ميزان الحكمه جلد ۴

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۷ -


ـ امـام عـلـى (ع ) : همانا دنيا و آخرت دو دشمن ناهماهنگ و دو راه جدا از هم هستند پس , هركه دنـيا را دوست داشته باشد و با آن دوستى كند از آخرت نفرت دارد و با آن دشمنى مى ورزد دنيا و آخـرت بـه مـنزله مشرق و مغربند كه هر كس ميان آن دو رابپيمايد هر چه به يكى نزديك شود از ديگرى دور مى گردد دنيا و آخرت هووى همند.
ـ تلخى دنيا شيرينى آخرت است و شيرينى دنيا تلخى آخرت .

ـ امام سجاد (ع ) : به خدا قسم دنيا وآخرت همانند دو كفه ترازويند , هر كدام پايين آيد ديگرى بالا رود.
ـ پيامبر خدا(ص ) : همانا دنيا خواهى به آخرت زيان مى زند وآخرت طلبى به دنيا پس شما(با طلب آخرت ) به دنيا ضرر زنيد كه آن به زيان ديدن سزاوارتر است .

ـ هر كه دنيايش را دوست بدارد, به آخرتش زيان رساند.
ـ مـسـيح (ع ) : حكايت دنيا و آخرت , حكايت مردى است كه دو زن دارد, اگر يكى را خشنودكند ديگرى به خشم آيد.
ـ امام على (ع ) : به دنبال جمع ميان دنياو آخرت بودن از نيرنگهاى نفس است .

ـ امام صادق (ع ) : هرگاه كار دنيايت آبادشد به دينت بد گمان باش .

ـ مـسـيـح (ع ) : محبت دنيا و آخرت دردل مؤمن جمع نمى شود , همچنان كه آب و آتش در يك ظرف جمع نمى شوند.

خوشى دنيا اندوه آخرت است .

ـ امـام صـادق (ع ) : ما دنيا را دوست داريم (اما) اگر دنيا به ما داده نشود بهتر است از آن كه داده شود چيزى از دنيا به فرزند آدم داده نشدمگر آن كه از بهره آخرت او كم گشت .

ـ آخرين پيامبرى كه وارد بهشت مى شود سليمان بن داود(ع ) است , و اين بدان سبب است كه دنيا به او داده شد.
ـ بـه هـركـه در ايـن دنـيـا بـهـره زيـادى داده شـود و بـه بـهـشـت رود, بهره اش در بهشت به سبب برخوردارى اش در دنيا كمتر باشد.
ـ امام على (ع ) : هيچ كس در دنيا لذتى نچشد جز آن كه در روز رستاخيز مايه اندوه او گردد.
ـ ثروت دنيا فقر آخرت است .

ـ هرچه در دنيا از دست دهى غنيمتى براى توست .

ـ تلخى دنيا شيرينى آخرت است .

ـ هركه در دنيا چيزى را بطلبد بيش ازآن را از آخرت از دست دهد.
ـ هركه از دنيا چيزى به دست آورد,بيش از آنچه به دست آورده است از آخرت از دست دهد.
ـ هرچه دنيا زياد شود آخرت كم گرددو هرچه دنيا كم شود آخرت زياد گردد.
غـنى ترين مردم در آخرت فقيرترين آنان در دنياست و بهره مندترين مردم در آخرت كم بهره ترين آنها در دنياست .

ـ پيامبر خدا(ص ) : فقر دو گونه است :فقر دنيا و فقر آخرت فقر در دنيا توانگرى در آخرت است و توانگرى در دنيا فقر آخرت است و اين هلاكت باشد.
ـ بـراى پـيامبر خدا(ص ) فرنى مخصوصى آوردند آن حضرت از خوردن آن امتناع كردعرض شد : خوردن آن را حرام ميدانى ؟
فرمود : نه , اما خوش ندارم نفسم به آن اشتياق پيدا كندسپس اين آيه را تـلاوت كرد : ((در زندگى دنيوى از چيزهاى پاكيزه و خوش بهره مند شديد ـعمر بن خطاب : از پيامبر خدا(ص ))).
اجـازه مـلاقات خواستم و خدمت آن حضرت كه در غرفه ام ابراهيم بود رسيدم ديدم روى بوريايى دراز كشيده و قسمتى از بدنش روى زمين است و زير سرش بالشى پر شده از ليف (پوست ) درخت خـرمـاست سلام كردم و نشستم و عرض كردم : اى رسول خدا! تو پيامبر خدا وبرگزيده وبهترين خـلـق اويـى , اما كسرا و قيصر بر تختهاى زرين و فرشهاى ديبا و حريربنشينند؟
رسول خدا(ص ) فرمود : نعمتهاى آنان در همين سرا به آنان داده شده وزودا كه پايان پذيرد و نعمتهاى ما در آخرت به ما داده خواهد شد.
ـ جـابـر انـصـارى : پيامبر(ص ) فاطمه (ع ) راديد كه جامه اى دوخته شده از جل شتر بر تن دارد و مـشـغـول دسـتـاس كردن و شير دادن كودك خود است اشك از چشمان رسول خدا(ص ) جارى گـشـت و فرمود : دخترم ! با (تحمل ) تلخى دنيا به سوى شيرينى آخرت بشتاب فاطمه (ع ) عرض كـرد : اى رسـول خـدا , خـدا را بـرنعمتهايش مى ستاييم و بر داده هايش سپاس مى گوييم , پس خداوند اين آيه را فرو فرستاد:((بزودى پروردگارت تو را عطا مى كند و خشنود مى شوى )).

فراهم آمدن دنيا و آخرت .

قرآن .

((خـدا پـاداش اينجهانى و پاداش نيك آنجهانى را به ايشان ارزانى داشت و او نيكوكاران را دوست دارد)).
((هركه پاداش اينجهانى را مى طلبد بداند كه پاداش اينجهانى و آنجهانى در نزد خداست و او شنوا وبيناست )).
((پاداش آنان كه نيكى مى كنند, نيكى است و چيزى افزون بر آن نه سيه روى شوند و نه خوار اينان اهل بهشتند و در آن جاويدانند)).
((هر مرد و زنى كه كارى نيكو انجام دهد , اگر ايمان آورده باشد , زندگى خوش و پاكيزه اى بدو خواهيم داد و پاداشى بهتراز كردارشان عطا خواهيم كرد)).
((واسحاق ويعقوب را به او بخشيديم و در فرزندان او پيامبرى و كتاب نهاديم و پاداشش را در دنيا داديم و او در آخرت ازصالحان است )).
ـ امام على (ع ) : دارايى و فرزندان كشته دنيايند وكارهاى شايسته كشته آخرت گاهى خداوند اين هر دو را براى مردمانى , يكجا فراهم مى آورد.
ـ كـشته دو نوع است : كشته دنيا ثروت وفرزنداست وكشته آخرت كارهاى شايسته ماندنى گاهى خداى عزوجل اين هر دو را براى مردمانى , يكجا فراهم مى آورد.
اى بندگان خدا! بدانيد كه پرهيزگاران , دنياى زودگذر و آخرت ديرپا را به دست آوردند بااهل دنيا در دنيايشان شريك شدند و اهل دنيا را در آخرت خود شريك نكردند در دنيا به بهترين گونه سـكـونـت كردند و از بهترين خوردنيهاى آن خوردند و از دنيا همان بهره اى رابردند كه توانگران خـوشـگذران مى برند و همان كامى را بر گرفتند كه گردنكشان متكبربرمى گيرند , آن گاه با توشه اى كه به مقصد مى رساندشان و با تجارتى پر سود از دنيا رفتند دردنياى خود به لذت زهد و بى اعتنايى به دنيا دست يافتند ويقين داشتند كه فرداى قيامت درجوار خداوند هستند , دعايشان هرگز بى اجابت نمى ماند و بهره آنان از خوشى وآسايش هيچ كم نمى گردد ((9)) .

ـ اگـر دينت را تابع دنيايت كنى , دين و دنيايت , هر دو , را از بين برده اى و در آخرت از زيانكاران خواهى بود , اما اگر دنياى خود راتابع دينت كنى دين و دنيايت , هر دو , را به دست آورده اى و در آخرت از رستگاران خواهى بود.
ـ درباره آيه ((پاداش آنان كه نيكى مى كنند نيكى است وچيزى افزون بر آن )) ـ : ((نيكى ))بهشت است و ((افزون بر آن )) دنياست .

ـ امـام بـاقـر(ع ) ـ نـيـز دربـاره هـمـيـن آيـه : ((نيكى )) بهشت است و ((افزون بر آن )) دنياست آنـچـه خـداونـد در دنـيـا بـه ايـشان دهد درآخرت از آن بازخواست نمى كند و پاداش دنيا و آخرت رابرايشان فراهم مى آورد.
ـ امـام عـلـى (ع ) : بـر شما باد به تقواى خدا كه آن مجمع خير و خوبى است و جز آن خيرى وجود نـدارد آنـچـه از خـيـر دنيا و آخرت به وسيله تقوا به دست مى آيد به وسيله هيچ چيز ديگر حاصل نـمـى شـود خداى عزوجل فرموده است :((از پرهيزگاران بپرسند : پروردگار شما چه چيز نازل كرده است ؟
گويند : خوبى را به آنان كه در اين دنيا نيكى كنند , نيكى پاداش دهند و سراى آخرت نيكوتر از آن است و جايگاه پرهيزگاران چه جايگاه خوبى است )).
ـ امـام صـادق (ع ) , در پـاسـخ بـه ايـن پـرسـش كـه : آيـا منظور از آيه ((تا منافعشان را ببينند)) منافع دنياست يا آخرت ؟
, فرمود : هر دو.
ـ امـام عـلـى (ع ) ـ درباره آيه ((و مزد او را در دنيا داديم و در آخرت نيز از صالحان است )) : هركه براى خداى تعالى كار كند خداوند در دنيا و آخرت مزدش را بدهد و در هر دو سراى خواسته هايش را برآورد.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : سه چيز است كه در دنيا و آخرت پاداش داده مى شود : حج فقر را مى برد ,صدقه بلا را مى گرداند و صله رحم عمر را زياد مى كند.

اهتمام مؤمن به دنيا و آخرت .

ـ امام كاظم (ع ) : با برآوردن خواهشهاى نفسانى خود از حلال , تا آن جا كه به مروت لطمه اى نزند و بـه اسراف نينجامد , به نفسهاى خويش از دنيا بهره اى دهيد و از اين طريق براى انجام امور دين خـود كمك بگيريد , زيراروايت شده است كه : از ما نيست كسى كه دنيايش را به خاطر دينش رها كند يا دينش را براى دنيايش فرو گذارد.
ـ پيامبر خدا(ص ) : با همت ترين مردم مؤمن است كه به كار دنيا و آخرتش اهتمام مى ورزد.
ـ لـقـمان (ع ) ـ در اندرز به فرزندش ـ : فرزندم ! به دنيا چنان نپرداز كه به آخرتت زيان زند و آن را چنان رها مكن كه سربار مردم شوى .

مثل دني.

قرآن :.
((مـثـل ايـن زنـدگى دنيا مثل بارانى است كه از آسمان فروفرستيم تا بدان هرگونه رستنيها از زمين رويد)).
((بـر ايـشـان زنـدگـى را مـثل بزن كه چون بارانى است كه از آسمان فرو فرستيم و به سبب آن گـياهان گوناگون برويد , ناگاه خشك شود و باد به هر سو پراكنده اش سازد و خدا بر هر كارى تواناست )).
ـ امام كاظم (ع ) : دنيا به مار مى ماند كه بسودنش نرم است اما درونش زهرى كشنده است مردمان خردمند از آن حذر مى كنند وكودكان دستهاى خود را به سوى آن دراز مى كنند.
ـ امام على (ع ) : همانا دنيا به مار مى ماندكه بسودنش نرم و گزشش سخت و درد آور است پس , از آنـچـه از دنـيـا كه خوشايند توست دورى كن كه اندكى از آن را با خود مى برى از هر چيز دنيا كه شادى تو نسبت به آن بيشتر بودبيشتر بر حذر باش , زيرا هر كه به شادى وسرورى از دنيا دل بندد, آن شادى او را به ناخوشى وغم كشاند.
ـ يكى از ياران رسول خدا مى گويد :من با پيامبر خدا(ص ) بودم , ديدم كه آن حضرت چيزى را از خـود دور مـى كند عرض كردم : اى رسول خدا , درود خدا بر تو و خاندانت باد , چه چيز را از خود دور مـى كـنـى ؟
فـرمـود : دنـيـا دربرابرم مجسم شد و من گفتمش : از من دور شو دنيا دوباره بـرگـشـت و گـفـت : اگر تو از من گريختى كسانى كه بعد از تو مى آيند از چنگ من نخواهند گريخت .

ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : اين دنيا مانند لباسى است كه از بالا تا پايين دريده شده و به آخرين نخ وصل باشد كه آن هم در حال گسيختن است .

ـ امام كاظم (ع ) : دنيا به آب دريا مى ماندكه هر چه تشنه از آن بنوشد , تشنه تر مى شود تا سرانجام او را مى كشد.
ـ دنـيـا بـه صـورت زنى چشم آبى دربرابر مسيح (ع ) مجسم شد حضرت به او فرمود : چند شوهر كـرده اى ؟
گفت : زياد مسيح (ع )فرمود: همه آنها تو را طلاق دادند؟
دنيا گفت : نه , بلكه همه را كـشـتـم مـسـيـح (ع )فـرمـود : پـس ,واى بـر شوهران باقيمانده تو , چگونه از گذشتگان عبرت نمى گيرند؟
.
ـ امام على (ع ) : دنيا مانند زهر است ,كسى آن را مى خورد كه نمى داند.
ـ همانا دنيا دامى است كه بى خبران در آن مى افتند.
ـ دنيا همانند سايه توست كه اگر بايستى مى ايستد و اگر دنبالش روى دور مى شود.
ـ مصباح الشريعه : امام صادق (ع ) فرمود:دنيا به منزله تصويرى است كه سر آن تكبر است و چشمش آزمندى و گوشش طمع و زبانش ريا و دستش شهوت و پايش خودپسندى و قلبش غفلت و رنگش فنا و حاصلش نابودى .

ـ امام باقر(ع ) : چون حسين (ع ) براى رفتن به كوفه آماده شد , ابن عباس خدمت آن حضرت رسيد و او را بـه خـدا و حـق خويشاوندى سوگند داد كه به اين سفر نرود تا مبادا درطف (كربلا) كشته شـود حـضـرت (ع ) فـرمـود : مـن بـه قـتـلـگاه خود از تو آگاهترم و من از دنيا جزمفارقت آن را نمى خواهم اى پسر عباس ! آيا داستان امير مؤمنان (ع ) و دنيا را برايت نگويم ؟
.
امـيـر مـؤمـنـان , صـلـوات اللّه عـلـيـه , بـرايـم نـقـل كـرد : من در يكى از باغهاى فدك كه به فـاطـمـه (ع )رسيده بود با بيل مشغول كار بودم كه ناگهان زنى وارد شد چون به او نگاه كردم از زيبايى او قلبم از جا كنده شد او را شبيه بثينه دختر عامر جمحى , كه از زيباترين زنان قريش بود , ديدم آن زن به من گفت : پسر ابو طالب : دوست دارى با من ازدواج كنى تا تو را از اين بيل بى نياز گـردانـم و بـه گـنـجـيـنه هاى زمين راهنماييت كنم كه تا زنده هستى خودت و بازماندگانت پـادشـاهـى كنيد؟
من به او گفتم : تو كيستى تا تو را از خانواده ات خواستگارى كنم ؟
گفت : من دنـيـايـم امـيـرمـؤمـنان (ع ) فرمود : به او گفتم برو و كسى ديگر را پيدا كن و سپس بيل خود را برداشتم و با خوداين ابيات را برخواندم :.
كسى كه دنياى دون فريبش داد تير اميدش به سنگ خورد.
و دنيا اگر امت هايى را بفريبد چيزى به آنان نمى بخشد.
دنيا در چهره زيباى بثينه نزد ما آمد.
وجمالش بسان همو مى نمود.
پس او را گفتم : كسى ديگر را بفريب كه من .

از دنيا روى گردانده ام و نادان نيستم .

مرا چه به دنيا , زيرا كه محمد.
در ميان آن صخره ها بر زمين افتاد.
گيرم كه دنيا گنجها و مرواريدهاى خود.
و داراييهاى قارون و ملك قبايل را به من دهد.
آيا نه اين است كه همه اينها از بين رفتنى هستند.
و از گنجوران آنها خواسته مى شود كه بخشش كنند.
پس , كسى جز من را بفريب كه مرا به .

ملك و عزت و بخشش تو رغبتى نباشد.
نفس من به آنچه روزيم شده قانع است .

اى دنيا! برو كار خويش با غائله جويان پى گير.
من از خداوند آن روز كه ديدارش كنم مى ترسم .

و از عذاب هميشگى و پايدار بيمناكم .

در نـهـج الـبـلاغـه كـيـدرى آن جـا كـه شـرح ايـن فـرمـايـش امـيـر مـؤمـنان (ع ) به همام در توصيف پرهيزگاران كه ((دنيا آنان را خواست , اما آنان دنيا را نخواستند)) مى پردازد , مى گويد : از جـمـلـه مكاشفات امير مؤمنان (ع ) روايتى است كه امام صادق (ع )از پدرانش (ع ) نقل مى كند ـ شـارح آن حديث را نزديك به آنچه گذشت نقل مى كند ـ و سپس مى گويد : اين است معناى اين فرمايش امام على (ع ) : ((دنيا آنان را خواست , اما آنان دنيا را نخواستند)).

مثل اهل دنيا(1).

ـ امـام على (ع ) : همانا اهل دنيا مانندكاروانى هستند كه در منزلى فرود آمده باشند و ناگاه قافله سالار بانگ رحيل زند و آنان كوچ كنند.
ـ مردم دنيا چون كاروانى هستند كه در حال خواب به پيش برده مى شوند.
ـ حـكـايـت شما و دنيا همچون حكايت مسافرانى است كه در راهى مى روند و گويى راه را به آخر رسانده اند و آهنگ رسيدن به علامت ونشانه اى مى كنند وگويى به آن رسيده اند.
ـ هـمانا دنيا نه سراى آرام گرفتن است و نه جاى ماندن شما در دنيا به كاروانيانى مى مانيد كه در مـنـزلى اتراق كنند و دمى بياسايند و سپس بكوچند و شب و روز راه پويند سبكبار به آن جا (دنيا) درآمدند وسنگينبار از آن كوچيدند و در منزلى كه از آن دور شدند ديگر فرود نيايند و به آن جا كه تركش كرده اند ديگر باز نگردند.
بـه رسـول خـدا(ص ) عرض شد : آدمى در دنيا چگونه است ؟
فرمود : مانند كاروانى كه مى گذرد عرض شد : چقدر در آن مى ماند؟
فرمود : به اندازه كسى كه از كاروان عقب مانده است عرض شد : فـاصـلـه مـيان دنيا و آخرت چقدر است ؟
فرمود : يك چشم برهم زدن خداى عزوجل مى فرمايد : ((روزى كـه آنـچـه راوعـده داده شـده اند مى بينند مى پندارند كه (در دنيا) جز ساعتى از روز را نپاييده اند)).
ـ پـيـامبر خدا (ص ) : همانا مثل دنيادار مثل كسى است كه در آب راه مى رود آيا مى تواند در آب راه رود و پاهايش تر نشود؟
.

مثل اهل دنيا(2).

ـ امـام عـلـى (ع ) : مـبادا از اين كه مى بينى دنياپرستان به دنيا رو كرده اند و آزمندانه به جان دنيا افـتاده اند , فريب بخورى , زيرا كه آنان (مانند) سگانى پارس كنان و درندگانى وحشى هستند كه بـراى يـكديگر خرناس مى كشند , قدرتمندان ناتوانان را فرومى بلعند و مهتران كمتران را مغلوب خـود مى سازند , چارپايانى هستند كه گروهى دربندندوشمارى يله ورهايند وخردهاى خويش را از دست داده اند وبيراهه مى روند.
به مردارى روى آوردند كه با خوردن آن رسوا شدند و بر سر دوستى و عشق به آن با يكديگرسازش كردند.
اولـيـن آنـهـا پـيـشـواى آخـريـن شـان اسـت و آخـريـن شـان بـه اولـين شان اقتدا مى كند بر سر دنياى دون بايكديگررقابت و همچشمى مى كنند و بر سرمردارى گنديده به جان هم مى افتند.

حكايت انسان و دني.

ـ پيامبر خدا(ص ) : مرا با دنيا چه كار! هماناحكايت من و دنيا حكايت مسافرى است كه در يك روز تابستانى براى خواب نيمروز در سايه درختى فرود مى آيد و سپس آن جا را ترك مى كند و مى رود.
ـ عـمـر بـر رسـول خـدا(ص ) وارد شـد , ديـد پـيامبر بر بوريايى خفته و بر پهلوى آن حضرت رد انداخته است , عرض كرد : اى پيامبر خدا! خوب است فرش نرمترى تهيه كنيد! پيامبر(ص )فرمود : مرا با دنيا چه كار! حكايت من و دنيا حكايت مسافرى است كه در يك روز تابستانى ساعتى از روز را در سايه درختى فرود مى آيد و سپس آن جا را ترك مى كند و مى رود.

مثل كسى كه دنيا را آزموده است .

ـ امام على (ع ) : داستان آن كس كه دنيا راآزموده همچون حكايت گروه مسافرانى است كه فرود آمـدن در منزلى خشك و بى آب و علف راخوش ندارند و برآنند تا به جايى پرنعمت و سر سبز و خرم فـرودآيند , بنابراين , دشوارى راه و فراق يار و سختى سفر و ناگوارى خوراك را تحمل مى كنند تا به سراى دل باز و منزل آسوده خود در آيند.

دنيا كالايى است .

قرآن .

((بـگـو : كـالاى دنـيـا انـدك اسـت و آخرت براى پرهيزگاران بهتر است و به شما حتى به اندازه رشته اى كه در ميان هسته خرماست ستم نمى شود)).
((خدا هر كه را خواهد روزى بسيار دهد يا روزى اندك ومردم به زندگى دنيا خشنودند , حال آن كه زندگى دنيا در برابرزندگى آخرت جز كالايى اندك نيست )).
((چيزهايى كه به شما داده شده است , برخوردارى و آرايش اين زندگى دنيوى است حال آن كه آنچه نزد خداست بهتروماندنى تر است آيا تعقل نمى كنيد))؟
.
ـ پيامبر خدا(ص ) : دنيا در برابر آخرت نيست مگر مانند اين كه يكى از شما انگشتش را دردريا فرو برد پس بنگرد كه چه چيز با خود مى آورد.
ـ امام على (ع ) : آيا دنيا جز مانند چيزى است كه كسى با انگشت خود مى ليسد و شير آميخته باآب كه كسى مى نوشد و چرتى كه خواب آلود مى زند؟
.
ـ بر خود سخت مگير , زيرا بزودى مى روى وهمنشينى (با دنيا) اندك است و درنگ (دردنيا) كوتاه .

ـ هر چيز فناپذير , اندك است .

ـ دنيا رفتنى و نابود شدنى است , اگر آن براى تو بماند تو براى آن نمى مانى .

دنيا پل است .

ـ مسيح (ع ) : دنيا پلى بيش نيست ,پس , از آن بگذريد و آبادش مكنيد.
ـ پيامبر خدا(ص ) : در دنيا چنان سر كن كه گويى غريبى , يا رهگذرى و خويشتن را از خفتگان در گورها به شمار آور.
ـ امام على (ع ) : در شگفتم از كسى كه دنيا , اين سراى فنا , را آباد مى كند در حالى كه در سراى بقا فرود مى آيد!.
ـ هـمـچـون كـسـانـى بـاشـيـد كـه پـيـش از شـمـا رفتند و كسانى كه پيش روى شما مردند , همچون مسافرانى كه خيمه خويش بر مى كنند خيمه خود را از دنيا بركندند و همچنان كه منزلها (ى سفر) پيموده مى شود آن را پيمودند و رفتند.
ـ در مـناجات خويش ـ : الهى ! چگونه در سرايى راه پيموده شود كه در آن گودالهايى بر سر راه ما حفر شده كه از پاى در مى آوردالهى ! از مكر و نيرنگهاى دنيا به تو پناه مى بريم و براى گذشتن از پل دنيا از تو مدد مى جوييم .

دنيا سراى گذر است .

قرآن .

((اى قوم من ! اين زندگى دنيا كالايى بيش نيست و آخرت سراى بقاست )).
ـ امام على (ع ) : اى مردم ! دنيا سراى گذر است و آخرت جاى ماندن پس , از گذرگاه خودبراى جاى باش خود (توشه ) برگيريد.
ـ دنيا سراى گذر است نه جاى ماندن و مردم در آن دو دسته اند : كسى كه در دنيا خود را فروخت و دنيا اسير و در بندش كرد و كسى كه خود را خريد و دنيا آزادش كرد.
ـ در وصيت به فرزندش حسن (ع ) ـ :فرزندم ! بدان كه تو براى آخرت آفريده شده اى نه براى دنيا و بـراى رفـتـن نه براى ماندن و براى مردن نه براى زنده ماندن و تو در منزلى هستى كه از آن كوچ مى كنى و در خانه اى هستى كه چندروزى بيش در آن نمى پايى و در راه به سوى آخرت هستى .

ـ مـسـيـح (ع ) : كـيست كه بر موج درياخانه اى بسازد؟
اين است حالت دنيا پس آن را جاى ماندن نگيريد.
ـ پـيـامبر خدا(ص ) : دنيا سراى كسى است كه سرايى ندارد و مال كسى است كه مالى ندارد كسى بـراى دنـيـا جـمـع مـى كند كه خرد ندارد وكسى بر سر آن به دشمنى بر مى خيزد كه از شناخت بى بهره است و كسى درباره آن حسادت مى ورزد كه (به خدا) اعتماد ندارد و كسى براى آن تلاش مى كند كه يقين ندارد.
ـ روايـت شـده اسـت كـه جـبرئيل (ع ) به نوح (ع ) گفت : اى پر سال ترين پيامبران ! دنيا را چگونه ديدى ؟
نوح گفت : همچون خانه اى دودر كه از يك در وارد شدم و از در ديگر بيرون رفتم .

دنيا ساعتى است .

ـ امام على (ع ) : دنيا مانند روزى است كه گذشت و ماهى است كه به سر آمد.
ـ دنيا سر آمدنى است , آخرت هميشگى است .

ـ گـويا آنچه از دنيا هست بزودى نخواهد بود و گويى آنچه از آخرت هست , هميشه خواهد بود و هر آنچه مى آيد نزديك است (آخرت بزودى فرا مى رسد).
ـ پيامبر خدا(ص ) : دنيا ساعتى بيش نيست , پس آن را در طاعت (خدا) بگذرانيد.
ـ امام كاظم (ع ) : بر طاعت خدا صبر كن و در ترك معاصى خدا شكيبا باش , زيرا دنيا ساعتى بيش نـيست آنچه از دنيا سپرى شده است نه شاديش را احساس كنى و نه غمش را , و آنچه هنوز نيامده است نمى دانى كه چه خواهد بودپس بر ساعتى كه در آنى شكيبا باش و شادمان .

دنيا همچون حركت سايه هاست .

ـ امـام سـجـاد(ع ) : هـر آنچه كه در زيراين آفتاب است از شرق و غرب عالم و از دريا وخشكى واز دشت وكوه , نزددوستان خدا وآنان كه به حق خداوند معرفت دارند , همچون حركت سايه هاست .

ـ امـام باقر(ع ) : دنيا را چون منزلى بدان كه در آن فرود آمده اى و سپس از آن مى كوچى , يا مانند مـالـى بـدان كه در عالم خواب يافته اى وچون بيدار شوى خبرى از آن نيست من اين را به عنوان مثل برايت گفتم , زيرا دنيا در نظرخردمندان و خداشناسان همانند جابه جا شدن سايه هاست .

ـ امـام عـلـى (ع ) : دنـيـا در نـظـر خـردمـنـدان چـون جـا بـه جـا شـدن سايه است , هنوز پهن نشده جمع مى شود ودرازنشده كوتاه مى گردد.
ـ امام باقر(ع ) : دنيا در نظر دانشمندان مانند سايه است .

ـ امام على (ع ) : مبادا آنچه فريفتگان را مى فريبد شما را بفريبد , زيرا نعمتهاى فريبنده (دنيا)چون سايه اى است كه تا زمان معينى پهن است .

ـ دنيا چون سايه ابر است و (مانند) رؤيايى كه آدمى در خواب مى بيند.
ـ حسن بن على (ع ) بسيار به اين بيت شعر تمثل مى جست :.
اى اهل لذتهاى دنيا , اين لذتها را بقايى نيست .

فريفته شدن به سايه اى گذرا نادانى است .

دنيا دريايى ژرف است .

ـ امام كاظم (ع ) : لقمان به فرزندش گفت : همانا دنيا دريايى ژرف است خلقى بسيار در آن غرقه گـشـته اند , پس بايد كه كشتى تو دراين دريا تقواى خدا باشد و بسترش ايمان و بادبانش توكل و ناخدايش خرد وراهنمايش دانش وسكانش شكيبايى .

ـ در روايتى ديگر آمده است :فرزندم ! دنيا دريايى است كه نسل فراوانى در آن غرق گشته اند , پس بايد كه كشتى تو در آن تقواى خداى تعالى باشد و پل عبورت ايمان به خدا و بادبان آن كشتى توكل , تا بلكه نجات يابى فرزندم , گو اين كه گمان نمى كنم نجات يابى .

ـ لـقـمان (ع ) ـ در اندرز به فرزندش ـ : فرزندم !دنيادرياى ژرفى است كه خلق بسيارى در آن ازبين رفته اند , پس كشتى خود را در اين دريا ايمان قرار ده و بادبان آن را توكل و توشه ات راتقواى خدا , اگـر نـجـات يـافـتـى به سبب رحمت خداوند است و اگر از بين رفتى به سبب گناهان خودت مى باشد.
ـ اوزاعـى : لـقـمـان حكيم چون از شهرخود خارج شد در يكى از روستاهاى موصل به نام كوماس (كومليس ـ خ ل ) فرود آمد چون درآن جا طاقتش به سر آمد درهاى خانه را (به روى خود) بست و فـرزنـدش را صـدا زد و بـه مـوعظه او پرداخت و گفت : فرزندم ! دنيا دريايى ژرف است , مردم بـسـيـارى در آن از بين رفته اند از كار دنيا توشه برگير و كشتيى فراهم آر كه درونش تقواى خدا باشد آن گاه بر آن نشين تا نجات يابى گرچه مى ترسم باز هم نجات پيدا نكنى فرزندم ! آن كشتى ايـمـان اسـت وبـادبانش توكل و سكانش شكيبايى و پاروهايش روزه و نماز و زكات فرزندم ! هركه بى كشتى به دريا رود غرق شود.

دنيا ميهمان سراست .

ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : اى مردم ! هر كه دردنياست ميهمان است وآنچه دارند عاريت است ميهمان سرانجام بايد برود و عاريه بايدبرگردانده شود.
ـ امـام صـادق (ع ) : ابـوذر (رض ) درسخنرانى خود مى گفت : اى طالب علم ! مبادا زن و فرزند و دارايى تو را از خودت باز داردروزى كه از آنها جدا شوى همچون ميهمانى باشى كه شب را با آنان به سر برده و صبح آنان راترك كرده , نزد ديگران بروى .

ـ پيامبر خدا(ص ) : در دنيا (چون ) ميهمان باشيد.
ـ امام على (ع ) : شما ـ و آرزوهاى شمادر اين دنيا ـ ميهمانانى موقت هستيد.

دنيا سرايى آكنده از بلا است .

ـ امام على (ع ) : (دنيا) سرايى است آكنده از بلاشناخته شده به بى وفايى , احوال آن نپايد و ساكنان آن به سلامت نرهند , حالاتش گوناگون و نوبتهايش در حال تغيير است زندگى در آن نكوهيده است و امنيت و آسايش درآن يافت نمى شود.
ـ دنـيـا سـراى جـنگ و تاراج و خرابى و هلاكت است مردمش آماده رفتن و يا رفتنى اند و درحال پيوستن (به گذشتگان ) و جداشدن (از ماندگان ) راههايش گيج كننده و حيرت زاست .

ـ هـمانا دنيا سراى رنج و زحمت است و گذرا و رفتنى است , خوشيهايش با ناگواريهايش برابرى نمى كند و خوشبختيهايش باشوربختيهايش و فرازهايش با فرودهايش .

ـ دنيا سراى غريبان است و ميهن نگونبختان .

ـ دنيا سراى رنج و محنتهاست .

ـ دنيا آكنده از مصيبت و بلاها و پيشامدهاى ناگوار است .

ـ دنـيـا نـزديكترين سراى است به خشم خدا و دورترين سراى از خشنودى خدا پس ـ اى بندگان خـدا! از گـرفـتـاريها و اندوههاى آن چشم فروپوشيد , چون از جدايى و دگر گونيهاى آن نيك آگاهيد.
ـ دنيا سراى كيفر و زوال و نيستى و گرفتارى است , روشنايى آن تاريكى است و خوشى آن مكدر و توانگر آن تهيدست و تندرستش بيمار و ارجمندش خوار.
ـ پيامبر خدا(ص ) : اى مردم ! اين دنياسراى اندوه است نه سراى شادى , سراى پيچ در پيچ است نه سراى راست و مستقيم , هر كه آن را شناخت به هيچ اميدى شاد نگشت و براى هيچ ناكامى غمناك نشد.
دنيا براى هيچ كس زلال و بى رنج نيست .

ـ امـام على (ع ) : هيچ يك از شما در اين دنيا به شاديى نرسيد جز آن كه دنيا در پى آن او را گريان كـرد و در زيـر بال امن و آسايش شب رابه صبح نرساند مگر آن كه از فرود آمدن بلايى سخت يا از دست شدن نعمتى يا از بين رفتن سلامت و عافيتى ترسان است و در پس همه اينها مرگ است .

ـ خـدا را گـواه مـى گـيـرم كه در اين دنيابه نعمتى شاد كننده نمى رسيد مگر با از دست دادن نعمتى ديگر كه مايه اندوه شما را فراهم مى آورد.
ـ هيچ كس از دنيا شادمانى نديد جزاين كه دنيا در پى آن به او اشك داد و از خوشيهاى اين دنيا به كـسـى نرسيد جز آن كه در پى آن رنجها و ناخوشيهايش را نصيب اوكرد , باران فراخى و نعمت آن كسى را تر نكرد جز آن كه ابر بلا و محنت بر او باريدن گرفت .

ـ بـا هر جرعه آبى , در گلويتان آب جستنى است و در هر لقمه اى گلوگير شدنى به هيچ نعمتى از آن نمى رسيد مگر با از دست دادن نعمتى ديگر.
ـ هـمـانـا دنـيـا وارونـه و واژگـونـه اسـت , خـوشيهايش تيرگى مى آورد و بخششهايش اندوه زاسـت زنـدگـى در آن رنـج است و بقايش فنا , با جوينده خود سركشى مى كند و سوار خود را به خـاك هـلاكـت مـى افـكند , به كسى كه بر آن اعتماد كند خيانت مى ورزد و كسى را كه در آن جا خوش كند از خود دور مى كند , جمعيت آن به پراكندگى مى انجامد و پيوند آن به جدايى .

فرزند دنيا نباشيد.

قرآن .

((شما برخوردارى از زندگى دنيا را مى جوييد و حال آن كه غنيمتهاى بسيار نزد خداست )).
((براى هيچ پيامبرى نسزد كه اسيران داشته باشد تا كه در روى زمين كشتار بسيار كند شما متاع اينجهانى رامى خواهيد و خدا آخرت را مى خواهد)).
ـ پيامبر خدا(ص ) : خداوند دنيا را به دوست و دشمن مى دهد اما آخرت را فقط به كسى مى دهد كه دوسـتش دارد هريك از دنيا وآخرت را فرزندانى است , شما از فرزندان آخرت باشيد و از فرزندان دنيا مباشيد.

دنيا دست به دست مى گردد.

ـ امـام عـلى (ع ) : دنيا نوبتى است و دولت آن دست به دست مى گردد پس بهره خود را از دنيا به زيباترين شكل طلب كن تا نوبت دولت تو فرا رسد.
ـ پـيـامـبـر خدا(ص ) : دنيا نوبتى است ودولت آن دست به دست مى گردد اگر به سود تو باشد , اگرچه ناتوان باشى , به تو مى رسد و اگربه ضررت باشد با زور هم نمى توانى از خود دورش كنى .

دنيا (متفرقه ).

ـ امام على (ع ) : شما را چه شده كه به اندك چيزى كه از دنيا به دست مى آوريد خوشحال مى شويد , اما براى از دست دادن آن همه از(نعمتهاى ) آخرت ناراحت نمى شويد؟
.
اسباب و رشته هاى دنيا از هم گسيختنى است و عاريتهاى آن پس گرفتنى .

ـ امـام صـادق (ع ) : هـرگاه دنيا به كسى رو كند , خوبيهاى ديگران را نيز به او دهد و هرگاه از او روى گرداند خوبيهاى خودش را نيز ازوى مى گيرد.
ـ امام على (ع ) : اگر مردم دنيا عقل خودرا به كار مى گرفتند , دنيا ويران مى شد.
ـ امام سجاد(ع ) : هر كه دلدارى خدا دراو اثر نكند از حسرتهاى دنيا جانش به لب آيد.
ـ خداى تعالى به يكى از پيامبران وحى فرمود كه : دنيا را دايه بدان و آخرت را مادر.
ـ پـيـامبر خدا(ص ) : هر كه صبح خود را با تندرستى بياغازد و در ميان خانواده اش آسوده وراحت باشد و خوراك روزانه اش را داشته باشد, چنان است كه دنيا به او داده شده باشد.
ـ رها كردن دنيا از صبر زرد تلختر واز شكستن شمشيرها در راه خداى عزوجل سخت تر است .

ـ امـام كـاظـم (ع ) : (بـه دسـت آوردن ) كـالاى دنيا و دين , هر دو , سخت شده است : به هر يك ازكالاهاى دنيا كه دست دراز مى كنى , مى بينى بدكردار نابكارى پيش از تو به سوى آن دست دراز كرده است , براى به دست آوردن كالاى آخرت هم كسى نمى يابى كه كمكت كند.
فرومايگى .

فرومايگى .

ـ امام حسن (ع ) , در پاسخ به اين سؤال كه : فرومايگى چيست ؟
فرمود : خرد بينى و دريغ كردن از اندك .

ـ امام على (ع ) : نفس فرومايه از پستيها هرگز جدا نمى شود.
ـ خردمندترين مردم دورترين آنهااز هر فرومايگى است .

ـ مؤمن كسى است كه دلش را از فرومايگى پاك سازد.
ـ با فرومايه كشمكش و مجادله مكن كه بر تو گستاخ مى شود.
ـ جانت را از هر فرومايگى پاك كن و در راه كسب مكارم اخلاق بكوش , تا از آلودگيها نجات يابى و مكارم اخلاق را به دست آورى .

پاكدامنى انسان او را از هر فرومايگى منزه مى سازد.
ـ دورى كردن از پستيها دشمن راخوار و سرافكنده مى كند.
روزگار.

روزگار.

امـام على (ع ) : روزگار بدنها را مى فرسايدو آرزوها را تازه مى كند و مرگ را نزديك مى گرداند و آرزو را دور مى سازد , هر كه به روزگاردست يابد به رنج افتد و هر كه از دستش دهد رنجور شود.
روزگار خصمى است محكوم نشدنى و خواهانى است غير ستمگر و جنگاورى است شكست ناپذير.
ـ روزگار بر ماندگان همچنان گذردكه بر رفتگان گذشت گذشته هاى دنيا ديگر باز نگردد و هيچ چيز در آن جاودانه نماند ,آخرين كردارش مانند اولين آن است , كارها (و بلاهايش ) از يكديگر پيشى مى گيرند ونشانه هايش يكديگر را تقويت مى كنند.
ـ روزگار زه كمان خود را بسته است , تيرهايش خطا نرود و زخمهايش درمان نشود زنده راهدف تير مرگ قرار مى دهد و تندرست را آماج تير بيمارى و نجات يافته را هدف تير هلاكت .

چگونه بر حال خود باقى مانى حال آن كه روزگار احوال تو را ديگرگون مى كند؟
.
ـ هر كه روزگار را سرزنش كند , سرزنشش به درازا كشد.
ـ مـردم دربـاره هيچ چيزى نگويند : ((خوشا آن )) مگر اين كه روزگار براى آن (ظاهر خوش نما) روز نامباركى پنهان كرده باشد.

روزگار دو روز است .

ـ امـام عـلـى (ع ) : روزگـار دو روز اسـت : روزى بـه كـام تـو و روزى بـه زيان تو چون به كام تو بودسرمست مشو و چون به زيان تو بود غمناك مباش , زيرا هر دو مايه آزمايش توست .

ـ روزگـار دو روز اسـت : روزى باتوست و روزى بر تو اگر با تو بود سرمست مشو و اگر بر تو بود بيقرارى مكن .

ـ روزگار دو روز است : روزى به كام تو و روزى به زيان تو هرگاه به كام تو گشت سرمست مشو و چون به زيان تو شد , شكيبا باش .

ـ در سـفـارش بـه فـرزنـد خـود حسن (ع )فرمود : فرزندم ! بدان كه روزگار همواره چهره عوض مـى كـند و ديگرگون مى شود , پس , چونان كسى مباش كه سخت سرزنش مى كند و عذرش نزد مردمان اندك است .

روزگـار دو حـالـت دارد : نـابـود مـى كـنـدو مى بخشد آنچه نابود مى كند بر نمى گردد و آنچه مى بخشد پايدار نمى ماند.

وسيله كمك گرفتن در برابر روزگار.

ـ امام على (ع ) : در برابر روزگار جز ازخرد نتوان كمك گرفت .

دهريان .

قرآن .

((وگـفـتـند : جز زندگى دنيوى ما هيچ نيست مى ميريم و زنده مى شويم و ما را جز دهر هلاك نكند آنان را به آن دانشى نيست و جز در پندارى نيستند)).
ـ امام على (ع ) : رسول خدا(ص ) سپس روبه دهريان كرد و فرمود : به چه دليل مى گوييد كه اشيا لاجرم بايد باشند و هميشه بوده وهستند؟
.
گـفـتـنـد : زيـرا مـا بـر اسـاس ديـده هـاى خـود داورى مـى كـنيم و براى اشيا پديد آورنده اى مـشـاهـده نـكرده ايم از اين رو , حكم مى كنيم كه اشيا (طبيعت ) از ابتدا بوده اند و چون براى آنها انقضا ونابودى نمى بينيم پس حكم مى كنيم كه همواره خواهند بود.
رسـول خـدا(ص ) فـرمـود : آيـا ازليت اشيا (طبيعت ) را ديده ايد و آيا براى آنها جاودانگى وابديتى مـشاهده كرده ايد؟
اين اشيايى كه مى بينيم هر يك به ديگرى نيازمند است , زيرا هريك را وجود و قـوامـى نباشد جز در پيوند با ديگرى چنان كه اجزاى تشكيل دهنده ساختمان به هم محتاجند در غير اين صورت ساختمان هماهنگ و استوار نمى شد چنين است ديگرپديده هايى كه مى بينيم اگر اشـيـايـى كـه براى استحكام و كمال خود به يكديگر نيازمندند قديم وازلى اند, به من بگوييد اگر حادث بودند چگونه پديد مى آمدند؟
و چه وصف و وضعى داشتند؟
امام على (ع )مى فرمايد : در اين هنگام دهريان خاموش ماندند و گفتند : درباره عقيده خودتجديد نظر خواهيم كرد.

مسامحه .

مسامحه با گنهكاران .

قرآن .

((دوست دارند كه نرمى كنى تا نرمى كنند)).
ـ امام باقر(ع ) : خداى تعالى به شعيب پيامبر وحى فرمود كه : من صد هزار نفر از مردم تو را عذاب خواهم كرد : چهل هزار نفر بدكاررا , شصت هزار نفر از نيكانشان را شعيب عرض كرد : پروردگارا! بدكاران سزاوارند اما نيكان چرا؟
خداى عزوجل به او وحى فرمود كه : آنان با گنهكاران راه آمدند و به خاطر خشم من به خشم نيامدند.

مسامحه با برادران .

ـ امام على (ع ) : بدترين برادران تو آن است كه درباره نفس تو با تو مسامحه كند وعيبهايت را به تو نگويد.
ـ دشـمـن را از آن رو دشـمن ناميده اندكه به تو ستم مى كند , پس هر كس كه در عيبهاى تو با تو مسامحه كند (و آنها را به تونگويدتابرطرفش كنى )دشمن ستمگرتوست .

مسامحه كردن با نفس .