او خواهد آمد

على اكبر مهدى پور

- ۳ -


در اينجا اگر چه موضوع آزادى زندانيان به عنوان نبرد با دشمن امپراطورى مطرح شد، ولى جمله : ((وقد اءخرج من فى سجونه من المسلمين )) حائز اهميت است ، زيرا در متن گزارش آمده بود كه قيصر همه زندانيان مسلمان را به خواهش نرجس خاتون آزاد كرد و با آنها خوشرفتارى نمود.
7- مرجع فقيد شيعه ، مرحوم آيت الله ميلادى (متوفاى 1395 ه‍) پس از نقل گزارش نرجس خاتون به نكات ارزشمندى از متن گزارش اشاره نموده ، مى فرمايد:
((برخى از دشمنان اهلبيت در اين مسائل ابراز ترديد مى كنند و مى گويند: در ايام ولادت حضرت بقيه الله - ارواحنا فداه - در ميان مسلمانان و مشركان جنگى روى نداده است )).
سپس سبب تشكيك و ترديد آنان را دو چيز بيان مى فرمايد:
1- بى خبرى آنان از تاريخ
2- دشمنى آنان با حق و حقيقت .(95)
آنگاه فرازى از تاريخ كامل ابن اثير را يادآور مى شود كه بر اساس آن گزارش ، در سال 251 هجرى جنگ سختى بين سپاه اسلام و اردوى شرك در بلاد بيزانس در گرفته و مشركان كشته هاى فراوانى بر جاى گذاشته اند، و تعداد زيادى از آنها به اسارت رفته اند.
سپس نتيجه مى گيرد كه : بر طبق گزارش بشر بن سليمان حضرت نرجس خاتون دختر يشوعا در عهد امام هادى (عليه السلام ) اسير شده ، و مى دانيم كه حضرت هادى (عليه السلام ) به سال 254 ه‍ به شهادت رسيده اند، پس ميان گزارش بشر بن سليمان و حادثه اى كه از ابن اثير نقل شد دقيقا هماهنگى زمانى موجود است . ابن اثير اين گزارش را در ضمن حوادث 251 هجرى آورده است .(96)
8- برخى از خوانندگان گرامى ممكن است به مسئله خواب حساسيت داشته باشند و از جهت شامل بودن اين گزارش به چند رؤ يا، سؤ الاتى برايشان مطرح باشد، كه در اينجا نمى توانيم وارد اين بحث بشويم ، علاقمندان را به مطالعه كتاب ارزشمند: ((دارالسلام )) توصيه مى كنيم كه مرحوم محدث نورى آن را در اين رابطه تاءليف كرده ، و در ضمن چهار مجلد تمام ابعاد مسئله را بررسى نموده است .
در اينجا فقط يادآور مى شويم كه رؤ ياهاى نرجس خاتون يقينا رؤ ياى صادقه ، بلكه در حد مكاشفه مى باشد. و در قرآن كريم رؤ ياى حضرت ابراهيم خليل الرحمان .(97) رؤ ياى حضرت يوسف ، رؤ ياى عزيز مصر، رؤ ياى دو زندانى ديگر كه با حضرت يوسف در زندان بودند، آمده است .(98)
9- جد مادرى نرجس خاتون ، جناب ((شمعون )) وصى حضرت عيسى (عليه السلام ) است ، چنانكه در احاديث فراوانى آمده است هنگامى كه خداوند متعال خواست حضرت عيسى (عليه السلام ) را به آسمانها ببرد، به او فرمان داد كه نور و حكمت و علم كتاب را به ((شمعون بن حمون صفا)) تعليم كند، و او را جانشين خود در ميان اهل ايمان قرار دهد.(99)
شمعون صفا سومين سفير حضرت عيسى (عليه السلام ) به انطاكيه است كه در سوره ((يس )) آيه 14 بيان شده است .(100)
شمعون در ميان مسيحيان به ((پطرس )) معروف است ، چنانكه در متن انجيل آمده است : ((و نامهاى دوازده رسول اينست : اول شمعون ، معروف به : ((پطرس )) ... اين دوازده را عيسى فرستاده ، به ايشان وصيت كرده گفت : ... بيماران را شفا دهيد، ابرصان را طاهر سازيد، مردگان را زنده كنيد))(101).
مفسران انجيل نيز اتفاق نظر دارند كه اسم پطرس ((شمعون )) مى باشد.(102)
((شمعون )) در زبان عبرى به معناى : شنونده است و در انجيل ده نفر به عنوان ((شمعون )) آمده است كه يكى از آنها ((پطرس )) وصى حضرت عيسى (عليه السلام ) مى باشد.(103)
طبق روايات ، شمعون پسر عمه حضرت مريم (عليه السلام ) مى باشد.(104)
10- از نكات ياد شده در ذيل ((گزارش نور)) به اين نتيجه رسيديم كه :
1- حضرت نرجس خاتون اهل قسطنطنيه ، پايتخت بيزانس ، استانبول كنونى است .
2 - نام شريفش : ((مليكه )) است و به هنگام اسارت خود را ((نرجس )) معرفى كرده ، و به نامهاى مختلف در خانه ا مام حسن عسكرى (عليه السلام ) خوانده شده است .
3 - پدرش : ((يشوعا)) پسر قيصر روم است .
4 - قيصرى كه در آن روزگار بر اريكه امپراطورى تكيه كرده بود ميخائيل سوم بود.
5 - ميخائيل سوم از سال 277 تا 253 هجرى در اين مسند بود.
6 - به احتمال قوى ((يشوعا)) پسر ((ميخائيل بن تئوفيل )) است ، ولى احتمال آن نيز مى رود كه وى پسر ((تئوفيل )) باشد كه قبل از ميخائيل دوازده سال بر سمند امپراطورى تكيه داشت .
7 - در عهد ميخائيل برخوردهاى نظامى بين قواى مسلمين و رومى ها مكرر به وقوع پيوسته ، و در اين درگيريها هزاران نفر از طرفين به اسارت رفته اند.
8 - يكبار ميخائيل همه زندانيان مسلمان را آزاد كرده است .
9 - روايت بشر بن سليمان مورد اعتماد و استناد بزرگان علما در طول يازده قرن مى باشد.
10 - علاوه بر روايت بشر، به طريق صحيح از امام حسن عسكرى (عليه السلام ) روايت شده كه مادر حضرت بقيه الله - ارواحنا فداه - دختر پسر قيصر روم مى باشد.
و در نتيجه از پذيرش گزارش بشر بن سليمان هيچ مانعى وجود ندارد.
ميلاد نور
گزارش دقيق ميلاد نور يزدان ، مهرتابان ، فروغ جاودان ، خورشيد فروزان ، حضرت مهدى صاحب الزمان - (عليه سلام الله الملك المنان ) - در منابع حديثى شيعيان ، از شاهدان عينى به دور از حدس و گمان ، آمده است كه در راءس همه آنها گزارش لحظه به لحظه حكيمه خاتون مى باشد.
حكيمه دختر امام جواد، خواهر امام هادى ، و عمه امام حسن عسكرى (عليه السلام ) مى باشد كه به دو فضيلت بس والا اختصاص يافته است :
1 - شرف تعليم و تربيت حضرت نرجس خاتون به امر امام هادى (عليه السلام )، كه شرح آن در گزارش نور بيان شد.
2- افتخار حضور در مجلس تولد نور يزدان به امر امام حسن عسكرى (عليه السلام )، كه اكنون در صدد بيان آن هستيم .
از ديگر فضائل اين بانوى مجلله اين است كه دعاى معروف به ((حرز امام جواد (عليه السلام ))) از طريق ايشان روايت شده است .(105)
و اينك متن گزارش تولد نور:
شيخ صدوق با سلسله اسناد خود از حكيمه خاتون روايت مى كند كه فرمود:
امام حسن عسكرى (عليه السلام ) كسى را نزد من فرستاد و پيغام فرستاد:
يا عمه اجعلى افطارك هذه الليله عندنا، فانها ليله النصف من شعبان ، فان الله تبارك و تعالى سيظهر فى هذه الليله الحجه ، و هو حجته فى ارضه :
((عمه جان امشب براى افطار به نزد ما بيا، زيرا امشب شب نيمه شعبان است ، و آن شبى است كه خداى تبارك و تعالى حجتش را كه حجت خدا در روى زمين است ، در آن پديد خواهد آورد)).
حكيمه مى گويد: پرسيدم : مادرش كيست ؟
فرمود: ((نرجس )).
عرضه داشتم : جانم به فدايت ، هيچ اثر حمل در او نمى بينم .
فرمود: آرى ، ولى حقيقت همان است كه به تو گفتم .
حكيمه مى گويد: چون بر نرجس خاتون وارد شدم سلام كردم نشستم .
نرجس خاتون در برابرم نشست كه كفشهايم را در آورد، به عنوان : ((اى سرور من )) به من عصر به خير گفت .
گفتم : ((بلكه شما سرور من و سرور خاندان من هستيد)).
نرجس خاتون سخنم را قطع كرد و گفت : ((اين چه حرفى است عمه جان ؟!)).
گفتم : ((دخترم خداوند امشب به تو فرزندى عطا خواهد كرد كه آقاى دو جهان و سرور دو سراى مى باشد)).
نرجس خاتون اظهار شرمسارى كرد.
چون از نماز عشا پرداختم افطار كردم و خوابيدم ، در نيمه هاى شب برخاستم و نماز شب را به جاى آوردم ، او هنوز خواب بود و هيچگونه ناراحتى نداشت . هنگامى كه از تعقيبات فارغ شدم باز هم خوابيدم ، يكبار ديگر بيدار شدم ، ديدم او هنوز خواب است .
بعدا او نيز برخاست ، نماز شب را ادا كرد و مشغول استراحت شد.
من به صحن خانه رفتم تا از فرا رسيدن اذان صبح آگاه شوم ، ديدم سپيده نخستين همچون دم گرگ پديدار گشته ، ولى نرجس خاتون همچنين خفته بود.
اينجا بود كه دچار شك و ترديد شدم ، كه ناگاه امام حسن عسكرى (عليه السلام )، از همانجا كه نشسته بود به من بانگ زد:
لا تعجلى يا عمه فهاك الاءمر قد قرب :
((عمه شتاب نكن ، آگاه باش كه وعده الهى نزديك است )).
من نشستم و مشغول تلاوت سوره هاى الم سجده و يس شدم پس ناگهان نرجس خاتون مضطرب و هراسان برخاست .
پس به سويش دويدم و گفتم : ((در امان خدا و در پناه نام خدا باشى )).
سپس پرسيدم : ((آيا چيزى حس مى كنى ؟)) گفت : ((آرى ، عمه جان )).
گفتم : ((بر اعصاب خود مسلط باش و آرامش خود راحفظ كن ، كه اين همان وعده الهى است كه به تو نويد داده بودم )).
حكيمه مى گويد: يك لحظه من و نرجس را حالت رخوت و بى خبرى فرا گرفت ، ناگهان متوجه شدم كه نور يزدان قدم در عرصه گيتى نهاده است .
جامه را كنار زدم ديدم كه حجت خدا اعضاى سجده را بر زمين نهاده ، پيشانى بندگى بر آستان معبود گذاشته است .
او را در آغوش كشيدم و ديدم بسيار پاك و پاكيزه است .
در همان لحظه صداى امام عسكرى را شنيدم كه خطاب به من مى فرمود: هلمى الى ابنى يا عمه : ((عمه جان پسرم را پيش ‍ من بياور)).
حجت خدا را پيش پدر بردم ، يك دست خود را پشت و يك دست ديگر را زير تهيگاه كودك قرار داد و پاهاى نو رسيده را بر روى سينه اش چسبانيد.
زبان مباركش را در دهان نوزاد قرار داد، دست مباركش را بر چشمها، گوشها و مفاصل او كشيد. سپس فرمود: ((پسرم سخن بگو)).
حجت خدا بر يكتائى خداوند و رسالت پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) گواهى داد، آنگاه بر يكايك امامان ، از اميرمؤ منان تا پدر بزرگوارش درود فرستاد، و ساكت شد.
امام حسن عسكرى (عليه السلام ) فرمود: ((عمه جان او را ببر كه به مادرش سلام كند، بعدا به نزد من بياور)).
او را به نزد نرجس خاتون بردم ، بر او سلام كرد، آنگاه به خدمت امام (عليه السلام ) برگردانيدم و در كنارش نهادم .
فرمود: ((عمه جان روز هفتم به نزد ما بيا)).
حكيمه مى گويد: فرداى آن روز كه براى تقديم سلام به حضور امام حسن عسكرى (عليه السلام ) رفته بودم ، جامه را از روى گهواره كنار زدم كه مولايم را زيارت كنم ، او را نديدم . عرض كردم : ((فدايت شوم ، سرورم كجاست ؟)) فرمود: يا عمه استود عناه الذى استودعته ام موسى موسى :
((عمه جان او را به كسى سپرديم كه مادر موسى فرزندش را به او سپرد)).
روز هفتم به خدمت امام (عليه السلام ) رفتم و سلام كردم ، فرمود: ((پسرم را به پيش من بياور)).
رفتم و سرورم را در پارچه اى كه پيچيده شده بود به خدمتش آوردم .
امام حسن عسكرى (عليه السلام ) همانند دفعه پيشين زبان در دهان او نهاد. گوئى شير يا عسل به او مى داد. سپس فرمود:: ((پسرم سخن بگو)).
لبان نازكتر از گلش باز شد و بر يكتائى خداوند و رسالت پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) گواهى داد، و بر پيامبر و ا ئمه (عليه السلام ) درود فرستاد، تا به پدر بزرگوارش رسيد، آنگاه اين آيه را تلاوت نمود:
بسم الله الرحمن الرحيم ، و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الاءرض و نجعلهم اءئمه و نجعلهم الوارثين . و نمكن لهم فى الاءرض ، و نرى فرعون و هامان و جنودهما منهم ما كانوا يحذرون :
((به نام خداى بخشايشگر مهربان ، ما اراده كرده ايم به كسانى كه در روى زمين به ضعف و زبونى كشيده شده اند منت بگذاريم ، آنان را پيشوايان خلق و وارثان زمين قرار دهيم . در روى زمين به آنها قدرت و سيطره دهيم ، به فرعون و هامان و لشكريانش ، آنچه را كه از آن بيمناك بودند بنمائيم ))(106)
موسى - راوى حديث - مى گويد: از ((عقبه خادم )) نيز پرسيدم ، گفت : ((آنچه حكيمه گفته ، همه راست و درست است )).(107)
اين حديث را با اندك تفاوتى شيخ طوسى ، طبرى ، خواند مير و قندوزى با اسناد جداگانه روايت كرده اند.(108)
ديگر شاهدان عينى :
علاوه بر حكيمه شهادت گروه ديگرى از خدمتگزاران دودمان امامت بر ولادت آن نور يزدان در كتب حديثى به تناسبهاى مختلف بيان شده است كه به برخى از آنها در اينجا اشاره مى كنيم :
1 - عقبه خادم ، كه در قسمت پايانى گزارش فوق به آن اشاره كرديم و مداركش را برشمرديم .
2 - عقيد خادم ، كه براى ابوالاءديان و ديگران ، ولادت آن حضرت را شرح داده است .(109)
3 - ماريه ، كه در آن خانه خدمت مى كرد، و در روز ولادت ، آن حضرت را ديده است كه با انگشت سبابه به سوى آسمان اشاره كرده مى فرمايد:
الحمدلله رب العالمين ، و صلى الله على محمد و آله .(110)
4 - نسيم خادم ، كه آن نيز روز ولادت آن مهر تابان ، حضرتش را در حال سجده مشاهده كرده ، كه انگشت سبابه اش را به سوى آسمان بالابرده مى فرمايد: الحمدلله رب العالمين ، و صلى الله على محمد و آله .(111)
در روز دهم ولادتش نيز به محضر آن مهر فروزان رسيده ، عطسه كرده ، حضرت فرموده : ((يرحمك الله )) سپس فرموده : ((آيا در مورد عطسه تو را نويد دهم ؟ آن تا سه رزو امان از مرگ است .(112)
5 - ابو على خيزرانى ، كنيزى را به امام حسن عسكرى (عليه السلام ) اهدا كرده بود، كه بعد از شهادت امام حسن عسكرى به هنگام هجوم ماءموران به خانه امام ، او به خانه ابوعلى پناه برده ، شرح جالبى از ولادت آن كعبه خوبان را به ابوعلى بيان كرده است .(113)
6 - حمزه بن ابوالفتح ، كه به حسن بن منذر گفت : ((بشارت ، بشارت ، ديشب در دودمان امامت مولودى به دنيا آمد، كه به فرمان اما اين راز بايد مكتوم بماند.(114)
7 - حسن بن حسين ، از نواده هاى امام حسن مجتبى (عليه السلام )، كه به محضر امام حسن عسكرى (عليه السلام ) مى شتابد و ميلاد مسعود آن خورشيد فروزان را تبريك مى گويد.(115)
8 - ابو نصر خادم ، كه در كنار گهواره اش حضور مى يابد، مى فرمايد: ((مرا مى شناسى ؟)). مى گويد: ((بلى شما سرور من و فرزند سرور من هستيد)) مى فرمايد اين را نپرسيدم ، سپس مى فرمايد: انا خاتم الاءوصياء، و بى يدفع الله عزوجل ، البلاء عن اهلى و شيعتى : ((من خاتم اوصيا هستم ، خداوند به وسيله من بلا را از خاندان و شيعيانم دفع مى كند.)).(116)
9 - قابله اى از اهل سنت ، كه امام حسن عسكرى (عليه السلام ) براى مصالحى او را در شب ولادت آن مهر تابان دعوت كرده ، و او با نقل اين واقعه موجب هدايت برخى از دشمنان اين خاندان شده است .(117)
10 - گروهى از شيعيان ، كه امام حسن عسكرى (عليه السلام )، در سومين روز ولادت آن قبله موعود و كعبه مقصود، عده اى ازشيعيان مورد اعتماد را گرد آورد و آن مهر فروزان را برآنها نشان داد و فرمود:
هذا صاحبكم من بعدى ، و خليفتى عليكم ، و هو القائم الذى تمتد اليه الاءعناق بالانتظار، فاذا المتلاءت الاءرض جورا و ظلما، خرج فملاءها قسطا و عدلا:
((اين جانشين من در ميان شما، و صاحب شما بعد از من است . او همان قائم - (عليه السلام ) - است كه در انتظارش گردنها كشيده مى شود، هنگامى كه زمين پر از ظلم و ستم شد او ظاهر مى شود و آن را پر از عدل و داد نمايد.(118)
به علاوه صدها خوشبخت ديگرى كه در طول پنج سال - بعد از ولادت تا شهادت پدر بزرگوارش - به محضر آن نور سرمدى تشرف يافته اند، كه فهرست چهل نمونه از آنها را در مقدمه جزيره خضرا آورده ايم .(119)
يكى از كنيزانى كه به هنگام ولادت آن مهر فروزان حضور داشت مى گويد:
هنگامى كه مولاى ما ديده به جهان گشود، نورى از او ساطع گرديد كه همه اقطار جهان را روشن ساخت .
در آن هنگام پرندگان نقره فامى دسته دسته از آسمان فرود آمدند و بالهاى خود را بر سرو صورت و پيرك نوزاد سائيدند، و سپس به سوى آسمان پر گشودند.
چون مشاهدات خود را به امام حسن عسكرى (عليه السلام ) عرض كردم ، تبسمى كردند و فرمودند:
تلك ملائكه السماء، نزلت لتتبرك بهذا المولود، و هى انصار اذا خرج باءمر الله عزوجل :
((اينها فرشتگان آسمانند، كه براى تبرك جستن از اين مولود فرخنده فرود آمده اند، و چون به امر پروردگار ظهور كند، اينها ياورانش ‍ خواهند بود.(120)
او پاك و پاكيزه به دنيا آمده بود، ولى براى اينكه فرشتگان از آن جسم طاهر متبرك شوند، ((رضوان )) خازن بهشت با گروهى از فرشتگان مقرب فرود آمدند و با آب سلسبيل و كوثر، آن جسم اطهر را شستشو دادند.(121)
بدين ترتيب تولد شگفت انگيزترين انسان تحقق يافت .
و اين لحظه پرشكوه در 15 شعبان 255 هجرى اتفاق افتاد.
اعتراف دانشمندان عامه
مشهور در ميان مورخان و محدثان اين است كه ولادت با سعادت آن كعبه مقصود و قبله موعود در پگاه روز جمعه 15 شعبان 255 هجرى واقع شده كه اينك يك هزار و يك صد و شصت و سه سال از آن روز پر شكوه مى گذرد.(122)
اصل ولادت حضرت مهدى - عجل الله تعالى فرجه الشريف - از ضروريات مذهب و از مسلمات تاريخ است و گذشته از امامان معصوم ، عالمان ، مورخان و محدثان شعيه ، بسيارى از مورخان و محدثان اهل سنت نيز به آن اعتراف كرده ، در كتابهاى پرارج خود به آن تصريح كرده اند كه گفتار تعدادى از آنها را به عنوان نمونه در اينجا مى آوريم :
اين گروه از علماى اهل سنت انصاف به خرج داده ، تاريخ تولد حضرت ولى عصر روحى فداه را دقيقا همانند علماى شعيه در 15 شعبان 255 هجرى نوشته اند كه در اين فرصت كوتاه به تعدادى از آنها دست يافتيم و اينك اسامى بيست تن از آنها به ترتيب تقدم زمانى :
1 - ابوبكر احمد بن حسين بن على بيهقى شافعى ، متوفاى 458 ه . در كتاب ((شعب الايمان ))(123).
2 - شمس الدين احمد بن محمد، ابن خلكان ، متوفاى 681 ه‍(124).
3 - حمد الله بن ابى بكر بن احمد بن نصر مستوفى ، متوفاى حدود 750 ه‍(125).
4 - ابوالوليد محمد ابن شحنه حنفى ، متوفاى 815 ه‍(126).
5 - حافظ محمد بن محمد بن محمود نجار، معروف به خواجه پارسا، متوفاى 822 ه‍ در كتاب ((فصل الخطاب )).(127)
6 - على بن محمد بن احمد، معروف به ابن صباغ ، متوفاى 855 ه‍.(128)
7 - غياث الدين بن همام الدين ، معروف به خواند مير، متوفاى 942 ه‍.(129)
8 - شمس الدين ، محمد ابن طولون دمشقى حنفى ، متوفاى 953 ه‍.(130)
9 - عبدالوهاب شعرانى شافعى ، متوفاى 973 ه‍.(131)
10 - احمد ابن حجر هيثمى مكى ، متوفاى 974 ه‍.(132)
11 - سيد جمال الدين عطاءالله بن سيد غياث الدين محدث صاحب كتاب ((روضه الاءحباب )) متوفاى 1000 ه‍.(133)
12 - احمد بن يوسف دمشقى قرمانى ، متوفاى 1019 ه‍.(134)
13 - عبدالله بن محمد بن عامر شبراوى شافعى ، متوفاى بعد از 1154 ه‍.(135)
14 - محمد بن احمد سفارينى نابلسى حنبلى ، متوفاى 1188 ه‍.(136)
15 - مؤ من بن حسن بن مؤ من شبلنجى ، متوفاى بعد از 1290 ه‍.(137)
16 - سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى ، متوفاى 1294 ه‍.(138)
17 - حسن عدوى حمزاوى مالكى مصرى ، متوفاى 1303 ه‍.(139)
18 - شهاب الدين احمد بن احمد حلوانى ، متوفاى 1308 ه‍.(140)
19 - قاضى بهلول بهجت افندى ، متوفاى 1350 ه‍.(141)
20 - خيرالدين زركلى ، متوفاى 1396 ه‍.(142)
نامبردگان كه همگى از مشاهير علماى اهل سنت هستند، در آثار گرانقدر خود تصريح كرده اند كه ولادت حضرت ولى عصر - عجل الله تعالى فرجه الشريف - در شب جمعه 15 شعبان 255 هجرى واقع شده است .
برخى ديگر از علماى اهل سنت روز و ماه آن را تعيين نكرده اند، ولى تصريح كرده اند كه حضرت مهدى (عليه السلام ) در سال 255 هجرى جهان را با نور خود منور فرموده است ، كه از آن جمله است :
1 - عمادالدين اسماعيل ابوالفداء، متوفاى 732 ه‍.(143)
2 - زين الدين عمر بن منفطر، ابن وردى ، متوفاى 749 ه‍.(144)
برخى از آنان همه مشخصات را دقيقا همانند شيعيان نوشته اند، جز اينكه به جاى نيمه شعبان ، نيمه رمضان 255 ه‍ ثبت كرده اند، كه از آن جمله است : عبدالرحمن صوفى از مشايخ شاه ولى الله دهلوى ، در كتاب الانتباه فى سلاسل اولياءالله (145).
و برخى از آنها ميلاد مسعود آن مهر تابان را در سالهاى 258 و 259 نوشته اند كه از آن جمله است :
1 - ابن ارزق فارقى ، متوفاى 590 ه‍ كه در كتاب ((تاريخ ميافارقين )) ولادت آن حضرت را در 19 ربيع الاول 258 ه‍ نوشته است .(146)
2 - كمال الدين محمد ابن طلحه شافعى ، متوفاى 652 ه‍ كه ولادت آن حضرت را در 23 رمضان 258 ه‍ نوشته است .(147)
3 - حسين بن محمد بن حسن مالكى دياربكرى ، متوفاى 966 ه‍ كه او نيز 23 رمضان 258 ه‍ را قيد كرده است .(148)
4 - شمس الدين سامى افندى ، متوفاى 1322 ه‍ كه ولادت آن كعبه مقصود را در سال 259 ه‍ نوشته است .(149)
گروهى از علماى اهل سنت در كتابهاى خود به تناسبهاى مختلف از حضرت بقيه الله (روحى و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفدا) گفتگو كرده اند و تصريح نموده اند كه او فرزند بلافصل امام حسن عسكرى (عليه السلام ) مى باشد. اينها اگرچه از تاريخ دقيق تولد حضرت ولى عصر - عجل الله تعالى فرجه الشريف - بحث نكرده اند، ولى نظر به اين كه در مورد وفات امام حسن عسكرى (عليه السلام ) هيچ اختلاف نيست و همه مورخان شيعه و سنى وفات آن حضرت را به سال 260 هجرى نوشته اند، لذا محدثان و مورخانى كه تصريح مى كنند كه حضرت مهدى فرزند بلافصل امام حسن عسكرى است ، در واقع اعتراف مى كنند كه حضرت مهدى (عليه السلام ) پيش از آن تاريخ ديده به جهان گشوده است .
اين اعترافها مشت محكمى است بر دهان ياوه گويانى كه نغمه ((مهدى نوعى )) ساز مى كنند!
به دليل اهميت اين معنى ، فهرست اعترافات تعدادى از بزرگان علماى اهل سنت را كه تصريح كرده اند حضرت مهدى فرزند بلافصل امام حسن عسكرى است به ترتيب تقدم زمانى در اينجا مى آوريم :
1 - حافظ ابو محمد بلاذرى ، متوفاى 339 ه‍ كه قسمت اعظم عمر خود را در غيبت صغرى سپرى كرده و ده سال هم از غيبت كبرى را درك نموده است ، به پيشگاه آن مهر تابان تشرف يافته ، به استماع حديثى از آن بزرگوار مفتخر شده است .
متن اين حديث را عبدالعزيز دهلوى ، متوفاى 1239 ه‍ كه از دشمنان سرسخت عالم تشيع است ، در كتاب ((نزهه )) از پدرش ‍ شاه ولى الله دهلوى نقل مى كند، كه او نيز در كتاب ((مسلسلات )) با سلسله سندش از ابن عقله ، از بلاذرى نقل كرده است .(150)
2 - على بن حسين مسعودى ، متوفاى 346 ه‍ كه قسمتى از غيبت صغرى را درك نموده ، به هنگام بحث از امام حسن عسكرى (عليه السلام ) مى نويسد: ((او پدر مهدى منتظر، امام دوازدهم شيعيان است .(151)
3 - ابوعبدالله محمد بن احمد بن يوسف خوارزمى ، متوفاى 383 ه‍ از حضرت مهدى (عليه السلام ) به عنوان فرزند بلافصل امام حسن عسكرى (عليه السلام ) نام برده و سلسله نسب آن حضرت را تا اميرمؤ منان (عليه السلام ) برشمرده است .(152)
4 - يحيى بن سلامه خصكفى شافعى ، متوفاى 553 ه‍ در قصيده داليه خود، اسامى مقدس 12 امام معصوم را به نظم درآورده و بعد از امام حسن عسكرى (عليه السلام ) از حضرت ولى عصر (عليه السلام ) و غيبت آن حضرت بحث كرده است .(153)
متن قصيده او را قندورزى نقل كرده است .(154)
5 - ابو محمد عبدالله بن احمد ابن خشاب ، متوفاى 567 ه‍ در كتاب ((تاريخ مواليد)) تصريح مى كند كه خلف صالح از فرزندان امام حسن عسكرى است و نام مادرش نرجس و يا سوسن است .(155)
6 - موفق بن احمد مكى ، متوفاى 568 ه‍ و مشهور به : ((اخطب خوارزم )) با سلسله اسناد خود از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) روايت مى كند كه در شب معراج انوار تابناك امامان معصوم را در سمت راست عرش مشاهده كرده ، اسامى فرد فرد آنها را بيان نموده ، سپس مى فرمايد: مهدى در ميان آنها چون ستاره اى فروزان مى درخشيد، خداوند فرمود: ((اى محمد! اينها حجتهاى من هستند و او منتقم عترت تست ، كه به عزت و جلال خود سوگند: او حجت واجبه بر دوستان من است ، و انتقام گيرنده از دشمنان من است )).(156)
7 - كمال الدين محمد ابن طلحه شافعى ، متوفاى 650 ه‍ تصريح كرده كه خلف صالح مهدى منتظر (عليه السلام ) فرزند بلافصل امام حسن عسكرى (عليه السلام ) است .
آنگاه نسب او را تا حضرت على (عليه السلام ) برشمرده است .(157)