ميزان الحكمه جلد ۶

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۵ -


ـ از سيرى ناپذيرى بپرهيز, كه آن پارسايى را از بين مى برد و آدمى را به آتش در مى فكند.
ـ براى هلاكت آدمى سيرى ناپذيرى كافى است .

ـ امـام صـادق (ع ) : مـبادا نفسهاى شما به آنچه خداوند بر شما حرام كرده است , آزمند شود , زيرا هـركـه در دنـيـا مرتكب حرامهاى خداوند شود , خدا او را از بهشت و نعمتها و لذتهاى آن محروم مى كند.

سيرى ناپذيرى ريشه همه بديهاست .

ـ امام على (ع ) : سيرى ناپذيرى شالوده هر بدى است , عفت و خويشتندارى ريشه هر خوبى است .

ـ از سيرى ناپذيرى دورى كن , زيرا آن اساس هر پستى و شالوده هر رذيلتى است .

ـ هر چيزى را بذرى است و بذر بدى سيرى ناپذيرى است .

ـ سيرى ناپذيرى ((8)) فراهم آورنده عيبهاى زشت است .

ـ سيرى ناپذيرى در راس همه عيبهاست .

ـ از پـستى سيرى ناپذيرى و طمع دورى كنيد , كه اين دو خصلت اساس هر بدى وكشتزار ذلت و خواركننده جان و مايه رنج تن هستند.
ـ سيرى ناپذيرى , انگيزه بدكارى است .

ـ از سيرى ناپذيرى و طمعكارى زياد در كسى , مى توان به بدى او پى برد.

پيامد سيرى ناپذيرى .

ـ امام على (ع ) : ثمره سيرى ناپذيرى سرازير شدن به سوى عيبهاست .

ـ آدم سيرى ناپذير خرسند نمى شود.
ـ آدم سيرى ناپذير را هرگز راضى نمى يابى .

ـ آدم سيرى ناپذير زياد خشم مى گيرد.
ـ سيرى ناپذيرى مركب آزمندى است و هواى نفس مركب آشوب .

ـ كسى كه روحيه سيرى ناپذير داشته باشد , در عين توانگرى خوار است .

ـ آزمندى و سيرى ناپذيرى بدبختى و خوارى مى آورند.

ريشه خصلت سيرى ناپذيرى .

ـ امام على (ع ) : ريشه سيرى ناپذيرى طمع است و ميوه اش ملامت .

ـ پيامبر خدا(ص ) : جامه طمع به تن مكنيد ,كه آن دل را به آزمندى شديد مى آميزد و باخاتم دنيا دوستى بر دل مهر مى زند و كليد هر نافرمانى و شالوده هر گناه و موجب تباهى هر كار نيك است .

علاج سيرى ناپذيرى .

ـ امام على (ع ) : با خويشتندارى و مناعت به جنگ سيرى ناپذيرى رويد.
ـ به وسيله پارسايى , با طمع بستيزيد.
ـ عفت , شهوت را ناتوان مى كند.
ـ عفاف , نفس را مصون و از پستيها پاك نگه مى دارد.

شيطان .

درس گرفتن از رفتار خداوند با ابليس .

قرآن .

((و هـر آيـنه شما را آفريديم , سپس به شما شكل داديم و آنگاه به فرشتگان گفتيم آدم را سجده كـنـيدو آنها سجده كردند مگر ابليس كه از سجده كنندگان نبود گفت : چرا وقتى به تو دستور دادم سـجـده نـكـردى ؟
گـفـت : مـن از او بهترم , (زيرا) مرا از آتش آفريدى و اورا ازگلى خلق كردى )).
ـ امـام عـلـى (ع ) : از كـارى كه خدا با ابليس كرد درس بگيريد , چه , كار دراز مدت وكوششهاى تـوانفرساى او را , به سبب لحظه اى تكبر , باطل ساخت او شش هزار سال خدا را پرستش كرده بود كه معلوم نيست آيا از سالهاى دنياست يا از سالهاى آخرت .

ـ امام صادق (ع ) : خداوند به ابليس دستورداد بر آدم سجده كند او گفت : پروردگارا! سوگند به عـزتت كه اگر مرا از سجده بر آدم معاف دارى تو را چنان پرستشى كنم كه هرگز كسى مانند آن تـو را نـپـرسـتـيده باشدخداوندجل جلاله فرمود : من دوست دارم آن گونه كه خودم مى خواهم اطاعت شوم .

پناه بردن به خدا از شيطان .

قرآن .

((و بگو : پروردگارا! از وسوسه هاى شياطين به تو پناه مى برم و پروردگارا! از اين كه شياطين نزد من حاضر شوند به تو پناه مى برم )).
((پس , هر گاه قرآن خوانى از شيطان رانده شده به خدا پناه بر)).
((و چـون او را زاييد , گفت : پروردگار! من دختر زاييدم و خدا داناتر است كه او چه زاييد و پسر چـون دخـتـر نـيـسـت و مـن او را مـريم ناميدم و او و ذريه اش را از شيطان رجيم در پناه تو قرار مى دهم )).
((و اگر از جانب شيطان در تو وسوسه اى پديد آمد , به خدا پناه ببر , زيرا او شنوا و داناست )).
ـ امام على (ع ) : خدا را مى ستايم و در امورى كه باعث راندن و دور كردن شيطان و محفوظ ماندن از دامها و نيرنگهايش مى شود , ازاو يارى مى طلبم .

دشمنى شيطان با انسان .

قرآن .

((هـمـانـا شـيـطـان دشمن شماست , پس شما نيز او را دشمن داريد همانا او دار و دسته خود را فرامى خواند تا از دوزخيان باشند)).
((گـفـت : اى فـرزندم ! خواب خود را براى برادرانت بازگو مكن كه براى تو نيرنگى مى انديشند هماناشيطان دشمنى آشكار براى انسان است )).
((و بـه بـنـدگـانـم بـگـو : آنـچـه را كه بهتر است بگويند , كه شيطان ميانشان را به هم مى زند هماناشيطان دشمن آشكار انسان است )).
ـ امام على (ع ) : سپس خداى سبحان , آدم را در سرايى پر نعمت و امن سكونت داد و او را از ابليس و دشـمـنـى وى بر حذر داشت پس , دشمن آدم , چون او را در سراى جاودانى و همدم نيكوكاران مى ديد , بر وى حسدبرد و او را فريفت و آدم يقين را به شكش فروخت .

ـ پـيـامـبر خدا(ص ) در اندرز به ابن مسعود , فرمود : اى پسر مسعود! شيطان را دشمن بگير , زيرا خداى تعالى مى فرمايد :((همانا شيطان دشمن شماست , پس او را دشمن گيريد)).
ـ امـام كاظم (ع ) : در پاسخ به اين پرسش كه جهاد با كدام دشمن واجب تر است ,فرمود : آن كه از همه به تو نزديكتر و دشمنيش با تو بيشتر است و كسى كه دشمنان تورا به ضدت تحريك مى كند و آن شيطان است .

ـ امـام عـلـى (ع ) : بپرهيزيد از آن دشمنى كه پنهانى در سينه ها نفوذ مى كند و آهسته درگوشها افسون مى دمد.
ـ امام سجاد(ع ) ـ در مناجات خود ـ :الهى ! از دشمنى كه مرا گمراه مى كند و از شيطان كه مرا به انـحراف مى كشاند , به توشكايت مى كنم او سينه مرا از وسوسه آكنده و القائات او قلبم را در ميان گرفته است , درپيروى از خواهشهاى نفس مرا يارى مى رساند و دنيا دوستى را در نظرم مى آرايد و ميان من و طاعت و تقرب به تو مانع مى شود.
ـ امام صادق (ع ) : هجوم شيطانها به مؤمنان , بيشتر از هجوم زنبورها به گوشت است .

ـ امام باقر(ع ) : چون مؤمن بميرد, شيطانهايى كه براى گمراه كردن او مى كوشيده اندو شمارشان به تعداد افراد قبيله ربيعه و مضر است , به همسايگان او هجوم برند.
ـ امـام صـادق (ع ) : ابـلـيس در اين سراى پر فريب , دامهاى خود را پهن كرده و هدف او كسى جز دوستداران ما نيست .

هشدار نسبت به گمراه سازيهاى شيطان .

قرآن .

((اى فـرزندان آدم ! زنهار كه شيطان شما راگمراه نكند, همچنان كه پدر و مادر شما را از بهشت بـيـرون كرد و پوشش آن دو را از آنها بر كند تاشرمگاههايشان را بر آنان نمايان سازد او و قبيله اش شـمـا را از آن جـا كـه آنها را نمى بينيد , مى بينند همانا ما شيطانها را دوستان كسانى قرار داديم كه ايمان نمى آورند)).
((بـرخـى از مردم , بدون هيچ دانشى , درباره خداجدال مى كنند و از هر شيطان سركشى پيروى مى نمايند بر او مقرر شده است كه هر كس او را به دوستى گيرد , شيطان او را گمراه مى كند و به سوى عذاب آتشش مى كشاند)).
ـ امام على (ع ) : عوامل گمراه كننده سه تاست : زن دوستى كه شمشير شيطان است وشرابخوارى كه دام شيطان است و عشق به درهم و دينار كه تير شيطان است .

ـ پـيـامبر خدا(ص ) : در آينده فتنه ها و حوادث گمراه كننده اى پيش خواهد آمد , كه انسان صبح خود را با ايمان آغاز مى كند و شب كه فرا مى رسد به كفر افتاده است , مگركسى كه خداى تعالى او را به دانش و آگاهى زنده كرده باشد.

نهى از پيروى شيطان .

قرآن .

((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! همگان به اطاعت خدا در آييد و گامهاى شيطان را دنبال مكنيد كه اودشمن آشكار شماسظت )).
((اى كـسـانـى كـه ايـمـان آورده ايـد! از گامهاى شيطان پيروى مكنيد , زيرا هركه از گامهاى شيطان پيروى كند او به فحشا و منكر فرمان مى دهد)).
ـ امـام بـاقـر و امـام صـادق (ع ) : سـوگندخوردن براى طلاق دادن و نذر كردن براى گناه و هر سوگندى به غير خدا از گامهاى شيطان است .

ـ امام باقر(ع ) در هنگام تلاوت آيه ((از گامهاى شيطان پيروى نكنيد)) ـ : هرسوگندى كه به غير خدا ياد شود , از گامهاى شيطان است .

ـ ابن عباس : هر چه با قرآن مخالف باشد, از گامهاى شيطان است .

در تفسير الميزان آمده است : منظور از پيروى كردن از گامهاى شيطان , پيروى ازتمام دعوتهاى بـاطـل او نـيـست , بلكه مقصود پيروى كردن از او در مسائل مربوط به دين است , به اين معنا كه بـاطل را به لباس و زيور حق مى آرايد و به روى چيزهاى غير دينى نام دين مى گذارد و انسان هم ندانسته و بدون آن كه متوجه واقعيت شود از آنها پيروى مى كند.

شيطان پرستان .

قرآن .

((اى فـرزنـدان آدم ! آيـا بـه شـمـا سـفـارش نـكـردم كه شيطان را بندگى مكنيد كه او دشمن آشكارشماست ؟
)).
((هـمچون حكايت شيطان كه به انسان گفت : كافر شو و چون كافر شد شيطان گفت : من از تو بيزارم , من از خدا , پروردگار جهانيان , مى ترسم )).
ـ امـام عـلـى (ع ), در نـكـوهـش پيروان شيطان , فرمود : آنان در كارشان به شيطان تكيه كردند و شيطان هم آنها را دام خود قرار داد پس در سينه هاى آنان تخم كرد و جوجه گذاشت و بتدريج در خـردهـاى آنان نفوذ كرد و با چشمهايشان نگريست و با زبانشان سخن گفت , پس آنها را گرفتار خـطـاهـا و لـغـزشها كرد و نادرستى را در نظرشان آراست ,كارهاى آنان مانند كار كسى است كه شيطان در قدرتش شريك شده و زبان او را به باطل گويا كرده است !.
ـ در نامه خود به معاويه , مى فرمايد : تودر ناز و نعمت غرقه گشته اى و شيطان در تو جاى گرفته و در تو به آرزويش رسيده وچون روح و خون در پيكر تو جريان دارد.
ـ مـردى در صـومعه اى عبادت مى كرد زنى بود كه چند برادر داشت براى آن زن اتفاقى افتاد لذا بـرادرانش او را نزد آن عابدآوردند عابد وسوسه شد و به آن زن دست درازى كرد شيطان به سراغ عـابـد آمـد وگفت : او را بكش , زيرا اگر برادرانش متوجه شوند , رسوا مى شوى مرد عابد آن زن راكشت و جسدش را دفن كرد برادران زن نزد عابد آمدند و او را دستگير كردند و با خودبردند در حـالى كه مى رفتند شيطان به سراغ عابد آمد و گفت : من بودم كه اين عمل را درنظرت آراسته جـلـوه دادم اكـنـون مـرا سـجده كن تا تو را نجات دهم عابد هم او را سجده كرد اين است سخن خداوند كه مى فرمايد : ((همچون حكايت شيطان است آن گاه كه به انسان گفت : كافر شو )).

تاكيد شيطان بر گمراه كردن انسان .

قرآن .

((گفت : سوگند به عزت تو كه همه آنها را گمراه مى كنم مگر آن بندگان مخلص تو را)).
((گـفت : به سبب آن كه مرا به بيراهه افكندى من هم براى (فريفتن ) آنان حتما بر سر راه راست تـوخـواهـم نـشـسـت آن گاه از پيش رو و از پشت سرشان و از چپ و از راستشان بر آنها مى تازم وبيشترينشان را سپاسگزار نخواهى يافت )).
((گـفت : اى پروردگار من , به سبب آن كه مرا گمراه ساختى من هم در روى زمين (بديها را) درنظرشان بيارايم و همگان را گمراه كنم مگر آن بندگان مخلص تو را)).
((و گـفت : به من بگو : اين كسى را كه بر من برترى دادى (براى چه بود)؟
اگر مرا تا روز قيامت مهلت دهى قطعا فرزندان او را , جز اندكى , ريشه كن خواهم كرد)).

راست در آمدن گمان ابليس .

قرآن .

((قـطـعـا ابليس گمان خود را درباره آنها راست يافت , زيرا , جز گروهى از مؤمنان , ديگران از اوپيروى كردند)).
((و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود , جز اندكى , همگان از شيطان پيروى مى كرديد)).
ـ امـام على (ع ) : اى بندگان خدا! مبادادشمن خدا (شيطان ) شما را به درد خود گرفتار كند و با فرياد خويش شما را از جا بپراندو نگرانتان سازد و سواران و پيادگان خود را عليه شما فراهم آورد بـه جـان خودم سوگندكه تير وعيد را بر چله كمان گذاشته و آن را به طرف شما سخت كشيده اسـت و از نـزديك به شما تيراندازى كرده و گفته است : ((پروردگارا به سبب آن كه مرا گمراه كـردى درروى زمـيـن بـديها را در نظرشان بيارايم و همگان را گمراه كنم )) او از آينده اى دور سـخـن گـفـت و گـمـان نـادرسـتـى را اظهار داشت , اما فرزندان نخوت و برادران عصبيت و سواران گردنكشى و جاهليت دعوى او را راست از كار در آوردند.
ـ امـام صـادق (ع ) , دربـاره آيـه ((و ابليس گمان خود را درباره آنها درست يافت )) فرمود : پس , اهـريمن چنان فريادى كشيد كه همه ديوها نزد او آمدند و گفتند : سرور ما! اين ديگر چه فريادى بود؟
اهريمن گفت :واى بر شما! به خدا سوگند كه خداوند گفته مرا در قرآن بازگو كرد و بر او فرو فرستاد كه ((و ابليس گمان خود را درباره آنها راست يافت , پس جز گروهى از مؤمنان , بقيه از اوپـيروى كردند)) اهريمن سپس سر به آسمان برداشت و گفت : به عزت و جلالت سوگند كه همان گروه را هم به همگان ملحق خواهم كرد امام صادق (ع ) فرمود : پس ,پيامبر(ص ) فرمود : به نام خداوند بخشاينده مهربان , همانا تو را بر بندگان من چيرگى وتسلطى نيست .

علت سلطه يافتن شيطان بر انسان .

قرآن .

((و شـيـطـان را بـر آنـان تـسـلطى نبود مگر آن كه مى خواستيم بدانيم كه چه كسانى به قيامت ايمان دارند و چه كسانى از آن در شك هستند و پروردگار تو نگهبان هر چيزى است )).
ـ امـام رضا(ع ) , درباره آيه ((تا شما را بيازمايد كه كدام يك نيكوتر عمل مى كنيد))فرمود : خداى عـزوجل خلق خود را آفريد , تا با گذاشتن تكليف طاعت و عبادت خويش بر دوش آنان , ايشان را بـيازمايد نه آن كه بخواهد (براى خود) امتحان و تجربه كند , چه او همواره به همه چيز آگاه بوده هست .

نيرنگ شيطان .

قرآن .

((كـسـانـى كـه ايـمـان آورده انـد در راه خـدا مـى جـنـگـنـد و كـسـانى كه كفر ورزيده اند در راه طاغوت مى جنگند پس با ياران شيطان پيكار كنيد كه نيرنگ شيطان ضعيف است )).
((مـرا بـر شـمـا هـيچ سلطه اى نبود جز آن كه دعوتتان كردم و شما هم دعوت مرا پذيرفتيد پس مراملامت مكنيد و خود را ملامت كنيد)).
ـ امـام كـاظم (ع ) , در سفارش به هشام , فرمود : دشمنى تو با ابليس بايد سخت باشد ونبايد كه او در تـلاشـش بـراى نـابودى تو , شكيباتر و پايدارتر از تو باشد در مبارزه ات با او, زيرا ابليس با همه قدرتش از تو ناتوانتر است و با همه بديش كمتر از تو مى تواند ضربه زند اگر تو به خداوند پناه برى هر آينه به راهى راست هدايت شده اى .

ـ امام على (ع ) : شما در روزگارى به سر مى بريد كه خير هر چه بيشتر پشت مى كند ,و شر هر چه بيشتر روى مى آورد و شيطان هر چه بيشتر به تباه كردن مردم چشم طمع مى بندد , پس , اكنون زمـانـى است كه اسباب كار او قوت گرفته و نيرنگش فراگير شده وشكارش در دسترس او قرار گرفته است .

ـ و فـرمـود : از خـدا بترسيد از (كيفر)سركشى در اين جهان و از زيان ستمگرى در آن جهان و از فـرجـام بـد كبر , زيرا اينها(سركشى و ستمگرى و كبر) عظيم ترين دام و بزرگترين فريب ابليس است .

گمراه سازيهاى شيطان .

قرآن .

((خـدا او (شـيـطـان ) را لعنت كرد (وقتى كه ) گفت : بيگمان , از ميان بندگانت نصيبى معين (بـراى خـود)بـرخواهم گرفت و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم كرد و وادارشان مى كنم تاگوشهاى چارپايان را بشكافند و وادارشان مى كنم تا آفريده خدا را دگرگون سازند و هر كس كه به جاى خدا شيطان را به دوستى برگزيند هر آينه زيانى آشكار كرده است )).
((شيطان شما را از تهيدستى مى ترساند و به كارهاى زشت وادارتان مى كند , در حالى كه خداوند ازجانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش مى دهد خدا گشايش دهنده داناست )).
(((شيطان ) به آنها وعده مى دهد و به آرزوشان مى افكند و آنان را جز فريب وعده نمى دهد)).
((پـس , چرا هنگامى كه عذاب ما به آنها رسيد زارى نكردند؟
زيرا دلهايشان را قساوت فرا گرفته وشيطان اعمال آنها را در نظرشان آراسته بود)).
((چـون كـار از كار گذشت (و داورى صورت گرفت ) شيطان گويد : خدا به شما وعده درست داد و من به شما وعده دادم و خلف وعده كردم )).
((بـى گمان , كسانى كه پس از آن كه (راه ) هدايت بر آنان روشن شد (به حقيقت ) پشت كردند , شيطان آنان را فريفت و به آرزوهاى دور و درازشان افكند)).
ـ امـام على (ع ) : اى كميل ! ابليس از طرف خود وعده نمى دهد , بلكه از جانب پروردگارش وعده مى دهد تا آنان را به معصيت اووا دارد و در ورطه هلاكتشان افكند.
ـ امـام صادق (ع ) : وقتى آيه ((و آنان كه چون كار زشتى كنند )) نازل شد , ابليس بالاى كوهى در مـكه , به نام ثور , رفت و با بلندترين فرياد خود , عفريتهايش را صدا زدآنها جمع شدند و گفتند : سـرورا! چـرا مـا را فـرا خواندى ؟
ابليس گفت : اين آيه نازل شداكنون كدام يك از شما حريف آن هستيد؟
عفريتى از شياطين برخاست وگفت : من چنين و چنان مى كنم ابليس گفت : تو حريف آن نـيـستى ديگرى برخاست و همانند آن سخنان گفت ابليس گفت : تو نيز از عهده بر نمى آيى وسواس خناس گفت : من ازعهده اش بر مى آيم ابليس گفت : چگونه ؟
او گفت : به آنان وعده و امـيـدوارى (بـه توبه و آمرزش ) مى دهم تا آن كه مرتكب گناه شوند و چون به گناه در افتادند , اسـتـغـفـار را ازيـادشـان مـى بـرم ابليس گفت : تو حريف اين آيه هستى پس او را تا روز قيامت مامور(مقابله با) آن كرد.
ـ شـيـطـان آدمـى را هـمه جا مى چرخاند وچون او را خسته و درمانده كرد , نزديك ثروت كمين مى كند و گردنش را مى گيرد.
ـ ابـليس به سپاهيان خود گفت : در ميان آدميان حسادت و تجاوزگرى افكنيد , زيرااين دو نزد خدا با شرك برابر است .

ـ امـام سـجاد (ع ) ـ در دعاى خود ـ : اگرشيطان با فريبكارى آنان را از طاعت تو باز نمى داشت , هـيـچ مـعصيت كارى معصيت تونمى كرد و اگر او باطل را در لباس حق براى آنان در نمى آورد , هيچ ره گم كرده اى راه تو را گم نمى كرد.
ـ امام على (ع ) : بدانيد كه شيطان در حقيقت راههاى خود را براى شما هموار مى كندتا از او دنباله روى كنيد.
ـ همانا شيطان راههاى خود را براى شما هموار مى كند و مى خواهد گرههاى دين شمارا يكى پس از ديگرى سست گرداند و به جاى اتحاد , تفرقه به شما دهد.
ـ شـيطان بر بنده گماشته شده است و معصيت را در نظرش مى آرايد تا مرتكب آن شود و او را به توبه كردن اميدوار مى سازد تا آن را به تاخيراندازد.
ـ اى پـرسشگر! بنگر, هر يك از صفات خدا را كه قرآن به آن راهنماييت كرده است , پيروى كن و از پرتو هدايت قرآن روشنايى برگير و آن صفاتى را كه شيطان تو را به آموختن آن وا داشته و دانستن آن دركـتـاب (قـرآن ) بـر تو واجب نشده و در سنت پيامبر(ص ) و پيشوايان هدايت نيز اثرى ازآنها نيست , علم به آن صفات را به خداى سبحان واگذار , زيرا اين منتهاى حق خدا برتوست .

ـ امـام صـادق (ع ) : عـيـسـى (ع ) بـر فـراز كوهى در شام به نام اريحا رفت ابليس در چهره پادشاه فـلـسـطين نزد آن حضرت آمد و گفت : اى روح اللّه ! تو مردگان را زنده كردى و كور مادر زاد و پـيس را شفا دادى , پس (اگر راست مى گويى ) خودت را از كوه پرت كن عيسى (ع ) فرمود : من در آن كارها اذن داشتم ولى در اين كار اذن ندارم .

ـ ابـليس نزد عيسى (ع ) آمد و گفت : مگر تو نمى گويى كه مردگان را زنده مى كنى ؟
عيسى (ع ) فـرمـود : چـرا ابـلـيـس گـفت : پس (اگر راست مى گويى ) خودت را از روى ديوار به زير انداز عـيسى (ع ) فرمود : واى برتو! بنده كه خداوندگارخود را نمى آزمايد ابليس گفت : اى عيسى ! آيا پـروردگـار تـو مـى تـوانـد (كـره ) زمـين را درتخم مرغى با همين اندازه اى كه دارد جاى دهد؟
عـيـسـى (ع ) فـرمود : خداى عزوجل به هيچ ناتوانى وصف نمى شود اما آنچه تو مى گويى ناشدنى است .

آنچه از شيطان نگه مى دارد.

قرآن .

((همانا شيطان را بر كسانى كه ايمان آورده اند و به پروردگارشان توكل دارند , چيرگى نيست )) .

((همانا تو را بر بندگان من چيرگى نباشد مگر بر آن گمراهانى كه از تو پيروى كنند)).
ـ امام صادق (ع ) : ابليس گفت : پنج [ چيز ] است كه هيچ چاره اى براى آنها ندارم اما ديگر مردمان در مـشـت مـن هـستند :هركه با نيت درست به خدا پناه برد و در همه كارهايش به او تكيه كند , كـسـى كـه شـب وروز بسيار تسبيح خدا گويد , كسى كه براى برادر مؤمنش آن پسندد كه براى خـودمـى پـسـنـدد , كـسى كه هر گاه مصيبتى به او مى رسد , بيتابى نمى كند و هر كسى كه به آنچه خداوند قسمتش كرده , خرسند است و غم روزيش را نمى خورد.
ـ امام باقر(ع ) : با ترس واقعى , خود را از ابليس مصون دار.
ـ امام على (ع ) : زياد دعا كن , تا از گزند شيطان محفوظ مانى .

سلطه شيطان بر دوستانش .

قرآن .

((تـسـلـط او تـنـهـا بـر كـسانى است كه او را به سرپرستى برمى گيرند و بر كسانى كه آنها به او (خدا)شرك مى ورزند)).
((در واقع اين شيطان است كه دوستان خود را مى ترساند , پس اگر ايمان داريد , از آنها مترسيد , واز من بترسيد)).
ـ امـام صادق (ع ) , درباره آيه ((تسلط اوتنها بر كسانى است كه )) مى فرمايد : او نمى تواند ايشان را از ولايـت دور كـنـد بلكه به وسيله گناهان و امثال آنها , همچنان كه ديگران را تباه مى سازد و به خواسته خودمى رسد , در آنها نيز به خواسته خويش دست مى يابد.
ـ در پاسخ به سؤال از آيه ((همانا او را بر كسانى كه ايمان آورده اند و چيرگى نيست )) , فرمود : به خدا قسم شيطان بر جسم مؤمن چيره مى شود , اما بر دين او چيره نشود بر (بدن ) ايوب (ع ) تسلط يافت و او را از ريخت انداخت اما بر دين او چيره نگشت .

ـ امـام عـلـى (ع ) : در حقيقت نقطه آغاز فتنه هاو گمراهيها , پيروى از هواهاى نفس است در اين جـاسـت كه شيطان بر دوستان خوداستيلا مى يابد , اما كسانى كه پيشتر لطف خدا شامل حالشان گشته است (از سلطه شيطان ) مى رهند.

آنچه شيطان را مسلط مى كند.

قرآن .

((شـيـطـان بـر آنـهـا مـسـتـولـى شـد , پس خدا را از يادشان برد اينان حزب شيطانند بدان كه حزب شيطان همان زيانكارانند)).
((و هركه از ياد خداى رحمان روى گرداند بر او شيطانى مى گماريم كه همدم او باشد)).
((آيـا بـه شـمـا خـبـر دهـم كـه شـياطين بر چه كسى فرود مى آيند؟
بر هر دروغزن گنهكارى فرودمى آيند)).
ـ پيامبر خدا(ص ) : موسى (ع ) نشسته بود كه ابليس نزد او آمد موسى فرمود : مرااز آن گناهى خبر ده كـه اگر آدمى مرتكبش شود تو بر او استيلا مى يابى ؟
ابليس گفت :هر گاه خود پسند شود و عملش را زياد بيند و گناهش در نظرش خرد آيد.
ـ امام على (ع ) : همنشينى با هوسرانان باعث از ياد رفتن ايمان و حاضر شدن شيطان است .

ـ در نـامـه خـود به مالك اشتر , مى فرمايد :از خود پسندى و تكيه به آنچه موجب خود پسندى تو مـى شـود و از علاقه به مدح وستايش دورى كن , زيرا اين خصلتها از مهمترين فرصتهاى شيطان است تا نيكى نيكوكاران را نابود كند.
ـ در توصيف فرشتگان , مى فرمايد :شيطان بر آنان استيلا نيافت , تا بر اثر آن درباره پروردگارشان دچار اختلاف شوند.
ـ هـر كـه خـود را بـه غـيـر خدا مشغول دارد ,در تاريكيها سرگردان ماند و در تباهيها فرو رود و شيطانهايش او را در طغيانش كمك كنند و كردارهاى زشت او را در نظرش بيارايند.

آنچه شيطان را دور مى كند.

ـ پيامبر خدا(ص ) : آيا شما را از چيزى خبر ندهم كه اگر به آن عمل كنيد شيطان ازشما دور شود , چـنـدان كـه مـشرق از مغرب دور است ؟
عرض كردند : چرا فرمود : روزه ,روى شيطان را سياه مى كند و صدقه , پشت او را مى شكند و دوست داشتن براى خدا وهميارى در كار نيك , ريشه او را مى كند و استغفار , شاهرگش را مى زند.
ـ امـام بـاقـر(ع ) : بـر شـمـا باد به صدقه دادن صدقه را صبح زود بدهيد , كه روى ابليس را سياه مى كند.

اندرزهاى شيطان .

ـ امام صادق (ع ) : چون نوح (ع ) از كشتى پياده شد , ابليس نزد او آمد و گفت :در روى زمين كسى بـه انـدازه تـو بـر مـن منت ندارد , اين تبهكاران را نفرين كردى و مرااز آنان آسوده نمودى آيا دو خـصـلـت بـه تـو نـياموزم , از حسادت دورى كن , زيراحسادت بود كه با من آن كرد كه كرد , از آزمندى نيز بپرهيز , زيرا آزمندى بود كه با آدم آن كرد كه كرد.
ـ امـام بـاقر(ع ) : وقتى نوح (ع ) قوم خود را به درگاه خداى عزوجل نفرين كرد , ابليس , كه لعنت خدا بر او باد , نزد وى آمد و گفت : يا نوح ! در سه جا به ياد من باش , زيرا ,من در يكى از اين سه جا بيش از هر زمانى به بنده نزديكم : هر گاه خشمگين شدى , به ياد من باش , هر گاه ميان دو نفر داورى كردى , به ياد من باش و هر گاه با زنى تنها بودى و هيچ كس با شما نبود , به ياد من باش .

ـ ابـلـيـس به موسى (ع ) گفت : هر گاه تصميم گرفتى صدقه اى بدهى , آن را بپرداز وهر گاه بنده بخواهد صدقه اى بدهد , خودمن , و نه يارانم , همراه او مى شوم تا مانع صدقه دادن وى شوم .

شريك شيطان .

قرآن .

((و از ايشان هركه را توانستى با فريادخويش برانگيز و به يارى سواران و پيادگانت بر آنان بتاز و در اموال و فرزندان با آنان شريك شوو به آنها وعده بده و شيطان جز فريب به آنهاوعده نمى دهد)).
ـ امـام صـادق (ع ) : كـسى كه اهميت ندهد چه مى گويد و درباره اش چه گفته مى شود اوشريك شـيـطـان است و كسى كه برايش مهم نباشد مردم او را بدكار ببينند (و بشناسند)شريك شيطان است و كسى كه از برادر مؤمن خود غيبت كند بى آن كه ميانشان ظلم وستمى رفته باشد , شريك شيطان است و هر كه شيفته حرام و شهوت زنا باشد شريك شيطان است .

سپاهيان ابليس .

قرآن .

((آنان و همه گمراهان در جهنم سرنگون شوند و نيز همه سپاهيان ابليس )).
ـ امام صادق (ع ) : ابليس را سپاهى نيرومندتر از زنان و خشم نيست .

ـ امام على (ع ) : ابليس را قلاده اى بزرگتر از خشم و زنان نيست .

ـ مـعـصـومـين (ع ) : ابليس به موسى (ع ) گفت : اى موسى ! با زنى كه به تو حلال و محرم نيست خلوت مكن , زيرا هيچ مردى با زن نامحرم تنها نشد , جز اين كه من شخصا , و نه يارانم ,با او باشم .

ـ امام على (ع ) , در نامه خود به حارث همدانى , مى فرمايد : از خشم دورى كن , زيراكه خشم يكى از سپاهيان بزرگ ابليس است .

ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : همانا ابليس سرمه اى دارد و ليسكى , وانفيه اى , سرمه اش چرت زدن است , ليسكش دروغ و انفيه اش تكبر.
ـ امـام عـلى (ع ) : فروتنى را انبار اسلحه ميان خود و دشمنتان , ابليس و سپاهيانش ,كنيد , زيرا او در هر امتى لشكريان و ياران , و نيروهاى پياده و سواره دارد.
ـ هـلا! از پيروى مهتران و بزرگان خودحذر كنيد , حذر و از بى بته هاى مدعى شرافت و بزرگى فـرمان نبريد ابليس آنان رامركب گمراهى كرده و سپاهى كه با آن بر مردم مى تازد و مقهورشان مى سازد وسخنگويانى كه از زبانشان سخن مى گويد.

شيونهاى ابليس .

ـ امـام صـادق (ع ) : ابليس چهار بار شيون كرد : اولين بار روزى كه نفرين شد و روزى كه به زمين فـرود آورده شـد و زمانى كه محمد(ص ) , بعد از يك دوره فترت , به پيامبرى مبعوث شد و زمانى كه ام الكتاب (سوره فاتحه ) نازل گشت .

ـ امام على (ع ) : زمانى كه وحى بر رسول خدا(ص ) نازل شد , من شيون شيطان راشنيدم , پرسيدم : اى رسـول خدا! اين چه شيونى است ؟
فرمود : شيطان بود كه از عبادت خود (توسط مردم ) نوميد شد.
شعر.

شعر.

= تفسير آياتى كه در نكوهش شاعران آمده است .

قرآن .

((و شـاعران را گمراهان پيروى مى كنند آيا نديدى كه آنها در هر واديى سر گردانند و چيزهايى مـى گـويـند كه عمل نمى كنند مگر آنان كه ايمان آوردند و كار شايسته كردند و خدا را بسيار ياد نمودند و پس از آن كه مورد ستم واقع شدنديارى خواستند)).
((و ما به او شعر نياموختيم و در خور وى نيست , اين (سخن ) نيست مگر اندرزى و قرآنى روشن )) .

ـ امـام بـاقر(ع ) , درباره آيه ((و شاعران را گمراهان )) , فرمود : آيا شاعرى را ديده اى كه كسى از اوپيروى كند؟
شاعران در حقيقت جماعتى هستند كه براى غير دين دانش آموختند و در نتيجه , هم خودگمراه شدند و هم ديگران را گمراه كردند.
ـ امام صادق (ع ) , نيز درباره همين آيه , فرمود : شاعران جماعتى هستند كه دانش و آگاهى خود را بـاعـلـم و عـلـم آمـوزى بـه دست نياورده اند و از اين رو گمراه شدند و ديگران را نيز گمراه مى كنند.
ـ نيز درباره همين آيه , فرمود : مقصود قصه گويان هستند.
ـ ابـوالـحـسـن وابـسته بنى نوفل مى گويد : هنگامى كه سوره شعرا نازل شد , عبداللّه بن رواحه وحـسـان بـن ثـابـت بـا چـشم گريان خدمت پيامبر خدا(ص ) آمدند و آن حضرت ((و شاعران را گـمـراهـان پـيروى مى كنند)) را مى خواند تا آن كه به ((مگر آنان كه ايمان آوردند و كار شايسته كـردنـد)) رسيد فرمود : شماهستيد ((و خدا را بسيار ياد نمودند)) فرمود : شما هستيد ((و بعد از آن كـه مـورد سـتـم واقـع شدند يارى خواستند)) فرمود : شما هستيد ((و كسانى كه ستم كردند بزودى خواهند دانست كه به چه مكانى بازمى گردند)) فرمود : كافران هستند.
ـ امام صادق (ع ) : با شاعران در نيفتيد , زيرا آنان در مدح خسيس هستند و در هجو بخشنده .

شعر جهاد زبانى است .

ـ پـيـامـبـر خدا(ص ) , چون درباره شاعران از ايشان پرسش شد , فرمود : همانا مؤمن با شمشير و زبـان خـود جهاد مى كند , سوگند به آن كه جانم در دست اوست , سخنان شاعران (مؤمن ) چون تيرى است كه به دشمن مى زنند.
ـ چـون دربـاره آيـه اى كـه خـداوند درباره شاعران نازل كرده است از ايشان پرسش شد , فرمود : هـمـانامؤمن با شمشير و زبان خودجهاد مى كند , سوگند به آن كه جانم در دست اوست , آنان با جهت گيرى خود گويى تير (به دشمن )مى زنند.
ـ برا بن عازب مى گويد : به رسول خدا(ص ) عرض شد كه ابوسفيان بن حرث بن عبدالمطلب شما راهـجـو مـى كـند پس , ابن رواحه برخاست و عرض كرد : اى رسول خدا! اجازه دهيد جواب او را بدهم حضرت فرمود : تويى كه گفته اى : ثبت اللّه ؟
عرض كرد : آرى , اى رسول خدا من گفته ام :.
خدا آن نيكويى را كه به تو داده استوار گرداند.
همچنان كه موسى را پايدار كرد و پيروزت كند چنان كه او را پيروز گردانيد.
پيامبر فرمود : خدا با تو نيز چنين كناد.
سـپـس كـعـب بـرجـسـت و عـرض كـرد : اى رسول خدا! به من رخصت دهيد جواب او را بدهم حـضـرت فـرمـود : تـويـى كـه قـصيده همت را سروده اى ؟
عرض كرد : آرى , اى رسول خدا! من گفته ام :.
سخينه ((9)) كوشيد تا بر پروردگارش چيره شود.
ولى مغلب هر چيره باز چيره شود.
حضرت فرمود : بدان كه خدا اين را از تو فراموش نكرده است .

ـ پيامبر خدا(ص ) به حسان بن ثابت فرمود : مشركان را هجو كن كه جبرئيل با توست .

شعر ستوده .

ـ پيامبر خدا(ص ) : برخى شعرها حكمت است و برخى بيانها افسون .

ـ امـام صـادق (ع ) : هـركـه دربـاره مـا يـك بـيـت شـعر بگويد , خداى تعالى در بهشت يك خانه برايش بسازد.
ـ هيچ سراينده اى درباره ما بيت شعرى نگفت , جز آن كه روح القدس كمكش كرد.

نخستين كسى كه شعر گفت .

ـ امـام عـلى (ع ) , در پاسخ به اين سؤال مرد شامى كه نخستين بار چه كسى شعر گفت , فرمود : آدم (ع )پرسيد : چه شعرى گفت , حضرت فرمود : وقتى از آسمان به زمين فرود آورده شد و خاك آن وگستردگى و هوايش و كشته شدن هابيل به دست قابيل را ديد , گفت :.
سرزمينها و ساكنان آنها دگرگون شده است .

و روى زمين غبار آلود و زشت گشته است .

هر آنچه رنگ و بويى دارد تغيير كرده است .

و شادى چهره نمكين كم شده است .

قويترين شاعران .

ـ امـام عـلـى (ع ) , در پـاسـخ بـه اين پرسش كه قويترين شاعران كيست , فرمود : اين جماعت در ميدان مسابقه اى كه خط پايانش معلوم باشد نتاخته اند , اما اگر ناچار بخواهيم قويترين شاعران را معلوم سازيم ,او آن پادشاه بسيار گمراه (امرؤ القيس ) است .

ـ پيامبر خدا(ص ) : قويترين شعرى كه عرب گفته اين بيت لبيد است :.
هلا ! هر چيزى جز خدا باطل است .

ـ درست ترين جمله اى كه يك شاعر گفته , اين سخن لبيد است :.
هلا هر چيزى جز خدا باطل است .

برخى اشعار منسوب به امام على (ع ).

پيامبر محمد برادر و خويشاوند من است .

.

و حمزه سيد الشهدا عموى من است .

در كودكى و هنوز بالغ نشده بودم , كه پيش از همه شما اسلام آوردم .

رسول خدا در روز غدير خم , ولايت مرا بر شما واجب كرد.
پس واى و واى و واى بركسى .

كه فردا با ستم بر من خدا را ديدار كند.
خداوند با پيروز كردن پيامبرش ما را گرامى داشت .

.

و ستونهاى اسلام را به وسيله ما برافراشت .

پيامبر و كتاب خود را به وسيله ما قدرت داد.
و باپيروزى و دلاورى ما را ارجمند ساخت .

در هر پيكارى شمشيرهاى ما.
سرها را به هوا مى پراند.
.

پسرم ! من اندرزگو و آموزگار ادبم .

و بدان كه خردمند كسى است كه ادب آموزد.
سفارش پدرى دلسوز را آويزه گوش كن كه .

تو را به آداب تغذيه مى كند تا خشمگين نشوى .

فرزندم ! روزى تضمين شده است .

پس براى تحصيل آن ميانه رو باش .

فرزندم ! چه دوستهاى خائنى كه داشته اى .

پس بنگر كه با كه دوستى مى كنى .

دوست مورد علاقه ات را كسى انتخاب كن .

كه اگر دوستش بدارى , پيوند برادرى را نگه دارد و در برابر ديگران از تو حمايت كند.
از مردمان چاپلوس و فرومايه حذر كن كه آنان .

در هنگام گرفتاريها هيزم كش معركه اند.
كسى كه سرانجامش مرگ است سزاوار است كه فروتن باشد.
.

و آدمى را از دنيايش قوتى كافى است .

انسانى كه به خواسته ها و آمالش نمى رسد.
چرا بايد چنين حرص و جوش زند.
تو اى انسان بزودى رخت سفر بر مى بندى .

به سوى مردمى كه سخنشان سكوت است .

راز خود را جز براى خود فاش مكن .

.

زيرا هر دوستى را دوستى است .

من مردان نادان را ديده ام .

كه هيچ پوستى را سالم نمى گذارند.
بر سختى سحرخيزى و شب زنده دارى صبر كن .

.

و صبح زود در پى كارهايت روانه شو.
از طلب كردن عاجز و درمانده مشو.
زيرا ناتوانى و خستگى موفقيت را از بين مى برد.
روزگار تجربه ها مى آموزد و من ديدم كه .

صبر و شكيبايى فرجامى پسنديده دارد.
كم اند كسانى كه در طلب چيزى بكوشند.
و صبر و پايدارى ورزند و به مقصود نرسند.
شعار.

شعار.

ـ پـيامبر خدا(ص ) چون پيش از آغازجنگ , به شعار دادن فرمان داد , فرمود :بايد شعارتان نامى از نامهاى خداى تعالى باشد.
ـ سـپاهى را اعزام كرد و به آنهافرمود : شعارتان ((حم (لا) ينصرون ))باشد , زيرا آن يكى از نامهاى بزرگ خداى تعالى است .

ـ امام على (ع ) : شعار ياران رسول خدا(ص ) در روز بدر ((بكش اى ظفرمند)) بود.
ـ يـكى از شعارهاى اميرالمؤمنين (ع ) در يكى از روزهاى جنگ جمل اين بود : ((حم , لاينصرون )) ,خدايا! ما را بر مردمان پيمان شكن پيروز گردان .