اسرار عاشورا
(جلدهای ۱ و ۲)

سيد محمد نجفى يزدى

- ۱۰ -


اى كه به عشقت اسير خيل بنى آدمند 
 

اى كه به عشقت اسير خيل بنى آدمند
سوخته گان غمت با غم دل خرمند
هر كه غمت را خريد عشرت عالم فروخت
با خبران غمت بى خبر ازعالمند
يوسف مصر بقا در همه عالم توئى
در طلبت مرد و زن آمده با درهمند
تاج سر ابوالبشر خاك شهيدان توست
كاين شهدا تا ابد فخر بنى آدمند
گشت چو كرب و بلا رايت عشقت بلند
خيل ملك در ركوع پيش لوايت خمند
خاك سر كوى تو زنده كند مرده را
زانكه شهيدان او جمله مسيحا دمند
هر دم از اين تشنه گان گرطلبى بذل جان
در قدمت جان فشان با قدمى محكمند
در غم جسمت محب اشك نبارد چرا
كاين قطرات عيون زخم تو رامرهمند
عاشورا شعار شيعه است ، آن را زنده نگهداريد 
پس از جريان عاشورا، ائمه اطهار عليهم السلام و به دنبال آن شيعيان ايشان ، با تمام تلاش در حفظ دست آورد عاشورا تلاش نمودند.
و عاشورا را بعنوان روز عزاى آل محمد و روز مصيبت بزرگ اهل البيت معرفى كرده اند، تشويق و ترغيب در زيارت سيدالشهداء، و برقرارى مجالس عزا و گريه و زارى بر حضرت ، و طلب شفا از تربت پاك ايشان و مسائلى از اين قبيل ، نشانگر همين مساءله است .
ائمه مكرر سفارش مى كردند و خود نيز اقدام مى كردند بر اينكه عزاى حسينى ، هر سال و هر چه با شكوه تر برگزار شود، و دستور دادند تا عاشورا بعنوان روز مصيبت و عزاى عمومى اعلام شود و امام رضا عليه السلام فرمود: هر كه روز عاشورا، كار كردن را رها كند - كار را تعطيل كند - خداوند نيازهاى دنيا و آخرت او را برآورده كند، و هر كه روز عاشورا را روز مصيبت و خون و اندوه و گريه قرار دهد، خداوند روز قيامت را روز شادمانى و سرور او قرار مى دهد و بواسطه ما چشمش در بهشت روشن مى گردد، و هركس روز عاشورا را روز بركت نامد و براى منزل چيزى در آن روز ذخيره كند، در آن پس انداز بركت نبيند و روز قيامت با يزيد و عبيدالله و عمر ابن سعد - لعنهم الله - در درك اسفل محشور خواهد شد. (291)
دشمنان دين با عاشورا مبارزه مى كردند  
و در مقابل ائمه اطهار عليهم السلام ، بنى اميه و دشمنان نيز، روز عاشورا و محرم را روز خير و بركت و شادى و سرور قرار دادند، و با شئونات عاشورا و سيدالشهداء به مقابله برخواستند،
1- عبدالله ابن فضل هاشمى از امام صادق عليه السلام پرسيد: اى پسر پيامبر، چرا عامه روز عاشورا را روز بركت ناميده اند؟ حضرت فرمود: وقتى حسين كشته شد، مردم براى خودشيرينى به يزيد، شروع به نقل اخبار دروغ كردند و بخاطر آن جائزه مى گرفتند و به اين جهت آن را روز بركت شمردند، تا مردم از حزن و اندوه و گريه ، به شادى و سرور و تبرك روى آورند، خداوند ميان ما و آنها حكم كند. (292)
2- و در زيارت عاشورا مى خوانيم كه : خدايا اين (عاشورا) روزى است كه بنى اميه و فرزند زن جگرخوار همان ملعون پسر ملعون ، كه به زبان پيامبرت در هر مكانى كه پيامبر توقف نمود، لعنت شد، به اين روز تبرك جستند.
3- و يكى از كارهائى كه دشمنان براى نابودى عاشورا و ياد سيدالشهداء انجام مى دادند، مبارزه سرسخت حكومتهاى طاغوتى با مجالس عزادارى و زيارت امام حسين عليه السلام مى باشد،
4- و در روايت ديگرى وقتى حضرت صادق عليه السلام به مسمع ابن عبدالملك فرمود: تو از اهل عراق هستى آيا به زيارت قبر حسين عليه السلام مى روى ؟ مسمع گويد: من مردى معروف هستم ، و طرفداران خليفه اطراف ما هستند، مى ترسم گزارش دهند و مرا اذيت كنند. (293)
5- و يا نوه ابوحمزه ثمالى گويد: در آخر دوران بنى اميه به زيارت قبر حسين عليه السلام رفتم ، ولى پنهان از اهل شام ، تا اينكه به قبر رسيدم ، در يك دهى پنهان شدم ، تا اينكه نصف شب شد، در تاريكى نزد يك قبر آمدم ، كه مردى جلو آمد و گفت : اجر خود را بردى ، برگرد، با ترس برگشتم ، نزديك اذان صبح كه شد، نزد آن مرد رفتم و گفتم : چرا نزد قبر نروم ، من از كوفه آمده ام ، ميان من و حضرت مانع مشو، من مى ترسم صبح شود، و اهل شام مرا اينجا ببينند، و بكشند، آن مرد گفت : كمى صبر كن ، زيرا موسى ابن عمران با هفتاد هزار فرشته به زيارت قبر حسين آمده است و منتظر طلوع فجر است ، سپس به آسمان خواهند رفت ، گفتم : شما كيستى ؟ گفت : من از فرشتگان محافظ قبر حسين و استغفاركنندگان براى زوار او هستم ، با شنيدن اين سخن نزديك بودم عقل از سرم برود، بعد از طلوع فجر، به زيارت رفتم ، كسى مانع من نشد، سلام كردم و بر قاتلين حضرت نفرين كردم ، بعد از نماز صبح از ترس اهل شام به سرعت برگشتم . (294)
6- و امام سجاد عليه السلام به زايدة كه به زيارت قبر سيدالشهداء با تمام خطراتش اقدام مى كرد، فرمود: چرا با وجود آن ارتباط نزديك كه با سلطان دارى ، به زيارت مى روى ، با وجود آنكه سلطان تحمل هيچيك از دوستان ما را و فضائل و حقوق ما را ندارد؟ زايده گفت : من بخاطر خدا و رسول اين كار را ميكنم و اعتنائى به خشم كسى ندارم ، و هيچ سخنى در راه زيارت او برايم گران نيست ! حضرت فرمود: تو را بخدا چنين است ؟ عرض كردم : بخدا كه همينگونه است ، حضرت سه بار تكرار نمود من هم سه بار تكرار كردم ، حضرت : سه بار فرمود: مژده باد تو را، مژده باد تو را، مژده باد تو را، سپس حضرت حديثى را در اين رابطه به وى تذكر داد. (295)
در حديث ديگرى امام صادق عليه السلام به محمد ابن مسلم كه از فقهاء بزرگ اصحاب حضرت است فرمود: آيا به نزد قبر حسين عليه السلام مى روى ؟ عرض كرد: آرى ولى با ترس و لرز، حضرت فرمود: هر چه ترس و دلهره بيشتر باشد، ثواب هم بيشتر است و سپس حضرت شروع فرمود در بيان ثواب زيارت حضرت از روى دلهره . (296)
8- و امام صادق عليه السلام به معاويه ابن وهب فرمود: زيارت قبر حسين عليه السلام را به خاطر ترس رها مكن . (297) الحديث
و زينب كبرى سلام الله عليها وقتى هنگام عبور از كنار اجساد، حضرت سجاد را در آن حال سخت ديد، فرمود: قبر پدر شما سيدالشهداء اثرش كهنه نمى شود و با گذشت شب و روز از بين نمى رود، پيشوايان كفر و پيروان گمراهى ، سخت تلاش مى كنند تا اثر قبر را نابود كنند ولى جز ظهور بيشتر و بالارفتن امر او اثرى نخواهد داشت . (298)
متوكل عباسى مرقد مطهر سيدالشهداء را ويران نمود  
مخالفين اهل البيت كه از اجتماع و ازدحام جمعيت زوار در كنار مرقد ابى عبدالله الحسين نگران بودند! سعى در نابودى آن مى گماشتند.
بار اول هارون الرشيد بود كه چون ازدحام جمعيت زوار را در كنار مرقد سيدالشهداء ديد، دستور داد تا آن مرقد مطهر را ويران كردند و زمين را شخم زدند.
پس از هارون ، متوكل خليفه عباسى بود كه گفته اند هفده بار قبر مطهر را ويران نمود زيرا هر بار كه خراب مى كردند، شيعيان پس از مدتى آن را از نو برپا مى كردند، روز به روز بر جمعيت زوار افزوده مى شد! به گونه اى كه متوكل اعلام نمود، خليفه بيزار است از كسى كه به زيارت كربلا رود، و تمام اراضى كربلا را به آب بست ، طبق روايتى ، مردى بنام ديزج كه يهودى بود، قبر را شكافت ، بورياى تازه اى كه بنى اسد آورده بودند، ديد كه تازه است و جسد مطهر سيدالشهداء بر روى آن است ولى به متوكل نوشت كه قبر را نبش كردم ، اما چيزى نيافتم .
آرى كربلا شعار شيعه است ، عاشورا پرچم اسلام است ، و تا عاشورا هست ، اسلام هم هست ، و تا شيعه باقيست ، عاشورا هم پرشور و با صلابت ادامه دارد.
اهل بيت پيامبر و عزادارى سيدالشهداء  
ما عزادار حسينيم  
امام صادق عليه السلام در حديثى فرمود: اى زرارة ، آسمان چهل صبح بر حسين خون گريست ، زمين چهل بامداد با سياهى بر حسين گريست ، خورشيد چهل بامداد با كسوف و قرمزى گريست ، كوهها پاره پاره شد، درياها منفجر شد و ملائكه چهل صبح بر حسين گريستند.
هيچ زنى از ما (اهل البيت ) خضاب نكرد، آرايش نكرد و زينت ننمود مگر وقتى كه سر عبيدالله ابن زياد را آوردند (در زمان امام سجاد، عبيدالله توسط سپاه مختار كشته شد، و سر او را نزد حضرت سجاد فرستادند)
هيچ زنى از ما (اهل البيت ) خضاب نكرد، آرايش نكرد و زينت ننمود مگر وقتى كه سر عبيدالله ابن زياد را آوردند (در زمان امام سجاد، عبيدالله توسط سپاه مختار كشته شد و سر او را نزد حضرت سجاد فرستادند)
و ما زلنا فى دمعة بعده ، ما همواره بعد از حسين گريان اوئيم ، جد من (امام سجاد) هر گاه حسين را ياد مى كرد چنان مى گريست كه محاسن حضرت از اشك پر مى شد، هر كه مى ديد نيز دلش ‍ مى سوخت و گريان مى شد. الحديث
 
اى ز داغ تو روان خون دل از ديده حور
بى تو عالم همه ماتمكده تا نفخه صور
ديده ها گو همه دريا شو و دريا همه خون
كه پس از قتل تو منسوخ شدآئين سرور
جان فداى تو كه از حالت جانبازى تو
در طف ما ريه از ياد بشد شور نشور
قدسيان سر به گريبان به حجاب ملكوت
حوريان دست به گيسوى پريشان زقصور
غرق درياى تحير ز لب خشك تو نوح
دست حسرت به دل از صبر توايوب صبور
مرتضى با دل افروخته لا حول كنان
مصطفى با جگر سوخته حيران وحسور
امام صادق عليه السلام جلسه روضه خانگى بر پا مى كند  
ابوهارون گويد: نزد امام صادق عليه السلام رفتم حضرت فرمود: اى ابا هارون ، برايم (از مصيبت ) حسين بخوان ، من شروع كردم شعرى خواندن حضرت فرمودند: همچنانكه خودتان مى خوانيد، همچنانكه در سر قبر او مى خوانيد، (معلوم مى شود كه در زمان امام صادق عليه السلام مجالس روضه آنهم با شور و حال رائج بوده است ) يعنى با سوز و حال بخوان ، من هم شروع كردم بخواندن
يك شعر خواندم ، حضرت گريان شد، من ادامه ندادم ، حضرت فرمود: بگذر، سپس فرمود: برايم بيشتر بخوان برايم بيشتر بخوان ، من ادامه دادم ، حضرت گريست ، بانوان نيز مضطرب شدند و شور گرفتند، وقتى آرام شدند حضرت گويا (بعنوان جايزه و پاداش به اين مداح اهل البيت ) فرمود: اى اباهارون هر كه براى حسين شعر بگويد و ده نفر را بگرياند بهشت براى اوست ، سپس حضرت تعداد را يكى يكى كم نمود تا اينكه فرمود: هر كه براى حسين شعر بگويد و يك نفر را بگرياند، بهشت براى اوست ، سپس فرمود: هر كه حسين را ياد كند و گريان شود، بهشت براى اوست . (299)
مؤ لف گويد: اين حديث شريف نكات ارزنده اى در بردارد و شيعيان را تشويق مى كند، تا هر چه مى توانند جلسه روضه تشكيل دهند، شعرا تا مى توانند در رثاى حضرت شعر بسرايند، مردم به ياد حضرت باشند و بگريند، مداحان اهل البيت در جلسات با شور و حال ، روضه بخوانند، و سعى كنند مردم را در مصيبت سيدالشهداء منقلب كنند و بگريانند، و از روايات بدست مى آيد كه اين روش اهل بيت عليهم السلام بوده است و از فرصتهاى گوناگون براى اقامه عزاى سيدالشهداء استفاده مى كردند گاهى كه مداحان همانند ابى عماة متشد و يا جعفر ابن عفان و يا عبدالله ابن غالب و يا ابى هارون مكفوف و يا دعبل خزاعى بر امام صادق عليه السلام و امام رضا وارد مى شدند، حضرت مى فرمود: برايم روضه حسين را بخوان .
با حضرت فاطمه هم ناله شويد  
امام صادق عليه السلام فرمود: هيچ چشمى نزد خداوند و هيچ اشك چشمى نيست كه جارى شود؛ و هيچ گريه كننده اى نيست كه بر حسين بگريد مگر اينكه به حضرت فاطمه كمك مى دهد، به رسول الله صله داده ، حق ما را ادا كرده است ، در روز قيامت تمام مردم گريان هستند مگر گريه كنندگان بر جدم حسين ، كه چشمشان روشن است و مژده به آنهاست و شادى در صورت آنها نمايان است ، و اين در حالى است كه مردم در اضطراب هستند، اما آن ها در امانند، از مردم اعراض مى شود ولى اينها با حسين در زير عرش و در سايه عرش هم صحبت هستند، از سختى حساب واهمه ندارند، به آنها مى گويند: وارد بهشت شويد، اما آنها هم صحبت و همنشينى با حسين را بر بهشت ترجيح مى دهند. (300)
عظمت مصيبت ابا عبدالله الحسين  
ابونصير گفت : نزد امام صادق عليه السلام با حضرت سخن مى گفتم ، كه پسرى وارد شد، حضرت به او فرمود: مرحبا خوش آمدى و او را بوسيد و به آغوش گرفت و گفت : خداوند تحقير كند، كسى كه شما را حقير كرد و انتقام بگيرد از آنكه شما را تنها گذارد و يارى نكرد، خدا لعنت كرد كسى كه شما را كشت ، خداوند ولى و ياور و نگهدار شماست ، چقدر بانوان و پيامبران و صديقين و شهداء و ملائكه آسمان گريستند؟! سپس حضرت گريست و فرمود: اى ابا بصير: وقتى چشمم به فرزندان حسين مى افتد، بخاطر آنچه بر آنها و پدرشان رفته ، بى اختيار مى شوم ،
اى ابابصير همانا (حضرت ) فاطمه عليهاالسلام بر او مى گريد و فرياد مى زند، به گونه اى كه جهنم زبانه مى كشد، و اگر نه اين بود كه نگهبانان جهنم آن را مهار مى كنند، اهل زمين را به آتش مى كشيد.
درياها از ناله حضرت فاطمه نزديك است به تلاطم افتد، ملائكه و اهل عرش و اطراف آن بر حسين گريه و زارى ميكنند صداى ملائكه به تقديس بلند مى شود تا مبادا بر اهل زمين (عذاب ) رسد، اگر يكى از آن صداها به زمين رسد همه را نابود و كوهها را تكه تكه و زمين را متزلزل مى كند.
ابوبصير گويد: عرض كردم ، فدايت شوم اين امر بسيار عظيم است ! حضرت فرمود: عجيب تر از آن هم هست تا نشنيدى سپس فرمود: يا ابابصير اما تحب ان تكون فيمن يسعد فاطمة عليهاالسلام .
آيا نمى خواهى در ميان كسانى باشى كه فاطمه را يارى مى دهند (در عزادارى ) ابوبصير گويد: با شنيدن اين سخن چنان گريه ام گرفت كه قدرت بر سخن گفتن نداشتم ، حضرت نيز نتوانست با من سخن گويد، و رفت به محل نماز تا به نيايش بپردازد، من از نزد ايشان با آن حال بيرون آمدم ، ميل به غذا نداشتم ، خوابم نبرد، فردا را از خوف روزه گرفتم ، و نزد حضرت صادق آمدم ، وقتى آرامش حضرت را ديدم ، من نيز آرام گرفتم . (301)
در روايات ديگرى امام صادق فرمود: هزار پيامبر و هزار صديق و هزار شهيد و يك ميليون از كروبيان حضرت فاطمه را در گريه يارى مى دهند حضرت ناله اى سر مى دهد كه هيچ فرشته اى در آسمانها نمى ماند مگر اينكه از صداى حضرت گريان مى شود و پيامبر حضرت را آرامش مى دهد. (302)
سيدالشهداء اشك هر مؤ من 
اميرالمؤ منين به سيدالشهداء نگاه نمود و فرمود: اى اشك هر مؤ من ، امام حسين عرضه داشت : من اى پدر؟
حضرت فرمود: آرى . (303)
امام صادق عليه السلام فرمود: حسين اشك هر مؤ منى است . (304)
امام حسين عليه السلام نيز فرمود: من كشته گريه ام ، هيچ مؤ منى مرا ياد نمى كند مگر اينكه گريان شود. (305)
 
مگو كه پيكر شاه شهيد غسل نيافت
كه هم زخون گلو غسل و هم وضودارد
قتيل گريه بود نور چشم پيغمبر
كسى مضايقه كى آب چشم از او دارد
فضائل گريه كنندگان بر سيدالشهداء  
در مصيبت امام حسين بايد ضجه و ناله و بى تابى كرد  
امام صادق عليه السلام به مسمع ابن عبدالملك فرمود: اى مسمع تو از اهل عراق هستى آيا به زيارت قبر حسين عليه السلام مى روى ؟ مسمع گويد: عرض كردم ، من مردى معروف هستم ، طرفداران خليفه اطراف ما هستند، مى ترسم گزارش دهند و مرا اذيت كنند، حضرت فرمود: آيا مصائب سيدالشهداء را ياد مى كنى عرض كردم : آرى ، حضرت فرمود: بى تابى مى كنى ؟ عرض كردم : آرى بخدا سوگند، چنان متاءثر و گريان مى شوم ، كه خانواده من آن را در من مشاهده كرده ، از غذا خوردن مى افتم ، حضرت فرمود: خدا اشك تو را رحمت كند.
تو از كسانى هستى كه اهل جزع بر ما اهل بيت مى باشند، بخاطر خشنودى ما خوشحالند و براى ناراحتى ما ناراحتند،... بدان كه هنگام مرگ ، پدران ما خواهى ديد كه ملك الموت را براى تو سفارش مى كنند، و بشارتى كه بتو مى دهند برتر است ، ملك الموت بر تو از مادر دلسوز نسبت به فرزندش مهربان تر خواهد بود، سپس حضرت گريست ، من هم گريان شدم سپس پس از جملاتى فرمود:
هر كه بخاطر دلسوزى بر ما و آنچه بر سر ما آمد گريان شد، خداوند قبل از خارج شدن آن اشك بر او ترحم مى كند، و چون بر گونه اش جارى شود، اگر يك قطره از آن اشكها در جهنم افتد، حرارت جهنم را از بين ببرد به گونه اى كه حرارتى در آن نماند. (306) الحديث
امام صادق عليه السلام فرمود: هر چيزى ثواب (مشخصى ) دارد جز اشك براى ما، (307) (كه ثواب آن اندازه ندارد.)
بر مثل حسين بايد گريه كنند 
ابراهيم ابن ابى محمود از امام رضا عليه السلام روايت كند كه حضرت فرمود: اهل جاهليت در ماه محرم جنگ و خونريزى را حرام مى دانستند، اما اين مردم خون ما را (در كربلا) حلال دانستند و احترام ما را نگه نداشتند و اطفال و زنان ما را اسير نموده ، خيمه هاى ما را آتش زدند و اموال ما را به غارت بردند و درباره ما احترام رسول الله صلى الله عليه و آله را مراعات نكردند، سپس فرمود: روز قتل حسين عليه السلام اشك از چشمهاى ما جارى نمود و پلك چشمهاى ما را مجروح ساخته و عزيز ما را در كربلا ذليل نمود و غصه و بلا را براى ما تا قيامت به ارث نهاد، پس بر مثل حسين بايد گريه كرد، همانا گريه بر حسين گناهان را پاك مى كند.
سپس حضرت فرمود: پدرم (موسى بن جعفر عليه السلام ) وقتى ماه محرم مى آمد، كسى حضرت را خندان نمى ديد، پريشانى بر حضرت غلبه مى كرد، تا اينكه روز عاشورا ميشد، آنروز روز مصيبت و غصه و گريه او بود، و مى فرمود:
امروز روز شهادت حسين است . (308)
همه موجودات بر سيدالشهداء گريستند 
امام باقر عليه السلام فرمود: انسان و جن و پرنده و وحوش بر حسين ابن على گريستند و اشكشان جارى شد. (309)
اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: پدر و مادرم فداى حسين باد كه در پشت كوفه كشته مى شود، گويا مى بينم . حيوانات وحشى را كه كنار قبر او گردن كشيده اند و شب تا صبح بر او مى گريند و نوحه مى كنند، وقتى آن زمان شد، مبادا كه جفا كنيد (يعنى شما از حيوانات وحشى كمتر نباشيد، شما هم گريان باشيد). (310)
 
در غمت اعين و اشياء همه از منطق كون
هر يكى مويه كنان بر دگرى نوحه سراست
رفت بر عرشه نى تا سرت اى عرش خدا
كرسى و لوح و قلم بهر عزاى توبپاست
گريه بر زخم تنت چون نكند چشم محب
اى شه كشته كه بر زخم تنت گريه دواست
اى حسينى كه توئى مظهر آيات خدا
اين صفت از پدر و جد تو در جوهرتست
زينب غم زده چون ديد سرت بر نى گفت :
آنكه بايد به اسيرى برودخواهر تست
اى كه در كرب و بلا بى كس و يارو گشتى
چشم بگشا و ببين خلق جهان ياور تست
اى حسينى كه به هر كوى عزاى تو بپاست
عاشقان را نظرى در دم جانپرور تست
اين جوان كشته مى شود و هيچكس او را يارى نمى دهد 
راوى گويد: نزد اميرالمؤ منين رفتم ، ديدم حسين عليه السلام كنار حضرت نشسته است ، حضرت با دست بر كتف امام حسين زده فرمود: اين (جوان ) كشته ميشود و هيچكس او را يارى نمى كند، عرض كردم : يا اميرالمؤ منين آن زمان چه زندگى بدى خواهد بود (كه كسى پسر پيامبر را يارى ندهد) حضرت فرمود: اين كار خواهد شد.
در حديث ديگرى اميرالمؤ منين به امام حسين عليه السلام فرمود: يا ابا عبدالله تو از پيش الگو بوده اى ! امام حسين عرض كرد: فدايت گردم ، حال من چيست ! حضرت فرمود: چيزى مى دانى كه ديگران جاهلند، و بزودى عالم از علم خود بهره ور مى شود، پسرم قبل از اينكه حادثه بيايد بشنو و بينا باش ، سوگند به آنكه جانم در دست اوست ، بنى اميه خون تو را مى ريزند اما نمى توانند تو را از دينت سست كنند و از ياد خدا غافل نمايند،
امام حسين عليه السلام عرض كرد: بخدائى كه جانم به دست اوست همين مرا بس است (كه دينم محكم و پابرجا مى ماند) به آنچه خدا نازل نموده اعتراف مى كنم ، سخن پيامبر را تصديق دارم و گفته پدرم را تكذيب نمى كنم . (311)
پيشگوئى حضرت امير عليه السلام و  سؤال سعد
اميرالمؤ منين عليه السلام براى مردم خطبه مى خواند و مى فرمود: از من بپرسيد قبل از اينكه مرا نيابيد، بخدا سوگند از هيچ خبر گذشته و با آينده نمى پرسيد مگر اينكه به شما خبر مى دهم .
سعد ابن ابى وقاص (از كسانى است كه با حضرت على عليه السلام بيعت نكرد) برخاست و (گويا از روى استهزاء) گفت : يا اميرالمؤ منين ، سر و ريش من چند عدد مو دارد! حضرت فرمود: بخدا سوگند، سؤ الى كردى كه دوستم پيامبر به من خبر داده بود از اين سؤ ال تو، (بدان ) كه در سر و ريش تو موئى نيست مگر اينكه در بيخ آن شيطانى نشسته است و (و چون گفتن تعداد موى سر و ريش آن شخص براى او قابل تصديق نبود، حضرت نشانه اى داد تا بداند حضرت راست مى گويد، لذا فرمود) در خانه تو بزبچه اى است كه پسرم حسين را ميكشد، راوى گويد: عمر پسر سعد در آن موقع طفلى بود كه بر زمين مى خزيد. (312)
خوشا به حال عزاداران سيدالشهداء  
1- امام صادق عليه السلام به فضيل فرمود: آيا جلسه داريد و حديث بازگو مى كنيد؟ (يعنى اهل جلسه و مذاكره احاديث اهل البيت هستيد؟) عرض كرد: آرى حضرت فرمود: من آن جلسه ها را دوست مى دارم ، امر ما را (ولايت ما را) زنده كنيد، خدا رحمت كند كسى را كه امر را زنده كند، اى فضيل كسى كه ياد ما كند، يا نزد او ياد ما شود و چشمهايش گريان شود، گرچه بمقدار بال مگسى باشد، خداوند گناهان او را مى آمرزد، هر چند به مقدار كف دريا باشد. (313)
2- امام صادق عليه السلام فرمود:
هر گريه و بى تابى در هر چيزى مكروه است ، مگر گريه بر حسين ابن على عليهماالسلام كه در آن پاداش مى باشد. (314)
3- امام رضا عليه السلام : به ريان ابن شبيب فرمود: اى پسر شبيب اگر خوشحال مى شوى كه ثوابى همانند ثواب كسانى كه با حسين شهيد شدند داشته باشى ، هرگاه آنها را ياد كردى بگو:
يا ليتنى كنت معهم فافوز فوزا عظيما . اى كاش من با شما بودم و به رستگارى بزرگ نائل مى شدم . (315)
4- امام صادق عليه السلام فرمود: هركس كه ياد ما نزد او شود، و از چشمهاى او اشك سرازير شود، گرچه به مقدار بال مگسى باشد، خداوند گناهان او را مى آمرزد هر چند بمقدار كف دريا باشد. (316)
5- امام رضا عليه السلام به ريان ابن شبيب فرمود: اى پسر شبيب اگر براى چيزى گريان مى شوى براى حسين ابن على گريان شو، كه او را مانند گوسفند سر بريدند، و با او دوازده نفر از خاندان او بود كه روى زمين همانند نداشتند، و آسمانهاى هفتگانه و زمينها بر او گريستند - تا آنجا كه فرمود:
اى پسر شبيب اگر بر حسين گريه كنى ، به گونه اى كه اشكهايت بر گونه ات سرازير شود، خداوند تمام گناهان تو را، كوچك باشد يا بزرگ ، كم باشد يا زياد مى آمرزد. (317) الحديث
6- و از حضرت رضا عليه السلام روايت است كه در حديثى فرمود: بر همانند حسين بايد گريه كنندگان ، همانا گريه بر حسين ، گناهان بزرگ را پاك مى كند. (318)
عظمت قتل و شهادت سيدالشهداء  
امام صادق عليه السلام فرمود: وقتى جبرئيل به نزد پيامبر اكرم آمد و خبر كشته شدن حسين عليه السلام را داد، حضرت رسول ، دست على عليه السلام را گرفت و مدتى از روز با حضرت تنها بود، و هر دو به گريه افتادند، هنوزجدا نشده بودند كه جبرئيل نازل شد و گفت : خداوندتان به شما دو نفر سلام مى رساند و مى فرمايد: بر شما لازم كردم كه صبر كنيد! حضرت فرمود: پس صبر مى كنيم . (319)
 
ديده ها گو همه دريا شو و دريا همه خون
كه پس از قتل تو منسوخ شدآئين سرور
مرتضى با دل افروخته لا حول كنان
مصطفى با جگر سوخته حيران وحسور
سيدالشهداء مقتداى انبياء است  
امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند پيامبرى را براى گروهى فرستاد، آن گروه بر پيامبر مسلط شدند، پوست صورت و سر او را كندند، از جانب خداوند، فرشته اى نزد او آمد و گفت : پروردگارت به تو سلام مى رساند و مى فرمايد: آنچه با تو انجام شده ديدم ، خداوند مرا تحت اختيار شما قرار داده است ، هر چه خواهى فرمان ده ، آن پيامبر گرامى فرمود: لى بالحسن اسوة ، من به حسين اقتدا و پيروى مى كنم . (320)
عظمت مصيبت سيدالشهداء به خاطر عظمت شخصيت حضرت است  
مؤ لف گويد: عظمت مصيبت و مظلوميت سيدالشهداء كه زمين و زمان را در عزا فرو برده است ، بايد در وجود مقدس و مطهر اباعبدالله الحسين عليه السلام جستجو كرد.
عليرغم آنكه بسيارى عظمت مصيبت آن امام مظلوم را، در شدت و فجيع بودن مصائب وارده بر حضرت مى دانند، عظمت مصيبت در اين است كه شخصيت والا و بى همتاى عالم اسلام به دست تبهكارانى مثل يزيد به شهادت مى رسد، بزرگى مصيبت حضرت ، رابطه مستقيم با عظمت شخصيت حضرت دارد،
شما مى دانيد كه اهانت به يك مرجع تقليد، دهها بار سنگين تر و بزرگتر است از ضرب و شتم ، افراد عادى ، چرا كه اهانت به يك مرجع و يا عالم دينى ، اهانت به فرد نيست ، اهانت به مرجعيت و دين و يك ملت است ،
شهادت سيدالشهداء، اهانت به دين بود، اهانت به پيامبر بود، اهانت به خداوند بود، كسى مى تواند پى به عظمت مصيبت سيدالشهداء ببرد كه هرچه بيشتر پى به شخصيت والاى سيدالشهداء برده باشد، بيهوده نيست كه امام زمان در زيارت ناحيه مى فرمايد. بجاى اشك ، بر تو - اى حسين - خون مى گريم ، زيرا حضرت بهتر از هر كس ، پى به عظمت سيدالشهداء و به دنبال آن به عظمت مصيبت حضرت ، خواهد برد.
پس سعى كنيد اى عزيزان ، هر چه بيشتر، نسبت به اهل البيت مخصوصا اباعبدالله الحسين معرفت پيدا كنيد، كه در اين صورت ، از صميم دل محزون مى شويد، و بى اختيار دل مى شكند و اشك چشم جارى مى شود و چه ارزشمند است آن اشكى كه از روى معرفت جارى گردد.
عزادارى و حوش بيابان در عزاى حسينى  
شهيد بزرگوار آيت الله دستغيب ره مى فرمايد:
عالم كامل و بزرگوار و صاحب كرامات و مقامات آخوند ملازين العابدين سلماسى اعلى الله مقامه گويد:
از سفر زيارت حضرت رضا عليه السلام مراجعت كرديم ، عبور ما به كوه الوند كه نزديك همدان است افتاد، فصل بهار بود، در آنجا پياده شديم ، همراهان مشغول برافراشتن خيمه بودند، و من به دامنه كوه نگاه مى كردم .
ناگاه چشمم به چيزى افتاد، دقت كردم پيرمرد محاسن سفيدى را ديدم كه عمامه كوچكى بر سر داشت و بر سر سكوئى نشسته كه چهار ذرع بلندى داشت و بر دور آن سنگهاى بزرگى چيده كه جز سر او چيزى معلوم نبود نزديك او رفتم و سلام كردم و مهربانى نمودم ، به من انس گرفت و از جاى خود پائين آمد و به من گفت :
كه از گروه ضاله نيست (از دراويش و صوفيه نيست ) كه بخاطر فرار از تكاليف عمده ، نامهاى گوناگون بر خود گذارده و به اشكال عجيبه بيرون مى آيند، بلكه او داراى خانواده و اولاد بوده و پس از منظم كردن امور آنها براى فراغت در عبادت از آنها كناره گيرى كرده است ، نزد او نيز رساله هاى عمليه علماء آن زمان بود و هيجده سال بود كه آنجا اقامت داشت ، از او درخواست كردم از امور شگفت كه مشاهده كرده براى من بيان كند، او گفت : ماه رجب بود كه من به اينجا آمدم ، پنج ماه و اندى گذشت ، شبى مشغول نماز مغرب بودم ناگاه صداى ولوله عظيمى آمد و آوازهاى غريبى شنيدم ، ترسيدم و نماز را تخفيف دادم ، نگاه كردم ، ديدم بيابان پر شده از حيوانات مخالف يكديگر مثل شير و آهو و گاو كوهى و پلنگ و گرگ ، جمع شده اند و با صداى عجيبى فرياد مى زنند و دور من جمع شده و سرهاى خود را به طرف من بلند نمودند، با خود گفتم : دور است كه سبب اجتماع اين وحوش و درندگان كه با هم دشمن هستند، براى دريدن من باشد، زيرا به خود حمله نمى كنند،
فهميدم اين اجتماع براى امرى بزرگ و حادثه اى عجيب است ، خوب كه دقت كردم بخاطرم آمد كه امشب شب عاشورا است و اين فرياد و فغان براى مصيبت حضرت سيدالشهداء است ، وقتى مطمئن شدم ، عمامه از سر برداشتم و بر سر زدم و خود را ميان آنها انداختم و صدا زدم ، حسين حسين ، شهيد حسين ، و مانند اين كلمات مى گفتم ،
حيوانات در وسط خود جائى برايم خالى كردند و دور من حلقه زدند، بعضى سر بر زمين مى زدند، و بعضى خود را در خاك مى انداختند تا اذان صبح ، سپس حيواناتى كه وحشى تر بودند زودتر و ديگران بعدا رفتند تا همگى متفرق شدند و از آن سال تا به حال كه مدت هيجده سال است اين كار عادت ايشان است ، به گونه اى كه عاشورا بر من مشتبه مى شود، از اجتماع آنها در اين محل ، مى فهمم كه عاشوراست . (321)
سپس شهيد بزرگوار از جناب آقاى حاج شيخ حسن مولوى آن مرد ثقه با فضيلت نقل مى فرمايد كه ايشان از جانب حاج سيد محمد رضوى كشميرى نقل مى كند كه در كشمير در دامنه يك كوه ، حسينيه اى است كه هر ساله ايام عاشورا در آن اقامه عزاى حضرت سيدالشهداء مى شود، از شب اول محرم از بيشه نزديك حسينيه شيرى مى آيد، مى رود بالاى پشت بام (كه از دامنه كوه طبعا صعود به آن آسان است ) و سرش را از روزنه اى كه بخاطر روشنائى و تهويه مقدارى باز است ، داخل مى كند و عزاداران را مى نگرد و قطرات اشك او پشت سر هم مى ريزد تا شب عاشورا هر شب اين كار را انجام مى دهد، و پس از پايان مجلس مى رود.
و فرمود: در اين قريه اول محرم هيچگاه مشتبه و مورد اختلاف نمى شود. (322)
خوشا به حال برپاكنندگان مجالس حسينى  
پيامبر اكرم به حضرت فاطمه عليهاالسلام خبر شهادت امام حسين را دادند، حضرتش سخت گريان شدند، پرسيدند: اى پدر اين واقعه چه وقت خواهد بود؟ حضرت فرمود: وقتى كه من و تو و على هيچكدام نباشيم ، با شنيدن اين خبر، گريه زهراى مرضيه شديد شد، و عرضه داشت : اى پدر، چه كسى بر او مى گريد و اقامه عزا مى كند؟
حضرت فرمود: اى فاطمه زنان امت من بر زنان اهل البيت گريه مى كنند و مردان آنها بر مردان اهل بيت ، و اين عزادارى را طايفه اى پس از طايفه ديگر هر سال تجديد مى كنند، چون روز قيامت شود من مردان آنها را شفاعت مى كنم و تو زنهاى آن ها را، و هر كه در مصيبت حسين گريه كرده است ، دستش را گرفته به بهشت مى بريم ، سپس فرمود: اى فاطمه هر چشمى در قيامت گريان است ، جز چشمى كه بر حسين گريسته باشد. (323)
تذكرات مخلصانه به عزاداران سيدالشهداء  
مؤ لف گويد: در اينجا بجاست كه به شيعيان اهل البيت عليهم السلام مطالبى را در رابطه با جلسات عزادارى تذكر بدهيم .
1- به مجالس روضه و عزادارى ، هر چه بيشتر اهميت دهيد، مبادا كه آن مجالس را تحقير كنيد و كم ارزش و بى رونق قرار دهيد، چرا كه هر مسلمانى امروز بايد بداند، كه رمز بقاء دين و مكتب اهل البيت در اقامه همين مجالس است ، همين جلسات كوچك و بزرگ كه در كوچه و محله و بازار بطور پراكنده تشكيل مى شود، سستى و اهميت ندادن به اين جلسات ، به معناى ضايع كردن دين و خون شهيدان كربلاست .
2- جلسات عزادارى از زمان ائمه اطهار عليهم السلام بطور مستمر با توصيه اهل البيت تا امروز برقرار بوده است . شيعيان و دوستداران اهل البيت با توصيه و راهنمائى علماء اعلام و مراجع عظام ، با تمام وجود در تداوم آن كوشيده اند، تا امروز به امانت به دست من و شما رسيده است ، مبادا ما در امانت خيانت كنيم ، و نتوانيم آن را پرشور و با عظمت به نسل بعد از خود منتقل كنيم ،
فرزندان خود را حسينى و اهل جلسه قرار دهيد.  
اين زنجيره حدود هزار و چهار صد سال است كه با تمام سختيها و فراز و نشيبها برقرار مانده و به هم متصل شده است ، اگر يك نسل در آن خلل ايجاد شود، خدا مى داند كه چه ضربه جبران ناپذيرى به دين وارد خواهد شد،
فرزندان خود را حسينى تربيت كنيد، آن ها را از كودكى ، با امام حسين و عشق و شور حسينى آشنا كنيد، آنها را در سنى كه هنوز عقل آنها رشد نكرده ، روحشان را با امام حسين آشنا كنيد، در ميان خانه به نام حسين احترام بگذاريد، در مصيبت حضرتش شما پدر و مادر، مقابل كودكان خود گريه كنيد، بگذاريد عواطف سنگين طفل نسبت به پدر و مادر تحريك شود، و او هم گريان شود، عاشق حسين شود، نامهاى حسينى براى اطفال خود انتخاب كنيد.
رحمت و درود خدا بر آن پدر و مادرى كه در ايام عزا، لباس عزا مى پوشند و بر كودكان خود نيز مى پوشانند، كودك آنها از همان كودكى ، با يك تحول و دگرگونى در وضع خود و خانواده مواجه مى شود، و روح او متاءثر مى گردد، بگذاريد عزاى حسينى را در وجود خود، در وجود شما، در اطراف شهر و در و ديوار محله و حسينيه و مسجد ببيند و دگرگون شود.
چه زيبا و پرشكوه است ، عشقبازى و سينه زنى كودكان و جوانانى كه در عزاى سرور شهيدان سينه برهنه كرده و با حزن و اندوه و پريشانى ، بر سر و روى مى زنند،
اينها باقيات الصالحات شما خواهند بود، شما با تربيت اينگونه كودكان اسلام را تقويت مى كنيد، و آخرت خود را بيمه مى نمائيد.
كودكان خود را هر چه بيشتر با جلسات حسينى آشنا كنيد، مشكلات را حل كنيد، بهانه ها را كنار بگذاريد، به هر طريقى كه ممكن است سعى كنيد فرزند شما در جلسات فعاليت كند، گرچه با كوبيدن يك سياهى و يا برداشتن يك پرچم و يا دادن چاى و آب و مانند اينها باشد،
از جلسات حسينى حداكثر استفاده را ببريد، به كم قانع نباشيد  
3- از مجلس سيدالشهداء عليه السلام حداكثر استفاده را ببريد، اين درست است كه تمام شركت كنندگان در عزاى حسينى از عنايت الهى بهره مند هستند، اما افراد متفاوتند، هر كس بمقدار ظرفيتى كه دارد از اين درياى بيكران فيض الهى بهره مى برد، مبادا شما از كسانى باشيد، كه از مجالس امام حسين ، به ماديات و يا كسب ثواب اكتفا كنيد، ثواب در مجلس سيدالشهداء كمترين بهره اى است كه يك انسان مى تواند ببرد، همت خود را بالا ببريد، شما در مجلس امام حسين ، معارف كسب كنيد، خدا را به دست آوريد، صفا بدست آوريد، شور و عشق حسينى بدست آوريد، و در يك كلام حسينى شويد، هر كه به كمتر از اين راضى باشد، از بهره خود كاسته است .
به همين جهت است كه توصيه مى شود، حتما از عالم و واعظى كه شما را به خدا و دين و حسينى شدن و عشق به امام حسين نزديك مى كند، دعوت كنيد و پس از دعوت نيز، عنايت تام داشته باشيد، كه پاى سخن او بنشينيد، و گوش بدهيد و روى سخن او فكر كنيد.
به گونه اى باشيد كه خداى ناكرده پس از سالها در جلسات و نشستن پاى سخنرانيها و موعظه ها، هنوز از نظر معارف و خداشناسى و عشق به سيدالشهداء در مرحله ابتدايى باشيم ، برخى در جلسات همانند آبكش در ميان آب هستند كه تا وقتى در آب است پر است ، اما وقتى بيرون مى آيد، چيزى درون آن نمى ماند، شما از جلسات فائده ببريد و استفاده كنيد، و پس از فهم و شعور، راه حسينى شدن و سيماى سيدالشهداء را در زندگى پياده كنيد، مثل يك دوستدار بامعرفت امام حسين در زندگى رفتار كنيد، كه اين است رمز مهم مجالس عزادارى سالار شهيدان ،
4- مجلس امام حسين ، جاى شور و عشق و خدا و كمال و معنويت است . آن را به ناسزاگوئى و تندى و يا دروغ و گناه آلوده نكنيد، مبادا كه در مجلس حسينى ، نغمه هاى غنا و آوازه خوانيهاى نامشروع و يا وسائل لهو و لعب ، مشاهده شود، در مجلس سيدالشهداء از آن چه سيماى دينى ندارد به شدت بايد اجتناب شود، و يكى از همين امور مساله بلند كردن بيش از حد صدا به گونه اى كه موجب اذيت همسايگان شود مى باشد.
5- شركت كنندگان در مجالس حسينى ، خود نيز حفظ حرمت مجالس را داشته باشند، جوانان با يكديگر از برخوردهاى ناهنجار و سبك اجتناب كنند، مبادا با صحبت كردن در ميان جلسه موجب مزاحمت ديگران و سبب بر هم خوردن توجه مردم شويم ، كه اين كار عملا به معناى مخالفت با جلسه حسينى است و در همين جا لازم مى دانم نسبت به اقدام و تشويق بيشتر نسبت به جوانان در جلسات تاكيد كنم ، مبادا در جلسات عزا با جوانان و بانوان تند برخورد شود، با جوانان به مقتضاى جوانى آنها و درك موقعيت آن ها بايد برخورد شود، از خطاهاى آنها چشم پوشى كنيد و با كرامت و بزرگوارى آنها را تشويق كنيد.
در عزادارى و مخارج افراط و تفريط نكنيد 
6- در روايات ما وارد شده است كه در عبادت خود را خسته نكنيد، اينگونه نباشد كه از عبادت زده شويد، و بخاطر زيادى آن ، ملول گرديد، در روضه و نوحه خوانى و عزادارى نيز حد متوسط را از نظر زمان در نظر بگيريد، مبادا كه با زياده روى در عزادارى ، مردم را از مجالس عزا دلسرد كنيم .
7- از اسراف و مخارج بيهوده كه حاصلى دربر ندارد خوددارى كنيد بسيار ديده مى شود كه اهل جلسه بيش از آنكه به فكر خرج كردن در راه اطعام و منبر و نشر كتاب و مانند اين امور باشند، به فكر خريدن وسائلى مى افتند كه جز رحمت و مشقت و تشريفات اضافى سود ديگرى ندارد،
برداشتن ، پرچم و علم كه نشاندهنده حالت عزا و اعلان مصيبت است ، كارى نيكوست ، بشرط آنكه هر روز بر تعداد و وزن آن افزوده نگردد، و واقعيت عزا فداى ظواهر آن نشود.
در عزاى حسينى از خود سخاوت نشان دهيد  
8- حضرت امير عليه السلام فرمود: خداوند تبارك و تعالى به زمين توجه نموده و ما را انتخاب نمود، و براى ما شيعيانى برگزيد كه ما را يارى مى كنند، و براى شادى ما، شادند و براى حزن و اندوه ما، اندوهگين هستند، در راه ما مال و جان مى بخشند، اينان از ما هستند و سرانجامشان به طرف ماست . (324)
دهها آية و صدها روايت از معصومين عليهم السلام نسبت به انجام كار خير و انفاق در راه خدا و خدمت به اسلام و مسلمين و اهميت فوق العاده آن ، و ثواب و پاداشهاى سرسام آورى كه در دنيا و آخرت دارد، دلالت مى كند،
و هيچ عاقلى نيست كه بعد از شناخت و اهميت مجالس اباعبدالله الحسين ، در فضيلت كمك كردن به اقامه اين مجالس چه از نظر جان و مالى ترديد داشته باشد،
خدمت به مجالس سيدالشهداء و خرج كردن براى اين مجالس ، و برقرارى هر چه با شكوه تر اين مجالس ارزشى است كه دنيا و آخرت اهل خير را آباد مى كند، كدام جهادى در راه خدا، برتر از كمك و خدمت به اين مجالس ، كسانى كه در اين مورد اقدام كرده اند، خود مى دانند كه خداوند چه بركتى و صفا و نورانيتى به آن ها عطا مى كند و اين امر مجربى است ليكن از آن جا كه شيطان لعين ، هر جا كه بيشتر مورد عنايت دين باشد، بيشتر وسوسه و فعاليت مى كند، امورى را مخلصانه به صاحبان جلسات و برپاكنندگان عزاى سيدالشهداء تذكر مى دهيم :
با امام حسين شريك شويد تا سود دنيا و آخرت را برده باشيد  
1- مشاهده مى شود، كه برخى از اهل خير، به بهانه گرانى و يا كسادى و كم شدن درآمد، و مانند اينها، از كمك خود به مجالس سيدالشهداء كم مى كنند و يا دريغ مى نمايند.
عزيزان من ، آيا شما به خاطر گرانى ، از ضروريات زندگى خود صرفنظر مى كنيد؟ حتى از امورى كه جنبه ضرورى هم ندارد چشم مى پوشيد؟ شما كه قبول داريد، هرچه خير و بركت هست ، در اين مجالس ‍ است ، و اگر مشلكى بايد گشوده شود، بايد از اين مجالس باشد، چرا كم لطفى مى كنيد، و به سعادت خود پشت پا مى زنيد؟!
من و شما كه ، براى اسباب فرزندان و يك مسافرت تفريحى و يا مسائلى از اين قبيل حاضريم ، دهها برابر خرج كنيم ؟ چرا راجع به سيدالشهداء دريغ مى كنيم ؟
آيا گرانى و كسادى را به پاى سيدالشهداء بايد گذاشت ، امام صادق عليه السلام فرمود: آن ها كه به خاطر كار خير زنده اند، بيشتر از كسانى هستند كه بخاطر اجل زنده اند، پس كار خير را ادامه دهيد، و به فكر آخرت خود باشيد و خود را از فوائد و فضائل اقامه عزا محروم نكنيد.
2- همه مردم ، هر كس ، در هر سطحى كه از نظر دارائى و تمكن مادى مى باشد، سعى كنند، كم يا زياد، در مخارج جلسات شركت كنند، نگوئيد بحمدالله ، اهل خير هستند، آرى هستند، اما شما چرا از اين دريا بهره نمى بريد، شما گمان نكنيد كه هداياى شما، فقط به نفع جلسات است ، خير، آنكه از همه بيشتر بهره مى برد، خود شمائيد، نگذاريد همه بركات و فضائل را ديگران از آن خود كنند، نگوئيد، ما چيزى نداريم و زندگى خودمان دچار كمبود است ، عزيزان من ، اين مخارج هم براى خودتان است نه ديگران ، شما براى زندگى معنوى و آخرت ، بيش از دنيا، كمبود و نياز داريد، از خودتان و نسبت به خودتان بخيل نباشيد، يك روش بسيار پسنديده و مفيد اين است ، كه با سيدالشهداء و ابالفضل شريك شويد، در طى سال بطور ماهيانه ، و يا هر وقت كه چيزى بدستتان رسيد، بعنوان پس انداز اخروى كنار، بگذاريد و هنگام محرم در مجالس عزا صرف كنيد.
خدمت به عزاى حسينى او را نجات داد  
محدث نورى رضوان الله عليه از علامه ربانى شيخ عبدالحسين طهرانى نقل مى فرمايد كه يكى از درباريان محمد شاه قاجار مردى بود بنام ميرزا نبى خان ، او غرق در گناه و معصيت شده بود، بگونه اى كه به هر گناهى آلوده شده ، نزديك بود كه در طغيان و تظاهر به گناه ، ضرب المثل شود. اين مرد از دنيا رفت ، در عالم خواب ديدم كه من در باغستانهائى كه داراى عمارتهاى عالى بود مشغول گردش هستم ، باغستانهائى كه گويا از بهشت بود، با من راهنمائى بود كه آن قصرها را معرفى مى كرد، تا اينكه به مكانى رسيدم ، مرد راهنما گفت : اينجا مال ميرزا نبى خان است !، اگر ميخواهى او را ببينى ، آنجا نشسته است ، نگاه كردم ، ديدم آرى ، تنها در ساختمانى كه تالار گويند نشسته است ، همينكه مرا ديد، اشاره كرد كه بالا بيا، نزد او رفتم ، برخاست بر من سلام كرد، و مرا به بالاى مجلس فراخواند.
من نشستم ولى در حالات او فكر مى كردم كه با آن حال و اين مقام ؟!
او از حالت من به فكرم پى برد و گفت : اى شيخ ، گويا در تعجبى از اين مقام من ، با وجود آن كارهايم در دنيا كه موجب عذاب دردناك بود؟! آرى كار همانگونه كه مى پندارى بود (يعنى من مستحق عذاب بودم بخاطر آن اعمال ناپسندم ) اما من يك معدن نمك در طالقان داشتم ، كه هر سال درآمد آن را به نجف اشرف مى فرستادم ، تا در عزاى حسينى عليه السلام صرف شود، (اكنون پس از مرگ ) اينجا را در مقابل آن به من داده اند، آن عالم بزرگوار گويد: از خواب با تعجب برخواستم ، و خواب را در مجلس بحث مطرح كردم ، يكى از فرزندان عالم فاضل مولى مطيع طالقانى گفت : اين خواب راست است ، او يك معدن نمك در طالقان داشت ، كه اجاره او (در آن زمان ) يكصد تومان مى شد، و آن را به نجف مى فرستاد، و پدرم متولى خرج آن مال در عزاى امام حسين بود، آن عالم ربانى مى فرمود: من قبلا نمى دانستم كه او در طالقان چيزى دارد و اجاره آن يكصد تومان است و براى عزادارى صرف مى كند، و الحمدالله الكريم الوهاب . (325)