شبهات وارده درباره مكى و مدنى بودن سورهها
شبهاتى كه در اين زمينه وارد شده بيشتر از جانب مستشرقين بوده است كه
قرآنرا تابع و متاثر از محيط و جو حاكم بر منطقه دانستهاند و به ان چندان
جنبه ثابتالهى ندادهاند.ولى بايد بين تاثر از محيط و همگامى با جو حاكم
براى تاثير گذارىدر مردم فرق قايل شد.كسى كه مىخواهد بر محيط خود تاثير
بگذارد بايد نخستحركتخود را با آن محيط هم آهنگ سازد و واقعيات محيط را
مورد توجه قراردهد،و هم آهنگ با آن گام بردارد تا بتواند با زبان مردم سخن
گويد و با روش و شيوهمتعارف موجود،ايده خود را پياده كند.پس بايد وضع محيط
خود را در نظر بگيردو آن را كاملا بشناسد تا عوامل مؤثر را به شايستگى به
كار اندازد.
بنابر اين فرق است ميان آن كه محيط بر وى تاثير گذارد و او را دنبال خود
بكشد،با آن كه او خود را با محيط هم آهنگ سازد تا عوامل مؤثر در آن را
شناخته و بتواندبر آن تاثير گذارد. مثلا اگر فرهنگ حاكم بر جامعهاى ادبيات
محكم و استوار و علاقهو گرايش مردم به شعر و جملات موزون است،اگر شخص با
توجه به چنين گرايشىدعوت خود را اعلام كند و در ضمن با جملات محكم و كوتاه
و موزون پيامهاى خود را بيان كند رعايت جامعه شناسى محيط را كرده و هم گام
با جو حاكم رسالتخود را بيان داشته است.پس آن چه عيب و نقص است، فرض
نخست(تاثير پذيرىاز محيط)است ولى فرض دوم(تاثير گذارى بر محيط و هم گام با
فرهنگ جامعه)
كمال و ورزيدگى است كه از بهترين راه توانسته است مرام و آيين خود را
پياده كند.
پس از اين مقدمه كوتاه به طرح شبهات وارده مىپردازيم:
1.شيوه سورههاى مكى،شدت و عنف و پر خاش كردن است.در صورتى كهشيوه
سورههاى مدنى مسالمت آميز است.و اين تفاوت بدان جهتبوده است كهبرخورد
مردم مكه تند و مقاوم و برخورد مردم مدينه مسالمت آميز و پذيرش واربوده
است.لذا قرآن در مقابل اين دو حالت متضاد،حالت مشابه به خود گرفته وهمان
شيوهاى را به كار برده است كه مردم در برابر آن پيش گرفتهاند.
در جواب بايد گفت:اولا،تنها سورههاى مكى ويژگى وعيد و تهديد را
ندارد،بلكه در بسيارى از سورههاى مدنى نيز متناسب مخاطبين خود روش شدت و
عنفو تهديد به كار رفته است.اگر مخاطبين در مدينه،همانند مخاطبين در
مكه،افرادمقاوم و سر سخت و حق ناپذير بودند، لحن قرآن با آنان تند و با شدت
بوده است،زيرا بايد با هر كس با همان سلاح كه به كار مىبرد مقابله كرد و
اين از قدرتمندىقران حكايت مىكند،نه از ضعف آن.در سوره بقره مىخوانيم:
الذين ياكلون الربا لا يقومون الا كما يقوم الذي يتخبطه الشيطان من المس
(1) .
يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و ذروا ما بقي من الربا ان كنتم مؤمنين
فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب منالله و رسوله و ان تبتم فلكم رءوس اموالكم لا
تظلمون و لا تظلمون (2) . فان لم تفعلوا و لنتفعلوا فاتقوا
النار التي و قودها الناس و الحجارة اعدت للكافرين (3) .
هم چنين شدت لحن آياتى كه در بر خورد با منافقين و سر سختان اهل كتاب
درمدينه نازل شده،كمتر از شدت لحن آياتى كه در مكه در برخورد با مشركين
نازلشده است،نيست و احيانا بسيار شديدتر است.شايد عنيفترين سورههاى
قرآنىسوره برائتباشد كه از آخرين سورههاى نازل شده در مدينه است و
مخاطبين آن عموم اهل شرك و لجاج و عنادند.
در مقابل،در بسيارى از سورههاى مكى،ملايمت و نرمش مىبينيم كه
درموقعيتهايى نازل شده كه به شدت نياز نبوده است.در سوره زمر مىخوانيم:
قليا عبادي الذين اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله يغفر
الذنوب جميعا انه هوالغفور الرحيم (4) ،بگو:اى بندگان من كه بر
خويشتن زياده روا داشتهايد،از رحمتخداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان
را مىآمرزد،زيرا او بسيار آمرزنده ومهربان است».در سوره حجر مىخوانيم: و
لقد اتيناك سبعا من المثاني و القرآن العظيم،لا تمدن عينيك الى ما متعنا به
ازواجا و لا تحزن عليهم و اخفض جناحك للمؤمنين (5) ،و
بهراستى،ما به تو سوره حمد و قرآن عظيم داديم[بنابر اين]هرگز چشم خود را
بهنعمتهايى[مادى]كه به گروههايى از آنان[كفار]داديم ميفكن و بر ايشان
غمگينمباش و بال[عطوفت]خود را براى مؤمنين فرو گستر».
در سوره شورى مىخوانيم: «فما اوتيتم من شيء فمتاع الحياة الدنيا و ما
عند الله خيرو ابقى للذين امنوا و على ربهم يتوكلون،و الذين يجتنبون كبائر
الاثم و الفواحش و اذا ماغضبواهم يغفرون،و الذين استجابوا لربهم و اقاموا
الصلاة و امرهم شورى بينهم و ممارزقناهم ينفقون» (6) ، آن چه
به شما ارزانى شده متاع زود گذر دنياست و آن چه نزدخداستبراى كسانى كه
ايمان آورده و بر پروردگارشان توكل مىكنند بهتر وپايدارتر است.همان كسانى
كه از گناهان بزرگ و اعمال زشت اجتناب مىورزند وهنگامى كه خشمگين شوند عفو
مىكنند و كسانى كه دعوت پروردگارشان رااجابت كرده و نماز را بر پا
مىدارند و كارشان را با مشورت انجام مىدهند و از آن چهبه آنان روزى
دادهايم انفاق مىكنند».
2.كوتاهى آيهها و سورههاى مكى و بلندى آيهها و سورههاى مدنى،دليل
برتفاوت دو جامعه مكه و مدينه است.مردم مكه غالبا بىسواد،فاقد فرهنگ،خشنو
دور از تمدن بودند.لذا متناسب با آن محيط،كم گفتن،كوتاه گفتن،موجز ومختصر و
مفيد آوردن آيات ضرورت داشت.ولى مردم مدينه تا حدودى داراى فرهنگ و با سواد
و آشنا به تمدن بودند و متناسب با آن محيط،به تفصيل سخنگفته شده است.
در جواب بايد گفت:اولا،متناسب با محيط سخن گفتن،شيوه سخن دانانورزيده و
شرط بلاغت است.هر سخن جايى و هر نكته مقامى دارد.ثانيا،چه بسياردر
مكه،سورههاى بلند نازل شده است،مانند سورههاى انعام(165 آيه)،اعراف(206
آيه)،اسراء(111 آيه)،كهف(110 آيه)، طه(135 آيه)،مريم(98 آيه)،انبيا(112
آيه)و مؤمنون(118 آيه)و نيز در مدينه سورههاى كوچكو كوتاه نازل شده
است،مانند سوره نصر و زلزله و بينه.
3.در سورههاى مكى از تشريع خبرى نيست و هر چه هست در سورههاى
مدنىاست.
وجود برخى احكام در سورههاى مكى اين نظر را رد مىكند.آيههاى146-141
سوره انعام در بيان حكم شرعى ثمرات و انعام و حلال و حرامآنهاست.آيههاى
152-151 اعمال و اموال محرمه و محلله را مطرح كرده است.
در سوره اعراف آيههاى 33-31 درباره حلال،حرام،زينتها،فواحش و
غيرهمسائلى ذكر شده است.در سوره اسراء بسيارى از مبادى اخلاق و احكام
اوليهاسلام مشروحا آمده است.بنابر اين در سورههاى مكى احكام بسيارى
بيانشده است و ادعاى مذكور بىاساس است.
4.در سورههاى مكى برهان و استدلال به چشم نمىخورد،ولى در
سورههاىمدنى استدلال به كار رفته است.
اين ادعا نيز مردود است.زيرا در سوره مؤمنون براى نفى ولد و نفى شريك
براىخدا چنين استدلالى آمده است: ما اتخذ الله من ولد و ما كان معه من
اله،اذن لذهب كلاله بما خلق و لعلا بعضهم على بعض سبحان الله عما يصفون
(7) .در سوره انبيا مىفرمايد:
لو كان فيهما آلهة الا الله لفسدتا فسبحان الله رب العرش عما يصفون،لا
يسال عما يفعل وهم يسالون،ام اتخذوا من دونه آلهة قل هاتوا برهانكم هذا ذكر
من معي و ذكر من قبلي بلاكثرهم لا يعلمون الحق فهم معرضون (8)
.در سوره عنكبوت درباره اثبات نبوت آمده: وما كنت تتلوا من قبله من كتاب و
لا تخطه بيمينك اذن لارتاب المبطلون.بل هو آيات بينات في صدور الذين اوتوا
العلم و ما يجحد بآياتنا الا الظالمون.و قالوا لو لا انزل عليه آيات منربه
قل انما الايات عند الله و انما انا نذير مبين.ا و لم يكفهم انا انزلنا
عليك الكتاب يتلىعليهم ان في ذلك لرحمة و ذكرى لقوم يؤمنون (9)
.در سوره ق درباره قيامت آمده:« و نزلنامن السماء ماء مباركا فانبتنا به
جنات و حب الحصيد،و النخل باسقات لها طلع نضيد،رزقاللعباد و احيينا به بلدة
ميتا كذلك الخروج و ا فعيينا بالخلق الاول بل هم في لبس من خلقجديد
(10) .در سوره مؤمنون،مىفرمايد: ا فحسبتم انما خلقناكم عبثا و انكم
الينا لاترجعون (11) .در سوره جاثيه مىفرمايد: ام حسب الذين
اجترحوا السيئات ان نجعلهمكالذين امنوا و عملوا الصالحات سواء محياهم و
مماتهم ساء ما يحكمون،و خلق اللهالسماوات و الارض بالحق و لتجزى كل نفس
بما كسبت و هم لا يظلمون (12) .
از اين قبيل آيات كه مشتمل بر انواع مباحثبرهانى و خطابى است در
سورههاىمكى فراوان است.با توجه به اشكالات فوق و جوابهاى نقضى و حلى كه
بيانشد،نمىتوان آيات قرآن را متاثر از محيط دانست.ولى با توجه به هموار
ساختنمسير دعوت و ايجاد زمينه گسترش اسلام،بين سورههاى مكى و مدنى
تفاوتهايىوجود دارد.هر حركتى در آغاز با مشكلات فراوانى روبروست كه بايد
نخست دررفع آنها كوشيد و تلاش شود كه راه اين حركت هموار گردد.آن گاه كه
مسير آمادهشد،مىتوان برگسترش و افزايش جلوههاى خود رونق بيشترى
داد،اهداف ومقاصد خود را به طور علنى آشكار نمود و دعوت خود را با بيان
شريعت قرينساخت.بنابر اين اسلوب و شيوه بيان و نحوه دعوت در دو حالتياد
شده با همتفاوت مىكند،و نبايد انتظار داشت آن چه را كه در آخر گفته
مىشود،در آغاز اعلامگردد.
ترتيب نزول
در ترتيب نزول سورهها رواياتى در دست است كه مورد اعتماد بزرگان است
وعمدتا از ابن عباس نقل شده است.مانند روايتى كه احمد بن ابى يعقوب
كاتب،معروف به ابن واضح يعقوبى(متوفاى 292)در تاريخ خود از محمد بن سائب
كلبى از ابى صالح از ابن عباس نقل مىكند (13) .و يا روايتى كه
محمد بن اسحاق وراق،معروف به ابن نديم(متوفاى 385)در كتاب الفهرستخود
آورده است (14) .و يا علامهطبرسى صاحب تفسير از شيخ خود ابو
محمد مهدى بن نزار حسينى قاينى از علامهقرن پنجم حافظ كبير عبيد الله بن
عبد الله بن احمد،معروف به حاكم حسكانىنيشابورى صاحب كتاب«شواهد
التنزيل»روايت ترتيب را از ابن عباس آوردهاست.و نيز از
كتاب«الايضاح»استاد احمد زاهد روايتى را نقل كرده است (15) .
و نيز امام بدر الدين زركشى،اولين محقق مسايل قرآنى(متوفاى 794)در كتاب
خود«البرهان في علوم القرآن»كه در سال 773 آن را نگاشته،تفصيلا روايات
ترتيب راآورده است و مىگويد:«هذا نزل من القرآن و عليه استقرت الرواية من
الثقات» (16) .وبالاخره جلال الدين سيوطى،علامه عصر خود(متوفاى
911)در كتاب معروفخود«الاتقان»اين روايات را آورده است،و از ابو الحسن بن
حصار،در اين زمينهمنظومهاى مىآورد كه در كتاب الناسخ و المنسوخ وى درج
شده است.سيوطىروايت ترتيب را از جابر بن زيد (17) نيز مىآورد
كه تكميل كننده روايت ابن عباسبه شمار مىرود (18) .
علامه طبرسى و ديگر بزرگان فن،متذكر مىشوند كه رعايت ترتيب
سورهها،نظربه ابتداى هر سوره است.اگر سورهاى تا چند آيه نازل شود،و پيش
از اتمام آنسوره،سوره ديگرى به طور كامل نازل گردد،و حتى چند سوره ديگر در
اين ميانبه صورت كامل نازل شود،آن گاه بقيه سوره نخست نازل شود،در اين
حالت نيزاعتبار ترتيب،مبدا نزول هر سوره خواهد بود.چنان كه سوره علق تا پنج
آيه در آغازبعثت نازل گرديد و پس از چند سال بقيه سوره نازل شد.هم چنين
سوره مدثر و سوره مزمل و غيره نيز به همين روال نازل شدهاند.به همين دليل
سوره علق اولينسوره نازل شده شمرده مىشود.چنان كه طبرسى در مجمع البيان(ج
10 ص 405)
از كتاب«الايضاح»احمد زاهد نقل كرده است.
ترتيب سورهها طبق روايت ابن عباس و تكميل آن مطابق روايت جابر بن
زيد،باتصحيح از روى نسخههاى متعدد قابل اعتماد،عبارت است از:
ترتيب - نزول - ترتيب - موجود - اسم - سوره
1 - 96 - علق
2 - 68 - قلم
3 - 73 - مزمل
4 - 74 - مدثر
5 - 1 - فاتحه
6 - 111 - مسد(تبت)
7 - 81 - تكوير
8 - 87 - اعلى
9 - 92 - ليل
10 - 89 - فجر
11 - 93 - ضحى
12 - 94 - شرح
13 - 103 - عصر
14 - 100 - عاديات
15 - 108 - كوثر
16 - 102 - تكاثر
17 - 107 - ماعون
18 - 109 - كافرون
19 - 105 - فيل
20 - 113 - فلق
21 - 114 - ناس
22 - 112 - اخلاص
23 - 53 - نجم
24 - 80 - عبس
25 - 97 - قدر
26 - 91 - شمس
27 - 85 - بروج
28 - 95 - تين
29 - 106 - قريش
30 - 101 - قارعه
31 - 75 - قيامه
32 - 104 - همزه
33 - 77 - مرسلات
43 - 50 - ق
35 - 90 - بلد
36 - 86 - طارق
37 - 54 - قمر
38 - 38 - ص
39 - 7 - اعراف
40 - 72 - جن
41 - 36 - يس
42 - 25 - فرقان
43 - 35 - فاطر
44 - 19 - مريم
45 - 20 - طه
46 - 56 - واقعه
47 - 26 - شعراء
48 - 27 - نمل
49 - 28 - قصص
50 - 17 - اسراء
51 - 10 - يونس
52 - 11 - هود
53 - 12 - يوسف
54 - 15 - حجر
55 - 6 - انعام
56 - 37 - صافات
57 - 31 - لقمان
58 - 34 - سبا
59 - 39 - زمر
60 - 40 - غافر(مؤمن)
61 - 41 - فصلت
62 - 42 - شورى
63 - 43 - زخرف
64 - 44 - دخان
65 - 45 - جائيه
66 - 46 - احقف
67 - 51 - ذاريات
68 - 88 - غاشيه
69 - 18 - كهف
70 - 16 - نحل
71 - 71 - نوح
72 - 14 - ابراهيم
73 - 21 - انبيا
74 - 32 - مؤمنون
75 - 32 - سجده
76 - 52 - طور
77 - 67 - ملك
78 - 69 - حاقه
79 - 70 - معارج
80 - 78 - نبا
81 - 79 - نازعات
82 - 82 - انفطار
83 - 84 - انشقاق
84 - 30 - روم
85 - 29 - عنكبوت
86 - 83 - مطففين
سورههاى - مدنى(28 - سوره)
87 - 2 - بقره
88 - 8 - انفال
89 - 3 - آل - عمران
90 - 33 - احزاب
91 - 60 - ممتحنه
92 - 4 - نساء
93 - 99 - زلزال
94 - 57 - حديد
95 - 47 - محمد
96 - 13 - رعد
97 - 55 - رحمان
98 - 76 - انسان(دهر)
99 - 65 - طلاق
100 - 97 - بينه
101 - 59 - حشر
102 - 110 - نصر
103 - 24 - نور
104 - 22 - حج
105 - 63 - منافقون
106 - 58 - مجادله
107 - 49 - حجرات
108 - 66 - تحريم
109 - 62 - جمعه
110 - 64 - تغابن
111 - 61 - صف
112 - 48 - فتح
113 - 5 - مائده
114 - 9 - توبه(برائت)
سورههاى مورد اختلاف
آن چه در ترتيب سورههاى مكى و مدنى عرضه شد،طبق روايت ابن عباسبوده
است-كه زركشى و طبرسى آن را نقل كردهاند-و با روايت جابر بن زيد تصحيحو
تكميل شده است.در عين حال در بيش از سى سوره اختلاف نظر هست كه آيامكى
استيا مدنى.در ذيل به آنها اشاره مىكنيم:
1.سوره فاتحه:مجاهد اين سوره را مدنى مىداند.در صورتى كه در سوره
حجر،كه مكى است آمده: و لقد آتيناك سبعا من المثاني و القرآن العظيم
(19) .سبع مثانى،اشارهبه سوره حمد است.مولى امير المؤمنين عليه
السلام مىفرمايد:«سوره حمد از گنجى زيرعرش در مكه نازل شد».حسين بن فضل
(20) مىگويد:«اين اشتباه بزرگى است كهمجاهد مرتكب شده،زيرا بر خلاف
اتفاق علما سخن گفته است» (21) .
2.سوره نساء:نحاس (22) اين سوره را به دليل آيه «ان الله
يامركم ان تؤدوا الامانات الىاهلها (23) مكى مىداند،زيرا اين
آيه در مكه،سال فتح نازل شده است.اين نظر صحيحنيست،زيرا اولا،يك آيه
نمىتواند معيار تمامى سوره باشد.ثانيا،نزول پس ازهجرت معيار مدنى بودن
است.
3.سوره يونس:برخى به ابن عباس نسبت دادهاند كه اين سوره را مدنى
شمردهاست.در صورتى كه روايات متعدد از وى خلاف آن را ثابت مىكند.
4.سوره رعد:محمد بن سائب كلبى از قدما و سيد قطب از متاخرين آن را
مكىدانستهاند، زيرا محتواى سوره و شدت لحن آن مانند سورههاى مكى
است.ولىروايات ترتيب،بر مدنى بودن آن اتفاق دارند.به علاوه شدت لحن در
بسيارى ازسورههاى مدنى(مانند سوره بقره)نيز به چشم مىخورد.
5.سوره حج:ابو محمد مكى بن ابى طالب،اين سوره را مكى دانسته و
استدلالخود را مبتنى بر آيه 52 قرار داده است،كه درباره افسانه غرانيق
نازل شده است.ايننظر به دو دليل صحيح نيست:اولا،افسانه غرانيق جزء
افسانههاى ساختگى است،ثانيا،محتواى سوره با مكى بودن سازگار نيست.
6.سوره فرقان:اين سوره را صرفا ضحاك،بر خلاف روايات ترتيب و
اتفاقمفسرين مدنى دانسته است.
7.سوره يس:برخى اين سوره را مدنى دانستهاند،ولى قايل آن شناخته نشده
ودليل روشنى هم در اين باره ارائه نشده است.
8.سوره ص:بنابر قول شاذ و شناخته نشدهاى آن را مدنى شمردهاند.
9.سوره محمد:گروهى بر خلاف اجماع اين سوره را مكى دانستهاند.
10.سوره حجرات:برخى بر خلاف اجماع اين سوره را مكى دانستهاند.
11.سوره رحمان:سيد قطب،به جهت لحن و نسق(نظم)سوره و جلال الدينسيوطى به
استناد دو روايت-يكى از مستدرك حاكم و ديگرى از مسند احمد-اينسوره را مكى
دانستهاند.اين نظر به چند دليل مردود است:اولا،لحن و نسق بهتنهايى به مكى
يا مدنى بودن سوره كفايت نمىكند.ثانيا،روايتحاكم در مكىبودن سوره صراحت
ندارد و روايت مسند احمد ضعف سند دارد (24)
.ثالثا،رواياتترتيب،متفقا اين سوره را مدنى شمرده است.
12.سوره حديد:برخى اين سوره را مكى شمردهاند،زيرا عمر با خواندن آن
درنوشتهاى كه در خانه خواهرش يافت اسلام آورد (25) .اين راى
نيز به دليل اختلاف درنقل قابل بحث است،زيرا برخى روايات سوره طه و دستهاى
سوره حاقه را(كهبيشتر مفسرين آن را پذيرفتهاند) (26) موجب
اسلام آوردن عمر ذكر كردهاند.
13.سوره صف:ابن حزم اين سوره را بر خلاف مشهور و روايات ترتيب مكى
دانسته است.
14.سوره جمعه:بنابر قولى كه خلاف اجماع مفسرين و روايات ترتيب است،اين
سوره مكى دانسته شده است.ولى قايل آن مجهول است.
15.سوره تغابن:به ابن عباس نسبت داده شده است كه او اين سوره را
مكىدانسته است.البته اين قول بر خلاف روايات منقول از ابن عباس است.
16.سوره ملك:برخى اين سوره را مدنى دانستهاند،كه بر خلاف اتفاق
راىعلماست.
17.سوره انسان:عبد الله بن زبير و برخى كه غالبا منكر فضايل اهل بيت
عليهم السلامهستند، اين سوره را مكى شمردهاند،تا سبب نزول آن را در واقعه
اطعاماهل بيت عليهم السلام به مسكين و يتيم و اسير انكار كنند.سيد قطب نيز
به استناد سياقسوره آن را مكى دانسته است.ولى حافظ حسكانى مىگويد:«برخى
از نواصببراى انكار فضيلت اهل بيت عليهم السلام گفتهاند:اتفاق مفسرين بر
آن است كه اين سورهمكى است.در جواب بايد گفت:چگونه دعوى اتفاق مىكنند در
حالى كه بيشترعلما آن را مدنى شمردهاند». (27) علامه طبرسى
تحقيقى لطيف درباره مدنى بودن اينسوره دارد. (28) عمدهترين
دليل،روايات سلف است كه جملگى اتفاق دارند كه اينسوره مدنى است.
18.سوره مطففين:يعقوبى مىگويد:«اين سوره اولين سورهاى است كه درمدينه
نازل شد.و برخى نزول آن را در بين راه مكه و مدينه دانستهاند».ولى
رواياتترتيب بالاتفاق آن را آخرين سوره مكى شمرده است.
19.سوره اعلى:برخى اين سوره را مدنى شمردهاند،به دليل آيه «قد افلح
منتزكى،و ذكر اسم ربه فصلى (29) كه درباره نماز عيد نازل شده
است.ولى اشاره به نماز دراين آيه جنبه عمومى دارد و منافاتى ندارد كه برخى
روايات آيه را بر نماز عيد همتطبيق داده باشند.
20.سوره ليل:برخى اين سوره را به دليل رواياتى كه در شان نزول سوره
آمده، مدنى شمردهاند (30) .
21.سوره قدر:برخى اين سوره را مدنى شمردهاند،زيرا در شان نزول آن
چنينآمده است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در خواب ديدند
بوزينههايى بر بالاى منبر او رفتهاند (31) ،در حالى كه پيامبر
در مكه منبر نداشت.اين استدلال بسيار بىپايه است،زيرا لازمهديدن منبر در
خواب داشتن منبر نيست.
22.سوره بينه:مكى بن ابى طالب اين سوره را مكى شمرده است (32)
،در حالى كهروايات ترتيب بر مدنى بودن آن اتفاق دارند.
23.سوره زلزال:برخى اين سوره را به جهت لهجه تند آن مكى
شمردهاند،ولىروايت ترتيب بر خلاف آن است.
24.سوره عاديات:قتاده اين سوره را مدنى دانسته است و مستند او
روايتضعيفى است كه قابل اعتماد نيست (33) .
25.سوره تكاثر:جلال الدين سيوطى اين سوره را به دليل شان نزول آن
دربارهيهود مدنى دانسته است (34) ،ولى نه محتواى سوره و نه
روايت وارده دلالتى براختصاص آن به يهود دارد.
26.سوره ماعون:ضحاك آن را مدنى شمرده است،ولى روايات ترتيب،بر خلاف آن
است.
27.سوره كوثر:گروهى مىگويند:اين سوره در مدينه در حال خواب برپيامبر
صلى الله عليه و آله نازل شده است (35) .اين مطلب صحيح
نيست،زيرا هيچ آيه و سورهاى درخواب بر پيامبر نازل نشده است،مگر آن كه آيه
يا سوره از پيش نازل شدهاى را درخواب براى ايشان بازگو كرده باشند.
28.سوره توحيد:سيوطى مدنى بودن اين سوره را ترجيح مىدهد (36)
،ولى روايت استنادى وى ثابت نيست.
29 و 30.معوذتان:يعقوبى اين دو سوره را از آخرين سورههاى مدنى
شمردهاست (37) ،ولى روايات معارض بسيارى خلاف آن را ثابت
مىكند
1- بقره 2:275.
2.بقره 2:278 و 279.
3- بقره 2:24.
4- زمر 39:53.
5- حجر 15:88-87.
6- شورى 42:38-36.
7- مؤمنون 23:91.
8- انبيا 21:24-22.
9- عنكبوت 29:51-48.
10- ق 50:51 و 11-9.
11- مؤمنون 23:115.
12- جاثيه 45:22-21.
13- تاريخ يعقوبى،ج 2،ص 26 و 35.
14- ابن النديم،الفهرست،فن سوم از مقاله اول،ص 47-43.
15- تفسير طبرسى،ج 10،ص 406-405.نيز رجوع شود به شواهد التنزيل،ج 2،ص
311 به بعد.
16- البرهان،ج 1،ص 193.
17- جابر بن زيد،از فقهاى بنام بصره و از بزرگان تابعين به شمار
مىرود.از ابن عباس و عكرمه روايت كرده است.
وفات او به سال 103 اتفاق افتاده است.روز وفات او قتاده گفت:«امروز
داناترين اهل عراق وفات نمود».
18- الاتقان،ج 1،ص 29-22.
19- حجر 15:87.
20- علامه مفسر در زمان خود پيشواى همگان به شمار مىرفت.در نيشابور در
خانهاى كه در سال 217 ابن طاهربراى او خريدارى كرده بود،فقه و قرآن تدريس
مىنمود و مرجع فتواى مردم بود.در سال 282 در سن 104سالگى وفات يافت و قبر
او مزار گرديد.
21- الاتقان،ج 1،ص 130.
22- ابو عمير عيسى بن محمد نحاس(متوفاى 256)از بزرگان علما و محدثين به
شمار مىرفت.
23- نساء 4:58.
24- الاتقان،ج 1،ص 33.
25- ابن حزم اندلسى،الناسخ و المنسوخ في القرآن در حاشيه جلالين،ج 2،ص
197.
26- ر.ك:سيره ابن هشام،ج 1،ص 370.اسد الغابة،ج 4،ص 54.الاصابة،ج 2،ص
519.تفسير طبرسى،ج 9،ص 237.اسباب النزول در حاشيه جلالين،ج 2،ص 94.
27- شواهد التنزيل،ص 315-310.
28- تفسير طبرسى،ج 10،ص 405.
29- اعلى 78:14 و 15.
30- ر.ك:الدر المنثور،ج 6،ص 357.تفسير طبرسى،ج 10،ص 501.
31- ر.ك:المستدرك،ج 3،ص 171.
32- ابو محمد مكى بن ابى طالب،الكشف عن وجوه القراءات السبع،ج 2،ص 386.
33- ر.ك:الدر المنثور،ج 6،ص 383.تفسير طبرسى،ج 10،ص 527.تفسير طبرى،ج
30،ص 177.
34- الاتقان،ج 1،ص 14.
35- تفسير طبرسى،ج 10،ص 548.
36- جلال الدين سيوطى،لباب النقول در حاشيه جلالين،ج 2،ص 147.الاتقان،ج
1،ص 14.
37- تاريخ يعقوبى،ج 2،ص 35.