عالم برزخ در چند قدمى ما

محمد محمدى اشتهاردى

- ۴ -


29- نتيجه نجاتبخش تلقين

ابوبكر حضرمى مى‏گويد: مردى از بستگان من بيمار شد، به عيادتش رفتم، به او گفتم: اى برادر زاده ! نصيحتى در نزد من دارى، آيا از من مى‏پذيرى؟

گفت: آرى.

گفتم: بگو، اشهدا ان لا اله الا اللّه، و حده لا شريك له: گواهى مى‏دهم كه معبودى جز خداى يكتا و بى همتا نيست

او گواهى داد.

به او گفتم، اين مقدار كافى نيست و سودى به حال تو ندارد، مگر اينكه گواهى تو از روى يقين باشد.

او گفت: گواهى، من از روى يقين است.

گفتم: بگو: گواهى مى‏دهم كه محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) رسول خدا است.

او گواهى داد.

گفتم: اين مقدار كافى نيست: بايد گواهى تو، از روى يقين باشد.

او گفت : گواهى من، از روى يقين است.

گفتم: بگو گواهى مى‏دهم كه حضرت على (عليه السلام) وصى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) و خليفه بعد از او، و امامى است كه اطاعت او واجب است.

او به اين مطلب گواهى داد.

به او گفتم، اين گواهى سودى به حال تو ندارد، مگر اينكه از روى يقين باشد.

گفت: از روى يقين گواهى مى‏دهم.

سپس امامان معصوم (عليهم السلام) را يكى پس از ديگرى، نام بردم، او به امامت همه آنها گواهى داد، و گفت: گواهيم از روى يقين است، و پس از چند لحظه از دنيا رفت.

همسر و اهل خانه، از مرگ او بسيار، بى تابى و بى قرارى مى‏كردند، چند روزى از آنها غايب شدم، سپس نزد آنها رفتم، گفتم حال شما چطور است؟ و به همسرش گفتم:

حال تو در فراق شوهرت چگونه است؟

در پاسخ گفت: سوگند به خدا با مرگ فلانى به مصيبت بزرگى مبتلا شديم، ولى خوابى كه شب گذشته ديدم موجب آرامش خاطرم شده، و مرگ او را برايم آسان نموده است!

گفتم: آن خواب چه بود؟

گفت: او (شوهرم) را در عالم خواب، زنده و سالم يافتم، به او گفتم: فلانى هستى؟ گفت : آرى.

گفتم مگر تو نمردى؟

گفت، چرا مردم، ولى با كلماتى كه كه ابوبكر حضرمى مرا به آن تلقين داد، نجات يافتم، اگر تلقين آن كلمات نبود، نزديك بود كه دستخوش هلاكت گردم!(48)

30- گفتار كافر، با حمل كنندگان جنازه‏اش

رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هنگامى كه دشمن خدا (كافر و گنهكار و لاابالى) از دنيا رفت، و جنازه‏اش را برداشته و به سوى قبرش حركت مى‏دهند، به حمل كنندگان جنازه‏اش خطاب كرده و چنين مى‏گويد:

اى برادرانم! آيا سخن مرا نمى‏شنويد؟ من از شما در مورد برادر بدبخت شما (خودم) شكايت دارم، دشمن خدا (شيطان) مرا فريب داد و مرا وارد (عذاب) كرد، سپس به دادم نرسيد، و براى من سوگند ياد كرد كه خير خواه من است، و با اين حيله مرا گول زد.

و نيز به شما شكايت مى‏كنم، از دنيايى كه مرا فريب داد تا وقتى كه به آن اطمينان يافتم، با من درگير شد و مرا بر زمين كوبيد.

و نيز به شما شكايت مى‏كنم در مورد دوستانم كه مرا به دست مرگ سپردند و سپس از من بيزار شدند و مرا تنها گذاشتند.

و نيز در مورد فرزندانم از شما شكايت مى‏كنم كه از آنها حمايت كردم، و آنها را بر خودم مقدم داشتم، اموال مرا خوردند و مرا تسليم مرگ كردند.

و نيز از شما در مورد اموالم شكايت مى‏كنم، حق خدا را تباه ساختم، و سنگينى كيفر آن بر گردنم باقى ماند، و ديگران از آن بهرمند شدند.

و نيز شكايت مى‏كنم در مورد خانه‏ام كه دار و ندار خود را براى ساختن و تعمير آن دادم، ولى افراد ديگر در آن مسكن گزيدند، و نيز شكايت مى‏كنم از طولانى بودن سكونت در قبر، كه همواره آن قبر، ندا مى‏كند:

انا بيت الدود، انا بيت الظلمه و الوحشه و الضيق: من خانه كِرم و خانه تاريكى و وحشت و تنگى هستم..

اى برادرانم! تا مى‏توانيد مرا نگاه داريد (و نگذاريد مرا به قبر بسپرند)، و از آنچه بر سرم آمده، برحذر باشيد،! بدانيد كه مرا به آتش و ذلت و زبونى و خشم خداوند جبار، بشارت دادند. واحسرتاه! تا اينكه در راه اطاعت خداوند، افراط و تجاوز كردم، واى از طولانى بودن ناله‏ام، هيچ كسى نيست كه شفاعتش در مورد من پذيرفته شود، و هيچ دوستى نيست كه به من ترحم كند اگر بار ديگر به من اجازه مراجعت به دنيا مى‏دادند، طريقه ايمان را پيشه خود مى‏ساختم و در صف مومنان، قرار مى‏گرفتم‏(49)

31- گفتار قبر به مومن و كافر

امام صادق (عليه السلام) فرمود: هيچ قبرى نيست مگر اينكه هر روز سه بار مى‏گويد من خانه خاك هستم، من خانه بلا و پوسيدن هستم، من خانه كرم هستم، وقتى كه بنده مومن وارد قبر مى‏گردد، زمين قبر به او مى‏گويد: مرحبا، خوش آمدى، سوگند به خدا، من تو را دوست داشتم، در آن وقت كه بر روى من راه مى‏رفتى تو اكنون در شكم من قرار گرفتى، بيشتر تو را دوست دارم، و به زودى نشانه دوستى مرا در مى‏يابى، در اين هنگام به اندازه ديد چشمش، قبر او وسيع مى‏گردد، و درى در قبر به روى او گشوده مى‏شود، و او جايگاهش را در بهشت مى‏نگرد و از آن در، مردى بيرون مى‏آيد كه هيچ چشمى زيباتر از او نديده است، او به آن مرد مى‏گويد: اى بنده خدا! من هرگز چيزى را زيباتر از تو نديده‏ام، تو كيستى؟

آن مرد زيبا در پاسخ مى‏گويد: انا رايك الحسن الذى كنت عليه و علمك الصالح الذى كنت تعمله: من راى نيك تو هستم كه داراى آن بودى، و كارهاى شايسته تو هستم كه در دنيا انجام داده‏اى.

سپس روح او گرفته مى‏شود، و در بهشت و در جايگاه مناسب خود نهاده مى‏گردد: سپس به او گفته مى‏شود:

نم قرير العين بخواب و بيارام در حالى كه چشمت روشن است و شادمان هستى، از آن پس همواره، نسيمى از بهشت، بر جسد او مى‏وزد، كه او لذت و بوى خوش آن را تا روز فرا رسيدن قيامت مى‏يابد.

ولى وقتى جسد كافر را در ميان قبر مى‏گذارند، زمين قبر به او مى‏گويد: نه خوش آمدى و نه به جا آمدى، سوگند به خدا تو را در آن هنگام كه بر روى من راه مى‏رفتى دشمن داشتم، و اكنون كه در شكم من قرار گرفتى، دشمنيم به تو بيشتر است، و به زودى نشانه دشمنى مرا مى‏نگرى.

آنگاه قبر، او را فشار مى‏دهد و جسد او را خورد و خاكستر مى‏نمايد، و او را به همان خاكى كه قبلا بود باز مى‏گرداند، و درى از دوزخ به روى او گشوده مى‏شود، او جايگاهش را در دوزخ مى‏نگرد، سپس مردى بسيار زشت، از آن دور وارد مى‏گردد، او به آن مرد مى‏گويد: اى بنده خدا تو كيستى؟.

آن مرد، در پاسخ مى‏گويد:انا علمك السيى الذى كنت تعمله، و رايك الخبيث: من كردار زشت تو هستم كه در دنيا انجام مى‏دادى، و راى ناپاك تو مى‏باشم.

سپس روح او گرفته مى‏شود و در جايگاه خود در دوزخ، نهاده مى‏گردد، آنگاه همواره باد مسمومى از آتش، بر جسد او مى‏وزد، و او درد و سوزش آن را تا قيامت، در مى‏يابد، و خداوند 99 مار بر روح او مسلط كند او را مى‏گزند، مارهائى كه از نوع مارهاى روى زمين نيست. كه اگر در روى زمين چنان مارى بيايد و در زمينى بدمد در آن زمين گياه رويده نمى‏شود.(50)

32- چگونگى حال مومن و كافر، هنگام مرگ

امام صادق (عليه السلام) روزى به شاگردان فرمود:

الناس اثنان : و احد اراح و آخر استراح: مردم بر دو گونه‏اند:

1- استراح

2- اراح

سپس چنين توضيح داد:

انسان باايمان وقتى كه از دنيا رفت، از دنيا و بلاهاى آن راحت مى‏شود، و با خاطرى شاد به جهان بعد از مرگ وارد مى‏گردد، ولى انسان كافر وقتى كه از دنيا رفت، گياهان و حيوانات و بسيارى از مردم، از دست او راحت مى‏گردند، (و او با خاطرى پر اندوه وارد جهان بعد از مرگ مى‏شود) اين است معنى: استراح المومن عند الموت، و اراح الكافر عند الموت(51)

33- كرامت مومن هنگام مرگ

رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هنگامى كه خداوند از بنده‏اش راضى شد، به عزرائيل مى‏فرمايد: از جانب من نزد فلانى برو و روح او را براى من بياور آنچه كه از اعمال نيكى كه انجام داده كافى است، من او را امتحان نمودم، او را در جايگاه ارجمندى كه مورد علاقه من است يافتم.

عزرائيل همراه پانصد فرشته كه با آنها شاخه‏هاى گل و دسته‏هاى ريشه دار گل زعفران است، از بارگاه الهى به زمين نزول مى‏كنند و نزد آن بنده صالح مى‏آيند و هر كدام از آن فرشتگان او را به چيزى بشارت مى‏دهند كه ديگرى به چيز ديگر بشارت مى‏دهد.

در آن هنگام فرشتگان با شاخه‏هاى گل و دسته‏هاى زعفران كه در دست دارند براى خروج روح او، از دو طرف در دو صف طولانى مى‏ايستند (تا با چنين جلال و شكوه، از روح آن بنده صالح استقبال كنند).

هنگامى كه ابليس كه رئيس شيطان‏ها است، آن منظره را مى‏بيند، دو دستش را بر سر نهاده و فرياد و نعره مى‏كشد!

پيروان او وقتى او را اين گونه وحشتزده مى‏نگرند، مى‏پرسند: اى بزرگ ما! مگر چه حادثه‏اى رخ داده است؟ كه چنان بر افروخته شده‏اى؟.

ابليس مى‏گويد: مگر نمى‏بينى كه اين بنده خدا تا چه اندازه مورد كرامت و احترام واقع شده است، شما در مورد گمراه كردن او در كجا بوديد؟

آنها مى‏گويند: جهدنا به فلم يطعنا: ما كوشش خود را در مورد گمراه كردن او كرديم، ولى او از ما اطاعت نكرد(52)

34- فرياد روح ميت بر فراز تابوت

رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: سوگند به آن كسى كه جان محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) در اختيار اوست، اگر شما موقعيت مرده را بنگريد و گفتارش را بشنويد از تفكر در باره او غافل مى‏شويد و درباره وضع خودتان گريه مى‏كنيد تا آن وقت كه جنازه ميت را بر مى‏دارند و حمل مى‏كنند روح او بالاى تابوتش قرار مى‏گيرد و چنين فرياد مى‏زند:

اى بستگان من! اى فرزندان من! دنيا با شما بازى نكند، همان گونه كه با من بازى كرد، اموال دنيا را از راه مشروع و غير مشروع جمع كردم و سپس همه آن را براى شما گذاردم، پس عيش و لذت آن مال براى ديگران است و مكافات حساب و بازخواست و پيامدهاى آن براى من مى‏باشد.

فاحذروا مثل حل بى پس بترسيد و مراقبت كنيد از مثل آنچه براى من وارد شده است(53)

كه مبادا حال شما نيز مانند حال من گردد.

(پايان فصل اول)

فصل دوم: معنى برزخ و دورنمائى از آن، و برزخ از ديدگاه قرآن‏

معنى برزخ‏

واژه برزخ در اصل به معنى چيزى است كه در ميان دو چيز حائل و واسطه شود، و به هر امرى كه در ميان دو چيز يا دو مرحله قرار گيرد، برزخ مى‏گويند، و همچنين به زمينى كه بين دو دريا قرار گرفته، برزخ گويند، و هم چنين آن مرزى كه بين آب شيرين و شور قرار گرفته و مانع مخلوط شدن آن دو است، برزخ نام دارد.

و در اينجا و موضوع مورد بحث اين كتاب، منظور از برزخ، جهانى است كه بين دنيا و آخرت قرار گرفته است كه از هنگام مرگ هر انسان شروع مى‏شود و تا پديدار شدن روز قيامت ادامه دارد، بنابراين هم اكنون عالم برزخ وجود دارد، و آنان كه مرده‏اند در اين عالم به سر مى‏برند.

به عبارت روشن تر وقتى انسان مرد، بدن او مرده است ولى روح از بدن جدا شده و زنده است، زيرا روح از عوارض جسم نيست، تا با مرگ جسم، او نيز بميرد، بلكه يك گوهر مستقلى است، كه بدون جسم نيز به بقاى خود ادامه مى‏دهد، و همين روح بعد از مرگ جسم، در عالمى به نام برزخ قرار مى‏گيرد، در عين آنكه ارتباطى نامرئى با جسم خود نيز دارد.

دور نمائى از عالم برزخ‏

روح انسان بعد از پايان زندگى دنيا، در جسم لطيفى قرار مى‏گيرد، كه آن جسم، از بسيارى از عوارض جسم مادى بركنار است، و به آن، بدن مثالى يا، قالب مثالى. مى‏گويند، كه نه كاملا مجرد است و نه مادى محض بلكه داراى يك نوع تجرد برزخى است (مثلا جاى گرفتن آب در ميان كوزه، با جاى گرفتن آن در ميان نايلون، فرق دارد در اولى در ميان جسم غليظ است و در دومى در ميان جسم لطيف، (همچنانكه آب را مى‏توان از بيرون نايلون ديد، چنانچه بعضى، صورتهاى برزخى را مى‏توانند ببينند).

البته حقيقت اين مطلب براى ما كه در زندان عالم ماده، اسير هستيم، به طور روشن قابل درك نيست، ولى براى آنكه تا حدودى چگونگى آن را دريابيم، دانشمندان آن را به حالت خواب تشبيه كرده‏اند.

و به گفته علامه مجلسى (رحمة الله عليه) تشبيه عالم برزخ به حالت خواب و روياء در بسيارى از روايات، وارد شده است.

هر انسانى در عالم خواب، ديده است كه روحش با استفاده از قالب، گاهى به جاهاى وسيع و زيبا رفته و با مناظره جالب همراه با نعمتهاى فراوان، رو به رو شده و بهرمند گشته و لذت برده است، و گاهى به عكس مناظر وحشتناكى را مشاهده مى‏كند كه بسيار آزرده و ناراحت شده و با فرياد و گريه از خواب بيدار مى‏گردد.

دورنمائى از عالم برزخ، با توجه به اين تشبيه (عالم خواب) تا حدودى براى ما درك مى‏شود، بنابراين جسم مثالى چنانكه از نامش پيداست، شبيه اين بدن است، ولى اين ماده كثيف عنصرى را ندارد، بلكه جسمى است لطيف، نورانى و خالى از مواد و عناصر شناخته شده اين جهان.

و به گفته بعضى: قالب مثالى در باطن بدن هر انسانى و جود دارد، منتها به هنگام مرگ از بدن جدا مى‏شود و در زندگى برزخى خود را آغاز مى‏كند، بنابراين روح بعد از مرگ به بدن ديگر منتقل نمى‏شود تا تناسخ به وجود آيد بلكه در قالب مثالى خود كه در باطنش موجود است، انتقال مى‏يابد.(54)

در روايات اسلامى به جسم مثالى تصريح شده است، به عنوان نمونه: شخصى از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: عده‏اى معتقدند كه ارواح مومنان در چينه دان پرندگان سبز رنگى، در اطراف عرش قرار دارند، امام صادق (عليه السلام) فرمود: اين اعتقاد درست نيست، مومن در نزد خدا گرامى‏تر از آن است كه خداوند روحش را در چينه دان پرنده‏اى جاى دهد ولكن فى ابدان كابدانهم: بلكه ارواح در بدنهائى شبيه بدنهاى سابق خواهند بود(55)

و نيز فرمود: فاذا قبضه اللّه عزوجل صير تلك الروح فى قالب كقالبه فى الدنيا.: هنگامى كه خداوند روح مومن را قبض مى‏كند، او را در قالبى همانند قالبش در دنيا قرار مى‏دهد

آنگاه فرمود: اين ارواح (در قالب برزخى) مى‏خورند و مى‏آشامند و هر گاه شخصى، بر آنها وارد شد آنها او را به همان صورتى كه در دنيا بود مى‏شناسند(56)

نيز طبق روايات، ارواح مومنان در جهان برزخ، در باغها و حجره‏هائى از بهشت (برزخى هستند)، و ارواح كافران و مجرمان گرفتار عذاب و آتش برزخى و در مكانى به نام برهوت كه در حضر موت يمن واقع است مى‏باشند(57). و ارواح مومنان در دارالسلام نجف اشرف هستند.(58)

تشبيه عالم برزخ به خواب در قرآن و روايات‏

در آيه 47 زمر مى‏خوانيم:

اللّه يتوفى الانفس حين موتها و التى لم تمت فى منامها فيمسك التى قضى عليها الموت و يرسل الاخرى الى اجل مسمى.

خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مى‏كند، و ارواحى را كه نمرده‏اند نيز به هنگام خواب مى‏گيرد، سپس ارواح كسانى را كه مرگها آنها را صادر كرده نگه مى‏دارد، و ارواح ديگرى را ( را كه بايد زنده بمانند)باز مى‏گرداند تا سرآمد معينى

اين آيه با صراحت بيانگر آن است كه مرگ و خواب، از يك جنس هستند، و خداوند در هر دو حال (مرگ و خواب) جان را مى‏گيرد، با اين تفاوت كه آن كس كه اجلش رسيده، خداوند آن جان را نگه داشته است، و آن كس كه عجلش نرسيده، آن جان را در وقت بيدارى به او باز مى‏گرداند.

و در روايات اسلامى نيز تشبيه مرگ به خواب، بسيار ديده مى‏شود، در اينجا به ذكر يك نمونه مى‏پردازيم:

شخصى از امام جواد (عليه السلام) پرسيد. مرگ چيست؟.

آن حضرت در پاسخ فرمود: مرگ همين خوابى است كه هر شب به سراغ شما مى‏آيد، با اين تفاوت كه مدت مرگ طولانى است و انسان در اين خواب بيدار نمى‏شود، مگر در روز قيامت، افرادى كه در عالم خواب، خواب مى‏بينند، و در آن حال با انواع شاديها، و يا دهشتها و دشواريها رو به رو مى‏شوند، همچين است در عالم مرگ و حوادث تلخ و شيرينى كه براى انسان رخ مى‏دهد، مرگ همين است، خود را براى آن آماده كنيد. (59)

البته ناگفته نماند، عالم برزخ از يك نظر در مقايسه با آخرت و قيامت، يك نوع خواب است، ولى نسبت به زندگى دنيا، يك زندگى بسيار وسيعتر از زندگى دنيا است از اين رو در روايات آمده: مردم در خوابند: و اذا ماتو انتبهوا، وقتى كه مردند بيدار مى‏شوند.

برزخ از ديدگاه قرآن‏

در قرآن مجيد، در سه مورد، واژه برزخ آمده است كه در دو مورد آن (53 فرقان و 20 رحمن) اين واژه به معنى مرز حاجب و حائلى است كه در دريا، بين آب شيرين و شور قرار دارد و از مخلوط شدن آن دو نوع آب، جلوگيرى مى‏كند.

ولى در يك مورد (آيه 102 مومنون) منظور همان عالم برزخ است، كه با كمال صراحت مى‏فرمايد:

و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون: پشت سر انسانها، برزخى است تا هنگامى كه (روز قيامت) برانگيخته مى‏شوند.

و مى‏توان گفت: به دليل همين آيه، و روايات بسيار، كه واژه برزخ در متن آنها آمده، به جهان بعد از مرگ تا روز قيامت جهان برزخ مى‏گويند.

در قرآن مجيد علاوه بر آيه فوق، آيات متعددى درباره عالم برزخ، وجود دارد كه با صراحت يا اشاره، سخن از عالم برزخ، به ميان آورده است، در اينجا به ذكر چند آيه، كه بعضى بيانگر پاداش صالحان در عالم برزخ است، و بعضى عذاب ناصالحان را در عالم برزخ بازگو مى‏كند مى‏پردازيم:

1- در آيه 169 و 170 آل عمران مى‏خوانيم:

و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل اللّه امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون - فرحين بما اتاهم اللّه من فضله و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم من خلفهم الا خوف عليهم و لا هم يحزنون.

اى پيامبر هرگز گمان مبر آنها كه در راه خدا كشته شده‏اند، مردگانند، بلكه آنها زنده‏اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوند، آنها به خاطر نعمتهاى فراوانى كه خداوند از فضل خود به آنها بخشيده است، خوشحالند و به خاطر مجاهدانى كه بعد از آنان ملحق نشدند (نيز) خوشوقتند (زيرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان مى‏بينند و مى‏دانند) كه نه ترسى بر آنهاست و نه غمى خواهند داشت.

نظير اين آيه، آيه 154 سوره بقره است.

2- در آيه 26 و 27، سوره يس مى‏خوانيم.

قيل ادخل الجنه قال يا ليت قومى يعلمون - بما غفرلى، ربى جعلنى من المكرمين.

مومن آل يس (حبيب نجار، وقتى كه به دست ستمگران به شهادت رسيد) از طرف خدا به او گفته شد وارد بهشت شو. او گفت: اى كاش قوم من مى‏دانستند كه پروردگارم مرا آمرزيده و از گرامى داشتگان قرار داده است

3- و در آيه 46 سوره مومن مى‏خوانيم:

النار يعرضون عليها غدوا و عشيا و يوم تقوم الساعه ادخلو آل فرعون اشد العداب.

عذاب آنها (آل فرعون) آتش است كه هر صبح و شام، بر آن عرضه مى‏شوند، و روزى كه قيامت بر پا مى‏گردد، خداوند دستور مى‏دهد كه آل فرعون را در سخترين عذابها وارد كنيد.

منظور از عذاب آل فرعون در صبح و شام، همان عذاب برزخى آنها است.

آيه 25 نوح، و 11 مومن نيز از عالم برزخ سخن به ميان آورده است.

4- و در آيه 10 سوره منافقون مى‏خوانيم:

و انفقو مما رزقناكم من قبل ان ياتى احدكم الموت فيقول رب لو لا اخرتنى الى اجل قريب فاصدق و اكن من الصالحين.: از آنچه به شما روزى داده‏ايم در راه خدا انفاق كنيد، قبل از آنكه مرگ يكى از شما فرا رسد و بگويد: پروردگارا چرا مرگ مرا مدت كمى به تاخير نينداختى تا صدقه دهم و انفاق كنم و از صالحان باشم.

در اين آيه نيز اشاره‏اى به عالم برزخ، عالم بعد از مرگ قبل از قيامت است، كه مقصران تمناى بازگشت و جبران مى‏كنند. و به آنها جواب داده مى‏شود كه بازگشتى در كار نيست، كه در دنبال همين آيه و آيه 100 مومنون همين جواب آمده است.

به علاوه در آيات متعددى از قرآن در مورد مرگ، تعبير به توفى (قبض و دريافت روح، نه مرگ)، مثلا در آيه 42 زمر مى‏خوانيم: اللّه يتوفى الانفس حين موتها... خداوند ارواح، را هنگام مرگ، قبض و دريافت مى‏كند.

اين تعبير نيز بيانگر زنده بودن روح انسانى، بعد از مرگ جسم است.

5- در آيه 25 سوره نوح مى‏خوانيم:

مما خطيئاتهم اغرقوا فادخلو نارا فلم يجدوا لهم من دون اللّه انصارا.

سرانجام همه آنها (قوم گناهكار نوح (عليه السلام)) به خاطر گناهانشان غرق شدند و در آتش دوزخ وارد شدند و جز خدا ياورانى براى خود نيافتند.

از اين آيه استفاده مى‏شود كه قوم گنهكار نوح (عليه السلام) پس از غرق شدن، بلافاصله وارد آتش دوزخ شده‏اند، روشن است كه هنوز دوزخ روز قيامت بر پا نشده است، بنابراين منظور از اين دوزخ همان دوزخ عالم برزخ است.

نگاهى به پنج آيه قرآن با توجه به روايات‏

1-در آيه 27 سوره ابراهيم مى‏خوانم:

يثبت اللّه الذين امنو بالقول الثابت فى الحيوة الدنيا و فى الاخرة.: خداوند كسانى را كه ايمان آوردند (ويژگى‏هاى ايمان را رعايت كردند) به خاطر اعتقاد و گفتار ثابتشان، هم در دنيا و هم در آخرت، ثابت قدم مى‏دارد.

در روايات متعدد آمده: منظور از آيه، ثابت قدم بودن مومن، در عالم برزخ است.

علامه طبرسى در تفسير مجمع البيان مى‏گويد: اكثر مفسرين مى‏گويند: منظور از آخرت در آيه فوق و عالم قبر است، و آيه در مورد سؤال قبر نازل شده است، و اين تفسير از ابن عباس و ابن مسعود نيز نقل شده است، و از امامان معصوم (عليهم السلام) روايت گرديده است از جمله امير مومنان على (عليه السلام)، در ضمن گرفتارى فرمود، هنگامى كه دو فرشته نكير و منكر وارد قبر مى‏شوند، از مومن مى‏پرسند، خدا و دين و پيغمبرت كيست؟

او در پاسخ مى‏گويد: خداوند، پروردگار من است، و اسلام دين من است و محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) پيامبر من است.

آن دو فرشته به او مى‏گويند: خداوند تو را در آنچه خوشنود است، ثابت قدم بدارد اين است قول خداوند يثبت اللّه الذين امنوا....

آنگاه آن دو فرشته درى از بهشت را به روى قبر او مى‏گشايند... (60)

2- در آيه 124 سوره طه مى‏خوانيم:

و من اعرض عن ذكرى فان له معيشه ضنكا و نحشره يوم القيامه اعمى.

و هر كس از ياد من روى گردان شود، زندگى تنگ (و پر زحمت) خواهد داشت، و روز قيامت او را نابينا محشور مى‏كنيم.

طبق پاره‏اى از روايات، اين زندگى سخت، مربوط به عالم برزخ است.

علامه مجلسى (رحمة الله عليه) روايتى از امام سجاد (عليه السلام) نقل مى‏كند كه فرمود اين زندگى سخت، در عالم برزخ است، آنگاه مى‏گويد:

مراد از معيشت ضنك (زندگى تنگ و سخت) در آيه فوق، عذاب قبر است و مويد اين معنى آن است كه قيامت را در آيه، بعد از آن ذكر نموده است، و بسيارى از مفسران اين گونه تفسير كرده‏اند و نمى‏توان گفت كه مراد از معيشت ضنك، بدى حال در دنيا است، زيرا بسيارى از كافران در دنيا، معيشت راحت و گوارايى دارند ولى بسيارى از مومنان به عكس، بر خلاف آنها، زندگى سختى در دنيا دارند.

علامه طبرسى (در مجمع البيان) مى‏گويد:گفته شده كه منظور از معشيت ظنك عذاب قبر است، و اين تفسير از ابن مسعود و ابوسعيد خدرى و... نقل شده است، و ابو هريره در اين مورد، روايتى نقل نموده است (61)

و امير مومنان على (عليه السلام) در ضمن نامه‏اى كه بر اهل مصر مى‏نويسد و توسط محمد ابن ابى بكر مى‏فرستد، مى‏فرمايد:

و ان المعيشة الضنك التى حذر اللّه منها عدوه عذاب القبر.

همانا معيشت ضنك كه خداوند دشمن خود را از آن بر حذر داشته، عذاب قبر است،

سپس فرمود: چرا كه خداوند نود و نه مار بر كافر مسلط مى‏كند، آنها به گوشت او نيش مى‏زنند، و استخوان او را مى‏شكنند، و تا روز قيامت با او اينگونه رفتار مى‏نمايند(62)

(شايد تعداد 99 مار، اشاره‏اى به 99 عمل زشت دنيوى او باشد كه به صورت 99 مار شده و در عالم قبر او را مى‏گزند).

3- در آيه 88 و 89 سوره واقعه مى‏خوانيم:

فاما ان كان من المقربين - فروح و ريحان و جنة نعيم.

و اگر انسان از مقربان باشد، در روح و ريحان (در نهايت آرامش و شادمانى) در بهشت پر نعمت است.

امام صادق (عليه السلام) فرمود: منظور از روح و ريحان، آرامش و شادمانى در عالم قبر (برزخ) است، و منظور از بهشت پر نعمت، بهشت آخرت (قيامت) مى‏باشد.(63)

در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) مى‏خوانيم، فرمود: نخستين چيزى كه به مومن در هنگام وفات، بشارت داده مى‏شود روح و ريحان و بهشت پر نعمت است، و نخستين چيزى كه به مومن در قبرش، بشارت داده مى‏شود اين است كه به او مى‏گويند: بشارت باد بر تو به خوشنودى خداوند، به بهشت خوش آمدى، خداوند تمام كسانى كه تو را تا قبرت تشييع كرده‏اند آمرزيد، و شهادت آنها را درباره تو تصديق كرد، و دعاى آنها را براى آمرزشت، مستجاب فرمود(64)

4- در آيه 92 تا 94، سوره واقعه مى‏خوانيم:

و اما ان كان من المكذبين الضالين - فنزل من حميم - و تصليه جحيم: اما اگر انسان از تكذيب كنندگان گمراه باشد، با آب دوزخ جوشان از او پذيرايى مى‏شود، سپس سرنوشت او، ورود در آتش جهنم است.

امام صادق (عليه السلام) فرمود، آب جوشان دوزخ در عالم قبر (عالم برزخ) به تكذيب كنندگان مى‏رسد، اما ورود به آتش جهنم، مربوط به آخرت (قيامت) است(65)

5- در آيه 62 سوره مريم مى‏خوانيم:

و لهم رزقهم فيها بكرة و عشيا و هر صبح و شام روزى آنهإ؛اا (بندگان صالح خداوند) در بهشت مقرر است.

مفسر معروف، على بن ابراهيم (رحمة الله عليه)، با استفاده از روايات، مى‏گويد، منظور از اين بهشت، بهشت دنيا (در عالم برزخ) است كه ارواح افراد با ايمان به آن انتقال مى‏يابد، چرا كه در بهشت جاودان آخرت، صبح و شب وجود ندارد(66)

نتيجه اينكه: در قرآن آيات متعددى به جهان برزخ، تصريح يا اشاره دارد و به طور كلى، اصل جهان برزخ، در قرآن آمده، گرچه به جزئيات آن اشاره نشده است، چنانكه شيوه قرآن در طرح مسائل، بيان اصول و كليات مسائل است، نه جزئيات آن.

و عالم برزخ شبيه عالم خواب است، و وجه اشتراك مرگ و خواب اين است كه در هر دو حالت، نفس از تصرف در بدن باز مى‏ماند، با اين فرق كه در خواب، قطع تصرف نفس به صورت موقت است، و در مرگ، قطع تصرف طولانى از بدن است، نه ابدى، زيرا با فرا رسيدن قيامت، بار ديگر، بين نفس و بدن رابطه برقرار مى‏شود و نفس به تدبير بدن مى‏پردازد.

پايان فصل دوم