انسان و عالم برزخ

محمد مظاهرى

- ۲ -


فصل سوم : ارواح اموات كجا هستند؟

همان گونه كه انسانها در دنيا از نظر اعتقاد و عمل ، به اقسام زير تقسيم مى شوند:
1- مسلمان و مومن
2- كافر و مشرك و ظالم
3- مستضعف
به همين نسبت ارواح اموات نيز در عالم برزخ سه دسته اند:
1- ارواح مومنين
2- ارواح كفار، مشركين و ظالمين
3- ارواح مستضعفين و افراد و اطفالى كه قبل از رسيدن به بلوغ از دنيا مى روند.ما در اين فصل در مقام بيان حالات هر يك از اين سه دسته و اينكه آنها در كجا هستند و عالم برزخ را چگونه مى گذرانند هستيم .

1- ارواح مومنين كجا هستند؟

در اين مورد كه ارواح مومنين در كجاى عالم برزخ بسر مى برند و آيا جا و مكان آنها از غير مومنين جداست ، يا اينكه همگى در يك سرزمين هستند و با هم نشست و برخاست دارند رواياتى از طريق اهل بيت عصمت و طهارت (ع ) رسيده ، ما براى آگاهى عموم و با رعايت اختصار و پرهيز از تكرار به تعدادى از آنها اشاره مى كنيم :
1- مرحوم شيخ كلينى در كتاب كافى به نقل از سهل بن زياد آورده است :
عده من اصحابنا، من سهل بن زياد، عن الحسن بن على ، عن احمد بن عمر، رفعه عن ابى عبد الله (ع )قال : قلت له : ان اخى ببغداد و اخاف ان يموت بها، فقال (ع ) ما تبالى حيثما مات . آما انه لايبقى مومن فى شرق الارض و غربها الا حشر الله روحه الى وادى السلام .قلت له : و اين وادى السلام ؟ قال (ع ): ظهر الكوفه ، اما انى كانى بهم حلق حلق قعود يتحدثون .(25)
مردى به حضرت صادق (ع ) گفت : برادرى دارم كه در بغداد زندگى مى كند و مى ترسم در همان شهر بميرد. حضرت فرمودند: غمى به خود راه مده از اينكه ، چه كسى ، كجا مى ميرد، هر گاه مومنى در شرق و يا غرب عالم بميرد خداوند روح او را به وادى السلام منتقل مى كند. آن مرد سوال كرد: وادى السلام كجاست ؟
حضرت فرمود:پشت كوفه بيابانى است معروف به وادى السلام ، ارواح مومنين دسته دسته اطراف و گرداگرد هم مى نشينند و با هم سخن مى گويند.
2- باز در همان كتاب به نقل از حبه عرنى آورده است گفت :
... عن حبه العرنى قال خرجت مع امير المومنين (ع ) الى الظهر، فوقف بوادى السلام كانه مهاطب لاقوام .فقمت بقيامه حتى اعييت ، ثم جلست حتى مللت ، ثم قمت حتى نالنى مثل ما نالنى اولا، ثم جلست حتى مللت ، ثم قمت و جمعت ردائى ، فقلت : يا اميرالمومنين ، انى قد اشفقت عليك من طول القيام فراحه ساعه ، ثم طرحت الرداء ليجلس عليه فقال لى : يا به ، ان هو الا محادثه مومن او موانسته ، قال : قلت : يا اميرالمومين و انهم لكذلك ؟ قال نعم ، ولو كشف لك لرايتهم حلقا، حلقا محتبين يتمادثون ، فقلت : اجسام او ارواح ؟ فقال : ارواح .و ما من مومن يموت فى بقعه من بقاع الارض الا قيل لروحه : الحقى بوادى السلام ، و انها لبقعه من جنه عدن (26)
به همراه حضرت اميرالمومنين (ع ) به خارج از شهر كوفه رفتيم ، وقتى به وادى السلام رسيديم حضرت توقف كردند و مثل اينكه عده اى را مخاطب قرار داده و با آنها سخن مى گويند ايستادند. من مدتى ايستادم تا خسته شدم ، گويا حضرت هنوز با آنها سخن مى گفتند، نشستم ، از نشستن هم خسته سدم ، دوباره برخاستم و مدتى استادم تا اينكه ملول شدم و باى مرتبه دوم نشستم ، آنقدر نشستم كه باز خستگى بر من غلبه كرد، اين بار برخاستم و عبايم را كه براى نشستن روى زمين پهن كرده بودم جمع كردم و چون خيلى خسته شده بودم صدا زدم كه : اى امير المومنين ، من براى شما ناراحتم ، لحظه اى بنشينيد، اين بگفتم و عباى خود را پهن كردم كه
حضرت روى آن بنشينند.
حضرت فرمودند: اى حبه ، اين ايستادن من با آنها(ارواح مومنين ) يك لحظه انس و سخن كوتاهى بود. پرسيدم : اى امير المومنين واقعا چنين است ؟ فرمودند بلى . اگر پرده از جلو چشمانت كنار رود خواهى ديد آنها گروه ، گروه و حلقه ، حلقه اطراف هم با حالت خضوع و خشوع نشسته اند و با هم سخن مى گويند. پرسيدم : جسمند يا روح ؟ فرمودند: روح هستند(27)
و سپس فرمود: هر مومنى كه از دنيا مى رود به روح او گفته مى شود: به ارواح ديگر مومنان در وادى السلام ملحق شو، او نيز به جمع آنها مى پيوندد، و اين وادى السلام قطعه اى از بهشت برين است .
دو حديث فوق بر مطالب زير دلالت دارند:
الف ارواح مومنين پس از رفتن از دنيا در مكانى كه مناسبت با اعمال و كردار آنها داشته جمع مى شوند و با هم حشر و نشر دارند.
ب جائى كه براى اجتماع ارواح مومنين به عنوان عالم برزخ تعيين شده وادى السلام است .وادى السلام بيابانى است در جنوب كوفه كه فعلا مدفن مولاى متقيان على بن ابيطالب (ع ) و كلاشهر نجف اشرف در آن واقع است . و به نظر حقير اين بيابان از سمت غرب اشرف در آن واقع است . و به نظر حقير اين بيابان از سمت غرب كوفه به سمت كربلا و كاظمين و بغداد و شايد هم در امتداد رود فرات تا كنار مرز سوريه ادامه داشته باشد.
ج نظر به مفاد حديث دوم ، اين قسمت از زمين بعنوان قطعه اى از بهشت معرفى شده و طبيعى است بنا به تعبير حضرت اميرالمومنين (ع ): اگر پرده از جلو چشمها كنار رود همه اين بيابان سر سبز و خرم و داراى انواع درختهاى ميوه در غير فصل ديده خواهد شد. درست به همان صورت كه به نقل مرحوم محدث قمى و ديگران حاج على بغدادى در مصاحبت با حضرت ولى عصر (عج ) در راه بغداد به كاظمين مشاهده كرده و پس از متنبه شدن متوجه مى شود بارها از اين راه رفت و آمد كرده و هيچ گاه اين باغات ميوه ، آنهم در غير فصل را نديده است .
د ) كلام حبه عرنى اين بود كه : به همراه حضرت امير (ع ) از كوفه خارج شديم و در پشت كوفه به وادى السلام رسيديم و...
توجه داريم كه حبه عرنى در قيد حيات بوده و اين قضيه را هم در بيدارى مشاهده كرده و نقل مى كند، و اين كوفه و وادى السلام هم ، روى همين زمين و زير همين آسمان قرار دارند و از همين خورشيد و ماه نور مى گيرند، پس ‍ جهان برزخ جزء همين عالم است گر چه از عوالم غيب است و از نظرها دور.
- مرحوم مجلسى (ره ) در بحار الانوار به نقل از محاسن آورده است :
ابن محبوب ، عن ابراهيم بن اسحاق قال : قلت لابى عبدالله (ع )اين ارواح المومنين ؟ فقال : ارواح المومنين فى حجرات فى الجنه ، يا كلون من طعامها و يشربون من شرابها، ويتزاورن فيها، و يقولون : ربنا اقم لنا الساعه لتنز لنا ما وعدتنا...(28)
ابراهيم بن اسحاق گفت : از حضرت صادق (ع ) پرسيدم : ارواح مومنين كجا هستند؟ فرمود: ارواح مومنين در اطاقهائى در بهشت بسر مى برند، از خوردنيهاى آن مى خورند و از آشاميدنيهاى آن مى آشامند، به زيارت يكديگر مى روند و از احوال هم جويا مى شوند و اين سخن را بر زبان دارند كه : خدايا قيامت را بر پا بگردان تا وعده هائى كه به ما داده اى تحقق پيدا كند.
مناسب مى بينم در عينيت دادن به حديث فوق به يك روياى صادق اشاره نمايم :
يكى از زنان معاود عراقى كه مادرش در عراق بسر مى برد پس از آنكه شوهر خود را از دست داده بود مى گفت : حدود دو سال بود خبر از مادرم نداشتم ، شبى در خواب ديدم در محيط سر سبز و خرمى بودم ، درختهاى سبز و خرم ، سر بفلك كشيده و آبهاى زلالى در نهرهاى كوچك و بزرگ روان بود، ناگاه من خودم را در كوچه باغى ديدم كه از دو طرف كوچه انواع درختهاى ميوه سر بهم داده و يك زيبائى خاصى را به اين كوچه داده بودند و جوى آبى هم از كنار كوه مى گذشت ، دراثناى رفتن در امتداد كوچه به درب باغى رسيدم با خود گفتم به داخل باغ نگاه كنم و از وضعيت داخل باغ باخبر شوم ، وقتى نگاه كردم يك محوطه سر سبز و خرم وسيعى را ديدم كه در كنار آن اطاقى وجود داشت و پرده اى درب اطاق را پوشانده بود، با خود گفتم خوشا به حال صاحب اين باغ ، ناگاه پرده عقب رفت ، مادرم را داخل اطاق ديم جلو رفتم ، او را در بغل گرفتم ، و با او احوال پرسى كردم ، گفت مدتى است اين باغ برا به من داده اند، و نام شوهرم را كه از دنيا رفته بود به زبان جارى كرد و گفت يك ساعت پيش اينجا بوده و هر چند روز يك مرتبه با من ملاقات مى كند. من از خواب بيدار شدم .
حقير از شنيدن اين رويا به اين دليل كه با حديث فوق مطابقت كامل دارد يقين كردم آن پير زال از دنيا رفته كه چند ماه بعد، يكى از دوستان عراقى كه همان پير زال را مى شناخت به ايران آمد، وقتى از احوال او جويا شديم معلوم شد حدود يك سال و چند ماه قبل از اين رويا از دنيا رته است .
4- باز در همان كتاب به نقل از تفسير على بن ابراهيم از حضرت صادق (ع ) آورده است :
... عن ابى عبدالله (ع ) عن آبائه صلوات الله عليهم هال : كان فيما سال ملك الروم الحسن بن على (ع ) ان ساله عن ارواح المومنين اين يكونونه اذا ماتوا؟ فقال : تجتمع عند ضحره بيت المقدس فى ليله الجمعه ...(29)
در سوالهايى كه پادشاه روم از حضرت امام حسن مجتبى (ع )كرده ، آمده است :
ارواح مومنين پس از آنكه از دنيا مى روند كجا خواهند رفت ؟ حضرت جواب دادند: شبهاى جمعه در اطراف سنگ معروف در بيت المقدس ‍ اجتماع مى كنند(30)
درارتباط با دو حديث فوق (سوم و چهارم ) توجه به مراتب زير لازم است :
الف اينكه حضرت صادق (ع ) در حديث سوم جايگاه ارواح مومنين را حجره هائى از بهشت و حضرت مجتبى (ع ) نزد صخره بيت المقدس و حضرت امير المومنين (ع )در حديث دوم و نيز حضرت صادق (ع ) در حديث اول ، وادى السلام معرفى فرموده اند هيچ منافاتى با هم ندارند زيرا كه :
اولا: امام مجتبى (ع ) تجمع ارواح را در شب جمعه نزد صخره بيت المقدس تعيين فرموده و ائمه ديگر، مطلق و بطور كلى فرموده اند.
ثانيا: ممكن است طمع آنها در بيت المقدس در پاسى از شب باشد.
ثالثا: ممكن است بيت المقدس نيز بدليل واقع بودنش در غرب نسبت به مدينه جزء وادى السلام باشد كه روى اين فرض مفاد چهار حديث ، يك چيز است .
و رابعا: ممكن است مقصود اين باشد كه ارواح مومنين در عين حالى كه هر يك در بهشت عالم برزخ مكان مخصوصى دارند، در رفتن به اماكن مقدس ‍ مثل بيت المقدس ، نجف اشرف ، بيت الله الحرام ، حائر حسين بن على (ع ) و ديگر مشاهد مشرف آزاد باشند.
ب از حديث سوم استفاده مى شود: اين گونه نيست كه ارواح مومنين هميشه اوقات گرد همديگر و در حال تجمع باشند، بلكه آنها هر يك جايگاه مخصوص (اطاقهائى در بهشت ) دارند و در مواقع مخصوصى هم گاه در وادى السلام و گاهى در بيت المقدس و جاهاى ديگر تجمع مى كنند.
ج اينكه در بعضى از آيات قرآن آمده است شهيد زنده است و نزد خداوند روزى مى خورد با توجه به اينكه شهيد يكى از مصاديق روشن مومن است در قرآن شريف از او نام برده شده و معناى زنده بودن و روزى خوردن او بنا به معناى حديث سوم ، همين است كه روح او در بهشت عالم برزخ متنعم به نعمتهاى خداوند است و همه مومنين در اين امر با شهداء شريك هستند.
د از چهار حديث فوق و مجموع احاديثى كه در اين زمينه رسيده ، استفاده مى شود خداوند متعال بارى مومنين كه بندگان صالح او درروى زمين هستند جايگاهى را كه با بهشت جاويدان شباهتى نه چندان دوردارد آفريده و ارواح آنها را پس از مرگ به آن منتقل مى گرداند.اين جايگاه كه بهشت برزخى نام گرفته گامى است بسوى مقام قرب الهى .

2- ارواح كفار كجا هستند؟

احاديثى كه در اين مورد رسيده بسيار است . ما براى اختصار به دو حديث اكتفا مى كنيم .
1- مرحوم مجلسى در بحار الانوار به نقل از محاسن آورده است :
ابن محبوب ، عن براهيم بن اسحاف قال : قلت لابى عبدالله (ع )... فاين ارواح الكفارك فقال فى حجرات النار، يا كلون من طعامها، ويشربون من شرابها، و يتزاورون فيها، و يقولون : ربنا لا تقم لنا الساعه لتنجز لنا ما وعدتنا(31)
ابراهيم بن اسحاق گفت از حضرت صادق (ع ) پرسيدم : پس ارواح كفار كجا هستند؟ حضرت فرمود: آنها در حجره هاى آتش هستند، از خوردنيهاى آن مى خورند و از آشاميدنيهاى آن مى آشامند و يكديگر را ملاقات مى كنند و اين مناجات را به زبان دارند كه خدايا قيامت را بر پا مگردان تا آنچه براى ما (كفار) وعده داده اى تحقق نگيرد.
2- و باز در همين كتاب به نقل از تفسير على بن ابراهيم از حضرت صادق (ع ) آورده است :
عن ابى عبد الله (ع ) عن آبائه صلوات الله عليهم قال : كان فيما سال ملك الوم الحسن بن على (ع ) ان ساله عن ... ارواح الكفار اين تجتمع ؟ قال (ع ) تجتمع عى وادى حضرموت وراء اليمن (32)
در سوالاتى كه پادشاه روم از حضرت امامم حسن مجتبى (ع ) كرده ، آمده است : ... ارواح كفار كجا هستند؟ حضرت فرمود: آنها در بيابان حضرموت كه در پشت يمن است بسر مى برند.(33)
در ارتباط با دو حديث فوق تذكر نكات زير لازم است :
الف حديث اول اين بحث قسمتى از حديث سوم بحث قبل (ارواح مومنين كجاست ) و حديث دوم نيز قسمتى از حديث چهارم همان بحث است ، ما براى اينكه كاملا مباحث از هم تفكيك شده باشد احاديث را با ذكر آدرس و مشخصات از هم تفكيك كرديم كه قهرا موجب تقطيع احاديث نيز شده است .
ب هر دو قسم از دو حديث مذكور نشان مى دهد: همان گونه كه ارواح مومنين در باغهاى عالم برزخ بسر مى برند و از نعمتهاى خداوند بهره مند هستند، ارواح كفار در گودالهائى از آتش در همان عالم بسر مى برند و در عذاب خداوند تا بر پائى قيامت معذب خواهند بود.
از برخى احاديث استفاده مى شود نعمتهاى بهشت عالم برزخ نمونه اى از نعمتهاى خداوند در بهشت جاويدان و عذاب عالم برزخ نيز نمونه اى از عذابهاى او در عالم قيامت است و تا پايان عالم برزخ در آن معذب خواهند بود، با اين تفاوت كه ممكن است بر اثر خيرات و صدقاتى كه ديگران براى آنها در عالم دنيا مى دهند، عذاب از آنها برداشته شود و اهل بهشت گردند.

3- ارواح مستضعفين كجا هستند؟

دانستيم همان گونه كه انسان از نظر اعتقاد و عمل يا مومن است ، يا كافر و يا مستضعف ، به همين نسبت روح بشر نيز از نظر مقام و منزلت يكى از اين سه مرتبه را دارد، اينك پس از بيان جايگاه هر يك از مومنين و كفار در صدد بيان جايگاه ارواح مستضعفين در عالم برزخ هستيم ، ولى از اين جهت كه معناى مستضعف در عرف جامعه ما معلوم نيست و يا به غلط آنرا به گونه ديگرى معنا كرده اند لازم مى دانم ابتداء معناى مستضعف را از ديدگاه ائمه معصومين بيان كنم آنگاه به جايگاه آنها در عالم برزخ مى پردازم .

مستضعف از ديدگاه ائمه (ع )

برخى احاديثى كه در بيان معناى مستضعف از ائمه معصومين رسيده بطور خلاصه به قرار زير است :
1- مرحوم كلينى در كتاب كافى به نقل از على بن ابراهيم آورده است :
عن على بن ابراهيم ، عن محمد بن عيسى ، عن يونس ، عن بعض ‍ اصحابه عن زراره قال : سالت ابا جعفر (ع ) عن المستضعف ، فقال : هو الذى لايهتدى حيله الى الكفر فيكفر و لا يهتدى سبيلا الى الايمان ، لايستطيع ان يومن و لا يستطيع ان يكفر، فهم الصبيان و من كان من الرجال و النساء على مثل عقول الصيبان مرفوع عنهم القلم (34)
زراره گفت : از حضرت امام باقر (ع ) پرسيدم : مستضعف كيست ؟ حضرت فرمود: مستضعف به كسى گويند كه نه دليلى براى باطل بودن كفر دارد تا كافر شود و نه دليلى راى حقانيت ايمان تا مومن باشد، آنها مانند كودكان هستند كه دليلى براى حقانيت ايمان و بطلان كفر ندارند.زراره كفت : سپس ‍ حضرت فرمود: هر مرد و زنى كه عقلش كودكانه باشد و بر اثر نارسائى عقل دليلى براى حقانيت حق يا باطل بودن كفر نداشته باشد مستضعف است و تكليف از او برداشته است .
2- باز مرحوم كلينى در همان كتاب به نقل از زراره آورده است :
... قال : سالت ابا عبد الله (ع ) عن المستضعف ، فقال : هم اهل الولايه ، فقلت اى و لايه ؟ فقال اما انها ليست بالولايه فى الدين و لكنها الولايه فى المناكحه و الموارثه و المخالطه ، و هم ليسوا بالمومين و لابالكفار و منهم المرجون الامر الله عزوجل (35)
راوى حديث گفت : از حضرت صادق (ع ) پرسيدم مستضعفين چه كسانى هستند؟ حضرت فرمودند: اينها اهل و لايت هستند!، رواى حديث مى گويد: پيش خود گفتم چگونه اينها اهل ولايت هستند در حالى كه مستضعف اند؟؛ يعنى اگر اهل ولايت هستند پس چرا به آنها مستضعف گفته شده از اينرو در مورد ولايت آنها از حضرت پرسيدم ، حضرت فرمودند مقصودم آن ولايت كه شما نسبت به امامان داريد نبود، بلكه مى خواستم بگويم : مى توانيد با آنها در ازدواج ، ميراث و مصاحبت ، همبستگى داشته باشيد و اگر همان ولايتى را كه شما داريد آنها هم داشتند مومن بودند در صورتى كه آنها نه مومن هستند و نه كافر، اينها در روز قيامت كارشان بستگى به خواست خدا دارد.
3- در پاورقى ص 404 ج 2 كافى در شرح كلمه مستضعفين آورده اند:
المستضعف عند اكثر الاصحاب من لايعرف الامام و لا ينكره و لا يو الى احدا بعينه .و قال ابن ادريس (ره ): هو من لايعرف اختلاف الناس فى المذاهب و لا يبغض اهل الحق على اعتقادهم
مستضعف درنظر اكثر علماء شيعه كسى است كه : امام بحق را نشناخته باشد و آن كسى را هم كه مردم بعنوان امام بحق معرفى مى كنند رد نمى كند ولى خودش احدى را بعنوان امام قبول نكرده است .ابن ادريس هم كه يكى از علماء معروف شيعه است مى گويد: مستضعف كسى است كه نتواند بفهمد پنج مذهب چه فرقى با هم دارند و در ضمن با هيچ يك از آنها مخالفتى ندارد.
فرق حديث اول با حديث دوم اين است كه در حديث اول سخن از اسلام و كفر است ؛ يعنى آنكه بطور كلى دليلى بر صحت هيچ يك از ايمان و كفر ندارد و راهى را انتخاب نكرده است مستضعف است . ولى در حديث دوم سخن از اسلام و ايمان است ؛ آنكه اسلام اختيار كرده ولى براى صحت هيچ يك از مذاهب پنج گانه دليلى ندارد، مسلمان است نه شيعه ،نه حنفى ، نه حنبلى ، نه مالكى و نه شافعى ، فقط مسلمان است و اگر از او بپرسيم : چه مذهبى را قبول دارى ؟ مى گويد: فرقى ندارد، همه مسلمان هستند، همه گوينده لا اله الا الله هستند، همه به يك قبله نماز مى خوانند، قرآن همه يكى است و... من ديگر اين گروه گرائى ها را نمى توانم بفهم .
حسب فرمايش امام صادق (ع ) اينها مستضعف هستند. و به نظر حقير هر دو حديث يكى است ؛ زيرا هر دو به يك چيز اشاره دارند و آن اينكه هر كس ‍ بين خود و خدا راهى براى رسيدن به حق پيدا نكند و حق را نيابد مستضعف است ، چه اينكه بين اسلام و كفر سر گردان باشد كه معناى حديث اول است و يا نسبت به اصل اسلام ، مسئله اى ندارد ولى در انتخاب يكى از مذاهب آن مانده است كه معناى حديث دوم است .
4- همچنان در كتاب كافى بنقل از ابى بصير آورده است كه :
... عن ابى عبدالله (ع ) قال : من عرف اختلاف الناس فليس ‍ بمستضعف . وفى خبر آخر:... عن ابى الحسن موسى (ع ) قال سالته عن الضعفاء؟ فكتب الى : الضعيف من لم ترفع اليه حجه ولم يعرف الاختلاف ، فاذا عرف الاختلاف فليس بمستضعف (36)
حضرت صادق (ع ) فرمود: كسى كه فرق ميان مذاهب را بشناسد مستضعف نيست .و در خبر ديگر از حضرت موسى بن جعفر (ع ) در مورد مستضعف سوال شده و حضرت در پاسخ مرقوم فرموده اند: مستضعف آن است كه دليل حقانيت حق به او نرسيده باشد و اختلاف مذاهب را نيز نفهمد، ولى اگر اختلاف مذاهب را درك كرد، مستضعف نيست .
در اين دو حديث نيز ملاك مستضعف بودن را شناخت و عدم شناخت حق و باطل دانسته است ، مسلم است كه وقتى انسان علت اختلاف مثلا شيعه و سنى را شناخت ، طبيعى است كه حق و باطل را شناخته ، حال اگر به طرف حق قدم برداشت جزء مومنين ، و اگر به طرف باطل رفت جزء معاندين و دشمنان حق است ، و همچنين است اگر فرق ايمان و كفر را بداند. از اينرو امام (ع ) در دو حديث آخر فرمودند: اگر فرق و دليل را بداند مستضعف نيست .
بنابراين مقصود از مستضعف در بحث ما استضعاف مالى نيست تا خوانندگان محترم خيال كنند، فقراء نيز در عالم برزخ و قيامت حسابشان از مومنين جداست .بلكه مقصود(همانگونه كه دانستيم )استضعاف فكرى است ؛ يعنى آن افرادى كه خواسته اند بفهمند ولى بر اثر عدم توان فكرى نتوانسته اند و نمى توانند بفهمند. كه اين صورت شامل افرادى مانند: ابله ، اطفال و نوجوانى كه هنوز به بلوغ نرسيده و علائم ايمان در او ظاهر نشده است مى شود.
لازم به تذكر است : آن كسانى كه بر اثر ايجاد جو مسموم نتوانسته اند بفهمند، عذرشان پذيرفته نيست زيرا قرآن شريف در اين ارتباط فرموده است :
ان الذين تو فيهم الملائكه ظالمى انفسهم قالوا فى كنتم ؟ قالوا: كنا مستضعفين فى الارض ، قالوا: الم تكن ارض الله واسعه فنهاجروافيها؟ فاولئك ماويهم جهنم و سائت مصيرا(37)
وقتى ملائكه ظالمين را قبض روح مى كنند از آنها مى پرسند: در چه موقعيتى بوديد كه به اين روز افتاديد؟ جواب مى دهند: ما در دنيا ضعيف واقع شده بوديم يعنى در موقعيتى قرار گرفته بوديم كه نمى توانستيم انسان متدينى باشيم ، ملائكه مى پرسند: مگر زمين خدا وسعت نداشت ، چرا مهاجرت نكرديد تا از آن جوى كه براى شما پيش آورده بودند نجات پيدا كنيد؟ اين عذر پذيرفته نيست و جايگاه آنها جهنم است ، و بازگشت آنها به جايگاه بسيار بدى است .
نوع ديگرى از مستضعفين وجود دارند كه به وسيله استكبار مستكبرين دربند كشيده شده اند واز اطاعت خداوند متعال غافل مانده اند. كه بر افراد با ايمان و هشيار هر عصر و زمان است آنها را از بندهاى استعمارگران برهانند. فرمان خداوند در قرآن شريف در اين ارتباط چنين است :
مالكم لاتقاتلون فى سبيل الله والمستضعفين من الرجال والنساء والولدان الذين يقولون ربنا اخرجنا من هذه القريه الظالم اهلها و الجعل لنا من لدنك وليا واجعل لنا من لدنك نصيرا(38)
چرا در راه خدا و در راه آزادى مردان و زنان و فرزندانى كه تحت ستم مستكبران قرار گرفته و ضعيف واقع شده اند و فريادشان بلند است كه : خدايا ما را از اين سرزمينى كه مردمش ستمكارند نجات ده ، و براى ما از جانب خود ولى و ياورى مقرر فرما، جنگ نمى كنيد؟
با اين بيان معلوم شد: مقصود از مستضعف در اصطلاح قرآن و ائمه معصومين (ع ) چيست و احاديثى كه در آينده مورد بحث قرار مى گيرد همين عده را شامل مى شود.
ما در اين ارتباط كه وضعيت مستضعفين در عالم برزخ چگونه است به يك حديث اكتفا مى كنيم :
مرحوم كلينى در كافى به نقل از ضريس آورده است :
... قال : قلت لابى جعفر (ع ) اصلحك الله فما حال الموحدين المقرين بنبوه محمد (ص )من المسلمين المذنبين الذين يموتون وليس لهم امام و لايعرفون ولايتكم ؟ فقال (ع ): اما هولاء فانهم فى حفرتهم لايخرجون منها، فمن كان منهم له عمل صالح ولم يظهر منه عداوه فانه يخدله خد الى الجنه التى خلقها الله فيحاسبه بحسناته و سيئاته ، فاما الى الجنه و اما الى النارت فهولاء موقوفون لامر الله و كذلك يفعل الله بالمستضعفين والبله والاطفال و اولاد المسلمين الذين الم يبلغوا الحلم . فاما النصاب من اهل القبله فانهم يخدلهم خد الى النار التى خلقها الله فى المشرق ، فيدخل عليهم منها اللهب والشرر والدخان وفوره الحميم الى يوم القيامه ، ثم مصير هم الى الحميم ، قم فى النار يسجرون ، ثم قيل لهم : اينما كنتم تدعون من دون الله ؟ اين امامكم الذى اتخذتموه دون الامام الذى جعله الله للناس اماما.(39)
به حضرت باقر (ع ) گفتم : حال مسلمانانى كه نبوت رسول خدا(ص )را قبول دارند ولى به امامت امامى از امامان ايمان ندارند، و ولايت شما اهل بيت را قبول ندارند چگونه است ؟ حضرت اينها را به دو قسم تقسيم نموده و چنين فرمودند:
آنهائى كه اعمال صالح داشته اند و عداوتشان نسبت به ما ظاهر نشده باشد خداوند آنها در در قبرشان محبوس مى فرمايد و تا روز قيامت از آنجا خارج نمى شوند، نهايتا بپاس اعمال صالحى كه انجام داده اند خداوند متعال يك روزانه اى از همان بهشتى كه گفتيم در مغرب آفريده است به قبر آنها باز مى كند تا هواى تازه و بوى خوش و نسيم هاى لطيف به آنجا بوزد و به اين سبب در آسايش و استراحت بسر برند، و چون روز قيامت شود و خدا را ملاقات كنند، خداوند به حساب آنها رسيدگى فرمايد. يا اهل بهشتند و يا اهل جهنم ، امر اينها بستگى به فرمان خداوند دارد و به هر نحوى او صلاح بداند همان است . آنگاه فرمود: حال مستضعفين و افراد ابله و اطفال و فرزندان مسلمانان كه قبل از بلوغ مرده اند نظير همين افراد است .
و دسته دوم را چنين توضيح دادند: اما اگر نسبت به ما اهل بيت عدوات نشان داده باشند، خداوند اينها را در قبرشان محبوس مى فرمايد و تا روز قيامت از آن خارج نمى شوند. نهايتا خداوند روزنه اى از همان جهنمى كه گفتيم در مشرق آفريده به قبر آنها باز مى كند و زبانه هاى آتش سوزان و دود جهنم و فوران آبهاى داغ آنرا از اين روزنه به آنها مى رساند و پس از بر پائى قيامت آنها را به جهنم مى برند و به آنها گفته مى شود: كجاست ، آن امامى كه براى خود انتخاب كرده بوديد و چرا به آن امامى كه خداوند او را امام و پيشواى مردم قرار داده بود توجه نمى كرديد.
گرچه اين قسمت از حديث ضريس كه در اين مورد نقل كرديم در ارتباط با ارواح مسلمانان غير شيعه (سنى هاى متعارف و سنى هاى ناصبى ) است ، ولى مقصود ما همان جمله امام (ع ) است كه فرمود:
حال مستضعفين و افراد ابله و اطفال و فرزندان مسلمانى كه قبل از بلوغ مى ميرند نظير دسته اول است .
پس در حقيقت خداوند در عالم برزخ ، روح مستضعفين ، و روح انسانهاى ابله ، و روح آنهائى كه در كودكى مرده اند، و روح نوجوانانى كه قبل از رسيدن به تكليف از دنيا رفته اند را در قبرهايشان نگه مى دارد و از آن روزنه مخصوص بوى خوش و نسيم بهشت براى آنها مى فرستد و تا روز قيامت به همين منوال بر آنها خواهد گذشت ، و حساب آنها در روز قيامت با خداست .(40)
در ارتباط با حديث ضريس توجه به نكات زير خالى از لطف نيست :
الف حديث از نظر سند صحيح است و عمدتا معنا و مفهوم آن در ارتباط با عامه است كه عالم برزخ را به چه كيفيتى خواهند گذرانيد، و گفتيم آنها بدو فرمود: قسم تقسيم شده و حالات و وضعيت هر يك بطور كامل بيان شد.
ب خصوصيتى كه اين حديث از آن برخوردار است ، اين است كه مى فهماند اين گونه نيست كه روح همه مردگان پس از مردن در پرواز باشد و به هر جا كه بخواهد برود و هر بهره اى بخواهد ببرد. بلكه يك قسم از ارواح گرچه مسلمان باشند ولى در عين حال در حفره و يا قبر زندانى هستند و فقط بوى خوش و نسيم لطيف بهشت برزخى را استشمام مى كنند، به خلاف ارواح مومنين عالى رتبه كه با اذن و اجازه اى كه به آنها داده شده در وسعت زايد الوصفى قرار دارند و جاهاى زيادى مى روند و نظارت و اشرافى نيز خواهند داشت .
ج موضوعى كه در اين حديث و احاديث گذشته و بسيارى از احاديثى كه در آينده در مورد آنها بحث مى شود كلمه حفره و قبر است ، ما بحث پيرامون اين دو كلمه را به فصل چهارم موكول مى كنيم .

فصل چهارم : مقصود از حفره و قبر چيست ؟

موضوعى كه در حديث (ضربس كناسى در ارتباط با وضعيت مستضعفين در عالم برزخ قابل توجه است ، كلمه حفره مى باشد، اين كلمه در اين حديث و كلمه قبر) در احاديث ديگرى كه در اين كتاب مورد استفاده قرار گرفته بكار رفته و بحث پيرامون آن ، بحث قابل توجهى است .
در حديث رسول خدا (ص ) در مورد معناى برزخ نقل كرده ايم آمده است من براى شما در عالم برزخ مى ترسم ، سوال شد: برزخ چيست ؟ فرمودند: قبر است تا هنگام مرگ . در حديث نبوى ديگرى آمده است : قبر يا گودالى از جهنم و يا باغى از باغهاى بهشت است .
دو حديث اول از فصل پنجم در بخش دوم در ص 145 به نقل از حضرت صادق (ع ) آمده است نماز و روزه و حج و ساير صدقاتى كه براى مومن داده مى شود داخل قبرش مى شود و در حديث دوم از بند در همان فصل از امام صادق (ع ) آمده است : وقتى به نيت از دنيا رفته اى صدقه دهند خداوند به جبرئيل دستور مى دهد: هفتاد هزار ملك به سوى قبر او حمل كنند و از رسول خداست (ص ) كه در حديث ديگر فرموده اند: كه اگر نماز وحشت براى مرده بخوانيد خداوند از همان لحظه هزار ملك حوله و لباس ‍ بدست را به قبر او مى فرستد و قبر او را تا روز قيامت وسيع مى فرمايد و ... و ده ها حديث ديگر از اين قبيل .
لازم است دانسته شود آيا مقصود از حفره و قبر كه در احاديث ذكر شده ، به راستى همان قبر و گودالى است كه مردم را هنگام مرگ در آن دفن مى كنند و يا مقصود چيز ديگر است ؟ اگر مقصود همين قبر و همين گودال است ، جواب سوالات زير چيست ؟
الف كسانى كه در دريا مى ميرند و امكان بيرون آوردن و دفن كردن آنها در زمين نيست و با بستن چيز سنگينى به بدن آنها بايد به قعر دريا فرستاد شوند كه در حقيقت طعمه حيوانات دريائى مى شوند. چگونه (طبق احاديث رسيده ) هر عصر از قبرهايشان خارج مى شوند و شب را در بهشت سپرى مى كنند و صبح مجددا به حفره هايشان مراجعت مى كنند؟ چگونه خداوند خيرات و صدقات را به قبر آنها مى فرستد در صورتى كه آنها طعمه حيوانات دريائى شده اند؟ چگونه قبر آنها را وسيع مى گرداند در حالى كه آنها قبر ندارند و...
ب آنهايى كه در آتش سوزى مى سوزند و خاكستر آنها بر باد فنا مى رود و قبرى براى آنها تصور نمى شود و در حقيقت هيچ اثرى از آنها باقى نمى ماند، چگونه از قبرهايشان خارج مى شوند و شبها را در بهشت بسر مى برند و صبح مجددا به قبر خود باز مى گردند؟ و چگونه خداوند خيرات و صدقات را به قبر آنها مى فرستد؟ و چگونه قبر آنها را وسيع مى كنند؟
ج بغير از قبور انبياء و اوصياء و علماء و صلحاء (كه نبايد معدوم شوند) قبور ديگران كه پس از گذشت زمان مخروبه مى شوند و احيانا داخل شهرها قرار مى گيرند. و يا در حفارى هاى ساختمانى بطور كلى نابود مى شوند، صاحبان آنها چگونه از گودالهايشان خارج مى شوند و شبها را در بهشت مى گذرانند و صبح مجددا به قبر خود مراجعت مى كنند؟ و به كدام قبر مراجعت مى كنند؟ و چگونه خيرات و صدقات به قبر آنها مى فرستند و كدام قبر؟ و چگونه قبر آنها وسيع مى شود؟
د قبرستانهائى مكه مجددا احياء مى شوند و چه بسا مجددا در همان قبر، مرده ديگرى را دفن مى كنند چگونه ؟
ه هندوها و برخى اقوام و ملل كه پس از مرگ ، بدنشان سوخته مى شود و چه بسا خاكستر آنرا بر باد مى دهند چگونه در قبرهاى خود تا روز قيامت عذاب مى شوند، و كدام قبر؟
و معناى وسعت قبر كه در بعضى روايات و دعاها وجود دارد به چه معناست ؟ آيا همين قير گشاد مى شود؟ اگر همين قبر گشاد مى شود پس سر نوشت قبرهاى اطراف چه مى شود؟ آيا آن قبرها تنگ مى شود و يا آن قبرها بجاى ديگر منتقل مى شوند؟ و اگر قبرهاى هم جوار تنگ مى شوند، در صورتى كه آن قبر نيز، قبر مومن باشد بى عدالتى در حق او نيست ؟ و اگر قبر هم جوار را به جاى ديگر منتقل مى كنند آيا محدوده قبرستان تغيير مى كند؟ اگر محدوده قبرستان تغيير مى يابد پس چرا معلوم نيست ؟و...
ز اين قبرى كه به حسب روايات يا باغى از باغهاى بهشت و يا گودالى از گودالهاى جهنم است اگر مقصود، همين قبر و حفره است چگونه ممكن است اين قبر با اين طول و عرض و عمقى (175*40*40سانتيمتر) كه دارد باغى از باغهاى بهشت ، با آن همه درختهاى سر به فلك كشيده و ميوه هاى رنگارنگ و در غير فصل و نهرهاى جارى از شير، عسل مصفى و ديگر مايعات باشد؟ و يا گودالى از گودالهاى جهنم با آن همه عذابها و مار و مورها و... باشد؟
اينها نمونه هائى از سوالاتى است كه در مورد اين گونه احاديث مطرح است و نبايد بدون جواب بماند. از طرفى ، صرف نظر از اينكه روايات وارده از جهت سند و پيوستگى با ائمه معصومين (ع ) قابل توجه هستند، از مجموع احاديثى كه در اين مورد رسيده و در حد تواتر معنوى است ، صدور آنها از ائمه (ع ) انكارناپذير و بدون شك و ترديد است . پس نيازمند جواب و توجيه صحيح در اين مورد هستيم .
اگر بعنوان جواب گفته شود: قدرت خداوند متعال بالاى همه اين تصورات است ، واز قدرت خدا بدور نيست كه در همين قبر با همان عرض و طول و عمقى كه گفتيد، درختهاى سر به فلك كشيده را جاى دهد و...
جوابش همان حديثى است كه گفته اند: شخصى از امام صادق يا امام باقر (ع ) پرسيد: خداوند قادر است اين دنيا را با همين حجمى كه دارد داخل تخم مرغ كند بدون اينكه دنيا كوچك شود و تخم مرغ بزرگ ؟ حضرت جواب دادند: اين كار از محالات (عقلا نشدنى ) است و قدرت خداوند به محالات تعلق نمى گيرد
ما مى گوئيم : اين هم نشدنى است و مسلما معناى قبر و حفره چيز ديگر است و آن اينكه :
بوسيله مشاهدات عينى ، ديده و دانسته ايم كه انسان را پس از مردن در يك گودالى با ابعاد حداكثر 50 * 50 * 200 سانتيمترى به اسم قبر قرار مى دهند و اطراف و روى آنرا محكم مى كنند تا هم جسد وى از دست رسى حيوانات وحشى مصون بماند و هم بوى تعفن آن به بيرون قبر نفوذ نكند و مردم از بوى آن دچار امراض گوناگونى نگردند.
باز بوسيله مشاهدات عينى ديده و دانسته ايم كه اين بدن پس از مدتى در آن گودال مى گندد و پوست و گوشت آن در اسرع وقت از بين مى رود و بعد از زمانهاى زيادى استخوانهاى آن نيز از بين مى رود و اگر قبر را بشكافيم چيزى بصورت اسكلت انسان در آن مشاهده نخواهيم كرد.
به اين مناسبت بياد داستانى در مدينه افتادم : در سال 61 در ضمن زيارت حج و قبر مطهر حضرت خاتم الانبياء (ص ) به فكر زيارت قبر عبدالله بن عبدالمطلب پدر حضرت رسول خدا(ص ) افتادم با يكى از دوستان سراغ گرفتيم تا به محلى كه آدرس داده بودند رسيديم ، اثرى از قبر و ساختمان نيافتيم از پير مردى كه در آن حدود منزل داشت سوال كرديم ، نقطه اى را به ما نشان داد و گفت : اينجا بود. ولى چون چند سال پيش از طرف حكومت قبر را شكافتند و چيزى در آن نبود بقعه را خراب كردند و جزء ميدان انداختند و به هر حال با مشاهدات عينى براى ما مسلم شده اگر مثلا پس از هزار سال قبرى را بشكافند اثرى از مرده اى كه در آن گذاشته اند نيست . البته بغير از قبور انبياء و ائمه (ع ) و اولياء و بندگان صالح خدا كه جسدشان همان گونه سالم مى ماند و در مواردى هم مشاهده شده و تاريخ هم نقل نموده است .
حال با توجه به آن سوالات بدون پاسخ و اين مشاهدات و تجربيات به اين يقين رسيده ايم كه مقصود ائمه (ع ) از حفره و قبر همين گودال با آن ابعادى كه گفتيم نيست بلكه مقصود آن جايگاه مخصوص انسان در عالم برزخ است با اين توضيح كه :
با عنايت به آيه شريفه ان اكرمكم عندالله اتقيكم (گرامى ترين شما در پيشگاه خداوند متقى و پرهيزگارترين شما هستيد) هر يك از بندگان نزد خداوند، در ماوراء اين جهان (عالم دنيا) جايگاه مخصوصى دارند كه پس ‍ از رفتن از اين عالم به آن مقام مى رسند و در آن جايگاه قرار مى گيرند. اين جايگاه براى مومنين باغ است و براى كفار و دشمنان بشريت خرابه اى آتش ‍ زا است . از خصوصيات اين جايگاه اين است كه به حسب روايات ، داراى درجات مختلف و مراتب عديده است ، و مخصوصا جايگاه انسانهاى مومن در عالم برزخ قابل گسترش و وسعت است ، به گونه اى كه اگر يكى از خويشان و نزديكان و دوستان آن مرحوم او را به خير ياد كنند يا براى او صدقاتى بدهند به آن جايگاه افزوده مى شود و وسعت پيدا مى كند و روح آن فوت شده اين افزودگى و وسعت را درك مى كند.
براى تاييد اين مطلب ناگزيرم به يكى از رواياتى كه در گذشته نيز بيان شده اشاره كنم .مرحوم مجلسى (ره ) در بحار الانوار به نقل از محاسن چنين آورده است :
ابن محبوب ، عن ابراهيم بن اسحاق قال : قلت لابى عبدالله (ع ) اين ارواح المومنين ؟ فقال : ارواح المومنين فى حجرات فى الجنه ، ياكلون من طعامها و يشربون من شرابها، ويتزاورون فيها...(41)
ابراهيم بن اسحاق گفت : از حضرت صادق (ع )پرسيدم : روح مومنين كجاست ؟ حضرت فرمود: ارواح مومنين در اطاقهائى از بهشت بسر مى برند، از خوردنيهاى آن مى خورند و از نوشيدنيهاى آن مى آشامند و به زيارت همديگر مى روند و از احوال هم مى پرسند و...
ملاحظه مى فرمائيد كه امام (ع ) در اين جملات جايگاه مومن را در عالم برزخ حجره ها و اطاقهاى بهشتى بيان فرموده و اصلا صحبتى از قبر به ميان نياورده اند، در صورتى كه اگر در همان قبر بود به صورت ديگرى بيان مى فرمودند.
پس ، از توضيحى كه داده شد معلوم گشت مقصود از حفره و قبر همان جايگاه عالم برزخ است ، و اين جايگاه است كه قابليت وسعت دادن به آن را دارد و همين جايگاه است كه ارواح شب از آن مهاجرت مى كنند و به جاى بهترى مى روند و صبح بازگشت مى كنند و به همان جايگاه مراجعت مى نمايند، اين جايگاه است كه مى تواند چه بسا هفتاد هزار ملك را با طبق هائى از نعمت هاى بهشتى در خود جاى دهد، و اين جايگاه است كه مى توان درختهاى ميوه سر به فلك كشيده در آن را تصور كرد و...، و براى كفار و مشركين و دشمنان بشريت ، همين جايگاه است كه ميم تواند محل مارها و اژدهاهاى كذائى و انواع عذابها باشد.
سوالى كه در اين جا قابل توجه است ، اين است كه اگر مقصود از قبر و حفره همان جايگاه مخصوص است پس چرا در كلام و سخنان ائمه (ع ) به آن تصريح نشده و با كلمه حفره و قبر تعبير فرموده اند؟
جواب اين سوال اين است كه اولا: چون عموم مردم آن زمان از درك واقعيات محروم بوده و از حد مشاهدات تجاوز نمى كرده اند و معمولا هم توجهشان به اين قبر و ظاهر آن بوده ، ائمه (ع ) به اصطلاحى علمى از باب ضيق خناق در كلماتشان از آن جايگاه به قبر و حفره تعبير فرموده اند. و ثانيا براى آنهائى كه از درك حقيقت عاجز نبوده و ماوراء طبيعت را محال نمى دانسته اند حق مطلب را تعبير فرموده و همان گونه كه در حديث ابراهيم بن اسحاق ملاحظه كريد فرموده اند: در اطاقهاى بهشتى بسر مى برند و در احاديث ديگر هم خوانديم كه كفار در بيابان حضرموت بسر مى برند توضيح بيشتر وادى حضر موت در بحث برهوت خواهد آمد.

فصل پنجم : برهوت كجاست ؟

يكى از مباحثى كه در ارتباط با عالم برزخ مطرح است برهوت است .برهوت مانند وادى السلام جايگاه ارواح مومنين وادى السلام و جايگاه ارواح كفار، مشركين و منافقين در برهوت است .
در مراحل متعددى از كتاب به مناسبتهاى مختلف ، سخن از برهوت و وادى حضرموت به ميان آمده ، از اينرو لازم دانستيم در اين مورد كه برهوت كجا و چگونه جائى است بحث كرده باشيم تا رفع هر گونه ابهامى از احاديث مورد بحث شده باشد، گرچه بيان معناى برهوت نيز از زبان احاديث است .
1- مرحوم شيخ كلينى در كافى به نقل از حضرت صادق (ع ) آورده است :
... عن ابى عبدالله (ع ) عن آبائه عليهم السلام قال : قال امير المومنين (ع ): شر ماء على وجه الارض ، ماء برهوت و هو الذى بحضرموت ترده هام الكفار(42)
بدترين آب هاى روى زمين آبى است كه در برهوت است و آن در بيابان حضرموت واقع است ، ارواح كفار را به آنجا مى برند.
2- و نيز در همان كتاب به نقل از حضرت صادق (ع ) آورده است :
... عن ابى عبدالله (ع ) قال : قال رسول الله (ص ):... خير ماء على وجه الارض ماء زمزم ، و شر ماء على وجه الارض ماء برهوت ، و هو وادى بحضرموت يرد عليه هام الكفار و صداهم (43)
رسول خدا (ص ) فرمود: بهترين آبهاى روى زمين آب زمزم ، و بدترين آبها، آب برهوت است كه در بيابان حضرموت واقع شده و ارواح كفار با بدن هاى
مثالى خود به آنجا منتقل مى شوند.
3- مرحوم مجلسى (ره ) به نقل از شيخ كلينى در بحار الانوار از حضرت صادق (ع ) آورده است كه فرمود:
... عن ابى عبدالله (ع ) قال : ان من واء اليمن واديا يقال له : وادى برهوت ، و لايجاور ذلك الوادى الا الحيات السود و البوم من الطير، فى ذلك الوادى بئر يقال لها: بلهوت ، يغدى ويراح اليها بارواح المشركين ، يسقون من ماء الصديد...(44)
امام صادق (ع ) فرموده است : پشت يمن بيابانى است كه به آن وادى حضرموت مى گويند، در اين بيابان از جانداران به جز مارهاى سياه و جغد، موجود زنده ديگرى يافت نمى شود. سپس فرمود: در اين بيابان چاهى است كه به آن بلهوت مى گويند، اين بيابان محل سكونت ارواح مشركين است ، آنها به آن چاه رفت و آمد مى كنند و از آب آن چاه كه مانند چرك و خون است مى آشامند.
4- باز مرحوم كلينى به نقل از ضريس كناسى از امام باقر (ع )آورده است :
... و ان لله نارا فى المشرق خلقها ليسكنها ارواح الكفار و ياكلون من زقومها و يشربون من حميمها ليلهم ، فاذا طلع الفجر هاجت الى واد باليمن يقال له : برهوت ، اشد حرا من نيران الدنيا، كانوا فيها يتلاقون ، ويتعارفون ، فاذا كان المساء عادوا الى النار فهم كذلك الى يوم القيامه (45)
خداوند در مشرق زمين جهنمى دارد براى اينكه شبها ارواح كفار را از وادى برهوت به آنجا منتقل كند و از زقوم و حميم (46)
آن به آنها بخوراند و چون فجر طلوع كند ارواح آنها را دوباره به وادى برهوت كه در يمن است كوچ مى دهد داغى آن بيابان از آتشهاى دنيا داغ تر است .ارواح كفار در آن بيابان همديگر را ملاقات مى كنند و يكديگر را مى شناسند و چون شب شود دوباره خداوند آنها به همان جهنم بر مى گرداند و اين كار تا بر پائى قيامت ادامه دارد.
آنچه تا كنون از چهار حديث فوق استفاده شد عبارتند از:
الف برهوت روى همين زمين است خصوصا كه جملاتى از قبيل بدترين آب روى زمين ، پشت يمن بيابانى است ...، وادى حضرموت بر اين مدعا دلالت دارد.
ب سرزمينى كه برهوت در آن قرار دارد، بيابانى خشك و شن زارى است كه به جز مارهاى سياه و آن مرغ معروف به جغد كه در عرف مردم ، به مرغ شوم معروف است جنبده ديگرى وجود ندارد، اين بيابان در جزيره العرب (يمن فعلى ) است .
ج همانگونه كه طلوع و غروب خورشيد براى مومنين مشهود است و مسكن شب و روز آنها تفاوت دارد، براى كفار كه پس از مرگ به برهوت مى روند نيز طلوع و غروب خورشيد مشهود است ، شب در جايگاه مخصوصى در آتش هستند و روز به همان بيابان برهوت باز گردانيده مى شوند.
د همان گونه كه گفتيم : اهل ايمان در عالم برزخ در بهشتند و از نعمتهاى آن استفاده مى كنند، كفار نيز در برهوت كه يكى از دركات جهنم است از زقوم و حميم آن مى خورند و از داغى و عذاب آن معذب مى شوند.در كتب لغت و تفسير در مورد برهوت چنين آمده است :
1- مرحوم شيخ فخر الدين طريحى در كتاب مجمع البحرين آورده است :
برهوت : واد فى حضرموت ، فيه بئر يتصاعد منها لهيب الاسفلت مع صوت الغليان وريح كريهه ، واشتهر عنها، ارواح الكفار تجتمع فى هذه البئر و تصبح فى اليل من الالم قائله : يا دومه (47)
برهوت بيابانى است در حضرموت و در آن چاهى است كه از آن گازهاى متعفن و بدبو فوران مى كند، مشهور است كه ارواح كفار در آن بيابان اجتماع مى كنند و از شدت ناراحتى فرياد مى زنند و در تب و تابند.
2- فريد و جدى در دائره المعارف خود آورده است :
حضرموت : اقليم من جزيرت العرب على شاطى بحر عمان ، قليله الزرع و الخيرات ، امارتها فى يد شيوخ قبائلها و مدنها المشهوره : تريم ، قصير ويروم ، فى شمال حضرموت صحراء الاحقاف بسهوبها المشهوره بالوعوثه حتى انه لايطا قدم حتى تغور فى الرمال لنعومتها، فيختفى فيها الرجل كما يختفى فى لجه من الماء(48)
حضرموت قسمتى از جزيره العرب در كنار درياى عمان است ، بهره هاى كشاورزى در آن سرزمين اندك است ، رياست اداره آن در دست شيوخ قبيله هاى آن است ، شهرهاى معروف و مشهور آن تريم ، قصير و يروم مى باشد. در شمال آن بيابان وسيع احقاف است ، راه رفتن در آن به قدرى مشكل است كه به علت وجود شن هاى نرم فراوان حتى برداشتن يك قدم هم ممكن نيست و همان گونه كه انسان در دريا غرق مى شود در شنهاى اين بيابان نيز مفقود مى گردد.
احقاف به بيابان بسيار وسيعى مى گويند كه شن هاى بادى فراوانى همه آنرا احاطه كرده باشد. آيه بيست و يكم از سوره احقاف نيز در مورد همين بيابان است ، قوم عاد در همين بيابان گرفتار آمدند و احاديث و كتب تفسير در اين مورد مطالب ارزنده اى دارند كه اين كتاب بدليل خارج شدن از موضوع پذيراى آن نيست .علاقه مندان به كتب مربوطه مراجعه كنند.(49)
پس برهوت در همان بيابان معروف به احقاف واقع در حضرموت در كشور يمن است ، و با خصوصياتى كه از مجمع البحرين و دائره المعارف فريد و جدى دانستيم ، به حقيقت احاديث فوق مى رسيم كه :
الف آب آن از بدترين آبهاى دنياست .
ب غير از مارهاى سياه و جغد، صاحب روح ديگرى در آن نيست .
ج در آن چاهى است كه ارواح كفار و مشركين در آن رفت و آمد دارند و از آب آن مى آشامند.
اميد است خداوند ما را از رسيدن به آن مصون بدارد انشاء الله تعالى .