ميزان الحكمه جلد ۴

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۱۰ -


ـ امـام صـادق (ع ) : اگـر بـه يـاد خـدا هـسـتى اين را بدان سبب دان كه او به ياد توست , او تو را يـادمى كند در حالى كه بى نياز از توست پس ياد او از تو ارزشمندتر و خواستنى تر و كاملتر وزودتر اسـت تـا يـاد تـو از او بنابراين , هر كه مى خواهد خداى تعالى را ياد كند بايد بداند كه اگرخداوند توفيق ياد خود را به ياد بنده نياورد , بنده قادر به ذكر و ياد او نيست .

ويژگى اهل ذكر.

قرآن .

((مردانى كه هيچ تجارت و خريد و فروش از ياد خدا ونماز گزاردن و زكات دادن بازشان ندارد , از روزى كه دلها و ديدگان دگرگون مى شوند هراسناكند)).
((اگر خود نمى دانيد , از اهل ذكر بپرسيد كه ما , پيش از تو , به رسالت نفرستاديم مگر مردانى را كه به آنها وحى مى فرستاديم )).
ـ امـام على (ع ) : به ياد خدا بودن اهلى دارد كه آن را به جاى اين دنيا گرفته اند و لذا بازرگانى و خريد و فروش آنان را از آن (ذكر خدا)باز نمى دارد.
ـ امـام بـاقر(ع ) : گويا مؤمنان همان فقيهان (فرزانگان دين فهم ) و اهل انديشيدن و پند گرفتن هستند شنيده هاى دنيوى , گوش آنها را از (شنيدن ) ياد خدا كر نمى كند و زرق و برق دنيا چشم آنان را از ياد خدا كور نمى گرداند.
ـ در حـديث معراج درباره ويژگى نيكوكاران آمده است : آن گاه كه مردم از غافلان به شمار آيند آنان از ذاكران قلمداد شوندهيچ چيز به اندازه چشم به هم زدنى آنان را از ياد خدا باز نمى دارد در نظر آنان مردم مردگانى بيش نيستند و خداوند در نظرشان زنده و قيوم و بخشنده است در آنان دل مشغولى به هيچ مخلوقى را نمى بينم .

ـ امام على (ع ) : اهل ذكر و ياد خدا اهل خدا و خاصگان اويند.
ـ امام باقر(ع ) , در بيان اوصاف آخرت گرايان , مى فرمايد : از ياد خدا خسته و دلتنگ نمى شوند.
ـ پيامبر خدا(ص ) , درباره آيه ((پس ازاهل ذكر بپرسيد)) مى فرمايد : (مقصود از) ذكر , من هستم و اهل ذكر امامان هستند.
ـ امـام صـادق (ع ) , نيز درباره همين آيه , مى فرمايد : ذكر قرآن است و اهل ذكر خاندان محمد(ع ) هستند.
ـ درباره آيه ((و آن (قرآن ) براى توو قوم تو ذكر است و بزودى پرسيده خواهيد شد)) , فرمود : ذكر هـمان قرآن است و ما قوم آن هستيم و ما هستيم كه پرسيده مى شويم (مردم بايد مسائل خود را از ما بپرسند).
نـيـز دربـاره هـمـيـن آيـه , فـرمـود : رسـول خـدا(ص ) هـمـان ذكـر اسـت و اهـل بـيـت او ــد ـ (ع )پرسش شوندگانند واهل ذكر همانان هستند.

ارزش كسانى كه مشاهده آنهاياد آور خداست .

ـ امـام رضـا(ع ) : نـقش انگشتر عيسى (ع )دو جمله بود كه آنهارا از انجيل بر گرفته بود : ((خوشا بنده اى كه بواسطه او خدا ياد آورى شود وواى بر بنده اى كه به واسطه او خدا فراموش گردد)).
ـ پيامبر خدا(ص ) : اوليا و دوستان خداكسانى هستند , كه مشاهده آنها ياد آور خدا باشد.
ـ بهترين شما آنانند , كه ديدنشان ياد آور خدا باشد.
برترين افراد شما كسانى هستند كه بر اثر ديدن آنها خداوند به ياد آورده شود.
ـ بـهـترين شما كسى است كه ديدن او شمارا به ياد خدا اندازد و گفتارش بر دانش شما بيفزايدو كردارش شما را مشتاق آخرت كند.

عوامل مداومت بر ذكر.

ـ در حـديـث مـعـراج آمـده اسـت كـه خـداى تـبـارك و تعالى به رسول خدا(ص ) فرمود : بر ياد مـن مـداومـت كـن عـرض كـرد : پـروردگارا , چگونه ياد تو را مداومت بخشم ؟
فرمود : با خلوت گزينى از مردم و بيزارى از ترش و شيرين و تهى داشتن شكم و خانه ات از دنيا.
ـ امام على (ع ) : هركه چيزى را دوست بدارد , ياد آن ورد زبانش شود.

اهميت عوامل باز دارنده از ياد خد.

قرآن .

((اى كـسـانى كه ايمان آورده ايد! داراييها و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل نكند و هر كه چنين كند آنان زيانكارند)).
ـ امام على (ع ) : هر چيزى كه از ياد خدا غافل كند , در شمار ميسر (قمار) است .

ـ هر آنچه كه از ياد خدا غافل كند , از ابليس است .

ـ پـيـامبر خدا(ص ) , درباره آيه ((داراييها و فرزندانتان شما را غافل نكند)) فرمود : آنان بندگانى صالح از امت من هستند كه هيچ تجارتى و خريد و فروشى آنان را از ياد خدا و ازنمازهاى پنج گانه واجب باز نمى دارد.
ـ ابـن عباس ـ نيز درباره همين آيه ـ :او مرد مؤمن است كه هرگاه زمان مرگش فرا رسد و او را مـالـى بـاشـد كه زكاتش را نپرداخته و ازآن حج نكرده و حق خدا را نداده باشد از خداوند مسالت مى كند او را نميراند تا صدقه و زكات مالش را بپردازد.

بازدارندگان از ياد خد.

قرآن .

((شـيطان مى خواهد با شراب و قمار ميان شما كينه ودشمنى افكند و شما را از ياد خدا و نماز باز دارد آيا بس مى كنيد؟
)).
ـ امـام عـلـى (ع ) : در مـيان اعضاى بدن ناسپاس تر از چشم وجود ندارد , پس , خواسته هاى آن را برآورده مسازيد كه شما را از ياد خداباز مى دارد.
ـ در ميان گناهان (گناهى ) سخت تر از پيروى شهوت نيست , پس آن را فرمان نبريد كه شمارا از خدا غافل مى سازد.
ـ هر كه به ياد مردم سرگرم شود خداوند سبحان او را از ياد خود جدا كند.
ـ امـام سـجاد(ع ) : پر خورى و سستى اراده و مستى سيرى و غفلت حاصل از قدرت , از عوامل باز دارنده و كند كننده در عمل است و ذكر (خدا) را از ياد مى برد.

آثار روى گرداندن از ياد خد.

قرآن .

((هر كس كه از ياد من اعراض كند , زندگيش تنگ شود ودر روز قيامت نابينا محشورش سازيم گـويـد : اى پـروردگـار مـن ! چـرا مـرا نابينا محشور كردى و حال آن كه من بينا بودم ؟
گويد : همچنان كه تو آيات ما را فراموش كردى , امروز خود فراموش مى شوى )).
((هر كس كه از ياد خداى رحمان روى گرداند , شيطانى بر او مى گماريم تا همدم او باشد)).
ـ از مـناجاتهاى خداى تعالى باموسى (ع ):اى موسى !درهيچ حالى مرافراموش نكن و به مال و دارايى زياد شادمان مشو , زيرا ازياد بردن من دلها را سخت مى كند و همراه ثروت زياد گناهان زياد است .

ايـن كـه مـى فـرمـايـد ((زنـدگـيـش تنگ شود)) دليلش اين است كه هر كس پروردگار خود رافـرامـوش كـنـد و بـه يـاد او نـبـاشد راهى برايش نمى ماند جز اين كه به دنيا چنگ زند و آن را تـنـهـامـطـلـوب و هـدف خـويـش قـرار دهـد و بـراى تحصيل آن بكوشد و تمام هم و غمش را مـصروف درست كردن زندگى خود و توسعه بخشيدن به آن و بهره مند شدن از آن كند زندگى چـنـيـن كـسى , كم باشد يازياد , اورا بسنده و جوابگو نيست , زيرا هر چه به دست آورد باز راضى نـمى شود و سعى مى كندبيشتر و بيشتر به چنگ آورد و درجايى متوقف نمى شود بنابراين , هرچه به دست آورد باز ناراحت و ناراضى است و دلش بيشتر مى خواهد , به علاوه , غم واندوه و نگرانى و اضطراب و ترس از پيشامدها و بلاهاى ناگوارى چون مرگ و بيمارى و آفت و حسادت بد خواهان و تـوطـئه دشـمـنان و ناكامى در كوششها و از دست دادن كسان و چيزهايى كه دوست دارد او را پـيـوسـتـه دلـتـنـگ و بـى قرار مى سازد در صورتى كه اگر مقام و عظمت پروردگار خويش را مى شناخت و همواره به ياد او بود و فراموشش نمى كرد , يقين مى يافت كه نزد پروردگارش حياتى جاودانه و نياميخته با مرگ و نيستى دارد و ملكى زوال ناپذير و عزتى ناب و تهى از خوارى و شادى و مقام و كرامتى كه اندازه و پايانى ندارد در انتظار او است و درمى يافت كه دنيا گذرگاه است و زندگى آن در قياس با زندگى اخروى ناچيز است اگر اين نكته ها را درمى يافت , به همان مقدار از دنيا كه برايش مقدر شده قناعت مى كرد و معيشتى كه بهره اش گشته است كفايتش مى كرد و خود را در تنگنا و سختى قرار نمى داد.
آيه ((و كسى كه از ياد خداى رحمان روى گرداند شيطانى را براو مى گماريم )) يعنى كسى كه از يـاد خداى رحمان خود را به كورى زند و همچون افراد شب كور يا داراى ضعف بينايى به اوبنگرد شيطانى را بر او مى گماريم ((كه قرين اوست )) يعنى همدم و همنشين جداناشدنى ازاوست .

آيه ((و آن شيطانها آنان را از راه خدا باز مى دارند,ولى خودپندارندكه رهيافتگانند)) به اين معناست كـه شـيـاطـيـن ايـن رويگردانان از ياد خدا را از راه به در مى برند , در حالى كه خودشان گمان مـى كـنـند كه در راه حق قدم مى گذارند اين مطلب ـ يعنى پندار آنان بر هدايت و رهيافتگى در حـالى كه گمراهند و از راه حق بيرون ـ نشانه گماشته شدن همدم بر آنان و قرارگرفتنشان در زيـر سـلـطه و فرمانروايى شيطان است , زيرا انسان , براساس سرشت اوليه خود , درصورت رو به روشـدن بـاحـق , بـه حـق و حـق شـنـاسـى تـمـايـل دارد, اما چنانچه بر اثر پيروى ازخواهشهاى نفسانى ازحق اعراض كند و به اين روش خود ادامه دهد خداوند بردلش مهر مى زندو چشم بصيرتش را كـور مـى كـنـد و شـيـطان را همدم او مى سازد كه در نتيجه , در صورت رو به روشدن با حق وحـقـيـقت از ديدن آن ناتوان مى ماند و حق را كه فطرتا به آن گرايش دارد برباطل كه شيطان به سوى آن فرا مى خواندش منطبق مى كند و لذا با آن كه گمراه است خود را رهيافته مى پندارد و با آن كه بر باطل است خيال مى كند بر حق است )).

خدا فراموشى خود فراموشى است .

قرآن .

((مـانند آن كسانى مباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدانيز چنان كرد تا خود را فراموش كنند ايشان همان فاسقانند)).
ـ امام على (ع ) : كسى كه خدا را فراموش كند, خداوند خودش را از يادش ببرد.
ـ هر كه خداى سبحان را فراموش كند , خداوند خودش را از يادش ببرد و دلش را كور كند.

انواع ياد خد.

ـ امـام بـاقر يا امام صادق (ع ) : ذكر زبان حمد و ثنا , ذكر نفس سختكوشى و تحمل رنج و ذكر روح بـيـم و امـيـد و ذكر دل صدق و صفا وذكر عقل تعظيم و شرم و ذكر معرفت تسليم و رضا و ذكر باطن و درون مشاهده و لقا است .

ذكر خفى .

قرآن .

((پروردگارت را در دل خود به تضرع و ترس , بى آن كه صداى خود را بلند كنى , هر صبح و شام ياد كن و از غافلان مباش )).
ـ امـام باقر يا امام صادق (ع ) : فرشته ننويسد جز آنچه را كه مى شنود خداى عزوجل فرموده است : ((و پـروردگـارت را در دل خـودياد كن )) (اندازه ) ثواب اين ذكر درونى بنده را كسى جز خداى تعالى نمى داند.
ـ پيامبر خدا(ص ) : خدا را با ذكر خامل ((10)) ياد كنيد عرض شد : ذكر خامل چيست ؟
فرمود : ذكر خفى و پوشيده .

ـ بهترين ذكر , ذكر خفى است .

ذكر خفى كه فرشتگان نگهبان نشنوند هفتاد بار بهتر است از آن ذكر كه آنان بشنوند.
ـ امـام سـجـاد(ع ) : ـ در دعا ـ : الهى ! يادخود را در تنهايى و در ميان جمع , در شب و در روز , در آشكار و در نهان و در آسايش وسختى به دل ما افكن و مارا با ذكر خفى همدم ساز.

خانه هايى كه در آنها ياد خداست .

قرآن .

((آن نـور در خانه هايى است كه خدا رخصت داد ارجمندش دارند و نامش در آن جا ياد شود و او را هر بامداد و شبانگاه تسبيح گويند)).
ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : حكايت خانه اى كه درآن خدا ياد مى شود و خانه اى كه از ياد خدا خالى است حكايت زنده و مرده است .

ـ ابـن مـردويـه از قـول انـس بـن مـالـك و بـريـده نـقـل كـرده اسـت كـه : رسـول خـدا (ص ) آيه ((درخانه هايى كه خدا رخصت داد ارجمندش دارند)) را تلاوت كرد مردى برخاست وعرض كرد: اى رسـول خـدا! ايـنهاچه خانه هايى است ؟
فرمود : خانه هاى پيامبران پس , ابوبكربرخاست و عرض كـرد : اى رسـول خـدا! ايـن خانه , خانه على و فاطمه از اين خانه هاست ؟
فرمود :آرى , از بهترين آنهاست .

ـ ابوحمزه ثمالى : در سالى كه امام باقر(ع ) به حج رفته بود و هشام بن عبدالملك با او ديدار كرد , مردم به ايشان روى آوردند وسؤالات خود را مى پرسيدند عكرمه گفت : اين مرد كه در چهره اش نشانه دانش است كيست تاخوارش كنم ؟
[ اما ] وقتى در برابر ايشان ايستاد بدنش به لرزه افتاد و از امـام بـاقـر(ع ) شـرمنده شدو عرض كرد : يابن رسول اللّه ! من در محضر ابن عباس و ديگران زياد نشسته ام اما در برابر هيچ يك آنان چنين حالتى به من دست نداده است امام (ع ) فرمود : واى بر تو اى بـنده حقيرشاميان , تو در محضر خانه هايى هستى كه خداوند رخصت داده است تا ارجمندش دارند ونامش در آنها ياد شود.
ـ امام باقر(ع ) به قتاده فرمود : توكيستى ؟
عرض كرد : من قتاده پسر دعامه بصرى هستم امام (ع ) بـه او فـرمود : تو فقيه اهل بصره هستى ؟
عرض كرد : آرى پس , قتاده مدت زيادى خاموش ماند و سـپـس گفت : خدايت شايسته بدارد! به خدا سوگند من در حضور فقيهان و در برابر ابن عباس نـشسته ام اما در حضورهيچ يك آنان دلم چنان نلرزيد كه در برابر شمالرزيد! امام (ع ) به او فرمود : واى بـر تـو! آيـامـى دانى كجا هستى ؟
تو در برابر ((خانه هايى كه خداوندرخصت داده است )) قرار دارى اين خانه ها ما هستيم وتو در برابرآنها هستى قتاده عرض كرد : به خدا راست مى گويى , خدا مرافداى تو كند , به خدا قسم منظور از اين خانه ها خانه هاى سنگى و گلى نيست .

ياد خدا (متفرقه ).

ـ امام على (ع ) : شنونده ياد خدا(نيز)ذاكر است .

ـ پيامبر خدا(ص ) : اى اباذر! بايد خداونددر سينه تو باشكوه و جلال باشد , پس او را چنان ياد مكن كه نادان ياد مى كند و (تنها) در هنگام ديدن سگ يا خوك مى گويد : خدايا! خوارش كن .

ـ از مـعـصـومـيـن (ع ) : هـمـانـا در بهشت دشتهايى است كه هرگاه ذاكر شروع به ذكر گفتن كـندفرشتگان در آن ها شروع به كاشتن درخت كنند گاه فرشته اى از كار دست مى كشد , پس به اوگـفـتـه مى شود : چرا ايستاده اى ؟
مى گويد : دوستم دست كشيده است , يعنى از گفتن ذكر خدا.
ـ پـيـامبر خدا(ص ) : ابليس عرض كرد : پروردگارا! براى هر يك از آفريده هايت روزى ومعيشتى قرار داده اى , روزى من چيست ؟
فرمود : هر چه كه نام من بر آن برده نشود.
خوارى .

خوارى .

ـ امام على (ع ) : اى مردم ! مردن به اززبون زيستن است و صلابت و سربلندى به از خوارى .

ـ به اندك بسنده كنيد و تن به خوارى ندهيد.
ـ مـرگ آرى امـا پستى و خوارى هرگزو به اندك بسنده كردن آرى اما دست سوى اين و آن دراز كردن هرگز.
ـ يك ساعت ذلت به عزت روزگار نمى ارزد.
ـ خـود را به پستى ميالاى هر چند تورا به خواسته هايت برساند , زيرا هيچ بهايى , هر چند سترگ , جبران دين و آبروى از دست رفته ات را نمى كند.
ـ خـويـشـتن را به هيچ پستى و زبونى آلوده مكن هر چند تو را به آرزوهايت برساند , زيرا هيچ چيز جـبـران آنچه را دراين راه ازدست مى دهى نمى كندوبنده ديگرى مباش كه خداوند تو را آزاد آفريده است .

ـ در مـنـاجـات خـود ـ : خـدايـا! نـخستين چيز گرامى كه از من مى گيرى و نخستين امانت از نعمتهاى امانت داده ات به من كه باز مى ستانى جان من باشد.
ـ امـام حـسين (ع ) : مرگ با عزت بهتر از زندگى با ذلت است آن حضرت در روز شهادت خوداين ابيات را مى خواند : مرگ بهتر است از ننگ و ننگ سزاوارتر از آتش (دوزخ ) است .

به خدا سوگند كه نه ننگ را به خود راه دهم نه آتش را.
ـ امام هادى (ع ) : هر كه براى خودارزشى قائل نباشد از شرش ايمن مباش .

مؤمن را نشايد كه خود را خوار سازد.

ـ امـام صـادق (ع ) : خـداى تبارك و تعالى اختيار هر كارى را به مؤمن داده است , مگر اختيارخوار كردن خويشتن را.
ـ مؤمن را نشايد كه خويشتن را خوار سازد عرض شد : چگونه خود را خوار مى سازد؟
فرمود : دست به كارى مى زند كه توانش را ندارد و بدين سان خود را خوار و سرافكنده مى كند.
ـ سزاوار نيست كه مؤمن خود راخوار و زبون سازد , ـ مفضل بن عمر مى گويد : ـ پرسيدم : چگونه خود را خوار مى كند؟
فرمود :دست به كارى زند كه موجب عذر خواهى شود.
ـ امـام سـجـاد(ع ) : حـتى اگر شتران سرخ ‌موى به من دهند حاضر نيستم تن به كمترين خوارى بسپارم .

ـ پيامبر خدا(ص ) : هر كه آزادانه خوارى و زبونى را بپذيرد از ما خاندان نيست .

ـ امـام حسين (ع ) خطاب به لشكر يزيددر روز عاشورا ـ : هلا! اين زنازاده پسر زنازاده مرا ميان دو امر مخير كرده است : ميان شمشير وذلت اما هيهات كه من تن به ذلت و پستى دهم خدا و رسول او و نـيـاكان پاكيزه و دامنهاى پاك (كه مرا پرورده ) و دلهاى غيرتمندوجانهاى والا و بزرگ منش , خوارى را نپذيرند و هلاكت زبونانه را بر كشته شدن شرافتمندانه ترجيح ندهند.

عوامل خواركننده .

ـ پـيامبر خدا(ص ) : هر گاه مردم به دينارو درهم بخيل شوند (انفاق نكنند) و مبادله عينه ((11)) كـنـنـد و دنـبـال گـاو و گوسفند خود روند و جهاددر راه خدا را واگذارند , خداوند آنان را به خوارى افكند و طوق ذلت را از گردنشان بر نداردمگر آن گاه كه به دين خود برگردند.
ـ امام على (ع ) : مردم از ترس خوارى به سوى خوارى مى شتابند.
ـ طمع يكى از دو خوارى است .

ـ امام باقر(ع ) : هيچ خوارى چون خوارى طمع نيست .

ـ امام على (ع ) : كسى كه از گرفتارى خود پرده بردارد , به خوارى تن داده است .

ـ امام صادق (ع ) : هر كه زندگى رادوست بدارد خوار شود.
آدمى از خوارى كوچك بيتابى مى كندو همين او را به خوارى بزرگ مى كشاند.
ـ واگذاشتن حقوق خوارى مى آورد و انسان در اين باره مجبور به دروغ گفتن مى شود.
ـ امـام سـجاد(ع ) : هر كس خردمندى نداشته باشد كه ارشادش كند تباه شود و هر كس نابخردى نداشته باشد كه حمايتش كند خوار گردد.
ـ از امام حسن (ع ) پرسيده شد : خوارى چيست ؟
فرمود : ترس از راستى .

ـ امام على (ع ) : هر كه به جز از خداعزت جويد آن عزت او را به هلاكت افكند.
ـ هر عزتى كه پشتوانه اش دينى نباشدخوارى است .

ـ مـردى بـه امـام صـادق (ع ) عرض كرد : ميان من و عده اى بر سر چيزى اختلاف پيش آمده است ومى خواهم از آن چيز دست بردارم اما به من گفته مى شود : دست كشيدن از آن مايه خوارى است حضرت فرمود : آن كه خوار است ستمگر است (نه تو).
ـ در نـقـلـى ديـگر آمده است : مردى از همسايه خود به آن حضرت شكايت كرد , حضرت فرمود : تـحـملش كن عرض كرد : مردم مرا به زبونى متهم مى كنند حضرت فرمود : زبون كسى است كه ظلم مى كند.

زبونترين انسان .

ـ پيامبر خدا(ص ) : زبونترين مردم كسى است كه مردم را خوار كند.
ـ از اميرالمؤمنين (ع ) سؤال شد : خوارترين خوارى چيست ؟
فرمود : آزمندى به دنيا.
گناه .

گناه .

قرآن .

((وگـنـاه را , چه آشكار باشد و چه پنهان , ترك گوييد آنان كه مرتكب گناه مى شوند , به سزاى اعمال خود خواهند رسيد)).
((اين ستمگران را از عذاب بهره اى است همانند بهره اى كه يارانشان داشتند پس به شتاب چيزى از من نخواهند)).
((آرى , آنان كه مرتكب كارى زشت مى شوند و در گناه غرقه مى گردند, اهل جهنمند و جاودانه در آن )).
((و بـدانـيـد كـه پيامبر خدا در ميان شما است اگر در بسيارى از امور از شما فرمان ببرد به رنج مى افتيد ولى خدا ايمان رامحبوب شما ساخت و آن را در دلتان بياراست و كفر و فسق و عصيان را در نظرتان ناخوش گردانيد , اينان خود راه يافتگانند)).
ـ امـام عـلـى (ع ) : بـدانـيـد كـه گـنـاهان اسبان چموشى هستند كه گناهكاران بر آنها نشسته ولگامهايشان را رها كرده اند و گناهان آنان را در آتش فرو مى افكند.
ـ گناهان درد و دارو (ى آنها) استغفار است و شفايش به اين است كه عود نكنند.
ـ پـيـامبر خدا(ص ) : از مستى گناه بپرهيز , زيرا گناه همچون شراب و بلكه شديدتر ازآن مستى مى آورد خداى تعالى مى فرمايد : ((كر و لال و كورند , پس آنان (از كفر به ايمان ) بازنمى گردند)) .

ـ امـام عـلـى (ع ) : اى انـسان ! چه چيز تو رابه گناه كردن گستاخ كرده و چه چيز تو را در مقابل پروردگارت به غرور وا داشته و چه چيز تورا به تباه كردن خويش خو داده است ؟
.
ـ كـسـى كه با گناه به پيروزى دست يابد پيروز نيست و كسى كه با (توسل به ) بدى چيره گردد (در حقيقت ) شكست خورده است .

ـ پيامبر خدا(ص ) : مبادا از روى مهر ومحبت به خانواده ات , طاعت خدا را واگذارى و به نافرمانى او روى آورى , زيـرا خـداى تـعـالى مى فرمايد : ((اى مردم ! از پروردگارتان بترسيد و از آن روزى بهراسيد كه نه پدرى مى تواندبراى فرزندش كارى بكند و نه فرزندى براى پدرش )).
ـ امام كاظم (ع ) : در هر شب و روز ازجانب خداى عزوجل آواز دهنده اى ندا مى دهد : اى بندگان خدا! از نافرمانى خدا باز ايستيد,بازايستيد, زيرا اگربه خاطر حيوانات چرنده و كودكان شيرخواره و سالخوردگان خميده پشت نبود , چنان عذابى بر سر شما ريخته مى شد كه ريزه ريزه مى شديد.

پرهيز از گناه .

ـ امـام عـلـى (ع ) : در شـگفتم از مردمى كه از غذا پرهيز مى كنند چون مى ترسند به سلامتى شان آسيب برساند , چگونه از گناهان كه آنها رابه آتش مى افكند پرهيز نمى كنند!.
ـ امـام سجاد(ع ) : در شگفتم از كسى كه از خوردن غذايى كه برايش ضرر دارد پرهيز مى كند اما از گناه كه به او زيان مى رساند پرهيزنمى كند!.
ـ امـام بـاقـر(ع ) : تـعجب است از كسى كه به خاطر ترس از بيمارى از خوردن غذا پرهيز مى كند , چگونه از ترس آتش دوزخ از گناهان پرهيز نمى كند!.

خردمند گناه نمى كند.

ـ امام كاظم (ع ) : همانا خردمندان زيادى دنيا را رها كردند چه رسد به گناهان ! در حالى كه ترك دنيا فضيلت و ارزش است و ترك گناهان واجب .

ـ پيامبرخدا(ص ): هركه گناهى را مرتكب شود عقلى از او جدا شود كه ديگر هرگز باز نگردد.
ـ امـام على (ع ): اگرخداوند براى نافرمانى از خود بيم (آتش ) هم نمى داد باز واجب بود كه به پاس نعمتهايش نافرمانى نشود.
ـ اگـر خداوند سبحان به طاعت خود ترغيب هم نمى كرد باز به اميد رحمت او واجب بود كه ازاو اطاعت شود.

دورى از گناه سزاوارتر از انجام كار خوب است .

ـ امام على (ع ) : دورى كردن از بديها سزاوارتر از انجام خوبيهاست .

ـ تـلاش و كـوشـش كـنـيد و اگر عمل نمى كنيد گناه هم نكنيد , زيرا كسى كه بنايى مى سازد وويـرانـش نـمـى كـنـد , سـاخـتـمانش برافراشته مى شود و هر چند اندك اما كسى كه مى سازد و(سپس )ويران مى كند بنايش برافراشته نمى شود.
ـ امام باقر(ع ) : پرهيز از به خاك درافتادن بهتر است از اين كه خواهش كنى بلندت كنند.

هشدار كه كارهاى بد چيره نشود.

قرآن .

((هر كسى كار نيكى انجام دهد ده برابر به او پاداش دهند و هر كه كار بدى انجام دهد تنها همانند آن كيفر بيند بى آن كه ستمى بر آنها رفته باشد)).
ـ امـام عـلـى (ع ) ـ از وصيت هاى آن حضرت به فرزندش حسن (ع ) ـ : در پذيرفتن توبه بر تو سخت نگرفته و به علت گناه تو را درتنگنا نينداخته و از رحمت خويش نوميدت نكرده است , بلكه خود دارى تو از گناه را حسنه به شمار آورده وگناهت را يك و حسنه ات را ده به شمار آورده ودر توبه و بازگشت را براى توگشوده است .

ـ امام سجاد(ع ) : بدا به حال كسى كه يك هايش بر ده هايش چيره آيد.
كسى كه بانافرمانى خدا به دنبال كارى باشد.
ـ پيامبر خدا(ص ) : كسى كه با معصيت و نافرمانى خدا به دنبال كارى باشد از مطلوب خوددورتر و به آنچه از آن مى ترسيده است نزديكتر گردد.
ـ امام صادق (ع ) : مردى به حسين , صلوات اللّه عليه , نوشت : مرا دو كلمه موعظه كن آن حضرت به او نوشت : هر كه با نافرمانى خدا كارى را بجويد , مطلوب خود را بيشتر از دست دهدو به آمدن آنچه از آن دورى مى كرده است بيشتر شتاب بخشد.

تظاهر به گناه .

ـ امـام رضـا(ع ) : كـسـى كـه گناه (خود) را آشكار كند خوار فروگذاشته شود و كسى كه گناه رامخفى و پوشيده بدارد آمرزيده شود.
ـ امام على (ع ) : آشكارا خداى سبحان را نافرمانى كردن , كيفرها را شتاب مى بخشد.
ـ از آشكار كردن فسق و فجور(خود) بپرهيز كه آن از بدترين گناهان است .

ـ كسى كه آشكارا گناه كند پرده در است .

ـ پيامبر خدا(ص ) : همه امت من بخشوده مى شوند مگر پرده دران , يعنى كسانى كه در شب كارى (خلاف ) انجام مى دهند و پروردگارشان آن را پرده پوشى مى كند اما صبح كه مى شودمى گويند : فلانى ! من ديشب چنين و چنان كردم .

ـ امام صادق (ع ) : من براى كسانى از اين امت كه حق ما را بشناسند اميد نجات دارم مگر سه كس : قدرتمند ستمگر , هواپرست و كسى كه آشكارا فسق كند.

بزرگترين گناهان .

ـ امـام عـلـى (ع ) : بـزرگـتـريـن گـنـاه نـزد خـداى سبحان , گناهى است كه گنه كار آن را كوچك شمارد.
ـ سخت ترين گناه در نظر خداى سبحان گناهى است كه گنه كار آن را ناچيز انگارد.
ـ بدترين گناه آن است كه گنه كار آن را سبك شمارد.
ـ پيامبر خدا(ص ) : بزرگترين گناه نزدخدا اين است كه براى خدايى كه تو را آفريده است شريك قرار دهى و فرزندت را از ترس هزينه اش بكشى و با زن همسايه ات زنا كنى .

ـ در پـاسـخ بـه ايـن سؤال عبداللّه بن مسعود كه : كدام گناه بزرگتر است ؟
فرمود : اين كه براى خـدايى كه تو را آفريده است شريك قرار دهى عرض كردم : بعد از آن كدام گناه ؟
فرمود : اين كه فـرزنـدت را از تـرس خـرجـش بـكـشـى عـرض كردم : سپس كدام گناه ؟
فرمود : اين كه با زن هـمسايه ات زنا كنى پس خداوند درتاييد اين فرمايش پيامبر اين آيه را نازل كرد : ((و كسانى كه با اللّه خدايى ديگر را نمى خوانند)).
ـ امام باقر(ع ) : همه گناهان بدند وبدترين آنها گناهى است كه برآن گوشت و خون برويد.
ـ امام على (ع ) : بزرگترين گناه , به ناحق خوردن مال مسلمان است .

ـ بزرگترين گناه نزد خداوند , گناهى است كه مرتكبش بر آن اصرار ورزد.
ـ نادانى انسان به عيبهاى خويش ,از بزرگترين گناهان اوست .

ـ امام سجاد(ع ) : از شادمانى به گناه بپرهيز , زيرا شاد شدن از گناه بدتر از ارتكاب آن است .

كثيف ترين گناهان .

ـ امـام صـادق (ع ) : كثيف ترين گناهان سه گناه است : كشتن حيوان بى زبان , ندادن مهريه زن ونپرداختن مزد كارگر.

گناهانى كه آمرزيده نمى شود.

قرآن .

((هـر آيـنـه خـدا گـنـاه كسانى را كه به او شرك آورندنمى آمرزد و گناهان ديگر را براى هر كه بخواهد مى آمرزد و هر كه به خدا شرك آورد , دروغى ساخته و گناهى بزرگ مرتكب شده است )).
ـ امـام عـلى (ع ) : از جمله حكمهاى قطعى خدا در قرآن حكيم اين است كه بنده چنانچه بايكى از اين اعمال خدايش را ملاقات كند و از آنها توبه نكرده باشد ـ هر چند (درانجام اعمال نيك ) خود را به زحمت انداخته و عملش را خالص كرده باشد ـ سودى نمى برد : درعبادت و پرستش خدا كه بر او واجب كرده است شرك ورزيده باشد , يا آتش خشم خويش رابا كشتن كسى فرو نشانده باشد , يا كارى را كه خود كرده است به ديگرى نسبت دهد (و او رابدان متهم سازد), يا براى رسيدن به نياز و خواسته خود از مردم بدعتى در دين پديد آورد , يا بامردم دو رو باشد و يا دو زبان باشد.
ـ پـيـامبر خدا(ص ) : خداوند هر گنهكارى را مى آمرزد مگر كسى را كه دينى نو پديد آورد , يا مزد كارگرى را ندهد , يا شخص آزادى رابفروشد.
ـ امـام سـجـاد(ع ) : كـسى كه شب سيربخوابدو در كنارش مؤمنى گرسنه و بى غذا باشد , خداوند عزوجل فرمايد : اى فرشتگان من ! شما گواه باشيد كه من اين بنده را فرمان دادم و او نافرمانى من كـرد و از جز من فرمان برد, من او را به كارش واگذار كردم , به عزت و جلالم سوگند كه هرگز او را نمى بخشم .

ـ امـام عـلـى (ع ) : گـنـاهـان سـه دسـتـه اند گناهى كه آمرزيده مى شود , گناهى كه آمرزيده نـمـى شـودو گـناهى كه براى مرتكب آن هم اميدواريم وهم بيمناك اما آن گناهى كه آمرزيده مـى شـود(گـنـاه آن ) بنده اى است كه خداوند او را در دنيا به كيفر گناهش رسانده است , پس خـداونـد بـاگـذشـت تر و بزرگوارتر از آن است كه بنده اش را دوبار كيفر دهد و اما گناهى كه آمـرزيده نمى شود , ستم كردن بندگان به يكديگر است و اما گناه سوم گناهى است كه خداوند آن را ازبـنـدگانش پوشيده داشته و توبه از آن را نصيب گنهكار كرده است و لذا از گناه خويش بـيمناك وبه پروردگارش اميدوار گشته است ما نسبت به اين شخص همان حالى را داريم كه او نسبت به خود دارد (در بيم و اميد به سر مى برد).
ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : از گناهانى كه آمرزيده نمى شود بپرهيزيد : خيانت در غنايم , زيرا هر كه در چـيـزى از غـنايم دست خيانت بردروزقيامت آن را باخود بياورد و رباخوارى , زيرا رباخوار در روز قيامت چون كسى از قبربرمى خيزد كه بر اثر بسودن شيطان ديوانه شده است .

ـ امام صادق (ع ) : (اى پسر جندب ) هر گناهى آمرزيده مى شود جز نارضايتى همكيشانت (ازتو).
ـ امـام باقر(ع ) : از جمله گناهانى كه آمرزيده نمى شود اين سخن انسان است كه بگويد : كاش جز به همين گناه باز خواست نشوم .

ـ پيامبر خدا(ص ) : هر گناهى توبه دارد مگر بداخلاقى , زيرا آدم بداخلاق از هر گناهى كه درآيد (وتوبه كند) به گناهى ديگر مى افتد.
ـ امـام سجاد(ع ) : خداوند هر گناهى از مؤمن را مى بخشد و در دنيا و آخرت او را از آن گناه پاك مى سازد مگر دو گناه : ترك تقيه و ضايع كردن حقوق برادران .

ـ امـام صـادق (ع ) : هـر گـاه آهـنـگ كار بدى كردى , آن را انجام نده , زيرا گاه خداوند بنده را درحال ارتكاب معصيتى مى بيند و مى فرمايد : به عزت و جلال خود سوگند كه از اين پس هرگز اورا نمى بخشم .

بر حذر داشتن از گناه در خلوت .

ـ امـام عـلـى (ع ) : از مـعـاصـى خـدا درتـنـهـايـيـهـا(ى خود) بپرهيزيد , زيرا آن كه شاهداست (يعنى خداوند) همان داور است .

ـ امام باقر(ع ) : هر كه در خلوت گناه كند خداوند به او اعتنا نمى كند.

گناه آشكار و پنهان .

قرآن .

((و گـنـاه را , چـه آشكار باشد و چه پنهان , ترك گوييد آنان كه مرتكب گناه مى شوند به سزاى اعمال خود خواهند رسيد)).
((و به كارهاى زشت , چه آشكار و چه پنهان , نزديك مشويد)).
ـ امـام بـاقـر(ع ) ـ در بـاره آيه ((به كارهاى زشت نزديك مشويد)) ـ : آشكارش زناست وپنهانش , داشتن رابطه دوستانه (با نامحرم ).
گـفـتـنـى اسـت كـه ايـن بيان از باب تعيين و روشن كردن مصداق است وگرنه آيه منحصر به اين مورد نيست .

سبك و كوچك شمردن گناه .

ـ امام صادق (ع ) : همانا خداوند بنده اى را كه در گناه بزرگ به او توجه كند دوست داردوبنده اى را كه گناه اندك را ناچيز شمارد دشمن دارد.
ـ امام باقر(ع ) : مصيبتى چون كوچك شمردن گناهت و رضايت دادن به وضعيت موجودت نيست .

ـ كردار بد خودرا كوچك مشمار , زيرا(در قيامت ) آن را ناخوشايند خواهى ديد.
ـ پيامبر خدا(ص ) : اى پسر مسعود, هيچ گناهى را خرد مشمار و از گناهان بزرگ دورى كن ,زيرا در روز قـيـامت چون بنده به گناهان خود بنگرد چشمانش چرك و خون خواهد گريست خداى تعالى مى فرمايد : ((روزى كه هر كس كرده خود را بيابد )).
ـ هـمانا مؤمن گناه خود را چونان تخته سنگى بزرگ مى بيند كه مى ترسد به روى او بيفتد و كافر گناه خويش را مانند مگسى مى بيند كه از جلوى بينى اش رد شود.
ـ امـام عـلى (ع ) : خداوند خشم خود رادر معصيتش پنهان كرده است , بنابراين , هيچ معصيتى را خرد مشماريد , زيرا چه بسا كه آن معصيت با خشم خدا همراه باشد و تو ندانى .

ـ پـيـامبر خدا(ص ) : هرگاه خداوند تبارك و تعالى خوبى بنده اى را بخواهد گناهان او را در برابر چـشـمـانـش مـجـسم مى كند و بار گناه رابردوش او سنگين مى سازد و هرگاه بدى بنده اى را بخواهد گناهانش را از يادش مى برد.

گناهان كوچك راهى است به سوى گناهان بزرگ .

ـ امـام كاظم (ع ) : مسيح (ع ) به حواريان فرمود : همانا گناهان كوچك از نيرنگهاى ابليس است او گناهان را در نظر شما كوچك جلوه مى دهد و در نتيجه , گناهان جمع و زياد مى شوند و شما را در ميان مى گيرند.
ـ امـام صـادق (ع ): رسـول خـدا(ص ) در زمـيـنى خشك و بى گياه فرود آمد و به اصحابش فرمود :مـقـدارى هـيزم بياوريد عرض كردند : اى رسول خدا! ما در سرزمينى خشك و بى گياه هستيم كـه درآن هـيـزمـى يـافـت نـمـى شود حضرت فرمود : هر كس هر چه يافت بياورد آنها هيزمها را جـمـع كـردنـد و در برابر حضرت انباشتند پس , رسول خدا (ص ) فرمود : گناهان نيز اين گونه جـمـع مـى شـود آن گـاه فـرمـود : از گناهان خرد انگاشته بپرهيزيد , زيرا هر چيزى بازخواست كـنـنـده اى دارد بـدانـيد كه بازخواست كننده گناهان مى نويسد : ((هر كارى را كه پيش از اين كرده اند و هراثر و نشانى كه به جا گذاشته اند و هر چيزى را در كتاب مبين (لوح محفوظ) شماره كرده ايم )).
ـ امـام كـاظـم (ع ) : گـنـاهـان انـدك را كـم مـشـمـاريـد , زيرا همين گناهان اندك روى هم جمع مى گردند و زياد مى شوند.
ـ امـام رضـا(ع ) : گـنـاهـان كـوچـك مـسـيـر گناهان بزرگندوكسى كه ازخداونددركم ترس نداشته باشد, در زياد نيز از اونمى ترسد.
ـ امام على (ع ) : گناهان اندك را خرد مشماريد , زيرا گناه كوچك (كم كم ) انباشته مى شود وبه گناه بزرگ تبديل مى گردد.

پرهيز از گناهان خرد انگاشته .

ـ زيـد شـحام : امام صادق (ع ) فرمود : ازگناهان خرد پنداشته بپرهيزيد كه اين گناهان آمرزيده نمى شود عرض كردم : گناهان خردپنداشته چيست ؟
فرمود : آدمى گناه كند و بگويد : چه خوب مى شد اگر جز اين گناهى ديگرنمى داشتم .

ـ امام صادق (ع ) : از گناهان خرد انگاشته بپرهيزيد , زيرا آنها را نيز بازخواست كننده اى است هيچ يك از شما نگويد : گناه مى كنم و ازخدا آمرزش مى طلبم , زيرا خداى تعالى مى فرمايد: ((اگر آنها (كردار و گفتار بندگان ) بر وزن دانه خردلى باشد )).
ـ امـام بـاقـر(ع ) : از گـنـاهانى كه به نظرتان كوچك مى آيد بپرهيزيد , زيرا آنها را نيزبازخواست كننده اى است .

ـ پيامبر خدا(ص ) : همانا ابليس به گناهان محقر شما خشنود است .

ـ هـمـانا آدمى كار خوب انجام مى دهد و به آنها تكيه مى كند و گناهان حقير پنداشته را نيزانجام مـى دهـد امـا هنگامى كه با خداوند ديدار مى كند و او را بر خود خشمگين مى بيند و آدمى كار بد مى كند و سپس از آن دست مى شويد , چنين كسى در روز قيامت (از خشم خدا) در امان است .

ـ به خردى گناه منگريد بلكه بنگريد كه به چه كسى گستاخى كرده ايد.

گناهان كبيره .

قرآن .

((اگـر از گـنـاهـان بزرگى كه شما را از آن نهى كرده انداجتناب كنيد , از ديگر گناهانتان در مى گذريم و شما را به مكانى نيكو در مى آوريم )).
((كـسـانى كه از گناهان بزرگ و زشتيها اجتناب مى كنند ـ جز آن كه گناهى كوچك از آنها سر زند ـ بدانند كه آمرزش پروردگار تو فراگير است و او به شما آن گاه كه از زمين بيافريدتان و آن گـاه كـه در شـكـم مـادرتـان پـنهان بوديد , آگاه تراست خويشتن را بى گناه مدانيد اوست كه پرهيزگار را بهتر مى شناسد)).
ـ امام صادق (ع ) : درباره آيه ((از گناهان بزرگى كه شما را از آن نهى كرده اند )) فرمود : گناهان بزرگ (كبيره ) آنهايى است كه خداوندعزوجل (مرتكب ) آنها را مستوجب آتش دانسته است .

ـ گـنـاهـان كـبـيـره هـفـت تاست : كشتن عامدانه مؤمن , تهمت زدن به زن پاكدامن , فرار از مـيـدان جهاد با دشمن , تعرب بعد از هجرت ((12)) , خوردن به ناحق مال يتيم , رباخوارى بعد از دانستن (حرمت آن ) و هر چيزى كه خداوند به سبب آن آتش دوزخ را واجب كرده است .

ـ دروغ بستن به خداى عزوجل و پيامبر او و اوصيا (ع ) از گناهان كبيره است .

ـ تـهـمـت زدن به زنان پاكدامن از كباير است , زيرا خداوند عزوجل مى فرمايد : ((در دنيا وآخرت نفرين شده اند و آنان را عذابى بزرگ است )).