ميزان الحكمه جلد ۴

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۲ -


ـ پيامبر خدا (ص ) : بلند پايه ترين مردم نزد خدا ترسانترين آنها از اوست .

از خدا چنان بترس كه گويى او را مى بينى .

ـ پـيـامبر خدا (ص ) : سه چيز نجاتبخش است ترس از خدادر نهان چنان كه گويى او را مى بينى , چه اگر تو او را نمى بينى او تو را مى بيند.
ـ امـام صـادق (ع ) : از خدا چنان بترس كه گويى او را مى بينى , چه اگر تو او را نمى بينى او تو را مى بيند اگر فكر كنى كه او تو را نمى بيندهر آينه كافر شده اى و اگر بدانى كه او تو را مى بيند و با ايـن حـال دور از چـشـم مردم و در برابرديدگان خدا گناه كنى بيگمان او را در حد پست ترين بينندگان خود قرار داده اى .

ـ پيامبر خدا (ص ) در سفارش خود به على (ع ) فرمود : تو را به داشتن خصلتهايى سفارش مى كنم آنها را از من به خاطر بسپار سوم آن كه : از خداى عز و جل چنان بترسى كه گويى او را مى بينى .

خدا ترسى به اندازه خداشناسى است .

قرآن .

((همچنين از مردم و جنبندگان و چارپايان گوناگون (آفريد) هر آينه از ميان بندگان خدا تنها دانشمندان از او مى ترسند همانا خداوند پيروزمند و آمرزنده است )).
ـ پيامبر خدا (ص ) : هركه خداشناس تر باشد خدا ترس تر است .

ـ امام على (ع ) : عالمترين مردم به خداى سبحان ترسانترين آنها از اوست .

ـ امـام باقر (ع ) : در حكمت آل داودآمده است : اى فرزند آدم ! دلت سخت گشته است وبزرگى خدا را از ياد برده اى , اگر خدا رامى شناختى و بزرگيش را مى دانستى همواره از او ترسان بودى .

ـ امام صادق (ع ) : آن كه خدا را شناخت از خدا ترسيد و آن كه از خدا ترسيد دل از دنيا بركند.
ـ امام على (ع ) : خود شناس ترين مردم خدا ترس ترين آنهاست .

مؤمن ميان دو ترس به سر مى برد.

ـ پيامبر خدا (ص ) : همانا مؤمن ميان دوترس كار مى كند : ميان زمانى كه از عمرش گذشته است و نـمـى داند خدا با او چه مى كندمى آمرزدش يا نه ! و ميان زمانى كه از عمرش باقى مانده است و نمى داند خدا درباره او چه حكم خواهد كرد پس , بايد كه بنده مؤمن از خود براى خود و از دنيايش بـراى آخرتش و درجوانى پيش از پيرى و در زندگى پيش از فرارسيدن مرگ بهره برگيرد , زيرا سوگند به آن كه جان محمد در دست اوست پس از دنيا ديگر عذرخواهى و توبه اى در كار نيست و بعد از آن سرايى جز بهشت يا دوزخ نباشد.
ـ امـام صـادق (ع ) : مـؤمـن مـيـان دو ترس به سر مى برد : گناهى كه در گذشته كرده است و نـمى داند خدا با آن چه كرده است (آن را بخشيده يانه ) و عمرى كه باقى مانده است و نمى داند در آن مـدت چـه گناهان مهلكى مرتكب خواهدشد, بنابراين , مؤمن پيوسته ترسان است و جز ترس اصلاحش نكند.
ـ امام على (ع ) : مؤمن , هرچند نيكوكارباشد, شب وروز را در بيم وهراس به سر مى برد, زيرا او ميان دو حـالـت بـه سـر مى برد: زمانى كه گذشته است و نمى داند خدا با او چه كرده است و اجلى كه نزديك گشته و نمى داند چه خطراتى (از گناهان ) گريبانگيرش خواهد شد.

مؤمن در بيم و اميد به سر مى برد.

قرآن .

((آيـا آن كـس كه در همه ساعات شب در سجده و قيام به عبادت پرداخته و ازآخرت بيمناك و به رحمت پروردگار خويش اميدوار است با آن كس كه چنين نيست يكسان است ؟
بگو: آيا آنهايى كه مى دانند با آنهايى كه نمى دانند برابرند ؟
تنها خردمندان پند مى پذيرند)).
ـ پـيـامـبـر خدا (ص ) : اگر اندازه رحمت خدا را بدانيد بر آن تكيه خواهيد كرد و جز اندكى عمل نخواهيد كرد و اگر اندازه خشم خدا رابدانيد خواهيد پنداشت كه هرگز نجات نمى يابيد.
ـ اگر مؤمن از كيفر خدا آگاه بود هيچ مؤمنى به بهشت اميد نمى بست و اگر كافر از رحمت خدا آگاه بود هيچ كافرى از بهشت نوميدنمى شد.
ـ امام صادق (ع ) : سزاوار است كه مؤمن از خداوند چنان بترسد كه گويى بر لبه دوزخ قرار دارد و به او چنان اميدوار باشد كه گويى اهل بهشت است .

ـ امام على (ع ) : بهترين كارها برابر بودن بيم و اميد است .

ـ امـام صـادق (ع ) : بـه خداوند چنان اميدوار باش كه تو را بر انجام گناهان بى پروا نكند و از خدا چنان بترس كه تو را از رحمت اونوميد نسازد.
ـ پدرم (ع ) مى فرمود: هيچ بنده مؤمنى نيست مگر آن كه در دلش دو نور است : نور ترس و نور اميد كه اگر هريك از آنها را وزن كنى بر ديگرى فزونى نيابد.
ـ از سفارشهاى لقمان به فرزندش اين بود: از خداى عز و جل چنان بترس كه اگر نيكى جن و انس را نـزدش آورى (باز گمان كنى كه )تو را عذاب كند و به او چنان اميدوار باشد كه اگر گناهان جن و انس را نزدش ببرى تو را خواهدبخشيد.
ـ لقمان (ع ) ـ در اندرز به فرزندش فرمود ـ : فرزندم ! داراى دو دل باش : با يك دل از خدا بترس , تـرسى كه در آن تفريط راه نيابد وبا دلى ديگر به خدا اميدوار باشد , اميدى كه مايه فريب و غفلت (از عذاب و خشم خدا) نشود.
ـ امـام عـلـى (ع ) : از پـروردگارت چنان بترس كه تو را از اميد بستن به او باز دارد و به او چونان كسى اميد بند كه از خوف او ايمن نيست .

ـ اگـر مـى تـوانـيـد مـيـان تـرس شـديـد از خـداو حسن ظن و اميدتان به او , جمع كنيد , زيرا خوش گمانى واميدوارى بنده به خدا به اندازه بيم وهراس او از پروردگارش مى باشد آن كس كه حسن ظن و اميدوارى او به خدا بيشتر باشدترسش از خدا بيشتر است .

نشانه هاى خداترس .

قرآن .

((امـا هركس كه از عظمت پروردگارش ترسيده و نفس را از هوى باز داشته است بهشت جايگاه اوست )).
ـ امام على (ع ) : كسى كه به چيزى اميدوار باشد در طلب آن بر مى آيد و آن كه از چيزى بترسد از آن مـى گريزد من نمى دانم ترس و بيم آن كسى كه با خواهشى نفسانى رو به رو شود اما آن را , به سـبب آنچه از آن مى ترسد(عذاب و كيفر الهى ) , رها نمى كند, چه معنا دارد و نمى دانم اميدوارى كـسى كه به سختى ومصيبتى گرفتار مى شود اما اميدش (به اجر و ثواب الهى ) او را به شكيبايى در برابر آن وانمى دارد چه مفهومى دارد.
ـ هـر تـرسـى حقيقى است جز ترس از خدا كه بيمار وآفت زده است ((2)) اگر كسى از بنده اى از بـندگان خدا بترسد آثار ترس در رفتار او آشكارمى شود اما در برابرپروردگار خود چنين نيست , پس او ترس از بندگان را نقد مى شمارد و ترس از آفريدگارخويش را نسيه و وعده .

ـ امـام صـادق (ع ) : بـنده مؤمن نباشد مگرآن گاه كه بيمناك و اميدوار باشد و بيمناك واميدوار نباشد مگر آن گاه كه بيم و اميد او را به عمل كشاند.
ـ امام على (ع ) : همانا خداى را بندگانى است كه ترس از خدا دلهايشان را شكسته است و از اين رو , زبـان در كـام كـشيده اند در حالى كه مردمانى سخنور و خردمند و صاحبدل و نجيب هستند, با اعـمـال پـاك به سوى خدا مى شتابند,اعمال زياد را در پيشگاه او زياد نمى شمارند وبه عمل اندك خشنود نمى شوند , خود را بدترين مردمان مى دانند در حالى كه مردمانى زيرك و نيكوكارند.
ـ امام صادق (ع ) : ترسان (از خدا) كسى است كه هراس زبانش را بند آورده باشد.
ـ امام كاظم (ع ) : از خدا نترسد آن كه درباره او نينديشد , و كسى كه درباره خدا تدبر نكند , دلش باشناخت ثابت و استوارى كه آن راببيند و حقيقتش را در دل خويش بيابد پيوند نخورد وهيچ كس چنين نباشد مگر آن كه گفتارش كردارش را تاييد كند و باطنش با ظاهرش سازگار باشد.
ـ امـام عـلى (ع ) : تعجب است از كسى كه از كيفرى مى ترسد و از گناه باز نمى ايستد و به پاداش اميد دارد اما توبه و عمل نمى كند.
ـ كسى كه از پروردگار خويش بترسد از ستمكارى خود دارى كند.
ـ امـام باقر (ع ): ترسى چون ترس بازدارنده (از گناه و كيفر) و اميدى چون اميد يارى كننده (بر كار نيك و رسيدن به ثواب الهى )نيست .

ـ امام صادق (ع ) : جاه خواهى و شهرت طلبى در قلب انسان ترسان هراسان (از خداوند و عذاب او) وجود ندارد.

تفسير ترس .

قرآن .

((و حـتما شما را پس از ايشان در آن سرزمين جاى خواهيم داد اين از آن كسى است كه از عظمت من و از وعده عذاب من بترسد)).
((و براى آن كس كه از عظمت پروردگارش بترسد دو بهشت است )).
ـ امـام عـلـى (ع ) ـ مردى را ديد كه آثارترس در او هويداست , فرمود ـ : تو را چه شده است ؟
عرض كرد: از خدا مى ترسم حضرت فرمود: اى بنده خدا, از گناهان خويش بترس واز اين كه بر بندگان او ستم كنى وخداوند به عدل خود با تو رفتار كند هراسان باش , تكاليف او را انجام ده و از فرمانهاى او كه تو را اصلاح مى كندسرپيچى مكن , چون اين كارها را كردى , ديگر ازخداوند ترسى به دل راه مده كه او به هيچ كس ستم نمى كند و او را بيش از آن كه سزاوار باشدعذاب نمى دهد, مگر آن كه از بـدعـاقـبتى واين كه اعمال ورفتارت تغيير يابد (وبه بدى گرايى )ترسان باشى اگر خواهى كه خداوند تو را از بد فرجامى در امان دارد بدان كه هركارخوبى مى كنى از فضل و توفيق خداست وهر بدى كه مى كنى خداوند به تو مهلت و فرصت مى دهد, ازبردبارى و گذشت خدا نسبت به خود بر حذر باش .

ـ از ستم پروردگارتان نترسيد (زيرااو به كسى ستم نمى كند) بلكه از ستم خود برخويش بترسيد.
ـ جز از گناه خود مترس و جز به پروردگار خويش اميد مبند.
ـ هيچ يك از شما نبايد جز به پروردگار خويش اميد بندد و جز از گناه خويش بترسد.
ـ در كمال جوانمردى آدمى همين بس كه آنچه را زيبنده او نيست فرو گذارد و در كمال پاكى و درستى او همين بس كه از گناهان خويش بسيار هراسان باشد.
ـ هر گاه از خدا بترسى به سوى اوگريزى و هرگاه از مخلوق بترسى از وى بگريزى .

پيامدهاى ترس .

قرآن .

((در ايـنها براى كسانى كه از عذاب آخرت بيمناكندعبرتى است , درآن روز كه مردم گرد آورده شوند و آن روز كه مردم را در آن حاضر آورند)).
((و شما را پس از ايشان در آن سرزمين جاى خواهيم داد اين از آن كسى است كه از عظمت من و از وعده عذاب من بترسد)).
((و براى آن كه از عظمت پروردگار خويش بترسد, دو بهشت است )).
((و اما آن كه از عظمت پروردگار خويش ترسيد و نفس را از هوى باز داشت , همانا بهشت جايگاه اوست )).
ـ امام على (ع ) : ترس , بازداشتگاه نفس از گناهان و جلوگيرنده آن از نافرمانيهاست .

ـ ترس , بازدارنده خوبى است ازگناهان .

ـ از خـداوند چونان كسى بترس كه دل خويش را با انديشه (درباره خدا) مشغول داشته است , زيرا ترس جايگاه امن و بازداشتگاه نفس از گناهان است .

ـ آن كه ترسش (از خدا) زياد باشد كمتر آسيب بيند.
ـ امـام صـادق (ع ) درباره آيه ((براى آن كه از عظمت پروردگار خويش بترسد دو بهشت است )) فرمود : كسى كه بداند خداوند او رامى بيند و گفته هايش را مى شنود و هر كار خوب و بدى بكند خـدا از آن آگـاه اسـت و بـديـن سـبب از زشتكارى باز ايستد , او همان كسى است كه از عظمت پروردگار خويش ترسيده و نفس را ازهوى و هوس باز داشته است .

ـ پيامبر خدا (ص ) : اگر از خدا چنان كه بايد بترسيد هر آينه دانشى به دست خواهيد آورد بدور از هر گونه جهل و نادانى و اگر خداى راچنان كه شايد بشناسيد هر آينه با دعاى شما كوهها از جاى كنده شود.
ـ امام على (ع ) : آن كه بترسد شبانه راه پيمايد.
ـ پـيـامبر خدا (ص ) : آن كه (از خطرات راه و راهزنان ) بترسد شبانه حركت كند و كسى كه شبرو باشد , به منزل رسد بدانيد كه كالاى خدا گرانبهاست , بدانيد كه كالاى خدا بهشت است .

هركه از خدا بترسد همه چيز از او بترسد.
ـ امـام صـادق (ع ) : هـركـه از خـدا بترسدخداوند همه چيز را از او بترساند و هركه از خدا نترسد خداوند او را از همه چيز ترسان كند.
ـ پـيـامـبـر خـدا (ص ) : هـركـه ازخـداى عـزوجـل بـترسد همه اشيا از او بترسند و هركه از خدا نترسدخداوند او را از هر چيز بترساند.
ـ امـام عـلـى (ع ): هـركـه از خدا ترسد خداوند او را از هر چيز در امان دارد و هركه از مردم ترسد خداى سبحان او را از هر چيزهراسان كند.
ـ امـام صـادق (ع ) ـ به معلى بن خنيس فرمود ـ : اى معلى ! از خداوند عزت و قدرت بخواه تا تو را قـدرتـمند و توانا كند عرض كرد :چگونه , يابن رسول اللّه ؟
فرمود : اى معلى ! از خدا بترس , همه چيز از تو مى ترسد.
ـ پـيـامـبـر خـدا (ص ) : هـر كه از خدا بترسدخداوند همه چيز را از او هراسان كند و هركه از خدا نترسد, خداوند او را از همه چيز هراسان سازد.
ـ امام حسن (ع ) : هر كه خدا را بندگى كند خداوند همه اشيا را بنده او گرداند.
ـ امام هادى (ع ) : هر كه از خدا پروا كند, همگان از او پروا كنند.
نقش خدا ترسى در ايمنى از كيفرهاى الهى .

قرآن .

((آگاه باشيد كه دوستان خدا را بيمى نيست و غمگين نمى شوند , همان كسانى كه ايمان آوردند و پروا پيشه مى كردند.
((هـر آينه آنان كه گفتند پروردگار ما خداست و سپس پايدارى ورزيدند , بيمى بر آنان نيست و اندوهگين نمى شوند)).
((هـر آيـنـه از مـيان آنان كه ايمان آورده اند و يهود و صابئان و نصارا هر كه به خدا و روز واپسين ايمان داشته باشد و كارشايسته كند بيمى بر او نيست و محزون نمى شود)).
((آرى , هـركـس كـه از روى اخـلاص رو بـه خدا كند و نيكوكار بود , پاداشش را از پروردگارش خواهد گرفت و دستخوش بيم و اندوه نمى شود)).
ـ پـيـامـبر خدا (ص ) : هر كه با عملى زشت يا خواهشى نفسانى رو به رو شود و از ترس خداى عز و جل از آن دورى كند خداوند آتش رابر او حرام گرداند و از آن ترس و وحشت بزرگ (روز قيامت ) درامـانـش دارد و آنـچـه را دركـتاب خود در آيه ((و براى آن كه از مقام پروردگارش بترسد دو بهشت است )) به او وعده داده است , برايش عملى سازد.
ـ امـام صادق (ع ) : بيچاره آدميزاد ! اگر همچنان كه از نادارى مى ترسد از دوزخ مى ترسيد, ازهر دوى آنـهـا درامـان مـى مـانـد و اگـر هـمـچـنـان كه در آشكار از مردم مى ترسد در نهان نيز از خدامى ترسيد در هر دو سراى سعادتمند مى شد.
ـ بـه امـام حـسـيـن (ع ) گـفـتـه شد : چقدر از پروردگارت ترسانى ! فرمود : در روز رستاخيز ايمن نيست مگر آن كس كه در دنيا از خداوند ترسان باشد.
ـ پيامبر خدا (ص ) : خداى تبارك وتعالى فرمود: به عزت و جلالم سوگند كه براى بنده ام دوترس و دو امـنـيت فراهم نمى آورم , اگر در دنيا خود را از من ايمن بداند در روز رستاخيز او راهراسان كنم و اگر در دنيا از من بترسد در روز قيامت او را ايمن گردانم .

ـ امام على (ع ): ترس , (مايه )امنيت است .

ـ آن كه ترسيد در امان ماند.
ـ ميوه ترس , امنيت است .

ـ بترس تا ايمن بمانى , خود را در امان مدان كه گرفتار ترس مى شوى .

ـ از پـروردگارت بترس و به رحمت او اميدوار باش , تا تو را از آنچه مى ترسى ايمن دارد و به آنچه اميد دارى برساند.
ـ خردمند را نسزد كه چون راه رسيدن به امنيت را بيابد باز هم ترس پيشه كند.
ـ امـام كـاظـم (ع ) : خـداونـد تـرسـندگان را نه به اندازه خوف و ترس آنان , كه به اندازه كرم و بخشندگى خود (از عذاب ) ايمن مى گرداند.

انواع ترس .

ـ تـرس پـنـج گـونه است : خوف , خشيت , وجل , رهبت , وهيبت خوف از آن گنهكاران است , خشيت ويژه دانشمندان , وجل از آن فروتنان و خاشعان و رهبت از آن عابدان و هيبت از آن عارفان و امـا خوف به خاطرگناهان , خداى تعالى فرموده است : ((و براى كسى كه از مقام پروردگارش بـتـرسـد دو بهشت است )) و خشيت به خاطر مشاهده تقصير, خداوند عزوجل فرموده است : ((از مـيان بندگان خداتنها دانشمندان از او مى ترسند)) و وجل به سبب ترك خدمت , خداى عزوجل فـرمـوده اسـت :((آنان كه چون ياد خدا شود دلهايشان ترسان گردد)) و رهبت به خاطر مشاهده تـقـصـيـر , خداوندعزوجل فرموده است : ((از روى اميد و بيم ما را مى خوانند)) و هيبت به سبب مـشـاهـده حـق درهنگام كشف اسرار عارفان , خداوند عزوجل فرموده است : ((خداوند شما را از خويش بر حذرمى دارد)) كه اشاره به همين معنا دارد.

بر حذر داشتن از ترسيدن از غيرخد.

قرآن .

((آن شـيـطان است كه در دل دوستان خود بيم مى افكند اگر ايمان آورده ايد از آنها مترسيد , از من بترسيد)).
((كسانى كه پيامهاى خدا را مى رسانند و از او مى ترسند و از هيچ كس جز او نمى ترسند , خدا براى حسابرسى اعمالشان كافى است )).
ـ امـام عـلى (ع ) در نكوهش مدعى ترس ازخدافرمود: ترس از بندگان را نقد مى شمارد و ترس از آفريدگارش را نسيه و وعده .

ـ پيامبر خدا (ص ) : خداوند بر فرزند آدم مسلط نكرد مگر كسى را كه فرزند آدم از او مى ترسد اگر فـرزنـد آدم از كسى جز خدا نمى ترسيدخداوند جز خود كسى را بر او مسلط نمى كرد و فرزند آدم واگذار نشد مگر به كسى كه به او اميدبسته باشد اگر فرزند آدم جز به خدا اميد نمى بست به غير خدا واگذار نمى شد.
ـ امام صادق (ع ) : همانا مؤمن دوست خداست , ياريش مى رساند وبراى او كار مى كند ودرباره او جز حق نمى گويد واز غيراو نمى ترسد.
ـ امـام عـلـى (ع ) : مـوسـى (ع ) هـرگـز بـرخـود نترسيد , بلكه از چيره گشتن نادانان و پيروز شدن گمراهان بترسيد.
ـ بـدترين انسان كسى است كه در كار پروردگارش از مردم بترسد و نسبت به مردم ازپروردگار خويش نترسد.

آن جا كه نبايد ترسيد.

قرآن .

((در راه خدا جهاد مى كنند و از سرزنش هيچ سرزنشگرى نمى هراسند)).
((آن شيطان است كه در دل دوستان خود بيم مى افكند اگر ايمان آورده ايد از آنها مترسيد از من بترسيد)).
ـ امـام على (ع ) : در راه خدا از سرزنش هيچ نكوهشگرى مترسيد كه او شما را در برابر هر كس كه بخواهد به شما گزندى برساند وستمى روا دارد محافظت مى كند.
ـ پيامبر خدا (ص ) : خوشا آن كه ترس از خدا او را از ترس از مردم باز داشته باشد.
ـ در راه خدا از سرزنش هيچ سرزنش كننده اى پروا به دل راه مده .

ـ ابوذر : پيامبر خدا (ص ) به من سفارش فرمود كه در راه خدا از سرزنش هيچ سرزنشگرى نهراسم .

از مكر خدا نبايد ايمن بود.

قرآن .

((آيا پنداشتند كه از مكر (وكيفر) خدا در امانند ؟
از مكرخدا جز زيانكاران ايمن ننشينند)).
((و غافل بودند كه اگر آنها حيله اى انديشيده اند, ما نيز حيله اى انديشيده ايم )).
ـ امام حسين (ع ) : از آنان مباش كه براى بندگان نگران كيفر گناهانشان هستند, اما خويشتن را از كيفر گناهان خويش ايمن مى شمارند, زيرا خداى تبارك وتعالى بهشت خود را براحتى به دست نمى دهد وجز با طاعت خداوند و خواست او به آنچه نزد اوست نتوان رسيد.
ـ امام على (ع ) : هركه از مكر خدا ايمن نشيند, ايمن نماند.

برحذر داشتن از بى پروايى .

ـ امـام صـادق (ع ) : مـردمـى گـنـاهـان بسيار كردند و بر اثر آن هراسان شدند و از عذاب سخت خـدابـيـمناك گشتند عده اى آمدند و گفتند : گناهان شما به گردن ما پس خداى عزوجل بر آنان عذاب فرستاد و آن گاه فرمود : آنان از من ترسيدند , اما شما گستاخى كرديد.
ـ امـام عـلى (ع ) : كسى كه بر گناهان خويش اصرار ورزد, در برابر خشم پروردگارش گستاخ و بى پروا شده است .

ـ وه كه چه بردبار است آن خداى نيرومند ! وتو موجود ناتوان چه گستاخى در نافرمانى او!.
ـ همانا خداى سبحان آدم وقيح گستاخ ‌بر گناهان را دشمن دارد.

رفتار مناسب در هنگام ترس از چيزى .

ـ امـام عـلـى (ع ) : هـر گـاه از كارى ترسيدى خود را به كام آن بينداز , زيرا ترس شديد از آن كار دشوارتر و زيانبارتر از اقدام به آن كار است .

ـ هـرگاه از سختى و دشوارى كارى ترسيدى در برابر آن سرسختى نشان بده رامت مى شود ودر برابر حوادث روزگار چاره انديشى كن برتو آسان مى شوند.

ترس (متفرقه ).

ـ امـام صـادق (ع ) : هرگاه وارد جايى شدى كه مى ترسى اين آيه را بخوان : ((رب ادخلنى مدخل صـدق واخـرجـنى مخرج صدق واجعل لى من لدنك سلطانا نصيرا)) (پروردگارا مرا به ورودگاه راسـتـين وارد و از خروجگاه راستين خارج كن و از جانب خويش , قدرتى ياريگر برايم قرار بده ) و هرگاه كسى را كه از او مى ترسى ديدى آية الكرسى را بخوان .

ـ امام على (ع ) : هركه كسى را نترساند هرگز نترسد.
ـ امام رضا (ع ) : كسى كه در (گناه ) اندك از خدا نترسد در (گناه ) بسيار هم از او نمى ترسد.
خيانت .

خيانت .

قرآن .

((اى كـسـانـى كـه ايـمـان آورده ايد مى دانيد كه نبايد به خداو پيامبرش خيانت كنيد و در امانت خيانت ورزيد)).
ـ پـيـامـبر خدا (ص ) : چهار چيز است كه يكى از آنها به خانه اى درنيايد مگر اين كه آن خانه ويران شود و از بركت آباد نشود : خيانت ,دزدى , شرابخوارى و زنا.
ـ امام صادق (ع ) : مؤمن بر هر خويى سرشته مى شود مگر خيانت و دروغ .

ـ انـسـان بـر خـصـلـتـهايى ساخته شده است اما بر هر خصلتى ساخته شود بر خيانت و دروغ بنا نمى گردد.
ـ پيامبر خدا (ص ) : از ما نيست كسى كه در امانت خيانت كند.
ـ از ما نيست كسى كه نسبت به زن و مال مسلمانى خيانت ورزد.
ـ حيله گرى و فريب و خيانت دردوزخند.
ـ امام على (ع ) : خيانت برادردروغ است .

ـ خيانت عهد شكنى است .

ـ خيانت همريشه دروغ و بهتان است .

ـ خيانت در راس نفاق است .

ـ از خيانت كردن بپرهيز كه آن بدترين گناه است و خائن به سبب خيانتكارى خود به آتش عذاب شود.
ـ از خيانت كردن دورى كنيد كه خيانت كردن دور شدن از اسلام است .

ـ سرآمد نفاق , خيانت است .

ـ در راس كفر , خيانت است .

ـ ابوثمامه : خدمت امام باقر(ع ) رسيدم و عرض كردم : فدايت شوم , من مى خواهم مجاور مكه شوم و به مرجئه بدهكارم , چه مى فرمايى ؟
فرمود : بدهى خود را بپرداز و مواظب باش كه خداى تعالى را بدون آن كه دينى به گردنت باشد ديدار كنى , زيرا مؤمن خيانت نمى كند.
ـ امام على (ع ) : كسى كه به امانت اهميت ندهد گرفتار خيانت شود.
ـ خيانت كردن نشانگر كمبود پارسايى و نبود ديندارى است .

ـ بدترين مردم كسى است كه به امانتدارى اعتقاد نداشته باشد و از خيانت پرهيز نكند.
ـ امام صادق (ع ) از وكيل خود حساب مى كشيد و او پيوسته مى گفت : به خدا من خيانت نكرده ام , بـه خـدا مـن خـيانت نكرده ام حضرت فرمود : اى فلانى ! خيانت كرده باشى يا مال مرا هدر داده بـاشـى بـراى من يكسان است , زيرا گناه خيانت به گردن توست سپس فرمود : پيامبر خدا (ص ) فـرمـود : اگر ازروزى خود بگريزيد روزى در پى شما مى آيد تا به شما برسد , همچنان كه اگر از اجـل خـودبـگـريـزيد به دنبالتان مى آيد تا به شما برسد وكسى كه خيانتى كند به همان مقدار از روزيش كم مى شود و گناه آن برايش نوشته مى گردد.

نهى از خيانت كردن حتى به خيانتكار.

ـ پيامبر خدا (ص ) : به كسى كه به توخيانت كرده است خيانت نكن كه تو نيز چون او خواهى بود.
ـ امـام عـلـى (ع ) : بـه آن كـه تـو را امين شمرده است خيانت مكن هرچند او به تو خيانت ورزد و دشمنت را بدنام مكن هرچند او تو رابدنام كرده باشد.
ـ سـلـيـمـان بـن خـالـد به امام صادق (ع )عرض كرد : من به مردى مالى سپردم و او انكار كرد و سوگند خورد كه چيزى به او نداده ام سپس مالى از او به دست من افتاد آيا مى توانم آن را به جاى مالى كه از من گرفت و انكارش كرد و سوگند خورد بردارم ؟
حضرت فرمود : اگر او خيانت كرد تو خيانت مكن و كارى را كه ازاو خرده مى گيرى خودت مرتكب نشو.
ـ معاوية بن عمار به امام صادق (ع )عرض كرد : من به كسى پولى مى سپارم و او انكار مى كند كه به وى چيزى سپرده ام , بعد از مدتى او مالى به من مى سپارد آيا مى توانم آن را به جاى پولى كه نزد او دارم (و به من نمى دهد)بردارم ؟
فرمود : نه , اين خيانت است .

تفسير خيانت و خائن .

ـ امام باقر (ع ) درباره آيه ((به خدا وپيامبر خيانت نكنيد و در امانتهايتان خيانت مورزيد)) فرمود : خيانت به خدا و پيامبر همان نافرمانى ايشان است واما خيانت در امانت , هر انسانى امانتدار فرايضى است كه خداوند بر اوواجب كرده است .

ـ پيامبر خدا (ص ) : فاش كردن رازبرادرت خيانت است , پس از اين كار دورى كن .

ـ امام جواد (ع ) : در خيانتكارى مردهمين بس كه امانتدار خيانتكاران باشد.
ـ امـام صادق (ع ) ـ به هارون نابينا فرمود : اى هارون ! خداى تبارك و تعالى به خويشتن سوگند ياد كرده كه خائنى را همجوار خودنكند هارون مى گويد : عرض كردم : خائن كيست ؟
فرمود : آن كه درهمى يا چيزى از مال دنيارا از مؤمنى دريغ دارد و پنهان كند.
ـ هريك از ياران ما كه برادرش در مشكلى از او كمك بخواهد و وى با تمام توان خود در كمك به او نكوشد , هر آينه به خدا و پيامبر او و مؤمنان خيانت كرده است .

ـ امـام عـلـى (ع ) : خـيـانـتـكـار كـسى است كه خود را به غير خود مشغول دارد و امروزش بدتر ازديروزش باشد.
ـ پـيـامـبـر خـدا (ص ) : نشانه خيانتكار چهار چيز است : نافرمانى خداى رحمان , آزار رساندن به همسايگان , نفرت از همگنان و نزديك شدن به طغيان و سركشى .

اوج خيانت .

ـ امام على (ع ) : اوج خيانت , خيانت كردن به دوست صميمى و شكستن عهد و پيمانهاست .

ـ پـيـامـبر خدا (ص ) : در علم و دانش با يكديگر صادق و يكرنگ باشيد , زيرا خيانت در علم بدتر از خيانت در مال است .

ـ امام على (ع ) : يكى از زشت ترين خيانتها , خيانت در سپرده هاست .

ـ بزرگترين خيانت , خيانت ملت است و زشت ترين دغل , دغلكارى پيشوايان است .

خيانت (متفرقه ).

ـ امام صادق (ع ) : بدترين مردمان بازرگانان خيانتكارند.
ـ امام على (ع ) : عهدشكنى زشت ترين خيانت است .

ـ هرگاه گناهان (خيانتها) آشكار شود بركتها از ميان برود.
ـ گاه باشد كه خيرخواه مورد اعتماد خيانت كند و آن كه خائن شمرده مى شود خيرخواهى كند.
ـ هركه روزگار را امين دانست روزگاربه او خيانت كرد.
خوبى .

خوبى .

قرآن .

((روزى كه هركس كارهاى خوب و كارهاى بد خود را دربرابر خويش حاضر بيند , آرزو كند كه اى كـاش مـيـان او و كـردار بـدش فـاصله اى بزرگ بود خداوند شما را از خودش مى ترساند و خدا بر بندگانش مهربان است )).
ـ پـيـامـبـر خـدا (ص ) : همه عمر خويش را جوياى خوبى باشيد و تا مى توانيد از آتش بگريزيد ,كه جوينده بهشت و گريزنده از آتش در خواب غفلت به سر نمى برند.
ـ هر كه خوبى بكارد زودا كه خوبى بدرود.
ـ امام على (ع ) : كار خوب , اندوخته اى ماندنى و ميوه اى پاكيزه و خوشگوار است .

ـ در انجام كارهاى نيك شتاب ورزيدو مباد كه ديگران به آنها سزاوارتر از شما شوند.
ـ كشتگر درخت خوبى , شيرين ترين ميوه را از آن مى چيند.
ـ هر كس كار خوب كند , نتيجه اش پيش از همه به خود او رسد.
ـ هركه جامه خوبى به تن كند از بدى برهنه گردد.

آسانى و دشوارى كار خوب .

ـ امام على (ع ) : كار خوب آسانتر از كاربد است .

ـ شـمـا در بـرابـر ديدگان كسى هستيد كه گناه را بر شما حرام كرده و راههاى فرمانبردارى را برايتان آسان و هموار كرده است .

ـ امـام باقر (ع ) : همانا كار خوب بر دنياپرستان همانقدر سنگين است كه در روز قيامت درترازوى اعمالشان سنگينى مى كند.

مجمع خوبيه.

ـ امـام عـلـى (ع ) : هـمه خوبيها در سه خصلت گرد آمده است : نگاه كردن , خاموشى و گفتار هر نـگاهى كه مايه عبرت نباشد سهو است و هر سكوتى كه با انديشيدن همراه نباشد غفلت است و هر سخنى كه ياد خدا در آن نباشدهياهوست پس , خوشا آن كه نگاهش عبرت باشد و سكوتش انديشه و گفتارش ذكر خدا و برگناه خويش بگريد و مردم از گزند او در امان باشند.
ـ امام سجاد (ع ) : همه خوبيها را در بر كندن چشم طمع از مال و منال مردم , فراهم ديدم .

ـ امام باقر (ع ) : خداوند به آدم (ع ) وحى فرمود : اى آدم ! من همه خوبيها را در چهار جمله براى تو گـرد مـى آورم : يـكـى از آنها از من است , يكى از آن تو , يكى به من و تو مربوط مى شودو يكى به رابـطـه تـو و مردم اما آن كه مخصوص من باشد اين است كه مرا بپرستى و هيچ چيز راشريك من نـگـردانى و آن كه از آن تو باشد اين است كه من كارتو را پاداشى دهم كه سخت به آن نيازمندى و آن كـه مـيـان من و تو باشد اين است كه تو دعا كنى و من اجابت كنم و آن كه به رابطه ميان تو و مردم مربوط مى شود اين است كه براى آنان همان پسندى كه بر خود مى پسندى .

ـ امام سجاد (ع ) : همه خير و خوبى خويشتن دارى است .

ـ امـام صادق (ع ) : همه خوبى و تمام بدى فراروى توست و خير و شر كلى را جز در آخرت نبينى , زيرا خداى عز و جل همه خوبى را در بهشت و تمام بدى را در دوزخ قرار داده است .

ـ چه مى شود اگر هريك از شما با اندك كارى , به همه خوبيها دست يابد ؟
راوى مى گويد : عرض كردم : فدايت شوم , با چه كارى ؟
فرمود : با شاد كردن شيعيان ما , كه ما را شادمى كند.
ـ امام على (ع ) : سه چيز مجمع خوبيهاست : نعمت بخشى , رعايت عهد و پيمانها و صله رحم .

ـ عـمـل كـردن بـه آنـچـه مـانـدنـى است و حقير شمردن آنچه از بين رفتنى است , مجمع همه خوبيهاست .

ـ دوسـتى كردن براى خدا و دشمنى ورزيدن براى خدا و دوست داشتن براى خدا و نفرت داشتن براى خدا , مجمع همه خوبيهاست .

ـ امام صادق (ع ) : تمام بدى در خانه اى نهاده شده و دنيا دوستى را كليد آن كرده اند و همه خوبى در خانه اى قرار داده شده و كليد آن دل بر كندن از دنيا قرار داده شده است .

ـ پيامبر خدا (ص ) : هر كه از نرمخويى و مدارا محروم باشد از همه خوبيها محروم است .

ـ همانا با عقل به همه خوبيها مى توان رسيد و آن كس كه عقل ندارد دين ندارد.
ـ دانايى سرآمد همه خوبيهاست و نادانى سرآمد همه بديها.
ـ امام على (ع ) : خوبى تمام در كسى است كه ارزش و اندازه خويش را بشناسد.
ـ همه خوبيها در وجود كسى است كه قدر و اندازه خويش را بشناسد.
ـ پيامبر خدا (ص ) : ترس از خدا مجمع خوبيهاست .

عوامل رسيدن به خير دنيا و آخرت .

ـ امام صادق (ع ) : اگر خواهى كه به آرزويت برسى و به خير دنيا و آخرت دست يابى چشم طمع از مـال مردم برگير و خود را ازمردگان بشمار و خود را از هيچ كس برتر و بالاتر مپندار و همچنان كه از دارايى خود نگهدارى مى كنى , زبانت را نيز نگهدار.
ـ مردى از اهالى كوفه نامه اى به امام سجاد(ع ) نوشته از ايشان درباره خير دنيا و آخرت جويا شد , حضرت به او چنين پاسخ نوشت :.
بـه نـام خـداوند بخشنده مهربان اما بعد, كسى كه در راه خشنود كردن خدا از خشم مردم پروايى نـداشـتـه باشد , خداوند او را از امور مردم بى نياز گرداند و خود كفايتش كند و هر كه براى جلب خشنودى مردم خدا را به خشم آورد , خداوند او را به مردم واگذارد , والسلام .

ـ امام على (ع ) : خوبى دنيا و آخرت در رازدارى و دوستى با نيكوكاران گرد آمده است .

ـ پـيـامبر خدا (ص ) : آيا به شما نگويم كه خير دنيا و آخرت در چيست و هرگاه افسرده و غمگين شـديـد خـدا را بـخـوانيد و او غمتان رابزدايد ؟
عرض كردند : چرا , اى پيامبر خدا فرمود بگوييد : مـعـبـودى جـز خـدا نـيـسـت اوپـروردگـار ماست وچيزى را شريك او نمى دانيم و سپس آنچه مى خواهيد از خدا بطلبيد.
ـ امـام عـلى (ع ) : سه چيز است كه هر كس داشته باشد خوبى دنيا و آخرت روزيش شده است آن سـه چـيـز عبارتند از : راضى بودن به قضاى الهى , صبر كردن بر بلا و گرفتارى و شكر كردن در هنگام آسايش و رفاه .

ـ خداى سبحان چيزى از خير دنيا وآخرت را به بنده اى نداد مگر به سبب خوشخويى و نيت پاك او .

ـ پـيامبر خدا (ص ) : هر كه را خداوند چهار خصلت دهد خير دنيا و آخرت را به او داده است عرض شـد : اى پيامبر خدا ! آن چهارخصلت كدام است ؟
فرمود : دل سپاسگزار , زبان گويا به ذكر خدا , مسكن متوسط و همسرشايسته .

ـ چهار چيز است كه به هركس داده شود خير دنيا و آخرت به او داده شده است بدن شكيبا , زبان گويا به ذكر خدا , دل سپاسگزار وهمسر شايسته .

ـ امـام عـلى (ع ) : چهار چيز است كه به هر كس داده شود خير دنيا و آخرت به او داده شده است : راستگويى , امانتدارى , عفت شكم وخوشخويى .

ـ مردى از امام صادق (ع ) خواهش كرد به او چيزى بياموزد كه مايه رسيدن به خير دنيا و آخرت و مختصر باشد حضرت فرمود : دروغ نگو.
ـ امام صادق (ع ) : سه چيز هميشه كمياب است : برادر خدايى , همسر شايسته و همراه در ديندارى و فـرزنـد سـر بـه راه , هر كه يكى از اين سه را داشته باشد به خير دنيا و آخرت و بهره فراوان دنيا دست يافته است .

ـ پـيامبر خدا (ص ) : به هر كس در دنياچهار خصلت داده شود خير دنيا و آخرت به او داده شده و بهره خويش از آن دو برگرفته است :ورع و پارسايى كه او را از حرامهاى خدا باز دارد, خوشخويى كه با آن در ميان مردم سركند ,بردبارى كه با آن جهالت نادان را از خود دور سازد و همسر شايسته كه در كار دنيا و آخرت اورا يارى رساند.
ـ امـام باقر (ع ) : در كتاب على (ع ) خوانديم كه پيامبر خدا(ص ) بر منبر فرمود : سوگند به خداى يگانه كه هرگز خير دنيا و آخرت به مؤمنى داده نشد مگر به سبب حسن ظن واميدوارى او به خدا و خوشخويى او و خويشتندارى ازغيبت مؤمنان .

ـ امـام عـلـى (ع ) : مـردى خـدمت پيامبر (ص )آمد و عرض كرد : مرا كارى بياموز كه به سبب آن خداوند و نيز بندگانش مرا دوست بدارندوخدا ثروتم را زياد كند و تندرستم بدارد و عمرم را دراز گرداند و با تو محشورم فرمايد پيامبرفرمود : اين شش چيز كه بر شمردى نياز به شش چيز دارد : اگـر خواهى خداوند تو را دوست بدارد از او بترس و تقواى او پيش گير , اگر خواهى كه مردمان دوستت بدارند به آنان نيكى كن و چشم طمع از دست آنان بر گير , اگر خواهى خداوند دارايى تو را زيـاد گـرداند مالت را پاك كن , اگر خواهى كه خداوند تو را تندرست بدارد زياد صدقه بده , و اگـر خـواهـى كـه خـداونـد عمرت رادراز گرداند صله ارحام كن , و اگر خواهى كه تو را با من محشور فرمايد در پيشگاه خداى واحدقهار سجده هاى طولانى كن .

تفسير خوبى .

ـ امام على (ع ) : خير و خوبى اين نيست كه مال و فرزند زياد داشته باشى , بلكه خير اين است كه تو را دانـش بـسـيار و بردبارى زياد باشد وبا عبادت پروردگارت بر مردمان سرفرازى كنى وهرگاه خوبى كنى خداوند را سپاس گويى وچون بدى كنى از پروردگارت آمرزش بخواهى .

ـ امـام حسن (ع ) : خيرى كه در آن هيچ شر و بدى نيست : شكر بر نعمتهاست و شكيبايى در برابر ناملايمات .

ـ امـام عـلـى (ع ) : خـيرى كه در پى آن دوزخ باشد خير نيست و شرى كه بهشت در پى آورد شر نيست .

هرگاه خداوندخوبى بنده اى رابخواهد.

ـ امـام صادق (ع ) : هر گاه خداوند خوبى بنده اى را بخواهد او را به دنيا بى اعتنا گرداند, در دين فـقـيـه و آگاهش كند و به عيبهايش بيناسازد, اين سه خصلت به هركس داده شود خوبى دنيا و آخرت به او داده شده است .