ميزان الحكمه جلد ۸

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۶ -


ـ پـيـامـبر خدا(ص ): نيكوكاران دنيا, در آخرت نيز اهل احسان و نيكوكاريند عرض شد: اى رسول خدا, چگونه ؟
فرمود: آنان با فضل و احسان خداوند, آمرزيده مى شوند و لذا حسنات خود را به مردم مـى دهند و بدين وسيله مردم به بهشت مى روند اين چنين است كه در دنيا وآخرت اهل احسان و نيكوكاريند.
ـ امـام صـادق (ع ): اهـل احـسان در دنيا, در آخرت نيز اهل احسان هستند, زيرا در آخرت كارهاى خوبشان سنگين مى شود لذا از آنها به گنهكاران مى بخشند.
ـ از لـغزشهاى نيكوكاران در گذريد و آنها را ببخشيد, زيرا دست خداى تعالى اين گونه روى سر آنهاست ـ حضرت دست خود را طورى نشان داد كه گويى روى چيزى سايه كرده است ـ.
ـ ابو هاشم : شنيدم كه ابو محمد(ع )مى فرمايد: همانا بهشت درى دارد به نام ((نيكى )) كه از آن در جز اهل احسان و نيكوكارى وارد نمى شوند من در دلم خداى تعالى را سپاس گفتم و از اين كه در راه رفع نيازها و مشكلات مردم مى كوشم خوشحال شدم ابو محمد(ع ) به من نگاهى كردو فرمود: آرى , دانستم كه در درونت چه گذشت همانا اهل احسان و نيكوكارى در دنيا, اهل خانه احسان و نيكى در آخرتند خداوند تو را اى ابو هاشم از شمار آنان قرار دهد و رحمتت كناد.

تشويق به واداشتن خود به نيكوكارى .

ـ امـام على (ع ): خويشتن را به نيكوكارى عادت بده , زيرا هم نام نيك براى تو به ارمغان مى آورد و هم پاداش تو را (نزد خدا) زياد مى گرداند.
ـ هر كه با مردم خوش رفتار باشد, مردم نيز پاداش رفتار او را به نيكى دهند.
ـ هر كه خوبيهايش بسيار باشد, مردم بر برترى او همداستان شوند.
ـ هر كه نيكوكارى و احسانش بسيار باشد, ياران و آشنايانش زياد گردد.
ـ آدم نيكوكار عادتش (نزد خدا و خلق ) ستوده است .

نيكى كردن به همگان از نيك و بد.

ـ امـام عـلـى (ع ): به همه مردم خوبى كن , زيرا نزد خداى سبحان هيچ چيز به اندازه خوبى كردن , ارزش ندارد.
ـ پـيامبر خدا(ص ): سر خرد, بعد از ديندارى , دوستى با مردم و خوبى كردن به هر آدم نيك وبدى است .

ـ امـام حـسـيـن (ع ) بـه مـردى كـه گـفـت : احـسـان و خـوبـى اگـر بـه نااهل شود هدر رفته است ,فرمود:چنين نيست , بلكه خوبى كردن مانند ريزش باران به نيك و بد مى رسد.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ): خـوبـى و احـسـان كـن چـه به كسى كه شايسته آن هست و چه به كسى كـه شـايـسـتگى آن را ندارد, زيرا اگر كسى كه به او احسان كرده اى شايستگى احسان را نداشته باشد,تو به فضيلت احسان دست يافته اى .

ـ امام كاظم (ع ): پدرم دست مرا گرفت و فرمود: پسرم ! همچنان كه من دست تو را گرفته ام ,پدر مـن نيز دست مرا گرفت و فرمود: پدرم على بن الحسين (ع ) دست مرا گرفت و فرمود:پسرم ! به هر كس كه از تو احسانى خواست , احسان كن , زيرا اگر لايق احسان باشد, تو به جااحسان كرده اى و اگر لايق آن نباشد تو لياقت و فضيلت احسان كردن را يافته اى اگر مردى ازطرف راستت به تو ناسزا گفت و سپس به سمت چپت آمد و از تو پوزش خواست پوزش او را بپذير.
ـ مـعـلـى بـن خـنـيـس : امـام صادق (ع ) با انبانى از نان بيرون آمد و با هم به سايبان بنى ساعده رفـتـيـم ديـديـم عـده اى خـوابيده اند حضرت نانها را آهسته در مى آورد و كنار هر كدام , يكى دو قرص مى گذاشت تا به آخرين نفر آنها رسيد و برگشتيم عرض كردم : قربانت گردم , آيا اينها حق رامى شناسند (به امامت و ولايت شما معتقدند؟
) حضرت فرمود: اگر مى شناختند نمك هم به آنها كمك مى كرديم .

ـ مـصـادف : در بين راه مكه و مدينه همراه امام صادق (ع ) بودم , كه ديديم مردى در كناردرختى افتاده است حضرت فرمود: راه را به طرف اين مرد كج كنيم مى ترسم از تشنگى به اين حال افتاده باشد پس , راه خود را به طرف او كج كرديم ديديم مردى از فريسيان است با موهاى بلند حضرت از او پـرسيد: آيا تشنه اى ؟
عرض كرد: آرى حضرت به من فرمود: اى مصادف !پياده شو و به او آب بده من پياده شدم و به او آب دادم سپس سوار شديم و رفتيم من عرض كردم : اين مرد نصرانى بود, آيا به يك نصرانى احسان مى كنى ؟
فرمود: اگر در چنين وضعى بودند, آرى .

خوبى و كمك كردن به حيوانات .

ـ امـام صادق (ع ): عيسى بن مريم (ع ) در هنگام عبور از ساحل دريا قرص نانى از خوراك خود را در آب انـداخت يكى از حواريان به او عرض كرد: اى روح و كلمه خدا! چرا اين كار راكردى آن گرده نان قوت تو بود؟
عيسى (ع ) فرمود: اين كار را براى اين كردم كه حيوانى ازحيوانات درون آب آن را بخورد اين كار ثواب بزرگى نزد خدا دارد.
ـ امام باقر(ع ): خداى تبارك و تعالى , خنك كردن جگر سوخته را دوست دارد هر كس جگر تشنه اى را, از حـيـوان و غـير حيوان , سيراب كند, خداوند در آن روزى كه هيچ سايه اى جزسايه او نيست , سايه اش دهد.
ـ امـام على (ع ) در توصيه به مامور جمع آورى زكات , مى نوشت : اموالى را كه از زكات نزد توگرد آمـده اسـت , بـراى ما بفرست تا آنها را در مواردى كه خداوند دستور داده به مصرف رسانيم وقتى چـهارپايان را به امين خود سپردى , به او سفارش كن كه ميان شتر و كره اش جدايى نيفكندو همه شيرشان را ندوشد به طورى كه به بچه آنها آسيب رسد از آنها زياد سوارى نگيرد وخسته شان نكند و در سـوارى گـرفـتـن از آنها عدالت را رعايت كند و چارپاى خسته و مانده رااستراحت دهد و با چارپايى كه سمش آسيب ديده و از راه مانده است , مدارا كند و به هرآبگيرى كه مى رسد آنها را آب دهـد و از زمـيـنـهاى سرسبز و علفزار به جاده هاى خشك و خالى نراند و هر از چند گاهى آنها را استراحت دهد و در جاهايى كه آب و علف دارد, به آنها فرصتى دهد (كه آب بياشامند و بچرند), تا به اذن خداوند با تنى فربه و چاق و ناخسته و نارنجور به دست ما رسند.
ـ لـقمان (ع ) به فرزندش در هنگام سفر, چنين سفارش فرمود: چون به اتراقگاه رسيدى ازستورت پياده شو و نخست او را علوفه ده سپس به كارهاى خودت بپرداز.

سودمند بودن به حال مردم .

قرآن .

((و آن چه براى مردم سودمند است , در زمين پايدار ماند)).
ـ امام صادق (ع ) درباره آيه ((و مرا هر جا كه باشم با بركت قرار داد)), فرمود: يعنى پر سود.
ـ پيامبر خدا(ص ): بهترين مردم , كسى است كه مردم از او بهره مند شوند.
ـ مردم همگى خانواده خدايند و محبوبترين خلايق نزد خدا, كسى است كه به نانخورهاى خدا سود رساند و خانواده اى را شاد كند.
ـ پـيـامبر خدا(ص ) در پاسخ به اين سؤال : محبوبترين مردم نزد خدا كيست ؟
فرمود:سودمندترين آنها براى مردم .

دستگردانى احسان و كمك .

ـ امـام صـادق (ع ): اگر احسان و كمك هشتاد دست بگردد, همه آنها به سبب آن پاداش مى يابند, بى آن كه از اجر صاحبش چيزى كم شود.
ـ پـيـامـبر خدا(ص ): هر كس به مرد مستمندى صدقه اى دهد, پاداش آن را از خدا بگيرد اگراين صدقه را چهل هزار انسان دست به دست گردانند و به دست مستمندى برسد, همه آنها اجركامل مى برند.
ـ امام صادق (ع ): عطا كنندگان سه نفرند: خداوند, پروردگار جهانيان و صاحب مال و كسى كه با دست او داده مى شود.
ـ امـام بـاقـر(ع ): عـطا كنندگان سه نفرند: خداوند كه عطا مى كند و كسى كه از مالش مى دهد وكسى كه در اين راه مى كوشد.

منع كردن از كمك به نااهل .

ـ امام على (ع ): نيكى كردن به كسى جز انسان خانواده دار يا متدين درست نيست .

ـ بـراى كـسـى كـه بـيـجـا و به افراد نامستحق و نااهل نيكى مى كند از اين نيكى بهره اى نباشد, مـگـرسـتـايـش فـرو مـايـگان و مدح نابكاران و سخنان نادانان كه تا وقتى به آنها احسان و نيكى كندگويند: چه دست بخشنده اى دارد حال آن كه در جايى كه به خدا مربوط مى شود و در راه او بايدكمك كند, بخل مى ورزد.
ـ امـام صـادق (ع ): خـداى تـعالى به موسى (ع )وحى فرمود: از هر دست بدهى به همان دست پس مـى گـيـرى و هـر گـونـه عمل كنى , به همان سان پاداش مى گيرى , هر كس به آدم بد, خوبى كندپاداش بد مى بيند.
ـ كعب الاحبار مى گويد: در تورات نوشته شده است : هر كس به احمق خوبى كند آن خوبى برايش گناه نوشته مى شود.
ـ امام صادق (ع ): چهار چيز هدر رفته است : بذر در شوره زار, چراغ در نور ماه , غذا خوردن با شكم سير و خوبى كردن به كسى كه شايستگى و لياقت آن را ندارد.
ـ امـام عـلـى (ع ): خـوبـى كـردن يـك گـنج است , پس , بنگر كه آن را به كه مى سپارى , احسان يك اندوخته است , پس , بپاى كه آن را نزد كه مى گذارى .

ـ در خوبى كردن به كسى كه قدرشناس نباشد, خيرى نيست .

ـ هر گاه به فرومايه نيكى كنى , به سبب خوبيى كه به او كردى به تو بدى رساند.
ـ كسى كه به نااهل احسان كند, به احسان ستم كرده است .

ـ هر كه به كسى كه لايق خوبى نيست خوبى كند, به خوبى و احسان خود ستم كرده است .

نهى از منت گذارى .

ـ امام على (ع ): با ميراندن (و فراموش كردن ) احسان خود, آن را زنده گردان .

ـ با ميراندن احسان , آن را زنده گردانيد, زيرا كه منت نهادن احسان را ضايع مى كند.
ـ هر گاه به تو خوبى شد, آن را ياد آورى كن و هر گاه تو خوبى كردى , آن را از ياد ببر.
ـ معيار خوبى كردن , منت ننهادن به واسطه آن است .

انجام دادن خوبى به طور كامل و تمام .

ـ امام على (ع ): زيبايى احسان , به تمام كردن آن است .

ـ به اتمام رساندن خوبى , نيكوتر از آغاز كردن آن است .

ـ پيامبر خدا(ص ): به سرانجام رساندن خوبى , برتر از آغاز كردن آن است .

ـ امـام عـلـى (ع ): احـسـان و نـيـكى هرگاه پرورانده نشود (و به كمال نرسد), مانند جامه كهنه وساختمانهاى درهم شكسته , كهنه و فرسوده مى شود.
ـ هر كه خوبى و احسان خود را نپروراند, آن را تباه كرده است .

ـ هر كه خوبى و احسان خود را نپروراند, گويى خوبى نكرده است .

آن چه خوبى واحسان با آن به كمال مى رسد.

ـ امام صادق (ع ): ديدم كه احسان جز با سه كار سامان نمى پذيرد: كوچك شمردن آن ,پوشاندن آن و شتاب كردن در انجام آن , زيرا هر گاه كار نيكى كه مى كنى به نظر خودت كوچك آيد, آن را در نـظـر كسى كه بدو احسان كرده اى بزرگ ساخته اى و هر گاه آن را بپوشانى (و به رخ نكشى ), به كـمـالـش رسانده اى و هر گاه در انجامش شتاب ورزى , گوارايش كرده اى ,در غير اين صورت , احسان و نيكى خود را بى ارزش و ناگوار ساخته اى .

ـ امـام كـاظـم (ع ): كـسـى كـه بـه مـؤمـن احـسـانى كند, جز با سه چيز آن را به كمال نرسانده بـاشـد:كـوچك شمردن آن , پوشاندن آن و شتاب ورزيدن در انجام آن , زيرا كسى كه احسان خود بـه مـؤمـن را كـوچك شمارد, برادر خويش را بزرگ داشته است و كسى كه احسان خود به مؤمن رابـزرگ شـمـارد, بـرادر خـود را كـوچـك كرده است و كسى كه خوبى خود به مؤمن را پوشيده دارد,كـارى بـزرگـوارانـه كـرده است و هر كه در انجام وعده خود شتاب ورزد, دهش را گوارا ساخته است .

ـ امـام عـلـى (ع ): بـر آوردن نـيـازهـا(ى مـردم ) بـه مـرتبه كمال نرسد, مگر با رعايت سه نكته : خـردشـمـردن آنـهـا تـا بـزرگ جـلوه كنند, پوشاندن و به رخ نكشيدن آنها تا خود آشكار شوند و تعجيل در انجام آنها تا گوارا و دلنشين گردند.

نهى از دست كم گرفتن خوبى .

ـ پيامبر خدا(ص ): هيچ كار خوبى را دست كم نگير, اگر چه (كارى مانند) برخورد گشاده رويانه با برادرت باشد.
ـ امـام عـلى (ع ): هيچ كار خوبى را كه بر انجام آن توانايى , ناچيز مشمار و به خاطر خوبيى بزرگتر آن را تـرك مكن , زيرا خوبى و كمك اندك در صورتى كه به آن نياز باشد سودمندتر از آن خوبى و كمك بسيارى است كه درحال بى نيازى به كسى شود براى هر روز كارى كن كه به سبب آن به راه راست در آيى .

نشانه پذيرفته شدن خوبى و احسان .

ـ امام صادق (ع ) در پاسخ به اين سؤال كه نشانه پذيرفته شدن بنده به درگاه خدا چيست ,فرمود: نـشـانه پذيرفته شدن بنده به درگاه خدا اين است كه احسان و كمكش به جا صورت گيرد,اگر چنين نباشد چنان نيز نخواهد بود.
ـ امـام صـادق (ع ) بـه مـفـضل فرمود: اى مفضل ! هر گاه خواستى بدانى كه مردى بدبخت است يـاخـوشـبـخـت بـبين كه به چه كسى خوبى و كمك مى كند, اگر به كسى كه اهليت آن را دارد خوبى كرد بدان كه او بر خير و خوبى است و اگر به نااهل خوبى و كمك كرد بدان كه او را نزد خدا خيرو منزلتى نيست .

ـ پيامبر خدا(ص ): احسان نابكار, تقريبا جز به نابكارى مانند خودش نمى رسد.
ـ امام على (ع ): بهترين احسان آن است كه به نيكان شود.
ـ بهترين سخاوت آن است كه در آن جا كه نياز هست صورت گيرد.
ـ ارزشمندترين احسان , آن است كه به اهلش شود.

ثواب احسان و خوبى كردن .

ـ امـام صادق (ع ): خوبى را همچون نامش (خوب ) ديدم و هيچ چيز برتر از خوبى كردن نيست مگر پاداش آن (كه خدا مى دهد).
ـ پيامبر خدا(ص ): هر كس نابينايى را در دشتى چهل قدم راه برد, اگر همه زمين پر از طلاگردد (و به او داده شود) به اندازه سوزنى پاداش اين كار او داده نشده است چنانچه او را ازخطرى كه بر سر راهش قرار داشته باشد بگذراند, روز قيامت اين كار در ترازوى حسنات اوصد هزار بار بزرگتر از دنيا باشد.
ـ هر كس از سر راه مسلمانان چيزى را كه به آنها آزار رساند دور كند, خداوند پاداش خواندن چهار صد آيه (از قرآن ) برايش بنويسد به تعداد هر حرفى از آنها ده ثواب .

ـ بنده اى به سبب برداشتن شاخه خارى از سر راه مسلمانان به بهشت رفت .

ـ امـام صـادق (ع ): عـلـى بـن الـحـسـيـن (ع ) هرگاه از راهى مى گذشت و كلوخى را در وسط راه مى ديد, از چارپايش پياده مى شد و با دست خود آن را از جاده دور مى كرد.
ـ امام حسين (ع ): چون روز قيامت شود منادى ندا دهد: اى مردم ! هر كه بر عهده خدا مزدى دارد برخيزد, وكسى جز نيكو كاران بر نخيزند.
ـ پيامبر خدا(ص ): هر كس در كنار راه سر پناهى براى رهگذران بسازد, خداوند در روزقيامت او را سـوار بر اشتر نژاده اى از مرواريد محشور فرمايد , در حالى كه چهره اش براى بهشتيان نور افشانى مى كند.
ـ ابو شيبه هروى : معاذ با مردى در راهى مى رفت سنگى را از سر راه برداشت مرد همراه اوپرسيد: ايـن چـيـسـت ؟
مـعاذ گفت : از رسول خدا(ص ) شنيدم كه مى فرمود: هر كس سنگى را ازسر راه بردارد, حسنه اى برايش نوشته شود و هر كس حسنه اى داشته باشد, به بهشت مى رود.
ـ پـيـامـبر خدا(ص ): مردى را ديدم كه , به علت بريدن درختى در كنار راه كه باعث آزار وزحمت مسلمانان شده بود, در بهشت گردش مى كرد.
ـ هر كس از آسيب رساندن آب يا آتش به گروهى از مسلمانان جلوگيرى كند, بهشت بر اوواجب گردد.
ـ امـام عـلى (ع ): هر كس جلو آسيب رساندن آبى يا آتشى يا دشمنى زورگو به مسلمانان رابگيرد خداوند گناهانش را بيامرزد.

خوبى 2 ((امر به خوبى و نهى از زشتى )).

فرمان دادن به خوبى وبازداشتن از زشتى .

قرآن .

((بـايـد از مـيان شما گروهى باشند كه به خير دعوت كنند و به خوبى فرمان دهند و از بدى باز دارند اينان رستگارانند)).
((شـما بهترين امتى هستيد كه براى مردم پديد آمده است , به خوبى فرمان مى دهيد و از بدى باز مـى داريد و به خدا ايمان داريد اگر اهل كتاب نيز ايمان بياورند برايشان بهتر است بعضى از ايشان مؤمنند ولى بيشترشان تبهكارند)).
((اى پـسـرك من ! نماز بگزار و به خوبى فرمان ده و از بدى باز دار و بر هر چه به تو رسد صبر كن , زيرا اين از كارهايى است كه نبايد سهلش گرفت )).
((مـردان مـؤمـن و زنـان مـؤمـن دوسـتان يكديگرند, به نيكى فرمان مى دهند و از ناشايست باز مى دارند)).
ـ امـام باقر(ع ): امر به معروف و نهى از منكر دو خصلت از خصلتهاى خداى عزوجل هستندهر كه آنها را يارى دهد خداوند عزتش بخشد و هر كه تنهايشان گذارد خداوند عزوجل او راتنها گذارد.
ـ امـام باقر يا امام صادق (ع ): واى بر كسى كه از طريق فرمان دادن به خوبى و باز داشتن اززشتى , خدا را فرمان نبرد.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ): هـر كه به خوبى فرمان دهد و از زشتى باز دارد, او جانشين خدا در زمين وجانشين رسول اوست .

ـ امـام عـلـى (ع ): غايت دين , فرمان دادن به خوبى و باز داشتن از بدى و بر پاداشتن حدود(الهى ) است .

ـ قوام شريعت به امر به معروف و نهى از منكر و بر پاداشتن حدود (الهى ) است .

ـ امام على (ع ) در سفارش به محمد بن حنفيه , مى فرمايد: به خوبى فرمان ده تا اهل آن باشى ,زيرا تماميت و كمال كارها در نظر خداى تبارك و تعالى به امر به معروف و نهى از منكر است .

ـ هـمـه كـارهـاى خوب و جهاد در راه خدا, در مقايسه با امر به معروف و نهى از منكر نيست ,مگر همچون آب دهانى كه در دريايى ژرف انداخته شود.
ـ امـام على (ع ) به مردى كه در جنگ صفين به آن حضرت گفت : تو به عراق خود بر گرد و مابه شاممان بر مى گرديم , فرمود: مى دانم كه اين سخن تو از روى خير خواهى و دلسوزى است خداى تـبـارك و تعالى راضى نمى شود كه در زمين نافرمانى شود و دوستان او خاموش بنشينند و دم بر نـيـاورند و امر به معروف و نهى از منكر نكنند بنابراين , من جنگيدن را آسانتر از كند و زنجيرهاى دوزخ يافتم .

ـ امام على (ع ) درباره آيه ((و در برابر هر آن چه به تو مى رسد صبر كن )), فرمود: مقصودسختيها و آزارهايى است كه در راه امر به معروف و نهى از منكر به انسان مى رسد.

فرمان دادن به خوبى .

قرآن .

((بـگو: پروردگار من به عدل فرمان داده است و به هنگام هر نماز روى به جانب او داريد و او را با ايمان خالص بخوانيد و همچنان كه شما را آفريده است باز مى گرديد)).
((همانا خداوند به عدالت و احسان و بخشش به خويشاوندان فرمان مى دهد و از فحشا و زشتكارى و ستم باز مى دارد شمارا پند مى دهد شايد كه پند گيريد)).
((هـمـانا خدا به شما فرمان مى دهد كه امانتها را به صاحبانش باز گردانيد و هر گاه ميان مردم داورى كرديد, به عدالت داورى كنيد خدا شما را چه نيكو پند مى دهد هر آينه او شنوا و بيناست )).
ـ امام على (ع ): فرمان دادن به خوبى برترين كارهاى آفريدگان است .

ـ و فرمان دادن به خوبى را, براى مصلحت عموم مردم واجب فرمود.
ـ پيامبر خدا(ص ): جبرئيل نزد من آمد و گفت : اى احمد! اسلام ده بهره است هفتمين بهره آن امر به معروف است و آن وفاست .

ـ امام على (ع ): كسى كه امر به معروف كند, مسلمانان را تقويت كرده است .

باز داشتن از بدى .

قرآن .

((چـرا در مـيـان مـردمـانـى كـه پيش از شما بودند ـ جز اندكى كه از آن ميان نجاتشان داديم ـ خردمندانى نبودند تا مردمان را از تبهكارى در زمين باز دارند؟
ستمگران از پى آسودگى و لذات دنيوى رفتند و گنهكار بودند)).
ـ پيامبر خدا(ص ): خداى تبارك و تعالى مؤمن ضعيفى را كه هيبت و صلابت ندارد دشمن مى دارد آن حضرت فرمود: او كسى است كه نهى از منكر نمى كند.
ـ خـداى عـزوجـل از مـؤمـن ضـعـيـفـى كـه ديـن ندارد نفرت دارد عرض شد: مؤمنى كه دين نداردكيست ؟
فرمود: كسى كه نهى از منكر نمى كند.
ـ هيچ انسان مؤمنى را نشايد, كه ببيند كسى نافرمانى خدا مى كند و بر او خرده نگيرد.
ـ امـام حـسـيـن (ع ): گـفـتـه مـى شـد: بـر هـيـچ چـشم مؤمن به خدا روا نيست كه ببيند خدا نافرمانى مى شود و خود را فرو بندد مگر آن وضع را تغيير دهد.
ـ امـام صـادق (ع ): هر گاه منكر را ببيند و بتواند اعتراض كند و نكند, در واقع دوست داشته است كه خدا نافرمانى شود و هر كه دوست داشته باشد كه خدا نافرمانى شود, به دشمنى با خدابرخاسته است .

ـ امـام على (ع ): تبهكارى آشكار گشته است , اما نه كسى پيدا مى شود كه اعتراض كند و درصدد تغييرش بر آيد و نه كسى كه نهى كند و مردم را از آن باز دارد.
ـ خداوند واجب فرمود و نهى از منكر را براى باز داشتن سبكسران (از زشتكارى ).
ـ پـيامبر خدا(ص ): جبرئيل نزد من آمد و گفت : اى احمد! اسلام ده بهره است هشتمين بهره اش نهى از منكر است و آن (باعث اتمام ) حجت مى باشد.
ـ امـام صـادق (ع ) بـه گـروهـى از اصـحـاب خـود فـرمـود: مـن حـق دارم بـى گناه شما را به سـبـب گـنهكارتان مؤاخذه كنم , چگونه حق نداشته باشم در حالى كه شما از كار زشت فردى از افرادخود خبردار مى شويد و به او اعتراض نمى كنيد و از وى دورى نمى ورزيد و اذيتش نمى كنيد تااز كار زشت خود دست بردارد.
ـ امام على (ع ): و هر كه نهى از منكر كند بينى كافران [منافقان ] را به خاك مالد.

سزاوارترين مردم به امر و نهى كردن .

قرآن .

((از چـه روى خدا پرستان و دانشمندان , آنان را از گفتار بد و حرامخوارگى باز نمى دارند چه بد مى كردند)).
((كسانى از بنى اسرائيل كه كافر گشتند, به زبان داود و عيسى بن مريم لعنت شدند و اين سزاى عـصـيـان و تـجـاوزشـان بـود از كار زشتى كه مرتكب مى شدند باز نمى داشتند چه بد بود آن چه مى كردند)).
ـ امـام عـلـى (ع ): پـيـشـيـنـيـان شـمـا از آن رو هـلاك گـشتند, كه گناه مى كردند و علما و دانشمندانشان آنها را منع نمى كردند پس , وقتى در گناهان فرو رفتند, كيفرها بر آنان فرود آمد.
ـ خداى سبحان نسلهاى گذشته پيش از شما را از رحمت خود دور نساخت مگر بدان سبب كه امر بـه مـعـروف و نـهـى از منكر را رها كردند پس , خداوند سبكسران را به سبب ارتكاب گناهان , از رحمت خويش دور ساخت و بردباران (و دانايان ) را به سبب ترك نهى از منكر.
ـ امـام حسين (ع ): اى مردم ! از پندى كه خداوند, با بدگويى از ملا يان يهود, به دوستان خودداده اسـت عـبـرت گيريد, آن جا كه مى فرمايد: ((چرا علمايشان آنها را نهى نكردند )) و فرموده است : ((كسانى از بنى اسرائيل كه كافر گشتند لعنت شدند )) خداوند بدين سبب بر علماى يهودخرده گـرفته است كه آنان از ستمگران جامعه خود زشتكارى و تبهكارى مى ديدند, اما به طمع بهره اى كه از آنان مى بردند, و نيز به سبب ترس ازآنچه مى ترسيدندآنان رااز زشتكارى منع نمى كردند, حال آن كه خدا مى فرمايد: ((از مردم نترسيد و از من بترسيد)).
توضيح : دنباله اين خبر در حديث شماره 12414 آورده شده است .

نگهداشتن خود و افراد خانواده از گناهان .

قرآن .

((اى كـسـانـى كـه ايمان آورده ايد, خود و خانواده خود را از آتشى كه آتشگيره اش مردم و سنگها هستند, نگه داريد فرشتگانى بى رحم و سختگير بر آن آتش گماشته شده اند كه خدا را در آن چه به آنان دستور دهد, نافرمانى نمى كنند و همان كنند كه دستور دارند)).
ـ امام صادق (ع ) در پاسخ به ابو بصير از آيه ((خود و خانواده خود را از آتشى نگه داريد)) كه پرسيد چگونه خانواده را بايد از آتش نگه داشت , فرمود: آنها را به انجام آن چه خدا فرمان داده است فرمان مى دهى و از آن چه خدا منعشان فرموده است , منع مى كنى اگر از تو اطاعت كردندآنان را از آتش حفظ كرده اى و اگر نافرمانيت كردند, تو وظيفه ات را انجام داده اى .

ـ چـون آيـه ((خـود و خـانـواده خود را از آتش نگه داريد)) نازل شد, مردى از مسلمانان نشست و شروع به گريستن كرد و گفت : من خودم را نمى توانم حفظ كنم , حالا مسؤوليت خانواده ام هم به عـهده من گذاشته شد رسول خدا به او فرمود: كافى است كه آن چه به خودت فرمان مى دهى ,به آنان نيز فرمان دهى و از آن چه كه خودت را از آنها منع مى كنى , آنان را نيز منع كنى .

ـ امام على (ع ) درباره آيه ((خود و خانواده خود را از آتش نگه داريد)), فرمود: به افرادخانواده خود كارهاى نيك را آموزش دهيد.

جانمايه فرايض .

ـ امـام بـاقـر(ع ): فـرمان دادن به خوبى و باز داشتن از زشتى راه پيامبران است و شيوه نيكوكاران فـريـضـه بـزرگى است كه ديگر فرايض به واسطه آن برپا مى شود و راه و روشها امن مى گردد و درآمـدهـا حـلال مى شود و حقوق و اموال به زور گرفته شده به صاحبانش بر مى گرددو زمين آبادان مى شود و از دشمنان انتقام گرفته مى شود و كارها سامان مى پذيرد.
ـ امام حسين (ع ): اى مردم ! از پندى كه خداوند به دوستان خود داده است , عبرت گيريد وفرمود: ((مـردان مـؤمـن و زنـان مـؤمـن دوسـتـدار يـكديگرند, به خوبى فرمان مى دهند و از زشتى باز مى دارند)) خداوند از امر به معروف و نهى از منكر به عنوان يك فريضه از جانب خود, آغاز كرد, زيرا مـى دانسته كه اگراين فريضه انجام گيرد و برپا شود, همه فرايض ديگر, از آسان و سخت , به كار بـسـتـه خـواهـد شـد,چـون امر به معروف و نهى از منكر دعوت به اسلام است با رد مظالم (و باز گرداندن حقوق به ناحق گرفته مردم به آنان ) و مخالفت با ستمگر و تقسيم (عادلانه ) بيت المال و غنايم و گرفتن بجاى زكات و خرج كردن بجاى آنه.

حقگويى در برابر پيشواى ستمگر.

ـ پـيـامـبـر خدا(ص ): برترين جهاد سخن عادلانه اى است كه در برابر پيشوايى ستمگر گفته شود برترين جهاد گفتن سخن حق در نزد پيشواى ستمگر است .

ـ ابـو امامه : در هنگام رمى جمره اول مردى نزد رسول خدا(ص ) آمد و عرض كرد: اى رسول خدا! كدام جهاد برتر است ؟
حضرت پاسخش را نداد چون به جمره دوم سنگريزه انداخت آن مرد دوباره همين را پرسيد حضرت جوابش را نداد وقتى به جمره پايانى سنگريزه انداخت وپا در ركاب نهاد تا بـر مـركب سوار شود, فرمود: آن سؤال كننده كجاست ؟
مرد عرض كرد: من هستم اى رسول خدا حضرت فرمود: سخن حقى , كه نزد قدرتمندى ستمگر گفته شود.
ـ پـيـامـبر خدا(ص ): محبوبترين جهاد نزد خداى عزوجل , سخن حقى است كه به پيشواى ستمگر گفته شود.
ـ امـام عـلـى (ع ): امـر بـه مـعـروف و نـهـى از مـنـكـر نـه اجل را نزديك مى كنند و نه روزى را كم مى گردانند و برتر از همه اينها, سخن عادلانه و حقى است كه نزد پيشوايى ستمگر گفته شود .

ـ امر به معروف و نهى از منكر نه اجلى را نزديك مى گردانند و نه از روزى مى كاهند, بلكه ثواب را دو چـنـدان و مـزد را بزرگ مى سازند و برتر از امر به معروف و نهى از منكر سخن عادلانه و حقى است كه نزد پيشواى ستمگر گفته شود.
ـ هـر كـه خشنودى پروردگار توانا را برگزيده , بايد سخن حق را در برابر پيشواى ستمگر برزبان آورد.
ـ امام باقر(ع ): هر كه نزد پيشوايى ستمگر برود و او را به تقواى خدا فرمان دهد و موعظه اش كند و (از عذاب و خشم خدا) بترساندش , برايش [ همانند] اجر جن و انس و همانند اعمال آنهاباشد.
ـ پـيـامـبر خدا(ص ): سرور شهيدان , حمزة بن عبد المطلب است و نيز مردى كه در برابرپيشوايى ستمگر برخيزد و او را امر و نهى كند و آن پيشوا او را بكشد.

نهى از منكر تقدير را عوض نمى كند.

ـ پيامبر خدا(ص ): همانا امر به معروف و نهى از منكر, نه روزيى را دفع مى كند و نه اجلى رانزديك مى گرداند.
ـ امـام صـادق (ع ): امـر بـه مـعـروف و نـهـى از مـنـكـر, اجـلى را نزديك نمى سازند و روزيى را دورنمى گردانند.
ـ امام على (ع ): همانا امر به معروف و نهى از منكر دو خصلت از خصلتهاى خداوند سبحان هستند و اين دو نه مرگ را نزديك مى كنند و نه از روزى (انسان ) مى كاهند.
ـ بدانيد كه امر به معروف و نهى از منكر, اجل كسى را نزديك نكرده اند و روزى كسى رانبريده اند.

خطر رها كردن امر به معروف و نهى از منكر.

ـ عـايشه : پيامبر(ص ) نزد من آمد از چهره آن حضرت دانستم كه موضوعى پيش آمده است پيامبر وضـو ساخت و با هيچ كس سخنى نگفت من گوشم را به ديوار اتاق چسباندم تا ببينم حضرت چه مى گويد پيامبر(ص ) بر منبر رفت و حمد و ثناى خدا گفت و آن گاه فرمود: اى مردم ! خداوند به شـمـا مـى فرمايد: به خوبى فرمان دهيد و از زشتى باز داريد پيش از آن كه دعاكنيد و دعايتان را مستجاب نكنم و از من بخواهيد و به شما ندهم و از من يارى طلبيد و ياريتان نرسانم .

ـ امـام كاظم (ع ): بايد امر به معروف و نهى از منكر كنيد وگرنه نابكاران شما, زمام كارهايتان رابه دست مى گيرند و در اين صورت دعاهاى نيكانتان نيز مستجاب نخواهد شد.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ): هـرگـاه (مـردم ) امـر به معروف و نهى از منكر نكنند, و از نيكان خاندان مـن پـيـروى نـنمايند, خداوند بدان آنها را بر ايشان مسلط گرداند, و در اين هنگام نيكانشان دعا كنندو دعايشان مستجاب نشود.
ـ امام على (ع ) ـ سفارش آن حضرت به حسنين (ع ) پس از ضربت خوردن توسط ابن ملجم ـ : امر به معروف و نهى ازمنكر را رها مكنيد كه در اين صورت بدان شما زمام امورتان را به دست مى گيرند و آن گاه هر چه دعا كنيد, مستجاب نخواهد شد.
ـ پـيـامـبـر خدا(ص ): هر گاه امت من به دنيا بها دهد شكوه اسلام از آنان گرفته شود و هر گاه امربه معروف و نهى از منكر را واگذارد از بركت وحى محروم گردد.
ـ بـايد امر به معروف و نهى از منكر كنيد وگرنه , همان گونه كه من پوست اين چوبدستى خودرا كنده ام , خداوند پوست شما را مى كند ((6)) .

ـ هر گاه امت من امر به معروف و نهى از منكر را فرو گذارد, بايد با خداى جليل اعلان جنگ كند (يا خود را براى بلايى سخت از جانب خداوند جليل آماده گرداند).
ـ يا امر به معروف و نهى از منكر مى كنيد, يا عذاب خدا همه شما را فرا مى گيرد.
ـ هـر گـاه مـردم , سـتـمـگـر را بـبـيـنند و دستش را نگيرند زود باشد كه خداوند كيفر خود را شامل همگان كند.
ـ مردم تا زمانى كه به خوبى فرمان دهند و از زشتكارى باز دارند و در كارهاى نيك هميارى كنند, در خـير و خوبى خواهند بود اما هر گاه چنين نكنند, بركتها از آنان گرفته شود و عده اى برعده ديگر سلطه پيدا كنند و نه در زمين ياورى داشته باشند و نه در آسمان .

ـ نخستين عيب و نقصى كه بر بنى اسرائيل وارد شد اين بود كه هر گاه مردى با مردى (خلافكار) رو به رو مى شد, به او مى گفت : اى مرد! از خدا بترس و گناه نكن كه اين كارها بر توروا نيست اما فـرداى آن روز وى را بـا هـمـان وضع (خلافكارى و گناه ) مشاهده مى كرد ولى ,براى اين كه هم كاسه و هم پياله و همنشين او باشد او را از گناه منع نمى كرد چون اين رفتار را درپيش گرفتند خـداونـد دلهاى آنها را به جان يكديگر انداخت و آن گاه فرمود: ((كسانى از بنى اسرائيل كه كافر گشتند, لعنت شدند )) رسول خدا(ص ) سپس فرمود: آرى به خدا سوگند كه بايدبه خوبى فرمان دهـيـد و از زشـتكارى نهى كنيد و دست ستمگر را بگيريد و او را با زور هم كه شده , به سمت حق بكشانيد.
ـ چـون مـلا يان يهود و ديرنشينان نصارا كار امر به معروف و نهى از منكر را رها كردند,خداوند به زبان پيامبرانشان آنها را لعنت كرد و پس آن گاه بلا همگان را فرا گرفت .

ـ به خدا سوگند كه يا به خوبى فرمان مى دهيد و از زشتى باز مى داريد و جلو ستمگر رامى گيريد و او را با زور هم كه شده به راه حق مى كشانيد و يا خداوند دلهاى شما را به جان يكديگر مى اندازد و آن گـاه , هـمچنان كه ملا يان و راهبان يهود و نصارا را از رحمت خويش دور كرد, شما را نيز از رحمتش دور مى سازد.
ـ بـايـد بـه خـوبـى فـرمـان دهـيـد و از زشـتكارى باز داريد وگرنه خداوند عجم را به سر وقت شمامى فرستد كه گردن شما رامى زنند و مردمانى بى رحم و سرسختند و نمى گريزند.
ـ امام صادق (ع ) در نامه اى به شيعيان نوشت : بايد افراد پخته و خردمند شما براى نادانان و رياست طلبان دل بسوزانند (و نصيحت و ارشادشان كنند) وگرنه لعن و نفرين من به همه شما مى رسد.
ـ پـيامبر خدا(ص ): كلمه لا اله الا اللّه پيوسته براى گوينده آن سودمند است و عذاب و خشم الهى را از آنها دور مى سازد به شرط اين كه حق آن را سبك نشمارند عرض كردند: اى رسول خدا! سبك شـمردن حق آن چيست ؟
فرمود: عمل به معاصى خدا آشكار شود و كسى اعتراض نكند و در صدد تغييرش برنيايد.

رهايى از آن كسى است كه فرمان برد و فرمان دهد.

قرآن .

((و آن گاه كه گروهى از ايشان گفتند: چرا قومى را پند مى دهيد كه خدا هلاكشان خواهد كرد و به عذابى سخت مبتلايشان خواهد ساخت ؟
گفتند: تا ما را نزد پروردگارتان عذرى باشد و شايد كـه پـرهـيـزگـار شـوند چون اندرزى را كه به آنها داده شده بود از ياد بردند, آنان را كه از بدى نـهـى مـى كـردنـد نـجـات داديـم و سـتـمـگـران رابـه كـيـفـرگـنـاهـى كـه مـى كـردنـد بـه عذابى سخت فروگرفتيم )).
ـ امـام صادق (ع ), درباره آيه ((چون اندرزى را كه به آنها داده شده بود از ياد بردند )), فرمود: آنها سـه گـروه بـودنـد: گروهى كه هم خود فرمان (خدا را درباره خوددارى از صيد ماهى ) اطاعت كـردند و هم (به ديگران ) فرمان دادند, اينها نجات يافتند, گروهى كه فرمان بردند (و به امر الهى عمل كردند) اما (ديگران را به خوددارى از صيد) فرمان ندادند, اينها به شكل مورچه مسخ شدند, و گروهى كه نه خود فرمان بردند و نه (ديگران را) فرمان دادند, اينها هلاك گشتند.

خطر بى پرده گناه كردن .

ـ پـيـامبر خدا(ص ) ـ به روايت امام صادق ازپدربزرگوارش (ع ) ـ : گناه را اگر بنده پنهانى انجام دهـد, جـز بـه گـنـهكار زيان نمى زند, ولى اگرآشكارا انجامش دهد و كسى به او اعتراض نكند, زيانش به همگان مى رسد.
امام صادق (ع ) فرمود: علتش اين است كه او با گناه آشكار خود, دين خدا را خوارمى كندودشمنان خدا از او سرمشق مى گيرند.
ـ امـام على (ع ): اى مردم ! همانا خداى تعالى عموم مردم را به گناه عده اى خاص عذاب نمى كند, هـر گـاه آن عده در نهان زشتكارى كنند و عموم از آن آگاه نباشند اما اگر عده اى خاص آشكارا گـنـاه كنند و عموم مردم اعتراض ننمايند, در اين صورت هر دو دسته سزاوار كيفرخداى متعال هستند.
ـ امـام صـادق (ع ): هر گاه مردمى در برابر زشتكاريهايى كه در ميانشان صورت مى گيرد دم فرو بندند و آن را تغيير ندهند, زود باشد كه خداى عزوجل كيفر خود را شامل همگان سازد.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ): تا زمانى كه عموم مردم در صدد تغيير خلافكاريهاى عده اى خاص برآيند, خـداوند عموم را به گناه عده اى خاص عذاب نمى كند اما اگر عموم درصدد اصلاح آنهابرنيايند, خداوند همگان را عذاب مى كند.

هر كس به كردار عده اى راضى باشد.

قرآن .

((گفت : من با كار شما دشمنم )).
ـ امام على (ع ): هر كه به كردار عده اى راضى باشد, مانند كسى است كه همراه آنان , آن كار راانجام داده بـاشد و هر كس به كردار باطلى دست زند او را دو گناه باشد: گناه به جا آوردن آن وگناه راضى بودن به آن .

ـ اى مردم ! راضى بودن و ناراضى بودن به كارى مردم را در آن كار شريك مى گرداند ناقه ثمود را تنها يك مرد پى كرد اما خداوند همه قوم ثمود را عذاب داد, زيرا همه به كار آن مردراضى بودند.
ـ ملاك , راضى بودن و ناراضى بودن است ناقه (ثمود) را فقط يك مرد پى كرد اما چون بقيه به كار او راضـى بودند عذاب به همه رسيد پس , هر گاه پيشوايى دادگر روى كار آيد, هر كه به حكومت او رضايت دهد و در راه عدالت كمكش كند همو دوست و ولى اوست , و هر گاه پيشوايى ستمگر بر سـر كـار آيد, هر كه به حكومتش رضايت دهد و در ستمگريهايش به اوكمك رساند, همو دوست و ولى او باشد.
ـ راضى بودن و ناراضى بودن به كارى , مردم را در آن كار شريك مى گرداند پس , هر گاه كسى به كارى راضى باشد, شريك آن كار باشد و هر گاه كسى به آن راضى نباشد, از حيطه آن بيرون است .