ملائکه و نگاه به حضرت علی(ع)
امام صادق(ع) از قول اجداد طاهرینشان(علیهما السلام) نقل می کنند که
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: شبی که به آسمانها برده شدم، در آسمان پنجم نگاهم به حضرت
علی(ع) افتاد. پس گفتم: ای جبرئیل، دوست من، این صورت کیست؟
جبرئیل گفت: ای محمد! چون ملائکه شوق زیادی به دیدن حضرت علی(ع)
داشتند، به خداوند عرضه داشتند که: «ربنا إن بنی آدم فی دنیاهم یتمتعون غدوة و عشیة
بالنظر إلی علی بن أبی طالب(ع) حبیب حبیبک محمد(ص) و خلیفته و وصیه و أمینه فمتعنا
بصورته قدر ما تمتع أهل الدنیا به»؛
پروردگارا! همانا فرزندان آدم(ع) در دنیا، از نگاه به صورت حضرت
علی(ع) که دوست حبیب توست و جانشین و وصی و امین حبیب تو، محمد(ص)، لذت می برند؛ پس
ما را هم همانگونه که اهل دنیا از صورت او لذت می برند، بی نصیب مگردان.
پس خداوند متعال هم از نور مقدس خود صورتی برای آنان آفرید. و صورت
حضرت علی(ع) شبانه روز در میان آنهاست و آنها هم او را زیارت می کنند و هر صبح و
شام به تماشایش می نشینند و او را نگاه می کنند.
أعمش گوید: امام صادق(ع) از قول پدر بزرگوارشان فرمودند: موقعی که ابن
ملجم(لعنة الله علیه) با شمشیر بر سر مبارک امیرالمؤمنین زد، این ضربت در صورت آن
ملک در آسمان نیز دیده می شد و ملائکه چون هر شبانه روز او را چنین می دیدند، قاتل
حضرت علی(ع) را همواره لعن می کردند.(48)
متن روایت:
عن الاعمش عن جعفر بن محمد، عن أبیه، عن جده(علیهما السلام) قال: قال
النبی(ص) لیلة اسری بی إلی السماء فبلغت السماء الخامسة نظرت إلی صورة علی بن أبی
طالب(ع) فقلت: حبیبی جبرئیل ما هذه الصورة؟ فقال جبرئیل: یا محمد اشتهت الملائکة أن
ینظروا إلی صورة علی(ع) فقالوا: ربنا إن بنی آدم فی دنیاهم یتمتعون غدوة وعشیة
بالنظر إلی علی بن ابی طالب(ع) حبیب حبیبک محمد(ص) وخلیفته و وصیه وأمینه، فمتعنا
بصورته قدر ما تمتع أهل الدنیا به، فصور لهم صورته من نور قدسه عز وجل، فعلی(ع) بین
أیدیهم لیلا و نهارا یزورونه وینظرون إلیه غدوة وعشیة.
قال: فأخبرنی الاعمش، عن جعفر بن محمد، عن أبیه قال: فلما ضربه اللعین
ابن ملجم علی رأسه صارت تلک الضربة فی صورته التی فی السماء فالملائکة ینظرون إلیه
غدوة وعشیة، ویلعنون قاتله ابن ملجم، فلما قتل الحسین بن علی صلوات الله علیه هبطت
الملائکة وحملته حتی أوقفته مع صورة علی(ع) فی السماء الخامسة فکلما هبطت الملائکة
من السماوات من علا، وصعدت ملائکة السماء الدنیا فمن فوقها إلی السماء الخامسة
لزیارة صورة علی(ع) والنظر إلیه وإلی الحسین بن علی متشحطا بدمه، لعنوا یزید وابن
زیاد وقاتل الحسین بن علی صلوات الله علیه إلی یوم القیامة. قال الاعمش: قال لی
الصادق(ع): هذا من مکنون العلم ومخزونه لا تخرجه إلا إلی أهله.
سند روایت:
این روایت را علامة مجلسی به اسناد شیخ صدوق از «بکر بن عبدالله، از
سهل بن عبدالوهاب، از أبی معاویه و او از اعمش»(49) نقل کرده است.
گلابی و حوریة حضرت علی(ع)
پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: چون شب معراج به آسمانهای هفت گانه برده
شدم، حضرت جبرائیل دستم را گرفت و مرا داخل بهشت کرد و بر فرشی از فرشهای بهشت
نشانید و یک گلابی برایم آورد.
پس موقعی که آن گلابی را نصف کردم، حوریه ای از آن خارج شد و بین دو
دست من ایستاد و گفت:« السلام علیک یا محمد؛ السلام علیک یا احمد؛ السلام علیک یا
رسول الله».
من هم جواب او را دادم و گفتم: تو کیستی؟ گفت: من راضیه مرضیه هستم؛
خداوند متعال مرا از سه نوع چیز خلق کرده است: قسمت بالای مرا از کافور، وسط مرا از
عنبر و پایین مرا از مشک آفرید و مرا با آب حیات عجین کرد. آنگاه خداوند متعال به
من فرمود:«کونی فکنت لأخیک و وصیک علی بن أبی طالب(ع)»؛ تو را برای برادر و جانشین
پیامبر(ص)، علی بن ابی طالب(ع) خلق کردم.(50)
متن روایت:
قال : لما أسری بی ربی إلی سبع سماواته، أخذ جبرئیل بیدی و أدخلنی
الجنة و أجلسنی علی درنوک من درانیک الجنة و ناولنی سفرجلة فانفلقت نصفین و خرجت
حوراء منها. فقامت بین یدی و قالت: «السلام علیک یا محمّد السلام علیک یا أحمد
السلام علیک یا رسول الله». فقلت: و علیک السلام، من أنت؟ فقالت: أنا الراضیة
المرضیة، خلقنی الجبار من ثلاثة أنواع: أعلای من الکافور و وسطی من العنبر و أسفلی
من المسک و عجنت بماء الحیوان. قال لی ربی: کونی فکنت لأخیک و وصیک علی بن أبی
طالب(ع).
سند روایت:
شیخ صدوق به چند استناد، این روایت را در کتب خود نقل می کند، که دو
طریق آن عبارتند از:
«الشیخ الصدوق رحمه الله قال حدثنی أبو عبدالله الحسین بن محمد
الاشنانی الرازی العدل ببلخ قال حدثنا علی بن محمد بن مهرویه القزوینی عن داود بن
سلیمان الفراء عن علی بن موسی الرضا(ع) قال حدثنی أبی موسی بن جعفر(ع) قال حدثنی
أبی جعفر بن محمد(ع) قال حدثنی أبی محمد بن علی(ع) قال حدثنی أبی علی بن الحسین(ع)
قال حدثنی أبی الحسین بن علی(ع) قال حدثنی أبی علی بن أبی طالب(ع) عن رسول الله(ص)؛
(کتاب عیون أخبار الرضا(ع)).
و در کتاب «الأمالی» به اسناد از: «حدثنا أحمد بن محمد بن حمدان
المکتب، قال: حدثنا أبو عبدالله محمد بن عبدالرحمن الصفار، قال: حدثنا محمد بن عیسی
الدامغانی، قال: حدثنا یحیی بن المغیرة، قال: حدثنا جریر، عن الاعمش، عن عطیة، عن
أبی سعید الخدری، قال قال رسول الله(ص)».
از این دو طریق، طریق اول شیخ از اعتبار والایی برخوردار می باشد، لذا
روایت با توجه به جهت قوّت زیاد آن (سند، دلالت و نقل کتب معتبر) قابل قبول می
باشد.
توصیفی از قصرهای زیبای شیعیان حضرت علی(ع)
در روایتی دارد که حضرت علی(ع) می فرمایند: رسول خدا(ص) به من
فرمودند: شبی که به آسمانها برده شدم قصرهایی از یاقوت قرمز و زبرجد سبز و درّ و مرجان و عقیق دیدم که مواد و مصالح این قصرها از مشک
خوشبو و خاکش از زعفران بود.
درختانی از میوه و خرما و انار و حورالعین و زنهایی در غایت زیبایی و
نهرهایی از شیر و نهرهایی از عسل که بر روی گوهر و درّ جاری بود، در این قصرها بود.
در کنار این نهرها خانه های گنبدی شکل و غرفه ها، خیمه ها وخادمان و
غلامان و فرش هایی از استبرق (ابریشم ضخیم براق) و سندس (ابریشم نازک) و حریر بود
که پرندگان زیادی هم در آنجا بودند.
پس گفتم: دوست من، جبرئیل، این قصرها از آن کیست و شأن آنها چگونه
است؟
جبرئیل گفت: این قصرها و همة آنچه در آن وجود دارد و دیدی و بیشتر از
آن را خداوند عزوجل برای شیعیان برادر و جانشین تو علی بن ابی طالب(ع) آماده کرده
است.
ای محمد! این شیعیان را در آخرالزمان به رافضی می خوانند، در حالی که
آنها چیزی دیگر را اراده می کنند، چون آنها از باطل دوری و به حق تمسک می جویند و
این شیعیان سیاهی بزرگ هستند (که روی تمام بدیها و خدایان دیگر(51)
را می پوشانند و باعث می شوند مردم نور محض و حقیقت را ببینند)؛
(ای محمد!) و این قصرها همچنین برای شیعیان فرزندانت حسن و حسین و
محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و شیعیان فرزندنت محمد
که مهدی نام دارد، می باشد. ای محمد! ایشان ائمة بعد از تو می باشند که علمهای
هدایت و چراغ نورانی راه الهی می باشند.
تمام شیعیان و محبین فرزندانت، شیعة به حق هستند و اینانند دوستان
رسول و آنها کسانی هستند که از باطل دوری و اجتناب می کنند و قاصد حق هستند و حق را
تبعیت می کنند.
فرزندان تو را در زمان حیاتشان دوست می دارند و بعد وفاتشان به زیارت
آنها می روند. آنها یاری کنندگان فرزندان تو هستند و ایشان را با جان و دل دوست می
دارند. رحمت خداوند بر ایشان که خداوند بخشنده و مهربان است .(52)
متن روایت:
قال أمیر المؤمنین(ع): قال لی رسول الله(ص): رأیت لیلة أسری بی إلی
قصور من یاقوت أحمر و زبرجد أخضر و درّ و مرجان و عقیقا بلاطها المسک الأذفر و
ترابها الزعفران و فیها فاکهة و نخل و رمان و حور و خیرات حسان و أنهار من لبن و
أنهار من عسل تجری علی الدر و الجوهر و قباب علی حافتی تلک الأنهار و غرف و خیام و
خدم و ولدان و فرشها الإستبرق و السندس و الحریر و فیها أطیار.
فقلت: یا حبیبی، جبرئیل : لمن هذه القصور و ما شأنها؟ فقال لی جبرئیل:
هذه القصور و ما فیها، خلقها الله عز و جل کذا و أعد فیها ما تری و مثلها أضعاف
مضاعفة لشیعة أخیک علی(ع) وخلیفتک من بعدک علی أمتک یدعون فی آخر الزمان بإسمٍ یراد به غیرهم یسمون الرافضة و إنما هو زین
لهم لأنهم رفضوا الباطل و تمسکوا بالحق و هم السواد الأعظم و لشیعة ابنه الحسن من
بعده و لشیعة الحسین من بعده و لشیعة ابنه محمد بن علی من بعده و لشیعة ابنه جعفر
بن محمد من بعده و لشیعة ابنه موسی بن جعفر من بعده و لشیعة ابنه علی بن موسی من
بعده و لشیعة ابنه محمد بن علی من بعده و لشیعة ابنه علی بن محمد من بعده و لشیعة
ابنه الحسن بن علی من بعده و لشیعة ابنه محمد المهدی من بعده.
یا محمد؛ فهؤلاء الأئمة من بعدک أعلام الهدی و مصباح الدّجی، شیعتهم و
شیعة جمیع ولدک و محبیهم شیعة الحق و موالی رسوله الذین رفضوا الباطل و اجتنبوه و
قصدوا الحق و اتبعوه یتولونهم فی حیاتهم و یزورونهم من بعد وفاتهم، متناصرین لهم،
قاصدین علی محبتهم، رحمة الله علیهم إنه غفور رحیم.
سند روایت:
محمد بن جریر طبری شیعی، (متوفای اوایل قرن چهار)در دو کتاب: «دلائل
الإمامة» و «نوادر المعجزات» طریق خویش را به این روایت چنین ذکر می کند:
«قال أخبرنی أبو الحسین محمد بن هارون، قال: حدثنا أبی هارون بن
موسی(رضی الله عنه)، قال: حدثنا محمد بن أحمد بن عبیدالله بن أحمد الهاشمی المنصوری
بسر من رأی من لفظه، قال: حدثنا أبو موسی عیسی بن أحمد بن عیسی ابن المنصور
الهاشمی، قال: حدثنا أبو الحسن علی بن محمد بن علی بن موسی، عن علی بن موسی(ع)، عن
موسی بن جعفر(ع)، عن أبیه جعفر بن محمد(ع)، قال: حدثنی محمد بن علی(ع)، قال: حدثنی
أبی علی بن الحسین(ع)، قال: حدثنی أبی الحسین بن علی(ع)، قال: قال أمیر
المؤمنین(علیهما السلام): قال لی رسول الله(ص)».
در این اسناد شرح حال برخی از راویان آن مانند ابو موسی عیسی بن احمد
بن عیسی ابن المنصور هاشمی و...، مشخص شد، لذا سند روایت از اعتبار چندانی برخوردار
نیست؛ لیکن روایت را از حیث مفهوم و دلالتش می توان قبول نمود. چرا که مقام شیعیان
امیرالمؤمنین(ع) آنچنان بالاست که نعمت های ذکر شده بخشی از عنایات خداوند متعال به
ایشان می باشد؛ علاوه بر اینکه بر این نعمت های عطا شده، مؤیدات دیگری در متون
روایی ما وجود دارد.
حضرت ابراهیم(ع) و اطفال شیعیان
امام رضا(ع) از اجداد طاهرینشان نقل می کنند که امام حسین(ع) فرمودند:
رسول خدا(ص) به من چنین فرمود: شبی که به معراج رفتم پدرم نوح را ملاقات کردم و به
من گفت: ای محمد! چه کسی را بر امتت جانشین خود کردی؟ گفتم: علی بن ابی طالب(ع).
نوح گفت: چه خوب جانشینی انتخاب کردی.
سپس موسی را ملاقات کردم و بعد از آن هم برادرم عیسی را که هر دو از
جانشینی من سؤال کردند و آنها هم بعد از جواب، مرا تحیت گفتند که: «خوب جانشینی
انتخاب کردی».
بعد از آن من رو کردم به جبرئیل و گفتم: ای جبرئیل! حضرت ابراهیم را
نمی بینم، او کجاست؟ گفت: با من به جایی بیا، پس به جایی رسیدیم که درختی زیبا و
عجیب در آنجا قرار داشت که بچه های شیرخوار مانند بچه های گوسفند از این درخت غذا می خوردند تا جایی که اگر بچه ای
شیرخوار از این درخت جدا می شد خداوند تبارک و تعالی، آن شاخة درخت را نزدیک او می
برد تا دوباره غذایش را بخورد.
پس حضرت ابراهیم که در آنجا حضور داشت، به استقبالم آمد و فرمود: چه
کسی را جانشین خود بر امتت قرار دادی؟ من هم گفتم: علی(ع) را. و او هم به من تحیت
گفت و این موضوع را تبریک گفت.
آنگاه به من رو کرد و چنین گفت: إنی یا محمد؛ سألت الله ربی أن یولینی
غذاء أطفال شیعة علی بن أبی طالب(ع) فأنا أغذیهم إلی یوم القیامة؛
«ای محمد! از پروردگارم درخواست کردم که غذا دادن اطفال شیعه را به من
واگذار کند و من هم تا روز قیامت این کار را انجام خواهم داد.»(53)
متن روایت:
عن الرضا، عن آبائه، عن الحسین(ع) قال: قال رسول الله(ص): لما أسری بی
إلی السماء لقینی أبی نوح، فقال: یا محمد؛ مَن خلفت علی أمتک؟ فقلت: علی بن أبی
طالب(ع). فقال: نعم الخلیفة خلفت. ثم لقینی أخی موسی، فقال: یا محمد؛ من خلفت علی
أمتک؟ فقلت: علیا(ع). فقال: نعم الخلیفة خلفت. ثم لقینی أخی عیسی، فقال لی: من خلفت
علی أمتک؟ فقلت: علیاً(ع) فقال: نعم الخلیفة خلفت.
قال: فقلت لجبرئیل: یا جبرئیل؛ ما لی لا أری إبراهیم ! قال: فعدل بی
إلی حظیرة، فإذا فیها شجرة لها ضروع کضروع الغنم کلما خرج ضرع من فم واحد رده الله تعالی إلیه. فقال: یا محمد؛ من خلفت علی أمتک؟ فقلت
علیاً(ع). فقال: نعم الخلیفة خلفت. إنی یا محمد؛ سألت الله ربی أن یولینی غذاء
أطفال شیعة علی بن أبی طالب(ع) فأنا أغذیهم إلی یوم القیامة.
سند روایت:
شیخ جلیل القدر، محمد بن أحمد بن شاذان قمی (از علمای قرن چهارم هجری)
در کتاب «مأة منقبة من مناقب أمیرالمؤمنین(ع)» طریق خود را در مورد این سند چنین
بیان می نماید:
«حدثنی أحمد بن محمد [بن] الحسین قال: حدثنی بن محمد ابن وریزة، قال:
حدثنی جدی وریزة بن محمد الغسانی، قال: سمعت علی بن موسی الرضا یقول: حدثنی أبی، عن
أبیه [عن جده]، عن علی بن الحسین عن أبیه الحسین بن علی قال: قال رسول الله(ص)».
البته مشابه همین روایت را علامة مجلسی، با سند دیگری به استناد از
کتاب مختصر الدرجات، از امام باقر(ع) نقل می کند که بدین شرح می باشد:
«و روی الشیخ حسن بن سلیمان فی کتاب المختصر، نقلاً من کتاب المعراج
للشیخ الصالح أبی محمد الحسن بإسناده عن الصدوق، عن أبیه، عن محمد بن أبی القاسم،
عن محمد بن علی الکوفی، عن محمد بن عبدالله بن مهران، عن صالح بن عقبة، عن یزید بن
عبدالملک، عن الباقر(ع) قال».
آنچه جدای از قوّت بحث رجالی و سندی روایت می توان گفت، این است که
این روایت در کتب متقدمین و علمای از متأخرین ذکر گردیده و تقریباً همگی آنها، آن
را تلقی به قبول نموده و در مورد آن بیانی دیگر نفرموده اند. و دلالت روایت هم با
توجه به روایات فراوان دیگری قابل قبول می باشد و هیچ گونه منعی در مورد آن نمی
باشد.
قصرهای زیبا با پرده های مخصوص
فاطمة زهرا(س)، دختر گرامی پیامبر اکرم(ص) در ضمن روایتی می فرمایند:
از پدرم رسول خدا(ص) شنیدم که می فرمود: شبی که به آسمانها برده شدم وارد بهشت شدم
و در آنجا قصری دیدم که از درّ سفید پوشانده شده بود و دری داشت که به درّ و یاقوت
زینت داده شده بود که پرده ای هم بر روی این در نصب شده بود.
پس سرم را بلند کرده و دیدم که بر روی در چنین نوشته است:«لا إله إلا
الله محمد رسول الله علی ولی الله»؛ (هیچ خدایی جز الله نیست، محمد(ص) فرستادة
خداست، علی(ع) دوست صمیمی خداست.)
و بر روی پردة آن هم نوشته شده بود: «بخّ بخّ من مثل شیعة علی(ع)؛
خوشا به حال مثل شیعة حضرت علی(ع)»؛
پس وارد قصر شدم و قصری دیگر که از عقیق قرمز پوشانده شده بود و دری
از نقره داشت که با زبرجد سبز زینت کاری شده بود، که پرده ای هم روی این در نصب شده
بود. و سرم را بلند کرده دیدم بر روی در نوشته است: «محمد رسول الله، علی وصی
المصطفی»؛ (محمد فرستادة خداست و علی(ع) جانشین پیامبر.)
و بر روی پردة آن نوشته شده بود:«بشِّر شیعة علی(ع) بطیب المولد؛
بشارت دهید شیعة علی(ع) را به پاکی نسل»؛
پس وارد قصر شدم. و در مقابل خود قصری دیگر دیدم که از زمرد سبز بود
که زیباتر از آن را هرگز ندیده بودم و این قصر، دری از یاقوت قرمز داشت که با لؤلؤ
زینت داده شده بود و بر روی آن هم پرده ای نصب شده بود.
پس سرم را بلند کرده، دیدم که بر روی در نوشته است: «شیعة علی هم
الفائزون؛ فقط شیعیان حضرت علی(ع) رستگارند.»
پس به جبرئیل گفتم: دوست من، جبرئیل، این قصرها از آن کیست؟
جبرئیل گفت: ای محمد! این قصرها برای پسر عمو و وصی تو علی بن ابی
طالب(ع) می باشد.
مردم روز قیامت محشور می شوند در حالی که پا برهنه و عریان هستند، مگر
شیعة حضرت علی(ع)؛ و در روز قیامت همة مردم به اسمهای مادرانشان خوانده می شوند،
بجز شیعة حضرت علی(ع) که اینها به اسم پدرانشان خوانده می شوند.
پس گفتم: دوست من، جبرئیل، علت آن چیست؟ جبرئیل فرمود:
چون شیعیان، حضرت علی(ع) را دوست می دارند، پس طینت و نسل آنها پاک
است.(54)
متن روایت:
عن فاطمة بنت رسول الله(ص) قالت: سمعت رسول الله(ص) یقول: لما أسری بی
إلی السماء دخلت الجنة فإذا أنا بقصر من درة بیضاء مجوفة و علیها باب مکلل بالدر و
الیاقوت و علی الباب ستر. فرفعت رأسی فإذا مکتوب علی الباب: «لا إله إلا الله محمد
رسول الله علی ولی الله»؛ و إذا مکتوب علی الستر:«بخّ بخّ من مثل شیعة علی(ع)».
فدخلته فإذا أنا بقصر من عقیق أحمر مجوف و علیه باب من فضة مکلل
بالزبرجد الأخضر و إذا علی الباب ستر فرفعت رأسی، فإذا مکتوب علی الباب: «محمد رسول الله علی وصی المصطفی»؛ و إذا علی الستر مکتوب:
«بشِّر شیعة علی(ع) بطیب المولد»؛ فدخلته فإذا أنا بقصر من زمرد أخضر مجوف لم أر
أحسن منه و علیه باب من یاقوتة حمراء مکللة باللؤلؤ و علی الباب ستر. فرفعت رأسی
فإذا مکتوب علی الستر: «شیعة علی هم الفائزون»؛ فقلت: حبیبی جبرئیل؛ لمن هذا؟ فقال:
یا محمد؛ لابن عمک و وصیک علی بن أبی طالب(ع). یحشر الناس کلهم یوم القیامة حفاة
عراة إلاّ شیعة علی(ع). و یدعی الناس بأسماء أمهاتهم ما خلا شیعة علی(ع) فإنهم
یدعون بأسماء آبائهم. فقلت: حبیبی جبرئیل؛ و کیف ذاک؟ قال: لأنهم أحبوا علیاً(ع)
فطاب مولدهم.
سند روایت:
این روایت را علامة مجلسی به نقل از کتاب «المسلسلات» ابن رازی بدین
طریق در «بحار» بیان می کند:
«حدثنا محمد بن علی بن الحسین قال: حدثنی أحمد بن زیاد بن جعفر قال:
حدثنی أبوالقاسم جعفر بن محمد العلوی العریضی قال: قال أبو عبدالله أحمد بن محمد بن
خلیل: قال: أخبرنی علی بن محمد بن جعفر الاهوازی قال: حدثنی بکر بن أحنف قال:
حدثتنا فاطمة بنت علی بن موسی الرضا(ع) قالت: حدثتنی فاطمة وزینب وأم کلثوم بنات
موسی بن جعفر قلن حدثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد قالت: حدثتنی فاطمة بنت محمد بن
علی قالت: حدثتنی فاطمة بنت علی بن الحسین قالت: حدثتنی فاطمة وسکینة ابنتا الحسین
بن علی عن أم کلثوم بنت علی(ع) عن فاطمة بنت رسول الله(ص) قالت: سمعت رسول
الله(ص)...».
در این اسناد در مورد «احمد بن زیاد بن جعفر» اختلاف است، لیکن
معمولاً علمای علم رجال او را ثقه می دانند و نیز «محمّد بن خلیل» مجهول می باشد.(55)
پس به روایت، به لحاظ اسناد آن نمی توان تکیه کرد، لیکن مفهوم و دلالت
روایت به گونه ای است که شواهد روایی دیگری برای آن در دست می باشد، لذا روایت مورد
قبول است.
حضرت علی(ع) و نامه اعمال
امام محمد باقر(ع) می فرمایند:(56)
هنگامی که رسول خدا(ص) به انتهای آسمان هفتم رسیدند و منتهی به سدرة
المنتهی شدند، از آنجا به سیر خود ادامه داده و به مقام قرب قاب قوسین أو أدنی
(57)
(یعنی فاصلة او با خداوند کمتر از دو کمان بود) رسیدند و در آنجا کتاب
اصحاب یمین و کتاب اصحاب شمال به پیامبر اکرم(ص) داده شد.
پس پیامبر اکرم(ص) کتاب اصحاب یمین را بر دست راست خود گذاشتند و آن
را گشودند و در آن تمامی اسامی اهل بهشت را، با نام پدران و قبیله شان مشاهده
کردند. آنگاه کتاب اصحاب شمال را باز کرده و تمامی اسامی اهل جهنم را با نام پدران
و قبیله شان مشاهده کردند. پس آنگاه که از معراج بازگشتند آن دو صحیفه را همراه خود
آورده و به علی بن ابی طالب(ع) تقدیم کردند.(58)
متن روایت:
عن أبی جعفر(ع) قال: انتهی النبی(ص) إلی السماء السابعة و انتهی إلی
سدرة المنتهی قال فقالت السدرة ما جاوزنی مخلوق قبلک ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی فَکانَ
قابَ قَوْسَینِ أَوْ أَدْنی فَأَوْحی قال(ع): فدفع إلیه کتاب أصحاب الیمین و کتاب
أصحاب الشمال فأخذ کتاب أصحاب الیمین بیمینه و فتحه و نظر فیه فإذا فیه أسماء أهل
الجنة و أسماء آبائهم و قبائلهم. قال(ع) و فتح کتاب أصحاب الشمال و نظر فیه فإذا هی
أسماء أهل النار و أسماء آبائهم و قبائلهم. ثم نزل و معه الصحیفتان، فدفعهما إلی
علی بن أبی طالب(ع).
سند روایت:
حسن صفار قمی(59)
در کتاب ارزشمند خود، «بصائر الدرجات» این روایت را به طریق خود از
«احمد بن محمد» و او از «حسین بن سعید» و او از «نضربن سوید» و او از «عبدالصمد بن
بشیر»(60)
و او از امام باقر(ع) نقل می کند. طریق ذکر شدة حسن صفار قمی صحیح و
لذا روایت مورد قبول است.
سفارش علی(ع) در قصری زیبا
پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: شبی که به معراج رفتم، قصری قرمز رنگ از
یاقوت دیدم که تلألؤ داشت، پس خداوند مرا در مورد حضرت علی(ع) سفارش کرد که«أنه سید المسلمین و إمام المتقین و قائد الغرّ
المحجلین»؛ او سید مسلمانها و پیشوای متقین و رهبر سفید رویان است.(61)
متن روایت:
قال رسول الله(ص): لما کان لیلة أسری بی إلی السماء إذا قصر أحمر من
یاقوت یتلألأ فأوحی إلی فی علی(ع) أنه سید المسلمین و إمام المتقین و قائد الغرّ
المحجلین.
سند روایت:
«ابن البطریق»، از علمای قرن ششم هجری، در کتاب «العمدة» خویش طریق
ذیل را برای این روایت بیان می کند، البته طریق دیگری نیز از ابن مغازلی، در کتاب
«المناقب» در کتب روایی نقل شده است که به طریق ابن البطریق بسنده کرده و آن را نقل
می نماییم:
«قال: اخبرنا أبو طاهر: محمد بن علی بن محمد البیع البغدادی فیما کتبه
إلی یخبرنی: ان ابا محمد: عبیدالله بن ابی مسلم الفرضی حدثهم قال: حدثنا أبو
العباس: احمد بن محمد بن سعید الحافظ، (معروف به ابن عقده) قال: حدثنا محمد بن
اسماعیل بن اسحاق، قال: حدثنا محمد بن عدیس، قال: حدثنا جعفر الاحمر، قال: حدثنا
هلال الصواف عن عبدالله بن کثیر أو کثیر بن عبدالله عن ابن اخطب، عن محمد بن
عبدالرحمان بن اسعد بن زرارة الانصاری عن ابیه قال: قال رسول الله(ص)».
در طریق ذکر شده هر چند شرح حال برخی راویان مانند هلال الصواف، ابن
اخطب و... معلوم نگردیده، لیکن مفهوم روایت آنقدر روشن و مورد اعتماد است که نیازی
به بررسی آن نمی باشد، لذا روایت مورد قبول است.
علی(ع) در هفت جایگاه با پیامبر(ص) شاهد است
ابی بردة سلمی می گوید: از رسول خدا(ص) شنیدم که اینچنین حضرت علی(ع)
را مخاطب قرار می داد: یا علی؛ خداوند متعال در هفت مورد تو را با من شاهد قرار
داد:
1- شبی که به معراج رفتم جبرئیل به من گفت: برادرت کجاست؟ گفتم: او را
ورای خودم جانشین قرار دادم. جبرئیل گفت: خداوند را بخوان پس در هنگام خواندن مثال
تو همراه من بود.
در این هنگام دسته ای از ملائکه را دیدم که به صف ایستاده اند ! گفتم:
ای جبرئیل! اینان کیستند که به صف ایستاده اند؟ گفت: اینان کسانی هستند که روز
قیامت به خاطر وجود تو خداوند را مباهات می کنند.
پس نزدیک آنان شدم و از آنچه بوده و تا روز قیامت خواهد شد با آنان
حرف زدم (در حالی که مثال تو همراه من بود.)
2- وقتی برای دومین مرتبه به معراج رفتم، جبرئیل نیز باز به من گفت:
برادرت کجاست؟ و من هم گفتم: او را ورای خودم جانشین قرار دادم.
جبرئیل گفت: خداوند را بخوان، پس در هنگام خواندن مثال تو همراه من
بود. تا اینکه حقیقت آسمانها برایم مکشوف شد و من در هفت آسمان ساکنین آن، خانه ها و موضع هر ملکی را در جایگاه خودش دیدم. (در حالی
که مثال تو همراه من بود و همه چیز را می دید.)
3 - هنگامی که بر اجّنه مبعوث شدم، جبرئیل به من گفت: علی(ع) کجاست؟
گفتم: او را ورای خودم جانشین قرار دادم.
جبرئیل گفت: خداوند را بخوان پس من خدا را خواندم در حالی که تو همراه
من بودی و من هیچ کلامی با خدا نگفتم و هیچ جوابی نشنیدم، مگر اینکه تو آن را
شنیدی.
4 - خداوند من و تو را به شب قدر اختصاص داده و غیر از من و تو کسی
دیگر چنین نیست.
5 - من خداوند را در مورد تو خواندم و هر آنچه خداوند به من عطا کرده
است به تو نیز عطا کرده است، مگر نبوت را.
6 - چون شب معراج به آسمانها رفتم خداوند تمام پیامبران را جمع کرد و
من بر آنها اقامة نماز کردم در حالی که مثال تو پشت سر من بود. (و با من نماز می
خواند).
7 - هلاکت تمام حزب ها و گروهها بدست ماست.(62)
متن روایت:
عن أبی داود عن أبی بردة الأسلمی قال: سمعت رسول الله(ص) یقول
لعلی(ع): یا علی؛ إن الله أشهدک معی فی سبع مواطن:
أما أول ذلک: فلیلة أسری بی إلی السماء قال لی جبرئیل أین أخوک قلت
خلفته ورائی قال ادع الله فلیأتک به فدعوت و إذا مثالک معی و إذا الملائکة
وقوف صفوف فقلت یا جبرئیل من هؤلاء قال هم الذین یباهیهم الله بک یوم القیامة فدنوت
فنطقت بما کان و بما یکون إلی یوم القیامة.
و الثانی: حین أسری بی فی المرة الثانیة فقال لی جبرئیل أین أخوک قلت
خلفته ورائی قال ادع الله فلیأتک به فدعوت الله فإذا مثالک معی فکشط لی عن سبع
سماوات حتی رأیت سکانها و عمارها و موضع کل ملک منها.
و الثالث: حین بعثت إلی الجن فقال لی جبرئیل أین أخوک قلت خلفته ورائی
فقال ادع الله فلیأتک به فدعوت الله فإذا أنت معی فما قلت لهم شیئا و لا ردوا علی
شیئاً إلا سمعته.
و الرابع: خصصنا بلیلة القدر و لیست لأحد غیرنا.
و الخامس: دعوت الله فیک و أعطانی فیک کل شی ء إلا النبوة فإنه قال
خصصتک بها و ختمتها بک.
و أما السادس: لما أسری بی إلی السماء جمع الله لی النبیین فصلیت بهم
و مثالک خلفی.
و السابع: هلاک الأحزاب بأیدینا.
سند روایت:
دو سند و طریق برای این روایت در کتب روایی بیان شده است:
1 طریق علی بن ابراهیم قمی در کتاب تفسیری خودش، که آن طریق چنین می
باشد:
حدثنی ابی عن ابراهیم بن محمد الثقفی، عن ابان بن عثمان، عن ابی داود،
عن أبی بردة الاسلمی، قال سمعت رسول الله(ص) یقول لعلی(ع).
2 طریق شیخ طوسی در کتاب «أمالی» یا «المجالس»، که آن نیز چنین می باشد:
جماعة،(63)
عن أبی المفضل، عن جعفر بن محمد بن عبدالله الموسوی، عن عبیدالله ابن
أحمد بن نهیک،(64)
عن ابن أبی عمیر، عن ابن رئاب(65)
، عن أبی بصیر، عن أبی عبدالله، عن آبائه، عن علی(علیهما السلام) قال:
قال لی رسول الله(ص).
روایت از چند جهت دارای قوّت می باشد:
1 . طریق هایی که برای آن ذکر شده معتبر و قابل اعتماد می باشد.
2 . مؤیدات روایی فراوانی برای آن است.
3 . کتب معتبر و قابل اعتمادی آن را نقل نموده اند.