98. عبد الله بن عمير كلبى
عبدالله از اصحاب حضرت على (ع) و نيز از ياران امام حسن و امام حسين
(ع) بود. نام او در رديف شجاعان و اشراف كوفه آمده است. ابومخنف از ابى
جناب كبى نقل كرده است كه عبدالله بن عمير از بنى عليم بود كه به اطراف
كوفه آمده و در نزديكى چاه جعد متعلق به قبيله همدان خانه اى ساخته و
زندگى مى كرد. همسرى داشت به نام ام وهب از تيره نمر بن قاسط. وى پس از
ورود امام حسين (ع) به كربلا و مشاهده آماده شدن سپاه ابن زياد براى
نبرد با آن حضرت ، با خود گفت : سوگند به خدا كه همواره به نبرد با
مشركان علاقه داشتم. اميد آن دارم كه نزد خداوند ، نبرد با كسانى كه به
سوى جنك با پسر دختر پيامبر مى روند ، بيش از ثواب جنگ با مشركان باشد.
عبدالله سپس به سوى همسر خويش رفت و به او خبر داد كه كوفيان عازم نبرد
با امام حسين (ع) شده و او نيز بر آن است تا به امام ملحق شود. ام وهب
تصميم همسر خويش را ستود و از او خواست تا او را نيز با خود همراه كند.
چون شب فرا رسيد و هوا تاريك شد ، عبدالله و ام وهب خود را به كاروان
حسينى رسانده و به امام ملحق شدند.
چون روز عاشورا فرا رسيد ، او بى درنگ آهنگ نبرد با سپاهيان ابن سعد را
كرد و دومين كسى بود كه در اين روز به شهادت رسيد نوشته اند. كه در اين
حال ام وهب بر بالاى جسد شوهر رفت و ورود وى را به بهشت تبريك گفت. نقل
شده است كه او خطاب به دشمن و همسرش چنين گفت :
ان تنكرونى فانا ابن الكلب |
|
|
سوف
ترونى و ترون ضربى |
و حملتى و صولتى فى الحرب |
|
|
ادرك
ثارى بعد ثار صحبى |
وادفع الكرب بيوم الكرب |
|
|
فما
جلادى فى الوغى باللعب
(564) |
اگر مرا نمى شناسيد من فرزند كلبم و نسب از تيره عليم دارم. مردى شجاع
و با ريشه هستم و به هنگام حادثه سست نمى گردم. اى ام وهب تعهد مى كنم
كه در ضربت زدن بر دشمن سبقت جويم. ضربت خواهم زد همچون ضربت زدن جوانى
مومن. وهب بن عبدالله پسر او نيز از جمله شهدايى بود كه در روز عاشورا
اندكى پس از پدرش به شهادت رسيد (تاريخ الطبرى ، ج 5 ، ص 429 و 430؛
الارشاد ، ص 236؛ الكامل فى التاريخ ، ج 4 ص 13 و 65 و 68 و 69 و 202؛
البدايه و النهايه ، ج 8 ص 181 و 182؛ رجال الطوسى ، ص 104؛ خوارزمى
، مقتل الحسين ، الجزء الثانى ، ص 11؛ نهايه الارب ، ج 20 ، ص 447 و
446 و 450؛ بلاذرى ، انساب الاشراف ، (ترجمه ريحانتى رسول الله... ) ،
ص 195؛ تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 201؛ بحارالانوار ، ج 45 ، ص 12 ، 16 ،
71؛ نقد الرجال ، ص 204؛ منتهى الامال ، ص 430؛ نفس المهموم ، ص 116 -
117 و 121 و 136؛ امام حسن و امام حسين (ع) ، ص 248؛ ابصار العين ، ص
179).
99. عبدالله بن مسلم بن عقيل بن ابى طالب
عبدالله يكى ديگر از پسران مسلم بن عقيل بود كه به ادعاى برخى از اصحاب
مقاتل ، نخستين شهيد كربلا در روز عاشورا بود. مادر عبدالله رقيه دختر
اميرالمومنين (ع) بود. برخى نوشته اند كه عبدالله اولين كسى از
خويشاوندان امام حسين (ع) بود كه در كربلا به شهادت رسيد. مورخان و
اصحاب مقاتلى كه على اكبر پسر امام حسين (ع) را نخستين شهيد روز عاشورا
دانسته اند ، نوشته اند كه بعد از شهادت على اكبر ، عبدالله بن مسلم بن
عقيل از امام (ع) اجازه جنگ گرفت و پس از دلاورى بسيار ، با تير عمرو
بن الصبيح الصيداوى كه بر دست و پيشانى او نشست ، زخمى شد و سپس با
نيزه اى كه به قلبش فرو رفت به شهادت رسيد به روايت ديگرى از ابومخنف
قاتل عبدالله ، اسد بن مالك حضرمى بود. برخى نيز نوشته اند كه قاتل او
را بعدها مختار به قتل رساند (الارشاد ، ص 239؛ الكامل فى التاريخ ؛ ج
4 ، ص 74 و 93 و ج 5 ، ص 13 و 17؛ تاريخ الطبرى ، ج 5 ، 447 و 469 و ج
6 ، ص 64؛ بلاذرى ، انساب الاشراف ، (ترجمه ريحانتى رسول الله... ) ، ص
205؛ مقاتل الطالبيين ، ص 92؛ الفتوح : ج 3 ، ص 126؛ الاخبارالطوال ، ص
257؛ مروج الذهب ، ج 3 ، ص 62؛ رجال الطوسى ، ص 103؛ ذهبى ، تاريخ
الاسلام ، ص 21؛ البدايه و النهايه ، ج 8 ، ص 185 و 189؛ منتهى الامال
، ص 386 و 454 - 455 و 482؛ خوارزمى ، مقتل الحسين ، الجزء الثانى ، ص
30 و 53؛ نهايه الارب ، 20 ، ص 456؛ مجمع الرجال ، ج 4 ، ص 54؛ قاموس
الرجال ، ج 6 ، ص 615؛ بحارالانوار ، ج 44 ، ص 321 و ج 45 ، ص 32 ، 68؛
تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 217؛ جلاء العيون ، ص 400؛ جامع الرواه ، ج 1 ،
ص 510؛ نقد الرجال ص 58 ، نفس المهوم ، ص 145؛ امام حسن و امام حسين
(ع) ، ص 245؛ ابصار العين ، ص 117).
100. عبدالله بن يزيد بن نبيط عبدى بصرى
عبدالله بن يزيد نيز از جمله ياران بصرى امام حسين (ع) بود كه پس از
شنيدن خبر ورود آن حضرت به كربلا ، همراه پدر و برادرش عبيدالله كه از
شيعيان عبدالقيسى بصره بودند ، از بصره خارج شد و در كربلا به امام
حسين (ع) پيوست و در روز عاشورا ، در حمله اولى به شهادت رسيد (تاريخ
الطبرى ، ج 5 ، ص 354 الكامل فى التاريخ ، ج 4 ، ص 21؛ رجال الطوسى ، ص
103؛ المناقب ، ج 4 ، ص 113؛ تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 224؛ اعيان الشيعه
، ج 8 ، ص 92؛ بحارالانوار؛ ج 45 ، ص 72؛ نهايه الارب ، ج 7 ، ص 140 ،
منتهى الامال ، ص 428؛ نفس المهموم ، ص 136؛ ابصار العين ، ص 98).
101. عبدالله بن بدر
برخى از منابع رجالى متاخر ، به نقل از زيارت رجبيه ، عبيدالله بن بدر
را نيز از جمله اصحاب امام حسن و امام حسين (ع) و از شهداى كربلا
دانسته اند (معجم رجال الحديث ، ج 10 ، ص 119).
102. عبيدالله بن يزيد بن نبيط عبدى بصرى
عبيدالله ، پسر يزيد و برادر عبدالله بن يزيد بصرى بود. او نيز همانند
برادرش در حمله اولى به شهادت رسيد. عبدالله نيز همانند پدر و برادر ،
پس از شنيدن خبر ورود امام حسين (ع) به كربلا ، على رغم مراقبتهاى
شديدى كه اعمال مى شد ، بصره را ترك كرد و خود را به امام حسين (ع)
رساند (تاريخ الطبرى ، ج 5 ، ص 354؛ الكامل فى التاريخ ، ج 4 ، ص 21؛
رجال الطوسى ، ص 103؛ بحارالانوار ، ج 45 ، ص 72؛ نهايه الارب ، ج 7 ،
ص 140؛ المناقب ، ج 4 ، 113؛ قاموس الرجال ، ج 5 ، ص 460؛ تنقيح المقال
، ج 2 ، ص 241؛ اعيان الشيعه ، ج 8 ، ص 92؛ نفس المهموم ، ص 136؛ منتهى
الامال ، ص 428؛ انصار الحسين ، ص 99).
103. عتيق بن على بن ابى طالب
ذهبى از او به نام يكى از فرزندان حضرت على (ع) نام مى برد كه در كربلا
به شهادت رسيد. نام او در هيچ كدام از كتب انساب ، تاريخ و مقاتل ثبت
نشده است (ذهبى ، تاريخ الاسلام ، ص 21 ، سيرالاعلام النبلاء ، ج 3 ، ص
320).
104. عثمان بن على بن ابى طالب
عثمان نيز پسر ام البنين و حضرت على (ع) و برادر حضرت ابوالفضل العباس
بود كه در كنار برادران ديگر در كربلا ، پناه شمر بن ذى الجوشن را
نپذيرفت و در كربلا به شهادت رسيد. ابوالفرج اصفهانى و ديگران نوشته
اند كه او نيز توسط خولى هدف تير قرار گرفت و به دست مردى از بنى دارم
به شهادت رسيد (الارشاد ، ص 240 و 248؛ تاريخ الطبرى ، ج 5 ، ص 449 و
168؛ الكامل فى التاريخ ، ج 4 ، ص 75 و 92 و 397؛ الاخبار الطوال ، ص
257؛ جمهره النسب ، ص 31؛ بلاذرى ، انساب الاشراف ، (ترجمه ريحانتى
رسول الله... ) ، ص 206 - 207؛ البدايه و النهايه ، ج 8 ، ص 187 و 189؛
الفصول الفخريه ، ص 67؛ مروج الذهب ، ج 3 ، ص 61؛ مقاتل الطالبيين ، ص
80؛ الفتوح ، ج 3 ، ص 129؛ خوارزمى ، مقتل الحسين الجزء الثانى ، ص 33
و 53؛ اخبار الطوال ، ص 257؛ بحارالانوار ، ج 45 ص 37-38 و 67؛ منتهى
الامال ، ص 410 و 460 461 و 482؛نهايه الارب ، ج 20 ، ص 432 و 457 و
461؛ مثيرالاحزان ، ص 68؛ الملهوف ، ص 149؛ الاصابه ، ج 1 ، ص 375؛
تنقيح المقال ، ج 2 ، 247؛ اعلام الورى ، ص 243؛ جلاء العيون ، ص 402؛
نفس المهموم ، ص 98 و 150؛ قاموس الرجال ، ج 7 ، ص 61؛ امام حسن و
امام حسين (ع) ، ص 244؛ انصار الحسين ، ص 98؛ ناسخ التواريخ ، ج 6 ، ص
288 و 289).
105. عقبه بن صلت جهنى
عقبه را نيز از جمله جهنى هاى اطراف كوفه دانسته اند كه پس از رسيدن
امام حسين (ع) به كربلا به آن حضرت پيوست و در روز عاشورا به شهادت
رسيد (ابصار العين ، ص 190).
106. على بن حسين بن على بن ابى طالب (على اكبر)
على بن حسين معروف به على اكبر ، نخستين كسى از فرزندان ابى طالب بود
كه در كربلا شهيد شد. او اگر چه از امام سجاد (ع) بزرگتر بود ، اما
برخى از جمله شيخ طوسى از او به نام على بن الحسين الاصغر نام برده
اند. مادرش ليلا دختر ابومره بن عروه بن مسعود ثقفى نام داشت. على بن
حسين بسيار شبيه پيامبر اكرم (ص ) بود. نقل شده است كه اهل بيت ، هر
وقت ، مشتاق ديدار پيامبر مى شدند ، به على اكبر مى نگريستند. به موجب
يك گزارش ، روزى معاويه در ايام خلافت خويش پرسيد كه سزاوارترين مردم
به امر خلاف كيست ؟ گفتند: جز تو كسى را سزاوارتر نمى دانيم. معاويه
گفت نه چنين نيست ، بلكه سزاوارترين فرد براى خلافت ، على بن الحسين
عليه السلام است كه جدش رسول خدا (ص ) است على بن حسين پس از دلاورى
بسيار و حيرت دشمنان ، توسط مره بن منقذ زخم برداشت و پس از آنكه از
اسب افتاد ، دشمنان به صورت دسته جمعى با نيزه بر او حمله نموده و بدنش
را پاره پاره كردند. نوشته اند كه سر وى جزء سرهايى بود كه در باب
الصغير شام دفن شد. غالب مورخان و اصحاب مقاتل نوشته اند كه چون على
اكبر به ميدان رفت ، چنين رجز مى خواند:
انا ابن على بن الحسين بن على |
|
|
نحن و
رب البيت اولى بالنبى |
تالله لايحكم فينا ابن الدعى |
|
|
اضرب
بالسيف احامى عن ابى |
ضرب غلام هاشمى قرشى
(565) |
|
ابومخنف از حميد بن مسلم كه در صحنه كربلا حاضر بوده است ، نقل مى كند
كه چون على بن حسين از اسب به زمين افتاد و حضرت زينب اين صحنه را از
دور ديد ، بى درنگ به سوى على اكبر دويد و خود را به روى بدن برادرزاده
خويش افكند. در اين حال ، امام حسين (ع) خود را به خواهر رساند و پس از
بازگرداندن او به خيمه ، به يارى تعدادى از جوانان بنى هاشم جسد على
اكبر را به كنار خيمه ها انتقال داد. حميد بن مسلم افزوده است كه در
اين وقت ، امام حسين (ع) فرمود: قتل الله قوما قتلوك يا بنى ما اجراهم
على الله و على انتهاك حرمه الرسول (تاريخ الطبرى ، ج 5 ، ص 446 الكامل
فى التاريخ ، ج 4 ، ص 74-75 و 92 و 446؛ الفتوح ، ج 3 ، ص 102 و 130؛
تاريخ يعقوبى ، ج 2 ، ص 184؛ مقاتل الطالبيين ، ص 77-78 و 112-117؛
بلاذرى ، انساب الاشراف ، (ترجمه ريحانتى رسول الله... ) ، ص 205؛ مروج
الذهب ، ج 2 ، ص 61؛ البدايه و النهايه ، ج 8 ، ص 185؛ سراج الانساب ،
ص 171؛ لباب الانساب ، ص 397؛ تجارب الامم ، الجزء الثانى ص 71؛ شذرات
الذهب ، ج اول ، ص 66؛ خوارزمى ، مقتل الحسين ، الجزءالثانى ، ص 35 و
53؛ رجال الطوسى ، ص 102؛ روضه الشهدا ، ص 336؛ بحارالانوار ، ج 44 ، ص
321 ، و ج 45 ، ص 42 و 45؛ الارشاد ، ص 110 و 239 و 242 و 248 و 253؛
الاخبار الطوال ، ص 256؛ الطبقات الكبرى ، جزء الاول ، ص 476؛ نقد
الرجال ، ص 232 سير اعلام النبلاء ، ج 3 ، ص 321؛ منتهى الامال ، ص 403
-404 و 418 و 451 - 454 و 482؛ نفس المهموم ، ص 139 - 145؛ امام حسن
و امام حسين (ع) ، ص 245؛ ابصار العين ، ص 85).
107. عمار بن ابى سلامه دالانى
صاحبان مقاتل و تاريخ ، عمار بن ابى سلامه را از جمله شهداى كربلا
دانسته اند. او در كنار تعدادى از شهدا ، در حمله اولى شركت داشت و در
همين نبرد نخستين نيز به شهادت رسيد. برخى نيز افزوده اند كه عمار از
ياران و اصحاب حضرت على (ع) و حتى از اصحاب پيامبر اسلام بود كه در
كربلا حاضر شد و به شهادت رسيد مرحوم مجلسى از او به نام سلامه بن
الهمدانى ياد كرده است (المناقب ، ج 4 ، ص 113؛ الاصابه ، ج 3 ، ص 111
و ج 4 ، ص 202؛ بحارالانوار ، ج 45 ، ص 64 و 73؛ رجال الطوسى ، ص 103؛
تنقيح المقال ، ج 2 ، 317 و 322؛ منتهى الامال ، ص 426؛ نفس المهموم ،
ص 135؛ نقد الرجال ، ص 247؛ امام حسن و امام حسين (ع) ، ص 248؛ ابصار
العين ، ص 150).
108. عمار بن حسان شريح الطائى
شيخ طوسى در رجال خويش او را در شمار ياران امام حسين (ع) معرفى مى
كند. نوشته اند كه وى از شيعيان مخلص و از شجاعان معروف بود كه از مكه
به همراه امام حسين (ع) به كربلا آمد و در روز عاشورا به شهادت رسيد.
پدرش حسان نيز از ياران حضرت على (ع ) بود كه در صفين شهيد شد. نام وى
در زيارتنامه شهدا ، در شمار شهيدان كربلا آمده است (رجال الطوسى ، ص
103؛ رجال النجاشى ص 229؛ رجال ابن داود؛ قسم اول ، ص 198؛ تنقيح
المقال ، ج 2 ، ص 317؛ منتهى الامال ، ص 427؛ نقد الرجال ، ص 247؛ نفس
المهموم ، ص 136؛ امام حسن و امام حسين (ع ) ، ص 248؛ انصار الحسين ،
ص 188 بحارالانوار ، ج 45 ، ص 72).
109. عماره بن صلخب ازدى
عماره يكى از شيعيان كوفه بود كه پس از ورود مسلم به اين شهر با وى
بيعت كرد. چون مسلم به قصد نجات هانى بن عروه خروج كرد ، عماره بر آن
شد تا خود را به مسلم بن عقيل رسانده او را يارى كند. در اين حال محمد
بن اشعث كه نزديك خانه هاى بنى عماره بود ، عماره را دستگير كرد و نزد
ابن زياد برد. به دستور ابن زياد عماره را نزد قومش ازد بردند و در
مقابل ايشان گردن زدند (تاريخ الطبرى ، ج 5 ، ص 379؛ تنقيح المقال ، ج
2 ، ص 323؛ امام حسن و امام حسين (ع) ، ص 248؛ ابصار العين ص 183).
110. عمر بن حسن بن على بن ابى طالب
عمر بن حسن برادر زاده امام حسين (ع) ، پسر خردسال امام حسن (ع) بود كه
با تيرى كه از سوى دشمن به طرف او افكنده شد ، به شهادت رسيد (خوارزمى
، مقتل الحسين ، الجزء الثانى ، ص 53؛ معجم رجال الحديث ، ج 13 ، ص 25؛
تاريخ الطبرى ، ج 5 ، ص 469).
111. عمر بن حسين بن على بن ابى طالب
نام عمر بن حسين به عنوان فرزند امام حسين (ع) ، در منابع تاريخى و
مقاتل و كتب معتبر رجالى نيامده است ابن شهر آشوب به هنگام ذكر فرزندان
امام حسين (ع) كه در كربلا به شهادت رسيدند ، با قيد اينكه درباره نام
و نشان فرزندان امام حسين (ع ) اختلاف نظر وجود دارد ، از عمر بن حسين
نام مى برد (المناقب ، ج 4 ، ص 113؛ معجم رجال الحديث ، ج 13 ، ص 25).
112. عمر بن على بن ابى طالب
عمر يكى ديگر از پسران حضرت و برادر تنى ابوبكر بن على بن ابى طالب بود
كه همراه ساير برادرانش در كربلا و در كنار بزرگوارشان حضرت سيد
الشهداء به شهادت رسيد. نام مادرش ليلى دختر مسعود بن خالد بن ربعى بن
مسلم بن جندل بن نهشل بن تميمى بوده است. بنا به برخى از گزارشها ظاهرا
وى بعد از برادرش ابوبكر به شهادت رسيد و توانست
((
زحر
)) كشنده برادرش را به قتل برساند. برخى از
منابع از او به عنوان عمر الاطراف بن على ياد كرده اند. ابن داود حلى و
بيهقى از وى نام برده ، اما به شهادتش در كربلا اشاره اى نمى كنند
(خوارزمى ، 37؛ ناسخ التواريخ ، همان جا ، ص 287؛ امام حسن و امام حسين
(ع) ، ص 244؛ تنقيح المقال ، ج 2 ، 2 345؛ ابصار العين ، ص 130؛ رجال
ابن داود قسم اول ، ص 260؛ تهذيب التهذيب ، ج 7 ، ص 485).
113. عمر (عمير) بن كناد
نام عمير نيز در زيارت رجبيه به عنوان شهيد كربلا ياد شده است. برخى از
علماى رجالى معاصر بر همين اساس ، وى را در شمار شهداى كربلا معرفى
كرده اند. از عمر هم هيچ گونه نام و نشانى در منابع تاريخى و مقاتل به
چشم نمى خورد (معجم رجال الحديث ، ج 13 ، ص 51).
114. عمر بن كعب الانصارى
در زيارتنامه شهدا نام وى به عنوان شهيد كربلا آمده است. اين نام در
هيچ كدام از منابع تاريخى و مقاتل به چشم نمى خورد. بعيد نيست كه او
همان زياد بن عمرو بن عريب الصائدى ، يا عمروبن عبدالله صيداوى باشد.
شيخ طوسى نيز از يكى از اصحاب امام حسين (ع) به نام عمران بن كعب ياد
مى كند ، اما ذكرى از شهادت او به ميان نمى آورد. احتمال مى رود كه
مراد از عمران بن كعب همان عمر بن كعب باشد (رجال الطوسى ، ص 103؛
بحارالانوار ، ج 45 ، ص 70؛ امام حسن و امام حسين (ع) ، ص 248).
115. عمران بن حارث اشجعى
شيخ طوسى از وى به عنوان عمران بن كعب ياد مى كند. ابن شهر آشوب مى
نويسد كه عمران در حمله عمومى اوليه در كربلا به شهادت رسيد. منابع
متاخر نيز از او با نام عمران بن كعب بن حارثه الاشجعى ياد مى كنند
(رجال طوسى ، ص 76؛ تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 351؛ منتهى الامال ، ص 425؛
نفس المهموم ، ص 135؛ امام حسن و امام حسين (ع) ، ص 248؛ ابصار العين
، ص 99).
116. عمران بن عبدالله الخزاعى
شيخ طوسى بدون اشاره اى به شهادت او در كربلا ، وى را با نام عمران بن
عبدالله خزرجى از خزاعه از ياران امام حسين (ع) معرفى كرده است. مرحوم
مجلسى نيز در بحارالانوار ، وى را از جمله اصحاب امام و از شهداى طف
دانسته است (رجال الطوسى ، ص 103؛ تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 350؛
بحارالانوار ، ج 44 ، ص 199؛ نقد الرجال ، ص 257).
117. عمرو بن جناده بن حارث انصارى
پس از شهادت جناده بن حارث انصارى پدر عمرو ، مادرش ارينب ، از پسر
خويش خواست تا به يارى امام حسين (ع) شتافته و به ميدان نبرد رود. عمرو
كه نوجوانى بود با عشق به امام و با شجاعت به صفوف دشمن تاخت و پس از
زمانى مبارزه و قتال شجاعانه ، عاقبت به دست مالك بن نصر كندى به شهادت
رسيد و سرش از تن جدا شد (خوارزمى ، مقتل الحسين ، الجزء الثانى ، ص
25؛ الفتوح ، ج 3 ، ص 125 - 126؛ تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 327؛ منتهى
الامال ، ص 429؛ بحارالانوار ، ج 45 ، ص 28؛ امام حسن و امام حسين (ع)
، ص 248؛ ابصار العين ، ص 165).
118. عمرو بن جندب حضرمى
عمرو بن جندب از شيعيان حضرت على (ع) بود كه در جنگلهاى جمل و صفين
حضور داشت و همچنين بعد از شهادت امام ، به صف ياران امام حسن و
همراهان حجر بن عدى پيوست. پس از ولايت زياد بن اميه بر كوفه و فرستادن
حجر به شام ، عمرو بن جندب پنهان شد تا آنكه زياد هلاك گرديد. پس از
مرگ معاويه و آمدن مسلم بن عقيل به كوفه ، عمرو بن جندب با مسلم بيعت
كرد وقتى مسلم در كوفه به شهادت رسيد ، وى از اين شهر بيرون شد و به
امام حسين (ع) پيوست تا آنكه سرانجام در كربلا به شهادت رسيد (تنقيح
المقال ، ج 2 ، ص 327؛بحارالانوار ، ج 45 ، ص 73؛ قاموس الرجال ، ج 7 ،
ص 74؛ ابصار العين ، ص 100).
119. عمرو الجندعى
ابن شهر آشوب او را از شهداى كربلا و شهيدان حمله اولى آورده است. از
وى نام و نشانى در كتب تاريخى و مقاتل به چشم نمى خورد (المناقب ، ج 4
، ص 113؛ قاموس الرجال ، ج 7 ، ص 74؛ نفس المهموم ، ص 135).
120. عمرو بن خالد ازدى
ابن اعثم نوشته است كه او پس از وهب بن عبدالله عمير كلبى به ميدان
رفت. پسرش خالد نيز از جمله شهداى كربلاست. رجز عمروبن خالد را چنين
آورده اند:
اليم يا نفس الى الرحمن |
|
|
تمضين
بالروح و بالريحان |
اليوم تجزين على الاحسان |
|
|
قد
كان منك غابر الزمان |
ما خط فى اللوح لدى الديان |
|
|
فاليوم زال ذاك بالغفران |
لا تجزعى فكل حى فان |
|
|
و
الصبر اءحظى لك بالامان |
(خوارزمى ، مقتل الحسين ، الجزء الثانى ، ص 17؛ المناقب ، ج 4 ، ص 101؛
بحارالانوار ، ج 45 ، ص 18؛ الفتوح ، ج 3 ، ص 118-119؛ الملهوف ، ص
163؛ امام حسن و امام حسين (ع) ، ص 248؛ ابصار العين ، ص 101).
121. عمرو بن خالد الصيداوى
پيش از اين در گزارش رسيدن امام حسين (ع) و يارانش به عذيب الهجانات
نوشتيم كه عمرو بن خالد و سه تن از ديگر كوفيان در عذيب به امام
پيوستند و چون حر در انديشه ممانعت افتاد ، امام تهديد كرد كه با وى
خواهد جنگيد ابن اعثم از او به عنوان عمرو بن خالد ازدى ياد كرده و
رجزى را به عنوان رجز او در روز عاشورا آورده است. مامقانى او را به
عنوان عمرو بن خالد بن حكيم بن حزام اسدى صيداوى ضبط كرده است. در روز
عاشورا ، عمرو بن خالد پس از درخواست اجازه مبارزه از امام حسين (ع) به
همراه جابر بن حارث سلمانى و سعد غلام عمرو بن خالد و مجمع بن عبدالله
به ميدان جنگ رفت. در اين حال او و سايرين در محاصره افتاده اند كه
حضرت ابوالفضل با جمله اى ايشان را از محاصره نجات داد. برخى احتمال
داده اند كه عمرو بن خالد ازدى كه نام وى با صيداوى نيز آمده است با
عمرو بن خالد صيداوى تفاوت داشته باشد (بلاذرى ، انساب الاشراف ؛(ترجمه
ريحانتى رسول الله... ) ، ص 178؛ تاريخ الطبرى ، ج 5 ، ص 446؛ خوارزمى
، مقتل الحسين ، الجزء الثانى ، ص 28؛ الفتوح ، ج 3 ، ص 118؛
بحارالانوار ، ج 45 ، ص 23 و 72؛ منتهى الامال ، ص 425و 434 و 446؛
الكامل فى تاريخ ، ج 4 ، ص 74؛ الملهوف ، ص 163-164؛ تنقيح المقال ، ج
2 ، ص 330؛ نفس المهموم ، ص 129؛ امام حسن و امام حسين (ع) ، ص 248؛
ابصار العين ، ص 138).
122. عمرو بن ضبيعه بن قيس التميمى
عمرو ضبيعه بن قيس بن ثلعبه بن الضبعى التميمى ، از شهداى كربلا و
ظاهرا از شهداى حمله اولى بود. اصحاب مقاتل او را در رديف افراد شجاع
نام برده اند كه همراه عمر بن سعد از كوفه خارج شد و چون ديد كه پسر
سعد پيشنهادهاى امام حسين (ع) را رد كرد و در جنگ با آن حضرت مصمم شد
سپاه كوفيان را ترك كرد و به امام حسين (ع) پيوست (رجال الطوسى ، ص
103؛ تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 332؛ بحارالانوار ، ج 44 ، ص 199-200 و 45
، ص 72؛ منتهى الامال ، ص 425؛ نقد الرجال ، ص 251؛ امام حسن و امام
حسين (ع) ، ص 248؛ ابصار العين ، ص 102).
123. عمرو بن عبدالله جندعى
عمروبن عبدالله از كسانى بود كه در كوفه با مسلم بيعت كرد و پس از
شهادت مسلم از كوفه خارج شد و به كربلا آمد و همراه امام حسين (ع) به
شهادت رسيد. ابن شهر آشوب او را از شهداى حمله اولى دانسته است ، اما
برخى نوشته اند كه او چون مجروح شد ، از معركه بيرونش بردند و يك سال
بعد بر اثر ضربتى كه كه در كربلا به سرش رسيده بود در گذشت (المناقب ،
ج 4 ، ص 113؛ تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 333؛ بحارالانوار ، ج 45 ، ص 73؛
منتهى الامال ، ص 417؛ معجم رجال الحديث ، ج 13 ، ص 112؛ قاموس الرجال
، ج 8 ، ص 74؛ ابصار العين ، ص 152).
124. عمروبن عبدالله صيداوى (ابوثمامه عامرى )
بنا به برخى از گزارشها ، ابوثمامه از ياران حضرت على (ع) بود و در
جنگهاى جمل و صفين نيز حضور داشت. او پس از ورود مسلم بن عقيل به كوفه
با امام حسين (ع) بيعت كرد و در شمار ياران حسين بن على در آمد. وى از
سوى مسلم ماموريت جمع آورى و نگهدارى كمكهاى مالى را داشت. پيش از اين
اشاره شد كه چون معقل جاسوس ابن زياد از طريق اعتماد مسلم عوسجه به
نهانگاه مسلم بن عقيل راه يافت ، براى جلب اعتماد مسلم ، پولى را به وى
تقديم كرد ، مسلم از ابوثمانه خواست تا آن پول را تحويل گيرد. ابوثمامه
همچنين موظف بود تا قبايل تميم و همدان را براى نبرد با عبيدالله فراهم
كند. بنا به روايت ابومخنف از يوسف بن يزيد ، مسلم در آستانه خروج از
كوفه ابو ثمامه را بر ربع تميم و همدان فرماندهى داده بود.
(566) چون قيام مسلم در كوفه به نتيجه نرسيد و او در
كوفه شهيد شد ، ابو ثمامه نيز همانند تعدادى ديگر از شيعيان كوفى كه از
اين شهر به سوى امام حسين (ع) گريختند ، از كوفه گريخت و در كربلا به
امام پيوست ابوثمامه در ظهر عاشورا ، رسيدن هنگام نماز را به امام حسين
(ع) يادآورى و گفت كه مايل است تا قبل از شهادت ، آخرين نماز خويش را
با امام حسين (ع) اقامه كند. از ابوثمامه به نام صايدى نيز ياد شده
است. شيخ طوسى از او به عنوان عمروبن ثمامه ياد كرده است (تاريخ الطبرى
، ج 5 ، ص 364 و 368 و 439 و 441؛ الكامل فى التاريخ ، ج 4 ، ص 20 ،
70؛ 71؛ البدايه و النهايه ، ج 8 ، ص 53؛ رجال الطوسى ، ص 103؛ خوارزمى
، مقتل الحسين ، الجزء الثانى ، ص 20؛ تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 332؛
منتهى الامال ، ص 438؛ بحارالانوار؛ ج 45 ، ص 21 و 73؛ نقد الرجال ، ص
251؛ نهايه الارب ، ج 20 ، ص 397 و 451؛ نفس المهموم ، ص 93 و 123 و
135؛ الاخبار الطوال ، ص 238؛ ابصار العين ، ص 141).
125. عمرو بن قرظه انصارى
عمرو بن قرظه نيز از جمله ياران على (ع) و چندى نيز كارگزار خراج آن
حضرت در عين التمر بود. قرظه نيز از شهداى حمله عمومى اول در كربلاست.
نوشته اند كه چون عمرو بن قرظه در روز عاشورا به شهادت رسيد ، على
برادرش كه در سپاه عمر ابن سعد بود فرياد زد كه اى حسين ، اى دروغگو
پسر دروغگو ، برادرم را گمراه كردى و فريفتى و به كشتن دادى. امام حسين
(ع) پاسخ داد كه خدا برادرت را گمراه نكرد ، بلكه او را هدايت كرد و تو
را گمراه نمود. عمرو ظاهرا پسر قرظه بن كعب انصارى است كه نصر بن مزاحم
از وى در الغارات خويش نام برده و وى را يكى از ياران على (ع) دانسته
است (الغارات ، ج 2 ، ص 447؛ تاريخ الطبرى ، ج 5 ، ص 434؛ الكامل فى
التاريخ ، ج 4 ، ص 67؛ خوارزمى ، مقتل الحسين ، الجزء الثانى ، ص 26؛
الغارات ، ج 2 ، ص 465؛ المناقب ، ج 4 ، ص 105؛ بحارالانوار ، ج 45 ، ص
22 و 71؛ الملهوف ، ص 162 - 163؛ منتهى الامال ، ص 449- 450؛ بلاذرى ،
انساب الاشراف ، (ترجمه ريحانتى رسول الله.... ) ، ص 196؛ تنقيح المقال
، ج 2 ، ص 336؛ نفس المهموم ، ص 96 و 119؛ امام حسن و امام حسين (ع) ،
ص 248؛ ابصار العين ، ص 163).
126. عمروبن مشيعه
ابن شهر آشوب عمرو بن مشيعه را از جمله ياران امام حسين (ع) مى داند كه
در حمله اولى به شهادت رسيد (المناقب ، ج 4 ، ص 113؛ معجم رجال الحديث
، ج 13 ، ص 127).
127. عمرو بن مطاع الجعفى
عمروبن مطاع از اعراب يمنى جنوب عربستان بود. اعثم كوفى ، ابن شهر آشوب
، خوارزمى و مجلسى ، او را از جمله شهداى كربلا دانسته اند (الفتوح ، ج
3 ، ص 121؛ المناقب ، ج 4 ، ص 102؛ خوارزمى ، مقتل الحسين ، الجزء
الثانى ، ص 22؛ بحارالانوار ، ج 45 ، ص 25؛ معجم رجال الحديث ، ج 13 ،
ص 18؛ نفس المهموم ، ص 133؛ امام حسن و امام حسين (ع) ، ص 248؛ ابصار
العين ، ص 103).
128. عمير (عمرو) بن عبدالله مذحجى
عمير بن عبدالله نيز يكى ديگر از شهداى قبيله مذحج بود. ابن شهر آشوب ،
مجلسى ، خوارزمى ، اعثم كوفى و تعدادى از علماى رجال به شهادتش در
كربلا تصريح مى كنند. او در هنگام مبارزه با دشمن چنين رجز مى خواند:
قد علمت سعد و حى مذحج |
|
|
انى
لدى الهيجاء ليث محرج |
اءعلو بسيفى هامه المدجج |
|
|
و
اءترك القرن لدى التعرج |
فريسه الضبع الازل الاعرج |
(المناقب ، ج 4 ، ص 101 - 102؛ خوارزمى ، مقتل الحسين ، الجزء الثانى ،
ص 17؛ بحارالانوار ، ج 45 ، ص 18؛ الفتوح ، ج 3 ، ص 119؛ معجم رجال
الحديث ، ج 13 ، ص 158؛ جلاء العيون ، ص 395؛ منتهى الامال ، ص 434؛
نفس المهموم ، ص 132؛ ابصار العين ، ص 104).
129. عون بن عبد الله بن جعفر بن ابى طالب (عون
اكبر)
عون اكبر پسر جعفر بن ابى طالب برادر عون اصغر است
(567) كه گفته شده است كه وى نيز به همراه برادرش محمد
در كربلا به شهادت رسيد. پيش از آن اشاره شد كه عبدالله بن جعفر پس از
مايوس شدن از جلب موافقت امام حسين (ع) براى انصراف از عزيمت به كوفه ،
پسرانش عون و محمد را به كاروان حسينى ملحق ساخت و به آنان دستور داد
تا در كنار حسين بن على قرار گيرند. تعدادى از منابع و مقاتل ، مادر
عون را زينب كبرى ، دختر على (ع) و خواهر امام حسين (ع) دانسته اند و
برخى نيز نام مادر عون اكبر را جمانه دختر مسيب بن نجبه فزارى نوشته
اند بنا به نوشته ابوالفرج اصفهانى و بيهقى و ديگران ، جمانه مادر عون
اصغر بود نه مادر عون اكبر. قاتل عون بن عبدالله را عبدالله بن قحطبه
طائى نوشته و گفته اند كه پنهانى و با كمين حمله برد و عون را به شهادت
رساند. بيهقى نوشته است كه عون در زمان شهادت 55 سال داشت (لباب
الانساب ، ج 1 ، ص 361؛ مقاتل الطالبين ، ص 89 و 128؛ تاريخ الطبرى ، ج
5 ، ص 447؛ الارشاد ، ص 239 و 248؛ الاخبار الطوال ، ص 257؛ المناقب ،
ج 4 ، ص 106؛ الاصابه ، ج 4 ، ص 104- 105؛ بلاذرى ، انساب الاشراف ،
(ترجمه ريحانتى رسول الله... ) ، ص 205؛ المعارف ، ص 18 و 89؛ الطبقات
الكبرى ، جزء اول ، ص 477؛ الفتوح ، ج 3 ، ص 127؛ خوارزمى ، مقتل
الحسين ، الجزء الثانى ، ص 31 و 53؛ الاستيعاب فى معرفه الاصحاب ، ص
1247؛ الكامل فى التاريخ ، ج 4 ، ص 92؛ رجال الطوسى ، ص 102؛ اللباب ،
ج 1 ، ص 361 و 367 و 400؛ ذهبى ، تاريخ الاسلام ، ص 21؛ البدايه و
النهايه ، ج 8 ، ص 185؛ تتمه المنتهى ، ص 32؛ منتهى الامال ، ص 455 و
456 و 482؛ بحار الانوار ، ج 45 ، ص 34 و 68؛ تنقيح المقال ، ج 2 ، ص
355؛ نقد الرجال ، ص 259؛ سير اعلام النبلاء ، ج 3 ، ص 320؛ نهايه
الارب ، ج 20 ، ص 456 و 462؛ نفس المهموم ، ص 145؛ معجم رجال الحديث ،
ج 13 ، ص 169؛ امام حسن و امام حسين (ع) ، ص 245؛ ابصار العين ، ص 103.
130. عون بن عقيل
ابن شهر آشوب ، عون بن عقيل را از جمله برادران مسلم بن عقيل و از
پسران عقيل مى شمارد كه به همراه امام حسين (ع) به كربلا آمدند و در
روز عاشورا به شهادت رسيدند. در كتابهاى انساب ذكرى از عون به عنوان
پسر عقيل به چشم نمى خورد (المناقب ، ج 4 ، ص 113؛ تذكره الخواص ، ص
229؛ معجم رجال الحديث ، ج 13 ، ص 171).
131. غيلان بن عبدالرحمن
نام غيلان به عنوان شهيد كربلا در زيارت رجبيه آمده است. برخى از علماى
رجال نيز به همين اعتبار نام او را در رديف شهداى كربلا ذكر كرده اند
(معجم رجال الحديث ، ج 13 ، ص 238؛ ابصار العين ، ص 117).
132. قارب بن عبدالله دئلى (مولى حسين بن على
(ع) )
قارب يكى ديگر از موالى امام حسين (ع) بود كه در كربلا به شهادت رسيد.
مادرش كنيز و خود او از اصحاب و نزديكان حضرت سيدالشهدا محسوب مى شد.
قارب از مدينه به مكه و از آنجا به كربلا آمد و در حمله اولى به شهادت
رسيد مامقانى نام وى را قارب بن عبدالله بن اريقط ثبت كرده است (تنقيح
المقال ، ج 3 ، ص 18؛ بحارالانوار ، ج 45 ، ص 69؛ منتهى الامال ، ص
429؛ معجم رجال الحديث ، ج 14 ، ص 97؛ امام حسن و امام حسين (ع) ، ص
248؛ ابصار العين ، ص 122).
133. قاسط بن زهير تغلبى
شيخ طوسى از او به عنوان قاسط بن عبدالله ياد كرده است. ابن شهر آشوب و
مجلسى از او به عنوان شهيد كربلا ياد مى كنند. صاحب منتهى الامال از او
به نام قاسط بن زهير ياد كرده است و به پيروى از صاحب مناقب ، وى را از
شهداى حمله اول مى داند. در زيارتنامه شهدا از او و برادرش كرش ، يا
همان كردوس ، ياد شده است. مقسط نيز يكى ديگر از برادران او بود (رجال
الطوسى ، ص 104؛ المناقب ، ج 4 ، ص 113؛ تنقيح المقال ، ج 3 ، ص 18؛
بحارالانوار ج 45 ، ص 71؛ منتهى الامال ، ص 425؛ معجم رجال الحديث ، ج
14 ، ص 7؛ نقد الرجال ، ص 269؛ نفس المهموم ، ص 135؛ امام حسن و امام
حسين (ع) ، ص 248 ؛ ابصار العين ، ص 189).
134. قاسم بن حارث كاهلى
نوشته اند كه قاسم از شيعيان كوفه بود كه پس از شهادت مسلم بن عقيل
همراه سپاه عمربن سعد از اين شهر خارج شد و به سپاه امام حسين (ع)
پيوست و در كربلا در حمله اولى به شهادت رسيد نامش در زيارت رجبيه آمده
است (معجم رجال الحديث ، ج 14 ، ص 14؛ ابصار العين ، ص 117).
135. قاسم بن حبيب الازدى
شيخ طوسى قاسم را از جمله ياران امام حسين (ع) دانسته ، اما به شهادت
وى در كربلا تصريح نكرده است. در زيارت رجبيه و ناحيه از او به عنوان
شهيد ياد شده است. برخى ديگر از علماى رجال نيز قاسم را از ياران امام
حسين (ع) و از جمله شهداى كربلا دانسته اند (رجال الطوسى ، ص 104 ،
منتهى الامال ، ص 429؛ تنقيح المقال ، ج 3 ، ص 18؛ بحارالانوار ، ج 45
، ص 73؛ معجم رجال الحديث ، ج 14 ، ص 14؛ امام حسن و امام حسين (ع) ، ص
248؛ ابصار العين ، ص 104).
136. قاسم بن حسن بن على (ع)
قاسم بن حسن بن على از شهداى بنى هاشم و يكى از پسران حضرت امام حسن
مجتبى است كه همراه عموى خود به كربلا آمد و در آنجا به شهادت رسيد.
نام مادرش را رمله نوشته اند و گفته اند كه همان مادر ابوبكر بن حسن بن
على (ع) و كنيز بود. شهادت قاسم در شانزده سالگى امام حسين (ع) را
بسيار اندوهگين كرد. قاتل او را حرمله بن كاهل دانسته اند و نوشته اند
كه او با تير قاسم را به شهادت رساند. برخى نيز نوشته اند كه با شمشير
عمروبن سعد بن نفيل ازدى شهيد شد. ابومخنف به نقل از حميد بن مسلم
نوشته است پس از زخمى شدن قاسم ، امام حسين (ع) خود را به او رساند ،
اما با يورش سواران دشمن ، جنازه قاسم لگدكوب اسبان گرديد. درباره
ازدواج قاسم در شب عاشورا افسانه اى بى اساس رواج دارد (الارشاد ، ص
240 و 248؛ مقاتل الطالبين ، ص 85 -87؛ خوارزمى ، مقتل الحسين ، الجزء
الثانى ، ص 53؛ كشف الغمه ، ج 2 ، ص 185؛ اعلام الورى ، ص 242؛
بحارالانوار ، ج 44 ، ص 321 و ج 45 ، ص 42 ، 67؛ بلاذرى ، انساب
الاشراف ، (ترجمه ريحانتى رسول الله... ) ، ص 206؛ الاخبار الطوال ، ص
257؛ لباب الانساب ، ج 1 ، ص 401؛ مروج الذهب ، ج 3 ، ص 63؛ تاريخ
الطبرى ، ج 5 ، ص 447؛ الكامل فى التاريخ ، ج 4 ، ص 75؛ نهايه الارب ،
ج 20 ، ص 456 و 462؛ البدايه و النهايه ، ج 8 ، ص 185 - 186 و 189؛
الملهوف ، ص 167- 168؛ ذهبى ، تاريخ الاسلام ، ص 21؛ سير اعلام النبلاء
، ج 3 ، ص 320؛ تنقيح المقال ، ج 3 ، ص 18؛ منتهى الامال ص 457- 459 و
482؛ نفس المهموم ، ص 102 و 147؛ امام حسن و امام حسين (ع) ، ص 245؛
ابصار العين ، ص 101).
137. قره بن ابى قره الغفارى
قره بن ابى قره ، يكى ديگر از شهداى كربلا بود كه همراه امام حسين (ع)
به كربلا آمد و در آنجا به شهادت رسيد. در برخى از منابع نام او عثمان
بن فروه ، يا عروه غفارى آمده است. خوارزمى نوشته است كه قره بن ابى
قره غفارى پس از انس بن حارث كاهلى به ميدان رفت و رجز او را در هنگام
نبرد چنين نوشته اند:
قد علمت حقا بنو غفار |
|
|
و
خندف بعد بنى نزار |
بانى الليث لدى الغيار |
|
|
لاضربن معشر الفجار |
بكل عضب ذكر بتار ضربا |
|
|
وجيعا
عن بنى الاخيار |
رهط النبى الساده الابرار |
(الفتوح ، ج 3 ، ص 120؛ خوارزمى ، مقتل الحسين ، الجزء الثانى ، ص 21 ،
المناقب ، ج 4 ، ص 102؛ بحارالانوار ، ج 45 ، ص 24؛ جلاء العيون ، ص
399؛ معجم رجال الحديث ، ج 11 ، ص 125 و ج 14 ، ص 81-82؛ نفس المهموم ،
ص 132؛ ابصار العين ، ص 105).
138. قسم بن حبيب بن ابى بشر ازدى
سماوى او را در شمار شهداى كنده آورده و نوشته است كه از شيعيان كوفى
بود كه پس از تصميم عمر بن سعد براى جنگ با امام حسين (ع) از كوفيان
جدا شد و به آن حضرت پيوست و در روز عاشورا در حمله اولى به شهادت رسيد
ابن شهر آشوب و ديگران نام وى را در شمار شهداى كربلا نياورده اند
(ابصار العين ، ص 182).
139. قنعب بن عمرو النميرى
قنعب بن عمرو از شيعيان بصره بود كه پس از رسيدن امام حسين (ع) به
كربلا به ايشان پيوست و در روز عاشورا در كنار آن امام به شهادت رسيد.
برخى نوشته اند كه چون حجاج بن بدر تميمى سعدى ، نامه مسعود بن عمرو
نهشلى را براى امام حسين (ع) به كربلا آورد ، قنعب نيز با حجاج همراه
شد و به كربلا آمد. در زيارت ناحيه از قنعب به عنوان شهيد ياد شده است
(تنقيح المقال ، ج 3 ، ص 29؛ بحارالانوار ، ج 45 ، ص 72؛ منتهى الامال
، ص 429؛ معجم رجال الحديث ، ج 14؛ ص 84؛ ابصار العين ، ص 105).
140. قيس بن عبدالله همدانى
قيس از شهداى كربلا بود و نام وى در زيارت رجبيه آمده است. برخى از
علماى رجال نيز از همان ماخذ او را شهيد كربلا دانسته اند (معجم رجال
الحديث ، ج 14 ، ص 97؛ ابصار العين ، ص 117).
141. قيس بن مسهر صيداوى
قيس بن مسهر از مشهورترين ياران كوفى امام حسين (ع) بود. وى در آغاز
نامه نگارى كوفيان به امام از اعضاى دومين فرستادگانى بود كه همراه
عبدالرحمان بن عبدالله الكو الارحبى و عماره بن عبدالله السلولى ، به
همراه يكصد و پنجاه نامه وارد مكه شد و امام حسين (ع) را بر حركت به
سوى كوفه فرا خواند. كمى بعد چون امام مسلم بن عقيل را روانه كوفه كرد
قيس نيز همراه مسلم عازم بازگشت به كوفه شد. گزارشهاى موجود حكايت از
آن دارد كه قيس كمى پس از رسيدن به كوفه به سوى مكه بازگشت و چون نامه
مسلم بن عقيل مبنى بر بيعت كوفيان با او و نامه هاى ديگرى از كوفيان به
امام رسيد ، قيس بار ديگر مامور شد تا روانه كوفه شود و نامه امام را
در پاسخ به نامه هاى كوفيان ، به آنان برساند. حضور قيس بن مسهر نزد
امام پس از رسيدن خبر شهادت مسلم بن عقيل و تغيير اوضاع كوفه ، دلالت
دارد كه قيس عمده ترين پيك امام حسين (ع) ميان مكه بوده است. نوشته اند
كه چون خبر شهادت مسلم در منزل بطن الرمه به امام حسين (ع) رسيد ، آن
حضرت بار ديگر قيس يا به قولى ديگر عبدالله بن بقطر برادر رضاعى خويش
را از منزل حاجز روانه كوفه كرد تا آخرين نامه امام را به كوفه برساند.