ميزان الحكمه جلد ۴

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۹ -


ـ حسن بن زياد عطار : به حضرت صادق (ع ) عرض كردم : مى خواهم دينم (اصول اعتقادات دينى خـود) را بـر شما عرضه بدارم گر چه , در مورد اعمال نيكم , از اين مطلب فارغ هستم فرمود:بگو عرض كردم : شهادت مى دهم كه معبودى جز خداى يگانه بى انباز نيست و محمد بنده وفرستاده اوسـت و بـه آنـچه او از جانب خداوند آورده است اقرار مى كنم ـ حضرت نظير آنچه رامن گفتم فـرمـود ـ و عـلـى امـام من است و خداوند اطاعت از او را واجب فرموده و هر كه او را (به امامت ) بـشـناسد مؤمن است و هركه (به امامت ) نشناسدش گمراه است و هر كه با او مخالفت ورزد كافر است .

ـ ابـو جـارود بـه امـام بـاقـر(ع ) عـرض كـرد : مرا از دينى كه خود و خانواده ات به وسيله آن خدا راديـنـدارى و عـبـادت مـى كـنـيـد آگـاه ساز , تا من نيز به وسيله همان خدا را ديندارى كنم , حـضرت فرمود : سؤالى كوتاه اما بسيار مهم كردى به خدا سوگند , دين خود و دين پدران خود را كـه بـاآن خـداى عـز و جل را طاعت و عبادت مى كنيم به تو مى گويم : گواهى دادن به يگانگى خداوندو پيامبرى محمد(ص ) واقرار به آنچه او ازجانب پروردگار آورده است و دوستى با دوست ما وبيزارى از دشمنان ما و گردن نهادن به فرمان ما و انتظار قائم ما و كوشش و پرهيزگارى .

در دين اجبار نيست .

قرآن .

((در دين هيچ اجبارى نيست هدايت از گمراهى مشخص شده است پس هر كه به بت كفر ورزد و به خداى ايمان آورد , به دستگيره استوار و ناگسستنى چنگ زده است , و خداشنوا و داناست )).
((ما به آنچه مى گويندداناتريم وتو به آنهازور نمى گويى پس هركه را از وعده عذاب من مى ترسدبه قرآن اندرز ده )).
((پس , پند ده كه تو پند دهنده هستى تو بر آنان فرمانروا نيستى )).
ـ ابن عباس : (در ميان عربها رسم بودكه وقتى ) زنى برايش بچه نمى ماند با خود عهد مى كرد كه اگر بچه اش زنده بماند او رايهودى بار آورد هنگامى كه (يهوديان ) بنى نظيرتبعيدشدندتعدادى از فرزندان انصاردربين آنها بودند انصارگفتند: ما از فرزندان خود دست برنمى داريم پس خداى عز و جل اين آيه را فروفرستاد: ((دردين اجبار نيست هدايت از گمراهى مشخص شده است )).

روش شناخت دين .

ـ امـام صـادق (ع ) : كـسى كه دينش را ازطريق كتاب خداى عز و جل بشناسد اگر كوهها از جاى خود بجنبند او در دين خود متزلزل نشود و كسى كه ندانسته عقيده اى را بپذيرد ندانسته هم از آن خارج شود.
ـ هر كه از طريق (مجذوب شدن به شخصيت ) اشخاص به اين دين در آيد همان اشخاص همچنان كـه او را به آن در آورده اند از آن خارجش كنند و كسى كه از طريق كتاب و سنت به اين دين وارد شود , كوهها بجنبند و او نجنبد (و در عقيده و دينش متزلزل نشود).

دينداران .

ـ امـام عـلـى (ع ) : هـمـانـا ديـنـداران رانشانه هايى است كه با آنها شناخته مى شوند : راستگويى , امانتدارى , پايبندى به عهد و پيمان ,به جا آوردن صله رحم , ترحم بر ناتوانان , كم آميختن با زنان , نـيـكـى كـردن , خـوشخويى , صبرو حوصله , پيروى از دانش و آنچه به خداى عز و جل نزديك مى كند خوشا به حال اينان وفرجام نيكشان .

حفظ كردن دين با دني.

ـ امـام عـلى (ع ) : دين خود را با دنيايت حفظ كن , تا هر دو را ببرى و دينت را وسيله حفظ دنيايت قرار مده كه هر دو را مى بازى .

ـ بـا دنـيـا از ديـن مـحـافـظـت كـن كـه در ايـن صـورت ديـن تـورا نـجـات مـى دهد و با دين ازدنياحفاظت مكن كه تو رابه نابودى مى كشاند.
ـ اگر دينت را تابع دنيايت گردانى دين و دنيايت را تباه كنى و در آخرت از زيانكاران باشى ,اگر دنيايت را پيرو دينت كنى هم دين و هم دنيايت را به دست آورى و در آخرت ازرستگاران باشى .

ـ هـر كـه ملك و پادشاهى خود را در خدمت دينش قرار دهد همه شهر ياران فرمانبردار اوشوند , هـركـه ديـن خود را در خدمت پادشاهى (وحكومت ) خويش قرار دهد هر انسانى درملك او طمع كند.
ـ مـردم بـراى سود و آبادانى دنياى خود امرى از امور دين خود را فرو نگذارند مگر آن كه خداوند, كارى براى آنان پيش مى آورد كه زيانش از آن سود بيشتر است .

دعا براى استوارى دين در دل .

ـ امـام صـادق (ع ) : بـزودى بـه شـبـهه اى گرفتار خواهيد شد كه نه نشانه اى براى پيداكردن راه خواهيد ديد و نه پيشوايى كه هدايتتان كند , از آن شبهه تنها آن كس رهايى يابد كه دعاى غريق را بـخواند عرض كردم : دعاى غريق چگونه است ؟
فرمود : مى گويى : خدايا!بخشايشگرا! مهربانا! اى دگرگون كننده دلها! دل مرا بر دينت استوار و پابرجا بدار.
ـ از جمله دعاهاى پيامبر خدا(ص ) اين بود : اى استوار دارنده دلها! دلهاى ما را بر دينت استوار بدار .

ـ پيامبر خدا(ص ) نيز در دعاـ : اى دگرگون ساز دلها! دل مرا بر دينت استوار بدار.
ـ امام على (ع ) : ثبات در دين با نيروى يقين ميسر است .

خصوصيت نگهبانان دين خد.

ـ پيامبر خدا(ص ) : تنها آن كس (تواند)دين خدا را نگهدارد كه از همه سو به آن احاطه داشته باشد .

ـ ديـن خـداى تعالى را هرگز يارى نرساند, مگر كسى كه از همه سو آن را احاطه و نگهبانى كندـ امام على (ع ) : نگهبانان دين خدا همانانند كه دين را بر پا داشتند و ياريش كردند و از همه سوآن را در ميان گرفتند و آن را براى بندگان خدا نگهداشتند و آن را پاس داشتند و رعايت كردند.

تقويت كردن دين به وسيله افرادى بى بهره از آن .

ـ پيامبر خدا(ص ) : خداوند اين دين را به وسيله مرد بدكار تقويت مى كند.
ـ خداى تبارك و تعالى اين دين را به وسيله مردمانى بى بهره از خير و دين تقويت مى كند.
ـ خـداى تـبـارك و تـعـالـى اسـلام را بـه وسـيله مردانى كه اهل دين و ديندارى نيستند تاييد و يارى مى كند.
ـ بزودى اين دين به وسيله مردانى استوار خواهد شد كه نزد خداوند هيچ بهره اى ندارند.

دين (متفرقه ).

ـ امـام كـاظـم (ع ) : همه امور اديان (مسائل مربوط به دين ) چهار نوع است : (اول ) امرى كه در آن هيچ اختلافى نيست , و همه امت بر آن اجماع دارند و از ضرورياتى است كه بناچار آن را پذيرفته اند, (دوم ) اخبارى كه مورد اجماع هستند و مرجعى كه هر شبهه اى را بايد بر آنها عرضه كرد و حكم هر حادثه اى را از آنها بيرون كشيد و مورد اجماع امت مى باشند, (سوم ) امورى كه شك وانكار پذيرند و در آنـهـا بايد ازاهلش توضيح خواست و هر كه در اين امور اظهار نظر كند بايد دليلى از كتاب خدا كـه تـاويـل (وتـفـسير) آن مورد اتفاق باشد و سنتى كه مورد اجماع است و اختلافى در آن نيست بـيـاورد,(چهارم ) قياسى (و قانونى ) كه عقلها درستيش را بشناسند و خاص و عام امت نتوانند در آن ترديد و انكار روا دارند.
اين دو امر شامل مساله توحيد و پايين تر از آن و ديه خراش و بالاتر از آن مى گردد.
پس , آنچه از مسائل دين پيش آيد, اگر برهان ثابتى داشت بپذير, و اگر حقيقت و درستى آن بر تو مبهم و پوشيده بود آن را نپذير, پس هر كه يكى از اين سه امر را (براى اثبات مطلبى دينى ) آورد آن همان حجت رسايى است كه خداوند در اين آيه براى پيامبرش توضيح داده است : ((بگو: حجت رسا از آن خداست , پس اگر او بخواهد همه شما را هدايت مى كند)) اين حجت رسا به جاهل مى رسد و جاهل با وجود جهل خود آن را مى فهمد, همچنان كه عالم نيز آن را با دانش خود مى فهمد, زيرا كه خداوند عادل است و ستم روا نمى دارد, و بر خلق خويش باآنچه مى دانند حجت مى آورد و با آنچه مى فهمند و مى شناسند دعوت مى كند, نه با چيزهايى كه نمى دانند و نمى شناسند.
ـ امام على (ع ) : دين را جز خرد اصلاح نمى كند.
ـ دين و ادب نتيجه خرد است .

ـ امام صادق (ع ) : آيا دين چيزى جزمحبت است ؟
.
ـ امام على (ع ) : حفظ دين , ثمره شناخت و سرآمد حكمت است .

ـ اداره دين با نيك پارسايى و يقين ميسر است .

وام .

وام .

ـ پيامبر خدا(ص ) : از وام گرفتن بپرهيزيدكه آن اندوه شب و خوارى روز است .

ـ امام صادق (ع ) : وام اندوه شب است و خوارى روز.
ـ امام على (ع ) : وام يكى از دو بردگى است .

ـ بدهكارى زياد, راستگو را دروغگومى كند و خوش قول را بدقول .

ـ ابو سعيد خدرى شنيد كه رسول خدا(ص ) مى فرمايد : از كفر و وام به خدا پناه مى برم عرض شد : اى رسول خدا , آيا وام با كفربرابرى مى كند؟
فرمود : آرى .

ـ امام صادق (ع ) : كمتر وام بگيريد كه كم قرض داشتن عمر را زياد مى كند.

در صورت نياز , وام گرفتن .

اشكالى ندارد.

ـ امـام كـاظـم (ع ) : هركه براى تامين خودو خانواده اش در پى كسب اين روزى از راه حلال بر آيد مـانـنـد مجاهد در راه خداست اما اگر نتوانست به دست آورد به اميد خدا و رسول اووام بگيرد و خوراك خانواده اش را تامين كند.
ـ مـعـاويـة بـن وهب : به امام صادق (ع )عرض كردم كه نقل مى شود مردى از انصار وقتى مرد دو دينار بدهكار بود و پيامبر(ص ) بر اونماز نخواند و فرمود : بر دوست خود نماز بخوانيد تا آن كه يكى از نـزديـكـان او پـرداخـت آن دوديـنـار را بـه عـهـده گرفت (آيا اين موضوع صحت دارد؟
) امام صـادق (ع )فـرمود : درست است سپس فرمود : رسول خدا(ص ) اين كار را كرد تا مسلمانان عبرت بگيرند و بدهكاريهاى خود رابه يكديگر بپردازند و موضوع وام را سبك نگيرند (وگرنه ) رسول خدا وقـتى در گذشت بدهكار بود , حسن (ع ) بدهكار در گذشت و حسين (ع ) وقتى به شهادت رسيد بدهكار بود.

ترغيب به ياد داشت كردن بدهكاريه.

قرآن .

((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چون وام مدت دار به يكديگر دهيد آن را بنويسيد)).
ـ پـيامبر خدا(ص ) : چند گروهند كه دعايشان مستجاب نمى شود از جمله كسى كه وام مدت دار به كسى بدهد اما آن را يادداشت نكند يا چند گواه نگيرد.
ـ امام صادق (ع ) : كسى كه به دليل نداشتن گواه حقش ضايع شود ماجور نيست .

نهى از تعلل در پرداخت بدهى .

قرآن .

((اگـر كـسى از شما ديگرى را امين دانست , آن كس كه امين دانسته شده امانت را باز دهد و بايد كه از پروردگار خود , اللّه , بترسد)).
ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : اگر كسى بتواند حق كسى را بپردازد و تعلل ورزد, هرروز كه بگذرد گناه باجگير برايش نوشته شود.
ـ وام سه گونه است : كسى كه هرگاه طلبكار باشد مهلت مى دهد و چون بدهكار باشد (به موقع ) مى پردازد و تعلل نمى ورزد, چنين كسى سود مى برد و زيان نمى كند و كسى كه اگرطلبكار باشد , به موقع مى گيرد و اگر بدهكار باشد نيز به موقع مى پردازد , چنين كسى نه سودى مى برد و نه زيانى مى كند و كسى كه اگر طلبكار باشد به موقع پس مى گيرد و اگر بدهكار باشد درپرداخت آن تاخير و تعلل مى ورزد , چنين كسى زيان مى كند و سودى نمى برد.
ـ امـام عـلـى (ع ) : بـخيل ترين مردم به مال خويش بخشنده ترين آنهاست در (برباد دادن )آبروى خويش .

ـ پيامبر خدا(ص ) : تعلل ورزيدن توانگر(در پرداخت بدهى ) ظلم است .

ياد خد.

فضيلت ياد خد.

قرآن .

((آنـان كـه ايـمـان آورده اند و دلهايشان به ياد خدا آرامش مى يابد آگاه باشيد كه دلها به ياد خدا آرامش مى يابد)).
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد اموال و اولادتان شما را از ياد خدا به خود مشغول ندارد كه هر كه چنين كند, زيانكار است )).
ـ امام على (ع ) : ياد (خدا) لذت محبان است .

ـ امام سجاد(ع ) ـ در دعا ـ : از هر لذتى جز (لذت ) ياد تو و از هر آسايشى جز (آسايش ) انس با تو و از هر شادى جز (شادى ) قرب توو از هر كارى جز طاعت تو , از تو آمرزش مى طلبم .

ـ نـيز در دعا ـ : الهى ! چه لذتبخش است گذر نام و ياد تو بر دلها و چه شيرين است رهپيمودن به سوى تو با وهمها , در راهها وگذرگاههاى غيبها.
ـ امام على (ع ) به حارث فرمود : آيادعايى را كه رسول خدا(ص ) به من آموخت به تو نياموزم ؟
عرض كـردم : چـرا فـرمـود : بگو :خدايا! روزنه هاى قلبم را به روى ياد خودت بگشاى واطاعت ازخودت و پيامبرت و عمل كردن به كتابت را روزيم فرما.
ـ ياد كردن , نشستن با محبوب است .

ـ پيامبر خدا(ص ) : پروردگارم مرا فرمود كه گفتارم ذكر (خدا) باشد و سكوتم انديشيدن ونگاهم عبرت آموختن .

ـ امام على (ع ) : خوشا كسى كه جز از ياد خدا لب فرو بندد.
ـ ذكر (خدا) بهترين دو غنيمت است .

ـ امـام سجاد(ع ) ـ در دعا ـ : خدايا بر محمد و آل محمد درود فرست و ما را از كسانى قرار ده كه با ياد تو از خواهشهاى نفسانى باز ماندند و به سبب معرفت دقيق با انگيزه هاى قدرت طلبى مخالفت كـردنـد و پرده هاى آتش شهوتها را با ريختن آب توبه فرو افكندند و ظرفهاى نادانى رابا آب زلال زندگى شستند.
ـ نـيـز در دعـا ـ : اى آن كـه يـادش مـايـه شـرافـت و بـزرگـى ياد كنندگان است و اى آن كه سـپـاسگزاريش موجب دست يافتن سپاسگزاران (بر نعمتها) است و اى آن كه فرمانبرداريش سبب نـجات فرمانبرداران است , بر محمد و آل اودرود فرست و با ياد خود دلهاى ما را از هر ياد ديگرى باز دار.

ياد خدا, خوى پرهيزگاران است .

ـ امام على (ع ) : ياد خدا كردن خوى پرهيزگاران است .

ـ ياد خدا كردن خوى هر نيكوكارى و خصلت هر مؤمنى است .

ـ ياد خدا, شادى هر پرهيزگار و لذت هر اهل يقينى است .

ارزش ذكر نزد خد.

قرآن .

((و ياد خدا به يقين بزرگتر است )).
ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : هيچ چيزى را بر يادخدا ترجيح مده , چه او مى فرمايد : ((وياد خدا بزرگتر است )).
ـ هـيچ عملى نزد خداى تعالى محبوبترو هيچ عاملى در نجات بنده از هر گناهى در دنيا و آخرت مـؤثـرتـر از ذكر خدا نيست عرض شد :حتى جنگ در راه خدا؟
فرمود : اگر ياد خدا در ميان نبود دستور جنگ داده نمى شد.
ـ آيا به شما نگويم كه بهترين و پاكيزه ترين اعمال شما نزد خدايتان چيست و درجات شما رابيش از هر چيز ديگر بالا مى برد و از درهم و دينار برايتان بهتر است و (حتى ) از اين كه بادشمنان رو به رو شويد و بكشيد و كشته شويد ارزشمندتر است ؟
عرض كردند : چرا , اى رسول خدا فرمود : بسيار به ياد خداى عزوجل بودن .

ترغيب به بسيار ياد كردن خد.

قرآن .

((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! خدا را فراوان ياد كنيد وهر بامداد و شبانگاه تسبيحش گوييد)).
((تا تو را فراوان ستايش كنيم و تو را فراوان ياد كنيم )).
ـ پـيامبر خدا(ص ) : بر تو باد به تلاوت قرآن و بسيارى ياد خدا , زيرا كه آن در آسمان براى تونام (و آوازه ) است و در زمين نور.
ـ امام على (ع ) : با ذكر زياد, خود را از (عذاب و خشم ) خداوند ـ يادش بلند باد ـ نگهداريد.
ـ چون به پيامبر خدا عرض شد :دوست دارم كه خاص ترين بنده خداى تعالى باشم , حضرت فرمود : خدا را فراوان ياد كن تاخاص ترين بنده خداى تعالى باشى .

ـ امـام صـادق (ع ) در پـاسـخ بـه اين سؤال كه : گراميترين انسان نزد خداكيست ؟
فرمود : كسى كه بيش از همه به ياد خدا باشد و به فرمان او عمل كند.

اندازه ذكر بسيار.

ـ امام صادق (ع ) : هر چيزى حد دارد كه در آن جا به پايان مى رسد مگر ياد خدا كه آن را حدى پايان پـذيـر نـيست خداوند عز و جل فرايض را واجب كرد و هركه آنها را به جاى آورد همان حد آنهاست مگر ذكر, كه خداى عزو جل به اندك آن رضايت نداده و حدى كه در آن جا پايان پذيرد برايش قرار نداده است سپس اين آيه را تلاوت كرد : ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد خدا را بسيار ياد كنيد)).
تـا آن جا كه مى توانيد در تمام لحظات و ساعات شب و روز خدا را بسيار ياد كنيد , زيرا كه خداوند به بسيار ياد كردن خود فرمان داده است .

ـ چنانچه بنده در روز صدبار پروردگارش را ياد كند اين ذكر كثير است .

ـ امام على (ع ) : كسى كه در نهان به يادخدا باشد , خدا را بسيار ياد كرده است .

ـ امام صادق (ع ) : تسبيح فاطمه زهرا(ع )از جمله همان ذكر كثير است كه خداى عز و جل فرموده است : ((و خدا را بسيار ياد كنيد)).
ـ عـبـداللّه بـن بكير : از امام صادق (ع )درباره آيه ((خدا را بسيار ياد كنيد)) پرسيدم : كمترين حد ذكر كثير چيست ؟
فرمود : سى و سه بار تسبيح گفتن در تعقيب هر نماز.

تشويق به مداومت بر ذكر.

ـ امام على (ع ) : زبان شخص نيكوكار , شيفته مداومت بر ياد(خدا) است .

ـ مداومت بر ذكر (خدا) دوست صميمى اوليا است .

ـ مؤمن پيوسته به ياد خداست و بسيار انديشه مى كند.
ـ پيامبر خدا(ص ) : هر لحظه اى كه برفرزند آدم بگذرد و در آن به ياد خدا نباشد , در روز رستاخيز براى آن لحظه افسوس خورد.
ـ امـام على (ع ) ـ بخشى از دعاى آن حضرت كه به نوف بكالى تعليم فرمود ـ : خدايا! كسى كه ولع ياد تو او را به خود مشغول نسازد و به جوار قرب تو رخت سفر برنبندد زندگى براى اومرگ است و مرگش مايه حسرت او.
در مناجات شعبانيه : الهى ! مرا شيفته و سرگشته ياد خودت فرما و همت مرا متوجه روح اسمهاى فيروز و جايگاه قدست گردان .

ـ از تو مسالت دارم كه بر محمد وآل محمد درود فرستى و مرا از آنان قرار دهى كه پيوسته به ياد تو هستند و عهد تو را نمى شكنند.
ـ در دعـا ـ : (خـدايـا) به حق و قداست و بزرگترين صفات و اسمائت از تو مسالت دارم كه اوقات شـب و روز مـرا بـه ياد خودت آبادكنى و در خدمت خودت پيوسته قرار دهى و كرده هايم را پذيرا شـوى , تـا آن كـه همه كرده ها واورادم (اراده ام ـ خ ل ) يك ورد شود و پيوسته در حال خدمت تو باشم .

ياد خدا در همه حال نيكوست .

قرآن .

((هر آينه در آفرينش آسمانها و زمين و گردش شب وروز خردمندان را عبرتهاست , آنان كه خدا را ايستاده و نشسته و به پهلو خفته ياد مى كنند)).
((و چـون نـماز را به پايان برديد , خدا را ايستاده يا نشسته و يا به پهلو خوابيده ياد كنيد و چون از دشـمـن ايـمن گشتيد ,نماز را تمام ادا كنيد كه نماز بر مؤمنان در وقتهاى معين واجب گشته است )).
ـ امام صادق (ع ) : موسى (ع ) عرض كرد :پروردگارا! (گاه ) من در حالى هستم كه شان تو را بالاتر از آن مى دانم كه يادت كنم خداوند فرمود : اى موسى ! مرا در همه حال ياد كن .

ـ بهترين و لازمترين سفارشها اين است كه پروردگارت را فراموش نكنى و پيوسته به يادش باشى و نافرمانيش نكنى و نشسته وايستاده عبادتش كنى .

ـ امام على (ع ) ـ از سفارشهاى آن حضرت به فرزندش حسن (ع ) در هنگام وفات ـ : در همه حال به ياد خدا باش .

ياد كنندگان (خدا).

قرآن .

((و مردان و زنانى كه خدا را بسيار ياد مى كنند)).
ـ پيامبر خدا(ص ) : كسى كه در ميان غافلان به ياد خدا باشد مانند كسى است كه در ميان فراريان ( از جنگ ) مى جنگد.
ـ امـام صـادق (ع ) : كسى كه در ميان غافلان به ياد خدا باشد مانند كسى است كه به جاى فراريان مى جنگد.
ـ امـام على (ع ) : آن كه در ميان افراد غافل به ياد خدا باشد , همانند كسى است كه به جاى فراريان مى جنگد و كسى كه به جاى فراريان بجنگد منزلش بهشت است .

كسى كه به ياد خدا باشد از رستگاران است .

ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : محبوبترين كارها نزد خداوند تسبيح سخن است عرض شد : تسبيح سخن چيست ؟
فرمود : اين كه عده اى مشغول صحبت كردن باشند و انسان تسبيح خدا گويد.
ـ هر كس لب تشنه مى ميرد , مگرذاكر خدا.
ـ امام على (ع ) : هر كه به ياد خدا سرگرم باشد خداوند او را خوشنام گرداند.
ـ امـام صـادق (ع ) : صـاعـقـه بـه مـؤمـن و كـافـر اصـابت مى كند , اما به آن كه ذكر خدا گويد اصابت نمى كند.
ـ صاعقه به ياد كننده خداى عز و جل گزند نمى رساند.
ـ مـؤمـن بـه هـر مـرگى مى ميرد , غرق مى شود , زير آوار مى رود , طعمه درندگان مى گردد ,صاعقه زده مى شود اما صاعقه به ياد كننده خدا آسيب نمى رساند.

ياد كننده خدا به منزله نمازگزار است .

قرآن .

((آنان كه بر نماز مداومت مى ورزند)).
((خداى يكتا من هستم هيچ خدايى جز من نيست پس مرا بپرست و براى ياد من نماز بگزار)).
ـ امام باقر(ع ) : مؤمن تا زمانى كه به ياد خدا باشد , ايستاده يا نشسته يا خفته , پيوسته در نمازاست , خداى تعالى مى فرمايد : ((آنان كه خدا را ايستاده و نشسته و به پهلو خفته ياد مى كنند)).
ـ پيامبر خدا(ص ) : مادام كه به ياد خدا باشى , ايستاده يا نشسته , در بازار يا در محفل صميمى ويا هر كجا كه باشى پيوسته در حال نماز و عبادت هستى .

ياد كننده خدا همنشين خداست .

ـ امام على (ع ) : كسى كه به ياد خداى سبحان باشد همنشين اوست .

ـ پيامبر خدا(ص ) : موسى بن عمران (ع ) چون با پروردگار خويش به راز و نياز پرداخت عرض كرد : پروردگارا! آيا تو از من دورى تا آوازت دهم يا به من نزديكى تا با تو نجوا كنم ؟
خداوند جل جلاله وحى فرمود : من همنشين كسى هستم كه مرا ياد كند.
ـ مـوسى عرض كرد : پروردگارا! آيا نزديكى تا با تو نجواكنم يا دورى كه آوازت دهم ؟
زيرا صدايت را حـس مـى كـنم اما تو رانمى بينم , تو كجايى ؟
خداوند فرمود : من پشت سر تو و رو به روى تو و طرف راست و چپ توهستم اى موسى ! من همنشين بنده خود هستم آن گاه كه مرا ياد مى كند و با او هستم هرگاه كه مرا مى خواند.

به ياد من باشيد تا به ياد شما باشم .

قرآن .

((مرا ياد كنيد تا شمارا ياد كنم , سپاسگزار من باشيد و به من كفر و ناسپاسى نورزيد)).
ـ امام صادق (ع ) : خداى تعالى فرمود :اى پسر آدم ! در درون خود به ياد من باش تا من نيز در جانم بـه يـاد تو باشم , اى پسر آدم ! درخلوت به ياد من باش تا در خلوت به ياد تو باشم , اى پسر آدم ! در ميان جمع مرا ياد كن تا تو رادر ميان جمعى بهتر از جمع تو ياد كنم .

ـ پيامبر خدا(ص ) : خداى تعالى فرمود :هيچ بنده اى در درون خود مرا ياد نكند مگر آن كه او را در مـيان جمعى از فرشتگانم ياد كنم , ودر ميان جمع مرا ياد نكند مگر آن كه او را در رفيق اعلى ياد كنم .

ـ خـداى تعالى فرمود : بنده ام ! اگر مرادر تنهايى ياد كنى تو را در تنهايى ياد كنم و اگر در ميان جماعتى يادم كنى تو را در ميان جماعتى بهتر وفراوانتر از جمع تو, ياد كنم .

ـ امام سجاد(ع ) ـ در دعا ـ : الهى ! تو گفته اى و گفته ات راست است , كه : ((مرا ياد كنيد تاشما را يـاد كـنم )) ما را به ياد خودت فرمان دادى و وعده نمودى كه در قبال آن ما را ياد كنى واين سان جامه تشريف و تفخيم و بزرگداشت بر قامت ما پوشاندى اينك , همچنان كه فرمان داده اى , تو را يـاد مـى كـنـيـم و تو نيز وعده اى را كه به ما داده اى به كار زن , اى كسى كه به ياديادكنندگان (خود) هستى .

ـ امـام صـادق (ع ) : خداى تبارك وتعالى به داود(ع ) وحى فرمود كه : به جباران بگو مرا ياد نكنند , زيـرا هـر بنده اى كه مرا ياد كند او را يادكنم پس اگر آنان مرا ياد كنند من نيز با نفرين آنان را ياد كنم .

پيامدهاى ياد خد.

1 ـ ياد خدا كليد خود سازى است .

ـ امـام عـلـى (ع ) ـ در سفارش به فرزندخود حسن (ع ) ـ : فرزندم ! تو را به تقواى خدا و پايبندى به فرمان او و آباد كردن دلت به ياد اوسفارش مى كنم .

ـ هر كه دل خويش را با ياد پيوسته خدا آباد كند , در نهان و آشكار نيك كردار شود.
ـ ريشه صلاح و پاكى دل , پرداختن آن به ذكر خداست .

ـ مداومت بر ذكر , خوراك روح وكليد صلاح و پاكى است .

ـ در حديث قدسى آمده است : هر گاه به دل بنده اى سرزنم و ببينم كه ياد من بر آن چيره گشته است , اداره و تربيت او را خود به عهده گيرم و همنشين و همسخن و همدم او شوم .

2 ـ ياد خدا حيات دلهاست .

ـ امام على (ع ) : خدا را ناب و خالص ياد كنيد تا بهترين زندگى را داشته باشيد و بدان راه نجات و رستگارى را بپوييد.
ـ در ياد خدا حيات دلهاست .

ـ هر كه به ياد خداى سبحان باشد , خداوند دلش را زنده و انديشه و خردش را روشن گرداند.
ياد خدا روشنايى خردهاست و زندگى بخش جانها و صيقل دهنده سينه ها.
ـ پيامبر خدا(ص ) : با ياد خدا دلها زنده مى شوند و با فراموش كردن او مى ميرند.
3 ـ ياد خدا خوراك جانهاست .

ـ امام على (ع ) : ياد خدا خوراك جانهاو نشستن با محبوب است .

ـ همواره به ياد خدا بودن خوراك جانهاست .

4 ـ ياد خدا روشنايى دلهاست .

ـ امام على (ع ) : بر تو باد به ذكر خدا كه آن روشنايى دلهاست .

ياد خدا نور است و هدايت , فراموشى تاريكى است و گم كردن (راه حق ).
ياد خدا جلا دهنده بينشها و روشنايى درونهاست .

ياد خدا مايه هدايت خردها و بصيرت جانهاست .

ـ ياد خدا خرد را آرامش مى دهد , دل را روشن مى كند و رحمت (خدا) را فرود مى آورد.
ـ ثمره ياد خدا نورانى شدن دلهاست .

ـ ياد خدا موجب موفقيت در كارها و روشنايى درونها مى شود.
ـ هر كه بسيار به ياد خدا باشد خردش روشنى گيرد.
هركه به ياد خدا باشد بينش و بصيرت يابد.
مداومت بر ياد خدا دل و انديشه را روشن مى كند.
5 ـ ياد خدا صيقل دلهاست .

ـ امـام عـلى (ع ): خداى سبحان ياد خويش را صيقل دهنده دلها قرار داده است , گوشهاى سنگين شده دلها با ياد خدا شنوا مى شوند وچشمهاى ضعيف شده دلها به وسيله آن تيز و بينا مى گردند و دلهاى معاند و ستيزه گر با آن رام مى شود.
ـ خـداى سـبـحـان هـيـچ كـس را بـه چـيـزى چـون قـرآن انـدرز نداده است , زيرا آن ريسمان اسـتـوارخـداسـت و واسـطه امين و درستكار اوست در قرآن بهار دل است و چشمه هاى دانش و براى دل جز آن صيقلى وجود ندارد.
ـ هـمـانـا تـقواى خدا داروى بيمارى قلبهاى شماست و بينايى كورى دلهاى شما و شفاى بيمارى جـسمهايتان و باعث اصلاح تباهى سينه هاى شما و پاك كننده آلودگى جانهاى شما و جلا دهنده تاريكى چشمهاى شما.
6 ـ ياد خدا شفاى دلهاست .

ـ پيامبرخدا(ص ): يادخدا شفاى دلهاست .

ـ امام على (ع ): يادخدا داروى بيماريهاى جان است .

ـ در دعا ـ : اى آن كه نامش داروست و يادش شفا.
ـ پـيامبر خدا(ص ) : بر شما باد به ياد خدا , زيرا كه ياد خدا شفاست و بپرهيزيد از ياد مردم ,زيرا كه آن درد و بيمارى است .

7 ـ ياد خدا كليد انس است .

ـ امام على (ع ) : ياد خدا ديدگان بصيرت را روشنايى مى بخشد و انيس روانهاست .

ـ ياد خدا كليد انس است .

ـ ياد خدا آرام بخش خاطر است .

ـ كسى كه به يادخدا باشد همدم اوست .

ـ هر گاه ديدى كه خداوند سبحان تورا انيس ياد خود كرده است , بيگمان دوستت دارد و هرگاه ديـدى كـه تـو را بـا خـلـقش انيس كرده و از ياد خويش جدايت ساخته است بيگمان تو را ناخوش مى دارد.
ـ فـرمـانـبردار خدا باش و همدم ياد اوو در آن وقت كه از او روى مى گردانى روى آوردن او را به خود در تصور آر.
8 ـ ياد خدا مايه طرد شيطان است .

ـ امام على (ع ) : ياد خدا مايه راندن شيطان است .

ـ ياد خدا سرمايه هر مؤمنى است وسود آن سالم ماندن از گزند شيطان .

ـ ياد خدا ستون ايمان است و مايه مصون ماندن از شيطان .

ـ پـيـامبر خدا(ص ) : همانا شيطان پوزه خود را بر روى دل آدميزاد نهاده است , هرگاه او ياد خدا كـند شيطان پوزه اش را كنار مى برد وهرگاه خدا را فراموش كند شيطان در آن نجوا (و وسوسه ) مى كند اين است وسواس خناس .

ـ امـام سـجـاد(ع ) ـ در دعـا ـ : و او رادشـمن حيله گر و فريبنده ما قرار دادى بار خدايا! پس , با قـدرت خـود قـدرت او را از ما دورگردان تا با دعاهاى بسيار به درگاه تو او را از ما باز دارى و از نيرنگ او در زمره كسانى قرارگيريم كه به كمك تو ( از شر او) مصون مانده اند.
ـ امـام عـلـى (ع ) : گـواهـى مـى دهـم كه خدايى جز اللّه نيست , يگانه است و بى انباز , گواهيى كه خلوص آن آزموده شده است اين گواهى رشته اصلى ايمان است و آغاز احسان و مايه خشنودى خداى رحمان و دورى از مهلكه شيطان .

9 ـ ياد خدا سبب ايمنى از نفاق است .

قرآن .

((منافقان خدا را فريب مى دهند وحال آن كه خدا فريبشان مى دهد و چون به نماز برخيزند با اكراه و كاهلى برخيزند و براى خود نمايى نماز كنند و ـ جز اندكى ـ خداى را ياد نكنند)).
ـ پيامبر خدا(ص ) : هر كه خدا را بسيار يادكننده باشد از نفاق به دور ماند.
ـ امام على (ع ) : خداى عز و جل را بسيارياد كنيد , كه آن بهترين ياد است و ازنفاق مصون مى دارد و از آتش نگه مى دارد و ياد كننده رادر هنگامى كه خداوند هر خوبى و خيرى را تقسيم مى كند به يـاد او مى آورد (خداوند در هنگام تقسيم خير و خوبيها ميان بندگان خويش به ياد او نيز هست ) و آواز و همهمه اش در زير عرش شنيده مى شود.
10 ـ ثمره ياد خدا محبت است .

ـ پيامبر خدا(ص ) : هر كه بسيار به يادخدا باشد, خداوند دوستش بدارد.
ـ امام سجاد(ع ) : خدايا! بر محمد وآل او درود فرست و در اوقات غفلت مرا متوجه ياد خودگردان و در روزگـار مـهلت (زندگانى دنيا) در طاعت خود به كارم گير و راهى هموار به سوى محبت خـود بـراى مـن آشكار ساز و به وسيله آن راه (يا محبت ) خير دنيا و آخرت را به طوركامل عطايم فرما.
11 ـ ثمره ياد خدا عصمت است .

ـ پـيامبر خدا(ص ) : خداى سبحان فرمود :چون بدانم كه ياد من برجان بنده ام چيره گشته است خواهش او را معطوف سؤال و مناجات باخود كنم , پس چون بنده ام چنين شود و هرگاه بخواهد دچـار سـهـو و غفلت شودمانع از آن شوم كه سهوكند اينان دوستان حقيقى منند , اينان قهرمانان واقعى هستند.
ـ خـداى عـز و جـل مى فرمايد : هرگاه ياد من بر بنده ام غالب شود , خواهش و خوشى او را درياد خـود قرار دهم و چون خواهش و خوشى او را در ياد خود قرار دهم عاشق من شود و من نيزعاشق او گـردم و چـون عـاشـق يكديگر شديم حجاب ميان خود و او را بردارم و عشق خود را برجان او چـيـره گـردانم , چندان كه مانند مردم دچار سهو و غفلت نمى شود , سخن اينان سخن پيامبران است , اينان براستى قهرمانند.
12 ـ آرام گرفتن دلها به ياد خدا.
قرآن .

((آنـان كـه ايـمـان آوردنـد و دلـهـايـشان به ياد خدا آرام مى گيرد بدانيد كه با ياد خدا دلها آرام مى گيرد)).
ـ امام على (ع ) : ياد خدا سينه ها را صيقل مى دهد و دلها را آرامش مى بخشد.
ـ امـام سـجاد(ع ) ـ در دعا ـ : الهى ! دلهاى شيدا سرگشته تواند و خردهاى گوناگون بر معرفت توفراهم آمده اند دلها جز با ياد تو آرام نمى گيرد و جانها جز با ديدن تو آرامش نمى يابند.
ـ امام سجاد(ع ) ـ نيز در دعا ـ : الهى ! ما را از آنان قرار ده كه ريشه هاى درختان شوق تو درباغهاى سـيـنـه هايشان درهم پيچيده و تنيده اند و جانهايشان به بازگشت به سوى رب الارباب اطمينان يافته و ارواحشان به پيروزى و رستگارى يقين كرده اند.
13 ـ ياد خدا شرح صدر مى آورد.
ـ امام على (ع ) : ياد خدا شرح صدر مى بخشد.
تشويق به يادآورى خدادربرخى جاهاى خاص .

الف ـ هنگام رويارويى با دشمن .

قرآن .

((اى كـسانى كه ايمان آورده ايد! اگر به فوجى از دشمن برخورديد پايدارى كنيد و خدا را فراوان ياد نماييد , باشد كه پيروز شويد)).
ـ امام على (ع ) : هرگاه در جنگ با دشمن خود رو به رو شديد , كمتر سخن بگوييد و بيشترخداى عز و جل را ياد كنيد.
ب ـ هنگام ورود به بازارها.
ـ امام على (ع ) : وقتى به بازار مى رويدو مردم سرگرم كارند خداى عز و جل را بسيار ياد آورشويد , زيرا اين كار گناهان را مى زدايد وبر حسنات مى افزايد و در زمره غافلان نوشته نمى شويد.
ـ پيامبر خدا(ص ) : اگر كسى در بازار , هنگامى كه ديگر مردمان (از ياد خدا) غافلند و سرگرم كار خود هستند , به ياد خدا باشد خداوند هزار حسنه برايش منظور دارد و در روز رستاخيزچنان او را بيامرزد كه به ذهن هيچ كس خطور نكرده باشد.
ج ـ هنگام غم , داورى و تقسيم .

ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : هرگاه اندوهى به تودست داد خدا را به اندوه خود ياد آورى كن , هرگاه خـواستى داورى كنى خدا را به ياد زبان خودبياور و هرگاه خواستى چيزى را تقسيم كنى خدا را به دست خود ياد آورى كن .

د ـ هنگام خشم .

ـ پـيـامبر خدا(ص ) : خداوند به يكى ازپيامبرانش وحى فرمود كه : اى پسر آدم ! در هنگام خشم به ياد من باش , تا من نيز در هنگام خشم خود به ياد تو باشم و تو را با ديگران هلاك نگردانم .

ه ـ در تنهايى و هنگام لذتها.
ـ امـام بـاقـر(ع ) : در تـورات نـوشـتـه شـده اسـت : اى موسى ! در تنهاييها وهنگام شادى لذتها و خوشيهايت مرا ياد كن تا در غفلتهايت به ياد تو باشم .

ـ امام صادق (ع ) : شيعيان ما كسانى هستند, كه در خلوت و تنهايى خدا را فراوان ياد كنند.
ـ امام على (ع ) : خلوت را با ياد خدا پر كن و نعمتها را با شكر گزارى همراه ساز.

حقيقت ياد خد.

ـ پيامبر خدا(ص ) : هر كس خداى عز وجل را فرمان برد خدا را ياد كرده است , هرچند نماز خواندن و روزه گرفتن و قرآن خواندنش اندك باشد.
ـ امام على (ع ) : ياد خدا بر دو گونه است : ياد (او) در هنگام مصيبت كه نيكو و زيباست و برتر از آن يـاد خدا كردن در هنگام رو به رو شدن با حرامهاى خداست كه ياد خدا در اين حال تو را از ارتكاب حرام باز مى دارد.
ـ امـام صـادق (ع ) : هـر كـه بـراسـتى به يادخدا باشد فرمانبردارى كند و هركه از خدا غافل باشد نافرمانى كند , طاعت نشانه رهيافتگى است و معصيت نشانه گمراهى و ريشه اين هردو ياد خدا و غفلت است .

ـ امـام بـاقر(ع ) : سه چيز از سخت ترين كارهاى بندگان است : انصاف داشتن مؤمن , كمك مالى انـسان به برادرش و به ياد خدا بودن در همه حال و آن به اين معناست كه آدمى در هنگام رو به رو شـدن بـا گناه و تصميم به انجام آن خدا را ياد آور شود , پس ياد خدااو را از آن گناه باز مى دارد اين است سخن خداى عز و جل كه مى فرمايد : ((كسانى كه پرهيزگارى مى كنند, چون وسوسه اى از شيطان به آنها برسد خدا را ياد مى كنند, زيرا مردمى صاحب بصيرتند)).
ـ امـام صـادق (ع ) ـ بـه حسين بزاز ـ : آياتو را از سخت ترين چيزى كه خداوند بر بندگانش واجب كرده است آگاه نكنم ؟
اين كه با مردم به انصاف رفتار كنى , با برادرت همدردى كنى و ياد كردن خـدا در هـمـه حـال مـنظور من از يادخدا گفتن سبحان اللّه و الحمدللّه و لا اله الا اللّه و اللّه اكبر نيست گو اين كه اين هم ذكر است امامنظور به ياد خدا بودن در هنگام رو به رو شدن با طاعت يا معصيت خداست .

ـ امـام صـادق (ع ) ـ دربـاره آيـه ((ويـاد خـدا بـزرگتر است )) ـ : به ياد خدا بودن در هنگام رو به روشدن با حلال و حرام خدا.
ـ امـام عـلـى (ع ) : بـا حـال غفلت خداى سبحان را ياد مكن و بر اثر سرگرم شدن به كارى خدا را فـراموش مكن , بلكه او را چنان ياد كن كه دل و زبانت يكى باشد و درونت با بيرونت مطابقت كند تـو حقيقتا به ياد خدا نخواهى بودمگر آن گاه كه در هنگام ذكر گفتن خود, خويشتن را فراموش كنى و در وقت كار خود (ذكرگفتن ) خويشتن را گم كنى .

ـ امـام صـادق (ع ) : ذكـر بـر دو گـونـه اسـت : ذكر خالص كه با دل سازگار و همراه است وذكر بازدارنده كه ياد هر كس جز او را از دل مى زدايد.
ـ امام رضا(ع ) : هركه خدا را ياد كند و به ديدار او نشتابد خود را ريشخند كرده است .

توفيق يافتن براى ياد خد.

ـ امام على (ع ) : ياد خدا نه از وظايف زبان است و نه از راه و رسمهاى انديشه بلكه نقطه آغاز آن , ياد شده (خدا) است و در مرتبه دوم , يادكننده جاى دارد.