5. همانگونه كه درخت پاكيزه
پُربار است و مولّد و ميوه خود را همواره عرضه مى كند و هر زمان كه دست
به سوى شاخه هايش دراز كنى محروم برنمى گردى ، اسلام نيز ثمربخش و
مولّد است و هرگاه كسى به شاخه هاى معرفتى اسلام دست دراز كند ثمره اى
تازه به دست مى آورد.
6. چنان كه ميوه دادن درخت بى حساب نيست بلكه مشمول قوانين آفرينش است
و طبق سنت الهى و به اذن پروردگار ميوه را ارزانى مى دارد، اسلام نيز
مشمول قوانين تكوين است و به اذن خداوند ميوه هاى خويش را فراسوى عقول
بشرى قرار مى دهد.
7. ريشه هاى محكم ، درخت را از طوفان ها محفوظ مى دارد، اسلام نيز قابل
زوال نيست ؛ چرا كه بر ريشه هاى محكمى قرار دارد. وحى و عقل و فطرت
و... همگى ريشه هاى آن اند.
8. و... .(433)
بخش چهارم : آب ، باران
در بخش نخست گذشت كه در ميان اكثر ملل باستانى باران و آب از
جايگاه ويژه اى برخوردار بوده اند. در اعتقاد مصريان باستان جهان چيزى
جز آب راكد نبود.
آنان بر اين باور بودند كه عالم را اقيانوسى آغازين فراگرفته و زمين
همچون تپه اى از آب هاى ساكن و بى حركت از آن سربرآورده است و تاءكيد
داشتند كه فرجام عالم نيز بابلعيده شدن زمين توسط آب هاى سرگردان تحقق
خواهد يافت ؛ و اين رو آغاز و انجام زندگى و جهان از دو سوى با آب
محدود است . در باور آنان نه تنها زندگى و عالم سر از آب برمى آورد،
بلكه خداى اصلى و پُرقدرتى همچون ((آتوم
)) نيز از آب هاى سرگردان بيرون مى آيد.(434)
در ميان هنديان ايندره (خداى باران ) از تمام خدايان ديگر قدرتمندتر و
محبوب تر است . او آب ها را روان مى سازد و ابرها را مى گشايد.(435)
در نگرش تورات نيز جهان در آغاز آفرينش چيزى جز آب نبود و عرش و قدرت
الهى بر آب استقرار يافته بود. آسمان نيز حاصل تصميم الهى بر تقسيم آب
بود و آسمان چيزى جز يك سد براى تقسيم آب نيست . درياها نيز چيزى جز
بازتاب تصميم گيرى از سوى خداوند برگرد آمدن آب هاى بخش پايينى سد نيست
.
عبارت تورات را بنگريد:
در ابتدا خدا آسمان ها و زمينى را آفريد. زمين تهى و باير بود و تاريكى
بر روى لجّه و روح خدا سطح آب ها را فروگرفت . خدا گفت روشنايى بشود و
روشنايى شد. خدا روشنايى را ديد كه نيكوست و خدا روشنايى را از تاريكى
جدا ساخت . خدا روشنايى را روز ناميد و تاريكى را شب ... خدا گفت فلكى
باشد در ميان آب ها و آب ها را از آب ها جدا كند. خدا فلك را ساخت و آب
هاى زير فلك را از آب هاى بالاى فلك جدا كرد و چنين شد. خدا فلك را
آسمان ناميد... خدا گفت آبهاى زير آسمان در يك جا جمع شود و خشكى ظاهر
گردد و چنين شد. خدا خشكى را زمين ناميد و اجتماع آب ها را
درياناميد... .(436)
آيا در اين نگرش كه در تورات برمى آيد، باران مى تواند بازگشت دوباره
آب هاى بخار شده از سطح درياها باشد؛ چنان كه دانش امروزى آن را به
اثبات رسانده است ؟
يا آن كه بايد باران را چكه هاى گاه و بى گاه سدّى شمرد كه خداوند براى
تقسيم آب هاى بالايى و پايينى قرار داده است ؟
اگر عبارت سفر پيدايش تورات بر هيچ يك به طور صريح دلالت نمى كند لكن
از اين كه هيچ سخنى از ابرها به ميان نمى آورد و از سوى ديگر آسمان را
سدّى مى پندارد كه آب هاى آسمان را نگه داشته است بعيد نيست كه باران
در ديدگاه تورات همان چكه هاى گاه و بى گاه سدّ بالايى باشد.
در مزامير تورات با تفصيل بيشترى از آب و باران و ابر و چشمه سارها سخن
رفته است . در سرود 104 از مزامير چنين آمده است :
آن كه غرفات خود را بر آب ها بنا كرده و ابرها را مركب خود نموده و بر
بال هاى باد مى خرامد فرشتگان خود را بادها مى گرداند و خادمان خود را
آتش مشتعل كه زمينى را بر اساسش استوار كرده تا جنبش نخورد تا
ابدالآباد آن را به لجّه ها مثل ردا پوشانيد كه آب ها بر كوه ها
ايستاده اند از عتاب تو مى گريزند از آواز رعد تو پراكنده مى شوند... .(437)
در اين اشعار خانه خدا بر روى آبى بر فراز آسمان تشبيه شده كه شايد با
عنايت به كلام تورات مبنى بر استقرار قدرت خدا بر آب است . هم چنين در
اين اشعار ابر و رعد و برق نه به عنوان ابزار باران بلكه همچون جارچى
كه حدوث پديده اى را گزارش مى كند تصوير شده است .
بر طبق قطعه بعدى همين سرور آب ها در آسمان قرار دارد و همچون قطعه
پيشين منبع پايان ناپذير آب را نه در زمين بلكه در آسمان ها مى جويد.
با اين حال در كتاب ((جامعه سليمان
)) سخن از گردش آب مطرح شده است ؛ آن جا كه مى
گويد:
جميع نهرها به دريا جارى مى شود، امّا دريا پُرنمى گردد، به مكانى كه
نهرها از آن جارى شد به همان جا باز مى گردد.(438)
براى اين توصيف مى توان دو گونه تفسير ارائه كرد:
1. مراد از چرخش آب همان بخار شدن آب و تشكيل ابر و ريزش باران باشد كه
در اين صورت توصيفى عالمانه و با داده هاى دانش كنونى هم آهنگ خواهد
بود.
2. مراد از چرخش آب ، برگشت دوباره آب اقيانوس ها به درون زمين و جارى
شدن دوباره آن از رودخانه ها باشد كه در اين تفسير با دانش كنونى
همگونى نخواهد داشت .
ديدگاه قرآن
در قرآن كريم به مظاهر طبيعى براى اثبات قدرت و وحدانيت خداوند
متعال به وفور استدلال شده است . در عين آن كه اين استدلال ها براى
اهداف والايى آورده شده است ، لكن نكات علمى در آنها كاملا مراعات شده
و واقعيت گرايى نمود روشنى دارد. از جمله اين مظاهر، پديده هاى مرتبط
به هم از قبيل باران ، ابر، باد، آب و درياست . قرآن به صراحت به عوامل
دست اندركار ايجاد باران از قبيل باد و ابر اشاره مى كند و اطلاعات
بيشترى در اختيار بشر قرار مى دهد كه به آنها اشاره مى شود:
الف ) آب
1. اصل آب از آسمان
همان گونه كه از تورات نيز نقل شده ، اصل آب از آسمان است .
قرآن كريم مى فرمايد:
((و
اءنزلنا من السّمآء مآء بقدر فاءسكنّه فى الاءرض ...))(439)؛
از آسمان به اندازه (نياز) آب فرستاديم و آن را در زمين (در مخازن
مخصوصى ) جاى داديم .
اين آيه بر اصالت آب هاى موجود بر روى كره زمين ، از آسمان تصريح مى
كند و اگر بتوان ادعا كرد كه تمام آيات قرآنى كه در ارتباط با آب تعبير
((و
اءنزلنا)) دارد اشاره به نزول نخستين آب
باران است و از آيات ديگرى كه در آنها تعابير ((اذا
اءنزلنا)) و ((ينزل
))، ((يرسل
السّماء عليكم مدرارا)) و... به كار رفته
، بارش باران مقصود است ، بر اصالت آب ها از آسمان تاءكيد بيشترى خواهد
بود.
شوكانى مى نويسد:
از جمله نعمت هاى خداوند بر مخلوقات آب باران است كه حيات زمين و
موجودات به آن وابسته است و آب نهرها و چشمه ها و... همگى از آب باران
است ((فانّ
اءصلها من ماء السماء)) و گفته شده است
كه مراد خداوند از اين آيه نهرهاى سيحون و جيحون و فرات و نيل است ،
ولى اين قول وجهى ندارد.(440)
سخن شوكانى در اين كه مراد خداوند نمى تواند نهرهاى مذكور باشد كاملا
متين است ؛ زيرا نهرهاى بزرگ بر روى كره زمين به همان چهار رود منحصر
نيست و رودهاى بسيار ديگرى نيز بر روى كره خاكى در جريان است و آب
موجود در آنها نه از جهت كميّت و نه كيفيت كمتر از رودهاى مذكور نيست .
به هر حال شايد بتوان از اين آيه شريفه اين مطلب را استنباط كرد كه آب
هاى موجود در زمين در باران و بارش آن ريشه دارد.
علامه طباطبائى مى نويسد:
امروزه دانش جديد پذيرفته است كه آب هاى موجود در كره زمين از باران
هاى نازل شده از آسمان است و اين مطلب را آيه ((فاءنزلنا
من السّمآء مآء فاءسقينكموه ))(441)
(ما از آسمان آبى نازل كرديم و بدان سيرابتان ساختيم ) ثابت مى شود.(442)
يكى از دانشمندان معاصر نيز مى نويسد: شايد بتوان از آيه 18 سوره مؤ
منون و مانند آن دريافت كه همه آب هاى روى زمين از آسمان فرود آمده است
. نظريه دانشمندان نيز امروزه همين است كه
(443) درياها از نزول باران به وجود آمده اند، البته
باران هاى سيل آسايى كه در مراحل نخستين تكوّن زمين فروباريده است .
2. دنياى نخستين از آب
قرآن مى فرمايد:
((و
هو الّذى خلق السّموت و الاءرض فى ستّة اءيّام و كان عرشه على المآء))(444)؛
اوست كه آسمان ها و زمين را در شش روز آفريد و عرش او بر روى آب بود.
اين آيه بر استقرار قدرت الهى بر آب قبل از آفرينش آسمان ها و زمين
تصريح و دلالت مى كند كه قبل از خلقت آسمان و زمين آب پديد آمده است .
واژه عرش كنايه از عرش تدبير و منظور علم خداى متعال به همه مصالح ،
شايستگى ها و بايستگى هاى هستى در برهه اى است كه جز آب آفريده اى وجود
نداشت .
مرحوم كلينى نقل مى كند كه مردى از دانشمندان شام نزد امام باقر عليه
السّلام آمد و سؤ الاتى مطرح كرد كه آنها را از ديگران پرسيده و بى
جواب مانده بود. وى از آغاز آفرينش پرسيد. امام عليه السّلام فرمود
نخست آن چيزى را آفريد كه همه چيزها از آن به وجود آمده و آن آب است .
در نتيجه خدا نَسَب هر چيزى را به آب رساند، ولى براى آب نسبى قرار
نداد.(445)
هم چنين محمد بن مسلم از امام صادق عليه السّلام نقل مى كند كه حضرت
فرمود:
كان
كل شى ء ماء و كان عرشه على الماء؛(446)
در آغاز همه چيز آب بود و عرش خدا نيز بر آب قرار داشت .
3. نقش بنيادين آب در
ايجاد حيات
قرآن مى فرمايد:
((اءولم
ير الّذين كفروا اءنّ السّموت و الاءرض كانتا رتقا ففتقنهما و جعلنا من
المآء كلّ شى ء حىّ))(447)؛
آيا كافران نمى دانند كه آسمان ها و زمين به هم پيوسته بودند، ما آنها
را گشوديم و هر چيز زنده اى را از آب پديد آورديم .
در اين آيه توالى تعبير ((قرار دادن حيات هر چيز
از آب )) پس از داستان جداسازى آسمان و زمين
اشاره اى به اين است كه آب پس از جداسازى آسمان و زمين از يك ديگر نقش
بنيادى برعهده داشته و مى توان آن را واسطه اتصال بين دو عالم شمرد كه
از طريق ابرهاى معلّق در بين آسمان و زمين ((السّحاب
المسخّر بين السّمآء و الاءرض ))(448)
حيات را بر روى كره خاكى استمرار مى بخشد.
قرآن كريم در جاى ديگر اشاره دارد كه ريشه زندگانى و سرچشمه حيات همه
جانداران از آب است :
((و
اللّه خلق كلّ دآبّة مّن مّآء فمنهم مّن يمشى على بطنه و منهم مّن يمشى
على رجلين ))(449)؛
خداوند هر جنبنده اى را از آب آفريد. از آنان بعضى بر شكم و برخى بر دو
پا راه مى روند.
مفسّران در تفسير اين آيه ، آب را سه گونه تفسير كرده اند:
الف ) نطفه ؛ بدين معنا كه خداوند همه جنبندگان را از نطفه آفريده است
، چنان كه قرآن در مورد خلقت انسان نيز مى فرمايد: ((خلق
من ماء دافق ))(450)؛
انسان از آبى جهنده آفريده شد.
مشكل اين تفسير اين است كه همه جنبندگان از آب نطفه به وجود نمى آيند.
حيوانات تك سلولى كه مصداق جنبنده هستند از تقسيم سلول ها پديدمى آيند
و نه از نطفه ، مگر آن كه بگوييم آيه قرآن به نوع توجه دارد نه عموم .
ب ) آب مادّه اصلى حيات موجود است ؛ بدين معنا كه بگوييم اكنون مادّه
اصلى حيات موجودات و بخش عمده ساختمان آنها آب است (حدود هفتاد درصد) و
بدون آب هيچ موجودى قادر به ادامه حيات نيست .
علامه طباطبائى مى نويسد:
مراد آن است كه آب دخالت تامّى در وجود صاحبان حيات دارد.(451)
ج ) نخستين موجود؛ بدين گونه كه گفته شود نخستين موجود آب بوده و
روايات نيز بيانگر آن است و باورهاى علمى كنونى نيز بر آن اند كه
نخستين جوانه هاى حيات در دريا ظاهر شده است .
شخصى از امام صادق عليه السّلام پرسيد: آب چه طعمى دارد؟ امام نخست
فرمود: به منظور ياد گرفتن سؤ ال كن نه به منظور بهانه جويى ! سپس
فرمود: طعم آب طعم حيات و زندگى است .(452)
در واقع امام عليه السّلام مى خواهد پيوند و پيوستگى زندگى و آب را با
بيان تعبير زيبا رقم زند. به راستى اگر انسان در تابستان پس از تشنگى
طولانى به آب گوارايى برسد موقعى كه نخستين جرعه آب را فرومى برد احساس
مى كند كه روح و جان به كالبدش دميده مى شود.
ب ) باران
آبادى ها، باغ ها، كشتزارها، مزرعه ها و به طور كلّى زيبايى و
سرسبزى طبيعت ، همه به يمن باران و آب آسمان است .
منابع آب ها در روى زمين ، چشمه ها، قنات ها و چاه هاى عميق از آب
باران نشئت مى گيرد. چنين است كه كمبود باران كاستى اين آبها و در
نتيجه خشكسالى را در پى دارد پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و
سلّم در جمله اى ارجمند فرموده اند:
ليس
ماء فى الاءرض الّا و قد خالطه ماء السماء؛(453)
هيچ آبى در زمين نيست جز آن كه آميزه اى از آب باران دارد.
قرآن كريم باران را نعمت الهى ، نشانه او، رحمت خداوندى و رزق الهى مى
داند و به گونه هاى مختلف از آن ياد كرده است .
واژه ((مطر)) و هم ريشه
هاى آن پانزده بار، واژه ((غيث
)) و ساختارهاى گوناگون شش بار، ((وابل
)) (باران درشت و سنگين ) دو بار،
((طلّ)) (باران سبك و كم
) يك بار و ((دق ))
(باران مستمّر) دو بار، ((صيب ))
(باران يا ابر باران زا) يك بار و ((ماء))
(آب ) بيش از سى بار(454)
در قرآن آمده است .
برخى از مفسّران بر اين باورند كه ((غيث
)) باران سودمند و به هنگام است و
((مطر)) باران سودمند و
ناسودمند و به هنگام و نابه هنگام .(455)
از اين رو مطر در كاربرد قرآنى آن گاه مصداقى است از باران هاى زيان
بار و هلاك كننده و سنگ باران هاى آسمانى ، همانند:
((و
اءمطرنا عليهم مّطرا فانظر كيف كان عقبة المجرمين
))(456)؛
بر آنان (قوم لوط) بارانى باريديم بنگر كه عاقبت مجرمان چگونه بود.
((اءمطرنا
عليهم حجارة مّن سجّيل ))(457)؛
بارانى از سجّيل بر آنان باريديم (سجيل كلوخى است از سنگريزه و گِل ).
يادكردن قرآن از نحوه بارش و فرويش باران نيز گوناگون است .
((انزل )) دوازده بار،
((انزلنا)) ده بار،
((نزّل )) دو بار،
((نزّلنا)) دو بار،
((ينزّل )) سه بار.
هم چنين قرآن از رزق آسمانى سخن گفته است ، همانند:
- ((و
مآ اءنزل اللّه من السّمآء من رّزق فاءحيا به الاءرض بعد موتها...))(458)؛
و در رزقى كه خدا از آسمان مى فرستد و زمين مُرده را به آن زنده مى
كند... (عبرت است ).
- ((و
ينزّل لكم مّن السّمآء رزقا))(459)؛
و برايتان از آسمان روزى فرستاد.
رزق آسمانى عام است و شامل آفتاب و هوا و... مى تواند باشد، امّا بى
گمان باران روشن ترين مصداق آن است و در آيات مذكور قطعا باران مراد
بوده است .
مرحوم طبرسى مى نويسد:
رزق همان باران است كه روزى را فراهم آورد.(460)
اينك آيات ناظر به باران را در فصل بندى ذيل تقديم و سپس آن را تحليل
مى كنيم .
فصل اوّل : بارش
1. بارش باران از آسمان
- ((هو
الّذى اءنزل من السّمآء مآء لّكم مّنه شراب و منه شجر فيه تسيمون
))(461)؛
او كسى است كه از آسمان برايتان آب فرودآورد. از آن مى نوشيد و بدان
گياه مى رويد و در آن (چهارپايان را) مى چرانيد.
- ((اءلم
تر اءنّ اللّه اءنزل من السّمآء مآء فتصبح الاءرض مخضرّة انّ اللّه
لطيف خبير))(462)؛
آيا نديدى كه خدا از آسمان آبى فروفرستاد و زمين سرسبز گرديد. بى گمان
خداوند لطف كننده (يا باريكدان ) و آگاه است .
- ((و
اءنزلنا من السّمآء مآء طهورا))(463)؛
از آسمان آبى پاكيزه فروفرستاديم .
- ((و
الّذى نزّل من السّمآء مآء بقدر))(464)؛
خداوند از آسمان آبى به اندازه فروفرستاد.
- ((و
نزّلنا من السّمآء مآء مّبركا))(465)؛
از آسمان آبى پُربركت فروفرستاديم .
- ((و
ينزّل من السّمآء مآء فيحى به الاءرض بعد موتهآ))(466)؛
و از آسمان آبى بر شما فرومى فرستد و بدان زمين مُرده را حيات مى بخشد.
- ((و
ينزّل الغيث ))(467)؛
و باران را فرومى فرستد.
2. بارش باران از ابرهاى
فشرده
((و
اءنزلنا من المعصرت مآء ثجّاجا))(468)؛
از ابرهاى متراكم و انبوه آبى فراوان فروفرستاديم .
3. بارش تگرگ از ابرهاى
كوهوار
((و
ينزّل من السّمآء من جبال فيها من برد))(469)؛
(خداوند) از ابرهاى كوهوار آسمان تگرگ پديد مى آورد.
4. بارش هاى پى در پى در
آسمان
((و
اءرسلنا السّمآء عليهم مّدرارا))(470)؛
و باران هاى آسمان را پى در پى بر آنان فروفرستاديم .
((اءنّا
صببنا المآء صبّا))(471)؛
ما از آسمان آب فراوان ريختيم .
5. باران به هنگام
((و
هو الّذى ينزّل الغيث من بعد ما قنطوا و ينشر رحمته
))(472)؛
او كسى است كه باران را پس از نوميدى از آن فرومى فرستد و مهربانيش را
منتشر مى سازد.
6. بيرون آمدن باران از
لا به لاى ابرهاى متراكم
((اءلم
تر اءنّ اللّه يزجى سحابا ثمّ يؤ لّف بينه ثمّ يجعله ركاما فترى الودق
يخرج من خلله ))(473)؛
آيا نديده اى كه خدا تكه هاى ابر را به نرمى مى راند و سپس آنها را به
هم پيوند مى دهد و ابرى عظيم و متراكم پديد مى كند، آن گاه باران را مى
بينى كه از لا به لايش بيرون جهد.
در دانشنامه جهان اسلام در مدخل باران ، پس از نقل برخى آيات قرآن چنين
آمده است :
قرآن در اين آيات به جايى كه باران از آن جا فرومى بارد اشاره كرده ،
ولى از منشاء و چگونگى پديد آمدن باران به صراحت سخن نگفته است . بنا
به ظاهر بيشتر آيات قرآن باران از آسمان فرومى بارد. نظر مفسّران در
توضيح اين آيات يكسان نيست .
برخى ظاهر آيات را گرفته و آسمان را مبداء باران دانسته اند. برخى نيز
منشاء باران را ابرها دانسته و مقصود از سماء را ابر دانسته اند. طبرى
در ذيل آيه 18 سوره مؤ منون از اين جريان نقل مى كند كه باران از آسمان
نازل مى شود ((
ماء هو من السماء))؛ آبى از آسمان است .
ولى در تفسير آيه 43 سوره نور از عمرو بن عبيد نقل مى كند كه ابرها
منشاءِ باران هستند و منظور از سماء، سحاب است .(474)
فخررازى در تبيين مقصود آيات بيشتر كوشيده . وى گاه معتقد مى شود كه
خدا باران را در آسمان مى آفريند، سپس آن را بر ابرها و از آن جا بر
زمين فرومى باراند.(475)
او حتى بر كسانى كه مقصود از سماء را سحاب و باران را حاصل تبخير بخشى
از آب هاى درياها و درون زمين مى دانند خرده مى گيرد؛(476)
ولى در تفسير آيه 32 سوره ابراهيم همين نظر را دليل مشاهدات خارجى مى
پذيرد و نزاع در مسئله را بى فايده مى داند.(477)
ولى مفسران قرن اخير همانند رشيد رضا و طنطاوى و نيز علّامه طباطبائى
سماء را كنايه از ابرها شمرده و باران را حاصل تبخير آب هاى زمينى
دانسته اند.(478)
آلوسى بر خلاف معاصران خود ترجيح مى دهد كه همان قول مشهور مفسران
پيشين را بپذيرد. هر چند قول دانشمندان علوم طبيعى را نقل و به سازگارى
آن با ظاهر آيات قرآن اشاره مى كند.
مرحوم طبرسى متوفاى 548 هجرى گاهى مبداءِ باران را آسمان معرفى مى كند(479)،
ولى در توضيح بيشتر آيات ، مقصود از سماء را سحاب مى داند و به نظر
طبيعت شناسان كه ابر را حاصل بخارات متصاعد از زمين مى دانند اشاره و
آن را از على بن عيسى رمّانى (296 - 384) نقل مى كند و مى نويسد گرچه
اين نظريه قطعى نيست ولى دليل عقلى يا نقلى بر ردّ آن نداريم .(480)
در پايان نويسنده مقاله به روايات و نظر مرحوم مجلسى اشاره مى كند و
بدون اظهار نظر نهايى مقاله را به پايان مى رساند.(481)
به نظر مى رسد چنين بگوييم كه گرچه واژه سماء در قرآن مصاديق مختلفى
دارد، امّا قطعا مفهوم فرازمندى و جهت فوق در همه آنها لحاظ شده است .
فرهنگ نامه ها تصريح دارند كه آسمان به لحاظ كاربرد زبان عربى به هر
چيزى گفته مى شود كه در فراز قرار گيرد و بر انسان سايه افكند.(482)
مفسّران بر اين معناى لغوى تاءكيد كرده و واژه سماء را به همين معنى
گرفته اند.
مرحوم طبرسى مى نويسد:
((اءنزل
اللّه من السّمآء))
اءى
من نحو السماء عند جميع المفسرين
(483)؛
همه مفسّران بر اين باورند كه ((آسمان فروفرستاد))
يعنى از سوى آسمان .
علامه طباطبائى مى نويسد:
((اءنزلنا
من السّمآء مآء طهورا)) يعنى از فرادست و
((جوّ زمين )) آب پاكيزه
اى فروفرستاديم .(484)
اگر مراد از ((معصرات ))
در آيه 14 سوره نباء نيز ابرهاى متراكم باشد، منشاء باران ابرهاى به هم
فشرده خواهد بود(485)
و به نوعى بيانگر مراد از آسمان ، كه همان جوّ زمين باشد.
كلام امام صادق عليه السّلام درباره رنگ آسمان مى تواند گواهى باشد بر
اين كه مراد از آسمان جو زمين است . ايشان به مفضل فرموده اند:
هان مفضل در رنگ آسمان بينديش كه خداوند آن را به موافق ترين رنگ براى
چشم بشر آفريده است ؛ رنگى كه ديده را قوت مى بخشد.(486)
در پايان اين فصل كلامى از حضرت سجاد را مى آوريم كه ضمن تصريح به
باريدن باران ، چگونگى اش را نيز به زيبايى گزارش كرده است :
خداوند باران را از آسمان نازل مى كند تا به همه قله هاى كوها، تپه ها،
گودال ها و تمام نقاط مرتفع و همواره برسد و آن را دانه دانه و نرم و
پى در پى قرار داد تا كاملا در زمين فرورود و سيراب گردد و آن را به
صورت سيلابى نفرستاد تا زمين ها و مزارع و درختان و ميوه ها را ويران
كند.(487)
فصل دوم : باران و ذخيره
سازى آب
خداوند باران را به گونه اى فرستاد كه نرم نرم ببارد و سطح
رويين و زيرين زمين را طورى سامان داد كه به سان مخزنى عظيم براى باران
درآيد و آب اين مخازن بزرگ را به صورت چشمه ها و چاه ها و... بر زمين
جارى ساخت تا زندگانى انسان سرشار از نشاط گردد.
1. اسكان آب باران در زير
زمين
- ((و
اءنزلنا من السّمآء مآء بقدر فاءسكنّه فى الاءرض و انّا على ذهاب به
لقدرون ))(488)؛
از آسمان آبى به اندازه فرستاديم و در زمين جاى داديم و بى گمان بر از
بين بردن آن تواناييم .
- ((اءلم
تر اءنّ اللّه اءنزل من السّمآء مآء فسلكه ينبيع فى الاءرض ...))(489)؛
آيا نديدى كه خداوند از آسمان آبى فروفرستاد و آن را در چشمه هاى زمين
جايگزين ساخت ... .
2. خروج آب باران از
مراكز ذخيره شده در زمين
- ((و
الاءرض بعد ذلك دحيهآ * اءخرج منها مآءها و مرعيها))(490)؛
پس از آن زمين را گسترانيد و از آن آب و چراگاهش را پديدار كرد.
- ((هو
الّذى اءنزل من السّمآء مآء لّكم مّنه شراب و منه شجر فيه تسيمون
))(491)؛
او كسى است كه از آسمان برايتان آب فروآورد. از آن مى نوشيد و بدان
گياه مى رويد و در آن چارپايان را مى چرانيد.
3. ذخيره سازى باران كار
خداوند است
((و
اءرسلنا الرّيح لوقح فاءنزلنا من السّمآء مآء فاءسقينكموه و مآ اءنتم
له بخزنين ))(492)؛
فرستاديم بادهاى باروركننده را و از آسمان آبى فرودآورديم و بدان
سيرابتان ساختيم و شما خزانه داران آن نيستيد.
مى دانيم قشر زمين از دو طبقه كاملا مختلف تشكيل شده است : طبقه
نفوذپذير و طبقه نفوذناپذير. اگر همه قشر زمين نفوذپذير بود آب هاى
باران يكسر به ژرفناى زمين فرومى رفت و زمين خشك مى شد و قطره اى آب به
دست نمى آمد و اگر تمام قشر زمين نفوذناپذير بود - چونان گِل رُس -
تمام آب هاى باران در سطح زمين مى ماند و آلودگى هاى گوناگون آن در
گذشت زمان ، زندگى را بر مردمان تنگ مى كرد.
خداوند با حكمت بالغه خود زمين را چنان آفريده كه قشر رويين نفوذپذير
است و قشر زيرين نفوذناپذير؛ بدين سان آب باران از قشر رويين مى گذرد و
پس از ذخيره شدن در درون زمين از طريق چشمه ها، قنات ها، چاه ها و...
بر گستره زمين باز مى گردد و بهره مى رساند.
علامه طباطبائى مى نوسيد:
مراد از اسكان آب در زمين ذخاير فراهم آمده از آب كوه ها و دشت هاست كه
به صورت جوشش چشمه ها و پديد آمدن چاه ها ظاهر مى شود.(493)
مرحوم طبرسى مى نويسد:
خداوند پس از نزول باران آن را در زمين حفظ مى كند و سپس به قدر نياز،
آن را از چشمه خارج مى كند.(494)
و نيز مى نويسد:
زمين مسكن و جايگاه تجمع آب آسمانى است .(495)
علامه طباطبائى مى نويسد:
زمين داراى مجارى است كه همانند رگ ها در بدن عمل مى كند و آب از طريق
آنها در داخل زمين جا به جا مى شود.(496)
على بن ابراهيم قمى از امام باقر عليه السّلام نقل مى كند:
كه مراد از آب آسمان كه در زمين ذخيره مى شود، نهرها، چشمه ها و چاه
هاست .(497)
فصل سوم : باران رحمت
الهى
باران رحمت الهى است . خداوند با فروفرستادن اين عامل حيات ،
سرسبزى ، شادابى و نشاط را بر همگان رقم زده است . قرآن باران را آب
پاكيزه ، آب پُربركت ، رزق الهى دانسته و رابطه تنگاتنگى بين نزول آن و
معنويّت برقرار ساخته است .
1. باران وسيله طهارت
- ((و
اءنزلنا من السّمآء مآء طهورا))(498)؛
از آسمان آبى پاكيزه فروفرستاديم .
- ((و
ينزّل عليكم مّن السّمآء مآء لّيطهّركم به و يذهب عنكم رجز الشّيطن
))(499)؛
آبى از آسمان بر شما فروباريد تا شما را پاكيزه سازد و از شما پليدى
شيطان را بزدايد.
2. باران آب پُربركت
((و
نزّلنا من السّمآء مآء مّبركا))(500)؛
و از آسمان آبى پُربركت فروفرستاديم .
3. باران گسترش رحمت
خداوندى
- ((و
هو الّذى ينزّل الغيث من بعد ما قنطوا و ينشر رحمته
))(501)؛
او كسى است كه باران را پس از نوميدى از آن فرومى فرستد و رحمت و
مهربانيش را منتشر مى سازد.
- ((و
هو الّذى يرسل الرّيح بشر ابين يدى رحمته ))(502)؛
او كسى است كه پيشاپيش ، بادها را به مژده بخشى (باران ) رحمتش گسيل مى
دارد.
4. باران رزق الهى
- ((و
مآ اءنزل اللّه من السّمآء من رّزق فاءحيا به الاءرض بعد موتها))(503)؛
و در رزقى كه خدا از آسمان مى فرستد و زمين مُرده را به آن زنده مى
كند... (عبرت است ).
- ((و
ينزّل لكم مّن السّمآء رزقا))(504)؛
و برايتان از آسمان روزى فرستاد.
5. باران باعث خوشحالى
((اللّه
الّذى يرسل الرّيح ... فترى الودق يخرج من خلله فاذآ اءصاب به من يشآء
من عباده اذا هم يستبشرون ))(505)؛
خدا همان كسى است كه بادها را مى فرستد... پس مى بينى باران از لا به
لايش (لا به لاى ابر) بيرون مى جهد و چون آن را به هر كس از بندگانش كه
بخواهد رسانيد به ناگاه شادمان شوند.
6. باران مايه ثبات قدم و
دلگرمى رزمندگان راه خدا
((و
ينزّل عليكم مّن السّمآء مآء لّيطهّركم به ... و ليربط على قلوبكم و
يثبّت به الاءقدام ))(506)؛
و از آسمان آبى بر شما فروباريد تا شما را با آن پاكيزه سازد... و
دلگرمتان سازد و گام هايتان را بدان استوار بدارد.
7. نزول به اندازه باران
((و
اءنزلنا من السّمآء مآء بقدر...))(507)؛
از آسمان آبى به اندازه فرستاديم ... .
8. معنويت باران
- ((و
يقوم استغفروا ربّكم ثمّ توبوا اليه يرسل السّمآء عليكم مّدرارا...))(508)؛
اى قوم من ، از پروردگارتان آمرزش بخواهيد، سپس به درگاه او توبه كنيد
تا از آسمان بارانى پيوسته بر شما بباراند... .
- ((و
اءن لّو استقموا على الطّريقة لاءسقينهم مّآء غدقا))(509)؛
اگر بر طريقه راست پايدارى كنند از آبى فراوان سيرابشان كنيم .
در آيات اين فصل خداوند از باران به عنوان رزق ياد كرد. معاجم لغوى رزق
را عطاى هميشگى خداوندى و نيز انعام ويژه الهى دانسته اند(510)
و روايات و سخنان معصومان عليهم السّلام ((رزق
)) را دانه هاى حيات بخش باران شمرده اند كه از
آسمان فرودمى آيد و نويد زندگى مى دهد.
امين الاسلام طبرسى مى نويسد:
اين كه خداوند فرموده اند: ((روزى شما در آسمان
است )) يعنى خداوند روزى شما را از آسمان
فروخواهد فرستاد؛ بدين گونه كه باران را فرومى فرستد و زمين به يمن آن
، انواع خوراكى ها و پوشيدنى ها و اشياى مفيد را براى شما مى روياند.(511)
قرآن آب باران را با عنوان ((طهور))
وصف مى كند كه بيانگر پاكى و پاك كننده اى آن است (واژه طهور صفت
مبالغه است و مفهوم آن غير از واژه ((طاهر))
مى باشد).
مرحوم طبرسى مى نويسد:
طهور يعنى پاكيزه است و پاكيزه كننده ؛ هم آلودگى هاى ظاهرى را مى
زدايد و هم نجاسات معنوى را از بين مى برد.(512)
در جنگ بدر (نخستين جنگ پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با
مشركان قريش ) مشركان قبل از مسلمانان بر سر آب فرود آمدند و مسلمانان
بر منطقه اى خشك و شن زار. بدين سان بر اثر نداشتن آب هم تشنه شدند و
هم نتوانستند بدن خود را از آلودگى ها پاك سازند. شيطان به وسوسه
پرداخت كه شما بايد با همين حالت آلودگى نماز بخوانيد و پاهاى شما در
ريگ ها فرورود؛ پس خداوند باران را بر آنان نازل كرد. مسلمانان در اين
آب زلال تن شستند و جان را جلا بخشيدند.(513)
امام على عليه السّلام پاكيزگى آب باران را مفهومى گسترده تر بخشيده و
فرموده اند:
از آب آسمان بنوشيد كه پاك كننده بدن است و زداينده بيمارى ها.(514)
((نزول به اندازه ))ى
باران از نكات مورد تاءكيد قرآن است . بى گمان اگر بارش باران از حدّ
لازم فراتر رود زندگى را با دشوارى هاى فراوانى رويارو خواهد ساخت .
امين الاسلام طبرسى مى نويسد:
باران به اندازه اى كه نياز است نازل مى شود نه زيادتر و نه كمتر؛ نه
بدانسان زياد كه فسادآورد و نه به آن گونه اندك كه هلاكت را سبب شود،
بلكه به گونه اى كه حكمت و مصلحت آن را اقتضا دارد.(515)
مراغى مى نويسد:
آب از ابر به مقدار نياز نازل مى شود نه زياد تا زمين به فساد كشيده
شود و نه كم كه براى ميوه ها و زراعت ها كافى نباشد.(516)
زمخشرى مى نويسد:
باران به اندازه نازل مى شود؛ اندازه اى كه از ضرر محفوظ بماند و از آن
بهره برند يا به مقدارى كه ما از نيازها و مصالح مردم مى دانيم باران
را نازل مى كنيم .(517)
ارتباط بين نزول باران و معنويت - چنان كه در بخش دوم گفته شد - در
تورات و انجيل نيز بيان شده است . قرآن به زيبايى بيان مى كند كه اگر
مردم پاك و پرهيزگار شوند رحمت الهى بيشتر نازل مى شود و گاه بر اثر
گناهان بارش كم مى شود.
قرآن مى فرمايد:
((و
لو اءنّ اءهل القرى ءامنوا و اتّقوا لفتحنا عليهم بركت مّن السّمآء و
الاءرض ولكن كذّبوا فاءخذنهم بما كانوا يكسبون
))(518)؛
اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گراييده بودند، به يقين بركاتى
از آسمان و زمين برايشان مى گشوديم ولى تكذيب كردند، پس به (كيفر)
دستاوردشان (گريبان ) آنان را گرفتيم .
امام على عليه السّلام مى فرمايد:
بارش هيچ سالى كمتر از سال ديگر نيست ، ولى خدا هر جا بخواهد، آن را
فرودآورد. سنت الهى چنين است كه هرگاه گروهى معصيت كار شوند آن مقدار
بارانى كه براى آنان در نظر گرفته بود به جاى ديگرى مى برد.(519)
و نيز:
مردم از پرداختن زكات خوددارى نمى ورزند مگر آن كه بارش باران از آنان
بازداشته مى شود و اگر چهارپايان نبودند اصلا بارشى نداشتند.(520)
از امام رضا عليه السّلام نيز گزارش شده است كه فرمود:
هرگاه فرمانروايان و زمامداران جامعه دروغ بگويند باران نمى بارد.(521)
و نيز امام سجاد عليه السّلام فرموده اند:
گناهان مانع بارش رحمت آسمانى عبارت اند از: ستم قاضيان در داورى ،
شهادت ناحق ، و كتمان شهادت .(522)
فصل چهارم : باران و
احياى زمين
زمين خشكيده و تهى از گياه به مانند موجودى بى روح است كه بر
گسترده آن نه حياتى است و نه نشاطى . باران ، اين نعمت الهى ، به صورت
نرم نرم مى بارد. چهره زمين با ريزش باران نواخته مى شود، زمين مى شكفد
و حيات و حركت دوباره به زمين برمى گردد و يكسر گستره زمين تحريك و
پويش مى شود. قرآن آدميان را در اين باره به انديشه فرامى خواند.
1. باران و زنده شدن
دوباره سرزمين ها
- ((و
الّذى نزّل من السّمآء مآء بقدر فاءنشرنا به بلدة مّيتا))(523)؛
خدا كسى است كه آسمان آبى به اندازه فروفرستاد و بدان سرزمينى مُرده را
برانگيختيم .
- ((و
لئن ساءلتهم مّن نّزّل من السّمآء مآء فاءحيا به الاءرض من بعد موتها
ليقولنّ اللّه ...))(524)؛
اگر از آنان بپرسى چه كسى از آسمان آب (باران ) فروفرستاد و بدان زمين
مُرده را حيات بخشيد خواهند گفت خداى يكتا... .
2. احياى زمين نشانه
خداوند و مايه عبرت
- ((انّ
فى خلق السّموت و الاءرض ... و مآ اءنزل اللّه من السّمآء من مّآء
فاءحيا به الاءرض بعد موتها... لاءيت لّقوم يعقلون
))(525)؛
همانا در آفرينش آسمان ها و زمين ... و بارانى كه خداوند از آسمان
فروفرستاد و بدان زمين مُرده را حيات بخشيد... براى انديشوران مايه هاى
عبرت است .
- ((...
و اختلف الّيل و النّهار و مآ اءنزل اللّه من السّمآء من رّزق فاءحيا
به الاءرض بعد موتها و تصريف الرّيح ءايت لّقوم يعقلون
))(526)؛
در آمد و شد شب و روز و رزقى كه خدا از آسمان فرومى فرستد و زمين مُرده
را بدان حيات مى بخشد و در وزش بادها براى انديشوران مايه هاى عبرت است
.
- ((و
من ءايته ... و ينزّل من السّمآء مآء فيحى به الاءرض بعد موتهآ...))(527)؛
از نشانه هاى اوست كه ... و از آسمان آبى بر شما فرومى فرستد و بدان
زمين مرده را حيات مى بخشد.
3. باران و جنبش و رشد
زمين
- ((و
من ءايته اءنّك ترى الاءرض خشعة فاذآ اءنزلنا عليها المآء اهتزّت و ربت
))(528)؛
از نشانه هاى اوست كه تو زمين را پژمرده مى بينى ، آن گاه چون آب باران
بر آن فروفرستيم جنبش يابد و رشد كند.
- ((و
ترى الاءرض هامدة فاذآ اءنزلنا عليها المآء اهتزّت و ربت و اءنبتت من
كلّ زوج بهيج ))(529)؛
زمين را خشك و بى گياه مى بينى پس آن گاه كه بر آن آب باران فرودآريم
به اهتزاز درآيد و نموّ كند و رستنى هاى باطراوت بروياند.
4. باران و شكافتن زمين
((اءنّا
صببنا المآء صبّا * ثمّ سققنا الاءرض شقّا))(530)؛
ما (از آسمان ) آب فراوان فروريختيم ، سپس (سينه ) زمين را شكافتيم .
در آيات اين فصل از احياى زمين پس از باريدن باران سخن به ميان آمد.
ريزش آهنگين باران چهره زمين را مى نوازد و حيات و حركت و نشور به زمين
بازمى گردد.
گويا زمين و گستره آن در حالت خشكى گورستانى است كه در آن ، همه نشاطها
و تحرّك ها فرو مُرده است و باران به آن حيات مى بخشد و بعثتى اتفاق مى
افتد كه زمين را سراسر به تحرك و تلاش تبديل مى كند. مفسران گرانقدر از
((احياء)) و زنده شدن
دوباره زمين تفسير و تبيين هايى آورده اند كه تعبيرى است از آنچه
آورديم .
امين الاسلام طبرسى مى نويسد:
مقصود از احياى سرزمين مُرده اين است كه با نزول باران سرزمين خشك
داراى گياه و درخت و ميوه و مزارع مى شود.(531)
علامه طباطبائى نيز مى نويسد:
مراد از زنده شدن زمين همان رويش گياه پس از زمستان است .(532)
و نيز مى گويد:
نسبت احيا به زمين گرچه مجازى است ، لكن نسبت آن به گياه حقيقى است ؛
چرا كه گياهان داراى تغذيه و رشد و توليد مثل اند كه همگى از اصل حيات
نشئت مى گيرد.(533)
طبرسى مى نويسد:
زمينى كه در آن گياه نرويد گويا مُرده است و مراد از احياى آن ، آباد
ساختن آن است و گفته شده كه مراد از احياى اهل زمين است ؛ زيرا با
فراهم آمدن غذا اهل زمين زنده مى مانند.(534)