8 - شمس الدين يوسف بن
قزاغلى حنفى ، معروف به سبط اين جوزى ، و متوفاى 654 ه تصريح كرده كه
آن كعبه مقصود فرزند بلافصل امام حسن عسكرى (عليه السلام ) است و سلسله
نسب آن حضرت را تا حضرت على (عليه السلام ) برشمرده است .(158)
9 - محمد بن يوسف گنجى شافعى ، متوفاى 658 ه هنگامى كه از زندگانى
امام حسن عسكرى (عليه السلام ) بحث مى كند مى نويسد: از او فقط يك پسر
باقى ماند و او امام منتظر صلوات الله عليه است .(159)
نامبرده در كتاب پرارج ((البيان فى اخبار صاحب
الزمان )) بابى را به پاسخ شبهات اختصاص داده ،
با دلايل قطعى اثبات كرده كه حضرت مهدى (عليه السلام ) از روزى كه غائب
شده تا به امروز زنده است ، و چنين عمر طولانى از نظر عقل و شرع هيچ
مانعى ندارد.(160)
10 - عزالدين على ابن اثير متوفاى 630 ه در تاريخ پر ارج
((كامل )) به هنگام بحث
از امام حسن عسكرى (عليه السلام ) تصريح مى كند كه او پدر مهدى منتظر
است .(161)
11 - محى الدين ابن عربى ، متوفاى 637 ه در فتوحات مكيه باب 366 مى
گويد:
((مهدى از عترت رسول خداست . او از فرزندان حضرت
فاطمه است .
جدش حسين بن على است . پدر او امام حسن عسكرى ، پسر امام على النقى ،
پسر امام محمد تقى ، پسر امام رضا، پسر امام كاظم ، پسر امام صادق ،
پسر امام باقر، پسر امام زين العابدين ، پسر امام حسين ، پسر امام على
رضى عنه الله است )).
اين فراز از گفتار ابن عربى در نسخه هاى چاپى فتوحات تحريف شده است .
ولى نسخه هاى تحريف نشده آن در اختيار بزرگان اهل سنت بوده ، و در
كتابهايشان منعكس است ، كه به دو نمونه آن دست يافته ايم .
1 - امام عبدالوهاب شعرانى ، متوفاى 973 ه متن كامل باب 366 فتوحات
مكيه را آورده .(162)
2- شيخ حسن عدوى حمزاوى ، متوفاى 1303 ه نيز قسمت عمده اين باب را
بدون كم و كاست آورده است .(163)
دسترسى اين دو دانشمند به متن تحريف نشده فتوحات درقرنهاى دهم و سيزدهم
نشانه آن است كه در طول قرنها نسخه هاى آن سالم بوده ، بعد از پيدايش
چاپ به تحريف آن دست يازيده اند.
تحريف آثار گذشتگان جنايت بسيار بزرگى است كه قدر و اعتبار ميراث
گرانبهاى جهان اسلام را زير سؤ ال مى برد كه با كمال تاءسف در چند كشور
از جمله مصر رائج مى باشد(164)!
12 - ابراهيم بن محمد جوينى ، متوفاى 703 ه حديثى را روايت مى كند كه
تصريح دارد بر اينكه امام بعد از امام حسن عسكرى (عليه السلام )، فرزند
برومندش قائم منتظر - عجل الله تعالى فرجه الشريف - است ، كه به هنگام
ظهور بر سراسر جهان هستى فرمانروائى خواهد داشت .(165)
وى همچنين از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) روايت مى كند كه در شب
معراج انوار طيبه على و فاطمه و ديگر امامان معصوم را در طرف راست عرش
مشاهده نموده ، كه همگى صف كشيده به عبادت حق تعالى پرداخته اند و مهدى
در ميان آنها چون ستاره درخشانى تجلى مى كند.(166)
13 - صلاح الدين صفوى ، متوفاى 746 ه در كتاب ((شرح
دائره )) تصريح مى كند كه مهدى موعود دوازدهمين
امام معصوم است كه ا ول آنها على بن ابى طالب و آخر آنها حضرت مهدى است
.(167)
14 - ابوعبدالله عفيف الدين اسعد بن على بن سليمان يافعى شافعى ،
متوفاى 768 ه در پيرامون امام حسن عسكرى (عليه السلام ) بحث مى كند و
در پايان مى نويسد: او پدر امام منتظر و صاحب سرداب است .(168)
15 - عبدالله بن محمد مطيرى شافعى ، در كتاب ((الرياض
الزاهره )) تصريح مى كند كه او پسر امام حسن
عسكرى (عليه السلام )، صاحب شمشير و قائم منتظر است و براى او دو غيبت
است .(169)
16 - شمس الدين ابوعبدالله محمد بن احمد ذهبى شافعى ، متوفاى 804 ه
تصريح كرده كه حضرت بقيه الله روحى فداه فرزند امام حسن عسكرى (عليه
السلام ) است و هنوز زنده است ، تا خداوند فرمان ظهور دهد و زمين را پر
از عدل فرمايد.(170)
17 - ابوالمعالى محمد بن عبدالله بن مبارك رفاعى مخزومى ، متوفاى 885
ه در كتاب ((صلاح الاخبار فى نسب الساده
الفاطميه الاطهار)) تصريح مى كند كه ولى الله
اعظم امام زمان (عليه السلام ) فرزند بلافصل امام حسن عسكرى (عليه
السلام ) است .(171)
18 - عبدالرحمن بن احمد بن قوام الدين شافعى ، معروف به جامى ، متوفاى
898 ه در كتاب پرارج ((شواهد النبوه
)) داستان ولادت آن حضرت را مشروحا نوشته ، واز
عده اى از اصحاب امام حسن عسكرى (عليه السلام ) نام برده كه در عهد
امام حسن عسكرى (عليه السلام ) به ديدار آن جمال الهى نائل گشته اند.
آنگاه سخنان خود را با اشعار نغزى حسن ختام داده كه مطلعش اين است :
بيا اى امام هدايت شعار |
|
كه بگذشت از حد غم انتظار |
ز روى همايون برافكن نقاب |
|
عيان ساز رخسار چون آفتاب
(172) |
19 - احمد بن حجر هيثمى مكى ، متوفاى 974 ه در كتاب ((الصواعق
المحرقه )) كه آن را به عنوان رد بر شيعيان
نوشته ، شرح حال كوتاهى از امامان معصوم (عليه السلام ) آورده ، در
پايان شرح حال امام حسن عسكرى (عليه السلام ) مى نويسد:
((به سن 28 سالگى در سامرا درگذشت و در كنار
پدرش به خاك سپرده شد، گفته مى شود او نيز به وسيله سم از دنيا رفته
است )).
سپس مى افزايد: ((جز فرزندش ابوالقاسم محمد حجت
جانشينى بر جاى نگذاشت ، كه به هنگام وفات پدرش پنجساله بود، ولكى در
آن سن و سال خداوند حكمت به او عطا فرموده بود.(173)
20 - محمد بن على صبان مصرى شافعى ، متوفاى 1206 ه نيز تصريح كرده كه
آن مهر تابان فرزند بلافصل امام حسن عسكرى (عليه السلام ) است و سلسله
نسب او را تا اميرمؤ منان (عليه السلام ) نوشته ، قسمتى از مناقب آن
حضرت را برشمرده است .(174)
اينها گروهى از بزرگان اهل سنت هستند كه در كتابهاى خود در مورد حضرت
مهدى (عليه السلام ) به كلى گوئى اكتفا نكرده اند، بلكه به صراحت گفته
اند كه مهدى موعود فرزند بلافصل امام حسن عسكرى (عليه السلام ) است .
اما در مورد اصل مهدويت حتى يك نفر هم يافت نمى شود كه منكر ظهور مصلح
جهانى در آخر الزمان باشد. در اين زمينه روايتى نيز از رسول اكرم (صلى
الله عليه و آله ) در كتب اهل سنت نقل شده كه هر كس حضرت مهدى را انكار
كند كافر است ، و گروهى از علماى اهل سنت بر طبق آن فتوى داده اند. متن
حديث اين است :
ابوبكر اسكاف در ((فوائد الاخبار))
و ابوالقاسم سهيلى در ((شرح السيره
)) روايت كرده اند از جابر بن عبدالله انصارى كه
رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) فرمود:
من
كذب بالمهدى فقد كفر:
((هر كس حضرت مهدى را انكار كند كافر است
)).(175)
داستان ولادت حضرت بقيه الله روحى و ارواح العالمين له الفدا در احاديث
شيعه با شرح و تفصيلات بيشترى منعكس شده است .
قديمى ترين كتابى كه مشروح داستان ولادت آن حضرت را نوشته ، كتاب پر
ارج ((غيبت )) از فضل بن
شاذان است .
فضل بن شاذان ازدى ، از اصحاب امام رضا (عليه السلام )، عمر طولانى و
با بركتى داشت ، كه همه آن را در دفاع از حريم تشيع سپرى كرد و بيش از
180 جلد كتاب پر ارج از خود به يادگار گذاشت و سرانجام درسال 260 ه
ديده از جهان فروبست .(176)
وى در كتاب غيبت خود ولادت آن مهر تابان را از امام حسن عسكرى (عليه
السلام ) چنين نقل مى كند:
((ولى خدا، حجت خدا و خليفه او بعد از من ، در
شب 15 شعبان به سال 255 به هنگام طلوع فجر، به صورت ختنه شده متولد
گرديد)).
((نخستين كسى كه او را شستشو داد،
((رضوان )) خازن بهشت بود
كه با جمعى از فرشتگان مقرب او را با آب كوثر و سلسبيل شستشو داد و سپس
عمه ام ((حكيمه )) او را
شستشو داد)).(177)
امام حسن عسكرى (عليه السلام ) در شب ولادت امام زمان (عليه السلام )
از يك زن صالحه اى كه شيعه نبود به عنوان قابله دعوت فرمود تا در آن
لحظات حساس حضور داشته باشد و در ميان قوم خود حجت باشد، چنانكه خداوند
گروهى از بستگانش را به دست او هدايت نمود.(178)
دودمان امامت را يك طرف تلاش مى كرد كه خبر ولادت آن مهر تابان را
مكتوم بدارد تا به گوش جاسوسان رژيم نرسد، و از يك طرف سعى مى كرد كه
اين خبر مسرت بخش به همه خانه هاى شيعيان برسد، از اين رهگذر نامه ها
نوشته به شهرها فرستادند، گوسفندها خريده به خانه هاى شيعيان فرستادند
تا به عنوان عقيقه حضرت مهدى - عجل الله تعالى فرجه الشريف - ذبح كرده
، اطعام كنند.(179)
امام حسن عسكرى (عليه السلام ) در فرصتهاى متناسب ، مولود مسعود را به
اصحاب خود عرضه مى كرد، تا آن كعبه موعود را با ديدگان خود ببيند و از
تولدش آگاه شوند و در كشاكش روزگار دچار شك و ترديد نشوند.
فهرست اين ديدارها را در مقدمه ((جزيره خضرا))
آورده ايم ، اميدواريم در فرصتى ديگر در اين زمينه به تفصيل سخن بگوئيم
.
ضرورت شناخت امام زمان (عليه السلام )
از دلايل عقلى و نقلى فراوانى استفاده مى شود كه بايد همه
انسانها در همه اعصار و امصار، امام زمان خود را بشناسند، وگرنه رشته
اتصال آنان از آئين مقدس اسلام گسسته ، به عهد بربريت و جاهليت خواهند
پيوست .
در اين گفتار ما در صدد بر شمردن دلايل عقلى و نقلى اين حقيقت نيستيم ،
بلكه تنها از اسناد و مدارك حديث معروف :
من
مات و لم يعرف امام زمانه ، مات ميته جاهليه : سخن خواهيم گفت و
تعبيرهاى مختلف اين حديث شريف را به مقدارى كه در يك مقال بگنجد
برخواهيم شمرد.
با توجه به اين كه اين حديث با تعبيرهاى مختلفى در منابع اهل تشيع و
تسنن آمده ، متون وارده را با دقت كامل بررسى كرده ، در سه بخش به
خوانندگان گرامى تقديم مى نماييم :
1- متونى كه عينا - بدون هيچ كم و زياد - در منابع شيعه و سنى آمده است
.
2- متونى كه فقط به منابع اهل سنت آمده است .
3- متونى كه فقط در منابع شيعه وارد شده است .
بخش اول :
متونى كه در منابع شيعه و سنى بدون هيچ كم و كاست آمده :
1-
من مات و لم يعرف امام زمانه ، مات ميته جاهليه :
((هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ
جاهلى مرده است )).
اين متن مشهورترين متن اين حديث شريف است كه جمع كثيرى از علماى شيعه و
سنى آن را با سلسله اسناد خود، در كتابهاى حديثى ، تفسيرى و كلامى از
رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله )روايت كرده اند.
و اين راويان اين حديث با اين تعبير از علماى شيعه :
1- سيد مرتضى علم الهدى ، متوفاى 436 ه(180)
2- امين الاسلام ، ابوعلى ، فضل بن حسن طبرسى ، متوفاى 548 ه(181)
3- على بن عيسى اربلى ، متوفاى 693 ه(182)
4- على بن حسين بن عبدالعالى ، مشهور به ((محقق
كركى )) متوفاى 940 ه(183)
5- شيخ بهاءالدين محمد عاملى ، مشهور به ((شيخ
بهائى )) متوفاى 1030 ه(184)
6- ملا محسن فيض كاشانى ، متوفاى 1091 ه(185)
7- محمد بن حسن ، مشهور به ((شيخ حر عاملى
)) متوفاى 1104 ه(186)
8- مولى محمد باقر مجلسى ، متوفاى 1110 ه(187)
و اما روايان اين حديث شريف به همين تعبير از اهل سنت :
1- مسلم بن حجاج نيشابورى ، متوفاى 261 ه(188)
2- قاضى عبدالجبار معتزلى ، متوفاى 415 ه(189)
3- محمد بن فتوح حميدى ، متوفاى 488 ه(190)
4- مسعود بن عمر بن عبدالله ، مشهور به ((سعد
الدين تفتازانى )) متوفاى 791 ه(191)
5- على بن سلطان ، مشهور به ((ملا على قارى
))(192)
6- مولى حيدر على فيض آبادى هندى ، متوفاى 1205 ه(193)
7- حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزى ، متوفاى 1294 ه(194)
2-
من مات و لم يعرف امام زمانه فقد مات ميته جاهليه :
در اين متن فقط كلمه ((فقد))
بر متن نخستين افزوده شده و مفهوم حديث را با تاءكيد بيشترى بيان مى
كند.
اين متن ر از علماى بزرگ شيعه : ابو جعفر محمد بن على بن شهرآشوب ،
متوفاى 588 ه روايت كرده
(195) و از علماى اهل سنت گروهى آن را نقل كرده اند كه
از آن جمله است :
1- شيخ ابوسعيد خادمى حنفى ، متوفاى 1168 ه(196)
2- قاضى بهلول بهجت افندى ، مشهور به ((قاضى
زنگنه زورى )) متوفاى 1350 ه(197)
3-
من مات بغير امام مات ميته جاهليه :
((هر كس بدون امام از دنيا برود به مرگ جاهلى از
دنيا رفته است )).
راويان حديث شريف از علماى شيعه :
1- محمد بن محد بن نعمان ، مشهور به ((شيخ مفيد))
متوفاى 413 ه(198)
2- محمد بن مسعود بن عياش سلمى ، از بزرگان قرن سوم هجرى .(199)
3- شيخ محمد مشهدى ، از علماى قرن دوازدهم هجرى .(200)
و اما روايان آن از علماى بزرگ اهل سنت :
1- ابو داوود سليمان بن داوود طيالسى ، متوفاى 204 ه(201)
2- احمد حنبل پيشواى حنابله ، متوفاى 241 ه(202)
3- ابوالقاسم سليمان بن احمد طبرانى ، متوفاى 360 ه(203)
4- عبدالحميد، ابن ابى الحديد معتزلى ، متوفاى 656 ه(204)
5- نور الدين على بن ابى بكر هيثمى ، متوفاى 807 ه(205)
6- على بن حسام الدين ، مشهور به ((متقى هندى
)) متوفاى 975 ه(206)
7- محمد بن سليمان مغربى ، متوفاى 1094 ه(207)
4-
من مات لا يعرف امامه مات ميته جاهليه :
((هر كس بميرد و امامش را نشناسد با مرگ جاهلى
مرده است )):
اين متن را حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزى ، متوفاى 1294 ه از بزرگان
اهل سنت در كتاب ارزشمند ((ينابيع الموده
)) روايت كرده
(208) و جمع كثيرى از علماى بزرگ شيعه آن را در منابع
حديثى خود آورده اند كه از آن جمله است :
1- ابو جعفر احمد بن محمد بن خالد برقى ، متوفاى 274 ه(209)
2- على بن حسين بن موسى بن بابويه - پدر شيخ صدوق - متوفاى 329 ه
(210)
3- محمد بن يعقوب كلينى ، متوفاى 329 ه(211)
4- محمد بن ابراهيم نعمانى ، از بزرگان شيعه در قرن چهارم هجرى .(212)
5- محمد بن على بن بابويه ، مشهور به ((شيخ صدوق
)) متوفاى 381 ه(213)
6- ابو جعفر محمد بن حسن طوسى ، متوفاى 460 ه(214)
7- سيد هاشم بحرانى ، متوفاى 1109 ه(215)
8- مولى محمد باقر مجلسى ، متوفاى 1110 ه(216)
5-
من مات ليس عليه امام فميتته جاهليه :
((هر كس بميرد و امامى بر او نباشد، مرگش بر عهد
جاهليت است )).
اين متن را از بزرگان اهل سنت ((طبرانى
)) متوفاى 360 ه در معجم كبير(217)
و از بزرگان شيعه فضل بن شاذان نيشابورى ، متوفاى 260 ه از اصحاب امام
رضا (عليه السلام ) در كتاب گرانسنگ ((الايضاح
)) روايت كرده اند(218)
6-
من مات ليس عليه امام فميتته ميته جاهليه :
((هر كس بميرد و امامى بر او نباشد، مرگش همانند
مرگ دوران جاهليت است )).
اين متن را پيشواى محدثان شيعه ، محمد بن يعقوب كلينى ، متوفاى 329 ه
در كافى شريف روايت نموده ،(219)
و گروهى از علماى اهل تسنن در كتابهاى حديثى خود آورده اند كه از آن
جمله است :
1- احمد بن عمر بزار، متوفاى 320 ه در زوائد.(220)
2- نور الدين على بن ابى بكر هيثمى ، متوفاى 807 ه در مجمع و كشف
الاستار.(221)
7-
من مات ليس له امام مات ميته جاهليه
((هر كس در حالى بميرد كه امامى بر او نباشد به
مرگ جاهلى از دنيا رفته است )).
اين متن را از بزرگان اهل سنت ، علاء الدين على بن بلبان فارسى حنفى ،
متوفاى 739 ه روايت كرده
(222) و از محدثان بزرگ شيعه جمع كثيرى روايت نموده اند
كه از آن جمله است :
1- ابوجعفر محمد بن يعقوب كلينى ، متوفاى 329 ه(223)
2- على بن حسين بن بابويه - پدر شيخ صدوق - متوفاى 329 ه(224)
3- محمد بن على ابن بابويه ، مشهور به شيخ صدوق متوفاى 381 ه(225)
4- علامه بزرگوار مولى محمد باقر مجلسى ، متوفاى 1110 ه(226)
بخش دوم :
متوفى كه فقط در منابع اهل سنت آمده و عين آن تعبير در منابع شيعه
نيامده ، و يا ما در اين فرصت كوتاه ، به آن دست نيافته ايم :
1-
من لم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه :
((هر كس امام زمانش را نشناسد با مرگ جاهلى از
دنيا رفته است )).
اين متن را مطابق نقل مؤ لفين ((احقاق الحق
))، مسلم بن حجاج نيشابورى ، متوفاى 261 ه در
صحيح خود آورده است .(227)
2-
من مات بغير امام فقد مات ميته جاهليه :
((هر كس بدون امام از دنيا برود، به راستى به
مرگ جاهلى از دنيا رفته است )).
اين متن را حافظ احمد بن عبدالله اصفهانى ، مشهور به ((ابو
نعيم ))
متوفاى 430 ه در حليه روايت كرده است .(228)
3-
من مات و لا امام له مات ميته جاهليه :
((هر كس در حالى بميرد كه امامى بر او نيست ، به
مرگ جاهلى از دنيا رفته است )).
1- ابو جعفر محمد بن عبدالله اسكافى معتزلى ، متوفاى 240 ه در كتاب
ارزشمند ((المعيار و الموازنه ))(229)
و ((نقض كتاب العثمانيه )).(230)
2- عبد الحميد، ابن ابى الحديد معتزلى ، متوفاى 656 ه(231)
4-
من مات و لا بيعه عليه مات ميته جاهليه :
((هر كس بميرد و بيعتى بر عهده او نباشد به مرگ
جاهلى مرده است )).
اين متن را گروهى از بزرگان اهل سنت روايت كرده اند كه از آن جمله است
:
1- محمد بن سعد، كاتب واقدى ، متوفاى 230 ه در كتاب طبقات .(232)
2- علاء الدين على بن حسام الدين ، مشهور به ((متقى
هندى )) متوفاى 975 ه(233)
5-
من مات و ليس فى عنقه بيعه مات ميته جاهليه :
((هر كس بميرد و در گردنش بيعتى نباشد به مرگ
جاهلى از دنيا رفته است .))
اين متن را مسلم ، متوفاى 261 ه در صحيح خود آورده است .(234)
6-
من مات و ليس عليه طاعه مات ميته جاهليه :
((هر كس بميرد و اطاعتى (اطاعت امامى ) بر او
نباشد به مرگ جاهلى از دنيا رفته است .))
اين متن را هيثمى در مجمع الزوائد نقل كرده است .(235)
7-
من مات و لا طاعه عليه مات ميته جاهليه :
اين متن را با اين تعبير جمعى از علماى اهل سنت روايت كرده اند كه از
آن جمله است :
1- عبدالله بن محمد بن ابى شيبه ، متوفاى 235 ه در كتاب
((المصنف ))
(236)
2- شهاب الدين احمد بن على ، ابن حجر عسقلانى ، متوفاى 852 ه(237)
8-
من مات و ليس عليه طاعه مات ميته جاهليه :
((هر كس بميرد و اطاعتى (اطاعت امامى ) به گردنش
نباشد به مرگ جاهلى مرده است )).
اين متن را گروهى از علماى اهل سنت در منابع حديثى خود آورده اند كه از
آن جمله است :
1- احمد حنبل پيشواى حنابله ، متوفاى 241 ه در مسند خود.(238)
2- محمد بن اسماعيل بخارى ، متوفاى 256 ه در تاريخ خود.(239)
3- ابوالحسن على بن جعد جوهرى ، متوفاى 230 ه در مسند خود.(240)
4- حميد بن رنجويه ، متوفاى 251 ه در كتاب ((الاموال
))(241)
5- متقى هندى ، متوفاى 975 ه در كتاب ((كنز))(242)
9-
من مات و ليس فى عنقه لامام المسلمين بيعه ، فميتته ميته جاهليه
:
((هر كس بميرد و در گردنش براى امام مسلمانان
بيعتى نباشد، مرده اش مرده جاهلى است .))
اين متن را محمود بن عمر زمخشرى ، متوفاى 538 ه در ((ربيع
الابرار)) روايت كرده است .(243)
10-
من مات و لم يعرف امام زمانه ، فليمت ان شاء يهوديا و ان شاء نصرانيا:
((هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد، اگر
بخواهد يهودى از دنيا مى رود و اگر بخواهد نصرانى از دنيا مى رود)).
اين متن را مطابق نقل آيت الله حاج شيخ لطف الله صافى
(244) محمد بن عمر تيمى ، مشهور به ((فخر
رازى )) متوفاى 606 ه در رساله
((المسائل الخمسون )) روايت كرده است .(245)
بخش سوم :
متونى كه فقط در روايات علماى شيعه آمده ، و يا در اين فرصت كوتاه در
منابع حديثى اهل تسنن به آنها راه نيافته ايم :
1-
من مات لا يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه :
((هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد، با مرگ
جاهلى از دنيا رفته است )).
اين متن را مرحوم علامه مجلسى در بحار آورده است .(246)
2-
من مات و هو لا يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه :
((هر كس در حالى بميرد كه امام زمانش را نمى
شناسد به مرگ جاهلى مرده است .
اين متن را جمعى از بزرگان عالم تشيع روايت كرده اند كه از آن جمله است
:
1- محمد بن محمد بن نعمان ، ((شيخ مفيد))
متوفاى 413 ه(247)
2- ابوالفتح محمد بن على كراجكى ، متوفاى 449 ه(248)
3- غواص بحار معارف آل محمد، علامه مجلسى متوفاى 1110 ه(249)
4- خاتمه المحدثين ، حاج شيخ عباس قمى ، متوفاى 1359 ه(250)
3-
من مات ليس له امام مات ميته جاهليه :
((هر كس بميرد و امامى بر او نباشد به مرگ جاهلى
مرده است )).
اين متن را ابو جعفر احمد بن محمد برقى ، متوفاى 274 ه روايت كرده است
.(251)
4-
من مات و ليس له امام فميتته ميته جاهليه :
((هر كس در حالى بميرد كه امامى بر او نباشد
مرده اش مرده جاهلى است )).
اين متن را پيشواى محدثان شيعه مرحوم كلينى در كافى شريف روايت نموده
است .(252)
5-
من بات ليله لا تعرف فيها امامه مات ميته جاهليه :
((هر كس شبى را سحر كند كه در آن امامش را
نشناسد به مرگ جاهلى مرده است )).
اين متن را ابو عبدالله محمد بن ابراهيم نعمانى ، متوفاى بعد از 442 ه
روايت كرده است .(253)
6-
من مات و لم يعرف امامه مات ميته جاهليه :
((هر كس بميرد و امامش را نشناسد به مرگ جاهى از
دنيا رفته است )).
1- محمد بن يعقوب كلينى ، متوفاى 329 ه در كافى شريف .(254)
2- محمد بن مسعود بن عياش سلمى - قرن سوم - در تفسيرش .(255)
3- ابو جعفر محمد بن حسن طوسى ، متوفاى 460 ه در اختيار رجال كشى .(256)
4- علامه بزرگوار مولى محمد باقر مجلسى ، متوفاى 1110 ه در بحار.(257)
7-
من مات و هو لا يعرف امامه مات ميته جاهليه :
((هر كس در حالى بميرد كه امامش را نشناسد به
مرگ جاهلى مرده است )).
اين متن را ابو جعفر احمد بن محمد برقى ، متوفاى 274 ه در محاسن آورده
است .(258)
8-
من مات و ليس عليه امام مات ميته جاهليه :
((هر كس در حالى بميرد كه امامى بر او نباشد به
مرگ جاهلى مرده است )).
اين متن را مرحوم كلينى در كافى شريف روايت كرده است .(259)
9-
من مات و ليس عليه امام فمات ميته جاهليه :
((هر كس بميرد و امامى بر او نباشد، پس به مرگ
جاهلى مرده است )).
اين متن را محمد بن جرير طبرى ، از بزرگان جهان تشيع در قرن چهارم ،
معاصر و همنام طبرى معروف ، در كتاب بسيار ارزشمند ((المسترشد))
روايت كرده است .(260)
10-
من مات و ليس له امام يسمع له و يطيع مات ميته جاهليه :
((هر كس در حالى بميرد كه امامى بر او نباشد كه
به فرمانش گوش دهد و از اوامرش اطاعت كند، به مرگ جاهلى مرده است .))
اين متن را شيخ مفيد قدس سره در كتاب ((الاختصاص
)) آورده است .(261)
11-
من مات و ليس عليه امام حى ظاهر، مات ميته جاهليه :
((هر كس بميرد و امام زنده و روشنى نداشته باشد،
به مرگ جاهلى مرده است .))
اين متن را نيز شيخ مفيد قدس سره روايت كرده است .(262)
12-
من مات و ليس عليه امام من ولدى مات ميته جاهليه :
اين متن را ابو جعفر محمد بن على بن بابويه ، مشهور بن
((شيخ صدوق )) در كتاب ((عيون
)) از امام هشتم ، از پدران بزرگوارش ، از رسول
اكرم (صلى الله عليه و آله )روايت كرده است
(263) كه ترجمه اش اين است :
((هر كس بميرد و امامى از فرزندانم برايش نباشد
با مرگ جاهلى از دنيا رفته است .))
13- من مات و ليس فى عنقه بيعه امام مات ميته جاهليه :
((هر كس بميرد و بيعت امامى در گردنش نباشد به
مرگ جاهلى از دنيا رفته است )).
اين متن را سيد مرتضى علم الهدى ، متوفاى 436 ه در كتاب
((الفصول المختاره ))
روايت كرده است :(264)
اينها جمعا 30 متن بود كه از نظر خوانندگان گرامى گذشت كه 10 متن از
آنها اختصاص به اهل سنت داشت و 13 متن از آنها به احاديث شيعه اختصاص
داشت و 7 متن از آنا عينا در منابع مورد اعتماد و استناد شيعه و سنى
آمده است .