ميزان الحكمه جلد ۴

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۵ -


ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : دعـاى كـودكان امت من , در صورتى كه به گناهان آلوده نشده باشند , مستجاب مى شود.
ـ اگر كسى به مردمى خوبى كند وآنها از وى تشكر نكنند و او نفرينشان كند نفرينش در حق آنان مستجاب مى شود.
ـ امام حسن (ع ) : كسى كه قرآن بخواند دعايش , دير يا زود , مستجاب مى شود.

دعاهايى كه مستجاب نمى شود.

ـ امـام صـادق (ع ) : دعـاى چـهـار كس مستجاب نمى شود : مردى كه در خانه اش بنشيند وبگويد: خـدايـا! روزى مـرابـرسـان پس خداوند به او مى فرمايد: مگربه تودستورنداده ام كه در طلب كسب روزى بـرآيى ؟
و مردى كه زنش را نفرين كند ,پس خداوند مى فرمايد : مگر كار او را به تو واگذار نـكـرده ام ؟
نـيز مردى كه مال و ثروتى داشته باشد و آن را هدر دهد و بگويد : خدايا! مرا روزى ده , پـس خـداوند پاسخش دهد: مگر به تودستورندادم كه صرفه جوباش ؟
ومردى كه مال خود را بدون مـدرك و گواه به كسى وام دهد , پس خداوند به او گويد :مگر به تو دستور ندادم كه (هنگام وام دادن ) گواه ومدرك بگيرى ؟
.
ـ امام على (ع ) : پيامبر خدا(ص ) شبى از خانه بيرون آمد و به آسمان نگاه كرد و فرمود : اين ساعتى اسـت كه در آن هيچ دعايى رد نمى شود مگر دعاى مباشر ((7)) , يا شاعر , يا گزمه , يا طنبور زن , يا دهلى .

ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : خداى عز و جل فرموده است : هر مخلوقى كه به كسى جز من متوسل شود ,دستش را از اسباب آسمانها و زمين كوتاه كنم و آن گاه چون چيزى از من بخواهد عطايش نكنم و چون مرا بخواند پاسخش ندهم .

ـ امام صادق (ع ) : موسى بن عمران بر يكى از ياران خود كه در حال سجده بود گذشت و كارش را كه انجام داد و برگشت ديد او همچنان در حال سجده است موسى (ع ) به او گفت : اگر حاجتت بـه دسـت مـن بر آورده مى شد آن را روا مى ساختم خداى عز و جل به موسى وحى فرمود كه : اى مـوسـى ! اگـر چندان سجده كند كه گردنش بشكند خواهشش رانپذيرم مگر آن كه از آنچه من نـاخـوش دارم دسـت كـشيده به آنچه دوست دارم روى آورد (كارهاى زشت را رها كرده كارهاى خداپسند انجام دهد).
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : بـايـد امـر به معروف و نهى از منكر كنيد و گرنه خداوند بدان شما را بر خوبانتان مسلطمى گرداندودراين صورت نيكانتان دعامى كنند ولى دعايشان مستجاب نمى شود.
ـ امـام صـادق (ع ) : هـر كـه بـراى سـتـم سـتمكارى عذر بتراشد (وستمگريهاى اورا توجيه كند) خـداوندكسى را بر او مسلط گرداند كه به وى ستم كند و در اين صورت چنانچه (براى رفع ستم او از خـود) دعـا كنددعايش مستجاب نشود و خداوند در برابر ستمديدگى اش به او اجر و پاداش ندهد.
ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : من از خداوند خواهش كردم كه نفرين دوست را در حق دوستش مستجاب نكند.

علل تاخير در استجابت دع.

ـ امـام عـلـى (ع ) : تاخير در اجابت دعا تورانوميد نگرداند , زيرا كه بخشش (خداوند) بسته به نيت (او) است , چه بسا كه در برآوردن خواهشت تاخير شود تا بدين وسيله خواهنده را پاداش بزرگتر و اميدوار (به بخشش الهى ) را بخشش بيشتر دهد ,بسا باشد كه چيزى بخواهى و به تو داده نشود اما ديـر يـا زود بـهـتـر از آن بـه تـو داده شـود , يا براى خير ومصلحت تو از تو دريغ شده است و بسا خواسته اى كه اگر برآورده شود موجب نابودى و تباهى دين توگردد.
ـ تاخير در اجابت دعا تورا نوميد نگرداند , زيرا كه بخشش بستگى به نيت دارد.
ـ امـام صادق (ع ) : هر آينه بنده دعا مى كند و خداوند عز و جل به دو فرشته (موكل بر انسان يا دو فرشته ديگر مامور اين كار) مى فرمايد : من دعاى اورا مستجاب كردم اما حاجتش را نگهداريد , زيرا دوسـت دارم صـداى اورا بـشـنوم و همانا بنده دعامى كند و خداى تبارك و تعالى مى فرمايد زود خواسته اش را برآوريد كه من خوش ندارم صداى او رابشنوم .

ـ امام على (ع ) : وقتى با گناهان خود راه را بردعايت بسته اى تاخيردراجابت آن راديرمشمار.
ـ امام صادق (ع ) : از زمانى كه خداى عزوجل (در پاسخ خواهش موسى و هارون براى هلاك كردن فـرعـون ) فـرمود : ((هر آينه دعاى شمااجابت شد)) تا زمانى كه فرعون نابود شد چهل سال طول كشيد.
ـ اسـحـاق بـن عـمـار : بـه امـام صادق (ع ) عرض كردم : آيا مى شود دعاى كسى مستجاب شود و برآورده شدن آن به تاخير افتد؟
فرمود : آرى ,بيست سال (ممكن است به تاخير افتد).

علل مستجاب نشدن دع.

قرآن .

((جـنـگ بر شما مقرر شد , در حالى كه آن را ناخوش داريد شايد چيزى را ناخوش بداريد و درآن خـيـر شـمـا بـاشد و شايد چيزى را دوست داشته باشيد و برايتان ناپسند باشد خدامى داند و شما نمى دانيد)).
ـ در زبـور آمده است : خداى تعالى مى فرمايد : اى پسر آدم ! تو از من خواهشى مى كنى و من براى مصلحت تو آن را برآورده نمى كنم : امادر خواهشت اصرار مى ورزى و من خواسته ات را مى دهم و تـو بـا كـمك آن مرتكب گناه و نافرمانى ازمن مى شوى پس , من بر آن مى شوم تا آبرويت را ببرم لـيـك مرا مى خوانى و من پرده پوشى مى كنم چه خوبيها كه به تو نكرده ام و چه بديها كه تو به من نكرده اى كم مانده است كه بر تو چنان خشمى گيرم كه ديگر هرگز خشنود نشوم .

ـ امـام بـاقـر(ع )يـاامـام صادق (ع ) : خداى تبارك و تعالى مى فرمايد : همانا برخى از بندگانم از من (توفيق انجام ) طاعتى را مى طلبد تا بدان سبب او رادوست بدارم اما من از او دريغ مى كنم تا مبادا بر اثر عمل خود دچار عجب و خودپسندى شود.
ـ امـام بـاقر(ع ) : خداى عز و جل دنيا را به دوست و دشمن خود مى دهد اما آخرت را جز به كسى كـه دوسـتـش دارد نـمـى دهـد همانا مؤمن از پروردگار به اندازه جاى يك تازيانه در دنيا طلب مـى كند وخداوند به او نمى دهد اما آخرت را مى طلبد و خداوند هرچه خواهد به او دهد , و كافر را در دنيا هرچه خواهد بدهد ولى در آخرت به اندازه جاى يك تازيانه مى طلبد و به او نمى دهد.
ـ امـام صـادق (ع ) : مـردى خـدمت امير المؤمنين (ع ) آمد وعرض كرد : من خدا را مى خوانم ولى اجـابـتـى نـمـى بـيـنـم ؟
حضرت فرمود : چون تو خدا را با صفاتى جز صفات او وصف مى كنى (و مى خوانى ) همانادعا را چهار خصلت باشد : اخلاص باطنى , حضور نيت (وقلب ) , شناخت وسيله و انـصاف داشتن درخواسته آيا تو با آگاهى از اين چهار نكته دعا مى كنى ؟
عرض كرد : خير حضرت فرمود : پس , آنها رابشناس (و با توجه به اين چهارنكته دعا كن ).
ـ خداى تعالى فرموده است : به عزت وجلال و عظمت و شكوهم سوگند كه من دريغم مى آيد در دنيا به دوست خود چيزى دهم كه او را از ياد من غافل كند , زيرا مى خواهم مرابخواند تا صدايش را بـشـنوم و كافر را به آرزويش مى رسانم , زيرا از او نفرت دارم و نمى خواهم مرا بخواند و صدايش را بشنوم .

ـ امام على (ع ) : گاه چيزى را (از خدا) مى خواهى اما به تو داده نمى شود و دير يا زود بهتر ازآن به تـو داده مى شود , يا به خاطر آنچه خير و مصلحت تو در آن است از برآورده شدن خواسته ات دريغ مـى شـود , زيـرا بـسا خواسته اى كه اگر بر آورده شود به نابودى و تباهى دين تومى انجامد پس , چيزى بخواه كه زيبايى و نيكيش برايت مى ماند و پيامد سوئى ندارد.

بر حذر داشتن از دعاى ناآگاهانه .

قرآن .

((و آدمـى بـه دعـا شـرى را مـى طـلبد چنان كه گويى به دعاخيرى را مى جويد و آدمى تا بوده شتابزده بوده است )).
((گفت : اى نوح ! او از خاندان تو نيست , او عملى است ناصالح از سر ناآگاهى از من چنين مخواه برحذر مى دارم تو را كه از مردم نادان باشى )).
ـ امام صادق (ع ) : راههاى نجات و نابودى خودت را بشناس تا مبادا از خدا چيزى را به گمان اين كه نجات تو در آن است بخواهى , حال آن كه سبب نابودى تو مى شود خداى عز و جل فرموده است : ((انسان به دعا شرى رامى طلبد )).

نهى از دعاكردن براى ستمگران وكافران .

قرآن .

((نبايد پيامبر و كسانى كه ايمان آورده اند براى مشركان هر چند خويشاوندان باشند ـ پس از آن كه دانستند به جهنم مى روند ـ طلب آمرزش كنند آمرزش خواستن ابراهيم براى پدرش , نبود مگر به خـاطـر وعـده اى كـه بـه او داده بـود و چـون بـراى او آشكار شد كه پدرش دشمن خداست از او بيزارى جست , زيرا ابراهيم بسيار خداى ترس ( يا دعا كننده يا دل رحم ) و بردبار بود)).
ـ پيامبر خدا(ص ) : هر كه براى بقاى ستمگرى دعا كند هر آينه خواستار نافرمانى خداوند در زمين او شده است .

ـ برادر امام كاظم (ع ) , على بن جعفر ,از آن حضرت پرسيد كه آيا رواست مردى مسلمان براى پدر و مـادر كـافر خود در نماز آمرزش بخواهد؟
حضرت فرمود : اگر در كودكى آنها را از دست داده و نـمـى دانـد كـه مـسلمان شده اند يانه اشكالى ندارد , اما اگر بداند كه كافر بوده اند نبايد برايشان آمرزش بطلبد واگر نمى داند , برايشان دعا كند.

دعا خالى از تاثير نيست .

ـ امـام سـجـاد(ع ) : دعـاى مـؤمن از سه حال خارج نيست : يا برايش ذخيره مى گردد , يا در دنيا برآورده مى شود , يا بلايى را كه مى خواهد به او برسد دفع مى كند.
ـ پـيامبر خدا(ص ) : هر مسلمانى كه خدا رابه دعايى بخواند و آن دعا براى قطع رحم يا رسيدن به گناهى نباشد خداى تعالى يكى از اين سه كار را در حق او مى كند : يا دعايش را در دنيا برآورد , يا آن را ذخيره آخرت او قراردهدويابدى وگزندى را از او دورسازد.
ـ پس , هرگاه اين شرايط دعا را كه گفتم رعايت كردى و نيت و درونت را براى خدا پاك و خالص گردانيدى بشارت باد تو را به يكى از اين سه چيز : يا خواهشت بزودى برآورده مى شود , يا بهتر از آن بـراى تـو ذخيره مى گردد , يا بلايى را از تو بر مى گرداند كه اگر آن را بر تو مى فرستاد , نابود مى شدى .

ـ امـام صـادق (ع ) : خـداونـد به حساب مؤمن رسيدگى مى كند و به او مى فرمايد : اين حساب را مـى شناسى ؟
عرض مى كند : نه , اى پروردگار خداوند مى فرمايد : در فلان و بهمان شب چنين و چـنـان دعـايـى (و خـواهشى ) كردى و من آن را براى تو اندوختم حضرت فرمود : آن مؤمن چون عظمت ثواب و پاداش خدا رامى بيند عرض مى كند : پروردگارا , كاش هيچ دعا و خواهش مرا در دنيا برآورده نمى كردى وآنها را براى (آخرت ) من مى اندوختى .

ـ امام باقر(ع ) : هر گاه خداوند بنده اى را دوست بدارد او را در فشار شديد بلا قرار دهد و باران بلا برسرش فرو ريزاند , پس چون به درگاه او دعا كند , فرمايد : لبيك بنده من , لبيك اگر (خواهى ) خواسته تو را در دنيا دهم هر آينه توانم كه دهم اما اگر به تاخير اندازم پس آنچه در نزد خود برايت ذخيره كنم , براى تو بهتراست .

ـ امـام صـادق (ع ) : مـؤمـن پاداش نيك (و چشمگير) آخرت را كه مى بيند آرزو مى كند كاش هيچ دعايى از او در دنيا مستجاب نمى شد.
ـ پـيـامبر خدا(ص ) : همانا پروردگار شمابا حيا و بخشنده است و شرم دارد از اين كه بنده دست (خواهش ) به سوى او بگشايد و دست خالى برگرداندش .

آثار دعا براى مردان و زنان مؤمن .

ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : هـيچ دعايى زودتر از دعايى كه انسان در غياب كسى مى كند , مستجاب نمى شود.
ـ از جـمـلـه وحـيهاى خدا به موسى (ع )اين بود : مرا با زبانى بخوان كه با آن نافرمانيم نكرده اى , موسى عرض كرد : چنين زبانى را ازكجا بياورم ؟
خداوند فرمود : مرا از زبان كسى ديگر بخوان .

ـ امـام بـاقر(ع ) : دعايى كه زودتر از همه به اجابت مى رسد دعايى است كه برادر (مؤمن ) در غياب بـرادرش مى كند , چون ابتدا براى برادرش دعا كند فرشته اى كه بر او گماشته شده است گويد : آمين , تو را نيز دوچندان آن (خواهشى كه براى برادرت از خدا كرده اى ) باد.
ـ نـزديكترين و سريعترين دعا به اجابت دعايى است كه انسان در غياب برادر (دينى ) خود براى او مى كند.
ـ امـام صـادق (ع ) : فـاطـمـه (ع ) هـر گـاه دعـا مى كرد براى مردان و زنان مؤمن دعا مى كرد و براى خودش دعا نمى كرد در اين باره از آن حضرت سؤال شد , فرمود : اول همسايه بعد خانه .

ـ دعـاى مـسـلـمـان بـراى بـرادرش درغـيـاب او , به دعا كننده روزى مى رساند و بلا را از او بر مى گرداند و فرشته به او مى گويد : تو رانيز دوچندان آن دعا باد.
ـ دعاى مؤمن در حق مؤمن بلا را از او دور مى كند و روزيش را زياد مى گرداند.
ـ امـام بـاقـر(ع ) : بـر تـو بـاد به دعا كردن براى برادرانت در غياب آنها , زيرا اين كار روزى را فرو مى ريزد حضرت اين جمله را سه بارفرمود.
ـ امـام على (ع ) : دعاى هيچ كس را خردو ناچيز مشمار , كه (حتى ) دعاى يهودى در حق خودش مستجاب نمى شود اما درباره شما به اجابت مى رسد.
درباره فضيلت دعا براى برادران دينى در غياب آنان , اخبار و روايات بسيار زيادى واردشده است .

دني.

زندگى دنيوى .

قرآن .

((پـس , تو نيز از كسى كه از سخن ما رويگردان مى شود وجز زندگى دنيوى را نمى جويد اعراض كن منتهاى دانش آنان همين است پروردگار تو به آن كه از راهش گمراه مى شوديا به راه هدايت مى افتد داناتر است )).
((بعد از اينان گروهى به جايشان نشستند و وارث آن كتاب شدند كه به متاع دنيوى دل بستند و گـفتند كه به زودى آمرزيده مى شويم واگر همانند آن باز هم متاعى بيابند برگيرند آيا از ايشان پيمان نگرفته اند كه درباره خدا جز به راستى سخن نگويند , حال آن كه آن چه را در آن كتاب آمده بود خوانده بودند؟
سراى آخرت براى كسانى كه مى پرهيزندبهتر است آيا تعقل نمى كنيد؟
)).
ـ امام على (ع ) : دنيا از آن رو دنيا نام گرفته كه پست ترين (يا نزديكترين ) چيزهاست و آخرت از آن رو آخرت ناميده شده كه سزاو پاداش در آن جاست .

ـ يزيد بن سلام از رسول خدا(ص ) پرسيد : دنيا چرا دنيا ناميده شده است ؟
فرمود : چون دنيا پست اسـت و پـايـيـن تـر از آخـرت آفريده شده است اگر همپايه با آخرت آفريده شده بود اهل آن فانى نـمـى شـدنـد , هـمـچنان كه اهل آخرت چنانند عرض كرد : آخرت چرا آخرت ناميده شده است ؟
حضرت فرمود : چون متاخر است و بعد از دنيا فرا مى رسد , سالهايش به وصف نيايد و روزهايش بى شمار است وساكنان آن نمى ميرند.
ـ امام على (ع ) : مردم فرزندان دنيايندو هيچ كس براى دوست داشتن مادرش سرزنش نمى شود.
ـ مردم فرزندان دنيا هستند و فرزندبر دوست داشتن مادرش سرشته شده است .

دنيا كشتزار آخرت است .

ـ امام باقر(ع ) ـ درباره آيه ((و نيكو(سرايى است ) سراى پرهيزگاران )) ـ : آن سراى دنياست .

ـ دنيا ياور خوبى براى آخرت است .

ـ امـام عـلى (ع ) : دنيا چه سراى نيكويى است براى كسى كه آن را خانه (هميشگى ) خويش نداند و چه جايگاه خوبى است براى كسى كه آن را وطن خود قرار ندهد.
ـ آخرت با دنيا به دست مى آيد.
ـ پيامبر خدا(ص ) : دنيا كشتزار آخرت است .

ـ امام باقر(ع ) : از جمله سخنان نجواآميز خداى تعالى با موسى (ع ) اين بود كه دنيا سراى ستمگران است مگر آنان كه در دنيا كردار نيك كنند , براى اينان دنيا سرايى نيكوست .

ـ امـام على (ع ) : بد سرايى است دنيابراى كسى كه خود را در آن (براى آخرت ) آماده نكند و در آن بيمناك نباشد.

دنيا براى آخرت آفريده شده است .

ـ امـام على (ع ) : همانا خداى سبحان دنيارا براى پس از آن آفريده و اهل دنيا را در آن مى آزمايد تا معلوم شود كه چه كسى نيك كردارتر است , ما براى دنيا آفريده نشده ايم و به كوشش در آن (براى به دست آوردن حطام دنيوى ) مامور نگشته ايم .

ـ دنيا نه براى خودش كه براى جزخود آفريده شده است .

ـ پـيـش از آن كـه پيكرهايتان از دنيابرود , دلهاى خود را از آن بيرون بريد , زيرا در اينجا آزمايش مى شويد وبراى جز آن آفريده شده ايد.
ـ پيامبر خدا(ص ) : بنده بايد از دنياى خود براى آخرتش و از زندگى خود براى مردنش و از جوانى خود براى پيريش توشه برگيرد ,زيرا كه دنيا براى شما آفريده شده است و شما براى آخرت .

تفسير دنيا (1).

دنياى بلاغ ((8)) و دنياى ملعون .
ـ امام سجاد(ع ) : دنيا دو گونه است :دنياى بلاغ و دنياى ملعون .

ـ پـيـامبر خدا(ص ) : دنيا و هرچه در آن مى باشد ملعون است مگر آنچه كه به واسطه آن خشنودى خدا طلب شود.
ـ دنيا و هرچه در آن مى باشد ملعون است مگر آنچه كه در دنيا در راه خداى عز و جل استفاده شود.
ـ خـداى تعالى به موسى (ع ) وحى فرمود : دنيا سراى كيفر است , در آن آدم را به سبب خطايى كه از او سـر زد كيفر دادم وآن راملعون قرار دادم و هرچه در دنياست ملعون است مگر آنچه كه براى من باشد.
ـ امام على (ع ) : بدانيد كه دنيا سرايى است كه هيچ كس از آن به سلامت نمى رهد جز با دل بركندن از آن وهيچ كس به واسطه كارى كه براى دنيا كند نجات نمى يابد مردم براى آزمايش گرفتار دنيا شـده اند آنچه را از دنيا به خاطردنيا برگرفتند ازكفشان برود و بايد حساب پس دهند وآنچه را از دنيا براى غير آن (آخرت ) به دست آوردند به آن برسند و هميشه با آنهاست .

ـ امام صادق (ع ) ـ در زيارت وداع باامام حسين (ع ) ـ : خدايا! نه چندان دنيا را برمن زياد گردان كه بـا سـرگـرم شدن به زيباييهاى شگفت آور و فريفته شدن به درخشندگى زيورهاى آن از ياد تو باز مـانـم ونه چندان در تنگنايم قرار ده كه رنج آن به كار من (براى آخرت ) لطمه زند و هم و غم آن سـيـنـه ام را بـيـاكـند از دنيا آن اندازه به من ده كه از بندگان بدت بى نياز مانم و به سبب آن به خشنودى تو دست يابم .

تفسير دنيا (2).

دنياى به اندازه كفاف و دنياى بيش از آن .

ـ امـام على (ع ) ـ به مردى كه از نيازمندى خود نزد او شكوه كرد ـ : بدان كه هر چه از دنيا بيش از قوت و نيازت به تو رسد تو خزانه دار آن براى ديگران هستى .

ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) : دنـيـا را بـراى اهـلـش واگـذاريد , زيرا هر كه از دنيا بيش از حد كفايت خودبرگيرد , نادانسته , مرگ خود را شتاب بخشيده است .

ـ امام على (ع ) : در دنيا بيش از احتياج نجوييد و بيش از كفاف از آن نخواهيد.
ـ انـدك دنـيـا بهتر است از بسيار آن و آنچه به قدر كفايت باشد شايسته تر است از آن مقدار كه به نابودى آدمى انجامد.
ـ امـام صـادق (ع ) : لقمان به فرزندش گفت :از دنيا به قدر كفاف برگير و آن را رها مكن چندان كه نانخور مردم شوى و در آن چندان فرومرو كه به آخرتت زيان رساند.
ـ پـيامبر خدا(ص ) : هيچ كس از ما , از پيشينيان و پسينيان , نيست مگر آن كه در روز قيامت آرزو مى كند كاش از دنيا بيش از قوتش به او داده نمى شد.
ـ امـام صـادق (ع ) : اگـر تـوانى از دنيا به چيزى دست نيابى كه فردا(ى قيامت ) از آن باز خواست شوى , اين كار را بكن .

ـ امـام على (ع ) : متاع دنيا چون خاشاك است و مال و ميراثش گل و لاى و لجن , به قدر كفاف از آن بـرگرفتن بهتر است از جمع كردن آن , دل بركندن از آن آرام بخش تر است تا دل بستن به آن , فزونخواه محكوم به فقر و درويشى است ودنيا گريز در آرامش و آسودگى است .

ـ سـلمان فارسى (رض ) در هنگام مرگ اظهار تاسف و دريغ كرد , سؤال شد : اى اباعبداللّه , ازبهر چه افسوس مى خورى ؟
گفت : اندوه و افسوسم براى دنيا نيست , بلكه چون پيامبر خدا(ص ) به ما سفارش كرد و فرمود : بايد قوت روزانه هر يك از شما به اندازه رهتوشه يك مسافرباشد , من با اين هـمـه اثـاثـيـه اى كـه پيرامونم هست مى ترسم از دستور آن حضرت تخطى كرده باشم و سپس با دستش به اثاث خانه اش اشاره كرد و گفت : آن بالش و شمشير و قدح .

بر گرفتن از دنيا به اندازه ضرورت .

ـ امام على (ع ) : اين پيامبران و برگزيدگان خدا از دنيا دل بركندند و سپس مردمان صالح و پارسا در پـى آنان رفتند و دنيا را چون مردارى ديدند كه جز در حال ضرورت خوردن از آن بر هيچ كس روا نـيـسـت و از آن بـه انـدازه اى خوردند كه زنده بمانند و نميرند و دنيارا به منزله لاشه اى بس گنديده دانستند كه هر كس (از آنها) بر آن مى گذشت دهان (و بينى )خود را مى گرفت آنان از دنيا به كمترين قوت بسنده مى كردند.
برادران من ! به خدا سوگند دنيا , در اين سراى و آن سراى ـ در نظر كسى كه انديشه اش راناب و فكرش را خالص گرداند ـ گنديده تر از لاشه و ناخوشايندتر از مردار است , اما آن كه كارش دباغى پـوسـت اسـت , مـانـنـد كـسـى كـه از كـنار آن لاشه و مردار مى گذرد يا نزديكش نشسته است گنديدگى آن را حس نمى كند وبويش آزارش نمى دهد.
ـ امام صادق (ع ) : دنيا در نظر من چونان مردار است , كه هر گاه ناچار شوم از آن مى خورم .

ـ امـام عـلـى (ع ) : مـؤمـن به دنيا تنها به ديده عبرت مى نگرد و از روى ناچارى از آن قوت خود را برمى گيرد و با گوش خشم و نفرت به آن گوش مى دهد.
ـ كـسـى كه از دنيا كم (و به اندازه نياز)برگيرد مايه ايمنى بسيار به دست آورده است و هر كه از آن مقدار زيادى به دست آورد مايه هلاك خود را افزون ساخته است .

ـ بخشى از اندرزنامه آن حضرت به يكى از يارانش ـ : هر كه تقواى خدا پيشه كند قوى شود و از غذا و آب سـيـر گـردد وخـردش از حـد دنيا پرستان فراتر رود حرام دنيا را پليد داند و از شبهات آن دورى گـزيـنـد , بـه خـدا سـوگـند كه به حلال خالص دنيا هم روى خوش نشان ندهد , مگر به انـدازه اى كـه نياز دارد ,مانند تكه نانى كه بدنش را نيرو دهد و جامه اى كه برهنگيش را بپوشاند , آن هم از درشت ترين و زبرترين خوراك و لباسى كه به دستش مى رسد و به آنچه هم كه چاره اى از آن ندارد اطمينان واميدى ندارد.
ـ دنيا سراى منافقان است نه سراى پرهيزگاران , پس از دنيا به اندازه اى بهره برگير كه به بدنت نيرو دهد و زنده بمانى و توشه اى براى معادت باشد.
ـ پـيـامـبـر خـدا (ص ): از زياديهاى دنيا (وآنچه مازادبرنيازشماست ) بگريزيد همچنان كه از حرام مـى گـريـزيـد , دنـيـا را كـم اهميت بدانيدهمچنان كه مردار را و از زياديهاى دنيا و كردارهاى ناپسندتان به درگاه خدا توبه بريد تا ازعذاب سخت رهايى يابيد.

دنيا از آن كسى است كه آن را رها كند.

ـ پـيـامـبـر خـدا (ص ) : خداى تبارك و تعالى به دنيا وحى فرمود : در خدمت آن كس باش كه مرا خدمت مى كند و آن را كه در خدمت توست به رنج در فكن .

ـ چـون خـداوند دنيا را بيافريد, او را به اطاعت خود فرمان داد و دنيا پروردگارش را اطاعت كرد پـس , خدا به دنيا فرمود : با هر كه تورا بجويد , سر ناسازگارى نشان بده و به هر كه با تو مخالفت ورزد روى خـوش و سـازگارى نشان بده پس , دنيا بر اين سفارشى كه خدا به آن كرد مى چرخد و همان سرشت اوست .

ـ خداوند جل جلاله به دنيا وحى فرمودكه : هر كه تو را خدمت كند به رنجش درفكن و به هر كه تو را دور فكند خدمت كن .

ـ امام على (ع ) : بهره دنيا به سوى آن كس مى شتابد كه خواستار آن نباشد.
ـ دنيا از آن كسى است كه آن را رهاكند وآخرت براى كسى است كه آن را بجويد.
ـ هر كه براى دنيا بكوشد آن را ازدست بدهد و كسى كه از دنياخواهى دست كشد , دنيا به سراغش آيد.
ـ كسى كه از دنيا دورى كند , دنيا با خوارى نزد او آيد.
ـ كـسى كه دنيا را خدمت كند , دنيا اورا به خدمت گيرد وكسى كه خداى سبحان را خدمت كند دنيا به خدمت او درآيد.
ـ اگر تو به دنيا روى كنى او به توپشت كند و اگر تو به دنيا پشت كنى او به تو روى آورد.
ـ پـيامبر خدا(ص ) : خداى تعالى دنيا را به نيت آخرت مى دهد و از اين كه دنيا را به نيت دنيا بدهد ابا دارد.
ـ امـام على (ع ) : هر كه در طلب دنيابكوشد به آن نرسد و هركه از آن دست بكشد دنيا خود نزد او آيد.
ـ حكايت دنيا حكايت سايه توست كه اگر بايستى مى ايستد و اگر دنبالش كنى دور مى شود.
ـ بـه مـوسى (ع ) وحى شد كه : هيچ كس نيست كه دنيا را بزرگ شمارد و در آن شادمانى و خرمى بيند و هيچ كس آن را خرد وناچيز نشمرد جز آن كه از آن سود برگرفت .

نكوهش ناآگاهانه دني.

ـ پـيـامـبر خدا(ص ) : اگر كسى بگويد : نفرين بر دنيا , دنيا گويد : نفرين بر نافرمانترين ما دو نفر نسبت به پروردگار.
ـ بـه دنـيـا نـاسـزا مـگـويـيـد كـه آن نـيـكو مركبى است براى مؤمن , زيرا به وسيله آن به خير و خـوبـى مى رسد و از شر و بدى مى رهد هر گاه بنده بگويد : لعنت خدا بر دنيا , دنيا گويد : لعنت خدا برنافرمانترين ما نسبت به پروردگارش .

ـ امـام عـلـى (ع ) : اى كـسـى كـه دنـيـا رانـكـوهـش مـى كـنـى , امـا فـريـفته پوچيها و اباطيل آن هـسـتى !فريفته دنيايى ونكوهشش مى كنى ؟
آياتو او را مجرم و گناهكار مى دانى يا او تو را؟
دنيا كـى شـيـفـته ات كرد يا كى فريبت داد؟
دنيابراى كسى كه از در راستى با آن درآيد سراى راستى اسـت و بـراى كـسى كه آنرا نيك بفهمدسراى عافيت و سعادت است و براى كسى كه از آن توشه بردارد سراى توانگرى و بى نيازى است .

ـ اى كـه دنـيـا را نكوهش مى كنى ! آيا توبر او دعوى جرم و گناه دارى يا او بر تو؟
يكى از حاضران گـفـت : اى اميرالمؤمنين ! من بر اودعوى جرم و گناه دارم حضرت به او فرمود : با اين حال چرا آن را نـكـوهـش مى كنى ؟
مگر نه اين كه دنيا براى كسى كه با آن از در راستى درآيد سراى راستى اسـت اگـردنـيـا را بـر تـلخيهايش نكوهش مى كنى بر شيرينهايش نيز آن را بستاى , در غير اين صورت رهايش كن و نه به مدح آن زبان بگشاى و نه نكوهشش .

ـ امـا بـعـد , چـه شـده اسـت كـه گـروهى دنيا را نكوهش مى كنند و به آن پشت مى كنند؟
دنيا بـراى كـسـى كـه بـا آن از در راسـتـى درآيـد سـراى راسـتى است اى جابر! كيست آن كه دنيا را نكوهش مى كند حال آن كه دنيا خود اعلان جدايى كرده است ؟
پس , گروهى در فرداى پشيمانى آن را نكوهش كنند(و گروهى ديگر آن را بستايند) و دنيا به همه آنان خدمت كرده است .

ـ امام هادى (ع ) : دنيا بازارى است كه گروهى در آن سود مى برند و گروهى زيان مى بينند.

بينا شدن در دني.

ـ امـام عـلـى (ع ) : هـمانا دنيا آخرين ديد رس كور است و فراتر از آن را نمى بيند , اما شخص بيناو بـابصيرت نگاهش را از دنيا فراتر مى برد و مى داند كه سراى حقيقى در وراى اين دنياست پس بينا از دنيا دل برمى كند و كور به آن روى مى كند شخص با بصيرت از آن توشه بر مى دارد و كور براى آن توشه فراهم مى آورد.
ـ هـر كـه بـه وسـيـلـه دنـيا نگاه كند (و آن را آينه عبرت سازد) دنيا بينايش گرداند و هر كه به دنيابنگرد (و جز آن نبيند) دنيا كورش سازد (و وراى آن را نبيند).

ويژگيهاى دنياى نكوهيده .

ـ امام على (ع ) : دنيا خوابى است و فريفته شدن به آن مايه پشيمانى است .

ـ دنيا بازار زيان است .

ـ دنيا ميدان به خاك افتادن خردهاست .

ـ دنيا مضحكه اى گريه انگيز است .

ـ دنيا طلاق داده زيركان است .

ـ دنيا زهر است , كسى آن را مى خورد كه نمى شناسدش .

ـ دنيا معدن بدى و جايگاه فريب است .

ـ دنيا براى هيچ نوشنده اى گوارا و به هيچ دوستى وفادار نيست .

ـ دنيا كشتزار شر و بدى است .

ـ دنيا آرزوى نگونبختان است .

ـ دنيا (آدمى را) تسليم مى كند.
ـ دنيا (آدمى را) خوار مى سازد.
ـ دنيا آرزوى پليدان است .

ـ كسى كه با دنيا پيوند زند , پيوندش بريده شود (و به آرزويش نرسد).
ـ مـسـيـح (ع ) : اى آن كه دنيا را به هدف كار خير كردن مى جويى , ترك كردن دنيا كارى نيكوتر است .

ـ روايـت شـده است كه چون عثمان بن مظعون درگذشت پيامبر(ص ) پارچه را از صورت اوكنار زد و ميان دو چشمش را بوسيد وآن گاه مدتى طولانى گريست و چون تابوت را برداشتندپيامبر فرمود : خوشا به حالت اى عثمان ! نه دنيا جامه خود را برتو پوشاند ونه تو جامه دنيا راپوشيدى .

دنيا دوستى منشا هر گناهى است .

ـ از وحيهاى خداى تعالى به موسى (ع ):بدان كه بذر هر گمراهى و فتنه اى را دنيا دوستى افشانده است .

ـ پيامبر خدا(ص ) : بزرگترين گناهان دنيا دوستى است .

ـ امام صادق (ع ) : منشا هر گناهى دنيا دوستى است .

ـ پيامبر خدا(ص ) : دنيا دوستى ريشه هر معصيت و آغاز هر گناهى است .

ـ امام على (ع ) : دنيا دوستى منشا فتنه ها و ريشه محنتهاست .

ـ شيفتگى به دنيا منشا همه آفات است .

ـ همانا دنيا مايه تباهى دين و سلب يقين است و راس فتنه ها و ريشه رنجها و محنتها همان است .

ـ همانا تو خداى سبحان را با كارى زيانبارتر از دنيا دوستى ديدار نخواهى كرد.
ـ در حـديـث مـعـراج آمـده است : اگر بنده به اندازه (همه ) اهل آسمان و زمين نماز بگزارد و به اندازه روزه اهل آسمان و زمين روزه بگيرد و چون فرشتگان از طعام كناره گيرد و جامه (فقيران ) بـرهـنـه را بـپـوشـد , اما ذره اى ازحب دنيا يا رفاه آن , يا رياست آن يا زيور و زينت آن را در دلش مشاهده كنم , هرگز در سراى و جوار من نخواهد بود و محبت خود را از دلش برخواهم كند.
ـ امـام صـادق (ع ) : نـخستين چيزهايى كه موجب نافرمانى و معصيت خدا شد شش چيز بود :دنيا دوستى , رياست طلبى , شكم پرستى , زن دوستى , پرخوابى و راحت طلبى .

ـ امام سجاد(ع ) : بعد از شناخت خداى عزوجل و شناخت پيامبر او (ص ) هيچ عملى بهتر ازبغض و نفرت از دنيا نيست و اين معاصى از آن سرچشمه گرفت : زن دوستى , دنيا دوستى ,رياست طلبى , تن آسايى , شهوت كلام و عشق به مقام و ثروت همه هفت خصلت در دنيادوستى جمع شده است از ايـن رو , پـيامبران و عالمان , بعد از شناخت اين مطلب , گفتند كه :دنيادوستى سرچشمه هر گناهى است .

آنچه كه دنيادوستى به شمار نمى آيد.

ـ پيامبر خدا(ص ) : جستن آنچه از دنياكه تو را اصلاح مى كند دنيا دوستى نيست .

ـ ابـن ابى يعفور : به امام صادق (ع )عرض كردم : ما دنيا را دوست داريم فرمود : تا با آن چه كنى ؟
عرض كردم : ازدواج كنم , حج بروم , خرج خانواده ام را بدهم , به برادرانم رسيدگى كنم و صدقه بدهم حضرت فرمود : اين ازدنيا نيست بلكه از آخرت است .

پيامدهاى دنيا دوستى .

ـ امام على (ع ) : پس , دنيا را رها كن كه دنيا دوستى (انسان را) كور و كر و لال و خوار مى سازد.
ـ دنـيـا دوستى خرد را تباه مى كند و دل را از شنيدن حكمت كر مى سازد و موجب عذاب دردناك مى شود.
ـ خداوند به داود فرمود : اى داود!از دلهاى وابسته به شهوات و خواهشهاى دنيوى پرهيز كن , زيرا كه خردهاى آنان از (ديدن )من در حجابند.
ـ امام على (ع ) : هر كه دنيا بر او چيره شوداز ديدن آنچه فراپيش اوست كور گردد.
ـ آن كـه دلـش غرق دنيادوستى باشدسه چيز از اين جهان پيوسته با او باشد : اندوهى كه او را رها نسازد , حرصى كه از او دست برندارد و آرزويى كه به آن نرسد.
ـ امام صادق (ع ) : هر كه به دنيا دل بنددبه سه چيز دل بسته است : اندوه بى پايان و آرزوى دست نيافتنى و اميد نا رسيدنى .

ـ امام على (ع ) : هر كه دوستدار ماندن است , بايد براى مصيبتها و گرفتاريها دلى شكيبا آماده كند .

ـ پـيـامبر خدا(ص ) : دنيادوستى در دل هيچ بنده اى جا نكرد مگر آن كه سه چيز پيوسته با او شد: گـرفـتـارى و مـشـغـله اى كه رنج آن را پايانى نباشد , فقرى كه به توانگرى و بى نيازى نينجامد وآرزويى كه به آخر نمى رسد.
ـ امام على (ع ) : اگر به دنيا دل بنديدعمر خود را در راه چيزى صرف كرده ايد كه نه شما براى آن مى مانيد و نه آن براى شما.
ـ هر كه هم و غمش دنيا باشد , درهنگام جدا شدن از آن بسيار حسرت و دريغ خورد.
ـ امام صادق (ع ) : هر كه بيشتر به دنيابچسبد هنگام جدايى از آن بيشتر افسوس خورد.
ـ امام على (ع ) : دنيا دوستى موجب طمعكارى مى شود.
ـ پيامبر خدا(ص ) : جدا شدن طمع از دلى كه دنيا دوست باشد حرام است .

ـ دنـيـا مـايـه گـرفـتـارى دلـها و تن هاست , خداى تبارك و تعالى از نعمتهاى حلالش كه به ما داده بازخواست مى كند , چه رسد به نعمتهايى كه از حرام به دست آيد.
ـ امام على (ع ) : دنيا دوست براى ديگران جمع مى كند.
ـ آنـان كـه از دنـيـا بهره مند و كامروايند دلهايشان گريان است هرچند (به ظاهر) شادباشند , از خويشتن بسيار خشمگين و ناراضى هستند هر چند به سبب پاره اى از آنچه در دنيانصيبشان شده است , خوشحال باشند.
ـ امام كاظم (ع ) : كسى كه دنيا را دوست داشته باشد , ترس از آخرت از دلش برود.
ـ مصباح الشريعة : امام صادق (ع )فرمود : هر كه دنيا را دوست داشته باشد دچار تكبر شود و هر كه آن را بپسندد و نيكويش شمارد حريص گردد و هركه دنيا را بطلبد گرفتار طمع گردد و هركه آن را بـسـتـايد دنيا جامه ريابر او پوشاند و هر كه دنيا را بخواهددچار عجب وخودپسندى گردد و هركه به آن تكيه كند دنيااو را بر مركب غفلت نشاند.
ـ امـام عـلى (ع ) : به سبب دنيا دوستى است كه گوشها از شنيدن حكمت كر شده و دلها از ديدن نور بصيرت كور گشته است .

ـ در خبر معراج آمده است كه خداى تبارك و تعالى فرمود : اى احمد! اگر بنده به اندازه نمازهاى اهـل آسـمـان و زمـيـن نـماز گزارد و به اندازه روزه هاى اهل آسمان و زمين روزه بگيرد وچون فـرشتگان از غذا كناره گيرد و جامه عابدان بر تن كند , اما در دل او ذره اى دنيا دوستى ياشهرت طـلـبى , يا رياست طلبى , يا علاقه به زيورهاى دنيا ببينم هرگز در خانه ام به جوار من درنيايد و مـحـبت خود را از دل او بر كنم (و دلش را سياه كنم تا مرا از ياد برد و حلاوت محبت خودرا به او نچشانم ).

نفرت از دني.

ـ امـام عـلـى (ع ) : آيـا آزاده اى نـيـسـت كـه اين خرده ريزه هاى لاى دندانها (دنيا) را براى اهلش واگذارد؟
بدانيد كه جانهاى شما را بهايى جزبهشت نيست , پس آنها را جز به اين بهامفروشيد.
ـ ايـن پـيـامـبـران و بـرگـزيـدگـان خـدا از(آلـوده شـدن بـه ) دنـيـا رستند و در آنچه از دنيا كه خداوندبه زهدشان خوانده بودزهدورزيدند وآنچه را خدا دشمن داشت دشمن داشتند و آنچه را او خرد شمرد , خرد شمردند.
ـ امـام سـجـاد(ع ) هـر گـاه آيـه ((اى كـسانى كه ايمان آورده ايد , از خدا بترسيد و با راستگويان بـاشـيد))راتلاوت مى كرد,مى گفت : خدايا! مرا در بالاترين درجه اين فراخوان قرارده وبا برخوردار كردن از اراده قوى (براى پاسخ گفتن به اين دعوت تو) ياريم رسان و دل و زبانى روزيم كن كه در نكوهش دنيا ودورى كردن از آن همگام باشند تا اين كه جز سخن راست نگويم .

ـ امام على (ع ) : سرمشق بودن پيامبرخدا(ص ) براى تو كافى است و راهنمايى است براى اين كه به نـكـوهـيـدگـى و نـنگين بودن دنيا و فراوانى رسواييها و بديهايش پى برى , چه آن كه دنيا از آن حضرت گرفته شد و براى ديگران فراهم گشت و ازشير (مادر) دنيا بازگرفته شد و از زيباييها و زخارف آن دور گشت پس , به پيامبر پاك و پاكيزه ات اقتدا كن , زيرا كه آن حضرت براى كسى كه بـخـواهـد بـه كـسـى تـاسـى جـويد سرمشق است و براى كسى كه بخواهد به كسى منتسب باشد بـهترين است ومحبوبترين بندگان نزد خداى متعال كسى است كه به پيامبراو تاسى جويد و از او پيروى كند.