ميزان الحكمه جلد ۴
آيت الله محمد محمدى رى شهرى
- ۸ -
امام على (ع ): هر كه با نفس خود مسامحه كند, او را به ارتكاب
گناهان حرام بكشاند.
ـ بـه نـفـسـهـاى خـود رخـصـت نـدهيد كه سهل انگار مى شويد و در راه حق مسامحه
نكنيد كه زيان مى بينيد.
ـ بـه نـفسهاى خود رخصت (و امان ) ندهيد كه اين رخصتها شما را به گمراهى مى كشاند
وسهل انگارى و مسامحه نكنيد كه مسامحه كردن شما را به سوى معصيت مى برد.
ـ چـونان كسى مباش كه , بدون عمل , به آخرت اميد مى بندد پس او مردم را سرزنش
وعيبجويى مى كند اما با خويش مسامحه مى نمايد.
مسامحه كردن درباره حق .
ـ امام على (ع ) : هرگاه با حق رو به رو شديد و دانستيد كه حق است درباره آن
مسامحه نكنيدكه بسختى زيان خواهيد ديد.
ـ بـه جـان خـودم سـوگـنـد كه در جنگيدن با كسى كه در برابر حق بايستد و در گمراهى
فرو رودهرگز مسامحه و سستى روا نمى دارم .
ـ رحمت خدا بر شما , بدانيد كه شمادر روزگارى به سر مى بريد كه حق گويان اندكند و
زبان از راسـتـگويى كند است و پيرو حق خوار و بيمقدار مردمان اين زمانه به نافرمانى
خو گرفته اند و بر مسامحه (در حق ) با يكديگرهمداستان شده اند.
دولت .
هر دولتى را عمرى است .
قرآن .
((اگر بر شما زخمى رسيد , به آن قوم نيز همچنان زخمى رسيده است واين روزگار است كه
هر دم آن را به مراد كسى مى گردانيم , تا خدا كسانى را كه ايمان آورده اند بشناسد و
ازشما گواهانى گيرد و خدا ستمكاران را دوست ندارد)).
امام على (ع ): هر دولتى را برهه اى است .
ـ امام صادق (ع ) : همانا حق را دولتى است و باطل را نيز دولتى .
ـ امام على (ع ) : دولت روى مى آورد,همچنان كه پشت مى كند.
دولت بزرگواران .
ـ امام على (ع ) : دولت بزرگان از بهترين غنيمتهاست , دولت لئيمان مايه خوارى
كريمان است .
ـ دولـت انسان كريم وبزرگوار خوبيهاى او را آشكار مى كند , دولت شخص پست و لئيم
زشتيها و عيبهاى او را بر ملا مى سازد.
ـ دولـت انـسان دادگر از واجبات است (پايدار و برجاست ) , دولت ستمگر از ممكنات است
(ثبات وبقايى ندارد).
ـ از سودمندترين غنيمتها دولت مردمان كريم و بزرگوار است .
ـ دولـت نـابـخـرد مـانند بيگانه اى است كه رهسپار جدايى است , دولت خردمند مانند
خويشاوند مشتاق وصل وماندن است .
دولت بدكاران .
ـ امام على (ع ) : دولت بدكاران مايه رنج نيكان است .
ـ دولت نابكاران مايه خوارى نيكوكاران است .
ـ دولت فرومايگان بر ستم و تباهى بنا شده است .
عوامل به سرآمدن دولت .
ـ امام على (ع ) : به سرآمدن دولتها به سبب برگزيدن و به كار گرفتن سفلگان است
.
چـهـارچـيـز نـشـانـه بـه سـرآمـدن دولـتهاست : فرو گذاشتن اصول , چسبيدن به فروع ,
مقدم داشتن فرومايگان وعقب زدن مردمان با فضيلت و لايق .
ـ همنشين شدن با فرومايگان از نشانه هاى پشت كردن دولت است .
ـ وقتى زياد بن ابيه را به جاى عبداللّه بن عباس كار گزار فارس كرد , در ضمن سخنانى
مفصل او را از گرفتن خراج اضافى منع كرد وفرمود : عدل و داد را به كار بند و از
سختگيرى وبيداد بپرهيز, زيرا سختگيرى ناروا مردم راآواره مى كند و ستمگرى مايه شورش
و خونريزى مى شود.
عوامل پايدارى دولت .
ـ امـام على (ع ) : مهمترين اين حقوق كه خداوند واجب گردانيده حق زمامدار بر
ملت و حق ملت بـر زمامدار است اگر ملت حق زمامدار را گزارد و زمامدار حق ملت را ,
حق در ميان آنان عزت و قـدرت يـابـد و راهـهاى روشن دين هموار گردد و نشانه هاى
عدالت و دادگرى برپا شود و راه و رسمها در مجراى صحيح خودقرار گيرند بدين ترتيب ,
اوضاع زمانه درست مى شود و به پايدارى دولت اميدوارى مى رود ودشمنان در رسيدن به
مطامع خود مايوس مى گردند.
ـ هيچ عاملى چون عدالت دولتها را استوار نمى كند.
ـ پايدارى دولتها , به برپاداشتن راه و رسم دادگرى است .
هـركـه در روزگـار دولـت خـود نـيكوكارى نكند , آن گاه كه به رنج و گرفتارى افتد بى
يار و ياورماند.
ـ هركه به عدالت رفتار كند , خداوند ملك و دولت او را استوار دارد.
ـ دين را حصار دولت خود گردان وشكر گزارى را حفاظ نعمت خود , زيرا هر دولتى كه در
حصار دين باشد شكست ناپذير است وهر نعمتى كه در حفاظ شكرگزارى باشد ربوده نشود.
ـ نيك روشى , زيبايى قدرت است و حصار فرمانروايى .
ـ بيدارى براى مراقبت امور , از نشانه هاى (پايدارى ) دولت است .
دارو و درمان .
درمان كردن .
ـ امام صادق (ع ) : يكى از پيامبران بيمار شد , پس گفت : خود را درمان نمى كنم
تا همو كه بيمارم كرده است شفايم دهد خداوند تعالى به او وحى كرد كه : تا خود را
درمان نكنى شفايت ندهم , زيرا شفا دادن از من است .
هر دردى را دارويى است .
ـ امام على (ع ) : هر دردى دارويى دارد.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : خـداى تعالى هيچ دردى نداد مگر آن كه دارويش را نيز داد
عده اى آن را مى شناسند و عده اى نمى شناسند, جزمرگ (كه دارويى ندارد).
ـ خداوند هيچ دردى نداد مگر آن كه برايش شفايى قرار داد.
خـود را مـداوا كـنيد , زيرا خداى تعالى هيچ دردى نداد مگر آنكه برايش شفايى نهاد ,
بجزمرگ و پيرى (كه دوايى ندارد).
ـ اى مـردم ! خـود را درمـان كـنـيـد , زيـرا خـداى تـعـالـى هـيـچ دردى
نـيـافـريـد مـگر آنكه برايش شفا(ودارويى ) نيز آفريدبجز مرگ .
زود پناه بردن به دارو.
ـ امـام كـاظـم (ع ) : هـيچ دارويى نيست , مگر آنكه خود بيمارى تازه اى را دامن
مى زند براى بدن چيزى سودمندتر از پرهيز و خوردن غذا در حد نياز بدن نيست .
ـ امام على (ع ) : مسلمان خود را مداوانكند مگر آن گاه كه بيمارى او بر سلامتيش
چيره گردد.
ـ امام كاظم (ع ) : تازمانى كه بيمارى خود به خود از شما برطرف مى شود , به معالجه
پزشكان روى نياوريد , زيرا كار طبيب مانندبناست كه اندك كار او به كار بسيار منجر
مى شود.
ـ پيامبر خدا(ص ) : تا زمانى كه بدنت بيمارى را تحمل مى كند , از مصرف دارو پرهيز
كن و هرگاه آن را تحمل نكرد , آن گاه به داروروى آر.
ـ امام على (ع ) : تا زمانى كه بيمارى باتو مى سازد تو نيز با آن بساز.
ـ امام صادق (ع ) : هر كه سلامتيش بربيماريش چيره باشد و با اين حال خود را باچيزى
درمان كند و (بر اثر آن ) بميرد من نزد خدا ازاو بيزارى مى جويم .
ـ سه چيز است كه پيامد ناخوشايند دارد و [ از آن جمله است : ] خوردن دارو بدون
بيمارى هر چند شخص از آن دارو سالم بماند.
ـ امام على (ع ) : تا زمانى كه بيمارى تورا از پا نينداخته است , خود را در بستر
مينداز.
پرهيز بهترين داروست .
ـ امـام كـاظـم (ع ) : پـرهـيز بهترين داروست و معده خانه امراض است , بدن را
مادامى كه عادت مى كند عادت بده .
ـ براى بدن چيزى سودمندتر از دست نگهداشتن از خوردن , مگر به اندازه نياز , نيست .
ـ پرهيز اين نيست كه چيزى را اصلا نخورى , بلكه پرهيز آن است كه از هر چيزى سبك
بخورى .
ـ امام صادق (ع ) : پرهيز از غذا , به بيمار زيانى نمى رساند.
ـ پـيـامـبـر خدا(ص ) : بيماران خود را به خوردن غذا مجبور نكنيد , زيرا خداوند به
آنان آب و غذا مى خوراند.
ـ امام صادق (ع ) : [ آغاز ] پرهيز پس از هفت روز براى بيمار سودى ندارد.
ـ امام على (ع ) : گرسنگى كشيدن سودمندترين داروست .
گرسنگى و بيمارى باهم جمع نمى شوند.
بزرگترين دارو.
ـ امـام صـادق (ع ) : خـوردن خاك , همانند گوشت خوك , بكلى حرام است و هركه بر
اثرخوردن خاك بميرد, من بر او نماز نمى خوانم بجز تربت قبر حسين (ع ) كه در آن شفاى
هردردى است , اما اگر كسى آن را بلهوسانه بخورد, شفا ندهد.
امام كاظم (ع ) : از تربت من براى تبرك چيزى بر نداريد , زيرا خوردن تربت همه ما
حرام است مگر تربت جدم حسين بن على (ع ) , زيرا خداوند تعالى در اين تربت براى
شيعيان ودوستان ما شفا قرار داده است .
ـ امام صادق (ع ) : در تربت قبر حسين (ع )شفاى هر دردى است و آن بزرگترين داروست .
كام نوزادان خود را با تربت حسين (ع )برداريد كه آن مايه ايمنى است .
درمان با چيزهاى حرام .
قرآن .
((جـز اين نيست كه مردار و خون و گوشت خوك و هرآنچه را كه به هنگام ذبح نام غير خدا
بر آن بخوانند , بر شما حرام كرد اما كسى كه ناچار شود هرگاه كه از حد نگذراند
وتكرار نكند , گناهى مرتكب نشده است كه خدا آمرزنده و بخشاينده است )).
((چرا از آنچه نام خدا برآن برده شده است نمى خوريد و خدا چيزهايى را كه بر شما
حرام شده است به تفصيل بيان كرده است مگر آن گاه كه ناچار گرديد بسيارى بى هيچ
دانشى ديگران را گمراه پندارهاى خودكنند هر آينه پروردگار تو به متجاوزان از حد
داناتر است )).
ـ امـام باقر(ع ) : خداوند مردمان را آفريد و دانست كه چه چيز مايه قوام و صحت بدن
آنهاست پس (اسـتـفاده از) آنهارا برايشان حلال و مباح كرد و دانست كه چه چيز به
آنان زيان مى رساند , از آنها بـازشـان داشـت در عـين حال , براى كسى كه ناچار (از
خوردن اين منهيات )باشد و بدنش جز با استفاده از آن قوام و صحت نيابد حلال كرد ,
اما به اندازه نياز نه بيشتر.
درمان كردن خود از بيماريهاى دنيوى .
ـ امـام عـلـى (ع ) : سـزاوار اسـت كـه آدمـى دردهـاى دنـيـوى خـود را مداوا
كند , همچنان كه بـيـماران دردهاى خود را درمان مى كنند و از خواهشها و خوشيهاى
دنيا پرهيز كند , همچنان كه بيمار (ازخوردن غذا) پرهيز مى كند.
دارو (متفرقه ).
ـ امـام حـسين (ع ) : براى پادشاه دارونسخه مكن , زيرا اگر سودمند افتد از تو
سپاسگزارى نكند و اگر زيان رساند تو را متهم سازد.
ـ امام على (ع ) : چه بسا كه دارويى خوددرد و بيمارى باشد و دردى كه دارو و درمان
باشد.
ـ بسا دارويى كه درد و بيمارى باشد ,بسا دردى كه درمان و شفا باشد.
ـ امام سجاد(ع ) : هر كه درد خود رانشناسد دوايش (كه از پيش خود مى خورد) او را
نابود سازد.
ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : هر گاه درد و بيمارى از آسمان (ومقدر) باشد , در آن صورت
دارو بى فايده است .
ـ امام على (ع ) : استغفار داروى گناهان است .
ـ امام صادق (ع ) : اگر مردم خواص سيب را بدانند , بيماران خود را جز با آن درمان
نكنند.
ـ امام على (ع ) : شيرگاو داروست .
ـ مرگ داروى خوبى است .
ـ هر كه تلخى دوا را تحمل نكند , دردو بيماريش ادامه يابد.
دين .
دين .
ـ امـام صادق (ع ) : سه چيز است كه هر انسانى خود را در آنها برحق مى داند :
دينى كه بدان عقيده دارد , هوى و خواهشى كه بر او چيره است و تدبير او در كارهايش .
ـ امام على (ع ) : هرگاه در كسى خصلتى از خصلتهاى خوب را استوار ديدم اورا به سبب
داشتن آن تحمل مى كنم و بى بهره گيش از ديگر خصلتهاى نيك را ناديده مى گيرم , اما
نابخردى وبى دينى اورا نمى توانم ببخشم , زيرا جدا شدن از دين جدا شدن از امنيت است
و زندگى توام باترس گوارا نيست , نابخردى نيز مردن است و با مردگان كسى معاشرت نمى
كند.
ـ امام صادق (ع ) : امير المؤمنين (ع ) در سخنرانيهاى خود اين جمله را بسيار مى
فرمود : اى مردم ! ديـنـدار بـاشيد , ديندار! اگر گناه كنيد و ديندار باشيد بهتر
است از اين كه ثواب كنيد وبى دين باشيد , زيرا گناه درآن آمرزيده مى شود و ثواب و
نيكى در بى دينى پذيرفته نمى شود.
ـ امام على (ع ) : زندگى جز با دين (و ديندارى ) نيست و مرگ جز با انكار يقين .
ـ بدانيد كه پايه و اساس كار شما دين است و نگهبان شما (از گناهان ) تقوا.
ـ هر كه در دين (و ديندارى ) ريزبين و دقيق باشد در روز قيامت مقام بلندى يابد.
ـ بيدارى در دين نعمتى است , كه روزى آدمى مى شود.
ـ دين عزت و ارجمندى است و دانش گنج و خموشى روشنايى .
ـ دين شريفترين دو نسب است .
ـ دين روشنايى است .
ـ هر گاه خداوند بنده اى را برگزيند , ديندارى را در دل او اندازد.
آغاز و فرجام دين .
ـ امام على (ع ) : آغاز دين شناخت خداست و كمال شناخت او تصديق اوست و كمال
تصديق و اقرار به او يگانه دانستن اوست .
ـ بدان كه آغاز دين تسليم (در برابر خدا) است و فرجامش اخلاص .
ـ غايت دين امر به معروف و نهى از منكر و جارى كردن حدود است .
ـ غايت دين ايمان است .
ريشه دين .
ـ امام على (ع ) : دين درختى است كه ريشه اش تسليم و رضاست .
ـ ريشه دين امانتدارى و پايبندى به عهد و پيمانهاست .
ـ دين درختى است كه ريشه آن يقين به خداست و ميوه اش دوستى كردن و دشمنى ورزيدن
براى خدا.
ـ پـيامبر خدا(ص ) : دوستم جبرئيل گفت : مثل اين دين مثل درخت استوارى است كه ريشه
اش ايـمـان است و رگهايش نماز و آبش زكات و شاخه هايش روزه و برگهايش خوشخويى و
ميوه اش خـويـشـتـنـدارى از كارهاى حرام كمال هر درختى به ميوه آن است ايمان نيز
چنين است , جز با خويشتندارى از محرمات كامل نمى گردد.
ـ امام على (ع ) : ريشه كارها در دين , تكيه كردن به نمازها و دورى نمودن از گناهان
كبيره است , از ايـن امـور لـحـظه اى بى نياز نيستى , پس از آن ها غفلت مكن كه
محروميت از اينهامايه هلاكت اسـت واگـر پـيـشـتـر رفتى و به فقه (دين فهمى ) و
عبادت پرداختى , كمال بخت وبهره مندى (تو)است .
ـ پيامبر خدا(ص ) : ريشه دين پاكدامنى است و سر آن طاعت .
ـ امـام صـادق (ع ) : خـداوند ياوران حق را نهى كرده است از اين كه دشمنان خدا را
دوست وياور خود برگيرند بر شما روا نيست كه دشمنان خدا را از اصول دين خدا آگاه
كنيد , زيرا اگردر اين باره از شما چيزى بشنوند بر سر آن با شما به دشمنى برخيزند.
راس دين .
ـ امام على (ع ) : راس دين يقين راستين (به مبدا و معاد)است .
ـ راس دين همنشينى با پرهيزگاران است .
ـ صدق و راستى , راس دين است .
ـ راس دين , يقين درست و صحيح است .
ـ راس دين , انجام كارهاى نيك است .
ـ راس دين , مخالفت كردن با هواو هوس است .
نظام دين .
ـ امام على (ع ) : نظام دين مخالفت باهواى نفس و دورى كردن از دنياست .
ـ نظام دين دو چيز است : حساب كشيدن از خودت و گشاده دستى به برادرانت .
ـ امام باقر(ع ) : محبت ما اهل بيت ,نظام دين است .
مجمع دين .
ـ امام على (ع ) : بر تقوا و راستى مواظبت كن , كه دين در اين دو جمع است .
ـ خـالـص كردن عمل , كوتاه گردانيدن آرزو , نيكى كردن و خويشتندارى از كار زشت
,مجمع و عصاره دين است .
ـ سه چيز مجمع دين است : خويشتندارى , و پارسايى و شرم .
ملاك دين .
ـ امام على (ع ) : دو چيز پايه و ملاك دين است : راستى و يقين .
ـ پايه و ملاك اسلام , راستگويى است .
تكيه گاه دين .
ـ پيامبر خدا(ص ) : هر چيزى را تكيه گاهى است و تكيه گاه دين فقه است .
ـ امام باقر(ع ) : روح , تكيه گاه دين است و دانش تكيه گاه روح و بيان تكيه گاه
دانش .
ـ امـام على (ع ) : در نامه خود به مالك اشتر : همانا توده مردم پشتوانه دينند و
جماعت مسلمانان و تجهيزات و ساز و برگ در برابردشمنان , پس , بايد توجه و گرايش تو
به آنان باشد.
نصف دين .
ـ پيامبر خدا(ص ) : توحيد نصف دين است .
ـ خوشخويى نصف دين است .
بهترين دين .
ـ امام على (ع ) : بهترين دين كوتاه كردن آرزوست .
ـ پيامبر خدا(ص ) : برترين دين شماپارسايى است .
ـ امام على (ع ) : همانا برترين دين دوستى و دشمنى در راه خداست .
ـ اوج دين صبر است و يقين و مبارزه با خواهشهاى نفس .
ـ ديندارترين مردم كسى است كه شهوت , دينش را تباه نكند.
پايه هاى دين .
ـ امام على (ع ) : شش چيز از پايه هاى دين است : يقين ناب و خالصانه , خير
خواهى براى مسلمانان , بر پاداشتن نماز , پرداختن زكات , حج خانه خدا وبى رغبتى به
دنيا.
ـ مـردى به امام صادق (ع ) عرض كرد : اساس دين توحيد و عدل است و دامنه دانش آن
گسترده است و خردمندى بايد كه آن رادرك كند پس , (توحيد و عدل را) به گونه اى برايم
بيان داريد كه فهم آن آسان و حفظش راحت باشد حضرت فرمود : توحيد آن است كه آنچه
رادرباره خودت جايز و رواست نسبت به پروردگارت روا ندانى و عدل آن است كه آنچه
راآفريدگارت تو را بدان سبب نكوهيده است به او نسبت ندهى .
ـ امام صادق (ع ) : درباره آنچه كه شما را نسزد از آن ناآگاه باشيد نيكو بينديشيد
وخيرخواه خويش باشيد و در راه شناخت آنچه كه در ندانستنش هيچ عذرى از شما پذيرفته
شود بكوشيد ,همانا دين خـدا را اركانى است كه هركس آنهارا نشناسد سختكوشى او در
عبادت ظاهريش سودى به حالش نـداشته باشد و هركس آنها را بشناسد و بدانها اعتقاد
داشته باشد ميانه روى درستش (در عبادت ) به او زيانى نرساند.
ثمره دين .
ـ امـام صـادق (ع ) : آدم ديـنـدار مـى انـديشدو در نتيجه آرامش بر جان او چيره
مى شودو خضوع مـى كـنـد پس به فروتنى مى گرايد , قناعت مى ورزد و به سبب آن (از
مردم )بى نياز مى شود و به آنچه او را داده شده خشنود است , گوشه تنهايى را مى
گزيند و از دوستان بى نياز مى گردد , قيد شهوتها و خواهشهاى نفس را مى زند و بدين
سان آزاد مى شود , دنيا راكنار مى گذارد و در نتيجه از بـديـهـا و گـزندهاى آن خود
را حفظ مى كند , حسادت را دور مى افكندپس دوستى و محبت آشكار مى شود , مردم را نمى
ترساند از اين رو از آنان هم نمى ترسد , به آنان تعدى نمى كند بنابراين از گزند
ايشان در امان است , به هيچ چيز دل نمى بندد و در نتيجه ,به رستگارى و كمال فضيلت
دست مى يابد , عافيت را به ديده بصيرت مى بيند و از اين روكارش به پشيمانى نمى كشد.
ـ امام على (ع ) : ميوه دين , امانتدارى است .
ـ دين را پناهگاه خود گردان و عدالت .
را شمشير خود تا ازهر بدى و گزندى رهايى يابى و بر دشمنت پيروز شوى .
ـ دين , مصون مى دارد.
دين , نيرومندترين تكيه گاه است .
آفت دين .
ـ امام صادق (ع ) : آفت دين , حسادت است و خودپسندى و فخر فروشى .
امام على (ع ) : آفت دين , بدگمانى است .
ـ پيامبر خدا(ص ) : سه كس آفت دينند :فقيه بدكار , پيشواى ستمگر , تلاشگر (عابد)
نادان .
ـ امام على (ع ) : تباهى دين , طمع است .
طمع , همنشين بدى براى دين است .
ـ تباهى دين , دنياست .
ترغيب به محافظت از دين .
ـ پيامبر خدا(ص ) : اگر بلايى برايت پيش آمد مالت را فداى جانت كن واگر بلا از
تو گذشت مال و جانت را فداى دينت كن , زيرا غارت شده كسى است كه دينش به غارت رفته
باشد و خانه خراب كسى است كه دينش ويران گشته باشد.
ـ امـام على (ع ) : چون بلايى فرا رسد مالهاى خود را سپر جانهايتان كنيد و چون
حادثه اى پيش آيد جانهايتان را فداى دينتان كنيد و بدانيد كه هلاك گشته كسى است كه
دينش هلاك شده باشدو غارت شده كسى است كه دينش به غارت رفته باشد.
ـ پيامبر خدا(ص ) ـ از سفارشهاى آن حضرت به على (ع ) : سفارش پنجم اين كه جان و مال
خود را فداى دينت كنى .
ـ امام على (ع ) : مصيبت دينى بزرگترين مصيبت است .
ـ آن كه دين را از دست دهد در ورطه كفر و گمراهى افتد.
ـ امـام صـادق (ع ) دربـاره آيـه ((پس خداوند او را از گزند نيرنگهاى آنان حفظ
كرد)) مى فرمايد :مـنـظـور مؤمن آل فرعون است به خدا سوگند او را قطعه قطعه كردند
اما خداوند نگذاشت كه به دينش آسيب برسانند.
ـ در هنگام مصيبت مى فرمود : خدا را سپاس و ستايش كه اين مصيبت مرا در دينم قرار
نداد.
آفات دين .
ـ امـام بـاقـر(ع ) : هـر كـه مـلـتـزم بـه اطاعت از معصيت كار شود , دين ندارد
, هر كه ملتزم به نـسـبـت دروغ و باطلى به خدا شود , دين ندارد , هركه ملتزم به
انكار آيه اى از آيات خدا شود دين ندارد.
ـ امـام صادق (ع ) : كسى كه خود را به ولايت (و حاكميت ) پيشواى ستمگر غير خدايى
ملتزم كند , دين ندارد.
ـ امام رضا(ع ) : كسى كه پارسايى ندارد, دين ندارد.
ـ امـام بـاقر(ع ) يا امام صادق (ع ) : [كسى كه تقويت باطل را دين خدا داند , دين
ندارد] و كسى كه اطاعت از ستمگر را [جز] دين خدا داند دين ندارد.
ـ امام صادق (ع ) : كسى كه پايبند عهد و پيمان نيست دين ندارد.
ـ امـام باقر(ع ) يا امام صادق (ع ) : كسى كه با امر به معروف و نهى از منكر از خدا
اطاعت نكنددين ندارد.
ـ امام كاظم (ع ) : كسى كه مردانگى و انسانيت ندارد دين ندارد.
ـ پيامبر خدا(ص ) : همانا با خرد به همه خوبيها مى توان رسيد و كسى را كه خرد نيست
دين نيست .
ـ كـسى كه براى خشنود كردن سلطانى كارى كند كه خداوند به خشم آيد از دين خداى عز
وجل خارج شده است .
ـ امام صادق (ع ) : هر كه به خاطر دين حب و بغض نداشته باشد , دين ندارد.
ـ امام على (ع ) : كسى كه شك دارد دين ندارد.
پرهيز از تحقير دين و دينداران .
قرآن .
((و گـويـنـد : چـرا مـردانـى را كـه از اشرار مى شمرديم اكنون نمى بينيم ؟
آيا آنان را به مسخره مى گرفتيم يا از نظرها دور مانده اند))؟
.
((آيا از اين سخن در شگفت افتاده ايد؟
و مى خنديد و نمى گرييد؟
و شما غافل شده ايد)).
ـ پيامبر خدا(ص ) : نگرانى من براى شما سبك شمردن دين و فروختن حكم و داورى است .
ـ امام صادق (ع ) : مبادا فرمان خداى عزوجل را خوار شماريد كه هر كس فرمان خدا را
خوارشمارد خداوند در روز رستاخيز او را خوار گرداند.
ـ امـام عـلـى (ع ) : دين شما لقلقه زبانتان شده است , مانند كسى كه كارش را انجام
داده و رضايت سرورش را فراهم آورده باشد.
ـ امـام صـادق (ع ) بـه ابـى بـصـيـر فرمود :اى ابامحمد! خداوند از شما ياد كرده آن
جا كه از زبان دشـمـنـان دوزخـى شـمـا مى گويد : ((وگويند : چرا مردانى را كه از
اشرار مى شمرديم اكنون نمى بينيم ؟
)).
بـه خـدا قـسـم منظور از اين آيه كسى جز شما نيست و شما در نظر مردم اين جهان
بدترين مردم هـسـتـيد درحالى كه به خدا سوگند در بهشت شادمان خواهيد بود و آنان در
دوزخ جستجويتان مى كنند.
سرانجام تحقير دين .
قرآن .
((واگذار آن كسانى را كه دين خويش را بازيچه و لهوگرفته اند و زندگانى دنيا فريبشان
داد و به قـرآن ياد آوريشان كن كه به كيفر اعمال خويش در جهنم محبوس خواهند ماندجز
خدا دادرس و شـفـيـعـى نـدارنـد واگر براى رهايى خويش هر گونه فديه دهند , پذيرفته
نخواهد شد اينان به عقوبت اعمال خود در جهنم محبوسند و به كيفر آن كه كافر شده اند
بر ايشان شرابى از آب جوشان و عذابى دردآور مهيا شده است )).
((امـروز آنـان را كـه ديـن خويش را لهو و بازيچه پنداشتند و زندگى دنيا فريبشان
داد فراموش مـى كـنـيـم , هـمـچـنـان كـه آنـها نيزرسيدن به اين روز را از ياد برده
بودند و آيات مارا تكذيب مى كردند)).
ـ امـام عـلـى (ع ) : هـر كـه دين خدا را به لهو و بازى بگيرد خداى سبحان او را در
دوزخ جاويدان گرداند.
ـ بـه خـدا سـوگـنـد كـه آن جـدى اسـت نه شوخى , حقيقت است نه دروغ : مرگ را مى
گويم كـه صـداى خـود را بـه گـوش هـمـه زندگان رسانده و همگان را به سرعت مى راند ,
پس انبوه مردمان (زنده ) تو را نفريبد.
ـ امام صادق (ع ) , در سفارش به عبداللّه بن جندب فرمود : اى پسر جندب ! ديرى است
كه (بنيان ) نـادانـى آبـادان شـده و بـنـيادش نيرومند گشته است و اين از آن روست
كه دين خدا را به بازى گـرفـتـنـد چـنـدان كـه اگـر كسى از آنان با عمل خود به خدا
تقرب بجويد منظور (واقعيش ) غيراوست , اينان همان ستمگرانند.
دين حق .
قرآن .
((او كسى است كه پيامبر خود را براى هدايت مردم فرستاد , با دينى درست و برحق تا او
را بر همه دينهاپيروز گرداند , هرچند مشركان را خوش نيايد)).
ـ امام حسين (ع ) : دوازده هدايت شده ازما خاندان هستند: نخستين آنها اميرالمؤمنين
على بن ابى طالب (ع ) است و آخرينشان , نهمين (امام ) از نسل من اوست امام و قيام
كننده به حق , خداوند به وسـيـلـه او زمين مرده را زنده مى كندو به سبب او دين حق
را , على رغم ميل مشركان , بر همه اديان پيروز مى گرداند.
دين استوار.
قرآن .
((به دين پاك پايدار روى بياور , پيش از آن كه روزى فرارسد كه از امر خدا بازگشتنش
نباشد در آن روز مردم دو گروه شوند)).
((فرمان داده است كه جز او را نپرستيد اين است دين راست و استوار)).
ـ امـام عـلـى (ع ) : هـر كـس بـه انـدازه تـوانـش تـكـلـيـف شـده و به نادانان
تخفيف داده شده است پروردگارتان مهربان است و دينتان استوار و پيشوايتان دانا.
مرحوم علامه طباطبائى در باره قيم (استوار) مى نويسد : ((قيم به معناى كسى است كه
عهده دار كـارى بـاشد و در تدبير و اداره آن نيرومند باشد , يا كسى كه بدون تزلزل و
سستى روى پاى خود بـايـستد پس , معناى آيه اين است كه تنها دين توحيد و آيين يكتا
پرستى است كه بر اداره جامعه و رسـانـدن آن به سر منزل سعادت تواناست و دين استوار
تزلزل ناپذيرى كه بشر راهدايت مى كند و هـرگـز به كجراهه نمى برد و حق است و هيچ
باطلى در آن راه ندارد همان دين توحيد است , اما بيشتر مردم به سبب خوگرفتن با عالم
حس و محسوسات وغرق شدن در زرق وبرق دنياى فانى از داشـتن دل پاك و عقل درست انديش
محروم گشته اندواين نكته را (كه دين توحيد و يكتاپرستى تـنها دين استوار و سعادتبخش
است ) در نمى يابند بلكه ظاهر زندگى دنيا رامى بينند و از آخرت غافل و
رويگردانند)).
دين حنيف .
قرآن .
((و به دين حنيف روى آور و هيچ گاه از مشركان مباش )).
((با يكتا پرستى روى به دين آور فطرتى است كه خدا همه را بدان سرشته است و در
آفرينش خدا تغييرى نيست دين پاك و پايدار اين است ولى بيشتر مردم نمى دانند)).
ـ پـيامبر خدا(ص ) : محبوبترين دينها نزد خدا آيين حنيف است , پس هرگاه ديدى كه امت
من به ستمگر نمى گويند تو ستمگرى , بى ترديد از دست رفته اند.
ـ زراره از امـام بـاقـر(ع ) درباره آيه ((حنيفانى براى خدا باشيد و به او شرك
نورزيد)) سؤال كرد, حضرت فرمود : آيين حنيف همان سرشتى است كه خداوند مردم را بر آن
آفريده است ((وآفرينش خدا تغييرناپذير است )) فرمود : خدا مردم را بر خداشناسى
سرشته است .
ـ زراره از امام باقر(ع ) درباره اين كه مقصود از حنيف بودن در آيه ((حنيفانى براى
خدا باشيدو به او شرك نورزيد)) سؤال كرد , امام (ع ) فرمود : منظور همان سرشتى است
كه خداوند مردم رابر آن سرشته است و آفرينش خدا تغيير پذير نيست فرمود : خداوند
آنان را بر خداشناسى سرشته است .
ـ زراره از امـام بـاقـر(ع ) پـرسيد : منظوراز حنيف بودن در آيه ((حنيفانى براى خدا
باشيد و به او شـرك نـورزيـد)) چـيـست ؟
حضرت فرمود : منظور همان فطرتى است كه خداوند مردم را بر آن سرشته است خداوند مردم
را برمعرفت خويش سرشت .
ـ امـام بـاقـر(ع ) : آيـيـن حـنيف چيزى رافرو نگذاشته است , حتى كوتاه كردن شارب و
ناخنها و گرفتن شارب و ختنه كردن از اين آيين است .
آسانى دين .
قرآن .
((خداوند براى شما خواستار آسانى است و برايتان سختى نمى خواهد)).
ـ پيامبر خدا(ص ) : اى مردم ! همانا دين خدا آسان است .
ـ ابـن ادرع : رسـول خـدا(ص ) مـردى را در حـال نـمـاز خـوانـدن ديـد لـحـظـاتـى
بـه او نگاه كـردوسـپـس فرمود : آيا فكر مى كنى كه او براستى نمازمى خواند؟
عرض كردم : اى رسول خدا, او ازهـمـه مـردم مـديـنـه بـيـشـتـر نماز مى خواند فرمود
: اين حرف را به خود او مگو كه نابودش مـى كـنى سپس فرمود : همانا خداوند براى اين
امت آسانى مى خواهد و خواستار در سختى افتادن آنهانيست .
ـ پيامبر خدا(ص ) : آسان گيريد و سخت مگيريد و رام كنيد و رم ندهيد.
ـ محبوبترين دينها نزد خدا آيين آسان حنيف است .
ـ مـن بـراى آوردن دين آسان حنيف برگزيده شده ام و هركه با سنت و روش من مخالفت
كنداز من نيست .
ـ خداوند مرا براى (تبليغ ) رهبانيت برنينگيخت , همانا بهترين دين نزد خدا آيين
آسان حنيف است .
دين كسى را در تنگنا نمى گذارد.
قرآن .
((و براى شما در دين هيچ تنگنايى قرار نداد)).
((خداوند هيچ كس را جز به اندازه توانش تكليف نمى دهد)).
((هر مالدارى از مال خود نفقه دهد و كسى كه تنگدست باشد , از هر چه خدا به او داده
است نفقه دهد خداوند هيچ كس رامگر به آن اندازه كه به او داده است مكلف نمى سازد
وزودا كه خدا پس از سختى آسانى پيش آورد)).
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : از جـمله چيزهايى كه خداوند به امت من ارزانى داشته و با
اين كار آنها را بـرديـگـر امـتـهـا بـرتـرى بخشيده است سه چيز است كه آنها را جز
به پيامبران نداده است , زيرا خداى تبارك و تعالى هرگاه پيامبرى را مبعوث مى كرد به
او مى فرمود : در دينت كوشا باش و خود رادر تـنگنا قرار مده خداى تبارك و تعالى اين
نعمت را به امت من نيز ارزانى داشته است آن جاكه مى فرمايد : ((و براى شما در دين
هيچ تنگنايى قرار نداد )).
ـ عـبـد الاعـلـى , وابـسـتـه آل سـام : بـه امـام صـادق (ع ) عـرض كـردم : پـايـم
لـغـزيـده وـار ناخنم كنده شده وروى انگشتم ضمادگذاشته ام حالاچگونه وضو بگيرم ؟
حضرت فرمود : (حكم ) اين مـوضوع و امثال آن از كتاب خداى عز و جل دانسته مى شود
خداوند فرموده است : ((براى شما در دين هيچ تنگنايى قرار نداده است ))روى همان
(ضماد) مسح كن .
كمال دين .
امام على (ع ) : سه چيز كمال دين است : اخلاص , يقين و قناعت پيشگى .
ـ بدانيد كه كمال دين در كسب علم وعمل كردن به آن است .
ـ هر گاه از محرمات دورى كردى واز شبهات پرهيز كردى و واجبات را به جا آوردى و
مستحبات را انجام دادى , فضايل دينى رابه كمال رسانده اى .
كامل كردن دين .
قرآن .
((امروز دين شما را كامل گردانيدم و نعمتم را بر شما تمام كردم و اسلام را دين شما
برگزيدم )).
ـ امام على (ع ) : قرآن امر كننده (به كار نيك ) و باز دارنده ( از زشتيها) است ,
خاموشى گوياست , حجت خدا بر خلق اوست , از آنان نسبت به قرآن پيمان گرفت و وجود
باطنى آنان را در گرو اين قرآن نهاد , نور آن را تمام و دين خويش را به وسيله آن
كامل فرمود.
ـ و كتاب (قرآن ) را كه در آن هر چيزى توضيح داده شده است براى شما فرو فرستاد
وپيامبرش را مدتى در ميان شما زنده نگه داشت , تا دين خويش را ـ كه در كتابش آورده
است ـ ومورد پسند و خشنودى اوست براى او و شما كامل كرد.
= دينى كه اعمال جز با اعتقاد به آن پذيرفته نمى شود.
قرآن .
((بگوييد : ما به خدا و آياتى كه بر ما نازل شده و نيز آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و
اسحاق و يعقوب و نـوادگـان او نـازل گـشـته و نيز آنچه به موسى و عيسى فرستاده شد و
آنچه برپيامبران ديگر از جانب پروردگارشان آمده است , ايمان آورده ايم )).
((و هـركه دينى جز اسلام اختيار كند از او پذيرفته نخواهد شد و در آخرت از
زيانديدگان خواهد بود)).
ابوبصير به امام صادق (ع ) عرض كرد :فدايت شوم , مرا آگاه ساز از آن دينى كه خداوند
عز و جل بر بـنـدگـانـش واجـب كـرده اسـت ووظـيـفـه دارنـد آن را بـشـنـاسـنـد و
جـز آن ـم اما ه ب ريصبوبا ديـن ديـگـرى ازايـشـان پذيرفته نيست حضرت فرمود :گواهى
دادن به يگانگى خداوند و پيامبرى مـحـمـد(ص ) و گـزاردن نـماز و پرداخت زكات و حج
خانه خدا براى افراد مستطيع و روزه ماه رمضان در اين جا امام اندكى سكوت كرد وسپس
دوبارفرمود : و ولايت .
ـ عبد العظيم حسنى : خدمت سرورم على بن محمد(ع ) رسيدم , چشمش كه به من افتاد فرمود
: خـوش آمدى اى ابوالقاسم , تو براستى دوستدار ما هستى عرض كردم : يابن رسول اللّه
! مى خواهم ديـن خـود را بـر شما عرضه كنم كه اگر درست و پسنديده بود تا زنده هستم
بر آن پايدارى ورزم حـضـرت فرمود : بگو اى ابوالقاسم عرض كردم : من معتقدم كه خداى
تبارك و تعالى يكى است و مـعتقدم كه فريضه هاى واجب , بعد از ولايت , عبارتند از :
نماز , زكات , روزه , حج , جهاد , امر به مـعـروف و نهى از منكر پس , على بن محمد(ع
) فرمود : اى ابو القاسم ! به خدا سوگند اين همان دينى است كه خداوند براى بندگانش
برگزيده و پسنديده است بر آن پايدار بمان خداوند در دنيا وآخرت تو را بر عقيده حق و
ثابت استوار بدارد.
ـ ابـراهـيـم مـخـارقـى : بـراى ابـو عـبداللّه جعفربن محمد(ع ) دين خود را توصيف
كرده گفتم : گواهى مى دهم كه خدايى جز اللّه نيست يگانه است و بى انباز و (گواهى مى
دهم كه ) محمد رسول خدا و على امام عادل پس از اوست , و سپس حسن و حسين و بعد على
بن الحسين و سپس محمد بن على و آنگاه شما.
حضرت فرمود: خدايت رحمت كناد, آن گاه فرمود: از خدا بترسيد, از خدا بترسيد, از
خدابترسيد, بر شما باد به (درپيش گرفتن ) پارسايى و راستگويى و امانت پردازى , و
پاك نگهداشتن شكم و فرج تا در رفيق اعلى با ما باشيد.
ـ عمرو بن حريث : به امام صادق (ع )عرض كردم : قربانت گردم , آيا اجازه مى دهى دين
خودرا كه بـه وسـيله آن خدا را مى پرستم برايتان باز گويم ؟
فرمود : بگو عرض كردم : من خدا را اين گونه پـرسـتـش مـى كـنم كه گواهى مى دهم
معبودى جز خدا نيست و محمد بنده و فرستاده اوست وقـيـامـت بـدون شـك آمـدنـى اسـت و
خـداونـد مـردگـان را از گورهايشان بر مى انگيزد [و گـواهـى مـى دهم كه ] بر پا
داشتن نماز, پرداخت زكات , روزه ماه رمضان و زيارت خانه خدا براى كـسـى كـه استطاعت
داشته باشد واجب است بعد از رسول خدا(ص ) ولايت (و امامت ) از آن على بـن ابـى
طـالـب است و سپس از حسن و حسين و على بن حسين و بعد از او از آن محمد بن على اسـت
و شما امامان من هستيد, بر اين عقيده زندگى مى كنم و بر اين مى ميرم و بر اين آيين
, خدا رامى پرستم حضرت فرمود: اى عمرو! به خدا سوگند, كه اين همان دين من و دين
پدران من است كه با آن خدا را, در نهان و آشكار, پرستش مى كنيم و بدان پايبنديم .
ـ يوسف : به امام صادق (ع ) عرض كردم : مى خواهم دين خود را كه با آن خدا را
ديندارى وعبادت مى كنم بر شما عرضه دارم كه اگر درست بود بفرمايى تا بر آن پايدارى
كنم و اگر درست نبود مرا بـه راه حـق بـرگـردانى فرمود : بگو عرض كردم : گواهى مى
دهم كه معبودى جز خداى يگانه و بـى انباز نيست و محمد بنده و فرستاده اوست و على
امام من است و حسن امام من است و حسين امـام من است و على بن الحسين امام من است و
محمد بن على امام من است , و شما نيز ـقربانت گردم ادامه دهنده راه پدران خود
هستيد.
يـوسـف مـى گـويـد: در ايـن هـنـگام حضرت صادق چند مرتبه فرمود: رحمت خدا بر تو
باد, آن گـاه فـرمـود: بـه خدا سوگند, كه اين همان دين خدا و دين فرشتگان او و دين
من و دين پدران من است و خداوند دينى جز آن (از كسى ) نمى پذيرد.
|