فخر رازى تضعيف به
معناى دو برابر كردن را به عنوان حد بالاى رباى جاهلى مطرح مىكند و مىگويد: گاهى
مقدار ربا به اندازه اصل بدهى مىرسيد(195).
2. مقصود از الربوا
در اين آيه، خصوص زيادى است نه قرض
يا دين همراه با زيادى. در اين صورت، مراد از اضعافا
مضاعفه بهرههاى مركب است؛ يعنى رباهاى مركبى كه در آنها علاوه بر اصل قرض،
برخود بهره هم بهره تعلق مىگيرد(196)؛
مانند بهرههاى بانكى امروزى كه اگر كسى وامى چند ساله بگيرد، علاوه بر بهرهاى كه
به ازاى هر سال بر اصل وام مىافزايند، بهرههايى نيز بر بهرههاى هر سال در نظر
مىگيرند. براى مثال، اگر فردى يك ميليون تومان وام با بهره 20 درصد از بانك بگيرد
و بخواهد آن را بعد از 10 سال يا در طول 20 سال به صورت اقساط ماهانه مساوى
بپردازد، بايد 6192000 تومان به بانك بازگرداند؛ در حالى كه اگر
نرخ بهره ساده بود و فقط به اصل سرمايه تعلق مىگرفت،
تنها 3 ميليون تومان به بانك مىپرداخت.
3. اضعافا مضاعفه
حال است براى فاعل لا تاكلوا و معناى آيه چنين است: اى
كسانى كه ايمان آوردهايد! ربا نخوريد؛ در حالى كه از اين طريق اموالتان را زياد و
زيادتر مىكنيد(197).
و اتقوا النار التى اعدت
للكافرين: خداوند بعد از نهى كردن از ربا خوارى و دعوت به تقوا، مومنان را
از آتشى كه براى كافران مهيا شده است، مىترساند. ظاهر آيه اين است: اى مومنان! اگر
از ربا خوارى دست نكشيد، داخل آتشى مىشويد كه براى كافران آماده كردهايم.
فخر رازى مىپرسد: آيا خداوند مسلمانان را براى
انجام يك گناه (مثل ربا خوارى) داخل آتشى مىسازد كه براى كافران آماده شده و به
قدر كفر آنهاست؟ او در پاسخ پرسش خويش، مىگويد: در اين آيه جملهاى در تقدير است:
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! ربا را چند برابر و از خداوند
بپرهيزيد تا رستگار شويد و بترسيد از اين كه بر اثر رباخوارى، حرمت ربا را انكار
نكنيد و كافر گرديد و وارد آتشى شويد كه براى كافران آماده كردهايم(198).
شيخ محمد عبده مىگويد: اين آيه اشاره دارد به
اين كه رباخوارى نزديك به كفر است(199).
علامه طباطبايى نيز معتقد است كه اين آيه اشاره به كفر رباخوارى دارد(200).
به نظر سيد قطب، از اين آيه استفاده مىشود،
ايمان تنها به زبان نيست و فرد آنگاه مومن است كه از برنامه الهى پيروى كند و
دستورهاى آن را در زندگيش پياده نمايد و جامعه هم، زمانى مومن است كه نظام اجتماعى
خود را بر اساس مقتضيات اسلام تنظيم كند. محال است كه ايمان و نظام ربوى در يك جا
جمع شود.هرگاه نظام ربوى در جامعهاى حاكم شود، افراد آن جامعه، جملگى از دين و
ايمان بيرون مىروند و وارد آتشى مىگردند كه خداوند متعال براى كافران مهيا كرده
است(201).
از آنجا كه نمىتوان به طور مطلق گفت كه آيه
اشاره به كفر هر رباخوارى دارد، گريزى نيست از اين كه يا مانند فخر رازى جملهاى را
در تقدير بگيريم و يا اينكه بگوييم: آيه مربوط به جايى است كه در اثر اصرار بر
رباخوارى و گرفتن رباهاى ظالمانه به صورت اضعافا مضاعفه،
اندك اندك نور ايمان از دل شخصى بيرون مىرود، همانگونه كه آيه 10 سوره روم به همين
امر اشاره مىكند: ثم كان عقبه الذين اسوا السواى ان كذبوا
بايت الله؛ سپس فرجام كسانى كه بدى كردند (چرا) كه آيات خدا تكذيب كردند. در
آيه 275 سوره بقره نيز آمده است: و من عاد فاولئك اصحاب النار
هم فيها خالدون؛ و كسانى كه (پس از توبه) دوباره باز گردند و ربا خوارى
كنند، اهل آتشند و هميشه در آن باقى خواهند ماند، كه نشان مىدهد همه اين عقوبات در
اثر تكرار گناه ربا و اصرار بر جنگ با خدا و رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) است،
كه سرانجامى جز كفر و هلاكت ابدى نخواهد داشت.
توضيح بيشتر اين بحث، در تفسير آيات ربا در
سوره بقره خواهد آمد.
مدافعان نظريه تدريج، در تفسير اين آيه
گفتهاند: اين آيه مرحله سوم تحريم رباست. خداوند با فرستادن آيه
يا ايها الذين آمنوا لاتاكلوا الربوا اضعافا مضاعفه
نوع خاصى از ربا (رباى فاحش) را تحريم مىكند و اين درست مانند مرحله سوم تحريم
شراب خوارى است كه خداوند متعال فرمود: يا ايها الذين آمنوا
لا تقربوا الصلاه و انتم سكارى حتى تعلموا ما تقولون(202)؛
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! در حال مستى به نماز نزديك نشويد؛ تا بدانيد چه
مىگوييد.
همان طور كه خداوند در مرحله سوم تحريم شراب
خوارى، آن را به صورت جزئى (در موقع نماز) تحريم مىكند، در مرحله سوم تحريم ربا
نيز به صورت جزئى، نوع خاصى از ربا (رباى فاحش) را تحريم مىفرمايد(203)
طرح دو ديدگاه:
با استفاده از آيه 130 سوره مباركه آل عمران؛
دو ديدگاه جديد درباره حرمت ربا مطرح شده كه موجب طرح شبهاتى در مورد رباى حرام
گرديده و راه گريزى براى تجويز برخى از انواع ربا در اقتصاد كشورهاى اسلامى شده
است. اينك كه بحث ما درباره اين آيه شريفه است، اين ديدگاهها را به طور جداگانهاى
مطرح مىسازيم و آنها را مورد نقد قرار مىدهيم.
ديدگاه اول: رباى حرام
براى تمديد مهلت است.
اين ديدگاه از محمد رشيد رضاست. وى نظر خود را
ابتدا به صورت مقالههايى در مجله المنار و سپس در تفسير معروف المنار و در پايان
عمر، در كتاب الربا و المعاملات فى الاسلام آورده است. از آن جا كه اصل نظريات و
طريقه استدلال وى در همه آنها است، نخست نظريه او را از تفسير المنار نقل مىنماييم
و در آخر، به منابع ديگر او هم اشارهاى مىكنيم. وى در ذيل آيه 130 سوره آل عمران:
يا ايها الذين آمنوا لاتاكلوا الربوا اضعافا مضاعفه
مىگويند: اين آيه اولين آيهاى است كه درباره حرمت ربا نازل شده است. آيات ربا در
سوره بعد از اين آيه نازل شده است.مراد از ربا در اين آيه، رباى جاهلى است؛ يعنى
همان ربايى كه هنگام نزول آيه، نزد مخاطبان آن معروف و شناخته شده بود.
رشيد رضا براى توضيح رباى جاهلى، به نظر مفسران
استناد مىكند و به نقل از طبرى، مىگويد: ربا خوارى مردم در زمان جاهليت به اين
صورت بود كه وقتى مردى طلبى داشت و موعد آن فرا مىرسيد، بدهكار مىگفت: طلبت را به
تاخير اندازد تا آن را اضافه كنم چنين مىكردند و اين همان رباى
اضعافا مضاعفه بود كه خداوند در اسلام نهى كرد.
رشيد رضا سپس از طريق مجاهد، از ابو زيد نقل
مىكند: رباى جاهلى با دو برابر كردن مقدار طلب و نيز افزودن در سن شتر بود. رشيد
رضا مىگويد: تفسيرى كه زيد از رباى جاهلى ارائه داد، همان رباى فاحشى است كه
امروزه به رباى مركب معروف است. آنچه كه طبرى در تبيين رباى جاهلى نقل كرده، مربوط
به گرفتن زيادى براى تمديد مهلت بدهى است. اگر در ابتداى عقد قرض، دو طرف بر مبلغى
توافق كنند، مثل اين كه 100 دينار بدهد و بگويد: 110 دينار يا بيشتر و يا كمتر به
من پس بده؛ هيچ كدام از اين نقلها شامل آن نمىشود. گويا مردم در زمان جاهليت در
قرض دادن به مقدار كمى سود اكتفا مىكردند، اما در موعد پرداخت اگر بدهكار تهيدست
بود، او را تحت فشار قرار مىدادند و مىگفتند: يا بدهىات را بپرداز و يا مبلغ آن
را دو برابر كن! اين مطلب همان چيزى است كه در آثار پيشينيان نيز موجود است؛ چنان
كه از احمد بن حنبل در مورد ربايى كه هيچ شكى در حرمت آن نيست، سوال شد، وى گفت: آن
عبارت است از اين كه كسى طلبى داشته باشد و به بدهكار گويد: بدهىات را مىدهى يا
در آن مىافزايى؟ و بدهكار كه توان پرداخت ندارد، مبلغ قرض را اضافه كند و طلبكار
هم در مدت بيفزايد(204).
رشيد رضا درباره آيات در سوره بقره نيز
مىگويد: از اين بيان معلوم شده كه رباى جاهلى مربوط به تمديد مهلت است و شامل جايى
كه كسى مالى را در اختيار ديگرى قرار مىدهد تا با آن كار كند و سودى كم يا زياد به
صاحب مال بپردازد، نمىشود؛ زيرا اين قرار داد سودمندى است كه دو طرف از آن بهره
مىبرند، در حالى كه رباى جاهلى به زيان بدهكار بود؛ بدهكار كه هيچ گناهى جز
ناتوانى از پرداخت بدهى نداشت(205).
رشيد رضا در كتاب الربا و المعاملات فى الاسلام
كه در آخر عمر نوشته است، همين استدلالها را با تفصيل بيشترى بيان مىكند و
مىگويد: معلوم مىشود ربايى كه خداوند در كتاب خود از آن نهى
كرده است و براى مرتكب شونده آن، عذابهايى را در نظر گرفته كه براى هيچ گناهى چنين
كيفرى نقل نشده است، همان رباى نسيهاى است كه در زمان جاهليت رايج بود و عبارت بود
از اين كه در مقابل تمديد مهلت، بر مبلغ بدهى مىافزودند و فرقى هم نمىكرد كه اصل
بدهى از فروش نسيه بود يا از قرض و يا از غير آن دو. بنابراين، قرضهاى با بهرهاى
كه در آنها مقدار سود در اول قرار داد شرط مىشود، اشكالى ندارد؛ زيرا در رباى
جاهلى وجود سود براى تمديد مدت بود، نه براى اصل قرض(206).
بعد از رشيد رضا، اين نظريه مورد پذيرش برخى محققان، نظير شيخ
عبدالوهاب خلاف قرار گرفت.اين محققان با تاثير از نظريه رشيد رضا، حكم كردند كه قرض
با بهره، رباى حرام نيست(207).
نقد اين ديدگاه:
هر چند آنچه در بحث حقيقت رباى جاهلى بيان داشتيم، براى ابطال نظر
رشيد رضا كافى به نظر مىرسد، ولى طرح سه نكته، سستى ادعاى وى را آشكارتر خواهد
ساخت:
1. رشيد رضا در مقام تبيين ماهيت رباى جاهلى، تنها به يك دسته از
نقلها تمسك مىكند و موضوع رباى جاهلى را در خصوص تمديد مهلت
مىبيند، در حالى كه علاوه بر اين، نقلهاى زيادى از مورخان و مفسران وجود دارد كه
بنابر آنها، رباى جاهلى عبارت است از: سودى كه در عقد قرض گرفته مىشود؛ چنان كه
جصاص مىگويد: رباى جاهلى عبارت بود از قرض مدتدارى كه در آن شرط زياده شده بود و
زياده در مقابل زمان بود؛ تا اينكه خداوند آن را حرام كرد(208).
به گفته فخر رازى نيز رباى معروف در جاهليت، رباى نسيه بود، به اين
صورت كه مالى را به ديگرى قرض مىدادند و شرط مىكردند سر هر ماه سودى مشخصى را
بگيرند و اصل مال تا مدت معينى باقى بماند(209).
نظير اين سخن را از كياهراسى(210)،
نيشابورى(211)،
ابن حجر(212)
و ديگران ذكر كرديم.
2. به اعتقاد مورخان، عامل روا رباخوارى در شبه جزيره عربستان،
يهوديان و مسيحيان بودند. رشيد رضا در توضيح آيه فبظلم من
الذين هادوا حرمنا عليهم طيبات احلت لهم... و اخذهم الربوا و قدنهوا عنه...
(213)، مىگويد:
ربا در شريعت يهود حرام بود، اما يهوديان بيشتر از همه اقوام
رباخوارى مىكردند. آنان به هر وسيلهاى و از راههاى باطل، اموال اعراب را
مىستاندند و مىگفتند: تنها خوردن اموال برادران يهودى بر ما حرام شده است(214).
در بحث ربا در آيين يهود هم توضيح داديم كه رباى رايج در ميان
آنان، كه در نصوص تورات نيز مطرح گرديده است، گرفتن سود در عقد قرض بود. بنابراين،
پذيرفته نيست كه بگوييم اعراب جاهلى فقط براى تمديد مدت قرض، ربا مىگرفتند و گرفتن
سود در غير اين صورت، بين آنان رواج نداشت و حال آنكه با يهوديان معاملات ربوى
داشتند و از آنها قرض ربوى مىگرفتند.
3. رباى قرضى از سادهترين انواع ربا به حساب مىآيد، به طورى كه
در تمام جوامع بشرى مرسوم بوده است. جاى بسى شگفتى است كه بگوييم اعراب جاهلى و
تاجران و ثروتمندان قريش با وجود روابط بازرگانى و اقتصادى با اقوام و ملل مختلف،
از اينگونه ربا اطلاعى نداشتند و يا با وجود آشنايى، رحمت و شفقت داشتند؛
قرضهايشان را به صورت قرضالحسنه مىدادند و تنها براى تمديد ربا مىگرفتند(215).
ديدگاه دوم: تنها رباى فاحش حرام است.
با گسترش روابط مسلمانان با اروپا و نفوذ تدريجى نظام سرمايه دارى
در كشورهاى اسلامى و تاسيس بانكهاى غربى در اين كشورها، زمينه طرح اين شبهه به
وجود آمد كه در اسلام نيز همانند مسيحيت، تنها بهرههاى فاحش (زياد) حرام است.
در اواخر قرن نوزدهم، مباحثات زيادى بين دولتهاى عثمانى و صاحبان
بانكها و موسسات پولى از يكسو و عالمان آن كشور از سوى ديگر، درباره ميزان نرخ
بهره، مطرح بود كه در نهايت، كار به آنجا كشيد كه عالمان حكم به حلال بودن بهرههاى
كم دادند و در بيانيهاى كه در دهم شوال سال 1328 ه. ق. صادر كردند، اعلام نمودند:
مشايخ اسلام مقرر داشتهاند كه اموال وديعه گذاشته شده در بانك، يا اموال قرض گرفته
شده و برگردانده شده و مبالغى كه از بانك گرفته مىشود يا به هر صورتى در آن جا
مىماند، تا موقعى كه با بهرههاى كم و... باشد، حلال است(216).
از طرف ديگر، در طول سالهاى 1320-1330 ه.ق. بحران مالى در مصر به
وجود آمد و بانكهاى خارجى از دادن وام به مصريان خوددارى كردند. لذا گروهى تصميم
گرفتند يك شركت مالى با بهره اندك، معاملات پولى انجام دهد، تاسيس كنند. اين تصميم
بحثهاى بسيارى را ميان انديشمندان مسلمان برانگيخت. شيخ عبدالعزيز جاويش طى
سخنرانى و مقالات متعددى بر اين گمان پاى مىفشرد كه آنچه در اسلام به عنوان ربا
تحريم شده، خصوص بهرههاى فاحش است. وى در مقالهاى در مجله اللواء، در سال 1908م.
چنين استدلال كرد:
اولا، اسلام رباى جاهلى را تحريم كرد و رباى جاهلى به اين صورت بود
كه ميزان و بهره به چند برابر اصل بدهى مىرسيد.
ثانيا، با توجه به آيه شريفه يا ايها الذين
آمنوا لا تاكلوا الربوا اضعافا مضاعفه، مطلق ربا حرام نشده، بلكه ربايى حرام
است كه وصف اضعافا مضاعفه داشته باشد؛ يعنى ميزان بهره
آن چند برابر اصل بدهى باشد. فقيهان بر اساس قاعدهاى اصولى (اعطاء القليل حكم
الكثير؛ وقتى مقدار زيادى يك شىء حكمى دارد، مقدار كم آن نيز همان حكم را دارد).
حرمت بهرههاى زياد را شامل بهرههاى اندك نيز دانستند - همان گونه كه در مورد شراب
خوارى مىگويند: هر آنچه مست كننده است، كم آن نيز حرام است - اما اين قاعده اصولى،
اجمالى نيست و فقط برخى از فقيهان از باب سد ذرايع، به آن عمل كردهاند(217).
پس از جاويش، افراد بسيار جهت تجويز بهرههاى اندك به اين آيه
استناد كردهاند(218).
آنان استدلالهاى جاويش را تكميل مىنمودند و از اشكالاتى كه بر آن وارد مىشد،
جواب مىگفتند؛ مثلا وقتى اشكال مىشد كه دليل حرمت ربا فقط اين آيه نيست و آيات و
روايات ديگرى وجود دارد كه به طور مطلق، ربا را تحريم مىكند - مانند
احل الله و حرم الربا(219)
و يحمق الله الربا و يربى الصدقات(220)
- پاسخ مىدادند كه همه اين آيات و روايات مطلق است و ما طبق قاعده مسلم اصولى،
مطلق را حمل بر مقيد مىكنيم و مىگوييم كه مقصود اين آيات و روايات مطلق ربا نيست،
بلكه ربايى است كه اضعافا مضاعفه باشد.
آنان براى اثبات گفته خود از قرآن شاهد مىآوردند و مىگفتند: وقتى
خداوند متعال در سوره مائده مىفرمايد: حرمت عليكم الميته و
والدم(221)،
ظاهر آيه اين است كه خون به طور مطلق حرام است؛ لكن وقتى در سوره انعام مىخوانيم
الا ان يكون ميته او دما مسفوحا(222)
در مىيابيم كه مقصود از خون در سوره مائده، مطلق خون نيست، بلكه
خون ريخته شده حرام است. در مورد ربا هم با وجود آيه
اضعافا مضاعفه، مىفهميم كه آيات سوره بقره مطلق نيست
و هر نوع زيادى را تحريم نمىكند؛ بلكه آن زيادى را كه اضعافا
مضاعفه باشد، تحريم مىكند.
نقد اين ديدگاه:
الف) در جواب اين ادعا كه در جاهليت، ميزان بهره برابر اصل بدهى
مىرسيد، مىگوييم: در متون تاريخى و تفسيرى، نقلى كه نرخ بهره قرضهاى ربوى را در
زمان جاهليت تعيين كند، وجود ندارد و فقط در مورد ربا براى تمديد مهلت، از زيد نقل
شده است: در جاهليت، اگر بدهكار توان پرداخت بدهى را نداشت، در مقابل يك سال مهلت،
مبلغ بدهى را دو برابر مىكردند(223).
از ميان مفسران، تنها طبرى به استناد سخن زيد، دو برابر كردن مبلغ
وام را مطرح مىكند(224)،
اما ديگران گفتهاند كه بستانكاران در مقابل تمديد مهلت، مبلغ بدهى را زياد
مىكردند، ليكن مقدار زيادى معلوم نيست. برخى هم اين را افزودهاند كه ميزان ربا آن
قدر بود كه احيانا به دو برابر مىرسيد.
بعضى ديگر گفتهاند: مبلغ بدهى بعد از مدتى به چند برابر اصل
سرمايه مىرسيد، اما معلوم نيست اين چند برابر شدن بعد از يكبار تمديد بود، يا بعد
از چند بار تمديد شواهدى وجود دارد كه نشان مىدهد نرخ قرضها، حداقل براى بار
نخست، كمتر از 100 درصد بوده است؛ زيرا چنان كه در بحث تجارت در عربستان گفتيم،
گروهى از تاجران و مردم عادى براى شركت در كاروان تجارى استقراض مىكردند(225).
و طبق نقلهاى تاريخى، مردم در تجارت خود به ازاى هر دينار، يك دينار (100 درصد)
سود مىبردند(226).
روشن است كه بهره قرضها بايد كمتر از 100 درصد باشد،تا تاجران و افراد عادى
انگيزهاى براى استقراض داشته باشند.
در مباحث قبل گفتيم كه تاجران مكه روابط تجارى گستردهاى با روم،
ايران، عراق، يمن، و حبشه داشتند و گاهى با آنان شركتهاى تجارى تشكيل مىدادند و
در طول سال براى هم كالا مىفرستادند و در آخر سال تسويه حساب مىكردند. لازمه چنين
روابطى با توجه به شرايط آن روز، كه محدوديت اقتصادى بر سر راه ورود و خروج كالا و
سرمايه از يك كشور به كشور ديگر وجود نداشت، اين است كه نرخ بهره رايج در عربستان
با نرخ بهره كشورهاى همسايه تفاوت زيادى نداشته باشد. آن گونه كه نقل شده است، نرخ
بهره كشورهاى همجوار عربستان بسيار كمتر از 100 درصد بود. از اين رو، نرخ بهره در
عربستان نمىتواند زياد باشد.
ب) در پاسخ بخش دوم استدلال - كه استناد به آيه شريفه بود و ادعا
شده بود فقط ربايى حرام است كه وصف اضعافا مضاعفه
داشته باشد و به چند برابر اصل وام برسد - مىگوييم:
1. پيشتر گفته شد كه به باور بسيارى از مفسران، وصف
اضعفا مضاعفه خاصيت همه رباهاست؛ زيرا هر چند نرخ ربا
پايين باشد، باز هم در اثر تمديد و تكرار به چند برابر اصل بدهى خواهد رسيد. براى
مثال، اگر كسى يك ميليون تومان با نرخ بهره 20 درصد قرض كند و به دليلى تا چند سال
نتواند آن را بپردازد، بعد از چهار بار تمديد، با همان نرخ 20 درصد بايد در سال
پنجم، مبلغ 2500000 تومان را برگرداند. اگر فرد مذكور از اول، اين مبلغ وام پنج
ساله را با نرخ بهره مركب 20 درصد بگيرد، باز هم بايد 2500000 تومان را برگرداند.
بنابراين، وقتى همه انواع ربا وصف اضعافا
مضاعفه باشد، نهى لاتاكلوا همه آنها را در برمى
گيرد. پس مقصود خداوند اين نيست كه فقط رباهايى را ترحيم كند كه نرخ آنها در سال
اول، بيش از 100 درصد است؛ بلكه مقصود، منع مطلق رباست، چه نرخ آن كم باشد يا زياد.
لذا نمىتوان گفتن كه آيه تنها رباى فاحش را تحريم مىكند.
طبق نظرهاى ديگر در تفسير عبارت اضعافا
مضاعفه، نيز نمىتوان مدعا را اثبات كرد؛ زيرا طبق سوم،
اضعافا مضاعفه وصف ربا خوارى است و ارتباطى به ربا
ندارد و بنابر قول دوم، ربا اسم مبلغ زيادى است و معناى
آيه چنين است: اى كسانى كه ايمان آوردهايد؛ آن ربايى را كه هر سال به سبب تمديد
مهلت دو برابر مىكنيد، نخوريد. اگر اين معنا را نپذيريم، نرخ بهره حتى اگر يك درصد
هم باشد، نهى شامل آن مىشود؛ زيرا آن يك درصد سال بعد تكرار مىشود و چون در
سالهاى بعد مبلغ زيادى، زيادتر مىشود و در نهايت، به چندين برابر زيادى اوليه
مىرسد، عنوان اضعافا مضاعفه بر آن صدق مىكند. پس طبق
مدلول آيه شريفه، همه انواع ربا با هر نرخى كه باشد، حرام است.
2. بنابر گفته زيد بن اسم، مقصود از اضعافا
مضاعفه همان رباى جاهلى است و رباى جاهلى هم به دو برابر كردن مبلغ بدهى
بود، باز مدعا اثبات نمىشود؛ چون در اين صورت، وصف اضعافا
مضاعفه از اوصاف ناظر به واقع عينى است و معناى آيه چنين مىشود:
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! ربايى را كه در عالم واقع اين
صفت را دارد كه دو يا چند برابر اصل بدهى است، نخوريد. در علم اصول ثابت شده
است كه اينگونه وصفها مفهوم ندارد. پس نمىتوان گفت مفهوم آيه اين است:
رباى كمتر از 100 درصد را بخوريد! لذا آيه، حليت نرخ
بهرههاى كم را اثبات نمىكند، مثل اين كه امروز گفته مىشود:
بايد استعمال مواد مخدرى كه جوامع انسانى را به نابودى مىكشد و خانهها را ويران
مىسازد، ممنوع گردد. مفهوم اين حرف اين نيست كه استعمال مواد مخدر، تا حدى
كه به مرحله نابودى انسانها و ويرانى خانهها نرسيده است، اشكالى ندارد.
3. اگر بپذيريم كه وصف اضعافا مضاعفه
قيد حكم است، نتيجهاش اين است كه فقط رباهايى كه داراى وصف
اضعافا مضاعفه هستند، حرام هستند، ليكن، اين اعتقاد لوازمى مىدارد كه هيچ
كس حتى احتمال آن را نمىدهد:
اولا، لازم مىآيد كه در طول تاريخ اسلام، هيچ فقيه و صحابى و
بالاتر از همه ائمه اطهار (عليه السلام) و شخص پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و
سلم) معناى آيه را نفهميده باشد والا نيازى به اين همه تاكيد نبود و پيامبر (صلى
الله عليه و آله و سلم) به جاى اين كه اين همه شدت وحدت در مورد رباخواران به خرج
دهد و آنان را تهديد به جنگ نمايد، مىتوانست فرمان دهد كه به جاى 100 درصد بهره،
99 درصد يا 90 درصد بگيريد، چون در اين صورت، ديگر اضعافا
مضاعفه به آن معنايى كه تصور مىشود، صدق نخواهد كرد. به عبارت ديگر، رسول
خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مىتوانست به جاى مبارزه شديد با رباخواران، نرخ
بهره را كم كند.
هركه اندكى تحقيق نمايد، در مىيابد كه نه تنها در كلمات نبى اكرم
(صلى الله عليه و آله و سلم) و ائمه اطهار (عليه السلام) بلكه در كلمات اصحاب
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و ائمه اطهار (عليه السلام) فقيهان و مفسران،
تا سده پيشين، هيچ گونه تفكيكى بين بهره كم و زياد، ديده نمىشود و تعابيرى چون
نرخ بهره عادلانه و نرخ بهره فاحش
بعد از نفوذ نظام سرمايه دارى در كشورهاى اسلامى پيدا شده است.
ثانيا، اگر در شيوه تشريع احكام اسلامى دقت كنيم، مىبينيم كه وقتى
خداوند متعال عملى را به دليل وجود مفسده تحريم مىكند، براى ريشه كن كردن آن از
محيط زندگى مسلمانان آن را به نحو مطلق تحريم مىكند و فرقى بين كم و زيادش
نمىگذارد؛ براى مثال دزدى، ظلم، تجاوز، خيانت، خوردن مال مردم، قمار و نگاه به
نامحرم، حرام مىشود، هيچ فرقى در اصل حرمت، بين كم و زياد آنها گذاشته نمىشود، با
اين كه روشن است مفسدهاى كه از دزدى چند ميلياردى در جامعه حاصل مىشود، به مراتب
كم به اندازه بهرههاى فاحش مفسده نداشته باشد، باز هم حرام خواهد بود؛ زيرا انسان
زيادت طلب است و اگر جواز ارتكاب حرام كوچكى به روى داده شود، خود را به حرامهاى
بزرگ مبتلا خواهد ساخت.
4. اگر بپذيريم كه عبارت اضعافا مضاعفه
قيد حكم است و آيه تنها رباهاى فاحش را حرام مىكند، باز نمىتوان نتيجه گرفت كه در
اسلام و قرآن، تنها اين نوع ربا حرام است؛ چرا كه آيات ديگرى در قرآن هست كه ربا را
به طور مطلق حرام كرده است، مثل احل الله البيع و حرم الربوا(227)،
يحمق الله الربوا و يربى الصدقات(228)
و يا ايها الذين آمنوا اتقوالله و ذروا مابقى من الربوا ان
كنتم مومنين فان لم تفعلوا فاذنوا يحرب من الله و رسوله و ان تبتم فلكم رءوس
اموالكم لاتظلمون و لاتظلمون(229)
اين آيات، به طور كلى هر نوع ربايى را، چه نرخ آن كم باشد يا زياد، تحريم مىكنند.
اين كه طرف داران نظريه تحريم رباى فاحش، گفته بودند: آيه ربا در سوره آل عمران
مطلقات را قيد مىزند، از چند جهت اشكال دارد:
اولا، حمل مطلق بر مقيد در جايى است كه دلالت خطاب مطلق بر اطلاق
از باب ظهور باشد؛ اما اگر خطاب مطلق، نص و صريح در اطلاق باشد، حمل مطلق بر مقيد
صحيح نيست و در اينجا امر چنين است؛ چون آيات و ان تبتم فلكم
رءوس اموالكم و وذروا مابقى من الربوا به صورت
نص و صريح، دلالت دارند كه طلبكار تنها حق دارد اصل مالش را بگيرد و هر آنچه از ربا
باقى مانده است، ترك كند.
بنابراين امكان تقييد اين آيات وجود ندارد.
ثانيا، در صورتى كه آيات تحريم ربا را نص
در اطلاق ندانيم و قائل شويم كه اين آيات، حداكثر ظاهر
در اطلاق هستند، بايد به اين نكته توجه داشته باشيم كه در حمل مطلق و ظهور مقيد،
وجود تنافى بين آن دو لازم است؛ يعنى مىبايد از اخذ به ظهور مطلق و ظهور مقيد،
قابل جمع نباشد. بنابراين، اگر تكليف در مطلق به نحو الزامى و در مقيد به نحو
استحبابى باشد، در اين حال بين مطلق و مقيد تنافى وجود ندارد، زيرا مقيد حمل به
افضل الافراد مىشود.
بعد از فرض وجود تنافى، حكم مطلق و مقيد را مىتوان در دو صورت كلى
بيان كرد:
1. خطاب مطلق و خطاب مقيد در سلب و ايجاب مختلف باشند: در اين
صورت، همه اصوليون مطلق را بر قيد حكم مىكنند.
2. مطلق و مقيد در سلب و ايجاب متفق باشند: در اين صورت، دو احتمال
وجود دارد:
الف) اطلاق بدلى باشد: در حمل يا عدم حمل آن بر مقيد اختلاف وجود
دارد.
ب) اطلاق شمولى باشد: مشهور علما از حمل مطلق بر مقيد در اين حال
خوددارى مىكنند؛ زيرا منافاتى بين اطلاق شمولى و مقيد تحقيق نمىيابد، براى مثال،
اگر در روايتى آمده باشد: فى الغنم زكاة و در روايت
ديگرى گفته شده باشد: فى الغنم السائمه زكاة، و جواب
زكات در غنم سائمه به اقتضاى خطاب مطلق ندارد؛ مگر بنابر مفهوم داشتن وصف كه آن هم
مورد قبول بيشتر اصوليون نيست(230).
در آيات ربا نيز وضع بدين گونه است، زيرا در آيات مزبور،
الربوا اطلاق شمولى دارد و وجود وصف
اضعافا مضاعفه در بعضى آيات تنافى لازم را ايجاد
نمىكند؛ مگر با مفهوم داشتن وصف كه آن هم پذيرفتنى نيست.
5. از همه اين جوابها هم كه صرفنظر كنيم، پس از آيات قرآن، نوبت
به سنت نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) و روايات اهل بيت (عليه السلام)
مىرسد و در بحث ربا در سنت بيان خواهيم كرد كه طبق
احاديث رسيده، نرخ بهرههاى كم نيز ربا محسوب شدهاند.
ثمره مسلك تدريج:
اگر خواسته باشيم براى نظريه تحريم تدريجى ربا ثمراتى را برشمريم،
يكى از آنها اين است كه به كمك نظريه مىتوان به اين شبهه كه فقط رباى فاحش حرام
است، پاسخ گفت. چون اگر مسلك تدريج را قبول كنيم، اين امر را نيز بايد بپذيريم كه
در تشريعات تدريجى نمىتوان در هر يك از مراحل تشريع حكم، توقف كرد و همان را ملاك
گرفت، بلكه بايد ملاك آخرين مرحله تشريع باشد، همانگونه كه در تحريم تدريجى خمر -
به فرض اين كه درست باشد - نمىتوان با استناد به آيه مرحله سوم حكم كرد كه خوردن
شراب در غير حال نماز اشكالى ندارد. در مورد ربا هم نمىشود آيه مرحله سوم را ملاك
دانست و چنين حكم كرد كه ربايى كه وصف اضعافا مضاعفه
نداشته باشد، گرفتن آن جايز است؛ زيرا ملاك، مرحله آخر تشريع حكم حرمت است كه در
آيات سوره بقره، ربا به طور مطلق، تحريم شده است.
ه) آيات 275-281 سوره بقره:
الذين ياكلون الربوا لايقومون الا كما يوم
الذى يتخبطه الشيطن من المس ذلك بانهم قالوا انما البيع مثل الربوا و احل الله
البيع و حرم الربوا فمن جاءه موعظه من ربه فانتهى فله ما سلف و امره الى الله و من
عاد فاولئك اصحب النار هم فيها خالدون يحمق الله الربوا و يربى الصدقات و الله
لايحب كل كفار اثيم ان الذين امنوا و عملوا الصالحات و اقاموا الصلوة و ءاتواالزكوه
لهم اجرهم عند ربهم و لاخوف عليهم و لا هم يحزنون يا ايها الذين ءامنوا اتقوالله و
ذروا مابقى من الربوا ان كنتم مومنين فان لم تفعلوا فاذنوا يحرب من الله و رسوله و
ان تبتم فلكم رءوس اموالكم لاتظلمون و لاتظلمون و ان كان ذوعسره فنظره الى ميسره و
ان تصدوا خير لكم ان كنتم تعلمون و اتقوا يوما ترجعون فيه الى ثم توفى كل نفس
ماكسبت و هم لايظلمون.
ترجمه:
275. كسانى كه ربا مىخورند، به پاى
نمىخيزند؛ مگر مانند كسى كه بر اثر تماس با شيطان، آشفته حال شده است. اين به خاطر
آن است كه گفتند: داد و ستد مانند رباست، و خدا داد و ستد را حلال و ربا را حرام
كرده است. پس هر كس اندرز الهى به او رسد و (از رباخوارى) خوددارى كند، براى اوست
آنچه گذشته و كار او با خداست؛ اما كسانى كه بازگرند (و بار ديگر مرتكب اين گناه
شوند) اهل آتشند و هميشه در آن مىمانند.
276. خداوند ربا را نابود مىكند و صدقات را
افزايش مىدهد و خداوند هيچ انسان ناسپاس گنهكارى را دوست ندارد.
277. كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح
انجام دادند و نماز را برپاداشتند و زكات را پرداختند اجرشان نزد پروردگار است و نه
ترسى بر آنهاست و نه غمگين مىشوند.
278. اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از (مخالف
فرمان) خدا بپرهيزيد و آنچه از (مطالبات) ربا باقى مانده است، را رها كنيد؛ اگر
ايمان داريد.