه آن اين است كه زندگى
انسانها از قوام مادى و معنوى و از همگرايى معيشتى و اخلاقى برخوردار مى گردد، و از
هرگونه كوتاهى يا تجاوز بركنار مى ماند، چنانكه امام على بن الحسين سجاد(ع ) در
مقام دعا مى گويد: و قومنى بالبذل و الاقتصاد(675)،
خداوندا! (زندگى روحى و مادى ) مرا با بخشيدن و ميانه روى كردن در مصرف ، بر پاى
دار. و بدينگونه از خداى متعال مسئلت مى كند كه او را با دست بخشش داشتن و ميانه
روى كردن در زندگى برپاى دارد، نه با مال فراوان و شادخوارى و خوشگذرانى . بنابراين
، استوارى معيشتى براى هر انسانى ، جز با ميانه روى در مصرف پديد نمى آيد، و تكاثر
مالى ، و آزادى در مصرف ، جز افت اخلاقى و سقوط چيزى در پى نمى آورد. و روشن است كه
عامل سقوط، عامل استوارى نتواند بود؛ و استوارى به همان ميانه روى است ، چنانچه اين
سخن امام على بن ابيطالب (ع ) از نظر گذشت كه لن يهلك من
اقتصد(676)،
هر كس ميانه روى كرد هرگز تباه نگشت .
بنابراين ، ميانه روى در زندگى از عوامل نجات انسان است ، و اسراف و همچنين خست
ورزى در زندگى و امكانات و مصرف ، از عوامل تباهى ، كه نيروهاى روحى را به هدر مى
دهد، و نفس انسان را فاسد مى كند.
تذييل (1)
اصل ((اندازه دارى در معيشت ))،
كه برخى از تعاليم و آيات و احاديث درباره آن در فصل گذشت ، با نظر به
((عام بودن ادله (عموم ادله ) ))، همه
مراحل تكليفى مثبت يا منفى مربوط به مال را شامل مى شود، بنابراين بر شالوده اين
اصل ، اسراف و تبذير و مصرفهاى شادخوارانه ، و ضايع كردن مال ، و مصرف كردن در
جاهاى غير لازم يا غير ضرورى يا غير مناسب نفى مى شود.
تذييل (2)
اصل ياد شده ، مراحل توليد و توزيع را نيز در بر مى گيرد، زيرا اين اصل
مقتضى اين امور است :
(1) - در مرحله توليد، از توليد كالاهاى ((لوكس
)) و اشراف پسند احتراز شود، بويژه به هنگامهايى كه جامعه به
توليد كالاهاى اوليه و ضرورى زندگى نياز دارد.
(2) - در مرحله توزيع ، از توزيعهاى ناعادلانه و بدور از حد ميانه احتراز شود، تا
دسته اى به هر چه مى خواهند دست نيابند، در حالى كه اغلب مردم نيازهاى اوليه را در
اختيار ندارند. پس بايد توزيع بر شالوده ((اندازه دارى
)) و تنظيم مقتصدانه مبتنى باشد، تا همه قشرهاى گوناگون از
مواهب طبيعى و محصولات كشاورزى و توليدات صنعتى و واردات تجارتى بتوانند برخوردار
گردند.
تذييل (3)
با توجه به حرام بودن ((اسراف ))
بطور مؤ كد، و همچنين منع از تنگ نظرى و خست ورزى ، روشن مى شود كه اصل
((اندازه دارى در معيشت (زندگى و مصرف ) ))،
در مراتبى چند، موضوعى تكليفى و حكمى است نه تنها اخلاقى ؛ همچنين با توجه به نقش
بنيادين آن در بالا آوردن سطح اقتصادى زندگى مردم ، و نگهداشت آنان از نظر اخلاقى و
سياسى ، و تمرين كردن انضباط معاش ، و حركت در جهت رسيدن به خودبسندگى .
اين امور بسيار مهم بر ما لازم مى دارد كه اين اصل اساسى (كه در برخى از احاديث ،
يكى از سه ركن كمال يابى ايمان شمرده شده است ، و به همين زودى از آن ياد مى كنيم )
را امرى اخلاقى صرف نشماريم ، كه ضامن اجرايى نيرومندى نيابد؛ پس بايد آن را از
پيكره ((اقتصاد اسلامى )) بيرون نبريم
.
تذييل (4)
حديثى كه از حضرت امام محمد باقر (ع ) نقل كرديم چنين بود:
الكمال ، كل الكمال ، التفقه فى الدين ، و الصبر على النائبة
(677)، و تقدير المعيشة ، كمال ، كل كمال به تفقه در دين است
، و صبر بر مصيبت ، و اندازه دارى در معيشت )). مى نگريم كه
امام معصوم (ع )، در اين حديث شريف ، اصل ((اندازه دارى
)) را، در رديف ((تفقه در دين (فهم
تحقيقى و جامع دين ) )) - كه بطور عام بر هر مسلمانى واجب
است - قرار داده است ؛ و در رديف ((صبر بر مصيبت
))، كه از عوامل مهم رشد روحى انسان و صلابت معنوى اجتماع
است . فهم اجتهادى حديث ، موضوع ديگرى را نيز بر ما معلوم مى دارد، يعنى اينكه فهم
تحقيقى و جامع دين و فراگيرى درست تعاليم آن ، بر افراد و جامعه لازم مى دارد كه به
اصل ((اندازه دارى در معيشت )) گردن
نهند، و مصرفى قوامى را در پيش گيرند، كه هم موانع رشدى را كه از ((تبذير))
پديد مى آيد از سر راه اجتماع بردارد، و هم موانع رشدى كه از بخل و تنگ نظرى جان مى
گيرد.
تذييل (5)
با نگرش به اهميت تربيت اقتصادى براى مردم ، و نشر اخلاق اقتصادى در اجتماع
، واجب است كه بخشى از تلاشهاى فرهنگى و تربيتى اقتصادى افراد و آموختن
((فرهنگ اسلام )) به آنان اختصاص داده
شود، و درباره ((فرهنگ اقتصادى )) و
((اخلاق اقتصادى ))، كتابهايى تاءليف
يابد، و كودكان و نوجوانان از دوره ابتدايى با روش اقتصادى اسلام در زندگى آشنا
شوند، و زيانهاى مصرفگرايى را خوب درك كنند، تا زمينه رسيدن جامعه به
((قوام اخلاقى اقتصادى )) - در كنار
ديگر احوال حاكم بر اجتماع - فراهم گردد، و پديد آوردن يك ((نظام
اقتصادى ))، در چارچوب اسلام ، و نظارت دقيق بر اجراى آن ،
ميسر شود.
و روشن است كه اين سلوك اقتصادى ، عامل مهمى خواهد بود براى رسيدن به خود بسندگى و
از ميان بردن مصرفگرايى ويرانگر، و در آمدن از اسارت وابستگى ، و برداشتن موانع از
سر راه استقراريابى نظامى عادل و آزاد.
تذييل (6)
اميد است خوانندگان آگاه از نظر دور ندارند كه ضرورت رعايت اصل
((اندازه دارى در مصرف ))، به اقتصادى
فردى و اجتماعى اختصاص ندارد، بلكه همه گونه مصرفهاى فردى و اجتماعى و دولتى و
خدماتى را فرا مى گيرد، و تمام جوانب توليد و توزيع را شامل مى شود، و درباره همه
نهادها و مؤ سسه ها و ادارات جارى است ، بويژه مؤ سسه هاى دينى از هر قبيل .
فصل بيست و نهم : بسندگى به كفاف ، قناعت ، اصالت و حدود
اء - بسندگى به كفاف (اندازه لازم )
قرآن :
1 يا ايها الذين آمنوا، لا تحرموا طيبات ما اءحل الله لكم و
لا تعتدوا...(678)
اى مؤ منان ! چيزهاى پاكيزه اى را كه خداوند بر شما حلال كرده است بر خود حرام
مكنيد، و از حد نيز در نگذريد...
حديث :
1 النبى (ص ) - فيما رواه الامام الصادق (ع ): طوبى لمن
اءسلم و كان عيشه كفافا.(679)
پيامبر(ص ) - به روايت امام صادق (ع ): خوشا به حال كسى كه به اسلام بگرود، و
زندگيى كفافى داشته باشد.
2 النبى (ص ) - فيما رواه الامام الصادق (ع ): اللهم ارزق
محمدا و آل محمد، و من اءحب محمدا و آل محمد، العفاف و الكفاف ...(680)
پيامبر (ص ) - به روايت امام صادق (ع ): خداوندا! به محمد و آل محمد، و دوستان محمد
و آل محمد، عفاف عطا كن و كفاف .
((عفاف ))، در بعد روحى و اخلاقى ؛ و
((كفاف )) در بعد مادى و زندگى .
3 النبى (ص ) - من اءصبح معافا فى جسده ، آمنا فى سربه ،
عنده قوت يومه ، فكاءنما حيزت له الدنيا...(681)
پيامبر (ص ): هر كس تنى سالم و محيطى امن و روزى گذران خويش را داشته باشد، گويى
همه جهان را دارد...
4 النبى (ص ) : اءلا! و ان اءفضل الناس عبد اءخذ فى الدنيا
الكفاف ، و صاحب فيها العفاف .(682)
پيامبر (ص ): آگاه باشيد! با فضيلت ترين مردمان بنده اى است كه از دنيا به اندازه
كفاف به دست آورد، و هماره - در زندگى - عفاف ورزد.
5 الامام على (ع ): من اقتصر على بلغه الكفاف ، فقد انتظم
الراحه ، و تبوا خفض الدعه .(683)
امام على (ع ): هر كس به اندازه كفاف قناعت كند، آرامش خاطر خويش را تاءمين كرده
است . و به زندگيى با آسايش دست يافته است .
6 الامام على (ع ): تمام العفاف ، الرضا بالكفاف .(684)
امام على (ع ): عفاف كامل در خرسندى به كفاف است .
7 الامام على (ع ):...الدنيا دار منى لها الفناء، و لاهلها
منها الجلاء، و هى حلوه خضراء، و قد عجلت للطالب ، و التبست بقلب الناظر، فارتحلوا
منها باحسن ما بحضرتكم من الزاد، و لاتسالوا منها فوق الكفاف ، و لاتطلبوا منها
اكثر من البلاغ .(685)
امام على (ع ): دنيا خانه اى است در معرض فنا، و ساكنانش در حال كوچ ، در نظر (سطحى
) شيرين است و خرم ، كه به سوى طالب خود مى شتابد و دل او را مى ربايد. از دنيا با
بهترين توشه اى كه در دسترس داريد آماده كوچيدن شويد، و بيشتر از اندازه كفاف
مجوييد، و در پى افزونتر از مقدار لازم نباشيد.
8 الامام على (ع ): قليل يكفى ، خير من كثير يردى .(686)
امام على (ع ): اندكى كه بسنده باشد، بهتر است از بسيارى كه تباهى آورد.
9 الامام على (ع ): من اقتنع بالكفاف ، اداه الى العفاف .(687)
امام على (ع ): هر كس به اندازه كفاف قناعت كند، او را به عفاف خواهد رسانيد.
10 الامام السجاد(ع ):...نعوذ بك ...من فقدان الكفاف .(688)
امام سجاد(ع ):.. به تو (اى خداوند) پناه مى بريم ...از نداشتن به اندازه كفاف ...
11 الامام السجاد(ع ): اللهم صل على محمد و آله ...و توجنى
بالكفايه ...و لاتفتنى بالسعه ...(689)
امام سجاد(ع ): خدايا، بر محمد و آل محمد درود فرست !...و مرا به داشتن اندازه كفاف
زينت ده ...و به مال فراوان مفتون مساز...
12 الامام باقر (ع ): قال على بن الحسين (ع ): لينفق الرجل
بالقصد، و بلغه الكفاف ، و يقدم منه فضلا لاخرته ، فان ذلك ابقى للنعمه ، و اقرب
الى المزيد من الله عزوجل ، و انفع فى العافيه (العاقبه - خ ل ).(690)
امام باقر (ع ): به نقل از پدر خويش : شخص بايد با ميانه روى و مراعات كفاف خرج
كند، و مقدارى از مال (و امكانات ) خويش را، از پيش براى آخرت خود بفرستد، كه
اينگونه كردار نعمت را بهتر باقى ميدارد، و به افزون شدن آن از جانب خداوند بزرگ
نزديكتر است ، و براى عافيت (عاقبت ) انسان سودمندتر.
ب - قناعت (زندگى پاكيزه )
قرآن :
1 من عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مؤ من ، فلنحيينه حياه
طيبه
(691)
هر كس ، از مرد و زن ، كه مؤ من باشد و كار نيك انجام دهد، او را به زندگيى خوش و
پاكيزه خواهيم رسانيد...
حديث :
1 النبى (ص ): القناعه ملك لايزول .(692)
پيامبر (ص ): قناعت پادشاهيى است بى پايان .
2 الامام على (ع ): القناعه مال لاينفد.(693)
امام على (ع ): قناعت ، مالى است تمام ناشدنى .
شريف رضى مى گويد: ((اين حديث از پيامبر - صلى الله عليه و
آله - نيز نقل شده است )).(694)
3 الامام على (ع )- سئل عن قول الله عزوجل :
((فلنحيينه حياه طيبه ؟)) فقال : هى القناعه .(695)
امام على (ع ): از معنى اين آيه ((فلنحيينه حياه طيبه ، او
را به زندگيى خوش و پاكيزه خواهيم رسانيد.)) پرسيدند، فرمود:
اين زندگى (خوش و پاكيزه )، قناعت است .
4 الامام على (ع ): كفى بالقناعه ملكا...(696)
امام على (ع ): با قناعت مى توان پادشاهى كرد...
5 الامام على (ع ): لاكنز كالقناعه .(697)
امام على (ع ): هيچ گنجى چون قناعت نيست .
6 الامام على (ع ): البدن القانع اغنى من البحر.(698)
امام على (ع ): بدن قانع ، از دريا بى نيازتر (و چيزدارتر) است .
7 الامام الباقر(ع ): من قنع بما اوتى ، قرت عينه .(699)
امام باقر (ع ): هر كس به آنچه دارد قانع و خرسند باشد، هماره چشمش روشن (و روحش
آسوده ) است .
8 الامام الصادق (ع ) خمس من لم تكن فيه لم يتهنا بالعيش :
الصحه ، و الامن ، و الغنى ، و القناعه ، و الانيس الموافق .(700)
امام صادق (ع ): پنج چيز است كه هر كس نداشته باشد، زندگيى گوارا نخواهد داشت :
تندرستى ، امنيت ، بى نيازى ، قناعت ، و مونسى همدل .
9 الامام الصادق (ع ): اذا احب الله عبدا الهمه الطاعه ، و
الزمه القناعه ، و فقهه فى الدين ، و قواه باليقين ، فاكتفى بالكفاف ، و الكتسى
العفاف .(701)
امام صادق (ع ): چون خداوند بنده اى را دوست بدارد، شوق عبادت در دل او مى افكند، و
قناعت را پيشه او مى سازد، و او را به فهم بصيرانه دين موفق مى دارد، و به دل او با
((يقين )) نيرو مى بخشد؛ چنين انسانى
به ((كفاف )) بسنده مى كند، و در جامه
((عفاف )) مى خرامد.
10 الامام الصادق (ع ) - مما قاله لحمران بن اعين :...لامال
انفع من القنوع باليسير المجزى ....(702)
امام صادق (ع ) - از سخنانى كه به (صحابى معروف خويش ) حمران بن اعين فرمود:...هيچ
مالى سودمندتر از قناعت به اندكى كه بسنده باشد نيست .
نگاهى به سراسر فصل
در حديث نبوى ، از قول پيامبر اكرم (ص ) آمده است كه در مقام دعا عرض كرد:
اللهم ارزق محمدا و ال محمد، و من احب محمدا و آل محمد،
العفاف و الكفاف ، و ارزق من ابغض محمدا و آل محمد، كثره المال و الولد.(703)
خداوندا! به محمد و آل محمد، و دوستداران محمد و آل محمد، عفاف و كفاف روزى كن ، و
به دشمنان محمد و آل محمد، مال و فرزند فراوان بده ))(704).
از اين حديث (كه در آغاز فصل - حديث 2 - آورده شد)، تعاليم مهمى آموخته مى شود:
1- هر كس از سيره پيامبر و آل او، و از راهنمايى آنان پيروى مى كند، و آنان را دوست
مى دارد، و خواهان آن است كه پيرو روش ايشان باشد، بايد از مال و معيشت و مصرف ، به
اندازه كفاف قناعت كند، و در صدد خواستن آنچه براى ديگران است و مصرف كردن آن
برنيايد؛ و در طلب مال تكاثرى نباشد، و اگر مالى فراوان به دستش رسيد، فزونى بر
كفاف را انفاق كند.
2- همچنين بر او لازم است كه خواستار فرزندان فراوان نباشد، تا بتواند زندگى و
آموزش و پرورش و آداب دانى و كارآموزى و رسيدگى به آنان ، و نگاهدارى و تندرستى
جسمانى و اعتدال روحى آنان را، با محبت و مهربانى و نوازش به خوبى تاءمين كند، و
آنان را همچون افرادى تندرست و با نشاط و سودمند و سازنده و پيشرفت آفرين ...به
اجتماع بسپارد.
3- پيامبر اكرم (ص ) از خداى متعال خواستار آن شد كه دشمنان او و آل او را به زيادى
مال و فرزند مبتلا سازد. و شايد اين دعا اشاره اى به عواقب بد نظام مهلك تكاثرى
باشد. و اگر اهل آن ، از عهده حل مشكلات خود برآيند، باز در چنگال بهره كشى
متكاثران برتر از خود گرفتار خواهند بود.
4 - عفاف (پارسايى )، ملازم با كفاف (روزى و معيشت بسنده ) است ، نه با تكاثر و نه
با فقر.
آگاهى
عالم و محدث بزرگ ، محمد بن يعقوب كلينى ، حديث ياد شده را، با اسناد خويش ، در
كتاب عظيم ((اصول كافى ))، اين چنين
روايت كرده است : ...و ارزق من ابعض محمدا و آل محمد المال و
الولد(705)
به دشمنان محمد و آل محمد، مال و فرزند روزى كن . يعنى بدون كلمه ((كثره
، فراوانى ))، ليكن مقصود معلوم است ، زيرا اصل مال و فرزند
ناپسنديده نيست ، پس ناگزير مقصود فزونى آن دو است ، چنانكه در روايت عالم بزگوار،
سيد ضياءالدين فضل الله رواندى در رساله ((نوادر))
او آمده است ، و نقل شد.
فصل سى ام : اسلام و فقر، مبارزه اى فراگستر (1)
- آشنا كردن مردمان با آثار فقر و نتايج منفى آن
الف - پريشانى
قرآن :
1 ...و لو كنت اعلم الغيب لاستكثرت من الخير، و ما مسنى
السوء...(706)
(بگو اى محمد:)...اگر از غيب (جز آنچه خدا به من خبر دهد) خبر داشتم ، بر خير خويش
بسيار مى افزودم و بدى (پريشانى ) به من نمى رسيد...
حديث :
1 الامام الباقر(ع )- لرجل من اصحابه : ان الله عزوجل يقول
فى كتابه : ((و لو كنت اعلم الغيب لاستكثرت من الخير و
مامسنى السوء))، يعنى : الفقر.(707)
امام باقر (ع ) - به مردى از اصحاب خود فرمود: خداى بزرگ در كتاب خويش مى فرمايد:
و لو كنت اعلم الغيب ، لاستكثرت من الخير و ما مسنى السوء،
مقصود (از سوء، بدى ، پريشانى ) فقر است .
ب - بدبختى ، گرفتارى
2 الامام على (ع ): الفقر مع الدين ، الشقاء الاكبر.(708)
امام على (ع ): فقر با بدهكارى ، بزرگترين بدبختى است .
3 الامام على (ع ): الا! و ان من البلاء الفاقه .(709)
امام على (ع ): آگاه باشيد! كه فقر و فاقه از جمله بلاهاست ....
پس از اين سخن چنين آمده است : و ان من النعم سعه المال
فراوانى مال از جمله نعمتهاست . و پيداست كه اين ((فراوانى
))، كه امام (ع ) آن را از جمله نعمتها مى شمارد، رابطه اى
با فزونى تكاثر ندارد، چه فزونى مال نقمت است نه نعمت ، كه علاوه بر عقل و تجربه ،
تعاليم اسلامى نيز بر آن دلالت دارد، خود امام (ع ) مى فرمايد:
كثره المال يفسد القلوب ، و ينسى الذنوب
(710) فزونى مال دلها را تباه مى كند و گناهان را از ياد مى
برد، و مى فرمايد: ثروه المال تردى و تطغى و تفنى
(711) بسيارى مال انسان را به سقوط مى كشاند، و سركشى مى
آورد، و نابود مى سازد)). پس بهتر است كه اين احاديث را
پيوسته به يكديگر (و به صورت يك منظومه مرتبط) فرا گيريم ، و درد فزونى مال را با
انفاق آن در راه خدا درمان كنيم .
4 الامام السجاد(ع )- فيما رواه الامام الباقر(ع ): اللهم
انى اسالك خير المعيشه ، معيشه اقوى بها على طاعتك ، و ابلغ بها جميع حاجاتى ...من
غير ان تترفنى فيها فاطغى ، او تقترها على فاشقى ...(712)
امام سجاد (ع ) - به روايت امام باقر (ع ): خدايا! از تو خواستار نيكوترين معيشتم :
معيشتى كه با آن توانايى بر طاعت تو پيدا كنم ، و با آن به همه نيازمنديهايم برسم
... بى آنكه سبب (رفاه زدگى ) من شود و سر به طغيان بردارم ، يا آن اندازه آن را
اندك بدهى كه گرفتار بدبختى شوم ...
5 الامام الباقر (ع ) - من اءدعيته و كان يسميه الدعاء
الجامع : ...اءساءلك اللهم الرفاهية فى معيشتى ما اءبقيتنى ، معيشة اءقوى بها على
طاعتك ، و اءبلغ بها رضوانك ... و لاترزقنى رزقا يطغينى ، و لا تبتلينى بفقر اءشقى
به ...(713)
امام باقر (ع ) - از دعاهاى آن امام كه خود آن را ((دعاى
جامع )) مى ناميد: ...خدايا! تا در دنيا هستم از تو معيشتى
با آسايش مسئلت مى كنم : ميشتى كه با آن قدرت بر طاعت تو پيدا كنم ، و رضايت كامل
تو را به دست آورم ... و مرا چنان روزى مده كه به طغيانم وا دارد، و به فقر گرفتار
مساز كه بدبختم سازد...
ج - تلخترين چيز
6 الامام الصادق (ع ): قال لقمان : ...ذقت المرارات
كلها، فما ذقت شيئا امر من الفقر.(714)
امام صادق (ع ): لقمان گفت :.... همه تلخيها را چشيدم ، و چيزى تلختر از فقر نديدم
.
د - شر واقعى
7 الامام على (ع ) - فيما رواه الامام الصادق (ع ):
...فالخير، الصحة والغنى ، و الشر، المرض و الفقر.(715)
امام على (ع ) - به روايت امام صادق (ع ): ...خير، تندرستى است و بى نيازى ، و شر،
بيمارى است و نادارى .
ه - عامل زياد شدن خطاو گناه
8 الامام على (ع ) - قال لابنه الحسن : لاتلم انسانا
يطلب قوته ، فمن عدم قوته كثر خطاياه .(716)
امام على (ع ): - به امام حسن مجتبى (ع ): انسانى را كه طلب روزى خود مى كند ملامت
مكن ، چه هر كس روزى خود (و خانواده خود) را نداشته باشد، خطاهايش فزون گردد.
9 الامام الصادق (ع ): غنى يحجزك عن الظلم ، خير من فقر
يحملك على الاثم .(717
)
امام صادق (ع ): غنايى كه تو را از ستمگرى بازدارد، بهتر از فقرى است كه به گناهت
كشاند.
و - بزرگترين مرگ
10 الامام على (ع ): الفقر؛ الموت الاكبر.(718)
امام على (ع ): فقر موت اكبر است .
11 الامام على (ع ): القبر خير من الفقر.(719)
امام على (ع ): قبر (مردن ) بهتر از فقر است .
12 الامام الصادق (ع ): ثلاث من ابتلى بواحدة منهن تمنى
الموت : فقر متتابع ...(720
)
امام صادق (ع ): سه چيز است كه هر كس به يكى از آنها مبتلا شود، آرزوى مرگ مى كند:
فقر پيوسته ...
ز - دشوارتر از كشته شدن
13 النبى (ص ): الفقر اءشد من القتل .(721)
پيامبر (ص ): فقر سختتر از قتل است .
14 الامام على (ع ): الفقر مع الدين ، الموت الاحمر.(722)
امام على (ع ): نادارى با بدهكارى ، مرگ سرخ (كشته شدن ) است .
نيز رجوع كنيد به فصل سى ودوم ، بند ((ب )).(723)
ح - سختتر از آتش نمرود
15 النبى (ص ): اءوحى الله تعالى الى ابراهيم (ع )
فقال : يا ابراهيم ! خلقتك و ابتليتك بنار نمرود، فلو ابتليتك بالفقر و رفعت عنك
الصبر فما تصنع ؟ قال ابراهيم (ع ): يارب ! الفقر اءشد من نار نمرود...(724)
پيامبر (ص ): خداى متعال به ابراهيم (ع ) چنين وحى كرد: ((اى
ابراهيم ! تو را آفريدم و به آتش نمرودت آزمودم ، اگر تو را به فقر مى آزمودم و صبر
را از تو مى گرفتم چه مى كردى ؟)) ابراهيم گفت :
((پروردگارا! فقر از آتش نمرود سختتر است )).
ط. - همدم بد، دشمن جفاكار
16 النبى (ص ): اللهم انى اءعوذبك من الجوع ، فانه
بئس الضجيع .(725)
پيامبر (ص ): خدايا! به تو پناه مى برم از گرسنگى كه بدهمدمى است .
17 الامام الحسن (ع ) - وقف رجل على الحسن بن على فقال : يا
ابن اءميرالمؤ منين ! بالذى اءنعم عليك بهذه النعمة التى مانلتها منه بشفيع منك
اليه ، بل انعاما منه عليك ، الا ما اءنصفتنى من خصمى ، فانه غشوم ظلوم ، لايوقر
الشيخ الكبير، و لايرحم الطفل الصغير. و كان متكئا فاستوى جالسا و قال له : من خصمك
حتى اءنتصف لك منه ؟ فقال له : الفقر. فاطرق ساعة ثم رفع راءسه الى خادمه و قال :
اءحضر ما عندك من موجود. فاءحضر خمسة آلاف درهم ، فقال : ادفعها اليه . ثم قال له :
بحق هذه الاقسام التى اءقسمت بها على ، متى اءتاك خصمك جائرا، الا ما اءتيتنى منه
متظلما.(726)
امام حسن (ع ) - مردى برابر امام حسن مجتبى (ع ) ايستاد و گفت : اى پسر اميرمؤ منان
! تو را سوگند مى دهم به آن كس كه نعمتى را كه دارى - بى وساطت كسى ، بلكه از روى
اكرام - به تو داد؛ كه حق مرا از دشمنم بگيرى كه بسيار ستمگر و ظالم است ؛ نه
احترام پير سالخورده را نگاه مى دارد، و نه بر طفل خردسال رحم مى كند. امام به پشتى
تكيه داده بود، پس راست نشست و فرمود: ((دشمن تو كيست تا
دادت را از او بگيرم ؟)) گفت : فقر. ساعتى سر بر سينه خم كرد
و چيزى نگفت ، سپس سر به جانب خادمش بلند كرد و فرمود: ((هر
چه نزد تو است بياور)). او پنج هزار درهم آورد. فرمود:
((اينها را به او بده ))، سپس گفت :
((به حق اين سوگندهايى كه براى من خوردى ، هر وقت كه اين
دشمن جفاكار نزد تو آمد، بايد براى رفع ظلم او نزد من بيايى )).
ى - اندوه شب ، خوارى روز
18 النبى (ص ) - فيما رواه الامام الصادق (ع )، عن
آبائه : اياكم و الدين ، فانه هم بالليل ، و ذل بالنهار.(727)
پيامبر (ص ) - به روايت امام صادق (ع )، از پدرانش : بپرهيزيد از بدهكارى ، كه مايه
اندوه شب است و خوارى روز.
19 الامام الصادق (ع ): الدين غم بالليل ، و ذل بالنهار.(728)
امام صادق (ع ): وامدار بودن غم شب است و ذلت روز.
يا - ننگ دين ، سستى يقين
20 النبى (ص ) - فيما رواه الامام الصادق (ع )، عن
آبائه : اياكم و الدين ، فانه شين الدين
(729)
پيامبر (ص ) - به روايت امام صادق (ع )، از پدرانش : بپرهيزيد از بدهكارى و دين كه
عيب دين (و ديندارى ) است .
21 الامام على (ع ) - لابنه محمد بن الحنفية : يا بنى ! انى
اءخاف عليك الفقر، فاستعذ بالله منه ، فان الفقر منقصة للدين ...(730)
امام على (ع )- به پسرش محمد بن الحنفيه : پسرم ! من بر تو از فقر بيمناكم ؛ از آن
به خدا پناه بر، كه فقر مايه نقص دين است .
22 الامام على (ع ): يا بنى !... من ابتلى بالفقر ابتلى
باءربع خصال : بالضعف فى يقينه ... و الرقة فى دينه .(731)
امام على (ع ): پسرم ! هر كس به فقر مبتلا شود، به چهار خصلت مبتلا شده است : به
سستى در يقينش ... و ضعف در دينش .
23 الامام على (ع ): بئست القلاده الدين للمؤ من .(732)
امام على (ع ): بدهكار بودن بد قلاده اى است بر گردن مؤ من .
يب - سراسيمگى عقل ، كليد بدبختى ،
نوميدى
24 الامام على (ع ) - لابنه محمد بن الحنفية : يا بنى
!... ان الفقر... مدهشة للعقل .(733)
امام على (ع ) - به پسرش محمد بن خنفيه : پسرم !... فقر... مايه سراسيمه شدن عقل
است .
25 الامام على (ع ): يا بنى ! من ابتلى بالفقر ابتلى باءربع
خصال : ...النقصان فى عقله .(734)
امام على (ع ): پسرم ! هر كس به فقر مبتلا شود، به چهار خصلت مبتلا شده است :
...نقصان در عقل .
26 الامام على (ع ): ان الفقر مذهلة للنفس ، مدهشة للعقل ،
جالب للهموم .(735)
امام على (ع ): فقر سبب پريشانى حواس ، و سرگشتگى عقل ، و گرفتار شدن به غم و اندوه
است .
27 الامام على (ع ): ...و ان افتقر قنط و وهن .(736)
امام على (ع ): ...اگر (انسان ) فقير شود، نوميد و دلسرد خواهد شد.
28 الامام الرضا (ع ): المسكنة مفتاح البؤ س .(737)
امام رضا(ع ): نادارى كليد بدبختى است .
يج - شكننده پشت آدمى
29 النبى (ص ) - فيما اءوصى الى على (ع ): يا على !
اءربعة من قواصم الظهر: امام يعصى الله عز و جل و يطاع امره ، و زوجة يحفظها زوجها
و هى تخونه ، و فقر لايجد صاحبه مداويا، و جار سوء فى دار مقام .(738)
پيامبر (ص ): اى على ! چهار چيز پشت آدمى را مى شكند: پيشوايى كه نافرمانى خداى
بزرگ كند و فرمانش مطاع باشد (و مردمان ناچار باشند از او فرمان برند)، همسرى كه
شوهرش جانب او را رعايت كند و او به شوهر خيانت ورزد، فقرى كه شخص فقير براى آن
چاره گرى نيابد، و همسايه بد در محل سكونت .
يد - بى ياورى ، اندوه ، رنج
30 الامام على (ع ): القلة ذلة .(739)
امام على (ع ): نادارى خوارى است .
31 الامام على (ع ): السؤ ال مذلة .(740)
امام على (ع ): درخواست مايه خوارى است .
32 الامام على (ع ): من قل ذل .(741)
امام على (ع ): هر كس نادار باشد خوار است .
33 الامام على (ع ): الحرمان خذلان .(742)
امام على (ع ): ناكامى بى ياورى است .
34 الامام على (ع ): الدين اءحد الرقين .(743)
امام على (ع ): بدهكارى يكى از دو گونه بردگى است .
35 الامام على (ع ): من افتقر فيها (الدنيا) حزن .(744)
امام على (ع ): هر كس در دنيا فقير باشد، همواره اندوهناك است .
36 الامام على (ع ): الفقد اءحزان .(745)
امام على (ع ): نداشتن ، اندوه روى اندوه است .
37 الامام على (ع ): ...قد اءصبحتم فى زمن لايزداد الخير فيه
الا ادبارا، و الشر فيه الا اقبالا، و الشيطان فى هلاك الناس الاطمعا؛ فهذا اءوان
قويت عدته و عمت مكيدته ، و اءمكنت فريسته ؛ اضرب بطرفك حيث شئت من الناس ، فهل
تبصر الا فقيرا يكابد فقرا اءو غنيا بدل نعمة الله كفرا، اءو بخيلا اتخذ البخل بحق
الله و فرا...(746)
امام على (ع ): ...به زمانى رسيده ايد كه نيكى هماره پشت مى كند، و شر رو مى آورد و
طمع شيطان به تباهگرى مردمان افزون مى گردد؛ اكنون روزگارى است كه اسباب كار شيطان
خوب فراهم گشته است و مكر او فراگير شده است ، و شكار او به آسانى در دامش مى افتد؛
به هر سوى جامعه مى خواهى بنگر! آيا جز بينوايانى مى بينى كه با فشار بينوايى و
كمبوددارى دست و پنجه نرم مى كنند، يا توانگرانى كه به جاى شكر نعمت به كفران نعمت
پرداخته اند، يا بخيلانى كه حق خدا( حق محرومان ) را نمى دهند تا هر چه بيشتر مال
بيندوزند...
از اين سخن امام على بن ابيطالب (ع ) بصراحت فهميده مى شود كه حضور فقر در جامعه و
له شدن محرومان از فشار آن ، همواره در زمانهايى خواهد بود كه نيكى و خير اندك شود
و شر و بدى روى آورد و شيطان هر چه بيشتر در فاسد كردن مردم طمع بندد اسباب كارش
محكم مكرش همه گير، و شكارش آسان ياب باشد. و اين چگونگى بسيار تباهى آور براى دين
و جامعه و فضليت و نسلها از آنجا پديد مى آيد كه توانگران به كفران نعمت بپردازند،
از راه مصرفهاى شادخوارانه و نرساندن نعمتها و امكانات به ديگران ، و نپرداختن
حقوقى كه در اموالشان هست . پس خاستگاه همه اين شرور و مفاسد دينى و اجتماعى و
انسانى و اخلاقى - به نص سخن ((نهج البلاغه
)) - همان توانگران پر مصرفند، و همان سلاطين ثروت و تنعم و برخوردارى و
امكانات .
يه - اندك بسيار
38 الامام الصادق (ع ): اءربعة اءشياء القليل منها
كثير: النار، و العداوة ، و الفقر، و المرض .(747)
امام صادق (ع ): چهار چيز است كه اندك آنها بسيار است : آتش ، دشمنى ، فقر، و
بيمارى .
يو - لالشدن به هنگام دفاع از حق خويش
39 الامام على (ع ): الفقر يخرس الفطن عن حجته .(748)
امام على (ع ): فقر انسان زيرك را به هنگام بيان دليل خويش لال مى كند.
40 الامام على (ع ): يا بنى ! الفقير لايسمع كلامه ، و
لايعرف مقامه ...(749)
امام على (ع ): پسرم ! كلام فقير شنيده نمى شود، و مقام او شناخته نمى گردد.
يز - غربت در وطن
41 الامام على (ع ): الفقر فى الوطن غربة .(750)
امام على (ع ): فقر غربتى است در وطن .
42 الامام على (ع ): المقل غريب فى بلدته .(751)
امام على (ع ): فقير در شهر خود غريب است .
43 الامام على (ع ): ليس فى الغربة عار، انما العار فى الوطن
والافتقار.(752)
امام على (ع ): غريب بودن عار نيست ، عار غريب بودن در وطن است به دليل فقر.
يح - فراموش شدن در جامعه
44 النبى (ص ): يا اءباذر! اهل ينتظر احدكم الا غنى
مطغيا، او فقرا منسيا...(753)
پيامبر (ص ): اى ابوذر! هر يك از شما يا غنايى در پيش دارد كه او را به طغيان
واخواهد داشت ، يا فقرى كه او را خواهد فراموشاند...