ميزان الحكمه جلد ۴
آيت الله محمد محمدى رى شهرى
- ۶ -
لـقـمه دنيا را با اطراف دندان مى خورد (به اندازه ضرورت از دنيا
برمى گرفت ) و گوشه چشمى هـم بـه دنيا نداشت , پهلوهايش از همه لاغرتر و شكمش از
همه گرسنه تر بود, دنيا به او پيشنهاد شد اما ازپذيرفتن آن سرباز زد و دانست كه
خداى سبحان چيزى (علاقه به دنيا) را دشمن دارد او هم آن رادشمن گرفت , چيزى را خوار
دارد او هم خوارش داشت و چيزى را خرد مى شمارد او هم خرد شمرد اگردر ما هيچ (عيبى )
نبود جز همين كه آنچه را خدا و پيامبرش دشمن دارند دوست داشـته باشيم و آنچه راخدا
و پيامبرش خرد شمرده اند بزرگ و با ارزش شماريم , همين خود براى مخالفت ما با خدا و
سرپيچى از فرمانش كافى بود.
[رسـول خـدا(ص )] روى زمين غذا مى خورد و همچون بردگان مى نشست , بادست خود كفشش
رامى دوخت و جامه اش را وصله مى زد و بر الاغ برهنه سوار مى شد و پشت سر خود شخص
ديگرى را هـم سوار مى كرد پرده اى با نقش ونگار بر در خانه اش آويخته ديد به همسرش
گفت : اى زن ! اين پرده را ازجلو چشم من بردار, زيرا هرگاه به آن مى نگرم به ياد
دنيا وزرق وبرق آن مى افتم .
او از ته دل از دنيا روى برتافت و نام و ياد آن را در جانش ميراند و دوست داشت كه
زيب و زيوردنيا از جـلـو چـشـمـش دور بـاشـد , تـا از آن جامه زيبايى تهيه نكند و
آن را جاى آرامش نداند واميد ماندن هميشگى در آن نداشته باشد.
پـس , دنـيـا را از جـان خـود بـيـرون رانـد و از دلـش دور كرد و از چشمانش پنهان
ساخت آرى ايـنچنين كسى كه چيزى را دشمن بدارد از نگاه كردن به آن و از اين كه ياد و
نام آن در حضورش برده شود نفرت دارد.
راه و رسـم رسول خدا(ص ) تو را به بديها و عيبهاى دنيا رهنمون مى شود , چه , او و
نزديكانش در دنـياهميشه گرسنه بودند و با اين كه مقام و منزلت عظيمى (نزد خداوند)
داشت زيب و زيورهاى دنيا از اودور نگهداشته شد , پس هر بيننده اى , باديده خرد خود
بنگرد و ببيند كه آيا خداوند با اين كـار مـحمد راتكريم كرده يا خوار و كوچكش نموده
است ؟
اگر بگويد : او را خوار و بيمقدار كرده اسـت , سـوگـنـد بـه خداى بزرگ كه دروغ گفته
و بهتان بزرگى زده است و اگر بگويد : او را گرامى داشته است , پس بداند كه خداوند
ديگران را خوار و حقير كرده است , چرا كه دنيايى را كه از نزديكترين و مقربترين
افراد خودگرفته براى آنان گسترده است .
پس , آن كه خواهان پيروى است به پيامبر خود تاسى جويد وگام در جاى گامهاى او گذارد
و هر جـاكـه او درآمـده است درآيد وگرنه از تباه شدن ايمن نباشد , زيرا خداوند
محمد(ص ) را نشانه قـيـامـت قرارداد وبشارت دهنده بهشت و بيم دهنده از كيفر و عقوبت
او با شكم گرسنه از دنيا رفـت و بـا سلامت به آخرت قدم گذاشت تا زمانى كه عمرش به
سر آمد و دعوت پروردگارش را اجـابـت كـرد سـنگى روى سنگ نگذاشت چه منت بزرگى خداوند
بر مانهاده كه نعمت وجود آن حضرت را به ما ارزانى داشت كه پيشروى است كه ما از او
پيروى مى كنيم و پيشوايى است كه گام در جاى گام او مى نهيم .
دنيا از ديدگاه امام على (ع ).
ـ امـام عـلـى (ع ) : بـه خدا سوگند , دنياى شما درنظر من به چيزى نمى ماند جز
كاروانى كه در آبـشـخـورى فرود آمده باشد و ناگهان كاروان سالار آنهابانگ الرحيل
برآورد و آنها بيدرنگ كوچ كـنـند , و لذتهاى آن در نگاه من نيست مگر چونان آب جوشان
دوزخ كه مى نوشم و چونان شرنگ كـه جـرعـه جرعه سرمى كشم و همچون زهرمار كه كاسه
كاسه مى خورم و همانند گردنبندى از آتش كه به گردنم مى آويزم .
من اين جبه خود را آنقدر پينه زده ام كه از پينه دوز آن خجالت مى كشم او به من گفت
: اين جبه رامـانـنـد سنگ سوخته به دور افكن و حاضر نشد آن را پينه زند به او گفتم
: دور شو از من , كه بامدادان شبروان ستوده مى شوند و رنج بيخوابى از ما زدوده مى
گردد.
ـ بـه خـدا سـوگـنـد , كـه دنياى شما در نظرمن از استخوان يك خوك در دست فردى جذامى
بى ارزشتر است .
ـ اين دنياى شما نزد من از آب بينى يك بز هم ناچيزتر است .
ـ هـمانا دنياى شما نزد من بى ارزشتر است ازبرگ درختى كه دردهان ملخى است وآن
راخورد مى كند على را به نعمتهاى فناپذير چه كار!.
ـ دنياى شما در نظر من ناچيزتر است ازبرگ درختى در دهان ملخى كه آن را مى شكند
وپلشت تر از اسـتخوان خوكى است كه فردى مبتلا به جذام دور مى افكند و تلختر از
حنظلى است كه بيمارى آن را مـى جـود و دچـار تـخـمه مى شود على را به نعمت فناپذير
و لذت آميخته به گناه چه كار؟
بـزودى من و شيعيانم با چشمانى شب نخفته و شكمهايى لاغر وفرو رفته به ديدار
پروردگارمان خواهيم رفت ((تا مؤمنان را بپالايد و كافران رانابود كند)).
ـ عـبـداللّه بن عباس (رض ) : در ((ذى قار)) خدمت اميرالمؤمنين (ع ) رسيدم آن حضرت
مشغول تـعـمـيـركفش خود بود به من فرمود : ارزش اين كفش چقدر است ؟
عرض كردم : ارزشى ندارد! حضرت فرمود :به خدا سوگند كه اين كفش را بيش از فرمانروايى
بر شما دوست دارم , مگر آن كه به وسيله آن حكومت حقى را برپا دارم يا باطلى را بر
اندازم .
ـ امام على (ع ) : در گذشته برادرى دينى داشتم كه ناچيزى دنيا در نگاهش , او را در
نظرم بزرگ كرده بود.
ـ امـام حـسن (ع ) : اى مردم ! بدانيد مرابرادرى بود كه از بزرگترين مردمان در نظر
من به شمار مى رفت , مهمترين چيزى كه او را در نظرم باعظمت كرده بود بى ارزشى دنيا
در نگاه او بود.
ـ امام على (ع ) : هر كه كرامت نفس داشته باشد دنيا در نگاهش خرد آيد.
ـ مـعـاويـه از ضـرار بـن ضـمـره شـيبانى درباره اميرالمؤمنين (ع ) پرسيد, ضرار گفت
: گواهى مى دهم كه درشبى تاراو راديدم كه درمحرابش ايستاده و محاسنش را گرفته است و
مثل مارگزيده به خود مى پيچد و مانند مصيبت زده گريه مى كند و مى فرمايد : اى دنيا!
اى دنيا! از من دور شو , آيـا خود را به من عرضه مى كنى ؟
ياآرزومند منى ؟
مباد آن روز كه مرا بفريبى , هيهات , ديگرى را بـفريب , مرا به تو نيازى نيست , من
تو را سه طلاقه كرده ام كه رجوعى در آن نيست , زندگى در تـو كـوتـاه اسـت و اهـميت
تو اندك و اميد به تو حقير آه از كمى توشه و درازى راه و دورى سفر و عظمت آن جا كه
واردمى شويم .
گـفـتـنـى اسـت كـه در نـهج البلاغه آمده است : ((از خبر ضرار بن ضمره ضبائى است كه
چون برمعاويه وارد شد معاويه از او درباره اميرالمؤمنين (ع ) پرسيد, و ضرار گفت :
گواهى مى دهم كه اورا در يكى از عبادتگاههايش ديدم )) دنباله حديث با آنچه در تنبيه
الخواطر آمده يكسان است .
ـ امام على (ع ): من دنيا را به رو افكنده ام و به آن به اندازه خودش بها مى دهم و
با نگاه خودش به آن نگاه مى كنم (با ديده بصيرت وعبرت , يا بانگاهى كه زيبنده آن
است يعنى نگاه حقيرانه و خفت بار به آن مى نگرم ).
ـ اى دنـيـا از مـن دور شـو كـه ريـسـمانت را بر پشتت افكندم (رهايت كردم ) من از
چنگالهاى تو رهـيـده ام و از دامهاى تو گريخته ام و ازافتادن در لغزشگاههاى تو دورى
كرده ام افسوس ! آن كه بـه لـغـزشـگـاه تـو قـدم گـذاشت لغزيد و هر كه در ژرفگاههاى
تو وارد شد غرق گشت , آن كه ازدامـهـاى تـو رهـيـد رسـتـگار شد و كسى كه از دست تو
به سلامت ماند چه باك كه در دنيا به سختى گذراند , زيرا دنيا در نظر او به منزله
روزى است كه زوالش نزديك است از من دور شو! كه بـه خـدا سـوگـنـد مـن رام تـو
نـگـردم كـه خـوارم سـازى و سر به فرمان تو ننهم كه مرا هر جا خواهى بكشانى .
دنيا در حقيقت بازى و سرگرمى است .
قرآن :.
((و زندگى دنيا چيزى جز بازيچه و لهو نيست و براى پرهيزگاران سراى آخرت بهتر است
آيا تعقل نمى كنيد))؟
.
((زنـدگـى ايـن دنـيـا چـيـزى جز لهو و لعب نيست و سراى آخرت سراى زندگانى است ,
اگر مى دانستند)).
((بدانيد كه زندگى دنيا بازيچه است و سرگرمى و آرايش و فخرفروشى ميان يكديگر)).
ـ امـام بـاقـر(ع ) : آيا دنيا جز همانند ستورى است كه خواب مى بينى سوارش شده اى و
چون بيدار مـى شـوى خـود را در بـستر مى بينى و نه برستورى سوارى و نه افسارش را
گرفته اى , يا همانند جامه اى كه (در عالم خواب ) مى پوشى , ياچون دخترى كه (خواب
مى بينى ) با او نزديكى مى كنى .
ـ امـام عـلـى (ع ) : جابر بن عبداللّه را ديد كه آهى بركشيد, فرمود: اى جابر! براى
دنيا آه مى كشى ؟
جـابـر عـرض كـرد : آرى حـضـرت فـرمـود : اى جابر! لذتهاى دنيا در هفت چيز است
:خوردنى , آشاميدنى , پوشيدنى , آميزشى , سوار شدنى , بوييدنى و شنيدنى .
لـذيـذترين خوردنى عسل است و آن آب دهان مگسى باشد , گواراترين آشاميدنى آب است كه
بر خـاك روا و روان اسـت , بـهـتـريـن پـوشيدنى ابريشم است و آن از آب دهان كرمى
باشد , برترين هـمـبـستر شدنى زنانند و آن فرورفتن مبالى است در مبالى و نزديكى دو
عضوهمانند , زيباترين چـيـزى كـه در زن است (لذت جنسى ) از زشت ترين عضو او خواسته
مى شود,بهترين سوارشدنى اسـب اسـت و آن كـشـنده است , ارزشمندترين بوييدنى مشك است
وآن خون ناف حيوانى باشد و بـهـتـريـن شنيدنيها غنا و آواز است كه آن هم گناه باشد
پس , آدم خردمند براى چيزهايى با اين اوصاف هرگز آه نمى كشد.
جابربن عبداللّه مى گويد : به خدا سوگند از آن زمان به بعد هرگزدنيا بردلم خطور
نكرد.
بر حذر داشتن از دني.
ـ امـام عـلـى (ع ) : شـمـا را از دنـيا برحذر مى دارم , كه دنيا جاى شادمانى
نيست دنيا با چيزهاى فريبنده خود را آراسته است و زرق وبرق آن كسى را كه بدان بنگرد
مى فريبد.
ـ شـمـارا از دنـيا برحذر مى دارم , زيراآن شيرين و باطراوت است و محاط در خواهشهاى
نفسانى است .
ـ شما را از دنيا پرهيز مى دهم , زيرادنيا منزلى است كه بايد از آن كوچ كرد و سراى
ماندن نيست .
ـ شما را از دنيا برحذر مى دارم , زيرادنيا سراى كوچيدن و جايگاه كدورت و سختى است
ساكن در آن بار سفر برمى بندد و مقيمش از آن جدا مى شود.
ـ شـما را از دنيا پرهيز مى دهم , زيراكه بسيار فريبنده است و زمانى هم كه دنيا
پرستان به آرزوى خـود برسند , دنيا از اين توصيف خداى عزوجل فراتر نيست كه ((و مثل
زندگى دنيا را براى آنان ذكر كن كه )).
ـ از دنيا بپرهيزيد , كه حلال آن حساب دارد و حرام آن كيفر , آغازش رنج است و
پايانش نابودى .
ـ شما را از دنيا و فريفته شدن به آن برحذر مى دارم , زيرا دنيا بزودى از شما گرفته
وجداخواهدشد هـمـچنان كه از پيشينيان شما جداشد پس , كوشش خود را در دنيا مصروف اين
داريد كه از چند روزه كوتاه آن براى روزطولانى آخرت توشه برگيريد.
ـ از ايـن دنياى پر فريب بى وفا و غدار بپرهيزيد , دنيايى كه به زيورهايش خود را
آراسته و بازرق و برقش دلربايى مى كند و همچون عروسى جلوه گر شده و چشمها به آن
خيره گشته است .
ـ از دنيا كاملا حذر كنيد و چون يقين داريد كه بزودى از شما جدا مى شود, پس بار
اندوههاى آن را از دوش خود برداريد و آن گاه كه بيش از هر زمانى در دنيا شاديد بيش
از هر وقت ديگراز دنيا بر حذر باشيد.
ـ از دنـيـا حـذر كـنـيـد كـه دنـيـا بـى وفـاو پـر مـكـر و فـريـب اسـت , عـطـا
كـننده اى است خسيس وپوشاننده اى است كه برهنه مى سازد(چيزى راكه بدهد پس مى گيرد).
ـ از دنيا بپرهيزيد كه آن هم دشمن دوستان خداست و هم دشمن دشمنان خدا , زيرا دوستان
خدا را اندوهگين مى سازد و دشمنان او را مى فريبد.
ـ پيامبر خدا(ص ) : از دنيا حذر كنيد كه دنيا افسونگرتر از هاروت و ماروت است .
پرهيز از فريب دنيا(1).
قرآن :.
((بـراى كافران زندگى اينجهانى آراسته شده است وآنان مؤمنان را به ريشخند مى گيرند
, آنان كـه از خـدا مى ترسند در روز قيامت بر فراز كافران هستند و خدا هر كس را كه
بخواهد بى حساب روزى مى دهد)).
((در چـشـم مـردم آرايـش يـافته است عشق به اميال نفسانى از دوست داشتن زنان و
فرزندان و هـمـيـانهاى زر و سيم و اسبان داغ بر نهاده و چارپايان و زراعت همه اينها
متاع زندگى اينجهانى است , در حالى كه بازگشتنگاه خوب نزد خداست )).
((دارايـى و فرزندان زيورهاى زندگى دنيا هستند و كردارهاى نيك كه همواره بر جاى مى
ماند , نزد پروردگارت بهتر و اميدبستن به آنها نيكوتر است )).
ـ امـام عـلـى (ع ) : حـكايت كسى كه فريفته اين جهان شده حكايت گروهى است كه در
منزلى پر نعمت و سرسبز باشند و نخواهند به منزلى خشك و قحطى زده روند براى اينان
چيزى ناخوشتر و سـخـت تـر از ايـن نـيـست كه از جاى خرم و پر نعمت خود جدا شوند و
ناگهان به جايى آن چنان بى نعمت و خشك فرو آيند.
ـ در حـديـث مـعـراج آمـده اسـت : اى احـمد! حذر كن از اين كه چونان كودك باشى كه
هرگاه چشمش به چيزهاى رنگارنگ بيفتد ياآب نبات ترشى به او داده شود فريفته آن شود.
ـ امـام عـلـى (ع ) : مبادا فريفته شدن به زايل شونده اى ناچيز (دنيا) تو را فريب
دهد و شاد شدن به فناپذيرى بى ارزش (دنيا) تو رابلغزاند.
پرهيز از فريب دنيا(2).
قرآن :.
((هر نفسى مرگ را مى چشد و بتحقيق در روز قيامت مزداعمال شما را به تمامى خواهند
داد و هر كـس را از آتـش دور سـازنـد و بـه بهشت در آورند به پيروزى رسيده است و
اين زندگى دنيا جز متاعى فريبنده نيست )).
((زندگى دنيا فريبتان ندهد و نيز شيطان فريبكار , به كرم خدا مغرورتان نسازد)).
((اى مـردم ! وعـده خـدا حـق است مبادا زندگى دنيا شمارا بفريبد و آن شيطان فريبنده
به خدا مغرورتان بگرداند)).
((و ايـن به كيفر آن است كه آيات خدا را به مسخره مى گرفتيد و زندگى دنيوى شما را
بفريفت پس , امروز ازاين آتش كسى بيرونشان نبردوكسى عذرشان رانپذيرد)).
ـ امـام عـلـى (ع ) : بدانيد , كه دنيا سرايى بس فريبنده و مكار است هر روزى شوهرى
مى كند و هر شبى خانواده اى را مى كشد و هر دم وساعتى جمعى را از هم مى پراكند.
ـ شگفتيهاى فراوان دنيا شما را نفريبد , زيرا اندكى از آن را با خود مى بريد.
ـ از فـريـب دنـيـا بپرهيزيد , زيرا دنيا همواره خوبيهاى فريبنده خود را(كه به آدمى
مى دهدمانند جوانى و زيبايى و ثروت و مقام ) پس مى گيرد و كسى را كه به آن دل بسته
و در آن جاخوش كرده است , بيرون مى كند.
ـ دنـيـا بـس فـريـبـنـده اسـت و هـر آنـچـه در آن اسـت فريب باشد , نابود شدنى است
و هر كه درآن مى زيدفانى مى شود درهيچ يك از توشه هاى آن خير وخوبى نيست مگر در
توشه تقوا.
ـ مـسـيـح (ع ) : دنيا بسى فريبنده و غم زاست فريب خورده كسى است كه فريب دنيا را
بخورد و مفتون كسى است كه به آن اطمينان كند.
ـ امام على (ع ) : فريفته دنيا هر چند از اين جهان به بالاترين كاميابى رسد ,
همانند كسى نيست كه از آخرت كمترين نصيبى برده باشد.
ـ كـسـى كـه دنـيـا بـا آروزهاى محال بفريبدش و با اميدهاى دروغين گولش زند , جامه
كورى وكوردلى بر قامت او بپوشاند و از آخرت جدايش سازد و در هلاكتگاهها فرودش آورد.
ـ آنـچه (براى آخرت ) پيش فرستى مال توست و آنچه بعد از تو ماند از آن وارثان است
وآنچه اينك دارى جز مايه فريب تو نيست .
ـ دنيا فريبنده اى زوال پذير است و سرايى پوچ و تكيه گاهى كج .
ـ در وصـف دنـيا , مى فرمايد : دنيا مى فريبد و زيان مى رساند و مى گذرد خداى تعالى
آن را نه به عنوان پاداشى براى دوستان خود پسنديده است و نه كيفرى براى دشمنانش .
ـ دنيا اگر (به آدمى ) روى آورد فريب مى دهد واگر پشت كند زيان مى رساند.
خطر فريفته شدن به دني.
قرآن .
((و ايـن به كيفر آن است كه آيات خدا را به مسخره گرفتيد و زندگى دنيوى شمارا
بفريفت پس امروز از اين آتش كسى بيرونشان نبرد و كسى عذرشان را نپذيرد)).
((واگذار آن كسانى راكه دين خويش را بازيچه و لهو گرفته اند و زندگانى دنيا فريبشان
داد)).
((امـروز كـسانى را كه دين خويش را لهو و بازيچه پنداشتند و زندگى دنيا فريبشان داد
فراموش مى كنيم , همچنان كه آنهانيز رسيدن به اين روز را از ياد برده بودند و آيات
مارا انكار مى كردند)).
ـ امـام على (ع ) : ترفند دنيا (انسان را) به خاك در مى افكند , ترفند هوى و هوس مى
فريبد , ترفند شيطان (دنيا را در نظر انسان )مى آرايد و طمع مى آورد.
ـ دل خوش كردن به دنيا بزرگترين فريب است .
ـ دنيا همچون دام است و به دست وپاى دنيا خواهان مى پيچد.
تنها نادان فريب دنيا را مى خورد.
ـ امام على (ع ) : اى دنيا! كسى را بفريب كه حيله هاى تو را نمى شناسد و از
دامهاى نيرنگ تو بى خبر است .
ـ اعتماد كردن به دنيا , با وجودمشاهده تغييرات و دگرگونيهاى آن , نادانى است .
ـ با مشاهده دگرگونيهاى ناخوشاينددنيا , تكيه كردن به آن نادانى است .
ـ دنيا غنيمت مردمان نابخرد است .
ـ اين سراى زودگذر فريب (دهنده )مردمان احمق است .
ـ شاد شدن به دنيا حماقت است .
ـ ثمره خرد دشمنى با دنيا و سركوب هوى و هوس است .
ـ هر كه ترفند دنيا را شناخت , فريب رؤياهاى تحقق ناپذير آن را نخورد.
ـ پيامبر خدا(ص ) : اگر آنچه من از دنيا مى دانم شما بدانيد جانهايتان از آن آسوده
مى شود.
دنيا در فريب مردم مقصر نيست .
ـ امـام عـلى (ع ) : به حق مى گويم , دنيا تو را فريب نداد بلكه تو فريفته آن
شدى , دنيا(مايه هاى ) پـنـد و عـبـرت را بر تو آشكار ساخت و عادلانه و منصفانه تو
را آگاه كرد و دروعده هايى كه به تو مى دهد , از قبيل بلاى جسمانى و كم شدن نيرو و
توانايى تو , راستگوتراست و با وفادارتر از آن كه به تو دروغ بگويد يا فريبت دهد.
پرهيز از دل خوش كردن به دني.
قرآن .
((كـسـانـى كـه بـه ديدار ما(قيامت ) اميد ندارند و به زندگى دنيوى خشنود شده و
بدان آرامش يافته اند و آنان كه از آيات ما بى خبرند , به كيفر كارهايى كه مى كرده
اند , جايگاهشان جهنم است )) .
ـ امام صادق (ع ) : اگر دنيا فناپذير است پس دل خوش كردن به آن چرا؟
.
ـ امام حسين (ع ) : زير ديوار يكى ازشهرها لوحى يافت شد كه در آن نوشته شده بود :
من اللّه هستم و خدايى جز من نيست و محمدپيامبر من است در شگفتم از كسى كه دنيا را
آزموده است و با اين حال به آن دل خوش مى كند.
ـ امام على (ع ) ـ درباره آيه شريفه ((وكان تحته كنز لهما)) ـ : اين گنج لوحى زرين
بود كه در آن نوشته شده بود : در شگفتم از كسى كه دنيا و دگرگونيهاى احوال مردمان
را مى بيند و باز به آن دل خوش مى كند.
ـ بـسـا كـسـانى كه به اين دنيا اعتمادكردند و دنيا آنان را دردمند كرد و بسا كسانى
كه به آن دل خوش كردند و دنيا آنان را به خاك (مذلت ) افكند و بسا افراد محتاط و
هوشمندى كه دنيا فريبشان داد.
پرهيز از دل بستن به دني.
ـ از وصـيت آدم (ع ) به فرزندش شيث (ع ) : به دنياى فانى دل مبنديد , زيرا من
به بهشت جاويدان دل بستم اما با من وفا نكرد و ازآن بيرون رانده شدم .
ـ خداى تعالى به موسى (ع ) وحى فرمود كه : اى موسى ! همچون ستمگران و همانندكسانى
كه دنيا را به منزله مادر و پدر مى شمارند به آن دل نبند وآنچه را كه از دنيا نيازى
بدان ندارى رهاكن .
ـ امـام عـلـى (ع ) : بخت به آنان رو كرد و بهره مند شدند و به دنيا دل بستند و پس
, (براى آخرت ) آمـاده نـشـدند تا آن كه گلويشان گرفته شد و به سراى مردمى كوچانده
شدند كه از بيشترآنان خبر ونشانى نمانده است , در دنيا ديرى نپاييدند و شتابان به
سوى آخرت برده شدند.
نگاه به دني.
ـ امـام عـلـى (ع ) : همچون دورى كنندگان از دنيا به آن بنگريد , زيرا دنيا
بزودى ساكنانش را از خـود مـى رانـد و توانگر ناز پرورده رادردمند مى كند , پس
زنهار كه فراوانى آنچه از دنيا خوشايند شماست فريبتان ندهد, زيرا آنچه از دنيا با
خود مى بريد اندك است .
ـ بـه دنـيـا , همچون وارهيدگان ازدنيا , بنگريد , زيرا كه آن بزودى , ماوى گزيده
ساكن خود را مـى رانـد و بهره مند آسوده خاطر رادردمند مى سازد , به دنيايى كه رفته
و پشت كرده است اميد بازگشت نيست و معلوم نيست درآينده چه روى خواهد كرد تا منتظرش
بود.
ـ دنـيـا را چون بوته خار بدان و بنگركه پايت را در كجاى آن مى گذارى , هر كه به
دنيا تكيه كرد دنيا خوارش نمود و هركه با دنيا,انس گرفت دنيا تنهايش گذاشت و هركه
به آن رغبت كرد, دنيا سست و ناتوانش ساخت .
ـ به دنيا همچون كسى بنگر كه به آن پشت كرده و از آن جدا مى شود , به دنيا مانند
دلباخته شيدا منگر.
ـ بـه دنيا مانند زاهدان روى برتافته ازآن بنگريد, زيرا كه به خداسوگند دنيا بزودى
ماوى گزيده ساكن خود را بيرون مى كند و توانگرآسوده خاطر را دردمند مى سازد.
ـ شما را به دور افكندن اين دنياسفارش مى كنم , دنيايى كه اگر هم نخواهيد تركش كنيد
او شما را تـرك مـى كـنـد پـس ,دركـسب عزت وافتخارات دنيوى با يكديگر رقابت نكنيد و
زرق و برق و نعمتهاى آن شماراپسند نيفتد و از سختى و رنج آن بيتابى مكنيد , زيرا كه
عزتها و افتخارات آن به پايان مى رسد وزرق و برق و نعمتهاى آن به سر مى آيد و سختى
و رنج آن تمام مى شود.
خطر برگزيدن دنيا (برآخرت )(1).
قرآن .
((پس هركه طغيان كرد و زندگى اينجهانى را برگزيد,جهنم جايگاه اوست )).
((بلكه زندگى دنيا را برمى گزينند حال آن كه آخرت بهتر و پايدارتراست )).
((اينان همان كسانى هستند كه آخرت را دادند و زندگى دنيا را خريدند از عذابشان
كاسته نگردد و يارى نشوند)).
ـ پـيامبر خدا(ص ) : با (پيروى از) لذتها وخواهشهاى نفس زندگى دنيا را بر آخرت
برمگزين , زيرا كه خداى تعالى در كتاب خودمى فرمايد: ((پس هر كه طغيان كردو )) يعنى
دنياى ملعون (بى خير و بدور از رحمت الهى )را هر آنچه در دنياست ملعون است مگر آنچه
براى خدا باشد.
ـ هـر كه دنيا و آخرت به او پيشنهادشود و دنيا را بر آخرت برگزيند خداى عزوجل را ,
بدون هيچ حسنه اى كه از آتش نجاتش دهدديدار كند و هر كه آخرت را برگيرد و دنيا را
فرو گذارد در روز قيامت خدا را كه از وى خشنوداست ديدار نمايد.
ـ امام على (ع ) : هر كه دنيا را بپرستدو بر آخرت ترجيحش دهد , فرجامى ناگوار خواهد
داشت .
ـ مـردم براى سود دنياى خود امرى از امور دين خود را وا نگذارند , مگر آن كه خداوند
كارى براى آنان پيش مى آورد كه زيانش از آن سود بيشتر است .
ـ امام صادق (ع ) : على بن الحسين (ع ) به من فرمود : هرگاه دو كار براى من پيش آمد
يكى براى دنـيـا و ديگرى براى آخرت و من دنيا رابرگزيدم هنوز شب نشده پيشامد
ناخوشايندى برايم كرد سـپـس امـام صـادق (ع )دربـاره بـنـى امـيه فرمود : آنان
هشتاد سال است كه دنيا را بر آخرت بر گزيده اند و هيچ پيشامد ناخوشايندى برايشان رخ
نمى دهد.
ـ امام على (ع ) : كسى كه در صورت سالم ماندن دنيايش از گزند ديدن آخرتش باكى
نداشته باشد به هلاكت درافتد.
ـ لـقمان (ع ) ـ در اندرز به فرزندش ـ :دنيايت را به آخرتت بفروش كه هر دو را به
دست مى آورى وآخرتت را به دنيايت مفروش كه هر دو را از دست مى دهى .
خطر برگزيدن دنيا(2).
قرآن :.
((و روزى كـه كـافـران را بـر آتـش عـرضـه كنند : در زندگى دنيوى از چيزهاى پاكيزه
و خوش بـهـره مند شديد , امروز به عذاب خوارى پاداشتان مى دهند و اين بدان سبب است
كه درزمين به ناحق گردنكشى مى كرديد و عصيانگرى در پيش گرفته بوديد)).
در حـديـثـى عـمـر مـى گـويد : به پيامبر (ص )عرض كردم : اى رسول خدا , خداوند به
ايرانيان ورومـيـان كـه خـدا را نـمـى پرستند گشايش ورفاه داده است , دعا كن كه امت
تو را نيز آسايش وتـوانـگرى بخشد پيامبر(ص )راست نشست و سپس فرمود : اى پسر خطاب !
مگر دستخوش شك شده اى ؟
آنان قومى هستند كه خوشيهايشان را زودتر در همين دنيا داده اند.
تشويق به برگزيدن آخرت .
قرآن .
((پـس , آنان كه زندگى دنيا را داده اند و آخرت را خريده اند ,بايد كه در راه خدا
بجنگند و هر كه در راه خدا بجنگد , چه كشته شود چه پيروز گردد , مزدى بزرگ به او
خواهيم داد)).
ـ سـويـد بـن غـفـله : بعد از آن كه با اميرالمؤمنين بيعت خلافت بسته شدخدمت ايشان
رسيدم آن حـضرت در اتاق خود بر بوريايى تنهانشسته بود عرض كردم :اى اميرالمؤمنين !
بيت المال در اختيار توست و من در اتاق تو اثاثى كه براى هر خانه اى لازم است نمى
بينم ؟
حضرت فرمود : اى پسر غفله ! آدم خـردمـنـد بـراى خـانه اى كه بايد تركش نمايد اثاث
فراهم نمى كند ما را سراى امنى است كه بهترين متاع خود رابه آن منتقل كرده ايم وخود
نيز بزودى آن جا مى رويم .
مردم بنده دنيايند.
ـ امـام حـسـيـن (ع ) : همانا مردمان بنده دنيايند و دين لقلقه زبان آنهاست و
هر جا منافعشان (به وسـيـلـه ديـن ) بـيشتر تامين شود آن رامى چرخانند و چون به بلا
آزموده شوند آن گاه دينداران اندكند.
ـ امام على (ع ) : هر كه دينار و درهم را دوست داشته باشد, بنده دنياست .
ـ امام صادق (ع ) : ـ به اسحاق بن غالب : اى اسحاق ! فكر مى كنى مصداق اين آيه چند
نفرند :((اگر از دنـيـا چـيزى به آنها داده شودخوشنود و خوشحال مى شوند و اگر چيزى
داده نشود در خشم مى آيند))؟
سپس خود به من فرمود : بيش از دو سوم مردم چنين اند.
ـ امام على (ع ) : آيا شما در جاى پيشينيان خود نيستيد كه عمرهايشان از شما درازتر
بود و آثارشان پاينده تر و آرزوهايشان بيشتر وشمارشان فراوانتر و سپاهشان انبوهتر؟
دنيا را پرستيدند آن هم چه پـرسـتيدنى و آن را برگزيدندچه برگزيدنى ! اما از اين
دنيا بى هيچ توشه اى و بى هيچ مركبى كه آنها را به سر منزل مقصودبرساند , كوچيدند.
ـ خـواهـشـهـاى نـفـسـانـى , خرد او را متلاشى مى كند ودنيا دلش را مى ميراند و نفس
او شيفته دنـيـامـى گردد , پس او بنده دنيا و بنده هر كسى مى شود كه چيزى از دنيا
به دست دارد , به هر طرف كه دنيا برود او نيز به آن سو مى رود و به هر سو كه دنيا
رو كند او نيز به آن رو مى كند.
ويژگيهاى دنياپرستان .
ـ در حـديـث مـعـراج آمـده اسـت : دنـيا خواهان , كسانى هستند كه پرخور و
پرخنده وپرخواب و پرخشمند وكمتر خشنودند اگر به كسى بدى كنند پوزش نمى طلبند و اگر
كسى از آنان پوزش بخواهد معذرت او رانمى پذيرند , در طاعت (خدا) تنبلند و در معصيت
بى باك , باآن كه مرگشان نـزديـك است آرزوهاى دور و دراز دارند , از نفس خود حساب
نمى كشند , كم خيرند , پرگويند , كمتر (ازخدا) مى ترسند , در موقع خوردن بسيار
شادمانند.
دنـيـا خواهان در هنگام برخوردارى سپاسگزار نيستند و به گاه سختى شكيبايى نمى ورزند
,زياد مـردم در نـظر آنان كم است , از كارهاى خود تعريف و تمجيد مى كنند و مدعى
چيزى هستند كه ندارند , از آرزوهاى خود سخن مى گويند , از بديهاى مردم ياد مى كنند
و خوبيهاى آنان را پوشيده مى دارند.
پـيـامـبـر عـرض كـرد : بـار خـدايـا! آيـا عـيـب ديـگـرى هم در دنياپرستان هست ؟
فرمود : اى احـمـد!دنـيـاپـرسـتـان عـيبهاى زيادى دارند آنان مردمانى نادان و
احمقند , در برابر معلم خود فروتنى نمى كنند , به نظر خودشان مردمانى خردمندند اما
نزد فرزانگان نابخردانى بيش نيستند.
دنيا زندان مؤمن است .
ـ پيامبر خدا(ص ) : دنيا زندان و مايه رنج مؤمن است , پس چون از دنيا برود از
زندان و رنج رهايى يابد.
ـ لقمان (ع ) ـ در اندرز به فرزندش ـ : دنيارا زندان خود كن تا آخرت بهشت تو باشد.
ـ پيامبر خدا(ص ) : دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است .
ـ امام صادق (ع ) : دنيا زندان مؤمن است و گور دژ او و بهشت جايگاهش و دنيا بهشت
كافراست و گور زندان او و آتش جايگاهش .
ـ پيامبر خدا(ص ) : دنيا به كام هيچ مؤمنى نيست , چگونه چنين باشد در حالى كه آن
زندان ومايه رنج و گرفتارى اوست .
خدايا دنيا را زندان من مگردان .
ـ امـام بـاقـر(ع ) : ـ در دعـاـ : خدايا! از تو مى خواهم كه تا زنده هستم
زندگى مرا مرفه گردانى ,چندان كه در طاعت تو نيرومندتر گردم و به خشنودى تو دست
يابم دنيا را بر من زندان مگردان و جدايى از آن را مايه اندوه من مساز.
ـ امام صادق (ع ) : ـ نيز در دعاـ : دنيا را برمن زندان مكن و جدايى از آن را مايه
اندوه من مگردان .
خطر اهميت دادن زياد به دني.
ـ امـام عـلـى (ع ) : ـ از سـفارشهاى آن حضرت به فرزندش حسن (ع ) ـ : دنيا
بزرگترين هم و غم تونباشد!.
ـ امـام صـادق (ع ) : كـسـى كـه شـب و روز بزرگترين هم و غمش دنيا باشد, خداى تعالى
فقر را دربـرابـر دو چـشـم او قـرار دهـد و كـارش را پـريـشـان سـازد و از دنـيـا
جـز بـه آنـچه خداوند قـسـمتش كرده است نرسد وكسى كه شب وروز بزرگترين هم و غمش
آخرت باشد خداوند دلش رابى نياز گرداند و كارش را سامان دهد.
ـ امام على (ع ) : كسى كه بيشترين هم و غمش دنيا باشد , بدبختى و اندوهش به درازا
كشد.
ـ پيامبر خدا(ص ) : پيوسته اين دعا را مى خواند: پروردگارا, چنان ترسى از خود ,
روزى ما فرما كه از نافرمانى تو بازمان دارد و دنيارا بزرگترين هم ما و نهايت دانش
ما قرار مده .
ـ كسى كه صبح خويش را بياغازد و بزرگترين هم و غمش دنيا باشد , نزد خدا هيچ مرتبه
اى ندارد و چـهـار خـصـلـت پـيـوسته گريبانگيرش باشد : اندوهى كه هرگز از او جدا
نشود, گرفتاريى كـه هـرگـز از آن رهـايـى نـيـابد , فقرى كه هرگز به بى نيازى و
توانگرى نينجامد و آرزويى كه هرگزپايان نپذيرد.
پر ارج ترين مردم .
ـ پيامبر خدا(ص ) : پرارج ترين مردم دنيا ,كسى است كه به دنيا هيچ ارجى ننهد.
ـ امـام سجاد(ع ) , در پاسخ به اين پرسش كه : پرارج ترين مردمان كيست ؟
فرمود : كسى كه دنيا را براى خويش مايه ارج و منزلت نداند.
ـ امام باقر(ع ) , در پاسخ به اين سؤال كه : ارزشمندترين مردم كيست ؟
فرمود : كسى كه دنيا را براى خود قدر وارزش نداند.
ـ در پاسخ به همين پرسش فرمود :كسى كه اهميت ندهد دنيا در دست كيست .
ـ امام كاظم (ع ) : ارجمندترين مردم كسى است كه دنيا را مايه ارزش خود نداند.
ـ امـام سجاد(ع ) : كسى كه از دنيا به آخرت روى آورد , از چيزى بى مقدار به امرى
ارزشمند روى آورده اسـت و مـهـمـتـر از او كسى است كه از دست رفته دنيا را سلامت و
نعمتى بداند كه به آن رسيده وغنيمتى شمارد كه به آن دست يافته است .
خوارى و بى ارزشى دنيا نزد خدا(1).
قرآن .
((واگر نه آن بود كه همه مردم يك امت مى شدند , سقفهاى خانه هاى كسانى را كه خداى
رحمان را بـاور نـدارند از نقره مى كرديم وهمه اينها برخوردارى ناچيز دنيوى است ,
حال آن كه آخرت در نزد پروردگارت براى پرهيزگاران است )).
ـ امام صادق (ع ) : درباره آيه ((واگر نه آن بود كه همه مردم )) ـ : اگر خداوند اين
كار را مى كرد , همه مردم كافر مى شدند.
ـ خـداى تبارك و تعالى به نعمت دنيابراى دشمن خود هرگز لحظه اى اهميت نداده است اگر
جز ايـن بـود , خـداونـد جل و عز در كتاب خود نمى فرمود : ((و اگرنه آن بود كه همه
مردم يك امت مـى شـدنـد )) و اگـر جـز اين بود درحديث نمى آمد كه : اگر مؤمن ناراحت
نمى شد, براى كافر دستارى آهنى قرار مى دادم تا هرگزسر درد نگيرد.
ـ پيامبر خدا(ص ) : خداوند مى فرمايد :اگر به خاطر بنده مؤمنم نبود بر سر كافر
دستارى از جواهر مى بستم .
ـ خداوند تعالى بنده مؤمن خود را ازدنيا پرهيز مى دهد چون دوستش دارد , همچنان كه
شما , از ترس جان بيمار خود , او را ازخوردن و آشاميدن پرهيز مى دهيد.
خوارى و بى ارزشى دنيا نزد خدا(2).
ـ امـام عـلـى (ع ) : سـراى دنـيا نزدپروردگارش خوار و بى ارزش است واز اين رو
, حلال آن را با حـرامـش آميخت و خوبيش را بابدى وزندگيش را بامرگ و شيرينى آن را
با تلخى خداوند بزرگ دنيا را براى دوستان خودصاف و گوارا نفرمود ودر دادن آن به
دشمنانش بخل نورزيد.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : اگر دنيا نزد خداى عزوجل به اندازه پر پشه اى ارزش داشت ,
هرگز كافر وتبهكار را جرعه اى آب نمى نوشاند.
ـ امـام صادق (ع ) : رسول خدا(ص ) به لاشه بزغاله گوش بريده اى كه در يك زباله دانى
افتاده بود گذشت , پس به اصحابش فرمود : اين چند مى ارزد؟
عرض كردند: اگر زنده بود شايد به درهمى هم نمى ارزيد پيامبر(ص )فرمود:سوگندبه آن كه
جانم در دست اوست , هر آينه دنيا در نزد خداوند بى ارزشتر از اين بزغاله درنزد صاحب
آن است .
ـ امـام عـلـى (ع ) : دنـيـا نـزد خـداى عـزوجـل هيچ قدروارزشى ندارد ودر ميان
آفريدگانش كه مـاخـبرداريم , هيچ آفريده اى نيافريده است كه درنظرش منفورتر از دنيا
باشد و از زمانى كه دنيا را آفريده به آن نگاه (التفات ) نكرده است دنيا باكليدها و
خزانه هايش به پيامبر ما پيشنهاد شد, بى آن كه در مقابل آن نصيبى از آخرتش كم
شوداما آن حضرت از پذيرفتن آن سرباز زد , زيرا مى دانست كـه خداى عزوجل چيزى
(دنيا)رادشمن مى دارد پس او نيز دشمنش داشت و چيزى (دنيا) را خرد مى شمارد او نيز
آن را خردشمرد.
ـ در خـوارى و بـى ارزشـى دنيا نزدخداوند همين بس , كه جز در دنيا معصيت او نمى شود
وجز با ترك دنيا به آنچه نزد خداست (ازبهشت ورضوان الهى ) نمى توان رسيد.
ـ امـام حـسـيـن (ع ) : از بـى ارزشـى و خـوارى دنيا نزد خداى متعال است كه سر يحيى
بن زكريا به فاحشه اى بنى اسرائيلى هديه شد.
ـ امـام سـجـاد(ع ) : در بـى ارزشى و پستى دنيا نزد خداى متعال همين بس كه سربريده
يحيى بن زكـريـا در تـشـتـى زريـن به فاحشه اى هديه شد اين خود مايه تسلى آزاد مرد
بافضيلتى است كه مشاهده مى كند چگونه يك فرد دونمايه وپست به بهره اى وافر از دنيا
دست مى يابد , چنان كه آن زن بدكاره به آن تحفه گرانسنگ دست يافت .
ـ پيامبر خدا(ص ) : در خوارى دنيا نزدخداى متعال همين بس كه يك زن يحيى بن زكريا را
كشت .
ـ نـزد خـداى مـتـعال چيزى مبغوضتر ازدنيا نيست خداوند دنيا را آفريد و سپس آن را
به نمايش گذاشت اما خود به آن نگاه نكرد و تاقيام قيامت نگاهش نخواهد كرد.
حقير بودن دني.
ـ امام على (ع ) : دنيا بايد در ديده شماحقيرترازتفاله برگ درخت سلم و خرده هاى
دم قيچى باشد.
ـ امـام صـادق (ع ) : اى پـسـر جـنـدب ! اگـر دوست دارى كه همسايه خانه خداى جليل
شوى و درفردوس در جوار او سكنا گزينى , بايد دنيا در نظرت خوار باشد.
پـيـامبرخدا(ص ) در كنار زباله دانى ايستادوفرمود: بياييد دنيا را ببينيد! از ميان
آن زباله دانى تكه پارچه هايى فرسوده واستخوانهايى پوسيده برداشت و فرمود : اين
دنياست .
نهى از بزرگداشت دنيادار.
ـ پيامبر خدا(ص ) : كسى كه دنيا دارى رابزرگ دارد و به طمع دنيايش او را دوست
بدارد, خداوند بر وى خشم گيرد.
امام على (ع ) هنگامى كه به شام مى رفت در سر راه ,گروهى از ملا كان ((انبار)) به
ايشان برخوردند (و بـراى احـتـرام ) از اسبهاى خود پياده شده در ركاب آن حضرت
دويدند حضرت فرمود : اين چه كارى است كه مى كنيد؟
عرض كردند : اين روش ماست كه بدان وسيله فرمانروايان خود را احترام مى گذاريم امام
(ع ) فرمود : به خدا سوگند كه فرمانروايان شما از اين كار سودى نمى برند و شما با
اين كار در دنيا خود را به رنج مى افكنيد و در آخرت نيز به بدبختى گرفتار مى آييد
چه زيان آور اسـت رنـجى كه در پى آن عذاب باشد, و چه سودبخش است آن آسودگى كه رهايى
از آتش با آن توام باشد.
ـ كسى را كه تقوا بلند مرتبه اش كرده است , پست مشماريد و كسى را كه دنيا بالابرده
است ,بزرگ ندانيد.
جدايى دنيا از آخرت .
|