63. سعدبن عبدالله ، مولى
عمرو بن خالد
سعد غلام عمرو بن خالد الصيداوى از جمله سه تن از كوفيانى بود كه همراه
عمروبن خالد و طرماح و مجمع بن عبدالله عائذى از كوفه گريخت و در عذيب
الهجانات به امام حسين (ع) پيوست و در روز عاشورا به شهادت رسيد. نوشته
اند كه در روز عاشورا او به همراه چند تن ديگر در محاصره افتاد كه حضرت
ابوالفضل ايشان را از محاصره نجات داد ، ولى در ادامه نبرد به شهادت
رسيد. برخى نوشته اند كه سعد جزء 5 نفرى بود كه قبل از حمله عمومى به
شهادت رسيدند (تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 16؛ بلاذرى ، انساب الاشراف ،
(ترجمه ريحانتى رسول الله... ) ، ص 178؛ تاريخ الطبرى ، ج 5 ، ص 446؛
الكامل فى التاريخ ، ج 4 ، ص 74؛ منتهى الامال ، ص 446؛ نفس المهموم ،
ص 129؛ امام حسن و امام حسين (ع) ، ص 247؛ ابصار العين ، ص 201).
64. سعيد (سعد) بن عبدالله حنفى
سعيد يا سعد ، يكى ديگر از شهداى كربلاست. او از جمله كسانى بود كه به
هنگام حضور امام حسين (ع) در مكه ، به همراه هانى بن هانى السبيعى ،
دومين دسته از نامه هاى كوفيان را به مكه آورد و خواستار حركت سريع
امام به سوى كوفه شد. نوشته اند كه چون امام حسين (ع) در ظهر عاشورا بر
آن شد تا نماز را اقامه كند سعيد بن عبدالله در مقابل امام حسين (ع)
ايستاد تا امام بدون اصابت تير به اقامه نماز بپردازد. سعيد در اين حال
مورد اصابت تير دشمن قرار گرفت و به شهادت رسيد. وى از جمله كسانى بود
كه در شب عاشورا جدا شدن از امام حسين (ع) را تقبيح كرد (رجال الطوسى ،
ص 101؛ تاريخ يعقوبى ، ج 2 ، ص 178؛ الفتوح ، ج 3 ، ص 124؛ الارشاد ، ص
202؛ قاموس الرجال ، ج 5 ، ص 566؛ بحارالانوار ، ج 45 ، ص 26 و 70؛
خوارزمى ، مقتل الحسين ، الجزء الثانى ، ص 20 - 21 و 24؛ تاريخ الطبرى
، ج 5 ، ص 352 و 441؛ الكامل فى التاريخ ، ج 4 ، ص 71؛ البدايه و
النهايه ، ج 8 ، ص 151 و 177؛ نهايه الارب ، ج 20ص 435؛ الملهوف ص
الامامه و السياسه ، ج 2 ، ص 4؛ مقاتل الطالبيين ، ص 93؛ المناقب ، ج 4
، ص 103؛ تاريخ ابن خلدون ، ج 2 ، ص 22؛ بلاذرى ، انساب الاشراف ،
(ترجمه ريحانتى رسول الله... ) ، ص 200؛ منتهى الامال ، ص 440؛ نفس
المهموم ، ص 133؛ تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 28؛ امام حسن و امام حسين (ع)
، ص 247؛ ابصار العين ، ص 89).
65. سلمان بن مضارب بن قيس بجلى
برخى از علماى رجال از او نيز با تامل ، به عنوان يكى از اصحاب امام
حسين (ع) و شهيد كربلا نام برده و نوشته اند كه وى پسر عموى زهير بن
قيس و همراه قيس در بعد از ظهر عاشورا به شهادت رسيد (تنقيح المقال ، ج
2 ، ص 48؛ قاموس الرجال ، ج 5 ، ص 208 معجم رجال الحديث ، ج 8 ، ص 185؛
امام حسن و امام حسين (ع) ، ص 247؛ ابصار العين ، ص 172).
66. سليمان ، مولى الحسين (ع)
نام او را به اختلاف ، سليمان و سلمان نوشته اند. كنيه اش نيز ابارزين
ثبت شده است. در اكثر منابع از سليمان ، به عنوان يكى از موالى حضرت
امام حسين (ع) و شهيد راه كربلا ياد شده است ، اما اعثم مى نويسد كه
نامش دراع و برادر شيرى امام حسين (ع) بود. سليمان قبل از واقعه كربلا
به دستور امام حسين (ع) ، در هنگامى كه امام از مكه به مدينه رسيده بود
و در مكه استقرار داشت ، براى رساندن نامه امام به احنف بن قيس ، منذر
بن جارود ، مسعود بن عمرو و قيس بن هيثم ، از بزرگان بصره به سوى اين
شهر رهسپار شد. در اين زمان هنوز عبيدالله بن زياد به كوفه نرفته بود.
وى چون از خبر ورود سليمان به بصره آگاه شد ، او را يافته و به شهادت
رساند. متاسفانه به دليل سكونت منابع و مقاتل درباره سليمان ، از
چگونگى ورود وى به بصره و كيفيت دستگيرى و شهادت او ، اطلاعى در دست
نداريم. نام قاتل او را سليمان بن عوف حضرمى نوشته اند (رجال الطواسى ،
ص 101؛ تاريخ الطبرى ، ج 5 ، ص 357 - 358 و 469؛ الفتوح ، ج 5 ، ص 42؛
الكامل فى التاريخ ، ج 4 ، ص 23 و 93؛ الاخبار الطوال ، ص 232؛
بحارالانوار ، ج 44 ، ص 337 و 339 و 340 و جلد 45 ، ص 69؛ رجال ابن
داود ، قسم اول ، ص 178؛ نهايت الارب ، ج 20 ، ص 462؛ الطبقات الكبرى ،
جزء الاول ، ص 477؛ الكامل فى التاريخ ، ج 4 ، ص 93 ؛ الملهوف ، ص 110؛
تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 65؛ نقد الرجال ، ص 162؛ ابصار العين ، ص 121 ،
امام حسن و امام حسين (ع) ، ص 247).
67. سوار بن منعم بن حابس همدانى النهمى
نام وى در برخى از منابع رجالى به عنوان شهيد كربلا آمده است. برخى نام
او را سوار بن ابى عمير نوشته اند. به همين جهت برخى تصور كرده اند كه
آنان دو نفر بوده اند. وى از بيعت كنندگان كوفه با امام حسين (ع) كه پس
از شهادت مسلم از اين شهر خارج شد و به امام حسين (ع) پيوست. سوار در
حمله اولى مجروح شد. او را به عنوان اسير نزد عمر بن سعد بردند. ابن
سعد در آغاز بر آن بود تا او را بكشد ، اما با شفاعت قوم وى آزاد شد.
سوار شش ماه پس از آزادى ، بر اثر زخم روز عاشورا در گذشت. به همين
دليل نيز در زيارات شهدا از وى به عنوان مجروح ياد شده است بلاذرى او
را با نام سوار بن ابى خمير يكى از بنى فهم جابرى همدانى آورده است.
مجلسى نيز از او با نام سوار بن ابى حمير الفهمى الهمدانى ذكر مى كند
(رجال طوسى ، ص 101؛ بحارلانوار ، ج 45 ، ص 73؛ بلاذرى ، انساب الاشراف
، (ترجمه ريحانتى رسول الله... )ت ص 203؛ تاريخ المقال ، ج 2 ، ص 71؛
معجم رجال الحديث ، ج 8 ، ص 320؛ منتهى الامال ، ص 426؛ نقد الرجال ، ص
164؛ قاموس الرجال ، ج 5 ، ص 324؛ نفس المهموم ، ص 135؛ امام حسن و
امام حسين (ع) ، ص 247؛ ابصار العين ، ص 151).
68. سويد بن عمرو بن ابى المطاع الخثعمى
سويد نيز از ياران بسيار واراسته و شجاع امام حسين (ع) و مردى كثير
الصلوه بود. نوشته اند كه در روز عاشورا زخم برداشت و به حالت احتضار
افتاد ، امام در همان حال چون شنيد كه ندا مى دهند امام حسين (ع) كشته
شد جانى دوباره گرفت و چون شمشيرش را گرفته بودند ، كارد خويش را
برگرفت و دوباره به جنگ پرداخت تا به شهادت رسيد. رجز او را در روز
عاشورا چنين نوشته اند:
اليوم قد طاب لنا القراع |
|
|
دون
حسين الضرب و السطاع |
نرجو بذالك الفوز و الدفاع |
|
|
عن حر
نار حين لاانتقاع |
(رجال الطوسى ، ص 101؛ تاريخ الطبرى ، ج 5 ، ص 453؛ الكامل فى التاريخ
، ج 4 ، ص 79؛ بحارالانوار ، ج 45 ، ص 24 و 26؛ المناقب ، ج 4 ، ص 102؛
البدايه و النهايه ، ج 8 ، ص 185؛ نهايه الارب ، ج 20 ، ص 455؛ مقتل
الحسين ، الجزء الثانى ، ص 22 و 24؛ الملهوف ، ص 165 166؛ خوارزمى ،
منتهى الامال ، ص 450؛ تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 72؛ جلاء العيون ص 399؛
نقد الرجال ، ص 164؛ نفس المهموم ، ص 129 - 130؛ امام حسن و امام حسين
(ع) ، ص 247؛ ابصار العين ، ص 172).
69. سيف بن حارث بن سريع همدانى
سيف بن ابى الحارث بن سريع الجابرى ، يكى ديگر از شهداى طف بود. او يكى
از نوجوانان سپاه امام حسين (ع) بود كه همراه پسر عمويش
(561) مالك بن عبدبن سريع با اصرار و الحاح و گريه و
زارى از امام اجازه جنگ خواستند و به ميدان رفته ، به شهادت رسيدند. او
و پسر عمويش عبدالله بن عبد بن سريع ، به جابريان كه بطنى از همدان بود
، اشتهار دادند (تاريخ الطبرى ، ج 5 ، ص 443؛ الكامل فى التاريخ ، ج 4
، ص 72؛ خوارزمى ، مقتل الحسين ، الجزء الثانى ، ص 27؛ نهايه الارب ، ج
20 ، ص 454؛ ابن دريد ، الاشتقاق ، ص 420؛ بحارالانوار ، ج 45 ، ص 31 و
72؛ جلاء العيون ، ص 400؛ روضه الشهداء ، ص 307 معجم رجال الحديث ، ج 8
، ص 363 بلاذرى ، انساب الاشراف ، (ترجمه ريحانتى رسول الله... ) ، ص
203؛ منتهى الامال ، ص 443؛ امام حسن و امام حسين (ع) ، ص 247؛ ابصار
العين ، ص 149).
70. سيف بن عبدالله مالك عبدى (سيف بن مالك )
شيخ طوسى از او با نام سيف بن مالك ياد كرده است. سيف نيز از شهداى
كربلاست كه به همراه ادهم بن اميه و يزيد بن ثبيت و پسران او به يارى
امام حسين (ع) شتافت و در كربلا به شهادت رسيد. برخى نوشته اند كه او
در هنگام نماز ظهر به نبرد پرداخت و در همان زمان به شهادت رسيد (رجال
الطوسى ، ص 101؛ بحارالانوار ، ج 45 ، ص 72؛ رجال طوسى ، ص 74؛ منتهى
الامال ، ص 425 - 426؛ نفس المهموم ، ص 135؛ امام حسن و امام حسين (ع)
، ص 247؛ انصار الحسين ، ص 185).
71. شبيب بن جراد الكلابى
شبيب يكى از دلاوران و جنگاوران كوفه و از شيعيان و اصحاب حضرت على (ع)
بود. در برخى از منابع تاريخى به حضور شبيب در جنگ صفين اشاره شده است.
وى نيز از جمله كسانى بود كه در كوفه براى امام حسين (ع) بيعت مى گرفت.
بعد از قتل مسلم بن هقيل ، شبيب نيز همراه سپاه عمر بن سعد به كربلا
آمد ، اما در شب عاشورا به سپاه امام حسين (ع) پيوست و در روز عاشورا
به شهادت رسيد. نوشته اند كه شبيب با حضرت ابوالفضل و برادرانش
خويشاوندى قبيله اى داشت و با ام البنين مادر عباس از يك تيره بود. به
همين دليل هم وقتى از سپاه ابن سعد به سوى امام حسين (ع) آمد ، ابتدا
به حضرت ابوالفضل و برادران او پيوست و از طريق آنان به حضور امام حسين
(ع) رسيد (تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 80).
72. شبيب بن عبدالله النهشلى ، مولى حارث بن
سريع
شبيب بن عبدالله النهشلى البصرى ، يكى ديگر از شهداى كربلا و مولى حارث
بن سريع همدانى جابرى و از اصحاب امام حسين (ع) بود كه در روز عاشورا
در حمله اولى به شهادت رسيد. اين گزارش را طوسى در رجال خود آورده است.
مامقانى نيز همين گزارش را به نقل از شيخ طوسى ذكر كرده است. مرحوم
مجلسى نيز در بحارالانوار ، نام شبيب را شبيب بن الحارث بن سريع ثبت
كرده ، او را از جمله شهداى كربلا معرفى مى كند
((
رجال الطوسى ، ص 101؛ تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 81؛ بحارالانوار ، ج 44 ،
ص 199 و ج 45 ، ص 73؛ معجم رجال الحديث ، ج 9 ، ص 12؛ رجال طوسى ، ص
271؛ نقد الرجال ، ص 166؛ امام حسن و امام حسين (ع) ، ص 247؛ ابصار
العين ، ص 150).
73. شوذب ، مولى شاكربن عبدالله همدانى شاكرى
شوذب مولى شاكر بن عبدالله ، يكى از شهداى كربلاست كه در روز عاشورا با
كسب اجازه از حضرت امام حسين (ع) و پس از حنظله بن سعد الشبامى به
ميدان جنگ رفت و به شهادت رسيد. برخى وى را از شيعيان سابقه دار و
قديمى نوشته اند و برخى نيز آورده اند كه او پسر عروه بن طرق و از
قبيله غفار بود (رجال الطوسى ، ص 101؛ الارشاد ، ص 238؛ خوارزمى ، مقتل
الحسين ، الجزء الثانى ، ص 22 ، 26 و 33؛ تاريخ الطبرى ، ج 5 ، ص 443؛
الكامل فى التاريخ ، ج ، ص 73؛ نهايه الارب ، ج 20 ، ص 454؛ اعلام
الورى ، ص 242؛ تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 88؛ بحارالانوار ، ج 45 ، ص 28
- 29 ، 71 و 73؛ مستدرك الوسايل ، ج 3 ، ص 811؛ منتهى الامال ، ص 444؛
نقد الرجال ، ص 268؛ نفس المهموم ، ص 128؛ امام حسن و امام حسين (ع)
، ص 247؛ ابصار العين ، ص 147).
74. ضرغامه بن مالك تغلبى
ضرغامه يا ضرغام از شهداى حمله اولى در كربلا بود. برخى نقل كرده اند
كه بعد از نماز ظهر به مبارزه بيرون شد و شهيد گشت
((
رجال الطوسى ، ص 101؛ المناقب ، ص 113؛ تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 106؛
بحارالانوار ، ج 44 ، ص 199 - 200 و ج 45 ، ص 18 و 71؛ منتهى الامال ،
ص 425؛ معجم رجال الحديث ، ج 9 ، ص 146؛ قاموس الرجال ، ج 5 ، ص 541؛
نقد الرجال ، ص 174؛ نفس المهموم ، ص 135؛ امام حسن و امام حسين (ع) ،
ص 247؛ ابصار العين ، ص 189).
75. طرماح بن عدى
شيخ طوسى نام او را در شمار اصحاب حضرت امام حسين (ع) آورده. صاحب
مستدرك مى نويسد كه وى فرستاده حضرت على (ع) به سوى معاويه شد كه بعدها
در شمار اصحاب امام حسين (ع) در آمد و به كربلا آمده و در طف به شهادت
رسيد (رجال الطوسى ، ص 102؛ مستدرك الوسايل ، ج 3 ، ص 813؛ البدايه و
النهايه ، ج 8 ، ص 174؛ تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 109؛ بحارالانوار ، ج
44 ، ص 378؛ نقد الرجال ، ص 174؛ منتهى الامال ، ص 403؛ نفس المهموم ،
ص 84 - 86؛ نهايه الارب ، ج 20 ، ص 420 - 421).
76. عابس بن ابى شبيب شاكرى همدانى
عابس از مردان شجاع كوفه بود. پس از ورود مسلم بن عقيل به كوفه به
همكارى فعال با فرستاده امام حسين (ع) و به يارى پرداخت. هموست كه متن
نامه مسلم بن عقيل به امام حسين (ع) ، مبنى بر بيعت 20 هزار نفر از
كوفيان ، با آن حضرت را از كوفه به مكه برد و به امام تقديم كرد. چنان
كه پيش از اين گفته ايم ، در ميان شيعيان كوفه عابس از جمله شيعيانى
بود كه پس از ورود مسلم به كوفه مى كوشد تا به فرستاده امام اطلاعاتى
واقعى ارائه كند و از هر گونه مبالغه در باب واقعيات كوفه اجتناب ورزد.
عابس چنان كه نزد مسلم بن عقيل سوگند خورده بود ، هم به فرستاده امام
حسين (ع) وفادار ماند ، هم پس از شهادت وى ، كوفه را ترك كرد و به
كاروان حسينى پيوست. نوشته اند كه چون عابس مردى شجاع بود و كسى
توانايى رويارويى با وى را نداشت ، وقتى در روز عاشورا وارد ميدان نبرد
شد ، به دستور عمربن سعد ، او را سنگباران كردند تا مجبور به نبرد
رويارويى و نزديك با عابس نگردند. عابس پس از آنكه توانست تعداد
زيادى از كوفيان را از پاى در آورد ، از شدت جراحات تيرهابه زمين
افتاد. پس از شهادت وى افراد كثيرى مدعى كشتن او شدند ، تا بلكه
بتوانند قتل عابس دلير را به افتخارى براى خود تبديل كنند. وقتى ابن
سعد با اين ادعاها رو به رو شد ، فرياد زد كه هيچ كس عابس را به تنهايى
به قتل نرساند ، بلكه همگى شما در كشتن عابس شريكيد (تاريخ الطبرى ، ج
5 ، ص 375 و 443؛ الفتوح ، ج 3 ، ص 51؛ خوارزمى ، مقتل الحسين ، الجزء
الثانى ، ص 26 ، الكامل فى التاريخ ، ج 4 ، ص 73؛ البدايه و النهايه ،
ج 8 ، ص 185؛ رجال الطوسى ، ص 103؛ بحارالانوار ، ج 45؛ ص 28 و 73؛
بلاذرى ، انساب الاشراف ، (ترجمه ريحانتى رسول الله... ) ، ص 202؛
الارشاد ، ص 238؛ تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 112؛ نقد الرجال ، ص 176؛
منتى الامال ، ص 373 و 444 - 446؛ نهايه الارب ، ج 20؛ ص 454؛ امام حسن
و امام حسين (ع) ، ص 247؛ ابصار العين ، ص 145).
77. عامربن جليده
عامربن جليده در زيارت رجبيه به عنوان شهيد كربلا آمده است. در منابع
متقدم و مقاتل نام و نشانى از وى به چشم نمى خورد (معجم رجال الحديث ،
ج 9 ، ص 189؛ ابصار العين ، ص 115).
78. عامر بن ملك
نام عامر نيز در زيارت رجبيه به عنوان شهيد كربلا آمده است ، اما نام و
نشان او نيز در منابع و مقاتل خبرى موجود نيست (معجم رجال الحديث ، ج
)) ، ص 201؛ ابصار العين ، ص 115).
79. عامر بن مسلم بن طريف عبدى
عامر بن مسلم العبدى و مولاى ابو سالم از شيعيان امام حسين (ع) در بصره
بودند كه همراه سيف بن مالك و ادهم بن اميه به همراهى يزيد بن نبيط و
پسران او از بصره به كربلا آمدند تا امام حسين (ع) را يارى كنند. شيخ
طوسى از او به نام عامر بن مسلم و مجهول ياد كرده است
(( ابن حزم ، جمهره انساب العرب ، ص 293؛ رجال الطوسى ، ص 103؛
اللباب ، ج 2 ، ص 359؛ منتهى الامال ، ص 425 و 428؛ تنقيح المقال ، ج 2
، ص 117؛ معجم رجال الحديث ، ج 12 ، ص 251؛ بحارالانوار ، ج 45 ، ص 72؛
نفس المهموم ، ص 135؛ امام حسن و امام حسين (ع) ، ص 247؛ ابصار العين
، ص 185).
80. عباد بن مهاجر بن ابى مهاجر جهنى
شيخ طوسى از او به عنوان عياض بن ابى مهاجر ياد كرده است. عباد يا عياض
، يكى ديگر از شهداى كربلا بود كه در عاشورا به شهادت رسيد. او از اهل
آبهاى جهينه اطراف كوفه بود كه از آنجا به سوى امام حركت كرد و به سپاه
ايشان پيوست (رجال الطوسى ، ص 103؛ تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 123؛ قاموس
الرجال ، ج 5 ، ص 221؛ امام حسن و امام حسين (ع) ، ص 247؛ ابصار العين
، ص 190).
81. عبدالاعلى بن يزيد بن شجاع كلبى
عبدالاعلى جنگجوى شجاعى از شيعيان كوفه بود كه با مسلم بيعت كرد. او در
اين شهر از مردم براى امام حسين (ع) بيعت مى گرفت. چون مردم از مسلم
روى گردان شدند ، دستگير و زندانى شد و به دستور ابن زياد گردنش را
زدند. بلاذرى از اين شهيد راه امام حسين (ع) نام مى برد و مى نويسد كه
در كربلا كشته شد. طبرى به نقل از ابن جناب كلبى درباره وى نوشته است :
كثير يكى از مردم كلب به نام عبدالاعلى را ديد. وى سلاح پوشيده بود. و
با تنى چند جوانان كوفه آهنگ ابن عقيل را داشت. كثير عبدالاعلى را گرفت
و نزد ابن زياد برد. وقتى عبدالله بن زياد ، مسلم بن عقيل و هانى بن
عروه را كشت ، عبدالاعلى كلبى را نزد خود خواند و به او گفت ، قصه خويش
را با من بگو. گفت خدايت قرين صلاح بدارد ، بيرون آمده بودم كه ببينم
مردم چه مى كنند كه كثير بن شهاب مرا گرفت. ابن زياد گفت : قسم ياد كن
كه جز به خاطر آنچه مى گويى بيرون نيامده بودى. چون عبدالاعلى قسم ياد
نكرد ، بنابر اين عبيدالله دستور داد تا او را به ميدان جبانه السبيع
بردند و گردن زدند (تاريخ الطبرى ، ج 5 ، ص 369 - 370 و 379؛ قاموس
الرجال ، ج 5 ، ص 257؛ بلاذرى ، انساب الاشراف ، (ترجمه ريحانتى رسول
الله... ) ، ص 204؛ تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 133؛ امام حسن و امام حسين
(ع) ، ص 247؛ ابصار العين ، ص 180.
82. عبدالرحمن بن عبدالله الكدن الارحبى
الهمدانى
عبدالرحمن بن عبدالله بن كدر (كدن ) ارحبى همدانى نيز يكى ديگر از
شهداى حمله اولى در كربلا بود. پيش از اين به نقل از ابومخنف آورديم كه
عبدالرحمان بن عبدالله الكوا الارحبى ، از اعضاى دومين دسته از
فرستادگان كوفيان بود كه همراه قيس بن مسهر و عماره بن عبدالله السلولى
، وارد مكه شد و يكصد و پنجاه نامه كوفيان را به امام حسين (ع) تقديم
كرد. ابومحنف افزوده است كه امام حسين (ع) او را همراه مسلم بن عقيل و
قيس بن مسهر و عماره بن عبدالله السلولى به كوفه فرستاد و به او و ديگر
همراهانش دستور داد تا از متقيان باشند (تاريخ الطبرى ، ج 5 ، ص 325 و
354؛ رجال الطوسى ، ص 103؛ معجم رجال الحديث ، ج 9 ، ص 336؛
بحارالانوار ، ج 45 ، ص 73؛ مسترك الوسايل ، ج 3 ، ص 817؛ تنقيح
المقال ، ج 2 ، ص 145؛ منتهى الامال ، ص 426؛ نقد الرجال ، ص 186؛ نفس
المهموم ، ص 135؛ امام حسن و امام حسين (ع) ، ص 247؛ ابصار العين ، ص
148).
83. عبدالرحمن بن عبدالله يزنى
نام وى در منابع متعددى به عنوان شهيد كربلا آمده است. خوارزمى و ابن
شهر آشوب از اين جمله اند. برخى احتمال داده اند كه او همان شهيدى است
كه نامش در رجبيه به عنوان عبدالرحمن بن عبدالله ازدى آمده است. صاحب
انصار الحسين مى نويسد كه صاحب معجم رجال الحديث نوشته است كه
عبدالرحمن بن عبدالله يزنى ، همان عبدالرحمن بن عبدالله بن كدن ارحبى
است ، ولى با اين نظر موافقت نداريم (معجم رجال الحديث ، ج 9 ، ص 349؛
خوارزمى ، مقتل الحسين ، الجزء الثانى ، ص 21؛ ناسخ التواريخ ، ج 6 ، ص
273؛ الفتوح ، ج 3 ، ص 119 - 120؛ بحارالانوار ، ج 45 ، ص 22؛ جلاء
العيون ، ص 397؛ ابصار العين ، ص 96).
84. عبدالرحمن بن عبد ربه انصارى خزرجى
وى از اصحاب حضرت على (ع) بود. برخى نيز او را از اصحاب رسول خدا
دانسته اند كه در كربلا به شهادت رسيد. وى در شب عاشورا به استقبال از
شهادت خويشتن را آرايش و نظافت مى كرد. ابومخنف از طريق غلام عبدالرحمن
كه در شب عاشورا همراه وى و ديگر ياران امام حسين (ع) حاضر بود ،
گزارشى از خشنودى اصحاب امام در آن شب آورده است. صاحب معجم رجال
الحديث متذكر شده است كه شيخ در رجال خويش ، يك بار او را از اصحاب على
(ع) شمرده و يك باز نيز از اصحاب امام حسين (ع)
((
تاريخ الطبرى ، ج 5 ، ص 423؛ الكامل فى التاريخ ، ج 4 ، ص 60؛ رجال
الطوسى ، ص 103؛ تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 145؛ معجم رجال الحديث ، ج
)) ، ص 334؛ مثير الاحزان ، ص 54؛ الملهوف ، ص
154- 155؛ منتهى الامال ، ص 415؛ امام حسن و امام حسين (ع) ، ص 247؛
ابصار العين : ص 164).
85. عبدالرحمن بن عزره (عروه ) بن حراق الغفارى
برخى او را به نام عبدالرحمن ابى عزره ثبت كرده و نوشته اند كه نام ابى
عزره عبدالعزى بن عمرو بن حر بن حارثه بن غفار بود. برخى نيز نامش را
عبدالرحمن بن عروه بن حراق نوشته اند. در برخى از منابع رجالى آمده است
كه حراق جد عبدالرحمن ، از اصحاب حضرت على (ع) بود. در جنگهاى جمل و
صفين و نهروان شركت داشت. گفته شده است كه عبدالرحمن از جمله ياران
امام حسين (ع) بود كه در لحظات جنگيدن امام حسين (ع) ، در پيش آن امام
به شهادت رسيد در زيارت رجبيه از دو برادر به نام عبدالرحمن و عبدالله
الغفاريين ياد شده است كه مراد از اولى ، همين عبدالرحمن بن عزره است
(جمهره النسب ، ص 156؛ تاريخ الطبرى ، ج 5 ، ص 442؛ الكامل فى التاريخ
، ج 4 ص 72؛ بلاذرى ، انساب الاشراف ، (ترجمه ريحانتى رسول الله... ) ،
ص 204؛ خوارزمى ، مقتل الحسين ، الجزء الثانى ، ص 27؛ البدايه و
النهايه ، ج 8 ، ص 184؛ نهايه الارب ، ج 7 ، ص 191؛ رجال الطوسى ، ص
103؛ تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 146؛ جلاء العيون ، ص 40 ، معجم رجال
الحديث ، ج 9 ، ص 339؛ بحارالانوار ، ج 44 ، ص 320 و ج 45 ، ص 28 - 29
و 71؛ نهايه الارب ، ج 20 ، ص 453؛ منتهى الامال ، ص 443؛ روضه الشهداء
، ص 299؛ نقد الرجال ، ص 186؛ نفس المهموم ص 127؛ امام حسن و امام حسين
(ع) ، ص 247؛ ابصار العين ، ص 96).
86. عبدالرحمن بن عقيل بن ابى طالب
برخى نوشته اند كه عبدالرحمن بن عقيل از شهداى بنى هاشم در كربلاست و
با تير عروه ختعمى به شهادت رسيد. بنا به گزارش ابوالفرج اصفهانى ،
مادر عبدالرحمن كنيز بود. همين مورخ مى نويسد كه قاتل وى عثمان بن خالد
جهنى و بشر بن شوط (حوط يا احواط) قابضى همدانى بودند. پيش از اين
اشاره شده كه در زمان غلبه مختار بر كوفه ، آنان را گرفته و گردن زدند
و سپس در آتش سوزاندند (مقاتل الطالبيين ، ص 90؛ تاريخ الطبرى ، ج 5 ،
ص 447 و ج 6 ، ص 58؛ الكامل فى التاريخ ، ج 4 ، ص 75؛ و 92 الفتوح ج 3
، ص 126 - 127؛ بلاذرى ، انساب الاشراف ، (ترجمه ريحانتى رسول
الله... ) ، ص 205؛ البدايه و النهايه ، ج 8 ، ص 158 و 189؛ الارشاد ،
ص 239 و 249؛ الاخبار الطوال ، ص 257؛ تذكر الخواص ، ص 229؛
بحارالانوار؛ ج 45 ، ص 33 - 34 ، 44 ، 68؛ نهايه الارب ، ج 20 ، ص 456؛
خوارزمى ، مقتل الحسين ، الجزء الثانى ، ص 30و 53؛ تنقيح المقال ، ج 2
، ص 146؛ معجم رجال الحديث ، ج 9 ، ص 339؛ قاموس الرجال ، ج 6 ، ص
130؛ منتهى الامال ، ص 457 و 482؛ نفس المهموم ، ص 146؛ امام حسن و
امام حسين (ع) ، ص 245؛ ابصار العين ، ص 118).
87. عبدالرحمن بن مسعود التيمى
در برخى از منابع متاخر آمده است كه عبدالرحمن نيز يكى ديگر از ياران
امام حسين (ع) بود كه همراه سپاه ابن سعد از كوفه خارج شد و چون به
كربلا آمد ، همراه پدرش مسعود بن الحجاج به امام حسين (ع) پيوست و در
روز عاشورا ، در حمله اولى به شهادت رسيد (تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 148؛
منتهى الامال ، ص 427؛ امام حسن و امام حسين (ع) ، ص 248).
88. عبدالرحمن بن يزيد
نام او در زيارت رجبيه آمده است. نام و نشانى از وى در كتابهاى تاريخ و
مقاتل موجود نيست. صاحب رجال الحديث نيز به استناد زيارت رجبيه ، از
عبدالرحمن با نام شهيد كربلا نام مى برد. بعيد نيست كه عبدالرحمن يكى
ديگر از پسران يزيد بن نبيط باشد (ابصار العين ، ص 115؛ معجم رجال
الحديث ، ج 9 ، ص 353).
89. عبدالله بن ابى عزره (عروه ) بن حراق
الغفارى
اين شهيد كه نامش را به اختلاف عبدالله بن عروه ، عبدالله بن غزره و يا
غرره نوشته اند از بنى غفار و برادر عبدالرحمن غفارى است از او و
برادرش به عنوان شجاعان كوفه ياد كرده اند. بنا به گزارش برخى از
مورخان و اصحاب مقاتل ، عبدالله نيز همانند برادرش ، از اصحاب حضرت على
(ع) بود و در جنگهاى قبلى ، همراه آن حضرت شركت داشتند (جمهره النسب ،
ص 156؛ تاريخ الطبرى ، ج 5 ، ص 442؛ الكامل فى التاريخ ، ج 4 ، 72؛
بلاذرى ، انساب الاشراف ، (ترجمه ريحانتى رسول الله... ) ، ص 204؛ معجم
رجل الحديث ، ج 10 ، ص 254؛ خوارزمى ، مقتل الحسين ، الجزء الثانى ، ص
27؛ البدايه و النهايه ، ج 8 ، ص 184؛ نهايه الارب ، ج 20 ، ص 453؛
رجال الطوسى ، ص 103؛ جلاء العيون ، ص 40؛ بحارالنوار ، ج 44؛ ص 320 و
ج 45 ، ص 29؛ منتهى الامال ، ص 443؛ نفس المهموم ، ص 127 و 135؛ نقد
الرجال ، ص 52؛ امام حسن و امام حسين (ع) ، ص 248؛ ابصار العين ، ص
97).
90. عبدالله بن بشر خثعمى
در برخى از منابع متاخر نيز بشر را يكى ديگر از شهداى كربلا شمرده اند
كه به حسين (ع) پيوست و در كربلا به شهادت رسيد. در منابع و مقاتل ،
ذكرى از وى در ميان نيست. علامه شوشترى نيز درباره شهادت عبدالله ترديد
كرده است منتهى الامال ، ص 429؛ تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 170؛
بحارالانوار ، ج 45 ، ص 248؛ امام حسن و امام حسين (ع) ، ص 248؛ قاموس
الرجال ، ج 6 ، ص 267؛ انصار الحسين ، ص 172).
91. عبدالله بن بقطر
عبدالله بن بقطر يا يقطر را برخى برادر رضاعى امام حسين (ع) و برخى نيز
به خطا برادر رضاعى قيس بن مسهر صيداوى نوشته اند در برخى از كتابها به
نام عبدالله بن يقطر ياد شده است كه به حسب توضيح علامه شوشترى خطاست و
صحيح آن بقطر است. آورده اند كه وقتى كه نامه امام حسين (ع) را از محل
زباله براى مسلم بن عقيل مى برد به دست حصين بن نمير ازدى در حدود
قادسيه دستگير شد و او را به نزد عبيدالله بن زياد فرستادند. پسر زياد
دستور داد تا گردنش را بزنند. نام قاتل وى را عبدالملك بن عمير لخمى
ثبت كرده اند. برخى نيز چون شيخ طوسى گزارش مربوط به قيس بن مسهر
صيداوى ، مبنى بر افكندن او از بالاى قصر حكومتى را را براى عبدالله
نوشته اند (رجال الطوسى ، ص 103؛ تاريخ الطبرى ، ج 5 ، ص 469؛ الكامل
فى التاريخ ، ج 4 ، ص 42 - 43 و 92؛ البدايه و النهايه ، ج 8 ، ص 189؛
سير اعلام النبلاء ، ج 3 ، ص 299؛ مستدرك الوسايل ، ج 3 ، ص 855؛ نهايه
الارب ، ج 20 ، ص 414؛ بحارالانوار ، ج 44 ، ص 199؛ قاموس الرجال ، ج 6
، ص 265؛ رجال بن داود ، ص 217؛ نقد الرجال ، ص 210؛ رجال بحر العلوم ،
ج 4 ، ص 31 - 32 و 42؛ جامع الرواه ، ج 1 ، ص 518؛ ابصار العين ، ص
121؛ قاموس الرجال ، ج 6 ، ص 665؛ منتهى الامال ، ص 440؛ ناسخ التواريخ
، ج 6 ، ص 22؛ تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 224).
92. عبدالله بن حسن بن على بن ابى طالب
عبدالله بن حسن ، پسر امام حسن (ع) ، مادرش دختر سليل بن عبدالله و
دختر برادر جرير بن عبدالله بجلى بود. طبرى مى نويسد كه مادرش كنيز
بود. بنا به روايتى از امام محمد باقر (ع) ، حرمله بن كاهل اسدى ،
عبدالله بن حسن را به شهادت رسانيد. عمه اش حضرت زينب كوشيد تا او را
از رفتن به ميدان باز دارد ، امام عبدالله گفت كه عمويش را در نبرد
تنها نخواهد گذاشت. شيخ مفيد نيز نوشته است كه به هنگام شهادت ، هنوز
به سن بلوغ نرسيده بود. شيخ مفيد همچنين آورده است كه :
(( پسران امام حسن كه در كربلا به شهادت رسيدند
عبارت بودند از: قاسم ، ابوبكر و عبدالله
)).
مسعودى كه تعداد شهداى كربلا را هشتاد و هفت نفر نوشته است مى نويسد كه
: فرزندان حسن بن على ، عبدالله بن حسن و قاسم بن حسن و ابوبكر بن حسن
در كربلا كشته شدند. برخى نوشته اند كه عبدالله بن حسن در ميدان جنگ
توانست چهارده تن از دشمنان امام حسين (ع) را به قتل رساند. شيخ مفيد
افزوده است كه در حال حمله ابجر بن كعب به امام حسين (ع) ، عبدالله دست
خويش را در مقابل شمشير ابجر حائل كرد و آن تيغ دست عبدالله را بريد.
مداينى از هانى بن شبت قايضى روايت كرده كه
((
مردى از قبيله آنها او را كشت
)). علامه شوشترى
گزارشهاى موجود درباره وى را بررسى و مورد نقادى قرار داده است (تاريخ
الطبرى ، ج 5 ، ص 468؛ الارشاد ، ص 241 و 248؛ الفتوح ، ج 3 ، ص 127-
128؛ البدايه و النهايه ، ج 8 ، ص 189؛ كشف الغمه ، ج 2 ، ص 185؛ مروج
الذهب ، ج 3 ، ص 61؛ مقاتل الطالبين ، ص 87؛ خوارزمى ، مقتل الحسين ،
الجزء الثانى ، ص 31 32 و 53؛ بحار الانوار ، ج 44 ، ص 163 و ج 45 ، ص
34 36 و 53 و 67؛ منتهى الامال ، ص 459 و 482 ، الطبقات الكبرى ، جزء
اول ، ص 476؛ الملهوف ، ص 173؛ نهايه الارب ، ج 20 ، ص 462؛ تنقيح
المقال ، ج 2 ، ص 178؛ نقد الرجال ، ص 197؛ الاخبار الطوال ، ص 257؛
مجمع الرجال ، ج 3 ، ص 387؛ معجم رجال الحديث ، ج 10 ، ص 164؛ امام حسن
و امام حسين (ع) ، ص 387؛ ابصار العين ، ص 102؛ قاموس الرجال ، ج ، 6ص
317)
93. عبدالله بن حسين بن على بن ابى طالب (على
اصغر)
عبدالله بن حسين بن على كه به خطا به على اصغر شهرت يافته است ، همان
كودك خردسال امام حسين (ع) است كه بنا به گزارش برخى از منابع امام
حسين (ع) براى احتجاج از تشنگى او با دشمن سخن گفت و با تير ايشان در
آغوش امام به شهادت رسيد. ابو الفرج اصفهانى به نقل از امام محمد باقر
(ع) ، قاتل او را حرمله بن كاهل اسدى يا حرمله بن كاهل الوالبى نوشته
است. اصفهانى افزوده است كه مدائنى به نقل از هانيه بن ثبيت قايذى
روايت كرده كه مردى از قبيله آنان ، عبد الله بن حسين را كشت. صاحب
منتهى الامال كه مدعى است عبدالله بن على بزرگسال بوده است ، مى نويسد
كه او 14 نفر را در روز عاشورا به خاك افكند (سراج الانساب ، ص 171؛
تاريخ الطبرى ، ج 5 ، ص 448؛ الكامل فى التاريخ ، ج 4 ، ص 75 و 92؛
خوارزمى ، مقتل الحسين ، الجزء الثانى ، ص 31 و 53؛ مقاتل الطالبين ، ص
87-88؛ الارشاد ، ص 240 و. 248 و 253؛ نهايه الارب ، ج 20 ، ص 457 و
461؛ تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 280؛ جامع الرواه ، ج 1 ، ص 572؛ روضه
الشهدا ، ص 342-343؛ امام حسن و امام حسين (ع) ، ص 245؛ ابصار العين ،
ص 88).
94. عبدالله بن عبدالله بن جعفر بن ابى طالب
اصفهانى نوشته است كه مادرش ، خوصا دختر حفصه بود. وى بنا به روايت
يحيى بن حسن علوى ، در روز عاشورا به شهادت رسيد. ابوالفرج اصفهانى از
او به نام عبدالله بن عبدالله ياد كرده است. ابن شهر آشوب و به پيروى
از او ، برخى منابع بعدى نيز از عبدالله به نام شهيد كربلا ياد كرده
اند (خوارزمى ، مقتل الحسين ، الجزءالثانى ، ص 53؛ مقاتل الطالبيين ، ص
90؛ المناقب ، ج 4 ، ص 113؛ بحارالانوار ، ج 45؛ ص 34؛ البدايه ، و
النهايه ، ج 8 ، ص 1890؛ قاموس الرجال ، ج 6 ، ص 499).
95. عبدالله بن عفيف ازدى غامدى
حميد بن مسلم و عمر بن شبه نقل كرده اند كه عبدالله از شيعيان على (ع)
بود كه چشم چپ خود را در نبرد جمل ، و چشم راست خود را نيز در صفين از
دست داده بود. وى مردى بسيار زاهد و پارسا بود كه بسيارى از اوقات خود
را در مسجد به عبادت مى گذرانيد. چنان كه پيش از اين گفتيم ، چون سرهاى
شهداى كربلا به كوفه رسيد و ابن زياد در مسجد كوفه به ايراد خطبه
پرداخت و به امام و به امام حسين (ع) و يارانش ناسزاگفت عبدالله بن
عفيف بر آشفت و بر ابن زياد بانگ زد و اهل كوفه را عليه او برانگيخت.
ابن زياد از ترس شورش فرياد زد كه بگيريد اين كور خارجى را كه بر
يزيد عاصى شده است. چون در اين حال هفتصد تن از ازدى هاى حاضر در مجلس
به حمايت از عبدالله پرداختند ، ابن زياد به عمرو بن حجاج دستور داد تا
مسجد را محاصره و ازدى ها را دستگير كند. بر اثر اين دستور و مقاومت
ازدى ها ميان يمنى ها و ازدى ها برخورد شديدى اتفاق افتاد كه سرانجام
يمنى ها غلبه كردند و در اين ميان عبدالله بن حوزه والبى
(562) و محمد بن حبيب الكبيرى كشته شدند. پس از آن يمنى
هاى تحت فرمان عمرو بن حجاج به خانه عبدالله بن عفيف حمله كرده و پس از
نبردى ديگر در آنجا ، در حالى كه علاوه بر ازدى هاى مدافع خانه عبدالله
، خود او نيز شجاعانه مى جنگيد ، سرانجام او را دستگير كرده به حضور
ابن زياد بردند.
بنا به برخى از گزارشها عبيدالله ابتدا عبدالله را زندانى كرد و كمى
بعد او را احضار كرده از او خواست تا براى آزادى خويش ، صد هزار دينار
مقدارى سلاح و شتر بپردازد. چون عبدالله از پذيرفتن در خواست ابن زياد
سر باز زد ، بنابراين عبيدالله نيز دستور داد تا گردنش را بزنند. نوشته
اند كه در اين هنگام دختر عبدالله به گريه افتاد. عبيدالله چون گريه
دختر عبدالله را شنيد ، گوش خويش را نزديك عبدالله برد و از او خواست
تا محل اموال خويش را فاش كند. در اين حال عبدالله دهان بر گوش پسر
زياد نزديك كرد و بر آن شد تا گوش وى را از جاى بكند. پس عبيدالله
خشمگين شد و دستور داد تا وى را به شهادت برسانند. عبدالله بن عفيف در
حالى كه مى گفت :
(( السلام عليك يا رسول الله
السلام عليك يا وصى رسول الله
)) به شهادت رسيد.
به دستور پسر زياد پس از كشتن عبدالله ، جسد وى را در سبخه به دار
كشيدند (تاريخ الطبرى ، ج 5 ، ص 459؛ بلاذرى ، انساب الاشراف ، (ترجمه
ريحانتى رسول الله... ) ، ص 214- 215؛ الكامل فى التاريخ ، ج 4 ، ص 83؛
نهايه الارب ، ج 20 ، ص 466 - 467؛الارشاد ، ص 244؛ خوارزمى ، مقتل
الحسين ، الجزء الثانى ، ص 59 - 60؛ البدايه و النهايه ، ج 8 ، ص 191؛
الملهوف ، ص 203-207؛ قاموس الرجال ، ج 6 ، ص 85؛ بحارالانوار ج 45 ، ص
71 و 119 و 121؛ منتهى الامال ، ص 490).
96. عبدالله بن عقيل (عبدالله اكبر)
ابوالفرج مى نويسد مادر عبدالله كنيز بود خود عبدالله در كربلا به دست
عثمان بن خالد جهنى و مردى از قبيله همدان شهيد شد. طبرى به روايت
ابومخنف مى نويسد كه نام مادر عبدالله ولد بود و در كربلا توسط عمرو بن
صبيح الصدائى به قتل رسيد. اين عبدالله را عبدالله اكبر نيز مى گفتند.
او را از تابعين مدنى دانسته اند كه از جابر حديث شنيده است (تاريخ
الطبرى ، ج 5 ، ص 469؛ الارشاد ، ص 249؛ الكامل فى التاريخ ، ج 4 ، ص
92 ، تاريخ ابن خلدون ، ج 2 ، ص 36؛ مروج الذهب ، ج 3 ، ص 62؛ خوارزمى
، مقتل الحسين ، الجزء الثانى ، ص 53؛ نهايه الارب ، ج 7 ، ص 197؛
انساب الاشراف ، ج 2 ، ص 70؛ مقاتل الطالبيين ، ص 91؛ لباب الانساب ، ج
1 ، ص 399؛ بحارالانوار ، ج 45 ، ص 23 ، 33؛ منتهى الامال ، ص 457؛
تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 199؛ قاموس الرجال ، ج 6 ، ص 92 و 523؛ مجمع
الرجال ، ج 4 ، ص 329؛ معجم رجال الحديث ، ج 10 ، ص 259؛ البدايه و
النهايه و ج 8 ، ص 189؛ نقد الرجال ، ص 202؛ نفس المهموم ، ص 146؛ امام
حسن و امام حسين (ع) ، ص 245).
97. عبدالله بن على بن ابى طالب
عبدالله يكى ديگر از پسران حضرت على و برادر تنى حضرت ابوالفضل عباس
بود كه در سن بيست و پنج سالگى در كربلا به شهادت رسيد. مادرش ام
البنين ، دختر حزام بن خالد بن ربيعه بن الوحيد ، از بنى كلاب بود.
نوشته اند كه عبدالله را هانى بن شويب (ثبيت ) حضرمى به قتل رساند. قبل
از واقعه كربلا ، شمر كه از قبيله مادر عبدالله بود ، به حضرت ابوالفضل
و همين عبدالله و برادران ديگرش جعفر و عثمان امان داد ، اما آنان
استوار در كنار حضرت امام حسين (ع) ايستادند و حاضر به پذيرفتن امان
شمر و ابن سعد نشدند. ابوالفرج اصفهانى نوشته است كه برادرش حضرت
ابوالفضل قبل از آنكه خود به ميدان برود ، عبدالله را روانه ميدان كرد
و به او گفت مى خواهم تا جانبازى تو را ديده و از شهادتت ماءجور گردم.
عبدالله به هنگام شهادت 25 سال داشت (جمهره النسب ، ص 31؛ تاريخ الطبرى
، ج 5 ، ص 449 و 468 الكامل فى التاريخ ، ج 4 ، ص 92؛ الفتوح ، ج 3 ، ص
104 - 105 و 129؛ مقاتل الطالبيين ، ص 79؛ مروج الذهب ، ج 3 ، ص 62؛
بلاذرى ، انساب الاشراف ، (ترجمه ريحانتى رسول الله... ) ، ص 206؛
اعلام الورى ، ص 243؛ البدايه و النهايه ، ج 8 ، ص 187 و 189؛ نهايه
الارب ، ج 20 ، ص 432 و 457 و 462؛ خوارزمى ، مقتل الحسين ، الجزء
الثانى ، ص 34 و 53؛ الاصابه فى تمييز الصحابه ، جزء اول ، ص 375؛
الارشاد ، ص 240 و 248؛
(563) الاخبار الطوال ، ص 257؛ رجالالطوسى ، ص 102؛
الملهوف ، ص 149؛ بحارالانوار ، ج 45 ، ص 38 و 66؛ منتهى الامال ، ص
410 و 460 و 482؛ تنقيح المقال ، ج 2 ، ص 199؛ نقد الرجال ، ص 203؛ نفس
المهموم ، ص 98؛ امام حسن و امام حسين (ع) ، ص 244؛ ابصار العين ، ص
98).