ميزان الحكمه جلد ۸

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۹ -


امام صادق (ع ) در پاسخ به سؤال هشام از معناى معصوم , فرمود: معصوم كسى است كه به كمك خـدا از هـمه محرمات الهى خود را نگه دارد خداى تبارك و تعالى فرموده است : ((و هر كه به خدا عصمت و پناه جويد, هر آينه به راه راست هدايت شده است )).
ـ امام سجاد(ع ): امام ما خاندان جز معصوم نمى باشد و عصمت امرى نيست كه در ظاهر فردباشد و به وسيله آن شناخته شود از اين رو, معصوم بايد تعيين شود عرض شد: يابن رسول اللّه !پس , معناى مـعـصوم چيست ؟
حضرت فرمود: معصوم كسى است كه به ريسمان خدا چنگ درزند, و ريسمان خـدا هـمـان قرآن است و اين دو (معصوم و قرآن ) تا روز قيامت از هم جدانمى شوند امام به سوى قرآن رهنمون مى شود و قرآن به سوى امام و اين فرموده خداى عزوجل است , آن جا كه مى فرمايد: ((همانا اين قرآن به آن چه درست تر است راه مى نمايد)).

موجبات عصمت .

ـ امام على (ع ): عبرت آموختن عصمت (و لغزش ناپذيرى ) به بار مى آورد.
ـ خـود را از انـديـشـه اى كـه بـر فـرزانـگـيـت مـى افـزايـد و از عـبـرت آمـوخـتـنـى كـه ـــا ـ عصمت (ولغزش ناپذيرى )به تومى بخشد,خالى مدار.
ـ وا داشتن خود به صبر در برابر ناملايمات , دل را مصون مى دارد.
ـ پـرهـيزگارى , در زمان حياتت مايه عصمت و نگهدارى تو (از گناه ) است و بعد از مرگ موجب قرب منزلت تو مى شود.
ـ امام صادق (ع ): هر مؤمنى كه به سوى آن چه خدا دوست دارد روى آورد, خداوند نيز به سوى هر چـه او دوست دارد روى كند وهركه با تقواى خدا به او پناه جويد, خداوند اورا(ازگناه )نگه دارد و هـر كـه خـدا بـه او روى كـنـدونـگـهـش دارد,اگـرآسـمـان هـم بـه زمـيـن ـى ور دراد ت سود وا ه ـچ افـتـدديـگـربـرايـش اهـمـيـتـى نداردواگربلايى بر زمينيان فرود آيد و همه آنها را فرا گيرد, او بـه سـبـب تـقـوااز هـرگـونـه بـلايـى درپـنـاه خـداسـت مـگـر نـه ايـن كـه خـداونـد تـعـالـى مى فرمايد:((هماناپرهيزگاران درجايگاهى امن هستند))؟
.
ـ امام على (ع ): اى بندگان خدا! شما را به تقواى الهى سفارش مى كنم , زيرا كه تقوا همانندمهارى و همچون ستونى است پس به بندهاى آن بياويزيد و به حقايقش چنگ زنيد تا شما رابه نهانگاههاى آسايش و جايگاههاى رفاه برساند.
ـ بـه تـقـواى الهى چنگ زنيد, زيرا كه تقوا را ريسمانى است دستگيره اش استوار و پناهگاهى است بلندايش تسخيرناپذير.
ـ عصمت با تقوا قرين شده است .

ـ امام على (ع ) در نامه خود به مصريان مى فرمايد: خداوند شما را با هدايت خود (از گناه ولغزش ) نگهدارد و باتقوا استوارتان بدارد.
ـ هيچ حكمتى نباشد, مگر به سبب عصمتى (و خويشتندارى از گناه ).
ـ حكمت خود, يك عصمت است , عصمت يك نعمت است .

ـ حكمت , با عصمت قرين گشته است .

ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ): خـداى بـلـنـد نام كسى را كه اطاعتش كند (از هر گونه شر و مكروهى ) حفظمى كند و كسى كه او را نافرمانى كند, به وسيله خدا حفظ نمى شود.
ـ امـام عـلى (ع ): در حاكميت خدا (و رهبرى حق ) نگاهدارى كار شما وجود دارد پس از آن فرمان بريد, در حالى كه سرزنش شده و مجبور نباشيد.
ـ بر شما باد به كتاب خدا, زيرا كه آن ريسمان محكم است و مايه حفظ كسى كه بدان چنگ در زند.
ـ امام سجاد(ع ) ـ در دعاى ختم قرآن ـ : دستهاى هلاكت و تباهى به كسى كه به دستگيره عصمت بخش قرآن چنگ آويزد, نمى رسد.
ـ امـام عـلى (ع ): بعد از آن كه حجت را بر آنان آشكار كرد, نيكبختان را به سبب ايمان حفظكرد و شوربختان را به سبب نافرمانى , به خود واگذاشت .

ـ امام باقر(ع ): هر گاه خداى تعالى بداند كسى حسن نيت دارد, او را در پناه خود حفظ كند.
ـ نـوف بكالى مى گويد: اميرالمؤمنين صلوات اللّه عليه را ديدم كه به سرعت مى رود عرض كردم : كـجا مى رويد, سرورم ؟
فرمود: رهايم كن اى نوف , كه اميد و آرزوهايم مرا به سمت معشوق مى برد عـرض كـردم : سـرورم ! آرزوهـايتان چيست ؟
فرمود: آن كه اميد و آرزويم به اوست خود مى داند و نـيازى نيست براى جز او باز گويم در ادب بنده همين بس كه در خوشى هاو نيازهايش كسى جز خداوندگار خود را شريك نگرداند عرض كردم : اى اميرالمؤمنين ! من ازآزمندى و چشمداشت به طمعهاى دنيوى بر خود بيمناكم .

حضرت فرمود: چرا به پناهگاه خائفان و غار عارفان پناه نمى برى ؟
عرض كردم : مرا به آن راهنمايى فـرما حضرت فرمود: خداوند على عظيم , اميدت را به حسن تفضل او پيوند زن , و هم و غم خود را مـتوجه او گردان , و دلت را از هر گونه مصيبتى رويگردان ساز, اگر عرصه را بر توتنگ كرد من گـشـايـش آن را ضمانت مى كنم , و با تمام وجود به خداوند سبحان رو كن , زيرا اومى فرمايد: به عـزت و جـلالـم سـوگـند اميد هر كس را كه به غير من اميد بندد به ياس تبديل مى كنم و جامه خـوارى در مـيان مردم بر قامت او مى پوشانم و او را از نزديك خودم دور مى سازم وپيوندم را با او مى برم .

سـپـس امـام عـلـيه و على آله السلام به من فرمود: اى نوف ! با اين دعا خدا را بخوان : خداى من ! اگـرتـو را مـى ستايم به واسطه موهبتهايى است كه به من داده اى و اگر تو را تمجيد مى كنم به خواست خود توست و اگر تو را تقديس مى كنم , به نيروى توست و اگر تهليل مى گويم به قدرت و تـوان تـوست و اگر مى نگرم به رحمت تو مى نگرم و اگر مى جوم , نعمت تو را مى جوم خدايا! هر كـه اشـتـياق ياد تو او را به خود مشغول ندارد و رخت سفر به مقام قرب تو نبندد, زندگيش براى اومرگ است و مرگش مايه حسرت او.
ـ امـام عـلى (ع ) ـ در مناجات ـ : خدايا! براى خويشتندارى از گناه راهى جز نگهداشت تونيست و رسيدن به كارهاى نيك جز با خواست تو ميسر نمى باشد پس , چگونه توانم به بهره اى دست يابم كه خواست تو بر آن نيست و چگونه خود را از گناه نگه دارم اگر نگهداشت تو به دادم نرسد؟
.
ـ امام سجاد(ع ) ـ نيز در مناجات ـ : الهى ! در اين دنيا, همه غم است و اندوه و رنج و بلا و درآخرت حـسـابـرسـى اسـت و كـيـفـر پـس , آسايش و گشايش كجاست ؟
الهى ! بى دستورم مراآفريدى و بـى اجـازه ام مـرا مى ميرانى و دشمنى مقتدر و چيره را بر من گماشتى كه فريبكارانه مرابه سوى بلاها و گرفتاريها مى كشاند و آن گاه فرمودى : خود را نگه دار و من چگونه خود را نگه دارم اگر تو نگهم ندارى ؟
.
ـ نـيز در مناجات ـ : الهى ! مرا هيچ نيرو و توانى نيست , مگر به نيروى تو و از ناخوشيها وزشتيهاى دنيا نجات نيابم جز با نگهداشت تو پس , به حكمت رسايت و به خواست و مشيت روانت (سوگندت مى دهم و) از تو مسالت دارم كه دست مرا جز به دامن جود و بخشندگى خودت حوالت ندهى و از بلايا نگهم دارى و از گناهان حفظم كنى .

ـ نـيـز در مـنـاجات ـ : خداى من ! ما را از حمايت خود بى بهره مگردان و از پشتيبانى و توجه خود بى نصيب مفرما به فرشتگان و بندگان نيكوكارت كه خاصان درگاه تو هستند, از تومى خواهم كه براى ما حفاظى قرار دهى تا از هلاكتها برهاندمان و سپر ما در برابر آفتها و آسيبهاگردد و ما را در پناه عصمت و محافظت خود درآورى .

ـ نيز در مناجات ـ : الهى ! ما را در سرايى جاى دادى كه گودالهاى مكر و فريبكارى خود رابراى ما كـنـده اسـت از فـريـفته شدن به زرق و برق زيورهاى آن به تو پناه مى برم الهى ! ما را به اين سرا و فريبندگيهاى آن بى اعتنا فرما و با توفيق و محافظت خود ما را از آن به سلامت دار.
ـ نيز در مناجات ـ : بار خدايا! بر محمد و خاندان او درود فرست و ما را از پيش رو و از پشت سر و از راسـت و از چـپ و از همه سويمان چنان محافظت فرما كه ما را از نافرمانى تو نگهدارد وبه فرمان بردن از تو رهنمون شود و در راه محبت تو به كارمان گيرد.
ـ نـيز در مناجات ـ : مرا با تو به پاك گردان و با نگهداشت و مراقبت (خود) كمكم فرما و باعافيت (بخشى خود از بلاها و گناهان ) مرا به صلاح و درستى درآور.
ـ نيز در مناجات ـ : بار خدايا! از نفس من آن چه او را (از عذاب ) مى رهاند براى خود بگير وآن چه او را به صلاح و درستى مى كشاند, براى من بگذار, زيرا نفس من در معرض هلاكت است , مگر اين كه تو آن را نگهدارى .

ـ در دعـاى روز عـرفـه ـ : مـرا نـگـهـدارى و مصونيتى بخش كه به ترس از تو نزديكم گرداند و ازارتـكـاب حـرامـهـاى تـو بـازم دارد و از بـنـد گـنـاهان بزرگ آزادم سازد و از پلشتى گناه و نافرمانى ,پاكيزه ام گردان .

عصمت امام .

ـ امام صادق (ع ) در وصف امامان مى فرمايد: از لغزشها محفوظند و از هر گونه زشتى وزشتكارى مصون .

ـ ما ترجمان فرمان خداييم , ما جماعتى معصوم هستيم .

ـ امام رضا(ع ): امام , از گناهان پاك و از عيبها بر كنار است .

ـ پـس , امـام معصوم است و تاييد و تقويت شده و توفيق يافته و استوار گشته (از جانب خدا)از هر گونه خطا و لغزش و اشتباه در امان است خداوند اين خصوصيات را به او مى بخشد, تاحجت او بر بندگانش و گواه او بر آفريدگانش باشد.

عصمت (متفرقه ).

ـ امام على (ع ): ناتوانى بر گناه خود نوعى عصمت است .

ـ شايسته است كه اهل عصمت و پاكى و كسانى كه نعمت رستن از گناهان به آنان داده شده است , براى گناهكاران و نافرمانان دلسوزى كنند.
ـ روز قـيـامـت فـرا خـوانـده مـى شـوم در حـالى كه مرا هيچ گناهى نيست و اگر هم گناهى داشته باشم , جنگ من با اينان ـ ناكثين ـ گناهانم را پاك مى كند.

بزرگداشت .

بزرگداشت فرمانروايان .

ـ ابـوذر, خـدايـش رحـمت كناد, مى گويد: سلمان و بلال را ديدم كه به سوى پيامبر(ص )مى آيند نـاگـاه سلمان روى پاى رسول خدا(ص ) افتاد و شروع به بوسيدن آن كردپيامبر(ص ) او را از اين كـار بـاز داشت و سپس به او فرمود: اى سلمان ! رفتارى را كه عجمها باشهرياران خود مى كنند با مـن نـكـن مـن بـنـده اى از بندگان خدا هستم و مانند بنده غذا مى خورم ومانند بنده نشست و برخاست مى كنم .

ـ پيامبر خدا(ص ): رفتارى را كه ايرانيان با بزرگان خود مى كنند, شما نكنيد.
ـ مانند عجمها جلو پاى يكديگر بلند نشويد.
ـ مانند عجمها كه براى بزرگداشت يكديگر از جايشان بلند مى شوند, شما بلند نشويد.
ـ هر كه دوست داشته باشد كه او نشسته باشد و مردم در برابرش بايستند, جايگاهش در آتش است .

ـ هر كس خوش داشته باشد كه مردمان بسيارى در حضورش بايستند و او نشسته باشد, واردآتش شود.
ـ هر كس خوش داشته باشد كه مردم , وقتى ديدند مى آيد, در برابرش بلند شوند, خانه اى دردوزخ جايگاه او باشد.
ـ انـس مـى گويد: هيچ شخصى نزد خداوند گراميتر از رسول خدا(ص ) نبود با اين حال وقتى آن حضرت را مى ديديم , برايش بلند نمى شديم چون مى دانستيم كه از اين كار خوشش نمى آيد.
ـ پيامبر خدا(ص ): براى من نبايد از جا بلند شد فقط براى خداى عزوجل بايد برخاست .

ـ لعنت خداى عزوجل بر كسى باد, كه بندگان در برابرش به صف ايستند.
ـ امـام عـلى (ع ) به زمينداران انبار كه در مسير آن حضرت به شام از مركبهايشان پياده شدند ودر بـرابـر او دويـدنـد, فـرمـود: ايـن چـه كـارى است كه مى كنيد؟
عرض كردند: رسمى است كه با آن زمـامـداران خـود را احـترام مى نهيم حضرت فرمود: سوگند به خدا كه زمامداران شما از اين كـارسـودى نـمـى بـرنـد و شـمـا نـيـز در دنيا خود را به رنج مى افكنيد و در آخرت به سبب اين رفـتـارشوربخت مى شويد و چه زيانبار است رنج و مشقتى كه در پى آن كيفر باشد و چه سودمند است آسودگيى كه ايمنى از آتش آورد!.
ـ در نـقـلى ديگر از اين روايت آمده است : در هنگام عبور امام على (ع ) از شهر انبار , زمينداران آن جا به استقبال ايشان آمدند و از مركبهايشان پياده شده شروع به دويدن در كنارآن حضرت كردند امـام فرمود: اين ستوران كه باخود داريد چيست و مقصودتان ازاين كارى كه كرديد چيست ؟
عرض كـردنـد: ايـن كـارى كـه كرديم رسمى است كه با آن اميران خود را احترام مى نهيم و اين استرها پـيـشـكشى است براى شما ما براى شما و مسلمانان غذا تدارك ديده ايم وبراى چارپايانتان علوفه زيـادى فـراهـم آورده ايـم حضرت فرمود: اما اين كه گفتيد اين رسمى است كه با آن اميرانتان را احترام مى نهيد, به خدا سوگند كه اين كار اميران شما را سودنمى بخشد و شما با اين كار جسم و جـانـتـان را بـه رنج مى افكنيد, بنابراين , اين عمل را تكرارنكنيد و اما اين چارپايانتان اگر دوست داريد كه آنها را قبول كنيم و جز خراج شما حساب كنيم مى پذيريم و اما آن غذايى كه برايمان تهيه ديده ايد, ما خوش نداريم از مال شما چيزى بخوريم , مگر اين كه بهايش را پرداخت كنيم .

سجده براى بزرگداشت .

قرآن .

((و آن گـاه كه به فرشتگان گفتيم : آدم را سجده كنيد, همه سجده كردند جز ابليس كه سر باز زد و بزرگى فروخت و او از كافران بود)).
((پدر و مادر خود را روى تخت نشاند و همه در برابر او به سجده افتادند)).
ـ امـام على (ع ) درباره آيه ((همانا سجده گاهها از آن خداست , پس هيچ كس را با خدامخوانيد)), فرمود: مقصود آن قسمت از اندامهاى توست كه با آنها در برابر خدا سجده مى كنى پس هيچ كس را با خدا مخوانيد (و در برابر احدى به سجده ميفتيد).

بزرگداشت شايسته .

قرآن .

((آرى , كسانى كه شعاير خدا را بزرگ مى شمارند, اين نشان پرهيزگارى دلهاست )).
((و كـسـى كـه حـرامهاى خدا را بزرگ شمارد, اين كار در نزد پروردگارش براى او بهتر است و چـارپـايـان براى شما حلال گشته مگر آنهايى كه برايتان خوانده شده پس , از بتهاى پليد و سخن باطل و دروغ اجتناب كنيد)).
ـ امام صادق (ع ) در پاسخ به پرسش درباره بلند شدن به احترام كسى , فرمود: اين كار ناپسنداست , مگر براى شخصيتى دينى .

ـ امام على (ع ): براى پدر و آموزگارت از جاى خود بلند شو, گر چه امير باشى .

ـ امـام كـاظـم (ع ): دانـشـمـنـد را بـه خـاطـر دانشش احترام نه و با او ستيزه مكن و نادان را به سبب نادانيش كوچك شمار, اما او را از خود مران بلكه به خود نزديك گردان و او را علم بياموز.
ـ پيامبر خدا(ص ): احترام نهادن به ريش سفيد و قرآن دان و پيشواى دادگر, بزرگداشت جلال و شكوه خداى عزوجل است .

ـ هر گاه بزرگوار قومى نزد شما آمد, او را گرامى داريد.
ـ امـام عـسـكـرى (ع ): هـنـگـامى كه جعفر بن ابى طالب از حبشه آمد, رسول خدا(ص )برخاست ودوازده قدم به استقبال او رفت و با وى معانقه كرد و پيشانيش را بوسيد و از ديدن او اشك شادى ريخت .

ـ پيامبر خدا(ص ) در مسجد نشسته بود كه مردى وارد شد, آن حضرت براى او جا باز كرد وفرمود: يكى از حقوق مسلمان بر مسلمان اين است كه هر گاه خواست بنشيند, برايش جا باز كند.
شـهـيـد, قـدس اللّه روحـه , در قواعد خود مى نويسد: بزرگداشت مؤمن بر طبق عادات و رسوم روزاشـكـالـى نـدارد هـر چـنـد نـسـبت به آن نحوه رفتار, از گذشتگان چيزى نقل نشده باشد, دلـيـلـش عـمـومـيـت آيـات و روايات است خداى تعالى مى فرمايد: ((آرى , هر كس شعاير خدا را بزرگ شمارد اين از پرهيزگارى دلهاست )) و مى فرمايد: ((و هر كه حرامهاى خدا را بزرگ شمارد ايـن نـزد پـروردگـارش بـراى او بـهتر است )) و رسول خدا(ص ) نيز فرموده است : با هم دشمنى وحـسـادت مـورزيـد و بـه هـم پـشـت نـكـنيد و از يكديگر نبريد و باهم , اى بندگان خدا, برادر بـاشـيدبنابراين , از جا برخاستن و خم شدن و امثال اين كارها براى احترام جايز است و چه بسا كه , اگـرانـجـام نـدادن ايـن كـارها به دشمنى و قطع رابطه يا اهانت به مؤمن بينجامد, واجب باشد روايـات صـحيحى در دست است مبنى بر اين كه پيامبر(ص ) براى فاطمه (ع )و براى جعفر, رضى اللّه عـنـه , هـنـگـامى كه از حبشه برگشت , از جا بلند شد, همچنين به انصار فرمود: براى مهتر و بزرگ خود از جا بلند شويد نيز نقل شده كه وقتى عكرمة بن ابى جهل از يمن آمد, رسول خدا(ص ) ازآمدنش خوشحال گشت و براى او بلند شد.
اگر بگويى : رسول خدا(ص ) فرموده است : هر كس دوست داشته باشد كه وقتى نشسته است مردم يـا شـخـصـيـتها به احترام او در برابرش بايستند جايگاهش آتش است و همچنين نقل شده كه آن بـزرگـوار خـوش نـداشـت كـسـى بـرايـش بـرخـيزد و لذا هر گاه وارد مى شد اصحاب برايش بـلـنـدنـمـى شـدنـد چـون مى دانستند از اين كار ناراحت مى شود, ولى چون آنها را ترك مى كرد بـرمـى خـاسـتـنـد و همچنان سرپا بودند تا حضرت وارد منزلش شود, زيرا احترام و بزرگداشت ايـشـان را بر خود لازم مى شمردند در پاسخ مى گويم : منظور از به احترام ايستادن شخصيتها آن كـارى اسـت كـه شهرياران مى كنند و در حالى كه خود نشسته اند مردم را وا مى دارند تا به احترام آنـها دربرابرشان بايستند و تا پايان مجلس همچنان ايستاده باشند, نه اين برخاستن معمولى كوتاه مـدت گـيـريـم كـه منظور اين نباشد, در اين صورت اين روايات را بايد درباره كسى دانست كه قـصـدش از ايـن كـه دوست داشته باشد مردم در برابرش بلند شوند, تكبر و برترى جويى بر مردم است و كسى را كه برايش بلند نشود تنبيه و مجازات كند اما كسى كه به خاطر دفع تحقير و اهانت به خود, خواهان چنين رفتارى باشد ايرادى بر اووارد نيست , زيرا دفع ضرر از خود واجب است .

كراهت داشتن پيامبر(ص ) هم از اين كار به سبب تواضع و فروتنى در برابر خدا و كم كردن زحمت از اصـحـاب خـود بـوده اسـت مـؤمن نيز شايسته است اين رفتار را دوست نداشته باشد وچنانچه نفسش به اين كار تمايل پيدا كرد با آن مبارزه كند.
دليل ديگر بر اين كه از جا برخاستن و ايستادن به احترام كسى اشكال ندارد اين است كه ,همچنان كه درحديث آمده , صحابه رسول خدا(ص ) موقع رفتن آن حضرت از جا بلند مى شدندو بعيد است كـه ايـشـان از اين كار صحابه اطلاع نداشته باشد وانگهى خود عمل صحابه نشانگرجايز بودن اين اقدام است .

عفت .

تشويق به عفت .

قرآن .

((آنان كه توانايى ازدواج ندارند بايد عفت ورزند تا آن كه خدا از كرم خويش توانگرشان گرداند)).
((پيرزنانى كه ديگر اميد شوى كردنشان نيست , بى آن كه زيورهاى خود را آشكار كنند, اگر چادر خويش بنهند مرتكب گناهى نشده اند و عفت برايشان بهتر است و خدا شنوا و داناست )).
((هر كه توانگر است عفت ورزد)).
((و آن چنان عفيف و با مناعتند كه هر كس حال ايشان نداند, پندارد كه توانگرند)).
ـ امام على (ع ): برترين عبادت , عفت است .

ـ هـان ! هـر پيروى را پيشوايى است كه به او اقتدا مى كند و از نور دانشش پرتو مى گيرد بدانيدكه پيشواى شما از دنياى خود به دو جامه كهنه و فرسوده و از خوراكش به دو گرده نان بسنده كرده اسـت البته شما از عهده چنين كارى بر نمى آييد اما با پارسايى و سختكوشى (در عبادت )و عفت و درستكارى مرا يارى رسانيد.
ـ كسى كه در راه خدا جهاد كند و شهيد شود اجرش بزرگتر از كسى نيست كه بتواند گناه كند وعفت ورزد, انسان پاكدامن نزديك است كه فرشته اى از فرشتگان خدا شود.
ـ عفت خوى زيركان است , سيرى ناپذيرى خصلت پليدان است .

ـ عفت , در راس همه خوبيهاست .

ـ عفت , برترين جوانمردى است .

ـ عفت , برترين خصلت است .

ـ عفت , نفس را مصون مى دارد و آن را از پستيها دور نگه مى دارد.
ـ عفت پارسايى است .

ـ عفت و مناعت طبع زيور نادارى است .

ـ بر تو باد به عفت كه آن برترين خوى مردمان شرافتمند است .

ـ عفت شريفترين صفات شريف است .

ـ زكات زيبايى عفت است .

ـ بر تو باد به عفت كه آن نيكو همدمى است .

ـ امام صادق (ع ): نسبت به زنان مردم عفت ورزيد, تا نسبت به زنان شما عفت ورزند.
ـ در روزگـار داود(ع ) زنـى بـود كـه مـردى نـزد او مـى رفـت و بـه زور از وى كـام مى گرفت خـداى عزوجل در دل آن زن چنين افكند كه به آن مرد بگويد: هر بار كه تو نزد من مى آيى مردى هم به سراغ زن تو مى رود آن مرد نزد زن خود رفت , ديد مردى پيش اوست او را نزد داود(ع )آورد و گـفـت : اى پـيـامـبـر خـدا! بلايى سرم آمده كه بر سر احدى نيامده است ! داود(ع ) فرمود: آن بلا چيست ؟
مرد گفت : اين مرد را پيش زنم يافتم پس , خداى تعالى به داود(ع ) وحى فرمود كه :به او بگو: از هر دست بدهى به همان دست پس مى گيرى .

ـ پـيـامـبـر خدا(ص ): خداوند شخص با حياى با مناعت طبع را دوست دارد و از سائل وقيح سمج نفرت دارد.
ـ امـام على (ع ) در توصيف پرهيزگاران مى فرمايد: نيازهايشان سبك است و جانهايشان عفيف و با مناعت .

ـ تنگدستى همراه با عفت بهتر از توانگرى توام با زشتكارى است .

ـ پيامبر خدا(ص ): سه كسند كه خداوند حتما كمكشان مى كند: جنگاور در راه خدا و بنده مكاتبى كه بخواهد بهاى آزادى خود را بپردازد و كسى كه به قصد عفت از گناه ازدواج كند.
ـ خداوند, بنده مؤمن تهيدست عفيف عيالوار خود را, دوست دارد.
ـ كسى كه حقى را مطالبه مى كند بايد آن را با عفت كامل يا ناقص مطالبه نمايد (در هنگام مطالبه حق خود حتى الامكان سعى كن به گناه نيفتى ).
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) ايـن دعـا را مـى خواند: بار خدايا! من از تو راهنمايى و پرهيزگارى و عفت وبى نيازى مسالت دارم .

ـ هـر چـه (از بـيت المال ) نزد رسول خدا(ص ) بود به خواهش انصار به آنها داد و ديگر چيزى باقى نـمـانـد پـس , رسول خدا فرمود: آن چه از مال و دارايى نزد من باشد هرگز از شما مخفى ودريغ نـمـى دارم هـر كـه پـاكـدامنى و مناعت جويد, خداوند او را پاكدامن و با مناعت گرداند و هركه بى نيازى طلبد, خداوند بى نيازش گرداند.

ترغيب به عفت از شكم بارگى وشهوترانى .

قرآن .

((و مردان و زنانى كه شرمگاه خود را حفظ مى كنند)).
((و كـسـانـى كه شرمگاه خويش نگه مى دارند مگر براى همسران يا كنيزانشان , كه در اين صورت ملامتى بر آنان نيست )).
ـ پيامبر خدا(ص ): محبوبترين پاكى نزد خداى تعالى , پاكى شكم و شرمگاه است .

ـ امام باقر(ع ): خداوند به چيزى برتر از پاك نگهداشتن شكم و شرمگاه , عبادت نشده است .

ـ مـردى بـه امـام بـاقـر(ع ) عـرض كـرد: مـن در كار عبادت ضعيف هستم و كم روزه مى گيرم امـاامـيـدوارم (و سـعـى مى كنم ) كه جز حلال نخورم حضرت فرمود: چه كوشش و عبادتى بهتر ازعفت شكم و شرمگاه است ؟
.
در مـحـاسـن نـقـل شده است : كم نماز و كم روزه هستم ولى اميدوارم (و سعى مى كنم ) كه جز حـلال نـخورم و جز با حلال نزديكى نكنم حضرت فرمود: چه جهادى برتر از پاك نگه داشتن شكم وشرمگاه است ؟
.
ـ امام على (ع ): هر گاه خداوند خوبى بنده اى را بخواهد, شكم و شرمگاه او را پاك نگه مى دارد.
ـ پيامبر خدا(ص ): بيشتر امت من به سبب دو ميان تهى به آتش مى روند : شكم و شرمگاه .

ـ بـعـد از مـرگم , از سه چيز بر امتم مى ترسم : گمراهى بعد از شناخت , فتنه هاى گمراه كننده وشهوت شكم و شرمگاه .

ـ مـوسى (ع ) در قبال پاك نگه داشتن شرمگاه و غذاى شكمش , خود را به مدت هشت يا ده سال به مزدورى درآورد.

ريشه عفت .

ـ امام على (ع ): ريشه عفت قناعت است ((10)) و ميوه اش كم شدن اندوهها. ـ هر كه نفسش قانع شد, او را در راه پاكى و عفت كمك كرد.
ـ خرسند بودن به كفاف , منجر به عفاف (و عفت از مال حرام ) مى شود.
ـ ارزش و اندازه مرد به اندازه همت اوست و پاكدامنى او به اندازه غيرتش .

ـ دليل غيرت مرد, عفت اوست .

ـ هر كه خردمند باشد, خويشتندار گردد.

جانمايه عفت .

ـ امام على (ع ): خويشتندارى از شهوت , عفت است و خويشتندارى از خشم , شجاعت .

ـ فضايل چهار گونه اند: اول حكمت كه جانمايه آن انديشه است , دوم عفت كه جانمايه اش شهوت اسـت , سـوم قدرت كه جانمايه اش خشم است , و چهارم عدالت كه جانمايه اش اعتدال قواى نفس است .

ميوه عفت .

ـ امام على (ع ): عفت , شهوت را ناتوان مى كند.
ـ ميوه عفت , قناعت است .

ـ ميوه پاكدامنى , مصونيت يافتن است .

ـ هر كه عفت ورزد, بار گناهانش سبك شود و منزلتش نزد خداوند, بالا رود.
ـ هر كه اعضا و جوارحش را پاك نگه دارد, اوصاف و اخلاقش نيكو گردد.
ـ هر كه آن چه را نمى يابد بخواهد, به زيور عفت آراسته نباشد.
ـ دورى از آلودگيها, نشانه پاكدامنى است .

ـ با عفت است كه اعمال پاكيزه مى شود (يا رشد مى يابد و پاداش آنها زياد مى گردد).
ـ به هر كه تحفه پاكدامنى و قناعت پيشكشش شد عزت و سرافرازى همپيمان او گشت .

شاخه هاى عفت .

ـ پـيامبر خدا(ص ): آن چه از عفت منشعب مى شودخشنودى است وخضوع و بهره مندى وآسايش و تـفـقـد و فـروتـنى و تذكر و تفكر و بخشندگى و سخاوت اينها خصالى است كه به سبب پارسايى خردمندى كه از خدا و قسمت او خشنود است , برايش حاصل مى شود.

بزرگترين عفت .

ـ امام على (ع ): قناعت , برترين عفت است .

ـ بدانيد كه قناعت و چيره گشتن بر شهوت , بزرگترين عفت است .

ـ قناعت , به اندازه عفت است .

ـ كسى كه خود را بشناسد, بايد به قناعت و عفت چنگ زند.
ـ امـام عـلـى (ع ) هـنـگـامـى كـه مـحـمـد بـن ابى بكر را به حكومت مصر گماشت , به او چنين سـفـارش فرمود: اى محمد بن ابى بكر! بدان كه برترين عفت داشتن ورع در دين خداست و عمل به فرامين او و من تو را سفارش مى كنم كه در كار نهان و آشكار و درون و برونت از خدا بترسى .

بخشودن 1 ((بخشودن مردم )).

ارزش بخشودن .

قرآن .

((سـزاى هـر بـدى , بـديـى اسـت همانند آن پس , كسى كه گذشت كند و آشتى ورزد مزدش با خداست او ستمكاران را دوست ندارد)).
((اگر كار نيكى را به آشكار انجام دهيد يا در نهان , يا از كردارى ناپسند درگذريد خدا بخشاينده و تواناست )).
((آن كـسـان كه در توانگرى و تنگدستى انفاق مى كنند و خشم خود را فرو مى خورند و از خطاى مردم در مى گذرند, و خدانيكوكاران را دوست دارد)).
ـ امام على (ع ): بخشودن , تاج خصلتهاى والاى انسانى است .

ـ پـيامبر خدا(ص ): آيا شما را از بهترين خويهاى دنيا و آخرت خبر ندهم ؟
: بخشودن كسى كه به تو سـتم كرده است و پيوستن به كسى كه از تو بريده است و نيكى كردن به كسى كه به توبدى كرده است و عطا كردن به كسى كه از تو دريغ كرده است .

ـ امـام صادق (ع ): سه چيز از خصلتهاى ارزشمند دنيا و آخرت است : بخشودن كسى كه به توستم كـرده اسـت , پـيـوستن به كسى كه از تو بريده است و بردبارى ورزيدن هر گاه نسبت به تورفتار جاهلانه اى شود.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ): آن گـاه كه بندگان در صحراى محشر گرد آورده شوند, آواز دهنده اى جـارزنـد: آن كـسـى كـه مـزدش بـاخـداسـت برخيزد و به بهشت رود گفته مى شود: چه كسى مزدش باخداست ؟
مى گويد: بخشايندگان مردم .

ـ هـر گـاه خـشـمـى بـراى شـمـا پـيـش آمد, با عفو و گذشت آن را از خود دور كنيد, زيرا در روزرسـتـاخـيـز آواز دهـنـده اى جـار مـى زنـد: هـر كـه بـه گـردن خـدا مـزدى دارد, برخيزد وكـسـى جـزبـخـشـايـنـدگـان بـرنـخـيزد آيا نشنيده ايد كه خداى تعالى مى فرمايد: ((پس , هر كه گذشت كندوآشتى ورزد,مزدش باخداست ))؟
.
ـ گذشت , سزاوارترين چيزى است كه به آن عمل شود.
ـ از يكديگر گذشت كنيد, تا كينه هاى ميان شما از بين برود.
ـ خداوند بسيار باگذشت است و گذشت را دوست دارد.
ـ شـبى كه به آسمان برده شدم , كاخهايى بلند و مشرف بر بهشت را ديدم گفتم : اى جبرئيل !اين كـاخـهـا از آن كـيـسـت ؟
گـفـت : از آنـان كـه خشم خويش را فرو مى خورند و از خطاى مردم درمى گذرند و خداوند نيكوكاران را دوست مى دارد.
ـ هر كه خطاى مسلمانى را ببخشد, خداوند در روز رستاخيز خطاى او را ببخشد.
ـ امام صادق (ع ): ما خاندانى هستيم , كه مردانگى ما گذشت از كسى است كه به ما ستم كرده است .

ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ): بـر شـما باد به گذشت , زيرا كه گذشت جز بر عزت بنده نمى افزايد پس ازيكديگر گذشت كنيد تا خداوند شما را عزت بخشد.
ـ گذشت جز بر عزت بنده نمى افزايد, پس گذشت كنيد تا خداوند شما را عزيز گرداند.
ـ هـر كـه از ستمى كه در حق او شده گذشت كند, خداوند به جاى آن در دنيا و آخرت به اوعزت بخشد.
ـ هر كه پرگذشت باشد, عمرش دراز شود.
ـ امام باقر(ع ): پشيمانى از گذشت , برتر و آسانتر از پشيمانى حاصل از كيفر دادن است .

ـ امام رضا(ع ): هرگز دو گروه با هم روياروى نشدند, مگر اين كه با گذشت ترين آنها پيروزشد.
ـ پيامبر خدا(ص ): گذشت پادشاهان , موجب پايندگى پادشاهى است .

ـ گذشت پادشاه , پادشاهى را پاينده تر مى كند.
ـ از گناه , تا زمانى كه مستوجب حدى نباشد, درگذريد.
ـ از گناهان مردم در گذريد, تا خداوند بدين سبب عذاب دوزخ را از شما دور گرداند.
ـ از لغزشهاى خطاكاران در گذريد, تا بدين سبب خداوند شما را از مقدرات ناگوار نگه دارد.
ـ امام على (ع ): دو چيز است كه ثواب آنها وزن نمى شود: گذشت و دادگرى .

ـ گذشت بزرگترين فضيلت است .

ـ كم گذشتى زشت ترين عيبهاست و شتاب در انتقامگيرى , بزرگترين گناهان است .

ـ بدترين مردم كسى است كه لغزش را نمى بخشد و عيب و خطا را نمى پوشاند.
ـ امام صادق (ع ): چه زشت است انتقامگيرى قدرتمندان .

ـ امـام عـلـى (ع ) مى فرمود: آن گاه كه در خشم مى آيم , كى آتش خشم خود را فرو نشانم ؟
آياآن گـاه كـه قـدرت بـرگـرفـتن انتقام ندارم و به من گفته مى شود: بهتر است صبر كنى , يا بدان هنگام كه توانايى انتقام دارم و به من گفته مى شود: بهتر است گذشت كنى ؟
.
ـ امـام عـلـى (ع ) در فـرمان حكومت مصر به مالك اشتر مى فرمايد: نسبت به آنان حيوان درنده اى مباش كه خورد نشان را غنيمت شمارى , زيرا مردم دو گروهند: يا برادر دينى تويند, ياهمنوع تو, كـه از ايشان لغزش سر مى زند و در معرض درد و گرفتاريها قرار دارند و دانسته وندانسته خلاف مـى كـنـنـد بـنـابـرايـن , همان گونه كه خود دوست دارى خداوند تو را ببخشايد و از خطاهايت درگـذرد, تـو نـيـز آنان را ببخش و از خطاهايشان درگذر ازبخشش و گذشت هرگز پشيمان مباش و از كيفر دادن خوشحالى مكن .

ـ امام على (ع ) پيش از شهادتش در سخنانى فرمود: اگر زنده ماندم كه صاحب اختيار خون خودم هستم و اگر رفتم مرگ وعده گاه من است , اگر من (زنده بمانم و قاتلم را) ببخشم اين گذشت بـراى مـن مـايه تقرب است و (اگر من رفتم و شما او را بخشيديد) اين بخشش براى شماثواب و نيكى است پس , گذشت كنيد آيا دوست نداريد كه خدا شما را ببخشايد؟
.

ترغيب به گذشت نيكو.

قرآن .

((آسـمانها و زمين و آن چه را كه ميان آنهاست جز به حق نيافريديم و بى ترديد قيامت فرا مى رسد پس گذشت كن , گذشتى نيكو)).
ـ امـام سـجـاد(ع ) دربـاره آيـه ((پـس گـذشـت كن گذشتى نيكو )) فرمود: مقصود, گذشت بدون سرزنش است .

ـ امـام رضـا(ع ) ـ نـيز درباره همين آيه ـ : مقصود, گذشت بدون كيفر دادن و نكوهش وسرزنش است .

ـ امام صادق (ع ): گذشت نيكو, اين است كه بر گناه و خطا كيفر نكنى .

ـ امام على (ع ): كسى كه به واسطه گناه كسى را سرزنش كند, گذشت نكرده است .

ـ سرزنش كردن , يكى از دو مجازات است .

ـ در زمانى كه قدرت دارى خوش گذشت باش و در زمانى كه زمامدارى دادگر باش .

ـ هر كه كار خوب گذشت را انجام ندهد, كار ناپسند انتقام را مرتكب شود.

ترغيب به گذشت در هنگام قدرت داشتن .

ـ پـيامبر خدا(ص ): هر كس وقتى قدرت (بر انتقام ) دارد گذشت كند, خداوند در روز لغزش از او در گذرد.
ـ هر كس در زمانى كه قدرت (بر انتقام ) دارد گذشت كند, خداوند در روز دشوارى از اوگذشت كند.
ـ سزاوارترين مردم به گذشت كردن , تواناترين آنها بر كيفر رساندن است .

ـ امام حسين (ع ): با گذشت ترين مردم , كسى است كه در زمان قدرت داشتن گذشت كند.
ـ امام على (ع ): هر گاه بر دشمنت قدرت يافتى , گذشت از وى را شكرانه قدرت يافتنت بر اوقرار ده .

ـ گذشت , زكات پيروزى است .

ـ گذشت , زكات قدرت است .

ـ گذشت , زيور قدرت است .

ـ گذشت كردن از روى قدرت , سپرى است در برابر عذاب خداى سبحان .

ـ زيباترين كار شخص توانا, گذشت است .

ـ بهترين گذشت , آن است كه از روى قدرت باشد.
ـ نيكوترين خصلتهاى والاى انسانى گذشت شخص مقتدر و بخشندگى تهيدست است .

ـ در هنگام اوج قدرت است , كه فضيلت گذشت آشكار مى شود.
ـ زمـانـى كـه قـدرت دارى بـا گـذشـت بـاش و در زمـان تـنـگـدسـتـى بـخـشنده و در عين نيازمندى ايثارگر, تا فضل تو به كمال رسد.

گذشت و جلب دلها.

ـ امـام عـلـى (ع ) در سـفـارش بـه فـرزنـد بـزرگـوارش حسن (ع ) مى فرمايد: هر گاه فردى از آنـان (غـلامـان و چـاكـران ) بـه سبب گناهى سزاوار كيفر شد, او را به وجهى نيكو سرزنش كن , زيراسرزنش همراه با گذشت براى كسى كه عقل و فهمى دارد, دردناكتر از كتك زدن است .

ـ پـيـامبر خدا(ص ) به مردى كه از خدمتكاران خود نزد ايشان شكايت كرد, فرمود: از آنهاگذشت كـن , تـا بـدين وسيله دلهايشان را با خودت آشتى دهى عرض كرد: اى رسول خدا! آنها دربى ادبى متفاوتند حضرت فرمود: نسبت به آنان گذشت داشته باش و آن مرد اطاعت كرد.

گذشتهاى نابجا.

ـ امـام عـلى (ع ): گذشت به همان اندازه كه شخص بزرگوار را درست مى كند, شخص فرومايه را تباه مى گرداند.
ـ (بدى يا خوبى را) به نيكى پاداش ده و از بدى درگذر, به شرط آن كه به دين لطمه اى نزند يادر قدرت اسلام ضعفى پديد نياورد.
ـ امـام سـجـاد(ع ): حـق كسى كه به تو بدى كند, اين است كه از او درگذرى , ولى اگر دانستى كـه گـذشت از او زيانبار است آن گاه انتقام بگير خداى تبارك و تعالى فرموده است : ((بر كسانى كه پس از ستمى كه بر آنها رفته باشد انتقام مى گيرند, ملامتى نيست )).

بخشودن 2 ((بخشايش خداى سبحان )).

بخشايش خدا.

قرآن .

((همانا خدا بخشايشگر آمرزگار است )).
ـ امـام عـلـى (ع ): سـتايش خدايى را سزدكه ستايشش در ميان آفريدگان منتشر است و لشكرش پـيـروز و بـزرگيش برتر از هر چيز, او را برنعمتهاى پياپيش و بخششهاى بزرگش مى ستايم آن خدايى كه بردباريش زياد است ومى بخشايد و در آن چه حكم كرده عدالت را رعايت كرده است .

ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ), در پـاسـخ به سؤال عايشه از دعاى شب قدر, فرمود: مى گويى : بار خدايا! توبخشايشگرى و گذشت و بخشش را دوست مى دارى , پس مرا ببخش .

ـ امام على (ع ) درباره عظمت خدا مى فرمايد: فرمان خدا حتمى و مجرى و مطابق با مصلحت است و خشنودى او ايمنى و رحمت است , از روى دانايى حكم مى كند و با بردبارى مى بخشد.
ـ اى جماعت بندگان خدا! همانا خداى تعالى از كارهاى ريز و درشت و بى پرده و در پرده شما باز خـواستتان مى كند آن گاه , اگر كيفرتان دهد شما بيش از اينها ستمكار بوده ايد و اگر گذشت كند او بيش از آن بخشايشگراست .

ـ امام على (ع ) در فرمان حكومت مصر به مالك اشتر, مى فرمايد: مبادا به جنگ با خدابرخيزى , زيرا تو توانايى خشم او را ندارى و از گذشت و مهربانيش بى نياز نيستى .

ـ در مناجات ـ : الهى ! به بخشايش تو مى انديشم , خطا و گناهم بر من آسان مى شود, سپس سختى كيفر تو را به ياد مى آورم بلا و گرفتاريم بر من بزرگ مى نمايد.
ـ نـيـز در مـنـاجـات ـ : خـداى مـن ! بخشش تو به اميد من ميدان مى دهد و گذشت تو بالاتر از عـمـل مـن اسـت خـداى من ! اگر تو مرا به جرمم مؤاخذه كنى من تو را به گذشتت باز خواست مـى كنم واگر به گناهانم مؤاخذه ام كنى من تو را به آمرزشت باز خواست مى كنم پس , مرا چنان كـسـى قـرارمـده كه رويت را از او برگرداندى و غفلت او, وى را از بخشايش تو بى خبر و محروم ساخته است .