اولين آيه و سوره
درباره اولين آيه يا سوره نازل شده سه نظر وجود دارد:
1.گروهى معتقدند كه اولين آيات سه يا پنج آيه از اول سوره علق بوده است
كهمقارن بعثت پيامبر نازل شده است.هنگامى كه ملك(فرشته)فرود آمد و پيامبر
را باعنوان«نبوت»ندا داد و به او گفت:بخوان،گفت:چه بخوانم؟پس او را در
پوششخود گرفت و گفت: اقرا باسم ربك الذي خلق،خلق الانسان من علق،اقرا و
ربك الاكرمالذي علم بالقلم،علم الانسان ما لم يعلم (1) . از
امام صادق عليه السلام روايتشده است كه فرمود:
«اول ما نزل على رسول الله صلى الله عليه و آله بسم الله الرحمان
الرحيم.اقرا باسم ربك... و آخر ما نزلعليه: اذا جاء نصر الله... (2)
.
2.گروهى نخستين سوره نازل شده را سوره مدثر مىدانند.از ابن سلمه
روايتشده است كه از جابر بن عبد الله انصارى سؤال كردم:كدامين سوره يا آيه
قرآن براىنخستين بار نازل شده است؟گفت: يا ايها المدثر .گفتم:پس اقرا باسم
ربك چه؟
گفت:گفتارى كه از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله شنيدهام اكنون براى
شما بازگو مىكنم. شنيدم كهفرمود:«مدتى را در مجاورت كوه حراء گذرانيدم.در
پايان كه از كوه پايين آمدم و بهميانه دشت رسيدم،ندايى شنيدم.به هر طرف
نگريستم كسى را نديدم.سپس سربه آسمان بلند كردم،ناگهان او(جبرئيل)را
ديدم.لرزشى مرا فرا گرفت،به خانه نزدخديجه آمدم، خواستم تا مرا بپوشاند.آن
گاه يا ايها المدثر،قم فانذر... (3) نازل شد (4) .
گروهى از اين حديث استفاده كردهاند كه اولين سوره نازل شده در ابتداى
وحى برپيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اين سوره است (5) ولى در
متن حديث هيچ گونه اشارهاى به اين امر كهنخستين سوره نازل شده اين سوره
باشد نشده است،و صرفا استنباط جابر از اينحديث چنين بوده است.شايد اين پيش
آمد پس از مدتى كه از بعثت گذشته بود(فترت)صورت گرفته باشد،زيرا پس از آغاز
بعثتبراى مدتى وحى منقطع گرديدو دوباره آغاز شد.شاهد بر اين مدعى حديث زير
است:
از جابر بن عبد الله روايت ديگرى شده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله
درباره فترت وحىسخن مىگفت و مىفرمود:«هنگامى كه به راه خود ادامه
مىدادم،ناگاه ندايى ازآسمان شنيدم.سر بلند كردم،فرشتهاى را ديدم كه در
كوه حراء نيز آمده بود.ازديدار او به وحشت افتادم و بر روى زانوهاى خود
قرار گرفتم.سپس از راه خود برگشتم و به خانه آمدم و گفتم:
زملونى،زملونى(مرا بپوشانيد).آن گاه مرا پوشاندند.
در اين موقع آيات: يا ايها المدثر،قم فانذر،و ربك فكبر،و ثيابك فطهر و
الرجز فاهجر (6) نازل شد.پس از آن،وحى پى در پى و بدون انقطاع
فرود آمد» (7) .
3.گروهى اولين سوره نازل شده را سوره فاتحه مىدانند.زمخشرى مىگويد:
«بيشتر مفسرين بر اين عقيدهاند كه سوره فاتحه اولين سوره نازل شده
قرآن است».
علامه طبرسى از استاد احمد زاهد در كتاب ايضاح به نقل از سعيد بن المسيب
ازمولى امير المؤمنين عليه السلام آورده است كه فرمود:«از پيامبر صلى الله
عليه و آله از ثواب قرائت قرآنسؤال نمودم،سپس آن حضرت ثواب هر سوره را
بيان فرمود،به ترتيب نزولسورهها.پس اولين سورهاى را كه در مكه نازل شده
است،سوره«فاتحه»بر شمرد،سپس «اقرا باسم ربك» و آن گاه سوره ن و القلم
(8) .واحدى نيشابورى در اسبابالنزول درباره ابتداى بعثت چنين
آورده است:«گاه كه پيامبر با خود خلوتى داشت،ندايى از آسمان مىشنيد كه
موجب هراس وى مىشد و در آخرين بار فرشته او راندا داد:يا
محمد!گفت:لبيك.گفت:بگو بسم الله الرحمان الرحيم الحمد لله ربالعالمين...
(9) .البته پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از همان ابتداى
بعثتبا گروه كوچك خود(على وجعفر و زيد و خديجه)نماز را طبق سنت اسلامى
انجام مىداد و نماز بدونفاتحة الكتاب بر پا نمىشود و در حديث آمده
است:«اولين چيزى كه جبرئيل بهپيامبر صلى الله عليه و آله تعليم داد،نماز و
وضو بود»كه لازمه آن مقرون بودن بعثتبا نزول سورهحمد است.جلال الدين
سيوطى مىگويد:«هرگز نبوده است كه نماز در اسلام بدونفاتحه الكتاب باشد»
(10) .
ميان اين سه نظر مىتوان به گونهاى جمع كرد،زيرا نزول سه يا پنج آيه از
اولسوره علق به طور قطع با آغاز بعثت مقارن بوده است،و اين مساله مورد
اتفاق نظراست.سپس چند آيه از ابتداى سوره مدثر نازل شده است،ولى اولين سوره
كامل كهبر پيامبر نازل گرديده سوره حمد است.و چند آيه از سوره علق يا سوره
مدثر درآغاز،عنوان سوره نداشته و با نزول بقيه آيههاى سوره اين عنوان را
يافته است.لذااشكالى ندارد كه بگوييم اولين سوره،سوره حمد است و به نام
فاتحة الكتابخوانده مىشود.وجوب خوانده شدن اين سوره در نماز اهميت آن را
مىرساند،به طورى كه آن را سزاوار عدل و همتاى قرآن شدن،مىكند. و لقد
آتيناك سبعا منالمثاني و القرآن العظيم (11) ،و به راستى ما به
تو سوره حمد و قرآن عظيم را داديم».
سورهاى كه به نام«سبعا من المثانى»خوانده مىشود بنابر نقلى سوره حمد
است كهمشتمل بر هفت آيه است.از اين جهت«مثانى»گفته مىشود كه به سبب
كوتاهىقابل تكرار استبه ويژه سوره حمد كه روزانه در نماز تكرار مىشود.پس
اگر ترتيبنزول سورهها را از نظر ابتداى سورهها در نظر بگيريم،اولين
سوره،علق و پنجمينسوره،حمد است.چنان كه در ترتيب نزول سورهها آوردهايم و
اگر سوره كامل راملاك بدانيم،اولين سوره كامل سوره حمد است.
آخرين آيه و سوره
در روايات منقول از اهل بيت عليهم السلام آمده است كه آخرين سوره،سوره
نصر است.
در اين سوره به ظاهر بشارت به پيروزى مطلق شريعت داده شده كه پايههاى
آناستوار و مستحكم گشته است و گروه گروه مردم آن را پذيرفتهاند: بسم الله
الرحمانالرحيم،اذا جاء نصر الله و الفتح،و رايت الناس يدخلون في دين الله
افواجا،فسبح بحمد ربكو استغفره انه كان توابا (12) .با نزول
اين سوره،صحابه خرسند شدند.زيرا پيروزى مطلقاسلام بر كفر و تثبيت و
استحكام پايههاى دين را بشارت مىداد.ولى عباس عموىپيامبر از نزول اين
سوره سخت غمناك گرديد و گريان شد.پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود:
«اى عم چرا گريانى؟»گفت:«به گمانم از پايان كار تو خبر مىدهد».پيامبر
صلى الله عليه و آلهفرمود:«همان گونه است كه گمان بردهاى».پيامبر پس از
آن دو سال بيشتر زيستنكرد (13) .
امام صادق عليه السلام فرمود:«آخرين سوره،اذا جاء نصر الله و الفتح
است» (14) .از اين عباسنيز روايتشده كه آخرين سوره،سوره نصر
است (15) و نيز روايتشده است:آخرينسوره، سوره برائت است كه
نخستين آيات آن سال نهم هجرت نازل شد وپيامبر صلى الله عليه و آله على عليه
السلام را فرستاد تا آن را بر جمع مشركين بخواند (16) .
در بسيارى از روايات آمده است:آخرين آيه كه بر پيامبر اكرم صلى الله
عليه و آله نازل شد اين آيهبود: و اتقوا يوما ترجعون فيه الى الله ثم توفى
كل نفس ما كسبت و هم لا يظلمون (17) .
جبرئيل آن را نازل كرد و گفت:آن را در ميانه آيه ربا و آيه دين(پس از
آيه شماره 280)
از سوره بقره قرار دهد و پس از آن پيامبر بيش از 21 روز و بنا بر قولى 7
روز ادامهحيات نداد (18) .
احمد بن ابى يعقوب مشهور به ابن واضح يعقوبى(متوفاى سالهاى پس از292)در
تاريخ خود چنين آورده است:«گفتهاند كه آخرين آيه نازل شده بر پيامبراكرم
صلى الله عليه و آله اين آيه بود: اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم
نعمتي و رضيت لكم الاسلامدينا (19) ،-سپس در ادامه مىگويد:-و
همين گفتار نزد ما صحيح و استوار است و نزولآن در روز نصب مولى امير
المؤمنين على بن ابى طالب در غدير خم بوده است» (20) .
آرى سوره نصر پيش از سوره برائت نازل شده است،زيرا سوره نصر در سال
فتحمكه(عام الفتح)كه سال هشتم هجرت بود،نازل گرديده و سوره برائت پس از
فتح،سال نهم هجرت نازل شده است.راه جمع ميان اين روايات بدين گونه است
كهبگوييم:آخرين سوره كامل سوره نصر است و آخرين سوره به اعتبار آيات
نخستينآن،سوره برائت است.اما آيه و اتقوا يوما ترجعون فيه الى الله...»
(21) طبق روايتماوردى در منى به سال حجة الوداع نازل گرديد
(22) . بنابر اين نمىتواند آخرين آيهباشد،زيرا آيه«اكمال»پس از
بازگشت پيامبر صلى الله عليه و آله از حجة الوداع در غدير خم بين راهنازل
شده است.پس گفته ابن واضح يعقوبى،صحيحتر به نظر مىرسد،زيرا سورهبرائت،پس
از فتح مكه،در سال نهم هجرت و سوره مائده در سال دهم هجرت(سال حجة
الوداع)نازل شده است.علاوه بر آن،سوره مائده مشتمل بر يك سرىاحكام است كه
پايان جنگ و استقرار اسلام را مىرساند.به ويژه آيه«اكمال»كه ازپايان كار
رسالتخبر مىدهد و با آخرين آيه در آخرين سوره تناسب دارد.پسآخرين سوره
كامل،سوره نصر است كه در عام الفتح نازل شد و آخرين آيه كه پايانكار رسالت
را خبر مىدهد،آيه«اكمال»است.گر چه ممكن استبه اعتبارآيات الاحكام،آخرين
آيه: و اتقوا يوما ترجعون فيه الى الله (23) باشد كه در سوره
بقرهضبط و ثبتشده است.
سورههاى مكى و مدنى و فوايد شناخت آنها
يكى از مسايل مهم علوم قرآنى،مساله شناختسورههاى مكى و مدنى است.
تشخيص آنها به دلايل ذيل ضرورى است:
1.شناخت تاريخ و مخصوصا تسلسل آيات و سور و تدريجى بودن نزول
آنها،ازطريق ناختسورههاى مكى از مدنى است.انسان پيوسته در اين جست و
جوستتا هر حادثه تاريخى را بشناسد،در چه زمانى و در كجا اتفاق
افتاده،عوامل و اسبابپديد آورنده آن چه بوده است. بدين طريق دانستن
سورهها و آيههاى مكى وتشخيص آنها از آيهها و سورههاى مدنى از اهميتبه
سزايى در فهم تاريختشريعات اسلامى برخوردار است.
2.فهم محتواى آيه در استدلالهاى فقهى و استنباط احكام نقش اساسى دارد.
چه بسا آيهاى به ظاهر مشتمل بر حكم شرعى است،ولى چون در مكه نازل شده
وهنگام نزول،هنوز آن حكم تشريع نشده بود،بايد يا راه تاويل را پيش
گرفتيابه گونه ديگر تفسير كرد. مثلا مساله تكليف كافران به فروع احكام
شرعى مورد بحثفقهاست و بيشتر فقها،آنان را در حال كفر،مكلف به فروع
نمىدانند.و در اينزمينه دلايل و روايات فراوانى در اختيار دارند،ولى گروه
مخالف(كسانى كه كافرانرا در حال كفر مكلف به فروع مىدانند)به آيه
هفتسوره فصلت تمسك جستهاند.
آن جا كه مشركان را به دليل انجام ندادن فريضه زكات مورد نكوهش قرار
داده است.
غافل از اين كه سوره فصلت مكى و فريضه زكات در مدينه تشريع شده
است.يعنىهنگام نزول آيه ياد شده،زكات حتى بر مسلمانان هم واجب نبوده
است،پسچگونه مشركان را مورد عتاب قرار مىدهد؟اين آيه دو تاويل دارد:
اول،مقصود از زكات در اين جا تنها پرداخت صدقات بوده است كه مشركان ازآن
محرومند، زيرا شرط صحت صدقه قصد قربت است كه كافران از انجام آنعاجزند.
دوم،مقصود محروميت از اداى زكات است و آن بدان جهت است كه كفر مانعآنان
شده است و اگر ايمان داشتند،از اين فيض محروم نبودند (24) .
3.در استدلالات كلامى،آيات مورد استناد-مخصوصا آياتى كه درباره
فضايلاهل بيت نازل شده-بيشتر مدنى است،چون اين مباحث در مدينه مطرحبوده
است.برخى آن سورهها يا آيات را مكى دانستهاند كه در آن صورت
نمىتواندمدرك استدلال قرار گيرد.بنابر اين شناخت دقيق مكى و مدنى بودن
سورهها و آياتيكى از ضروريات علم كلامى در مبحث امامت است.مثلا برخى تمام
سوره دهر رامكى دانستهاند و گروهى مدنى و بعضى جز آيه فاصبر لحكم ربك و لا
تطع منهم آثمااو كفورا (25) همه را مدنى دانستهاند.ديگران هم
از ابتداى سوره تا آيه 22 را مدنى وبقيه را مكى دانستهاند.اختلاف درباره
اين سوره بسيار است، ولى ما آن را تمامامدنى مىدانيم.
درباره شان نزول آيههاى: «يوفون بالنذر و يخافون يوما كان شره
مستطيرا،و يطعمونالطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا،انما نطعمكم لوجه
الله لا نريد منكم جزاء و لاشكورا،انا نخاف من ربنا يوما عبوسا
قمطريرا.فوقاهم الله شر ذلك اليوم و لقاهم نضرة وسرورا،و جزاهم بما صبروا
جنة و حريرا... (26) .گفتهاند كه حسنين بيمار شده
بودند.پيامبرگرامى و گروهى از بزرگان عرب به عيادت آنان آمدند و به مولى
امير مؤمنانپيش نهاد كردند:چنان چه براى شفاى فرزندانت نذر كنى خداوند
شفاى عاجلمرحمتخواهد فرمود.حضرت اين پيش نهاد را پذيرفت و سه روز روزه
نذر كرد.
آن گاه كه حسنين شفا يافتند در صدد اداى نذر بر آمد.قرصهاى نانى براى
افطارتهيه كرد، روز اول هنگام افطار مسكينى در خانه را زد و تقاضاى كمك
كرد.حضرتنانهاى تهيه شده را به او داد.روز دوم نيز يتيمى آمد و نان تهيه
شده را دريافت كرد.
روز سوم اسيرى آمد و نانها به او داده شد.
حضرت در اين سه روز خود با اندك نان خشك و كمى آب افطار كرد.طبرسىدر
اين زمينه روايات بسيارى از طرق اهل سنت و اهل بيت عصمت عليهم السلام گرد
آورده وتقريبا آنها را مورد اتفاق اهل تفسير دانسته است.آنگاه براى اثبات
مدنى بودنتمام سوره،روايات ترتيب نزول را-كه سوره دهر جزء سورههاى مدنى
به شمار رفته-با سندهاى معتبر آورده است (27) . ولى كسانى مانند
عبد الله بن زبير كه مايل نبودند اينفضيلتبه اهل بيت عليهم السلام اختصاص
يابد اصرار داشتند كه اين سوره را كاملا مكىمعرفى كنند (28)
.غافل از آن كه در مكه اسيرى وجود نداشت.مجاهد و قتاده از تابعينتصريح
كردهاند كه سوره دهر تماما مدنى است، ولى ديگران تفصيل قايل شدهاند
(29) .
سيد قطب،از نويسندگان معاصر به قرينه سياق،سوره را مكى دانسته است
(30) .
4.بسيارى از مسايل قرآنى،تنها از طريق مكى و مدنى بودن سوره يا
آيهها،حلو فصل مىشود.مثلا در مساله نسخ قرآن به قرآن برخى راه افراط
پيمودهاند و بيشاز دويست و بيست آيه را منسوخ معرفى كردهاند.در صورتى كه
چنين عدد بزرگىنمىتواند صحت داشته باشد و با واقعيتسازگار نيست و گروهى
راه تفريط درپيش گرفتهاند اصلا قرآن را غير قابل نسخ مىدانند-به ويژه نسخ
قرآن به قرآن،زيراشرط تحقق نسخ،تنافى ميان دو آيه است كه اين گونه تنافى با
نفى اختلاف در آيه و لو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا كثيرا
(31) منافات دارد (32) .و دستهاى حد وسطرا برگزيده و اصل
نسخ را پذيرفتهاند و در كميت آيات نسخ شده اعتدال را رعايتكردهاند.از
جمله آياتى كه افراطيون آن را منسوخ مىدانند،آيه فما استمتعتم به
منهنفآتوهن اجورهن...» (33) است كه درباره ازدواج موقت نازل
شده است،كه ناسخ آن راطبق گفته امام شافعى محمد بن ادريس-آيه «و الذين هم
لفروجهم حافظون،الا علىازواجهم او ما ملكت ايمانهم فانهم غير ملومين،فمن
ابتغى وراء ذلك فاولئك هم العادون» (34) دانستهاند.
نظر مذكور را به دو دليل نمىتوان پذيرفت:اولا،زنى كه با عقد متعه
گرفتهمىشود زوجه است،گر چه احكام او با زوجه دايمى كمى تفاوت
دارد.ثانيا،آيهاىرا كه ناسخ فرض كردهاند در سوره مؤمنون است كه تماما
مكى است و كسى اين آيهرا استثناء نكرده است.در صورتى كه معمولا بايد ناسخ
پس از منسوخ باشد.مطلبفوق را استاد زرقانى نيز ياد آور شده است (35)
.
معيار و ملاك تشخيص سورههاى مكى و مدنى
طبق آمارى كه از روايات ترتيب نزول به دست مىآيد،86 سوره مكى و 28سوره
مدنى است كه در اين گروه بندى سه معيار وجود دارد:
1.معيار زمان:بيشتر مفسرين معتقدند كه معيار مكى يا مدنى بودن
هجرتپيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از مكه به مدينه است.هر سورهاى كه
پيش از هجرت نازل شده مكىو هر سورهاى كه پس از هجرت نازل شده است مدنى به
شمار مىرود،خواه درمدينه نازل شده باشد خواه در سفرها.و حتى در مكه در سفر
حجيا عمره يا پس ازفتح،چون پس از هجرت بوده است،مدنى محسوب مىشود.ملاك
هجرت نيزداخل شدن به مدينه است.بنابر اين آياتى كه پس از هجرت از مكه و پيش
از ورودبه مدينه،در راه بر پيامبر نازل شده است،مكى محسوب مىشود.مثلا آيه
ان الذيفرض عليك القرآن لرادك الى معاد... (36) بر اساس اين
تعريف و ملاك كه پس از خروج ازمكه در راه بر پيامبر نازل شده،مكى است.
2.معيار مكان:هر چه در شهر مكه و پيرامون آن نازل شده مكى است.و هر
چهدر مدينه و پيرامون آن نازل گرديده مدنى است،خواه پيش از هجرت يا پس از
آننازل شده باشد.پس آن چه در غير اين دو منطقه نازل شده باشد نه مكى است و
نهمدنى.در اين زمينه جلال الدين سيوطى روايتى آورده است كه پيامبر صلى
الله عليه و آله فرمودند:
«انزل في ثلاثة امكنة:مكة و المدينة و الشام»كه طبق گفته ابن
كثير،مقصود از شامتبوك است (37) .
3.معيار خطاب:هر سورهاى كه در آن،خطاب به مشركان مىباشد مكى و
هرسورهاى كه در آن خطاب به مؤمنان مىباشد،مدنى است.در اين زمينه ازعبد
الله بن مسعود حديثى آوردهاند كه گفته است:«هر سوره كه يا ايها الناس در
آنبه كار رفته باشد،مكى است و هر سوره كه يا ايها الذين آمنوا در آن به
كار رفته باشدمدنى است» (38) ،زيرا در مدينه غلبه با مؤمنان
بوده و در مكه با مشركان.البته درسورههاى مدنى مانند سوره بقره، يا ايها
الناس به كار رفته كه كليت اين معيار راخدشهدار مىكند.
براى تشخيص سورههاى مكى و مدنى،ملاكهايى را مشخص كردهاند كه هريك به
تنهايى نمىتواند ملاك جامع و مانع باشد.بلكه اين ملاكها روى هم رفته
تاحدودى تعيين كننده است.به طور كلى ملاكها و علايم براى تشخيص،عبارت است
از:1)نص و خبر،2)علايم صورى و ظاهرى،3)علايم محتوايى و معنوى.
علامه برهان الدين ابراهيم بن عمر بن ابراهيم جعبرى(متوفاى
732)مىگويد:«براىشناخت مكى و مدنى دو راه وجود دارد:سماعى،كه از راه نقل
و روايتبه دستمىآيد.قياسى،كه از روى ضابطه تشخيص داده مىشود».آن گونه
كه علقمة بن قيس(متوفاى 62)از عبد الله بن مسعود روايت كرده است:«هر
سورهاى كه در آن يا ايهاالناس آمده باشد يا لفظ«كلا»استعمال شده باشد يا
در ابتداى آن حروف مقطعباشد-جز زهراوين(بقره و آل عمران)و نيز سوره رعد كه
بنا بر قولى مدنى است-يادر آن قصه آدم و ابليس آمده باشد-جز سورههاى
طولانى-يا سورهاى كه در آنسر گذشت انبياى سلف و امتهاى گذشته آمده باشد
مكى است،و هر سورهاى كهدر آن از فريضه و تكاليف و حدود شرعى سخن گفته شده
باشد،مدنى است» (39) .
برخى خصوصيات ديگرى براى شناختسورههاى مكى و مدنى ذكر كردهاندكه
عبارت است از:
1.كوتاهى آيات درون يك سوره و نيز كوتاهى سوره،نوعا مكى بودن آن
رامىرساند.و بلندى آيههاى يك سوره علاوه بر بلندى سوره نوعا مدنى بودن آن
راثابت مىكند.
2.لحن تند و شديد سوره بيشتر با اهل مكه است كه اهل عناد و لجاج
ومقاومت در مقابل حق بودهاند،ولى لحن ملايم و خفيف،مدنى بودن سوره
رامىرساند كه بيشتر خطاب به مؤمنين است.
3.بحث درباره اصول معارف و اصل ايمان و دعوت به اسلام از
ويژگىهاىسورههاى مكى است. و در سورههاى مدنى بيشتر از تفاصيل احكام و
بيانشريعت اسلام سخن گفته شده است.
4.دعوت به پايبند بودن به اخلاق و استقامت در راى و سلامت عقيده و
تركلجاج و عناد و نيز برخورد تند با عقايد باطل مشركان و ناچيز شمردن
انديشههاىتهى و بىاساس آنان،از خصايص سورههاى مكى به شمار مىرود.در
حالى كهبرخورد با اهل كتاب و دعوت آنان به ميانه روى در عقايد و افكار و
انديشهها و نيز مبارزه با منافقين و ذكر خصايص و صفات آنان از ويژگىهاى
سورههاى مدنى است.
5.غالبا خطابها با عنوان يا ايها الناس... از ويژگىهاى سور مكى است و
باعنوان يا ايها الذين آمنوا از خصايص سور مدنى است.
البته اين ويژگىها هرگز كليت ندارد،بلكه صرفا درباره برخى از انواع
صدقمىكند.و در صورت اجتماع چندين خصيصه،اگر موجب علم و يقين شود و
نصمعارضى در ميان نباشد، قابل اعتماد است،و موجب قوت احتمال و
اطمينانمىشود.در اين صورت است كه نتيجه كار برد فقهى و تاريخى و غيره
دارد.بنابر اينملاك تشخيص مكى و مدنى،يا نقل و خبر است كه اصطلاحا سماعى
مىگويند.يااجتهاد و شواهد ظاهرى و صورت جمله بندى و داشتن سجع و وزن و
كوتاهى آياتو سورههاستيا شواهد محتوايى است.بدين معنا كه شكل بيان اصول
عقايد واحكام و برخورد با كفار و منافقين نشانه مكى و مدنى بودن سوره است.
1- علق 96:5-1.ر.ك:تفسير منسوب به امام عسكرى،ص 157.بحار الانوار،ج 18،ص
206، حديث 36.تفسيربرهان،ج 2،ص 478.صحيح مسلم،ج 1،ص 97.صحيح بخارى،ج 1،ص 3.
2- اصول كافى،ج 2،ص 628.عيون اخبار الرضا،ج 2،ص 6.بحار الانوار،ج 92،ص
39.
3- مدثر 74:2-1.
4- صحيح مسلم،ج 1،ص 99 و رجوع كنيد به:امام احمد بن حنبل،مسند احمد،ج
3،ص 306.
5- ر.ك:بدر الدين زركشى،البرهان في علوم القرآن،ج 1،ص 206.
6- مدثر 74:5-1.
7- صحيح بخارى،ج 1،ص 4.صحيح مسلم،ج 1،ص 98،و رجوع كنيد به:مسند احمد،ج
3،ص 325.
8- تفسير طبرسى،ج 10،ص 405 و رجوع كنيد به:الكشاف،ج 4،ص 775.
9- فاتحه 1:2-1.اسباب النزول،ص 11.
10- الاتقان،ج 1،ص 12.
11- حجر 15:87.
12- نصر 110:3-1.
13- تفسير طبرسى،ج 10،ص 554.
14- تفسير برهان،ج 1،ص 29.
15- الاتقان،ج 1،ص 27.
16- تفسير صافى،ج 1،ص 680.
17- بقره 2:281.برخى از نظر ادبى اشكال كرده گفتهاند،مصدر بودن آيه
به«واو»عاطفه،با نزول انفرادى آيهسازش ندارد.ولى بايد توجه داشت-بر فرض
صحت روايت-مصدر شدن آيه به«واو»از آن جهت است تاتكمله آيه قبل قرار گيرد
گر چه با فاصله زمانى و به طور انفرادى نازل گرديده باشد.علاوه مصدر
شدنجملههاى بدون سابقه،به«واو»در استعمالات عربى فراوان است:«و لقد امر
على اللئيم يسبنى.فمضيت ثمةقلت لا يعنينى».«و رب قائلة يوما بذى سلم.اين
الطريق الى حمام منجاب».و در قرآن نيز فراوان يافتمىشود كه بر سر
آياتى«واو»آمده كه با آيات قبل رابطهاى ندارند.مثلا: «انما قولنا لشيء
اذا اردناه ان نقول لهكن فيكون.و الذين هاجروا في الله من بعد ما
ظلموا...و ما ارسلنا من قبلك الا رجالا نوحي اليهم... » (سوره نحل
43-40)آيه نخست در امر تكوين است.آيه بعد در رابطه با مهاجرت.آيه سوم مربوط
به نحوه ارسال پيامبرانپر واضح است كه اين آيات از هم جدا نازل گشته سپس
در نوشتار پى در پى ثبتشدهاند.
18- تفسير شبر،ص 83.تفسير ماوردى،ج 1،ص 282.
19- مائده 5:3.
20- ابن واضح يعقوبى،تاريخ يعقوبى،ج 2.ص 35.
21- بقره 2:281.
22- تفسير ماوردى(النكت العيون)ج 1،ص 63.زركشى البرهان،ج 1،ص 186.
23- بقره 2:281.
24- ر.ك:تفسير طبرسى،ج 9،ص 5.الميزان،ج 17،ص 384.
25- انسان 76:24.
26- انسان 76:12-7.
27- ر.ك:تفسير طبرسى،ج 10،ص 406-404.حاكم حسكانى،شواهد التنزيل،ص
315-229.
28- الدر المنثور،ج 6،ص 297.
29- ر.ك:التمهيد،ج 1،ص 155-154.
30- في ظلال القرآن،ج 29،ص 215.
31- نساء 4:82.
32- ابو القاسم خويى(آيت الله)،البيان في تفسير القرآن،ص 206.
33- نساء 4:24.
34- مؤمنون 23:7-5.
35- محمد عبد العظيم زرقانى،مناهل العرفان،ج 1،ص 195.
36- قصص 28:85.
37- الاتقان،ج 1،ص 23.
38- المستدرك،ج 3،ص 18-19.
39- البرهان،ج 1،ص 189.