ميزان الحكمه جلد ۶

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۶ -


ـ امـام صـادق (ع ) , در حديثى پيرامون ياران قائم (ع ) , مى فرمايد : آنان افرادى خداترس و شهادت طلبند , آرزو دارند كه در راه خدا كشته شوند شعارشان ((اى خونخواهان حسين (ع ))) است چون به حركت در آيند , ترس و وحشت , به فاصله يك ماه مسافت , پيشاپيش آنان حركت مى كند.
ـ شـعـار مـا در روز بـدر ايـن بـود :اى پـيروزى خدا نزديك شو , نزديك شو شعار حسين (ع ) ((يا محمد)) بود , و شعار ما نيز ((يامحمد))است .

ـ امام على (ع ) : بايد هدايت شعار تو باشد.

شعار مسلمانان در قيامت .

ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : در روز قيامت شعار مسلمانان به هنگام عبور از صراط اين است : خدايى جز اللّه نيست و توكل كنندگان بايد به خدا توكل كنند.
ـ در روز قـيامت شعار مؤمنان به هنگام عبور از صراط اين است : خدايا! به سلامت دار , به سلامت دار.
ـ شعار امت من در هنگام گذر از صراطاين است : اى آن كه جز تو خدايى نيست .

ـ شـعار مؤمنان در روزى كه از گورهايشان برانگيخته مى شوند , اين است : خدايى جز اللّه نيست ومؤمنان بايد به خدا توكل كنند.
ـ در تاريكيهاى قيامت , شعار مؤمنان اين است : خدايى جز تو نيست .

شفاعت و ميانجيگرى (1) در دني.

ميانجيگرى .

ـ پيامبر خدا(ص ) : ميانجيگرى كنيد , تاپاداش بينيد.
ـ ميانجيگرى كنيد , تا پاداش يابيدو خداوند از زبان پيامبرش آنچه خواهدداورى كند.
ـ امام صادق (ع ) : ميانجيگرى , زكات مقام است .

ـ پـيامبر خدا(ص ) : بهترين صدقه , صدقه زبان است با ميانجيگرى اسير را آزاد مى كنى , از ريخته شدن خون جلوگيرى مى نمايى , احسان را به طرف برادرت مى كشانى و ناخوشايندى را از او دور مى سازى .

ـ امام على (ع ) : ميانجى , پر و بال طالب (حاجت ) است .

ـ پيامبر خدا(ص ) : كسى كه با ميانجيگرى خود زيانى را دفع يا سودى را احيا كند , خداوند تعالى , در روزى كه قدمها مى لغزد , قدمهاى او را استواربدارد.
ـ بهترين وساطت اين است كه ميان دو نفردر امر ازدواج واسطه شوى .

شفاعت و ميانجيگرى (2) در آخرت .

حقيقت شفاعت .

قرآن .

((بـگـو : شـفاعت تماما از آن خداست فرمانروايى آسمانها و زمين خاص اوست سپس به نزد او باز گردانيده مى شويد)).
در الـميزان در تفسير آيه ((بگو : شفاعت تمامااز آن خداست )) چنين آمده است : اين آيه توضيح و تاكيدى است بر آيه قبل كه مى فرمايد : ((بگو : حتى اگر آن شفيعان هيچ قدرتى نداشته باشند؟
)) حـرف لام در ((للّه )) بـراى مـلـكـيت است و آيه ((فرمانروايى آسمانها و زمين خاص اوست )) در مقام تعليل جمله پيشين است و بدين معناست كه هر شفاعتى مال خداست , چرا كه او مالك همه چـيز است و در صورتى كه اجازه شفاعت به كسى دهد , او را مالك و اختياردار آن مى كند و امااين گـفـتـه بـرخـى كـه بـعـضـى بندگان خدا مانند فرشتگان در شفاعت از استقلال عمل مطلق برخوردارند درست نيست خداى تعالى مى فرمايد : ((شفاعت كننده اى نباشد مگر با اجازه او)) اين آيـه چـنـانچه در كنار آيه ((آنان را جز خدا هيچ ياور و شفيعى نباشد)) قرار گيرد , معناى ديگرى دقـيقتر از آنچه گفتيم دارد و آن اين كه شفيع حقيقى همان خداى سبحان است و ديگر شفيعان تـنـها به اذن و اجازه او شفاعت مى كنند در جلد اول كتاب در بحث شفاعت گفتيم كه شفاعت با واسـطـه قرار گرفتن برخى صفات خداى تعالى ميان او و شخص شفاعت شده , به منظور اصلاح وضـع او ,صـورت مـى پذيرد مانند واسطه قرار گرفتن صفات رحمت و مغفرت ميان خدا و بنده گناهكار او به منظور نجات وى از بارگناه و رهانيدنش از عذاب .

شرايط شفاعت (1).

قرآن .

((كيست كه جز به اذن خدا , نزد او شفاعت كند؟
)).
((پروردگار شما آن خدايى است كه آسمانها و زمين را در شش روز بيافريد سپس بر عرش استيلا يـافـت كـار(آفـريـنـش ) را تدبير مى كند جز به رخصت او شفاعت كننده اى نباشد اين است خدا , پروردگار شما پس او را بپرستيد آياپند نمى گيريد؟
)).
((اختيار شفاعت را ندارند مگر كسى كه از جانب خداى رحمان پيمانى گرفته باشد)).
((در آن روز شـفـاعت سود ندهد مگر كسى را كه خداوند رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آيد)).
((كـسـانـى كـه بـه جـاى او مـى خـوانـند , اختيارشفاعت ندارند مگر كسانى كه آگاهانه به حق گواهى داده باشند)).
ـ پـيـامـبـر خدا(ص ) : كسانى كه زياد لعن ونفرين مى كنند , در روز قيامت نه حق گواهى دادن دارند و نه حق شفاعت .

ـ امـام صـادق (ع ) , دربـاره آيه ((حق شفاعت ندارند مگر )) , مى فرمايد : مگر كسانى كه به ولايت اميرالمؤمنين و امامان بعد از او اعتقادداشته باشند و اين همان عهدى است كه نزد خدا دارند.
ـ پيامبر خدا(ص ) : شفاعت من شامل آن كس از امتم مى شود كه اهل بيت مرا دوست داشته باشد.

شرايط شفاعت (2).

قرآن .

((و چـه بـسـيـار فرشتگانى كه در آسمانها هستند و شفاعتشان هيچ سود ندهد مگر بعد از آن كه خداوند به هر كس كه بخواهد و خشنود باشد اجازه دهد)).
((هـر چـه را فـرا روى آنـهـا و پشت سرشان است مى داند و جز براى كسى كه (خدا) رضايت دهد شفاعت نمى كنند و خود ازبيم او هراسانند)).
ـ پـيامبر خدا(ص ) : من در روز قيامت كسى را كه در دلش به اندازه بال پشه اى ايمان باشد , قطعا شفاعت خواهم كرد.
ـ پـيـامـبـران بـراى هـمه كسانى كه از روى اخلاص به يگانگى خدا شهادت داده باشند , شفاعت مى كنندو آنان را از دوزخ بيرون مى آورند.
ـ امام رضا(ع ) , در پاسخ به پرسش از اين سخن خداى تعالى : ((براى كسى كه خدا رضايت دهد)) ,فرمود : آنان تنها براى كسى شفاعت مى كنند كه خداوند از دين او راضى باشد.
ـ امـام صـادق (ع ) : بـدانـيـد كـه هـيـچ يـك از آفريدگان خدا , شما را از او بى نياز نمى كند , نه فـرشـتـه اى مـقـرب و نـه پـيامبرى مرسل و نه ديگران پس هركه خوش دارد كه شفاعت شفاعت كنندگان از او نزدخداوند مؤثر افتد از خداوند بخواهد كه از وى خشنود باشد.

مقام ستوده .

قرآن .

((و پـاسـى از شـب را زنده بدار تا براى تو (به منزله ) نافله اى باشد , اميد كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند)).
((قطعا آخرت براى تو نيكوتر از دنيا خواهدبود بزودى پروردگارت تو را عطا خواهد داد تاخشنود شوى )).
ـ پـيـامـبـر خدا(ص ) : در روز قيامت مردم گروه گروه مى شوند و هرامتى در پى پيامبر خود به راه مى افتد و مى گويند : فلانى ! شفاعت كن , فلانى ! شفاعت كن , تا آن كه نوبت شفاعت به محمد مى رسد ودر اين روز است كه خداوند او را به مقامى ستوده مى رساند.
ـ امـام بـاقـر يا امام صادق (ع ) , درباره آيه ((اميد كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند)) فرمود: آن مقام شفاعت است .

ـ امـام بـاقر(ع ) : درباره آيه ((و بزودى پروردگارت تو را عطا مى كند تا خشنود شوى )) , فرمود : آن شفاعت است به خدا سوگند شفاعت است , به خدا سوگند شفاعت است .

ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : زمـانى كه به مقام ستوده برسم , براى مرتكبان گناهان كبيره امت خود شـفـاعـت مـى كنم و خداوند شفاعت من درباره آنها را مى پذيرد به خدا سوگند براى كسانى كه فرزندان مرا بيازارندشفاعت نخواهم كرد.
ـ هـرگـاه بـه مـقـام سـتوده برسم , براى پدر و مادر و عمويم و برادرى كه در جاهليت داشته ام شفاعت مى كنم .

عـلامـه , قـدس اللّه روحـه , در شـرح خـود بـر تـجـريـد مى نويسد : همه علما بر شفاعت كردن پـيامبر(ص )اتفاق نظر دارند نووى نيز در شرح صحيح مسلم مى نويسد : قاضى عياض مى گويد : بنابر عقيده اهل سنت شفاعت از نظر عقلى روا و از نظر نقلى , بنابر صريح آيات و خبر نبى صادق , واجب است درباره صحت شفاعت اخبار فراوانى رسيده كه رويهمرفته در حدتواتر است .

شفاعت پيامبر در روز قيامت .

ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : هـر پـيامبرى به درگاه خدا دعايى كرده و از او چيزى خواسته است , اما من خواهش خود (از خدا) را براى شفاعت امتم در روز قيامت نگهداشته ام .

ـ خـداوند به من فرمود از او خواهشى كنم ,اما من خواهش خود را براى شفاعت مؤمنان امت خود در روز قيامت به تاخير انداختم و خداوندپذيرفت .

محرومان از شفاعت .

قرآن .

((كسانى كه آن را پيشتر فراموش كرده بودند , مى گويند آيا (امروز) براى ما شفيعانى هستند كه مارا شفاعت كنند؟
)).
((و جز تباهكاران ما را گمراه نكردند پس مارا شفيعانى نيست و نه دوستى مهربان )).
((مـا روز جـزا را دروغ مـى انگاشتيم تا آن كه مرگ ما فرا رسيد پس , شفاعت شفاعت كنندگان , سودشان نبخشد)).
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : نـه شـكـاكـان و مـشـركـان شـفـاعت شوند و نه كافران و منكران , بلكه شفاعت مخصوص مؤمنان يكتاپرست است .

ـ شفاعت من به دو كس نمى رسد : قدرتمند مستبد و ستمگر و غلو كننده خارج شده از دين .

ـ شفاعت من درباره مرتكبان گناهان كبيره است , به جز مشركان و ستمگران .

ـ كـسـى كـه نماز را سبك بشمارد به شفاعت من دست نيابد و به خدا سوگند كه در كنار حوض (كوثر)بر من وارد نشود.
ـ امـام صـادق (ع ) هـنـگامى كه در آستانه رحلت قرار گرفت , دستور داد بستگانش گرداو جمع شوند و فرمود : كسى كه نماز راسبك بشمارد , شفاعت ما هرگز شامل حالش نمى شود.
ـ پـيـامـبـر خدا(ص ) : كسى كه به شفاعت كردن من ايمان نداشته باشد , خداوند شفاعت مرابه او نرساند.
ـ امـام على (ع ) : كسى كه شفاعت رسول خدا(ص ) را دروغ شمارد از شفاعت آن حضرت برخوردار نشود.
ـ پيامبر خدا(ص ) : شفاعت من در روزقيامت يك حقيقت است پس هركه بدان ايمان نداشته باشد , مشمول آن واقع نخواهد شد.
ـ امـام صـادق (ع ) : حتى اگر فرشتگان مقرب و پيامبران مرسل درباره فرد ناصبى شفاعت كنند , شفاعتشان پذيرفته نمى شود.

پندار مشركان درباره شفاعت .

قرآن .

((شـفـيـعانتان را كه در (كار) خودتان شريكان (خدا) مى پنداشتيد همراهتان نمى بينيم به يقين پيوند ميان شما بريده شده و آنچه را كه مى پنداشتيد از دست شما رفته است )).
((بـه جاى خدا چيزهايى را مى پرستند كه نه زيانى به آنان مى رسانند و نه سودى مى بخشدشان و مى گويند : اينهاشفيعان ما در نزد خدايند)).
((و براى آنان از شريكانشان شفيعانى نيست و خود منكر شريكان خود مى شوند)).

شفاعت ناپذيرفته .

قرآن .

((و بـتـرسـيـد از روزى كـه هـيـچ كس چيزى (از عذاب خدا) را از كسى دفع نمى كند و نه از او شفاعتى پذيرفته و نه به جاى وى بدلى گرفته مى شود و نه يارى خواهند شد)).
((و بـتـرسيد از روزى كه هيچ كس چيزى (از عذاب خدا) را از كسى دفع نمى كند و نه بدل و بلا گردانى از وى پذيرفته شود و نه او را ميانجيگرى سودمند افتد و نه يارى شوند)).
((اى كـسانى كه ايمان آورده ايد! پيش از فرا رسيدن روزى كه در آن نه خريد و فروشى باشد و نه دوستيى ونه شفاعتى , از آنچه به شما روزى داده ايم انفاق كنيد و كافران , خود , ستمكارانند)).

شفاعت براى مرتكبان كباير.

ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : شـفـاعت من براى مرتكبان گناهان كبيره است , به استثناى مشركان و ستمگران .

ـ هـر پيامبرى شفاعتى مى كند و من شفاعت خود را براى اهل كباير امت خود در روز قيامت , نگه داشته ام .

ـ شفاعت روز قيامت , در حقيقت براى آن دسته از امت من است كه مرتكب گناهان كبيره شده و برهمانها (بدون توبه ) مرده باشند.
ـ شفاعت من براى آن دسته از امت من است , كه مرتكب كباير شده باشند.

نيكوكاران و شفاعت .

ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : شفاعت من , در حقيقت براى آن افراد از امت من است كه مرتكب گناهان كبيره شوند و اما نيكوكاران نيازى به شفاعت ندارند.
ـ امـام صادق (ع ) : در روز قيامت ما براى شيعيان گناهكار خود شفاعت مى كنيم و اما نيكوكاران راخداوند خود نجات داده است .

ـ مؤمن بر دو گونه است : مؤمنى كه به عهد و شرط خدا وفا كند و اين سخن خداى عزوجل است كـه : ((مـردانـى هستند كه به پيمانى كه با خدابسته بودند وفا كردند)) چنين مؤمنى نه گرفتار هـول و هـراسهاى دنيا مى شود و نه هول و هراسهاى آخرت او از كسانى است كه شفاعت مى كند و نـيـاز بـه شـفاعت كسى ندارد , (دوم ) مؤمنى كه چون ساقه گياه گاه كج و گاه راست مى شود چـنين مؤمنى دستخوش هول و هراسهاى دنيا و آخرت مى شود و ازجمله كسانى است كه برايش شفاعت مى شود ولى قدرت شفاعت كردن ندارد.

نياز همگان به شفاعت .

ـ امـام صـادق (ع ) : هيچ كس , از اولين و آخرين انسانها , نيست مگر آن كه به شفاعت محمد(ص ) درروز قيامت نياز دارد.
ـ از امـام صادق (ع ) سؤال شد : مگر مؤمن به شفاعت محمد(ص ) در آن روز نيازمند است ؟
فرمود : آرى , مـؤمـنان نيز خطاها و گناهانى دارند وهيچ كس نيست , مگر اين كه در آن روز به شفاعت محمد محتاج است .

ـ ابـو ايـمن به امام باقر(ع ) گفت : اى ابا جعفر! شما مردم را مى فريبيد و هى مى گوييد : شفاعت محمد ,شفاعت محمد حضرت چنان ناراحت شد كه رنگ چهره اش تيره گشت , و فرمود : واى بر تو اى (اباايمن ) داشتن عفت شكم و شهوت , تو را فريفته است ؟
! اگر صحنه هاى هول انگيز قيامت را بـبـيـنى حتما به شفاعت محمد(ص ) نياز پيدا خواهى كرد واى بر تو , آيا شفاعت جز براى كسى است كه مستوجب آتش باشد؟
آن گاه فرمود : هيچ كس , از اولين و آخرين , نيست مگر آن كه در روز قيامت به شفاعت محمد(ص ) نيازمند است .

ـ امام كاظم (ع ) , به سماعة بن مهران , فرمود : هرگاه حاجتى به خدا پيدا كردى بگو : ((خدايا به حق محمد وعلى از تو مسالت مى كنم , زيرا كه آن دو را نزد تو شان و مقامى است )) در روز قيامت هـيـچ فـرشـته مقربى و پيامبر مرسلى و مؤمن آزموده اى نيست , مگر اين كه در آن روز به آن دو بزرگوار(محمد و على ) نيازمند است .

شفاعت كنندگان (1).

ـ پـيامبر خدا(ص ) : سه گروه نزد خداى عزوجل شفاعت مى كنند و شفاعتشان پذيرفته مى شود : (ابتدا) پيامبران , سپس عالمان وبعد شهيدان .

ـ شفاعت كردن , مخصوص پيامبران و اوصيا و مؤمنان و فرشتگان است .

ـ امـام بـاقـر و امـام صادق (ع ) : به خدا سوگند كه ما شفاعت مى كنيم , به خدا سوگند كه ما در حـق شيعيان گنهكارمان شفاعت مى كنيم , چندان كه دشمنان ما با ديدن آن مى گويند : ((ما را نه شفاعت كنندگانى است و نه دوستى مهربان )).
ـ پـيـامبر خدا(ص ) : در روز قيامت من شفاعت مى كنم و شفاعتم پذيرفته مى شود و على شفاعت مى كند و شفاعتش پذيرفته مى شود و اهل بيتم نيز شفاعت مى كند و شفاعتشان پذيرفته مى شود.
ـ امـام صـادق (ع ) : چـون روز قـيامت شود به عابد گفته مى شود : به بهشت برو و به عالم گفته مى شود: بايست و به سبب آن كه مردم را تربيت و ادب نيكو آموختى , براى آنان شفاعت كن .

شفاعت كنندگان (2).

ـ امام على (ع ) : بهترين چيزى كه متوسلان به خداى سبحان و تعالى به آن توسل مى جويند , ايمان بـه او و بـه پـيـامبر اوست و جهاد در راه او كه آن ستيغ اسلام است و كلمه توحيد كه آن سرشت و فطرت است .

ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ): شـفـاعـت كـنندگان پنج تايند: قرآن , خويشاوندى , امانت , پيامبر شما و اهل بيت پيامبرتان .

ـ قرآن را بياموزيد , زيرا كه در روز قيامت شفاعت مى كند.
ـ امام على (ع ) : در روز قيامت قرآن براى هر كس شفاعت كند , شفاعتش پذيرفته مى شود.
ـ پيامبر خدا(ص ) : روزه و قرآن در روز قيامت براى بنده شفاعت مى كنند.
ـ امـام عـلى (ع ) : دعوت پيامبران خدا رااجابت كنيد و در برابر آنها سر تسليم فرود آوريد و فرمان آنها را ببريد تا مشمول شفاعت آنان شويد.
ـ شفيع مردمان , عمل به حق است وپايبندى به صداقت و راستى .

ـ پيامبر خدا(ص ) : شفيعى كارآمدتر از توبه نيست .

وسيله (1).

قرآن .

((اى كـسانى كه ايمان آورده ايد از خدا بترسيد و براى تقرب به او وسيله جوييد و در راهش جهاد كنيد باشد كه رستگار شويد)).
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : وسـيـلـه درجـه اى است نزد خدا كه بالاتر از آن درجه اى نيست پس , از خدابخواهيد كه به من وسيله عطا كند.
ـ از خداوند براى من وسيله مسالت كنيد كه هركس براى من وسيله مسالت كند , شفاعت بر او روا گردد.
ـ امـام عـلـى (ع ) : اى مـردم ! خـداى تعالى به پيامبر خود محمد(ص ) وعده وسيله داده و وعده او راسـت اسـت و خـداونـد خـلـف وعـده نـمى كند بدانيد كه وسيله بر فرازدرجات بهشت و ستيغ بلنديهاى تقرب و خط پايان آرزوست .

ـ ابـو سـعـيد خدرى : پيامبر(ص ) مى فرمود : هرگاه از خداوند چيزى براى من خواستيد , وسيله بخواهيد از پيامبر(ص )درباره وسيله پرسيديم , فرمود : درجه من در بهشت است .

در تـفـسـيـر الـميزان , بعد از نقل اين حديث , آمده است : چنانچه در اين حديث و انطباق معنا و مـفهوم آيه بر آن تامل كنيد , در مى يابيد كه وسيله همان مقام پيامبر(ص ) نزد پروردگارش است كـه پيامبر بدان وسيله به خداى تعالى تقرب مى جويد و خاندان پاك او و بعد از آنها صالحان امتش بـه وى مـى پـيوندند دربرخى روايتهاى ائمه (ع ) آمده است كه رسول خدا دامان پروردگارش را گرفته است و ما به دامان اوچنگ زده ايم و شما به دامان م.

وسيله (2).

ـ پـيـامـبـر خدا(ص ) : امامان از نسل حسين (ع ) هستند هركه آنان را اطاعت كند , خدا را اطاعت كـرده اسـت و هـركـه آنـان را نـافـرمانى كند خداى عزوجل را نافرمانى كرده است آنانند گره و دستگيره محكم وآنانند وسيله تقرب به خداى عزوجل .

ـ امام على (ع ) , درباره آيه ((و براى تقرب به او وسيله جوييد)) , مى فرمايد : من هستم وسيله او.

سزاوارترين مردم به شفاعت .

ـ پـيـامبر خدا(ص ) : همانا نزديكترين شمابه من در فردا (ى قيامت ) و سزاوارترين شما به شفاعت من , راستگوترين , امانتدارترين , خوش اخلاق ترين و نزديكترين شما به مردم است .

شفاعت مؤمن به اندازه عمل اوست .

ـ امـام بـاقـر(ع ) : مـؤمـن در حـق افـرادى بـه تـعداد ربيعه و مضر شفاعت مى كند , مؤمن حتى براى خدمتگزار خود شفاعت مى كند و مى گويد : پروردگارا , خدمتكارم بر من حق دارد او مرا از گرما و سرماحفظ مى كرد.
ـ انـسـان بـراى قـبيله خود شفاعت مى كند , انسان براى خانواده خود شفاعت مى كند , انسان به اندازه عمل خود در حق دو نفر شفاعت مى كند , اين است آن مقام محمود.

كمترين اندازه شفاعت مؤمن .

ـ امام باقر(ع ) : مؤمنى كه از همه كمترمى تواند شفاعت كند , تا سى نفر را شفاعت مى كند در اين هنگام دوزخيان مى گويند : ((ما را نه شفاعت كنندگانى است و نه دوستى مهربان )).
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : در مـيان مؤمنان كسانى هستند كه به اندازه قبايل ربيعه و مضر شفاعت مى كنند ومؤمنانى كه كمتر از همه حق شفاعت دارند براى سى نفر شفاعت مى كنند.

بدبختى .

ويژگيهاى بدبخت .

ـ امام على (ع ) : بدبخت كسى است كه فريفته هوا و هوس خود گردد.
ـ بدبخت كسى است كه از عقل و تجربه خود بهره نگيرد.
ـ از گناهان باز ايستيد و نفسهاى خودرا از آنها باز داريد , زيرا بدبخت كسى است كه عنان خود را در عرصه گناهان رها سازد.
ـ پيامبر خدا(ص ) : سه كسند كه جزبدبخت با آنها مخالفت نكند : عالمى كه به علم خود عمل كند , صاحبدل خردمند و پيشوايى دادگر.
ـ امام على (ع ) : بر خدا گستاخى نكند , مگر نادان بدبخت .

= بدبخت در شكم مادر خود بدبخت است (1).

قرآن .

((روزى كه چون بيايد هيچ كس جز به اذن او سخن نگويد و مردمان بعضى بدبخت باشند و بعضى نيكبخت و اماآنان كه بدبختند در آتش , فرياد وناله اى دارند)).
((گويند : پروردگار ما! بدبختيمان بر ما چيره گشت و ما مردمى گمراه بوديم )).
ـ امـام رضـا(ع ) : چـون چـهـار ماه ـ برنطفه ـ بگذرد خداى تبارك و تعالى دو فرشته آفريننده به سـوى آن بـفـرستد تا بدان شكل و صورت دهند و روزى و مدت عمر و بدبختى يا خوشبختى او را رقم زنند.
ـ امـام عـلى (ع ) : سپس خداوند فرشته زهدانهارا مى فرستد مى پرسد : بار خدايا! آيا بدبخت است يا نيكبخت ؟
پس خداى عزوجل آنچه بخواهد دراين باره وحى مى كند و فرشته آن را مى نويسد.

بدبخت در شكم مادر خودبدبخت است (2).

ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : خوشبخت از همان شكم مادر خود خوشبخت است و بدبخت از همان شكم مادرخود , بدبخت است .

ـ هـيـچ كس نيست كه خداوند او را در شكم مادرش بيافريند , مگر اين كه (در همان جا) بدبخت ياخوشبخت است .

ـ هيچ كس نيست مگر اين كه خداوندجايگاه او در بهشت و دوزخ و بدبخت ياخوشبخت بودن او را مـعـلـوم كـرده اسـت خـوشبختان براى عمل سعادتمندان آماده مى شوند , و بدبختان براى عمل شقاوتمندان .

آفرينش خوشبختى و بدبختى پيش از آفرينش مردمان .

ـ امـام صـادق (ع ) : خداوند عزوجل پيش ازآن كه خلق خود را بيافريند خوشبختى و شور بختى را آفـريـد , پس خداوند كسى را كه بداند خوشبخت است , دشمن نمى دارد و چنانچه كار بدى انجام دهد , كارش را دشمن مى دارد اما خود او را دشمن نمى دارد و هرگاه بداند بدبخت است , هرگز او را دوسـت نـمـى دارد و چـنـانـچه كار خوبى انجام دهد , كارش را دوست مى دارد اما به خاطر سرنوشتش وى را ناخوش مى دارد.
ـ در پـاسـخ بـه ايـن پـرسـش ابـن حازم كه آيا شقاوت و سعادت پيش از آن كه خداوند خلايق را بيافريندوجود داشته اند , فرمود : آرى , و اينك من آن را مى گويم عرض كردم : پس , مرا خبر ده كه آيا خداوندانسان خوشبخت را در هيچ حالتى از حالات ناخوش مى دارد؟
فرمود : اگر موردى از مـوارد او را نـاخوش مى داشت با نظر لطف خود او را از حالتى به حالتى در نمى آورد وخوشبختش نـمـى كـرد عرض كردم : مراخبر ده از بدبخت كه آيا حالى از حالات هست كه خداوند او را در آن حالت دوست بدارد؟
فرمود : اگردوستش مى داشت او را بدبخت رها نمى كرد.

تفسير اخبار پيشين (1).

ـ ابـن ابـى عـمير از امام كاظم (ع ) درباره اين سخن پيامبر(ص ) پرسيد كه بدبخت در همان شكم مادرخود بدبخت است و خوشبخت در همان شكم مادرش خوشبخت است , امام فرمود : كسى كه بـدبـخـت است در همان هنگامى كه در شكم مادرش هست , خداوند مى داند او در آينده كارها و اعـمـال شـقـاوتمندان را خواهد كرد و كسى كه خوشبخت باشد , در همان شكم مادرش خداوند مى داند كه او را درآينده اعمال و رفتار سعادتمندان را انجام خواهد داد.
[ ابن ابى عمير مى گويد : ] عرض كردم : معناى اين سخن رسول خدا(ص ) چيست : عمل كنيد كه هركسى براى آنچه به منظور آن آفريده شده آماده مى باشد؟
فرمود : خداى عزوجل جن و انس را بـراى عـبـادت كـردن او آفـريد نه براى معصيت كردنش اين سخن خداى عزوجل است آن جا كه مـى فـرمـايد:((جن و انس را نيافريديم مگر براى اين كه مرا عبادت كنند)) بنابراين , همه را براى آنـچـه به منظور آن آفريده شده اند آماده كرده است , پس واى بر كسى كه كورى و گمراهى را بر هدايت ترجيح دهد.

تفسير اخبار پيشين (2).

ـ امـام صـادق (ع ) : خـداى تبارك و تعالى بنده را از بدبختى به خوشبختى منتقل مى كند , ولى از خوشبختى به بدبختى منتقل نمى كند.
ـ دربـاره كـسـى كـه حسين (ع ) را با آگاهى ازمقام آن حضرت زيارت كند , فرمود : اگر بدبخت باشد, خوشبخت نوشته مى شود وپيوسته در رحمت خداى عزوجل غوطه مى خورد.
ـ دربـاره كـسـى كـه سوره كافرون و اخلاص را در نماز واجب بخواند , فرمود : اگر بدبخت باشد نامش ازديوان شور بختان پاك مى شود و در ديوان نيكبختان ثبت مى گردد.
ـ بـعـد از ذكر دعايى , مى فرمايد : هر بنده مؤمنى كه , با توجه قلبى به خداى عزوجل , اين دعاها رابخواند , خداوند حاجتش را برآورده سازد و چنانچه بدبخت باشد اميد دارم كه خوشبخت گردد .

موجبات بدبختى .

ـ امـام عـلى (ع ) , در فرمان استاندارى مصربه مالك اشتر , مى فرمايد : امر مى كند او (مالك ) را به تقواى الهى و برگزيدن فرمان خدا و پيروى ازواجبات و مستحبات او كه در كتابش (قرآن كريم ) بـه آنـهـا فرمان داده است وهيچ كس جز به پيروى ازآنها خوشبخت نمى گردد و هيچ كس جز با انكار و فرو گذاشتن آنها بدبخت نمى شود.
ـ امام صادق (ع ) , درباره آيه ((گويند : پروردگار ما! بدبختيمان بر ما چيره گشت )) , مى فرمايد : به سبب اعمال و كردارشان بدبخت شدند.
ـ امـام رضـا(ع ) : قـلـم تـقـدير خداوند بر خوشبختى كسى كه ايمان آورد و تقوا داشته باشد و بر بدبختى كسى كه ايمان نياورد و نافرمانى ورزد رقم خورده است .

ـ امـام حـسـيـن (ع ) در دعـاى روز عـرفـه : بار خدايا! كارى كن كه از تو چنان بترسم كه گويى مى بينمت وباتقوا و ترس از خودت خوشبختم گردان و با معصيت و نافرمانيت شور بختم مكن .

ـ امام على (ع ) : كسى كه آزمنديش زياد باشد, بدبختيش بسيار باشد.
ـ از عـشـق بـه دنـيا بپرهيز كه براى تو بدبختى و گرفتارى مى آورد و موجب مى شود كه آنچه را ماندنى است , به آنچه رفتنى است بفروشى .

ـ آزمندى , يكى از دو بدبختى است .

ـ علت بدبختى , دنيا دوستى است .

ـ در شـرح آفـريـنـش آدم (ع ) , مـى فرمايد : خداى سبحان فرمود :((بر آدم سجده كنيد پس همه سجده كردند مگر ابليس )) كه غرور و نخوت او را فرا گرفت و بدبختى بر وجود وى چيره گشت و به آفرينش (خود) از آتش باليد و آفرينش (آدم از) گل خشك را خوار شمرد.
ـ اى دريـغ بـر هـر بى خبرى كه عمرش بر او حجت باشد و گذشت روزگارانش او را به بدبختى كشاند.
ـ هـركه دينى جز اسلام بجويد به بدبختى گرفتار آيد و دستاويزش از هم گسيخته شود و به رو درافتادن و سقوطش (در عذاب و آتش ) سخت باشد و به اندوه دراز و عذاب دردناك مبتلا گردد .

بدبخت ترين مردم .

ـ امام على (ع ) , در پاسخ به اين پرسش كه بدبخت ترين مردم كيست فرمود : كسى كه دين خود را به دنياى ديگرى بفروشد.
ـ پيامبر خدا(ص ) : بدبخت ترين مردم , شاهانند.
ـ امام على (ع ) : بدبخت ترين شما , آزمندترين شماست .

ـ پيامبر خدا(ص ) : بدبخت ترين بدبختها , كسى است كه فقر دنيا و عذاب آخرت در او جمع شود.
ـ امام على (ع ) : بدبخت ترين مردم كسى است كه هواى نفس بر او چيره شود , پس دنيايش او را در اختيار خود گيرد و آخرت خويش را تباه گرداند.
ـ يكى از بزرگترين بدبختيها , سنگدلى است .

ـ مـسـيـح (ع ) : بدبخت ترين مردم , كسى است كه به علم در ميان مردم سرشناس باشد وبه عمل ناشناخته .

ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) از امام على (ع ) پرسيد : بدبخت ترين مردمان گذشته كيست ؟
عرض كرد : پـى كـنـنـده ناقه فرمود : درست است پرسيد : بدبخت ترين مردم در آينده كيست ؟
عرض كردم : نـمـى دانـم اى رسول خدا پيامبر(ص ) به ملاج على (ع ) اشاره كرد و فرمود : آن كسى كه به اين جا ضربت زند.
ـ امـام عـلـى (ع ) ـ در دعـاـ : پروردگارا! چه بدبخت است كسى كه آنچه از پادشاهى و قدرت تو مى بيند ,در كنار آن پادشاهى و قدرت تو كه به چشم و دلش نمى بيند , در نگاه و دل او با عظمت نباشد وبدبخت تر از او كسى است كه پادشاهى و قدرت مشهود و نامشهود تو در قياس با عظمت و جلال تو درچشم و دلش خرد و ناچيز نيايد خدايى جز تو نيست , پاكى تو اى خدا , من از ستمگران هستم .

نشانه هاى بدبختى .

ـ پـيـامبر خدا(ص ) : از نشانه هاى بدبختى است : خشكى چشم و سختى دل و حرص زدن زياد در طلب روزى و پايدارى بر گناه .

ـ اى عـلـى ! چـهار چيز نشانه بدبختى است : خشكى چشم , قساوت قلب , آرزوى دراز و عشق به زنده ماندن .

ـ امام على (ع ) : از نشانه بدبختى , دغلكارى با دوست است .

ـ از نشانه هاى شقاوت , بدى كردن به نيكان است .

ـ امـام صـادق (ع ) : اگـر خـواهى بدانى كه كسى بدبخت است يا خوشبخت , بنگر كه به چه كسى خـوبـى مـى كـنـد , اگر به اهلش خوبى مى كند بدان كه آدم خوبى است و اگر به نااهلش خوبى مى كند بدان كه او را نزد خداوند خير و خوبى نيست .

ـ امام على (ع ) : تباه كردن معاد , از بدبختى است .

ـ از بدبختى است , كه انسان دين خود را وسيله حفظ دنيايش قرار دهد.
ـ بد سگالى , از نشانه هاى بدبختى است .

سپاسگزارى (1) سپاسگزارى از خداوند سبحان .

تشويق به سپاسگزارى از خداوند.

قرآن .

((مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم و مرا سپاس گوييد و ناسپاسى من نكنيد)).
ـ امـام سـجـاد(ع ) : سـتـايـش خـدايـى را كه اگر شناخت حمد خود در برابر احسانهاى پياپى و نعمتهاى فراوانى را كه به بندگانش عطا مى كند از آنان باز دارد , از نعمتهايش بهره مى گيرند و سـتـايـشـش نمى كنند واز روزى او برخوردار مى شوند و سپاسش نمى گويند و در اين صورت از مـرزهـاى انـسانيت به مرزحيوانيت سقوط مى كنند و در زمره آنان مى شوند كه خداوند در كتاب استوار خود مى فرمايد : ((نيستندمگر مانند حيوانات و بلكه گمراهتر از آنان )).
ـ امام على (ع ) : شكر زيور توانگرى است و شكيبايى زيور گرفتارى .

ـ شكر گزارى , مايه مصون ماندن از فتنه است .

ـ شكر نعمت , موجب ايمن ماندن ازانتقام (خداوند) مى شود.
ـ از امام صادق (ع ) سؤال شد : گراميترين مردمان نزد خدا كيست ؟
فرمود : كسى كه چون نعمتى به اوداده شود , شكر كند و هرگاه گرفتار شود صبر ورزد.

وجوب شكر منعم .

ـ امـام عـلـى (ع ) : اگـر خداوند بندگان خودرا در برابر نافرمانيش وعده عذاب هم نمى داد , باز واجب بود كه به شكرانه نعمتهايش نافرمانى نشود ((10)) .

ـ اگـر خداوند براى معصيت خود بيم (عذاب ) هم نمى داد , باز لازم بود كه به شكرانه نعمتهايش نافرمانى نشود.
ـ كمترين وظيفه در قبال منعم , اين است كه با نعمتش نافرمانى نشود.
ـ كـمـتـريـن وظـيفه شما در برابر خداوند ,اين است كه از نعمتهاى او در راه نافرمانيش استفاده نكنيد.
ـ نـخـسـتـين چيزى كه بر شما در قبال خداى سبحان واجب است , سپاسگزارى از نعمتهاى او و فراهم آوردن موجبات خشنودى اوست .

ـ امـام صـادق (ع ) : بـراى هـر نـفـسـى از نـفسهايت شكرى و بلكه هزار و بيشتر از هزار شكر بر تو واجب است .

ـ هـيـچ بنده اى نيست , مگر آن كه خدا رابر او حجتى است , چه در گناهى كه مرتكب مى شود و چه در نعمتى كه از شكر آن كوتاهى مى كند.
ـ امام على (ع ) : گروهى خدا را از سر سپاسگزارى مى پرستند و اين عبادت آزادگان است .

سپاسگزار از خود سپاسگزارى مى كند.

قرآن .

((هـركـه سـپاس گزارد , تنها به سود خويش سپاس مى گزارد و هركه ناسپاسى كند بى گمان پروردگار من بى نياز وكريم است )).
((هـر آينه به لقمان حكمت داديم و گفتيم كه خدارا سپاس گوى , زيرا هركه سپاس گويد , به سودخود سپاس گفته و هركه ناسپاسى كند , خدا بى نيازو ستوده است )).
((جز اين نيست كه ما شما را براى خدا اطعام مى كنيم نه پاداشى از شما مى خواهيم و نه سپاسى )) .

ـ امـام عـلى (ع ) : اگر به كسى خوبى كنى در واقع با اين كار خود را گرامى داشته اى و به خودت آبرو داده اى , پس به سبب خوبيى كه به خودت كرده اى از ديگران خواهان تشكر مباش .

سپاسگزار.

قرآن .

((گـفت : اى موسى ! من تو را با رسالتها و سخن گفتنم (با تو) بر مردم برگزيدم پس آنچه را به تو دادم بگير و ازسپاسگزاران باش )).
((و سپاسگزار نعمتهاى او بود خداوندش برگزيد و به راهى راست هدايتش كرد)).
((بلكه خدا را بپرست و از سپاسگزاران باش )).
ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : سير سپاسگزار اجرش همانند روزه دارى است كه براى خدا روزه مى گيرد ,تـنـدرسـت سپاسگزار همانند آن اجرى را دارد كه بيمار شكيبا و بخشنده سپاسگزار همان اجر را دارد كه تنگدست قانع .

ـ امـام عـسـكـرى (ع ) : (قـدر) نـعـمت را نشناسد مگر سپاسگزار و شكر نعمت نگزارد مگر آن كه (قدر)نعمت را شناسد.
ـ امـام هادى (ع ) : خوشبختى شكرگزارى براى شاكر , بيشتر از خوشبختى نعمتى است كه موجب شكر شده است , زيرانعمت متاعى است اما شكر , نعمتها وعاقبت است .

فراوانى ناسپاسان .

قرآن .

((خدا كسى است كه شب را برايتان پديد آوردتا در آن بياراميد و روز را روشنايى بخش (قرار داد) آرى , خدا بر مردم بسيار تفضل دارد ولى بيشتر مردم ناسپاسند)).
((و كـسانى كه بر خدا دروغ مى بندند , روز رستاخيز چه گمان دارند؟
در حقيقت , خدا بر مردم داراى بخشش است ولى بيشترشان ناسپاسند)).
((آن گاه از پيش رو و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مى تازم و بيشترشان را سپاسگزار ,نخواهى يافت )).

اندك بودن سپاسگزاران .

قرآن .

((بـراى وى هـر چـه مى خواست , از نمازخانه هاو تنديسها و كاسه هايى چون حوضچه ها وديگهاى چـسـبـيـده بـه زمـيـن مـى ساختند اى خاندان داود! سپاسگزارى كنيد و اندكى از بندگان من سپاسگزارند)).
((و قطعا شما را در زمين قدرت عمل داديم و براى شما در آن وسايل معيشت نهاديم اما چه اندك سپاس مى گزاريد)).
ـ مصباح الشريعة امام صادق (ع ) فرمود :اگر نزد خداوند عبادتى بهتر از شكرگزارى در همه حال وجود داشت كه بندگان مخلصش با آن عبادتش كنند , هر آينه آن كلمه را درباره همه خلقش به كـار مى برد , اما چون عبادتى بهتر از آن نبود از ميان عبادات آن را خاص قرار داد و صاحبان آن را ويژه گردانيد و فرمود : (( واندكى از بندگان من سپاسگزارند)).
ـ امـام عـلـى (ع ) : شـمـا را به تقواى خدا سفارش مى كنم چه اندك است كسى كه آن را بپذيرد و چـنـان كـه سزاوار است به آن عمل كند! اينان اندك شمارند و مصداق اين توصيف خداى سبحان هستند :((واندكى از بندگان من سپاسگزارند)).

نقش شكرگزارى در افزايش نعمت .

قرآن .

((و آن گـاه كه پروردگارتان اعلام كرد كه اگر سپاس گوييد بر (نعمت ) شما مى افزايم و اگر ناسپاسى كنيد همانا عذاب من سخت خواهد بود)).
ـ امـام صـادق (ع ) , در پـاسـخ بـه ايـن سـؤال كه آيا آيه ((اگر سپاس گوييد )) شامل شكر نعمت ظـاهرى مى شود , فرمود : آرى , كسى كه خدا را برنعمتهايش ستايش كند و سپاس گويد و بداند كـه آن نـعـمـتـهـا از جانب خداست نه ديگرى [خداوند برنعمتهايش مى افزايد] ـ چون خداوند به بنده اى نعمتى دهد ,پس قلبا قدر آن را بشناسد و به زبان خدارا ستايش كند هنوز سخنش به پايان نرسيده است كه فرمان مى رسد تا بر نعمتش افزوده شود.
ـ امـام على (ع ) : چون خداوند به بنده اى نعمتى دهد و بنده در دل شكر آن نعمت را بگزارد , پيش از آن كه سپاسگزارى از آن را به زبان آوردمستوجب افزايش آن نعمت گردد.
ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : خداوند در شكر را برروى بنده اى نگشود كه در فزونى (نعمت ) را بر روى او ببندد.
ـ امام على (ع ) : به كسى كه توفيق شكرگزارى داده شود , از فزونى يافتن (نعمت ) محروم نگردد.
ـ امام باقر(ع ) : افزايش نعمت از سوى خداوند قطع نگردد , مگر آن گاه كه شكرگزارى بندگان قطع شود.
ـ امـام صـادق (ع ) : در تـورات نـوشته شده است : از كسى كه به تو نعمتى مى دهد تشكر كن و به كـسى كه از تو سپاسگزارى مى كند نعمت عطا كن , زيرا با وجود سپاسگزارى نعمتها زوال نيابند و بـا وجـودنـاسـپاسى نعمتها پايدار نمانند سپاسگزارى موجب افزايش نعمتها و جلوگيرى از زوال آنهاست .