ربا
پيشينه تاريخى ربا، ربا در قرآن و سنت، انواع ربا و فرار از ربا

- ۶ -


راه‏هاى كسب ثروت:

مردم مكه چون تاجر پيشه بودند، در به كارگيرى اموال و ازدياد ثروت چيره دست بودند. ثروتمندان عرب به تنهايى و يا به صورت مشاركت، با اهل طايفه خويش و ساير قبايل، اقدام به تشكيل شركت‏هاى بازرگانى مى‏كردند. در اين گونه شركت‏ها لازم نبود كه همه صاحبان سرمايه، به صورت مستقيم همكارى داشته باشند. بلكه بر اساس توافق، برخى از آنان و يا كسى كه به عقد اجاره اجير مى‏شد و يا به عقد مضاربه در سود شريك شده بود، عهدار خريد و فروش مى‏گرديد و بعد از اتمام فعاليت تجارى، سود بر اساس توافق قبلى و يا بر حسب نسبت سرمايه، تقسيم مى‏گرديد.

تجار قريش گاه در چند كاروان شركت مى‏كردند. ابوسفيان كه خود كاروان بازرگانى داشت با كاروان‏هاى ديگر شريك مى‏شد(72). عباس، عموى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) كه از ثروتمندان مهم قريش بود، علاوه بر اين كه در مكه محلى را تهيه كرده بود كه تجار غريب براى خريد و فروش به آنجا مى‏آمدند، اموال خود را نيز در اختيار چندين تاجر مى‏گذاشت تا به فعاليت بازرگانى بپردازند(73).

ثروتمندان مكه گذشته از بازرگانى، از راه‏هاى ديگر هم براى افزودن بر دارايى خويش، بهره مى‏جستند كه به اختصار، آنها را توضيح مى‏دهيم:

1. مضاربه:

از جمله راه‏هاى ازدياد ثروت، مضاربه بود كه به آن قراضهم مى‏گفتند. مضاربه به اين صورت بود كه صاحب مال، سرمايه مورد نياز تاجر را تامين مى‏كرد تا وى به تجارت بپردازد و در پايان، پس از كنار گذاشتن سرمايه، در سود باقى مانده به نسبت مشخصى سهيم باشند.

در زمان جاهليت، خسارت احتمالى - در صورتى كه شرط مى‏شد - بر عهده‏ى تاجر بود. پس از اسلام، خسارت بر عهده صاحب سرمايه قرار گرفت و سود همچنان بر حسب توافق طرفين تقسيم مى‏شد(74). پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) نير قبل از بعثت، با اموال حضرت خديجه بر اساس قرار داد مضاربه تجارت كرد.

2. ربا:

ربا خوارى در عربستان شايع بود و ثروتمندان عرب با دادن قرض‏هاى ربوى، بر اموال خويش مى‏افزودند. آنان علاوه بر نيازمندان كه جهت تامين مايحتاج زندگى وام مى‏گرفتند، به بازرگانى هم كه سرمايه كافى در اختيار نداشتند، قرض مى‏دادند. اين افراد به طمع اينكه از راه بازرگانى مى‏توانند به سودى بيشتر از بهره پول دسترسى پيدا كنند، وام مى‏گرفتند(75).

3. معاملات نسيه:

خريد و فروش نسيه در ميان اعراب رايج بود. بيشتر بازرگانانى كه سرمايه كافى براى تجارت نداشتند، نسيه خريد مى‏كردند. برخى از افرادى كه خودشان تجارت مى‏كردند و يا در كاروان ديگرى حضور داشتند، بخشى از سرمايه خويش را به طور نسيه و به قيمت بالاتر، به فردى ديگرى مى‏فروختند و مشترى اميد داشت تا سررسيد بيع نسيه، كالاها را به قيمتى بالاتر خواهد فروخت. نظير همين معادلات نسيه، امروزه بين موسسات عمده فروشى و خرده فروشى رايج است‏(76).

4. معاملات سلف:

راه ديگر، معامله سلم يا سلف بود. ثروتمندان محصولات كشاورزى و دامى را پيش از به دست آمدن محصول مى‏خريدند و از اختلاف قيمت معاملات نقد و سلف سود مى‏بردند. اين نوع معاملات در مدينه بيش از جاهاى ديگر رواج داشت. وقتى پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) به مدينه آمد، مشاهده فرمود كه باغ داران، ميوه‏هاى باغ‏هايشان را يك ساله و دو ساله به عقد سلف مى‏فروشند. آن حضرت (صلى الله عليه و آله و سلم) پس از قبول اصل اينگونه معاملات،

فرمودند: افرادى كه معامله سلف مى‏كنند، بايد زمان تحول، پيمانه و وزن كالاى مورد معامله را معين نمايند(77).

ربا در جزيره‏العرب:

بعد از جنگ‏هاى داخلى يمن، گروهى از يهوديان يمن به شهرهاى مركزى عربستان، مانند طائف، مدينه و مكه مهاجرت كردند. نا آرامى‏هاى فلسطين و شام نيز باعث كوچ يهوديان شمال به اين شهرها گرديد. يهوديانى كه ثروتمند بودند، به دادن قرض‏هاى ربوى اقدام كردند و در معاملات نسيه و سلف وارد شدند. زرنگى يهوديان در مال اندوزى و سادگى اعراب، كار را به آنجا كشاند كه در مدت زمان كوتاهى، يهوديان به قطب‏هاى ثروت شهرهاى مهم جزيره العرب تبديل شدند و از جهت اقتصادى، بر اعراب تسلط يافتند. مردم مكه نيز كه افرادى تاجر پيشه بودند، دست كمى از يهوديان نداشتند.

يهوديان، كالا و درهم و دينار به اعراب قرض مى‏دادند و براى اطمينان از بازپرداخت، مطالبه رهنمى‏كردند و اگر وام گيرنده وثيقه معتبرى نداشت، زنان و فرزندان او را به رهن مى‏گرفتند. اگر وام گيرنده در موعد مقرر قادر به پرداخت اصل و فروغ نمى‏شد، يهوديان زنان و فرزندان وى را به عنوان برده مى‏فروختند.

در صحيح بخارى آمده است: محمد بن مسلمه، پيش يكى از ثروتمندان يهود به نام كعب بن اشراف آمد و تقاضاى طعام براى خود و خويشاوندانش كرد و گفت: ما حاضريم وثيقه مالى در اختيار بگذاريم.

كعب گفت: آيا زنانتان را رهن مى‏گذاريد!؟

محمد بن مسلمه پاسخ داد: چطور مى‏توانيم اين كار را بكنيم، در حالى كه تو زيباترين مرد يثربى!

كعب پرسيد: آيا فرزندانتان را رهن مى‏گذاريد؟

محمد بن مسلمه گفت: معلوم مى‏شود قصد دارى ما را رسوا كنى! مى‏خواهى مردم فرزندان ما را طعنه زنند كه براى اندكى طعام، مدتى در رهن بوده‏اند(78)!

ربا خوارى در عربستان اختصاص به يهود نداشت، مسيحيان نيز معاملات ربوى انجام مى‏دادند. در پيمان صلحى كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) پس از بعثت با مسيحيان نجران امضا كرد، با آنان شرط كرد كه ربا نخورند. آنها به دليل عادت، رباخوارى را ترك نكردند تا اينكه بعدها عمر بن خطاب آنان را كوچ داد(79).

يهوديان و مسيحيان، مروجان اصلى رباخوارى در عربستان بودند. كم كم اعراب اين طريقه ناپسند را از آنان آموختند و رباخوارى بيشتر شهرهاى جزيره العرب؛ مثل مكه، مدينه، طائف، خيبر و وادى القرى را در برگرفت. ربا نزد اعراب تا آنجا گسترش يافت كه هيچ كاروان بزرگى راه نمى‏افتاد، مگر اينكه بخشى از سرمايه آن از طريق وام ربوى فراهم آمده بود.

كسب درآمد از طريق ربا چنان بين اعراب رواج يافته بود كه مدتى اسلام ربا را تحريم كرد، آنان شگفت زده مى‏گفتند: انما البيع الربا؛ خريد و فروش و ربا مانند هم هستند! آنها معتقد بودند كه نمى‏توان ربا را از دايره فعاليت‏هاى اقتصادى كنار گذاشت؛ چون ربااجرت سرمايه‏اى است كه در اختيار تاجر گذاشه مى‏شود(80).

البته بايد توجه داشت كه رباخوارى نيز همگان كارى ناپسند نبود و افراد صاحب فكر و انديشه، على رغم اين كه گاهى خودشان معامله ربوى انجام مى‏دادند، آن را عملى ناپسند مى‏شمردند؛ طورى كه وقتى ديوارهاى كعبه فروريخت و قريش در صدد تعمير آن برآمدند، تنها از افرادى كمك مى‏گرفتند كه مال آنها آلوده به ربا نبود؛ زيرا آنان معتقد بودند كه نبايد در بناى كعبه حرام مصرف شود. اين كثير از محمد بن اسحاق و او با چند واسطه از اباوهب بن عايد، نقل مى‏كند كه گفت: اى قبيله قريش! در تعمير بناى كعبه تنها از اموال حلال و طيب استفاده كنيد و آنچه به كار مى‏بريد، از اموالى نباشد كه مهريه به زور گرفته شده، سود معاملات ربا و مال غصبى در آن وجود دارد(81).

مركز ربا خوارى در جزيرة العرب:

1. مكه:

در مكه، ثروتمندان قريش براى ازدياد ثروت، مردم عادى براى تهيه مايحتاج زندگى و تجار براى تامين سرمايه تجارى از ربا استفاده مى‏كردند. هنگامى كه اسلام آن را تحريم كرد، همه غافلگير شدند و به نحوى مى‏خواستند با آن مقابله كنند(82). در متون تاريخى به نام برخى از اصحاب برمى خوريم كه پيش از اسلام، معاملات ربوى انجام مى‏دادند كه به بعضى از آن اشاره مى‏كنيم:

عباس بن عبدالمطلب و خالد بن وليد در ايام جاهليت شريك تجارى بودند. آنان به مردم مكه و به بنى عمرو بن عمير از قبيله ثقيف كه در طائف ساكن بودند، وام ربوى مى‏دادند. آن هنگام ظهور اسلام، اموال زيادى در دست مردم داشتند. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) امر كرد تنها اصل مال خود را بگيرد(83).

عثمان بن عفان، (خليفه سوم) و عباس بن عبدالمطلب از بازرگانان معروف خرما بودند و از كشاورزان به صورت بيع سلف، خرما مى‏خريدند. موقع تحويل كه فرا مى‏رسيد، فروشنده پيشنهاد مى‏كرد نيمى از دينرا بپردازيم و نيم ديگر را سال بعد تحويل دهد و در عرض، مقدار آن را دو برابر كند و آنان قبول مى‏كردند. اين ماجرا را به پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) گزارش دادند و آن حضرت (صلى الله عليه و آله و سلم) آنان را از اين كار منع كرد و دستور داد كه تنها اصل مال خود را بگيرند.

روش مردم مكه در مورد قرض‏هاى ربوى چنين بود كه اگر بدهكار توان پرداخت بدهى را نداشت، با تمديد مدت بر اصل و فروغ بدهى مى‏افزودند(84).

2. طائف:

شهر طائف با اين كه در جنوب شرقى مكه واقع شده بود، از آب و هواى مناسب براى كشاورزى برخوردار بود. بازرگانان طائف محصولات اين شهر را كه بيشتر خرما، كشمش، شراب، گندم و چوب بود، به مكه صادر مى‏كردند و محصولات يمن و شام را از مكه وارد مى‏كردند. بيش‏تر اين معاملات، ربوى بود بعد از آنكه يهوديان اخراج شده از يمن كه حرفه اصلى آنها دادن وام ربوى بود، به طائف آمدند رباخوارى رونق بيشتر يافت. تجار طائف با گرفتن قرض از آنان، سرمايه مورد نيازشان را تامين مى‏كردند.

قبيله ثقيف كه در طائف و اطراف آن ساكن بودند، بيشتر از ديگران، معاملات ربوى انجام مى‏دادند. ثقيفيان از عباس بن عبدالمطلب و خالد بن وليد قرض ربوى مى‏گرفتند و به بنى مغيره بن عبدالله بن عمير مخزوم قرض ربوى مى‏دادند.

هنگامى كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بر ثقيف پيروز شد و فرستادگان آنها براى مسلمانان شدن پيش آن حضرت (صلى الله عليه و آله و سلم) آمدند، سخنگوى آنان از پيامبر پرسيد: نظر شما در مورد ربا چيست؟

پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: ربا حرام است.

او گفت: همه اموال ما از رياست!

پيامبر فرمود: شما مى‏توانيد اصل سرمايه‏هاى خود را بگيريد (85).

3. مدينه:

مدينه از آب و هواى مناسبى براى كشاورزى برخوردار بود. مردم مدينه پيش از اسلام، بيشتر به كشاورزى، باغدارى و دام پرورى مشغول بودند. به همين دليل، يهوديان مهاجر شهر و روستاهاى اطراف مدينه را بر ديگر شهرهاى حجاز ترجيح دادند و در آنجا سكونت گزيدند. در مدتى كوتاه، مراكز ثروت و تجارت يثرب به دست يهوديان افتاد. آنان طعام و درهم و دينار به اهل مدينه قرض مى‏دادند و در مقابل، رباى فاحش (زياد) مى‏ستاندند. گفته‏اند: شخصى از يك يهودى 80 دينار قرض كرد و براى مدت يك سال، 40 دينار ربا داد(86). ساكنان يثرب، اعم از يهوديان و اعراب، ثروت زيادى از طريق ربا گردآورده بودند. احيحه بن الجلاح، يكى از سران قبيله اوس، از خاندان خود نيز ربا مى‏ستاند و نزديك بود همه اموال آنان را به چنگ آورد. هميشه افراد زيادى به وى بدهكار بودند(87).

حقيقت رباى جاهلى:

از اوايل قرن حاضر، برخى از نويسندگان مسلمان اين بحث را مطرح كرده‏اند كه اسلام رباى جاهلى را تحريم كرده است، نه رباى كم را. موضوع رباى جاهلى قرض‏هاى ربوى كم بهره را كه اكنون رايج است، در برنمى گيرد؛ زيرا رباى جاهلى؛ رباى فاحش (زياد) بود كه مبلغ بدهى پس از گذشت مدتى، چند برابر اصل مى‏گرديد.

بنابراين، گرفتن رباى كم اشكالى ندارد.

نيز گفته‏اند: رباى جاهلى تنها در قالب تمديد مهلت دين بود، پس شامل چند درصد نرخ بهره‏اى را كه امروز از آغاز در عقد قرض شرط مى‏شود، نمى‏گردد. آنان براى اثبات سخن خويش، به جست و جو در كتاب‏هاى تفسيرى و تاريخى پرداختند و به سبب سطحى بودن تحقيق و عدم مراجعه به همه منابع، بر اين گمان خود پايدار ماندند.

به علت اهميت اين بحث، كوشيده‏ايم با استفاده از متون تاريخى، حديثى و تفسيرى، حقيقت رباى جاهلى را تبيين نماييم و جهت پرهيز از تكرار، شواهد موجود را دسته بندى نماييم و به نقل يك يا دو نمونه از هر دسته بسنده كنيم. در اين تحقيق، تنها از متون تاريخى و تفسيرى كه بيشتر در پى خبر دادن از كيفيت رباى جاهلى هستند، بهره مى‏بريم و از نقل سخنان متاخران كه بيشتر شكل استنباطى دارد، پرهيز مى‏كنيم.

ترديدى در حرمت رباى جاهلى نيست. بسيارى از مفسران بر اين باورند كه آيه يا ايها الذين آمنوا لاتاكلوا الربوا اضعافا مضاعفه‏ (88) ناظر به رباى جاهلى است و خداوند با نازل كردن اين آيه، رباى مرسوم در زمان جاهليت را منع كرده است.

پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در خطبه معروف عرفه، در حجه الوداع فرمود: ... الا ان ربا من ربا الجاهليه موضوع، لكم روس اموالكم لاتظلمون و لاتظلمون (89). آگاه باشيد كه ديگر پرداخت رباى جاهلى لازم نيست و شما حق داريد تنها اصل سرمايه‏تان را پس بگيريد. نه ظلم كنيد و نه مورد ستم قرار بگيريد. مطابق اين حديث شريف نيز گرفتن رباى جاهلى ممنوع است.

آنچه از منابع اسلامى به دست مى‏آيد، اين است كه رباى جاهلى تنها به صورت رباى فاحش و با قيد اضعافا مضاعفه و يا فقط براى تمديد مهلت دين نبوده، بلكه در قالب همه فروض زير تحقيق مى‏يافته است:

1. رباى رايج بين يهوديان:

قرآن از گرفتن ربا به عنوان يكى از نافرمانى يهود نام مى‏برد: فبظلم من الذين هادوا حرمنا عليهم طيبات احلت لهم... و اخذهم الربوا و قد نهوا(90) عنه.

در صورت نبودن قرينه، الف و لام در كلمه الربواحمل بر الف و لام عهد مى‏شود. بنابراين، مراد از الربوادر اين آيه، همان رباى معهود است كه بر يهود تحريم شده بود و در جاهليت، بين اعراب رواج داشت؛ و گرنه نياز به قرينه‏اى بود كه مخاطبان آيه را با رباى رايج در بين يهود آشنا سازد.

ربايى كه از زمان گذشته تا امروز، بين يهوديان رايج بوده، ستاندن بهره در ازاى دادن وام است. عامل اصلى ترويج ربا در جزيرة العرب و مهاجران يهود بودند كه از فلسطين و يمن به آنجا آمده بودند. بنابراين، رباى جاهلى رباى رايج در ميان يهوديان بود.

2. رباى رايج بين مسيحيان:

وقتى مسيحيان نجران با پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) پيمان صلح امضا كردند، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شرايطى را تعيين كرد كه از جمله آنها، اين بود: ان لاياكلوا الربا فمن فعل ذلك فقد برئت ذمه الله و ذمه رسوله‏(91) بايد مسيحيان ربا نخوردند و هر كس مرتكب رباخوارى شود، از پيمان خدا و رسولش (صلى الله عليه و آله و سلم) خارج شده است.

مسيحيان به سبب عادت به رباخوارى نتوانستند به اين پيمان وفادار بمانند و بعدها عمر (خليفه دوم) آنان را كوچاند.(92)

پيداست كه رباى رايج بين مسيحيان همان رباى جاهلى بود كه در اسلام حرام مى‏شمرد و گرنه دليلى نداشت كه پيامبر اكرم با آنان شرط كند كه ربا نخورند و عمر به سبب عمل نكردن به شرط آنان را كوچ دهد.

از متون تاريخى چنين به دست مى‏آيد كه رباى رايج بين مسيحيان در تورات و انجيل حرام شده بود همه انواع قرض با بهره را شامل مى‏شده است.

3. رباى مشروط در قرض:

ابوبكر جصاص (متوفاى سال 370 ق.) در تبيين رباى جاهلى مى‏گويد: ربايى كه عرب مى‏شناخت و مى‏گرفت عبارت بود از: قرض دادن درهم و دينار تا مدت زمانى مشخص در مقابل مبلغى بيش‏تر كه دو طرف بر آن راضى باشند اين عمل بين آنان متعارف بود(93)

كياهراسى (متوفاى سال 504 ق) مى‏گويد خداوند متعال ربا را حرام كرد و يكى از انواع ربا آن است كه در جاهليت مرسوم بدين گونه كه درهم و دينار در مقابل مبلغى زياتر قرض مى‏دادند(94).

جصاص، در جايى ديگر گويد: رباى جاهلى، قرض مدت دارى بود كه در آن شرط شده بود كه وام گيرنده بيشتر بپردازد. اين زيادى، در مقابل مدت بود، تا اينكه خداوند آن را باطل كرد(95).

4. رباى ماهيانه مشروط:

فخر رازى (متوفاى سال 606 ق.) مى‏گويد: ربايى كه در جاهليت معروف بود، رباى نسيه بود؛ به اين صورت كه مالى را به ديگرى قرض مى‏دادند و بنا مى‏گذاشتند كه سر ماه مقدار معينى را دريافت كنند و اصل مال تا مدت مشخصى در نزد بدهكار باقى بماند. وقتى مهلت فرا مى‏رسيد، طلبكار اصل مال را مى‏طلبيد و اگر بدهكار نمى‏توانست آن را بپردازد، بر اصل قرض مى‏افزود و در مقابل، به او مهلت بيشترى مى‏داد و اين همان ربايى بود كه در جاهليت با آن معامله مى‏كردند(96).

اين حجر هيثمى (متوفا:974ق.) مى‏گويد: رباى نسيه، رباى مشهور در ايام جاهليت بود؛ بدين صورت كه يكى مالش را براى مدتى به ديگرى مى‏داد، و با او شرط مى‏كرد كه سر ماه مقدار معينى بپردازد و اصل بدهى به حال خود باقى بماند.

وقتى مدت پايان مى‏يافت، اصل مال را طلب مى‏كرد و اگر بدهكار توانايى پرداخت نداشت، مهلت بيشترى مى‏داد و اصل قرض را اضافه مى‏كرد. اين ربا را با اين كه رباى فضل هم بر آن صدق مى‏كرد، رباى نسيه مى‏گفتند؛ زيرا نسيه بودن، يعنى زيادتر گرفتن در مقابل مهلت بيشتر، مقصود بالذات بود. همين نوع ربا امروز بين مردم رايج است‏(97).

5. ربا در بيع نسيه:

قتاده مى‏گويد رباى جاهلى به اين صورت بود كه فردى جنسى را به صورت نسيه به ديگرى مى‏فروخت و وقتى مهلت فرا مى‏رسيد و مشترى قادر به پرداخت نبود، بر مبلغ آن مى‏افزود و فروشنده نيز به وى فرصت مى‏داد(98).

6. ربا در بيع سلف:

عطاء و عكرمه مى‏گويد: آيه يا ايها الذين آمنوا اتقوالله و ذروا مابقى من الربا در مورد عثمان بن عفان و عباس بن عبدالمطلب نازل شد كه به صورت سلف، خرما مى‏خريدند و چون هنگام برداشت محصول فرا مى‏رسيد، صاحب خرما به آن دو مى‏گفت: اگر شما تمام حقتان را بگيريد، چيزى براى من و خانواده‏ام باقى نمى‏ماند. آيا مى‏خواهيد نصف طلب خود را بگيريد و نصف ديگر را به تاخير بيندازيد تا من در مقابل، طلب شما را دو برابر كنم؟ آنان قبول مى‏كردند و چون مهلت فرا مى‏رسيد، از او دو برابر طلب مى‏كردند. وقتى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آگاه شد، آنها را از اين عمل نهى كرد و خداوند اين آيه را نازل مرد. آن دو پذيرفتند و تنها اصل مال خود را پس گرفتند(99).