آيين بندگى و نيايش ( ترجمه ى عدة الداعى )
جمال و السالكين شيخ احمد بن فهد حلى (قدس سره الشريف)
ترجمه : حسين غفارى ساروى
- ۵ -
انواع علوم
حضرت صادق - عليه السلام - فرمود:
168 - وجدت علوم الناس كلها فى اربع خصال :
اولها ان تعرف ربك و الثانيه ان تعرف ما صنع يك و الثالثه ان تعرف ما
اراد منك و الرابعه تعرف ما يخرجك من دينك .
يعنى : تمام دانشهاى مردم را در چهار خصلت يافتم
:
اول اينكه : پروردگارت را بشناسى .
دوم اينكه : بدانى او با تو چه كرده است .
سوم اينكه : بدانى از تو چه مى خواهد.
چهارم اينكه : بدانى چه چيزى تو را از دست خارج مى سازد.
و از آن حضرت نقل شده است كه فرمود:
169 - ما بعث الله عزوجل نبيا قط حتى ياخذ عليه
ثلاثا: الا قرار بالعبوديه و خلع الانداد و ان الله تبارك و تعالى يمحو
ما يشاء و يثبت ما يشاء .
يعنى : خداوند متعال پيامبرى را مبعوث نكرد مگر
اينكه از او سه پيمان گرفت : اقرار به بندگى ، ترك شرك و اينكه همه چيز
دست خداست ، هر چه را بخواهد محو و هر چه را بخواهد نگه مى دارد.
آداب كسب و كار
پس از درك فضيلت و ارزش دو گوهر گرانبهاى
علم و عمل بايد بدانى كه غير از اين دو بقيه همه باطلند و هيچ
خيرى در آنها نيست و لغو و بيهوده اند و حاصلى ندارند؛ چون غير از اين
دو، يا ضروريات زندگى است يا اضافه بر آن براى روشن شدن مطلب ، ناچار
از شرح اين دو هستيم .
قسم اول
(78) : ضروريات زندگى
طلب آن گناه نيست بلكه از عبادات شمرده شده است ، رسول خدا -
صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
170 - الكاد على عياله كالمجاهد فى سبيل الله
.
يعنى : كسى كه در راه تامين مخارج خانواده اش
زحمت مى كشد، مانند مجاهد در راه خداست .
امير المومنين - عليه السلام - فرمود:
171 - اتجروا بارك الله لكم فانى سمعت رسول الله
- صلى الله عليه و آله و سلم - يقول : ان الرزق عشره اجزاء: تسعه فى
التجاره و واحده فى غيرها .
يعنى :معامله كنيد - خداوند به شما بركت بدهد -
چون رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - شنيدم كه مى فرمود: روزى
ده جزء دارد، نه جزء آن در معامله هست و يك جزء در چيزهاى ديگر.
امام صادق - عليه السلام - فرمود:
172 - كفى بالمرء اثما يضيع من يعول .
يعنى : همين يك گناه مرد را بس است كه حق
خانواده خود را ضايع كند.
و رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
173 - ملعون ملعون من يضيع من يعول .
يعنى : ملعون است ، ملعون است كسى كه حق خانواده
خويش را ضايع نمايد.
بايد توجه داشت كه در كسب و كار، امورى بايد مراعات گردد:
اول اينكه : به دنبال حلال باشد و از حرام بلكه امور شبهه ناك بپرهيزد،
چون اقدام در مواردى كه معلوم نيست حلالند يا حرام ، انسان را به حرام
مى اندازد، رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
174 - من لم يبال من اين اكتسب المال ، لم يبال
الله من اين ادخله النار .
يعنى : كسى كه اهميت نمى دهد ( از چه راهى مال
به دستش بيايد، خداوند سبحان نيز اهميت نمى دهد كه از چه راهى او را به
جهنم بيندازد.
دوم اينكه : به قدر كفايتش قناعت كند، بنابر اين ، اگر مثلا، مى تواند
تمام روز را به اندازه يك دينار كار كند ولى مى داند كه مخارجش به
اندازه يك سوم دينار است يك سوم روز را كار كند... و بقيه روز را در
عبادت صرف نمايد و مى تواند يك روز را كار كند و دو روز مشغول عبادت
گردد: ذخيره ساختن مخارج يك سال نيز جايز است اما بيش از آن خطرناك مى
باشد
(79).
شيخ صدوق (ره ) از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - روايت كرده
است كه فرمود:
175 - من اصبح معافى فى جسده امنا فى شربه و
عنده قوت يومه و ليله فكانما حيزت له الدنيا، يا ابن جعشم ! يكفيك منها
ما سد جوعتك ، ووارى عورتك ، فان يكن بيت يكنك فذاك ، و ان تكن دابه
تركبها فبخ بخ ، والا فالخبز و ماء الجزه و ما بعد ذلك حساب عليك او
عذاب .
يعنى : كسى كه بدنش سالم ، داراى امنيت و مالك
مخارج يك روز و شب خود باشد، گويا تمام دنيا را دار است . اى پس جعشم !
مخارجى كه بر تو لازم است ، اول غذايى است كه گرسنگى تو را بر طرف
سازد. و دوم لباسى است كه بدنت را بپوشاند. اگر خانه هم داشتى كه خوب
است و اگر وسيله سوارى هم بر اينها اضافه شد كه خيلى عالى است . اما
اگر اينها فراهمم نشد، نان و آبت كه باشد، كافى است ؛
چون غير از آن ، يا حساب دارد يا عذاب .
سوم اينكه : حرص را كه امر مذمومى است ، ترك نمايد؛ چون موجب ارتكاب
كارهاى مشتبه و در نتيجه ، گاهى اوقات حرام مى گردد و بايد دانست كه
روزى بندگان خدا تقسيم گرديده ، نه تلاش حريص آن را زياد مى كند نه
كوتاهى و نشستن ، آن را كم مى نمايد.
از معصومين - عليهم السلام - روايت شده است كه فرمودند:
176 - من لم يعط قاعدا لم يعط قائما .
يعنى - اگر به كسى كه نشسته و تلاش ندارد، عطايى
نشود، چنانچه تلاش بيهوده هم بكند، به او عطا نخواهد شد. (يعنى تلاش
بيهوده و حرص زدن ، روزى حلال و عطاى الهى را زياد نمى كند) .
رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - در حجه الوداع فرمود:
177 - ايها الناس ، ما اعلم عملا يقربكم الى
الجنه و يباعد كم من النار الا و قد نباتكم به وحثتكم على العمل به ، و
ما من عمل يقربكم من النار و يباعدكم من الجنه الا و قد حذر تكموه و
نهيتكم عنه . الا و ان روح الامين نفث فى روعى انه لا تموث نفس حتى
تستكمل رزقها، فاجملوا فى الطلب ولا يحملنكم استبطاء شى ءمن الرزق ان
تطلبوه بمعصيه الله ، ان الله قسم الا رزاق بين خلقه حلالا و لم يقسم
حراما فمن اتقى و صبر اتاه رزق الله ، و من هتك حجاب الستر و عجل فاخذه
من غير حله قوصص به من رزقه الحلال و حوسب به يوم القيامه .
يعنى : مردم ! آنچه را به بهشت نزديكتان مى كند
و از جهنم دورتان مى سازد، به اطلاعتان رساندم و شما را بر عمل بدان
تحريك نمودم . و آنچه به جهنم نزديكتان مى كند و از بهشت دورتان مى
سازد، شما را از آن برحذر داشتم و نهيتان نمودم . آگاه باشيد كه روح
الامين در قلب من دميد كه :
هيچ كس نمى ميرد مگر آنكه روزيش را كاملا دريافت مى دارد، پس كمتر
دنبال طلب دنيا باشد، اگر روزيتان به تاخير افتاد، مبادا از طريق معصيت
آن را دنبال طلب دنيا باشيد، اگر روزيتان به تاخير افتاد، مبادا از
طريق معصيت آن را بجوييد، همانا خداوند متعال ، روزى حلالى را بين مردم
تقسيم نمود، ولى حرامى را تقسيم نكرده كسى كه صبر كند و تقوا را مراعات
نمايد، روزى حلال خدايى به او مى رسد و كسى كه پرده درى كرد و عجله
نمود و از غير طريق حلال آن را دريافت كرد، در دنيا از روزى حلالش به
همان مقدار كنم خواهد گرديد و در آخرت نيز نسبت به آن به ميز محاكمه
كشيده خواهد شد.
روزى آن حضرت به يكى از اصحاب خود فرمود:
178 - كيف بك اذا بقيت فى قوم يجمعون رزق سنتهم
، و يضعف اليقين فاذا اصبحت فلا تحدث نفسك بالمساء، و اذا امسيت فلا
تحدث نفسك بالصباح فانك لا تدرى ما اسمك غدا .
يعنى : حالت چگونه خواهد بود اگر زنده بمانى و
ببينى قومى را كه خرج يك سالشان را ذخيره مى كنند و حال آنكه يقينشان
(به مبدا و معاد) ضعيف است ؟
مبادا هنگام صبح ، شب را بخورى (و فكرت را بدان مشغول سازى ) و مبادا
هنگام شب ، غصه صبح را بخورى ، تو كه نمى دانى فردا نامت چيست (آيا
نامت زنده است يا مرده ؟) .
تا اينجا مربوط به در آمد بود
(80) مى فرمايد:
- ان المبذرين كانوا اخوان الشياطين
(81).
يعنى : اسرافكاران ، برادران شياطينند.
و رسولش - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
179 - من بذر، افقره الله .
يعنى : كسى كه ريخت و پاش داشته باشد ، خداوند
متعال او را فقير خواهد ساخت .
و نيز فرمود:
180 - ما عال من اقتصد.
يعنى : آنكه ميانه روى داشته باشد، نيازمند
نخواهد شد.
در قبال افرادى كه بايد مخارج آنان را بر عهده گرفت ، وظايف و تكاليف
هست به شرح ذيل :
اول - خود انسان :
بايد از پر خورى اجتناب نمود، چون از رسول خدا - صلى الله عليه
و آله و سلم - روايت شده است كه :
181 - حسب ابن ادم لقيمات يقمن صلبه فان كان ولا
بد فليكن الثلث للطعام و الثلث للشراب و اللثلث الاخر للنفس .
يعنى : براى فرزند آدم چند لقمه كه بتواند او را
سر پا نگه دارد كافى است ، پس وقتى احتياج به غذا پيدا كردم (مبادا شكم
را از غذا پر كند بلكه ) يك سوم را به غذا اختصاص بدهد، يك سوم ديگر را
به نوشيدنيها و يك سوم آخر را براى نفس كشيدن .
و نيز فرمود:
182 - اكثر الناس شبعا، اطولهم جوعا يوم القيامه
.
يعنى : طولانى ترين گرسنگى در قيامت ، مخصوص
كسانى است كه در دنيا سيرترند.
علاوه بر اين ، پرخورى آفاتى به دنبال دارد منجمله :
- موجب قساوت قلب مى شود.
- اعضاى بدن را از عبادت باز مى دارد.
- مانع از شب زنده دارى و تهجد مى گردد.
- مانع از نماز شب مى شود.
- آنانكه پرخورند برگرد مزبله ها مى گردند، ولى كسانى كه شكمشان از غذا
سبك است ، در مساجد دور مى زنند.
دوم - خانواده :
در اين مورد بايد ميانه روى را مراعات نموده بر آنان تنگ نگيرد،
بلكه مستحب است وسعت دهد. و هرگاه وعده اى داد به آن وفا نمايد تا
خوشحال شوند.
از امام موسى كاظم روايت شده است كه فرمود:
183 - اذا و عدتم الصغار فاوفوا لهم فانهم يرون
انكم انتم الذين ترزقونهم ، و ان الله عزوجل ليس يغضب لشى ء كغضبه
للنساء و الصبيان .
يعنى : هر وقت به بچه ها وعده داديد، به آن وفا
كنيد، چون اينها گمان مى كنند كه شما روزى رسان هستيد و خداوند عزيز و
جليل براى چيزى آنقدر غضبناك نمى شود كه به خاطر زنان و كودكان (بر
مردان ) غضب مى كند.
از سنتهاى مستحب اين است كه مرد براى خانواده اش ميوه تهيه كند،
خصوصا در جمعه ها كه امير المومنين - عليه السلام - فرمود:
184 - اطوقوا اهاليكم فى كل اليله جمعه بشى ء من
الفاكهه .
يعنى : هر شب جمعه با ميوه ، نزد خانواده هايتان
بيائيد (تا اينها به خاطر جمعه خوشحال شوند) .
سوم - پدر و مادر:
اكرام پدر و مادر خصوصا مادر مستحب است
(82). امام صادق - عليه السلام - فرمود:
185 - افضل الاعمال الصلوه لوقتها، و بر
الوالدين ، و الجهاد فى سبيل الله .
يعنى : بهترين كارها سه چيز است : نماز در اول
وقت ، نيكى به والدين و جهاد در راه خداوند.
در روايت آمده است كه :
186 - ان موسى لما ناجى ربه راى رجلا تحت ساق
العرش قائما يصلى فغبطه بمكانه و قال : يا رب ، بما بلغت عبدك هذا ما
ارى ؟ قال : يا موسى ، انه كان بارا بوالديه و لم يمش بالنميمه
.
يعنى : وقتى حضرت موسى - عليه السلام - با
پروردگارش مناجات مى كرد، مردى را ديد كه زير عرش الهى به نماز ايستاده
است ، بر او غبطه خورد و گفت : پروردگارا! به چه سبب اين بنده را به
اين مقام رساندى كه مى بينم ؟ گفت : اين بنده دو خصلت نيكو داشت كه به
اين مقام رسيد: اولا به پدر و مادرش نيكى مى كرد و ثانيا سخن چين نبود
(و حرف مردم را نزد ديگران نقل نمى كرد) .
فردى نزد رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - آمده عرضه داشت : يا
نداده باشم ، آيا راه توبه اى برايم هست ؟ فرمود:
187 - هل بقى من والديك احد؟.
يعنى : آيا از پدر و مادرت هيچكدام باقى مانده
اند؟.
گفت : بلى ، پدرم .
فرمود: اذهب و ابرره .
يعنى : برو و به او نيكى كن .
وقتى اين مرد برگشت ، حضرت فرمود: لو كانت امه
.
يعنى : اگر مادر مى داشت ، بهتر بود.
و نيز فرمود:
188 - من سره ان يمد له فى عمره و يبسط له فى
رزقه فليصل ابويه فان صلتهما من طاعه الله .
يعنى : كسى كه دلش مى خواهد عمرش طولانى شود و
روزى اش فراخ و گسترده گردد، بايد به پدر و مادرش نيكى كند؛ چون رسيدگى
به آنان !طاعت حق محسوب مى گردد.
فردى به امام صادق - عليه السلام - عرضه داشت : پدر كهنسالى دارم كه هر
وقت حاجتى دارد او را حمل مى كنم . حضرت فرمود:
189 - ان استطعت ان تلى ذلك منه فافعل ، فانه
جنه لك غدا .
يعنى : اگر توانستى اين كار را ادامه بده ؛ چون
اين عمل تو سپرى خواهد شد در برابر آتش قيامت .
و نيز فرمود:
190 - ما يمنع احدكم ان يبر والديه حيين و ميتين
؟ يصلى عنهما، و يصوم عنهما، و يتصدق عنهما، فيكون الذى صنع لهما و له
مثل ذلك فيزيده الله ببره خيرا كثيرا .
يعنى : چرا به پدر و مادر زنده يا مرده خود نيكى
نمى كنيد؟ از طرف آنان نماز بگزاريد، روزه بگيريد، صدقه دهيد كه هم به
آنان بهره برسد و هم به شما كه خداوند به واسطه همين اعمال نيكتان ،
پاداش خير شما را زياد خواهد نمود.
حقوق فرزند و والدين در
قبال يكديگر
چون سخن بدينجا كشيد، مناسب است قدرى از وظايف فرزند و والدين
در قبال همديگر و نيز كيفيت ارتباطشان مطالبى گفته شود:
فرزند نبايد پدر و مادرش را به اسم ، صدا بزند و نبايد جلوتر از آنان
راه برود و يا قبل از ايشان بنشيند. فردى به رسول الله عرض كرد: حق اين
فرزند چيست ؟
فرمود:
191 - تحسن اسمه و ادبه ، و تضعه موضعا حسنا
.
يعنى : نام نيك برايش اختيار كنى . درست ادبش
نمايى و آينده خوبى را برايش در نظر بگيرى . از سخنان آن حضرت
است كه فرمود:
192 - من سعاده الرجل الولد الصالح .
يعنى : فرزند صالح از نشانه هاى سعادت انسان است
.
193 - و فرمود: الولد للوالد ريحانه من الله
يشمها بين عباده ، و ان ريحانتى الحسن و الحسين - عليهما السلام -
سميتهما باسم سبطى بنى اسرائيل شبرا .
يعنى : فرزند براى پدر همانند گلى است از جانب
خدا كه او را مى بويد. و همان گل من حسن و حسين هستند كه آنها را همنام
دو سبط بنى اسرائيل (فرزندان هارون ) شبر و شبير قرار دادم .
فضل بن ابى قره از امام صادق - عليه
السلام - نقل كرده است كه فرمود:
194 - قال رسول الله - صلى الله عليه و آله و
سلم - مر عيسى بن مريم - عليه السلام - بقبر يعذب صاحبه ، ثم مر به من
قابل فاذا هولا يعذب فقال : يا رب مررت بهذا القبر عام اول و كان يعذب
و مررت به العام فاذا هو ليس يعذب ! فاوحى الله اليه انه ادرك به ولد
صالح فاصلح طريقا و اوى يتيما فلهذا غفرت له بما عمل ابنه ، ثم قال
رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - ميراث الله عزوجل من عبده
المومن ولد يعبده من بعده .
يعنى : حضرت رسول - صلى الله عليه و آله و سلم -
فرمود: عيسى بن مريم - عليه السلام - روزى گذارش بر قبرى افتاد كه
صاحبش در عذاب بود، سال بعد كه از همان قبر گذر كرد، مشاهده كرد كه
عذاب بر طرف گرديده است عرض كرد: بار خدايا! سال قبل كه از اينجا مى
گذشتم اين فرد در عذاب بود، اما امسال در عذاب نيست ! پس خداوند متعال
وحى فرستاد: فرزند صالحى از اين فرد باقى مانده كه : راه را اصلاح مى
كند
(83) و يتيم را پناه مى دهد، به همين خاطر (يعنى عمل
فرزندش ) او را بخشيدم .
سپس رسول حق - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود: ارثى كه بنده مومن
براى خدا به جاى مى گذارد، فرزندى است كه پس از او بندگى خدا كند.
آنگاه حضرت صادق - عليه السلام - اين آيه را تلاوت فرمود كه خداوند
متعال از زبان حضرت زكريا حضرت زكريا نقل مى كند كه :
- رب ... فهب لى من لدنك وليا يرثنى و يرث من ال
يعقوب و اجعله رب رضيا
(84).
يعنى : پروردگارا! از جانب خود به من فرزندى عطا
كن تا وارث من و خاندان يعقوب باشد و او را راضى قرار بده .
از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - نقل شده است كه فرمود:
195 - من ولد له اربعه اولاد ولم يسم احدهم
باسمى ، فقد جفانى .
يعنى : كسى كه صاحب چهار فرزند شود ولى هيچيك را
به اسم من ننامد، به من جفا كرده است .
سليمان جعفرى نقل مى كند كه مى گويد: شنيدم امام كاظم - عليه السلام -
مى فرمود:
196 - لا يدخل الفقر ميتا فيه اسم محمد او احمد
او على او الحسن او الحسين او طالب او عبد الله او فاطمه من النساء
.
يعنى : در خانه اى كه نام محمد، يا احمد، يا على
، يا حسن ، يا حسين ، يا طالب ، يا عبد الله ، يا فاطمه از بين زنان
باشد، فقرا وارد نمى شود.
از امام باقر - عليه السلام - نقل است كه فرمود:
197 - ان الشيطان اذا سمع مناديا ينادى : يا
محمد، يا على ، ذاب كما يذوب الرصاص .
يعنى : هر وقت شيطان بشنود كسى نام محمد يا على
را صدا مى زند، مانند سرب يا قلع ، ذوب مى شود.
امام رضا - عليه السلام - فرمود:
198 - لا يولد لنا مولود الا سميناه محمدا، فاذا
مضى سبعه ايام فان شئنا غيرنا والا تركنا .
يعنى هرگاه فرزندى بر ايمان به دنيا آمد تا يك
هفته نامش را محمد مى گزاريم ، پس از آن ، اگر خواستيم تغيير مى دهيم و
گر نه همان نام را اختيار مى نماييم .
و نيز فرمود:
199 - استحسنوا اسماء كم فانكم تدعون بها يوم
القيامه : قم يا فلان ابن فلان الى نورك ، قم يا فلان ابن فلان لا نور
لك .
يعنى : براى فرزندانتان نام نيكو انتخاب كنيد؛
چون روز قيامت با همان نامها خوانده مى شويد (كه صداى مى رسد): اى
فلانى پسر فلانى !برخيز به سوى نورت ، اى فلانى فرزند فلانى تو برخيز
نورى ندارى .
محمد بن يعقوب از حضرت صادق - عليه السلام - نقل كرده است كه فرمود:
200 - اذا كان بامراه احدكم حمل فاتى لها اربعه
اشهر فليستقبل بها القبله و ليضرب على جنبها و ليقل : اللهم انى قد
سميه محمد فانه يجعله ذكرا فان و فى بالاسم بارك الله فيه ، و ان رجع
عن الاسم كان لله فيه الخيار، ان شاء اخذه و ان شاء تركه .
يعنى : اگر همسرتان بار دار است ، چهار ماه كه
گذشت ؛ او را به قبله قرار داده بر پهلويش بزنيد و بگوييد خدايا! نامش
را محمد گذاشتم . در اين صورت خداوند متعال او را پسر قرار خواهد داد.
پس اگر به اين اسم وفا كرد و او را همينگونه ناميد، خداوند در او بركت
قرار مى دهد و اگر از آن برگشت و اسم ديگرى انتخاب كرد، ذات اقدس الهى
در اين صورت مختار است كه او را بگيرد يا بگذارد.
از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - نقل شده است كه فرمود:
201 - من كان له حمل فنوى ان يسميه محمدا او
عليا ولد له غلام .
يعنى : كسى كه فرزندى در راه دارد اگر نيت كند
كه نامش را محمد يا على بگذارد خداوند متعال به او پسر خواهد داد.
هر وقت به او زين العابدين - عليه السلام - بشارت مى دادند كه فرزندى
برايتان به دنيا آمده ، سوال نمى فرمود كه آيا پسر است يا دختر، بلكه
مى فرمود. آيا سالم و عيب است ؟ اگر مى گفتند آرى ، مى فرمود:
202 - الحمد لله الذى لم يخلق منى شيئا مشوها
.
يعنى : سپاس خدايى را كه از من فرزندى ناهنجارى
به دنيا نياورد.
امام كاظم - عليه السلام - مى فرمود:
203 - سعد امرو لم يمت حتى يرى خلفه من نفسه
ولدا، ثم قال : فقد ارانى الله خلفى من نفسى .
يعنى : مردى كه قبل از مرگ ، فرزند جانشينش را
ببيند سعادتمند است . سپس فرمود: خداوند متعال جانشين مرا به من نشان
داده است - در همين حال ، حضرت به سوى فرزندشان امام رضا - عليه السلام
- اشاره كردند.
حضرت صادق - عليه السلام - فرمود:
204 - ان الله ليرحم الوالد لشده حبه لولده
.
يعنى : خداوند بر پدر رحمت مى فرستد به خاطر شدت
محبت به فرزندش .
فردى از حضرت صادق - عليه السلام - پرسيد: به چه كسى نيكى كنم ؟
فرمود:
205 - ولديك .
يعنى : به پدر و مادرت . گفت : آن دو (از
دنيا) رفته اند، فرمود:
- بر ولدك .
يعنى : با فرزندت خوش رفتارى نما.
و نيز از آن حضرت نقل است كه فرمود:
206 - احبوا الصبيان و ارحموهم ، و اذا و
عدتموهم شيئا فاوفوا لهم فانهم لا يرون الا انكم ترزقونهم .
يعنى : به بچه ها محبت كنيد و بر آنان ترحم
نماييد و هر گاه به آنان وعده اى داديد، بدان وفا كنيد؛ چون اينان شما
را روزى رسان خويش مى دانند.
و همچنين آن حضرت فرمود:
207 - من قبل ولده له حسنه ، و من فرحه فرحه
الله يوم القيامه ، و من علمه القران دعى الابوان فكسيا حلتين يضى ء من
نورها وجوه اهل الجنه .
يعنى : كسى كه فرزندش را ببوسد، حسنه اى برايش
خواهد بود. و هر كس شادش كند، خداوند متعال روز قيامت او را شاد
خواهد نمود. و هر كه به فرزندش قرآن بياموزد پدر و مادر را صدا زده و
جامه بر تنشان خواهند كرد كه از نور آن دو چهره اهل بهشت روشن مى گردد.
فردى نزد رسول خاتم - صلى الله عليه و آله و سلم - آمد و گفت : من تا
كنون هيچ بچه اى را نبوسيده ام ، وقتى اين مرد برگشت ، حضرت فرمود:
208 - هذا رجل عندنا من اهل النار.
يعنى : اين مرد، نزد ما اهل آتش است .
روزى آن حضرت ، مردى از انصار را ديد كه يكى از دو فرزندش را بوسيد و
ديگرى را رها ساخت ، فرمود:
209 - هلا واسيت بينهما؟.
يعنى : چرا بين اين دو مساوات برقرار نمى كنى ؟.
فردى گويد: نزد امام ابو الحسن موسى كاظم - عليه السلام - از فرزندم
شكايت كردم ، فرمود:
210 - لا تضربه و اهجره ولا تطل .
يعنى : او را نزن ، بلكه از او دورى نما (و قهر
كن ) ولى اين را نيز طول مده .
رسول خدا هر روز صبح بر سر فرزندانش و فرزندان فرزندانش دست مى كشيد،
يك روز كه با مردم نماز مى گزارد، دو ركعت آخر را كوتاه نمود، وقتى
نماز پايان پذيرفت ، به آن حضرت عرض كردند اى رسول خدا - صلى الله عليه
و آله و سلم - نماز را كوتاه خواندى ، آيا در اين رابطه دستور تازه اى
رسيده است ؟ فرمود:
211 - و ما ذاك ؟.
يعنى : مگر چه شده ؟ گفتند: دو ركعت آخر
را با تخفيف خواندى ؟
فرمود:
- اوما سمعتهم صراخ الصبى ؟.
يعنى : مگر صداى ناله و فرياد كودك را نشنيديد؟.
و در حديث ديگرى نقل شده است كه فرمود:
- خشيت ان يشغل به خاطر ابيه .
يعنى : ترسيدم كه خاطر پدرش به او مشغول گردد (و
از توجه در نماز غافل بماند) .
بركات دختر
حضرت صادق - عليه السلام - فرمود:
22 - ان ابراهيم سال ربه ان يرزقه تبكيه و تندبه
بعد الموت .
يعنى : حضرت ابراهيم - عليه السلام - از
پروردگارش درخواست نمود كه دخترى به او عطا كند تا پس از مرگش بر پدر
گريه و زارى نمايد.
رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
213 - نعم الولد البنات ملطفات ، مجهزات ،
مونسات ، مباركات ، مفليات .
يعنى : دختران ، چه فرزندان خوبى هستند: مهربان
، با جهاز، اهل انس و الفت ، با بركت و با نظافت مى باشند.
حضرت صادق - عليه السلام - فرمود:
214 - من تمنى موتهن حرم اجرهن و لقى الله عاصيا
.
يعنى : هر كس آرزوى مرگ دختران را داشته باشد،
از ثواب دختر دارى محروم مى ماند و با بار گناه ، خداوند را ملاقات
خواهد نمود.
و همچنين فرمود:
215 - ايما رجل دعا على ولده اورثه الله الفقر
.
يعنى : هر كس بر فرزندش نفرين كند، خداوند متعال
او را دچار فقر خواهد نمود.
و فرمود:
216 - البنات حسنات و البنون نعمه و انما يثاب
على الحسنات ، و يسال عن النعمه .
يعنى : دختران ، حسنه اند و پسران نعمت و (روز
قيامت ) براى حسنه پاداش خواهد بود، و از نعمت سوال خواهد شد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
217 - من عال ثلاث بنات او ثلاث اخوات و جبت له
الجنه .
يعنى : كسى كه سه دختر يا سه پسر داشته باشد،
بهشت بر او واجب است .
سوال شد: يا رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - دو تا چطور؟
فرمود:
- واثنتين .
يعنى : دوتا هم (همينطور است ) . سوال
شد: يا رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - يكى چطور؟ فرمود:
- وواحده .
يعنى : يكى هم (همينطور است ) .
و همچنين فرمود:
218 - من عالم ثلاث بنات او مثلهن من الا خوات و
صبر ايوائهن حتى يبن الى ازواجهن ، او يمتن فيصرن الى القبور، كنت انا
و هو فى الجنه كهاتين .
يعنى : كسى كه سه دختر يا سه خواهر داشته باشد و
در نگهدارى از اينان صبور باشد، تا زمانى كه ازدواج كنند، يا از دنيا
بروند و وارد قبر شوند، من و او در بهشت مانند اين دو انگشتيم . - در
اين حال حضرت اشاره كردند به انگشت سبابه و انگشت وسط -.
سوال شد: يا رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - اگر دو تا باشند
چطور؟
فرمود:
- واثنتين .
يعنى : دو تا هم (همينطور) .
باز رسول شد: يكى چطور؟ فرمود:
وواحده .
يعنى : يكى نيز (همينطور است ) .
حضرت صادق - عليه السلام - مردى را ديد كه برايش دخترى به دنيا آمد؛ به
همين خاطر ناراحت و غضبناك بود، فرمود:
219 - اريت لو ان الله تبارك اوحى اليك انى
اختار لك او تختار لنفسك ما كنت تقول ؟ .
يعنى : اگر خداوند متعال به تو، بگويد: من برايت
انتخاب كنم يا تو؟ چه مى گويى ؟.
گفت : مى گويم : پروردگارا تو انتخاب كن ، فرمود:
- فان الله قد اختار لك .
يعنى : الان خداوند برايت (دختر) انتخاب كرده
(پس چرا ناراحتى ؟).
سپس فرمود: پسر بچه اى كه حضرت خضر به امر پروردگار او را كشته بود كه
قرآن كريم مى فرمايد:
- فاردنا ان يبدلهما ربهما خيرا منه زكوه و اقرب رحما
(85).
يعنى : اراده كرديم كه براى پدر و مادرش ، فرزندى پاكتر و مهربانتر
نصيبشان گردد.
خداوند متعال به جاى آن پسر، دخترى به آنان داد كه از نسل آن دختر،
هفتاد پيامبر به دنيا آمدند.
چهارم - خويشاوندان
رسول خدا فرمود:
220 - اوصى الشاهد من امتى و العائب منهم و من
فى اصلاب الرجال و ارحام النساء الى يوم القيامه ان يصل الرحم و ان كان
منه على مسيره سنه فان ذلك من الدين .
يعنى : شاهدان و غايبان و هر كس از امت من را كه
در صلبهاى مردان و رحمهاى زنان هستند تا روز قيامت ، به صله رحم سفارش
مى كنم اگر چه بينشان به اندازه يك سال فاصله باشد، چون صله رحم ، جزء
دين است .
و نيز فرمود:
221 - حافتا الصراط يوم القيامه الامانه و الرحم
، فاذا مر الوصول للرحم المودى للامانه نفذ الجنه ، و اذا مر الخائن
للامانه القطوع للرحم لم ينفعه معهما عمل و يكفا به الصراط فى النار
.
يعنى : يك طرف صراط در قيامت ، امانت است و طرف
ديگرش ، رحم ، وقتى انسانى كه به ارحام و بستگانش رسيدگى داشت و
امانتدار بود؛ بخواهد عبور كند، به بهشت مى رسد، امام اگر فرد خائن در
امانت و بى اعتنا به بستگان ، بخواهد عبور نمايد، اعمال ديگرش برايش
فايده اى نداشته ، صراط او را به آتش مى اندازد.
حق همسر
رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
222 - ما زال جبرئيل يوصى بالمراه حتى ظننت انه
لا ينبغى طلاقها الا من فاحشه مبينه .
يعنى : جبرئيل دائما مرا در مورد زنان سفارش مى
كرد تا جايى كه گمان كردم طلاق آنان جايز نيست مگر آنكه فحشاى آشكارى
را مرتكب گردند.
و فرمود:
223 - اتقوا الله فى الضعيفين النساء واليتيم
.
يعنى : تقواى الهى را در مورد دو طايفه ضعيف ،
مراعات كنيد: زنان و يتيم .
و همچنين فرمود:
224 - حق المراه على زوجها ان يسد جوعتها، و ان
يستر عورتها، ولا يقبح لها وجها، فاذا فعل ذلك فقد ادى والله حقها
.
يعنى : حق زن بر شوهرش اين است كه . گرسنگى اش
را برطرف كند، بر او لباس بپوشاند، و از كارش عيب نگيرد، وقتى اين
كارها را انجام داد، به خدا قسم ! حقش را ادا نموده است .
تا اينجا آداب كسب و كار و خروج كردن معلوم شد كه عبارت بود از اقتصاد
و ميانه روى . اين يك قانون كلى است كه شرع مقدس اسلام بدان فرمان داده
است .
عمربن يزيد از امام صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
225 - انى اركب فى الحاجه التى كفاها الله ما
اركب فيها الا التماس ان يرانى الله اضحى فى طلب الحلال اما تسمع قول
الله عزوجل .
يعنى : من اگر از خدا حاجت طلب كنم ، از او مى
خواهم كه به من قدرت كار كردن و روز را در طلب حلال سپرى نمودن ، عنايت
كند (نه اينكه يكجا بنشينم و روزى طلب كنم ) مگر قول خداوند عزيز و
جليل را نشنيدى كه فرمود:.
فاذا قضيت الصلوه فانتشروا فى الارض و ابتغوا من
فضل الله
(86)؟
يعنى : وقتى نماز انجام شد، در زمين متفرق شويد
و به دنبال روزى خدا باشيد.
- ارايت لو ان رجلا دخل بيتا و طين عليه بابه ثم
قال : رزقى ينزل على كان يكون هذا اما انه احد الثلاثه الذين لا يستجاب
لهم دعوه .
يعنى : اگر كسى وارد اطاقش شود و در اطاق را گل
بگيرد، پس از آن بگويد: روزى من مى آيد، او جزء يكى از سه گروهى است كه
دعايشان مستجاب نمى گردد.
راوى مى گويد: از حضرت پرسيدم آن سه گروه كيايند؟ فرمود:
- رجل تكون عنده المراه فيدعو عليها فلا يستجاب
له لان عصمتيهاى فى يده لو شاء ان يخلى سبيلها، و الرجل يكون له الحق
على الرجل فلا يشهد عليه فيجحده حقه فيدعو عليه فلا يستجاب له لانه ترك
ما امر به ، و الرجل يكون عنده الشى ء فيجلس فى البيت فلا ينتشر ولا
يطلب ولا يلتمس حتى ياكله ثم يدعو فلا يستجاب له .
يعنى : اول : كسى كه همسرى دارد (و از او راضى نيست ) و درباره اش
نفرين مى كند، اين نفرين ، مستجاب نمى شود، چون اختيار نگهدارى اين زن
به دست خود اوست ، اگر خواست رهايش مى كند (و طلاقش مى دهد).
- دوم : آن كه بر ديگرى حقى دارد و چيزى از او طلبكار است ، اما كسى را
به عنوان شاهد قرار نداده ، آن بدهكار هم انكار نمود، در اينجا اگر
طلبكار بر عليه بدهكار دعا كند، مستجاب نخواهد شد، چون خداوند متعال
امر كرده كه در وقت تحويل دين ، شاهد بگيريد و او اين فرمان الهى را
ترك نموده است .
سوم : فردى كه مالى دارد، در خانه مى نشيند و حركت نمى كند تا آن مال
را مى خورد، آنگاه دعا مى كند (كه خداوند به او روزى بدهد) اين دعا نيز
مستجاب نمى گردد.
آنچه تا اينجا گفته شد، تكليف عامه مردم است ، اما بندگان خاص خدا،
آنان دو دسته اند.
دسته اول : كه مكلف به كسب و كارند.
دسته دوم : كسانى كه اهل توكل هستند.
براى شناخت اين دسته ، ناچار از شرح توكل و ذكر
نمونه هايى از متوكلين حقيقى هستيم :
فضيلت توكل و معناى آن
اين درجه عظيم ، وصفى از او صاف صديقين
است كسى كه بدان درجه برسد، از قيود، رهايى مى يابد، ابرهاى غم
از او بر طرف گشته ، به جايش ابرهاى امنيت ، جايگزين مى گردند. برخوان
رضا مى نشيند و از چشمه هاى طمانينه آب مى نوشد كه ذات اقدس الهى مى
فرمايد:
- و من يتوكل على الله فهو حسبه
(87).
يعنى : هر كس بر خدا توكل كند، همان خدا برايش
بس است .
- الذين قال الهم الناس ان الناس قد جمعوا لكم
فاخشوهم فزاد هم ايمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوكيل فانقلبوا
بنعمه من الله و فضل لم يمسسهم سوء
(88).
يعنى : وقتى به مومنين گفتند: دشمن براى حمله به
شما اجتماع كرده ، از آنان بترسيد، مومنين ايمانشان زيادتر شد و گفتند:
ما را خدا كافى است و او بهترين حامى ماست ، به همين خاطر، از اين
ميدان با نعمت باز گشتند در حالى كه هيچ ناراحتى به آنان نرسيده بود.
در وحى قديم آمده است كه :
226 - يابن ادم ، خلقنك من تراب ثم من نطفه فلم
اعى بخلقك اويعيينى رغيف اسوقه اليك فى حينه .
يعنى : اى آدمى زاده ! من ابتدا كه تو را از خاك
و سپس از نطفه آفريدم ، برايم دشوار و سخت نبود، اما قرص نانى كه
بخواهم به تو برسانم ، براى من دشوار و گران تمام مى شود؟.
و نيز براى حضرت عيسى - عليه السلام - اينگونه وحى فرستاد:
227 - انزلنى من نفسك كهمك ، و اجعل ذكرى لمعادك
، و تقرب الى بالنوافل توكل عى اكفك ولا تول غيرى فاخذ لك . يا عيسى
اصبر على البلاء، و ارض بالقضاء، و كن لمسرتى فيك ، فان مسرتى ان اطاع
فلا اعصى . يا عيسى احى ذكرى بلسانك ، وليكن ودى فى قلبك .
يعنى : توجه من به توبه اندازه همت تو است .
براى روز باز گشت به ياد من باش . به وسيله نوافل و مستحبات ، به من
نزديك بشو. بر من توكل كن تا تو را كفايت كنم (و اموراتت را بر عهده
بگيرم )، مبادا بر غير من تكيه كنى كه مواخذه خواهى شد. اى عيسى ! در
بلا، صبور و در قضاى الهى ، راضى باش . به دنبال جلب شادى من باش كه
شادى من در اطاعت است و ترك معصيت . اى عيسى ذكر و ياد مرا با زبانت
احيا كن و محبت مرا در قلب نگاهدار.
حضرت صادق - عليه السلام - فرمود:
228 - من اهتم لرزقه كتب عليه خطيئته .
يعنى : كسى كه غصه روزى را بخورد، برايش گناه
نوشته مى شود.
در روايت آمده است كه :
229 - حضرت دانيال - عليه السلام - در زمان پادشاه مستكبرى ، زندگى مى
كرد كه وى را دستگير كرده و در چاهى قرار داد. به همراه او درندگان را
نيز به چاه انداخت ، اما آن حيوانات به وى نزديك نمى شدند و جراحتى بر
او وارد نمى كردند.
در اين زمان ، خداوند متعال بر پيامبرى وحى فرستاد كه براى دانيال
غذايى ببرد.
پرسيد: پروردگارا! مگر دانيال كجاست ؟ فرمود: از محل خارج شو، كفتارى
به استقبال تو مى آيد، به دنبالش برو، تو را به او خواهد رساند. آن
پيامبر چنين كرد تا به آن چاه رسيد، غذا را به درون چاه هدايت كرد،
وقتى دانيال آن غذا را در برابر ديد گفت :
الحمد لله الذى لا ينسى من ذكره ، والحمد لله
الذى لا يخيب من دعاه ، والحمد لله الذى من توكل عليه كفاه ، و الحمد
لله الذى من وثق به لم يكله الى غيره ، والحمد لله الذى يجزى بالاحسان
احسانا و بالسيئات غفرانا و بالصبر نجاه .
يعنى : سپاس خدايى را كه ذاكرش را فراموش نمى
كند. حمد مخصوص خدايى است كه دعا كننده را نا اميد نمى نمايد. ستايش
از آن خدايى است كه اگر كسى بر او توكل كند، همو برايش كافى است . سپاس
از آن خدا است كه اگر كسى بر او اطمينان كرد به ديگرى موكولش نمى كند،
حمد مخصوص خدايى است كه نيكى را با نيكى پاسخ مى دهد، گناه را با
آمرزش و صبر را با نجات .
حضرت صادق - عليه السلام - فرمود:
230 - ان الله ابى الا ان يجعل ارزاق المتقين من
حيث لا يحتسبون ، ولا يقبل لا وليائه شهاده فى دوله الظالمين .
خداوند متعال روزى متقين را تنها در جايى قرار مى دهد كه آنان اصلا
گمانش را نمى كنند
(89) و حضور اوليايش را در دستگاه حكومت ظالمان ، نمى
پذيرد.
از جمله چيزهايى كه خداوند متعال بر حضرت داوود - عليه السلام - وحى
فرستاد اين بود:
- من انقطع الى كفيته
(90) .
يعنى : هر كس از ديگران به سوى من قطع اميد كند،
من كفايتش مى كنم .
از حضرت صادق - عليه السلام - روايت شده است كه فرمود:
231 - جاء جبرئيل الى النبى - صلى الله عليه و
آله و سلم - فقال : يا رسول الله ، ان الله ارسلنى بهديه لم يعطها احدا
قبلك ، فقال رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - فقلت : و ما هى ؟
قال : الصبر .
يعنى : جبرئيل نزد رسول حق - صلى الله عليه و
آله و سلم - آمد و عرضه داشت : يا رسول الله ! خداوند متعال به همراه
من هديه اى براى تو فرستاد كه آن را به احدى قبل از تو نداده است ،
پيامبر - صلى الله عليه و آله و سلم - پرسيد: آن هديه چيست ؟ گفت : صبر
است .
- و احسن منه ، قلت : و ما هو؟ قال : القناعه
.
- بهتر از صبر هم هست ، گفتم : چيست ؟ گفت :
قناعت .
- و احسن منها، قلت : و ما هو؟ قال : لرضا
.
- بهتر از آن هم هست ، گفتم : چيست ؟ گفت : رضا.
- و احسن منه ، قلت : و ما هو؟ قال : الزهد
.
- بهتر از آن نيز هست ، گفتم : چيست ؟ گفت : زهد.
- و احسن منه ، قلت : و ما هو؟ قال : الاخلاص
.
- بهتر از آن هم هست ، گفتم : چيست ؟ گفت :
اخلاص .
- و احسن منه قلت : و ما هو؟ قال : اليقين
.
يعنى : از آن بهتر باز هم هست ، گفت : چيست ؟
گفت : يقين .
- و احسن منه : قلت : و ما هو؟ قال : ان مدرجه
ذلك كله التوكل كل على الله .
يعنى : باز از آن بهتر نيز هست ، گفتم چيست ؟
گفت : راه رسيدن به همه اينها توكل بر خداست .
- قلت : يا جبرئيل ، و ما تفسير التوكل على الله
؟ قال : العلم بان المخلوق لا يضر ولا ينفع ، ولا يعطى ولا يمنع ، و
استعمال الياس من المخلوق فاذا كان العبد كذلك لم يعمل لاحد سوى الله و
لم يزغ قبله و لم يخف سوى الله و لم يطمع الى احد سوى الله ، فهذا هو
التوكل .
- ((گفتم : اى جبرئيل ! تفسير
((توكل ))
بر خدا چيست ؟ گفت : دانستن اينكه مخلوقاتش ، نه ضررى مى رسانند نه
نفعى ، نه چيزى مى دهند، نه مانع چيزى مى گردند، بايد از مخلوقاتش
مايوس گشت وقتى بنده به اين درجه رسيد، آنگاه براى غير خدا كار نمى كند
و قلبش به بيراهه نمى رود و از غير او نمى هراسد و به غير او دل نمى
بندد، اين است معناى توكل )).
- قال : قلت : يا جبرئيل ، فما تفسير الصبر؟ قال
: يصبر فى الضراء كما يصبر فى السراء، وفى الفاقه كما يصبر فى الغنى ،
و فى العناء كما يصبر فى العافيه ، ولا يشكو خالقه عند المخلوق بما
يصيبه من البلاء .
- ((رسول الله - صلى الله عليه و آله و
سلم - فرمود: گفتم : اى جبرئيل ! معناى ((صبر))
چيست ؟ گفت : بنده بايد در ناخوشيها صبر كند (و آن را پذيرا باشد)
همچنانكه در خوشيها صبر مى كند (و آن را مى پذيرد)، هنگام
((ندارى ، صبور باشد همچنانكه هنگام
ندارى ، صبور باشد همچنانكه هنگام دارايى ، صبور است ، در سختى و رنج ،
صابر باشد آن طور كه زمان عافيت ، صابر است و هرگز به خاطر بلاهاى
روزگار نزد مخلوق ، لب به شكايت از خالقش نگشايد)).
- قلت : فما تفسير القناعه ؟ قال : يقنع بما
يصيب من الدنيا، يقنع با لقليل و يشكر باليسير .
- ((گفتم : تفسير ((قناعت
)) چيست ؟ گفت : هر قدر از نعم دنيا كه
به او رسيد، بدان قانع باشد، با كم بسازد و اندك را شكر گزارى كند)).
- قلت فما تفسير الرضا؟ قال : الراضى الذى لا
يسخط على سيده اصاب من الدنيا ام لم يصب ، و لم يرض من نفسه باليسير من
العمل .
- ((گفتم : تفسير ((رضا))
چيست ؟ گفت : راضى ، كسى است كه از خدايش ناراحت نمى شود، چه به دنيا
برسد و چه نرسد و از عمل اندك خود نيز هرگز خشنود نيست (و خود را مكلف
به عمل بسيار مى داند) )).
- قلت : يا جبرئيل ، فما تفسير الزهد؟ قال :
الزاهد يحب ما يحب خالقه ، و بيغض ما خالقه ، و يتحرج من حلال الدنيا،
ولا يلتقت الى حرامها، فان حلالها حساب و حرامها عقاب ، و يرحم جميع
المسلمين كما يرحم نفسه ، و يتحرج من الكلام فيما لا يعنيه كما يتحرج
من حطام حطام الدنيا و زينتها كما يتجنب النار ان يغشاها و ان يقصر
اماله و كان بين عينيه اجله .
- ((گفتم : اى جبرئيل !
((زهد)) چيست ؟ گفت :
زاهد، دوست دارد هر آنچه را كه خالقش دوست دارد و بد دارد هر آنچه را
كه خالقش بد دارد. از حلال دنيا دورى مى كند و توجهى به حرامش ندارد،
چون حلالش حساب دارد و حرامش عقاب . بر هر مسلمانى ترحم مى ورزد آنچنان
كه بر خود ترحم مى كند، همانطور كه از حرام پرهيز دارد از سخنان بيهوده
و بى فايده نيز دورى مى كند. از پرخورى پرهيز مى نمايد چنانكه از
مردارى كه بوى گندش شدت يافته ، دورى مى كند. از نعمتها و زينتهاى
دنيا دورى دارد آنچنانكه از فرا گرفتن آتش ، دورى مى ورزد. آرزوهايش
كوتاه و مرگ در برابر چشمانش حاضر است )).
- قلت : يا جبرئيل ، فما تفسير الا خلاص ؟ قال :
المخلص الذى لا يسال الناس شيئا حتى يجد، و اذا وجد رضى ، و اذا بقى شى
ء اعطاه لله ، فان لم يسال المخلوق فقد اقر لله بالعبوديه ، و اذا وجد
فرضى فهو عن الله راض ، و الله تبارك و تعالى عنه راض ، و اذا اعطاه
لله فهو جدير به .
- ((گفتم : اى جبرئيل ! تفسير
((اخلاص ))
چيست ؟ گفت : مخلص ، كس است كه از مردم چيزى طلب نمى كند تا آنكه
خودش آن را بيابد و وقتى كه يافت ، بدان راضى است و اگر نزدش چيزى
اضافه آمد، در راه خدا مى دهد. درخواست نكردن و از ديگران ، خود اقرارى
است به بندگى خدا و وقتى چيزى يافت ، بدان راضى مى گردد (و از كم يا
زيادش شكايت نمى كند) هم او از خدا راضى است هم خدا از او. بخشيدنش در
حالى است كه خود بدان نيازمندتر و سزاوارتر است )).
- قلت : ما تفسير اليقين ؟ قال : الموقن يعمل
لله كانه يراه ، و ان لم يكن يرى الله فان الله يراه ، و ان يعلم يقينا
ان ما اصابه لم يكن ليخطئه ، و ان ما اخطاه لم يكن ليصيبه ، و هذا كله
اغصان التوكل و مدرجه الزهد .
- ((گفتم : تفسير ((يقين
)) چيست ؟ گفت : انسان اهل يقين ، آن طور
براى خدا كار مى كند كه گويا او را مى بيند. و اگر به اين درجه نرسيد
كه خدايش را ببيند، اين قدر مى داند كه او وى را مى بيند و يقين داشته
باشد كه آنچه به او رسيده مى بايست برسد و آنچه به او نرسيده ، نمى
بايست برسد اين همه كه گفتيم ، شاخه هاى توكل و طريق زهد بود)).
خواننده محترم !:
ببين اين حديث چه مضامين بالا و مطالب عالى را در بردارد و بيان
كرده است كه صبر، قناعت ، رضا، زهد، اخلاص و يقين ، همه از توكل سرچشمه
مى گيرند، اگر نبود جز همين يك حديث در مدح و ستايش توكل ، كافى بود.
در اين حديث شريف ، پنج ستون براى ((توكل
)) ذكر گرديده است :
- مخلوقات ، ضررى نمى رسانند.
- مخلوقات ، منفعتى نمى رسانند.
- مخلوقات ، چيزى نمى دهند.
- مخلوقات ، مانع چيزى هم نمى توانند بشوند.
- از غير او بايد مايوس شد.
- چهار ستون اول ، علمى و پنجمى ، عملى است كه اگر اين پنجمى نباشد، آن
چهار تا، قوام و اثرى ندارند، همچنانكه علم بدون عمل قوام ندارد، اين
امرى است بسيار واضح و روشن ، مثلا كسى كه دندانش درد مى كند و مى داند
كه غذاى ترش برايش مضر است ، با اين حال اگر برود ترشى بخورد، مسلما
دندانش درد خواهد گرفت و صرف دانستن اينكه ترشى برايش مضر است ، بدون
عمل به مقتضاى آن ، نفعى برايش نخواهد داشت .
نكته ديگرى كه در اين حديث شريف نهفته است ، سه اثر مهم
((توكل )) است :
|