27- حضرت عيسى عليهالسلام
يكى از پيامبران اولوالعزم و بزرگ، حضرت عيسى عليهالسلام است كه نام مباركش در
قرآن 25 بار به عنوان عيسى و 13 بار به عنوان مسيح آمده است، واژه عيسى ترجمه عربى
كلمه يشوع است كه به معنى نجات دهنده مىباشد.
او 1998 سال قبل (570 سال قبل از ولادت پيامبر اسلام) در سرزمين كوفه در كنار رود
فرات چشم به جهان گشود.(761)و
به گفته بعضى او در دهكده ناصره يا بيت المقدس در عصر سلطنت فرهاد پنجم يكى از
شاهان اشكانى متولد گرديد.
ولادت او به طور معجزه به اذن خدا، بدون پدر رخ داد. مادرش حضرت مريم عليهاالسلام
دختر عمران از بانوان فرزانه و از شخصيتهاى برجسته بنى اسرائيل بود، پدر مريم
عليهاالسلام به نام عمران از نسل حضرت سليمان عليهالسلام بود و از علماى برجسته و
پارسا و عابد بنى اسرائيل به شمار مىآمد.
نام مريم عليهاالسلام در قرآن 34 بار آمده، و يك سوره قرآن (سوره نوزدهم) به نام
مريم است، كه از آيه 16 تا 36 به ماجراى ولادت حضرت عيسى عليهالسلام و سخن گفتن او
در گهواره، و بخشى از زندگى او و چگونگى دعوتش مىپردازد.
قبل از آن كه عيسى عليهالسلام متولد شود، فرشتگان از جانب خداوند مريم
عليهاالسلام را به تولد او مژده دادند و شخصيت عيسى عليهالسلام را معرفى كردند،
چنان كه در آيه 45 سوره آل عمران مىخوانيم:
إِذْ قَالَتِ الْمَلآئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ
يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا
فِى الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ؛
به ياد آوريد هنگامى را كه فرشتگان (از جانب خدا) به مريم
گفتند: اى مريم! تو را به كلمهاى (وجود باعظمتى) از طرف خودش مژده مىدهد كه نامش
مسيح، عيسى پسر مريم است، در حالى كه در دو جهان، انسان برجسته و از مقربان درگاه
خدا خواهد بود.
عيسى عليهالسلام تحت سرپرستى مادرش مريم عليهاالسلام بزرگ شد، در سن دوازده سالگى
به مجلس عابدان و پارسايان و انديشمندان راه يافت، و با آنها به مباحثه و مناظره
پرداخت. آثار عظمت و معرفت فوق العاده، در همان نوجوانى در چهرهاش ديده مىشد.
عيسى عليهالسلام در سى سالگى مبعوث به رسالت شد، گرچه طبق آيه 30 سوره مريم
وَ جَعَلَنِى نَبِيّاً هنگام كودكى در گهواره سخن گفت و خود را پيامبر
خواند، ولى رسميت رسالتش از سى سالگى به بعد بود. او داراى معجزات فراوان از جمله
درمان نمودن بيمارىهاى ناعلاج، و زنده كردن مردگان بود. كتاب انجيل بر او نازل شد،
و داراى شريعت مستقل بود، و بنى اسرائيل را به سوى خداى يكتا و بىهمتا، دعوت
مىكرد، و بر اثر شرايط خاص زندگى و اجبار به سفرهاى متعدد براى تبليغ دين خدا،
ازدواج نكرد و ناگزير بود كه به طور مجرد زندگى كند.
از زهد عيسى عليهالسلام اين كه مىگفت: خدايا قرص نان جوينى
صبح و ظهر و شب به من برسان، بيش از اين نرسان كه موجب طغيان من گردد.
عيسى عليهالسلام داراى دوازده يار مخصوص به نام حواريون
بود، كه در عصرش و بعد از آن، او را بسيار يارى كردند و در گسترش آيينش كوشيدند، جز
يك نفر از آنها به نام يهودا اسخريوطى كه منافق گرديد.
عيسى عليهالسلام 33 سال عمر كرد، يهوديان او را دستگير كردند تا بكشند، خداوند او
را از دست آنها نجات داد و به آسمان برد، و در روزهاى آخر عمر، شمعون را وصى و
جانشين خود نمود.
حضرت يحيى عليهالسلام او را تصديق كرد و از مبلغان آيين او گرديد.(762)
آيين او تا بعثت پيامبر اسلام (610 سال) ادامه يافت، و اكنون تعداد پيروان حضرت
مسيح عليهالسلام در دنيا از تعداد همه پيروان اديان ديگر بيشتر است، كه به عنوان
مسيحى خوانده مىشوند.
ولادت معجزه آساى حضرت عيسى عليهالسلام
مريم عليهاالسلام مادر عيسى عليهالسلام از بانوان پاك سرشت و برگزيده خدا است (كه
شرح حال تولد و نذر مادرش در مورد خدمتگذارى او در مسجد بيت المقدس، قبلا در ذكر
زندگى حضرت زكريا عليهالسلام خاطر نشان گرديد.)
اين بانوى با عظمت، از بانوان نمونه تاريخ است كه از نظر مقام، بعد از فاطمه زهرا
عليهاالسلام و خديجه كبرى عليهاالسلام بى نظير مىباشد و خداوند در قرآن او را به
بزرگى و پاكى و فرزانگى ستوده است.(763)
مريم عليها السلام مطابق نذر مادرش، به خدمتگذارى مسجد پرداخت. او تحت پرستارى
حضرت زكريا عليهالسلام همچنان در مسجد بيت المقدس خدمت مىكرد و به عبادت و نيايش
ادامه مىداد، تا اين كه فرشتگان به نزدش آمدند و او را - بى آن كه ازدواج كرده
باشد - به پسرى به نام مسيح، عيسى بن مريم عليهاالسلام بشارت دادند. پسرى كه داراى
شخصيت برجسته در دنيا و آخرت است.
مريم گفت: پروردگارا! چگونه فرزندى براى من خواهد بود در حالى
كه انسانى با من تماس نگرفته است؟
خداوند فرمود: خدا اين گونه هر چه را بخواهد مىآفريند،
هنگامى كه وجود چيزى را بخواهد، فقط به آن مىگويد موجود باش، آن نيز بى درنگ موجود
مىشود.(764)
مريم عليهاالسلام در خلوتگاه عبادت، در گوشهاى از مسجد بيت المقدس مشغول راز و
نياز بود، ناگاه خداوند يكى از فرشتگان بزرگ خود (جبرئيل) را به شكل يك جوان زيبا و
خوش قيافه و سالم به سوى مريم فرستاد.
پيدا است كه مريم عليهاالسلام با ديدن آن جوان بيگانه، چه حالتى پيدا مىكند، مريم
كه همواره پاكدامن مىزيسته و از دامان پاكان پرورش يافته و به عفت و پاكدامنى،
ضربالمثل شده، هراسان و وحشت زده شد(765)
و همان لحظه (با احساسات) فرياد زد:
من از تو به خداى رحمان پناه مىبرم، اگر پرهيزكار هستى.
مريم عليهاالسلام با نگرانى و دلهره منتظر پاسخ آن مرد جوان بود، كه ناگهان شنيد او
ميگويد:
اءنَّما اَنا رسُولُ رَبِّكِ لَاهَبَ لَكِ غُلاماً
زَكِيّاً؛
من فرستاده پروردگار توأم (آمدهام) تا پسرى پاكيزه به تو
ببخشم.
مريم عليهاالسلام از اين رو كه اطمينان يافت فرستاده خدا به سوى او آمده آرامش
يافت، ولى از روى تعجب گفت:
چگونه ممكن است فرزندى براى من باشد، در حالى كه تاكنون
انسانى با من تماس نگرفته است، و زن آلودهاى هم نيستم؟!
جبرئيل گفت: مطلب همين است كه پروردگارت فرموده، اين كار بر من سهل و آسان است، ما
مىخواهيم او (عيسى) را نشانهاى براى مردم قرار دهيم، و رحمتى از سوى ما براى آنها
باشد.(766)
جبرئيل عليهالسلام در گريبان مريم عليها السلام دميد(767)
و از آن پس مريم عليهاالسلام احساس كرد كه باردار شده است.(768)
مريم عليهاالسلام باردار شد، ولى هر چه به روز وضع حمل نزديك مىشد، نگرانتر
مىگرديد، زيرا با خود مىگفت: چه كسى از من مىپذيرد كه زنى
بدون همسر، باردار شود؟! اگر به من نسبت ناروا بدهند، چه كنم؟ دخترى كه
سالها الگوى پاكى و عفت است، چگونه براى او نسبت ناروا و قابل تحمل است؟
از سوى ديگر احساس مىكرد كه چون فرزندش از رسولان الهى است، خداوند او را در
بحرانها حفظ خواهد كرد.
لحظه درد زايمان فرا رسيد، طوفانى از غم و اندوه، سراسر وجود پاك مريم عليهاالسلام
را فرا گرفت، به گونهاى كه گفت:
يا لَيتَنى مِتُّ قَبلَ هذا وَ كُنتُ نَسياً مَنسِيّاً؛
اى كاش پيش از اين مرده بودم، و به كلى فراموش مىشدم.(769)
مريم عليهاالسلام هنگامى كه درد زايمان گرفت، كنار تنه درخت خرماى خشكيدهاى رفت،
تنها و غمگين بود. ناگهان (از جانب خدا) صدايى به گوشش شنيد:
غمگين مباش، خداوند در قسمت پايين پاى تو، چشمه آب گوارايى را
جارى ساخته است. و نظر به بالاى سرت بيفكن، بنگر كه چگونه ساقه خشكيده، به درخت نخل
بارورى تبديل شده كه ميوهها، شاخههايش را زينت بخشيدهاند. درخت را تكانى بده تا
رطب تازه براى تو فرو ريزد، و از اين غذاى لذيذ و نيروبخش بخور، و از آن آب گوارا
بنوش، و چشمت را به اين نوزاد روشن بدار و هرگاه كسى از انسانها را ديدى، (با
اشاره) بگو من براى خداوند رحمان روزهاى (روزه سكوت) نذر كردهام، بنابراين امروز
با هيچ انسانى سخن نمىگويم و بدان كه اين نوزاد خودش از خود دفاع خواهد كرد.(770)
به اين ترتيب عيسى عليهالسلام به قدرت الهى از مادرى پاك و نمونه چشم به جهان
گشود.
دو نكته آموزنده (مقام على عليهالسلام و عفت مريم)
در ماجراى تولد حضرت عيسى عليهالسلام از مريم عليهاالسلام دو نكته وجود دارد كه
پيامآور درسهاى بزرگ عقيدتى و عملى است.
1 - با اين كه حضرت مريم عليها السلام از هر نظر پاك بود، و همواره در محراب عبادت
به سر مىبرد و خدمتگزار مسجد بيت المقدس در جهت ظاهر و باطن بود، هنگام زايمان، از
جانب خداوند به او خطاب شو از مسجد بيرون برو، و به تعبير قرآن به مكان دوردستى
رفت،(771)
چرا كه حرمت مسجد را بايد نگه داشت.
ولى در مورد ولادت حضرت اميرمؤمنان على عليهالسلام هنگامى كه مادرش فاطمه بنت اسد
عليهاالسلام مشغول طواف كعبه بود و درد زايمان او را فرا گرفت، ديوار كعبه شكافته
شد، و ندايى به او رسيد كه وارد خانه كعبه شو، فاطمه عليهاالسلام داخل خانه كعبه
شد، و آن ديوار ترميم يافت و حضرت على عليهالسلام در درون كعبه يعنى در مقدسترين
مكان، متولد شد.(772)
و اين يك افتخار بزرگى است كه بيانگر عظمت حضرت على عليهالسلام در مقايسه با حضرت
عيسى عليهالسلام مىباشد، از اين رو در طول زمان، علماى شيعه به اين مطلب بر عظمت
على عليهالسلام استدلال مىكنند.
2 - حضرت مريم عليهاالسلام در رابطه با حفظ حريم عفت و حجاب، بسيار حساس و مراقب
بود. هنگامى كه به اذن الهى بدون شوهر باردار شد، از اين نظر كه مردم جاهل مبادا به
او تهمت ناجوانمردانه بزنند، بسيار ناراحت بود و شدت ناراحتيش به اندازهاى بود كه
هنگام زايمان مىگفت: يا لَيتَنِى مِتُّ هذا وَ كُنتُ نَسياً
مَنسِيّاً؛ اى كاش قبل از اين مرده بودم و به كلى
فراموش مىشدم. (مريم، 23)
مسيحيانى كه ادعاى پيروى از حضرت عيسى عليهالسلام مىكنند، ولى در اروپا و آمريكا
و... آن همه دامنه بى عفتى را گسترش مىدهند، در حقيقت دورترين افراد نسبت به حضرت
مسيح عليهالسلام هستند، آنها گستاخى را به جايى رساندهاند كه عكسى تحت عنوان عكس
حضرت مريم عليهاالسلام پخش مىكنند كه نمايانگر يك زن بدحجاب يا بى حجاب است و حتى
در كنفرانس زنان كه سال گذشته در پكن برقرار شد، عكس آن
چنانى را به عنوان عكس حضرت مريم عليهاالسلام بر بالاى دكور سالن كنفرانس نصب كرده
بودند، زهى گستاخى و اهانت بى شرمانه كه روح پاك حضرت مريم عليهاالسلام از چنان
نسبتهاى ناروا بيزار است، اكنون نيز او مىگويد:
كاش به دنيا نيامده بودم، يا به طور كلى فراموش مىشدم و مرا
به اين گونه عكس و تمثال، متهم نمىكردند!
عجيب است، مريم كه بايد سمبل حجاب و عفت گردد، به دست مردم نااهل، سمبل بدحجابى و
دريدگى ضد حجاب شده است!!
امداد غيبى به كمك مريم عليهاالسلام، با سخن گفتن در گهواره
مريم عليهاالسلام عيسى عليهالسلام را در آغوش گرفت و به سوى مردم آمد، مردم جاهل
و بىپروا، بىدرنگ به آن بانوى بسيار پاك، نسبت ناروا دادند، و گفتند:
اى مريم! كار بسيار عجيب و بدى انجام دادى! اى خواهر هارون (اى كسى كه همچون هارون
پيامبر، به پاكى و تقوا معروف هستى) نه پدر تو (عمران) مرد بدى بود، و نه مادرت
(حنّه) بانوى ناپاكى بود، اين پسر را از كجا آوردهاى؟!
مريم در حالى كه بسيار در فشار بود، سكوت كرد ولى ديد آنها همچنان به ناسزاگويى
ادامه مىدهند. در اين هنگام عيسى عليهالسلام در گهواره دستى در نزد مريم
عليهاالسلام بود، مريم اشاره به عيسى عليهالسلام كرد، كهاى فرزند به پاكى من و
پاكزادى خودت، گواهى بده، و به آنها گفت: از اين كودك بپرسيد.
قوم كه از اشاره مريم عليهاالسلام بسيار ناراحت شده بودند، با نيشخند و ناراحتى
گفتند:
ما چگونه با كودكى كه در گهواره است سخن بگوييم؟(773)
امام باقر عليهالسلام فرمود: هفتاد نفر زن، اطراف مريم عليهاالسلام را گرفتند و
او را با ناسزاگويى سرزنش نمودند، در اين هنگام عيسى عليهالسلام در گهواره به
آنها گفت: واى بر شما! آيا به مادرم نسبت ناروا مىدهيد، من
بنده خدا هستم، خداوند به من كتاب داده، سوگند به خدا بر هر يك از شما به خاطر
تهمتى كه به مادرم مىزنيد بحد تهمت را جارى مىكنم.
يكى از حاضران از امام باقر عليهالسلام پرسيد: آيا بعد از اين (هنگامى كه عيسى
بزرگ شد) عيسى عليهالسلام بر آنها حد جارى كرد؟
امام باقر عليهالسلام فرمود: آرى بحمدلله.(774)
گواهى عيسى عليهالسلام در گهواره، در قرآن چنين آمده است:
من بنده خدايم، خداوند به من كتاب آسمانى داده و مرا پيامبر
نموده است و مرا وجودى پربركت كرده و مرا در هر كجا باشم، مادام كه زندهام، به
نماز و زكات توصيه نموده است - و مرا نسبت به مادرم نيكوكار قرار داده و جبّار و
شقى قرار نداده است - و سلام خدا بر من، آن روز كه متولّد شدم، و آن روز كه
مىميرم، و آن روز كه زنده برانگيخته مىشوم.(775)
هنگامى كه قوم به طور آشكار، سخنان فوق را از عيسى عليهالسلام شنيدند، دريافتند
كه مريم عليهاالسلام از هر گونه ناپاكى، پاك و منزه است و عيسى عليهالسلام بعد از
اين تكلم، تا زمانى كه بزرگ شد و به حد زبان گشودن رسيد، سخن نگفت.(776)
ابوبصير از امام صادق عليهالسلام پرسيد: چرا خداوند عيسى
عليهالسلام را بدون پدر آفريد؟
امام صادق عليهالسلام در پاسخ فرمود: تا مردم به قدرت وسيع
الهى پى ببرند و بدانند كه خدا حتى قدرت دارد كه از زن بى همسر، فرزند بيافريند،
چنان كه قدرت دارد انسانى (مانند آدم عليهالسلام) را بدون پدر و مادر خلق كند، و
او بر هر چيز قادر است.(777)
رسالت عيسى عليهالسلام و معجزات و پندهاى او
حضرت عيسى عليهالسلام در سى سالگى رسماً رسالت خود را به مردم اعلام نمود، و هر
رسولى براى اثبات پيامبرى و رسالت خود معجزه دارد. عيسى عليهالسلام به بنى اسرائيل
گفت:
انِّى قَد جِئتُكم بآيَةٍ مِن ربِّكُم؛
من از طرف پروردگار شما نشانهاى برايتان آوردهام.(778)
آنگاه پنج معجزه خود را به اين ترتيب برشمرد:
1 - من از گِل چيزى به شكل پرنده مىسازم، سپس در آن مىدمم، به فرمان خدا
پرندهاى مىگردد.
2 - كور مادرزاد را بينا مىكنم.
3 - مبتلايان به بيمارى برص (پيسى) را بهبود مىبخشم.
4 - مردگان را زنده مىكنم.
5 - و از آن چه مىخوريد و در خانه خود ذخيره مىسازيد، خبر مىدهم.
قطعا در اين نه نشانهاى براى شما به سوى حق است، اگر ايمان داشته باشيد.(779)
اى مردم! خداوند پروردگار من و شما است، او را بپرستيد، نه من و نه چيز ديگر را
اين است راه راست.(780)
گروهى عيسى عليهالسلام را تصديق كرده، ايمان آوردند، ولى گروهى ديگر او را انكار
كرده و معجزات او را سحر و جادو خواندند. عيسى عليهالسلام همچنان مردم را به سوى
توحيد دعوت مىكرد، و با پند و اندرز، آنها را به راه راست هدايت مىنمود.
روزى با حواريون (ياران خاص خود) از سرزمين اردن به بيت المقدس، حركت كردند. در
بين راه هر كور و شل را مىديد به اذن خدا شفا مىبخشيد. به اين ترتيب مردم را با
آيات و نشانههاى الهى، از بتپرستى و انحراف بر حذر داشته و به سوى خداى بزرگ
راهنمايى مىنمود.(781)
شخصى از او پرسيد: سختترين چيز چيست؟ فرمود:
خشم خدا. از او پرسيد: چه چيز موجب دورماندن از خشم خدا
است؟ فرمود: ترك خشم خود. به گفته مولانا:
گفت عيسى را يكى هشيار سر
|
|
چيست در هستى ز جمله صعبتر
|
گفتش اى جان! صعب تو خشم خدا
|
|
كه از آن دوزخ همى لرزد چو ما
|
گفت از خشم خدا چبود امان
|
|
گفت: ترك خشم خويش اندر زمان
|
كظم غيظ است اى پسر خط امان
|
|
خشم حق ياد آور و در كش عنان(782)
|
مائده آسمانى، يكى از معجزات عيسى عليهالسلام
حواريون دوازده نفر از ياران مخصوص حضرت عيسى عليهالسلام بودند كه بعضى از آنها
لغزش پيدا كردند. نامهايشان چنين بود: پطرس، اندرياس، يعقوب، يوحنا، فيلوپس، برتر
لوما، توما، متّى، يعقوب بن حلفا، شمعون ملقب به غيور،
يهودا برادر يعقوب، و يهوداى اسخريوطى كه به حضرت عيسى عليهالسلام خيانت كرد.
آنها با اين كه ايمان آورده بودند مىخواستند با ديدن معجزه ديگرى از عيسى
عليهالسلام كه آن هم مربوط به آسمان باشد قلبشان سرشار از يقين گردد، به عيسى
عليهالسلام عرض كردند: آيا پروردگار تو مىتواند مائدهاى از
آسمان (يعنى غذايى از آسمان) براى ما بفرستد؟
اين تقاضا كه بوى شك مىداد، حضرت عيسى عليهالسلام را نگران كرد، به آنها هشدار
داد و فرمود: اگر ايمان آوردهايد از خدا بترسيد.
حواريون گفتند: ما مىخواهيم از آن غذا بخوريم تا قلبمان
سرشار از اطمينان و يقين گردد و به روشنى بدانيم كه آن چه به ما گفتهاى راست است و
بر آن گواهى دهيم.
هنگامى كه عيسى عليهالسلام از حسن نيت آنها آگاه شد، به خدا عرض كرد:
خدايا مائدهاى (سفرهاى از غذا) از آسمان براى ما بفرست تا
عيدى براى اول و آخر ما باشد، و نشانهاى از جانب تو محسوب شود، و به ما روزى ده كه
تو بهترين روزىدهندگان هستى.
خداوند به عيسى عليهالسلام وحى كرد: من چنين مائدهاى براى
شما نازل مىكنم، ولى بايد م توجه باشيد كه مسؤوليت شما بعد از نزول اين مائده،
بسيار سنگينتر خواهد بود. اگر پس از مشاهده چنين معجزه آشكارى هر كس از شما به راه
كفر رود، او را آن چنان عذاب كنم كه هيچ كس را آن گونه عذاب نكرده باشم.(783)
مائده نازل شد، و در ميان آن چند قرص نان و چند ماهى بود و چون مائده در روز
يكشنبه نازل شد، مسيحيان آن روز را روز عيد ناميدند و در دعاى حضرت مسيح
عليهالسلام نيز آمده بود: مائده موجب عيد براى ما شود.
يعنى ما را به خويشتن و به وجدان و سرنوشت نخستينمان باز گردان كه بر اساس توحيد و
ايمان است.
روايت شده: پس از چند بار نزول مائده، خداوند به عيسى عليهالسلام وحى كرد:
مائده را براى تهيدستان قرار بده نه ثروتمندان. عيسى عليهالسلام چنين كرد،
ثروتمندان به شك و ترديد افتادند، و مردم را در مورد معجزه بودن مائده به شك
انداختند. خداوند 333 نفر از مردان آنها را به صورت خوك، مسخ نمود كه حركت
مىكردند و كثافات را مىخوردند. بستگان آنها گريه كردند و دست به دامن حضرت عيسى
عليهالسلام شدند، ولى آنها بعد از سه روز به هلاكت رسيدند.(784)
نمونهاى از تواضع حضرت عيسى عليهالسلام
روزى عيسى عليهالسلام به حواريون (اصحاب نزديك و خاص) خود فرمود: من كارى با شما
دارم، آن را انجام دهيد. (از آن جلوگيرى نكنيد.)
حواريون: كارت را انجام بده، ما آماده هستيم.
حضرت عيسى عليهالسلام برخاست و پاهاى آنها را شست، آنها عرض كردند:
اى روح خدا! ما سزاوارتر به اين كار هستيم.
حضرت عيسى عليهالسلام فرمود: سزاوارترين انسان به تواضع و
فروتنى، عالِم است، من اين گونه به شما تواضع نمودم، تا
بعد از من، شما نسبت به مردم، اين گونه تواضع كنيد.
آن گاه عيسى عليهالسلام افزود:
بالتَّواضُعِ تَعمُرُ الحِكمَةُ لا بِالتَّكَبُّرِ، وَ
كَذلِكَ فِى السَّهلِ ينبُتُ الزَّرعُ لا فِى الجَبَلِ؛
بناى حكمت با تواضع ساخته مىشود، نه با تكبر، و همچنين زراعت
در زمين نرم مىرويد، نه در زمين سخت.(785)
مجازات همسفر عيسى، بر اثر خودبينى
يكى از مهمترين كارهاى حضرت عيسى عليهالسلام براى تبليغ دين برنامه سياحت و
بيابانگردى بود. در يكى از اين سياحتها، يكى از دوستانش كه قد كوتاه بود و همواره
در كنار حضرت عيسى عليهالسلام ديده مىشد، به همراه عيسى عليهالسلام به راه
افتاد، تا با هم به دريا رسيدند. عيسى با يقين خالص و راستين گفت:
بسمالله، سپس بر روى آب حركت كرد، بى آن كه غرق شود.
آن شخص قد كوتاه هم وقتى كه عيسى عليهالسلام را ديد كه بر روى آب راه مىرود، با
يقين خالص گفت: بسمالله، و سپس بر روى آب به راه افتاد، بى آن كه غرق بشود،
تا به عيسى عليهالسلام رسيد. ولى در همين حال، خودبينى
او را گرفت و با خود گفت: اين عيسى روح الله است كه بر روى آب،
گام بر مىدارد، من نيز روى آب حركت مىكنم، فَما فَضلُهُ
عَلىَّ؟ بنابراين، عيسى عليهالسلام چه برترى بر من
دارد؟ همان دم زير پايش بىقرار شد و در آب فرو رفت و فرياد زد:
اى روح الله! دستم به دامنت، مرا بگير و از غرق شدن نجات بده.
عيسى عليهالسلام دست او را گرفت و از آب بيرون كشيد و به او فرمود:
اى كوتاه قد! مگر چه گفتى؟ (كه در آب فرو رفتى)
كوتاه قد: گفتم؛ اين روح الله است كه بر روى آب مىرود، من نيز بر روى آب مىروم.
(بنابراين چه فرقى بين ما هست)، خودبينى مرا فراگرفت (و در نتيجه به مكافاتش
رسيدم).
عيسى عليهالسلام فرمود: تو خود را (بر اثر خودبينى) در مقامى
كه خدا آن را براى تو قرار نداده، نهادى. خداوند بر تو غضب كرد، اكنون از آن چه
گفتى توبه كن.
او توبه كرد، آن گاه به مرتبهاى كه خدا برايش قرار داده بود، بازگشت.(786)
گفتگوى عيسى با مرده زنده شده در روستاى بلازده
روزى حضرت عيسى عليهالسلام و حواريون در سير و سياحت خود به روستايى رسيدند،
ديدند اهل آن روستا و پرندگان و حيوانات آن، همه به طور عمومى مردهاند.
عيسى عليهالسلام به همراهان فرمود: معلوم است كه اينها به
عذاب عمومى الهى كشته شدهاند. اگر آنها به تدريج مرده بودند، همديگر را به خاك
مىسپردند.
حواريون: اى روح خدا، از خداوند درخواست كن تا اينها را زنده كند تا علت عذابى را
كه به سراغ آنها آمده، براى ما بيان كنند، تا ما از كردارى كه موجب عذاب الهى
مىشود، دورى كنيم.
حضرت عيسى عليهالسلام از درگاه خدا خواست تا آنها را زنده كند، از جانب آسمان به
عيسى عليهالسلام ندا شد كه: آنان را صدا بزن.
عيسى عليهالسلام شبانه بالاى تپهاى از زمين رفت و فرمود: اى
مردم روستا!
يك نفر از آنها زنده شد و گفت: بلى، اى روح و كلمه خدا!
عيسى: واى به حال شما، كردار شما چه بوده؟ (كه اين
گونه شما را دستخوش بلاى عمومى نموده است.)
مرد زنده شده: چهار چيز ما را مشمول عذاب الهى كرد:
1 - پرستش طاغوت.
2 - دلبستگى به دنيا با ترس اندك از خدا.
3 - آرزوى دور و دراز.
4 - غفلت و سرگرمى به بازىهاى دنيا.
عيسى: دلبستگى شما به دنيا چه اندازه بود؟
مرد زنده شده: همانند علاقه كودك به مادرش. هنگامى كه دنيا به ما رو مىآورد شاد و
خوشحال مىشديم، و هنگامى كه دنيا به ما پشت مىكرد، گريه مىكرديم و محزون
مىشديم.
عيسى: طاغوت را چگونه مىپرستيديد؟
مرد زنده شده: ما از گنهكاران پيروى مىكرديم.
عيسى عليهالسلام: عاقبت كارتان چگونه پايان يافت؟
مرد زنده شده: شبى با خوشى به سر برديم، صبح آن در هاويه
افتاديم.
عيسى: هاويه چيست؟
مرد زنده شده: هاويه، سجّين است.
عيسى: سجين چيست؟
مرد زنده شده: سجين، به كوههاى گداخته به آتش است كه تا روز قيامت، بر ما
مىافروزد.
عيسى: وقتى به هلاكت رسيديد، چه گفتيد و مأموران الهى، به شما چه گفتند؟
مرد زنده شده: گفتند: ما را به دنيا بازگردانيد، تا كارهاى نيك در آن انجام دهيم و
زاهد و پارسا گرديم، به ما گفته شد: دروغ مىگوييد.
عيسى: واى به حال شما! چه شد كه غير از تو، شخص ديگرى از اين هلاك شدگان با من سخن
نگفت؟
مرد زنده شده: اى روح خدا! دهان همه آنها با دهنه آتشين بسته شده است، و آنها به
دست فرشتگان خشن، گرفتار مىباشند. من در دنيا در ميان آنها زندگى مىكردم، ولى از
آنها نبودم. (و مانند آنها گناه نمىكردم) تا وقتى كه عذاب عمومى فرا رسيد و مرا
نيز فرا گرفت. اكنون به تار مويى در لبه پرتگاه دوزخ آويزان مىباشم، نمىدانم كه
از كجا در ميان دوزخ واژگون مىشوم، يا نجات مىيابم. (احتمالا عذاب اين شخص، به
خاطر ترك امر به معروف و نهى از منكر بوده است.)
عيسى عليهالسلام به حواريون رو كرد و فرمود:
يا اَولياءَ اللهِ! اَكلُ الخُبزَ اليابِسِ بالمِلحِ
الجَريشِ، وَ النَّومِ عَلَى المَزابِلِ خيرٌ كَثِيرٌ مَعَ عاقِبَةِ الدُّنيا وَ
الآخِرَةِ؛
اى دوستان خدا! خوردن نان خشك با نمك زبر و خشن، و خوابيدن بر
روى خاشاكهاى آلوده، بسيار بهتر است، اگر همراه عافيت و سلامتى دنيا و آخرت باشد.(787)