فصل سوم: بخشى از ويژگىهاى عالم
برزخ
گفتيم، عالم قبر همان عالم برزخ است، و آن حد
فاصل بين مرگ و قيامت مىباشد و انسانها به صورتهاى گوناگون در اين جهان به پاداش
يا عذاب مىرسند، در اينجا براى مشخص نمودن اين جهان، لازم است به پارهاى از
جزئيات و ويژگىهاى آن بپردازيم:
يك: چگونگى برزخ براى افراد
مختلف از نظر ايمان و كفر
مطابق روايات متعدد، سوال
قبر كه يكى از ويژگيهاى عالم برزخ است، مربوط به كسانى است كه ايمان خالص و
يا كيفر خالص دارند، ولى ساير مردم، سؤال قبر ندارند.
البته اين مطلب به آن معنى نيست كه دسته سوم،
برزخ ندارند.
بلكه تنها در مورد سوال قبر، متعرض آنها
نمىشوند، ولى از روايات، فهميده مىشود، كه فشار قبر به عموم مردم (جز اندكى از
اولياء خدا) مىرسد.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
لا يسئل فى القبر الا من
محض الايمان محضا، او محض الكفر محضا و الاخرون يلهون عنهم.
در قبر سؤال نمىشود مگر
از كسانى كه ايمان خالص، يا كفر خالص دارند و از افراد ديگر صرف نظر مىشود)(67)
و در حديث ديگرى مىخوانيم:، ابوبكر حضرمى
مىگويد: از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم: من المسولون فى
قبورهم: چه كسانى در قبر، از آنها سؤال مىشود؟.
امام باقر (عليه السلام) در پاسخ فرمود:
از كسانى كه ايمان خالص دارند، يا كفر خالص دارند.(68)
بعضى معتقدند كه اين روايات، با روايات بسيارى
كه در مورد سؤال قبر از عموم مردم نقل شده، تعارض دارند، از اين رو بعضى از علما
گفتند: منظور، سؤال خاص است كه مخصوص مومن خالص و كافر خالص
مىباشد، و يا اينكه مثلا در مورد اصل نماز، روزه، حج ولايت از عموم مردم سؤال
مىشود، زيرا مستضعفين فرهنگى و ناآگاهان در مورد جزئيات، معذورند.(69)
به هرحال اين موضوع جاى گفتگو است كه از حوصله
اين كتاب خارج است.
و در روايات تلقين و غيره، به طور مطلق آمده
است كه: و مساله منكر و نكير فى القبر حق .
دو: سؤال دو فرشته نكير و منكر
در قبر
وقتى انسان از دنيا رفت، مطابق روايت بسيار، دو
فرشته به نامهاى ناكر و منكر،
و يا نكير و منكر به سراغ
او مىآيند و با طرح سوالاتى، به باز جويى مىپردازند،. در حقيقت نخستين دادگاه او،
بعد از مرگ شروع مىشود.
عجيب اينكه رسول خدا(صلى الله عليه و آله و
سلم) فرمود:
ان القبر اول منازل
الاخره، فان نجاه منه، فما بعد ايسر منه و ان لم ينج منه فما بعده ليس اقل منه.
قبر، نخستين منزل، از
منزلهاى آخرت است، اگر انسان در اين منزل، نجات يافت، راه نجات، در منزلهاى بعدى،
آسانتر است، و اگر از اين منزل نجات نيافت، راه نجات در منزلهاى بعدى، كمتر و
سهلتر از آن نيست
(70)
طبق بعضى از روايات، اين دو فرشته وارد قبر
مىشوند، يكى در جانب راست مرده قرار مىگيرد و ديگرى در جانب چپ او.(71)
و از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه
فرمود: وقتى كه جنازه انسان را دفن مىكنند، دو فرشته به نام نكير و منكر، نزد او
مىآيند، كه صدايشان مانند رعد غرنده، و چشمهايشان مانند برق خيره كننده است، كه
زمين را با نيشهاى خود مىشكافند، و پاهاى خود را با موهاى خود به شدت بر زمين
مىكوبند و به سوى مرده مىآيند.(72)
البته چگونگى برخورد آنها با ميت، بر اساس
ميزان ايمان و انحراف او است، و چهره آنها در برخورد با مومن خالص، با چهره آنها در
برخورد با كافر خالص، تفاوت دارد، چنانكه ابو بصير از امام صادق (عليه السلام)
پرسيد: آيا اين دو فرشته بر مومن و كافر، به يك صورت، وارد
مىشوند؟
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
نه(73)
و نيز بايد توجه داشت كه پاسخ ميت به سوالات
نكير و منكر بر اساس همان روحيه و باطنى است كه او در دنيا داشته است.
امورى كه از انسان بعد از مرگ
مىپرسند.
روايات در حد تواتر است كه انسان بعد از مرگ،
هنگامى كه در قبر قرار مىگيرد، دو فرشته نكير و منكر نزد او آمده و از او سوالاتى
مىكنند، كه قبلا چند نمونه ذكر شده است، اما امورى كه از او مىپرسند چيست؟، با
بررسى روايات چنين به دست آمده كه آنها امور ذيل را مىپرسند:
1-خدايت كيست؟
2- پيامبرت كيست، و رهبر و امامت كدام است؟
3- دينت چيست؟
4- عمرت را در چه راهى به پايان رساندى؟
5- اموالت را از چه راهى به دست آوردى و در چه
راهى به مصرف رساندى؟(74)
7- قبلهات كدام است؟
8- كتاب آسمانى تو چه نام دارد؟(75)
9- و 10- نماز و زكات؟
11 و 12 -روزه و حج(76)
در اين مورد به چند روايت توجه كنيد:
الف: ابن ابى حمزه كه واقفى مذهب بود و بعد از
امام كاظم (عليه السلام)، امامت امامان ديگر را نپذيرفته بود، از دنيا رفت، وقتى كه
او را به خاك سپردند، امام رضا (عليه السلام) فرمود: او در قبر
نشانده شد و از او چنين سؤال گرديد: امامان تو كيستند؟
او نام تمام امامان (عليه السلام) را به زبان
آورد، وقتى كه نوبت به امامت من رسيد، توقف كرد، ضربتى در عالم قبر بر سر او زدند
كه قبرش پر از آتش شعله ور گرديد.(77)
ب: رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) از
كنار قبرى كه روز قبل، جنازهاى در آن دفن كرده بودند عبور مىكرد، ديد بستگانش در
كنار قبر گريه مىكنند، به آنها فرمود. دو ركعت نماز خفيف كه
شما آن را كوچك مىشمريد، براى صاحب اين قبر، با ارزشتر از همه دنياى شما است(78)
ج: امام باقر (عليه السلام) فرمود:
مردى نزد سلمان آمد و گفت: براى من حديث بگو.
سلمان خاموش شد و چيزى نگفت (زيرا آن مرد امين
نبود بلكه جزء منافقان بود) بار ديگر آن مرد، تقاضاى خود را تكرار كرد، باز سلمان
سكوت كرد و چيزى به او نگفت.
آن مرد، آيه 59 بقره را خوانيد:(كه مضمونش اين
است: آنان كه چيزى از كتاب و بينات نازل شده را، كتمان مىكنند، مشمول لعنت خدا
هستند).
سلمان به او گفت: بيا، او بازگشت، سلمان گفت:
ما اگر كسى را امين يافتيم، از بيان حديث براى او دريغ
نمىكنيم، ولى خود را براى پاسخ به سوالات دو فرشته نكير و منكر آماده ساز، آنها
درباره (پيوند تو با) رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) سؤال. مىكنند، اگر شك
كردى و يا منحرف شدى، پتكى كه همراه دارند بر سرت مىزنند كه بر اثر آن خاكستر
مىشوى،
او گفت سپس چه مىكنند؟
سلمان گفت، تو را باز مىگردانند، و بار ديگر
عذاب مىكنند، او گفت: دو فرشته نكير و منكر كيستند؟
سلمان گفت آنها نگهدارنده
قبر هستند، او گفت، آيا آن دو فرشته در قبر، انسان را عذاب مىكنند؟
سلمان گفت: آرى.(79)
سه: فشار قبر
يكى از ويژگىهاى عالم برزخ،
فشار قبر است، حقيقت فشار قبر براى ما به خوبى روشن
نيست، دورنماى آن عبارت از آن است كه وقتى جنازه انسان را در ميان قبر مىگذارند،
او خود را در تنگناى تاريك و وحشت آور قبر مىنگرد، و در فشار و زحمت بسيار سختى
قرار مىگيرد، حال آيا روح او در فشار قرار مىگيرد؟ مانند شخصى كه حكم اعدامش صادر
شده است، و شب آخر عمر، خود را در فشار سخت روحى مىبيند و يا اين كه قالب مثالى،
يعنى روح و جسم لطيف او (شبيه عالم خواب) در فشار قرار مىگيرد؟
و يا اين كه روح با همين جسد دنيوى رابطه
برقرار كرده و خود را در فشار مىنگرد؟ هر سه قول گفته است.(80)
از بعضى از روايات، قول سوم استفاده مىشود:
علامه مجلسى (رحمة الله عليه) مىفرمايد:وانما
السوال و الضغطه فى الاجساد الاصليه و قدير تفعان عن بعض المومنين
همانا، سؤال قبر و فشار
قبر در جسدهاى اصلى صورت مىگيرد، و اين دو براى بعضى از مومنين برداشته مىشود(81)
به هر حال، اصل فشار قبر مسلم است كه البته
نسبت به افراد از نظر مدت و چگونگى و شدت و ضعف، تفاوت دارد.
و طبق بعضى از روايات، امام صادق (عليه السلام)
فرمود: كسى كه از مومنان، بعد از ظهر پنجشنبه تا قبل از ظهر
روز جمعه از دنيا برود، خداوند او را از فشار قبر، پناه مىدهد(82)
نقل مىكنند مرحوم آيت آللّه العظمى سيد محمد
تقى خوانسارى (رحمة الله عليه) همواره آرزو داشت كه در اين وقت (بين ظهر پنجشنبه تا
جمعه) از دنيا برود، وقتى كه ظهر فرا مىرسد، و هنوز زنده بود، با حسرتى عميق
مىگفت: اين جمعه هم آمد من از دنيا نرفتم
در اينجا اين سؤال مىشود كه آيا آنان كه چندين
روز به دار آويخته شدهاند و در ميان قبر نرفتهاند و گاهى در همان بالاى دار
مىمانند تا نابود مىگردند، و يا كسى كه سوخته و خاكستر مىشود و قبر ندارد، و يا
كسى كه در ميان دريا از بين مىرود، اين گونه افراد نيز فشار قبر دارند؟
پاسخ اينكه: اتفاقا همين سؤال را در مورد انسان
به دار آويخته، از امام صادق (عليه السلام) پرسيدند، آن حضرت در پاسخ فرمود
آرى، پروردگار زمين همان پروردگار هوا است، خداوند به هوا وحى
مىكند، هوا او را سختتر از فشار قبر، فشار مىدهد(83)
مطابق بعضى از روايات، شهيدان در عالم قبر،
مورد باز خواست و رنج و زحمت قرار نمىگيرند، و راز اين مطلب را شخصى از امام صادق
(عليه السلام) پرسيد، آن حضرت در پاسخ فرمود:
كفى بالبارقه فوق راسه
فتنه: همان جاى شمشيرى كه بر سر او هست (كه بر اثر زخم
آن، به شهادت رسيده) براى زحمت او كافى است(84)
اين روايت بيانگر اوج مقام شهيد است كه حتى در
عالم قبر، مورد باز خواست و زحمت، قرار نمىگيرد.
وطبق بعضى از روايات، گنهكار ناپاك، آنچنان سخت
در فشار قبر قرار مىگيرد كه از شدت فشار، مغز سرش از ناخنهاى پاهايش خارج مىگردد.
(85)
و از امام على (ع) نقل شده كه در فرازى از
گفتارش فرمود:
وقتى كه ميت در پاسخ
سوالات دو فرشته نكير و منكر، فروماند، آنها آنچنان با گرزى كه به همراه دارند بر
فرق سر او مىزنند كه همه حيوانات جز انسان و جن، مىفهمند و به وحشت مىافتند سپس
به او مىگويند: به بدترين حال بخواب، او به گونهاى در تنگناى فشار قبر قرار
مىگيرد كه نيزه در درون نوك آهنى خود قرار مىگيرد، حتى مغزش از گوشت و ناخنهايش
خارج مىشود و مارها و عقربها و حشرات زمين تا روز قيامت او را مىگزند و او
آنچنان در زحمت فشار قبر است كه آرزوى بر پائى قيامت دارد، تا از آن فشار رهايى
يابد(86)
در گفتگوى ابوبصير با امام صادق (عليه السلام)
آمده : امام صادق (عليه السلام) مهربانى و نعمتهاى الهى را در مورد مومن حقيقى، در
عالم برزخ برشمرد، ابو بصير عرض كرد: پس فشار قبر در كجاست؟
امام صادق (عليه السلام) در پاسخ فرمود:
هيهات ما على المومنين
فيها شيى...
دور باد، نه هرگز، چيرى از
فشار قبر، بر مومنان نيست، و آن زمينى كه مومن در آن دفن مىشود به زمين ديگر،
افتخار مىكند و مىگويد، در پشت من مومن جاى كرده، ولى در پشت تو مومن جا نگرفته
است و آن زمين به آن مومن مىگويد: سوگند به خدا آن هنگام كه روى من گام
برمىداشتى، تو را دوست داشتم، اكنون اگر روى به آن طرف كنى، به زودى ميدانى كه با
تو چه رفتار نمايم، آنگاه به اندازه چشم اندازش، قبر را براى او وسيع مىكند.(87)
ولى مطابق بعضى از روايات، فشار قبر شامل هر
مومنى خواهد شد.(88)
نيز ابوبصير مىگويد، به امام صادق (عليه
السلام) عرض كردم:
ايفلت من ضغطة القبر احد:
آيا هيچكس از عذاب قبر، نجات مىيابد؟
فرمود: نعوذ باللّه منها،
ما اقل من يفلت من ظغطه القبر: پناه مىبرم به خدا از
عذاب قبر، چقدر اندكند كسانى كه از عذاب قبر ايمن باشند(89)
آنگاه فرمود: هنگامى كه رقيه دختر رسول خدا(صلى
الله عليه و آله و سلم) از دنيا رفت، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در قبر او
ايستاد، سرش را به سوى آسمان بلند كرد، چشمهايش پر از اشك شد، و به حاضران فرمود:
من اين حالت دفن و آنچه را بر رقيه (سلام الله عليه) وارد مىشود، به نظر آوردم:
آنگاه گفت خدايا! به خاطر من فشار قبر را از روى رقيه (سلام
الله عليه) بردار و او را ببخش، خداوند او را بخشيد.(90)
نيز فرمود: من به ضعف
رقيه(س) آگاه شدم، از درگاه خداوند خواستم كه در مورد فشار قبر، او را در پناه خود
گيرد(91)
داستان سعد
بن معاذ و فشار قبر او
سعد ابن معاذ از اصحاب بزرگ پيامبر (صلى الله
عليه و آله و سلم) از اهل مدينه بود، در جنگهاى اسلامى مانند جنگ بدر، احد، خندق
و... شركت داشت، و در جنگ بدر پرچمدار طايفه اوس بود،
اين مسلمان متعهد و تلاشگر، در جريان جنگ خندق، بر اثر تيرى كه از ناحيه دشمن به رگ
اكحل او همان رگى كه هنگام رگ زدن، آن را نيشتر مىزنند
رسيد از آن پس، بر اثر خونريزى روز به روز حال او رو به ضعف نهاد و بسترى گرديد.
او شهيد زنده و جانبازى مومن بود، كه در مسير
شهادت قرار گرفته بود پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مكرر به عيادتش مىآمد و
از او تجليل و احترام كرد، در لحظات آخر عمر او، پيامبر (صلى الله عليه و آله و
سلم) در كنار بسترش مىآمد و از او پرستارى مىنمود، و اين دعا را در حق او مىكرد:
خدايا! سعد در راه تو جهاد كرد و پيامبرش را تصديق نمود، روح
او را به خوبى بپذير
(92)
صبح آن روزى كه سعد از دنيا رفت، جبرئيل بر
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نازل شد و عرض كرد: اى
رسول خدا! چه كسى از امتهاى شما از دنيا رفته است، كه فرشتگان آسمان، روح او را به
يكديگر مژده مىدهند؟
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به مسجد
آمد، و از وفات سعد اطلاع يافت آن حضرت پس از نماز صبح همراه مردم به سوى خانه سعد
حركت كردند، وقتى كه وارد خانه او شدند، ديدند بستگان او مشغول غسل دادن جنازه سعد
هستند، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در كنارى نشست، ناگاه ديدند آن حضرت
زانوهاى خود را جمع كرد، علتش را پرسيدند، فرمود: فرشتهاى
فرود آمد، جا براى او نبود، به او جا دادم
هنگامى كه او را برداشتند، رسول خدا(صلى الله
عليه و آله و سلم) شخصا جلوى تابوت را گرفته بود... و فرمود:
سوگند به كسى كه جانم در دست او است، هفتاد هزار فرشته: جنازه سعد را تشييع
مىكردند
طبق بعضى از روايات آمدن هفتاد هزار فرشته براى
تشييع او از اين رو بود كه سعد به خواندن سوره توحيد، مداومت مىنمود(93)
مقام سعد در درجهاى بود كه پيامبر(ص) به او
فرمود:
مژده باد به تو، خداوند
پايان عمرت را با شهادت، ختم كند، و عرش خدا از مرگ تو، به لرزه در آيد، و به شفاعت
تو، مسلمانان در قيامت به عدد موهاى حيوانات قبيله بنى كلب، وارد بهشت مىشوند.(94)
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) شخصا
جنازه سعد را حنوط كرد و آن را تا قبرستان بقيع با سر و پاى برهنه و بدون عبا حمل
نمود، و شخصا داخل قبر شد و جنازه سعد را به كمك حاضران در ميان قبر نهاد و روى قبر
را با سنگ و خشت و خاك پوشانيد.
وقتى كار دفن به پايان رسيد مادر سعد كنار قبر
آمد و گفت: هنيئا لك الجنه يا سعد:
اى سعد! بهشت بر تو گوارا باد
رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) به مادر
سعد فرمود: اى مادر سعد! چيزى را به طور جزم بر خدا حكم نكن
فان سعدا قدا اصابته ضمه: همانا
اكنون فشار قبر، سعد را گرفت
پس از فراغ، مردم به خانههاى خود مراجعت
كردند، رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) نيز مراجعت نمود، در اين ميان، حاضران
از آن حضرت پرسيدند: اى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) ديديم كه شما به
گونهاى با سعد رفتار كردى كه با احدى چنين نكردى، و با سر و پاى برهنه، جنازه او
را حمل نمودى، و بدون عبا و رداء او را تشييع نمودى، گاهى طرف راست تابوت و گاهى
طرف چپ آن را گرفتى، دستور غسل دادن جنازهاش را دادى، و نماز بر آن خواندى او را
خود به خاك سپردى، در عين حال فرمودى : قبر، او را فشار مىدهد
چرا؟
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در پاسخ
فرمود:نعم انه كان فى خلقه مع اهله سوء:
آرى، فشار قبر به خاطر كج خلقى سعد، با خانوادهاش بود
(95)
عواملى كه موجب فشار قبر مىگردد
به طور كلى كفر و فسق و ظلم و اعمال ناشايسته
موجب مىشود كه انسان به فشار قبر مبتلا گردد، ولى مطابق روايات، پاره از اعمال در
اين راستا نقش بيشتر دارند، مانند:
1- نمامى (سخن چينى)
2- عدم پرهيز از ادرار
3- سوء خلق به خانواده
4- تباه نمودن نعمتها و عدم بهرهگيرى صحيح از
آنها و...
امام على (عليه السلام) فرمود:
عذاب القبر يكون من النميمه و البول و عزب الرجل عن اهله:
عذاب، قبر از ناحيه سخن چينى، و (عدم رعايت تميزى از) ادرار و
دورى (بى جهت) شوهر از همسرش در بستر...) حاصل مىشود.(96)
امام صادق (عليه السلام) فرمود:ان
جل عذاب القبر فى البول: همانا بيشترين عامل عذاب قبر
از ناحيه (عدم رعايت طهارت از) ادرار است.(97)
(يعنى كسى كه در مورد نجاست و طهارت، لاابالى
است).
و در مورد بد اخلاقى نسبت به خانواده، قبلا
خاطر نشان شد كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در مورد
سعد بن معاذ فرمود: فشار قبر او را فرا مىگيرد، چرا كه
او نسبت به خانوادهاش، بد اخلاق بود.(98)
5 و 6 - خواندن نماز بدون وضو، و يارى نكردن
مظلوم و ضعيف در برابر ظالم، چنانكه روايت شده:
يكى از روحانيون خوب بنى اسرائيل از دنيا رفت،
در عالم قبر پس از گفتگو، يك تازيانه به او زدند، كه قبرش پر از آتش شد زيرا او يك
بار نماز بى وضو (از روى عمد) خوانده بود، و از كنار مظلوم ضعيفى عبور كرد و به او
يارى ننمود(99)
كه داستانش در فصل پنجم خاطر نشان مىشود.
و در مورد تباه ساختن نعمتهاى الهى، رسول
خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
ضغطه القبر للمومن كفاره
لما كان منه من تضييع النعم: فشار قبر براى مومن كفاره
تباه نمودن نعمتها از ناحيه او است.
(100)