اقسام رباى معاملى:
به اعتبار نوع معامله كه ربا در آن پيش مىآيد؛
ربا به دو قسم: نقد و نسيه تقسيم مىشود. اين تقسيمبندى از اين جهت است كه حكم
مترتب بر آنها متفاوت است.
ربا نقدى: هرگاه دو
شىء ربوى همجنس به صورت نقدى معامله شوند به گونهاى كه مقدار يكى بيشتر از ديگرى
باشد و شرايط تحقيق ربا در آن موجود باشد، معامله ربوى است و رباى آن را اصطلاحا
رباى نقدى مىگويند. فقيهان اهل سنت آن را
رباى فضل مىگويند.
رباى نسيه: هر گاه
دو شىء ربوى به صورت نسيه معامله شوند، اعم از اين كه مساوى باشند يا مساوى
نباشند، موجب رباى نسيه مىشود.
جهت بررسى حكم معاملات ربوى، صورتهاى مختلف و
حكم آنها را بيان مىكنيم.
الف) رباى
نقدى:
در معامله نقدى، اشيايى كه مورد معامله قرار
مىگيرند، يا از يك جنسند و يا از دو جنس متفاوت. اين كالاها يا مكيل و موزون اند و
يا غير مكيل و موزون. بنابراين، چهار صورت در اين جا متصور است:
1. معامله نقدى كالاهاى مكيل و موزون همجنس:
هرگاه دو كالاى مكيل و موزون از يك جنس باشند و نقدا با هم مبادله شوند. همه فقيهان
اتفاق دارند كه معامله آنها همراه با زيادى، حرام و موجب رباست، هر چند يكى از
عوضين از جنس مرغوبترى باشد.
2. معامله نقدى كالاهاى مكيل و موزون كه از يك
جنس نباشند. در اين صورت، بين فقيهان اتفاق نظر وجود دارد كه زيادى اشكال ندارد.
3. معامله نقدى كالاهاى غير مكيل و موزون كه از
يك جنس باشند. هرگاه دو شىء غير مكيل و موزون كه از يك جنس باشند به صورت نقدى
معامله شوند، بر طبق نظر مشهور فقيهان، گرفتن مقدار بيشتر از يك كالا اشكال ندارد؛
اعم از اين كه كالاى مورد معامله از معدودات باشد يا به طور كلى، قابل اندازهگيرى
نباشد و به صورت مشاهدهاى معامله شود. بنابر نظر شيخ مفيد، ابوعلى و سلار كه ربا
را در معدودات هم جارى مىدانند. معامله نقدى اين اشيا همراه با زيادى، ربوى و حرام
است. مفيد و سلار در جاى ديگر فرمودهاند: معامله نقدى اشياى غير مكيل و موزون
همراه با زيادى اشكال ندارد، مانند معامله يك لباس يا يك گوسفند با دو گوسفند و يك
نخل با دو نخل.
4. معامله نقدى كالاهاى غير مكيل و موزون كه از
يك جنس نباشد. در اين صورت، بين فقيهان اتفاق نظر بر جواز معامله آنها همراه با
زيادى وجود دارد.
ب) رباى
نسيه:
1. هرگاه كالاى مكيل و موزون باكالايى از جنس
به طور نسيه معامله شود، چه از نظر مقدار مساوى باشد و چه مساوى نباشد، موجب ربا
مىشود، مثل اينكه 10 كيلو گندم با 10 كيلو گندم يا 12 كيلو به طور نسيه معامله
شود.
بيشتر فقيهان تصريح نمودهاند كه در حرمت چنين
معاملهاى فرقى نيست بين اين كه كالاها در مقدار مساوى باشند يا مساوى نباشند برخى
نيز به طور مطلق گفتهاند: حايز نيست.
شيخ طوسى در كتاب خلاف(413)،
معامله نسيه دو چيز همجنس را مكروه دانسته و در مبسوط(414)
فرموده است: احواط اين است كه چنين معاملهاى به صورت نقدى انجام شود. علامه در
مختلف(415)
و شهيد در دروس(416)
كلام شيخ را تاويل نمودهاند كه منظور او از كراهت، حرمت است.
بر همين اساس، علامه و صاحب جواهر ادعاى عدم
خلاف كردهاند. شهيد در دروس، صاحب مفتاح الكرامه و علامه در قواعد مساله را اجمالى
دانستهاند.
2. معامله نسيه كالاهاى مكيل و موزون در صورتى
كه دو كالاى مكيل و موزون از يك جنس نباشند. مشهور فقها معتقدند كه معامله نسيه
آنها جايز است. مفيد، سلار، ابن البراج و ابوالصلاح گفتهاند: جايز نيست. ابن ابى
عقيل و ابن جنيد تصريح كردهاند كه حرام است. برخى ديگر، مانند ابن ادريس و علامه
در مختلف، صاحب وسيله، فخرالدين در ايضاح، شهيد در دروس، فاضل مقداد در تنقيح، محقق
ثانى در جامع المقاصد و مقدس اردبيلى در مجمع الفائده قائل به كراهت شدهاند و
عدهاى مانند شيخ در مبسوط، ابن زهره در غنيه و محقق اول در شرايع احتياط را در نقد
بودن چنين معاملاتى مىدانند.
3. معامله نسيه كالاهاى غير مكيل و موزون:
هرگاه دو كالاى غير مكيل و موزون كه از يك جنس هستند، به طور نسيه معامله شوند،
بنابر نظر مشهور كه ربا را فقط در مكيل و موزون جارى مىدانند، چنين معاملهاى
بىاشكال است. شيخ در نهايه، ابن حمزه در وسيله و ابن زهره در غنيه با اين كه ربا
را در معدودات جارى نمىدانند، معامله نسيه آنها را جايز ندانستهاند. شيخ طوسى در
مساله ديگرى، در خلاف معامله نسيه لباس را با لباس، و حيوان را با حيوان، چه به
صورت مساوى و چه به صورت متفاضل، جايز نمىداند. ابن ادريس قول شيخ در نهايه را بر
شدت كراهت حمل مىكند.
بسيارى از كسانى كه معامله نسيه را در اين گونه
كالاها جايز ندانستهاند، آن را مقيد به صورت اتحاد در جنس كردهاند. ابن ابى عقيل
و ابن جنيد به طور مطلق، فتوا به عدم جواز اين گونه معامله دادهاند؛ بدون اين كه
تصريحى به اتحاد در جنس يا خلاف آن كرده باشند.
4. معامله نسيه كالاهاى غير مكيل و موزون در
صورتى كه همجنس نباشد: جواز آن مورد اتفاق علماست.
عموميت رباى معاملى:
يكى از مباحث باب رباى معاملى اين است كه آيا
رباى معاملى اختصاص به بيع دارد يا در ساير معاملات، مانند صلح و غيره، جارى
مىشود؟ مشهور فقها، از جمله شيخ طوسى، سيد مرتضى، شهيد اول و شهيد ثانى و محقق
اعتقاد به عموميت ربا در معاملات دارند و علامه، ابن ادريس و محقق اول قائل به
اختصاص شدهاند(417).
از فقهاى اخير، مرحوم سبزوارى بر خلاف مشهور،
قول به اختصاص را اختيار نموده است و مرحوم خوانسارى در جامع المدارك پس از ذكر
ادله در ساير معاملات، احتمال كراهت داده شده است. آيت الله خوئى و آيت الله
سيستانى فرمودهاند: ربا اختصاص به معاوضات بين دو عين دارد، چه به عنوان بيع باشد
يا صلح؛ اما در صورتى كه معاوضه بين دو عين دارد، چه به عنوان بيع باشد يا صلح؛ اما
در صورتى كه معاوضه بين دو عين دارد، چه به عنوان بيع يا صلح؛ اما در صورتى كه
معاوضه بين دو عين نباشد، مثل اين كه بگويد: با تو مصالحه نمودم به اين كه اين ده
درهم را به من ببخشى و من نيز آن پنج درهم را به تو هبه كنم، يا ذمه تو را از پنج
دينارى كه بر عهدهات مىباشد، برى نمودم، به شرط اين كه تو هم ذمه مرا از ده
دينارى كه مىخواهى برى كنى؛ صحيح است.
دلايل عموميت:
1. بنابر كتاب، سنت و اجماع، ربا حرام است و
ربا در لغت، به معناى مطلق زيادى است و در عرف يا شرع معناى ديگرى براى آن نقل نشده
است. بنابراين، بايد آن را حمل و بر معناى لغوى كنيم و هر موردى را كه اجماع يا
دليل ديگرى بر استثناى آن داريم، از معناى لغوى خارج كنيم، تا بقيه در تحت آن باقى
بماند. ربا در نظر عرف كه مناط تشخيص معانى الفاظ و تعيين مراد متكلم است، عبارت
است از: زيادى يكى از عوضين در معامله اجناس همجنس مكيل و موزون. ادعاى اين كه شارع
آن را براى خصوص بيع وضع كرده است، ادعاى بدون دليل است.
2. اطلاق آيات و روايات، از جمله اطلاق
حرم الربوا كه شامل همه معاملات مىشود. صاحب حدائق از
مجمع البيان نقل مىكند كه ابن عباس مىگفت: در جاهليت هر گاه
دريافت طلبش فرا مىرسيد، نزد بدهكار مىآمد و طلب خود را مطالبه مىنمود؛ بدهكار
مىگفت: مهلت را بيشتر كن؛ در مقابل، مبلغ بيشترى به تو مىدهم...وقتى به آن گفته
مىشد: اين رباست، در پاسخ، مىگفتند:
اين با معامله نسيه فرقى نمىكند. منظورشان اين
بود كه زيادى در ثمن هنگام معامله، با زيادى در مقابل اضافه كردن مدت بعد از معامله
تفاوت نمىكند. پس خداوند استدلال آنها را با اين آيه شريفه:
احل الله البيع و حرم الربوا باطل نمود... و فرقى اين دو اين است كه زيادى
در يكى، از جهت تاخير در دين و در ديگرى، به خاطر بيع مىباشد. سپس صاحب حدائق
مىفرمايد: ظاهرا اصحاب از جهت اطلاق ربا در اين آيه شريفه، قائل به حرمت زيادى در
مقابل مدت شدهاند، با اين كه چنين چيزى نه بيع است و نه قرض(418).
همچنين رواياتى كه دلالت بر اشتراط تساوى در
معامله اشياى همجنس مىكرد، اطلاق دارد:
الف) صحيحه عمر بن يزيد:
عن ابى عبدالله (عليه السلام) قال: يا عمر قد احل الله البيع و حرم الربا، فاربح و
لا تربه ، قلت: و ما الربا؟ قال: دراهم بدراهم، مثلين بمثل
(419).
مفاد روايت اين است كه در معامله درهم بادرهم،
بايد تساوى رعايت گردد و اين حكم اختصاص به بيع ندارد، بلكه در جميع معاوضات جريان
دارد.
ب) لايكون الربا الا فى
مايكان او يوزن اطلاق اين روايت كه ربا را منحصر در مكيل و موزون كرده است،
نيز شامل جميع معاوضات مىشود(420).
ج) صحيحه ابونصير از امام صادق (عليه السلام):
قال: الحنطة و الشعير راسا براس لا يزداد واحد منها على الاخر(421).
اين روايت نيز اطلاق دارد. در نتيجه، در هر نوع معاوضهاى بايد تساوى رعايت گردد.
د) صحيحيه محمد بن مسلم:
قال: سالته عن الرجل يدفع الى الطحان الطعام فيقاطعه عن ان يعطى صاحبه لكل عشره
ارطال اثنى عشر دقيقا؟ فقال: لا؛ قلت: الرجل يدفع السمسم الى العصار و يضمن لكل صاع
ارطالا مسماة، قال: لا(422)؛
محمد بن مسلم مىگويد: از امام صادق (عليه السلام) درباره مردى پرسيدم كه گندم را
به آسيابان مىدهد و با او قرار داد مىبندد كه در مقابل هر 10 رطل گندم، 12 رطل
آرد به او بدهد. امام (عليه السلام) فرمود: جايز نيست. سپس پرسيدم شخصى كنجد را به
روغنكش مىدهد و او در مقابل هر صاع، پيمانههاى معينى از روغن برايش تضمين
مىكند. امام (عليه السلام) فرمود: جايز نيست.
در اين روايت از معامله گندم در مقابل آرد و
كنجد در مقابل روغن منع شده است و هيچ گونه قريبهاى در آن وجود ندارد كه بگوييم
اين حكم، اختصاص به بيع دارد. به خاطر همين، مرحوم اردبيلى فرموده است: اين روايت
تصريح به عموميت دارد.
3. از رواياتى كه حكمت تحريم ربا را بيان نموده
است، استفاده مىشود كه اين حكمت اختصاص به بيع ندارد و شامل ساير معاملات هم
مىشود. امام صادق (عليه السلام) فرمود: حرمت ربا از جهت اين است كه مردم از كارهاى
خير باز نمانند(423).
يا در روايتى ديگر هشام نقل مىكند كه از امام صادق (عليه السلام) درباره علت تحريم
ربا سوال شد، فرمود:
اگر ربا حلال بود، مردم تجارت را رها مىكردند(424).
معلوم است كه اين حكمتها و نظاير آن، اختصاصى
به بيع ندارد و شامل همه معاملات مىشود.
دلايل اختصاصى:
1. در روايات تحريم ربا، معناى لغوى مراد نيست؛
زيرا در اين صورت مىبايست ربا شامل هر نوع زيادى مىشد؛ حال آن كه چنين نيست و در
صورتى كه عوضين از يك جنس نباشد؛ ربا محسوب نمىشود. اگر بپذيرم كه معناى لغوى ربا
مرا نبوده است، بعيد نيست كه ربا حمل بر معنايى گردد نزد مردم متداول است و آن هم
زيادى در بيع است.
2. ظواهر آيات و روايات بر حصول اباحه به وسيله
رضايت طرفين دلالت دارد؛ يعنى اگر طرفين معامله راضى باشد، معامله صحيح است و اباحه
حاصل مىگردد. از طرفى، محرمات به وسيله روايات اثبات شده است كه از جمله آنها،
حرمت ربا در بيع و قرض است و دليلى بر حرمت ربا ربا در ساير معاملات نداريم.
3. اطلاق ادله حرمت ربا، انصراف به بيع دارد.
4. رواياتى كه دلالت بر اشتراط مماثلت در معاله
اجناس ربوى دارد، در مقام بيان شرط رباست؛ نه در مقام بيان موضوع. شك در چنين
موضوعى براى جلوگيرى از تمسك به اين اطلاقات كافى است. علاوه بر اين، در بيشتر
روايات مذكور، باء مقابله وجود دارد كه وقتى با خالى
بودن معوض از حروف جر على و عن
جمع گردد، در خصوص بيع ظهور پيدا مىكند؛ زيرا مثلا در صلح،
باء بر سر مصالح به در مىآيد، لكن
مصالح عنه از حرف جر خالى نيست؛ البته اين اشكال فقط به
روايت آسيابان وارد نيست كه آن هم ضعف سندى دارد.
5. كسى نمىتواند به ملاك احكام پى ببرد، مگر
اين كه با وحى مرتبط باشد.
بنابراين، ادعاى يقين به وجود ملاك تحريم در
ساير معاملات بىمورد است.
6. مقتضاى اصالت صحت و اصالت برائت، اختصاص
حرمت ربا به بيع و قرض است. در صورت شك در شرطيت و مانعيت، مرجع در عبادات و
معاملات، برائت عقلى و نقلى است(425).
بعضى از قائلين به عموميت ربا، در بين معاوضات
تفصيل داده و گفتهاند: حرمت ربا درباره معاوضاتى است كه بين دو عين واقع شود، اعم
از اين كه به عنوان بيع باشد يا صلح يا عنوان ديگرى داشته باشد، اما در صورتى كه
معاوضه بين دو عين نباشد، مثل اين كه گويد: ذمه تو را از 5 تومانى كه بدهكارى، برى
نمودم؛ به شرط اين كه تو هم ذمه مرا از 10 تومانى كه طلبكارى، برى نمايى؛ ظاهر، صحت
است(426).
صحت و فساد معامله ربوى:
اين بحث در كتابهاى قدما، به صورت مستقل مطرح
نشده است. برخى از قدما در ضمن مطالب ديگرى به اين بحث اشاره كردهاند و نظر بعضى
نيز از مبانى آنها فهميده مىشود؛ مثلا اگر فقيهى شرط فساد را مفسد مىداند، به
طور طبيعى بايد معامله ربوى را فاسد و باطل بداند، اما اگر كسى شرط فاسد را مفسد
نمىداند نمىتوان دريافت كه معامله ربوى را صحيح مىداند؛ زيرا همان طور كه صاحب
جواهر اشاره مىكند(427)،
ممكن است بطلان معامله ربوى دليل خاص داشته باشد؛ يا اگر كسى معتقد بود كه بايد مال
ربوى به صاحبش برگردانده شود، معلوم است كه آن را باطل مىداند، اما اگر اعتقاد
داشت كه فقط مقدار زيادى را بايد به او برگرداند، معلوم است كه اصل معامله را باطل
نمىداند.
شيخ در مبسوط(428)،
ابن سعيد در جامع الشرائع و محقق در كشف الرموز بر اين عقيدهاند كه بيع ربوى صحيح
است، لكن شرط باطل است. از ابى على اسكافى و قاضى در مهذب(429)
نيز چنين قولى حكايت شده است.
علامه در قواعد، تذكره مختلف و ارشاد فخر الدين
در شرح ارشاد، شهيد اول در دروس، محقق ثانى در جامع المقاصد و تعليق الارشاد، شهيد
ثانى در ميسيه و مسالك و مقدس اردبيلى در مجمع الفائدة و البرهان عقيده دارند كه
بيع و شرط، هر دو باطل هستند.
در بين متاخرين، صاحب جواهر، بجنوردى،
خوانسارى، صاحب عروه و سبزوارى متعرض اين مساله شدهاند و از بين اين بزرگان، فقط
مرحوم سبزوارى در مهذب الاحكام قول به صحت معامله ربوى را تقويت كرده است، اما
بقيه، همه در جهت فساد معامله استدلال كردهاند.
معمولا صحت يا فساد ربوى، مبتنى بر پاسخ اين
پرسشها است: آيا رباى مورد نهى شارع، اصل معاملهاى است كه مشتمل بر زيادى است، يا
فقط به خود زيادى ربا گفته مىشود؟ در صورت اول، آيا معامله ربوى اصلا باطل است؛ يا
از جهت اين كه مقتضاى تعلق نهى به ذات معامله، بطلان آن است؛ و يا از جهت اين كه
مستفاد از روايات، حرمت اكل رباست، بنابر اين استفاده از كل ثمن و فروشنده در ثمن
تصرف نكند، به معناى فساد معامله است، هر چند بگوييم كه نهى از معاملات دلالت بر
فساد ندارد؟
در صورت دوم كه به خود زيادى، ربا گفته شود و
همان متعلق نهى قرار گيرد، بايد بين اين كه زيادى جزو ثمن و مثمن محسوب شود و يا
اينكه شرط درم معامله باشد، تفصيل داد؛ در حالت اول، اصل معامله باطل و فاسد است؛
زيرا زيادى از چيزى كه در مقابل عوض يا معوض قرار مىگيرد، جدا و متميز نيست، تا
اين كه معامله نسبت به زيادى باطل و نسبت به مقابل عوض صحيح باشد؛ بدين صورت كه
معامله نسبت به زيادى باطل و نسبت به مقابل عوض صحيح باشد؛ بدين صورت كه معامله از
قبيل خريدن گوسفند و خوك در يك عقد باشد، در نتيجه نسبت به مبيع حلال، صحيح و نسبت
به حرام، فاسد باشد، بلكه در اين جا هر جزئى از عوض در مقابل دو جزء از معوض قرار
مىگيرد. بنابراين، كل معامله باطل است.
حالت دوم - كه زيادى شرط در معامله است - مبتنى
بر اين است كه شرط فاسد، مفسد هم باشد؛ البته صاحب جواهر، صاحب عروه و صاحب جامع
المدارك فرمودهاند: با فرض اين كه شرط فاسد، مفسد معامله هم نباشد، ممكن است
بگوييم معامله فاسد است، زيرا- به تعبير صاحب جوهر - نص و فتوا ظهور در اين دارد كه
هر گاه ربا در معاملهاى داخل شود، آن را فاسد مىنمايد(430).
و يا - به تعبير مرحوم خوانسارى - چنين معاملهاى مقيد به مماثلت شده است و با وجود
اين شرط، مماثلت در اين معامله منتى مىشود و معامله هم منحل به دو قسمت نمىشود،
تا نسبت به مثل با مثل، صحيح و نسبت به مقدار زيادى، باطل باشد. البته خود ايشان از
اين استدلال جواب دادهاند.
مرحوم بجنوردى به شكل ديگرى استدلال نموده است؛
بخشى از استدلال وى، عينا و يا به نحوى، در جواهر الكلام آمده است. وى سه دليل
مىآورد:
1. ظاهر قول خداوند: احل
الله البيع و حرم الربوا اين است كه معادلات در كالاهاى همجنس را به دو قسم
كرده است:
الف) معالات حلال و صحيح، كه يك طرف بيشتر از
طرف ديگر نباشد.
ب) معاملات حرام و باطل يا معاملاتى كه يك طرف
از حيث جزء يا شرط، نسبت به طرف ديگر بيشتر باشد. بديهى است كه معامله وقتى فاسد
شد، هيچ كدام از عوض و معوض به ديگرى نمىشود.
2. عقد تابع قصد است، يعنى فروشنده يا مشترى
مثل را در مقابل مثلين مىپردازد و اگر چنين چيزى برايش حاصل نشود، عقد باطل است،
زيرا صحت عقد و انتقال مثل و او غير مقصود است و آنچه قصد كردهاند، واقع نشد است.
3. ظاهر اخبار، بطلان و فساد اصل معامله ربوى
است، نه اين كه معامله صحيح باشد و فقط مقدار زايد منتقل نشود(431).
سبزوارى قول به صحت معامله ربوى را تقويت نموده
است. ايشان در آغاز مىفرمايد: در اين مساله سه وجه امكان دارد:
الف) بطلان معامله، حتى نسبت به غير زيادى؛
ب) صحت معامله، نسبت به غير زيادى؛
ج) تفصيل بين اين كه زياد جزء باشد يا شرط: در
صورت اول، كل معامله باطل است و در صورت دوم، در زيادى و در باقى صحيح است.
آنگاه مىفرمايد: بحث در اين مساله از چهار جهت
امكانپذير است:
الف) از نظر اطلاقات؛
ب) به حسب اصل عملى؛
ج) از نظر ادله خاص؛