حضرت فاطمه معصومه عليها
السلام قبل از حضرت رضا عليه السلام از دنيا رفته است .
وفات حضرت معصومه عليها السلام بنابر
نوشته تاريخ قم ، در سال 201 و سال شهادت حضرت رضا عليه السلام سال 203
ه .ق بوده است .
(102)
علامه مجلسى از بعضى از كتب زيارات ، از على بن ابراهيم ، از پدرش ، از
سعد، از على بن موسى الرضا عليه السلام روايت مى كند كه فرمودند: اى
سعد، ما در شهر قم قبرى داريم . سعد پرسيد: آيا مقصود قبر فاطمه بنت
موسى عليه السلام است ؟ حضرت فرمودند: آرى ، هر كس به شناختن حق او، وى
را زيارت كند، بهشت براى آن فرد واجب مى شود. سپس زيارت نامه اى از قول
آن حضرت براى فاطمه معصومه عليها السلام ذكر كرده است كه در كتاب
مفاتيح الجنان موجود است .
(103)
عن ابن الرضا عليه السلام قال :
من زار عمتى بقم فله الجنه .
(104)
از امام جواد عليه السلام نقل شده كه فرمودند:
كسى كه عمه ام را در قم زيارت كند، او اهل بهشت است .
لازم به ذكر است كه در ميان امامزادگان ، تنها حضرت فاطمه معصومه عليها
السلام است كه زيارت او از امامى نقل شده و آن امام حضرت على بن موسى
الرضا عليه السلام مى باشد.
و نيز حضرت فاطمه معصومه عليها السلام داراى همسرى نبوده است ؛ زيرا
مؤلف تاريخ قم مى گويد: به من رسيده است كه رضائيه ، دختران خود را به
شوهر نمى دادند؛ زيرا كسى كه همسر و كفو ايشان باشد نمى يافتند و موسى
بن جعفر عليه السلام را بيست و يك دختر بوده است و از اين جهت هيچ يك
از ايشان به شوهر نداده است .
از مدت عمر حضرت معصومه عليها السلام اطلاعات دقيقى در دست نمى باشد جز
اين كه مسلما از بيست و سه سال كمتر نبوده است ؛ زيرا بنا بر نوشته
تاريخ قم و كشف الغمه و ديگر كتب اخبار، حضرت موسى به جعفر عليه السلام
پدر حضرت معصومه در سال 179 هجرى به دستور هارون الرشيد گرفتار شد و تا
آخر عمر در زندان بود و وفات حضرت فاطمه معصومه عليها السلام هم همان
طور كه قبلا بيان گرديد در سال دويست و يك هجرى اتفاق افتاد و اين
فاصله كه در حدود بيست و سه سال است ، حداقل عمر حضرت فاطمه معصومه
عليها السلام است .
القاب حضرت فاطمه معصومه
عليها السلام
به غير از معصومه و كريمه اهلبيت ديگر القاب ايشان عبارتند از:
1 - طاهره 2 - حميده 3 - بره 4 - رشيده 5 - تقيه 6 - نقيه 7 - رضيه 8 -
مرضيه 9- سيده 10 - اخت الرضا
(105) 11 - صديقه 12 - سيده النساء العالمين .
همچنين بايد بدانيم مادر گرامى حضرت فاطمه معصومه عليها السلام نجمه
خاتون ، مادر بزرگوار امام رضا عليه السلام است . نجمه خاتون از بانوان
با فضيلت و از مخدرات كم نظير تاريخ بوده است .
براى او ده نام در كتاب هاى تاريخ نقل شده است كه عبارتند از:
1 - نجمه (ستاره ) 2 - ام البنين (مادر پسران ) 3 - تكنم (يكى از نام
هاى زمزم ) 4 - طاهره 5 - خيزران مرسيه (بسيار لطبف و انعطاف پذير) 6 -
اءروى (آب فراوان و خوشگوار، صاحب انديشه و تفكر) 7 - سكن (كسى كه همه
اعضاى خانواده به او پناه برند.) 8 - سمانه (طالب فزونى در شرف و مال و
منال ) 9- شقراء (بانويى سيمين تنى كه چهره نورانى ، ديدگانى نافذ و
گونه هاى سرخ و گلگون داشته باشد.) 10 - صقر (تابش خورشيد، باز شكارى ،
شيره عسل ، گونه اى كه از خرما و انگور فرو ريزد.)
(106)
محل ولادت فاطمه معصومه عليها السلام مدينه منوره و تاريخ ولادت ايشان
، اول ذيقعده الحرام 173 ه .ق بوده است البته در سال وفات آن حضرت
اختلافى وجود ندارد و همان طور كه بيان شد 201 هجرى بوده است ، اما از
ماه و روز وفات آن حضرت اطلاعى در دست نيست . در برخى از كتاب ها
دوازدهم ربيع الثانى و در برخى از كتاب ها دهم ربيع الثانى نقل شده است
؛ اما چند سالى است كه آستانه مقدسه حضرت معصومه عليها السلام از دهم
تا دوازدهم ربيع الثانى را مراسم عزادارى بر پا نموده و به عنوان ايام
معصوميه نام گذارى كرده است .
جريان مسافرت و ورود حضرت
فاطمه معصومه عليها السلام به قم
عصمت حق دخت شاه انس و جان
|
شد برون از خانه و شهر و ديار
|
از مدينه سوى قم پيمود راه
|
تا كند در ارض اقدس جايگاه
|
شهر ساوج تب به جسمش بار شد
|
بود آن بى بى چو دولت خواه قم
|
جستجو كرد از قم و از راه قم
|
امر كرد آن برج عصمت را قمر
|
ارض قم را واقعا تجليل كرد
|
بهر رفتن سوى قم تعجيل كرد
|
به به از شهزادگان با وقار
|
به به از آن راه و مركوب و سوار
|
اهل قم را از صغير و از كبير
|
پير و برنا سوى محمل تاختند
|
مقصد و مقصود خود را يافتند
|
گرد محمل از يمين و از يسار
|
جمله را جان بر كف از بهر نثار
|
ز اهل قم همچون كنيزان و غلام
|
بر فلك شد نعره هاى السلام
|
السلام اى دخت ختم المرسلين !
|
بقعه زهرا تو را صد مرحبا!
|
نافه را بگرفت اندر كف ، مهار
|
سوى منزل گاه خود آن خوش ضمير
|
نافه را آورد تا ميدان مير
|
شد برون از برج محمل با جلال
|
شام قم از نور رويش روز شد
|
روز قم به از دو صد نوروز شد
|
شانزده روز آن پيمبر را سليل
|
بود در آن شهر بيمار و عليل
|
نعش بر دوش و پريشان كرد موى
|
حمله را بگرفت بيم و واهمه
|
كيست بنهد دست خود بر اين كفن ؟!
|
چون كه او باشد تقى و مؤتمن
|
بايدى او دفن سازد اين بدن
|
ناگهان از دور گردى شد پديد
|
دو سوار از سمت ريگستان رسيد
|
آن دو تن معصومه را با عز و ناز
|
دفن بنمودند و برگشتند باز
|
ليك اندر كربلا از ظلم و كين
|
بد سه روز عريان تن سلطان دين
(107)
|
حضرت على بن موسى الرضا
عليه السلام در قم
درباره عبور حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام از قم ، هنگام
رفتن به مرو بنا به دعوت ماءمون ، در بيشتر ماءخذ اشاره شده است ؛ اما
شواهد و مداركى ، آمدن آن حضرت به قم را تاءييد مى كند.
1 - اكنون در قم ، محله اى به نام شاه خراسان واقع در خيابان آذر، جنب
45 مترى عمار ياسر، وجود داريد (البته قبلا كوچه اى بود و هنگام احداث
خيابان آذر، جزء خيابان شده ؛ ولى هنوز نام اين محل باقى است ) و نيز
مسجدى هم ، به همين نام در اين محل وجود دارد كه در سال هاى اخير آن را
تجديد بنا نمودند.
2 - در همين محل ، مدرسه اى است با بركت ، به نام مدرسه رضويه كه مردم
قم ، از زمان هاى قديم معتقد بوده اند كه در هنگام ورود حضرت امام رضا
عليه السلام به اين شهر، در همين محل ، نزول اجلال فرمودند و از چاهى
كه هم اكنون در مدرسه رضويه است آب نوشيدند و غسل كردند و وضو ساختند و
بعضى نيز معتقدند كه اين چاه را خود حضرت احداث نمودند. به هر حال اين
شواهد از طريق مردم ، سينه به سينه نقل شده تا به ما رسيده است .
3 - همچنين در كتاب مفاتيح الجنان (در قسمت سفر امام رضا عليه السلام
به خراسان ) نقل شده : كه از طريق كوفه به بغداد و از آن جا به قم آمد،
اهل قم به پيشباز آن حضرت آمدند و با هم مخاصمه مى كردند در باب ضيافت
آن حضرت ؛ و هر كسى مايل بود كه آن بزرگوار بر او وارد شود. حضرت
فرمودند كه شتر من ماءمور است ؛ يعنى هر كجا فرود آمد، من آنجا وارد مى
شوم . پس آن شتر آمد تا در يك خانه خوابيد و صاحب آن خانه ، شب آن روز
در خواب ديده بود كه حضرت امام رضا عليه السلام فردا ميهمان او خواهد
بود. پس چندى نگذشت كه آن محل ، مقام رفيعى يافت و در زمان ما، مدرسه
معموره است .
در اين جا ذكر اين نكته مهم به نظر مى رسد كه بر تمام مسلمانان جهان ،
به خصوص مردم ايران و بالاخص مردم قم لازم است هرچند مدت يك بار، حضرت
امام رضا عليه السلام را در خراسان و خواهر گرامى اش حضرت فاطمه معصومه
عليها السلام در قم را زيارت نموده و از آن دو بزرگوار در كارهايشان
استمداد بجويند؛ زيرا بركت و عزت ايران و جهان در سايه اين بزرگواران
است .
بعضى از بزرگان ، پس از وفات به خواب عده اى از افراد آمده اند و چنين
بيان داشته اند كه به تعداد زيارتى كه ما در زمان حيات از امام رضا
عليه السلام به جا آورديم ، به همان تعداد به ديدار ما آمده اند و
همچنين در احاديثى پاداش زيارت حضرت فاطمه معصومه عليها السلام را كه
با معرفت انجام گيرد، بهشت بر شمرده اند.
تاءثير دفن حضرت فاطمه
معصومه عليها السلام در وضع قم
به دليل موقعيت ممتاز حضرت فاطمه معصومه عليها السلام در ميان
ديگر امامزادگان ، مدفون شدن وى در قم وضع اين شهر را به كلى تغيير
داد. برخى از اين تغييرات عبارتند از :
1 - شهر قم به تدريج از شمال شرقى ، به جنوب غربى كه محل دفن آن حضرت
بود كشيده شد؛ به طورى كه حرم حضرت فاطمه معصومه عليها السلام كه در
فاصله اى از شهر قرار داشت ، امروزه در مركز شهر قرار گرفته است .
2 - توجه پادشاهان و امرا و نيز گروه هاى مختلف مردم به اين شهر بيشتر
شد و عده بسيارى از مردم به قم مهاجرت كردند؛ به طورى كه هم اكنون شهر
قم يكى از مهاجر پذيرترين شهرهايى مى باشد كه از اقصى نقاط كشور و حتى
از ديگر كشورها، به اين شهر روى مى آورند.
3 - قم ، موقعيت مذهبى خاصى به خود گرفت و در واقع مركز روحانيت شيعه
شد؛ به طورى كه عده اى از بزرگترين علماى شيعه در آن اقامت داشته و يا
از آن برخاسته اند.
4 - در هر سال هزاران نفر از مردم داخل و يا خارج كشور جهت زيارت به
اين شهر مقدس سفر مى كنند و حتى عده اى از توريست ها نيز جهت بازديد از
شهر و حرم حضرت معصومه عليها السلام و مناظر زيباى آن (ايوان هاى طلا،
آينه كارى و كاشى كارى ) به اين شهر روى مى آورند.
(108)
كرامات
(109) حضرت فاطمه معصومه عليها السلام
حضرت فاطمه معصومه عليها السلام تاكنون داراى كرامت هاى بسيار
زيادى بوده است كه اگر بخواهيم آن ها را جمع آورى نماييم چندين كتاب
خواهد شد. بسيارى از كرامت هاى اين بانوى دو عالم ثبت و ضبط نگرديده
است ؛ زيرا ممكن است بعضى از افراد متوجه آن كرامت بى بى شده باشند؛
مثلا مشكل روحى و روانى داشته اند؛ آن مشكل حل شده است و با برخى از
افراد مايل نيستند كه مردم از وضعيت آنان و يا از جريان شفا گرفتنشان
آگاهى يابند.
اما برخى از كرامت هاى اين بانوى دو جهان با تاريخ و سند معتبر ثبت و
سپس انتشار يافته است . در كتاب كريمه اهل بيت عليهم السلام نوشته آقاى
على اكبر مهدى پور يكصد كرامت از حضرت معصومه عليها السلام به چاپ
رسيده است كه كتابى بسيار زيبا و پند آموز است و ما تنها به دو كرامت
از اين كتاب عينا اشاره مى نماييم و به خوانندگان توصيه مى كنيم تا
كتاب مورد نظر را مطالعه بفرمايند.
كرامت اول
پس از فرو پاشى نظام منحط كمونيستى و گشوده شدن راه آذربايجان
شوروى به ايرانيان و بالعكس ، گروهى از مسؤولين حوزه علميه قم به
آذربايجان مى روند تا عده اى از جوانان مستعد را انتخاب كنند و به حوزه
علميه قم آورده ، با متد
(110) مناسبى آنان را آموزش دهند تا به آذربايجان
برگشته ، خلاء فرهنگى شيعيان آن سامان را كه در مدت سيطره ظالمانه
كمونيست ها پديد آمده ، در حد توان پر كنند.
در نخجوان نوجوانى به نام حمزه داوطلب اعزام به قم مى شود؛ ولى مسؤولين
از پذيرش او پوزش مى طلبند؛ زيرا يكى از شرايط گزينش ، نداشتن نقص عضو
بود و يكى از ديدگان حمزه معيوب بود و به چشم مى خورد و طبعا در رغبت
مردم نسبت به يك سخنگوى مذهبى ، داشتن چنين عضوى اثر منفى دارد.
حمزه گريه فراوان مى كند كه چرا من با داشتن استعداد و علاقه سرشار از
اين سعادت محروم شوم ، پدرش نيز اصرار مى كند كه او را بپذيرند تا اثر
روحى نامطلوبى بر افكار او نگذارد. مسؤولان بر خلاف شرط پذيرش ، تحت
تاءثير عواطف انسانى او را مى پذيرند و همراه بيش از يكصد نفر از
جوانان داوطلب او را به ايران مى آورند.
در تهران از اين جوانان پر شور آذربايجان مراسم استقبال با شكوهى به
عمل مى آيد. از طرف صداوسيما و ديگر نهادها و ارگان ها عكس و فيلم
فراوان برداشته مى شود. يكى از فيلمبرداران طبق شيوه نكوهيده برخى به
اصطلاح هنرمندان ، همه اش دوربين را متوجه چشم برآمده حمزه مى كند و ده
ها بار در ضمن مراسم استقبال ، چشم معيوب حمزه را آگرانديسمان
(111) مى كند.
هنگامى كه اين جوانان داوطلب به حوزه علميه قم مى آيند و در يكى از
مدارس قم اسكان مى يابند يك حلقه از آن فيلم به سرپرست مدرسه داده مى
شود تا در آرشيو مدرسه نگهدارى شود. سرپرست مدرسه يك روز براى تنوع و
سرگرمى اين جوانان به دور از وطن ، اين فيلم را در سالن مدرسه به نمايش
مى گذارد.
هر بار كه دوربين به طرف چشم حمزه نشانه مى رود شليك خنده از هم شاگردى
هاى حمزه كه نوعا كم سن و سالند، بلند مى شود.
در اين جلسه ، حمزه بسيار احساس حقارت مى كند و ديگر زندگى در نظرش
بى ارزش مى شود. حمزه تصميم مى گيرد كه رخت سفر بربندد و به وطن خود
برگردد، زيرا پس از اين جلسه او همه جا تحقير خواهد شد و هر يك از بچه
ها با ديدن او لبخند تلخى خواهد زد.
بنابراين حمزه به حرم مطهر حضرت معصومه عليها السلام مشرف مى شود و با
دلى شكسته ، اشك فراوان مى ريزد و عرضه مى دارد:
اى دختر باب الحوائج ، من صدها فرسنگ راه آمدم كه در زير سايه شما درس
بخوانم و مبلغ مذهبى شوم ؛ ولى نمى توانم اين همه تحقير را تحمل كنم و
ناگزيرم به شهر و وطن خود باز گردم و از نعمت مجاورت حرم شما محروم شوم
حمزه عقده دلش را در پيشگاه كريمه اهل بيت باز مى كند و براى هميشه از
حضرت معصومه عليها السلام خداحافظى مى كند. چون از حرم بيرون مى آيد با
يكى از هم كلاسيهايش روبرو مى شود، به او سلام مى كند، او به عنوان
ناشناس سلام او را عليك مى گويد. حمزه او را با نامش صدا مى كند، او بر
مى گردد و به سيماى حمزه خيره مى شود و مى گويد: حمزه تويى ؟ حمزه مى
گويد: بلى ، مگر چطور؟ او مى گويد: پس چشم تو چه شد؟
تازه حمزه متوجه مى شود كه از عنايات حضرت معصومه عليها السلام چشم
معيوبش شفا يافته ، او ديگر نه تنها تحقير نخواهد شد؛ بلكه به عنوان
فرد سعادتمندى كه مورد عنايت حضرت معصومه عليها السلام قرار گرفته ،
پيش چشم همگان عزيز خواهد بود و هنگامى كه به آذربايجان سفر كند. يكى
از معجزات خاندان عصمت و طهارت در آن ديار خواهد بود؛ به ويژه در ميان
خويشان و آشنايان خود كه او را به چشم معيوب ديده بودند.
حمزه فعلا يكى از محصلين حوزه علميه قم است ، در مجالس و محافل شركت مى
كند، با يك دنيا شور و شعف سرگذشت خودش را بيان مى كند، از كريمه اهل
بيت شكر بى پايان ابراز مى دارد و درود بى كرانش را بر آستانش نثار مى
كند.
(112)
كرامت دوم
(113)
همچنين از كتاب كريمه اهل بيت نقل شده است كه مؤلف كتاب داستان
هاى شگفت ، از شخصى به نام آقاى ابوالقاسم عبدالحسينى كه در آن ايام
پليس موزه حضرت معصومه عليها السلام بود، نقل مى كند كه گفت :
در زمانى كه متفقين در ايران بودند و محموله هاى خود را از راه جنوب به
شوروى مى بردند، من در راه آهن خدمت مى كردم . در اثر تصادف با كاميون
حامل سنگ ، يك پاى من زير چرخ كاميون رفت . مرا به بيمارستان فاطمى
شهرستان قم بردند و زير نظر دكتر مدرسى بسترى شدم . مدت پنجاه روز در
آن جا بسترى بودم و پايم ورم كرده بود و در تمام مدت شبانه روز يك لحظه
از شدت درد آرام نداشتم و به طور مداوم از شدت درد ناله مى كردم و
فرياد مى كشيدم و همه اتاق ها و سالن هاى بيمارستان از ناله و فرياد من
در اذيت بودند. در اين مدت من همواره به حضرت زهرا، حضرت زينب و حضرت
معصومه - سلام الله عليهن - متوسل بودم و مادرم مرتب به حرم مطهر حضرت
معصومه عليها السلام مى رفت و توسل پيدا مى كرد. يك كودك سيزده چهارده
ساله اى نيز در كنار من بسترى بود كه به پايش گلوله اصابت كرده بود و
پدرش كارگر بود.
حال او از من بدتر بود، زيرا محل جراحت او تبديل به خوره و جذام شده
بود و آقايان اطبا از او قطع اميد كرده بودند، چند روزى در حال احتضار
بود، فقط گاهى صداى ضعيفى از او شنيده مى شد. هر وقت پرستارها مى
آمدند، مى پرسيدند: تمام نكرده است ؟
من هم رفته رفته از بهبودى خود، نااميد شدم ديگر طاقت تحمل درد را
نداشتم و لذا شب پنجاهم مقدارى سم تهيه كرده ، زير بالش خود نهادم و با
خود گفتم : اگر امشب هم خوب نشدم ، خودم را راحت مى كنم .
هنگامى كه مادرم به ديدنم آمد به او گفتم : اگر امشب شفاى مرا از حضرت
معصومه عليها السلام گرفتى فبها، والا صبح جنازه مرا روى تختواب خواهى
ديد.
مادرم با وضع پريشان بيمارستان را به قصد حرم مطهر حضرت معصومه عليها
السلام ترك كرد. شب لحظاتى مرا خواب گرفت ، در عالم رؤ يا ديدم سه
بانوى مجلله از پنجره اى كه به فضاى بيمارستان باز مى شد، وارد اتاق من
شدند. از كيفيت ورود و تواضع آنان در حق يكديگر، اين طور فهميدم كه
اولى حضرت زهرا، دومى حضرت زينب كبرى و سومى حضرت معصومه - سلام الله
عليهن - مى باشند. اين سه بانوى بزرگوار مستقيم به طرف تخت آن كودك
رفتند و به رديف كنار تخت او ايستادند. حضرت زهرا عليها السلام به او
فرمودند: بلند شو گفت : نمى توانم فرمودند: بلند شو گفت : نمى توانم
فرمودند: بلند شو، تو خوب شدى .
در همان عالم رؤ يا ديدم كه آن بچه بلند شد و ننشست . من انتظار داشتم
كه پس از آن همه توسل اين بزرگواران به من هم عنايتى فرمايند، ولى اصلا
به طرف من توجه نفرمودند. در همان اثنا بيدار شدم و بسيار ناراحت شدم
دست بردم زير بالش كه آن سم را بردارم و خود را راحت كنم .
يك لحظه با خود انديشيدم كه نبايد عجله كنم ؛ زيرا اين سه بانوى
بزرگوار در اين اتاق قدم نهاده اند، امكان ندارد كه تشريف فرمايى آنان
در حال من بى تاءثير باشد؛ لذا دست نگه داشتم و آرام دست خود را روى
پايم نهادم ديدم درد نمى كند آهسته پايم را حركت دادم ، ديدم به راحتى
حركت مى كند فهميدم كه من نيز از بركت قدوم آن مخدرات شفا يافتم .
صبح ، هنگامى كه پرستارها آمدند بچه خوابيده بود، خيال كردند كه تمام
كرده است ، پرسيدند:
از بچه چه خبر؟ گفتم : خوب شده است ، گفتند: يعنى چه ؟
گفتم : مطمئن باشيد. بچه خوب شده ، ولى بيدارش نكنيد.
هنگامى كه بچه بيدار شد، دكترها آمدند و با كمال تعجب ديدند كه زخمش
التيام يافته ، حتى از جاى زخم هم هيچ نشانى نمانده است .
پرستارها آمدند كه طبق معمول پاى مرا پانسمان كنند، چون باند را
برداشتند با كمال تعجب ديدند كه هيچ زخم و جراحتى در پاى من نيست ،
پايم به كلى خوب شده ، ورم پايم فروكش كرده و فاصله زيادى بين پا و
پنبه ها ايجاد شده است .
مادرم از حرم آمد، چشمانش از زيادى گريه ورم كرده بود، پرسيد: چگونه
هستى ؟ نخواستم بگويم شفا يافته ام ، زيرا ممكن بود از شدت خوشحالى
قالب تهى كند و لذا گفتم : بهتر هستم ، برو عصايى بياور كه برويم منزل
، البته نيازى به عصا نداشتم به طرف منزل رفتيم و بعدها جريان را براى
مادرم نقل كردم ؛ اما در بيمارستان هنگامى كه دكترها و پرستارها وضع من
و بچه را مشاهده كردند غوغا به پا كردند، صداى گريه و صلوات بيمارستان
را پر كرده بود.
بخش سوم : مساجد تاريخى قم
شهر مقدس قم ، به دليل سابقه تاريخى آن داراى آثار و امكنه
باستانى و تاريخى فراوانى است كه مى توان به آسانى قدمت اين شهر را با
توجه به آن ها تشخيص داد. نمونه بارز آن ، مساجد تاريخى با سوابق كهن
مى باشد. كه هم اكنون در اين شهر مقدس ، پس از ساليان طولانى ، همچنان
محكم و پابرجا باقى مانده اند و شگفتى و تعجب انسان را بر مى انگيزند.
از جمله اين مساجد ( كه در اين كتاب به آن ها اشاره شده است ) مسجد
امام حسن عسكرى عليه السلام مسجد جامع ، مسجد مقدس جمكران و برخى
مساجد، ديگر است كه سعى شده تمام مطالب كتاب به خصوص اين بخش ، همراه
با اسناد و شواهد، معتبر ارائه گردد تا جامع و متقن باشد.
بنابراين با توجه به توضيحات فوق ، از مطالعه كنندگان محترم تقاضا مى
نماييم ، تا اين قسمت را به دقت مطالعه نموده تا ابهامات موجود (درباره
تاريخچه اين مساجد ) برطرف شود. شايان ذكر است كه در اين قسمت سعى شده
، قبل از پرداختن به تاريخچه اين مساجد مطالبى در مورد جايگاه و اهميت
مساجد، آداب و احكام آن ها اهميت نماز و ويژگى هاى امام جماعت و نيز
خادمين مساجد و پاره اى مطالب ديگر، بيان شود.
مساجد
مقدمه :
انما يعمر مساجد الله من امن بالله و
اليوم الاخر و اقام الصلوه و اتى الزكوه و لم يخش الا الله فعسى اولئك
ان يكونوا من المهتدين
(114)
جز اين نيست كه آباد مى كند مساجد خدا را آن كه ايمان آورده است به خدا
و روز بازپسين و به پا داشته است نماز را و پرداخته زكات را و به جز
خدا از كس ديگر نترسيده است ، پس اميد است كه آنان از هدايت شدگان
باشند.
مسجد النبى مركز سياست اسلام بوده است و ثقل قدرت اسلامى .
(115)
در صدر اسلام ، هر وقت مسلمين مى خواستند به جنگ عزيمت كنند، از مساجد
تجهيز مى شدند و هر وقت كه كار مهمى داشتند در مساجد آن را مطرح ساخته
و درباره مسائل سياسى به بحث و گفتگو مى نشستند.
(116)
در اين موقع حساس كه بيش از هر وقت ديگر احتياج به اجتماعات اسلامى
داريم . لازم است ملت مسلمان ما در تمام بلاد به مساجد روى آورند و
نهضت را از مساجد كه دژهاى محكم اسلامند زنده نگه دارند و با شعارهاى
اسلامى نهضت را پيش برند.
(117)
يكى از علل پيروزى انقلاب اسلامى ايران و سهولت اين پيروزى لااقل اين
بود كه مردم به مساجد اقبال پيدا كردند، جوان ها مساجد را پر كردند،
علماى اعلام ، مساجد را به عنوان يك مركزى براى تعليم ، حركت ، آگاهى ،
نهضت ، افشاى اسرار زمامداران فاسد و خود فروخته رژيم طاغوت در دوره
مشروطيت هم همينجور بوده است . دوره ملى شدن صنعت نفت هم تا حدودى
همينجور بود. زمان انقلاب نيز كه اين به حد اعلا رسيد، مساجد را بايد
ملت ايران مغتنم بشمارند، پايگاه معرفت و روشن بينى و روشنگرى و
استقامت ملى به حساب بياورند.
(118)
مقدمه مساجد را با آيه اى از قرآن و فرمايشات رهبر كبير انقلاب اسلامى
، امام خمينى قدس سره و مقام معظم رهبرى آغاز نموديم و مطالب خود را
متبرك نموديم و چندان شايسته نيست كه سخنى بالاتر از آن ها گفته شود،
زيرا اگر با دقت به آن ها نگريسته شود حق مطلب به خوبى ادا شده است ؛
بنابراين موضوعات ديگرى كه از اين پس بيان خواهد شد، درباره مسائل
مربوط به نماز، تاريخچه بعضى از مساجد تاريخى و معروف قم خواهد بود كه
به صورت جداگانه ، بحث خواهد شد.
ويژگى هاى مسجد نمونه
هرگه نامى از مسجد به ميان مى آيد، اذهان اغلب مردم ، متوجه
نماز و قرآن و امثال اين گونه عبادات مى شود و غالبا چنين تصور مى شود
كه مسجد منحصر به همين اعمال عبادى است ، در صورتى كه مسجد مكانى براى
عبادات و اطاعت خالصانه خداوند است كه البته اين عبادت و اطاعت مى
تواند شامل موارد ذيل باشد و اگر مسجدى داراى چنين خصوصياتى بود از آن
مى توان به عنوان مسجد نمونه ياد كرد:
1 - ايجاد زمينه مناسب جهت حضور مردم و به خصوص جوانان در مسجد:
زيرا مساجد مخصوص افراد سالخورده و ناتوانى كه دستشان از همه جا كوتاه
شده و مكان ديگرى را جز مسجد نمى شناسند نيست بلكه بايد مساجد به گونه
اى باشد كه جوانان جهت حضور در آن لحظه شمارى كنند.
براى اين كار مى توان وضعيت نظافت و پاكيزگى مساجد را به نحو احسن
تغيير داد و برنامه هاى متنوع مشروعى در مسجد پياده نمود تا زمينه حضور
آنان را هموار سازيم .
2 - انجام جلسات رسمى سخنرانى و نيز جلسات پرسش و پاسخ با مسؤولين در
مسجد: زيرا در مسجد پيامبر نيز اين گونه جلسات تشكيل مى شد.
3 - تشكيل جلسات دينى و معارف اسلامى مانند: آموزش قرآن ، احكام ،
اعتقادات و اخلاقيات .
4 - تشكيل كلاس هاى آموزشى و درسى مانند: كلاس هاى آموزش خانواده و
كلاس هاى نهضت سواد آموزى .
5 - تشكيل جلسات هنرى مانند: خطاطى ، طراحى ، سرود و...
6 - ايجاد كتابخانه و يا سالن مطالعه در هر مسجد: زيرا مسجد تنها مكان
قرائت قرآن و مفاتيح الجنان نيست ؛ بلكه مطالعه و قرائت ساير كتاب هاى
مذهبى مانند: نهج البلاغه و كتاب هاى علمى و تاريخى امرى بسيار اساسى و
مهم است ؛ بنابراين لازم است هنگام تاءسيس ساختمان مسجد، مكان مناسبى
براى كتابخانه و سالن مطالعه اختصاص يابد.
7 - انجام امور تعاونى در مساجد مانند: جمع آورى كمك براى نيازمندان ،
پرداخت وام ، اعطاى خدمات درمانى ، اقدامات براى تسهيل ازدواج جوانان ،
برنامه ريزى براى عيادت از بيماران و...
8 - پرورش نيروهاى متعهد براى اداره امور جامعه اسلامى :
با برنامه ريزى دقيق ائمه جماعات مساجد و رعايت حال جوانان از طرف مردم
و مشاركت جوانان در برنامه هاى مساجد مى توان به اين امر مهم دست يافت
.
بنابراين مى توان گفت اين مسجد است كه در فضاى قدس و طهارت و شكوفايى
علمى ، فرهنگى و تربيتى خود، بذر ايمان ، آگاهى و روشن بينى را در جان
و دل جوانان حق جو مى پرورد.
9- مسجد مكانى جهت اعزام رزمندگان به جبهه هاى حق عليه باطل و پشتيبانى
از آنان : در صدر اسلام نيز هنگامى كه مسلمين قصد عزيمت به جنگ داشتند
از مساجد تجهيز مى شدند.
10 - مكانى جهت حمايت از خانواده هاى عزيز ايثارگران و شهدا و جانبازان
و آزادگان : با تشكيل ستادهايى از اين خانواده هاى عزيز در مساجد مى
توان به مشكلات آنان رسيدگى بهترى انجام داد.
(119)
بنابراين مسجد مكانى براى اجراى امور عبادى ، تربيتى ، فرهنگى ،
اجتماعى ، سياسى و نظامى و نيز مكانى جهت انسجام و پيوستگى نيروهاى
انقلابى و متعهد است .
نمودهاى مسجد در فرهنگ
اسلامى
الف - مسجد نخستين پايگاه عبادى - سياسى در
جامعه اسلامى
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پس از هجرت به منظور تشكيل
جامعه اسلامى و استقرار نظام اعتقادى و اجتماعى اسلام ، رسما دولت
اسلامى را در اين شهر بنيان نهاد. طبيعى است كه ايجاد چنين دولتى ،
پرداختن به امورى نوين ، بنياد مؤسسات و طرح مسائل جديد را ضرورى مى
نمود كه از جمله آن ها تاءسيس نهادى اجتماعى جهت تجمع نيروها، و مركزى
براى رسيدگى به مسائل مردمى و تبيين سياست اسلام بود.
بر اين اساس ، پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مسجد را به عنوان
نخستين پايگاه و مجتمع مسلمانان براى پرداختن به چنين امورى برگزيد. پس
آن حضرت ، زمينى خريدارى نموده و بناى مسجد آغاز شد.
رسول خدا همراه با مهاجرين و انصار به عنوان يك حركت بنيادين اجتماعى
به ساختن مسجد پرداختند و در اثر كوشش و اهتمام ايشان ، ساختن مسجد در
مدت كوتاهى به انجام رسيد.
مسجدى بسيار ساده و بى پيرايه بود، زمينش از ريگ ، ديوارهايش از خشت ،
منبرش درخت بنى و سقفش از شاخ و برگ درختان ؛ اما چون جايگاه عبادت و
نيايش رسول خدا صلى الله عليه و آله و مؤمنان راستينش بود، فضايش
آكنده از معنويت ، خلوص ، صفا، صميميت ، ايمان و عشق به پروردگار بود.
مسجد نه تنها به عنوان جايگاه اصلى اجتماع مؤمنان براى برگزارى مراسم
عبادى مورد استفاده بود، بلكه كانون معارف و احكام اسلامى ، مركز جهاد
تبليغى و ارشادى ، قرارگاه سياسى و اداره دولت نيز به شمار مى رفت .
بدين ترتيب ، مسجد در آن روزگار از نظر عملكرد يك نهاد با چندين نقش
بوده است .
ب - مسجد به عنوان نخستين
كانون عبادى
اهتمام خاص رسول خدا به برگزارى نماز جماعت در مسجد، سبب مى شد
كه همه مسلمانان در شبانه روز پنج بار براى شركت در اين آيين عبادى -
سياسى در مسجد حضور يابند و با برپايى صفوفى منظم همه با هم به عبادت
خدا بپردازند.
بديهى است ، چنين اجتماع و گردهمايى كه در آن كوچك و بزرگ ، ضعيف و
نيرومند، فقير و غنى در كنار يكديگر به نماز مى ايستادند، تا چه حد
نفاق ها، كينه ها، بدبينى ها و بدخواهى ها و همچنين اختلافات طبقاتى را
از ميان مى برد و جاى خود را به مهر و صفا و برادرى و برابرى و مى داد
و تا چه اندازه اين صفوف به هم فشرده مؤمنان سبب ايجاد وحشت و هراس در
دل هاى منافقان و ديگر مخالفان آيين نوين مى شد.
ج - مسجد نخستين جايگاه
دانش
زمانى اسلام در جزيره العرب ظهور كرد كه جهل و بى خبرى ، بخش
گسترده اى از جهان آن روز را فراگرفته بود و امواج ظلمت حتى محيطهاى
نيمه درخشان را سخت مى كوبيد، حجاز كه به مهبط وحى مفتخر شد، چنان در
شرك ، خرقه پرستى و سنت هاى زشت جاهلى غوطه ور بود كه چيزى به نام دانش
و آگاهى در آن محيط مفهومى نداشت .
اما با پيدايش زمينه اى كه اسلام در آن روزگار جاهلى به وجود آورد،
دانش و تحصيل و آگاهى در ميان پيروان اين آيين ، رواج يافت و همچون
فريضه اى دينى و واجبى عينى شد.
در پرتو اين مكتب ، مساجد كه جايگاه هاى اصلى عبادت بودند به عنوان
نخستين كانون هاى دانش مورد استفاده قرار گرفتند و قرآن نيز به صورت
اول كتاب و متن آموزشى مسلمانان درآمد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مسجد بزرگ مدينه را پايگاه اصلى علوم
و معارف اسلامى قرار داد و خود به عنوان نخستين معلم ، در اين دانشگاه
اسلامى ، عرب آن روزگار را براى كسب دانش در يك حلقه به گرد وجود خود
فرا خواندند و در پرتو آيات قرآن كريم و افاضات آموزنده خويش به تعليم
و تربيت ايشان پرداختند.
به اين ترتيب ، مسجد به عنوان نخستين پايگاه علمى در جامعه نوخاسته
اسلامى رسالت خود را در انتشار علم و دانش و گسترش فرهنگ اسلامى آغاز و
رد اين زمينه نقش بسيار مؤ ثرى را ايفا كرد. با گذشت زمان به تدريج
موجبات علمى آن فراهم شد و همواره مسير رشد و ترقى را پيمود، بدين سان
كه تا صده چهارم هجرى به عنوان مهم ترين جايگاه دانش در جهان اسلامى
همچنان فعال بود.
د - مسجد به عنوان نخستين
نهاد سياسى در جامعه اسلامى
از آن جا كه در حكومت اسلامى ، ميان مقامات مسؤ ول و توده هاى
مردم جدايى نيست و مسلمانان مى توانند بر مسير و جهت گيرى هاى حكومت و
بر روند امور جامعه نظارت كنند و موضع خود را در مسائل سياسى به طور
آشكار اعلام نمايند و با ارائه برنامه ها، طرح ها و پيشنهادات سازنده
حكومت را يارى دهند، بر اين اساس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، پس
از بنيان گذارى نظام نوين اسلامى در مدينه به منظور دخالت مسلمانان در
شيوه حكومت و آگاه ساختن آنان با اهداف سياسى اسلام ، مسجد را كه مركز
عمومى و محل تجمع مسلمانان براى اداى فرايض دينى بود، به عنوان پايگه
حكومت و نهاد سياسى اسلام برگزيدند.
در اين جا به چند نمونه از فعاليت هايى كه در زمان رسول اكرم صلى الله
عليه و آله و بعد از ايشان در مسجد صورت مى گرفت اشاره مى نماييم .
فعاليتهاى قضايى ، فصل خصومات ، اجراى حدود بر بزهكاران ، حبس و تاءديب
ايشان ، معرفى خليفه ، مراسم بيعت با وى ، عزل و نصب استانداران و ديگر
كارگزاران و مسؤ ولان مملكتى ، نشست هاى مشورتى ، تحريص و ترغيب
مسلمانان براى جهاد با كفار، اعزام نيرو به جبهه هاى نبرد، همگى در
مسجد صورت مى گرفت .
به اين ترتيب ، مسجد از آغاز حيات سياسى اش در زمان رسول اكرم صلى الله
عليه و آله تا اوايل عصر عباسى ، مركز همه فعاليت هاى سياسى نهضت جهانى
اسلام به شمار مى رفت . همچنين مى توان از مسجد به عنوان نخستين پايگاه
تبليغاتى و مركز خدمات اجتماعى نام برد.
(120)
آداب مسجد
امام صادق عليه السلام فرمودند: چون به مسجد رسى ، بايد بدانى
كه بارگاه پادشاه عظيمى را قصد كرده اى ، پادشاهى كه بر بساطش به جز
پاكان و پاكيزگان قدم نمى گذارند و به جز صديقان به كسى اجازه همنشينى
با او داده نمى شود، پس در قدم نهادن بر بساط خدمتش بايد هيبتى تو را
فرا گيرد همچون هيبت پادشاه ؛ زيرا خطر بزرگى تو را تهديد مى كند و اگر
غفلت ورزيدى ، پس بدان كه او بر هر چه مشيتش تعلق بگيرد، تواناست كه با
تو عدل رفتار كند و يا فضيلتش شامل حال تو شود؛ پس اگر عطف توجهى به تو
فرمايد، اطاعت اندك تو را با فضل و رحمتش مى پذيرد و پاداش فراوان بر
آن اطاعت تو عنايت مى فرمايد و اگر از راه عدل ، آن صدق و اخلاصى را كه
مستحق است از تو خواستار شود، تو را محجوب ساخته و اطاعت را هر چند
فراوان باشد، رد خواهد كرد. پس او هر چه را كه بخواهد، مى كند. تو بايد
به ناتوانى و تقصير و شكستگى و نيازمنديت در پيشگاه او اعتراف كنى زيرا
تو براى عبادت و انس گرفتن با او روى آورده اى ؛ پس اسرار خود را با او
در ميان بگذار و بايد بدانى كه رازهاى پنهان و آشكار همه خلق ، بر او
پنهان هيچ نيست و همچون فقيرترين بندگان در پيشگاهش باش و دلت را از هر
آنچه تو را مشغول كرده و از پروردگارت محجوب ساخته ، تهى كن ؛ زيرا او
ز پاك تر و خالص تر تو را نمى پذيرد.
(121)
بهداشت مساجد
مساجد، به شكل شايسته اى غبار رويى شود و خدمت به مسجد كارى
مردمى و همگانى شمرده شود.
(122)
دهه آخر ماه معظم شعبان
به عنوان دهه بهداشت مساجد
يكى از برنامه هاى مفيد و ارزنده پس از پيروزى انقلاب اسلامى ،
اهميت دادن به مساجد و مساءله بهداشت آن است . اكنون چند سالى است كه
مسؤولين ذيربط، اقدام به غبار روبى مساجد در زمانى معين و تشويق مردم
به اين امر خير و خداپسندانه نموده اند.
براى استمرار و تحقق اين عمل ارزنده ، تذكر چند نكته لازم به نظر مى
آيد:
1 - هدف از بهداشت مساجد تنها نظافت ظواهر آن ، مانند: تميز كردن فرش
ها و شيشه ها و... نمى باشد؛ بلكه اگر مسجد نياز به بازسازى و تعمير
داشت ، مسؤولين ذى ربط، امكانات رفاهى و مالى آن را فراهم نمايند تا
مسجد از جلوه اى تميز و مرتب برخوردار گردد.
2 - مسجد بايد يكى از زيباترين مكان ها گردد، چه اشكالى دارد كه در
مساجدها چندين گلدان گل ، فرش هاى تميز، مفاتيح و قرآن هاى سالم و...
وجود داشته باشد و هميشه بوى عطر و گلاب از آن برخيزد تا نسل جوان ما،
با رغبت بيشترى به مساجد روى آورند؛ بنابراين كارهايى از اين قبيل نيز
بايد جزء بهداشت مساجد قرار گيرند.
3 - لازم است اين نكته مهم به مردم تفهيم گردد كه تنها دهه آخر ماه
شعبان ، مخصوص نظافت مساجد نيست ؛ بلكه بايد در تمام ايام سال كار
نظافت و پاكيزگى مساجد انجام پذيرد و اگر اين دهه را به اين امر اختصاص
داده اند، يك اعلام عمومى و همگانى براى بسيج توده هاى مردم در زمانى
معين به انجام اين كار و ادامه در روزها و ماه هاى ديگر سال بوده است .
4 - اگر مسجد داراى ظاهرى تميز و زيبا باشد، اما طرز برخورد مردم با
جوانان مناسب نباشد و با امام جماعت سرحال و شادابى نداشته باشد و يا
خادمين مناسبى نداشته باشد، يقينا جوانان به حضور در اين گونه مساجد
تمايل كمترى نشان خواهند داد.
بهرحال جاى آن دارد كه از مسؤولين ، به خصوص سازمان تبليغات اسلامى و
اداره اوقاف تقدير و تشكر و موفقيت آنان را در انجام وظايف ديگر از
خداوند درخواست نماييم و نيز بايد از مردم هميشه در صحنه و فعال و
انقلابى ايران اسلامى كه هميشه در امور خير سهم مهمى داشته اند تشكر
شود و ان شاء الله در آينده اى نه چندان دور شاهد همكارى بيشتر مردم و
مسؤولين در رونق بخشيدن به مساجد و بازسازى و آبادانى آن ها باشيم .
چون بهداشت مساجد در اين جا مطرح گرديد به يك مساءله شرعى نيز در اين
مورد اشاره مى شود.
نجس كردن زمين و سقف و بام و طرف داخل مسجد حرام است و هر كس بفهمد
كه نجس شده است بايد فورا نجاست آن را برطرف كند و احتياط واجب آن است
كه طرف بيرون ديوار مسجد را هم نجس نكنند و اگر نجس شود نجاستش را
برطرف نمايند، مگر آن كه واقف آن را جزء مسجد قرار نداده باشد.
(123)
خادمين مساجد چگونه بايد
باشند؟
مسجد نخستين پايگاه عبادى است كه مردم شبانه روز پنج نوبت ، با
حضور در آن در آيين عبادى - سياسى (نماز جماعت ) شركت مى نمايند؛ علاوه
بر اين ، مراسم عزادارى نيز در مساجد برگزار مى شود؛ بنابراين مى توان
گفت كه مسجد يكى از پرتجمع ترين اماكن عبادى است كه مردم هميشه در آن
حضورى دائم دارند.
بديهى است در چنين مكان عبادى - سياسى ، نظافت و پاكيزگى ، اهميت به
سزايى دارد. براى امر نظافت مسجد، فرد يا افرادى محترم و زحمت كش ، به
نام خدام يا خادمين مسجد وجود دارند كه به نوبه خود كارشان ارزنده و
داراى اهميت است .
در اين جا در مورد نحوه گزينش خادمين تذكر چند نكته لازم است .
1 - در حال حاضر رسم مساجد ما چنين است كه خادمين آن معمولا افرادى پير
و سالخورده و غالبا ناتوان كه دستشان از همه جا كوتاه شده و يا از
اداره يا سازمانى بازنشست شده اند به عنوان خادم مسجد معين و استخدام
مى شوند (البته استثنا نيز وجود دارد).
مسلما آنچه در امر نظافت مسجد نقش عمده اى دارد، وجود خادمانى نيرومند
مى باشد كه متاءسفانه اين امر مهم در مساجد كمتر به چشم مى خورد.
شايد يكى از دلايل اين موضوع ، كم بودن حقوق خادمين است كه معمولا
افراد جوان كمتر رغبت مى كنند با اين حقوق كم در مسجد كار كنند و يا
تصور مى كنند كه خادم مسجد حتما بايد فردى پير و مسن باشد؛
بنابراين بر مردم و مسؤولين محترم لازم است كه در اين باره برنامه ريزى
اصولى و مدونى نمايند و همانند ادارات و سازمان ها، افراد جوان و پر
تحرك را با حقوق مكفى استخدام نمايند و شرح وظايفشان را نيز بيان
دارند؛ زيرا كار خادم مسجد فقط نظافت مسجد و روشن و خاموش كردن چراغ
هاى آن نيست ؛ بلكه خادم بايستى علاوه بر اين ها، از نظر تميزى ، نظافت
و برخورد با مردم باشد. الگو و راهنماى آنان اين امر در جذب جوانان
بسيار مؤثر است .
2 - در انتخاب خادم يا خادمين ، اخلاق و طرز برخورد او با مردم و
خوشرويى و خوش خلقى بايد اولين و مهم ترين ملاك گزينش او باشد.
معمولا ديده مى شود كه خادمين به علت سالخوردگى كم حوصله شده و آن چنان
كه شايسته است با اخلاقشان نمى توانند مردم و جوانان را جذب نمايند.
(البته بيان اين مساءله به معناى توهين به ساحت مقدس اين عزيزان زحمت
كش نيست ؛ بلكه راه حلى براى حضور بيشتر مردم در مساجد مى باشد؛ وگرنه
بسيارى از خادمين ما داراى خلق و خويى خداپسندانه هستند.)
3 - همان گونه كه بيان شد حقوق خادمين بايد طورى باشد كه بتوانند با آن
امرار معاش نموده و شغل ديگرى نداشته باشند.
بنابراين از آن جا كه مساجد زير نظر اداره اوقاف و امور خيريه است حقوق
اين عزيزان نيز از آن جا تاءمين شود تا بتوانند با ذوق و شور بيشترى
فعاليت نمايند. (زيرا ديده شده كه برخى از خدام بين نمازها تقاضاى حقوق
و وجهى از مردم مى نمايند كه اين كار پسنديده اى نيست و شايد لطمه اى
به شخصيت آنان وارد شود).
4 - بايد سعى شود كه مرتب ترين و تميزترين شخص به عنوان خادم مسجد
انتخاب شود؛ زيرا اين مساءله معمولا در بين مردم جا افتاده است كه تا
نامى از خادم برده مى شود تصورشان اين است كه او فردى سالخورده و
ناتوان و داراى لباس هاى مندرس و فرسوده است كه ان شاء الله در آينده
اى نزديك اذهان و تصورات مردم از خادم به عنوان يكى از تميزترين و مرتب
ترين فرد تغيير خواهد نمود و مسلما اين كار با نحوه گزينش خادم و
برخوردار بودن او از حقوقى مكفى رابطه نزديكى دارد.
5 - خصوصيات ديگرى كه مى توان براى يك خادم برشمرد راستگويى و تدين
اوست ؛ زيرا آنان در اماكنى فعاليت مى نمايند كه كانون عبادت است و
لازم است افرادى كه مشغول كار در اين اماكن مقدس هستند متقى و متدين
باشند.
6 - در مساجد بزرگ ، خادمان بيشترى لازم است ؛ بنابراين مسجد بايد با
استخدام چند خادم در شيفت هاى مختلف ، اداره شود تا خادمين محترم دچار
خستگى نشوند.
7 - از آن جا كه مسجد براى عبادت است و عبادت تنها در نماز خلاصه نمى
شود، بلكه كل زندگى يك مؤمن عبادت است ، بنابراين لازم است كه مساجد از
حدود يك ساعت قبل از اذان صبح تا ساعاتى بعد از نماز مغرب و عشا باز
باشد تا مردم بتوانند از اين مكان مقدس براى برگزارى كلاس هاى احكام ،
قرآن ، اعتقادات و... انجام فعاليت هاى فرهنگى و نظامى و نيز براى
انجام امور خيريه به خوبى استفاده نمايند؛ بنابراين وجود خادمانى فعال
ضرورى به نظر مى رسد. البته نكات ديگرى نيز در نحوه گزينش خادمين محترم
وجود دارد؛ اما جهت اختصار، از آن پرهيز نموده و نكات اساسى را يادآور
شديم .
در اين جا مجددا تذكر اين نكته ضرورى و لازم به نظر مى آيد كه اعمال
اين گونه فعاليت ها و اجراى روش هاى مذكور ميسر نيست مگر با همكارى
متقابل مردم و مسؤولين تا ان شاء الله در آينده اى نزديك شاهد مساجدى
آباد و زيبا و مملو از جمعيت باشيم .