279. اگر چنين
نكنيد، بدانيد خدا و رسولش با شما پيكار خواهند كرد و اگر توبه كنيد، سرمايههاى
شما از آن شماست (اصل سرمايه بدون ربا)، نه ستم مىكنيد و نه بر شما ستم مىشود.
280. و اگر (بدهكار)
تنگدست است، او را تا هنگام توانايى، مهلت دهيد (و در صورتى كه قدرت پرداخت ندارد)،
براى خدا بر او ببخشيد، اين كار براى شما بهتر است؛ اگر (منافع اين كار را) بدانيد.
281. و از روزى بپرهيزيد
كه در آن روز شما را به سوى خدا باز مىگردانند، سپس به هر كس آنچه انجام داده است،
به طور كامل باز پس داده مىشود و بر آنها ستم نخواهد شد (هر چه ببينند نتايج اعمال
خود آنهاست).
زمان نزول:
بر اساس آنچه مفسران از ابن عباس و عمر نقل
كردهاند، آيات ربا در سوره بقره، آخرين آيات نازل شده بر نبى اكرم (صلى الله عليه
و آله و سلم) است(231).
برخى نيز بر اساس حديثى ديگر از ابن عباس و سدى، معتقدند كه آيه 291 سوره بقره:
و اتقوا يوما ترجعون فيه الى الله... آخرين آيهاى است
كه نازل شده است. تضادى بين اين دو نظر وجود ندارد، چون بيشتر مفسران آيه 281 سوره
بقره را ادامه آيات ربا مىدانند(232).
بيضاوى از ابن عباس نقل مىكند: آيه واتقوا يوما...
آخرين آيهاى بود كه جبرئيل براى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) آورد و گفت كه
آن را بعد از آيه 280 سوره بقره قرار دهد و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)
پس از آن، 21 روز زنده بود(233).
سعيد بن مسيب مىگويد: آخرين آيات، آيات دين
(آيات 282-283 سوره بقره) است. ابوعبيده مىگويد: آخرين آيات، آيات ربا و دين بود(234).
جلال الدين سيوطى بعد از نقل اين سه قول، مىگويد: اين سه نظر منافاتى با هم ندارد
و ظاهرا همه اين آيات با هم نازل شده است، به همين ترتيبى كه اكنون در قرآن موجود
است؛ زيرا همه راويان درباره موضوع صحبت مىكنند و هر كسى به مناسبتى گفته است، اين
آيه آخرين آيه قرآن است(235).
آيات ربا در سوره بقره در واپسين سال زندگى
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و با فاصله هفت سال از نزول آيه ربا در سوره
آل عمران، نازل شده است.
علامه طباطبائى در تفسير اين آيات مىگويد: اين
آيات در مقام تاكيد حرمت ربا و سختگيرى بر رباخواران است و در مقام تشريع ابتدايى
نيست، چون زبان آنها زبان قانون گذارى نيست. آيهاى كه از نظر لحن كلام، صلاحيت
قانون گذارى را دارد، آيه 130 آل عمران است كه مىفرمايد يا
ايها الذين آمنوا لاتاكلوا الربوا اضعافا مضاعفه از قسمتى از آيات سوره
بقره، مانند جمله وذروا مابقى من الربا... استفاده
مىشود كه مسلمانان كاملا رباخوارى را ترك نكرده بودند و با وجود نهى شارع، هنوز
رباكم و بيش در ميان آنها متدوال بوده. بدين سبب، خداوند فرمان داد كه به طور كلى،
از ربا خوددارى كنند و از سودى كه بر عهده بدهكار است، صرفنظر نمايند(236).
رابطه ربا و انفاق:
در فرهنگ اسلامى، بين انفاق و ربا رابطه تضاد
وجود دارد. انفاق عبارت است از پرداخت مال به صورت بلاعوض و ربا عبارت است از گرفتن
مال به صورت بلاعوض. اين دو از جهت آثار اجتماعى و اقتصادى، در مقابل هم هستند؛ اگر
انفاق روح محبت، تعاون و ايثار را افزايش مىدهد و از فاصله طبقاتى را افزايش
مىدهد. به همين مناسبت، خداوند بعد از بيان آيات انفاق، آيات ربا را ذكر مىكند و
ضمن آيات ربا هم به موضوع آيات سابق - كه در مورد انفاق بود - اشاره مىكند، مانند
جمله يحمق الله الربوا و يربى الصدقات و
ان تصدقوا خيرلكم.
تفسير:
اكنون آيات ربا و نكات تفسير آنها را بيان
مىكنيم.
الذين ياكلون الربوا
لايقومون الا كما يقوم الذى يتخبطه الشيطان من المس؛
كسانى كه ربا مىخورند، به پاى نمىخيزند، مگر
مانند كسى كه بر اثر تماس با شيطان، آشفته حال شده است.
ياكلون:
مقصود از اكل در
اين آيه، خصوص خوردن نيست. بلكه مطلق تصرف در اموال
ديگرى است؛ نظير قول خداوند متعال درباره مال يتيم كه: ان
الذين ياكلون اموال اليتامى ظلما. در عرف مردم نيز به تصرفات ظالمانه و
غاصبانه، خوردن و به فاعل اينگونه اعمال،
مال مردم خور مىگويند.
برخى از مفسران با استناد به حديث رسول خدا
(صلى الله عليه و آله و سلم) كه رباخورنده و ربادهنده، نويسنده، شاهد و حلال كننده
ربا را لعن فرموده است، معناى وسيعتر را مطرح ساختهاند و گفتهاند: عذاب مذكور در
آيه شريفه، علاوه بر رباخوار، شامل افراد ديگرى كه در روايت ذكر شدهاند مىگردد(237).
گروهى معناى آيه را از اين هم وسيعتر گفتهاند: همه افراد جامعهاى كه در آن
معاملات ربوى صورت مىگيرد و آنان شاهد هستند و اقدامى نمىكنند، مورد مواخذه
خواهند بود(238).
الربوا:
گروهى از عالمان اهل سنت مقصود از كلمه
الربوا در اين آيه و آيات سورههاى آل عمران و نساء را
رباى جاهلى دانستهاند. آنان چون رباى جاهلى را منحصر به بعضى از صورتهاى ربا
مىدانند، در حرمت برخى انواع ربا تشكيك مىنمايند و ارتكاب آنها را جايز
مىدانند؛ اما عالمان شيعه كلمه الربوا را عام
مىدانند. بنابر نظر عالمان شيعه، كلمه الربوا شامل
جميع انواع رباى معاملى و قرضى مىگردد. اگر بپذيريم كه كلمه
الربوا در آيات شريفه منحصر به رباى جاهلى است، باز هم راهى براى تجويز ربا
وجود ندارد؛ زيرا همچنان كه در بخش رباى جاهلى توضيح داديم، رباى جاهلى منحصر به
ربا در مقابل تمديد مهلت قرض نبود، بلكه انواع رباى قرضى در عربستان جريان داشت و
اسلام همه آنها را تحريم كرد.
لايقومون:
در معناى قيام، بين
مفسران سه نظر وجود دارد:
1. بيشتر مفسران معتقدند كه مقصود از قيام در
اين آيه، قيام از قبر در روز قيامت است. اين معنا از ابن عباس، مجاهد، قتاده، سعيد
بن جبير، حسن، ابن مسعود، انس، ابن سلام، ضحاك، ابن زيد، عوف، سدى، ربيع،، مقاتل،
عكرمه، اردبيلى، طوسى، طبرسى، مشهدى، ابن كثير، قرطبى، طبرى، آلوسى، سيوطى و زمخشرى
نقل شده است(239).
رواياتى از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و
سلم) در دست است كه تا حدى اين نظر را تاييد مىكند: از امام صادق (عليه السلام)
روايت شده كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
لما اسرى بى الى السماء
رايت قوما يريد احدهم ان يقوم ولايقدر عليه من عظم بطنه، قال: قلت: من هولاء يا
جبرئيل؟ قال: هولاء الذين ياكلون الربوا لايقومون الا كما يقوم الذى يتخبطه الشيطان
من المس، و اذا هم بسبيل ال فرعون يعرضون على النار غدوا و عشيا يقولون ربنا متى
تقوم الساعه(240)؛
هنگامى كه به معراج رفتم، گروهى را ديدم كه هر
كدام از آنان مىخواست از جاى برخيزد، به سبب بزرگى شكمش نمىتوانست. جبرئيل را
گفتم: اينان كيانند؟
پاسخ داد: اينان كسانى هستند كه ربا مىخورند و
از جاى نمىخيزند، مگر مانند كسى كه بر اثر تماس با شيطان آشفته حال شده است و آنان
بر طريق آل فرعونند، صبح و شب بر آتش عرضه مىشوند و مىگويند: خدايا! كى قيامت فرا
مىرسد؟
پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم)
مىفرمايد:
لما اسرى بىالى السماء
رايت رجالا بطونهم كالبيوت فيها حيات ترى من خارج بطونهم فقلت من هولاء يا جبرئيل؟
قال: هولاء اكله الربا
(241)؛
چون شب معراج مرا به آسمان بردند، مردانى را
ديدم كه شكمشان مانند خانههايى بود آكنده از مارهايى كه از بيرون ديده مىشدند. از
جبرئيل پرسيدم: اينها چه افرادى هستند؟ پاسخ داد: اينها ربا خوارانند.
گذشته از اين روايات، قرائت ابن مسعود هم اين
نظر را تاييد مىكند. وى آيه مذكور را چنين قرائت مىنمود:
الذين ياكلون الربوا لايقومون يوم القيامه الا كما يقوم الذى... و
يوم القيامه را جزو آيه مىدانست(242).
طبق اين نظر، معناى آيه چنين مىشود: كسانى كه
ربا مىخورند، روز قيامت از قبرشان به پا نمىخيزند، مگر مانند كسى كه بر اثر تماس
با شيطان آشفته حال شده است.
گفتهاند: اين امر به سبب سنگينى رباها در شكم
آنان است و اين نشانه رباخواران در قيامت خواهد بود، چنان كه بقيه گناهكاران نيز
روز قيامت نشانههاى خاص خود را دارند(243).
2. گروهى ديگرى بر اين باورند كه مقصود از
قيام، قيام در دنيا و كيفيت معاشرات رباخوار با مردم است.
ابن عطيه مىگويد: ظاهر آيه اين است كه خداوند
حال رباخوار را در دنيا بيان مىكند؛ چون رباخوار در اثر حرص و طمعى كه نسبت به پول
و ثروت پيدا مىكند، از مسير فطرى و طبيعى تجارت خارج مىشود و مانند انسانهاى
مصروع و مجنون، رفتار نامعقول و حركات مضطرب دارد(244).
نويسنده المنار پس از ضعيف شمردن نظر اول،
مىگويد: آنچه ابن عطيه گفته است فى نفسه مطلب روشنى است. رباخواران كسانى هستند كه
مال دنيا آنها را مفتون ساخته است؛ به حدى كه مال را مىپرستند و در راه جمع آورى
آن سختىها مىكشند و مال را نه وسيله، بلكه هدف مىدانند و براى به دست آوردن آن،
همه راههاى طبيعى كسب درآمد را رها مىكنند و از راه غير طبيعى كسب درآمد مىكنند.
دلهاى رباخواران از حالت اعتدالى كه بيشتر
مردم دارند، خارج است و اين عدم تعادل از همه حركات و معاملاتشان هويدا است، همچنان
كه اين دلدادگى در حركات معتادان به قمار و فعاليتهاى بورس بازى كاملا به چشم
مىخورد و آنان را مىبينى كه در كار خود آنقدر جنب و جوش دارند كه متوجه نيستند
چگونه دچار سبك سرى و خفت عقل شدهاند و حركات غير منظمى را انجام مىدهند و همين
حركات نامنظم و جنونآميز، وجه شباهت رباخوار به ديوانگان است.
علاوه بر اين، كلمه قيام
وقتى به طور مطلق و بدون قرينه در قرآن استعمال مىشود، بيشتر ظهور در قيام دنيوى و
رفتار اجتماعى دارد
(245).
علامه طباطبائى در اين باره مىگويد:
انسان افعالى را در زندگى انجام مىدهد كه ناشى
از اعتقادات اوست؛ اعتقاداتى كه به نحوى به هم مرتبطند و با يكديگر تناقض ندارند.
بر اين اساس است كه وقتى انسان گرسنه مىشود، تصميم مىگيرد غذا بخورد و هنگامى كه
تشنه مىشود، در صدد نوشيدن آب برمىآيد. مجموع اين افعال را زندگى بشر مىناميم كه
با كمك گرفتن از طريقى كه خداوند تعالى وى را به آن هدايت كرده و با استفاده از
نيرويى كه خداوند در او به وضع انسان عادى است؛ اما كسى كه شيطان با او تماس گرفته
و نيروى تمييز او را مختل ساخته است، خوب و بد را تشخيص نمىدهد و اين بدان علت
نيست كه معناى خوب و بد را نمىداند، بلكه به اين علت است كه زشتى را زيبايى و خبر
را شر مىبيند و سرانجام به جايى مىرسد كه اصلا چيزى را خوب مىداند كه خود
سرانجام مىدهد و چيزى را بد مىداند كه از آن بدش مىآيد و در رفتار اجتماعى، هر
عملى را كه انجام مىدهد، آن را رفتار عادى و طبيعى تلقى مىكند و غير آن را، غير
عادى مىداند. اين باور غلطى است كه رباخوار به آن مبتلاست، براى اينكه معاملات
ربوى او را در نهايت، دچار اين باور غلط مىكند كه فرقى ميان معامله مشروع (خريد و
فروش) و معامله نامشروع (ربا) نمىگذارد و وقتى به او مىگويند:
دست از رباخوارى بردار و به خريد و فروش
بپرداز، مىگويد: بين ربا و بيع چه فرقى وجود دارد؟! چه مزيتى بيع بر ربا دارد، تا
من ربا را ترك كنم و به خريد و فروش مشغول شوم(246)؟
در تاييد نظر دوم، روايتى از امام صادق (عليه
السلام) وارد شده است كه مىفرمايد: آكل الربوا لايخرج من
الدنيا حتى يتخبطه الشيطان(247)
؛ رباخوار از دنيا بيرون نمىرود؛ مگر اينكه شيطان او را به نوعى از جنون
مبتلا خواهد كرد.
طبق اين نظر، معناى آيه چنين است: كسانى كه ربا
مىخورند، در اين دنيا رفتارى همچون ديوانگان دارند و فاقد تفكر صحيح اجتماعى هستند
و در اثر حرص و طمعى كه به مال و ثروت پيدا كردهاند، نمىتواند روابط صحيح و
ناصحيح اقتصادى را از هم تشخيص دهند.
3. برخى مىگويند: جهان
آخرت جداى از اين دنيا نيست و در حقيقت، بازتاب اين عالم است. حال و روز هر فرد در
آخرت، نتيجه حالات و ملكاتى است كه وى در اين دنيا كسب مىكند. اين افراد
خواستهاند بين دو نظر سابق جمع كنند و بگويند كه آيه بيانگر حال رباخواران در دنيا
و آخرت است. دليل آنها دو گروه از روايات هستند كه بعضى از آنها، حال رباخوار در
دنيا را بيان مىنمايند و برخى ديگر، سيماى او در آخرت را ترسيم مىكند(248).
طبق نظر سوم، معناى آيه چنين است: كسانى كه ربا مىخورند، در دنيا
رفتار اقتصادى غيرطبيعى دارند و نمىتوانند بين روابط سالم و ناسالم اقتصادى فرق
بگذارند و در قيامت همانند افرادى كه در اثر تماس با شيطان عقلشان را از دست
دادهاند و تعادلى در حركاتشان ندارند، از قبر به پا مىخيزند و همين نشانه آنان در
قيامت خواهد بود.
ذلك بانهم قالوا انما
البيع مثل الربوا و احل الله البيع و حرم الربوا؛ اين به خاطر آن است كه
گفتند: داد و ستد مانند رياست، و خدا داد و ستد را حلال و ربا را حرام كرده است .
ذلك: كسانى كه قيام
را به قيام در آخرت معنا كردند، در تفسير اين قسمت از آيه مىگويند:
ذلك اشاره است به اين كه رباخواران به چه سبب دچار عقاب
اخروى مىشوند، يعنى رباخواران در روز قيامت همچون ديوانگان خواهند بود، به سبب آن
كه در دنيا مىگفتند: ربا همانند داد و ستد است(249).
در مقابل، مفسرانى كه قيام
را به مشى اجتماعى در دنيا معنا كردند،
مىگويند:
ذلك اشاره به
ديوانه بودن رباخواران در دنياست و معناى آيه چنين است: رباخواران در زندگى دنيوى
مانند ديوانگان هستند، به اين دليل كه نمىتوانند بين روابط سالم و ناسالم اقتصادى
تمييز دهند، و مىگويند: داد و ستد مثل رباست! لذا خداوند تعالى هم با آوردن
رباخواران، دليل مجنون بودن آنان را ذكر كرده است(250).
انما البيع الربوا:
رباخواران ادعا مىكردند كه تفاوتى بين داد و ستد و ربا نيست و چنين استدلال
مىكردند كه اساس معاملات بر سود آورى، رضايت دو طرف معامله و اختيار است و هر
معاملهاى كه براى طرفين منفعتى داشته باشد و براساس رضايت طرفين معامعله و اختيار
صورت بگيرد، مجاز خواهد بود و ربا مثل داد و ستد داراى اين اوصاف است(251).
نيز مىگفتند: معاملات براى تامين نيازهاى
انسانها به وجود آمدهاند. گاه انسانها با وجود نياز شديد، دچار فقرند، اما در
عين حال، انتظار دارند در آينده بر اموال زياد دست يابند، حال اگر ربا جايز نباشد،
صاحبان مال چيزى به آنها نخواهند داد. در نتيجه، آنها، محتاج باقى مىمانند، اما
اگر ربا جايز باشد، صاحبان مال به طمع رسيدن به سود، مالهاى خود را در اختيار
آنها قرار مىدهند و آنها نيز بعد از تمكن يافتن، اصل بدهى را همراه با زيادى به
طلبكار برمى گردانند. روشن است كه پرداخت مبلغى ربا براى چنين افراد محتاجى خيلى
خوشايندتر از باقى ماندن در حال احتياج است. پس همان طور كه تمام داد و ستدها به
جهت تامين نياز افراد جامعه ايجاد شدهاند، بايد ربا نيز به همين جهت تجويز شود(252).
رباخواران از طريق تشبيه و قياس نيز استدلال
مىكردند. ابن عباس مىگويد: وقتى مهلت بدهى (ناشى از فروش نسيه) فرا مىرسيد،
طلبكار مال خود را مطالبه مىكرد و بدهكار مىگفت: در مهلت بيفزاى تا در طلب تو
بيفزايم! وقتى به آنان گفته مىشد: اين كار ربا و حرام است، مىگفتند: چه فرق
مىكند، ما اين زيادى را در اول بيع اضافه كنيم يا اكنون كه بدهكار توانايى پرداخت
ندارد، در برابر تمديد مهلت بر مبلغ بيفزاييم، هر دو مثل هم هستند(253).
آنان همچنين قرض ربوى را به داد و ستد نسيه
تشبيه مىكردند و مىگفتند: همان طورى كه جايز است در معامله نسيه، فروشنده كالايى
را كه 10 دينار ارزش دارد و به 11 دينار مدت دار بفروشد، در قرض هم بايد جايز باشد
كه بتواند 10 دينار را قرض بدهد و 11 دينار بگيرد؛ چون از نظر عقلى بين اين دو فرق
نيست(254).
در اينجا شايسته است به دو نكته درباره آيه اشاره گردد:
نكته اول:
از آيه پيداست كه رباخواران به جاى اينكه
بگويند: ربا مثل داد و ستد است، مىگفتند:
داد و ستد مثل رباست! بعضى گفتهاند: اين از باب مبالغه
در تشبيه است(255)؛
مثل اينكه كسى بگويد: ماه چون رخ يار من است. برخى ديگر
معتقدند كه اعراب توجهى به مبالغه در تشبيه نداشتند و تنها مىخواستند بگويند: بيع
و ربا از جميع جهات مثل هم هستند، پس نمىشود يكى حلال و ديگرى حرام باشد(256).
علامه طباطبائى در توضيح اين نكته، مىفرمايد:
رباخوارى كه دچار اشتباه در باور و اختلال در رفتار شده است، از مسير طبيعى عقلايى
خارج مىشود و خوب و بد براى او يكسان مىگردد. بنابراين، وقتى انسان عاقلى به او
مىگويد: به جاى رباخوارى، به داد و ستد بپرداز؛ مىگويد: آنچه كه مرا به آن سفارش
مىكنى، مثل چيزى است كه از آن نهى مىكنى. اين دو هيچ فرقى با هم ندارند!
اگر رباخوار مىگفت: ربايى كه مرا از آن نهى
مىكنى، مثل بيعى است كه مرا به آن سفارش مىكنى؛ فرد عاقلى مىشد كه خطبى در عقل
او نبود، چون معناى كلامش اين مىشد: من قبول دارم آنچه مرا به آن امر مىكنى مزيتى
دارد، لكن آنچه كه مرا از آن نهى مىكنى نيز مزيتى ديگر دارد. در اين صورت، او
نمىخواست تفاوت را به كلى انكار كند و چون ديوانگان بگويد: اصلا تفاوتى ميان بيع و
ربا نيست؛ اما رباخوار به سبب اختلافى كه در عقل وى است، مىگويد:
بيع مثل رباست، و اگر مىگفت: ربا
مثل بيع است اگر چه خلاف گفته خداوند را اظهار كرده و شريعت او را انكار
نموده بود، لكن چون ديوانگان نبود(257).
نكته دوم:
ظاهر جمله ذلك بانهم
قالوا انما البيع مثل الربوا اين است كه عذاب مذكور در ابتداى آيه، مربوط به
رباخوارانى است كه با اعتقاد به حلال بودن ربا، رباخوارى مىكنند و مىگويند: همانا
بيع مثل رباست! لكن در اول آيه، خداوند عقاب را به فعل رباخوارى نسبت داده و وصف
اكل را در موضوع قضيه اخذ كرده است. در نتيجه، هر
رباخوارى اعم از اين كه قائل به جواز باشد يا تحريم، چنين عقابى خواهد داشت.
براى برداشتن اين تعارض مىگوييم: مقتضاى بخش
دوم آيه ذلك بانهم قالوا اين است كه آغاز آيه را تاويل
نماييم و آن را چنين معنا كنيم: كسانى كه معتقدند بين ربا و
داد و ستد فرقى نيست و با اين اعتقاد اقدام به رباخوارى مىكنند، روز قيامت مثل
كسانى كه در اثر تماس با شيطان دچار خبط شدهاند، به پا مىخيزند. بنابراين،
عقاب مذكور، شامل مسلمانى كه با اعتقاد به تحريم ربا و به پيروى از وسوسههاى مادى،
رباخوارى مىكنند، نخواهد شد.
البته بايد توجه داشت كه تكرار گناهانى چون
ربا، به تدريج افكار انسان را تغيير مىدهد و در نهايت، وى را به سوى كفر و ارتداد
مىكشاند. شهيد مطهرى در توضيح اين آيه مىگويد: اعمال انسان
در فكر انسان اثر مىگذارد، مثلا طبقهاى كه به كار نكردن عادت كردهاند، كمكم
چنين فكر مىكنند كه كاركردن كسر شان آنهاست.
همچنين مردم استثمارگر و غاصب حقوق ضعفا عقيده
دارند كه خدا خواسته است آنان را عزيز كند و ديگران را ذليل، لذا تجاوزهاى ستمگرانه
و اكل به باطلهاى خود را ملاك قرب به خدا مىپنداريم و هضم حقوق ضعفا را به حساب
اين كه خدا آنان را زمين زده و ذليل كرده است، مىگذارند(258).
ربا خوار، گرچه مسلمان باشد و در آغاز، با
اعتقاد به تحريم ربا اين كار را انجام دهد، در نهايت كارش به جايى مىرسد كه
مىگويد: انما البيع مثل الربوا اين نكته را مىتوان
علاوه بر واقعيت عينى، از حديث امام صادق (عليه السلام) استفاده كرد كه فرمود:
رباخوار از دنيا خارج
نمىشود؛ مگر اين كه ديوانه گردد(259).
و احل الله البيع و حرم
الربوا: خداوند بعد از نقل گفتار رباخواران، به طور صريح و قاطع بيان
مىفرمايد: خدا داد و ستد را حلال و ربا را حرام كرده است. اين سخن گرچه از حيث
تشريع حرمت ربا خيلى روشن است و زمينه هرگونه ترديد در حرمت ربا را از بين مىبرد،
لكن از جهت نحوه پاسخگويى آيه به استدلال رباخواران، محل بحث مفسران است.
1. طبرى مىگويد: خداوند با اين آيه اعلام
مىكند: زيادى در بيع، مثل زيادى در ربا نيست؛ چون من بيع را حلال و ربا را حرام
كردهام و دستور، دستور من است، خلق هم خلق من است و من به هر چه بخواهم، حكم
مىكنم و به هر چه بخواهم، فرمان مىدهم و كسى حق ندارد به حكم من اعتراض كند يا از
آن سرپيچى نمايد. همانا آنان وظيفه دارند تسليم من باشند و اطاعت كنند(260).
علامه طباطبائى، اين گفته را مردود مىشمارد و
در پاسخ آن مىگويد: اين برداشت وقتى صحيح است كه ما قائل به تابعيت احكام از مصالح
و مفاسد نباشيم و رابطه سببيت و مسببت را انكار كنيم؛ به عبارت ديگر، رابطه على و
معلولى ميان اشيا را نپذيريم و همه چيز را مستقيما و بدون واسطه به خدا نسبت دهيم.
بطلان اين نظريه بديهى است، بنابراين چنين برداشتى از آيه نيز صحيح نيست؛ علاوه بر
اين كه مخالف روش قرآن كريم است، چون روش قرآن كريم اين است كه احكام و دستورهاى
خود را به مصالح عمومى يا خصوصى تعليل مىكند. از اين هم كه بگذريم، خداوند در ضمن
همين آيات فرمود: الذين ياكلون الربا... و ان تبتم فلكم رءوس
اموالكم لاتظلمون و لاتظلمون و همه اينها دلالت مىكند بر اين كه حرمت ربا
و حيلت بيع، علت دارد.
بيع حلال شده، چون مطابق فطرت و خلقت انسانى
است و ربا حرام شده؛ چون خارج از مسير طبيعى زندگى بشر و يكى از مصداقهاى ظلم است(261).
2. فخر رازى و زمخشرى اين آيه را اعتراضى از
طرف خداوند به نحو استدلال رباخواران مىدانند. فخر رازى مىگويد: خداوند
مىفرمايد: اين كه شما، رباخواران مىگويد: همانا بيع مثل
رباست، اين قياس در مقابل نص است كه روش ابليس است، وقتى خداوند او را فرمان
داد بر آدم (عليه السلام) سجده كند، با استفاده از قياس به مقابله با نص الهى
پرداخت و گفت انا خير منه خلقتنى من نار و خلقته من طين(262)؛
من از او بهترم، مرا از آتش آفريدهاى و او را از گل(263).
اين تفسير نيز ضعيف است، چون اين نوع پاسخ گويى
گرچه در مقابل رباخواران مسلمان، صحيح و قابل قبول باشد، ولى
انما البيع الربوا سخن رباخواران مشرك در اعتراض به نص الهى است و مقصودشان
اين بود كه تحريم ربا صحيح و منطقى نيست، بنابراين، جواب دادن به آنان با گفتن اين
كه كار شما قياس در مقابل نص الهى است، وجهى نخواهد داشت.