قصه‏هاى قرآن به قلم روان

محمد محمدى اشتهاردى‏ رحمه الله علیه

- ۳۰ -


27- حضرت عيسى عليه‏السلام‏

يكى از پيامبران اولوالعزم و بزرگ، حضرت عيسى عليه‏السلام است كه نام مباركش در قرآن 25 بار به عنوان عيسى و 13 بار به عنوان مسيح آمده است، واژه عيسى ترجمه عربى كلمه يشوع است كه به معنى نجات دهنده مى‏باشد.

او 1998 سال قبل (570 سال قبل از ولادت پيامبر اسلام) در سرزمين كوفه در كنار رود فرات چشم به جهان گشود.(761)و به گفته بعضى او در دهكده ناصره يا بيت المقدس در عصر سلطنت فرهاد پنجم يكى از شاهان اشكانى متولد گرديد.

ولادت او به طور معجزه به اذن خدا، بدون پدر رخ داد. مادرش حضرت مريم عليهاالسلام دختر عمران از بانوان فرزانه و از شخصيت‏هاى برجسته بنى اسرائيل بود، پدر مريم عليهاالسلام به نام عمران از نسل حضرت سليمان عليه‏السلام بود و از علماى برجسته و پارسا و عابد بنى اسرائيل به شمار مى‏آمد.

نام مريم عليهاالسلام در قرآن 34 بار آمده، و يك سوره قرآن (سوره نوزدهم) به نام مريم است، كه از آيه 16 تا 36 به ماجراى ولادت حضرت عيسى عليه‏السلام و سخن گفتن او در گهواره، و بخشى از زندگى او و چگونگى دعوتش مى‏پردازد.

قبل از آن كه عيسى عليه‏السلام متولد شود، فرشتگان از جانب خداوند مريم عليهاالسلام را به تولد او مژده دادند و شخصيت عيسى عليه‏السلام را معرفى كردند، چنان كه در آيه 45 سوره آل عمران مى‏خوانيم:

إِذْ قَالَتِ الْمَلآئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِى الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ؛

به ياد آوريد هنگامى را كه فرشتگان (از جانب خدا) به مريم گفتند: اى مريم! تو را به كلمه‏اى (وجود باعظمتى) از طرف خودش مژده مى‏دهد كه نامش مسيح، عيسى پسر مريم است، در حالى كه در دو جهان، انسان برجسته و از مقربان درگاه خدا خواهد بود.

عيسى عليه‏السلام تحت سرپرستى مادرش مريم عليهاالسلام بزرگ شد، در سن دوازده سالگى به مجلس عابدان و پارسايان و انديشمندان راه يافت، و با آن‏ها به مباحثه و مناظره پرداخت. آثار عظمت و معرفت فوق العاده، در همان نوجوانى در چهره‏اش ديده مى‏شد.

عيسى عليه‏السلام در سى سالگى مبعوث به رسالت شد، گرچه طبق آيه 30 سوره مريم وَ جَعَلَنِى نَبِيّاً هنگام كودكى در گهواره سخن گفت و خود را پيامبر خواند، ولى رسميت رسالتش از سى سالگى به بعد بود. او داراى معجزات فراوان از جمله درمان نمودن بيمارى‏هاى ناعلاج، و زنده كردن مردگان بود. كتاب انجيل بر او نازل شد، و داراى شريعت مستقل بود، و بنى اسرائيل را به سوى خداى يكتا و بى‏همتا، دعوت مى‏كرد، و بر اثر شرايط خاص زندگى و اجبار به سفرهاى متعدد براى تبليغ دين خدا، ازدواج نكرد و ناگزير بود كه به طور مجرد زندگى كند.

از زهد عيسى عليه‏السلام اين كه مى‏گفت: خدايا قرص نان جوينى صبح و ظهر و شب به من برسان، بيش از اين نرسان كه موجب طغيان من گردد.

عيسى عليه‏السلام داراى دوازده يار مخصوص به نام حواريون بود، كه در عصرش و بعد از آن، او را بسيار يارى كردند و در گسترش آيينش كوشيدند، جز يك نفر از آن‏ها به نام يهودا اسخريوطى كه منافق گرديد.

عيسى عليه‏السلام 33 سال عمر كرد، يهوديان او را دستگير كردند تا بكشند، خداوند او را از دست آن‏ها نجات داد و به آسمان برد، و در روزهاى آخر عمر، شمعون را وصى و جانشين خود نمود.

حضرت يحيى عليه‏السلام او را تصديق كرد و از مبلغان آيين او گرديد.(762) آيين او تا بعثت پيامبر اسلام (610 سال) ادامه يافت، و اكنون تعداد پيروان حضرت مسيح عليه‏السلام در دنيا از تعداد همه پيروان اديان ديگر بيشتر است، كه به عنوان مسيحى خوانده مى‏شوند.

ولادت معجزه آساى حضرت عيسى عليه‏السلام‏

مريم عليهاالسلام مادر عيسى عليه‏السلام از بانوان پاك سرشت و برگزيده خدا است (كه شرح حال تولد و نذر مادرش در مورد خدمتگذارى او در مسجد بيت المقدس، قبلا در ذكر زندگى حضرت زكريا عليه‏السلام خاطر نشان گرديد.)

اين بانوى با عظمت، از بانوان نمونه تاريخ است كه از نظر مقام، بعد از فاطمه زهرا عليهاالسلام و خديجه كبرى عليهاالسلام بى نظير مى‏باشد و خداوند در قرآن او را به بزرگى و پاكى و فرزانگى ستوده است.(763)

مريم عليها السلام مطابق نذر مادرش، به خدمتگذارى مسجد پرداخت. او تحت پرستارى حضرت زكريا عليه‏السلام همچنان در مسجد بيت المقدس خدمت مى‏كرد و به عبادت و نيايش ادامه مى‏داد، تا اين كه فرشتگان به نزدش آمدند و او را - بى آن كه ازدواج كرده باشد - به پسرى به نام مسيح، عيسى بن مريم عليهاالسلام بشارت دادند. پسرى كه داراى شخصيت برجسته در دنيا و آخرت است.

مريم گفت: پروردگارا! چگونه فرزندى براى من خواهد بود در حالى كه انسانى با من تماس نگرفته است؟

خداوند فرمود: خدا اين گونه هر چه را بخواهد مى‏آفريند، هنگامى كه وجود چيزى را بخواهد، فقط به آن مى‏گويد موجود باش، آن نيز بى درنگ موجود مى‏شود.(764)

مريم عليهاالسلام در خلوتگاه عبادت، در گوشه‏اى از مسجد بيت المقدس مشغول راز و نياز بود، ناگاه خداوند يكى از فرشتگان بزرگ خود (جبرئيل) را به شكل يك جوان زيبا و خوش قيافه و سالم به سوى مريم فرستاد.

پيدا است كه مريم عليهاالسلام با ديدن آن جوان بيگانه، چه حالتى پيدا مى‏كند، مريم كه همواره پاكدامن مى‏زيسته و از دامان پاكان پرورش يافته و به عفت و پاكدامنى، ضرب‏المثل شده، هراسان و وحشت زده شد(765) و همان لحظه (با احساسات) فرياد زد:

من از تو به خداى رحمان پناه مى‏برم، اگر پرهيزكار هستى. مريم عليهاالسلام با نگرانى و دلهره منتظر پاسخ آن مرد جوان بود، كه ناگهان شنيد او ميگويد:

اءنَّما اَنا رسُولُ رَبِّكِ لَاهَبَ لَكِ غُلاماً زَكِيّاً؛

من فرستاده پروردگار توأم (آمده‏ام) تا پسرى پاكيزه به تو ببخشم.

مريم عليهاالسلام از اين رو كه اطمينان يافت فرستاده خدا به سوى او آمده آرامش يافت، ولى از روى تعجب گفت:

چگونه ممكن است فرزندى براى من باشد، در حالى كه تاكنون انسانى با من تماس نگرفته است، و زن آلوده‏اى هم نيستم؟!

جبرئيل گفت: مطلب همين است كه پروردگارت فرموده، اين كار بر من سهل و آسان است، ما مى‏خواهيم او (عيسى) را نشانه‏اى براى مردم قرار دهيم، و رحمتى از سوى ما براى آنها باشد.(766)

جبرئيل عليه‏السلام در گريبان مريم عليها السلام دميد(767) و از آن پس مريم عليهاالسلام احساس كرد كه باردار شده است.(768)

مريم عليهاالسلام باردار شد، ولى هر چه به روز وضع حمل نزديك مى‏شد، نگران‏تر مى‏گرديد، زيرا با خود مى‏گفت: چه كسى از من مى‏پذيرد كه زنى بدون همسر، باردار شود؟! اگر به من نسبت ناروا بدهند، چه كنم؟ دخترى كه سال‏ها الگوى پاكى و عفت است، چگونه براى او نسبت ناروا و قابل تحمل است؟

از سوى ديگر احساس مى‏كرد كه چون فرزندش از رسولان الهى است، خداوند او را در بحران‏ها حفظ خواهد كرد.

لحظه درد زايمان فرا رسيد، طوفانى از غم و اندوه، سراسر وجود پاك مريم عليهاالسلام را فرا گرفت، به گونه‏اى كه گفت:

يا لَيتَنى مِتُّ قَبلَ هذا وَ كُنتُ نَسياً مَنسِيّاً؛

اى كاش پيش از اين مرده بودم، و به كلى فراموش مى‏شدم.(769)

مريم عليهاالسلام هنگامى كه درد زايمان گرفت، كنار تنه درخت خرماى خشكيده‏اى رفت، تنها و غمگين بود. ناگهان (از جانب خدا) صدايى به گوشش شنيد:

غمگين مباش، خداوند در قسمت پايين پاى تو، چشمه آب گوارايى را جارى ساخته است. و نظر به بالاى سرت بيفكن، بنگر كه چگونه ساقه خشكيده، به درخت نخل بارورى تبديل شده كه ميوه‏ها، شاخه‏هايش را زينت بخشيده‏اند. درخت را تكانى بده تا رطب تازه براى تو فرو ريزد، و از اين غذاى لذيذ و نيروبخش بخور، و از آن آب گوارا بنوش، و چشمت را به اين نوزاد روشن بدار و هرگاه كسى از انسان‏ها را ديدى، (با اشاره) بگو من براى خداوند رحمان روزه‏اى (روزه سكوت) نذر كرده‏ام، بنابراين امروز با هيچ انسانى سخن نمى‏گويم و بدان كه اين نوزاد خودش از خود دفاع خواهد كرد.(770)

به اين ترتيب عيسى عليه‏السلام به قدرت الهى از مادرى پاك و نمونه چشم به جهان گشود.

دو نكته آموزنده (مقام على عليه‏السلام و عفت مريم)

در ماجراى تولد حضرت عيسى عليه‏السلام از مريم عليهاالسلام دو نكته وجود دارد كه پيام‏آور درسهاى بزرگ عقيدتى و عملى است.

1 - با اين كه حضرت مريم عليها السلام از هر نظر پاك بود، و همواره در محراب عبادت به سر مى‏برد و خدمتگزار مسجد بيت المقدس در جهت ظاهر و باطن بود، هنگام زايمان، از جانب خداوند به او خطاب شو از مسجد بيرون برو، و به تعبير قرآن به مكان دوردستى رفت،(771) چرا كه حرمت مسجد را بايد نگه داشت.

ولى در مورد ولادت حضرت اميرمؤمنان على عليه‏السلام هنگامى كه مادرش فاطمه بنت اسد عليهاالسلام مشغول طواف كعبه بود و درد زايمان او را فرا گرفت، ديوار كعبه شكافته شد، و ندايى به او رسيد كه وارد خانه كعبه شو، فاطمه عليهاالسلام داخل خانه كعبه شد، و آن ديوار ترميم يافت و حضرت على عليه‏السلام در درون كعبه يعنى در مقدس‏ترين مكان، متولد شد.(772)

و اين يك افتخار بزرگى است كه بيانگر عظمت حضرت على عليه‏السلام در مقايسه با حضرت عيسى عليه‏السلام مى‏باشد، از اين رو در طول زمان، علماى شيعه به اين مطلب بر عظمت على عليه‏السلام استدلال مى‏كنند.

2 - حضرت مريم عليهاالسلام در رابطه با حفظ حريم عفت و حجاب، بسيار حساس و مراقب بود. هنگامى كه به اذن الهى بدون شوهر باردار شد، از اين نظر كه مردم جاهل مبادا به او تهمت ناجوانمردانه بزنند، بسيار ناراحت بود و شدت ناراحتيش به اندازه‏اى بود كه هنگام زايمان مى‏گفت: يا لَيتَنِى مِتُّ هذا وَ كُنتُ نَسياً مَنسِيّاً؛ اى كاش قبل از اين مرده بودم و به كلى فراموش مى‏شدم. (مريم، 23)

مسيحيانى كه ادعاى پيروى از حضرت عيسى عليه‏السلام مى‏كنند، ولى در اروپا و آمريكا و... آن همه دامنه بى عفتى را گسترش مى‏دهند، در حقيقت دورترين افراد نسبت به حضرت مسيح عليه‏السلام هستند، آن‏ها گستاخى را به جايى رسانده‏اند كه عكسى تحت عنوان عكس حضرت مريم عليهاالسلام پخش مى‏كنند كه نمايانگر يك زن بدحجاب يا بى حجاب است و حتى در كنفرانس زنان كه سال گذشته در پكن برقرار شد، عكس آن چنانى را به عنوان عكس حضرت مريم عليهاالسلام بر بالاى دكور سالن كنفرانس نصب كرده بودند، زهى گستاخى و اهانت بى شرمانه كه روح پاك حضرت مريم عليهاالسلام از چنان نسبت‏هاى ناروا بيزار است، اكنون نيز او مى‏گويد:

كاش به دنيا نيامده بودم، يا به طور كلى فراموش مى‏شدم و مرا به اين گونه عكس و تمثال، متهم نمى‏كردند!

عجيب است، مريم كه بايد سمبل حجاب و عفت گردد، به دست مردم نااهل، سمبل بدحجابى و دريدگى ضد حجاب شده است!!

امداد غيبى به كمك مريم عليهاالسلام، با سخن گفتن در گهواره‏

مريم عليهاالسلام عيسى عليه‏السلام را در آغوش گرفت و به سوى مردم آمد، مردم جاهل و بى‏پروا، بى‏درنگ به آن بانوى بسيار پاك، نسبت ناروا دادند، و گفتند: اى مريم! كار بسيار عجيب و بدى انجام دادى! اى خواهر هارون (اى كسى كه همچون هارون پيامبر، به پاكى و تقوا معروف هستى) نه پدر تو (عمران) مرد بدى بود، و نه مادرت (حنّه) بانوى ناپاكى بود، اين پسر را از كجا آورده‏اى؟!

مريم در حالى كه بسيار در فشار بود، سكوت كرد ولى ديد آن‏ها همچنان به ناسزاگويى ادامه مى‏دهند. در اين هنگام عيسى عليه‏السلام در گهواره دستى در نزد مريم عليهاالسلام بود، مريم اشاره به عيسى عليه‏السلام كرد، كه‏اى فرزند به پاكى من و پاكزادى خودت، گواهى بده، و به آن‏ها گفت: از اين كودك بپرسيد.

قوم كه از اشاره مريم عليهاالسلام بسيار ناراحت شده بودند، با نيشخند و ناراحتى گفتند:

ما چگونه با كودكى كه در گهواره است سخن بگوييم؟(773)

امام باقر عليه‏السلام فرمود: هفتاد نفر زن، اطراف مريم عليهاالسلام را گرفتند و او را با ناسزاگويى سرزنش نمودند، در اين هنگام عيسى عليه‏السلام در گهواره به آن‏ها گفت: واى بر شما! آيا به مادرم نسبت ناروا مى‏دهيد، من بنده خدا هستم، خداوند به من كتاب داده، سوگند به خدا بر هر يك از شما به خاطر تهمتى كه به مادرم مى‏زنيد بحد تهمت را جارى مى‏كنم.

يكى از حاضران از امام باقر عليه‏السلام پرسيد: آيا بعد از اين (هنگامى كه عيسى بزرگ شد) عيسى عليه‏السلام بر آن‏ها حد جارى كرد؟

امام باقر عليه‏السلام فرمود: آرى بحمدلله.(774)

گواهى عيسى عليه‏السلام در گهواره، در قرآن چنين آمده است:

من بنده خدايم، خداوند به من كتاب آسمانى داده و مرا پيامبر نموده است و مرا وجودى پربركت كرده و مرا در هر كجا باشم، مادام كه زنده‏ام، به نماز و زكات توصيه نموده است - و مرا نسبت به مادرم نيكوكار قرار داده و جبّار و شقى قرار نداده است - و سلام خدا بر من، آن روز كه متولّد شدم، و آن روز كه مى‏ميرم، و آن روز كه زنده برانگيخته مى‏شوم.(775)

هنگامى كه قوم به طور آشكار، سخنان فوق را از عيسى عليه‏السلام شنيدند، دريافتند كه مريم عليهاالسلام از هر گونه ناپاكى، پاك و منزه است و عيسى عليه‏السلام بعد از اين تكلم، تا زمانى كه بزرگ شد و به حد زبان گشودن رسيد، سخن نگفت.(776)

ابوبصير از امام صادق عليه‏السلام پرسيد: چرا خداوند عيسى عليه‏السلام را بدون پدر آفريد؟

امام صادق عليه‏السلام در پاسخ فرمود: تا مردم به قدرت وسيع الهى پى ببرند و بدانند كه خدا حتى قدرت دارد كه از زن بى همسر، فرزند بيافريند، چنان كه قدرت دارد انسانى (مانند آدم عليه‏السلام) را بدون پدر و مادر خلق كند، و او بر هر چيز قادر است.(777)

رسالت عيسى عليه‏السلام و معجزات و پندهاى او

حضرت عيسى عليه‏السلام در سى سالگى رسماً رسالت خود را به مردم اعلام نمود، و هر رسولى براى اثبات پيامبرى و رسالت خود معجزه دارد. عيسى عليه‏السلام به بنى اسرائيل گفت:

انِّى قَد جِئتُكم بآيَةٍ مِن ربِّكُم؛

من از طرف پروردگار شما نشانه‏اى برايتان آورده‏ام.(778)

آنگاه پنج معجزه خود را به اين ترتيب برشمرد:

1 - من از گِل چيزى به شكل پرنده مى‏سازم، سپس در آن مى‏دمم، به فرمان خدا پرنده‏اى مى‏گردد.

2 - كور مادرزاد را بينا مى‏كنم.

3 - مبتلايان به بيمارى برص (پيسى) را بهبود مى‏بخشم.

4 - مردگان را زنده مى‏كنم.

5 - و از آن چه مى‏خوريد و در خانه خود ذخيره مى‏سازيد، خبر مى‏دهم.

قطعا در اين نه نشانه‏اى براى شما به سوى حق است، اگر ايمان داشته باشيد.(779)

اى مردم! خداوند پروردگار من و شما است، او را بپرستيد، نه من و نه چيز ديگر را اين است راه راست.(780)

گروهى عيسى عليه‏السلام را تصديق كرده، ايمان آوردند، ولى گروهى ديگر او را انكار كرده و معجزات او را سحر و جادو خواندند. عيسى عليه‏السلام همچنان مردم را به سوى توحيد دعوت مى‏كرد، و با پند و اندرز، آن‏ها را به راه راست هدايت مى‏نمود.

روزى با حواريون (ياران خاص خود) از سرزمين اردن به بيت المقدس، حركت كردند. در بين راه هر كور و شل را مى‏ديد به اذن خدا شفا مى‏بخشيد. به اين ترتيب مردم را با آيات و نشانه‏هاى الهى، از بت‏پرستى و انحراف بر حذر داشته و به سوى خداى بزرگ راهنمايى مى‏نمود.(781)

شخصى از او پرسيد: سخت‏ترين چيز چيست؟ فرمود: خشم خدا. از او پرسيد: چه چيز موجب دورماندن از خشم خدا است؟ فرمود: ترك خشم خود. به گفته مولانا:

گفت عيسى را يكى هشيار سر   چيست در هستى ز جمله صعب‏تر
گفتش اى جان! صعب تو خشم خدا   كه از آن دوزخ همى لرزد چو ما
گفت از خشم خدا چبود امان   گفت: ترك خشم خويش اندر زمان
كظم غيظ است اى پسر خط امان   خشم حق ياد آور و در كش عنان‏(782)

مائده آسمانى، يكى از معجزات عيسى عليه‏السلام‏

حواريون دوازده نفر از ياران مخصوص حضرت عيسى عليه‏السلام بودند كه بعضى از آن‏ها لغزش پيدا كردند. نامهايشان چنين بود: پطرس، اندرياس، يعقوب، يوحنا، فيلوپس، برتر لوما، توما، متّى، يعقوب بن حلفا، شمعون ملقب به غيور، يهودا برادر يعقوب، و يهوداى اسخريوطى كه به حضرت عيسى عليه‏السلام خيانت كرد. آن‏ها با اين كه ايمان آورده بودند مى‏خواستند با ديدن معجزه ديگرى از عيسى عليه‏السلام كه آن هم مربوط به آسمان باشد قلبشان سرشار از يقين گردد، به عيسى عليه‏السلام عرض كردند: آيا پروردگار تو مى‏تواند مائده‏اى از آسمان (يعنى غذايى از آسمان) براى ما بفرستد؟

اين تقاضا كه بوى شك مى‏داد، حضرت عيسى عليه‏السلام را نگران كرد، به آن‏ها هشدار داد و فرمود: اگر ايمان آورده‏ايد از خدا بترسيد.

حواريون گفتند: ما مى‏خواهيم از آن غذا بخوريم تا قلبمان سرشار از اطمينان و يقين گردد و به روشنى بدانيم كه آن چه به ما گفته‏اى راست است و بر آن گواهى دهيم.

هنگامى كه عيسى عليه‏السلام از حسن نيت آن‏ها آگاه شد، به خدا عرض كرد:

خدايا مائده‏اى (سفره‏اى از غذا) از آسمان براى ما بفرست تا عيدى براى اول و آخر ما باشد، و نشانه‏اى از جانب تو محسوب شود، و به ما روزى ده كه تو بهترين روزى‏دهندگان هستى.

خداوند به عيسى عليه‏السلام وحى كرد: من چنين مائده‏اى براى شما نازل مى‏كنم، ولى بايد م توجه باشيد كه مسؤوليت شما بعد از نزول اين مائده، بسيار سنگين‏تر خواهد بود. اگر پس از مشاهده چنين معجزه آشكارى هر كس از شما به راه كفر رود، او را آن چنان عذاب كنم كه هيچ كس را آن گونه عذاب نكرده باشم.(783)

مائده نازل شد، و در ميان آن چند قرص نان و چند ماهى بود و چون مائده در روز يكشنبه نازل شد، مسيحيان آن روز را روز عيد ناميدند و در دعاى حضرت مسيح عليه‏السلام نيز آمده بود: مائده موجب عيد براى ما شود. يعنى ما را به خويشتن و به وجدان و سرنوشت نخستينمان باز گردان كه بر اساس توحيد و ايمان است.

روايت شده: پس از چند بار نزول مائده، خداوند به عيسى عليه‏السلام وحى كرد: مائده را براى تهيدستان قرار بده نه ثروتمندان. عيسى عليه‏السلام چنين كرد، ثروتمندان به شك و ترديد افتادند، و مردم را در مورد معجزه بودن مائده به شك انداختند. خداوند 333 نفر از مردان آن‏ها را به صورت خوك، مسخ نمود كه حركت مى‏كردند و كثافات را مى‏خوردند. بستگان آن‏ها گريه كردند و دست به دامن حضرت عيسى عليه‏السلام شدند، ولى آن‏ها بعد از سه روز به هلاكت رسيدند.(784)

نمونه‏اى از تواضع حضرت عيسى عليه‏السلام‏

روزى عيسى عليه‏السلام به حواريون (اصحاب نزديك و خاص) خود فرمود: من كارى با شما دارم، آن را انجام دهيد. (از آن جلوگيرى نكنيد.)

حواريون: كارت را انجام بده، ما آماده هستيم.

حضرت عيسى عليه‏السلام برخاست و پاهاى آن‏ها را شست، آن‏ها عرض كردند: اى روح خدا! ما سزاوارتر به اين كار هستيم.

حضرت عيسى عليه‏السلام فرمود: سزاوارترين انسان به تواضع و فروتنى، عالِم است، من اين گونه به شما تواضع نمودم، تا بعد از من، شما نسبت به مردم، اين گونه تواضع كنيد.

آن گاه عيسى عليه‏السلام افزود:

بالتَّواضُعِ تَعمُرُ الحِكمَةُ لا بِالتَّكَبُّرِ، وَ كَذلِكَ فِى السَّهلِ ينبُتُ الزَّرعُ لا فِى الجَبَلِ؛

بناى حكمت با تواضع ساخته مى‏شود، نه با تكبر، و همچنين زراعت در زمين نرم مى‏رويد، نه در زمين سخت.(785)

مجازات همسفر عيسى، بر اثر خودبينى‏

يكى از مهمترين كارهاى حضرت عيسى عليه‏السلام براى تبليغ دين برنامه سياحت و بيابانگردى بود. در يكى از اين سياحت‏ها، يكى از دوستانش كه قد كوتاه بود و همواره در كنار حضرت عيسى عليه‏السلام ديده مى‏شد، به همراه عيسى عليه‏السلام به راه افتاد، تا با هم به دريا رسيدند. عيسى با يقين خالص و راستين گفت: بسم‏الله، سپس بر روى آب حركت كرد، بى آن كه غرق شود.

آن شخص قد كوتاه هم وقتى كه عيسى عليه‏السلام را ديد كه بر روى آب راه مى‏رود، با يقين خالص گفت: بسم‏الله، و سپس بر روى آب به راه افتاد، بى آن كه غرق بشود، تا به عيسى عليه‏السلام رسيد. ولى در همين حال، خودبينى او را گرفت و با خود گفت: اين عيسى روح الله است كه بر روى آب، گام بر مى‏دارد، من نيز روى آب حركت مى‏كنم، فَما فَضلُهُ عَلىَّ؟ بنابراين، عيسى عليه‏السلام چه برترى بر من دارد؟ همان دم زير پايش بى‏قرار شد و در آب فرو رفت و فرياد زد: اى روح الله! دستم به دامنت، مرا بگير و از غرق شدن نجات بده.

عيسى عليه‏السلام دست او را گرفت و از آب بيرون كشيد و به او فرمود: اى كوتاه قد! مگر چه گفتى؟ (كه در آب فرو رفتى)

كوتاه قد: گفتم؛ اين روح الله است كه بر روى آب مى‏رود، من نيز بر روى آب مى‏روم. (بنابراين چه فرقى بين ما هست)، خودبينى مرا فراگرفت (و در نتيجه به مكافاتش رسيدم).

عيسى عليه‏السلام فرمود: تو خود را (بر اثر خودبينى) در مقامى كه خدا آن را براى تو قرار نداده، نهادى. خداوند بر تو غضب كرد، اكنون از آن چه گفتى توبه كن.

او توبه كرد، آن گاه به مرتبه‏اى كه خدا برايش قرار داده بود، بازگشت.(786)

گفتگوى عيسى با مرده زنده شده در روستاى بلازده‏

روزى حضرت عيسى عليه‏السلام و حواريون در سير و سياحت خود به روستايى رسيدند، ديدند اهل آن روستا و پرندگان و حيوانات آن، همه به طور عمومى مرده‏اند.

عيسى عليه‏السلام به همراهان فرمود: معلوم است كه اينها به عذاب عمومى الهى كشته شده‏اند. اگر آن‏ها به تدريج مرده بودند، همديگر را به خاك مى‏سپردند.

حواريون: اى روح خدا، از خداوند درخواست كن تا اين‏ها را زنده كند تا علت عذابى را كه به سراغ آن‏ها آمده، براى ما بيان كنند، تا ما از كردارى كه موجب عذاب الهى مى‏شود، دورى كنيم.

حضرت عيسى عليه‏السلام از درگاه خدا خواست تا آن‏ها را زنده كند، از جانب آسمان به عيسى عليه‏السلام ندا شد كه: آنان را صدا بزن.

عيسى عليه‏السلام شبانه بالاى تپه‏اى از زمين رفت و فرمود: اى مردم روستا!

يك نفر از آن‏ها زنده شد و گفت: بلى، اى روح و كلمه خدا!

عيسى: واى به حال شما، كردار شما چه بوده؟ (كه اين گونه شما را دستخوش بلاى عمومى نموده است.)

مرد زنده شده: چهار چيز ما را مشمول عذاب الهى كرد:

1 - پرستش طاغوت.

2 - دلبستگى به دنيا با ترس اندك از خدا.

3 - آرزوى دور و دراز.

4 - غفلت و سرگرمى به بازى‏هاى دنيا.

عيسى: دلبستگى شما به دنيا چه اندازه بود؟

مرد زنده شده: همانند علاقه كودك به مادرش. هنگامى كه دنيا به ما رو مى‏آورد شاد و خوشحال مى‏شديم، و هنگامى كه دنيا به ما پشت مى‏كرد، گريه مى‏كرديم و محزون مى‏شديم.

عيسى: طاغوت را چگونه مى‏پرستيديد؟

مرد زنده شده: ما از گنهكاران پيروى مى‏كرديم.

عيسى عليه‏السلام: عاقبت كارتان چگونه پايان يافت؟

مرد زنده شده: شبى با خوشى به سر برديم، صبح آن در هاويه افتاديم.

عيسى: هاويه چيست؟

مرد زنده شده: هاويه، سجّين است.

عيسى: سجين چيست؟

مرد زنده شده: سجين، به كوه‏هاى گداخته به آتش است كه تا روز قيامت، بر ما مى‏افروزد.

عيسى: وقتى به هلاكت رسيديد، چه گفتيد و مأموران الهى، به شما چه گفتند؟

مرد زنده شده: گفتند: ما را به دنيا بازگردانيد، تا كارهاى نيك در آن انجام دهيم و زاهد و پارسا گرديم، به ما گفته شد: دروغ مى‏گوييد.

عيسى: واى به حال شما! چه شد كه غير از تو، شخص ديگرى از اين هلاك شدگان با من سخن نگفت؟

مرد زنده شده: اى روح خدا! دهان همه آن‏ها با دهنه آتشين بسته شده است، و آن‏ها به دست فرشتگان خشن، گرفتار مى‏باشند. من در دنيا در ميان آن‏ها زندگى مى‏كردم، ولى از آن‏ها نبودم. (و مانند آن‏ها گناه نمى‏كردم) تا وقتى كه عذاب عمومى فرا رسيد و مرا نيز فرا گرفت. اكنون به تار مويى در لبه پرتگاه دوزخ آويزان مى‏باشم، نمى‏دانم كه از كجا در ميان دوزخ واژگون مى‏شوم، يا نجات مى‏يابم. (احتمالا عذاب اين شخص، به خاطر ترك امر به معروف و نهى از منكر بوده است.)

عيسى عليه‏السلام به حواريون رو كرد و فرمود:

يا اَولياءَ اللهِ! اَكلُ الخُبزَ اليابِسِ بالمِلحِ الجَريشِ، وَ النَّومِ عَلَى المَزابِلِ خيرٌ كَثِيرٌ مَعَ عاقِبَةِ الدُّنيا وَ الآخِرَةِ؛

اى دوستان خدا! خوردن نان خشك با نمك زبر و خشن، و خوابيدن بر روى خاشاك‏هاى آلوده، بسيار بهتر است، اگر همراه عافيت و سلامتى دنيا و آخرت باشد.(787)