امام على (عليه السلام) فرمود:
من السحت الهديه يلتمس بها مهديها ماهو افضل منها و ذلك قول
الله عزوجل (و لاتمنن تستكثر) اى لا تعط عطيه ان تعطى اكثر من ذلك(150)؛
از جمله اموال حرام (باطل) هديهاى است كه اهدا كنندهاش مىخواهد بهتر از آن را به
او پس دهند و اين همان سخن خداوند عزوجل است كه مىفرمايد:
چيزى عطا نكن كه بخواهى بيشتر از آن را بگيرى.
به سبب ضعف روايت فوق، مفسران و فقيهان از ظهور
آن چشم پوشيدهاند و به آن عمل نكردهاند و بيشتر آنان روايت را حمل بر كراهت
كردهاند و يا آن را در مورد حكام اختصاصى نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم)
دانستهاند.
3. اى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)!
براى نعمت نبوت و قرآنى كه خدا به تو عطا فرموده است، بر مردم منت گذار تا بدين
وسيله اجر بيشترى از آنان بگيرى، مفسران اين معنا را از ابن زيد نقل كردهاند(151).
4. اى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)! به
خيال اين كه طاعت تو بسيار است، در انجام وظيفه سست مشو. اين معنا از مجاهد نقل شده
است(152).
5. اى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)!
وقتى به مردم چيزى عطا مىكنى، بخشش خود را بسيار ندان. اين تفسر از ژ است(153).
6. معناى ديگر از زيد بن اسلم نقل شده است: اى
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)! وقتى هديهاى به كسى مىبخشى، به خاطر
پروردگارت باشد و صبر كن تا پاداش دهندهات او باشد(154).
7. اى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)! در
برابر آنچه از امور دينى به مردم ياد مىدهى، بر آنان منت مگذار و عمل خود را زياد
مپندار.
اين معنا را فخر رازى به عنوان يك احتمال مطرح
كرده و طنطاوى آن را نپذيرفته است(155).
8. بعضى از مفسران معناى عامى براى آيه طرح
كردهاند كه معانى گذشته را در برمى گيرد: اى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)!
در برابر هيچ كارى (انجام تكاليف، نبوت،
عطايا و غيره) بر كسى (خدا يا مردم) منت مگذار
و آن عمل را بزرگ مشمار(156).
9. اى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)! اگر
به كسى قرض مىدهى، براى اين نباشد كه بيشتر از آن را مطالبه كنى.
طبرسى اين تفسير را از ابى مسلم(157)
نقل كرده است. طبق اين تفسير، آيه از رباى حرام نهى مىكند.
به گفته عبداللطيف مشهور - از نويسندگان معاصر
اهل سنت - اين آيه اولين اشاره از سوى خداوند در مورد تحريم رباست. او اين برداشت
را به ابن تيميه(158)
نسبت مىدهد و مدعى است كسى جز وى اين نكته را متوجه نشده است. سپس مىگويد: در اين
آيه، خطاب متوجه رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) است و خداوند با اين آيه
ربا را بر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) حرام مىكند؛ پيامبرى كه اشراف
مخلوقات است. به تبع ايشان تحريم متوجه امت اسلامى نيز مىشود(159).
نتيجه:
لبا توجه به اين كه بيشتر مفسران به ارتباط آيه
با ربا نكردهاند و نيز با توجه به سياق آيات همراه و نيز رواياتى كه در تفسير آيه
شريفه وارد شده است، بايد گفت كه اين در مورد تحريم رباى اصطلاحى نيست. اگر بپذيريم
كه اين آيه - كه جزو نخستين آيات نازل شده بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)
است - مربوط به همان رباى اصطلاحى است، باز هم تحريم تدريجى ربا را اثبات نمىكند؛
زيرا خطاب آن عام است و جميع مومنان را نيز در برمى گيرد.
ب) آيه 39 سوره روم:
و ما آتيتم ربا ليربوا فى
اموال الناس فلايربوا عندالله و ما آتيتم من زكوه تريدون وجه الله فاولئك هم
المضعفون؛ آنچه عنوان ربا (هديه) مىدهيد تا در اموال مردم فزونى يابد (و به
شما هديه بيشترى بدهند) نزد خدا فزونى نخواهد يافت و آنچه را به عنوان زكات
مىپردازيد و تنها رضاى خدا را مىطلبيد (مايه بركت است) و كسانى را كه چنين
مىكنند، پاداشى مضاعف است.
زمان نزول:
نزد مفسران معروف است كه همه آيات سوره روم،
مكى است؛ به طورى كه ادعاى اجماع(160)
و عدم خلاف(161)
براى آن كردهاند. علامه طباطبائى رحمه الله در تفسير الميزان، در ذيل اين آيه
مىگويد: اين آيه و آيات پيش از آن به آيات مدنى شبيه ترند تا به مكى و اينكه بعضى
ادعاى وجود روايت يا اجماع بر مكى بودن آن نمودهاند، گفته آنان را اعتبارى نيست(162)!
البته علامه طباطبائى در تفسير آيات سوره بقره، همين آيه سوره روم را مكى مىداند.
تفسير آيه:
شش تفسير براى اين آيه شده است:
1. مفسران زيادى بر اين باورند كه آيه هديه است
و ارتباطى به رباى حرام ندارد. آنان آيه را اينگونه تفسير كردهاند: هديههايى كه
به منظور دريافت پاداشى بيشتر و بهتر به مردم مىدهيد، پيش خداوند ارزشى ندارد؛
زيرا در اينگونه هديهها، نه استحقاق فرد در نظر گرفته مىشود و نه شايستگىها و
اولويتها، بلكه تمام توجه به اين است كه هديه به كسى داده شود كه هديه بهترى را پس
دهد. طبيعى است چنين كارى كه جنبه اخلاص در آن نيست، از نظر اخلاق و معنوى فاقد
ارزش است و در مقابل، انفاقهايى است كه تنها براى جلب رضايت الهى انجام مىشود،
پيش خداوند ارزش بسيار دارد و صاحبان، پاداش مضاعف دريافت مىكنند.
ائمه اطهار (عليه السلام) نيز
ربا در اين آيه را به معناى هديه
تفسير كردهاند.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
الربا رباءان: ربا يوكل و ربا لايوكل؛ فاما الذى يوكل فهديتك
الى الرجل تطلب منه الثواب افضل منها فذلك الربا الذى يوكل و هو قول الله عزوجل (و
ما آتيتم من ربا ليربوا فى اموال الناس فلايربوا عندالله) و اما الذى لايوكل فهو
الذى نهى الله عزوجل عنه و اوعد عليه النار(163)؛
ربا دو نوع است: رباى حلال و رباى حرام و اما رباى حلال اين است كه به مردى هديهاى
بدهى، در حالى كه مىخواهى پاداش بهترى از او بگيرى. اين ربايى است كه مىتوان خورد
و همين است معناى قول خداوند عزوجل كه مىفرمايد: و ما آتيتم
من ربا ليربوا فى اموال الناس فلا يربوا عند الله و اما رباى حرام ربايى است
كه خداوند از آن نهى كرد. و جزاى آن را آتش جهنم قرار داده است.
نظير اين روايت، دو روايت ديگر امام صادق (عليه
السلام)(164)
و روايت ديگرى است كه در فقه الرضا (عليه السلام) - البته با اختلاف ناچيزى - آمده
است(165).
اهل سنت نيز در ذيل اين آيه، از عكرمه نقل كردهاند: الربا ژ
حلال و ربا حرام فاما الربا الحلال فهو الذى يهدى يلتمس ما هو افضل منه...(166)؛
ربا دو نوع است؛ رباى حلال و رباى حرام و اما رباى حلال هديهاى است كه به انتظار
اين كه پاداش بهترى به دنبال داشته باشد، داده مىشود و....
بنابراين، مراد از ربا، در اين آيه، هديه و
بخشش است و منظور از جمله ليربوا فى اموال الناس گرفتن
پاداش بيشتر از مردم است و بدون شك، گرفتن چنين پاداشى حرام نيست؛ چون شرط و قرار
دادى در كار نبوده است، لكن چون خالى از اخلاص است، فاقد ارزش معنوى خواهد بود.
افرادى زيادى چون ابن عباس، مجاهد، طاوس، ابوعلى، سعيد بن جبير، ابراهيم، قتاده،
ضحاك، عكرمه، طبرى، قمى، شبر، طنطاوى و سيد قطب اين تفسير را پذيرفتهاند(167).
اين كه گفتيم، دادن هديه براى رسيدن به پاداش
بهتر، پيش خداوند ثوابى ندارند، جايى است كه قصد هديه كننده، گرفتن پاداش باشد، اما
هنگامى كه فرد با قصد الهى و بدون چشم داشت، به كسى هديهاى مىدهد و او بهتر از آن
را باز مىگرداند، گرفتن آن موجب كاهش ثواب نمىشود، زيرا بازگرداندن هديه بهتر،
سيره حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) بود. آن حضرت در اين باره، فرمود:
من اهدى لكم فكافئوه(168)؛
هر كس به شما هديهاى داد، هديهاى مناسب به او بدهيد. وقتى دادن چنين
هديهاى مستحب باشد، گرفتن آن هم جايز است.
2. عطيه قائل به تعميم است و مىگويد منظور
خداوند تعالى اين است كه هر كارى كه انسان انجام مىدهد تا بهتر از آن را در مورد
او انجام دهند، پيش خداوند ارزش ندارد، حتى سلام كردن و امثال آن، بايد كارهاى خير
را تنها براى خدا انجام داد(169).
3. ابن عباس و نخعى گفتهاند: آيه در خصوص
افرادى است كه به خويشاوندان خود، مالى را قرض مىدهند تا آنان با به كارگيرى آن،
ثروتمند شوند(170).
ابن عربى پس از نقل اين مطلب از نخعى، مىگويد:
كسى كه به خويشاوندانش كمك مالى مىكند تا غنى شوند، نيتهاى مختلفى مىتواند داشته
باشد. پس اگر قصد او خودنمايى و فخر فروشى دنيوى باشد، براى خدا نيست و پيش خدا
نيست و پيش خداوند پاداشى نخواهد داشت؛ اما اگر براى رعايت كردن حقوق خويشاوندى و
انجام وظيفه باشد مىتواند براى خدا به حساب آيد(171).
4. شبعى و عامر گفتهاند: مراد خداوند، كسى است
كه همراه ديگرى به مسافرت مىرود تا به او كمك و خدمت نمايد و در مقابل، بخشى از
سود را به عنوان پاداش بگيرد. از آنجا كه اين خدمت به قصد رسيدن به مال است، نه
براى خدا؛ نزد خداوند ارزشى ندارد(172).
ابن عربى به برداشت فوق از آيه، چنين اشكال
مىكند: اين تفسير، خلاف ظاهر آيه است، چون ظاهر آيه اين است كه كسى مالى در اختيار
ديگرى قرار مىدهد تا اموالش فزونى يابد، نه اينكه خدمتى براى او انجام دهد(173).
5. حسن، جبايى، سدى، زمشخرى، آلوسى و علامه
طباطبايى معتقدند كه اين آيه در ارتباط با رباى حرام نازل شده است.
حسن و زمشخرى مىگويند: اين آيه نظير قول
خداوند متعال در سوره بقره است كه مىفرمايد: يحمق الله
الربوا و يربى الصدقات(174)؛
خداوند ربا را از بين مىبرد و صدقات را رشد مىدهد. بنابراين، معناى آيه اين است
كه آنچه از اموال خود به ديگران مىدهيد تا به وسيله اموال آنان رشد كند و افزوده
شود، نزد خداوند رشد نمىكند(175).
جبايى مىگويد: معناى آيه اين است كه آنچه از
مالتان به صورت ربا در اختيار ديگران قرار مىدهيد تا به اين وسيله ثروت خود را
زياد كنيد، پيش خداوند زياد نمىشود؛ زيرا فرد رباخوار مالك زيادى نمىشود و آنچه
گرفته است در مالكيت صاحب قبلى باقى مىماند(176).
به اعتقاد سدى، اين آيه در مورد قبيله ثقيف كه
معاملات ربوى انجام مىداد و همانند قريش ربا مىستاند، نازل شده است(177).
آلوسى گويد: ظاهر اين است كه مراد از
ربا در اين آيه، همان زيادى معروف در معامله است كه
خداوند آن را تحريم كرده است(178).
علامه طباطبائى مىفرمايد: اگر اين آيه مكى
باشد، مراد از ربا هديه و بخشش است؛ اما مدنى باشد،
مراد از آن رباى حرام و مراد از زكاه، زكات واجب است.
اين آيه و آيات قبل از آن، به آيات مدنى
شبيهترند تا به آيات مكى. سخن كسانى كه ادعاى اجماع يا وجود روايت بر مكى بودن آن
كردهاند، اعتبارى ندارند(179).
وى در تفسير آيات ربا در سوره بقره، در عين حال كه اين آيه سوره رم را مكى مىداند،
معتقد است كه مراد از آن، رباى حرام است(180).
6. بيشتر طرفداران نظريه تدريج معتقدند كه اين
آيه اولين هشدارى بود كه از سوى خداوند درباره ربا نازل شد(181).
در اين آيه، خداند حكم تحريم ربا را بيان نمىكند، بلكه تنها مىفرمايد: ربا مورد
پسند خدا نيست و براى آن پاداش نمىدهد؛ بر خلاف اموالى كه در راه او به عنوان صدقه
داده مىشود كه آنها را بركت مىدهد و مىافزايد.
بدين ترتيب، خدا ادعاى كسانى را رد كرد كه
مىگفتند: ما با دادن قرض ربوى به نيازمندان و كمك به تهيه مايحتاج زندگىشان، به
خداوند نزديك مىشويم. در نتيجه، خداوند زمينه را براى تشريع حكم حرمت آماده كرد؛
همانطور كه در مساله تحريم شراب خوارى، در مرحله اول فرمود: و
من ثمرات النخيل و الاعناب تتخذون منه سكرا و رزقا حسنا(182)؛
و از ميوههاى درختان نخل و انگور، مسكرات (شراب) و روزى خوب و پاكيزه مىگيريد.
همان گونه كه خداوند در اين آيه شراب را در
مقابل روزى پسنديده قرار داده و ناپسند بودن آن را در پيشگاه خود بيان كرده و زمينه
را براى تحريم شراب خوارى آماده ساخته است، در آيه مورد بحث هم ربا را در مقابل
زكات و صدقات قرار داده و ناخشنودى خود را از ربا خوارى اعلام كرده و مسلمانان را
براى تشريع حكم حرمت مهيا ساخته است(183).
نتيجه:
از نقل سخنان مفسران به اين نتيجه مىرسيم اكثر
آنان، اين آيه مربوط به رباى معروف نيست و در مورد امر ديگرى نازل شده است. شمارى
اندك از مفسران معتقدند كه اين آيه در مورد رباى معروف نازل شده و مفاد آن، و مفاد
آيات تحريم ربا در سوره بقره است. بنابراين، آيه مورد بحث مانند آن آيات دلالت بر
حرمت ربا دارد.
در نتيجه، سخن طرف داران مسلك تدريج كه
مىگويند: اين آيه صرفا هشدارى به رباخواران است و دلالتى بر حرمت ربا ندارد، صحيح
نيست و با سخنان هر دو گروه مفسرانى همخوانى ندارد. از اين رو، همان گونه كه
تفسيرهاى ديگر - كه درباره اين آيه مطرح كرديم - از قراين تاريخى و روايى برخوردار
است، براى اثبات نظريه تدريج نيز تنها اكتفا به ظاهر آيه و معنا كردن آن به نحو
دلخواه كافى نيست و نياز به قراين تاريخى و روايى است كه متاسفانه تا به حال كسى آن
را ارائه نكرده است.
ج) آيات 160 و 161 سوره نساء:
فبظلم من الذين هادوا
حرمنا طيبت احلت لهم و بصدهم عن سبيل الله كثيرا و اخذهم الربوا و قد نهوا عنه و
اكلهم اموال الناس بالباطل و اعتدنا للكافرين منهم عذابا اليما؛ براى ستمى
كه از يهود سرزد و براى آنكه (مردم را) بسيار از راه خدا باز ميداشتند بخشى از
چيرهاى پاكيزه راكه بر انان حلال بود حرام كرديم براى ربا گرفتن، در حالى كه از آن
نهى شده بودند؛ و خوردن اموال مردم به باطل و براى كافران آنها عذاب دردناكى آماده
كردهايم.
شان و نزول:
بعد از تشكيل حكومت اسلامى در مدينه،
نگرانىهايى براى يهوديان مدينه به وجود آمد، ليكن اميدوار بودند آيين جديد توسط
اقوام خودشان (مشركان مكه) شكست بخورند و از بين بروند. به همين سبب يهوديان تا
مدتى مخالف جدى با مسلمانان نكردند و بر پيمانى كه با پيامبر (صلى الله عليه و آله
و سلم) بسته بودند وفادار ماندند. به تدريج كه اسلام عزت و عظمت پيدا كرد، به ويژه
پس از پيروزى مسلمانان در جنگ بدر، اميد يهوديان به ياس تبديل شد و به فكر مبارزه
با اسلام و مسلمانان افتادند. در آغاز اين مقابله شكل فكرى و فرهنگى داشت؛ آنان با
طرح خواستههاى عجيبى، قصد عاجز كردن پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) را داشتند(184).
خداوند با پرده برداشتن از نقشه يهوديان، به
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مىفرمايد: يسئلك اهل
الكتب ان تنزل عليهم كتبا من السماء فقد سالوا موسى اكبر من ذلك فقالوا ارنا الله
جهره.... خداوند با اين آيات، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را آگاه
مىسازد كه خواستههاى يهوديان به قصد هدايت نيست، بلكه به جهت عناد و دشمنى است و
آنان قبل از اين، از حضرت موسى (عليه السلام) در خواستهاى بزرگترى را داشتند و
مىگفتند: خداوند را آشكارا به ما نشان بده! سپس خداوند اعمال
و رفتار نكوهيده يهوديان را ياد آور مىشود و مىگويد: فبظلم
من الذين هادوا حرمنا....
تفسير:
از اين آيه فهميده مىشود كه ربا در دين يهود تحريم شده بود، لكن
آنان مخالفت مىنمودند و با انواع نيرنگها، رباخوارى مىكردند. اگر چه حرمت ربا در
اين آيه ظاهرا متوجه يهود است، لكن مىتواند گفت: تحريم، شامل اديان الهى ديگر، از
جمله مسيحيت و اسلام نيز مىشود، چنان كه عدهاى از فقها معتقدند كه اگر قرينهاى
بر خلاف ظاهر آيه نباشد، مسلمانان نيز ملزم به رعايت حكم حرمت ربا هستند و در مساله
ربا نه تنها قرينهاى بر خلاف نيست، بلكه مىبينيم كه در كلام خداوند،
ربا در رديف ظلم و باز داشتن مردم از راه خدا و خوردن
اموال مردم به ناحق قرار گرفته است، كه حرمتشان شديد و قطعى است و اختصاص به آيين
خاصى ندارد، پس قرينه مىشود بر اين كه ربا براى پيروان
همه اديان الهى حرام است(185).
در مقابل، برخى معتقدند كه اين آيه حكم تشريعى براى مسلمانان نيست،
ولى از آن جا كه موضوع ربا خيلى مهم است و نبايد مسلمانان در حكم آن اختلاف داشته
باشند، خداوند متعال در آيات ديگرى ربا را به طور صريح بر مسلمانان تحريم كرده است.
طرف داران نظريه تدريج، اين آيه را دومين مرحله از مراحل تشريع
حرمت ربا مىدانند و مىگويند(186):
در اين مرحله، خداوند مساله ربا را به شكل يك داستان عبرتآموز طرح مىكند و سزاوار
عذاب الهى شدند. روشن است كه نقل اين داستان عبرتآموز، به تنهايى و بدون اين كه
حكمى از سوى خداوند آمده باشد، الزام آور نيست؛ ولى از نظر روانى، زمينه را براى
آمدن حكم تحريم آماده مىكند؛ مانند مرحله دوم تحريم شراب كه خداوند فرمود:
يسالونك عن الخمر و المسير قل فيها اثم كبير و منافع للناس و
اثمهما اكبر من نفعهما(187)؛
درباره شراب و قمار از تو سوال مىكنند، بگو: در آنها گناه بزرگى است و منافعى (از
نظر مادى) براى مردم در بردارد (ولى) گناه آنها از نفعشان بيشتر است.
قياس مرحله دوم تحريم ربا، به مرحله دوم تحريم شراب صحيح نيست و
قياس مع الفارق است؛ زيرا آيه تحريم شراب، بيان يك واقعه تاريخى در مورد امتهاى
ديگر نيست و ظاهر در تحريم است و هيچ ترديدى در حرمت نوشيدن شراب باقى نمىگذارد و
اينكه خداوند تعالى فرموده است: در شراب و قمار منافعى براى
مردم وجود دارد، اما ضررهاى آن دو بيشتر است، به ظهور آيه در تحريم كه از
عبارت فيهما اثم كبير استفاده مىشود، خللى وار
نمىسازد.
د) آيات 130 و 131 سوره آل عمران:
يا ايها الذين آمنوا لا تاكلوا الربوا اضعافا
مضاعفه و اتقوا الله لعلكم تفلحون و اتقوا النار التى اعدت للكافرين ؛ اى
كسانى كه ايمان آوردهايد! ربا را چند برابر نخوريد و از خدا بپرهيزيد تا رستگار
شويد و از آتشى كه براى كافران آماده شده است، بپرهيزيد.
زمان و شان نزول:
اين آيات در مدينه و در سال سوم هجرت، بعد از جنگ احد نازل شده
است(188).
قفال در شان نزول اين آيه، گفته است: مشركان مكه بعد از شكست جنگ
بدر با هزينه كردن اموالى كه از ربا جمع آورى كرده بودند، لشكرى بر ضد مسلمانان
تجهيز كردند. شايد اين انگيزهاى شد كه بعضى از مسلمانان نيز به اين فكر بيفتند كه
از طريق ربا مالى گرد آورند و لشكرى آماده سازند و از مشركان انتقام بگيرند. خداوند
متعال نيز با فرستادن اين آيات، آنان را از اين كار نهى فرمود(189).
تفسير:
گفتهاند: اين آيات نخستين دستورى بود كه خداوند با فرستادن آن، به
طور صريح، مسلمانان را از ربا خوارى نهى كرد، زيرا آيههاى سوره مدثر و روم، مربوط
به رباى معروف نيست و آيات 160 و 161 سوره نساء اگر چه در مورد رباى معروف است، ولى
احتمال دارد كه اختصاص به يهود داشته باشد. آيات ربا در سوره بقره نيز از جهت
زمانى، بعد از اين آيه نازل شده است.
در اينجا لازم است نكات مهمى را كه در اين دو آيه وجود دارد، با
كمك گرفتن از سخنان مفسران توضيح دهيم:
لاتاكلوا: منظور از
اكل خصوص خوردن نيست، بلكه
شامل گرفتن و يا هر نوع تصرف در مال ديگرى از طريق ربا هم مىشود؛ اما چون خوردن از
توابع مهم اكثر تصرفات است و از طرفى، از نيازهاى ضرورى انسان به حساب مىآيد، در
آيه به جاى اخذ، تعبير به اكل
شده است(190).
الربوا: در ادبيات عرب، اگر شاهد و
قرينهاى در كار نباشد، الف و لام تعريف به معناى معهود
نزد مخاطبان اشاره مىكند و در اين آيه، مفسران معتقدند كه
الربوا اشاره به رباى معروف زمان جاهلى است. اين مطلب را عطا، مجاهد، زيد،
ابن اسحاق، طبرسى، طبرى، طوسى، ابن كثير، قربطى، فيض كاشانى، رازى، رشيد رضا،
سيوطى، زمشخرى و زحيلى پذيرفتهاند(191).
اضعافا مضاعفه، در تفسير اين عبارت،
اختلاف نظر بين مفسران وجود دارد:
1. بيشتر مفسران معتقدند كه اضعافا حال
از كلمه الربوا؛ مضاعفه وصف
آن و مقصود از الربوا قرض با دين همراه با زيادى است.
در نتيجه، معناى آيه چنين مىشود: اى كسانى كه ايمان آوردهايد! ربا نخوريد؛ در
حالى كه (در اثر تمديد و تكرار) به چند برابر اصل سرمايه رسيده است.
ابن كثير مىگويد: اضعافا مضاعفه
اشاره به رباى جاهلى است. در زمان جاهليت، وقتى موعد پرداخت بدهى فرا مىرسيد،
طلبكار به بدهكار مىگفت: يا بدهى را پرداخت كن، يا مبلغ آن را بيفزاى! اگر بدهكار
قدرت پرداخت بدهى را نداشت، با توافق يكديگر مبلغ آن را اضافه مىكردند و اين مسئله
هر سال تكرار مىشد و چه بسا وام اندكى تبديل به وام سنگينى مىگرديد(192).
علامه طباطبائى مىگويد: اضعافا مضاعفه
صفت غالب رباهاست؛ زيرا وام ربوى همواره در اثر تمديد تكرار به چند اصل بدهى مىرسد(193).
مفسران اشارهاى به تعيين نرخ رباى جاهلى نكردهاند و تنها
گفتهاند: رباى جاهلى به نحوى بود كه بعد از چند بار تكرار شدن، مبلغ بدهى به چند
برابر اصل سرمايه مىرسيد. تنها زيد بن اسلم گفته است:
رباى جاهلى به دو برابر كردن بود؛ وقتى طلبكار طلب خود را از بدهكار مىخواست، اگر
بدهكار قادر به پرداخت بدهى نبود بايد سال بعد دو برابر مىپرداخت و اگر سال بعد هم
نمىتوانست، باز براى سال آينده دو برابر مىشد؛ مثلا اگر 100 درهم بدهكار بود و
نمىتوانست بدهى را بپردازد، بايد سال بعد 200 درهم مىپرداخت و سال آينده 400.
بدين سبب، خداوند درباره آن فرمود: لا تاكلوا الربوا اضعافا
مضاعفه(194).