سيماى كارگزاران اميرالمومنين على عليه السلام
جلد ۲

حجة الاسلام و المسلمين على اكبر ذاكرى

- ۱۱ -


نامه محمدبن ابى بكر به على (ع )
هنگامى كه محمدبن ابى بكر در مصر بود، نامه اى به على (ع ) نوشت و از كليات حرام و حلال و سنن و مواعظ چنين پرسش كرد:
به بنده خدا اميرالمؤ منين از طرف محمدبن ابى بكر
درود برتو! براستى سپاس گويم در بر تو خدايى را كه جز او شايسته پرستش نيست . اما بعد اگر اميرالمؤ منين در نظر گيرد...كه نامه اى براى ما بنويسد درباره فرايض و واجبات و مسائلى كه مورد ابتلاى امثال من است براى قضاوت بين مردم خدا به اميرالمؤ منين ثواب بزرگ عنايت نمايد و ذخيره او را نيكو دارد. (329)
حضرت چون نامه محمد را دريافت كرد، خوشحال شد و نامه مفصلى در موضوعات مختلف براى او نوشت و در آن نامه ، خوشنودى خود را از درخواست محمد و اهتمام او را به اين مسائل ابزار داشت .
از آنجا كه اين نامه مشتمل بر دستورات ارزنده و مفيد بود، بعدها از اهميت خاصى برخوردار شد. محمد بن ابى بكر نيز به آن بسيار توجه داشت و مسائل آن را يادگرفته و طبق آن عمل و قضاوت مى كرد و آن را هميشه به همراه خود داشت پس از شهادت وى عمروعاص تمام مدارك و اسناد و نامه هاى او را گرفته ، براى معاويه فرستاد. معاويه به اين نامه نگاه مى كرد و از مضامين عالى آن تعجب مى نمود.
سخن معاويه درباره نامه اميرالمؤ منين (ع )
وليدن عقبه كه نزد معاويه بود، زمانى كه اعجاب وى را مشاهده كرد، گفت : اين احاديث را بسوزان
معاويه گفت : خاموش اى پسر ابى معيط، تو داراى راءى و نظر نيستى !
وليد با ناراحتى گفت : تو راءى و نظر ندارى ، آيا از نظر و خردمندى است كه مردم بدانند نامه و احاديث ابوتراب نزد توست ! و از آنها درس ‍ آموخته و طبق آنها قضاوت مى كنى ؟ پس چرا با او مى جنگى ؟
معاويه گفت : واى برتو! آيا به من مى گويى دانشى اين چنين را بسوزانم ، به خدا سوگند من دانشى نشنيدم كه از آن جامعتر و استوارتر و روشنتر باشد.
وليد گفت : اگر تو دانش و قضاوت او را مى پسندى بر سر چه بااو مى جنگى ؟
معاويه گفت : اگر نبود كه ابوتراب (على ((ع ))) عثمان را كشته است ، فتوى كه مى داد، ما از او مى پذيرفتيم آنگاه پس از اندكى سكوت به هم نشينان خود نگاه كرد و گفت : ما نمى گوييم اين از نوشته هاى على بن ابى طالب (ع ) است ، بلكه مى گوييم اين از نوشته هاى ابوبكر است كه نزد پسرش ‍ محمد بوده و ما طبق آن قضاوت كرده و فتوى مى دهيم .
اين نامه ها پيوسته در خزائن بنى اميه بود تا اينكه حكومت به عمربن عبدالعزيز رسيد و او آن را آشكار كرد و اظهار نمود كه اين احاديث از على بن ابى طالب (ع ) است .
وقتى كه على (ع ) متوجه شد كه آن نامه به دست معاويه افتاده ، بسيار ناراحت و متاءسف گرديد و به ياران خود كه از ناراحتى وى سؤ ال كردند، فرمود: محمدبن ابى بكر را بر مصر گماشتم و به من نوشت كه سنت و شيوه شايسته را نمى داند، من نيز به او نامه نوشتم و سنت را در آن نگاشتم ، حال كه او كشته شد، آن نامه را گرفتند و بردند. (330)
ابن ابى الحديد بعد از نقل آنچه گذشت ، گويد سزاوارتر اين است كه بگوييم آن نامه اى كه معاويه از آن استفاده مى كرد، عهدنامه مالك اشتر بود. (331)
به وى بايد گفت ما دليلى نداريم كه عهدنامه مالك به دست معاويه افتاده باشد زيرا مالك به وسيله جاسوس معاويه به شهادت رسيده و عده اى همراه او بودند. همچنين از غلام مالك اشتر نقل شده كه برخى از نامه هاى حضرت در وسائل مالك پيدا شده است . بنابراين مشكل است كه معاويه به عهدنامه مالك اشتر دسترسى پيدا كرده باشد.
بايد توجه داشت كه نامه حضرت به محمدبن ابى بكر مفصل بوده و قسمت عمده آن به صورت متفرق به ما رسيده است و در آن موقعيت زمانى ، نامه براى معاويه كه از دانش تهى بوده ، راهگشا و كارساز بوده است و در تاريخ نمونه اى زيادى ذكر شده كه معاويه براى حل معضلات علمى خود از على و فرزندانش كمك گرفته است چرا كه در آن زمان مسائل فقهى و شرعى ، مدون و در دسترس نبوده است .
پاسخ اميرالمؤ منين به نامه محمدبن ابى بكر
نامه امام على (ع ) به محمدبن ابى بكر در اين كتاب به صورت نامه اى مفصل به خوانندگان گرامى تقديم مى شود، ولى پيش از نقل نامه ، توضيحاتى در اين ارتباط ضرورى است :
1- بنابر آنچه در كتاب غارات آمده ، حضرت امير (ع ) در اين نامه درباره مسائل متعددى سخن گفته است ؛ از قبيل قضاوت ، مرگ ، حساب ، ويژگيهاى بهشت و جهنم ، امامت ، وضو، اوقات نماز، ركوع ، سجود و درباره ادب ، امر به معروف و نهى از منكر، روزه ، اعتكاف و درباره زنادقه و مرد نصرانى كه با زن مسلمان هرزگى كرده است (332)
و بسيارى مطالب ديگر. (333)
از اين سخن استفاده مى شود كه تمام آنچه حضرت درباره مسائل شرعى براى محمد بن ابى بكر نوشته است ، در يك نامه بوده كه به صورت نامه هاى متعدد و نقلهاى مختلف به ما رسيده است و با استناد و استفاده از منابع معتبر نقلهاى مختلف به صورت يك نامه مفصل در اين كتاب تنظيم شده است . آنچه مربوط به زنادقه و وقوع زنا بين مسلمان و نصرانى است ، قبلا به صورت نامه اى مستقل ذكر شد، چرا كه جاى اين قسمت در نامه براى ما مشخص نشد.
بحث امامت به معناى خاص آن (نزد شيعه ) در نامه نيست ، مگر اينكه منظور از امامت خلافت و اطاعت از رهبرى باشد درباره امر به معروف و نهى از منكر نيز تنها به آيه اى از قرآن ، در تحف العقول اشاره دارد و مطالب ديگرى كه در اينجا اشاره شده ، در نامه موجود است .
2- اين نامه در غارات ، تحف العقول ، امالى شيخ مفيد و نهج البلاغه آمده است و كتب ديگر مانند بحارالانوار، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد و نهج السعاده و... از اين منابع نقل كرده اند و حتى سند شيخ مفيد در كتاب امالى به صاحب غارات منتهى مى شود.
شيخ مفيد - عليه الرحمة - قسمت عمده نامه را نقل كرده است مؤ لف تحف العقول با اينكه تصريح مى كند ما نامه را تلخيص كرده ايم ، ولى در آن كتاب بخشهايى از نامه نقل شده كه در كتب ديگر نيست و آنچه در نهج البلاغه آمده ، به نقل تحف العقول شباهت دارد. در غارات بعد از بيان كيفيت فرستادن نامه -آن گونه كه ذكر شد- نامه را در چهار قسمت مستقل به عنوان نامه هايى جداگانه نقل كرده است .
آنچه در امالى مفيد آمده ، به اضافه نكاتى در توصيف نعمتهاى بهشتى به صورت نامه اى مستقل ذكر شده است .
قسمتى از آن نيز كه مربوط به زنادقه و زنا و مكاتب متوفى بود، قبلا ذكر شد يك قسمت نامه نيز پاسخ به نامه محمد بن ابى بكر است كه حضرت در آن از اهتمام وى به مسائل و احكام شرعى خوشنود مى شود.
و قسمت چهارم نامه درباره دعوت به تقوا و عدالت و فانى بودن دنيا و اهميت شهر مصر است . راوى اين قسمت و قسمت مفصل ؛ عبدالله بن حسن مثنى است كه از عباديه پاسخ على (ع ) را نقل مى كند.
با توجه به نقل تحف العقول و نهج البلاغه ارتباط بين اين دو قسمت اخير و قسمت مفصل مشخص ، و هر سه قسمت به صورت يك نامه تنظيم شده است .
ابن ابى الحديد نامه مفصل را از غارات نقل كرده ولى قسمتى از آنچه مربوط به توصيف نعمتهاى بهشتى است ،
در اين كتاب ذكر نشده است علامه مجلسى نيز در بحارالانوار، طبق روشى كه وارد تمام آنچه در غارات آمده نقل كرده است و نهج السعاده نقل مفيد را برگزيده و دو قسمت ديگر را از غارات به عنوان دو نامه مستقل ذكر كرده است .
3- عبارات متن نامه در اين كتاب ، در هر بخشى برگرفته از اولين منبع مذكور در پاورقى است و در موارد اختلاف جزئى ، از مصادر ديگر نيز استفاده شده است ذكر منابع مختلف در پاورقى نشانه نقل آن قسمت در منابع است ،
گر چه از نظر عبارت يكسان نباشند.
در مواردى به نسخه بدلها اشاره شده كه به نظر رسيده معنى تفاوت پيدا كرده است . همچنين براى استفاده بهتر از سخنان حضرت ، مطالب نامه عنوان بندى شده است .
متن عهدنامه محمدبن ابى بكر
بسم الله الرحمن الرحيم
من عبد الله على امير المؤ منين . الى محمد بن ابى بكر و اهل مصر، سلام عليكم (334)
فانى احمد اليكم الله الذى لا اله الا هو. (335)
اما بعد: فقد وصل الى كتابك فقراته وفهمت ما سالتنى عنه ، واعجبنى اهتمامك بما لا بدلك منه ، و ما لا يصلح المسلمين غيره ، و ظننت ان الذى دلك عليه ، نية صالحة وراى غير مدخول (336)
ولا خسيس ، و قد بعثت اليك ابواب الاقضية جامعا لك ما اردت فيها ولا قوة الا بالله و حسبنا الله و نعم الوكيل . (337)
بنام خداوند بخشاينده مهربان
از بنده خدا على اميرالمؤ منين (ع ) به محمدبن ابى بكر و مردم مصر.
درود بر شما، من همگام با شما خدايى را ستايش مى كنم كه معبود بحقى جز او نيست .
اما بعد، نامه تو به من رسيد، آن را خواندم و از آنچه سؤ ال كردى مطلع شدم و از توجه تو به امورى كه برايت لازم است و چيزى كه جز آن مسلمانان را اصلاح نكند، بشگفت آمدم (و خوشنود شدم ) تصور من اين است كه آنچه باعث راهنمايى تو بر اين امر شد، نيت نيكو و نظر مفيد و باارزش تو بوده است دستورالعمل جامعى در باب قضاوت و حكم در آنچه درخواست كردى به سوى تو فرستادم . هيچ نيرويى نيست مگر نشاءت گرفته از خدا. خداوند ما را كافى است و او بهترين وكيل است . كيفية القضاء
اما بعد: فعليك بتقوى الله فى مقامك و مقعدك و سرك و علانيتك ، و اذا انت قضيت بين الناس ، فاخفض لهم جناحك ولين لهم جانبك ، وابسط لهم وجهك و آس بينهم فى اللّحظ و النظر حتّى لا يطمع العظماء فى حيفك لهم و لا ياءيس (ولايياس ) الضعفاء من عدلك عليهم . (338)
و ان تسال المدعى البينة وعلى المدعى عليه اليمين ، و من صالح اخاه على صلح فاءجز صلحه ؛ الا ان يكون صلحا يحرم حلالااو يحلل حراما. وآثر الفقهاء و اهل الصدق و الوفاء و الحياء والورع على اهل الفجور و الكذب و الغدر. وليكن الصالحون الابرار اخوانك و الفاجرون الغادرون اعداءك فان احب اخوانى الى اكثرهم لله ذكرا و اشدهم منه خوفا. و انا ارجو ان تكون منهم ان شاء الله . (339)
شيوه قضاوت
تقواى الهى را در ايستادن ، نشستن ، نهان و آشكارت پيشه ساز؛ و چون در بين مردم قضاوت كنى ، فروتن و خوشرفتار باش و با چهره باز با آنها روبه رو شو و همه را با يك ديد و نگاه بنگر تا بزرگان به طرفدارى تو، از خود، طمع نورزند و ضعيفان و ناتوانان از عدالت تو نوميد نگردند.
بايد از مدعى ، بينه (و شاهد) بخواهى و بر عهده عليه (منكر) قسم است . هر كس كه با برادرش صلح كرد، تو صلح او را امضا كن ، مگر صلحى كه حلالى را حرام يا حرامى را حلال سازد.
فقها و راستگويان و اهل وفا و حيا و ورع را هميشه بر اهل فجور (فاسد) و دروغ و خيانت بر گزين و لازم است كه افراد صالح نيكوكار برادرت باشند و اشخاص نابكار حيله گر دشمنانت . زيرا محبوبترين برادرانم نزد من كسانى هستند كه بيشتر به ياد خدا باشند و سختر از همه از او (خدا) بترسد و من اميدوارم كه تو از آنان باشى ، اگر خدا بخواهد. التوصية بالتقوى
و انى اوصيكم بتقوى الله فى ما انتم عنه مسؤ ولون واليه تصيرون ، فان الله تعالى يقول : ((كل نفس بما كسبت رهينة .(340)
يقول : ((ويحذر كم الله نفسه و الى الله المصير)).(341)
ويقول : ((فوربك لنسالهم اجمعين عما كانوا يعملون ))(342)
فاعملوا يا عبادالله ان الله جل و عزّ سائلكم عن الصغير من عملكم و كبير، فان يعذب فتحن اظلم و ان يعف فهو ارحم الراحمين .
يا عباد الله ، ان اقرب ما يكون العبد الى المغفرة و الرحمة ، حين يعمل لله بطاعته و ينصحه بالتوبة ، فعليكم بتقوى الله فانها تجمع من الخير ما لا يجمع غيرها و يدرك بها من الخير مالا يدرك بغيرها من خير الدنيا و خير الآخرة قال الله عزوجل : ((وقيل لذين اتقوا ماذا انزل ربكم قالوا خيرا للذين احسنوا فى هذه الدنيا حسنة ولدار للاخرة خيرو لنعم دار المتقين )). (343)
اعلموا يا عباد الله ان المؤ منين من يعمل لثلاث : اما لخير الدنيا، فان الله يثيبه بعمله فى دنيا قال الله سبحانه لابراهيم : ((و اتيناه اجره فى دنيا و انه فى للآخره لمن الصالحين ))(344)
فمن عمل الله تعالى اعطاه اجره فى الدنيا و للآخره ، و كفاه المهم فيها، و قد قال الله عزوجل : ((يا عباده الذين امنو اتقوا ربكم للذين احسنو فى هذه الدنيا حسنه و ارض الله و اسعه انما يوفى الصابرون اجرهم بغير حساب )).(345)
فما اعطاهم الله فى دنيا لم يحاسبهم به فى للآخره ، قال الله عزوجل : ((للذين احسنو الحسنى و زياده ))(346)
فالحسنى هى الجنه ، و الزياده هى الدنيا.
و اما لخير للآخره ، فان الله عزوجل يكفره بكل حسنه سيئه ، قال الله عزوجل : ((ان الله الحسنات يذهبن السيئات ذلك ذكرى للذاكرين ))(347)
حتى اذا كان يوم القيامه و حسبت لهم حسناتهم ثم اعطاهم بكل واحده عشره امثالها الى سبعمائه ضعف ، قال الله عزوجل : ((جزاء من ربك عطاه حسابا))،(348)
و قال : ((فاولئك لهم جزاء الضعف بما عملو و هم فى الغرفات آمنون ))، (349) فارغبوا فى هذا - رحمكم الله - و اعملو له و تحاضوا عليه .
توصيه به تقوا
من شما را درباره آنچه از آن بازخواست مى شويد و از آنچه به سوى آن مى گراييد، به تقواى الهى سفارش مى كنم ؛ زيرا خداوند مى فرماييد: ((هر نفسى در گرو چيزى است كه كسب كرده است )) و مى فرمايد: ((و خداوند شما را از خود بر حذر داشته و بازگشت شما به سوى خداست )) و باز مى فرمايد: ((پس قسم به پروردگارت از همه آنان سؤ ال خواهيم كرد از آنچه انجام مى دادند.))
اى بندگان خدا بدانيد كه خداوند از خرد و درشت كارهاى شما باز پرسى كند و چنانچه عذاب كند ما ستمكارتريم و اگر ببخشد او ارحم الراحمين است .
اى بندگان خدا نزديكترين زمانى كه بنده مشمول آمرزش و رحمت حق تعالى مى شود، هنگامى است كه براى خدا به دستوراتش (خدا) عمل كند و با خلوص توبه نمايد. تقواى الهى را پيشه كنيد. زيرا تقوا به مقدارى كه خير و نيكى گرد مى آورد، غير آن ، به آن مقدار خير فراهم نمى سازد و به واسطه تقوا به اندازه اى از خير دنيا و آخرت دريافت مى شود كه به آن غير آن دريافت نمى گردد. خداوند عزوجل مى فرمايد: ((و هنگامى كه بدآنهاكه تقوا را پيشه نمودند، گفته شد: پروردگار شما چه چيز نازل فرموده است ؟ گفتند: خير و نيكى ؛ براى كسانى كه كار نيك انجام دادند، در اين جهان نيكى است و آخرت بهتر است و چه خوب است سراى پرهيزگاران .))
اى بندگان خدا بدانيد: مومن كسى است كه براى سه جهت عمل مى كند:
يا براى خير و خوشى در دنيا، در اين صورت خدا پاداش عملش را در دنيا مى دهد. خداوند سبحان درباره ابراهيم فرمود: ((و اجر و پاداش او را در دنيا داديم و او در آخرت از صالحان و خوبان است ))، پس هر كس ‍ براى خدا كارى كند خداوند اجر او را در دنيا و آخرت مى دهد و امور مهم وى را در هر دو (دنيا و آخرت ) كفايت مى كند و خداوند عزوجل فرموده است : ((اى بندگان من كه ايمان آورده ايد، از مخالفت پروردگارتان بپرهيزيد، براى كسانى كه در اين دنيا نيكى كرده ايد پاداش ‍ نيك است و زمين خداوند پهناور است (هجرت كنيد) كه صابران مزد و پاداش خود را بى حساب دريافت مى دارند)).
پس آنچه خداوند در دنيا به آنها داده ، در آخرت به حساب نمى آورد. خداوند عزوجل مى فرمايد: ((براى كسانى كه كار نيك انجام داده اند، پاداش نيك و فزون بر آن است .)) پس خوبى (حسن ) تنها بهشت است و زياده دنياست .
مؤ من براى خير آخرت عمل مى كند؛(350)
از اين رو خداوند - عزوجل - به واسطه هر نيكى گناهى را از بين مى برد. خداوند مى فرمايد: ((به درستى كه نيكيها بديها را از بين مى برند اين يادى است براى يادآوران )) تا اينكه روز قيامت برسد.
پس كارهاى نيك آنها حساب شده و براى هريك از آن ده تا هفتصد برابر، پاداش وجود دارد ؛ خداوند - عزوجل - مى فرمايد: ((پاداشى است از جانب پروردگات ، بخششى است حساب شده )) و فرمود:
((پس برايشان پاداش دو چندان است در مقابل آنچه انجام داده ايد و آنان در غرفه هاى بهشتى در امنيت به سر مى برند))، پس در اين (امور خير) رغبت كنيد - خداوند شما را رحمت كند - و مردم را بر آن تشويق نماييد.
المتقون فى دنيا و الاخره واعلمو يا عباد الله المتقين حازوا عاجل الخير و آجله ، شاركوا اهل الدنيا فى دنياهم و لم يشار كهم الدنيا فى آخرتهم ، اباحهم الله من الدنيا ما كفاهم و به اغناهم ، قال الله عز اسمه : ((قل من حرم زينه الله التى اخرج لعباده والطيبات من الرزق قل هى للذين آمنوا فى الحيوه الدنيا خالصه يوم القيامه كذالك نفصل اللآيات لقوم يعلمون )).(351)
سكنوا الدنيا بافضل ما سكنت و اكلوها بافضل ما اكلت ، شار كوا اهل الدنيا فى دنياهم ، فاكلو معهم من طيبات ما ياكلون ، و شربوا من طيبات ما يشربون ، و لبسوا من افضل ما يلبسون ، و سكنوا من افضل ما يسكنون ، و تزوجوا من افضل ما يتزوجون ، و ركبوا من افضل ما يربكون ؛ اصابوا لذه الدنيا مع الدنيا و هم غدا جيران الله تعالى ، يتمنون عليه فيعطيهم ما تمنوه ، و لا يرد لهم دعوه ، و لا ينقض لهم نصيبا من اللذه ، فالى هذا يشتاق اليه من كان له عقل ، و يعمل له بتقوى الله ، و لا حول و لا قوه الا بالله .
يا عباد الله ان اتقيتم الله و حفظتم نبيكم فى اهل بيته فقد عبدتموه بافضل ما عبد، و ذكرتموه باافضل ما ذكر، و شكر تموه بافضل ما شكر، و اخذتم بافضل الصبر و الشكر، و اجتهدتم بافضل الاجتهاد، و ان كان غير كم اطول منكم صلاة ،و اكثر منكم صياما و صدقة ، فانتم اتقى لله عزوجل منهم و انصح لاولى الامر (من آل رسول الله (ص ).)
پرهيزگاران در دنيا و آخرت
اى بندگان خدا بدانيد كه پرهيزگاران نيكى نزديك (دنيا) و آينده (آخرت ) را يافته اند. با دنياداران در دنياى آنها شريكند، اما دنيا داران در آخرت متقين شريك نيستند. خداوند براى متقين در دنيا آنچه آنان را كفايت و بى نياز مى سازد، مباح كرده است .
خداوند مى فرمايد:
بگو زينت الهى را كه خداوند براى بندگان پديد آورده و رزق پاك را چه كسى حرام كرده است ؟ بگو اينها براى كسانى است كه ايمان آورده اند در دنيا و مخصوص آنان است و در روز رستاخيز، اين گونه شرح دهيم آيات را براى مردمى كه مى دانند.))
پرهيزگاران به بهترين وجه در دنيا و منزل گزيدند و بهترين خوراك را خوردند. با اهل دنيا در دنياى آنان شريك شدند. خوردند با آنان از خوراك پاكى كه مى خوردند و نوشيدن از نوشيدنيهاى پاكى كه آنها مى نوشيدند و پوشيدند از برترين جامه هايى كه آنان مى پوشيدند. منزل گزيدند در برترين مكانهايى كه آنان منزل مى گزيدند و ازدواج كردند با بهترين همسرانى كه آنان ازدواج مى كردند و سوار شدند بر بهترين مركبهايى كه آنان سوار مى شدند.
آنان از لذت دنيا همراه با اهل دنيا بهره جستند (با اين تفاوت ) كه در فرداى قيامت از (مقربان ) و همسايه هاى خدايند. از پيشگاه او هر چه بخواهند به آنها داده مى شود و درخواست آنان را در ننمايد و هيچ بهره لذتى را از آنان كم ننهد، براى چنين نعمتهايى است كه مشتاق او (خدا) است ، كسى كه عقل و خرد دارد و همراه با تقوا براى خدا عمل مى كند و هيچ حركت و نيرويى نيست مگر به خواست خداوند.
اى بندگان خدا اگر تقوا را پيشه ساختيد و حق پيغمبر خود را درباره خاندانش حفظ نموديد، او را به بهترين وجه پرستيديد و او را به برترين وجه ياد كرديد و به بهترين وجه شكر گزارديد و شما بهترين حالت صبر و شكر را بر گزيديد و بالاترين كوشش را به جا آورديد. اگر چه غير شما (مخالفان ) نماز طولانى بخوانند و روزه بيشترى بگيرند و صدقه بيشترى بدهند ؛ زيرا شما از آنان به خدا (وفادار و) پرهيزگارتريد و براى ((ولى امر)) (از خاندان رسول خدا (ص )) خير خواه تريد.
الموت و سكراته
واحذروا عباده الله الموت و قربه و كربه و سكراته ، و اعدوا له عدته ، فانه يفاجئكم بامر عظيم :
بخير لا يكون معه شر ابدا، او بشر لا يكون معه خير ابدا. فمن اقرب الى الجنه من عاملها؟ و من اقرب الى النار من عاملها؟ انه ليس احد من الناس تفارق روحه جسده حتى يعلم الى اى المنزلتين يصل (يصير)، الى الجنه ام الى النار؟ اعدو هم لله ام هو ولى له ؟ فان كان و ليا لله فتحت له ابواب الجنه و شرعت له طرقها، وراى ما اعد الله له فيها، ففرغ من كل شغل ووضع عنه كل ثقل ، و ان كان عدوالله فتحت له ابواب النار و شرعت له طرقها، و نظر الى ما اعد الله له فيها، فاستقبل كل مكروه و ترك كل سرور.
كل هذا يكون عند الموت ، وعنده يكون اليقين . قال الله عز اسمه : ((الذين تتقو فاهم الملائكه طيبين يقولون سلام عليكم ادخلو الجنه بما كنتم تعملون ))،(352)
و يقول : ((الذين تتو فاهم الملا ئكه ظالمى انفسهم فالقو السلم ما كنا نعمل من سوء بلى ان الله عليهم بما كنتم تعملون فادخلوا ابواب جهنم خالدين فيها فليس مثوى المتكبرين )). (353)
عباد الله ان الموت ليس منه فوت ، فاحذروه قبل و قوعه و اعدوا له عدته ، فانكم طرداء الموت ، ان اقمتم له اخذكم ، و ان فررتم منه ادر ككم ، و هو الزم لكم من ظلكم ، الموت معقود بنواصيكم ، و الدنيا تطوى من خلفكم ، فاكثروا ذكر الموت عند ما تنازكم انفسكم اليه من الشهوات ، فكنى بالموت واعظا، و كان رسول الله - صلى الله عليه و آله - كثيرا ما يوصى اصحابه بذكر الموت فيقول : ((اكثروا ذكر الموت فانه هادم اللذات ، حائل بينكم و بين الشهوات )).
مرگ و دشواريهاى آن
اى بندگان خدا از مرگ و گرفتارى آن و دشواريهايش بر خذر باشيد و براى آن آماده شويد ؛ زيرا كه مرگ وضع ناگهانى مهمى ، پيش مى آورد، خيرى كه هرگز شرى همراه ندارد و يا شرى كه هرگز خيرى همراه ندارد. چه كسى به بهشت نزديكتر از عامل براى آن است ؟ و چه كسى به دوزخ نزديكتر از عامل براى آن است ؟
حقيقت اين است كه هيچ كس جان از تنش برنيامد، تا بداند به كدام يك از دو منزل مى رسد: به بهشت مى رود يا به دوزخ ؟ آيا دشمن خداست ، يا دوست خدا؟ پس اگر دوست خداست ، درهاى بهشت براى او گشوده شود و راههايش براى او هموار گردد و ببيند آنچه خدا در بهشت براى او آماده كرده است ؛ و از هر دلهره و نگرانى آسوده شود و هر بار گرانى از دوشش برداشته شود ؛ و اگر دشمن خداست ، درهاى دوزخ به روى او باز شود و راههايش بر وى هموار گردد و بنگرد به آنچه خدا برايش در آن آماده كرده است .
پس با هر ناگوارى روبه رو شود و هر شادى را از دست بدهد، همه اينها در هنگام مرگ است و به هنگام مرگ يقين حاصل شود.
خداوند - عزوجل - فرموده : (آنان كه فرشتگان جانهايشان را در حال پاكى و قداست بگيرند به آنان مى گويند: درود بر شما به بهشت در آييد به پاداش آنچه انجام مى داديد.)) و مى فرمايد: ((آنان كه فرشتگان جانهايشان را در حالى كه به خودشان ظلم مى كنند، بستانند پس به حال سازش و تسليم در افتند كه ما كار بد نكرده ايم ، به يقين خداوند به آنچه مى كرديد آگاه است از اين رو به درهاى جهنم رد آييد جاودانه در آن مى مانيد، چه بد جايگاهى است جايگاه متكبران .))
بندگان خدا، بدانيد چاره اى جز مرگ نيست . پيش از آمدنش از آن حذر كنيد و براى آن آماده شويد ؛ زيرا شما رانده هاى مرگيد، اگر آماده باشيد شما را بگيرد و اگر از آن بگريزيد شما را در يابد. مرگ از سايه شما به شما پيوسته تر است ، آويزه كاكل شماست ، و دنيا از پس شما نورديده شود. پس زياد به مرگ باشيد آن گاه كه شهوتها شما را مى كشانند و مرگ بس است براى اندرز دادن .
رسول خدا (ص ) هميشه ياران خود را به ياد مرگ سفارش مى كرد و مى فرمود: ((بسيار به ياد مرگ باشيد. زيرا مرگ شكننده و نابود كننده لذتهاست ، و مانعى است ميان شما و شهوات .))
القبر و شدائد
يا عباد الله ما بعد الموت لمن لم يغفر له اشد من الموت ، القبر: فاخذروا ضعيقه و ضنكه و ظلمته و غربته ، ان القبر يقول كل يوم : انا بيت الغربه ، انا بيت التربه ، انا بيت الوحشه ، انا بيت الدود والهوام .
و القبر روضه من رياض الجنه ، او حفره من حفر النار. ان العبد المومن اذا دفن قالت الارض له : مرحبا و اهلا، قد كنت ممن احب ان تمشى على ظهرى فاذا توليتك فستعلم كيف صنعى بك ؛ فتتسع له مد البصر. و ان الكافر اذا دفن قالت الارض له : لامر حبا و لا اهلا، قد كنت من ابغض ‍ من يمشى على ظهرى فاذا توليتك فستعلم كيف صنعى بك ؛ فتضمه حتى تلتقى اضلاعه ، و ان المعشيه الضنك التى حذر الله منها عدو(354)
عذاب القبر؛ انه يلسط الله على الكافر فى قبره تسعه و تسعين تنينا، فينهشن لحمه و يكسرن عظمه ، يترددون عليه كذالك الى يوم يبعث . لو ان تنينا منها نفح فى الارض لم تنبت زرعا ابدا.
اعملو يا عباد الله ان انفسكم الضعيفه ، واءجساد كم الناعمه الرقيقة التى يكفيها اليسير من العقاب ، تضعف عن هذا. فان استعطعتم اءن تنزعوا الاجساد و انفسكم مما لا طاقة لكم به ولا صبر لكم عليه ، فاعملوا بما احب الله واتر كوا ما كره الله ، و لا حول و لا قوة الا بالله .
البعث و اهواله
يا عباد الله ان بعد البعث ما هو اشد من القبر، يوم يشعب فيه الصغير، و يكسر فيه الكبير، و يسقط فيه الجنين ، و تذهل كل مرضعت عما ارضعت . يوم عبوس قمطرير. يوم كان شره مستطيرا. ان فزع ذلك اليوم ليرهب الملائكه الذين لاذنب لهم ، و ترعد منه السبع الشداد، و الجبال الاوتاد و الارض المهاد، و تنشق السماء فهى يومئذ و اهيه ، و تتغير كانها ورده كالدهان ، و تكون الجبال سرابا كثيبا مهسلا بعد ماكانت صما صلابا، و ينفع فى الصور فيفرغ من فى السماوات و من فى الارض الا من شاء الله . فكيف من عصى بالسمع و البصر و اللسان و اليد والرجل و الفرج و البطن ؛ ان لم يغفر الله له و يرحمه من ذلك اليوم ، لانه يقضى و يصير الى غيره . الى نار قعرها بعيد و حرها شديد، و شرابها صديد، و عذاببها جديد، و مقامعها حديد، لا يفقر عذابها و لا يموت ساكنها، دار ليس فيها رحمه ، و لا يسمع لا هلها دعوه .
قبر و سختى هاى آن
اى بندگان خدا، دوران پس از مرگ براى كسى كه آمرزيده نشده ، از مرگ سخت تر است .
از قبر، تنگى ، فشار، تاريكى و غربت آن بر حذر باشيد ؛ زيرا به يقين هر روز، قبر فرياد مى زند و مى گويد: من خانه غربت و تنهاى ام ، من خانه خاكى هستم ، من خانه وحشتم ، من خانه كرمها و خزنده هايم .
قبر باغى ار باغهاى بهشت يا گودالى از گودالهاى آتش است ؛ زمانى كه بنده مؤ منى دفن شود به او گويد: خوش آمدى (مرحبا و اهلا)، تو از افرادى بودى كه دوست داشتم بر پشتم راه بروى . پس چون تو را دريابم بزودى خواهى دانست كه با تو چگونه رفتار مى كنم ، پس قبر به اندازه چشم اندازه وسعت يابد.
و چون كافر به گور رود، زمين به او گويد: خوش نيامدى (لا مرحبا و لا اهلا)، مبغوض ترين افراد بودى كه بر پشتم گام مى زدى ، چون تو را دريابم بزودى خواهى دانست كه با تو چه مى كنم . پس به هم بچسبيد تا دنده هاى دو پهلويش به هم رسد.
به يقين زندگى در تنگى و فشار كه خداوند دشمنش را از آن بر حذر داشته ، عذاب قبر است ، به تحقيق خدا در قبر بر كافران نود و نه اژدها مى گمارد كه گوشت او را با نيش مى گزنند (و كم كم مى خورند) و استخوانهاى او را مى شكنند و تا روز قيامت اين گونه با او رفتار مى كنند. اگر يكى از آنها (اژده ) بر زمين دمد هرگز گشت و گياهى در زمين نرويد.
اى بندگان خدا، بدانيد كه جانهاى شما ضعيف و تنهاى شما نازك و نرمند ؛ به گونه اى كه اندكى از عذاب ، آنها را بس است و از تحمل چنين عذابى ناتوانند.
اگر مى توانيد جسمها و جانهايتان را جدا كنيد از آنچه تاب و طاقت و تحمل آن را نداشته و توان صبر بر آن را نداريد ؛ پس عمل كنيد به آنچه خدا دوست دارد و انهيد، آنچه را كه او بد دارد.
رستاخيز وترسهاى آن
اى بندگان خدا، وضع بعد از رستاخيز (قيامت ) از قبر بدتر است ؛ آنجا روزى است كه خردسال در آن پير شود و سالمند در آن مست (و از خود بى خود) گردد و جنين در آن سقط شود و هر دايه اى كودك شيرخوار خود را رها نمايد و از او دل برگيرد. روزى است عبوس و سخت ، روزى كه شرش (عذاب ) گسترده است . به يقين هراس آن روز، فرشتگان بى گناه را نگران مى سازد و هفت آسمان بلند و كوههاى مستحكم و زمين پهناور از آن بلرزند، آسمان شكافته شود و در آن روز، سست باشد و مانند گل سرخ دگرگون گردد، و كوهها سراب شده ، به مانند كوت شن نرم درآيند، پس هر كسى كه در آسمانها و زمين است به فزع در آيد (و بى هوش گردد) جز كسى كه خدا بخواهد. (355)
پس چگونه باشد حال كسى كه با گوش ، چشم ، زبان ، دست ، پا، شرمگاه و شكم ، خدا را نافرمانى كرده ، در صورتى كه خداوند او را نبخشند و در آن روز به او رحم نكرده باشد؟ چرا كه سرانجامش به جاى ديگرى است ؛ سرانجام وى به آتشى است كه گودى آن زياد است و سوزش آن سخت و آشاميدنى آن چرك و خون و عذابش تازه و گرزهايش آهنين ، عذابش قطع نگردد و ساكن آن نميرد، خانه اى است كه در آن رحمتى نباشد و در آن دعاى ساكنانش شنيده نشود و اجابت نگردد.

 

next page

fehrest page

back page