اسدالله الغالب
آیت الله مرعشی نجفی در کتاب «شرح احقاق الحق» از قول علامه محمد صالح
کشفی ترمذی صاحب کتاب «المناقب الرضویه»، نقل می کند که:
روی حدیثاً فی معراج سید الأنام خاتم المرسلین و فیها سمی
امیرالمؤمنین علی بن
ابی طالب(ع) بأسد الله الغالب: (در شب معراج امیرالمؤمنین علی بن ابی
طالب(ع)، اسد الله الغالب نام گذاشته شدند.)(66)
ولایت علی(ع) و بعثت پیامبر اکرم(ص)
سفیان ثوری از امام صادق(ع) نقل می کند که حضرت فرمودند: پیامبر
اکرم(ص) فرمودند: چون خداوند تبارک و تعالی مرا به سوی آسمان ها برد، و از آسمانی
به آسمان دیگر می رفتم و به ملائکة مقرب الهی رسیدم و از جایگاهی عبور کردم که
جبرئیل(ع) نیز بدانجا نرسیده بود، خداوند وحی کرد به من آنچه قرار بود وحی کند. پس
حملة عرش الهی به من گفتند: ای محمد! برای چه مبعوث شدی؟ گفتم: به ولایت خودم و
ولایت برادرم علی بن ابی طالب(ع).(67)
متن روایت:
عن سفیان الثوری، قال: حدثنی أبو عبدالله جعفر بن محمد قال: قال
النبی(ص): أنه لیلة اسری بی إلی الله تعالی عرجت سماءا سماءا، و حاوزت الکروبیین و
الملائکة الصافین و جاوزت موضعا لم ینته إلیه جبرئیل(ع)، وبلغت طوبی وسدرة المنتهی
فأوحی إلی ربی ما أوحی. فقالت لی حملة العرش: بم بعثت یا محمد؟. فقلت: بولایتی
وولایة أخی علی بن أبی طالب.
سند روایت:
تنها مصدری که این روایت را نقل نموده است کتاب «نوادر المعجزات»
محمّد بن جریر طبری شیعی می باشد که طریق آن به روایت نیز دارای ارسال می باشد، لذا
بوسیلة سند نمی توان به روایت تکیه نمود. لیکن همانگونه که در صفحات پیشین نیز آمده
بود، سؤال ملائکة الهی در مورد علی(ع) امری مسلّم و غیر قابل انکار است، لذا بعید
نمی باشد که حملة عرش الهی نیز در مورد علّت بعثت و حضرت علی(ع) سؤال نموده باشند.
ولایت علی(ع) و بعثت پیامبران
ذیل آیة 45، سورة مبارکة زخرف [ وَاسئلْ مَنْ أرْسَلنا مِنْ قَبْلِک
مِنْ رُسُلِنا(:ای پیامبر! سؤال کن از پیامبرانی که قبل از تو بودند که برای چه چیز
مبعوث شدند) ] آمده است که:
شب معراج خداوند متعال تمام پیامبران را جمع کرد و به پیامبر اکرم(ص)
فرمود: ای محمد! از اینان سؤال کن برای چه شما به پیامبری مبعوث شدید؟ پس تمام
پیامبران گفتند: «بعثنا علی شهادة أن لا إله إلا الله، و الإقرار بنبوتک، و الولایة
لعلی بن أبی طالب(ع)»؛ مبعوث شده ایم که شهادت دهیم هیچ خدایی جز الله نیست و اینکه
اقرار کنیم بر نبوت تو و ولایت حضرت علی(ع).(68)
متن روایت:
ما رواه أبو نعیم الحافظ: تفسیر قوله تعالی: واسئل من ارسلنا من قبلک
من رسلنا(زخرف: 45)؛ أن النبی(ص) لیلة أسری به إلی السماء جمع الله بینه و بین
الأنبیاء ثم قال له: سلهم یا محمد؛ علی ما ذا بعثتم؟ فقالوا: بعثنا علی شهادة أن لا
إله إلا الله، و الإقرار بنبوتک، و الولایة لعلی بن أبی طالب(ع).
سند روایت:
علاوه بر اسناد معتبر و خوب روایت، نقل منابع معتبر و کثرت آن، مؤید
خوبی نیز می تواند در قبول روایت باشد.
پنج تن آل عبا
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: شب معراج این کلمات را دیدم: «لا إله إلا
الله، أنت محمد رسول الله، علی جنب الله، الحسن و الحسین صفوة الله، فاطمة أمة الله
علی محبیهم رحمة الله و علی مبغضیهم لعنة الله»؛
هیچ خدایی جز الله نیست؛ تو فرستادة خدا هستی؛ علی(ع) با خداست؛ حسن و
حسین(س) برگزیدگان خدا هستند؛ فاطمه(س) کنیز خداست. رحمت خداوند بر دوستان آنان و
لعنت خداوند بر دشمنان آنان.(69)
متن روایت:
عن النبی(ص): «رأیت لیلة المعراج: لا إله إلا الله، أنت محمد رسول
الله، علی جنب الله، الحسن و الحسین صفوة الله، فاطمة أمة الله علی محبیهم رحمة
الله و علی مبغضیهم لعنة الله».
سند روایت:
شیخ حرّ عاملی رحمةالله (صاحب وسائل الشیعه) در مورد اعتبار قوی و
معتبر این حدیث گوید:
«دلالت این حدیث ظاهرتر از آن است که بیان شود، لذا در هر حالی حجت می
باشد.»(70)
علی(ع) نور هرکس که خداوند را اطاعت کند
اسماعیل جعفی می گوید: در مسجد الحرام نشسته بودم و امام محمد باقر(ع)
هم در گوشه ای نشسته بودند. در این حین امام محمد باقر(ع) سرشان را بلند کرده و یک
بار به آسمان و بار دیگر به کعبه نگاه کردند و سه مرتبه فرمودند: سُبْحانَ الَّذِی
أَسْری بِعَبْدِهِ لَیلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ
الْأَقْصَی؛ بعد از آن به من نگاه کردند و فرمودند: ای عراقی! اهل عراق در مورد این
آیه چه می گویند؟
گفتم: می گویند پیامبر اکرم(ص) از مسجد الحرام به سوی بیت المقدس سیر داده شدند.
امام(ع) فرمودند: این طور نیست که آنها می گویند بلکه از اینجا به
آنجا سیر داده شدند و با دست مبارکشان به سوی آسمانها اشاره کردند و فرمودند: ما
بین اینجا (مسجد الحرام) و آسمان، حرم است.
بعد از آن امام(ع) فرمودند: چون پیامبر(ص) به سدرة المنتهی رسیدند
جبرئیل باز ایستاد و دیگر جلو نیامد، پس پیامبر(ص) به او فرمود: ای جبرئیل! آیا در
مثل چنین جایگاهی مرا رها می کنی؟ جبرئیل هم به پیامبر(ص) گفت: پیش برو؛ به خدا قسم
به جایی رسیدی که هیچ خلقی از مخلوقات خدا به آن نرسیده است. پس پیامبر(ص) رفتند و
به جایی رسیدند که خداوند را با دیدة قلب خود مشاهده کردند و بین او و خداوند متعال
یک سبحه بیشتر نبود.
اسماعیل جعفی می گوید، به امام باقر(ع) گفتم: فدایتان شوم، سبحه چیست؟
پس امام(ع) با اشاره، صورتشان را به طرف آسمان و با دست مبارکشان به
زمین اشاره کردند و سه مرتبه فرمودند: جلال ربی، جلال ربی.
بعد از آن امام باقر(ع) فرمودند: خداوند به پیامبر(ص) عرضه داشت: ای
محمد! در ملأ أعلی و عالم بالا دربارة چه چیزی گفتگو می کردند؟
پیامبر(ص) فرمودند: پروردگارا! پاک و منزهی، من هیچ ندارم، مگر آنچه
یادم داده اید. پس در این هنگام دستی بر سینة پیامبر(ص) گذاشته شد که آن چنان خنکی
وجود پیامبر(ص) را فرا گرفت و دوباره سؤال شد: ای محمد! در عالم بالا گفتگو دربارة
چه بود؟
پیامبر(ص) هم فرمودند: پروردگارا! اختلاف آنها در درجات و کفارات و
حسنات بود. پس ندا شد: ای محمد! نبوت تو دیگر رو به اتمام و عمرت به
پایان رسیده است، چه کسی را وصی و جانشین خود قرار داده ای؟
پیامبر(ص) هم عرضه داشتند: پروردگارا! من بندگانت را مورد آزمایش قرار
دادم و هیچ کس را مطیع تر از حضرت علی(ع) نیافتم. پس ندا رسید که: دوستم ای محمد!
دیگر چه؟ پیامبر(ص) هم فرمودند: پروردگارا! در میان بندگانت هیچ کس را ندیدم بیشتر
از علی بن ابی طالب(ع) مرا دوست داشه باشد.
پس خداوند متعال فرمود: «یا محمد؛ فبشره بأنه رایة الهدی و إمام
أولیائی و نور لمن أطاعنی و الکلمة الباقیة التی ألزمتها المتقین. من أحبه أحبنی و
من أبغضه أبغضنی مع ما أنی أخصه بما لم أخص به أحداً.»
ای محمد! علی(ع) را بشارت ده که اوست نشانة هدایت و پیشوای دوستان من
است و او نوری می شود برای هرکس که مرا اطاعت کند و اوست کلمه ای که متقین را بدان
ملزم کرده ام.
(ای محمد!) هرکس او را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و هرکس بغض او
را داشته باشد، بغض مرا دارد. او را به فضایل و کراماتی اختصاص داده ام که احدی را
چنین نکرده ام.(71)
متن روایت:
عن إسماعیل الجعفی قال: کنت فی المسجد الحرام قاعداً و أبو جعفر(ع) فی
ناحیة فرفع رأسه فنظر إلی السماء مرة و إلی الکعبة مرة ثم قال:سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی
الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی و کرر ذلک ثلاث مرات. ثم التفت إلی فقال: أی شی ء یقول أهل
العراق فی هذه الآیة یا عراقی؟ قلت: یقولون أسری به من المسجد الحرام إلی البیت
المقدس. فقال لیس هو کما یقولون و لکنه أسری به من هذه إلی هذه و أشار بیده إلی
السماء و قال ما بینهما حرم. قال: فلما انتهی به إلی سدرة المنتهی تخلف عنه جبرئیل
فقال رسول الله(ص): یا جبرئیل؛ أ فی مثل هذا الموضع تخذلنی؟ فقال: تقدم أمامک
فوالله لقد بلغت مبلغا لم یبلغه خلق من خلق الله قبلک.
فرأیت ربی و حال بینی و بینه السبحة. قال: قلت و ما السبحة؟ جعلت فداک
فأومأ بوجهه إلی الأرض و أومأ بیده إلی السماء و هو یقول جلال ربی جلال ربی ثلاث
مرات.
قال: قال: یا محمد؛ قلت: لبیک یا رب. قال: فیم اختصم الملأ الأعلی؟
قال قلت: سبحانک لا علم لی إلا ما علمتنی. قال: فوضع یده بین ثدیی فوجدت بردها بین
کتفی قال فلم یسألنی عما مضی و لا عما بقی إلا علمته. فقال: یا محمد؛ فیم اختصم
الملأ الأعلی؟ قال: قلت: یا رب فی الدرجات و الکفارات و الحسنات. فقال یا محمد إنه
قد انقضت نبوتک و انقطع أکلک، فمن وصیک؟ فقلت: یا رب؛ إنی قد بلوت خلقک فلم أر فیهم
من خلقک أحداً أطوع لی من علی(ع) فقال: و لی یا محمد؛ فقلت: یا رب؛ إنی قد بلوت
خلقک فلم أر من خلقک أحداً أشد حبّاً لی من علی بن أبی طالب(ع). قال: و لی یا محمد؛
فبشره بأنه رایة الهدی و إمام أولیائی و نور لمن أطاعنی و الکلمة الباقیة التی
ألزمتها المتقین. من أحبه أحبنی و من أبغضه أبغضنی مع ما أنی أخصه بما لم أخص به
أحداً.
فقلت: یا رب أخی و صاحبی و وزیری و وارثی. فقال: إنه أمر قد سبق إنه
مبتلی و مبتلی به مع ما أنی قد نحلته و نحلته و نحلته و نحلته أربعة أشیاء عقدها بیده و لا یفصح بها عقدها.
سند روایت:
علی بن ابراهیم قمی در کتاب تفسیر خود به نقل از خالد، و او از حسن بن
محبوب، از ابن سنان، از أبی مالک أسدی و او از اسماعیل جعفی، روایت را نقل می کند.
اسماعیل بن جابر جعفی، که اصلیت آن کوفی و از اصحاب امام باقر و امام
صادق(س) است به نقل بسیاری از کتب رجالی، ثقه می باشد. (ر.ک: اختیار معرفة الرجال،
ج 2، ص 445؛ رجال نجاشی، ص 32، رقم71؛ معالم العلماء، ص 68، رقم 178؛ خلاصة
الأقوال، ص54؛ رجال ابن داود، ص50، رقم 188؛ معجم رجال الحدیث، ج4، ص31، رقم1310
و..).
اسناد روایت مورد اعتماد و قابل قبول می باشد.
آیات سورة نجم و حضرت علی(ع)
امام محمد باقر(ع) در ذیل آیات سورة نجم می فرماید: ما ضَلَّ
صاحِبُکمْ وَ ما غَوی : (یعنی هرگز صاحب شما محمد(ص) منحرف نشد و مقصد را گم نکرد)؛
یعنی اینکه در مورد علی(ع) منحرف نشد و مقصد را گم نکرد.
فَأَوْحی إِلی عَبْدِهِ ما أَوْحی: (و در اینجا خداوند آنچه را وحی
کردنی بود به بنده اش محمد(ص) وحی نمود.)
پس از پیامبر(ص) سؤال کردند از آن وحی که خدا به شما چه فرمود؟
پیامبر(ص) فرمودند: به من وحی شد که حضرت علی(ع) سید و آقای مسلمانها و پیشوای متقین و رهبر سفیدرویان است و اوست اول جانشین من.
پس عده ای وارد کلام پیامبر(ص) شده و گفتند: آیا اینها که می گویی از
طرف خداست یا از طرف خود؟
پس خداوند متعال هم این آیه را نازل کرد که: ای پیامبر به آنها بگو ما
کذَبَ الْفُؤادُ ما رَأی: (یعنی قلب پیامبر(ص) در آنچه دید یقین پیدا کرد و آن را
دروغ مپنداشت.)
و آیة دیگر نازل شد که أَ فَتُمارُونَهُ عَلی ما یری: (یعنی آیا با او
دربارة آنچه دیده مجادله می کنید و باور ندارید.)
بعد از آن پیامبر(ص) فرمودند: من شما را در مورد علی(ع) امر می کنم که
آن هم از طرف خداوند تبارک و تعالی است که او را برای مردم برگزینم. پس بعد از من
علی(ع) ولی و سرپرست شماست و او به منزلة کشتی ای است که در روز غرق شدن به کار
آید؛ هر کس وارد این کشتی شود نجات می یابد و هرکس از آن خارج شود غرق می شود.(72)
متن روایت:
عن أبی جعفر(ع)، فی قوله: ما ضَلَّ صاحِبُکمْ وَ ما غَوی یقول: ما ضل
فی علی(ع) و ما غوی؛ وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی و ما کان ما قال فیه إلا بالوحی
الذی أوحی إلیه ثم قال: عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوی ثم أذن له فوفد إلی السماء فقال:
ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوی وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلی ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی فَکانَ
قابَ قَوْسَینِ أَوْ أَدْنی کان بین لفظه و بین سماع محمد(ص) کما بین وتر القوس و
عودها؛
فَأَوْحی إِلی عَبْدِهِ ما أَوْحی فسئل رسول الله(ص) عن ذلک الوحی،
فقال: أوحی إلی أن علیاً(ع) سید المؤمنین و إمام المتقین و قائد الغر المحجلین و
أول خلیفة یستخلفه خاتم النبیین.
فدخل القوم فی الکلام فقالوا: أ من الله أو من رسوله فقال الله جل
ذکره لرسوله: قل لهم: ما کذَبَ الْفُؤادُ ما رَأی ثم رده علیهم فقال: أَ
فَتُمارُونَهُ عَلی ما یری ثم قال لهم رسول الله(ص): قد أمرت فیه بغیر هذا أمرت أن
أنصبه للناس فأقول لهم هذا ولیکم من بعدی و هو بمنزلة السفینة یوم الغرق من دخل
فیها نجا و من خرج منها غرق.
سند روایت:
این روایت را نیز علی بن ابراهیم در کتاب تفسیر خود، به نقل از احمد
بن ادریس، از احمد بن محمد، از حسین بن العباس، و او از امام باقر(ع) نقل کرده است،
اسناد آن نیز معتبر و قابل اعتماد می باشد.
ازدواج در آسمانها
امام موسی بن جعفر(ع) از اجداد طاهرینشان از قول جابر بن عبدالله
انصاری نقل می کنند که جابر فرمود: هنگامی که رسول خدا(ص) فاطمه(س) را به همسری
علی(ع) درآورد جمعی از اهل قریش پیش پیغمبر(ص) آمده و گفتند: دخترت فاطمه(س) را به
مهری اندک همسر علی(ع) نمودی.
پیامبر(ص) فرمودند: من او را به ازدواج علی(ع) درنیاوردم بلکه خداوند
عزوجل در شب معراج کنار سدرة المنتهی علی(ع) را زوج فاطمه(س) قرار داد. آنگاه
خداوند به درخت سدرة المنتهی وحی کرد که به میمنت این ازدواج مبارک بر اهل بهشت هرآنچه دارد نثار کند. پس درخت سدرة المنتهی
هم درّ و گوهرهای زینتی و مرجان خود را بر سر حورالعین های بهشت نثار کرد.
پس آن حورالعین ها این گوهرهای زیبا را برداشته و به یکدیگر هدیه می
دادند و بدان افتخار می کردند و می گفتند: اینها از هدایای خداوند به فاطمه، دختر
گرامی پیامبر است.
پس چون شب زفاف حضرت علی(ع) و حضرت فاطمة زهرا(س) شد پیامبر(ص) استری
(قاطری) سفید که لکه های سیاهی هم در بدن داشت، آوردند و دسته گلی به فاطمه(س)
تقدیم کردند و فرمودند: دخترم، فاطمه، سوار شو. و حضرت سلمان را امر کردند که افسار
استر را بگیرد و پیامبر(ص) استر را حرکت دادند.
هنوز چند قدمی حرکت نکرده بودند که صدای همهمه ای به گوش پیامبر(ص)
رسید که پیامبر نگاه کرده و دیدند جبرئیل با هفتاد هزار ملک و میکائیل با هفتاد
هزار ملک به زمین آمده اند.
پیامبر(ص) به آنها فرمودند: روی زمین از برای چه آمده اید؟ گفتند:
برای عروسی حضرت علی(ع) و فاطمه(س)آمده ایم. پس در این هنگام جبرئیل تکبیر گفت و
میکائیل هم بعد از او تکبیر گفت و به تبع آن دو، ملائکه هم تکبیر گفتند، بعد از
آنها پیامبر(ص) هم تکبیر گفتند. و تکبیر گفتن در عروسی از این شب آغاز شد. (صلوات
الله علیهم اجمعین).(73)
متن روایت:
عن موسی بن جعفر، عن أبیه، عن جده (ع)، عن جابر بن عبدالله، قال: لما
زوج رسول الله(ص) فاطمة من علی (ع) أتاه أناس من قریش، فقالوا إنک زوجت علیاً (ع)
بمهر خسیس! فقال: ما أنا زوجت علیاً (ع) و لکن الله عز و جل زوّجه. لیلة أسری بی
عند سدرة المنتهی، أوحی الله إلی السدرة أن انثری ما علیک؛ فنثرت الدرّ و الجوهر و
المرجان فابتدرت الحورالعین فالتقطن، فهنّ یتهادینه و یتفاخرن و یقلن: هذا من نثار
فاطمة بنت محمد(س).
فلما کانت لیلة الزفاف أتی النبی(ص) ببغلته الشهباء، و ثنی علیها
قطیفة، و قال لفاطمة ارکبی و أمر سلمان أن یقودها و النبی(ص) یسوقها، فبینما هو فی
بعض الطریق إذ سمع النبی(ص) وجبة، فإذا هو بجبرئیل(ع) فی سبعین ألفاً و میکائیل فی
سبعین ألفا، فقال النبی(ص) ما أهبطکم إلی الأرض قالوا جئنا نزف فاطمة إلی علی بن
أبی طالب(ع)، فکبر جبرئیل، و کبر میکائیل، و کبرت الملائکة، و کبر محمد(ص) فوقع
التکبیر علی العرائس من تلک اللیلة.
سند روایت:
همان گونه که در مصادر و منابع مهم این روایت مشاهده می شود، اکثر کتب
معتبر از شیعه و سنی (به خصوص شیعه)، این روایت را در کتب خود نقل نموده اند، و آن
را امری مسلم و معتبر دانسته اند، و بلکه می توان ادعا کرد که مضمون این روایت امری
است که مورد اتفاق علمای بزرگ ما نیز می باشد. بنابراین روایت مورد قبول می باشد.
هدیة بزرگ الهی در سیب مخصوص
سلمان فارسی می گوید: بر فاطمه(س) وارد شدم در حالی که حسن و حسین در
پیش او مشغول بازی بودند که من از دیدن این صحنه بسیار شادمان و خوشحال شدم.
مدتی نگذشت که رسول خدا(ص) آمدند؛ من به پیامبر عرضه داشتم که: یا
رسول الله؛ مرا آگاهی دهید از اهل بیت خود تا دوستی و محبت من نسبت به آنان بیشتر
شود.
پس پیامبر(ص) فرمودند: ای سلمان! شبی که به سوی آسمانها برده شدم
همراه با جبرئیل در بهشت الهی بودیم و در قصرها و بستانهای بهشت دور می زدیم که
رایحه ای خوشبو به مشامم رسید که مرا به تعجب واداشت. (از بس عطر خوشبویی داشت.)
پس گفتم: ای دوست من، جبرئیل! این بوی چیست که بر تمام عطرهای بهشت
غلبه پیدا کرده است؟
جبرئیل گفت: ای محمد! این عطر سیبی است که خداوند تبارک و تعالی سیصد
هزار سال پیش آن را خلق کرده که نمی دانم خداوند متعال چه منظوری از آفریدن آن
داشته است.
پیامبر(ص) در ادامه فرمودند: در فکر این سیب بودم که گروهی از ملائکه
را دیدم که آن سیب را همراه خود آورده و گفتند: ای محمد! پروردگارت سلام می رساند و
این سیب را به شما هدیه می دهد.
پس من آن سیب را گرفته و زیر بالهای جبرئیل قرار دادم و چون به زمین
بازگشتم این سیب را خوردم که خداوند متعال آب این سیب را در پشتم جمع کرد، و من چون
با خدیجه همبستر شدم او به فاطمه(س) باردار شد.
پس خداوند عزوجل به من وحی فرمود که: قد ولد لک حوراء إنسیة فزوج
النور من النور، النور فاطمة من نور علی، فإنی قد زوّجتها فی السماء و جعلت خمس
الأرض مهرها؛ فرزندی برای تو متولد خواهد شد که حوراء انسیه است، ازدواج نور را به
نور قرار بده که نور فاطمه(علیهما السلام) از نور علی(ع) است. و من (خداوند متعال)
آنها را در آسمان زوج یکدیگر قرار دادم و یک پنجم زمین را مهر فاطمه معین کردم و از
این دو نور ذریه ای پاک خارج خواهم کرد که چراغ اهل بهشتند و نامشان حسن و حسین(ع)
است. و از صلب حسین، امامانی متولد می شوند که آنها را به شهادت می رسانند، پس وای
به قاتلین آنها (و عذاب دردناکشان.)(74)
متن روایت:
عن سلمان الفارسی، قال: دخلت علی فاطمة(س) و الحسن و الحسین یلعبان
بین یدیها ففرحت بهما فرحاً شدیداً فلم ألبث حتی دخل رسول الله(ص)، فقلت: یا رسول
الله؛ أخبرنی بفضیلة هؤلاء لأزداد لهم حبّاً. فقال: یا سلمان؛ لیلة أسری بی إلی
السماء إذ رأیت جبرئیل فی سماواته و جنانه فبینما أنا أدور قصورها و بساتینها و
مقاصرها إذ شممت رائحةً طیبة فأعجبتنی تلک الرائحة.
فقلت یا حبیبی ما هذه الرائحة التی غلبت علی روائح الجنة کلها؟ فقال:
یا محمد؛ تفاحة خلق الله تبارک و تعالی بیده منذ ثلاثمائة ألف عام، ما ندری ما یرید
بها. فبینا أنا کذلک إذ رأیت ملائکة و معهم تلک التفاحة، فقال: یا محمد؛ ربنا السلام یقرأ علیک السلام و قد أتحفک بهذه التفاحة.
فقال رسول الله(ص): فأخذت تلک التفاحة فوضعتها تحت جناح جبرئیل، فلما
هبط إلی الأرض أکلت تلک التفاحة فجمع الله ماءها فی ظهری فغشیت خدیجة بنت خویلد
فحملت بفاطمة من ماء التفاحة فأوحی الله عز و جل إلی أن قد ولد لک حوراء إنسیة فزوج
النور من النور، النور فاطمة من نور علی، فإنی قد زوّجتها فی السماء و جعلت خمس
الأرض مهرها و یستخرج فیما بینهما ذریة طیبة، و هما سراجا الجنة الحسن و الحسین و
یخرج من صلب الحسین أئمة یقتلون و یخذلون، فالویل لقاتلهم و خاذلهم.
سند روایت:
این روایت را سید شرف الدین حسینی (متوفای965 ق)، در کتاب «تأویل
الآیات» از کتاب رجالی شیخ طوسی و او از کتاب مسائل البلدان، ابن شاذان نقل کرده
است که روایت را مرفوعاً به سلمان فارسی می رساند. بنابراین روایت از جهت سند دچار
ضعف (ارسال) می باشد، لیکن ضعف این روایت به وسیلة روایات فراوان دیگری که مضمون و
دلالت این روایت را اثبات می کند، جبران می شود. بنابراین روایت، (از جهت مضمون)،
با تقویت و دلالت روایات دیگر مورد قبول می باشد.
کوثر جایگاه علی(ع)
انس بن مالک می گوید: از رسول خدا(ص) شنیدم که می فرمود: شب معراج در
مکانی از آسمان هفتم جبرئیل به من گفت: ای محمد! جلو برو و در همین حال کوثر را به
من نشان داد و گفت:
ای محمد! این کوثر در میان تمام انبیاء فقط اختصاص به تو دارد. و من
در آن قصرهای زیادی از لؤلؤ و یاقوت و درّ دیدم.
جبرئیل به من گفت: یا محمد؛ هذه مساکنک و مساکن وزیرک و وصیک علی بن
أبی طالب(ع) و ذریته الأبرار؛ ای محمد! این قصرها جایگاه تو و جایگاه جانشین و وزیر
تو علی بن ابی طالب(ع) و ذریة پاک و نیکوکار او می باشد.
پیامبر اکرم(ص) در ادامه فرمودند: پس من دستم را بر سنگی از آن زدم و
آن را بو کردم و بوی مشک دستم را فرا گرفته بود و دیدم که قصرهای کوثر از طلا و
نقره ساخته شده بود.(75)
متن روایت:
عن أنس بن مالک قال: سمعت رسول الله(ص) یقول: لما اسری بی إلی السماء
السابعة قال لی جبرئیل: تقدم یا محمد أمامک وأرانی الکوثر وقال: یا محمد هذا الکوثر
لک دون النبیین، فرأیت علیه قصورا کثیرة من اللؤلؤ والیاقوت والدر، وقال: یا محمد
هذه مساکنک ومساکن وزیرک ووصیک علی بن أبی طالب و ذریتة الابرار. قال: فضربت بیدی
إلی بلاطه فشممته فإذا هو مسک، وإذا أنا بالقصور لبنة ذهب ولبنة فضة.
سند روایت:
این روایت را نیز سید شرف الدین حسینی، در کتاب تأویل الآیات به طریق
خود از محمد بن العباس رحمه الله، از حسن بن محبوب، از علی بن رئاب، از مسمع بن أبی سیار(76)
و او از أنس بن مالک نقل می کند.
همان گونه که در شرح حال مسمع مشاهده می شود، وی از امام صادق(ع)
روایت نقل می کند، پس وی نمی تواند أنس بن مالک که از صحابی پیامبر(ص)(77)
می باشد را دیده باشد، بنابراین روایت از لحاظ سند دچار ارسال و ضعف
می باشد، ولیکن با توجه به مفهوم و دلالت آن قابل قبول است.
حضرت زهرا(س) بوی درخت طوبی می دهد
امام صادق(ع) در روایتی فرمودند که: رسول خدا(ص) بسیار فاطمه را می
بوسید، این کار برای عایشه خوشایند نبود، رسول خدا(ص) رو کرد به عایشه و فرمود:
عایشه! وقتی مرا به آسمانها بردند، داخل بهشت شدم جبرئیل مرا نزدیک درخت طوبی برد و
از میوه هایش به من داد و من خوردم، خداوند همان میوه را به صورت نطفه ای در پشتم
درآورد.
وقتی به زمین هبوط نمودم با خدیجه همبستر شدم و او به فاطمه حامله شد،
و اینکه هیچ وقت او را نمی بوسم مگر آنکه بوی درخت طوبی را از او استشمام می کنم.(78)
متن روایت:
عن الصادق(ع): کان رسول الله(ص) یکثر تقبیل فاطمة(س) فأنکرت ذلک
عائشة، فقال رسول الله(ص): یا عائشة؛ إنی لما أسری بی إلی السماء دخلت الجنة
فأدنانی جبرئیل من شجرة طوبی و ناولنی من ثمارها فأکلت فحوّل الله ذلک ماءً فی
ظهری. فلما هبطت إلی الأرض واقعت خدیجة فحملت بفاطمة فما قبلتها قط إلا وجدت رائحة
شجرة طوبی منها.
سند روایت:
این روایت در اکثر کتب متقدمین و با سند و متنی عالی نقل شده است و از
احادیثی است که کسی در نقل آن شک نمی کند، لذا روایت مورد اتفاق و مورد قبول است.
اهداء اسماء الهی
امام صادق (ع) از اجداد طاهرینشان از قول پیامبر اکرم(ص) نقل می کنند
که پیامبر فرمودند: شبی که به آسمانها برده شدم و به سدرة المنتهی رسیدم، جبرئیل به
من گفت: ای محمد! پیش برو. پس من یک قدم جلو رفتم که ناگهان نوری درخشنده و زیبا مشاهده کردم که با دیدن آن از
عظمت الهی به سجده افتادم.
پس خداوند به من فرمود: ای محمد! چه کسی را خلیفه و جانشین خود در روی
زمین قرار داده ای؟
گفتم: پروردگارا! عادل ترین و صادق ترین و نیکوترین آنها، علی بن ابی
طالب (ع)، را وصی و وارث و جانشین خود قرار دادم.
پس خداوند متعال به من فرمود: سلام مرا به علی (ع) برسان و بگو که خشم
و غضبت، عزت و بزرگی و رضایت و خشنودی ات حکم من می باشد.
یا محمد؛ إنی أنا الله لا إله إلا أنا العلی الأعلی وهبت لأخیک اسماً
من أسمائی فسمیته علیاً و أنا العلی الأعلی.
یا محمد؛ إنی أنا الله لا إله إلا أنا فاطر السماوات و الأرض وهبت
لابنتک اسماً من أسمائی فسمیتها فاطمة و أنا فاطر کل شی ء.
یا محمد؛ إنی أنا الله لا إله إلا أنا الحسن البلاء وهبت لسبطیک اسمین
من أسمائی فسمیتهما الحسن و الحسین و أنا الحسن البلاء.
ای محمد! منم خدایی که هیچ خدایی جز من نیست، من بزرگ و بلند مرتبه
هستم؛ به برادرت اسمی از اسامی خود بخشیدم و او را علی نامیدم در حالی که خود علی
أعلی هستم.
ای محمد! من همان خدایی هستم که خدایی جز من نیست، و آفرینندة آسمان و
زمین هستم؛ به دخترت اسمی از اسمای خود اهدا کردم و او را فاطمه نامگذاری کردم در
حالی که خود آفرینندة همة اشیاء می باشم. (فاطر کل شیء).
ای محمد! منم خدایی که هیچ خدایی جز من نیست، من حُسن البلاء هستم و
به دو فرزندت (حسن و حسین) اسمی از اسمای خود اهدا کردم. پس آن دو را حسن و حسین
نامیدم درحالی که خود حسن البلاء هستم.
بعد امام صادق (ع) فرمودند: چون پیامبر اکرم(ص) این حدیث را برای قریش
بیان کردند، آنها در پاسخ گفتند: خداوند به محمد هیچ وحی نکرده است و او اینها را
از روی هوای نفس خود می گوید؛ پس خداوند تبارک و تعالی برای رد حرف آنها سورة
مبارکة نجم را نازل کرد.(79)
متن روایت:
عن جعفر بن محمد، عن آبائه(ع)، قال: قال رسول الله(ص): لیلة أسری بی
إلی السماء صرت إلی سدرة المنتهی فقال لی جبرئیل: تقدم یا محمد؛ فدنوت دنوة، و
الدنوة: مد البصر، فرأیت نوراً ساطعاً فخررت لله ساجداً. فقال لی: یا محمد؛ من خلفت
فی الأرض؟ قلت: یا رب؛ أعدلها و أصدقها و أبرها علی بن أبی طالب(ع) وصیی و وارثی و
خلیفتی فی أهلی. فقال لی أقرئه منی السلام و قل له إن غضبه عز و رضاه حکم.
یا محمد؛ إنی أنا الله لا إله إلا أنا العلی الأعلی وهبت لأخیک اسماً
من أسمائی فسمیته علیاً و أنا العلی الأعلی. یا محمد؛ إنی أنا الله لا إله إلا أنا
فاطر السماوات و الأرض وهبت لابنتک اسماً من أسمائی فسمیتها فاطمة و أنا فاطر کل شی
ء. یا محمد؛ إنی أنا الله لا إله إلا أنا الحسن البلاء وهبت لسبطیک اسمین من أسمائی
فسمیتهما الحسن و الحسین و أنا الحسن البلاء.
قال: فلما حدث النبی(ص) قریشاً بهذا الحدیث، قال: قوم ما أوحی لله إلی
محمد بشی ء و إنما تکلم عن هوی نفسه فأنزل الله تبارک و تعالی تبیان ذلک: وَ
النَّجْمِ إِذا هَوی ما ضَلَّ صاحِبُکمْ وَ ما غَوی إلی آخر الآیات.
سند روایت:
با توجه به اینکه راویان موجود در طریق علامه أبوالفتح کراجکی،
(متوفای 449 ق)، و علامه سید شرف الدین حسینی در «تأویل الآیات» یکی می باشد، ما به
طریق علامه کراجکی بسنده کرده و آن را ذکر می نماییم:
«محمد بن العباس عن أحمد بن هوذة الباهلی، عن إبراهیم بن إسحاق
النهاوندی عن عبدالله بن حماد الانصاری، عن محمد بن عبدالله، عن أبی عبدالله جعفر
بن محمد عن أبیه، عن جده، عن علی(علیهما السلام) قال: قال رسول الله(ص)».
در سند این روایت، «ابراهیم بن اسحاق» از کسانی است که ضعیف شمرده شده
است(80)،
لذا سند روایت به جهت آن ضعیف شمرده می شود، لیکن مفهوم روایت امری است که مؤیدات
خوب روایی دیگر برای آن در دست می باشد، بنابراین روایت را با توجه به دلالتش قبول
می نماییم.