حب حضرت علی(ع) مانع خلق آتش
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: شبی که به آسمانها برده شدم، در هر آسمانی
ملائکه را ملاقات کردم که مرا بشارت می دادند تا اینکه جبرئیل را در محفلی از
ملائکه ملاقات کردم و او فرمود: «لو اجتمع امتک علی حب علی بن أبی طالب(ع) ما خلق
الله النار»؛ ای محمد! اگر امت تو بر محبت حضرت علی(ع) اجتماع می کردند، خداوند آتش
را خلق نمی کرد.(81)
متن روایت:
عن النبی: لما اسری بی الی السماء لقتنی الملائکه بالبشاره فی کل سماء
حتی لقینی جبرائیل فی محفلة من الملائکه فقال: یا محمد؛ لو اجتمع امتک علی حب علی
بن أبی طالب(ع) ما خلق الله النار.
سند روایت:
در مورد این روایت، باید بگوییم که: قسمت اول آن در کتبی چند از روایی
ما موجود می باشد که سند آن هم به صورت مرفوع و دارای ارسال می باشد، ولی در مورد
قسمت دوم آن (=که اگر اجتماع امت بر این محبت می بود)، مشهور اهل حدیث بر نقل این
روایت اتفاق دارند و در کتب معتبر خود آن را نقل نموده اند. و بخش اول روایت نیز با
توجه به مؤیدات روایی دیگری که در مسألة معراج در مورد آن وجود دارد، ثابت می شود.
بنابراین این روایت را با توجه به مضمون و دلالتش اخذ نموده و آن را
قبول می نماییم.
چهارده نور مقدس و بحث امامت
جابر می گوید: به امام صادق (ع) گفتم: یابن رسول الله، بعضی می گویند
خداوند تبارک و تعالی امامت را بعد از امام حسن و امام حسین (ع) قرار داده است.
(آیا این صحیح است.)
امام صادق (ع) فرمودند: به خدا قسم دروغ می گویند؛ آیا نشنیدند اینان
قول خداوند تبارک و تعالی را که می گوید: وَ جَعَلَها کلِمَةً باقِیةً فِی عَقِبِهِ(82)
«و خداوند این توحید را در همة ذریة حضرت ابراهیم(ع) به عنوان کلمة
باقیه قرار داد.»؛ پس آیا طبق این آیه این کلمة باقیه بعد از امام حسین(ع) نبوده
است؟
سپس امام(ع) فرمودند: ای جابر! همانا ائمه کسانی هستند که رسول خدا(ص)
با نص صریح آنها را بیان کردند و ایشان کسانی هستند که رسول خدا(ص) فرمودند: شبی که
به معراج برده شدم اسامی ائمه را دیدم که با نور بر ساق عرش الهی نوشته شده بود که
دوازده نام مبارک بدین شرح بود:
علی و دو فرزندش (حسن و حسین) و علی و محمد و جعفر و موسی و علی و
محمد و علی و حسن و حجت قائم(علیهما السلام). پس اینان ائمة از اهل بیت من می باشند
که برگزیده و پاک اند.
به خدا قسم احدی غیر از ائمه(علیهما السلام) را نمی خواند، مگر این که
خداوند تبارک و تعالی او را با ابلیس و سپاهیانش محشور می کند.
سپس امام صادق(ع) آهی کشیدند و فرمودند: خدا رعایت نکند حق این امت
را، که حق پیامبر(ص) را رعایت نکردند. به خدا قسم اگر این امت، حق را بر اهلش ترک
نمی کردند و آن را در جایگاه خود رعایت می کردند، هیچ اختلافی در مورد خداوند تبارک
و تعالی بین دو نفر ایجاد نمی شد.
سپس امام(ع) فرمودند: قوم یهود هر آینه پیامبرشان را دوست می داشتند و
در سخت ترین حادثة زمانی ایمان می آوردند و آنها به دوستی آل محمد(ص) ایمان و
اعتقاد داشتند که در سختیها به طرف این روشنایی می آمدند.
إن الیهود لحبهم لنبیهم
أمنوا بوائق حادث الأزمان
و المؤمنون بحب آل محمّد
یرمون فی الآفاق بالنیران
جابر می گوید: به امام صادق(ع) گفتم: ای مولای من! آیا چنین قضیه ای
برای شما نیست (و شما امام منصوب از طرف خدا و پیغمبر نیستید؟). امام(ع) فرمودند:
بله، هستم.
پس گفتم: چرا شما از حق و مقامتان نشسته اید در حالی که خداوند تبارک
و تعالی می فرماید: وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکمْ(83)
«و جهاد کنید در راه خدا، بهترین جهاد را که او شما را برگزیده است.»؛
امام صادق(ع) فرمودند: حضرت علی(ع) از حقش دست کشید و دنبال حق خود
نرفت چون هیچ یار و یاوری نداشت، آیا قول خداوند تبارک و تعالی در قصة حضرت لوط را نشنیده ای که: قالَ لَوْ أَنَّ لِی بِکمْ
قُوَّةً أَوْ آوِی إِلی رُکنٍ شَدِیدٍ(84)«حضرت
لوط(ع) به قومش گفت: (افسوس) ای کاش در برابر شما قدرتی داشتم تا تکیه گاه و
پشتیبان محکمی در اختیار من می بود.»
و نشنیده ای که خداوند تبارک و تعالی در قصة حضرت نوح(ع) می فرماید:
فَدَعا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ(85)
«تا اینکه حضرت نوح به درگاه خدا دعا کرد که: بارالها! من سخت مغلوب این قوم شده
ام، تو مرا یاری کن.»
و آیا نشنیده ای که خداوند تعالی در قصة حضرت موسی می فرماید: رَبِّ
إِنِّی لا أَمْلِک إِلَّا نَفْسِی وَ أَخِی فَافْرُقْ بَینَنا وَ بَینَ الْقَوْمِ
الْفاسِقِینَ(86)«موسی
گفت: خدایا! من جز بر خود و برادرم مالک و فرمانروا نیستم، پس تو میان ما و این قوم
فاسق جدایی انداز.»؟ پس اگر نبی چنین است، وصی عذرش بیشتر است.
ای جابر؛ مثَل امام، مَثل کعبه است که مردم دور او می گردند، نه اینکه
او به دور مردم گردد.(87)
متن روایت:
عن جابر، عن أبی جعفر (ع)، قال: قلت له: یا ابن رسول الله؛ إن قوماً
یقولون إن الله تبارک و تعالی جعل الإمامة فی عقب الحسن و الحسین. قال: کذبوا و
الله أ و لم یسمعوا الله تعالی ذکره یقول: وَ جَعَلَها کلِمَةً باقِیةً فِی عَقِبِهِ(زخرف: 28) فهل جعلها إلاّ فی عقب الحسین(ع).
ثم قال: یا جابر؛ إن الأئمة هم الذین نص علیهم رسول الله(ص) بالإمامة
و هم الذین قال رسول الله(ص): لما أسری بی إلی السماء وجدت أسامیهم مکتوبةً علی ساق
العرش بالنور اثنی عشر اسماً منهم علی و سبطاه و علی و محمد و جعفر و موسی و علی و
محمد و علی و الحسن و الحجة القائم(علیهما السلام) فهذه الأئمة من أهل بیت الصفوة و
الطهارة و الله ما یدعیه أحد غیرنا إلاّ حشره الله تبارک و تعالی مع إبلیس و جنوده.
ثم تنفس(ع) و قال: لا رعی الله حق هذه الأمة فإنها لم ترع حق نبیها
أمّا و الله لو ترکوا الحق علی أهله لما اختلف فی الله تعالی اثنان. ثم أنشأ(ع)
یقول:
إن الیهود لحبهم لنبیهم
أمنوا بوائق حادث الأزمان
و المؤمنون بحب آل محمّد
یرمون فی الآفاق بالنیران
قلت: یا سیدی؛ أ لیس هذا الأمر لکم؟ قال: نعم. قلت: فلم قعدتم عن حقکم
و دعواکم و قد قال الله تبارک و تعالی وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ
اجْتَباکمْ(حج: 78) قال: فما بال أمیر المؤمنین(ع) قعد عن حقه حیث لم یجد ناصراً أ
و لم تسمع الله تعالی یقول فی قصة لوط: قالَ لَوْ أَنَّ لِی بِکمْ قُوَّةً أَوْ
آوِی إِلی رُکنٍ شَدِیدٍ(هود: 80) و یقول فی حکایة عن نوح: فَدَعا رَبَّهُ أَنِّی
مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ(قمر: 10) و یقول فی قصة موسی: رَبِّ إِنِّی لا أَمْلِک
إِلَّا نَفْسِی وَ أَخِی فَافْرُقْ بَینَنا وَ بَینَ الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ
(مائده: 25) فإذا کان النبی هکذا فالوصی أعذر. یا جابر مثل الإمام مثل الکعبة إذ
یؤتی و لا یأتی.
سند روایت:
مرحوم خزاز قمی، از علمای قرن چهارم هجری، این روایت را در کتاب معروف
خود، «کفایة الأثر» نقل کرده و چنین طریقی را برای آن ذکر می نماید:
«أبو المفضل الشیبانی، عن جعفر بن محمد الحسینی العلوی، عن أحمد بن
عبد المنعم الصیداوی، عن عمرو بن شمر، عن جابر، عن أبی جعفر(ع)».
در این اسناد ذکر شده، «جعفر بن محمّد حسینی علوی»(88)
و «عمرو بن شمر»(89)
ضعیف می باشند، لذا طریق مرحوم خزاز قمی ضعیف می باشد. هر چند که روایت از جهت
مفهوم آن مورد اعتماد و قابل قبول است.
شمشیری از نور شبیه ذوالفقار
امام حسین (ع) فرمودند: از جد بزرگوارم رسول اکرم(ص) شنیدم که می
فرمود: شبی که خداوند متعال مرا به معراج برد، در دل عرش الهی ملکی را دیدم که در
دستش شمشیری از نور بود و آن را حرکت می داد همان گونه که حضرت علی(ع) ذوالفقار را
حرکت می داد و ملائکه هر وقت مشتاق صورت حضرت علی(ع) می شدند به صورت این ملک نگاه
می کردند.
به خداوند عرض کردم: پروردگارا! این ملک برادر و پسر عمویم علی بن ابی
طالب(ع) است؟
خداوند فرمود: «یا محمد؛ هذا ملک خلقته علی صورة علی(ع) یعبدنی فی
بطنان عرشی تکتب حسناته و تسبیحه و تقدیسه لعلی بن أبی طالب(ع) إلی یوم القیامة»؛
ای محمد! این ملک را به صورت علی(ع) خلق کردم تا در دل عرش مرا عبادت
کند و ثواب تقدیس و تسبیح این ملک را تا روز قیامت برای حضرت علی(ع) می نویسم.(90)
متن روایت:
عن الحسین بن علی(ع)، قال: سمعت جدی رسول الله(ص) یقول: لیلة أسری بی
ربی عز و جل رأیت فی بطنان العرش ملکاً بیده سیف من نور یلعب به کما یلعب علی بن
أبی طالب(ع) بذی الفقار و إن الملائکة إذا اشتاقوا إلی علی بن أبی طالب(ع) نظروا
إلی وجه ذلک الملک. فقلت: یا رب؛ هذا أخی علی بن أبی طالب(ع) و ابن عمی. فقال: یا
محمد؛ هذا ملک خلقته علی صورة علی(ع) یعبدنی فی بطنان عرشی تکتب حسناته و تسبیحه و
تقدیسه لعلی بن أبی طالب(ع) إلی یوم القیامة.
سند روایت:
شیخ صدوق رحمه الله در کتاب «عیون أخبار الرضا(ع) »این روایت را به
استناد ذیل نقل می نماید:
«حدثنا محمد بن أحمد بن الحسین بن یوسف البغدادی قال: حدثنی أحمد بن
الفضل قال: حدثنی بکر بن أحمد القصری قال: حدثنی أبو محمد الحسین بن علی بن محمد بن
علی بن موسی عن أبیه عن آبائه(علیهما السلام) قال سمعت رسول الله(ص) یقول..».
در اسناد ذکر شده «احمد بن فضل» واقفی(91)می باشد(92)و بکربن احمد قصری نیز مجهول است، لذا به اسناد ذکر شده نمی توان
اعتماد نمود.
خروسی زیبا با صدایی مخصوص
ابن عباس می گوید: پیامبر اکرم(ص) فرمودند: شبی که به معراج رفته بودم
خروسی را دیدم که بدنش درّ سفید و دو چشمش از یاقوت قرمز و دو پایش از زبرجد سبز
بود و این خروس صدا می زد:
«لا إله إلا الله، محمد رسول الله، علی بن أبی طالب أمیر المؤمنین(ع)
ولی الله، فاطمة و ولدها الحسن و الحسین صفوة الله، یا غافلین اذکروا الله، علی
مبغضهم لعنة الله»؛ هیچ خدایی جز الله نیست، محمد(ص) فرستادة خداست، علی بن ابی
طالب (ع) دوست صمیمی خداست؛ فاطمه(س) و دو فرزندش حسن و حسین برگزیدگان خدا هستند.
ای غافلین! یاد خدا کنید که بر دشمنان اینان لعنت خداست (و با لعنت بر دشمنان
اینان، یاد خدا باشید.)(93)
متن روایت:
عن ابن عباس، قال: قال رسول الله(ص): رأیت لیلة أسری بی إلی السماء
الرابعة دیکاً بدنه درّة بیضاء و عیناه یاقوتتان حمراوان و رجْلاه من الزّبرجد
الأخضر و هو ینادی: «لا إله إلا الله، محمد رسول الله، علی بن أبی طالب أمیر
المؤمنین (ع) ولی الله، فاطمة و ولدها الحسن و الحسین صفوة الله، یا غافلین اذکروا
الله، علی مبغضهم لعنة الله».
سند روایت:
سید بن طاووس رحمه الله (متوفای 664 ق) در کتاب «الیقین» خود استناد
ذیل را برای این روایت بیان می کند:
«من کتاب الحسن بن علی بن الحسن بن علی بن عمار، عن أبیه، عن أبی
إسحاق إبراهیم و أبیه علی بن الحسن معاً، عن أحمد بن عبدالباقی، عن عبدالملک بن
عیسی العسکری، عن أبی الحسن علی بن عثمان، عن أحمد بن إدریس، عن محمد بن موسی
اللؤلؤئی، عن عبدالله بن مسلم، عن الازهری، عن عبد الرزاق، عن معمر، عن الزهری، عن
عبیدالله بن عبدالله، عن ابن عباس قال: قال رسول الله(ص)».
در اسناد ذکر شده، اسحاق بن ابراهیم ضعیف می باشد و نیز «احمد بن
عبدالباقی بن طوق» و «عبدالملک بن عیسی العسکری» شرح حالی از آنان یافت نشد، لذا
روایت از لحاظ سند دچار ضعف می باشد. در مورد مفهوم و دلالت آن نیز توقف را اختیار
می نمایم.
نوشتة طرف راست عرش الهی
رسول خدا(ص) فرمودند: در شب معراج داخل بهشت شدم، آنگاه دیدم که بر
طرف راست عرش الهی چنین نوشته شده است: «إنّی أنا الله لا اله الاّ أنا وحدی غرست
جنة عدن بیدی أسکنتها ملائکتی محمّد صفوتی من خلقی، أیدته بعلی(ع)»؛ من پرورگار
عالم هستم و هیچ خدایی بجز من نیست، بهشت را آفریدم و ملائکة خود را در آن قرار
دادم؛ محمد(ص) برگزیدة من از میان خلقم می باشد، او را با علی(ع) حمایت و تأیید
کردم.(94)
متن روایت:
قال رسول الله(ص): لما أسری بی الی السماء دخلت الجنة فإذا مثبت علی
ساق العرش الأیمن: «إنّی أنا الله لا اله الاّ أنا وحدی غرست جنة عدن بیدی أسکنتها
ملائکتی محمّد صفوتی من خلقی، أیدته بعلی(ع)».
سند روایت:
همان گونه که در مصادر این روایت مشاهده می شود، اکثر کتب معتبر شیعی
و اهل عامه این روایت را در کتب خود ذکر نموده و بر نقل آن اهتمام زیادی داشته اند.
آری، در قبول این روایت همین بس که علمای بزرگی همچون شیخ صدوق و شیخ
طوسی و دیگر علما آن را قبول تلقی کرده و در کتب معتبر خود ذکر نموده اند.
ثواب تسبیح عرش برای شیعة حضرت علی(ع)
قتاده در ذیل آیه 75 از سورة مبارکة زمر که می فرماید: وَ تَرَی
الْمَلائِکةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ «و ای پیامبر ملائکه را مشاهده می
کنی که گرداگرد عرش الهی مشغول تسبیح پروردگار عالم هستند»، از انس نقل قول می کند
که پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
شبی که به معراج رفتم از زیر عرش الهی نگاه کرده و دیدم که حضرت
علی(ع) در زیر عرش ایستاده و خداوند را تسبیح و تقدیس می گوید.
پس به جبرئیل گفتم: آیا علی بن ابی طالب(ع) از من سبقت گرفته و زودتر
آمده ! جبرئیل گفت: اکنون کل ماجرا را برایت تعریف می کنم:
بدان ای محمد! چون خداوند عزوجل بر علی بن ابی طالب(ع) بسیار درود و
ثنا می فرستاد، عرش مشتاق حضرت علی(ع) شد. پس خداوند تبارک و تعالی هم ملکی را به
صورت حضرت علی(ع) در زیر عرش خود خلق کرد تا عرش به آن نگاه کند و شوقش تسکین یابد.
«و ای محمّد! خداوند متعال تسبیح و تمجید این ملک را برای شیعة اهل
بیت تو قرار می دهد».(95)
متن روایت:
عن قتادة، فی تفسیر قوله تعالی: وَ تَرَی الْمَلائِکةَ حَافِّینَ مِنْ
حَوْلِ الْعَرْشِ (زمر: 75) الآیة قال أنس: قال رسول الله(ص): لما کانت لیلة
المعراج نظرت تحت العرش أمامی فإذا أنا بعلی بن أبی طالب(ع) قائماً أمامی تحت العرش
یسبح الله و یقدسه. قلت: یا جبرائیل؛ سبقنی علی بن أبی طالب(ع)!
قال: لکنی أخبرک، اعلم یا محمد؛ إن الله عز و جل یکثر من الثناء و
الصلاة علی علی بن أبی طالب(ع) فوق عرشه فاشتاق العرش إلی علی بن أبی طالب(ع) فخلق
الله تعالی هذا الملک علی صورة علی بن أبی طالب(ع) تحت عرشه لینظر إلیه العرش فیسکن
شوقه و جعل تسبیح هذا الملک و تقدیسه و تمجیده ثواباً لشیعة أهل بیتک یا محمد؛
الخبر.
سند روایت:
طریق ذکر شدة روایت به نقل از مصادر این روایت در کتب شیعی و اهل سنت،
از «علی بن الجعد» و او از «قتاده» و او از «انس بن مالک» می باشد.
در مورد علی بن الجعد بحثی نیست چرا که کتب معتبر رجالی اهل سنت او را
با تعبیراتی همچون «ثقة»، «صدوقٌ» و «ثبت»(96) که دلالت بر درستی فرد دارد، یاد می کنند و حتّی در برخی جملاتشان از
او به عنوان فردی شیعی نام می برند.
لیکن در مورد انس بن مالک بحث و گفتگو می باشد. چرا که او همان صحابی پیامبر(ص) می باشد که از شهادت دادن به حدیث غدیر (خم) و حدیث
طیر (مرغ بریان) سر باز زد و آن را کتمان نمود و در اثر همین کتمان با نفرین حضرت
علی(ع) مبتلا به پیسی شد. و نیز از امام صادق(ع) روایت شده است که سه نفر بر پیامبر
دروغ می بستند: ابوهریره، انس بن مالک و امرأةٍ (زنی ]دقت کن[).(97)
بنابراین سند روایت ذکر شده ضعیف و فاقد اعتبار می باشد، لیکن مضمون
آن امری است که روایاتی دیگر مؤید آن می باشد، برای همین روایت را از جهت مفهوم و
دلالتش قبول می نماییم.
حضرت علی(ع) وارث علم پیامبر؛ منکر حضرت علی(ع) وارد بهشت نمی شود؛
دعای پیامبر برای امت؛ حضرت مهدی (ع) و نشانه های آخر الزمان؛
ابن عباس می گوید: پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
چون شب معراج به سوی خداوند متعال عروج داده شدم، یک ندایی آمد که: ای
محمد! گفتم: لبیک پروردگارم، لبیک.
آنگاه خداوند متعال فرمود: ای محمد! آیا از میان خلقم کسی را جانشین و
برادر و وصی خود قرار داده ای؟
گفتم: خداوندا! چه کسی را برادر قرار دهم، برایم انتخاب کنید. به من
وحی شد: ای محمد! همانا من علی بن ابی طالب(ع) را برای تو اختیار کردم. گفتم:
خداوندا، پسر عمویم!
وحی شد: ای محمد! علی(ع) وارث تو و وارث علم بعد از تو می باشد و
علیست صاحب لوای تو در روز قیامت و اوست صاحب حوض تو که هرکس از مؤمنان من بر آن
وارد شود از آن سیراب خواهد شد.
پس خداوند فرمود: من بر خود قسم خورده ام، قسمی به حق، که هرکس بغض تو
و اهل بیت و ذریة تو (که به حق پاک و طاهرند) را داشته باشد از این حوض نخواهد
نوشید.
و ای محمد! همة امت تو را وارد بهشت خواهم کرد، مگر کسانی که من اِبای
از رفتن آنها را به بهشت داشته باشم!
گفتم: خداوندا، چطور می شود که از کسی ابای رفتن به بهشت را داری؟ وحی
شد: ای محمد! تو را از میان خلقم اختیار کردم که حضرت علی(ع) برای تو به منزلة
هارون از موسی قرار دادم، مگر اینکه بعد از تو پیامبری دیگر نخواهد بود؛ و محبت
علی(ع) را در قلب تو نهادم و او را پدر فرزندان تو قرار دادم؛ و او مانند تو بر
امتت حق دارد، پس هرکسی منکر حق او شود، حق تو را انکار کرده است و کسی که اِبای
دوست داشتن حضرت علی(ع) را داشته باشد، در حقیقت اِبای از داخل شدن در بهشت را
دارد.
پیامبر در ادامه فرمودند: کلام حق تعالی که بدین جا رسید من در مقابل
خدواندسجدة شکر کردم و خداوند را به خاطر آنچه بر من تفضل فرموده بود، سپاس گفتم.
در این هنگام یک منادی ندا داد: ای محمد؛ سرت را بالا بیاور و از من
هرچه می خواهی سؤال کن تا به تو عطا کنم. من هم گفتم: إلهی اجمع أمتی من بعدی علی
ولایة علی بن أبی طالب(ع) لیردوا علی جمیعاً حوضی یوم القیامة؛
خدایا! بعد از من جمیع امتم را بر ولایت حضرت علی(ع) قرار ده تا در
روز قیامت همراه با من در کنار این حوض قرار گیرند.
خداوند هم فرمود: ای محمد! من قبل از اینکه بندگانم را خلق کنم قضای
آنها را معلوم کردم و بوسیلة این قضای خود، هر که را می خواهم هلاک می کنم و هر که
را خواهم هدایت کنم.
همانا من به علی(ع) علم تو را داده ام و او را بعد از تو وزیر و
جانشین بر اهل و امت تو قرار دادم.
[ای محمد!] کسی که بغض و دشمنی علی(ع) و انکار ولایت او بعد از تو را
داشته باشد، هرگز داخل بهشت نخواهد شد و هرکس بغض او را داشته باشد، بغض تو را دارد
و هرکس که بغض تو را داشته باشد، مرا دشمن داشته است.
ای محمد! هرکس با علی(ع) دشمنی کند، با تو دشمنی کرده است و هرکس با
تو دشمنی کند، با من دشمنی کرده است. هرکس او را دوست بدارد، همانا تو را دوست
داشته و هرکس تو را دوست بدارد مرا دوست داشته است.
و این بشارت من است که این فضیلت را ما برای حضرت علی(ع) قرار دادیم و
اینکه از فرزندان او یازده نفر را برگزیدم که همه بواسطة دختر پاک و مطهر تو،
فاطمه(س)، از ذریة تو هستند.
و آخرین از فرزندان تو کسی است که حضرت عیسی(ع) پشت سر او نماز می
خواند و او زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، همچنان که از ظلم و ستم پر شده است
و من بوسیلة او مردم را از هلاکت نجات خواهم داد و بواسطة او مردم را هدایت خواهم
کرد و او کوران را بینا و بیماران را شفا خواهد داد.
گفتم: خداوندا! در چه زمانی این اتفاقات خواهد افتاد؟
پس خداوند به من وحی فرمود که : این وقایع زمانی است که:
علم پیشرفت می کند و جهل ظاهر می شود. گویندگان زیاد و عمل کنندگان کم
می شوند. خواسته های نفسانی زیاد می شود و فقهایی که هدایت کنندة مردم اند، کم
خواهند شد و فقهایی که شرّ و خیانت به پا می کنند بر تعدادشان افزوده خواهد شد.
شعراء زیاد می شوند و امت تو قبورشان مسجدشان خواهد شد. قرآن ها را
زینت می دهند و مسجدهای آن چنانی با زیور آلات می سازند. ظلم و فساد زیاد و منکر
ظاهر می شود و امت تو به منکر، امر خواهند کرد و از معروف نهی؛ مردان به مردان و
زنان به زنان اکتفا خواهند نمود.
پادشاهان به کفر، و وزیران به هرزگی، وکارگزاران به ستم، و صاحبان رأی
به فسق و تباهی روی می آورند.
در آن زمان سه خسوف (ماه گرفتگی) روی خواهد داد: یکی از مشرق، دیگری
در مغرب و یکی هم در جزیرة عرب. خرابی بصره بوسیلة مردی از ذریة تو می باشد که او
لشکری به همراه دارد.
آن موقع فرزندی از فرزندان حسین بن علی (ع) قیام می کند؛ که دجال هم
از شرق سرزمین سجستان قیام می کند و سفیانی هم ظاهر می شود.
سخن حق تعالی که بدین جا رسید عرض کردم: خداوندا! بعد از من چه فتنه
هایی رخ خواهد داد؟
خداوند فرمود: من تو را آگاه می کنم به بلاء و مصیبت بنی امیه که فتنه
ای برای فرزند پسر عمویت علی بن ابی طالب (ع) خواهند بود که مصیبتش تا روز قیامت ادامه خواهد داشت.
پیامبر در ادامه فرمودند: هنگامی که به زمین آمدم توصیه های خداوند
متعال را اجرا کردم و خداوند را بر همة نعمتهایی که بر من ارزانی داشته، سپاس گفتم
و او را دائم شکر می گویم همان گونه که پیامبران قبل از من او را سپاسگزاری کردند و
همان گونه که قبل از من هر چیزی او را حمد و سپاس گفته و هر آنچه که خداوند خالقش
می باشد، تا روز قیامت.(98)
متن روایت:
عن ابن عباس، قال: قال رسول الله(ص): إنه لما عرج بی ربی جل جلاله
أتانی النداء: یا محمد؛ قلت: لبیک رب العظمة لبیک فأوحی إلی: یا محمد؛ فیم اختصم
الملأ الأعلی؟ قلت: إلهی لا علم لی. فقال لی: یا محمد؛ هل اتخذت من الآدمیین وزیراً
و أخاً و وصیاً من بعدک؟ فقلت: إلهی، و من أتخذ، تخیر أنت لی یا إلهی. فأوحی إلی:
یا محمد؛ قد اخترت لک من الآدمیین علی بن أبی طالب(ع).
فقلت: إلهی، ابن عمی ! فأوحی إلی: یا محمد إن علیاً(ع) وارثک و وارث
العلم من بعدک و صاحب لوائک لواء الحمد یوم القیامة و صاحب حوضک یسقی من ورد علیه
من مؤمنی أمتک. ثم أوحی إلی : أنی قد أقسمت علی نفسی قسَماً حقاً، لا یشرب من ذلک
الحوض مبغضٌ لک و لأهل بیتک و ذریتک الطیبین حقّاً حقّاً.
أقول: یا محمد؛ لأدخلنّ الجنة جمیع أمتک إلا من أبی. فقلت: إلهی و أحد
یأبی دخول الجنة. فأوحی إلی: بلی یأبی. قلت: و کیف یأبی؟ فأوحی إلی: یا محمد؛
اخترتک من خلقی و اخترت لک وصیاً من بعدک و جعلته منک بمنزلة هارون من
موسی إلاّ أنّه لا نبی بعدک و ألقیت محبته فی قلبک و جعلته أبا لِوُلدک فحقّه بعدک
علی أمتک کحقک علیهم فی حیاتک فمن جحد حقه جحد حقک و من أبی أن یوالیه فقد أبی أن
یدخل الجنة. فخررت لله عز و جل ساجداً شکراً لما أنعم علی.
فإذا مناد ینادی: یا محمد؛ ارفع رأسک، سلنی أعطک. فقلت: إلهی اجمع
أمتی من بعدی علی ولایة علی بن أبی طالب(ع) لیردوا علی جمیعاً حوضی یوم القیامة.
فأوحی إلی: یا محمد؛ إنی قد قضیت فی عبادی قبل أن أخلقهم و قضائی ماض
فیهم لأهلک به من أشاء و أهدی به من أشاء و قد آتیته علمک من بعدک و جعلته وزیرک و
خلیفتک من بعدک علی أهلک و أمتک عزیمة منی لا یدخل الجنة من أبغضه و عاداه و أنکر
ولایته من بعدک فمن أبغضه أبغضک و من أبغضک أبغضنی و من عاداه فقد عاداک و من عاداک
فقد عادانی و من أحبه فقد أحبک و من أحبک فقد أحبنی و قد جعلت له هذه الفضیلة و
أعطیتک أن أخرج من صلبه أحد عشر مهدیاً کلهم من ذریتک من البکر البتول.
آخر رجل منهم یصلی خلفه عیسی ابن مریم(ع) یملأ الأرض عدلاً کما ملئت
جوراً و ظلماً. أنجی به من الهلکة و أهدی به من الضلالة و أبرئ به الأعمی و أشفی به
المریض.
قلت: إلهی؛ فمتی یکون ذلک؟ فأوحی إلی عز و جل: یکون ذلک: إذا رفع
العلم و ظهر الجهل و کثر القرّاء و قلّ العمل و کثر الفتک و قل الفقهاء الهادون و
کثر فقهاء الضلالة الخونة و کثر الشعراء و اتخذ أمتک قبورهم مساجد و حلیت المصاحف و
زخرفت المساجد و کثر الجور و الفساد و ظهر المنکر و أمر أمتک به و نهوا عن المعروف
و اکتفی الرجال بالرجال و النساء بالنساء و صارت الأمراء کفرة و أولیاؤهم فجرة و أعوانهم ظلمة و ذوو
الرأی منهم فسقة و عند ذلک ثلاثة خسوف: خسف بالمشرق و خسف بالمغرب و خسف بجزیرة
العرب و خراب البصرة علی یدی رجل من ذریتک یتبعه الزنوج و خروج ولد من ولد الحسین
بن علی (ع) و ظهور الدَّجال یخرج بالمشرق من سجستان و ظهور السفیانی.
فقلت: إلهی؛ و ما یکون بعدی من الفتن؟ فأوحی إلی: و أخبرنی ببلاء بنی
أمیة و فتنة ولد عمی و ما هو کائن إلی یوم القیامة فأوصیت بذلک ابن عمی حین هبطت
إلی الأرض و أدیت الرسالة فلله الحمد علی ذلک کما حمده النبیون و کما حمده کل شی ء
قبلی و ما و خالقه إلی یوم القیامة.
سند روایت:
شیخ صدوق در کتاب «کمال الدین» خود، طریق خویش را به این روایت چنین
بیان می کند:
«ابن إدریس، عن أبیه، عن محمد بن آدم، عن أبیه، عن ابن أیاس، عن
المبارک بن فضالة، عن وهب بن منبه، یرفعه إلی ابن عباس قال: قال رسول الله(ص)».
همان گونه که در این اسناد مشاهده می شود، سند مرفوع و دچار ارسال و
ضعف می باشد، لیکن با توجه به مضمون آن که توسط روایات فراوانی مورد تأیید واقع می
شود، ضعف سند قابل جبران می باشد.
ولایت حضرت علی (ع) شرط قبولی اعمال؛ چهارده نور مقدس در حال نماز
ابی سلمی، چوپان پیامبر اکرم(ص)، می گوید: از رسول خدا(ص) شنیدم که می
فرمود: شبی که به معراج برده شدم خداوند جل ثنائه به من فرمود:
آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیهِ مِنْ رَبِّهِ؛ (ایمان آورد
رسول به آنچه از طرف پروردگارش به سوی او نازل شد).
من هم گفتم: وَ الْمُؤْمِنُونَ؛ (ایمان آوردیم). خداوند فرمود: راست
گفتی ای محمد؛ چه کسی را برای امتت جانشین خود قرار داده ای؟ گفتم: بهترین از امتم
را. خداوند فرمود: علی بن بیطالب (ع) را. گفتم: بله.
خداوند فرمود: ای محمد! من اطلاعی دقیق از زمین و احوال آن دارم، پس
تو را از روی آن اختیار کردم و اسمی از اسامی خودم را برای تو جدا کردم و به خاطر
همین در هیچ جایی مرا یاد نمی کنند، مگر اینکه ذکر تو هم با من خواهد بود؛ من محمود
هستم و تو هم محمد.و علی(ع) را هم انتخاب کرده و برای او هم اسمی از اسامی خود جدا
کردم؛ من أعلی هستم و او هم علی.
ای محمد! من تو را و علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهما السلام) را از
سنخ نور خود خلق کردم و ولایت شما را بر اهل آسمان و زمین عرضه کردم. پس هر کس
ولایت شما را قبول کند نزد من از مؤمنین خواهد بود و هر کس منکر ولایت شما شود نزد
من از کافرین خواهد بود.
یا محمد؛ لو أن عبداً من عبادی عبدنی حتی ینقطع أو یصیر کالشن البالی
ثم أتانی جاحداً لولایتکم ما غفرت له أو یقر بولایتکم.
ای محمد! اگر بنده ای از بندگانم، مرا آن چنان عبادت کند که همچون
مُشک پوسیده گردد پس نزد من آید در حالی که ولایت شما را نداشته باشد او را وارد
بهشت نخواهم کرد.
بعد از این خداوند متعال فرمود: ای محمد! آیا دوست می داری که اهل بیت
و جانشینان خود را ببینی؟ گفتم: بله پروردگارا.
پس فرمود: نگاه کن به جانب راست عرشم. من نگاه کرده و دیدم علی و
فاطمه و حسن و حسین و علی بن حسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و
علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و المهدی(علیهما السلام)
را که در اوج نور بودند در حالی که همگی آنها در حال نماز بودند و مهدی (ع) در وسط
آنها مانند ستاره ای فروزان، کوْکبٌ دُرِّی(99)، درخشش داشت.
پس خداوند متعال فرمود:ای محمد! اینان حجتهای من می باشند و مهدی (ع)
هم انقلابی ای از عترت توست که خون خواه عترت تو می باشد؛ قسم به عزت و جلالم،
مهدی(ع) امام واجب الاطاعت برای دوستان من می باشد و او کسی است که از دشمنان من
انتقام می گیرد.(100)
متن روایت:
عن أبی سلمی، راعی رسول الله(ص) قال: سمعت النبی(ص) یقول:
لیلة أسری بی إلی السماء قال العزیز جل ثناؤه: آمَنَ الرَّسُولُ بِما
أُنْزِلَ إِلَیهِ مِنْ رَبِّهِ قلت: وَ الْمُؤْمِنُونَ؛ قال: صدقت یا محمد؛ من خلفت
لأمتک؟ قلت: خیرها. قال علی بن أبی طالب(ع). قلت: نعم. قال: یا محمد؛ إنی اطلعت علی
الأرض اطلاعةً فاخترتک منها فشققت لک اسماً من أسمائی فلا أذکر فی موضع إلاّ و ذکرت
معی؛ فأنا المحمود و أنت محمد. ثم اطلعت فاخترت منها علیاً(ع) و شققت له اسما من أسمائی فأنا الأعلی و هو علی.
یا محمد؛ إنی خلقتک و خلقت علیاً و فاطمة و الحسن و الحسین(علیهما
السلام) من سنخ نوری و عرضت ولایتکم علی أهل السماوات و الأرضین؛ فمن قَبِلها کان
عندی من المؤمنین و من جحدها کان عندی من الکافرین. یا محمد؛ لو أن عبداً من عبادی
عبدنی حتی ینقطع أو یصیر کالشن البالی ثم أتانی جاحداً لولایتکم ما غفرت له أو یقر
بولایتکم.
یا محمد؛ تحب أن تراهم. قلت: نعم یا رب. فقال لی: التفت عن یمین
العرش، فالتفت فإذا بعلی و فاطمة و الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و
جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن
علی و المهدی(علیهما السلام) فی ضحضاح من نور قیاماً یصلون و هو فی وسطهم یعنی
المهدی(ع) کأنه کوْکبٌ دُرِّی (نور: 35). فقال: یا محمد؛ هؤلاء الحجج و هو الثائر
من عترتک. و عزتی و جلالی؛ إنه الحجة الواجبة لأولیائی و المنتقم من أعدائی.
سند روایت:
در قبول این روایت همین بس که عالمان بزرگ حدیث، چه از شیعه و چه از
اهل عامه این روایت را در کتب معتبر خود نقل کرده اند. در کتب معتبر شیعی عالمانی
همچون شیخ طوسی رحمة الله، سید بن طاووس و از اهل سنت، خوارزمی و قندوزی این روایت
را نقل کرده و دیگران نیز به طریق آنها، به نقل آن در کتب روایی خود اهتمام داشته
اند.
شیخ حرّ عاملی رحمةالله در مورد این روایت گوید: «دلالت این حدیث شریف
بر اثبات امامت اثناعشری، واضح تر و روشن تر از همة آن ادلة قبلی است (که برای اثبات امامت آوردم).(101)
بنابراین با صرف نظر از سند، این روایت مورد قبول می باشد.