آيين بندگى و نيايش ( ترجمه ى عدة الداعى )

جمال و السالكين شيخ احمد بن فهد حلى (قدس سره الشريف)
ترجمه : حسين غفارى ساروى

- ۱۸ -


فصل سوم : مداومت بر حفظ قرآن 
بر كسى كه قرآن را حفظ كرده ، سزاوار است بر تلاوتش مداومت داشته باشد و آن را فراموش نكند تا مبادا از اين راه روز قيامت ، تاسف و حسرت گريبانگيرش گردد.
عبد الله بن مسكان از يعقوب احمر روايت كرده است كه گفت : به حضرت صادق - عليه السلام - عرض كردم : فدايت شوم ! رنجها و مصيبتهايى به من مى رسد كه بسيارى از چيزهاى خوب را فراموش مى كنم و برايم باقى نمى ماند، حتى مقداى از قرآن نيز از دستم رفته است - راوى گويد: نام قرآن را كه بردم حضرت ناراحت شده - فرمودند:
760 - ان الرجل لينسى السوره من القران فتاتيه يوم القيامه حتى تشرف عليه من درجه من بعض الدرجات فتقول : السلام عليك ، فيقول : و عليك السلام ، من انت ؟ فتقول : انا سوره كذا و كذا ضيعتنى و تركتنى ، اما لو تمسكت بى بلغت بك هذه الدرجه ثم اشار باصبعه ثم قال : عليكم بالقران فتعلموه فان من الناس من يتعلم ليقال : فلان قارى ء، و منهم من يتعلمه و يطلب به الصوت ليقال : فلان حسن الصوت و ليس فى ذلك خير، و منهم من يتعلمه فيقوم به فى ليله و نهاره ولا يبالى من علم ذلك و من لم يعلمه .
يعنى : فردى سوره اى از قرآن را فراموش مى كند، روز قيامت همان سوره در درجه اى از درجات بر او مشرف مى شود و مى گويد: السلام عليك . او در جواب مى گويد: و عليك السلام ، تو كيستى ؟ مى گويد: فلان سوره و فلان سوره اى هستم كه مرا واگذاشتى و تركم نمودى ، اگر نگاهم مى داشتى تو را به اين درجه مى رساندم - در اين حال با انگشتش اشاره كرد، آنگاه فرمود: - بر شما باد به قرآن تا آن را فرا گيريد كه بعضى از مردم آن را مى آموزند تا گفته شود: فلانى قارى است .
و برخى آن را مى آموزند و هدفشان فقط صد است كه گفته شود فلانى خوش صوت است ، در اينها خيرى نيست ، اما برخى هم قرآن را مى آموزند و شبانه روز بر اين كار مداومت دارند و برايشان فرقى نمى كند كه كسى اين را بداند يا نداند
.
و از آن حضرت است كه :
761 - من نسى سوره من القران مثلث له فى صوره حسنه و درجه رفيعه فى الجنه فاذا راها قال : من انت ؟ ما احسنك ليتك لى ، فتقول : اما تعرفنى ؟ انا سوره كذا و كذا لو لم تنسنى لرفعتك الى هذا .
يعنى : كسى كه سوره اى از قرآن را فراموش كند، آن سوره در يك چهره زيبا و درجه اى بالا در بهشت برايش تمثل مى يابد، وقتى آن را ديد، به او مى گويد: تو كيستى ؟ چه زيبايى !اى كاش براى من بودى ! مى گويد: آيا نمى شناسى ؟ من فلان سوره و فلان سوره ام ، اگر فراموشم نكرده بودى ، تو را تا اينجا بالا مى آوردم .
و از حضرت صادق - عليه السلام - نقل است كه فرمود:
762 - القران عهد الله الى خلقه فينبغى للمسلم ان ينظر فى عهده و ان يقرا فى كل يوم خمسين ايه .
يعنى : قرآن ، عهد خدا به سوى خلق اوست ، پس سزاوار است براى يك مسلمان كه در عهدش نظر كند و در هر روز، پنجاه آيه بخواند.
هيثم بن عبيد روايت كرده است كه :
763 - سالت ابا عبد الله - عليه السلام - عن رجل قرا القران ثم نسيه ثم يتذكر فرددت عليه ثلاثا اعليه فيه حرج ؟ قال : لا .
يعنى : از حضرت صادق - عليه السلام - درباره مردى سوال كرم كه قرآن را خواند و بعد فراموش كرد، سپس به ياد آورد تا سه مرتبه ، آيا اشكالى دارد؟ فرمود: خير.
فصل چهارم : برخى از فوايد قرآن 
بدانكه در قرآن ، بزرگترين پادزهر و ياقوت سرخ و خواص غريب و معجزات عجيب ، نهفته است . نه آن را مى توان به كوه بلند و سر به فلك كشيده تشبيه كرد كه مقامش از آن بالاتر است و نه به اقيانوسها كه از آن عظيم تر مى باشد.
اگر به موعظه هاى و تهديدها بنگرى . مى بينى كه خطيب توانا و واعظ بليغ و گويا از قرآن بهره برده . و اگر به احكام و دستورات حلال و حرام نظر بيفكنى ، مرا مى يابى كه فقيه حاذق و مفتى صادق از درياى قرآن ، برداشت كرده است ! و اگر به بلاغت و فصاحت توجه كنى ، مى فهمى كه بليغان از چشمه قرآن كسب فيض كرده اند.
اديب خبره و هوشيار ماهر، افتخارشان به توجيه و تفسير معانى قرآن و شناخت و روشها و مبانى آن است .
ديگر اميد نمى رود كه بعد از آيات شريفه ذيل ، ستايشگران و ثنا كنندگان ، سخنى و ثنايى داشته باشند:
- فباى حديث بعده يومنون (257).
يعنى : پس به كدامين سخن بعد از اين كتاب آسمانى ، ايمان خواهند آورد؟.
- ما فرطنا فى الكتاب من شى ء (258).
يعنى : ما در كتاب ، چيزى را فرو گذار نكرديم .
اگر شفا مى خواهى و دوامى طلبى ، شفا و دوا، در اوست و همو راه بى نيازى را نشان مى دهد و وسيله اى است براى اجابت دعا، اين ادعا در سه بخش ‍ تقديم مى گردد:
اول - شفا يافتن از دردها و مرضها: 
بر خود لازم مى دانيم كه مقدار كمى از آن را به عنوان شاهد بر مدعاى خود بياوريم والا آنقدر هست كه غير از پيامبر و اوصيايش - عليهم السلام - كه مبين وحى الهى اند ديگران عاجزند.
الف - امام صادق - عليه السلام - از پدرانش - عليهم السلام - از پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - نقل كرده است كه فرمود:
764 - شكى اليه رجل و جعا فى صدره فقال : استشف بالقران فان الله عزوجل يقول : و شفاء لما فى الصدور (259).
يعنى : مردى از درد سينه اش نزد رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - شكايت برد پيامبر فرمود: از قرآن شفا بطلب كه خداوند عزيز و جليل مى فرمايد: (قرآن ) درمان است براى آنچه در سينه هاست .
ب - شيخ صدوق از پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - نقل كرده است كه فرمود:
765 - شفاء امتى فى ثلاث : ايه من كتاب الله العزيز، او لعقه من عسل ، او شرطه حجام .
يعنى : شفاى امت من در سه چيز است : آيه اى از كتاب خداوند عزيز، ليسيد عسل و نيشتر حجام .
ج - از حضرت باقر - عليه السلام - نقل است كه فرمود:
766 - من لم يبراه الحمد لم يبراه شى ء .
يعنى : كسى كه سوره حمد او را از بيمارى نجات ندهد، چيزى او را نجات نخواهد داد.
د - از حضرت كاظم - عليه السلام - نقل است كه فرمود:
767 - من قرا ايه الكرسى عند منامه لم يخف الفالج ، و من قراها فى دبر كل صلاه لم يضره ذوحمه .
يعنى : كسى كه هنگام خوابش ، آيه الكرسى را بخواند، از بيمارى فلج نهراسد. و كسى كه بعد از هر نماز آن را بخواند، هيچ صاحب نيشى به او ضرر نخواهد رساند.
ه - اصبغ بن نباته در حديثى طولانى گويد: مردى در برابر امير المؤ منين - عليه السلام - ايستاد و گفت : در شكم من آب زردى است آيا شفا دارد؟ فرمود:
768 - نعم بلا درهم ولا دينار ولكن تكتب على بطنك ايه الكرسى و تكتبها و تشربها و تجعلها ذخيره فى بطنك فتبرا باذن الله تعالى .
يعنى : بلى ، بدون درهم و دينار، آيه الكرسى را بر شكمت بنويس ، همچنين آن را بنويس و بنوش و در شكم خود ذخيره اش كن كه به خواست خداوند متعال خوب خواهى شد.
دوم - طلب كفايت (كار گزارى خواستن ): 
اين نيز زياد است و ما به مقدار كمى از آن ، بسنده مى كنيم :
الف - حسين به احمد منقرى گويد: شنيدم امام كاظم - عليه السلام - مى فرمايد:
769 - من استكفى بايه من القران من المشرق الى المغرب كفى اذا كان له يقين .
يعنى : كسى كه كه يقين داشته باشد، تنها يك آيه قرآن ، او را از مشرق و مغرب عالم ، بى نياز مى سازد.
ب - مفضل بن عمر از آن حضرت نقل كرده است كه فرمود:
770 - يا مفضل ، احتجب من الناس كلهم بسم الله الرحمن الرحيم و بقل هو الله احد، اقراها عن يمينك و شمالك و من بين يديك و من خلقك و من تحتك و من فوقك ، و اذا دخلت على سلطان جائر حين تنظر اليه فاقراها ثلاث مرات و اعقد بيدك اليسرى ثم لا تفارقها حتى تخرج من عنده .
يعنى : اى مفصل !با بسم الله الرحمن الرحيم و با قل هو الله احد ، خود را از تمام مردم بپوشان ، آن را سمت راست و چپ و مقابل و پشت سرو پايين و بالاى خودت بخوان و هرگاه بر حاكم ظالمى وارد شدى ، نگاهت به او كه افتاد، آن را سه مرتبه بخوان و دست چپ خود را گره بزن ، آن را باز نكن تا از نزدش خارج شوى .
ج - براى محفوظ ماندن از دزدها وقتى كه به سوى رختخواب مى رود اين آيه را بخواند:
- قل ادعوا الله او ادعوا الرحمن تا آخر سوره (260) كه در اين مورد از امير المؤ منين و ائمه - عليه السلام - روايت شده است كه :
771 - من قراهاتين الايتين حين ياخذ مضجعه لم يزل فى حفظ الله تعالى من كل شيطان مريد و جبار عنيد الى ان يصبح .
يعنى : هر كس كه هنگام رفتن در رختخواب اين دو آيه ار بخواند، تا صبح از شر هر شيطان سركش و زورگوى لجوج ، در حفظ خداوند متعال خواهد بود.
د - از ائمه - عليهم السلام - بدين مضمون روايت شده است كه :
772 - خواندن انا انزلناه فى ليله القدر بر چيز كه ذخيره و پنهان شده ، موجب حفاظت آن مى شود.
773 - ه - براى محفوظ ماندن از شيطان ، وقتى به بستر مى رود، آيه سخره را بخواند:
- ان ربكم الله الذى خلق السموات و الارض - تا - رب العالمين (261).
روايت شده است كه مردى اين را از على - عليه السلام - آموخت و بعد به قريه خرابى رفت ، در آنجا خوابيد ولى اين آيه را نخواند، شياطين او را در بر گرفتند به طورى كه شيطان ، محاسن او را گرفته بود، رفيقش گفت : مهلتش ‍ بده ، آن مرد بيدار شد و اين آيه را خواند، در اينجا شيطان به رفيقش گفت : خدا بينى ات را به خاك ماليده است بايد تا صبح از او حراست كنى .
آن مرد نزد امير المؤ منين - عليه السلام - آمد و خبر را به آن حضرت رساند و گفت : در سخن تو شفا و راستى را ديدم ، آنگاه بعد از طلوع آفتاب به آن محل رفت و ديد موهاى شيطان در آنجا پراكنده است .
و - از پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - روايت شده است كه فرمود:
774 - من قرا اربع من اول البقره و ايه الكرسى و ايتين بعدها و ثلاث ايات من اخرها لم ير فى نفسه و ماله شيئا يكرهه ، ولا يقربه شيطان ، ولا ينسى القران .
يعنى : كسى كه چهار آيه از اول سوره بقره و آيه الكرسى و دو آيه بعدش و سه آيه آخر آن سوره را بخواند، در خود و مالش چيز ناخوشايندى نخواهد ديد و شيطان به او نزديك نشده ، قرآن را نيز فراموش نخواهد كرد.
ز - از حضرت صادق - عليه السلام - روايت شده است كه فرمود:
775 - من دخل على سلطان يخافه فقرا عندما يقابله كهيعص و يضم يده اليمنى كلما قرا حرفا ضم اصبعا ثم يقرا حم عسق و يضم اصابع يده اليسرى كذلك ثم يقرا و عنت الوجوه للحى القيوم و قد خاب من حمل ظلماو يفتحهما فى وجهه كفى شره .
يعنى : هرگاه كسى بر پادشاهى وارد شد كه از او مى هراسد، آن لحظه كه در برابرش قرار گرفت ، كهيعص (262) را بخواند و دست راستش را جمع كند؛ به اين صورت كه در وقت خواندن هر حرفى ، انگشتى را جمع نموده ، آنگاه حم عسق (263) را بخواند و انگشتهاى دست چپش را همينطور جمع نمايد سپس بخواند: و عنت الوجوه ... (264) رويها در برابر خداوند زنده و پاينده ، خوار گرديده اند و هر كس كه ستم كرد زيان نموده است .
سپس آن دو دست را در صورتش باز كند كه شر آن سلطان كفايت مى شود
.
ح - از حضرت كاظم - عليه السلام - روايت شده است كه فرمود :
776 - اذا خفت امرا فاقرا مائه ايه من القران من حيث شئت قم قل : اللهم ادفع عنى البلاء - ثلاث مرات - .
يعنى : هرگاه از چيزى ترسيدى ، صد آيه - از هر جاى قرآن كه باشد - بخوان و بعد سه مرتبه بگو : خدايا! بلا را از من دفع كن .
ط - ابو عمران موسى بن عمران كسروى گويد: عبد الله بن كلب بر ايمان حديث كرد كه منصوبن عباس از سعد بن جناح از سليمان بن جعفرى از حضرت رضا - عليه السلام - از پدرش نقل كرده است كه فرمود:
777 - ابو المنذر هشام سائب كلبى بر امام صادق - عليه السلام - وارد شد، حضرت به او فرمود: آيا تو همان كسى هستى كه قرآن تفسير مى كنى ؟ عرض كرد: بلى ، فرمود: مرا از اين آيه با خبر ساز كه خداوند عزيز و جليل مى فرمايد:
- و اذا قرات القران جعلنا بينك الذين لا يومنون بالاخره حجابا مستورا . (265).
يعنى : هرگاه قرآن بخوانى ، ميان تو و آنانكه به آخرت ايمان ندارند، پرده پوشيده اى قرار مى دهيم .
كدام (آيه از) قرآن است كه وقتى رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - آن را مى خواند، از آنان پوشيده مى ماند؟
گفت : نمى دانم .
فرمود: پس چگونه ادعاى تفسير قرآن را دارى ؟
گفت : اى فرزند رسول خدا؟ اگر صلاح بدانى آن را به من بياموز و بخشش ‍ فرما.
فرمود: يك آيه در سوره كهف ، يك آيه در سوره نحل و يك آيه در سوره جاثيه است كه از اين قرارند:
- افرايت من اتخذ الهه هويه و اضله الله على علم و ختم على سمعه و قلبه و جعل على بصره غشاوه فمن يهديه من بعد الله افلا تذكرون (266).
يعنى : آيا ديدى كسى را كه هوى و هوس خويش را معبود قرار داد و چون حق را دانست ولى آن را نپذيرفت ، خواند سبحان او را گمراه نمود و بر گوش ‍ و قلبش ، مهر زده در برابر ديدش پرده افكند؟ پس چه كسى بعد از خدا مى تواند او را هدايت كند؟ آيا متذكر نمى شويد.
- اولئك الذين طبع الله على قلوبهم و سمعهم و ابصار هم و اولئك هم الغافلون (267).
يعنى : آنان كسانى هستند كه خدا بر قلبها و گوشها و چشمهايشان مهر نهاد، اينان همان غافلان اند.
- و من اظلم ممن ذكر بايات ربه فاعرض عنها و نسى ما قدمت يداه انا جعلنا على قلوبهم اكنه ان يفقهوه و فى اذانهم و قرا وان تدعهم الى الهدى فلن يهتذوا اذا ابدا . (268).
يعنى : كيست ستمكارتر از كسى كه متذكر آيات پروردگارش گرديد اما از آن اعراض نمود و كارهاى گذشته اش را فراموش كرد، ما هم (در مقابل ) بر قلبهايشان پوشش افكنديم تا نفهمند و گوشهايشان را سنگين نموديم ، اگر اينان را به هدايت بخوانى ، هرگز هدايت نخواهند يافت .
كسروى گويد: اين را به مردى از اهل همدان آموختم كه ديلم او را اسير كردند بود، اين سه آيه را متذكر شد، مى گويد: از محله ها و كمينگاههايشان مى گذشتم ولى نه مرا مى ديدند و نه چيزى به من مى گفتند تا به ديار اسلام وارد شدم .
ابو منذر گويد: آن را به قومى كه در كشتى سوار شده از كوفه به بغداد مى رفتند، آموختم ، به همراه آن قوم ، هفت كشتى خارج شده بود، از آن هفت تا شش كشتى مورد دستبرد راهزنها قرار گرفت ولى آن كشتى كه اين آيات در آن خوانده شده بود، سالم ماند.
در روايتى آمده است : مردى كه از او سوال شد اين آيات در كجاى قرآنند حضرت خضر - عليه السلام - بود.
ى - براى گشوده شدن كسى كه بسته شده ، اين آيات بر كاغذ نوشته بر او آويزان گردد:
- بسم الله الرحمن الرحيم انا فتحنا لك فتحا مبينا ليغفر لك الله ما تقدم من ذنبك و ما تاخر و يتم نعمته عليك و يهديك صراطا مستقيما (269).
يعنى : به نام خداوند رحمان ، ما براى تو فتحى آشكار قرار داديم تا خدا نسبت گناهيكه مشركين به تو مى داده اند و خواهند داد را برطرف سازد و نعمتش را بر تو به اتمام رسانده ، تو را به صراط مستقيم هدايت نمايد.
سپس سوره نصر (270) و بعد از آن ، آيات ذيل نوشته شود:
- و من اياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكوا اليها و جعل بينكم موده و رحمه ان فى ذلك لايات لقوم يتفكرون (271).
يعنى : از نشانه هاى خدا اين است كه برايتان از جنس خودتان همسر آفريد تا در كنارش آرام گيريد و ميانتان دوستى و رحمت قرار داد كه در آن نشانه هايى است براى قومى كه فكر مى كنند.
- ادخلوا عليهم الباب فاذا دخلتموه فانكم غالبون (272).
يعنى : شما بر آنان از اين در، در آييد، چون در آمديد محققا بر آنان غالب خواهيد شد (273).
- ففتحنا ابواب السماء بماء منهمر و فجرنا الارض عيونا فالتقى الماء على امر قد قدر (274).
يعنى : درهاى آسمان در گشوديم و سيلابى از آسمان فرو ريختيم و در زمين چشمه ها جارى ساختيم تا آب آسمان و زمين بر اساس تقدير الهى پيوستند.
- قال رب اشرح لى صدرى و يسر لى امر و احلل عقده من لسانى يفقهوا قولى (275).
يعنى : (موسى ) گفت : پروردگارا! سينه ام را فراخ گردان ، كارم را برايم آسان كن و گره از زبانم بگشا، تا سخن مرا دريابند.
- و تركنا بعضهم يومئذ يموج فى بعض و نفخ فى الصور فجمعناهم جمعا (276).
يعنى : در آن روز، گروهى از ايشان را رها مى كنيم تا بر گروه ديگر موج زنند و در صور كه دميده شد؛ آنان را جمع مى نمايم .
كذلك حللت فلان بن فلانه بنت فلانه .
يعنى : اين چنين فلانى فرزند زن ، دختر فلان زن را آزاد كردم .
- لقد جاءكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم با لمومنين رووف رحيم فان تولوا فقل حسبى الله اله الا هو عليه توكلت و هو رب العرش العظيم (277).
يعنى : از ميان خودتان پيامبرى نزدتان آمد كه رنج بردنتان بر او گران بوده ، بر نجات شما حرص مى ورزد و نسبت به مومنين رئوف و رحيم است ، اگر روى بر تافتند بگو: الله مرا كافى است كه جر او معبودى نيست ، بر وى توكل مى كنم كه پروردگار عرش عظيم است .
سوم - آياتى كه مربوط به اجابت دعا است  
هر جاى قرآن صلاحيت اين را دارد كه بعد از آن ، دعا مستجاب گردد كه در باب آداب دعا گذشت (278) با اين وصف ، در بعضى از مواج قرآن ، مستجاب دعا تاكيد شده كه از اين قرار است :
الف - حضرت صادق از پدرش از پدرانش از پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - نقل كرده است كه فرمود:
778 - لما اراد الله عزوجل ان ينزل فاتحه الكتاب و ايه الكرسى و شهد الله و قل اللهم مالك الملك الى قوله بغير حساب تعلقن بالعرش وليس ‍ بينهن و بين الله حجاب فقلن : يا رب ، تهبطنا الى دار الذنوب والى من يعصيك و نحن بالطهور و القدس متعلقات ! فقال سبحانه : و عزتى و جلالى ما من عبد قرا كن فى دبر كل صلاه الا اسكنته حظيره القدس على ما كان فيه ، والا نظرت اليه بعينى المكنونه فى كل يوم سبعين نظره ، والا قضيت له فى كل يوم سبعين حاجه ادناها المغفره ، والا اعذته من كل عدو نصرته عليه ، ولا يمنعه دخول الجنه الا الموت .
يعنى : چون خداوند عزيز و جليل خواست فاتحه الكتاب و ايه الكرسى و شهد الله (279) و قل اللهم مالك الملك تا بغير حساب (280) را نازل كند، بر عرش معلق شدند در حالى كه بينشان و خدا هيچ حجابى نبود، گفتند: پروردگارا! ما را به ديار گناهان به سوى كسانى كه تو را معصيت مى كنند فرود مى آورد و حال آنكه ما به طهارت و نزهت معلقيم . خداوند سبحان فرمود: به عزت و جلالم قسم ! كه هيچ بنده اى بعد از هر نمازش شما را نخواند مگر آنكه : او را در بهشت - با هر چه در آن است - سكنى مى دهم ، با نظر مخصوص خود، هر روز هفتاد مرتبه به او مى نگرم ، هر روز هفتاد حاجت را برايش روا مى كنم كه كمترينش آمرزش است ، از هر دشمنى پناهش داده و بر او ياريش مى دهم ، و جر مرگ ، چيزى مانع ورود او به بهشت نمى گردد.
ب - در روايتى ديدم آمده است :
779 - ان الدعا بعد قراءه الجحد عشر مرات عند طلوع الشمس من يوم الجمعه ، مستجاب .
يعنى : دعا بعد از ده مرتبه خواند سوره جحد (281) هنگام طلوع آفتاب روز جمعه ، مستجاب است .
ج - امير المؤ منين - عليه السلام - نقل شده است كه فرمود:
780 - من قرا مائه ايه من اى اى القران شاء ثم قال : يا الله - سبع مرات فلو دعا على صخره لفلقها الله تعالى .
يعنى : هر كس كه صد آيه از هر جاى قرآن بخواند، بعد هفت مرتبه بگويد: يا الله ! اگر بر صخره هم دعا كند، خداوند متعال آن را مى شكافد.
فصل : خاصيتهاى مختلف  
الف - درست از حضرت صادق - عليه السلام - نقل كرده است كه فرمود:
781 - قال رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم -: من قرا الهيكم التكاثر عند النوم و قى فتنه القبر .
يعنى : رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود: كسى كه هنگام خواب الهيكم التكاثر (282) را بخواند، از عذاب قبر در امان خواهد بود.
ب - از حضرت صادق - عليه السلام - روايت شده است كه فرمود:
782 - وقع مصحف فى البحر فوجدوه وقد ذهب ما فيه الا هذه الايه : الا الى الله تصير الامور . (283).
يعنى : نوشته اى در دريا افتاده بود، آن را گرفتند (ديدند) هر چه در آن بود رفته است مگر اين آيه (كه مى گويد): آگاه باشيد! كه همه چيز به سوى خدا بر مى گردد.
ج - حضرت صادق - عليه السلام - سوال شد كه آيا قرآن و فرقان دو چيزند يا يك چيز؟ فرمود:
783 - القران جمله الكتاب و الفرقان المحلكم الواجب العمل به .
يعنى : قرآن ، به تمام كتاب گفته مى شود و فرقان ، به آيات محكمى كه عمل بدان واجب است .
د - اولين چيزى كه نازل شد اين آيه است :
- بسم الله الرحمن الرحيم اقرء باسم ربك (284).
و آخرينش :
- اذا جاء نصر الله و الفتح (285).
ه - امير المؤ منين - عليه السلام - فرمود:
784 - من قرا قل هو الله احد حين ياخذ مضجعه ثلاث مرات و كل الله به خمسين الف ملك يحرسونه ليلته .
يعنى : هر كسى كه قل هو الله احد (286) را هنگام خواب سه مرتبه بخواند، خداوند پنجاه هزار ملك را بر او موكل مى نمايد تا در آن شب حراستش كنند.
و شيخ صدوق در كتاب توحيد نقل كرده است كه :
785 - انها كفاره خمسين سنه .
يعنى : اين كار، كفاره پنجاه سال خواهد بود.
و - ابو بكر خضرمى از حضرت صادق - عليه السلام - نقل كرده است كه فرمود:
786 - من كان يومن بالله و اليوم الاخر فلا يدع ان يقرا فى دبر الفريضه بقل هو الله احد فانه من قراها جمع الله له خير الدنيا و خير الاخره ، و غفر له ولو الديه و ما تولد .
يعنى : كسى كه به خدا و روز آخرت ايمان دارد، خواندن قل هو الله احد را بعد از نماز واجب ترك نكند كه هر كس آن را بخواند، خداوند خير دنيا و آخرت را برايش جمع كرده ، خودش و والدينش و فرزندانش ‍ بخشيده خواهند شد.
ز - حماد بن عيسى از امير المؤ منين - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
787 - قال رسول الله : الا اعلمك دعاء لا تنسى القران ؟ قل : اللهم ارحمنى بترك معاصيك ابدا ما ابقيتنى ، و ارحمنى من تكلف ما لا يعنينى ، و ارزقنى حسن النظر فيما يرضيك ، و الزم قلبى حفظ كتابك كما علمتنى ، و ارزقنى ان اتلوه على النحو الذى يرضيك عنى . اللهم نور بكتابك بصرى ، و اشرح به صدرى ، و اطلق به لسانى ، و استعمل به بدنى ، و قونى به على ذلك و اعنى عليه ، انه لا يعين عليه الا انت لا اله الا انت .
يعنى : رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود: آيا دعايى به تو بياموزم كه قرآن را فراموش نكنى ؟ بگو: خدايا! بر منم رحم كن كه گناهانت را تا زنده ام هميشه ترك نمايم و رحم نما براى زحمت و رنج چيزى كه برايم اهميت و فايده اى ندارد. خوش بينى در چيزهايى كه تو را از من راضى مى سازد، روزى ام فرما و قلب مرا ملزم به حفظ كتاب خودت نما، همانگونه كه آن را به من آموختى تلاوت آن را به شكلى كه تو از من راضى باشى ، روزى ام كن . خدايا! با كتابت ، ديده ام را نورانى ، سينه ام را به آن گشاده ، زبانم را بدان گويا و بدنم را عامل بدان قرار ده و بر اين كار تقويتم فرما و كمكم كن كه كمك كارى بر اين امر جز تو نيست و معبودى جز تو وجود ندارد.
جماد گويد: يكى از ياران ما اين روايت را از وليد بن صبيح از حفص اعور از حضرت صادق - عليه السلام - نقل كرده است .
788 - من مضى عليه يوم واحد ولم يصل فيه بقل هو الله احد قيل له يوم القيامه : يا عبد الله ، لست من المصلين .
يعنى : كسى كه يك روز بر او بگذرد ولى در آن روز نمازى با قل هو الله احد نخواند، روز قيامت به او گفته مى شود: اى بنده خدا! تو از نماز گزاران نيستى .
ط - و از آن حضرت است كه :
789 - من مرت له جمعه لم يقرا فيها بقل هو الله احد ثم مات مات على دين الى لهب .
يعنى : كسى كه جمعه اى بر او بگذرد (و هفته اش بسر آيد) ولى در آن با قل هو الله احد (نمازى ) نخواند، بعد بميرد، بر دين ابى لهب مرده است .
ى - و نيز از آن حضرت است كه فرمود:
790 - من اصابه مرض او شده ولم يقرا فى مرضه او شدته قل هو الله احد ثم مات فى مرضه او شدته فهو من اهل النار .
يعنى : كسى كه سختى يا مرضى به او برسد و در آن مرض يا سختى ، قل هو الله احد را نخواند و در آن بميرد، از اهل آتش خواهد بود.
ك - ابوالقاسم بن سليمان از حضرت صادق - عليه السلام - نقل كرده است كه فرمود:
791 - قال ابى - عليه السلام -: ما ضرب رجل القران بعضه ببعض الا كفر .
يعنى : پدرم فرمود: كسى پاره اى از قرآن را به پاره ديگر نزد، مگر آنان كافر گشت (287).
ل - عامر بن عبد الله بن خزاعه از حضرت صادق - عليه السلام - نقل كرده است كه فرمود:
792 - ما من عبد يقرا اخر الكهف (288) الا يتيقظ فى الساعه التى يريد .
يعنى : هيچ بنده اى آخر سوره كهف را نخواند مگر آنكه در ساعتى كه خواست ، بيدار مى شود.
م - از زهرى نقل است كه گويد: به حضرت امام زين العابدين - عليه السلام - عرض كردم :
793 - اى الا عمال افضل ؟ قال : الحال المرتحل . قلت : و ما لحال المرتحل ؟ قال : فتح القران و ختمه كلما احل باوله ارتحل فى اخره .
يعنى : كدام عمل افضل است ؟ فرمود: آن عمل كه مى آيد و كوچ مى كند، عرض كردم : چه عملى است كه مى آيد و كوچ مى كند؟ فرمود: گشودن قرآن و به انجام رساندنش ، (به طورى كه ) هر زمان از اولش در آيد، به آخرش كوچ نمايد.
ن - از حضرت باقر - عليه السلام - نقل است كه فرمود:
794 - من قرا بنى اسرائيل فى كل ليله جمعه لم يمنت حتى يدرك القائم - عليه السلام - و يكون معه ، و من قرا سوره الكهف كل ليله جمعه لم يمت الا شهيدا و بعثه الله مع الشهداء .
يعنى : هر كس كه سوره بنى اسرائيل (اسراء) را در هر شب جمعه بخواند تا حضرت قائم (عج ) را نديده نمى ميرد و با آن حضرت خواهد بود و هر كس كه در هر شب جمعه سوره كهف را بخواند نمى ميرد مگر با شهادت و خداوند متعال او را با شهدا مبعوث مى نمايد.
س - از آن حضرت است كه :
795 - من اوتر بالمعوذتين و قل هو الله احد قيل له : يا عبد الله ، ابشر فقد قبل و ترك .
يعنى : كسى كه در نماز وتر، معوذتين (289) و قل هو الله احد را بخواند، به او گفته مى شود: اى بنده خدا! تو را بشارت باد كه (نماز) وترت قبول گرديد.
ع - عمران يزيد گويد: حضرت صادق - عليه السلام - فرمود:
796 - من قرا قل هو الله احد حين يخرج من منزله عشر مرات لم يزل من الله فى حفظ و كلاءه حتى يرجع اله منزله .
يعنى : كسى كه هنگام خروج از منزلش ده مرتبه قل هو الله احد را بخواند، از جانب خدا در حافظ و حمايت خواهد بود تا به منزلش باز گردد.
ف - براى كرمى كه خربزه ها و زراعت را مى خورد، بر چهار نى يا چهار كاغذ نوشته شده بر چهار نى در چهار جهت زمين خربزه يا مزرعه قرار ده شود:
- ايها الدود، ايها الدواب و الهوام و الحيوانات ، اخرجوا من هذه الارض و الرزع الى الخراب كما خرج ابن متى من بطن الحوت فان لم تخرجوا ارسلت عليكم : .
- شواظ من نار و نحاس فلا تنتصران (290).
- الم تر الى الذين خرجوا من ديارهم و هم الوف حذر الموت فقال لهم الله موتوا (291) فماتوا .
- اخرج منها فانك رجيم (292).
- فخرج منها خائفا يترقب (293).
- سبحان الذى اسرى بعبده ليلا من المسجد الحرام الى المسجد الاقصى (294).
- كانهم يوم يرونها لم يلبثوا الا عشيه او ضحيها (295).
- فاخر جناهم من جنات و عيون (296).
- و زروع و مقام كريم و نعمه كانوا فيها فاكهين (297).
- فما بكت عليهم السماء و الارض و ما كانوا منظرين (298).
- اخرج منها فما يكون لك ان تتكبر فيها فاخرج انك من الصاغرين (299).
- اخرج منها مذووما مدحورا (300).
- فلنا تينهم بجنود لا قبل بها و لنخر جنهم منها اذله و هم صاغرون (301).
يعنى : اى حيوان ! اى جنبندگان و زهر داران و حيوانات ! از اين زمين و مزرعه به جاى خرابى برويد همچنانكه فرزند متى (302) از شكم ماهى بيرون رفت كه اگر نرويد بر شما مى فرستم :
- شراره اى از آتش و مس كه يارى نگرديد.
- آيا نديدى كسانى را كه از ترس مرگ از ديار خود خارج شدند - در حالى كه هزاران نفر بودند - اما خدا به آنان فرمان مرگ داد، آنان هم مردند.
- از آنجا خارج شود كه تو را نده شده اى .
- از آنجا خارج شد در حالى كه مى ترسيد و مراقب بود.
- منزه است آنكه شبانه بنده اش را از مسجد الحرام به مسجد الاقصى برد.
- آن روز كه اينان قيامت را ببينند، گويا نخوابيده اند مگر يك شب يا به همراه روزش .
- پس آنان را از باغها و چشمه ها اخراج كرديم .
- و كشتزارها و مقام كريم و نعمتى كه از آن برخوردار بودند.
- پس نه آسمان بر اينان گريست و نه زمين و نه مهلتى به آنان داده شد.
- از آنجا خارج شو، تو را نسوزد كه در آن تكبر و روزى ، از آنجا خارج شو كه تو از فرو ما يگانى .
- از آنجا با حالت نكوهيده و سرافكنده خارج شو.
- لشكرهايى بر آن و راد آوريم كه تابش را نداشته باشند و هر آينه ايشان را از آنجا با ذلت و خوارى خارج مى نماييم
.
ص - سمره بن جندب گويد: رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
797 - كسى كه وضو ساخته به سوى مسجد برود و در حال خروج از منزلش ، بگويد:
- بسم الله الذى خلقنى فهو يهدين .
يعنى : به نام خدا، آن كس كه مرا خلق كرد، پس همو هدايتم مى كند.
خداوند متعال او را به ايمان درستى هدايت مى نمايد. و آنگاه كه بگويد:
- والذى هو يطعمنى و يسقين .
يعنى : همان خدايى كه مرا غذا مى دهد و سيرابم مى كند، خداوند عزيز و جليل ، او را از غذاى بهشت بهره ور و از نوشيدنى آنجا سيراب مى سازد. و وقتى كه بگويد:
- و اذا مرضت فهو يشفين .
يعنى : چون بيمار شوم ، او شفايم مى دهد.
خداوند متعال آن را كفاره گناهانش قرار مى دهد. و هنگامى كه بگويد:
- و الذى يميتنى ثم يحيين .
يعنى : خدايى كه مرا مى ميراند و سپس زنده ام مى كند.
خداوند متعال او را چون شهدا مى ميراند و چون اهل سعادت زنده اش ‍ مى كند، و آنگاه كه بگويد:
- والذى اطمع ان يغفر لى خطيئتى يوم الدين .
يعنى : همان خدايى كه چشم اميد دارم روز قيامت خطايم را بيامرزد.
خداوند متعال تمام خطاهايش را مى بخشد اگر چه بيشتر از كف دريا باشد.
و وقتى كه بگويد:
- رب هب لى حكما و الحقنى بالصالحين .
يعنى : پروردگار! به من حكمت عطا كن و مرا به صالحين ملحق گردان .
خداوند متعال به او حكمت داده به صالحين گذشته و صالحين آينده ملحقش مى نمايد. و هنگامى كه بگويد:
- و اجعل لى لسان صدق فى الاخرين .
يعنى : زبانى راستگو ميان اقوام آينده عطايم كن .
خداوند عزيز و جليل ، برايش برگه سفيدى مى نويسد كه فلانى فرزند فلانى از راستگويان است . و وقتى كه بگويد:
- و اجعلنى من ورثه جنهه النعيم .
يعنى : مرا از وارثان بهشت پر نعمت قرار بده .
خداوند عزيز و جليل منزلهايى در بهشت به وى عطا خواهد كرد. و هنگامى كه بگويد:
- و اغفر لابى انه كان من الضالين (303).
سر پرست و پرورش دهنده مرا بيامرز كه او از گمراهان است .
خداوند متعال پدر و مادرش را مى آمرزد.
ق - از پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - روايت شده است كه فرمود:
798 - من قرا هذه الايه عند منامه : قل انما انا بشر مثلكم الى اخر السوره ، سطع له نور الى المسجد الحرام حشو ذلك النور ملائكه يستغفرون له حتى يصبح .
يعنى : هر كس كه هنگام خوابش اين آيه را بخواند: قل انما انا بشر مثلكم (304) تا آخر سوره ، نورى از او تا مسجد الحرام مى درخشد كه در حاشيه آن نور، ملائكه هستند و تا صبح برايش استغفار مى كنند.
ارشاد: اهميت تقوا و ترك گناه 
ارشاد 
تا كنون فضيلت دعا و ذكر شناخته شد و روشن گشت كه بين دعاها و ذكرها. آن كه مخفيانه باشد با فضيلت تر است و هفتاد برابر ذكر و دعاى آشكارا مى باشند، در اينجا بايد بدانى سخن امام - عليه السلام - در روايت زراره كه فرمود: كسى جز خدا ثواب اين ذكر را به خاطر عظمتش ‍ نمى داند (305)، اشاره به قسم سومى از اقسام ذكر دارد كه از دو تاى اولى - يعنى آشكار و نهان - برتر است و آن چيزى است كه در جان انسان قرار دارد و غير از خدا، احدى از آن آگاه نمى باشد.
برترين قسم از اقسام ذكر 
به علاوه ، بايد بدانى كه غير از اين سه ، قسم چهارمى هم براى ذكر وجود دارد كه آن يكى ، از تمام اقسام ذكر برتر است و آن به ياد خداوند سبحان بودن در مواقع امرها و نهى هاى اوست كه به خاطر خوف از خدا و مراقبت او، فرمانها را انجام دهد و نهى ها را ترك نمايد.
ابو عبيده خزاعى از حضرت صادق - عليه السلام - نقل كرده است با خبر بسازم ؟.
گفت : آرى ، فرمود:
من اشد ما فرض الله ان صافك الناس من نفسك ، و مواساتك اخاك المسلم فى مالك ، و ذكر الله كثيرا، اما انى لا اعنى سبحان الله و الحمد لله ولا اله الا الله والله اكبر و ان كان منه و لكن ذكر الله تعالى عند ما احل و حرم ان كان طاعه عمل بها و ان كان معصيه تركها .
يعنى : از شديدترين چيزهايى كه خداوند سبحان بر خلقش واجب فرمود، اين سه چيز است : با مردم به انصاف برخورد كنى ، برادر دينى را در مالت با خود مساوى قرار بدهى و ذكر خدا را بسيار داشته باشى . آگاه باش ‍ كه منظور من ، سبحان الله و الحمد لله ولا اله الا الله والله اكبر گفتن نيست ، اگر چه اين هم از ذكر است ، بلكه منظور، ذكر خداوند متعال است در برخورد با حلالها و حرامها كه اگر اطاعت الهى بود، آن را انجام بدهد و اگر معصيت بود، تركش نمايد.
مانند اين گفتار، سخن جدش سيد المرسلين است كه فرمود:
800 - من اطاع الله فقد ذكر الله كثيرا و ان قلت صلاته و صيامه و تلاوته القران (306).
يعنى : كسى كه خدا را اطاعت كند، ذكر كثير دارد اگر چه نماز و روزه و تلاوت قرآنش كم باشد.
بنابر اين ، آن حضرت طاعت خدا را ذكر كثير قرار داده اگر چه نماز و روزه و تلاوت ، كم باشد.
نظير اين فرموده (حديث ذيل است كه مى فرمايد):
801 - ان الله جل ثناوه يقول : لست كل كلام الحكيم اتقبل ولكن هواه و همه ، و ان كان هواه فيما احب و ارضى جعلت صمته حمدا لى و وقارا و ان لم يتكلم .
يعنى : خداوند جليل مى فرمايد:
هر سخن فرد حكيم را باور نمى كنم بلكه آنچه باور دارم خواهش و همت اوست ، اگر خواسته قلبى او چيزى باشد كه محبوب و مرضى من است ، سكوتش را حمد خود و نشانه و قار و عظمت قرار مى دهم اگر چه كلامى نگويد
.
پس ببين چگونه ياد قلبى و اطمينان و مراقبتش را محور قبولى و ثواب و پاداش قرار داده است و هر سخنى را نميپذيرد بلكه آن را مى پذيرد كه مطابق با كشش قلبى به سوى خداوند سبحان باشد و منجر به بر پا داشتن دستورات او و ترك چيزهايى كه موجب خشم و سخطش مى شود، گردد، اگر كسى به اين اوصاف متصف گرديد، سكوتش ، حمد است .
اين مانند سخن رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - است كه فرمود: اگر چه نمازش كم باشد (307).
قريب به اين مضمون ، حديث شريف آن حضرت است كه فرمود: به نسبت نمكى كه غذا احتياج دارد، عمل هم به دعا نيازمند است (308).
پس به دعا كم ، همراه با كارهاى نيك ، اكتفا گرديده است . و نيز خبر داده كه دعا و ذكر زياد بدون ترك منهيات فايده اى ندارد همچنانكه در حديث شريف آمده است :
- مثل الذى يدعو بغير عمل كمثل الذى يرمى بغير وتر (309).
- يعنى : كسى كه بدون عمل (خير) دعا مى كنند مانند كسى است كه بدون زه كمان ، مى خواهد تير اندازى نمايد.
و نيز مانند سخن آن حضرت است كه فرمود:
802 - الدعاء مع اكل الحرام كالبناء على الماء .
يعنى : دعا همراه با حرامخوارى مانند ساختمان سازى بر آب است .
در وحى قديم آمده است :
803 - و العمل مع اكل الحرام كناقل الماء فى المنخل .
يعنى : عمل ، همراه با حرامخوارى مانند آب در غربال كردن است .
و فرمود:
804 - و اعلم انكم لو صليتم حتى تكونوا كالحنايا و صمتم حتى تكونوا كالاوتار ما نفعكم ذلك الا بورع حاجز .
يعنى : بدانيد اگر آنقدر نماز بگذاريد تا جايى كه مانند كمان شويد و روزه بگيريد تا جايى كه مانند وتر آن گرديد، هيچ نفعى برايتان نخواهد داشت مگر آنكه و راى باز دارنده از محرمات داشته باشيد.
و فرمود:
805 - اصل الدين الورع ، كن ورعا تكن اعبد الناس ، كن بالعمل بالتقوى اشد اهتماما منك بالعمل بغيره فانه لا يقل عمل بالتقوى و كيف يقل عمل يتقبل ؟ لقول الله عزوجل : انما يتقبل الله من المتقين (310).
يعنى : اساس و ريشه كن ، ترك محرمات است ، تارك محرمات باش تا عابدترين مردم گردى ، كار نيك همراه با تقوا را بيشتر اهميت بده تا كار نيك بدون آن ، كه عمل همراه با تقوا كم شمرده نمى شود و چگونه كم شمرده گردد عملى كه مورد قبول ذات اقدس الهى است ؛ چون خداوند عزيز و جليل فرموده : من تنها از متقين قبول مى كنم .
پس تقوا محور قبول كار است .