آيين بندگى و نيايش ( ترجمه ى عدة الداعى )

جمال و السالكين شيخ احمد بن فهد حلى (قدس سره الشريف)
ترجمه : حسين غفارى ساروى

- ۳ -


ب : روز چهار شنبه بين ظهر و عصر: 
جابر بن عبد الله انصارى (ره ) اينگونه روايت كرده است كه :
در جنگ احزاب (خندق ) وجود مقدس رسول الله - صلى الله عليه وآله و سلم - روزهاى دوشنبه و سه شنبه عليه كفار دعا كرد و روز چهارشنبه بين ظهر و عصر مستجاب گرديد كه رد نتيجه آن ، خوشحالى در چهره حضرت نمودار شد، من هم هر گاه مشكلى برايم پيش آمد و در اين وقت دعا كردم ، دعايم مستجاب و مشكلم بر طرف گرديد
.
ج : وقت نماز عشاء: 
از رسول خدا - صلى الله عليه وآله و سلم - روايت است كه فرمود:
73 - من كان له حاجه فليطلبها فى العشاء الاخره فانها لم يعطها احد من الا مم قبلكم .
يعنى : هر يك از شما حاجتى داد آن را به هنگام نماز عشا طلب كند، زيرا اين (مخصوص شماست و) به امتهاى پيش از شما داده نشده است .
د: يك ششم اول از نيمه شب (37). 
اولا: رواياتى داريم كه بيانگر فضيلت نماز شب هستند در حالى كه مردم در خواب مى باشند.
ثانيا: رواياتى داريم كه بيانگر فضيلت ذكر خداوند متعال در ميان غافلين اند (38) شكى نيست كه در اين زمان مخصوص ، اكثر مردم به خواب مى روند، به خلاف نيمه اول شب كه در تداوم بيدارى روز، بسيارى از مردم در آن هنگام بيدارند. از طرف ديگر، آخر شب (نزديكهاى طلوع فجر) نيز چه بسا مردم جهت رفتن به محل كار يا حركت براى سفر، بيدار شوند، پس لحظه اى كه اكثرا در خوابند همان اوايل نيمه دوم شب است ؛ بيدار ماندن در آن لحظات ، نتيجه مجاهده با نفس ، ترك خواب ، دورى از بستر نرم و خلوت با مالك عباد و سلطان دنيا و معاد است .
و ثانيا: عمر بن اذينه مى گويد: شنيدم حضرت صادق - عليه السلام - مى فرمود:
74 - ان فى الليل ساعه ما يوافق فيها عبد مؤ من يصلى و يدعو الله فيها الا استجاب له قلت : اصلحك الله و اى ساعه من الليل هى ؟ قال : اذا مضى نصف الليل و بقى السدس الاول من اول النصف .
يعنى : در شب ، ساعتى است كه اگر بنده مؤ منى آن را درك كرده ، در آن نماز بگزارد و خدا را بخواند حتما اجابت خواهد شد. گفتم : خداى توفيقت دهد، آن ساعت كدام است ؟ فرمود: بعد از رفتن نصف شب ، يك ششم اول از نيمه دوم آن .
ه - يك سوم آخر شب : 
روايات در اين مورد فراوان است منجمله : وجود مبارك رسول الله - صلى الله عليه وآله و سلم - فرمود:
75 - اذا كان اخر الليل يقول الله سبحانه و تعالى : هل من داع فاجيه ؟ هل من سائل فاعطيه سوله ؟ هل من مستغفر فاغفر له ؟ هل من تائب فاتوب عليه ؟ .
يعنى : ذات اقدس الهى ، آخر هر شب اين چنين مى گويد:
- آيا دعا كننده اى هست تا من او را اجابت كنم ؟
- آيا در خواست كننده اى هست تا خواسته اش را عطا كنم ؟
-آيا آمرزش خواهى هست تا او را بيامرزم ؟
- آيا بنده توبه كارى هست تا توبه اش را بپذيريم ؟
.
ابراهيم بن آبى محمود مى گويد به امام رضا - عليه السلام - عرض ‍ كردم : مردم مى گويند رسول خدا - صلى الله عليه وآله و سلم - فرمود: خداوند متعال هر شب به آسمان دنيا مى آيد، نظر شما در اين رابطه چيست ؟ فرمود:
76 - لعن الله المحرفين الكلم عن مواضعه ، و الله ما قال رسول الله كذالك انما قال - صلى الله عليه وآله و سلم -: ان الله تبارك و تعالى ينزل ملكا الى السما الدنيا كل ليله فى الثلث الاخير وليله اجمعه من اول الليل فيامره فينادى : هل من سائل فاعطيه سوله ؟ هل من تائب فاتوب عليه ؟ هل من مستغفر فاغفر له ؟ يا طالب الخير اقبل ، يا طالب الشر القصر، فلا يزال ينادى بها حتى يطلع الفجر فاذا طلع عاد الى محله من ملكوت السماء حدثنى بذالك ابى عن جدى عن ابائه عن رسول الله - صلى الله عليه وآله و سلم - .
يعنى : خدا لعنت كند كسانى را كه سخنان را تحريف مى كنند، به خدا قسم ! رسول خدا - صلى الله عليه وآله و سلم - اينگونه (كه مى گويند) نگفت بلكه فرمود:
خداوند تبارك و تعالى در يك سوم آخر هر شب و در شب جمعه از ابتداى آن فرشته اى را به آسمان دنيا مى فرستد و اين چنين ندا مى دهد:
- آيا درخواست كننده اى هست تا خواسته اش را بدهم ؟
- آيا توبه كننده اى هست تا توبه اش را بپذيرم ؟
- آيا استغفار كننده اى هست تا او را ببخشم ؟
- اى طالب خير! بيا و اى طالب شر! دست بردار...

همينطور ندا مى دهد تا صبح شود، در اين هنگام آن فرشته به جايگاه اولش ‍ در ملكوتآسمان باز مى گردد. اين سخن را پدرم از پدرش از پدرانش ازرسول خدا - صلى الله عليه وآله و سلم - نقل فرمودند
نصيحت
كسى كه ايمان و اعتقاد صحيح در تصديق رسول خدا - صلى الله عليه وآله و سلم - و اولاد طاهرينش - عليهم السلام - دارد و مى داند كه هر آنچه اين بزرگواران از جانب رب جليل آوردند حق است ، بر او سزاوار است كه در اين ساعتها حوائجش را به چنين منادى عرضه بدارد و ندايش را بى پاسخ نگذارد، مگر نه اين است كه اگر حاكمى از حاكمين دنيا فرستاده اى را به خانه كسى بفرستد و بگويد: حاجتهايت را عرضه كن چون حاكم به تو اجازه داده كه آنها را بيان كنى تا برايت انجام دهد، در اينجا اين فرد، فرصت را غنيمت شمرده ، نه تنها نيازهاى خود بلكه حوائج نزديكان و خويشان خود را هم جدا جدا ذكر مى كند، خصوصا اگر اين حاكم ، مشهور به بخشندگى وجود و سخاى بى حد باشد. و در صورتى كه به او نياز داشته باشد، هرگز از آن فرستاده روى بر نمى گرداند او را بى جواب نمى گذارد.
بنابر اين ، بنده حق هم نبايد پيام مولايش را سبك پندارد كه در اين صورت ، مستحق جواب : ان الذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنم آخرين خواهد شد. و نبايد غافل بماند كه در اثر آن ، در زمره محرومين از رحمت حق در مى آيد و بار سنگين گناهان بر دوشش باقى خواهد ماند كه در حديث آمده :
77 - من ترك مساله الله افتقر .
يعنى : هر كس سوال و در خواست از خدا را ترك كند، فقير خواهد شد.
مناسب است در چنين لحظاتى از شب ، مناجاتى را كه عارف كامل مرحوم سيد بن طاووس (قده ) آموخته بر زبان جارى كنى و بگويى :
بار الها! من ربوبيت تو را تصديق مى كنم ، به رسالت خاتم پيامبرانت محمد مصطفى - صلى الله عليه وآله و سلم - معتقدم و به آن فرشته اى كه نداى جود و بخشش تو را مى رساند، ايمان دارم . اگر گوش من ندايش را نشنيد، عقل من هم اين ندا را دريافت كرد و هم اخبار و رواياتى را كه در بردارنده چنين وعده هايى از جانب تو است ، پذيرفت در يك چنين حال و هوايى ، سخن من اين است :
اى فرشته اى كه از جانب خدا مالك و حكيم و كريم و بخشنده و... به سوى ما آمدى ، سخن تو را كه حاوى كاميابى ماست ، با گوش عقلمان درك كرديم كه گفتى : آيا درخواست كننده اى هست تا خواسته اش را بدهم ؟
من سائل و گدايم و چنين نيازهايى دارم :
- هر چه موجب روى آوردن ذات اقدس الهى به من مى شود.
- من نيز در مقابل توفيق روى آوردن به او را داشته باشم .
- در محضر پر بركت او، كمال ادب را حفظ كنم .
- مرا (از لغزشها و شيطانهاى درونى و بيرونى و خلاصه هر چه مرا از او دورى كند)، حفظ كند.
- توفيقاتى را كه به من داده سلب ننموده ، محافظتش نمايد.
و نيز عقل ما سخن آقايمان را درك كرده كه فرمود: آيا توبه كارى هست تا توبه اش را بپذيرم ؟
من از گناهانم توبه مى كنم ؛ چون براى پناه بردن از غضب و عقابش و جلب رضايت و ثوابش ، ناچارم توبه كنم . و اگر نفسم توبه صادقانه نداشت ، عقلم حكم مى كند كه بايد به سوى او توبه كرد، (و مرضها و كثافات و چركهاى گناهان را از اين راه زدود و آينه دل را صاف نمود).
اى فرشته الهى ! سخنت را شنيديم كه از طرف خداوند رحيم گفتى : آيا استغفار كننده اى هست تا او را بيامرزم ؟
من از هر چه او خودش ندارد استغفار مى كنم و به عفو او پناه مى برم و اگر اين گفتار از روى صداقت نبود عقلم حكم مى كند كه بايد چنين كرد، بنده مضطر و گرفتار و ور شكسته چاره اى جز عذر خواهى نزد رب جليل و رحيم ندارد.
اى فرشته پروردگار! اين درخواست و توبه و استغفار و فقر و ذلت و ورشكستگى را كه گفتم ، نزد تو به امانت مى گذارم تا آن را به خدايى كه تو را به سويمان فرستاد و راه رسيدن به كويش را به رويمان گشود، عرضه بدارى .
سيد بن طاووس (ره ) به اينجا كه مى رسد، مى فرمايد: اگر نتوانستى اين سخنان را از بركنى ، مى توانى آن را در ورقه اى بنويسى و همراه خود داشته يا زير سرت بگذارى اما بايد آن را مانند عزيزترين وسائلت ، محافظت نمايى و وقتى آن زمان موعود از شب فرا رسيد، برگه را بيرون آورده اينگونه بگويى :
اى فرشته اى كه از جانب خداى ارحم الراحمين و اكرم الا كرمين ندا در مى دهم !! اين قصه من است كه به تو تسليمش مى كنم ، نه زبانى برايم مانده و نه روحيه اى كه بتوانم با تو سخن بگويم .
در اينجا سخنان سيد (ره ) به پايان رسيد.
من مى گويم :
اگر در يك چنين وقت حساس ، توانستى آن وظايفى را كه اهل بيت - عليهم السلام - برايت معين فرمودند عمل كنى ، پس خوشا به حالت والا مى توانى اين چنين بگويى :
خدايا! من به تو ايمان دارم و پيامبر اكرم و ائمه اطهار - عليهم السلام - را در مورد اخبارى كه پيرامون لطف و عفو تو گفته اند تصديق مى كنم ، پس اولا بر آن وجودهاى پاك (يعنى پيامبر و آل او) درود بفرست و بعد از آن ، در اين شب هر دعايى كه در امور دينى يا دنيايى به درگاهت عرضه مى شود، مرا در آن شريك و سهيم گردان ، بارالها! با ما آنچنان كه سزاوار خدايى تو است رفتار كن نه آنچنان كه ما بندگان رو سياه سزاوار آنيم ، اى ارحم الراحيمن - درودت بر محمد و خاندان پاكش باد!
و بدانكه از حضرت صادق - عليه السلام - روايت شده كه فرمود:
78 - لا تعطموا العين حظها فانها اقل شى ء شكرا .
يعنى : نگذار چشم بهره كاملى (از خواب ) ببرد؛ چون كمترين شكر گزارى را او دارد .
و نيز از وجود مقدس رسول خدا - صلى الله عليه وآله و سلم - روايت شده كه فرمود:
79 - اذا قام العبد من لذيذ مضجعه و النعاس فى عينيه ليرضى ربى عزوجل الصلاه ليله باهى الله به ملائكته فقال : اما ترون عبدى هذا؟ قد قام من مضجعه الى صلاه لم افرضها عليه اشهدوا انى قد غفرت له .
يعنى : وقتى بنده حق از خوابگاهش بر مى خيزد تا خداوند متعال را با نماز شبش خشنود سازد در حالى كه چرت ، چشمانش را فرا گرفته ، در اين حال ، ذات اقدس الهى به ملائكه اش مباهات كرده مى فرمايد: آيا اين بنده مرا مى بينيد كه از خوابگاهش برخاسته تا نمازى را بگزارد كه آن را بر او واجب نكرده ام ! پس شاهد باشيد كه او را بخشيدم .
فايده  
هر روز، دوازده قسمت مى شود و هر قسمت آن منسوب به يكى از ائمه دوازدهگانه - عليهم السلام - است كه مناسب است در آن ساعت ، توسل به آن امام .
و دعايى نيز مخصوص آن ساعات در كتاب شريف مصباح نقل گرديده است (39).
سيد طاووس (ره ) نيز آورده كه روزهاى هفته به ائمه - عليهم السلام - منسوب است و در هر روز، ميهمان انهايم ، بنابر اين زيارت آن امام يا ائمه به ترتيب زير در آن روز، مناسب است (40):
شنبه : مخصوص پيامبر اكرم - صلى الله عليه وآله و سلم - است .
يكشنبه : مخصوص امير المومنين على بن ابى طالب - عليه السلام - است .
دو شنبه : مخصوص امام حسن و امام حسين - عليهم السلام - است .
سه شنبه : مخصوص امام زين العابدين ، امام باقر و امام صادق - عليهم السلام - است .
پنجشبنه : مخصوص امام حسن عسكرى - عليه السلام - است .
و جمعه : مخصوص وجود مبارك امام مهدى - عليه السلام - است .
و - شب قدر:
اين شب در ماه مبارك رمضان قرار دارد ولى مشخص نيست كه كدام شب است . ممكن است يكى از سه شب نوزدهم يا بيست و يكم يا بيست و سوم باشد، لكن بر شب بيست و سوم تاكيد شده است .
ز: شبهاى احيا: 
چهار شب است كه احيا و بيدارى در آن مستحب است ، اين شبها عبارتند از:
1 - شب اول ماه رجب .
2 - شب نيمه شعبان .
3 - شب عيد فطر.
4 - شب عيد قربان .
نقل است كه :
80 - براى امير المومنين - عليه السلام - شگفت انگيز بود كه در اين شبها بيكار بماند (و عبادت نكند) (41).
ح - روز عرفه : 
اين روز، روز و طلب حاجت به درگاه الهى است لذا با اينكه روزه اش ‍ مستحب موكد هم هست ولى اگر كسى در اثر روزه ، ضعيف شود و نتواند دعا كند، روزه نگرفتن و دعا خواندن بهتر است (42).
ط - هنگام وزش باد. 
ى - هنگام اذان ظهر. 
ك - هنگام نزول باران . 
ل - هنگام ريزش اولين قطره از خون شهيد: 
زيد شحام از امام صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه حضرت فرمود:
81 - اطلبوا الدعاء اربع ساعات : عند هبوب الرياح ، و زوال الافياء، و نزول المرط، و اول قطره من دم القتيل المومن فان ، ابواب السماء تفتح عند هذه الا شياء .
يعنى : در چهار وقت به دنبال دعا باشيد: وزش باد، زوال سايه ها (كه همان ظهر سايه شرعى است )، نزول باران و اولين قطره از خون مؤ من ؛ چون در اين اوقات ، درهاى آسمان گشوده خواهد شد .
و نيز از آن حضرت نقل شده است كه فرمود:
82 - اذا زالت الشمس فتحت ابواب السماء و ابواب الجنان و قصيت الحوائج العظام .
يعنى : وقتى زوال آفتاب (ظهر شرعى ) فرا رسيد، درهاى آسمان و درهاى بهشت گشوده خواهد شد و حاجتهاى بزرگ بر آورده خواهد گرديد .
سوال شد از چه هنگام ؟ فرمود:
- مقدار ما يصلى الرجل اربع ركعات مترسلا .
يعنى : به مقدارى ككه بتوان يك نماز چهار ركعتى ، بدون عجله و سر فرصت خواند .
م - از طلوع فجر (اذان صبح ) تا طلوع آفتاب : 
ابو الصباح كنانى از امام باقر - عليه السلام - اين چنين روايت كرده است كه :
83 - ان الله عزوجل يجيب من عباده كل دعاء، فعليكم بالدعاء فى السحر الى طلوع الشمس فانها ساعه تفتح فيها ابواب السماء و تقسم فيها الارزاق ، و تقضى فيها الحوائج العظام .
يعنى : خداوند متعال از بين بندگانش آنكه بيشتر اهل دعاست را اجابت مى كند پس دعا كنيد در سحرها تا طلوع آفتاب ؛ چون درهاى بهشت در اين هنگام باز مى شوند، روزهاى در اين زمان تقسيم مى گردند و حاجتهاى بزرگ در اين وقت بر آورده مى شوند .
سبب دوم : مكان دعا 
الف - سرزمين عرفات  
در خبر آمده است كه :
84 - ان الله سبحانه و تعالى يقول للملائكه فى ذلك اليوم : يا ملائكتى الا ترون الى عبادى و امائى جاووا من اطراف البلاد شعثاء غبراء اتدرون ما يسالون ؟ فيقولون : ربنا انهم يسالونك المعفره فيقول : اشهدو انى قد غفرت لهم .
يعنى : خداوند سبحان در اين روز به ملائكه مى گويد: اى فرشتگان من ! آيا بندگان مرا نمى بينيد كه از سرزمينهاى مختلف آمده اند در حالى كه موهايشان پريشان است و گرد غبار بر چهره شان نشسته ؟ آيا مى دانيد اينان چه مى خواهند؟
ملائكه مى گويند: پروردگار! اينان از تو آمرزش گناهانشان را مى طلبند. در اينجا خداوند متعال مى فرمايد: شاهد باشيد كه گناهانشان را آمرزيدم
.
و نيز در روايت ديگر آمده است كه :
85 - ان من الذنوب مالا يغفر الا بعرفه و المشعر الحرام ، قال الله تعالى . فاذا افصتم من عرفات فاذكر و الله عند المشعر الحرام (43) و ليله من ليالى الاحياء .
يعنى : برخى از گناهان فقط در اين سه موقعيت بخشيده مى شوند: - عرفات - مشعر الحرام ، كه خداوند متعال فرمود: وقتى از عرفات كوچ كرديد، خداى را مشعر الحرام به ياد بياوريد. و شبى از شبهاى احيا (44).
ب - حرم الهى (در مكه ) و كعبه 
از امام رضا - عليه السلام - روايت شده است كه :
86 - ما وقف احد بتلك الجبال الا استجيب له فاما المومنون فيستجاب لهم فى اخرتهم ، و اما الكفار فيستجاب لهم فى دنياهم .
يعنى : كسى در اين كوهها توقف نكرد (حتى كافر) مگر آنكه (دعايش ) اجابت شده ، اگر مؤ من باشد، اجابت اخروى و اگر كافرى باشد اجابت دنيايى دارد .
ج - مسجد 
چون آنجا خانه خداست و كسى كه بد انجام مى رود مقصود و مطلوبش ‍ خداست و قصد زيارت او را دارد، در حديث قدسى آمده است :
87 - الا بيوتى فى الارض المساجد، فطوبى لعبد تطهر فى بيته ثم زار نى فى بيتى .
يعنى : آگاه باشيد كه مساجد، خانه هاى من بر روى زمين اند، پس خوشا به حال بنده اى كه در خانه خود تطهير كند (و وضو بسازد) سپس مرا در خانه ام زيارت كند .
و او كريمتر زا آن است كه قاصد و زا ترش را نا اميد و محروم نمايد.
سعيد بن مسلم از معاويه بن عمار روايت كرده است كه وجود مقدس ‍ آقا آن را طلب مى كرد، بدين ترتيب كه اولا چيزى در راه خدا صدقه مى داد بعد بوى خوشى استشمام مى كرد و سپس به مسجد رفته هر حاجتى داشت آن را به محضر حق تعالى عرضه مى داشت ناگفته نماند كه اين خبر دلالت بر چهار مطلب دارد بدين شرح .
اول - هنگام ظهر، وقت طلب حاجت است .
دوم - مستحب است ابتدا صدقه اى داده شود.
سوم - خوب است بوى خوشى استشمام گردد.
چهارم - مسجد محل خوبى جهت طلب حاجت مى باشد.
د: در جوار قبر مقدس حضرت ابا عبد الله الحسين (ع ) 
بلكه شرافت اين مكان از ساير مكانها بيشتر است ، در روايت آمده است :
88 - ان الله سبحانه و تعالى عوض الحسين عليه السلام من قتله با ربع خصال : جعل الشفاء فى تربته ، و اجابه الدعاء تحت قبته ، و الائمه من ذريته ، و ان لا يعد ايام زائريه من اعمارهم .
يعنى : خداوند سبحان ، در عوض قتل آقا سيد الشهداء - عليه السلام - چهارم خصلت عطا كرده است :
- شفا را در تربتش نهاد.
- اجابت دعا را زير گنبدش قرار داد.
- ائمه بعدى از نسل آيند.
- مدت زمانى را كه زائرين آن حضرت براى زيارت مى گذارند، جزء عمرشان به حساب نمى آورد
.
و نيز روايت شده است كه بر امام صادق - عليه السلام - مرضى عارض ‍ شد، آخر حضرت به نزديكانش امر كرد كه فردى را اخير كنند تا به زود نزد قبر امام حسين - عليه السلام - (و برايش دعا كند) يكى از دوستان حضرت ، جهت انجام اين فرمان از خانه خارج شد، فردى را جلوى درب خانه ديد و ماجرا را برايش باز گو كرد، آن مرد من مى روم ولى شبهه اى در ذهنم ايجاد شده و آن اينكه امام حسين - عليه السلام - امامى است كه طاعتش واجب است و او (يعنى امام صادق - عليه السلام -) نيز امامى است كه طاعتش واجب است ، پس اين كار چه معنا دارد؟ (يعنى فرقى بين اين دو امام نيست ، پس چرا براى شفاى اين امام ، نزد آن امام بروم و دعا كنم ؟).
آن فرد به خانه برگشت و مطلب را خدمت امام عرضه داشت ، حضرت فرمود:
89 - هو كما قال لكن ما عرف ان لله تعالى بقاعا يستجاب فيها الدعاء فتلك البقعه من تلك البقاع .
يعنى : سخن اين مرد درست است (كه فرقى بين دوم امام نيست ) اما ندانسته است كه خداوند متعال سرزمينهايى دارد كه در آنجا دعا مستجاب مى شود و حرم حضرت سيد الشهدا - عليه السلام - از آنهاست .
سبب سوم : دعاهاى مستجاب  
الف - دعايى كه در بردارنده اسم اعظم الهى باشد، خواه آن اسم اعظم معين و مشخصباشد و خواه نباشد.
غير از انبيا و اوليا كسى از آن اطلاعى ندارد كه بگويد حتما فلان اسم ، اسم اعظم است ، بله در روايات اشاراتى به آن شده است منجمله :
90 - اسم اعظم در آيات آخر سوره حشر است (45).
91 - اسم اعظم در آيه الكرسى و اول آل عمران است فلذا گفته شده كه بايد حتما دو اسم الحى القيوم باشند؛ چون فقط اين دو اسمند كه هم در آيه الكرسى و هم در اول سوره آل عمران وجود دارند (46).
از رسول خدا - صلى الله عليه وآله و سلم - روايت شده است كه فرمود:
92 - بسم الله الرحمن الرحيم اقرب الى الاسم الاعظم من سواد العين الى بياضها .
يعنى : بسم الله الرحمن الرحيم ، نزديكتر است به اسم اعظم از سياهى چشم به سفيدى آن .
گفته شده است اسم اعظم در:
يا حى يا قيوم است .
93 - يا ذالجلال و الاكرام است (47).
يا هو يا من لا هو الا هو است (48).
94 - الله است (49) كه :
اين نام مشهورترين نام پروردگار است .
در اذكار، برترين مقام را دار است .
- در ادعيه ، برترين مقام را داراست .
- امام ساير اسماء قرار داده شده است .
در كلمه اخلاص (يعنى لا اله الا الله ) تنها از اين اسم نام برده شده است .
اگر كسى بخواهد با ابراز شهادتين ، اسلامش را اظهار كند، بايد با اين اسم باشد(يعنى اگر مثلا بگويد: اشهد ان لا اله الا الرب ، اسلامش پذيرفته نيست ).
در اينجا دو نكته قابل توجه است :
1 - اين قول آخر(كه اسم اعظم كلمه الله باشد) بسيار قوى است ؛ چون در اين رابطه روايات زيادى وارد شده است .
2 - اين اسم مقدس ، امتيازات و خواصى نسبت به ساير اسماء الهى به شرح زير دارد:
اول - اين اسم مخصوص ذات اقدس الهى است (يعنى اسم خاص است ) و به غير او نمى توان الله گفت ، نه حقيقتا و نه مجازا فلذا فرموده :
هل تعلم له سميا (50).
يعنى : آيا همنامى براى او سراغ دارى ؟ .
يعنى آيا غير از او كسى را مى شناسى كه نامش الله باشد؟
دوم - اين اسم دلالت بر ذات اقدس الهى دارد، اما ساير اسماء هر يك دلالت بر يك معناى بخصوصى مى كنند؛ مثلا اسم قادر: بر قدرت دلالت دارد، اسم عالم ، بر علم دلالت دارد و...
سوم - ساير اسماء را مى توانيم به اين نام بخوانيم ، مثلا بگوييم : صبور آسيم از اسماء الله است ، اما اين نام را به آن اسماء نمى توان خواند؛ مثلا نمى توان گفت : الله اسمى از اسماء صبور است .
اين سه امتياز به اضافه شش امتياز ديگر كه قبل از اين گفته شد، جمعا مى شود نه امتياز براى اين اسم مقدس .
در روايت آمده است كه :
95 - حضرت سليمان - عليه السلام - وقتى با خبر شد بلقيس به سوى او مى آيد كه بين آن دو تنها يك فرسخ فاصله بود، در اين حال رو به اطرافيان كرده فرمود: كداميك از شما مى تواند تخت اين زن را به اينجا بياورد قبل از اينكه اينان به حالت تسليم نزد من آيند؟
عفريتى (51) از جن - كه فردى قوى بود - گفت : من مى توانم آن را بياورم قبل از اينكه از مجلس قضاوت خود برخيزى - و حضرت سليمان - عليه السلام - از صبح تا نيمه روز در اين مجلس مى نشست - علاوه بر اين ، نسبت به جواهراتش نيز امين هستم .
حضرت سليمان - عليه السلام - فرمود: من سريعتر از اين مى خواهم .
در اين لحظه وزير آن حضرت و خواهر زاده اش ؛ يعنى آصف بن برخيا كه اسم اعظم مى دانست و بدين وسيله مستجاب الدعوه هم بود - گفت :
- انا اتيك به قبل ان يرتد اليك طرفك (52).
در مورد اين جمله ، سخنانى گفته شده منجمله :
- قبل از اينكه آن دورترين فرد، در مقابل چشمت به تو برسد، من مى توانم آن را بياورم .
- تا آنجا كه مى توانى چشمت را نگه دار، وقتى كه ديگر نتوانستى نگه دارى و پلكهايت را بر هم گذاشتى ، قبل از اينكه مجددا آن را بگشايى ، من تخت را نزد تو حاضر مى كنم .
كلبى گويد در اين هنگام ، آصف به سجده افتاد و خداوند متعال را با اسم اعظمش خواند، سپس به قدرت لا يزال الهى تخت بلقيس ، كنار تخت حضرت سليمان آشكار شد.
و امام آن اسم اعظمى كه آصف بدان دعا كرد چه بود؟ اقوالى است ، از جمله :
- الله و الرحمن بود.
- يا حى يا قيوم بود كه در زبان عبرانى مى گويند: اهيا شراهيا .
- يا ذالجلال و الاكرام بود.
- يا الهنا و اله كل شى ء الها واحدا لا اله الا انت بود (53).
ب - از امام صادق - عليه السلام - روايت شده است كه فرمود: 
96 - من قال : يا الله ، عشر مرات قيل له : لبيك عبدى سل حاجتك تعط .
يعنى : كسى كه ده بار بگويد يا الله ! يا الله ! به او ندا مى رسد:
لبيك اى بنده من حاجتت را بخواه تا به تو داده شود
.
و نيز روايت شده است كه :
97 - من قال : يا رباه ، يا رباه ، عشرا .
يعنى : كسى كه ده بار بگويد يا رباه ( به او نيز چنين ندايى مى رسد) .
و نظير اين دو است يا رب ، يا رب ، و يا سيداه ،
و نيز روايت شده است كه :
98 - من قال فى سجوده : يا الله ، يا رباه ، يا سيداه ، - ثلاثا - .
يعنى :كسى كه در سجودش سه بار بگويد يا الله ! يا رباه ! يا سيداه ! همينگونه جواب مى شنود .
ج - سماعه روايت كرده است كه امام كاظم - عليه السلام - به من فرمود:
99 - اذا كانت لك يا سماعه حاجه فقل : اللهم انى اسالك بحق محمد و على فان لهما عندك شانا من الشان و قدرا من القدر، فبحق ذلك الشان و بحق ذلك القدر ان تفعل بى كذا و كذا، فانه اذا كان يوم القيامه لم يبق ملك مقرب ولا نبى مرسل ولا عبد مؤ من امتحن الله قبله للايمان الا و هو محتاج اليهما فى ذلك اليوم .
يعنى : اى سماعه ! هر وقت حاجتى دارى بگو: خدايا! تو را قسم مى دهم به حق محمد و على - عليهما السلام - اين دو نزد تو قدر و مقامى دارند، به قدر مقام اين دو قسمت مى دهم حاجات مرا بر آورى كه عبارتند از چنين و چنان ؛ چون در روز قيامت هيچ فرشته مقرب و هيچ پيامبر مرسل و هيچ بنده مومنى كه خداوند سبحان قلبش را بر ايمانش امتحان كرده باشد نيست مگر اينكه به اين دو بزرگوار(يعنى محمد و على - عليهما السلام -) نيازمند است .
د - ابن ابى عمير از معاويه بن عمار روايت كرده است كه : 
100 - من قال فى دبر الفريضه : يا من يفعل ما يشاء ولا يفعل ما يشاء احد غيره ثلاثا ثم يسال الله اعطى ما سال (54).
يعنى : -هر كس بعد از نماز واجب ، سه مرتبه بگويد: اى كسى كه هر چه بخواهى انجام مى دهى و غير از تو كسى نمى تواند همه چه را كه خواست انجام بدهد، سپس از خدا چيزى بخواهد، خواسته اش داده خواهد شد.
ه - و نيز روايت شده است كه براى بدهكارى و دين ادا گردد، در روز جمعه يا هر روزديگر بگويد:
101 - اللهم اغنى بحلالك عن حرامك و بفضلك عمن سواك .
يعنى : خدايا! مرا با روزى حلالت از حرام و با عطا و بخشش خود از ديگران بى نياز گردان .
و - براى وسعت روزى بعد از نماز صبح گفته شود: 
- سبحان الله العظيم و بحمده استغفر الله و اساله من فضله (55).
يعنى : منزه است خداوند عظيم و حمد و سپاس مخصوص اوست ، از او طلب آمرزش دارم و مى خواهم كه از عطاياى مخصوصش مرا بهره ور بفرمايد .
ز - و نيز بعد از نماز عشا بخواند: 
102 - اللهم انه ليس لى علم بموضع رزقى و انا طلبه بخطرات تخطر على قلبى فاجول فى طلبه البلدان و انا فيما طلب كالحيران لا ادرى افى سهل هو ام فى جبل ام فى ارض ام فى سماء ام فى بر ام فى بحر؟ و على يدى من ؟ و من قبل من ؟ و قد علمت ان علمه عندك ، و اسبابه بيدك ، و انت الذى تقسمه بلطفك ، و تسببه برحمتك . اللهم صل على محمد و ال محمد و اجعل لى يا رب رزقك و اسعا، و مطلبه سهلا، و ماخذه قريبا، ولا تعنى بطلب ما لم تقدر لى فيه رزقا فانك غنى عن عذابى و انا فقير الى رحمتك ، فصل على محمد و ال محمد وجد على عبدك انك ذو فضل عظيسم .
يعنى : بار الها! من محل روزى خود را نمى دانم و بر اساس گمانهايى كه به قلبم خطور مى كند، شهرها را جستجو مى كنم (تا بدان برسم ) در اين قضيه حيران و سر گردان مانده ام كه (روزى من كجاست ) آيا در دشت و صحراست يا در كوهها؟
در زمين است يا در آسمان ؟ در خشكى است يا در دريا؟ به دست چه كسى است و به جانب چه كسى بايد رفت ؟ اما مى دانم كه تو هم محلش را مى دانى و هم موجبات و اسبابش به دست تو است . و آن را بر اساس لطف و رحمتش تقسيم مى كنى .
خدايا! بر محمد و آل محمد درود فرست و روزى مرا وسيع گردان ، طلب آن را آسان و محل دريافتش را نزديك قرار بده و براى آنچه برايم مقدر نشده مرا به رنج نينداز( تا زحمت بيهوده در طلبش نكشم ) همانا تو از عذاب من بى نيازى ولى من به رحمت تو محتاج هستم ، پس بر محمد و آل محمد درود بفرست و بر بنده ات ببخشاى كه تو صاحب فضل او عنايتى عظيم هستى
(56).
ح - براى دفع ترس از ظلم و وارد شدن بر سلطان (جائز) خوب است
خواندن آن دعايى كه حضرت صادق - عليه السلام - هنگام ورود بر منصور مى خواند كه :
103 - يا عدتى عند شدتى ، و يا غوثى عند كربتى ، احرسنى بعينك التى لا تنام ، واكنفنى بركنك الذى لا يرام .
يعنى : اى ذخيره و سرمايه من در شدايد! و اى فرياد رس من در سختيها! مرا با آن چشمت كه خواب در آن راه ندارد، حراست كن و با آن تكيه گاهت كه شكست ندارد محافظت نما .
ط - براى پرداخت شدن بدهكارى و اداى دين ، مناسب است خواندن آنچه معاذ بنجبل نقل كرده كه گفت :
روز جمعه اى با رسول الله نماز جمعه نخواندم ، به من فرمود:
104 - يا معاذ، ما منعك عن الصلوه الجمعه ؟ .
يعنى : چه چيزى مانع حضور تو در نماز جمعه شده ؟ .
گفتم : يا رسول الله - صلى الله عليه وآله و سلم - يوحناى يهودى از من يك اوقيه (57) طلا، طلبكار است و كنار در منزل كشيك مرا مى كشيد، ترسيدم اگر بيرون بيايم مرا بگيرد و نتوانم به نماز جمعه بيايم ، فرمود: اتحب يا معاذن ان يقضى الله دينك ؟.
يعنى : آيا دوست دارى كه خدا دينت را ادا، كند؟ .
گفتم بلى يا رسول الله ! فرمود: بگو:
اللهم مالك الملك ، توتى الملك من تشاء، و تنزع الملك ممن تشاء، و تعز من تشاء، و تذل من تشاء، بيدك الخير، انك على كل شى ء قدير، تولج الليل فى النهار، و تولج النهار فى الليل ، و تخرج الحى من الميت ، و تخرج الميت من الحى ، و ترزق من تشاء بغير حساب (58)، يا رحمن الدنيا والاخره و رحيمهما تعطى منهما ما تشاء و تمنع منهما ما تشاء، صل على محمد وال محمد اقض عنى دينى يا كريم .
يعنى : بار خدايا! ملك و حكومت در عالم هستى از آن توانست ، آن را به هر كه بخواهى مى دهى و از هر كه بخواهى مى گيرى ، هر كس را بخواهى عزيز و هر كس را بخواهى ذليل مى كنى . همه نيكيها به دست تو است و بر هر چيزى قادرى . شب را در روز نهان مى سازى و روز را در شب . زنده را از مرده بيرون مى آورد و مرده را از زنده و به هر كه بخواهى ، بى حساب روزى مى دهى . اى كسى كه در دنيا و آخرت دو رحمت دارى ، (يكى رحمت واسعه كه همه موجودات از آن بهره مى برند و ديگر رحمتى مخصوص ‍ بندگان شايسته ات )، اين دو رحمت را به هر كه بخواهى مى دهى و از هر كه بخواهى منع مى نمايى (بار الها!) بر محمد و آل محمد درود فرست و دين مرا ادا كن اى كريم ! .
آنگاه فرمود: فلو كان عليك مل ء الارض ذهبا لاداه الله عنك .
يعنى : اگر به اندازه كره زمين طلا بدهكار باشى ، ذات اقدس الهى از طرف تو آن را پرداخت خواهد كرد .
ى - براى تقويت قوه حافظه و حفظ نمودن هر آنچه انسان مى شنود، مناسب است دعاىمرورى از رسول خدا - صلى الله عليه وآله و سلم - كه فرمود:
105 - يا على ، اذا اردت ان تحفظ كلما تسمع فقل فى دبر كل صلوه :
سبحان من لا يعتدى على اهل مملكته ! سبحان من لا يواخذ اهل الارض ‍ بانواع العذاب ! سبحان الرووف الرحيم ! اللهم اجعل لى فى قلبى نورا و بصرا و فهما و علما انك عليكل شى ء قدير .
يعنى : اى على ! هر گاه خواسته آنچه را مى شنوى حفظ كنى ، بعد از هر نماز بگو: سبحان من ... پاك و منزه است خدايى كه بر اهل مملكتش ستم روا نمى دارد. پاك و منزه است خدايى كه ساكنين زمين را با عذابهاى گوناگون ، گرفتار نمى كند. پاك و منزه است خداى مهربان و رحيم ، خدايا! در قلبم براى من نو روديد و فهم و علم قرار بده كه تو بر هر چيزى قادرى .
ك - براى دفع آزار همسايه : 
فردى نزد امام حسن بن على - عليهما السلام - شكايت كرد كه همسايه ام مرا آزار مى دهد، حضرت فرمود:
106 - اذا صليت المغرب فضل ركعتين ثم قل : يا شديد المحال ، يا عزيز اذللت بعزتك جميع ما خلقت ، اكفنى شر فلان بما شئت .
يعنى : پس از نماز مغرب ، دو ركعت نماز بگزار و بعد از آن بگو: يا شديد المحال ... اى آن كه مكرت شديد است ! اى آن كه جميع مخلوقات را در برابر عزت خوار و ذليل قرار دادى ! شر فلانى را از من بردار هر طور كه خودت خواسته باشى .
اين شخصى ، طبق دستور حضرت عمل كرد، نيمه شب صداى فرياد و شيون شنيد، به او خبر دادند كه فلان كس (يعنى همان همسايه ) مرد.
نظير اين سرد ادعيه و اخبار، زياد است كه با ذكر آن ، بحث طولانى مى شود.
براى اطلاع از آنها به كتابهاى دعا مراجعه شود.
سبب چهارم ، نقش زمان دعا 
الف - دعاى سمات (59): 
107 - مستحب است خواندن دعاى سمات در آخرين لحظات روز جمعه و نيز بعد از آن گفته شود:
- اللهم انى اسالك بحرمه هذا الدعاء و بما فات منه من الاسماء و بما يشتمل عليه من التفسير و التدبير الذى لا يحيط به الا انت ان تفعل بى كذا و كذا .
يعنى : خدايا! تو را به حرمت اين دعا و به حرمت آن اسمهائى كه در آن نيامده ، و به تفسير و تدبير آن اسمها كه غير از تو احدى آن را نمى داند، سوگندت مى دهم كه حاجات مرا به اين شرح بر آورى ....
ب - از امام باقر - عليه السلام - روايت شده كه در ثلث دوم ماه مبارك رمضان (يعنى ازيازدهم تا بيستم ) قرآن كريم را گرفته مى گشايى و مى گويى :
108 - اللهما انى اسالك بكتابك المنزل و ما فيه و فيه اسمك الا عظم الاكبر واسماوك الحسنى و ما يخاف و يرجى ان تجعلنى من عتقائك من النار .
يعنى : خدايا! از تو درخواست دارم سوگند مى دهم به قرآنى كه نازلش ‍ كردى و به هر آنچه در آن است از اسم اعظم و ساير اسماء حسنات گرفته تا آياتى كه موجب خوف و رجاست كه مرا جزء رهايى يافتگان از آتش جهنم قرار دهى .
سپس هر حاجت كه مى خواهى طلب كن .
ج - خواندن سوره قدر در ثلث آخر شب جمعه : 
109 - در روايت فضيلت پانزده مرتبه خواندن سوره قدر در يك سوم باقى مانده از شب جمعه (60) ذكر شده است و بعد از آن هر دعايى كه مى خواهد بنمايد.
سبب پنجم : نقش مكان در دعا 
الف - دعاى مخصوص كنار قبر امام حسين - عليه السلام -: 
از امام صادق - عليه السلام - روايت شده است كه فرمود:
110 - من كان له حاجه الى الله عزوجل فليقف عند راس الحسين عليه السلام و ليقل : يا ابا عبد الله ، اشهد انك تشهد مقامى ، و تسمع كلامى ، و انك حى عند ربك ترزق ، فاسال ربك و ربى قضاء حوائجى .
يعنى : اگر كسى ، حاجتى دارد، برود بالاى سر مقدس امام حسين - عليه السلام - و بگويد: اى ابا عبد الله ! شهادت و از روزى خاص الهى بهره مندى ، پس از خدا تقاضا كن كه حوايج مرا بر آورده سازد . ( كه ان شاء الله بر آورده خواهد شد) .
ب : دعاى مخصوص نزد قبر امام هادى - عليه السلام -: 
روايت شده است كه فردى هر سال مبلغى از خليفه دريافت مى كرد، ولى چند سال بود كه خليفه آن را قطع كرده بود. اين فرد، نزد امام هادى - عليه السلام - آمده ماجرا را نقل كرد و از او خواست هرگاه نزد خليفه رفت ، قضيه را به او بگويد و براى شفاعت كند. سپس از نزد امام - عليه السلام - خارج شد. هنگام شب ، فردى از طرف خليفه نزد او آمد و احضارش كرد، مرد آماده شد و به سوى دربار خليفه به راه افتاد، در بين راه چند فرستاده را مشاهده كرد كه همه مى گفتند: نزد خليفه برو... وقتى به دربار رسيد از دربان پرسيد. آيا على بن محمد هادى - عليهما السلام - اينجا آمد.
گفت : خير.
بالاخره وارد شد و خليفه از او به گرمى استقبال كرد و در نزديكى خود نشاند و دستور داد هر آنچه در مدت اين چند سال از او دريغ داشته اند به او بدهند.
مرد، از نزد خليفه به سوى خانه حركت كرده ناگاه ديد همان دربان كه نامش ‍ فتح بود به او مى گويد: به امام هادى - عليه السلام - بگو آن دعايى را كه براى تو كرده به من نيز ياد بدهد.
آن فرد، بعدا خدمت امام - عليه السلام - رسيد، وقتى حضرت چهره بشاش او را مشاهده كرد، فرمود: خوشحال به نظر مى رسى گويا راضى شدى ؟
گفت : بلى ...ولى مى گويند شما نزد خليفه نرفته اند؟ فرمود:
111 - ان الله عودنا ان لا نلجا فى المهمات الا اليه ، ولا نسال سواه ، فخفت ان اغير فيغير ما بى .
يعنى : خداوند متعال با ما قرار گذاشته كه در امور مهم فقط به او رجوع كنيم و از او چيز بطلبيم ، من ترسيدم كه اگر بر طبق وعده نكنم ، او نيز عمل ننمايد .
آن مرد گفت : فتح (دربان دربار خليفه ) مى گويد: آن دعايى را شما بدان دعا كرده ايد، به من بياموزانيد. فرمود:
- ان الفتح يوالينا بظاهره دون باطنه ، الدعاء به بشرط ان يوالينا اهل البيت ، لكن هذا الدعاء كثيرا ما ادعو به عند الحوائج فتقضى ، و قد سالت الله عزوجل ان لا يدعو به بعدى احد عند قبرى الا استجيب له ، و هو .
يعنى : فتح ، فقط در ظاهر ابراز دوستى ما را مى كند، اما در باطنش خير. دعا شرط دارد و شروطش دوستى ما اهل بيت است . اما اينكه از دعا پرسيدى ، دعايى است كه من در بسيارى از موارد با آن خداوند سبحان را خوانده حاجاتم را مى طلبم و بر آورده مى شود. از خداوند عزيز و جليل ، خواستم كه هر كس بعد از من بر سر قبرم اين دعا را خواند، اجابت شود و آن دعا اين است : .
- يا عدتى عند العدد، و يا رجائى و المعتمد، و يا كهفى و السند، و يا واحد، يا احد، و يا قل هو الله احد، اسالك اللهم بحق من خلفته من خلقك و لم تجعل فى خلقك مثلهم احدا ان تصلى عليهم و ان تفعل بى كذا و كذا .
يعنى : اى سرمايه روزگار پيرى اما! اى اميد و اعتمادم ! اى ملجا و تكيه گاهم ! اى تنهاى بى همتا! و اى كه قل هو الله احد در شان تو است ! خدايا! تو را بحق آن دسته از مخلوقات كه مانند شان نيافريده اى (يعنى محمد و آلش (ع ) سوگند مى دهم كه بر آنان درود فرست و حوايج مرا به اين شرح بر آورده ساز... .
امثال اينگونه دعاها بسيار است كه به همين مقدار كفايت مى كنيم .
توجه : اينكه حضرت فرمود: دعا به شرط ولايت ما اهل بيت است ، اشاره به شرط قبولى دعاست ، بلكه شرط قبولى همه اعمال چه واجب و چه مستحب مى باشد، و آنچه محمد بن مسلم (ره ) از امام محمد باقر يا امام جعفر صادق - عليهما السلام - نقل كرده ، در همين معناست كه فرمود:
112 - اى ابا محمد! مثل ما خاندان نبوت مثل آن خاندانى است كه در نبى اسرائيل بودند كه : هر گاه يكى از آنان چهل شب در راه خدا كوشش ‍ مى كرد و دعا مى نمود، اجابت مى شد، ولى يكى از آنان پس از چهل شب بندگى و ترك گناه ، هر چه دعا كرد مستجاب نشد، نزد حضرت عيسى - عليه السلام - آمد و از اين وضعش شكايت كرده از آن حضرت خواست كه برايش دعا كند، حضرت عيسى - عليه السلام - تطهير كرد (وضو ساخت ) نماز گزارد و سپس دعا كرد، وحى رسيد كه اى عيسى ! بنده من از راهى كه مى بايست بيايد نيامد و به بيراهه رفت ، چون او دعا كرد در حالى كه در قبلش نسبت به نبوت تو شك داشت ، و اگر به همين حال دعا كند، حتى اگر گردنش هم قطع گرد دو سرانگشتانش پراكنده شوند، او را اجابت نخواهم كرد.
عيسى - عليه السلام - به آن فرد گفت : خداى را مى خوانى در حالى كه نسبت به پيامبرش شك دارى ؟
گفت : اى روح خدا! اينكه مى گويى درست است (من نسبت به نبوت تو شك دارم ) از خدا بخواه كه اين شك را از من برطرف نمايد.
در اينجا حضرت عيسى - عليه السلام - برايش دعا كرد، خداوند متعال هم تفضل نمود و او به سوى خاندانش برگشت و جرى آنان گرديد.
ما اهل بيت هم همينگونه هستيم ، خداوند متعال عمل بنده اى را كه در ما شك داشته باشد، قبول نمى كند
.