آيين بندگى و نيايش ( ترجمه ى عدة الداعى )

جمال و السالكين شيخ احمد بن فهد حلى (قدس سره الشريف)
ترجمه : حسين غفارى ساروى

- ۴ -


سبب ششم : رابطه كارهاى نيك با دعا 
الف - بعد از نماز: 
امير المومنين على - عليه السلام - نقل كرده است كه رسول الله - صلى الله عليه وآله و سلم -فرمود:
113 - من ادى لله مكتوبه فله فى اثرها دعوه مستجابه .
يعنى : هر كس نماز واجبى به جاى آورد و پس از آن دعا كند، مستجاب خواهد شد .
اين فحام گويد: امير المومنين - عليه السلام - را در عالم خواب ديده از او در مورد صحت اين خبر سوال كردم فرمود: صحيح است ، هر وقت نماز واجبى به جاى آوردى به سجده برو و بگو:
- اللهم انى اسالك بحق من رواه ، و بحق من روى عنه ، صل على جماعتهم و افعل بى كيت و كيت .
يعنى : خدايا! از تو درخواست دارم و تو را سوگند مى دهم به حق كسى كه اين حديث را روايت كرد (يعنى على (ع ) و به حق كسى كه حديث از او روايت شده (يعنى رسول الله (ص ) كه بر گروه آنان درود بفرستى و اين كارها را برايم انجام دهى ....
از امام صادق - عليه السلام - روايت است كه فرمود:
114 - ان الله فرض عليكم الصلوه فى احب الاوقات اليه ، فاسالوا الله حوادئجكم عقيب فرائضكم .
يعنى : خداوند متعال در ساعاتى نماز را بر شما واجب ساخت كه محبوبترين اوقات نزد اوست ، پس بعد از انجام نماز، از خدا حاجاتتان را درخواست كنيد .
از امير المومنين على - عليه السلام - نقل است كه فرمود:
115 - لا ينفتل العبد من صلاته حتى يسال الله اجنه ، و يستجير به من النار، و ان يزوجه حور العبين .
يعنى : بنده از نماز بر نگردد مگر اينكه : از او بهشت را طلب كند، از آتش ‍ جهنم به او پناه ببرد و از او بخواهد كه حوارالعين را به تزويجش در آورد .
ابى حمزه گويد: شنيدم كه ابا جعفر امام محمد باقر - عليه السلام - مى فرمود:
116 - اذا قام المومن فى الصلاه بعث الله حور العين حتى يحدقن به ، فاذا انصرف و لم يسال الله منهن شيئا تفرقن متعجبات .
يعنى : وقتى مومنى به نماز مى ايستد، خداوند متعال حورالعين را مامور مى كند كه دور او را بگيرند، اگر اين مؤ من بعد از نماز برخيزد و از خدا آنان را طلب نكند، آن حورالعين با تعجب متفرق مى شوند فضل بقباق از امام صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
117 - يستجاب الدعاء فى اربعه مواطن : فى الوتر، و بعد الفجر، و بعد الظهر، و بعدالمغرب .
يعنى : دعا در چهار موقعيت مستجاب مى شود: در نماز وتر، از صبح ، بعد از ظهر، و بعد از مغرب .
يعنى : دعا در چهار موقعيت مستجاب مى شود: در نماز وتر، بعد از صبح ، بعد از ظهر، و بعد از مغرب .
و در روايتى آمده كه بعد از مغرب ، سجده كند و در سجودش دعا نمايد.
ب - دعاى فقير: 
وقتى چيزى به فقير مى دهند اگر فقير در حق آن دهنده ، دعا كند، مستجاب است ، اما اگر در همان حال در حق خودش دعا نمايد، مستجاب نيست . امام زين العابدين - عليه السلام - به خادم منزلشان كه مامور دادن صدقه به فقرا بود، مى فرمودند:
118 - امسك قليلا حتى يدعو .
يعنى : مقدارى نزد فقير مكث كن تا دعا كند .
و نيز فرمود:
119 - دعوه السائل الفقير لاترد .
يعنى : دعاى فقير بر گشت ندارد.
و نيز گفته شده است كه آن حضرت به خادمى كه مامور صدقه دادن به فقير بود، امر مى كرد كه به فقير بگويد دعا كند.
از امام باقر يا امام صادق - عليهما السلام - نقل است كه فرمود:
120 - اذا اعطيتموهم فلقنوهم ادعاء فانه يستجاب لهم فيكم ولا يستجاب لهم فى انفسهم .
يعنى : وقتى به فقرا چيزى مى دهيد به آنان تلقين كنيد كه دعا كنند، چون دعاى اينان در حق شما مستجاب مى شود ولى در حق خودشان ، خير .
صدقه و آداب آن 
امام زين العابدين - عليه السلام - وقتى صدقه اى مى داد، دست خود را مى بوسيد، على ان را از حضرت جويا شدند، فرمود:
121 - آنها فى يد الله قبل آن تقع فى يد السائل .
يعنى : قبل از اينكه صدقه در دست سائل نهاده شود، در دست خداوند قرار مى گيرد .
امير المومنين - عليه السلام - فرمود:
122 - اذا ناولتم السائل فليرد الذى يناوله يده الى فيه فيقبلها، فان الله عزوجل ياخدها قبل ان تقع فى يد السائل ، فانه عزوجل ياخذ الصدقات .
يعنى : وقتى به فقيرى چيزى مى دهيد، كسى كه داده ، دست خود را به طرف لباس خويش برده آن را ببوسد، چون قبل از اينكه صدقه در دست سائل قرار گيرد، خداوند متعال آن را تحويل مى گيرد كه او تحويل گيرنده صدقات است .
رسول خدا - صلى الله عليه وآله و سلم - فرمود:
123 - ما تقع صدقه المومن فى يد السائل حتى فى يد الله تعالى .
يعنى : صدقه اى كه مؤ من آن را مى دهد، قبل از اينكه در دست فقير واقع شود، در دست خداوند متعال قرار مى گيرد .
سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمود:
الم تعلموا ان الله هو يقبل التوبه عن عباده و ياخذ الصدقات و ان الله هو التواب الرحيم (61).
يعنى : ايا نمى دانيد كه خداوند متعال خودش توبه را از بندگانش مى پذيرد و صدقات را تحويل مى گيرد. و آيا نمى دانيد كه او توبه پذير و مهربان است .
از امام صادق - عليه السلام - روايت شده است كه فرمود:
124 - ان الله تبارك و تعالى يقول : ما من شى ء الا و قد و كلت من يقبضه غيرى الا الصدقه فانى اتلقفها يبدى تلفقا حتى ان الرجل ليصدق ، او المراه التصدق بالتمره ، او بشق تمره ، فاريبها له كما يربى الرجل فلوه و فصيله فيلقانى يوم القيامه و هى مثل جبل احد .
يعنى : براى هر عمل خيرى ، كسى را وكيل كرده ام كه آن را تحويل بگيرد، غير از صدقه كه خودم با دستم فورا آن را مى گيرم (62) ممكن است مردى يا زنى يك دانه يا يك نصف دانه خرما صدقه بدهد، من آن را آنقدر بزرگش ‍ مى كنم مانند بزرگ كردن كره اسب يا بچه شتر (كه چگونه در ابتدا بسيار كوچك است ولى بعدها به صورت حيوان عظيم الجثه در مى آيد) تا جايى كه روز قيامت مرا ملاقات مى كند در حالى كه آن يك دانه يا نيم دانه خرما به اندازه كوه احد گرديده است (يعنى كوه احد چند برابر يك دانه خرماست ؟ به همين نسبت روز قيامت به او پاداش خواهم داد) .
امام صادق - عليه السلام - فرمود:
125 - استنزلوا الرزق بالصدقه .
يعنى : از راه صدقه دادن روزيتان را بجوييد .
روزى آن حضرت به فرزندش محمد فرمودند:
126 - فرزندم چه مقدار از آن خرجى نزد تو هست ؟
گفت : چهل دينار.
فرمود: آن را بيرون بياور و در راه خدا صدقه بده .
گفت : غير از اين چيز ديگرى نداريم ، فرمود:
- تصدق بها فان الله تعالى يخلفها، اما علمت ان لكل شى ء مفتاحا و مفتاح الرزق الصدقه ؟ فتصدق بها .
يعنى : آن را در راه خدا بده تا خداوند متعال عوضش را به ما بدهد، مگر نمى دانى كه هر چيزى كليدى دارد و كليد روزى ، صدقه است ؟ پس آن را صدقه بده .
فرزند حضرت آن كار را انجام داد، ده روز نگذشت كه از طريقى ، چهل هزار دينار به حضرت رسيد.
و نيز فرمود:
127 - الصدقه تقضى الدين و تخلف بالبراكه .
يعنى : بخشش در راه خدا موجب پرداخت بدهكارى مى شود و بركت برجاى مى گذارد .
همچنين فرمود:
128 - اذا املقتم فتاجروا الله بالصدقه .
يعنى : هر گاه فقير و بى چيز شديدت از طريق صدقه دادن ، با خدا معامله كنيد (يعنى شما در راه خدا صدقه بدهيد تا خداوند به شما بيشتر بدهد) .
امام باقر - عليه السلام - فرمود:
129 - ان الصدقه لتدفع سبعين عله من بلايا الدنيا مع ميته السوء، ان صاحبها لا يموت ميته السوء ابدا .
يعنى : همانا صدقه هفتاد بلا و مرض از بلاهاى دنيا را دفع مى كند به اضافه مرگ بد كه صدقه دهنده هرگز با مرگ بد، نمى ميرد .
گفته شده روزى حضرت عيسى - عليه السلام - با اصحابش نشسته بودند كه مردى از كنار آنان گذشت ، حضرت به ياران خود فرمود:
130 -اين مرد خواهد مرد. پس از گذشت زمانى ، ديدند آن مرد برگشت در حالى كه يك بار هيزم حمل مى كند. اصحاب پرسيدند اى روح الله ! به ما خبر دادى كه او مى ميرد ولى الان مى بينيم كه زنده است .
عيسى - عليه السلام - به آن مرد گفت : بار خود را بر زمين بگذارد. آن مرد بارش را بر زمين گذاشت و آن را باز كرد، ناگاه ديدند مار بزرگ سياهى در حالى كه سنگى در دهان دارد در بين هيزمهاست . حضرت به آن مرد گفت : امروز چكار كرده اى ؟
او گفت : اى روح الله ! دو قرص نان داشتم ، گدايى از كنارم گذشت ، يكى از آن دو قرص را به او دادم (يعنى اگر تصدق آن يك قرص نان نبود، آن مار سياه ، اين مرد را مى گزيد و مى كشت ) .
امام صادق - عليه السلام - فرمود:
131 - ما احسن عبد الصدقه الا احسن الخلافه على ولده من بعده .
يعنى : هر كس نيكو صدقه بدهد، خداوند متعال بعد از مرگ او بهتر از آن را براى فرزندانش جايگزين مى نمايد .
و نيز از آن حضرت نقل شده است كه (در مورد آيه كريمه واطعموا القانع و المعتر (63). 1 پر معنى گوشت قربانى را به قانع و معتبر بدهيد تا بخورند فرمود:
132 - القانع الذى يسال و المعتر صديقك .
يعنى : قانع ، آن فقيرى است كه درخواست مى كند و معتبر، دوست تو مى باشد .
133 - امام صادق - عليه السلام - در سرزمين منا بودند كه فقيرى نزد آن حضرت آمد، ايشان دستور دادند يك خوشه انگور به او بدهند . فقير گفت : به اين نيازى ندارم ، پول مى خواهم .
حضرت فرمودند: خدا برايت گشايشى قرار بدهد. آن فرد با دست خالى رفت ، بعد فقير ديگرى آمد و حضرت سه دانه انگور به او دادند، فقير آن سه دانه را گرفت و گفت : الحمد الله رب العالمين كه به من روزى داد.
حضرت از اين صحنه را ديدند، به او گفتند: صبر كن ، آنگاه به اندازه كف دستشان به او انگور دادند آن مرد گرفت و گفت : الحمد الله رب العالمين .
حضرت فرمودند: صبر كن . به خدمتكارشان فرمود. چند درهم همراه تو است ؟
گفت : حدود بيست درهم .
فرمود: همه را به او بدهيد.
آن مرد درهم ها را گرفت و گفت : الحمد الله رب العالمين خدايا! اين بخشش از جانب تو است ، تو واحدى و شريكى برايت نيست .
باز حضرت فرمود : بايست . آنگاه پيراهنى كه بر تن داشتند آن را در آورده به او گفتند اين را بپوش .
آن مرد پيراهن را پوشيد و گفت : الحمد الله چيزى به او مى داد.
امام صادق - عليه السلام - فرمود:
134 - من تصدق ثم ردت فلا يبها ولا ياكلها لانه لا شريك له فى شى ء مما جعل له انما هى بمنزله العتاقه لا يصلح له ردها بعد ما يعتق .
يعنى : اگر كسى صدقه اى داد و آن صدقه به خودش برگشت مبادا با آن معامله اى انجام دهد و مصرفش نمايد؛ چون (اين صدقه مال خداست و) كسى را نبايد شريك خدا ساخت ، اين مال ، نظير برده آزاد شده اى است كه بردگى مجددش صحيح نيست .
و از آن حضرت در مورد فردى كه تا مالش را جهت دادن صدقه خارج كند، فقير رفته بود، نقل است كه فرمود:
135 - فليعطها غيره ولا يردها فى ماله .
يعنى : آن مال را به ديگرى بدهد و به اموال خودش بر نگرداند.
اقساط صدقه 
صدقه بر پنج قسم است : 
اول - صدقه مال كه گذشت .
دوم - صدقه جاه و مقام است ، كه انسان داراى مقام ، براى نجات مومنين ، شفاعت كند. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
136 - افضل الصدقه صدقه اللسان . قبل : يا رسول الله ، و ما صدقه اللسان ؟ قال : الشفاعه تفك بها الاسير، و تحقن بها الدم ، و تجربها المعروف الى اخيك ، و تدفع بها الكريهه .
يعنى : برترين صدقه ، صدقه زبان است . سوال شد يا رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - صدقه زبان چيست ؟ فرمود: شفاعت است كه از اين طريق مى توانى اسير را آزاد كنى ، از خونريزى جلوگيرى نمايى ، به بردار مومنت نيكى برسانى و بدى را از او دفع كنى .
اگر در مال و آبرو، با برادر دينى ات مواسات (64) داشته باشى ، وجب بقاى ! آن دو مى شود.
سوم - صدقه دانايى و صاحب راى و نظر بودن است كه مشورت مى باشد. از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - نقل شده است كه فرمود:
137 - تصدقوا على اخيك بعلم يرشده ، و راى يسده .
يعنى : با دانشتان برادر مومنتان را راهنمايى كنيد و با راى و نظرتان او را حفظ نمائيد كه اين دو خود صدقه مى باشند.
چهارم - صدقه زبان است كه ميان مردم واسطه شود و سعى نمايد آتش اختلافات را خاموش كرده ، بين آنان صلح برقرار كند. خداوند متعال مى فرمايد:
- لا خير فى كثير من نجويهم الا من امر بصدقه او معروف او اصلاح بين الناس (65).
يعنى : در بسيارى از گفتگوهاى خصوصى اينان ، خير و فايده اى نيست ، مگر آنانكه به صدقه يا امر نيك يا اصلاح بين مردم ، فرمان دهند.
پنجم - صدقه علم است از طريق بذل و انتشار آن در بين كسانى كه صلاحيت و استحقاقش را دارند. از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - نقل شده است كه فرمود:
138 - من الصدقه ان يتعلم الرجل العلم و يعلمه الناس .
يعنى : اينكه از انواع صدقات اين است كه انسان دانش بياموزد و بعد به مردم بياموزاند.
و نيز فرمود:
139 - زكاه العلم تعليمه من لا يعلمه .
يعنى : زكات دانش اين است كه آن را به كسى كه نمى داند، بياموزى .
از امام صادقه - عليه السلام - نقل است كه فرمود:
140 - لكل شى ء زكاه العلم ان يعلمه اهله .
يعنى : هر چيزى زكات و مالياتى علم اين است كه آن را به اهلش ‍ بياموزد.
فضيلت دانش و وظايف دانشمندان 
صاحب كتاب منتهى اليواقيت حديثى را از امام هشتم ، على بن موسى الرضا - عليه السلام - از پدرش از پدرانش تا امير المومنين - عليهم السلام - و آن حضرت از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - نقل كرده است كه فرمود:
141 - طلب العلم فريضه على كل مسلم و مسلمه .
يعنى : كسب دانش بر هر مرد و زن مسلمان ، واجب است .
- فاطلبوا العلم من مظانه و اقتبسوه من اهله .
- پس علم را از مواضعش طلب كنيد و از اهلش فرا بگيريد.
- فان تعليمه لله سبحانه حسنه ، و طلبه عباده ، و المذاكره به تسبيح ، و العمل به جهاده .
- چون ياد گير آن علم اگر براى خدا باشد، حسنه است (و ثواب دارد) و طلب علم عبادت است و گفتگو و بحث در مسائل علمى تسبيح حق مى باشد و عمل كردن به آن ، خود جهاد است .
- فان تعليمه لله سبحانه حسنه ، و طلبه عباده ، و المذاكره به تسبيح ، و العمل به جهاد .
- چون ياد گيرى آن علم اگر براى خدا باشد، حسنه است (و ثواب دارد) و طلب علم عبادت است و گفتگو و بحث در مسائل علمى تسبيح حق مى باشد و عمل كردن به آن ، خود جهاد است .
- و تعليمه من لا يعلمه صدقه ، و بذله لاهله قربه الى الله تبارك و تعالى .
- آموختند علم به نادانان يك نوع صدقه است و بخشيدنش به كسانى كه اهليتش را داراند، موجب نزديكى و تقرب به خداوند تعالى مى باشد.
- لانه من معالم الحلال و الحرام ، و منار سبيل الجنه ، و المونس فى الوحشه ، و الصاحب فى الغربه و الوحده ، و المحدث فى الخلوه ، و الدليل على السراء والضراء، و السلاح على الا عداء، و الزين على الا خلاء .
- چون حلال و حرام را به واسطه علم مى توان تميز داد، روشنگر راه بهشت است ، مونس در وقت وحشت ، يار و همراه در غربت و تنهايى ، هم صحبت در خلوتها، راهنما هنگام خوشحاليها و غمها، سلاح بر عليه دشمن و موجب زينت و زيبايى نزد دوستان مى باشد.
- يرفع الله به اقواما فيجعلهم فى الخير قاده يقتبس اثارهم ، و يهتدى بفعالهم ، و ينتهى الى رايهم .
- خداوند متعال به وسيله علم ، اقوامى را برتر مى سازد و بال مى برد تا جايى كه آنان را در مقام رهبرى قرار مى دهد كه ديگران بايد از ايشان پيروى كنند و اعمال اينان را سرمشق خود قرار دهند و در نظرات و آراء به اينان رجوع نمايند.
- و ترغب الملائكه فى خلتهم و با جنحتها تمسحهم ، و فى صلاتهم تبارك عليهم .
- ملائكه آرزوى دوستى با ايشان را دارند و بالها را بر آنان مى مالند و در نمازشان بر اينان درود و تبريك مى فرستند.
- و يستعفر لهم كل رطب و يابس حتى حيتان البحر و هوامه ، و سباع البر و انعامه .
- هر موجودتر و خشكى براى اينان طلب مغفرت و آمرزش مى كند، حتى ماهيان دريا و درندگان و چهار پايان صحرا.
- و ان العلم حياه القلوب من الجهل ، و ضياء الا بصار من الظلمه ، و قوه الابدان من الضعف .
- علم موجب زنده شدن قلبها (مرگ ) جهالت و نادانى است ، روشنى چشمها در تاريكى و سبب قوى شدن بدن در برابر ضعفهاست .
- يبلغ با لعيد منازل الاخيار، و مجالس الابرار، و الدرجات العلى فى الدنيا و الاخره .
- علم بنده را به درجات برگزيدگان و مجالس نيكان مى برد و در دنيا و آخرت موجب علو درجات مى گردد.
- و الفكره فيه يعدل بالصيام ، و مدارسته بالقيام .
- فكر را به علم مشغول داشتن ، معادل روزه است و بحث و درسش ‍ مساوى با شب زنده دارى .
و به يطاع الرب عزوجل و يعبد و به توصل الارحام ، و يعرف الحلال و الحرام .
- بندگى خداى عزيز و جليل ، پيوند خويشاوندان و شناخت حلال و حرام الهى به واسطه دانش است .
- و العلم امام العمل ، و العمل تابعه .
- علم پيشواى عمل است و عمل پيرو اوست .
- يلهمه السعداء، و يحرمه الاشقياء .
- خداوند سبحان آن را به افراد با سعادت مى دهد و افراد با شقاوت را از آن محروم مى دارد.
- فطوبى لمن لا يحرمه الله منه حظه .
- پس خوشا به حال كسى كه خداوند او را از بركت دانش محروم نكرده باشد.
تنبيه : هماهنگى علم و عمل 
خواننده گرامى ! - كه خداوند تو را از رحمتش محروم نفرمايد - نظر به سخن حضرت بينداز كه مى فرمايد: عمل تابع علم است چگونه اين دو را همراه هم قرار داده و بيان فرموده كه هيچيك از آن دو بدون ديگرى ، نفعى نمى رسانند، پس عالم بايد اهل عمل باشد. و بداند كه علم به تنها (بدون عمل ) موجب نجات او نخواهد شد. به اين مطلب تصريح دارد سخن حضرت كه مى فرمايد:
142 - من از داد علما و لم يزدد هدى لم يزدد من الله الا بعدا .
يعنى : كسى كه عملش زياد شود اما هدايت (و عملش ) افزون نگردد، نفعى جز دورى از خدا نبرده است .
و عمل بدون عمل نيز نفعى ندارد، به دليل كلام آن حضرت كه مى فرمايد: 143 - و العامل على غير بصيره كالسائر على غير طريق لا يزيده سرعه السير من الطريق الا بعدا .
يعنى : كسى كه بدون آگاهى و بصيرت عمل مى نمايد، مانند كسى است كه بيراهه حركت مى كند، هر چه سريعتر برود از راه اصلى دورتر مى گردد.
پس علم و عمل ، هماهنگ هستند، هيچيك از آن دو نمى تواند بدون ديگرى روى پاى خود بايستند. هر كتابى كه نوشته شد. هر سخنرانى و موعظه اى كه گرديد و هر نظريه اى كه داده شد، حول محور اين دو گوهر بوده و هست ، بلكه كتب آسمانى به اين خاطر نازل گرديدند و انبيا نيز به همين سبب فرستاده شده اند. حتى آسمانها و زمين و مخلوقاتى كه بين آن دو هستند هم به همين خاطر خلق گرديده اند. خوب است در دو آيه از قرآن كريم تاملى بكنى تا اين مطلب درست برايت جا بيفتد، اول اينكه مى فرمايد:
- الله الذى سبع سموات و من الارض مثلهن يتنزل الامر بينهن لتعلموا ان الله على كل شى ء قدير و ان الله قد حاط بكل شى ء علما (66).
يعنى : خدايى كه هفت آسمان و همانند آنها، زمين را آفريد، فرمانش بين آنها فرود مى آيد (و اجرا مى گردد) تا شما بدانيد كه او بر هر چيزى قادر است و علمش به هر چيزى احاطه دارد.
همين يك آيه در شرف علم خصوصا علم توحيد بسنده مى كند.
آيه ديگر آنجاست كه مى فرمايد:
- و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون (67).
يعنى : جن و انس را خلق نكردم مگر اينكه عبادت كنند (و بنده من باشند).
همين يك آيه در شرف بندگى و عبادت كافى است ، پس سزاوار است كه بنده جز به اين دو كار (يعنى علم و عمل ) مشغول نگردد و جز براى اين دو زحمت نكشد و به چيز ديگر دل نبندد؛ چون غير از اين دو همه باطل و بيهوده اند و هيچ خير و حاصلى در آنها نيست .
اين را كه فهميدى بد آنكه در بين اين دو گوهر، گوهر علم برتر از گوهر عبادت است كه از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:

144 - فضل العلم احب الى الله من فضل العباده .
يعنى : فضيلت علم نزد خداوند سبحان ، محبوبتر است از فضيلت عبادت .
145 - فضل العالم على العابد كفضل القمر على سائر النجوم ليله البدر
يعنى : برترى عالم بر عابد مانند برترى مهتاب است بر ستارگان در شب بدر.
146 - يا على ، نوم العالم افضل من عباده العابد، يا على ركعتين يصليهما العالم افضل من سبعين ركعه يصليهما العابد .
يعنى : اى على !! خواب عالم برتر از عبادت عابد است . اى على ! دو ركعت نمازى كه عالم بگزارد برتر است از هفتاد ركعت نماز عابد.
147 - يا على ، ساعه العالم يتكى ء على فراشه ينظر فى العلم خير من عباده سبعين سنه .
يعنى : اى على ! زمان كه عالم به بستر خود تكيه مى دهد و در علم خود تفكر مى كند، از هفتاد عبادت برتر است .
ديدن چهره عالم بلكه ديدن درب خانه اش عبادت است .
و از على - عليه السلام - روايت است كه فرمود:
148 - جلوس ساعه عند العلماء احب الى الله من عباده الف سنه ، و النظر الى العالم احب الى الله من اعتكاف سنه فى بيت الحرام ، و زياره العلماء احب الى الله تعالى من سبعين ، طوافا حول البيت و افضل من سبعين حجه و عمره مبروره مقبوله و رفع الله تعالى له سبعين درجه و انزل الله عليه الرحمه و شهدت له الملائكه ان الجنه و جبت له .
يعنى : يك ساعت نزد علما نشستن در پيشگاه خداوند از هزار سال عبادت برتر است . و ديدن عالم ، نزد خدا محبوبتر است از يك سال به اعتكاف نشستن در مسجد الحرام . زيارت علما، دوستى داشتنى تر است از هفتاد طواف گرد خانه كعبه و برتر است از هفتاد حج و عمره قبول شده ، خداوند عالم را هفتاد درجه بالا مى برد و رحمت را به او نازل مى كند و ملائكه شهادت مى دهند كه بهشت بر او واجب شده است .
اما بايد توجه شود كه مبادا عالم به علمش اكتفا كند و از عبادت و بندگى باز بماند كه در اين صورت ، علمش بر باد خواهد رفت ؛ چون علم به منزله درخت است و عبادت به منزله ميوه آن و ارزش و اهميت درخت به ميوه آن مى باشد وگرنه براى هيزم شدن و در نهايت سوختن خوب است ، بنابر اين ، بنده خدا بايد هر دو را داشته باشد ولى بين اين دو، علم مقدم است ؛ چون هم علم اصل و اساس عمل است و هم در آن حديث شريف فرمودند علم پيشواى عمل است و عمل پيرو او، اين امامت و پيشوايى ، دو وظيفه بر عهده ات مى گذارد:
اول اينكه : بايد معبودت را بشناسى ؛ چون معبود ناشناخته را كه نمى توان پرستيد و از او فرمانبردارى كرد - دليلهاى عقلى مويد همين معناست -.
دوم اينكه : بدانى وظيفه ات در برابر آن معبود چيست و چگونه بايد عبادت و اطاعت كنى تا مبادا عملى را كه او خوش ندارد، به عنوان اطاعتش انجام دهى كه اين را از آيات و روايات مى توان استفاده كرد.
از علمى پرسيدند علم برتر است يا عمل ؟ گفت : براى جاهل برتر است و عمل براى عالم .
علاوه بر اينها، مى دانى كه علم بدون عمل در فرداى قيامت ، نفعى نخواهد داشت بلكه موجب گرفتارى صاحبش خواهد گرديد، مگر سخن رسول حق - صلى الله عليه و آله و سلم - را نشنيدى كه فرمود:
149 - ان اهل النار ليتاذون من ريح العالم التارك لعلمه ، و ان اشد اهل النار ندامه حسره رجل عبدا الى الله فاستجاب له و قبل منه فاطاع الله فادخله الجنه و داخل الداعى النار بتركه علمه و اتباعه الهوى .
يعنى : اهل جهنم از بوى بد عالمى كه اهل عمل نبود، در آزارند، بيشترين پشيمانى و حسرت در بين اهل جهنم مخصوص كسى است كه فردى را به راه خدا خواند و آن فريد پذيرفت و عمل كرد و خداوند او را وارد بهشت نمود، اما خودش داخل جهنم گرديد؛ چون عملش را ترك و از هواى نفسش تبعيت نمود.
سعيد بن هشام روايت كرده است كه شنيدم حضرت صادق - عليه السلام - در مورد آيه :
- فكبكبوا فيها و الغاوون (68).
يعنى : معبودهاى دروغين و قارون را در جهنم سرنگون انداز اند فرمود:
150 - الغاون هم الذين عرفوا الحق و عملوا بخلافه .
يعنى : غارون ، كسانى هستند كه حق را شناختند ولى بر خلافتش عمل كردند.
و نيز فرمود:
151 - اشد الناس عذابا عالم لا ينتفع من علمه شيئا .
يعنى : شديدترين عذاب را عالمى دارد كه از علمش بهره اى نبرده است .
و نيز فرمود:
152 - تعلموا ما شئتم ان تعلموا فلن ينفعكم الله بالعلم حتى تعلموا به ، لان العلماء همتهم الرعايه ، و السفهاء همتهم الروايه .
يعنى : هر چه مى خواهيد بياموزيد ولى خداوند متعال در برابر عملتان به شما بهره مى رساند، نه علمتان ؛ چون علما سعيشان در به كار بستن دانسته هاست ولى ، بى خردان و سفيهان ، همتشان جمع آورى و نقل سخنان مى باشد.
در رابطه با فضيلت علم و علما آيات و روايات بسيارى وارد شده منجمله :
- شهد الله انه الا اله الا هو و الملائكه و اولوا العلم (69).
يعنى : ذات اقدس الهى شهادت مى دهد كه و جزا معبودى نيست و ملائكه و اهل علم نيز (اين چنين شهادت مى دهند) .
- هل يستوى الذين يعلمون و الذين لا يعلمون (70).
يعنى : آيا آنكه مى دانند با آنانكه نمى دانند برابرند؟.
امام صادق - عليه السلام - فرمود:
153. اذا كان يوم القيامه جمع الله الناس فى صعيد و وضعت الموازين فيوزن دماء الشهداء مع مداد العلماء فيرجح مداد العلماء على دماء الشهداء .
يعنى : وقتى روز قيامت فرا برسد، همه مردم در يك سرزمين جمع شده ترازوهاى سنجش اعمال نهاده مى شود، آنگاه خونهاى شهدا را با جوهر قلم علما مى سنجند كه در اين سنجش ، جوهر قلم علما بر خونهاى شهدا برترى مى يابد.
يكى از علما در تفسير اين حديث گفته است : سر برترى اين كه خون شهيد بعد از مرگش ، نفعى نمى رساند، ولى جوهر قلم عالم ، پس از مرگ او، براى ديگران نفع دارد (71).
و نيز فرمود:
154 - اذا مات المومن و ترك ورقه واحده عليها علم تكون تلك الورقه سترا بينه و بين النار، و اعطاه الله بكل حرف عليها مدينه اوسع من الدنيا سبع مرات .
يعنى : اگر مومن هنگام مرگش يك برگه از او باقى بماند كه در آن علمى گنجانده شده باشد، اين برگ ، مانع و پوششى مى شود بين او و آتش ‍ جهنم .
و خداوند متعال در مقابل هر يك حرفى كه بر آن ورقه نوشته شده ، يك شهر در بهشت به او مى دهد كه هفت برابر دنياست
.
بايد توجه داشت كه منظور از اين علم ، فقط حاضر ساختن مسائل علمى در صفحه ذهن با بحث و جدل و استدلال نيست ، بلكه علمى است كه خوف بنده از خداوند متعال را زياد كند و نسبت به اعمالى كه در آخرت نافع است ، نشاط ايجاد نمايد و موجب ازدياد زهدش گردد.
امام موسى بن جعفر - عليه السلام - فرمود:
155 - اولى العلم بك ما لا يصلح لك العمل الا به ، واجب العلم العلم عليك ما انت مسوول عن العمل به ، والزم العلمم لك ما دلك على صلاح قلبك و اظهر لك فساده و احمد العلم عاقبته ما زادك فى عملك العاجل ، فلا تشغلن بعلم ما لا يضرك جهله ، ولا تغفلن عن علم ما يزيد فى جهلك تركه .
يعنى : سزاوارترين علمى كه بايد به دنبالش باشى آن علمى است كه بدون آن عملت خراب مى شود و واجب ترين علم آن است كه فرداى قيامت در مورد عمل بدان از تو سوال خواهند كرد و لازمترين علم آن است كه صلاح و فساد جانت را به تو بنماياند و پسنديده ترين عاقبت و سر انجام را علمى دارد كه موجب ازدياد اعمال نيك دنياى تو شود، پس مبادا وقت و عمر خود را صرف آموختن چيزى كنى كه اگر ندانى ضررى به حال تو ندارد و مبادا از علمى كه تركش موجب ازدياد جهلت مى گردد غافل بمانى .
اگر به قرآن كريم نظر كنى مى بينى كه اين كتاب انسان سازى ، علما را اين چنين توصيف مى كند:
- انما يخشى الله من عباده العلماء (72).
يعنى : از بين بندگان ، تنها علما هستند كه از خدا مى ترسند.
در اين آيه خداوند متعال علما را متصف به وصف خشيت نمود؛ يعنى آن كه خشيت ندارد، عالم نيست .
- امن هو قانت اناء الليل ساجدا و قائما يحدز الاخره و يرجو رحمه ربه قل هل يستوى الذين يعلمون و الذين لا يعلمون (73).
يعنى : آيا آن كس كه در همه ساعات شب به عبادت پرداخته يا در سجود است يا در قيام و از آخرت بيمناك است و به رحمت پروردگارش اميد وار، با آن كه چنين نيست يكسان است ؟ بگو آيا آنانى كه مى دانند با آنانى كه نمى دانند برابرند؟.
در اين آيه علما را توصيف نموده است به :
- شب زنده دارى .
- نماز شب خواندن .
- راكع و ساجد بودن .
- و خوف و رجا داشتن .
- ذلك بان منهم قسيسين و رهبانا و انهم لا يستكبرون (74).
يعنى : چون بعض از اينان قسيس هستند و بعضى ديگر راهبانى كه تكبر نمى ورزند، (قبل از اين مى فرمايد: دشمن ترين مردم نسبت به مومنين يهودند و مهربانترين آنان نصارى هستند) .
منظور از قسيس ، عالم مسيحى است كه نبايد تكبر داشته باشد.
امام صادق - عليه السلام - فرمود:
156 - الخشيه ميراث العلم ، و العلم شعاع المعرفه و قلب الايمان ، و من حرم الخشيه لا يكون عالما و ان شق اشعير بمتشابهات العلم ، كما قال الله تعالى : انما يخشى الله من عباده العلماء .
يعنى : هراس از پروردگار، ميراث دانش است ، شعاع نور معرفت و جان ايمان . آن كس كه خشيت و هراس ندارد، عالم نيست اگر چه با دانسته هاى شبيه به علمش دانه جو را شكافد (75)، و چون ذات اقدس الهى فرمود: در بين بندگان خدا تنها علمايند كه از او هراسناكيد.
رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
157 - لا تجلسوا عند كل داع مدع يدعوكم من اليقين الى الشك ، و من الا خلاص الى الرياء، و من التواضع الى التكبر، و من النصيحه الى العداوه ، و من الزهد الى الرياء، و من التواضع الى التكبر، و من النصيحه الى العدواوه ، و من الزهد الى لرعبه ، و تقربوا من عالم يدعوكم من الكبر الى التواضع ، و من الرياء الى الاخلاص ، و من الشك الى اليقين ، و من الرغبه الى الزهد، و من العداوه الى النصيحه .
يعنى : نزد هر صاحب ادعايى كه شما را به گرد خويش مى خواند ننشينيد كه يقين شما را به شك تبديل مى كند و اخلاصتان را مبدل به ريا مى نمايد. تواضع را از شما گرفته ، متكبرتان مى كند. و نصيحت و خير خواهى را زدوده ، تخم عداوت و دشمنى را در دلتان مى كارد و بالاخره زهدتان تبديل به دنيا گرايى مى گردد، بلكه به عالمى نزديك شويد كه به عكس ، بخواهد كبر شما را به تواضع تبديل كند ورياءتان را به اخلاص مبدل نمايد. شكتان بدل به يقين گردد و از دنيا گرايى به زهد روى نماييد و دشمنى و عداوات را مبدل به خير خواهى و نصيحت گرداند.
حضرت عيسى - عليه السلام - فرمود:
158 - اشقى الناس من هو معروف عند الناس بعلمه مجهول بعمله .
يعنى : بدبخت ترين فرد كسى است كه تنها به علمش معروف و نسبت به عملش ناشناخته باشد.
و نيز از آن حضرت نقل است كه فرمود:
159 - رايت حجرا مكتوبا عليه اقلبنى فقلبته فاذا عليه من باطنه : من لا يعمل بما يعلم مشوم عليه طلب ما لا يعلم ، و مردود عليه ما علم .
يعنى : سنگى را ديدم كه بر رويش نوشته بود: مرا برگردان ، وقتى كه برگرداندم ديدم در اندرونش نوشته شده : كسى كه به دانسته ها و علومش ‍ عمل نمى كند، علم آموزشش به ضررش تمام مى شود و هر چه مى داند عليه او به كار گرفته خواهد شد (76).
خداوند متعال بر داوود نبى اينگونه وحى فرستاد:
160 - ان اهون ما انا صانع بعيد غير عامل بعلمه من سبعين عقوبه باطينه ان اخرج من قلبه حلاوه ذكرى .
يعنى : اگر عالم به علمش عمل نكند، او را به هفتاد عقوبت و عذاب باطنى و درونى دچار مى كنم كه كمترين و كوچكترينش اين است كه شيرينى ذكرم را از قلبش مى برم .
و از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - نقل است كه فرمود:
161 - العلم الذى لا يعمل به كالكنز الذى لا ينفق منه اتعب صاحبه نفسه فى جمعه و لم يصل الى نفعه .
يعنى : علمى كه بدان عمل نشود مانند گنجى است كه خروج نگردد، صاحبش خود را در جمع آورى آن به زحمت انداخته ولى به نفعش نرسيده است .
و از امير المومنين - عليه السلام - نقل شده است كه :
162 - العلم مقرون الى العمل ، فمن علم عمل ، و من عمل علم ، و العلم يهتف بالعمل فان اجابه و الا ارتحل .
يعنى : علم همراه عمل است ، هر كس كه مى داند عمل مى كند و هر كس ‍ كه عمل مى كند، مى داند. علم صاحبش را به صداى بلند به عمل مى خواند اگر او اين دعوت را بپذيرد، علمش باقى مى ماند، اما اگر اين دعوت را رد نمايد، علمش كوچ خواهد كرد.
و از امام صادق - عليه السلام - در تفسير آيه شريفه : انما يخشى الله من عباده العلماء آمده است :
163 - يعنى من يصدق قوله فعله ، و من لم يصدق قوله فعله فليس ‍ بعالم .
يعنى : عالم كسى است كه كردارش ، گفتارش را تصديق نمايد و كسى كه گفتارش به وسيله كردارش تصديق نگردد، عالم نيست .
از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - نقل شده است كه فرمود:
164 - اوحى الله بعض انبيائه : قل للذين يتفقهون لغير الدين ، و يتعلمون لغير العمل ، و يطلبون الدنيا لغير الاخره ، يلبسون للناس مسوك الكباش و قلوبهم كقلوب الذئاب ، السنتهم احلى من العسل ، و اعمالهم امر من الصبر: اياى يخادعون ؟! و بى يستهزوون ؟! ولا تيحن لكم فتنه تذر الحكيم حيرانا .
يعنى : خداوند متعال بر پيامبرى اين چنين وحى فرستاد: به كسانى كه فهمشان را در غيره راه دين صرف مى كنند، و علم مى آموزند براى آنكه عمل نمايند، و دنيا را طلب مى كنند نه آخرت را، و پوست ميش بر تن مى كنند ولى در واقع مانند گرگ درنده اند، و زبانشان شيرين تر از عسل و كارهايشان تلختر از صبر (77)، بگو كه : آيا با من خدعه و نيرنگ مى كنند آيا مرا مسخره مى نمايند؟ شما را به فتنه اى دچار كنم كه حكما و دانشمندان از آن به حيرت بيفتند.
و نيز فرمود:
165 - مثل الذى يعلم ولا يعمل به مثل السراج يضى ء للناس و يحترق نفسه .
يعنى : آن كس كه مى داند ولى عمل نمى كند، مانند چراغى است كه به مردم نور مى رساند، ولى خود را به آتش مى دهد.
وظايف شاگرد در برابر استاد 
تا اينجا تكاليف عالم در برابر پروردگار بيان گرديد، در اينجا مناسب است تكاليف عالم در برابر استادش نيز ذكر گردد. عبد الله بن حسن از جدش (ع ) نقل كرده است كه فرمود:
166 - ان من حق المعلم على المنعلم على المتعلم ان لا يكثر السوال عليه ، ولا يسبقه فى الجواب ، ولا يلح عليه اذا اعرض عنه ، ولا ياخذ ثوبه اذا كسل ، ولا يشير اليه بيده ، ولا يخزره بعينه ، ولا يشاور فى مجلسه ، ولا يطلب عوراته ، و ان لا يقول : قال فلان خلاف قولك ، ولا يفشى له سرا، ولا يغتاب عنده ، و ان يحفطه شاهدا و غائبا، و يعم بالسلام ، و يخصه بالتحيه ، و يجلس بين يديه ، و ان كان له حاجه سبق القوم الى خدمته ، ولا يمل من طول صحبته ، فانما هو مثل النخله ينتظر متى تسقط عليك منها منفعه و العالم بمنزله الصائم القائم المجاهد فى سبيل الله ، و اذا مات العالم ، انثلم فى الاسلام ثلمه لا تنسد الى يوم القيامه ، و ان طالب العلم ليشيعونه سبعون الفا مقربى السماء .
يعنى : از حقوق بر شاگرد اين است كه :
- زياد از او سوال نكند.
- اگر كسى سوال كرد، او پيش از استاد جواب نگويد.
- اگر استاد رويش را برگرداند، وى پافشارى و سماجت نكند.
- اگر استاد حالش مناسب نيست ، دست به دامن او نگردد.
- با دستش به سوى او اشاره نكند.
- با گوشه چشم به او نگاه نكند.
- در محضر استاد با ديگران گفتگو و مشورت ننمايد.
- از استاد عيبجويى نكند.
- نزد استاد نگويد: فلانى بر خلاف گفته شما چنين گفت .
- اسرار او را فاش ننمايد.
- در محضر غيبت نكند.
- هم در حضور و هم در غياب ، حافظ او باشد.
- غير از سلامى كه به جمع مى كند، تحيتى مخصوص خدمت استاد عرضه بدارد.
- در مقابلش بنشيند.
- اگر استاد چيزى خواست براى انجامش از ديگران پيشى بگيرد.
- از طولانى شدن سخنانش دلگير نشود، چون استاد نظير درخت خرمايى است كه بايد در انتظارش نشست تا چه وقتى منفعتى از او تراوش كند.
- عالم نظير روزه دار مجاهد در راه خداست ، وقتى عالمى بميرد، شكافى در اسلام ايجاد مى شود كه تا روز قيامت ، مسدود نخواهد گرديد.
طالب علم را هفتاد هزار از مقربين آسمان همراهى مى كنند
.
از ابن عباس نقل شده است كه گفت : كوچكى طلب علم را تحمل كن تا بعدها به صورت بزرگ در آيى كه ديگران به تو مراجعه كنند.
حكيمى گفت : كسى كه در كوچكى دوران دانش آموزى را تحمل نكند تا ابد در جهلش باقى خواهد ماند.
از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - نقل است كه فرمود:
167 - ليس من اخلاق المومن الملق الا فى طلب العلم .
يعنى : تملق از اخلاق انسان با ايمان نيست ، مگر در راه كسب دانش .