ميزان الحكمه جلد ۶

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۱۰ -


ـ هركه صبح و شام كند در حالى كه سه چيز داشته باشد نعمت دنيا بر او تمام است : هركه صبح و شـام كـنـد و تـنى سالم و خاطرى آسوده و خوراك يك روز خود را داشته باشد چنانچه چهارمين نعمت را نيز دارا باشدنعمت دنيا و آخرت را بتمامى دارد آن چهارمين نعمت , ايمان است .

ـ هـركـه صـبـح خـود را بـيـاغازد در حالى كه انديشه اى جز خدا درسر داشته باشد , از زيانكاران تجاوزگرباشد.
ـ هـر فردى از افراد امت من كه صبح كند و انديشه اى جز خدا داشته باشد , از خدا نيست و هركه به كارها (و گرفتاريهاى ) مؤمنان اهتمام نورزد از مؤمنان نيست .

ـ امـام صـادق (ع ) : هـركـه صبح خود را با هم و غمى جز آزاد كردن خود(از آتش دوزخ ) بياغازد , امـربـزرگ (آخـرت ) را ناچيز شمرده و به خاطر بهره اندك (دنيا) از پروردگارش رويگردان شده باشد.

ويژگى مؤمن در شروع صبح .

ـ امـام عـلـى (ع ) در وصـف پـرهـيـزگاران , مى فرمايد : صبح را آغاز مى كند در حالى كه كارش يـادخـداسـت , و شـب را مـى آغازد در حالى كه هم و غمش شكر خداست شب را با ترس از خواب غفلت به سر مى برد و روز هنگام از فضل و رحمت خدا كه به او رسيده شادمان است .

ـ نـيـز در تـوصيف پرهيزگاران , مى فرمايد: شب را مى آغازد در حالى كه هم او شكرگزارى حق است وروز را آغاز مى كند در حالى كه هم و غمش ياد خداست شب را با ترس مى گذراند و روز را بـا شـادمـانـى ,ترس از غفلت خويش كه از آن برحذر داشته شده است و شادمانى به سبب فضل و رحمت خدا كه شامل حال او شده است .

ـ مـؤمـن صـبح خود را نمى آغازد , مگرآن كه ترسان است هرچند نيكوكار باشد و شب خود را آغاز نمى كند مگر اين كه بيمناك است گرچه كارهاى نيك كرده باشد , زيرا او ميان دو امر قرار دارد : زمـانـى كـه گـذشته است و نمى داند خدا با او چه مى كند و اجلى كه نزديك است و نمى داند چه مسائل مهلكى (از گناهان ) دامن او را خواهد گرفت .

ـ پـيامبر خدا(ص ) : اى اباذر! چون صبح كردى به خود وعده (زنده ماندن تا) شب مده وچون شب را آغازيدى به خود وعده صبح مده و پيش ازآن كه بيمار شوى از سلامتى خود استفاده كن و پيش از آن كـه بميرى از زندگى خود بهره گير , زيرانمى دانى كه فردا چه نام خواهى گرفت (زنده يا مرده , سالم يا بيمار).
ـ امـام عـلى (ع ) : بدانيد ـ اى بندگان خدا! ـ كه مؤمن شب را به روز و روز را به شب نمى رساند , مگر آن كه به نفس خود بدگمان است از اين رو , پيوسته برآن خرده مى گيرد و عمل بيشتر از او مى طلبد.

دعاى صبحگاه .

ـ امـام صـادق (ع ) : هـر صـبـحـگـاه و هـر شامگاه اين دعا را سه بار بخوان : بار خدايا! مرا در زره محكم خود كه هر كس را خواهى در آن جاى مى دهى , قرار ده زيرا پدرم مى فرمود : اين از دعاهاى اندوخته شده (در خزانه دعاهاى مؤمنان ) است .

ـ از دعاهايى كه امام على (ع ) بسيارمى خواند اين بود : ستايش خدايى را كه شبم را به صبح رسانده در حـالى كه نه مرده ام و نه بيمارم و نه رگهايم دچار آفت و بدى است و نه گرفتار كيفر بدترين اعمال خويشم , و نه بى فرزندم و نه از دين برگشته و نه منكر پروردگارم و نه گريزان از ايمان و نه عقلم آشفته است .

ـ امـام عـلى (ع ) در سفارش به كميل بن زياد , مى فرمايد : اى كميل بن زياد! هر روز نام خدا را ببر ولاحـول ولا قـوة الا باللّه بگو و به خدا توكل كن و ما را ياد كن و نام ما ببر و بر ما درود فرست و به پـروردگارمان اللّه پناه ببر و بدين سان خود و هر آنچه راكه تحت اختيار و سرپرستى توست از شر آن روز در امان دار.

صبر.

فضيلت صبر.

قرآن .

((بـسـا پـيـامبرانى كه خداپرستان بسيارى در كنارش جنگيدند و از آنچه در راه خدا بدانها رسيد سست نشدند و ناتوان نگشتند و تسليم (دشمن ) نشدند و خدا صابران را دوست دارد)).
((از خـدا و رسـول او فرمان بريد و باهم كشمكش مكنيد كه سست مى شويد و شكوه واقتدارتان از بين مى رود و صبر كنيد كه خداوند با صابران است )).
ـ امام على (ع ) : صبر , نيكوترين خصلت ايمان و ارجمندترين خوى انسان است .

ـ پـيـامبر خدا(ص ) : از چيزهايى كه كمتربه شما داده شده يقين و صبر است به هركس از اين دو بـهره اش داده شود , ديگر برايش اهميتى نداشته باشد كه عبادت شب و روزه (مستحبى ) روز را از دسـت دهـد اگـر بـر وضعيتى كه داريد صبر ورزيد خوشتر دارم از اين كه فردى از شما با اعمال همگى شمانزد من آيد.
ـ مسيح (ع ) : شما به آنچه دوست داريد نخواهيد رسيد , مگر با صبر در برابر آنچه ناخوش مى داريد .

ـ امام صادق (ع ) : نسزد كسى كه شكيبا نيست كامل شمرده شود.
ـ پيامبر خدا(ص ) : در صبر بر ناملايمات ,خير بسيارى نهفته است .

ـ از رسول خدا(ص ) سؤال شد : ايمان چيست ؟
فرمود : صبر.
ـپـيـامبر خدا(ص ) : صبر بهترين مركب است خداوند به هيچ بنده اى روزيى بهتر و فراختر از صبر نداده است .

ـ امام على (ع ) : صبر شجاعت است .

ـ شجاعت , ساعتى صبر است .

ـ صبر , بهترين ياور در برابر روزگاراست .

ـ صبر , سپر نادارى است .

ـ پيامبر خدا(ص ) : صبر , پوشاننده اندوههاو ياور در برابر مشكلات است .

ـ امام على (ع ) : صبر , مركبى است كه به سر در نمى آيد.
ـ صبر , زيور گرفتارى است .

ـ صبر در برابر رنج سرانجامش دست يافتن به فرصت (و نوبت ظفر) است .

ـ صبر در برابر درد اندوهها , موجب دست يافتن به فرصتها مى شود.
ـ صبر, بينى دشمنان را به خاك مى مالد.
ـ صبر, ساز و برگ تهيدستى است .

ـ صبر, ياور بر هر كارى است .

ـ صبر, از شدت مصيبت بزرگ مى كاهد.
ـ صبر, بهترين عامل دفع بلا و گرفتارى است .

ـ صب , بهترين وسيله دفع ضرر است .

ـ صبر, مصيبت را آسان مى كند.
ـ صبر, بهترين ساز و برگ است .

ـ صبر , در برابر گرفتارى بهتر است تا تن آسايى در رفاه .

ـ پيامبر خدا(ص ) : صبر نصف ايمان است .

ـ امـام صـادق (ع ) : چـيـزى چـون شـكـر بـر امـور خـوشـايند نيفزايد و چيزى چون صبر از امور ناخوشايندنكاهد.
ـ امام على (ع ) : مصيبت از دست دادن صبر بزرگترين مصيبت است .

ـ با صبر , محنت كاهش مى يابد.
ـ با صبر مى توان با سختيهاى روزگارمبارزه كرد , بيتابى كردن يكى از انواع محروميتهاست .

ـ خرد دوست آدمى است و بردبارى دستيار او و مدارا پدرش و صبر از بهترين سپاهيانش .

ـ امام صادق (ع ) : مؤمن بر صبر در برابر سختيها سرشته شده است .

ـ امام باقر يا امام صادق (ع ) : كسى كه صبر را براى مصيبتهاى روزگار آماده نكند , ناتوان گردد.
ـ امام على (ع ) : باقدرت صبر و يقين نيكو, اندوهها را از خود دور كن .

ـ هركه صبر را فرمانرواى خود قرار دهد ,به هيچ مشكلى اعتنا نكند.
ـ پـيـامبر خدا(ص ) , در سفارش به ابوذر , فرمود : اگر مى توانى كه با خرسندى و يقين براى خدا كاركنى بكن و اگر نتوانستى بدان كه در صبر بر آنچه ناخوش دارى , خير فراوانى نهفته است .

ـ امـام عـلى (ع ) : در برابر دنيايى كه گرفتارى آن , مانند خوابهاى پريشان شب مى گذرد شكيبا باش .

ـ امـام جـواد(ع ) : صبر در برابر مصيبت , مصيبتى است براى كسى كه از گرفتارى مصيبت ديده شادمى شود.
ـ امـام صـادق (ع ) : خداى عزوجل به مردمى نعمت داد و آنها سپاسگزارى نكردند و بدين سبب آن نعمت بر آنان وبال شد و مردمى را به مصائب مبتلا كرد و آنها صبر كردند و در نتيجه , آن مصيبتها به نعمت تبديل شد.

صبر و رسيدن به مقامات بلند.

قرآن .

((و به پاس آن كه صبر كردند , وعده نيكوى پروردگارت به فرزندان اسرائيل تحقق يافت )).
((و چـون صـبـر كردند و به آيات ما يقين داشتند ,از آنها پيشوايانى نهاديم كه به فرمان ما هدايت مى كردند)).
((و فـرا نـمى گيرند آن را مگر كسانى كه صبر كرده اند و فرا نمى گيرد آن را مگر دارنده نصيبى بزرگ )).
ـ امام على (ع ) : با صبر است , كه به خواسته ها رسيده مى شود.
ـ با صبر به مقامات بلند مى توان رسيد.
ـ هركه براى (وصال به ) خدا صبر كند به او مى رسد.
ـ در خـطبه شقشقيه , مى فرمايد : و با خود انديشيدم كه آيا با دست تنها حمله كنم يا آن كه بر شر ايـن تـيـرگى شكيبا باشم ديدم كه صبر در اين جا خردمندانه تر است پس صبر كردم در حالى كه گـويـا درچـشـمانم خاشاك و در گلويم استخوانى است در اين مدت دراز و در اين شدت غم و محنت صبر كردم .

ـ در شـكـايـت از قـريش , مى فرمايد : (و قريش به من گفتند) بدان كه گاه حق را مى گيرى و گاهى هم ازآن محروم مى شوى پس يا غمگنانه شيكبا باش و يا از اندوه بمير من هم چشم خاشاك رفـتـه را بـر هم نهادم و آب دهانم را همچون كسى كه استخوان در گلويش گير كرده باشد فرو بردم و با فرو خوردن خشم صبر كردم , صبرى كه از حنظل تلختر و براى دل از تيزى شمشير بران دردآورتر بود.
ـ در زمـانـى كه اصحاب جمل به سوى بصره حركت كردند , فرمود : اينان به خاطر ناخشنودى از خلافت من گرد هم آمده اند اما من تا زمانى كه براى اجتماع شما خطرى حس نكنم , از خود صبر نشان مى دهم .

صبر و ايمان .

ـ امام على (ع ) : صبر در كارها به منزله سر در بدن است همچنان كه اگر سر از بدن جدا شود بدن فاسد مى شود , صبر نيز هرگاه از كارها جدا شود, كارها تباه مى گردد.
ـ امام صادق (ع ) : صبر , سر ايمان است .

ـ صـبر براى ايمان به منزله سر براى بدن است همچنان كه اگر سر برود بدن هم از بين مى رود , اگرصبر از كف برود , ايمان نيز از كف مى رود.
ـ امام على (ع ) : اى مردم ! بر شما باد به صبر, زيرا هر كه صبر نداشته باشد , دين ندارد.

صبر و پيروزى .

قرآن .

((اى پـيامبر! مؤمنان را به جهاد برانگيز , اگراز شما بيست تن , شكيبا باشند بر دويست تن چيره آيند و اگر از شما يكصد تن شكيبا باشند بر هزار تن از كافران غالب شوند, زيرا آنان مردمى هستند كه نمى فهمند)).
((بسا گروهى اندك كه , به خواست خدا , بر گروهى بسيار غلبه يافتند و خدا با صابران است )).
((اگـر بـه شـما خوشى رسد آنان را ناراحت كندو اگر به شما گزندى رسد از آن شادمان شوند اگـر صـبـر كـنـيـد و پـرهـيـزگـارى نماييد نيرنگشان هيچ آسيبى به شما نرساند خدا به آنچه مى كننداحاطه دارد)).
((آرى , اگـر صـبـور بـاشـيـد و پـرهـيزگارى كنيدو با همين جوش (و خروش ) بر شما بتازند , پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته نشاندارمدد مى كند)).
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : همانا پيروزى با صبر همراه است و گشايش با گرفتارى راستى كه با هر دشوارى آسانى است .

ـ امام على (ع ) : هركه بر مركب صبر نشيند,به خط پايان پيروزى رسد.

صبر و ظفر.

ـ امام على (ع ) : آدم شكيبا, سرانجام كامياب مى شود , هرچند بعد از زمانى دراز باشد.
ـ امام صادق (ع ) : صبر پيامد نيك دارد پس صبر كنيد تا ظفر يابيد.
ـ امام على (ع ) : صبر , ضامن ظفر است .

ـ صبر كن , تا ظفر يابى .

ـ صبر در برابر درد و رنج غصه ها , موجب دست يافتن به فرصتهاست .

ـ شيرينى ظفر, تلخى صبر را از بين مى برد.
ـ پيامبر خدا(ص ) : با صبر , انتظار گشايش مى رود و كسى كه پيوسته درى را بكوبد (عاقبت ) آن دربه رويش باز مى شود.
ـ امام على (ع ) : صبر كليد رسيدن است و كاميابى عاقبت كسى است كه صبر كند.

ثواب آدم صابر.

قرآن .

((قطعا شما را به چيزى از ترس و گرسنگى و كاهش اموال و نفوس و محصولات امتحان خواهيم كرد و صابران رانويد ده همانان كه چون مصيبتى به آنها رسد , گويند : ما از آن خداييم و به سوى او باز مى گرديم درودها و رحمتى ازپروردگارشان بر آنها باد و همانان رهيافتگانند)).
ـ پـيـامـبـر خدا(ص ) : خداوند جل جلاله فرمود : من دنيا را براى معاوضه به بندگان خود داده ام هـركه چيزى از آن به من قرض ندهد و من به زور از او بستانم (و او صبر كند) سه نعمت به او عطا كـنم كه اگر يكى از آنها را به فرشتگانم دهم خرسندشوند : درود و هدايت و رحمت (من ) خداى عزوجل مى فرمايد : ((همانان كه چون مصيبتى به آنها رسد )).
ـ امـام صـادق (ع ) : مـصيبتى را كه نعمت صبر در برابر آن به تو داده شده و به سبب آن مستوجب ثـواب الـهى هستى , هرگز مصيبت به شمارمياور , بلكه مصيبت آن است كه مصيبت ديده بر اثر ناصبر از اجر و ثواب آن محروم شود.
ـ هريك از شيعيان ما كه گرفتار شودو صبر ورزد , اجر هزار شهيد دارد.
ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : ازمؤمن و بيتابى اودر برابر بيماريها تعجب مى كنم اگر بداند كه بيمارى او برايش چه ثوابى دارد , هر آينه دوست داشت كه پيوسته بيمار باشد تا پروردگارش را ملاقات كند.
ـ امـام بـاقر(ع ) : اگر مؤمن بداند كه درمصيبتها چه اجرى براى او نهفته است آرزو مى كرد كه با قيچى ريز ريز شود.
ـ امام صادق (ع ) : هر مردى كه به دردى گرفتار شود و صبر كند و آن را در راه خدا به شمار آورد ,خداوند اجر هزار شهيد را برايش رقم زند.

همسر داود در بهشت .

ـ امام صادق (ع ) : خداى تعالى به داودوحى فرمود : خلاده دختر اوس را نويد بهشت ده و به او خبر ده كـه هـمـسـر تـو در بهشت خواهد بود داودبه طرف خلاده رهسپار شد و در خانه اش را كوبيد خلاده بيرون آمد و عرض كرد : آيا چيزى درباره من نازل شده است ؟
داود فرمود : آرى عرض كرد : چـه چـيـز؟
داود فـرمود : خداى تعالى به من وحى فرمود وخبرم داد كه تو همسر من در بهشت خـواهـى بود و فرمود تو را به بهشت مژده دهم خلاده گفت : شايدتشابه اسمى ميان من و كسى ديـگـر رخ داده اسـت ؟
داود فـرمـود : آن خـلاده خود تو هستى ! عرض كرد:اى پيامبرخدا! حرفت راباورمى كنم , اما به خدا قسم در خود چنين سزامندى نمى بينم .

داود فـرمـود : از بـاطـن و درونـت بـه مـن خـبر ده كه در آن چه مى گذرد خلاده عرض كرد : مى گويم هرگز به هيچ دردى از هر نوع مبتلا نشدم و هيچ گزند و نياز و گرسنگيى از هر نوع به من نرسيد مگر آن كه در برابرش صبر كردم و از خداوند نخواستم آن را از من بر طرف سازد , تا آن كـه او خود آن را از من دور كندو عافيت و گشايش دهد و به جاى آن چيزى از خدا نخواستم و او را بر آن شكر و سپاس گفتم داود(ع )فرمود : بدين سبب است كه به اين مقام رسيده اى .

امـام صـادق (ع ) سـپـس فرمود : اين همان دين خداست كه براى بندگان صالح خود برگزيده و پسنديده است .

صبر اندك .

ـ امـام صـادق (ع ) : هركه صبر كند اندكى صبر كرده و هركه بيتابى كند اندكى بيتابى كرده است (زيرا عمر كوتاه است و گرفتاريها و مصائب زودگذر).
ـ امـام كـاظـم (ع ) , در سفارش به هشام بن حكم , فرمود : اى هشام ! بر طاعت خدا صبر كن و در تـرك مـعاصى او شكيبا باش , زيرا دنيا لحظه اى بيش نيست آنچه از آن گذشته جاى شادى و غم نـدارد و از آنچه نيامده نيز خبر ندارى پس لحظه اى را كه در آن به سر مى برى , صبور باش چنان كه گويى خوشبخت و نكوحالى .

ـ امام على (ع ) : هركه يك ساعت صبركند , ساعتها ستوده شود.
ـ امـام صـادق (ع ) : بـسا لحظه اى صبر كه شادى درازى را در پى آورد و بسا لذتى آنى كه اندوهى طولانى بر جاى گذارد.
ـ امـام عـلـى (ع ) در وصـف پـرهـيـزگاران , مى فرمايد : چند صباحى صبر كردند و در پى آن به آسايشى طولانى دست يافتند.

معناى صبر.

ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : اى جبرئيل ! معناى صبر چيست ؟
جبرئيل گفت : اين كه در سختى صبر كـنـى هـمـچنان كه در (روزگار) آسايش صبر مى كنى , در تهيدستى صبر كنى همچنان كه در (هنگام ) توانگرى صبر مى كنى و در بيمارى و گرفتارى صبر كنى همچنان كه در زمان سلامت و عافيت صبر مى كنى , (آدم صبور) از بلايى كه به او مى رسد نزد مخلوق زبان به شكوه نمى گشايد.
ـ امام على (ع ) : صبر آن است كه مرد گرفتارى و مصيبتى را كه به او مى رسد تحمل كند , و خشم خودرا فرو خورد.
ـ پيامبر خدا(ص ) , در بيان معناى شكيبايان مى فرمايد : شكيبايان كسانى هستند كه بر طاعت خدا وترك معصيت او صبر مى كنند , كسانى كه مال حلال و پاكيزه به دست مى آورند و به اعتدال خرج مى كنند واضافه آن را در راه خدا مى بخشندو بدين سبب رستگار و كامياب مى شوند.
ـ از امـام صـادق (ع ) دربـاره صابران و متصبران سؤال شد , فرمود : صابران كسانى هستند كه در انجام واجبات صبر مى كنند و متصبران كسانى هستند كه در اجتناب از محرمات صبر مى ورزند.
ـ پيامبر خدا(ص ) : صبر , خرسندى است .

ـ امـام صـادق (ع ) , دربـاره آيـه ((و شـكـيـبـا باشيد و پايدارى ورزيد)) , فرمود : در انجام فرايض شكيباباشيد و در برابر مصائب , پايدارى ورزيد.
ـ درباره همين آيه نيز , مى فرمايد : دربرابر مصائب شكيبا باشيد.
ـ دربـاره آيـه ((واز صـبـر مدد گيريد )), مى فرمايد : مراد از صبر روزه است هرگاه بلا وسختى دامـنـگـيرمردى شد , روزه بگيرد , زيرا خداى عزوجل مى فرمايد : و از صبر مدد بگيريد, يعنى از روزه .

اقسام صبر.

ـ امام على (ع ) : صبر بر دوگونه است :صبر در برابر مصيبت كه نيكو و زيباست و نيكوتر از آن صبر در خوددارى از چيزهايى است كه خداى عزوجل بر تو حرام كرده است .

ـ صـبـر دو نـوع اسـت : صـبـر در بـرابـر آنـچـه ناخوشايند توست و صبر و خويشتندارى از آنچه دوست دارى (مانند لذتهاى ناروا).
ـ پيامبر خدا(ص ) : صبر سه نوع است :صبر در هنگام مصيبت و صبر بر طاعت و صبر بر ترك گناه .

ـ امام على (ع ) : صبر يا صبر بر مصيبت است يا برانجام طاعت و يا بر ترك معصيت كه نوع سوم آن از دوگونه نخست برتر است .

ـ صبر و خويشتندارى از شهوت عفت است و از خشم شجاعت و از معصيت پارسايى .

ـ هـركـه خـداوند به او ثروتى دهد , بايدبه خويشاوندان خود رسيدگى كند و در راه اداى حقوق (مالى خود) و مصائب و گرفتاريها , خود را به صبر وا دارد.
ـ برترين صبر , صبر بر تلخى مصيبت است .

ـ برترين صبر , صبر و خويشتندارى از انجام چيزى است كه خوشايند است .

صبر نيكو.

قرآن .

((صبر كن , صبرى نيكو)).
((و پيراهن او را آغشته به خونى دروغين بياوردند گفت : بلكه نفسهايتان كارى (بد) را به نظرتان نيكو نمود اينك صبرى نيكو (پيش گيرم ) و در برابر آنچه مى گوييد خدا يارى ده است )).
ـ امـام بـاقـر(ع ) در پاسخ به سؤال از صبر نيكو , فرمود : آن صبرى است كه در آن نزد مردم گله وشكايت نمى شود.
ـ امـام صـادق (ع ) دربـاره آيـه ((پـس صـبرى نيكو (پيش گيرم ))) , فرمود : صبرى كه همراه با شكوه نباشد.

نشانه صابر.

قرآن .

((و شـما را به چيزى از ترس و گرسنگى و كاهش اموال و نفوس و محصولات بيازماييم و صابران را نـويـد ده كـسـانـى كـه چـون مـصـيـبتى به ايشان رسد گويند : ما از خداييم و به سوى او باز مى گرديم )).
ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : نشانه صابر سه چيز است : اول آن كه تنبلى نمى وزرد ,دوم آن كه افسرده و دلـتـنگ نمى شود وسوم آن كه از پروردگار خود شكوه نمى كند , زيرا اگر تنبل باشد حق را فرو مـى گـذاردو اگـر افـسرده و دلتنگ باشد شكر نمى گذارد و اگر از پروردگارش شكايت كند معصيت او كرده باشد.

صبر شيعيان اهل بيت .

ـ امام صادق (ع ) به يكى از اصحاب خود, فرمود : ما صابريم اما شيعيان ما از ما صابرترند عرض كردم : فـدايـت شـوم , چـگـونـه مـى شود كه شيعيانتان از شما صابرتر باشند؟
فرمود : چون ما بر آنچه مى دانيم صبر مى كنيم و شيعيان ما بر آنچه نمى دانند صبر مى كنند.
ـ مـا صـابـريـم اما شيعيان ما از ما صابرترند , زيرا ما بر چيزى صبر مى كنيم كه مى دانيم و آنها بر چيزى صبر مى كنند كه نمى دانند.

پيامدهاى بيتابى كردن (1).

ـ امام كاظم (ع ) , به سماعة بن مهران , فرمود : چه چيز مانع حج رفتن تو شده است ؟
او مى گويد :عـرض كـردم : قـربـانـت گـردم , بـدهى زيادى پيدا كرده ام و مالم نيز از دست رفته است , اما بـدهـكـاريى كه به گردنم هست سخت تر از تلف شدن مالم مى باشد و اگر يك از دوستانمان مرا بـيرون نمى آورد قادر به بيرون آمدن نبودم حضرت به من فرمود : اگر صبر كنى نكوحال خواهى شد و اگر صبر نكنى خداوندمقدرات خود را جارى مى كند چه تو راضى باشى و چه ناراضى .

ـ امـام عـلـى (ع ) : اگـر صـبر كنى مقدرات الهى بر تو جارى مى شود و ماجور خواهى بود و اگر بيتابى كنى بازهم مقدرات خداوند بر تو جارى مى شود و گناهكار خواهى بود.
ـ امـام بـاقـر(ع ) : كـسى كه در هنگام مصيبت صبر كند و استرجاع گويد و خدا را حمد و سپاس گويد ,بيگمان به آنچه خدا كرده رضايت داده است و اجرش با خداست و هركه چنين نكند بازهم قضاى الهى بر او جارى شود در حالى كه نكوهيده باشد و خداوند اجرش را از بين ببرد.
ـ امام على (ع ) : هركه چون آزادگان صبركند (زهى سعادت ) وگرنه مانند جاهلان ناآزموده كار, مصيبت را فراموش خواهد كرد.
ـ اگـر هـمچون آزادگان صبر كنى (زهى شرف ) و گرنه چونان جاهلان ناپخته كار , مصيبت را فراموش خواهى كرد.
ـ اگر همچون بزرگواران صبر كنى (چه بهتر) وگرنه همچون ستوران (رنج را) فراموش خواهى كرد.
ـ هركه بر رنج كسب و كار صبر نكند ,بايد رنج بى چيزى را تحمل كند.

پيامدهاى بيتابى كردن (2).

ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) بـه يكى از اصحاب خود در مرگ فرزندش , چنين تسليت نوشت : اما بعد , خـداى بـزرگ اجر تو را زياد گرداند و صبر عطايت فرمايد مبادا بيتابى تو اجرت را از بين ببرد , و فـردا (ى قـيـامت ) براى از دست دادن ثواب مصيبتت پشيمان شوى اگر ثواب آن را مى ديدى در مـى يـافـتـى كـه آن مـصـيبت در برابرش ناچيز است بدان كه بيتابى كردن آنچه را از دست رفته بـرنـمـى گرداند و هيچ اندوهى قضاى الهى را دفع نمى كند پس آنچه به جاى فرزندت به تو داده مى شود , سزاست كه اندوه تو را ببردوالسلام .

ـ امـام عـلى (ع ) در دلدارى به اشعث بن قيس در مرگ فرزندش , فرمود : اى اشعث ! اگر براى از دسـت دادن فـرزندت اندوهگين باشى , البته حق پدرى را به جا آورده اى و اگر صبر كنى خداهر مـصـيـبـتى را عوض مى دهد اى اشعث ! اگر صبر كنى قضا و قدر الهى بر تو جارى گشته و اجر بـرده اى واگـر بيتابى ورزى باز هم قضا و قدر بر تو جارى شده و تو گناهكارى اى اشعث ! آمدن فـرزنـدت كه مايه آزمايش و گرفتارى است تو را شاد كرد و رفتنش كه مايه ثواب و رحمت (براى توست ) اندوهگينت ساخت .

پيامدهاى بيتابى كردن (3).

ـ امام صادق (ع ) : از خدا بترسيد و صابر باشيد , زيرا هركه صبر نكند , بيتابى كردن او را به هلاكت افكند و به هلاكت افتادن او بر اثر بيتابى به اين معناست كه اگر بيتابى كند اجر نمى بيند.
ـ امام على (ع ) : هركه را صبر نرهاند , بيتابى هلاكش گرداند.
ـ امام صادق (ع ) : كم صبرى , رسوايى به بار مى آورد.

صبر در هنگام محنتها و چاره انديشى درباره آنه.

ـ امـام على (ع ) : همانا گرفتاريها را نهايتى است كه لاجرم در آن جا پايان مى پذيرند پس , هرگاه يـكـى از شـمـا گـرفـتـار مصيبتى شد بايد در برابر آن تسليم و صبور باشد تا بگذرد , چه هرگاه گرفتاريها روى آورند چاره انديشى آنها را ناخوشايندترمى گرداند.
ـ خـطـاب بـه قيس بن سعد كه از مصرخدمت آن حضرت آمده بود , فرمود : اى قيس ! محنتها را نـهـايتى است كه ناگزير در آن جا پايان مى يابند پس , بر خردمند لازم است كه تا رفتن آنها چشم بـرهـم نـهـد , زيـرا در هنگام روى آوردن محنتها, با چاره انديشى به مقابله آنها رفتن بر شدتشان مى افزايد.

آنچه صبر مى آورد.

ـ امام على (ع ) : صبر تحقق نمى يابد ,مگر آن كه رنج ضد عادت را تحمل كنى .

ـ هركه گرفتاريهاى زمانه پياپى بر او رسد (اين گرفتاريها) فضيلت صبر را به وى ارزانى دارد.
ـ ريشه صبر , داشتن يقين راستين به خداست .

ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : هـركه خود را به صبر وا دارد , خداوند او را صبور گرداند و هركه طالب عفت باشد خداوند او را عفيف كند و هركه بى نيازى جويد خداوند بى نيازش سازد و به هيچ بنده اى عطايى بهتر و گسترده تر از صبر داده نشده است .

واداشتن خود به صبر.

ـ امـام عـلى (ع ) : خويشتن را در برابر آنچه ناخوشايند است به صبر وادار و نيكو خويى است تحمل صبر در راه حق .

ـ در برابر امور ناخوشايند خود را به صبر وادار , زيرا كه نيكو خويى است صبر.
ـ واداشتن خود به صبر در برابر امور ناخوشايند , دل را استوار مى كند.
ـ بهترين صبر , واداشتن خود به صبر است .

شعبه هاى صبر.

ـ پـيامبر خدا(ص ) : صبر چهار شعبه دارد :شوق و ترس و زهد و انتظار , هركه شوق بهشت داشته باشد , از شهوات دست كشد و هركه از آتش بترسد , از حرامها خويشتن را نگه دارد و هركه به دنيا بـى اعـتـنـايـى ورزد , گرفتاريها را به چيزى نگيرد وهرگاه منتظر مرگ باشد , در كارهاى خير بكوشد.
ـ امام على (ع ) : ايمان داراى چهارستون (شعبه ) است : صبر و يقين و عدالت و جهاد صبر نيز چهار شعبه دارد : شوق و ترس و زهد و انتظار , كسى كه شوق بهشت داشته باشد , از شهوات باز ايستد و هر كه از دوزخ بترسد , از حرامها دورى كند و هركه به دنيا بى اعتنا باشد , مصيبتها را ناچيزشمارد و هركه منتظر مرگ باشد , به كارهاى خير بشتابد.
همچنان كه ملاحظه مى شود , اين حديث از پيامبر و على ـ صلوات اللّه عليهما ـ نقل شده اما چنان كـه از كـنـز العمال (1389) پيداست اميرالمؤمنين (ع ) آن را از پيامبر نقل كرده است به كتاب ياد شده مراجعه شود.

صبر خواستن از خد.

قرآن .

((و چـون بـا جـالـوت و سـپاهيانش رو به رو شدندگفتند : اى پروردگار ما! بر (دلهاى ) ما صبر فروريز و گامهايمان را استوار گردان و بر گروه كافران پيروزمان فرماى )).
((و تو جز براى اين ما را به كيفر نمى رسانى كه ما به معجزات پروردگارمان ـ وقتى براى ما آمد ـ ايمان آورديم پروردگارا , بر ما صبر فرو ريز و ما رامسلمان بميران )).
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : كمك از جانب خداوند به اندازه هزينه مى رسد و صبر از جانب خداوند به اندازه بلا مى آيد.
ـ امام على (ع ) : صبر , به اندازه مصيبت عطا مى شود.
ـ خداوند دلهاى ما و دلهاى شما را به سوى حق متوجه سازد و به ما و شما صبر الهام فرمايد.
همنشينى .

همنشينى .

ـ امام على (ع ) : همنشينى با بدان , بدى مى آورد, مانند باد كه هرگاه بر بوى تعفن بگذرد آن را با خودجا به جا مى كند.
ـ همنشينى با احمق , مايه شكنجه روح است .

ـ همنشينى با دوست خردمند , جانبخش روح است .

ـ همنشينى با بدان , موجب بدگمانى به نيكان مى شود.
ـ در هر مصاحبتى , گزينشى است .

ـ براى آزمودن (افراد) همنشينى , كافى است .

ـ هرچه همنشينى بيشتر به درازا كشد ,پيوند حرمت استوارتر شود.
ـ هيچ چيز به اندازه همنشينى با نيكان , آدمى را به خوبى فرا نمى خواند و از بدى نمى رهاند.
ـ دريغ داشتن خير خود (از ديگرى )باعث همنشينى (او) با جز تو مى شود.
تندرستى .

تندرستى .

ـ امام على (ع ) : تندرستى برترين نعمتهاست .

ـ تندرستى گواراترين دو لذتهاست .

ـ سلامت تن از گواراترين نصيبهاست .

ـ كاملترين نصيب , تندرستى است .

ـ با تندرستى , لذت كامل مى شود.
ـ با سلامت مزاج , لذت خوراك حس مى شود.
ـ زكات تندرستى , كوشيدن در طاعت خداست .

ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : دو چيز است كه بسيارى از مردم در آنها به تباهى كشيده مى شوند ( يا مورد آزمايش الهى قرار مى گيرند) : تندرستى و بيكارى (يا آسايش ).
ـ امـام صـادق (ع ) : پـنـج چيز است كه هر كس يكى از آنها را نداشته باشد پيوسته زندگيش تيره وعقلش آشفته و دلش گرفتار باشد : نخستين آنها تندرستى است .

ـ نعمت دنيا امنيت و سلامتى است و اين نعمت در آخرت با رفتن به بهشت كامل مى شود.
ـ امام على (ع ) : بدانيد كه يكى از بلاهانادارى است وبدتر از نادارى , بيمارى تن است و سخت تر از بيمارى تن , بيمارى دل است بدانيد كه يكى از نعمتها گشايش در مال است و برتر از گشايش در مال تندرستى است و برتر از تندرستى ,پرهيزگارى دل است .

راستى .

راستى (1).

قرآن .

((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از خدا بترسيد و با راستان باشيد)).
ـ امام على (ع ) : راستى مطابقت گفتاراست با نهاده الهى (واقعيت و نفس الامرى كه خدا آفريده است ) و دروغ دور شدن گفتار است از نهاده الهى .

راستى (2).

ـ امام على (ع ) : راستى جان سخن است .

ـ راستى كمال بزرگوارى است .

ـ راستى , برادر عدالت است .

ـ راستى , ارجمندى است .

ـ راستى , زبان حق است .

ـ راستى , بهترين سخن است .

ـ راسـتـى تـو را نجات مى دهد , هرچند از آن بيمناك باشى و دروغ تو را نابود مى كند , گرچه از آن خطرى بر خود حس نكنى .

ـ راستى مايه درستى هر چيزى است ,دروغ مايه تباهى هر چيزى است .

ـ پيامبر خدا(ص ) : زيبايى به راستگويى است و كمال به راستكردارى .

ـ راستى خجسته است و دروغ شوم و گجسته .

ـ امام صادق (ع ) : زيور سخن راستى است .

ـ پيامبر خدا(ص ) : بر شما باد به راستى , كه آن درى از درهاى بهشت است .

ـ امام باقر(ع ) : هان ! راستگو باشيد , زيرا خداوند با كسى است كه راستگو باشد.
ـ امام صادق (ع ) : هركه زبانش راست باشد , كردارش پاكيزه است .

ـ از امـام عـلـى (ع ) سـؤال شد : گراميترين مردم كيست ؟
فرمود : كسى كه هميشه و همه جا , با راستى برخورد كند.
ـ امام باقر(ع ) : پيش از گفتار راستگويى بياموزيد.
ـ امام على (ع ) : راستى امانتدارى است و دروغ خيانت .

ـ امام صادق (ع ) : از راستى بهتر گوينده آن است و از كار خوب خوبتر كننده آن .

ـ امام رضا(ع ) : هركه با مردم راستگوباشد مردم او را ناخوش دارند.
ـ امام على (ع ) : ارزش مرد به اندازه همت اوست و راستى او به اندازه انسانيتش .

ـ امام باقر(ع ) : با راستكردارى , خود رابراى خداى عزوجل بياراى .

ـ پيامبر خدا(ص ) : هركه با خدا راست باشد, نجات يابد.
ـ امام على (ع ) : راستگو نخواهى بود ,مگر آنكه پاره اى از آنچه مى دانى كتمان كنى .

ـ پيامبر خدا(ص ) : آن كس بيش از همه ,مردم را راستگو مى داند كه خودش با آنان راستگوتر باشد و آن كس بيش از همه , مردم را دروغگومى داند كه خودش بيش از همه به آنان دروغ بگويد.

راستى و ايمان .

ـ امـام عـلى (ع ) : ايمان آن است كه راستى را , اگر چه به زيانت باشد ,بر دروغ , گرچه به سودت باشد , برگزينى .

ـ راستى , محكمترين ستون ايمان است .

ـ راستى ستون اسلام و پشتوانه ايمان است .

ـ راستى سر ايمان , و زيور انسان است .

ـ راستى جمال انسان و پشتوانه ايمان است .

ـ راستى امانت زبان و زيور ايمان است .

ـ راستى , جامه دين است .

ـ راستى , سر دين است .

راستگو.

ـ امام على (ع ) : راستگو در آستانه نجات و بزرگوارى است و دروغگو در لبه پرتگاه و خوارى .

ـ راستگو محترم و ارجمند است ودروغگو خوار و ذليل .

ـ امـام صادق (ع ) : راستگو را نخستين كسى كه تصديق مى كند , خداى عزوجل است كه مى داند او راستگوست و نيزنفس او تصديقش مى كند كه مى داند راستگوست .

راستگويى .

ـ امـام صـادق (ع ) : فـريـب نـماز و روزه مردم را نخوريد , زيرا آدمى گاه چنان به نماز و روزه خو مـى كـند كه اگر آنها را ترك گويد , احساس ترس مى كند , بلكه آنها را به راستگويى و امانتدارى بيازماييد.
ـ پـيامبر خدا(ص ) : به زيادى نماز و روزه و حج و احسان و ورد و ذكر شبانه مردم منگريد , بلكه به راستگويى و امانتدارى آنها توجه كنيد.
ـ امـام صادق (ع ) : خداى عزوجل هيچ پيامبرى را نفرستاد , مگر باراستگويى , و برگرداندن امانت به نيكوكار و بدكردار.

راست ترين سخنان .

قرآن .

((وكسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته كردند , بزودى آنان را به بوستانهايى داخل مى كنيم كـه در آنـها رودها جارى است , هميشه در آنها جاودانند وعده خدا راست است و چه كسى از خدا راستگوتر است ))؟
.
((خـدا كسى است كه هيچ معبودى جز او نيست قطعا در روز قيامت كه هيچ شكى در آن نيست , شما را گرد مى آورد وكيست راستگوتر از خدا))؟
.
ـ از امـام على (ع ) سؤال شد : راست ترين سخن چيست ؟
فرمود : شهادت دادن به اين كه معبودى جزخدا نيست .

ـ امام على (ع ) : راست ترين سخن , سخن زبان حال است .

ـ زبان حال , راستگوتر از زبان گفتار است .

راستگوييهاى نابج.

ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : در سـه جـا راستگويى زشت است : سخن چينى , خبر ناخوشايند دادن به مردى درباره زن و فرزندش و تكذيب كردن خبر كسى ((13)) .

ـ امـام صـادق (ع ) : هـر مـسـلـمانى كه از او درباره مسلمانى سؤال شود و او راست بگويد و به آن مسلمان زيانى رساند , (نزد خداوند) از دروغگويان قلمداد شود و هركه از او درباره مسلمانى سؤال شود و دروغ بگويد و سودى به آن مسلمان رساند , نزدخداوند از راستگويان به شمارآيد.

لسان صدق يا نام نيك .

قرآن .

((و براى من در ميان آيندگان نام نيك قرار ده )).
((و از رحمت خود به آنان بخشيديم و برايشان نام نيك بلندى قرار داديم )).
ـ امام على (ع ) : چگونه سرگردانيد درحالى كه خاندان پيامبرتان , اين زمامداران حق و نشانه هاى دين , و زبانهاى راست , در ميان شما هستند!.
ـ اى مردم ! هيچ كس , هر اندازه هم مال و ثروت داشته باشد , از خاندان خود و دفاع جانى و زبانى آنـهـا بـى نياز نيست و نام نيكى كه خداونددر ميان مردمان از بهر كسى باقى مى گذارد از مال و ثروتى كه براى ديگران به ارث مى نهد , براى او بهتراست .

در تـفـسير الميزان ذيل آيه ((و براى من در ميان آيندگان لسان صدق (نام نيك ) قرار ده )) آمده اسـت : ((صدق و انطباق لسان صدق بر نام نيك روشن نيست )) , اما همچنان كه در كلام امام (ع ) ملاحظه مى كنيد هيچ گونه ابهامى در آن وجود ندارد و به وضوح بر آن صدق مى كند.
صديق .

صديق .

ـ پيامبر خدا(ص ) : بر شما باد به راستى ,زيرا كه راستى به بر ((14)) و نيكى رهنمون مى شود و بر و نـيـكـى بـه بـهـشت آدمى پيوسته صدق را پيشه مى كند , تا آن كه نزد خداوند از صديقان قلمداد مى شود.
ـ راستى به سوى بر رهنمون مى شود وبر به سوى بهشت انسان چندان راستى را دنبال مى كند , تا آن كه در شمار صديقان نوشته مى شود.
ـ امام باقر(ع ) : آدمى آنقدر راستى را پى مى گيرد , تا آن كه خداوند او را صديق قلمداد مى كند.
ـ امـام عـلـى (ع ) : شـيـعـه ما اگر به مرگ طبيعى هم بميرد , صديق و شهيد است , (زيرا) امر ما (ولايـت و امـامـت ) را تـصـديـق كـرده و در راه ما دوستى ودشمنى ورزيده است خداى عزوجل مـى فـرمـايـد : ((و كسانى كه به خدا و رسولان او ايمان آورده اند ,همانان در نظر پروردگارشان صديقان و شهيدانند)).
ـ امام صادق (ع ) : هر مؤمنى , صديق است .