آيين بندگى و نيايش ( ترجمه ى عدة الداعى )

جمال و السالكين شيخ احمد بن فهد حلى (قدس سره الشريف)
ترجمه : حسين غفارى ساروى

- ۱۰ -


ط - تقديم صلوات بر پيامبر و آلش عليهم السلام . 
ابو بصير از امام صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
426 - قال رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم -: من ذكرت عنده فنسى ان يصلى على خطى ء الله به طريق الجنه .
يعنى : پيامبر - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
كسى كه در برابرش نام من برده شود و فرامش كند بر من صلوات بفرستد، خداوند متعال او را از بهشت به خطا مى برد.
ابن القداح نيز از آن حضرت روايت كرده است كه فرمود:
427 - سمع ابى رجلا بالبيت يقول : اللهم صل على محمد، فقال : لا تبترها ولا تظلمنا حقنا، قل : اللهم صل على محمد و اهل بيته .
يعنى : پدرم از فردى كه خود را به خانه كعبه آويزان كرده بود شنيد كه مى گويد: اللهم صل على محمد، به او گفت : آن را ابتر ودم بريده نكن و نسبت به حق ما ظلم روا مدار بلكه بگو: اللهم صلى على محمد و اهل بيته .
عبد الله بن نعيم گويد به حضرت صادق - عليه السلام - عرض كردم : من داخل خانه خدا شدم در حالى كه هيچ دعايى به خاطرم نمى آمد مگر صلوات بر محمد و آل محمد، حضرت فرمود:
428 - اما انه يخرج احد بافضل مما خرجت به .
يعنى : آگاه باش كه كسى بهتر از آنچه تو كردى انجام نداده است .
جابر از امام باقر - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
429 - ان عبدا مكث فى النار يناشد الله سبعين خريفا و سبعين حريفا و الخريف سبعون سنه وسبعون سنه ثم قال - عليه السلام -: انه سال الله بحق محمد و اهل بيته لما رحمتنى ، قال - عليه السلام -: فاوحى الله الى جبرئيل - عليه السلام - ان اهبط الى عبدى فاخرجه الى ، قال ، يا رب ، كيف لى بالهبوط فى النار؟ قال : انى قد امرها ان تكون عليك بردا و سلاما ، قال : يا رب ، فما علمى بموضعه ؟ قال : انه فى جب من سجين ، قال : فهبط اليه و هو معقول على وجهه بقدومه ، قال : قلت : كم لبث فى النار؟ قال : ما احصى كم تركت فيها خلفا، قال : فاخرجه اليه ، قال : فقال له : يا عبدى ، كم كنت تناشدنى فى النار؟ قال : ما احصى يا رب ، قال : اماو عزتى و جلالى لولا ما سالتنى به لاطلت هوانك فى النار لكنه حتم حتمته على نفسى لا يسالنى عبد بحق محمد و اهل بيته الا عفرت له ما كان بينى و بينه ، فقد غفرت لك اليوم .
يعنى : بنده اى در آتش جهنم ، صد و چهل حريف خدا را مى خواند كه هر حريف ، صد و چهل سال است ، آنگاه خدا را به حق محمد و اهل بيتش ‍ قسم مى دهد كه : بر من ترحمى بنما، در اينجا خداوند متعال به جبرئيل وحى مى فرستد كه : به سوى بنده ام پايين برو و او را از جهنم خارج كرده به سوى من بياورم . جبرئيل مى گويد: پروردگار! من چگونه درون آتش بروم ؟ خداوند متعال مى فرمايد: من به آتش امر كردم كه براى تو جنگ و سلامت باشد. جبرئيل مى گويد: پروردگارا! نمى دانم بنده ات در كجاست . خداوند سبحان مى فرمايد: او در گودالى در سجين قرار دارد.
امين وحى به سوى او مى رود و مى بيند پاهايش بسته و به صورت آويزان است ، به او مى گويد: چه مدتى است كه در آتشى ؟ مى گويد: نمى دانم چه مدتى را در جهنم پشت سر گذاشته ام ، جبرئيل او را به سوى پروردگار عالم مى برد، آنگاه ذات اقدس الهى به او مى گويد:
اى بنده من ! چه مدتى است كه مرا ميان آتش صدا مى زنى ؟ مى گويد: حساب ندارم اى پروردگار من !
مى فرمايد: آگاه باش كه به عزت و جلالم سوگند! اگر اين جملاتى را كه گفتى بر زبان جارى نمى كردى ، تو را در جهنم نگاه مى داشتم لكن بر خودم لازم و حتمى كردم كه بنده اى مرا به حق محمد و اهل بيتش سوگند ندهد مگر آنكه هر چه بين من و اوست را برايش بيامرزم و (به همين خاطر) امروز تو را آمرزيدم
.
از سلمان فارسى روايت شده است كه گويد: شنيدم رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - مى فرمود:
430 - ان الله عزوجل يقول : يا عبادى ، اوليس من له اليكم حوائج كبار لا تجودون بها الا ان يتحمل عليكم باحب الخلق اليكم تقضونها كرامه لشفيعهم ؟ الا فاعلموا ان اكرم الخلق على و افضلهم لدى محمد و اخوه على و من بعده الائمه الذين هم الوسائل الى ، الا فليد عنى من همته حاجه يريد نفعها، اودهته داهيه يريد كشف ضررها، بمحمد و اله الطيبين الطاهرين اقضها له احسن ما يقضيها من يستشفعون باعز الخلق عليه .
يعنى : خداوند عزيز و جليل مى گويد: اى بندگان من ! آيا اتفاق نيفتاده كه : فردى از شما حاجتهاى بزرگى بخواهد كه شما آن حوايج را نمى دهيد مگر اينكه محبوبترين خلق نزد شما را حاضر كند و شما به احترام آن شفيع محبوب و دوست داشتنى درخواستهاى او را بدهيد؟
آگاه باشيد و بدانيد كه با كرامتترين و برترين خلق نزد من ، محمد و برادرش ‍ على و پس از آن ائمه هستند، آنانى كه وسيله تقرب به من مى باشند. آگاه باشيد كه هر كس حاجت مهمى دارد و مى خواهد نفعى به او برسد يا مشكلى برايش پديد آمده و خواهان دفع ضرر آن است ، اگر مرا به محمد و آل پاكش بخواند، آنچنان حاجتش را بر آورده مى سازم كه بهتر و برتر باشد از بر آورده ساختن كسى كه محبوبترين خلق را نزد او شفيع قرار مى دهند
.
سخنان سلمان كه به اينجا رسيد، عده اى از مشركين و منافقين در حالى كه او را مسخره مى كردند گفتند: اى سلمان ! چرا خدا را به اينها قسم نمى دهى تا تو را بى نيازترين و پولدارترين فرد مدينه قرار دهد؟
سلمان پاسخ داد: من خدا را خواندم و از او خواستم كه چيزى به من بدهد كه از حكومت بر كل دنيا برتر و با منفعت تر باشد. من از خدا خواستم و او را به اين بزرگواران قسمش دادم كه به من زبانى ذاكر بدهد كه او را احمد و ثنا كند، قلبى بدهد كه شاكر نعمتهاى او باشد، بدنى بدهد كه در برابر سختيها صبر نمايد و آن خداى عزيز و جليل اين التماسهاى مرا اجابت فرمود.
اين چيزهايى كه من از خدا خواستم از حكومت بر تمامى دنيا و هر چه در آن است ، هزار هزار بار برتر و بالاتر است .
محمد بن على بابويه از امام صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
431 - زليخا از يوسف - عليه السلام - اجازه ملاقات خواست . عده اى به او گفتند ما به خاطر آن بلاهايى كه بر سر آن حضرت آوردى ، مى ترسيم تو را نزد او ببريم (شايد مجازاتت كند).
زليخا گفت : من از كسى كه از خدا مى ترسد، نمى ترسم ، بالاخره وارد شد.
يوسف - عليه السلام - به او گفت : اى زليخا! چه شده كه رنگت تغيير كرده است ؟
زليخا گفت : سپاس خدايى را كه پادشاهان را به سبب گناهانشان برده مى كند و بردگان را به سبب طاعتشان پادشاه مى نمايد.
يوسف - عليه السلام - گفت : اى زليخا! چه چيزى باعث شده آن كار را انجام بدهى ؟
زليخا گفت : زيبايى چهره تو، اى يوسف !
يوسف - عليه السلام - گفت : پس چگونه خواهى بود اگر پيامبر آخر الزمان كه نامش محمد - صلى الله عليه و آله و سلم - است را ببينى كه هم از من زيباتر است ، هم خودش اخلاق تر و هم بخشنده تر.
زليخا گفت : راست مى گويى ، (سخنت را تاييد مى كنم )
يوسف - عليه السلام - گفت : از كجا دانستى راست مى گويم ؟
زليخا گفت : چون تا نامش را بردى ، محبتش در قلب من جا گرفت :
در اينجا خداوند عزيز و جليل بر يوسف - عليه السلام - وحى فرستاد كه زليخا راست مى گويد و چون او محمد - صلى الله عليه و آله و سلم - را دوست دارد، من هم او را دوست دارم ، آنگاه خداوند متعال به يوسف - عليه السلام - امر كرد كه با زليخا ازدواج كند.
جابر از امام صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه :

432 - ان ملكا من الملائكه سال الله ان يعطيه سمع العباد فاعطاه الله فذلك الملك قائم حتى تقوم الساعه ، ليس احد من المومنين يقول : صل على محمد و اهل بيته الا و قال الملك : و عليك السلام ، ثم يقول الملك : يا رسول الله ، ان فلانا يقروك السلام ، فيقول رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - و عليه السلام .
يعنى : فرشته اى از فرشتگان از خدا خواست كه قدرت شنيدن سخنان بندگان را به او بدهد، خداوند متعال هم اين كار را كرد، تا روز قيامت هرگاه يكى از مومنين بگويد: خدايا! بر پيامبر و اهل بيتش صلوات و درود بفرست . اين ملك اولا مى گويد و عليك السلام و ثانيا به رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - مى گويد:
اى رسول حق ! فلانى به تو سلام مى رساند كه پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - هم مى گويد: و عليه السلام
.
امير المومنين - عليه السلام - فرمود:
433 - اعطى السمع ابعه : النبى - صلى الله عليه و آله و سلم - و الجنه ، و النار، والحوالعين ، فاذا فرغ العبد من صلاته فليصل على النبى - صلى الله عليه و آله و سلم -، و ليسال الله الجنه ، و ليستجر بالله من النار، و ليساله ان يزوجه من الحور العين ، فانه من صلى على النبى رفعت دعوته ، و من سال الله الجنه قالت الجنه يا رب ، اعط عبدك ما سالك ، و من استجار بالله من الناقالت النار: يا رب ، اجر عبدك مما استجار منه ، و من سال الحور العين قلن : يا رب ، اعط عبدك ما سال .
يعنى : به چهارم شخص ، قدرت شنوايى (ويژه ) داده شده است : پيامبر، بهشت ، جهنم و حور العين . آنگاه كه بنده از نمازش فارغ شد، بر پيامبر - صلى الله عليه و آله و سلم - درود بفرستد، از خدا بهشت طلب كند، از جهنم به او پناه ببرد و بخواهد كه حور العين را به ازدواج وى در اورد چون : هر كس كه بر پيامبر - صلى الله عليه و آله و سلم - درود بفرستد، دعايش ‍ حتما بالا مى رود.
كسى كه از خدا بهشت طلب كند، بهشت مى گويد: پروردگارا! آنچه ار كه بنده ات مى خواهد به او بده . كسى كه از جهنم به خدا پناه مى برد، جهنم مى گويد: خدايا! بنده ات را از آنچه كه به تو پناه مى برد، پناه بده . و كسى كه از خدا حور العين مى خواهد، حورالعين مى گويند: پروردگارا! خواهش ‍ بنده ات را عطا كن
.
محمد بن مسلم از امام باقر يا امام صادق - عليهما السلام - روايت كرده است كه فرمود :
434 - ما فى الميزان شى ء اثقل من الصلاه على محمد وال محمد، ان الرجل ، ليوضع عمله فى الميزان فيميل به فيخرج النبى - صلى الله عليه و آله و سلم - الصلاه عليه واله فيضعها فى ميزانه فير حج به .
يعنى : چيزى در ترازوى اعمال ، سنگين تر از صلوات بر محمد و آل محمد نيست (در قيامت اعمال فردى (بدون صلواتش ) را مى آورند و در ميزان قرار مى دهند مى بينند سبك است ، آنگاه پيامبر اكرم صلواتها را آورده در ميزان انى فرد قرار مى دهد كه موجب سنگينى آن مى گردد.
هشام بن سالم از امام صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
435 - دعا از خداوند متعال پوشيده مى ماند (يعنى اجابت نمى شود) تا آنكه دعا كننده بر محمد آل محمد صلوات بفرستد.
و نيز فرمود:
436 - من دعا ولم يذكر النبى - صلى الله عليه و آله و سلم - رفرف الدعاء على راسه ، فاذا ذكر النبى رفع الدعاء .
يعنى : كسى كه دعا كند بدون آنكه نامى از پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - ببرد، آن دعا بالاى سرش پرواز مى كند تا وقتى كه اين فرد، ذكرى از آنحضرت بنمايد كه در اين هنگام ، دعايش بالا مى رود.
437 - من كانت له الى الله حاجه فليبدا بالصلاه على محمد و اله - صلى الله عليه و آله و سلم - ثم يسال حاجته ثم يختم بالصلاه على محمد و اله فان الله عزوجل اكرم من ان يقبل الطرفين و يدع الوسط اذا كانت الصلاه على محمد وال محمد لا تحجب عنه .
يعنى : كسى كه حاجتى به درگاه الهى دارد قبل از آن صلوات بر محمد و آلش بفرستد، آنگاه حاجتش را بخواهد بعد دعايش را با صلوات بر محمد و آلش به پايان ببرد؛ چون خداوند عزيز و جليل ، كريم تر از آن است كه دو طرف دعا را قبول كند و وسطش را رها نمايد كه صلوات بر محمد آل محمد از او پوشيده نمى ماند (و مستجاب مى گردد) .
ى - گريه در حال دعا: 
اين عمل ادبى بزرگ و مقامى عالى است به چند دليل :
اولا: گريه به دلالت بر رقت قلب دارد و رقت قلب هم دليل بر اخلاص است كه هرگاه اخلاص آمد، اجابت هم مى آيد. امام صادق - عليه السلام - فرمود:
438 - اذا اقشعر جلدك و دمعت عيناك و وجل قلبك فدونك دونك فقد قصد قصدك .
يعنى : آنگاه كه پوست بدنت لرزيد و چشمانت پر از اشك گرديد و قلبت هراس برداشت ، آن حال را خوب نگهدار كه مقصودت حاصل شده است .
و در مقابل ، خشكى چشم و نيامدن اشك ، بر اثر قساوت قلب است كه در خير بدان اشاره شده است ، چنين حالتى دو اثر دارد:
اول - نشانه دورى از خداست كه خداوند متعال به حضرت موسى - عليه السلام - وحى فرستاد:
يا موسى ، لا تطول فى الدنيا املك فيقسو قلبك ، و قاسى القلب منى بعيد (147).
يعنى : اى موسى ! در دنيا آرزويت طولانى نباشد كه قلبت را سخت مى كند و قلب سخت هم از من دور است .
دوم - چنين كسى دعايش پذيرفته نيست كه حضرت صادق - عليه السلام - فرمود:
- لا يقل الله دعاء بظهر قلب قاس (148).
يعنى : خداوند متعال دعا را از قلب قاسى و سخت ، قبول نمى كند.
ثانيا - گريه ، نشانه مطيع شدن بنده از غير خدا به سوى او و نشانه خشوع بسيار است كه رسول حق - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
439 - اذا احب الله عبدا نصب فى قلبه نائحه من الحزن ، فان الله يحب كل قلب حزين ، و انه لا يدخل النار من بكى من خشيه الله تعالى حتى يعود اللبن الى الضرع ، و انه لا يجتمع غبار فى سبيل الله و دخان جهنم فى منخرى المومن ابدا و اذا ابغض الله عبدا جعل فى قلبه مزمارا من الضحك و ان الضحك يميت القلب والله لا يحب الفرحين .
يعنى : هرگاه خداوند بنده اى را دوست داشته باشد، در قلب او نوحه و اندوه جاى مى دهد؛ چون او قلب محزون را دوست دارد، كسى كه از ترس ‍ خداوند متعال گريه كرده باشد، داخل آتش جهنم نخواهد شد مگر آنكه شير به پستان مادر بر گردد (149)، گرد و خاك خوردن در اه خدا با دود آتش ‍ جهنم در بينى مومن ، هرگز جمع نخواهد شد. هرگاه خدا بنده اى را دشمن بدارد، در قلبش سرودى از خنده قرار مى دهد كه قلبش را مى ميراند، خداوند هم افراط كنندگان در شادى و فرح را دوست ندارد.
ثالثا - گريه موافق است با فرمان خداوند سبحان به انبيايش كه به عيسى - عليه السلام - فرمود:
440 - يا عيسى ، هب لى من عينيك الدموع ، و من قلبك الخشيه ، و قم على قبور الاموات فنادهم بالصوت الرفيع فلعلك تاخذ موعظتك منهم ، وقل : انى لاحق فى اللاحقين ، صب لى من عينيك الدموع و اخشع لى بقلبك ، يا عيسى ، استغث بى فى حالات الشده فانى اغيث المكروبين ، و اجيب المضطرين ، و انا ارحم الراحمين .
يعنى : اى عيسى !! اشك چشمان و خشيت و هراس قلبت را در درگاه من به هديه بياور، بر سر قبور مردگان بايست و آنان را با صداى بلند بخوان تا شايد پند و موعظه ات را از آنان دريافت دارى و با خود بگو كه : من نيز به آنان ملحق خواهم شد. به خاطر من از چشمانت اشك بريز و قلبت را براى من خاشع گردان . اى عيسى ! در روزگار سختى ، از من كمك بخواه كه من گرفتاران را نجات مى دهم و پريشانها را اجابت مى كنم ؛ چون من ارحم الراحمين هستم .
و در وحى خود به موسى - عليه السلام - فرمود:
441 - يا موسى ، كن اذا دعوتنى خائفا مشفقا و وجلا ، و عفر و جهك فى التراب ، و اسجد لى بمكارم بدنك ، واقنت بين يدى فى القيام ، و ناجنى حيث ناجيتنى بخشيه من قلب وجل ، و احى بتوراتى ايام الحياه ، و علم الجهال محامدى ، و ذكرهم الائى و نعمى ، و قل لهم لا يتمادون فى غى ما هم فيه فان اخذى اليم شديد.
يا موسى ، لا تطول فى الدنيا املك فيقسو قلبك ، و قيفسو قلبك ، و قاسى القلب من بعيد، و امت قلبك بالخشيه ، و كن خلق الثياب ، جديد القلب ، تخفى على اهل الارض ، و تعرف فى اهل السماء، جليلش البيوت مصباح الليل ، واقنت بين يد قنوت الصابرين ، وصح الى من كثره الذنوب صياح الهارب من عدوه ، واستعن بى على ذلك فانى نعم العون و نعم المستعان .
يعنى : اى موسى ! هنگام دعا بايد خائف ، سوخته دل و بيمناك باشى .
صورتت را به خاك بمال و با بهترين اعضايت برايم سجده كن ، در برابر من كه ايستاده اى ، دستهاى گدائى را به قنوت بلند نما و هنگام مناجاتت با حالتى هراسناك و قلبى بيمناك مناجات كن . در مدت عمرت ، بايد تورات مرا زنده نمايى ، به نادانان خوبيهاى مرا بياموزند و نعمتهاى مرا به يادشان بياور و به آنان بگو: مبادا در اين گمراهى كه بسر مى بريد، بيشتر بمانيد كه مواخذه من دردناك و شديد است .
اى موسى ! در دنيا آرزويت طولانى نباشد كه موجب سختى قلبت مى گردد و سخت دلان هم از من بدروند. قلبت را با هراس از من ، بميران ، لباست پاره و قلبت نو باشد. ميان اهل زمين پنهان باش و در بين اهل آسمان آشنا. خانه نشين باش و چراغ شبها (150) در برابر من همچون صابرين ، فرمانبردارى كن ، از زيادى گناهان به سوى من فرياد بر آور همچون كسى كه از ترس ‍ دشمن ، فرار كرده ، فرياد مى زند و بر اين كارها از من كمك بخواه كه من بهترين كمك دهنده هستم
.
و نيز فرمود:
442 - يا موسى ، اجعلنى حرزنك ، وضع عندى كنزك من الباقات الصالحات .
يعنى : اى موسى ! مرا سپر خود كن و گنجت ار كه عبارت باشد از اعمال صالح ، نزد من بگذار.
رابعا - خصوصيات و فضايلى در گريه كردن و اشك ريختن هست كه در ساير اقسام عبادات ، يافت نمى شود، در روايت آمده است كه :
443 - بين الجنه و النار عقبه لا يجوزها الا البكاوون من خشيه الله تعالى .
يعنى : بين بهشت و جهنم گردنه اى است كه غير از گريه كنندگان از ترس ‍ خداوند متعال ، از آن رد نمى شوند.
از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - روايت شده است كه فرمود:
444 - ان ربى تبارك و تعالى اخبرنى فقال : و عزتى و جلالى ما ادرك العابدون مما ادرك البكاوون عندى شيئا و انى لابنى لهم فى الرفيع الا على قصرا لا يشاركهم فيه غيرهم .
يعنى : پروردگار من به من خير داد و گفت كه : به عزت و جلالم سوگند!
هرگز آنچه را كه گريه كنندگان نزد من دريافت مى دارند، عابدان دريافت نخواهند كرد، من در مقامات بالا برايشان قصرى بنا مى كنم كه ديگران با آنان شريك نخواهند بود
.
و به موسى - عليه السلام - وحى كرد و فرمود:
445 - وابك على نفسك ما دمت فى الدنيا، و تخوف الحطب و المهالك ، ولا تغرنك زينه الحياه الدنيا و زهرتها .
يعنى : تا وقتى كه در دنيا هستى ، بر خودت گريه كن ، از چيزهايى كه موجب آتش و هلاكت مى شود، بترس مبادا زينت و زيبائى زندگانى دنيايى ، تو را بفريبد.
و به عيسى - عليه السلام - فرمود:
446 - يا عيسى بن البكر البتول ، ابك على نفسك بكاء من قد ودع الاهل و قلى الدنيا و تركها لاهلها و صارت رغبته فيما عند الهه .
يعنى : اى عيسى بن مريم ؛ بر خودت گريه كن ؛ مانند گريه كسى كه مى خواهد با خانواده اش خدا حافظى و وداع كرده ، دنيا را رها و آن را براى اهلش ترك نمايد و ميل و رغبتش در چيزهايى است كه نزد خدايش ‍ دارد.
از امير المومنين - عليه السلام - نقل است كه فرمود:
447 - لما كلم الله موسى - عليه السلام - قال : الهى ما جزاء من دمعت عيناه من خشيتك ؟ قال : يا موسى ، اقى وجهه من حر النار، و امنه يوم الفزع الاكبر .
يعنى : آن هنگام كه خداوند متعال با موسى - عليه السلام - سخن مى گفت : كليم حق پرسيد: خدايا! پاداش كسى كه اشك چشمانش از هراس ‍ تو بريزد چيست ؟ فرمود: اى موسى ! چهره اش را از گرماى آتش جهنم حفظ مى كنم و روزى كه فريادها در آن روز بلند است او را امان مى دهم .
امام صادق - عليه السلام - فرمود:
448 - كل عين باكيه يوم القيامه الا ثاث عيون . عين غضت عن محارم الله ، و عين سهرت فى طاعه الله ، و عين بكت فى جوف الليل من خشيه الله .
يعنى : هر چشمى روز قيامت گريان است مگر سه چشم : چشمى كه محارم الهى را نبيند ، چشمى كه در راه اطاعت خدا، شب را به صبح برساند و چشمى كه در ميان شب ، از ترس خدا بگريد.
449 - ماشى ء الا و اله كيل او وزن وله كيل او وزن الا الدموع فان القطره تطفى ء بحارا من النار، فاذا اغرو رقت العين بمائها لم يرهق و جهه فتر ولا، فاذا فاضت حرمه الله على النار، ولو ان باكيا بكى فى امه لرحموا .
يعنى : هر چيزى وزن و اندازه دارد مگر اشك كه يك قطره از آن ، درياهايى از آتش را خاموش مى كند، آنگاه كه چشم از اشك پر شود، آن صورت در قيامت نه سختى مى بيند و نه خوارى را. و وقتى كه آن اشك از چشمها جارى شد، خداوند متعال آن صورت را بر آتش حرام مى كند و اگر گريه كننده اى بر امتى بگريد، خداوند متعال تمام آنان را مشمول رحمت خويش ‍ مى گرداند.
450 - ما من عين الا وهى باكيه يوم القيامه الا عين بكت من خوف الله ، وما اغرورقت عين بمائها من خشيه الله الا حرم الله سائر جسده على النار، ولا فاضت على خده فزهق ذلك الوجه قتر ولا ذله ، و ما من شى ء الا وله كيل او وزن الا الدمعه فان الله يطفى ء باليسير منها البحار من النار، ولو ان عبدا بكى فى امه لرحم الله تلك الامه ببكاء ذلك العبد .
يعنى : هيچ چشمى نيست مگر آنكه در روز قيامت گريان است بجز چشمى كه از ترس خدا گريه كرده باشد، هرگز چشمى از ترس خدا با اشك پر نشد مگر آنكه ذات اقدس الهى ساير اعضاى بدنش را بر آتش حرام گردانيد و نشد اين اشك جارى شود و آن چهره سختى و ذلت ببيند.
هر چيزى وزن و اندازه اى دارد مگر اشك كه خداوند متعال با مقدار كمى از آن ، درياهايى از آتش را خاموش مى كند اگر بنده اى درباره امتى بگريد، خداوند منان آن را به واسطه گريه همين بنده مشمول رحمت خويش ‍ مى نمايد
.
از معاويه بن عمار نقل شده است كه گفت : از حضرت صادق - عليه السلام - شنيدم :
451 - كان فى وصيه رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - لعلى - عليه السلام - انه قال : يا على ، اوصيك فى نفسك بخصال فاحفظها ثم قال ن اللهم اعنه وعد خصالا و الرابعه كثره البكاء من خشيه الله عزوجل يبنى لك بكل دمعه الف بيت فى الجنه .
يعنى : در وصيت رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - به على - عليه السلام - آمده است كه : اى على ! تو را به چند خصلت سفارش مى كنم كه بايد آنها را حفظ نمايى . سپس فرمود: خدايا! على را بر اين كار كمك كن . آنگاه حضرت آن خصال را بر شمرد تا اينكه فرمود: صفت چهارم ، گريه زياد از ترس خداوند عزيز و جليل است كه در برابر هر قطره اشكى ، برايت هزار خانه در بهشت ساخته مى شود.
ابو حمزه از امام باقر - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
452 - ما من قطره احب الى الله من قطره دموع فى سواد الليل مخافه من الله لا يراد بها غيره .
يعنى : قطره اى نزد خدا دوست داشتنى تر نيست از قطره اشكى در سياهى شب كه فقط به خاطر ترس از او باشد.
كعب الاحبار گويد: قسم به آن كس كه جانم در دست اوست ! اگر از ترس خدا بگريم و اشكم بر رخسارم سيلان كند، نزد من محبوبتر از آن است كه يك كوه طلا را در راه خدا صدقه بدهم .
ابن ابى عمير از يك از يارانش روايت كرده است كه امام صادق - عليه السلام - فرمود:
453 - اوحى الله عزوجل الى موسى - عليه السلام -: ان عبادى لم يتقربوا الى بشى ء احب الى من ثلاث خصال ، قال موسى : يا رب ، و ما هن ؟ قال يا موسى ، الزهد فى الدنيا، و الورع عن المعاصى ، والكباء من خشيتى . قال موسى ، يا رب ، فلمن صنع ذا؟ فاوحى الله اليه : يا موسى ، اما الزاهدون فى الدنيا ففى الجنه ، و اما البكاوون من خشيتى ففى الرفيع الا على لا يشاركهم فيه احد غيرهم ، و اما الورعون عن المعاصى فانى افتش الناس ولا افتشهم .
يعنى : خداوند عزيز و جليل به موسى - عليه السلام - وحى كرد كه : بندگان من به چيزى محبوبتر از سه صفت به من تقرب نجستند. موسى - عليه السلام - گفت : پروردگارا! آن سه صفت چيست ؟ فرمود: اى موسى ! آن سه ، زهد در دنيا، دورى از گناهان و گريه از ترس من است .
موسى - عليه السلام - گفت : پروردگارا! براى كسى كه اين چنين باشد چه خواهد بود؟ فرمود: اى موسى ! زاهدان دنيا در بهشت من بسر مى برند، گريه كنندگان از ترس من ، در مقام برترى قرار دارند كه غير از آنان احدى شريكشان نيست و آنانكه گناه را ترك كرده اند، من (در قيامت ) همه را تفتيش و بازرسى مى كنم ، امام آنان را بازرسى نخواهم كرد
.
در خطبه وداع رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - آمده است كه :
454 - و من ذرفت عيناه من خشيه الله كان له بكل قطره من دموعه مثل جبل احد تكون فى ميزانه من الاجر، و كان له بكل قطره عين من الجنه على حافتيها من المدائن و القصور ما لا عين رات ولا اذن سمعت ولا خطر بقلت بشر .
يعنى : كسى كه از ترس خدا اشك چشمش جارى گردد، در برابر هر قطره از آن اشكها به مقدار كوه احد در پرونده اعمالش اجر و پاداش ثبت مى گردد و در مقابل هر قطره ، چشمه اى در بهشت براى او خواهد بود، در دو طرف اين چشمه ، شهرها و قصرهايى قرار دارد كه نه چشمه آن را ديده و نه گوشى شنيده و نه به قلب بشرى خطور كرده است .
از امام باقر - عليه السلام - روايت شده است كه فرمود:
455 - ان ابراهيم النبى - عليه السلام - قال : الهى ما لعبد بل وجهه بالدموع من مخافتك ؟ قال الله تعالى : جزاءه مغفرتى و رضوانى يوم القيامه .
يعنى : ابراهيم نبى - عليه السلام - از ذات اقدس الهى پرسيد: خدايا! براى بنده اى كه چهراش را با اشكهايى كه از خوف تو ريخته شده ، تر گرداند چه خواهد بود؟ خداوند متعال پاسخ داد: پاداشش ، آمرزش و مقام رضوان من در قيام خواهد بود.
اسحاق بن عمار گويد: به امام صادق - عليه السلام - عرض كردم : دعا مى كنم و دلم مى خواهد گريه بكنم ولى اشكى نمى آيد، اما وقتى بعضى از نزديكانم كه وفات يافته اند را به ياد مى آوردم ، دلم مى شكند و اشكم جارى مى گردد، آيا چنين كارى جايز است ؟، فرمود:
456 - نعم ، تذكرهم ، فاذا رقفت فابك لربك تبارك و تعالى .
يعنى : بلد جايز است ، آن اموات را به ياد بياور و وقتى قلبت شكست ، براى خداوند تبارك و تعالى گريه كن .
تباكى (151)  
اگر گريه اى نكردى ، خودت را وادار كن و سعى نما تا شايد اشكى بيايد، اين حالت را تباكى گويند كه امام صادق - عليه السلام - فرمود:
457 - و ان لم يكن بك بكاء فلتتباك .
يعنى : اگر گريه اى نكردى لا اقل تباكى داشته باش .
سعيد بن يسار گويد به حضرت صادق - عليه السلام - عرش كردم : اگر در حال دعا اشكى از چشمانم جارى نشد، آيا مى توانم تباكى داشته باشم ؟ فرمود:
458 - نعم ولو مثل راس الذباب .
يعنى : بله حتى اگر به اندازه سر مگسى باشد.
از ابى حمزه نقل شده است كه امام صادق - عليه السلام - به ابى بصير فرمود:
459 - ان خفت امرا يكون او حاجه تريدها فابدا بالله فمجده و اثن عليه كما هو اهله ، وصل على النبى واله - عليهم السلام - و تباك ولو مثل راس الذباب ، ان ابى كان ، يقول : اقرب ما يكون العبد من الرب وهو ساجد يبكى .
يعنى : اگر از وقوع حادثه اى مى ترسى يا حاجتى دارى ، اول خداوند متعال را تمجيد كن و آنچنانكه سزاوار است او را احمد و ثنا نما، بعد بر پيامبر و آلش صلوات بفرست و پس از آن ، اشكى بريز حتى اگر به مقدار سر مگسى باشد؛ چون پدرم مى فرمود: نزديكترين حالات بنده به پروردگارش اين است كه به سجده رود و در آن حال ، گريه كند.
و از آن حضرت نقل شده است كه فرمود:
460 - ان لم يجبك البكاء فتباك فان خرج منك مثل راس الذباب فبخ بخ .
يعنى : اگر گريه به تو پاسخ مثبت نمى دهد و اشكى نمى آيد، تباكى داشته باش كه اگر به اندازه سر مگسى هم اشك از تو خارج شد، خوشا به حالت !.
نصيحت  
هنگام دعا مى توانى از طرق زير چشمانت را با خود همراه كرده تا اشكهايت سرازير شود:
- به ياد گناهان بزرگ و آبرو ريزيهاى روز قيامت خوش باش كه همه مخلوقات عالم از خدايى كه هم حاكم آن روز است و هم عالم به همه چيز، مى هراسند.
- صحنه قيامت در برابرت تمثل پيدا كند كه زبانها لال مى شوند و سخنرانان فصيح ، خاموش مى گردند ولى اعضاى بدن شهادت مى دهند و صحبت مى كنند، آنانكه در دنيا صداهايى نرم و نازك داشتند، در آنجا صدايشان بزرگ و گوش خراش مى شود، در اين حال ، عرق ، سرورى مردم را مى گيرد به طورى كه از نرمى گوشها بر زمين مى ريزد.
روزى كه رازهاى نهان فاش مى شود و باطن و اندرون انسان آشكار مى گردد، از زشتيها پرده بردارى مى شود و كسى توجهى ندارد.
- از رسول خدا روايت است كه فرمود:
461 - يحشر الناس يوم القيامه حفاه عراه عزلاء قد الجمهم العرق و بلغ شحوم الاذان .
يعنى : روز قيامت مردم با پاى برهنه عريان و دست خالى از هر سلاحى محشور مى شوند، در حالى كه عرق سر و رويشان را گرفته و به نرمى گوشها رسيده است .
سوده همسر پيامبر اكرم تا اين را شنيد گفت : اى واى ! پس مردم همديگر را مى بينيد، فرمود:
- شغل الناس عن ذلك .
يعنى : مردم به اين توجهى ندارند. آنگاه به اين آيه قرآن استناد كرد كه مى فرمايد:
- لكل امرى ء منهم يومئذ شان يغنيه (152).
يعنى : هر كس را در آن روز، كارى است كه به خود مشغولش ‍ دارد.
سپس فرمود:
- و كيف و انى لهم بالنظر؟ و منهم المسحوب على وجهه و الماشى على بطنه و منهم من يوطا بالاقدام مثل الذر، و منهم المصلوب على شفير النار حتى يفرغ الناس من الحساب ، و منهم من تسلط عليه الماشيه ذوات الاخفاف فتطاه با خفافها و ذوات الا ظلاف فتنطحه بقرونها و تطاه با ظلافها .
يعنى : چگونه مى توانند بر همديگر نظر كنند در حالى كه عده اى را به صورت ، بر زمين مى كشند عده اى روى شكمشان حركت مى كنند، دسته ديگر چون خاك ، زير دست و پا لگد مال مى شوند، گروه ديگر را در كنار آتش بر صليب مى كشند تا مردم از حساب فارغ گردند، عده ديگر، برگردنشان مارهايى آويزان مى كنند كه اينان را بگزند تا حسابرسى مردم تمام شود، گروه ديگر زير دست و پاى چهار پايان لگدمال مى شوند و حيوانات شاخدار به آنان شاخ مى زنند و لگد كوبشان مينمايند.
بايد در احوالات مردم در روز قيامت و قبل و بعد از آن ، فكر كنى كه چه كسانى اهل سعادتمند و چه كسانى اهل شقاوت ، در اين صورت حتما برايت سبب خوف و انگيزه اشك و اخلاص قلب ، حاصل مى شود.
هرگاه به چنين حالتى رسيدى ، آن را غنيمت بشمار و بدانكه چنين ساعاتى از نفيس ترين لحظات عمر توست ، در اين حالت است كه بايد سوالات و نيازهايت را به درگاه خداوند صاحب جلال ، عرضه بدارى و از اهم حاجاتت اين باشد كه :
اولا - اقبال و توجه خداوند سبحان به تو دوام يابد.
ثانيا - اقبال و توجه توبه او نيز ادامه داشته باشد.
ثالثا - ادب حضورش را به نيكوترين وجه درك كرده باشى .
و رابعا - حاجاتت را خواستى طلب كنى ، چيزى بخواه كه جمال و زيبايى واقعى و حقيقى برايت بياورد و گرفتارى و وبال را از توقع كند، نه اينكه مال (دنيا) طلب كنى ؛ چون نه او براى تو باقى مى ماند و نه تو براى آن .
تنبيه  
بدانكه گريه كردن و ضجه و ناله زدن به درگاه الهى ، از گناهان و طلب رها شدن از آن ، صفت خوبى است اما تا جدايى از گناه و توبه از معاصى نباشد، فايده اى ندارد كه جناب سيد العابدين على بن الحسين - عليه السلام - فرمود:
462 - وليس الخوف من بكى و جرت دموعه ما لم يكن له ورع يحجزه عن معاصى الله ، و انما ذلك خوف كاذب .
يعنى : خوف اين نيست كه كسى گريه كند و اشك بريزد، اما ورعى كه او را از گناهان دور كند، دوى نباشد، اين خوف دروغ است .
از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلمه نقل است كه فرمود:
463 - موسى بر جل من اصحابه وهو ساجد و انصرف من حاجته و هو ساجد، فقال - عليه السلام - لو كانت حاجتك بيدى لقضيتها لك ، فاوحى الله عزوجل اليه يا موسى ، لو سجد حتى ينفطع عنفه ما قبلته او يتحول عما اكره الى ما احب .
يعنى : حضرت موسى - عليه السلام - بر سر راهى ، فردى از يارانش را ديد كه در سجده است (از آنجا رفت و) كارش را انجام داد و برگشت ، ديد هنوز در سجده است ، گفت : اگر حاجت تو در دست من بود آن را برايت بر آورده مى ساختم . خداوند عزيز و جليل به او وحى كرد كه : اى موسى ! اگر آنقدر سجده كند تا گردنش قطع شود، او را نخواهم پذيرفت مگر آنكه دست از كارهاى زشتش برداشته به چيزهايى كه من آن را دوست دارم ، روى نمايد.
در روايت ديگر آمده است كه :
464 - ان موسى مر برجل و هو يبكى ثم رجع و هو يبكى قال : الهى عبدك يبكى من مخافتك ، قال الله تعالى : يا موسى ، لو بكى حتى نزل دماغه مع دموع عينيه لم اغفر له و هو يحب الدنيا .
يعنى : حضرت موسى - عليه السلام - بر سر راهش مردى را ديد كه گريه مى كند، رفت و برگشت ، ديد هنوز گريه مى كند، گفت : خدايا بنده ات از ترس تو است كه اشك مى ريزد. خداوند متعال فرمود: اى موسى ! اگر اين فرد آنقدر گريه كند تا مغز سرش به همراه اشك چشمش خارج شود تا وقتى كه دنيا را دوست دارد، او را نخواهم آمرزيد.
و در آنچه كه بر حضرت موسى - عليه السلام - وحى فرستاد، آمده است :
465 - يا موسى ، ادعنى بالقلب التقى و اللسان الصادق .
يعنى : اى موسى ! مرا با قلبى بى گناه و پاك و زبانى صادق و راستگو بخوان .
از امير المومنين على بن ابى طالب - عليه السلام - نقل است كه فرمود:
466 - الدعاء مفاتيح النجاح و مقاليد الفلاح ، و خير الدعاء ما صدر عن صدر نقى و قلب تقى ، و فى المناجاه سبب النجاه ، و بالا خلاص يكون الخلاص ، فاذا اشتد الفزع فالى الله المفزع .
يعنى : دعا، كليد كاميابى و رستگارى است و بهترين دعا آن است كه از سينه اى پاك و قلبى داراى تقوا صادر مناجات ، سبب نجات است و اخلاص ، موجب خلاصى ، پس آنگاه كه سختيها شدت يافت ، بايد به سوى خدا فزع و زارى نمود.
ك - اعتراف به گناه قبل از درخواست و ذكر حاجات : 
اولا - اين عمل نشانه اين است كه بنده از همه چيز غير از خدا قطع اميد كرده است .
ثانيا - اين عمل نشانه تواضع است و هر كس كه تواضع پيشه كند، خداوند متعال درجاتش را بالا مى برد. در روايت آمده :
467 - عابدى هفتاد سال خدا را بندگى كرد، روزها را روزه و شبها را به نماز مى ايستاد، آنگاه حاجتى از خداوند متعال طلب نمود ولى روا نگرديد، رو به خود كرد و گفت : اشكال از خود تو است ؛ چون اگر در تو خيرى مى بود، حاجتت روا مى شد، در اين هنگام خداوند متعال فرشته اى براى او فرستاد و گفت : اى فرزند آدم ! اين يك لحظه اى كه خودت را كوچك شمردى ، از تمامى عبادتهاى گذشته ات بهتر است .
از امام باقر - عليه السلام - روايت است كه فرمود:
468 - اوحى الله تعالى موسى - عليه السلام - اتدرى لم اصطفيتك بكلامى من دون خلقى ؟ قال : لا يا رب ، قال : يا موسى ، انى قلبت عبادى ظهرا لبطن فلم ار اذل لى نفسا منك ، انك اذا صليت وضعت خديك على التراب .
يعنى : خداوند متعال بر حضرت موسى - عليه السلام - وحى فرستاد كه : آيا مى دانى چرا تو را براى سخن خود انتخاب كردم نه ديگران را؟ گفت : نه ، اى پروردگار من ! فرمود: اى موسى ، من بندگانم را زير و رو كردم ، ولى كسى را نيافتم كه در برابر من از تو خاضع تر باشد؛ چون تو هر گاه نماز مى گزارى ، چهره ات را نيز بر خاك قرار مى دهى .
در روايت ديگر آمده است كه :
469 - انى قلبت عبادى ظهرا لبطن فلم ار اذل لى نفسا منك فاحببت ان ارفعك من بين خلقى .
يعنى : من بندگانم را زير و رو كردم ولى كسى را نيافتم كه در برابر من از تو خاضع تر باشد، به همين خاطر دوست دارم كه از ميان مخلوقاتم ، مقام تو را برتر گردانم .
در روايت آمده است كه :
470 - خداوند سبحان بر حضرت موسى - عليه السلام - وحى فرستاد كه بالاى كوهى برو و با من مناجات كن ، در آنجا چندين كوه بودند، هر يك طمع داشتند كه كليم حق ، بر روى آن برود مگر كوه كوچكى كه خود را خرد و كوچك شمرد و گفت : من كمتر از آنم كه پيامبر خدا براى مناجات با رب العامين ، بر من بالا برود، در اين هنگام خداوند متعال بر موسى - عليه السلام - وحى فرستاد كه بالاى همان كوه برو؛ چون او خود را چيزى به حساب نياورد.
از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - نقل است كه فرمود:
471 - ثلاثه لا يزيد الله بهن الا خيرا: التواضع لا يزيد الله به الا ارتفاعا، و ذل النفس لا يزيد الله به الا عزا، و التعفف لا يزيد الله به الا غنى .
يعنى : سه چيز است كه خداوند متعال در برابر آن ، جز خير نمى دهد: تواضع : خداوند سبحان در برابرش مقام انسان را رفيع مى گرداند. فروتنى : خداوند منان در برابرش عزت نفس عطا مى كند. دست كشيدن از محرمات : ذات اقدس الهى در برابرش ، غنا و بى نياز مى دهد.
و نيز فرموده است :
472 - فى وضع النفس و كسرها و اسخاطها رضى الله سبحانه .
يعنى : در تواضع و كشاندند نفس و نارضايتى او، رضاى خداى سبحان نهفته است .
در آنچه خداوند متعال بر حضرت داود - عليه السلام - وحى فرستاده ، آمده است :
473 - يا داود، انى وضعت خمسه فى خمسه و الناس يطلبونها فى خمسه غيرها فلا يجدونها .
يعنى : اى داود! من پنج چيز را در پنج چيز قرار دادم ، ولى مرم آنها را در پنج چيز ديگر مى جويند و نمى يابند:.
- وضعت العلم فى الجوع و الجهد و هم يطلبونه فى الشبع و الراحه ، فلا يجدونه .
يعنى : علم را در گرسنگى و تلاش و كوشش قرار دادم ، ولى مردم آن را در سيرى و راحتى مى جويند و نمى يابند.
- و وضعت العز فى طاعتى و هم يطلبونه فى خدمه السلطان ، فلا يجدونه .
يعنى : عزت را در اطاعت از خودم نهاده ام ولى مردم آن را در خدمت به سلاطين طلب مى كنند و نمى يابند.
- و وضعت الغنى فى القناعه و هم يطلبونه فى كثره المال ، فلا يجدونه .
يعنى : بى نيازى را در قناعت قرار دادم ، ولى مردم آن را در مال زياد مى جويند و نمى يابند.
- و وضعت رضائى فى سخط النفس و هم يطلبونه فى رضى النفس ، فلا يجدونه .
يعنى : رضايت خودم را در نارضايتى نفس نهاده ام ، ولى مردم آن را در رضايت نفس طلب مى كنند و نمى يابند.
- و وضعت الراحه فى الجنه و هم يطلبونها فى الدنيا، فلا يجدونها .
يعنى : و راحتى و آسايش را در بهشت قرار داده ام ، اما مردم آن را در دنيا مى جويند و نمى يابند.
ثالثا: ديگر از فوايد ذكر گناهان ، خوف و ترس از ذات اقدس الهى و رقت قلب است كه حضرت صادق - عليه السلام - فرمود:
- اذا رق احدكم فليدع ، فان القلب لا يرق حتى يخلص (153).
يعنى : هر يك از شما آنگاه كه قلبش شكست ، حتما دعا كند؛ چون قلب تا صاف نشود، نمى شكند.
رابعا - چه بسا شكستن قلب موجب ريزش اشك گردد كه اين نيز خود ادبى از آداب دعاست ، بنابر اين ، ادبى ، موجب فراهم شدن ادب ديگر گرديد.
و خامسا - فرمان امام صادق - عليه السلام - است كه فرمود:
- انما هى المدحه ثم الثناء ثم الاقرار بالذنب ثم المساله انه و الله ما خرج عبد من الذنب الا بالاقرار (154) .
يعنى : اول مدح الهى ، بعد ثنا و ستايش ، سپس اقرار به گناهان ، آنگاه سوال و درخواست كه به خدا سوگند! هيچ بنده اى از گناه خارج نشد، مگر به سبب اقرار به آن .
بنابر اين ، اقرار به گناه پنج فايده دارد:
اول - منقطع شدن به سوى خداوند متعال .
دوم - منقطع شدن به سوى خداوند متعال .
سوم - سبب رقت قلب است كه خود دليل بر اخلاص است و در نتيجه موجب اجابت دعا مى گردد.
چهارم - چه بسا موجب گريه نيز گردد كه گريه كردن ، خود سيد الا داب است .
پنجم - موافقت نمودن با فرمان حضرت صادق - عليه السلام -.
ل - با قلب به سوى خدا روى آوردن : 
بسيار واضح است كه اگر كسى با تو صحبت كند و بدانى او از صحبتش ‍ غافل بوده فقط يك سرى كلماتى را از بر كرده (يا از روى مى خواند) ولى تو جهش به جاى ديگر است ، چنين فردى سزاوار اين است كه تو هم از خطاب با او روى برگردانى و جوابش صادق آل محمد - عليهم السلام - فرمود:
474 - من اراد ينظر منزلته عند الله فلينظر منزله الله عنده ، فان الله ينزل العبد مثل ما ينزل العبد الله من نفسه .
يعنى : كسى كه مى خواهد ببيند رتبه اش نزد خدا چگونه است ، ببيند رتبه خدا نزد او چطور مى باشد؛ چون خداوند سبحان ، بنده را در همان مقامى جاى مى دهد كه بنده ، آن مقام را به خدا مى دهد.
و امير المومنين - عليه السلام - فرمود:
475 - لا يقبل الله دعاء قلب لاه .
يعنى : خداوند متعال دعاى قلب غافل را قبول نمى كند.
سيف بن عميره از حضرت صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
476 - اذا دعوت الله فاقبل بقلبك .
يعنى : هرگاه خدا را مى خوانى ، با قلبت به او روى كن .
در آنچه خداوند سبحان بر حضرت عيسى - عليه السلام - وحى فرستاد، آمده است :
- لا تدعنى الا متضرعا الى و همك هما واحدا فانك متى تدعنى كذلك اجبك (155).
يعنى : دعا نكن مگر با حالت تضرع و تمام همتت را صرف اين امر بنما كه هرگاه اينگونه مرا خواندى ، تو را اجابت خواهم نمود.
و از معصومين - عليهم السلام - روايت شده است كه :
477 - صلاه ركعتين بتدبر خير من قيام ليله و القلب ساه .
يعنى : دو ركعت نماز با تفكر و تدبر، بهتر است از نماز در طول شب در حالى كه دل به غير حق مشغول باشد.
478 - ليس لك من صلاتك الا ما احضرت فيه قلبك .
يعنى : از نماز فقط آن مقدار كه حضور قلب داشتى ، بهره ات خواهد بود.
از سن حضرت ادريس - عليه السلام - نقل شده است كه :
479 - اذا دخلتم فى الصلاه فاصر فوا اليها خواطر كم و افكار كم ، و ادعوا الله دعاءا متفرجا، و اسالوه مصالحكم و منافعكم بخضوع و خشوع و طاعه و استكانه .
يعنى : وقتى وارد نماز شديد، خاطرات و افكارتان را از چيزهاى ديگر، به نماز برگردانيد، خدا را با طهارت و شادابى بخوانيد و از او اصلاح و منفعت خود را خاضعانه ، خاشعانه و مطيعانه و در حالت فروتنى بخواهيد.
480 - اذا دخلتم فى الصيام فطهروا انفسكم من كل دنس و نجس و صوموا لله بقلوب خالصه صافيه منزهه عن الافكار السيه و الهواجس ‍ المنكره ، فان الله يستنجس القلوب اللطخه و النيات المدخوله .
يعنى : هرگاه روزه مى گيرند، جان خود را از هر پليدى و نجاستى پاك سازيد و براى خدا با قلبهايى خالص و صاف ، روزه بگيريد، حتى خود را از فكر گناه نيز پاك گردانيد؛ چون خداوند متعال ، قلبهاى آلوده و نيتهاى نا خالص را نجس مى داند .
م - دعا كردن قبل از آنكه احتياجى پيدا شود (يعنى در دوران بى نيازى ).
رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - به ابوذر فرمود:
- يا ابا ذر، الا اعلمك كلمات ينفعك الله عزوجل بهن ؟ قال : بلى يا رسول الله ، قال : احفظ الله يحفظك ، احفظ الله تجده امامك ، تعر الى الله فى الرخاء يعرفك فى الشده ، و اذا سالت فاسال الله ، و اذا استعنت فاستعن بالله ، فقد جرى القلم بما هو كائن يوم القيامه ، ولو ان الخلق كلهم جهدوا على ان ينفعوك بما لم يكتبه الله لك ما قدروا عليه (156).
يعنى : اى اباذر! آيا كلماتى به تو بياموزم كه برايت منفعت داشته باشد؟ (آيا ذر مى گويد:) گفتم : بلى اى رسول خدا! فرمود: تو از خدا حفاظت كن تا خدا از تو حفاظت كند. اگر از خدا حفاظت نمايى ، او ار در جلو خود، خواهى يافت ، در روز را حتى و آسايش ، معروف و شناخته شده درگاه حق باش تا او تو را در روز شدت و نيازت بشناسد. اگر درخواستى دارى از خدا بطلب و اگر كمك مى خواهى از او بخواه ، همانا مقدرات عالم تا روز قيامت تحت قلم ذات اقدس الهى است ، اگر تمام خلق بكوشند تا نفعى به تو برسانند كه خدا آن را برايت ثبت نكرده است ، هر گز قدرت چنين كارى را نخواهند داشت .
هارون بن خارجه از امام صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
- ان الدعاء فى الرخاء ليستخرج الحوائج فى البلاء (157).
يعنى : دعا، در زمان راحتى و آسايش ، براى بر آورده شدن حوايج در روز نيازمندى است .
و از آن حضرت است كه فرمود:
- من تخوف من بلاء يصيبه فتقدم فيه بالدعاء لم يره الله عزوجل ذلك البلاى ابدا (158).
يعنى : كسى كه از رسيدن بلايى هراسناك است ، اگر قبل از آن دعا كند، خداوند متعال هر گز آن بلا را به او نشان نخواهد داد.
امام زين العابدين - عليه السلام - فرمود:
481 - الدعاء بعد ما ينزل البلاء لا ينتفع به .
يعنى : دعا كردن بعد از نزول بلا، فايده اى ندارد.