تفسير كوثر جلد سوم

يعقوب جعفرى مراغى

- ۲۱ -


چند روايت

1 ـ امام صادق (ع) فرمود: آيه (يا ايها الذين آمنوا لاتحرّموا طيبات ما احل الله لكم) درباره امير المؤمنين و بلال و عثمان بن مظعون نازل شده است. امير المؤمنين سوگند خورده بود كه شب را نخوابد (و عبادت كند) و بلال سوگند خورده بود كه روز غذا نخورد (هميشه روزه بگيرد) و عثمان بن مظعون سوگند خورده بود كه با زن همبستر نشود. روزى زن عثمان بر عايشه وارد شد و او زن زيبايى بود. عايشه پرسيد: چه شده است كه بخود نمى رسى؟ او گفت براى چه كسى زينت كنم؟ به خدا قسم كه همسر من مدتهاست كه با من همبستر نمى شود او رهبانيت اختيار كرده و به زهد پرداخته است.

عايشه اين خبر را به پيامبر اسلام رسانيد، پس آن حضرت به نماز خارج شد و مردم را جمع كرد و به منبر رفت و پس از حمد وثناى خدا فرمود: چه شده است كه كسانى چيزهاى پاكيزه را بر خود حرام كرده اند. آگاه باشيد كه من شب را مى خوابم و با همسرم همبستر مى شوم و روزها غذا مى خورم و هركس از سنت من اعراض كند از من نيست.(142)

2 ـ عبدالله بن سنان مى گويد: از امام پرسيدم درباره مردى كه گفته است اگر چيز حلال يا حرامى را بنوشم زن من بر من حرام باشد و تمام برده هايم آزاد باشند. فرمود: اما حرام را نبايد بخورد چه سوگند ياد كرده باشد يا نه ولى حلال را بخورد چون او حق ندارد چيز حلال را بر خود حرام كند خداوند مى فرمايد: (ياايها الذين آمنوا لاتحرّموا طيبات ما احل الله لكم) براى او در اين سوگند كفاره اى نيست.(143)

3 ـ امام صادق (ع) درباره اين سخن خداوند (لايؤاخذكم الله باللغو فى ايمانكم)

فرمود: لغو گفته شخص است كه مى گويد: نه به خدا قسم يا آرى به خدا قسم! اين سوگند منعقد نمى شود.(144)

يآ أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُوَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (*)اِنَّما يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضآءَ فِى الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ وَ عَنِ الصَّلوةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ (*)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، همانا شراب و قمار و بتها و چوبه هاى تير (كه با آن قرعه مى كشند) پليد و از كار شيطان هستند پس، از آن دورى كنيد شايد رستگار باشيد (90) همانا شيطان مى خواهد با شراب و قمار ميان شما دشمنى و كينه بيفكند و شما را از ياد خدا و نماز باز دارد پس آيا شما پرهيز مى كنيد؟ (91)

نكات ادبى

1 ـ «خمر» شراب. از «خمور» مشتق است كه به معناى پوشانيدن است گويا كسى كه شراب مى خورد عقل او پوشانيده مى شود و ابن اعرابى گفته است كه خمر به معناى تغيير و دگرگونى حالت است كه منظور همان تخمير مى باشد و شراب از تخمير بعضى از اشياء چون انگور و خرما به دست مى آيد.

2 ـ «ميسر» قمار. از يسر مشتق است كه به معناى آسانى است و كسى كه به وسيله قمار مالى را به دست مى آورد، آن را آسان به دست مى آورد و كسى هم كه مى بازد آسان از دست مى دهد.

3 ـ «انصاب» جمع نُصُب به معناى بتى كه از سنگ يا چوب درست مى كردند.

4 ـ «ازلام» چوبه هاى تيرى كه با آن قرعه مى كشيدند و نوع خاصى از قمار بود شبيه بخت آزمايى.

5 ـ «رجس» پليدى، پليد، قبيح.

6 ـ ضمير «فاجتنبوه» به رجس يا عمل الشيطان برمى گردد و شامل هر چهار مورد است.

7 ـ «عداوت» دشمنى و «بغضاء» كينه. فرق ميان اين دو در اين است كه عداوت كارهاى عملى بر ضد دشمن است ولى بغضاء فقط يك حالت روحى است و ضدّ محبت است.

8 ـ «منتهون» از انتهاء به معناى قبول نهى كردن و پرهيز نمودن است.

تفسير و توضيح

آيه (90) يا ايها الذين آمنوا انّما الخمر و الميسر ... : حكم ديگرى از احكام الهى بيان مى شود و آن حرام بودن شراب و قمار است. همانگونه كه قبلا نيز اشاره كرده ايم، آيات مربوط به تحريم شراب و قمار در قرآن مجيد، با لحنهاى گوناگونى آمده گاهى به صورت ملايم و گاهى به صورت نسبتاً شديد و اينك در اين آيه با شديدترين نحوى بيان شده است و مى بينيم كه شراب و قمار در رديف «انصاب» و «ازلام» يعنى بتها و چوبه هاى تيرى كه در جاهليت رسم بود، آمده و شرابخوارى و قماربازى با بت پرستى و رسمهاى جاهلى مقايسه شده است و از اين گذشته، آنها را رجس و پليد ناميده و اينكه از عمل شيطان است و شرابخوار و قمارباز كار شيطانى مى كند و در آخر با قاطعيت تمام دستور مى دهد كه از اين كار شيطانى پرهيز كنيد تا مگر رستگار شويد.

بعضى گمان كرده اند اينكه شراب و قمار و انصاب و ازلام از عمل شيطان است، بدان معناست كه اين پديده ها را براى اولين بار شيطان به انسانها ياد داده ولى ظاهر اين است كه منظور، انجام دادن اين كارهاست كه كار شيطانى است و كسى كه شراب مى خورد يا قماربازى مى كند و يا بت مى پرستد، كار او در نتيجه وسوسه هاى شيطان و گمراه كردن اوست و اساساً هر عمل زشتى كه از انسان سر مى زند با وسوسه و اغواى شيطان است و مى بينيم در آيه اى چنين آمده كه حضرت موسى وقتى شخصى را كشت، آن را از عمل شيطان دانست:

فوكزه موسى فقضى عليه قال هذا من عمل الشيطان انه عدوّ مضلّ مبين (قصص/15)

پس موسى بر او مشتى زد كه كارش را ساخت; گفت: اين از عمل شيطان است همان او دشمن و گمراه كننده آشكارى است.

آيه (91) انّما يريد الشيطان ان يوقع بينكم العداوة ... : در ادامه مطالب آيه قبلى در مورد تحريم شراب و قمار، اينك در اين آيه آثار نامطلوب اين دو پديده شوم را بيان مى كند و خاطر نشان مى سازد كه شيطان مى خواهد با شراب و قمار ميان شما عداوت و دشمنى ايجاد كند و شما را از ياد خدا و نماز باز دارد.

وقتى كسى شراب خورد، عقل از سر او مى پرد و ناآگاهانه و بى مهابا دست به كارهاى ناشايست مى زند و رعايت احترام و حقوق ديگران را نمى كند و اين باعث دشمنى مردم با او مى شود. همچنين وقتى قمار بازى كرد و مال ديگرى را به چنگ آورد، دشمنى و كينه او را بر خود خريده است و بدون شك مال باخته با او عداوت خواهد داشت.

آنچه ذكر شد آثار اجتماعى شرابخوارى و قماربازى است ولى مطلب در اينجا ختم نمى شود بلكه اين دو عمل زشت آثار روحى بدى هم دارد و آلودگى به آنها خدا را از ياد انسان مى برد و انسان را از ذكر الهى و خواندن نماز باز مى دارد و اين بدترين حالتى است كه براى يك انسان رخ مى دهد كه او از خدا غافل شود و خدا را فراموش كند چون با فراموش كردن خدا انسان هر كار زشتى را براى خود مجاز خواهد دانست و به آسانى مرتكب گناه و معصيت خواهد شد.

در پايان آيه مى پرسد: آيا شما از شراب و قمار پرهيز خواهيد كرد؟ يعنى با توجه به اين مضراتى كه گفته شد و با توجه به اينكه خداوند از اين دو عمل نهى كرده آيا شما گروه مؤمنان، نهى الهى را قبول خواهيد كرد يا بازهم به اين دو كار زشت آلوده خواهيد شد؟ اين مطلب تأكيد ديگرى براى تحريم شراب و قمار است.

اينكه در اين آيه فقط شراب و قمار را آورده و انصاب و ازلام را نياورده بدانجهت است كه اين آيه و آيه قبلى در مقام خطاب به مؤمنان است و معلوم است كه آنها با انصاب و ازلام كارى نداشتند و سراغ بت پرستى نمى رفتند و گرنه خطاب يا ايهاالذين آمنوا درست نبود پس هدف آيه باز داشتن مؤمنان از شراب و قمار است و اينكه انصاب و ازلام در آيه قبلى آمده فقط براى تأكيد بر زشتى شراب و قمار است و اينكه اين دو عمل در رديف بت پرستى است و معلوم است كه اين سخن تأثير فراوانى در مؤمنان مى گذارد و باعث مى شود كه از شراب و قمار دورى كنند. چون قرآن آنها را با بت پرستى مقايسه كرده است.

درباره مضرات و آثار شوم شراب و قمار در تفسير آيه 219 سوره بقره مطالبى را آورديم و همچنين راجع به انصاب و ازلام در تفسير آيه 3 از همين سوره (مائده) بحثهايى داشتيم، مراجعه شود.

وَ أَطيعُوا اللّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ احْذَرُوا فَاِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبينُ (*)لَيْسَ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ جُناحٌ فى ما طَعِمُوا اِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا وَ اللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ (* )

خدا را اطاعت كنيد و پيامبر را اطاعت كنيد و بترسيد. پس اگر روى گردان شديد، بدانيد كه تنها وظيفه پيامبر ما رساندن آشكار است (92) بر كسانى كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته انجام داده اند، در آنچه (پيش از اين) خورده اند باكى نيست البته اگر پرهيزگارى كنند و ايمان داشته باشند و كارهاى شايسته انجام بدهند; باز پرهيزگارى كنند و ايمان داشته باشند; باز پرهيزگارى كنند و نيكويى كنند; و خدا نيكوكاران را دوست دارد(93).

نكات ادبى

1 ـ «احذروا» از حذر به معناى ترسيدن و برحذر كردن.

2 ـ «بلاغ» رسانيدن. مصدر از باب تفعيل. گفته مى شود: بلّغ يبلّغ تبليغا و بلاغاً.

3 ـ «جناح» گناه، بيم، باك.

4 ـ «طعموا» از طعام. كه در اينجا به معناى آشاميدن است و طعام در اصل به معناى چشيدن آمده وبنابراين شامل خوردن و آشاميدن مى شود هر چند كه اين واژه بيشتر در خوردن غذا استعمال مى شود. در آيه ديگرى از قرآن نيز طعام به معناى آشاميدن آمده: فمن شرب منه فليس منّى و من لم يطعمه فانّه منّى (بقره/249)

تفسير و توضيح

آيه (92) و اطيعوا الله و اطيعو الرسول ...: پس از بيان حكم تحريم شراب

و قمار، اينك براى تأكيد بيشتر، مسلمانان را مورد خطاب قرار مى دهد و به آنها مى گويد: خدا را اطاعت كنيد و پيامبر را نيز اطاعت كنيد. يعنى با عمل كردن به احكام الهى و از جمله پرهيز از شرابخوارى و قماربازى فرمانبردارى خود را از خدا و رسول ثابت كنيد.

اينكه كلمه (اطيعوا) در اينجا تكرار شده، بيانگر اين حقيقت والاست كه اطاعت از خدا با اطاعت از پيامبر فرق مى كند و هر كدام نوع خاصى دارد. اطاعت از خداوند يك اطاعت استقلالى است و عقل بشر حكم مى كند كه از خدا از آن جهت كه خداست بايد اطاعت كرد ولى اطاعت از رسول، يك اطاعت واسطه اى و تبعى است يعنى ما از آن جهت از رسول اطاعت مى كنيم كه خدا اطاعت او را واجب كرده و او احكام خدا را به ما مى رساند و اگر چنين نبود، اطاعت او به عنوان يك فرد بشرى بر مكلفين لازم و واجب نبود.

مطلب ديگر اينكه در اين آيه فقط اطاعت خدا و پيامبر ذكر شده ولى در آيه ديگرى اطاعت «اولى الامر» هم به اطاعت پيامبر افزوده شده است:

يا ايها الذين آمنو اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم (نساء/59)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و صاحبان امر از خودتان را اطاعت كنيد.

اين امر شايد بدانجهت باشد كه در آيه مورد بحث منظور از اطاعت، اطاعت در پذيرش احكام است چون اين دستور پس از بيان تحريم شراب و قمار آمده ولى در آيه ديگر منظور از اطاعت، اطاعت مطلق و از جمله اطاعت در امور حكومتى است و از اين رو در اين آيه اولى الامر هم در رديف رسول ذكر شده است.

پس از بيان اينكه بايد از خدا و رسول اطاعت كرد، مسلمانان را از مخالفت با خدا و رسول برحذر مى دارد و سپس مطلب را با يك جمله تهديدآميز ادامه مى دهد و اظهار مى دارد: اگر شما روى گردان شديد و به دستور خدا و رسول پشت كرديد، بدانيد كه وظيفه پيامبر فقط ابلاغ پيام خداست كه به صورتى روشن و آشكار آن را برساند و پيامبر پيام خدا را به شما رسانيد و بيش از اين وظيفه اى ندارد و حال اگر شما پشت كرديد، خود را به هلاكت انداخته ايد.

آيه (93) ليس على الذين آمنوا و عملوا الصالحات جناح ... : اين آيه از آياتى است كه فهم آن به دقت بيشترى نياز دارد. البته مفهوم كلى آن روشن است و آيه در مقام پاسخگويى به اين پرسش است كه اكنون كه شرابخوارى و قماربازى حرام شده است تكليف كسانى كه پيش از اين شراب خورده اند و يا مالى را از طريق قمار به دست آورده و خورده اند چه مى شود؟ آيا آنها در مقابل اين عمل مؤاخذه خواهند شد و به اصطلاح، اين قانون عطف به ماسبق مى شود يا نه؟ در اين آيه خداوند اطمينان مى دهد مؤمنانى كه پيش از تحريم شراب و قمار، مبتلا به اين اعمال بوده اند مؤاخذه نخواهند شد و باكى و گناهى بر آنان نيست مشروط بر اينكه ايمان و تقوا داشته باشند.

بدينگونه آيه از نظر كلى مفهوم روشنى دارد ولى آنچه قابل توجه است و بايد در آن دقت بيشترى به عمل آيد، دو مطلب است:

مطلب اول اينكه بى اشكال بودن شرابخوارى و قمار بازى مؤمنان، پيش از آمدن حكم تحريم، مشروط بر ايمان و تقوا شده است يعنى اگر آنها ايمان و تقوا و عمل صالح داشته باشند، كارهاى قبلى آنها اشكالى نخواهد داشت. مفهوم اين سخن آن است كه اگر تقوا و عمل صالح نداشته باشند شرابخوارى و قماربازى قبلى آنان نيز مجازات خواهد داشت و يا كافران كه ايمان و تقوا ندارند اگر در گذشته و پيش از اعلام حكم تحريم دست به اين كارها زده اند، به خاطر اين اعمال مجازات و كيفر خواهند داشت. و اين مطلبى نيست كه بتوان آن را قبول كرد. چون پيش از اعلام حكم تحريم، شرابخوارى و قماربازى مباح بوده و انجام دادن فعل مباح براى هيچ كس حتى براى كافر مجازات ندارد و گناه محسوب نمى شود.

در حلّ اين مشكل، مفسران مطالبى گفته اند كه چنگى به دل نمى زند. آنچه به نظر مى رسد اين است كه آيه شريفه در مقام بيان شرط نيست يعنى آيه، بى اشكال بودن كارهاى پيش از تحريم را مشروط به ايمان و تقوا و عمل صالح نمى كند تا اين مشكل پيش آيد بلكه آيه در مقام بيان اين مطلب است كه مؤمنان نبايد به خاطر شرابخوارى و قماربازى كه پيش از تحريم انجام داده اند، نگران خود باشند چون در آن زمان اين كارها حرام نبوده بلكه آنها بايد از اعمال ديگر و گناهانى كه احياناً مرتكب مى شوند، نگران باشند و اگر آنها ايمان و تقوا داشته باشند و نيكوكارى كنند، اهل نجات خواهند بود و ديگر انجام كارهاى مباحى كه بعداً حرام شده است در آنها تأثيرى نخواهد داشت.

اين تعبير، درست به اين مى ماند كه كسى بگويد فلان مدير در پشت ميز خود چاى مى خورد و ديگرى در پاسخ او بگويد: اگر او كارها را خوب اداره كند، چاى خوردنش اشكالى ندارد. مفهوم اين سخن اين نيست كه اگر كارها را خوب اداره نكرد چاى خوردنش اشكال دارد. چاى خوردن به هر حال مباح است و اشكالى ندارد بلكه منظور اين است چاى خوردن يا نخوردن مدير مطرح نيست، آنچه مطرح است خوب اداره كردن است.

مطلب دوم اينكه در اين آيه كلمه «اتقوا» سه بار آمده و تقوا يك بار همراه با ايمان و عمل صالح و يك بار فقط با ايمان و بار سوم همراه با احسان تكرار شده است. آيا اين تكرار فقط براى تأكيد مطلب است و يا نكته اى دارد؟ ظاهر اين است كه در اين آيه مراتب مختلف تقوا مورد نظر است. چون مى دانيم كه تقوا مانند ايمان مراتب گوناگونى دارد و هرچه بر قرب انسان به خدا افزوده شود و انسان از گناهان بيشترى پرهيز كند، بر مرتبه ايمان و تقواى او افزوده مى گردد تا به جايى مى رسد كه قرآن از آن به حق تقوا ياد مى كند كه به معناى نهايت تقواست:

يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله حق تقاته (آل عمران/102)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد از خدا پروا كنيد به صورتى كه حق تقواست.

البته رسيدن به نهايت تقوا، كارى بسيار مشكل است و اين كار مخصوص خاصان درگاه الهى است ولى آنچه از همه خواسته شده اين است كه هدف يك مسلمان بايد رسيدن به حق تقوا يا همان بالاترين درجه تقوا باشد حال به كدام درجه برسد مطلب ديگرى است.

با توجه به آنچه گفتيم در اين آيه تقوا سه بار تكرار شده و هر بار اشاره به مرتبه اى از تقوا مى كند بار اول تقوا و ايمان و عمل صالح با هم ذكر شده كه مرتبه پايين تقواست بار دوم تقوا فقط همراه با ايمان ذكر شده كه مرتبه اى بالاتر از مرتبه قبلى است زيرا ايمانى كه در جمله قبلى آمده همراه با عمل صالح بوده ولى در اين جمله همراه با آن نيست و معلوم مى شود كه ايمان در اينجا فراتر از ايمان در آنجاست بگونه اى كه نيازى به ذكر عمل صالح ندارد و بار سوم تقوا همراه با احسان آمده كه به نظر مى رسد اين تقوا درجه اى بالاتر از درجات قبلى دارد چون همراه با احسان هست يعنى تقوا به مرحله اى رسيده كه انسان علاوه بر خودسازى به فكر ديگران هم هست و به ديگران احسان مى كند و چون اين مرتبه، مرتبه بالايى است در آخر آيه مى فرمايد: خداوند احسان كنندگان را دوست دارد. و انسان، با تقواى همراه با احسان، شايسته حبّ خداوند مى شود.

يآ أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللّهُ بِشَىْء مِنَ الصَّيْدِ تَنالُهُ أَيْديكُمْ وَ رِماحُكُمْ لِيَعْلَمَ اللّهُ مَنْ يَخافُهُ بِالْغَيْبِ فَمَنِ اعْتَدى بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَليمٌ (*)يآ أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّدًا فَجَزآءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِه ذَوا عَدْل مِنْكُمْ هَدْيًا بالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفّارَةٌ طَعامُ مَساكينَ أَوْ عَدْلُ ذلِكَ صِيامًا لِيَذُوقَ وَبالَ أَمْرِه عَفَا اللّهُ عَنْ ما سَلَفَ وَ مَنْ عادَ فَيَنْتَقِمُ اللّهُ مِنْهُ وَ اللّهُ عَزيزٌ ذُو انْتِقام (* )أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَ طَعامُهُ مَتاعًا لَكُمْ وَ لِلسَّيّارَةِ وَ حُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُالْبَرِّ ما دُمْتُمْ حُرُمًا وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذى اِلَيْهِ تُحْشَرُونَ (* )

اى كسانى كه ايمان آورده ايد، همانا خداوند شما را با چيزى از شكار كه دستها و نيزه هاى شما به آن مى رسد، امتحان مى كند تا كسى را كه در نهان از خدا مى ترسد، مشخص سازد. پس هر كس پس از آن از حد بگذرد، براى او عذابى دردناك است (94) اى كسانى كه ايمان آورده ايد، در حالى كه احرام بسته ايد شكار را نكشيد و هركس از شما از روى عمد آن را بكشد، سزاى او همانند آنچه كشته از چهار پايان است كه دو نفر عادل از شما به آن داورى كند در حالى كه اين حيوان قربانى باشد كه به كعبه (حرم) رسيده باشد; يا كفاره داده شود (به اين صورت كه) به چند فقير خوراك بدهد يا معادل آن روزه بگيرد تا كيفر كار خود را بچشد. خداوند از آنچه در گذشته رخ داده مى گذرد و هركس تكرار كند، خداوند از او انتقام مى گيرد و خدا قدرتمندِ صاحب انتقام است (95) براى شما شكار دريا و غذاى آن حلال شده است كه بهره اى براى شما و كاروان باشد و تا وقتى كه در حال احرام هستيد، براى شما شكار صحرا حرام شده است و از خداوندى كه به سوى او محشور خواهيد شد، پروا كنيد (96)

نكات ادبى

1 ـ «ليبلونكم» از ماده «بلاء» مشتق شده كه به معناى امتحان كردن است. لام آن براى جواب قسم محذوف و واو آن به خاطر التقاء ساكنين مفتوح است.

2 ـ در «من الصيد» من براى تبعيض و يا تبيين است. و كلمه الصيد در اينجا مصدر به معناى مفعول مى باشد و به معناى خود شكار است نه شكار كردن.

3 ـ «بالغيب» حال است از «يخافه» يعنى حالكونه غائباً. غيب در اينجا به معناى پنهان است و منظور اين است كه در پنهانى هم از خدا بترسند. و يا به اين معناست كه از خدا بترسد به علت امور پنهانى كه منظور عذاب آخرت است و هر دو معنا در خشى الرحمن بالغيب وجود دارد.

4 ـ «حُرُم» جمع حرام و حرام به معناى مُحرم است، كسى كه در حال احرام حج يا عمره باشد.

5 ـ «فجزاء» مرفوع به علت ابتدا، جزاءٌ مبتدا و خبر آن محذوف است: فجزاء عليه.

6 ـ «مثل» صفت براى جزاء و به سوى ما اضافه شده است.

7 ـ «من النعم» صفت ديگرى براى جزاء و نعم به معناى چهارپايان و دامهاى اهلى است و البته تنها شامل مرغ و گاو و گوسفند مى شود. جمع انعام.

8 ـ «هديا» قربانى، هديه. منصوب بودن آن به جهت حال بودن است از ضميربه.

9 ـ «بالغ الكعبه» چيزى كه به كعبه برسد. بالغ در اينجا صفت براى هديا مى باشد. و كعبه همان خانه خداست كه به صورت مكعب است و از «كعب» مشتق شده كه به معناى بلندى است و به بلندى پا كعب گفته مى شود و چون كعبه به ديوار يا كوهى متصل نيست و از هر چهار طرف بلند است به آن كعبه گفته شد.

10 ـ «كفارة» مرفوع است به جهت عطف بر فجزاء.

11 ـ «طعام» عطف بيان از كفاره است.

12 ـ «عدل» همانند، معادل. گفته شده است كه عَدل با فتحه اول به معناى برابر يك چيز است كه از جنس خودش نباشد و بيشتر قيمت آن منظور است ولى عِدل با كسره اول معادلى از جنس يك چيز است و منظور، مشابه است نه قيمت.

13 ـ «وبال» و وبيل به معناى چيز سنگين است و منظور از آن در اينجا كيفر عمل است كه بر مكلف سنگينى مى كند.

14 ـ « متاعا» مفعول له براى احلّ است و متاع به معناى بهره و كالاست.

15 ـ «سيّاره»كسى كه بسيار گردش و سير مى كند، مسافر، كاروان.

تفسير و توضيح

آيات (94-95) ياايها الذين آمنوا ليبلونّكم الله ... : در اين آيات و چند آيه بعدى احكام مربوط به صيد در حال احرام و قربانى در حج بيان شده است. نخست فلسفه حرام بودن شكار در حال احرام را مطرح مى سازد و اظهار مى دارد كه اين حكم براى امتحان شماست. در روايتها آمده است كه در جريان صلح حديبيه كه در سال ششم هجرت اتفاق افتاد، مسلمانان براى عمره احرام بسته بودند و به سوى مكه مى رفتند، در بين راه انواع شكارها در اطراف مسلمانان رفت و آمد مى كردند و گاهى آنچنان به آنان نزديك مى شدند كه مسلمانان مى توانستند با دستها و يا نيزه هاى خود آنها را شكار كنند ولى چون در حال احرام بودند، اجازه شكار كردن را نداشتند. و اين آزمايشى از سوى خداوند بود تا معلوم گردد چه كسى از خدا فرمان مى برد و پا روى نفس خود مى گذارد.

آزمايش مسلمانان در اين جريان شبيه آزمايش قوم بنى اسرائيل در داستان اصحاب سبت بود خداوند آنها را هم با صيد ماهى امتحان كرد و دستور داد كه روزهاى شنبه صيد نكنند و تصادفاً روزهاى شنبه ماهى فراوانى به طرف ساحل مى آمد ولى آنها نتوانستند از اين امتحان سربلند بيرون بيايند و خدا آنها را به صورت ميمون مسخ كرد (داستان اصحاب سبت را پيش از اين آورده ايم) ولى مسلمانان در اين جريان امتحان خوبى دادند و با وجود نزديكى به شكارهاى خوشمزه و لذيذ آنها را شكار نكردند حتى كسانى دور از ديد ديگران با اين شكارها روبرو شدند ولى باز به خاطر ايمان به خدا دست به شكار نزدند و مشخص شد كه اينها حتى در نهان و دور از چشم ديگران هم از خدا مى ترسند.

از اين رو در آيه شريفه مى فرمايد: اى مؤمنان! خداوند شما را با چيزى از صيد كه دستها و نيزه هاى شما به آن مى رسد امتحان مى كند تا بداند كه چه كسى در نهان از خدا مى ترسد. اينكه مى فرمايد: (ليعلم الله = تا خدا بداند) منظور اين است كه خدا چنين افراد را آشكار كند و مشخص سازد و به طورى كه پيش از اين در تفسير آيه 140 از سوره آل عمران توضيح داديم، منظور از (ليعلم الله) در اين گونه موارد، واقعيت يافتن علم خدا و ظهور و بروز متعلق آن در خارج است و گرنه چيزى بر خدا پوشيده نيست تا بخواهد به وسيله امتحان آن را دريابد (دقت شود)

پس از بيان اينكه خداوند شما را در حال احرام با فرستادن شكارهايى مى آزمايد، اضافه مى كند كه هركس از اين پس از حدّ الهى تجاوز كند و مقررات دينى را ناديده بگيرد براى او در روز قيامت عذابى دردناك آماده است.

با وجود اشاره اى كه در اين آيه به حرام بودن شكار در حال احرام شده است، در آيه بعدى با روشنى تمام اين حكم را اعلام مى كند. در اين آيه، نخست مؤمنان را مورد خطاب قرار مى دهد و مى فرمايد: اى مؤمنان! شكار را نكشيد در حالى كه شما در احرام هستيد; سپس سزاى عمل كسى را كه در حال احرام شكار كند، اعلام مى دارد به اين بيان كه هر يك از شما در حال احرام از روى عمد و آگاهى شكار كند، سزاى او اين است كه در برابر هر حيوانى كه شكار كرده، مشابه آن را از چهار پايان اهلى قربانى بدهد و به كعبه يعنى حرم برساند.