فصل ششم : جايگاه پيامبر
(ص ) و ائمه طاهرين (ع ) در عالم برزخ
در بيان جايگاه ائمه طاهرين السلام در
عالم برزخ فقط به يك حديث دست يافته ايم كه آنهم متاسفانه از نظر سند و
پيوستگى به امامان معصوم (ع ) قابل ترديد است ، گرچه مى دانيم ائمه نيز
پس از ارتحال از اين عالم به عالم برزخ منتقل مى شوند. از طرفى ممكن
است اين حديث از نظر واقع حقيقتى را بيان كرده و كمترين نقصى نداشته
باشد.
مرحوم مجلسى به نقل از محاسن برقى آورده است :
ير، عن احمد بن محمد، عن جعفر بن محمد بن مالك ،
عن محمد بن عمار، عن ابى بصير قال : كنت عند ابى عبدالله (ع ) فركض
برجله الارض فاذا بحر فيه سفن من قضه فركب و ركبت معه حتى انتهى الى
موضع فيه خيام من فضه فدخلها ثم خرج فقال : رايت الخيمه التى دخلتها
اولا؟ فقلت نعم ، قال : تلك خيمه رسول الله ص و الاخرى خيمه امير
المومنين والثالثه خيمه فاطمه والرابعه خيمه خديجه ، والخامسه خيمه
الحسن والسادسه خيمه الحسين ، ولسابعه خيمه على بن الحسين والثامنه
خيمه ابى والتاسعه خيمتى ، وليس احد منا يموت الا وله خيمه يسكن فيها(50)
راوى حديث ابوبصير است ، مى گويد: حضرت صادق (ع ) اشاره اى فرمودند و
خداوند با دست قدرت خود دريائى نمايان فرمود كه روى آن چند كشتى از
نقره وجود داشت حضرت سوار شدند من هم همراه آن حضرت سوار شدم ، مقدارى
راه رفتيم تا به جائى رسيديم كه تعدادى خيمه سر پا بود، حضرت از كشتى
پياده شدند و به داخل يكى از خيمه ها رفتند و بعد از چندى از آن خيمه
خارج شدند و پيش من آمدند و فرمودند: آن خيمه اى كه در آن داخل شدم
ديدى ؟ گفتم بلى يا ابن رسول الله ، فرمود: آن خيمه از رسول خدا ص بود
و خيمه بعدى از على بن ابيطالب است و خيمه سوم از فاطمه زهراست و چهارم
از خديجه كبرى است و پنجم از امام حسن مجتبى و ششم از امام حسين و خيمه
هفتم از امام سجاد و هشتمين خيمه از پدرم امام باقر و خيمه نهم از من
است .آنگاه فرمود: نمى شود يكى از ما بميرد مگر اينكه براى او خيمه اى
است كه در آن سكونت خواهد نمود.
آنچه از حديث فوق بر فرض صحت صدور آن از معصوم
در اين مورد استفاده مى شود اين است كه : ائمه هدى نيز در عالم
برزخ در جايگاه مخصوص به خود مى باشند، و اينكه حضرت صادق (ع ) عالم
برزخ را كه از عوالم غيب است براى ابوبصير ظاهر نموده يكى از كرامات و
معجزات آن حضرت است .
فصل هفتم : ارواح در عالم
برزخ در چه صورت و قيافه اى هستند؟
اين كه ارواح پس از خارج شدن از بدن در عالم برزخ به چه صورت و
قيافه اى ظهور مى كنند خود موضوع قابل توجهى است .
گاهى از مردم عامى شنيده مى شود: ارواح پس از خارج شدن از بدن بصورت
پرنده هاى كوچك (كبوتر، گنجشك ، مرغ سبز و رنگ و...)در مى آيند، اين
تصورات با آن واقعيتى كه احاديث بيان مى كنند تفاوت فاحشى دارد و پس از
آنكه تعدادى از احاديث صحيح را نقل كرديم خواهيم فهميد علت رسوخ اين
گونه عقائد فاسد و باطل در اذهان شيعيان و پيروان ائمه معصومين (ع )
چيست ؟
1- مرحوم كلينى به نقل از على بن ابراهيم آورده است .
على بن ابراهيم ، عن ابيه ، عن الحسن بن محبوب ،
عن ابى ولادالحناط، عن ابى عبدالله (ع ) قال : قلت له : جلعت فدك يروون
ان ارواح المومنين فى حواصل طيور خضر حول العرش ؟ فقال : لات المومن
اكرم على الله من ان يجعل روحه فى حوصله طير، ولكن فى ابدان كابدانهم
(51)
راوى حديث گفت : به حضرت صادق گفتم : جانم فداى شما باد، مى گويند:
ارواح مومنين را پس از خارج شدن از بدن داخل چينه دان پرندگان سبز رنگ
مى كنند و اين مرغها در اطراف عرش خدا در پروازند، درست است ؟ حضرت
فرمودند: خير، احترام مومن در پيشگاه خداوند بيش از اين است كه روح او
را در چينه دان مرغها قرار دهد. سپس فرمود: روح افراد پس از خارج شدن
از بدن داخل بدنى همانند بدن دنيائى او قرار مى گيرد.
2- باز مرحوم كلينى در كافى حديثى نقل فرموده ، اين حديث گرچه از نظر
سند ضعيف است ولى چون از نظر معنا و مفهوم با احاديث صحيح مطابقت دارد،
لذا تلقى به قبول شده و عينا آنرا ذكر مى كنيم :
... عن يونس بن ظبيان قال : كنت عند ابى عبدالله
(ع ) فقال : ما يقول الناس فى ارواح المومنين ؟ فقلت : يقولون : تكون
فى حواصل طيور خضره فى قناديل تحت العرش ، فقال ابوعبدالله (ع ): سبحان
الله ، المومن اكرم على الله من ان يجعل روحه فى حوصله طير. يا يونس
اذا كان ذلك ، اتاه محمد (ص ) و على و فاطمه و الحسن و الحسين (ع ) و
الملائكه المقربون ، فاذا قبضه الله عزوجل صير تلك الروح فى قالب
كقالبه فى الدنيا فياكلون و يشربون . فاذا قدم عليهم القادم عرفوه بتلك
الصوره التى كانت فى الدنيا(52)
يونس گفت : در خدمت حضرت صادق (ع ) بودم ، حضرت پرسيدند: اين مردم
(53)
در مورد ارواح مومنين پس از مرگ چه مى گويند؟ گفتم : مى گويند: ارواح
مومنين در چينه دان مرغهاى سبز رنگ قرار مى گيرند و در زير عرش خداوند
هستند. حضرت فرمودند: پاك و منزه است خداوند، مومن نزد خداوند گرامى تر
از اين است كه روحش را در چينه دان مرغ قرار دهد. اى يونس وقتى هنگام
مرگ مومن رسيد، پنج نور مقدس به همراه ملائكه مقرب خداوند بر بالين او
حاضر مى شوند و پس از قبض روح وى خداوند روح او را در قالبى چون قالب
دنيائى قرار مى دهد.پس مومنين در عالم برزخ در قيافه اى همچون قيافه
دنيائى جلوه مى كنند و در حقيقت بدن برزخى همانند همين بدن دنيائى است
. با آن مى خورند و مى آشامند و اگر كسى پيش آنها آمد او را مى شناسند.(54)
3- همين حديث را با اندك اختلاف در متن و با سند ديگر مرحوم مجلسى به
نقل از كتاب امالى شيخ طوسى در ص 229 از ج 6 بحار الانوار حديث 32 نقل
فرموده ، كه براى رعايت اختصار از ذكر آن خوددارى مى شود. احاديث فوق و
نظائر آن بر مطالب زير دلالت دارند:
الف اعتقاد به اينكه روح مومن و يا هر انسان
ديگر پس از مرگ به صورت پرنده و يا در چينه دان پرنده اى داخل شود و به
گردش عرش خدا رود اعتقاد باطل و فاسدى است و از اخبار مجعول
برخى فرق اسلامى نشات گرفته است .
ب همان گونه كه قبلا گفتيم ، فرق بين مومن و كافر در اين جهت نيست كه
روح هر انسان پس از مرگ به قالبى مثل همين بدن دنيائى داخل مى شود و
عالم برزخ را با آن بدن مى گذراند. اين قالب و بدن برزخى آنقدر با بدن
دنيائى شباهت دارد كه وقتى كس ديگرى هم از دنيا برود و او را ببيند مى
شناسد و او هم اين فرد تازه از دنيا رفته را مى شناسد.
البته اين نكته نيز قابل توجه است كه قالب مثالى منحصر به عالم برزخ و
زمان پس از مرگ نيست و ممكن است هر فردى داراى چند قالب مثالى باشد و
مثلا يك قالب مثالى براى مواقع خواب وجود داشته باشد كه روح انسان پس
از به خواب رفتن به آن قالب منتقل شود با اين تفاوت كه در وقت خواب فقط
روح انسانى و نفس ناطقه از بدن خارج مى شود ولى موقت مرگ هر چند روحى
كه براى انسان تصور كرده اند، از بدن خارج مى شود.
مرحوم شيخ بهائى (ره ) در كتاب مفتاح الفلاح در بخش اعمال وقت زوال تا
غروب به نقل از حضرت صادق (ع ) آورده است :
ما من مومن الا وله مثال فى العرش ، فاذا اشتغل
بالركوع والسجود و نحو هما فعل مثاله مثل فعله ، فعند ذلك تراه
الملائكه فيصلون و يستغفرون له ، و اذا اشتغل العبد بمعصيه ارخى الله
تعالى على مثاله سترا لئلا تطلع الملائكه عليها. فهذا تاويل يا من اظهر
الجميل و ستر القبيح
هر مومنى در عرش خدا مثل و مانندى دارد، هر گاه مشغول عبادت شود و به
ركوع يا سجده رود قالب مثالى او نيز در عرش خدا همين عمل را انجام مى
دهد درست مثل اينكه آئينه اى گذاشته و در مقابل
آن كارى انجام دهيم و يا فردى در مقابل ما هر كارى كه مى كنيم و نيز
انجام دهد خداوند اين قالب مثالى در عرش را به ملائكه خود نشان
مى دهد و آنها براى چنين بنده اى درود مى فرستند و استغفار مى كنند، و
هر گاه مومن به معصيتى مشغول شود خداوند آن قالب مثالى را از چشم
ملائكه دور نگه مى دارد تا او را در حال گناه مشاهده نكنند. آنگاه امام
(ع ) فرمود: اين معناى دعاى يا من اظهر الجميل و
ستر القبيح است .
پس ملاحظه مى كنيد كه با داشتن قالبها و بدنهاى مثالى نيازى به اين
نيست كه روح مومن را در چينه دان مرغى قرار دهند و او را به تماشاى عرش
خدا بفرستند.
در پايان اين بحث تذكر اين نكته خالى از لطف نيست كه : ارواح كفار و
مشركين نيز پس از مرگ مانند ارواح مومنين در قالب هاى مثالى قرار مى
گيرند ولى اينها بر خلاف مومنين به عذابهاى خداوند معذب مى شوند.
مرحوم مجلسى (ره ) به نقل از حضرت صادق (ع ) چنين آورده است :
وقد روى عن الصادق (ع ) فى ماسئل عمن مات فى هذه
الداراين تكون روحه ؟ قال (ع ): من مات و هو ما حض للايمان او ما حض
لكفر محضانقلت روحه من هيكله الى مثله فى الصوره و جوزى باعماله الى
يوم القيامه ، فاذا بعث الله من فى القبور انشاء جسمه ورد روحه الى
جسده و حشره ليوفيه اعماله .فالمو من ينتقل روحه من جسده الى مثل جسده
فى الصوره فيجعل عى جنات من جنان الدنيا يتنعم فنها الى يوم الماب ،
والكافر ينتقل روحه من جسده الى مثله بعينهو يجعل فى نار فيعذب بها الى
يوم القيامه ...(55)
حضرت صادق (ع ) در جواب سوالى كه از آن حضرت در مورد روح پس از مرگ
كردند فرمود: كسى كه از دنيا مى رود چه در درجه اعلاى ايمان و يا در
درجه ادناى كفر باشد روحش به هيكلى كه مثل همين هيكل دنيائى است منتقل
مى شود و تا روز قيامت با اعمال خود همراه است . پس روح مومن وقتى از
اين بدن خارج مى شود به بدنى مثل اين بدن داخل مى شود و تا روز قيامت
با اعمال خود همراه است . پس روح مومن وقتى از اين بدن خارج مى شود به
بدنى مثل اين بدن داخل مى شود و تا روز قيامت از نعمتهاى خدا استفاده
مى كند، روح كافر نيز وقتى از اين بدن خارج مى شود به بدنى مثل همين
بدن داخل مى شود و در جهنم دنيا قرار مى گيرد تا قيامت بر پا شود.از
حديث فوق نكات زير استفاده مى شود.
الف در اين كه روح مومن و كافر پس از مرگ به قالب مثالى منتقل مى شوند
فرقى وجود ندارد.
ب هر يك از مومن و كافر در طول عالم برزخ همراه با اعمال خود مى باشد و
پاداش يا مكافات آنرا مشاهده مى كند.
ج وقتى قيامت بر پا شود، دوباره همين بدنهاى پوسيده زنده مى شوند و
مجددا روحها از بدن هاى مثالى به همين بدن منتقل مى شوند.
د عالم برزخ و بهشت و جهنم آن در همين دنياست ولى از نظرها غايب هستند.
ه روحهاى مومنين و كفار در قالب مثالى (بدن برزخى ) هستند نه در چينه
دان مرغهاى رنگارنگ .
فصل هشتم : آيا ارواح
يكديگر را ملاقات مى كنند؟
ارواح اموات (مومن و كافر) به حسب نقل روايات در عالم برزخ
يكديگر را ملاقات مى كنند وبا هم گفت و شنود دارند البته هر يك از
مومنين و كفار در مكانى مخوص بخود. هر گاه مثلا مومنى از دنيا مى رود
همه آنهائى كه با اين مومن دوستى ، خويشاوندى و يا هر علاقه ديگرى
داشته اند او را ملاقات مى كنند و از او احوال آنهائى را كه هنوز در
دنيا هستند مى پرسند. احاديثى كه در اين مورد به ما رسيده ، روايات
عجيبى است . براى نمونه به چند حديث از آن اشاره مى شود، اميد است مورد
توجه علاقه مندان قرار گيرد.
1- مرحوم كلينى در كتاب كافى به نقل از ابى بصير از حضرت صادق (ع )
آورده است :
... عن ابى بصير، عن ابى عبدالله (ع ) قال : ان
الارواح فى صفه الاجساد فى شجره فى الجنبه تعارف وتسائل فاذا قدمت
الروح على الارواح يقول : دعوها فانها فد افلتت من هول عظيم ثم
يسالونها ما فعل فلان و ما فعل فلان ؟ فان قالت لهم : تركته حيا ارتجوه
و ان قالت لهم : قد هلك قالوا: قد هوى هوى
(56)
ابابصير گفت : حضرت صادق (ع ) فرمود: ارواح شبيه جسدها هستند(57)
در بهشت از ميوه هاى درختها استفاده مى كنند، همديگر را مى شناسند و از
هم ديگر پرسش و پاسخ دارند. وقتى يكى از افراد دنيا بميرد، روحش به
عالم برزخ مى رود و ارواح ديگر به ملاقات او مى آيند.يكى مى گويد: او
را رها كنيد، او به تازگى از يك وحشت و هراس بزرگى آزاد شده ، خسته است
بگذاريد استراحت كند. پس از مدتى به ملاقاتش مى روند و از او احوال
آنهائى را كه در دنيا بوده مى پرسند، اگر جواب دهد در دنيا بوده اند،
آرزو مى كنند آنها نيز پس از مرگ در جمع آنها قرار گيرند. ولى اگر
بگويد: او قبل از من از دنيا رفته است نگران مى شوند و انگشت حسرت به
دندان مى گيرند كه اى واى او در دركات جهنم افتاده است .
به مناسبت حديث فوق به نقل يك رويا صادق مى پردازيم تا حديث شريف را
عينيت خاصى ببخشيم :
عالم بزرگوار جناب مستطاب آيت الله حاج شيخ محمد صادق كرباسچى تهرانى
فرمودند: عالم جليل القدر و عظيم المنزلت ، مرحوم آيت الله حاج شيخ
عباس تهرانى كه يكى از بزرگان علماء تهران بودند به رحمت ايزدى پيوسته
، يكى از علاقه مندان آن فقيد سعيد كه در آن زمان كارمند بانك ملى قم
بود و از كارمندان متدين بود گفت : دوست داشتم مرحوم شيخ را در خواب
ملاقات كنم و از احوال او در آن عالم مطلع شوم ، شبهاى زيادى اعمالى كه
در مفاتيح الجنان براى خواب ديدن اموات ذكر كرده مى خواندم تا اين كه
شبى در عالم خواب خود را در بيابان بسيار وسيعى ديدم . در ضمن حركت ،
به يك درب باغ سبز رنگى رسيدم و در همان لحظه گويا به من الهام شد: اين
باغ متعلق به مرحوم تهرانى است . درب را زدم لحظه اى بعد درب باغ متعلق
به مرحوم تهرانى است .درب را زدم لحظه اى بعد درب باغ باز شد و كاغذى
به من داده شد كه اين دو بيت روى آن نوشته شده بود:
مهمان جمال حور عين مى باشم |
|
هم خسته زراه چون جنين مى باشم |
امشب ز زيارت تو، من معذورم |
|
محزون تو نباش ز مومنين مى باشم |
از خواب بيدار شدم در حالى كه دو بيت در حافظه ام بود فهميدم وضع مرحوم
شيخ در عالم برزخ خوب است .
غرض از نقل اين روياى صادق ، بيان پيامهاى اين رويا و عينيت دادن به
حديث بود:
الف در حديث خوانديم كه : وقتى يكى از افراد
دنيا بميرد به ارواح ديگر گفته مى شود: او را رها كنيد خسته است :
بگذاريد استراحت كند در مصراع دوم از بيت اول نيز، چنين آمده
است : هم خسته زراه چون جنين مى باشم در
اين مصراع كه از سروده هاى عالم برزخ است ، مرحوم شيخ خود را به جنين ،
و رفتن از اين عالم را به آمدن از عالم رحم به عالم دنيا تشبيه نموده و
به خستگى راحل از اين دنيا به عالم برزخ نيز تصريح نموده و به كلام
امام (ع ) كه در حديث بود عينيت داده است ، و در ضمن فهمانده كه جنين
نيز پس از آمدن به دنيا احساس خستگى دارد.
ب در احاديث آينده در فصل يازدهم اشراف ارواح
مومنين بر اعمال و افكار زنده ها را خواهيد خواند. در اين رويا
به آن احاديث نيز عينيت داده شده ؛ به اين معنا كه با وجود اينكه مرحوم
شيخ خواب بيننده را نديده و مقصود وى را نشنيده ولى از مقصود او مطلع
بوده و مى دانسته خواب بيننده چه سوالى دارد، از اين رو در مصراع دوم
بيت دوم چنين آورده است : محزون تو نباش ز
مومنين مى باشم كه مرحوم شيخ در اين مصراع به وضعيت خوب خود در
عالم برزخ اشاره كرده است .
ج در فصل دوم ثابت كرديم - طلوع و غروب خورشيد و ماه بر عالم
برزخ موثر است . مرحوم شيخ نيز در مصراع اول بيت دوم به شب و روز، در
عالم برزخ اشاره كرده و كلمه شب را در
شعرشان گنجانيده و چنين سروده اند كه : امشب ز
زيارت تو، من معذورم
2- مرحوم مجلسى در بحار الانوار به نقل از ابراهيم بن اسحاق آورده اند:
... قلت لابى عبدالله (ع ): اين ارواح المومنين
؟ فقال : ارواح المومنين فى حجرات فى الجنه ؟ ياكلون من طعامها و
يشربون من شرابها، ويتزاورون فيها ويقولون : ربنا اقم لنا الساعه لتنجز
لنا ما وعدتنا
(58)
به حضرت صادق (ع ) گفتم : ارواح مومنين كجا هستند؟ حضرت فرمود: آنها در
اطاقهائى در بهشت هستند و از طعام و شراب بهشتى مى خورند و به زيارت
يكديگر مى روند و همديگر را ملاقات مى كنند...
اين حديث در فصل سوم ، در بحث ارواح مومنين كجا
هستند مورد استفاده قرار گرفت و مقصود از تكرار آن ، بيان اين
قسمت بود كه : ارواح مومنين در عالم برزخ يكديگر
را ملاقات مى كنند و از حال هم باخبر مى شوند.
بنابراين دو حديث فوق بخوبى بيانگر اين حقيقت هستند كه ارواح مومنين در
عالم برزخ با هم هستند، با يكديگر ملاقات مى كنند و از احوال هم مى
پرسند مخصوصا از حديث حبه عرنى كه از
حضرت امير المومنين نقل مى كرد كه فرمود آنها در وادى السلام مى آيند و
حلقه ، حلقه اطراف هم مى نشينند و با هم سخن مى گويند.
فصل نهم : آيا ارواح
اموات به ملاقات خويشان مى آيند؟
سخن قابل توجهى است كه : آيا وقتى انسان
از دنيا مى رود، روحش با عالم دنيا و ساكنين اين عالم قطع ارتباط مى
كند يا هنوز با آنها در ارتباط است ؟ در اين مورد احاديث فراوانى از
ائمه طاهرين (ع ) رسيده ولى براى رعايت اختصار به نقل چهار حديث اكتفا
مى شود.
1- مرحوم شيخ كلينى ره به نقل از على بن
ابراهيم قمى آورده است :
... عن ابى عبدالله (ع ) قال : ان المومن ليزور
اهله ، فيرى ما يحب و يستر عنه ما يكره ، و ان الكافر ليزور اهله فيرى
ما يكره و يستر عنه ما يحب ، و منهم من يزور كل جمعه و منهم من يزور
على قدر عمله
(59)
امام صادق (ع ) فرمود: روح مومن به زيارت فرزندان و خويشان خود مى رود،
خداوند در اين ملاقات اعمال نيك فرزندان و خويشان را به او نشان مى دهد
و اعمال ناپسند آنها را از وى پوشيده مى دارد. بعد فرمود: كافر هم به
زيارت فرزندان و خويشان خود مى رود ولى خداوند در اين ملاقات آنچه را
كه موجب شادى و خوشحالى كافر مى شود از او پوشيده مى دارد و آن اعمالى
كه موجب نگرانى كافر است به او نشان مى دهد. سپس فرمودند: بعضى از
ارواح در هفته ، يك مرتبه به زيارت و ملاقات خويشان مى روند و بعضى
باندازه عمل خود.
2- مرحوم كلينى در كتاب كافى از قول ابابصير آورده است :
... عن ابى عبدالله (ع ) قال : ما من مومن و
لاكفر الا و هو ياتى اهله عند زوال الشمس ، فاذا راى المومن اهله
يعملون بالصالحات حمد الله على ذلك ، و اذا راى الكافر اهله يعلمون
بالصالحات كانت عليه حسره
(60)
حضرت صادق (ع ) فرمود: هر مومن و كافرى كه از دنيا مى روند خويشان خود
را ملاقات مى كند، پس اگر مومن فرزندان خود را در عمل صالح مشاهده كند
خوشحال مى شود و شكر خدا مى كند ولى اگر كافر خويشان و فرزندان خود در
حال عمل صالح ببيند براى او حسرت و نگرانى است .
3- مرحوم مجلسى به نقل از اسحاق بن عمار آورده است :
... عن ابى الحسن الاول (ع ) قال : سالته عن
الميت يزور اهله ؟ قال : نعم ، فقلت : فى كم يزور؟ قال (ع ): فى الجمعه
، وفى الشهر، و فى السنه على قدر منزلته
(61)
از حضرت موسى بن جعفر (ع ) پرسيدم : آيا روح اموات به زيارت فرزندان و
خويشان خود مى روند؟ فرمود: بلى ، پرسيدم : هر چند وقتت يك بار؟ پاسخ
دادند: اموات در اين امر متفاوتند؛ بعضى در هفته يك مرتبه و بعضى در
ماه يك مرتبه ، و بعضى ديگر در سال يك مرتبه و در آخر فرمودند: آزادى
مردگان براى رفتن به زيارت خويشان خود، بستگى به اعمال صالح و ناصالح
آنها دارد.
4- و در حديث ديگر به نقل از اسحاق بن عمار آورده است :
... قال : قلت لابى الحسن الاول (ع ): على قدر
فضائلهم ، منهم من يزور فى كل ثلائه ايام ، قال : ثم رايت فى مجرى
كلامه انه يقول : ادناهم منزله يزور كل جمعه ، قلت : فى اى ساعه ؟ قال
(ع ) عند زوال الشمس و مثل ذلك ...(62)
گفت : از حضرت موسى بن جفعر ع پرسيدم : روح مومن فرزندان و خويشان خود
را ملاقات مى كند؟ بلى ، پرسيدم هر چند وقت يكبار؟ فرمودند: بستگى به
قدر و منزلت آنها نزد خداوند دارد؛ بعضى از آنها هر روز ملاقات مى كنند
و بعضى دو روز يك مرتبه و بعضى سه روز يك بار تا آنجا كه فرمودند: بعضى
هفته اى يك بار، در روزهاى جمعه . پرسيدم : چه وقت روز جمعه ؟ فرمودند:
ظهر و اين حدودها.
چهار حديث فوق از چند جهت قابل توضيح و توجه هستند:
الف كلمه اهل در هر چهار حديث ذكر شده .
اين كلمه تغيير يافته از كلمه آل است .
المنجد كه در حقيقت كتاب استعمال لغات عربى است آنرا به معناى :
عشيره و ذوى القربى گرفته . و مجمع
البحرين ، آنرا به معناى : پيروان و تابعين و
اهل ملت و كيش هم دانسته است ، كه با توجه به اعتقادات شيعه ،
هر دو معنا با بحث ما مطابقت دارد.
ب عالم برزخ براى افراد بشر نمونه اى از آخرت و عالم قيامت است و هر يك
از مومنين و كفار در عالم برزخ نمودارى از موقعيت خود در عالم قيامت را
مشاهده خواهند نمود. حديث شريف نبوى نيز كه فرموده :
قبر يا باغى از باغهاى بهشت و يا گودالى از
گودالهاى جهنم است به همين معناست ؛ يعنى عالم برزخ براى نيكان
و بندگان صالح خدا نمونه اى از بهشت و براى كفار و مشركين نمونه اى از
جهنم است .
بنابراين وقتى ارواح مومنين به ملاقات نزديكان خود مى روند خداوند براى
اين كه آنها نگران و غمگين نشوند اعمال زشت و ناپسند آنها را از ارواح
مومنين پوشيده مى دارد و بالعكس وقتى ارواح كفار و مشركين خويشان خود
را ملاقات كنند، چه اعمال صالح آنها را مشاهده كنند و چه اعمال زشت و
ناپسند آنها را، غمگين و نگران مى شوند و اين خود رنج و عذابى است كه
آنها مى بينند.
ج جملات على قدر عمله ، على قدر منزلته و على
قدر فضائلهم كه در احاديث بكارگرفته شده بيان گر عظمت روحى و
مقام و مرتبه ميت نزد خداوند است و اين بستگى به اعمال وى در دنيا
دارد. اين كه در قرآن شريف آمده است : گرامى ترين شما در پيشگاه خداوند
متقى ترين و پرهيزگارترين شماست براى همين است كه خداوند متعال خواسته
بندگان خود را با پاك نمودن از رذائل اخلاقى جلوه ملكوتى دهد تا در
عوالم پس از مرگ كه از جمله آنها عالم برزخ است ، در وسعت زايد الوصفى
قرار گيرند و اين بشر خاكى بتواند از ملائكه علوى پران شود و آنچه در
وهم نايد آن شود.
ائمه معصومين عليهم السلام خواسته اند با بكار گرفتن اين جملات معناى
آيه شريفه را بيان فرموده و موقعيت انسانهاى صالح را مشخص كرده باشند.
اگر مثلا مرحوم محدث قمى صاحب مفاتيح الجنان در عالم رويا فرزند خود را
ارشاد مى كند و براى او پول حواله مى كند
(63)
و يا آن تاجر تهرانى در شب متوالى به خواب فرزند خود مى آيد و او را از
بدهى كه در ستون طلبكاران ثبت نكرده باخبر مى كند و... براى اين است كه
آنها بوسيله اعمال صالحى كه در دنيا انجام داده در پيشگاه خداوند مقام
و مرتبه بلندى دارند و بر اثر همين مقام و مرتبه اختياراتى به آنها
داده شده كه بتوانند چنين كارهائى انجام دهند، و به ملاقات اهل و
خويشان رفتن نيز از همين باب است ، هر كس مقامش بالاتر است اجازه و
اختياراتش نيز بيشتر است .
فصل دهم : اشراف ارواح
مومنين بر اعمال و افكار ما
در بين اخبار و احاديث رسيده از ائمه معصومين (ع ) حديثى كه
صراحتا در اين مورد رسيده باشد وجود ندارد، ولى از بعضى جملاتى كه در
احاديث بكار رفته به ضميمه برخى واقعيتهاى خارى همين معنا استفاده مى
شود.
مثلا جملاتى چون : على فدرعمله ، على قدر منزلته
، على قدر فضائلهم كه در احاديث فصل نهم بر شمرديم همگى بيانگر
عظمت روحى و مقام و مرتبه انسان در پيشگاه ذات لايزال خداوند است .
از اين كلمات كه بگذريم آيه شريفه 105 از سوره توبه كه فرموده : هر
عملى كه انجام دهيد در درجه اول خدا و در رتبه بعد رسول خدا و همچنين
مومنين آنرا مى بينند گرچه مومنين را به حضرت امير المومنين و اولاد
طاهرين (ع ) تفسير نموده اند، ولى مى دانيم كه ائمه هدى بارزترين فرد
مومن هستند و منافاتى ندارد كه مومنين ديگرى هم پيدا شوند كه بر اثر
عظمت روحى كه دارند در عالم برزخ از اعمال و افكار اهل و عيال خود مطلع
باشند.
اگر مى بينيد امام (ع ) در مورد بعضى ها فرموده : روزى يك مرتبه ملاقات
مى كنند و بعضى ها هفته اى يك بارو بعضى ديگر ماهى و يا سالى يك مرتبه
ملاقات مى كنند،
و بعدا جمله على قدر عمله يا على قدر منزلته و
يا على قدر فضائلهم را در حديث بكار ميبرند باى اين است كه به
مقام و مرتبه افراد در پيشگاه خدا اشاره كرده باشند، و طبيعى است وقتى
انسان به آن درجه و كمال از انسانيت برسد در عالم برزخ كه سهل است در
همان زمان حيات خود در دنيا ممكن است بر سرار افراد آگاه شود و نظير آن
سلمان فارسى (ره ) است و نظير ديگرش جوان مومنى است كه اصول كافى حديث
آنرا بيان نموده .
براى توجه و آگاهى بيشتر به چند نمونه از روياهاى صادقى كه حامل اين
پيام است اشاره مى شود:
الف مرحوم حاج شيخ على آقا محدث زاده قمى فرزند مرحوم محدث قمى مى
گويد: در اثر تنگدستى در وضعيت بسيار بحرانى اقتصادى قرار گرفتم ،
مدتهاى زيادى در فشار بودم تا اينكه روزى به نظرم رسيد در عين حالى كه
طلبه هستم مقدارى از روز را براى امرار معاش در يكى از دفتر خانه هاى
اسناد رسمى كار كنم ، كسى را از مقصود خود مطلع نكردم ، شب در عالم
خواب ديدم پدرم (مرحوم حاج شيخ عباس قمى صاحب مفاتيح الجنان ) به من
فرمود: هاناا شيخ على ، تو امام حسين (ع
) را به اندازه روساى اين ادارات كه به فكر كارمندهاى خودشان هستند: هم
نمى دانى ؟ خيال مى كنى آن حضرت به فكر شما نيست ؟ چرا خوب هم به فكر
شماست و توجه به شما دارد. بعد در همان عالم رويا مبلغى به من داد و
فرمود بگير اين پول را و زندگى خود را تامين كن . من در عالم خواب پول
را از پدرم گرفتم ولى وقتى بيدار شدم اثرى از پول را نبود تا اين كه
صبح شد، درب منزل را زدند، درب را باز كردم مردى كه او را نمى شناختم
مبلغى پول به من داد و گفت : اين پول را پدرتان حواله كرده پول را
گرفتم و تا امروز بدون پول نمانده ام .
مرحوم محدث قمى (ره ) در صحن و سراى حضرت امير المومنين (ع ) در نجف
اشرف دفن است ، چگونه از حال و فكر فرزندش مطلع مى شود؟ و بالاتر از
اين چگونه مى تواند و اجازه دارد كه براى او پول حواله كند؟!.
دفاتر اسناد رسمى در آن روز حكومت شاه در دستگاه طاغوت بود و وارد شدن
روحانيت در آن دستگاه از نظر علماء و بزرگان ، داخل شدن در دستگاه
طاغوت و خلاف شرع محسوب مى شد،
مرحوم محدث قمى چگونه اجازه يافته فرزند خود را تنبه داده و او را
هدايت نمايد؟ اينها همه مسائلى است كه به شخص محدث قمى بر مى گردد و
اوست كه بر اثر تقرب به خدا اجازه يافته تا اين اندازه در زندگى دنيائى
فرزندش دخالت كرده از عالم برزخ براى او پيام بفرستد و مبلغى را حواله
كند.
ب از قول مرحوم حاج آقا احمد قمى فرزند مرحوم حاج آقا صادق قمى (ره )
نقل شد كه گفته : شب جمعه بر مزار پدرم مشغول خواندن فاتحه بودم ، در
همان حال به نظرم رسيد: اين فاتحه خواندن براى مرده چه فائده اى دارد؟
اين موضوع را با كسى در ميان نگذاشتم : در همان شب جمعه در عالم خواب
پدرم را ديدم بمن گفت : احمد، فاتحه براى مرده در عالم برزخ
مانند...... مى ماند(64)
در اين مورد نيز اين سوال مطرح است كه : چه ارتباطى بين فكر سيد احمد
با خوابى كه شب ديده وجود دارد؟ آيا غير از اين است كه آن عالم ربانى
بر فكر فرزندش اشراف و تسلط داشته است ؟.
ج رويائى كه در فصل هشتم در مورد مرحوم حاج شيخ عباس تهرانى بيان شد و
دو بيتى كه در ارتباط با ملاقات كننده فرستاده بود.(65)
در اين مورد نيز اين پيام را در بر دارد كه : چه ارتباطى بين نيت خواب
بيننده با اين مصراع از بيت امشب ز زيارت تو، من معذورم وجود دارد؟ آيا
غير از اينكه بگوئيم : مرحوم شيخ بر اثر جلالت و قدر و منزلتى كه داشته
بر فكر خواب بيننده اشراف داشته و مى دانسته او تمايل به ملاقات با او
دارد.
د عالم بزرگوار جناب مستطاب آيت الله حاج شيخ محمد صادق كرباسچى تهرانى
فرمودند: يكى از دوستانى كه در قم ساكن هستند به من گفت يكى از
خويشاوندان ما تا به امروز حساب و كتاب درستى نداشته و مى خواهد
حسابهاى خود را تسويه كند اجازه مى فرمائيد خدمت شما برسند؟ گفتم :
بيايند، چند روز بعد شخصى را همراه آورد، حساب او را بررسى كرديم ،
وجوهات خيلى كمى هم بدهكار شد پرداخت كرد. دو روز بعد آمد و گفت :
مشكلى پيش آمده ، گفتم چيست ؟ گفت : برادرى داشتم كه با هم در كارها و
خرج و مخارج شريك بوديم او در اثر تصادف جان خود را از دست داد و من به
همين خاطر كه او از دنيا رفت به فكر مردن افتادم و آمدم حسابهايم را
تسويه كردم ، شب بعد از اين قضيه برادرم را در خواب ديدم كه به من گفت
: برادر چطور حسابهاى خودت را تسويه كردى و حسابهاى مرا نه ؟ حال ،
آمده ام كه اگر راهى دارد حسابهاى او را هم تسويه كنيد؟
در مورد اين روياى صادق نيز اين سوال مطرح است كه اگر ارواح اموات مومن
بر اعمال و افكار زنده ها اشراف ندارند، چه ارتباطى بين كار اين برادر
با آن رويا و آن پيام وجود دارد؟ و آيا غير از اين است كه ارواح مردگان
مومن متوجه اعمال و افكار ما هستند؟
از اين نمونه ها، فراوان است و ما نخواستيم صفحات كتاب را از اين
روياها پر كنيم ، اگر ارتباط و اشرافى وجود نداشت ، آن مومنى كه از
دنيا رفته به خواب فلان خويش خود نمى آمد كه : فلانى نمازت را در اول
وقت بخوان ، اگر ارتباط و اشرافى نبود، آن مومن ديگر در عالم رويا به
فرزندش نمى گفت : چرا روضه حضرت ابا عبدالله (ع ) را ترك كرده اى ؟
و...
بنابر آنچه گذشت معتقد مى شويم كه : مردگان مومن هر كدام در حد مقام و
درجه خود در پيشگاه خداوند و در حد اجازه اى كه دارند بر اعمال و كردار
و نيات ما آگاهى و تسلط و اشراف دارند.
فصل يازدهم : اموات سخن
ما را مى شنوند و معناى آنرا درك مى كنند
يكى از مسائل ديگرى كه در ارتباط با ارواح اموات در عالم برزخ
وجود دارد اين است كه : آيا ارواح صداى ما را مى شنوند و معناى آنرا
درك مى كنند يا نه ؟.
در اين مورد نيز مانند موارد پيشين احاديث فراوانى از ائمه طاهرين (ع )
رسيده كه براى آگاهى بيشتر علاقه مندان به نقل برخى از آنها مى پردازيم
1- مرحوم مجلسى (ره ) در كتاب بحار نقل فرمود:
روى عن النبى (ص ): انه وقف على قليب بدر، فقال
للمشركين الذين قتلوا يومئذ والقوا فى القيب : قد كنتم جيران سوءلرسول
الله ، اخر جتموه من منزله و طردتموه ، ثم اجتمعتم عليه فحاريتوه ، فهل
وجدتم ما وعدكم ربكم حقا؟ فقال له عمر: يا رسول الله : ما خطابك لهام
قد صديت ؟ فقال (ص ) له : مه يابن الخطاب ، فوالله ما انت باسمع منهم ،
و ما بينهم و بين ان تاخذهم المائكه بمقامع من حدى الا ان اعرض بوجهى
هكذا عنهم
(66)
روايت شده از حضرت خاتم الانبياء (ص )كه بعد از جنگ بدر وقتى كشته هاى
كفار را در چاه بدر ريخته بودند، آمدند سر چاه و در حالى كه به كشته
هاى آن جنگ خطاب مى كردند، فرمودند: همسايه هاى بدى براى رسول خدا
بوديد، او را از خانه و كاشانه اش بيرون كرده از وطن آوره اش ساختيد،
به اين كار نيز اكتفا نكرده دست به هم داديد و عليه او لشگركشى كرديد و
با او جنگيديد. پس آيا آنچه را خدايتان وعده داده بود صحيح يافتيد؟
راوى حديث گفت : عمر آنجا ايستاده بود، از سخن گفتن رسول خدا (ص ) با
كشته ها تعجب كرد، گفت : اى رسول خدا (ص ) با جماعتى كه هلاك شده و
ادراك ندارند سخن مى گوئيد؟حضرت فرمود: عمر ساكت باش ، به خدا سوگند
اينها بهتر از تو مى شنوند و بهتر از تو درك مى كنند.
بايد توجه نمود كه رسول خدا (ص ) در اين سخن شخص عمر را با كشته ها و
كشته ها را با شخص عمر مقايسه نفرموده ، بلكه چون طرف خطاب حضرت ، عمر
بوده حضرت سخن را اين گونه بيان نموده و مقصود حضرت در كلام ، اين است
كه : مردگان سخن ما را بهتر از زنده ها مى شنوند و بهتر درك مى كنند.
2- باز مرحوم مجلسى (ره ) در همان كتاب نقل فرموده :
و عن المومنين (ع ) انه ركب بعد انفصال الامر من
حرب البصره فصار يتخلل بين الصفوف حتى مر على كعب بن سوره و كان هذا
قاضى البصره ، فوقف عليه امير المومنين (ع ) و هو صريح بين القتلى فقال
: اجلسوا كعب بن سوره ، فاجلس بين نفسين ، فقال : يا كعب بن سوره ، قد
وجدت ما وعدنى ربى حقا، فهل وجدت ما وعدك ربك حقا؟ ثم قال (ع ) اضجعوا
كعبا؛ و سارقليلا فمر بطلحه بن عبدالله ، فقال : يا طلحه قد وجدت ما
وعدنى ربى حقا، فهل وجدت ما وعدك ربك حقا؟ فقال له رجل من اصحابه : يا
امير المومنين ، ما كلامك لقتيلين لايسمعان منك ؟ فقال امير المومنين
(ع ): يا رجل فوالله لقد سمعا كلامى كما سمع اهل القليب كلام رسول الله
(ص )
(67)
بعد از آنكه حضرت امير المومنين (ع ) در جنگ بصره (جمل ) پيروز شدند،
در بين كشته هاى آن جنگ مى گشتند و مثل اين كه دنبال جنازه خاصى مى
گشتند، تا اين كه به جنازه كعب بن سوره كه در آن روز قاضى بصره بود
رسيدند، خطاب به او فرمودند : اى كعب ، من وعده پروردگارم را حق يافتم
،شما وعده خدايتان را حق يافتيد؟، آنگاه چند قدمى جلو رفتند تا به گشته
طلحه رسيدند، با او نيز همان سخن را گفتند، يكى از ياران امام خمينى :
حضرت گفت : يا على ، سخن گفتن با دو كشته اى كه شنوائى ندارند چه سودى
دارد؟ حضرت فرمود: اى مرد، به خدا سوگند اين دو نفر (گر چه به حسب ظاهر
كشته هستند) سخن مرا شنيدند همان گونه كه كشتگان جنگ بدر كلام رسول خدا
(ص ) را شنيدند.
بنابراين از صراحتى كه در دو حديث فوق وجود دارد معلوم مى شود كه :
اموات سخن زنده ها را مى شنوند، ولى چون گوينده در هر دو حديث پيامبر
خدا (ص ) و امير المومنين (ع ) بوده ممكن است خيال شود اگر اموات سخن
زنده ها را مى شنوند، مشروط بر اين است كه سخنگو پيامبر و يا مام باشد،
ما براى دفع اين تو هم به يك حديث ديگر اشاره مى كنيم تا ثابت كرده
باشيم همه مرده ها سخن همه افراد زنده را مى شنوند:
مرحوم مجلسى (ره ) از كتاب نوادر آورده است :
عن ابى عبد الله (ع ) قال : اذا زرتم موتاكم قبل
طلوع الشمس سمعوا واجابوكم ، و اذا زرتموهمبعد طلوع الشمس سمعوا ولم
يحبيوكم
(68)
از حضرت صادق (ع ) نقل شده : هر گاه قبل از طلوع خورشيد به زيارت اموات
برويد سخن شما را مى شنوند و به شما جواب مى دهند، ولى اگر بعد از طلوع
خورشيد آنها را زيارت كنيد سخنتان را مى شنوند ولى جواب نمى دهند.
در اين حديث براى گوينده و يا شنونده و شرطى بيان نشده ، و فقط از كلمه
موتاكم استفاده مى كنيم : چون حضرت صادق
(ع ) با شيعيان سخن مى گويند معلوم مى كند اين اموات بايد از اموات
مسلمان باشند.