ميزان الحكمه جلد ۴

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۱ -


اخلاق .

اخلاق .

ـ پيامبر خدا (ص ) : اخلاق ظرف دين است .

ـ چون خداى تعالى ايمان را آفريد , ايمان گفت : خدايا ! مرا نيرومند گردان پس خداوند آن را به خـوشخويى و بخشندگى توانمند ساخت و چون خداوند كفر را آفريد , كفر گفت : بارخدايا ! مرا توان بخش , پس خداوند او را به بخل و بدخويى نيرومند ساخت .

ـ امام على (ع ) : بسا عزيز و ارجمندى كه اخلاقش او را خوار و ذليل گردانيد و بسا خوار و ذليلى كه اخلاقش او را عزيز و ارجمند كرد.

خوشخويى .

ـ پيامبر خدا (ص ) : اسلام خوشخويى است .

ـ امام حسن (ع ) : همانا نيك ترين نيكويى خوى نيكوست .

ـ پيامبر خدا (ص ) : خوى نيكو نصف دين است .

ـ نيكخويى خير دنيا و آخرت را از آن خود كرده است .

ـ امام على (ع ) : هيچ همنشينى چون خوشخويى نيست .

ـ خوى پسنديده ميوه خرد است و خوى نكوهيده ميوه نادانى .

ـ سرلوحه كتاب مؤمن خوشخويى است .

ـ پيامبر خدا (ص ) : خداوند خلقت و خوى آدمى را نيكو نگردانيد كه او را طعمه آتش سازد.
ـ اگر بنده بداند كه خوشخويى چه ثمراتى دارد هر آينه داند كه به داشتن خوى نيكو نيازمند است .

ـ امام على (ع ) : ملك قناعت بس است و نعمت خوشخوى بس .

ـ جـريـر بـن عبداللّه : پيامبر خدا (ص ) به من فرمود : خداوند تو را نيكو و زيبا آفريده است , پس , اخلاقت را نيز نيكو گردان .

ـ امام على (ع ) : نرمخويى يكى از دو نعمت است .

ـ نيكخويى از بهترين نصيبها و نيكوترين خصلتهاست .

ـ خوشخويى يكى از دو دهش است .

ـ نيكخويى در راس همه نيكيهاست .

ـ امام صادق (ع ) : زندگى اى گواراتر ازاخلاق خوش نيست .

ـ امام على (ع ) : خرسندترين مردمان كسى است كه اخلاقش خرسند كننده باشد.
ـ بهترين رفعت , نرمخويى است .

ـ آن كه اخلاقش نيكو باشد مصاحبتش نيكوست .

ـ پـيـامـبـر خدا (ص ) : سه چيز است كه هركس نداشته باشد نه از من است و نه از خداى عزوجل عرض شد : اى رسول خدا ! آنها كدامند؟
فرمود : بردبارى كه به وسيله آن رفتار جهالت آميز نادان را دفـع كند , اخلاق خوش كه با آن درميان مردم زندگى كند و پاكدامنى كه او را از معاصى خدا باز دارد.
ـ مـقـداد و زيـد را مـن هـمـسـر دادم تـا مـعـلـومـتـان شـود كـه ارجـمـنـدترين شما نزد خدا خوشخوترين شماست .

پيامدهاى خوشخويى .

ـ پـيـامـبـر خدا (ص ) : آن كه اخلاق خويش را نيكو گرداند , خداوند او را به مقام روزه گير شب زنده دار برساند.
ـ بـنـده , هـر چـنـد در عـبـادت ضـعيف باشد , با اخلاق نيك خود در آخرت به درجات بزرگ و منزلتهاى والايى دست مى يابد.
ـ امـام صادق (ع ) : خداى تبارك و تعالى ثوابى را كه بر خوشخويى بنده مى دهد , مانند ثواب كسى است كه هر بام و شام در راه خدا جهاد كند.
ـ پـيـامبر خدا (ص ) : آدمى با حسن خلق خود به مرتبت روزه گيرشب زنده دار مى رسد و در زمره شهرياران به شمار مى آيد , حالى كه جزبر خانواده خود فرمانروايى ندارد.
ـ همانا انسان خوشخو را پاداش روزه گير شب زنده دار است .

ـ امام صادق (ع ) : مؤمن , بعد از انجام واجبات , عملى محبوبتر از خوش اخلاقى با مردم نزدخداى تعالى نمى آورد.

بهترين چيزى كه در ترازوى اعمال نهاده مى شود.

ـ پيامبر خدا (ص ) : نخستين چيزى كه روز قيامت در ترازوى اعمال بنده گذاشته مى شود حسن خلق اوست .

ـ در ترازوى اعمال چيزى سنگينتراز خوى نيك نيست .

ـ در ترازوى اعمال چيزى سنگينتر از خوشخويى نيست .

ـ در قيامت چيزى برتر از خوشخويى در ترازوى اعمال آدمى نهاده نمى شود.

شكوه و عظمت اخلاق پيامبر.

قرآن .

((همانا تو بر خلقى عظيم هستى )).
ـ امام باقر (ع ) : درباره آيه ((همانا تو بر خلقى عظيم هستى )) فرمود : آن (خلق ) اسلام است .

ـ نيز درباره همين آيه فرمود : يعنى بر دينى بزرگ .

ـ امـام صـادق (ع ) : از جمله خطابهايى كه خداى تعالى به پيامبرش (ص ) كرد اين بود كه فرمود : اى محمد ! ((همانا تو بر خلقى عظيم هستى )) يعنى بخشندگى و خوشخويى .

ـ اخلاق پيامبر خدا (ص ) اين سخن خداى عزوجل بود : (( عفو را پيشه كن و به نيكى فرمان ده و از جاهلان روى گردان )).

خوشخويى و كمال دين .

ـ پـيامبر خدا (ص ) : محبوبترين شما نزدمن و نزديكترينتان به من در روز قيامت , خوشخوترين و افتاده ترين شماست .

ـ آن مؤمن ايمانش كاملتر است كه اخلاقش نيكوتر باشد.
ـ ماننده ترين شما به من خوشخوترين شماست .

ـ به امير المؤمنين (ع ) فرمود : آيا تو را خبر ندهم كه اخلاق كدام يك از شما به من شبيه تر است ؟
عـرض كـرد : آرى , اى رسـول خـدافـرمـود : آن كـه از هـمـه شـمـا خـوشـخوتر و بردبارتر و به خويشاوندانش نيكوكارتر و با انصافترباشد.

معناى حسن خلق .

ـ امـام صـادق (ع ) در پـاسخ به پرسش ازحد و معناى حسن خلق فرمود : حسن خلق اين است كه نرمخو و مهربان باشى , گفتارت پاكيزه و مؤدبانه باشد و بابرادرت با خوشرويى برخورد كنى .

ـ پـيـامـبـر خدا (ص ) : معناى حسن خلق اين است كه اگر دنيا به انسان رو كرد راضى و خشنود باشد و اگر رو نكرد خشمگين و ناراحت نشود.
ـ امـام على (ع ) : خوشخويى در سه چيز است : دورى كردن از كارهاى حرام , طلب حلال وفراهم آوردن آسايش و رفاه براى خانواده .

ـ مردى از رو به روى پيامبر خدا(ص )خدمت آن حضرت آمد وپرسيد : اى رسول خدا ! دين چيست ؟
فرمود : خوشخويى سپس از طرف راست آمد و پرسيد : دين چيست ؟
فرمود :خوشخويى آن گاه ازطرف چپ آن حضرت آمد و پرسيد : دين چيست ؟
فرمود: خوشخويى سپس از پشت سرايشان آمد و پرسيد : دين چيست ؟
حضرت به طرف او برگشت و فرمود : مگر نمى فهمى ؟
دين يعنى اين كه خشم نگيرى .

ـ پـيـامـبر خدا (ص ) : آيا شما را از بهترين افرادتان خبر ندهم ؟
عرض كردند :چرا , اى رسول خدا حضرت فرمود : خوشخوترين شما , آنان كه نرمخو و بى آزارند ,باديگران انس مى گيرند و ديگران نيز با آنان انس و الفت مى گيرند.
ـ امام على (ع ) : سلام كردن از خويهاى نيك است .

ابو حامد غزالى مى نويسد: كلمات خلق و خلق هميشه با هم به كار مى روند , مثلا گفته مى شود : فـلان حسن الخلق و الخلق يعنى خوش ظاهر و باطن است بنابراين , منظور از خلق شكل و چهره ظـاهـرى است و مراد از خلق صورت و چهره باطنى خلق عبارت است از هيات وحالتى راسخ در نفس كه به سبب آن افعال و رفتارها براحتى و بدون احتياج به فكر و تامل ازنفس سر مى زند حال , اگر از آن هيات و خوى افعال و رفتاهاى پسنديده عقلى و شرعى سرزندآن هيات را خلق حسن (يا خـوى نـيـكـو) مى نامند و اگر افعال زشت و ناپسند سرزند آن را خلق سيئ (يا خوى بد و ناپسند) مى نامند.

تشخيص خويها از يكديگر.

ـ امـام عـلـى (ع ) : تـشـخيص خويها از يكديگر و آشكار كردن خويهاى پسنديده و سركوب كردن خويهاى ناپسند راس دانش ودانايى است .

ـ امـام عـسـكـرى (ع ) : هـمـانـا بـخـشـنـدگـى را انـدازه اى اسـت كـه اگـر از آن فـراتـر رود اسـراف اسـت ودورانـديـشى را اندازه اى است كه چون از آن تجاوز شود بزدلى است و صرفه جويى راحدى است كه اگر از آن فراتر رود بخل است و شجاعت را نيز اندازه اى است كه فراتر از آن تهور و بيباكى است .

ابـوحـامـد غـزالـى مـى نـويـسـد : هـمـان گونه كه زيبايى چهره ظاهرى تنها بازيبايى چشمان فـراهـم نـمـى آيـد بـلكه بايد همه اعضاى ديگر مانند بينى و دهان و گونه نيز زيبا باشد تا زيبايى چـهره كامل گردد , در درون و باطن آدمى نيز چهار عنصر اصلى است كه بايد اين هر چهار ركن زيـباباشند تا زيبايى و نيكويى خلق كامل گردد وقتى اركان چهارگانه باطنى متعادل و متناسب شـدندخوشخويى فراهم مى شود اين اركان عبارتند از : نيروى علم , نيروى خشم , نيروى شهوت ونيروى اعتدال ميان سه نيروى ياد شده ديگر حسن و اعتدال نيروى خشم را شجاعت مى گويندو حـسن و اعتدال نيروى شهوت را عفت مى نامند اگر نيروى خشم از حد اعتدل فزونتر شود آن را تهور مى نامند و اگر به ضعف و كاستى بگرايد آن را ترسويى و بزدلى مى گويند نيروى شهوت نيز اگـر از مرز اعتدال به فزونى گرايدآن را شره و سيرى ناپذيرى مى نامند و اگر به كاستى گرايد آن را خمود وسرد مزاجى مى گويندآنچه پسنديده است همان اعتدال و حد وسط است كه فضيلت مـى باشد و طرفهاى افراط وتفريط رذيلت و نكوهيده اند اما نيروى عدالت , طرف افراط و تفريط يا افزايش و كاهش ندارد بلكه يك نقطه مقابل و ضد دارد و آن ستم و جور است .

واما نيروى دانش يا حكمت , جانب افراط آن را كه استفاده از آن در راه رسيدن به هدفهاى باطل و نـادرسـت بـاشـد مـكارى وجربزه مى گويند و جنبه تفريط آن را بلاهت و كودنى حد وسط آن را حكمت مى نامند.
بنابراين اركان و مبانى اخلاق چهار چيز است : حكمت , شجاعت , عفت وعدالت همه خويهاى نيك و پسنديده از اعتدال اين چهار اصل سر مى زند.
ريشه اين توضيحات غزالى اين فرمايش اميرالمؤمنين (ع ) در حديث زير است :.
ـ امام على (ع ) : فضايل بر چهار گونه اند: اول : حكمت كه جانمايه آن در فكر و انديشه است ,دوم : عفت كه شالوده آن شهوت است , سوم : قدرت و توانايى كه اساس آن خشم است وچهارم : عدالت كه ريشه آن اعتدال هواى نفس است .

ارزش اخلاق .

ـ اسـحـاق بـن عـمـار از امـام صـادق (ع ) ـ :خـلـق وخـوى بـخششى است كه خداى عزوجل به آفـريـدگـانـش عطا مى فرمايد برخى از آنهاغريزى است وبرخى به نيت وقصد است (با تصميم و تـمرين به دست مى آيد) عرض كردم :كدام يك از اين دو بهتر است ؟
فرمود: كسى كه خوى غريزى دارد بر آن سرشته شده وجز آن نتواند كند وصاحب خوى اكتسابى بر طاعت صبورى مى ورزد, پس اين بهتر است .

ـ پيامبر خدا (ص ) : خويها عطيه هاى خداى عزوجل هستند پس , هرگاه خداوند بنده اى را دوست بدارد خوى نيكو بدو عطا كند وهرگاه بنده اى را ناخوش بدارد خوى ناپسند و زشت به وى دهد.
ـ امام على (ع ) : حسن اخلاق دليل برشرافت خانوادگى است .

ـ پاك نژادترين مردمان خوش اخلاقترين آنهاست .

خويهاى وال.

ـ امـام عـلـى (ع ) : نـفسهاى خود را براخلاق نيكو تمرين و رياضت دهيد , زيرا كه بنده مسلمان با حسن خلق خود به درجه روزه گيرشب زنده دار مى رسد.
ـ در كـسـب خـويـهاى پسنديده وآرزوهاى بزرگ و منزلتهاى والا بايكديگر رقابت كنيد تا پاداش بزرگ بيابيد.
ـ اگـر چـاره اى از رقـابـت كـردن نداريد , پس در به دست آوردن خصلتهاى پسنديده و خويهاى بزرگوارانه رقابت كنيد.
ـ پيامبر خدا (ص ) : خداوند خويهاى والارا دوست دارد و خويهاى پست را ناخوش مى دارد.
ـ امـام على (ع ) : اگر هم به بهشت اميد (وباور) نمى داشتيم و از دوزخ نمى هراسيديم و پاداش و كـيـفـرى در ميان نمى بود باز شايسته بودكه در طلب مكارم اخلاق برآييم , زيرا كه راه موفقيت و پيروزى در تحصيل مكارم اخلاق است .

ـ بـر شما باد به تحصيل مكارم اخلاق كه آن مايه رفعت و سربلندى است و از خويهاى پست دورى كنيد كه آن انسانهاى شريف راپست مى كند و مجد و بزرگوارى را از بين مى برد.

تشويق به كسب مكارم اخلاق .

تشويق به كسب مكارم اخلاق ((1)) .
ـ امام على (ع ) : در راه كسب مكارم اخلاق پشتكار و پايدارى ورزيد.
ـ در راه تـحـصـيل مكارم اخلاق نهايت كوشش خود را به كار زن تا از گناهان برهى و مكارم رابه دست آورى .

ـ مكارم اخلاق به كمال نرسد , مگر با عفاف و ايثار.
ـ از سودمندترين غنيمتها دولت كريمان و بزرگوارى است .

ـ اگر خواهان مكارم و بزرگواريهاهستى از حرامها دورى كن .

دشوارى تحصيل مكارم .

ـ امام على (ع ) : مكارم و بزرگواريها با دشوارى به دست مى آيد و مزد و ثواب با رنج .

تفسير مكارم اخلاق (1).

ـ امام صادق (ع ) : خداى تبارك وتعالى رسول خدا (ص ) را به مكارم اخلاق مخصوص گردانيد پس شـما نيز خود را بيازماييد , اگر اين خويها در شما بود خداى عز و جل را سپاس گوييد و از او اين مـكـارم را بـيـشتر بخواهيد سپس آنها را ده خوى برشمرد : يقين , قناعت , صبر , شكر , بردبارى , خوشخويى , بخشندگى ,غيرت , شجاعت و جوانمردى .

ـ مـكارم ده تاست : اگر مى توانى آنها را داشته باش , زيرا گاهى شخص آنها را دارد ولى فرزندش ندارد و گاهى در فرزندش هست ودر پدرش نيست و گاهى در بنده هست و در آزاد نيست (اين ده خـوى كـريـمـانـه عـبارتند از :)استقامت در برابر حوادث , راستگويى , امانتدارى , صله رحم , مـيـهمان نوازى , اطعام بينوا ,جبران كردن نيكيها , رعايت حق و حرمت همسايه , مراعات حق و حرمت رفيق و در راس همه شرم و حيا.
ـ امـام على (ع ) : از جمله مكارم اخلاق اين است كه با آن كه از تو بريده ارتباط برقرار كنى , به آن كه از تو دريغ ورزيده عطا كنى و ازآن كه به تو ستم كرده است درگذرى .

ـ امام صادق (ع ) درباره مكارم اخلاق سؤال شد , فرمود : گذشت از كسى كه به تو ستم كرده است , ارتـباط برقرار كردن با كسى كه از تو بريده است , عطا كردن به آن كه از دادن چيزى به تودريغ كرده است و گفتن حق اگر چه بر ضد خودت باشد.
ـ به جراح مدائنى فرمود : آيا به توبگويم كه مكارم اخلاق چيست ؟
گذشت كردن از مردم , كمك مالى كردن به برادر (دينى ) خودو بسيار به ياد خدا بودن .

ـ پيامبر خدا (ص ) : دادگرى نيكوست امادر فرمانروايان نيكوتر است , بخشندگى زيباست اما در تـوانـگران زيباتر است , پارسايى نيكوست اما در دانشمندان نيكوتر است , شكيبايى نيكوست اما در فـقـيـران نيكوتر است , توبه نيكوست اما در جوانان نيكوتر است , و شرم و حيا نيكوست اما در زنان نيكوتر است .

تفسير مكارم اخلاق (2).

ـ پيامبر خدا (ص ) : همانا من برانگيخته شده ام تا مكارم اخلاق را به كمال رسانم .

ـ همانا من برانگيخته شده ام تا نيكويى خويها را به كمال رسانم .

ـ امـام عـلـى (ع ) : گـيـرم كـه امـيـد به پاداش و ترس از كيفر در ميان نباشد , آيا بايد به مكارم اخلاق پشت كنيد؟
.
ـ پـيـامـبـر خـدا (ص ) : بر شما باد به تحصيل مكارم اخلاق , زيرا كه خداوند عزوجل مرا براى آنها برانگيخت و ازمكارم اخلاق است كه آدمى از كسى كه به وى ستم كرده است در گذرد و به كسى كـه چيزى را ازو دريغ داشته است عطا كند و با آن كه از وى بريده است پيوند برقرار سازدو از آن كه به عيادتش نرفته است عيادت كند.
ـ امام على (ع ) : اى كميل ! به خانواده خود فرمان ده كه در روز به دنبال كسب مكارم اخلاق روند و در شب نياز كسى را كه خفته است بر آورند.
ـ پـيـامـبـر خـدا (ص ) : خـداى سـبحان مكارم اخلاق را سبب پيوند ميان خود و بندگانش قرار داده است , پس , هريك از شما را همين بس كه به خويى كه متصل به خداست چنگ آويزد.

بهترين مكارم اخلاق .

ـ امام على (ع ) : بهترين مكارم اخلاق ,ايثار است .

ـ بالاترين مرتبه بخشندگى و كرامت , ايثار است .

ـ يكى از خوبترين مكارم اخلاق ,دورى كردن از حرامهاست .

ـ از خوبترين مكارم اخلاق , احسان و خوبى كردن است .

ـ خوبترين مكارم اخلاق , بخشندگى است .

ـ بهترين مكارم اخلاق , گذشت توانا (بر انتقام ) است وبخشش كسى كه خود نيازمند است .

ـ گذشت , تاج مكارم اخلاق است .

ـ اداى آنچه لازم و واجب است , از برترين مكارم اخلاق است .

ـ برترين كرم و بخشندگى اين است كه نعمت را (بر كسى ) تمام كنى .

انتخاب خويهاى نيك .

ـ امـام عـلـى (ع ) : نـفـس خـود را بـه بخشندگى عادت ده و از هر خويى خوبترينش را براى آن برگزين , زيرا كه خوبى عادت مى شود.
ـ از بـدترين هر خويى بپرهيز و در راه دورى كردن از آن با نفست جهاد كن , زيرا كه بدى لجوج و سرسخت است .

پيامدهاى خوشخويى .

ـ امام صادق (ع ) : خوشخويى روزى رازياد مى كند.
ـ امام على (ع ) : اخلاق نيكو روزيها رازياد مى كند و ميان دوستان انس و الفت پديد مى آورد.
ـ امام صادق (ع ) : نيكى كردن و خوشخويى خانه ها را آباد و عمرها را زياد مى كند.
ـ خوشخويى گناه را مى گدازد ,همچنان كه آفتاب يخ را.
ـ امام على (ع ) : گنجهاى روزى دروسعت اخلاق نهفته است .

ـ پيامبر خدا (ص ) : حسن خلق رشته دوستى را استوار مى كند.
ـ امام على (ع ) : با اخلاق نيكوست كه روزيها زياد مى شود.
ـ آن كه خوى نيك داشته باشد دوستانش زياد شوند و دلها به او انس و الفت گيرند.
ـ اخلاقت را نيكو گردان تا خداوند حسابت را آسان گرداند.
ـ امـام صـادق (ع ) : لـقمان به فرزندش گفت : فرزندم ! اگر چيزى نداشتى كه باآن به خويشانت رسيدگى كنى و به برادرانت احسان نمايى , (دست كم ) نيكخويى و خوشرويى خود را ازدست مده , زيرا كسى كه نيكخو باشدنيكان او را دوست بدارند و بدكاران از وى دورى كنند.

بدخويى (1).

قرآن .

((بـه سـبب رحمت خداست كه تو با آنان چنين خوشخوى و مهربان هستى اگر تندخو و سختدل مـى بودى از گرد تو پراكنده مى شدند , پس بر آنها ببخشاى و برايشان آمرزش بخواه و در كارها با ايـشـان مـشـورت كـن و چـون قـصـد كارى كنى بر خداى توكل كن كه خدا توكل كنندگان را دوست دارد)).
((خشن مردى (است ) , ناشناخته نسب )).
ـ امام صادق (ع ) : بدخويى كردار را تباه مى سازد همچنان كه سركه عسل را.
ـ پيامبر خدا (ص ) : خوى بد كار را تباه مى كند, همان گونه كه سركه عسل را.
ـ بد خويى گناهى نابخشودنى است .

ـ خـداونـد از آدم بـدخـوى تـوبـه نـمـى پـذيـرد عـرض شد : اى رسول خدا , چرا؟
فرمود : چون هرگاه ازگناهى توبه كند درورطه گناهى بدتر از آن كه توبه كرده است مى افتد.
ـ امام على (ع ) : بدخويى بدترين همنشين است .

ـ بدخويى مايه تيره روزى و شكنجه روح است .

ـ بدخويى انسان را تنها مى كند و انس و الفت (ديگران ) را از بين مى برد.
ـ بدخويى خويش و نزديك را تنها مى گذارد و دورو بيگانه را فرارى مى دهد.
ـ امام صادق (ع ) : لقمان به فرزندش فرمود : فرزندم ! از غمزدگى و بى حوصلگى و بد خويى وكم صـبرى دورى كن كه هيچ دوستى تحمل اين خصلتها را ندارد در كارهايت آرام و بردبارباش و در به دوش كشيدن خرج و مخارج برادران صبورى كن و باهمگان خوشخو باش .

ـ پيامبر خدا (ص ) در پاسخ به اين پرسش كه شومى و ناخجستگى چيست ؟
فرمود : بدخويى .

ـ امـام عـلـى (ع ) , در پـاسخ به اين سؤال كه : اندوه چه كسى پايدارتر است ؟
فرمود: آن كه از همه بدخوتر باشد.
ـ بدخويى يكى از دو عذاب است .

ـ پيامبر خدا (ص ) : دو خوى در مؤمن فراهم نيايد : بخل ورزى و بدخويى .

ـ امام على (ع ) : تنهايى و وحشتى بدتراز بدخويى نيست .

بدخويى (2).

ـ به پيامبر خدا (ص ) عرض شد : فلان زن روزها را روزه مى گيرد و شبها را به عبادت مى گذراند امـا بـداخـلاق است و همسايگانش را با زبان خود مى آزارد , حضرت فرمود : خيرى در او نيست او دوزخى است .

ـ پـيامبر خدا (ص ) در هنگام دفن سعد بن معاذ فرمود : فشارى بر او وارد آمد علت را جوياشدند , فرمود : چون , با خانواده اش كمى كج خلق بود.
ـ همانا بنده به سبب بد اخلاقيش به پايين ترين جاى دوزخ مى رسد.

فرجام بدخويى .

ـ امام صادق (ع ) : هر كه بداخلاق باشدخودش را عذاب دهد.
ـ امام على (ع ) : آن كه بداخلاق باشد خانواده اش از او دلتنگ و بيزار شوند.
ـ هر كه كم تحمل باشد (وتندخو) آسايشش اندك گردد.
ـ آدم بد اخلاق از پيدا كردن دوست و رفيق درماند.
ـ هركه اخلاقش بد باشد روزيش تنگ شود.
ـ آدم بدخوى بسيار خطا كند وزندگيش تلخ شود.
ـ هر كه بدخوى شد به گوشش اذان بگوييد.
ـ امام صادق (ع ) : گوشت گوشت مى روياند و هركس چهل روز گوشت نخورد بدخلق شود.

تفسير خويهاى نكوهيده .

ـ پـيامبر خدا (ص ) : آيا شما را از كم شباهت ترينتان به خودم آگاه نسازم ؟
عرض كردند : چرا , اى رسول خدا , فرمود : زشتگوى بى آبروى بى شرم , بخيل , متكبر, كينه توز , حسود , سنگدل , كسى كه هيچ خيرى از او برنمى خيزد و كسى از شرش در امان نيست .

ـ اى اباذر! نه عيبجوى باش و نه ثناگوى و نه بدگوى ونه ستيزنده و مجادله گر.
ـ امام صادق (ع ) : از دو خصلت بپرهيز : بيتابى و تنبلى , زيرا گر بيتاب و كم حوصله باشى برحق شكيبايى نكنى و اگر سست و تنبل باشى حقى را نپردازى .

ـ امـام سجاد (ع ) ـ از دعاى آن حضرت در پناه بردن به خدا از ناملايمات و بداخلاقى و كردارهاى نـكوهيده ـ : بار خدايا ! به تو پناه مى برم از برانگيخته شدن آزمندى و تند شدن آتش خشم و چيره گشتن حسادت وكم صبرى وقانع نبودن ودرنده خويى .

ـ امـام عـلـى (ع ) : نـه خـصـلـت از نـه گـروه زشـت تر است تا از ديگران : درماندگى و ناتوانى ازفـرمانروايان , بخل ورزى از توانگران , زود خشمى از دانشمندان , بچگى از ميانسالان , جدايى از مـردم از سـران , دروغگويى از قاضيان , بيمارى مزمن از پزشكان , بى حيايى از زنان وسختگيرى و ستمگرى از قدرتمندان .

برترين خويه.

ـ امام باقر (ع ) در پاسخ به اين پرسش كه برترين خويها كدام است ؟
فرمود :شكيبايى و بخشندگى .

ـ امـام عـلـى (ع ) : گـرامـيـتـرين خويهابخشندگى است وآن خوى كه سودش فراگيرتر است دادگرى است .

ـ شريفترين خويها فروتنى و بردبارى و نرمخويى است .

ـ خوبترين خويها آن است كه تو را به تحصيل مكارم اخلاق وادارد.
ـ زيبنده ترين خويها پارسايى وپاكدامنى است .

زيباترين خصلته.

ـ امام صادق (ع ) در پاسخ به پرسش يحيى بن عمران حلبى از زيباترين خصلتها فرمود: وقار بدون هيبت و بخشش بدون انتظارپاداش و سرگرم شدن به غير مال و متاع دنيا.
ـ امام باقر (ع ) : بهترين اخلاق ائمه و شيعيان با فضيلت ما , تقيه و ملزم كردن خود به رعايت حقوق برادران است .

ـ امام صادق (ع ) : تقيه براى حفظدين و برادران است و چنانچه جان بيگانه (ترسان خ ل ) را حفظ كند آن از بهترين خصلتهاى كريمانه است .

همبستگى سجاياى اخلاقى .

ـ امام على (ع ) : اگر در وجود كسى خصلتى پسنديده باشد انتظار خصلتهاى پسنديده ديگرى را نيز در او داشته باشيد.
ـ امام صادق (ع ) : خصلتهاى نيك اخلاقى به يكديگر بسته اند.
ـ امام على (ع ) : هر گاه قرآن تو را به خويى نيك فرا خواند , خود را به همانندهاى آن وادار كن .

شراب .

شراب .

قرآن .

((و از مـيوه هاى نخلها و تاكها شرابى مستى آور و رزقى نيكو به دست مى آوريد و خردمندان را در اين عبرتى است )).
((تـو را از شـراب و قـمار مى پرسند , بگو : در آن دو گناهى بزرگ و سودهايى است براى مردم و گناهشان از سودشان بيشتر است و از تو مى پرسند , چه چيز انفاق كنند , بگو : آنچه افزون آيد خدا آيات را اينچنين براى شما بيان مى كند ,باشد كه بينديشيد)).
((اى كـسـانى كه ايمان آورده ايد ! شراب و قمار و بتها و شرطبندى با تيرها, پليدى و كار شيطان است از آن اجتناب كنيد تارستگار شويد)).
ـ پـيـامـبر خدا (ص ) : لعنت خدا بر شراب و شراب گير و آن كه درختى را براى تهيه شراب بكارد وشـرابـخوار و ساقى شراب و شراب فروش و خريدار شراب و كسى كه پول شرابفروشى را بخورد و آن را جابه جا كند و كسى كه شراب برايش حمل شود.
ـ خدا لعنت كرده است شراب و شرابگير وشرابخوار وساقى شراب و جابه جا كننده آن وكسى را كه برايش حمل مى شودوفروشنده و خريدار وكسى را كه از پول شراب مصرف كند.
ـ شراب و ايمان هرگز در درون يا دل كسى با هم جمع نمى شوند.
ـ امـام صادق (ع ) : خداوند هرگزپيامبرى را برنينگيخت مگر آن كه مى دانست كه چون دين او را كـامـل كـنـد تـحريم شرابخوارى نيز در آن است شراب هميشه حرام بوده است دين از خصلتى به خصلتى ديگر تحول مى يابد واگر از ابتدا كامل بود مردم دين را نمى پذيرفتند.

شراب مادر زشتكاريهاست .

ـ پيامبر خدا (ص ) : شراب مادر زشتكاريهاو گناهان بزرگ است .

ـ شراب مادر زشتيها و بزرگترين گناه كبيره است .

ـ شراب , منبع پليديهاست .

ـ شراب گرد آورنده گناهان وام الخبائث و كليد بديهاست .

ـ امـام صـادق (ع ) : شـرابـخـوارى كـلـيد هربدى است و شرابخوار كتاب خداى عزوجل را دروغ مى شمارد , زيرا اگر آن را باور داشت حرام آن را بر خود حرام مى دانست .

ـ پيامبر خدا (ص ) : بديها همه در يك خانه جمع شده اند و كليد آن خانه شرابخوارى است .

ـ امام صادق (ع ) : خداوند عزوجل بر در بدى و پليدى قفلها زده و كليدهاى آن قفلها را شراب قرار داده است و بدتر از شراب دروغ است .

نهى از نشستن بر سفره هاى شراب .

ـ امام على (ع ) : بر سر سفره اى كه درآن شراب نوشيده مى شود منشينيد , زيرا كه آدمى نمى داند چه وقت جانش ستانده مى شود.
ـ پيامبر خدا (ص ) : كسى كه به خدا وروز واپسين ايمان داشته باشد نبايد بر سر سفره اى كه در آن شراب خورده مى شود بنشينيد.
ـ مـلعون است , ملعون است , كسى كه با ميل خود بر سر سفره اى كه در آن شراب نوشيده مى شود بنشيند.

علت تحريم شراب .

ـ امام صادق (ع ) در پاسخ به سؤال مفضل از علت تحريم خمر فرمود : خداوند شراب را به علت تاثير بـد و فـسـادى كه به وجود مى آورد حرام كرد , زيرا ميگسار دچار رعشه (اندام )مى شود , نورانيت دلش از بين مى رود , مردانگى و مروت را از دست مى دهد , در ارتكاب كارهاى حرام و خونريزى و زنا گستاخ و بى پروا مى شود و در حال مستى و نابخردى هيچ بعيدنيست كه به محارم خود تجاوز كند شراب بر شرابخوار جز شر وبدى نمى افزايد.
ـ امام باقر (ع ) : خداوند شراب را به علت تاثير بد و تباهى زايى آن حرام فرمود.
ـ هـمان گونه كه درخت شراب از هر درختى بلندتر مى شود , تاثيرات سؤ شراب نيز از هرگناهى بيشتر است .

ـ امـام رضـا (ع ) : خـداونـد شراب را حرام فرمود , زيرا شراب تباهى مى آورد , عقل شرابخواران را دگـرگـون مـى كـنـد و آنـان را به انكار خداى عزوجل و دروغ وتهمت بستن به او وپيامبرش وا مى دارد و ديگر اعمالى چون تبهكارى و قتل كه از شرابخواران سر مى زند.
ـ امام على (ع ) : خداوند براى حفظعقل , ترك شرابخوارى را واجب گردانيد.

فرجام شرابخوارى .

ـ امـام عـلـى (ع ) : هـركس بداند كه شراب حرام است و آن را بنوشد خداوند او را از گل سرشته به زردابه دوزخيان بنوشاند.
ـ دائم الـخـمـر هـمچون بت پرست خدا را ديدار خواهد كرد به آن حضرت عرض شد : دائم الخمر كيست ؟
فرمود : كسى كه هرگاه شراب بيابد بنوشد.
ـ كسى كه مستى آور بنوشد تا چهل شبانه روز نمازش پذيرفته نشود.
ـ پيامبر خدا (ص ) : كسى كه شراب بنوشد نماز چهل شب او پذيرفته نشود و اگر دوباره بنوشد باز از روزى كـه نـوشـيـده نـماز چهل شبش مقبول نيفتد و اگر در خلال آن چهل روز بميرد و توبه نكرده باشد خداوند در روزرستاخيز او را از گل سرشته شده به زردابه دوزخيان بنوشاند.

نحوه رفتار با شرابخوار.

ـ پيامبر خدا (ص ) : شرابخوار اگر سخنى گفت باور نكنيد , اگر خواستگارى كرد به او زن ندهيد , اگر بيمار شد به عيادتش نرويد , اگر مرد بر جنازه اش حاضر نشويد و به او امانت مسپاريد.
ـ با شرابخوار همنشينى نكنيد , اگر بيمار شدند عيادتشان نرويد , جنازه شان را تشييع نكنيد , بر مرده شان نماز نخوانيد , زيرا آنان سگهاى دوزخ هستند , چنان كه خداوند فرموده است : ((در آتش گم شويد و بامن سخن مگوييد)).
ـ شرابخوار به گوگرد مى ماند , به او نزديك مشويد كه شما را بدبو مى كند همچنان كه گوگرد بـدبوست شرابخوار شب و روز در خشم خداست هر كس شب را به مستى سركند , تا صبح عروس شيطان است و از اين رو , صبح بايدغسل كند همچنان كه غسل جنابت مى كند.
ـ هر كه شب را به مستى گذراند تا صبح عروس شيطان باشد.

چگونگى محشور شدن شرابخوار.

ـ امام صادق (ع ) : آنان كه در دنيا از مسكرات سيراب شوند تشنه كام مى ميرند و تشنه كام محشور مى شوند و تشنه كام به دوزخ مى روند.
ـ پـيـامـبـر خـدا (ص ) : دائم الخمر در روز قيامت در حالى كه چشمانش كبود , چهره اش سياه , لبهايش آويخته و آب دهانش سرازيراست آورده مى شود.
ـ ميگسار در حالى از گور خود خارج مى شود كه بر پيشانيش نوشته شده است : محروم ونوميد از رحمت خدا.
ـ سـوگـنـد بـه آن كه مرا به حق پيامبر كرد, در روز رستاخيز شرابخوار را مى آورند در حالى كه چهره اش سياه است و سرش را به زمين مى كوبد و مى گويد : آه از تشنگى .

تشويق به ترك شرابخوارى هرچندبه خاطر غير خد.

ـ پيامبر خدا (ص ) : هر كه براى غير خدا(هم كه شده ) شرابخوارى را رها كند خداوند او را از شراب خـالـص و مهر شده بنوشاند على (ع )عرض كرد : براى غير خدا ؟
فرمود : آرى , به خدا قسم , براى حفظ (سلامتى ) خويش .

ـ امـام صـادق (ع ) : كـسـى كه شرابخوارى را براى غير خدا (هم كه شده ) رها كند خداوند او را از شـراب ناب و مهر شده بنوشاند راوى عرض كرد : يابن رسول اللّه ! كسى كه شراب را براى غير خدا ترك كند ؟
فرمود : آرى به خداقسم , براى حفظ (سلامتى ) خويش .

حرام بودن هر آنچه تاثير شراب داشته باشد.

ـ امام كاظم (ع ) : خداى عز و جل شراب را به خاطر نامش حرام نكرده بلكه به سبب پيامدهاى آن حرامش كرده است پس , هر چيزى كه پيامدهاى شراب را داشته باشد آن نيز شراب است .

خمس .

خمس .

قرآن .

((بـدانـيـد كـه هـرگاه چيزى فراچنگ آورديد , يك پنجم آن ازآن خدا و پيامبر و خويشاوندان و يتيمان است )).
ـ پيامبر خدا (ص ) : نه از اين غنيمت و نه از اين كرك كوهان شتر چيزى جز خمس از آن من نيست و همان خمس هم به شما برگردانده مى شود , پس حتى نخ و سوزن (غنيمتى ) را هم بدهيد.
ـ از خيانت كردن در غنايم بپرهيزيد,اگر پيش از محاسبه و پرداخت خمس غنيمت , مردى با زنى (از اسيران جنگى ) ازدواج كند يامركبى (از غنايم ) را سوار شود آن خيانت در غنايم است .

ـ ابو حمزه ثمالى آيه خمس را بر امام باقر (ع ) تلاوت كرد , حضرت فرمود : آنچه از خداست متعلق به پيامبر اوست و آنچه متعلق به پيامبر اوست به ما تعلق دارد.

گمنامى .

فضيلت گمنامى و آثار آن .

ـ پيامبر خدا (ص ) : خداوند نيكوكاران بى نام و نشان خدا ترس را دوست دارد , كسانى كه هرگاه غايب باشند كسى جويايشان نمى شودو وقتى حضور دارند كسى از آنان دعوت به عمل نمى آوردو شناخته شده نيستند دلهايشان چراغ هدايت است , از هر تاريكى و ظلمتى بيرون مى روند.
ـ مـحـبـوبـتـريـن بـنـدگان نزد خداى تعالى پرهيزگاران گمنامند , همانان كه هرگاه غايب بـاشـنـدكـسى جوياى حالشان نمى شود و وقتى حضور دارند ناشناخته اند آنان پيشوايان هدايتند وچراغهاى دانش .

ـ امام صادق (ع ) : اگرتوانستيدناشناخته بمانيد چنين كنيد , زيرا وقتى نزد خدا ستوده باشى تورا چه زيان كه مردم ستايشت نكنند و در نظرشان نكوهيده باشى .

ـ امام على (ع ) : خودنمايى و شهرت خواهى را واگذار و خود را پنهان كن تاياد تو نكنند و شناخته نشوى و رازدارباش و خاموش تا سالم و در امان بمانى ـ سپس با دست خود به سينه اش اشاره كرد نيكان راشادمان كنى و نابكاران را ـ با دستش به عموم اشاره فرمود ـ به خشم آورى .

ـ خـودنمايى و شهرت طلبى را كناربگذار وخودت را علم نكن تا مشهور و شناخته شوى سكوت و خاموشى گزين تا سالم مانى ,نيكان را شاد سازى و نابكاران را به خشم آورى .

ـ به كميل بن زياد فرمود : آرام باش و خود را شهره مساز , خويش را پنهان دار تا ياد تو نكنند , علم بياموز تا دانا شوى .

ـ پيامبر خدا (ص ) : هيچ بنده اى به فرمانروايى نزديك نشد مگر آن كه از خداى تعالى دورگشت و مـال و ثـروتـش فـراوان نـشد مگر آن كه حسابش سخت گشت ومريدانش زياد نشدندمگر آن كه شيطانهايش افزون گشتند.
ـ امـام عـلى (ع ) ـ در توصيف آخرالزمان : زمانى مى رسد كه هيچ كس در آن زمان نجات نمى يابد مـگـر مـؤمـن حق پرست بى نام ونشان , اگر حاضر باشد كسى او را نمى شناسد و اگر غايب باشد كسى به جستجويش بر نمى آيداين افراد چراغهاى هدايتند ونشانه هاى روشن براى شبروان .

ـ امام صادق (ع ) : هركه خواهد نامش بلند شود بايد گمنامى پيشه كند.
ـ امام على (ع ) : همانا در گمنامى آسايشى است .

ـ دانسته هاى بسيار مايه رنج و محنت است و آميزش زياد با مردم موجب فتنه .

ـ پيامبر خدا (ص ) : هان ! بهترين بندگان خدا كسى است كه با تقوا و پاكيزه جان و گمنام باشد و بدترين بندگان خدا كسى است كه انگشت نما باشد.
ـ بنده تا زمانى كه جايگاهش دانسته نباشد در خير و خوبى به سر مى برد , اما همين كه جايگاهش شناخته شد فتنه اى به سراغش آيدكه بر آن پايدارى نتواند , مگر آن كس كه خداوند پايدارش بدارد .

ـ بـسـا يـك لاقـبـاى ژنده پوشى كه كسى به او اعتنايى نكند اما اگر خدا را سوگند دهد خداوند سوگندش را بپذيرد (و دعا يا نفرينش رامستجاب كند).
ـ امـام صـادق (ع ) : ســلامـت چـنـدان كمياب است كه راه جستن آن پوشيده و ناپيداست و اگر سلامت در چيزى باشد تقريبا درگمنامى است .

ترس .

ترس (از خدا).

قرآن .

((از بـستر خواب پهلو تهى مى كنند , پروردگارشان را بابيم و اميد مى خوانند و از آنچه روزيشان كرده ايم انفاق مى كنند)).
ـ امام على (ع ) : ترس (از خدا) پيراهن خداشناسان است .

ـ امـام باقر (ع ) : با ترس راستين خود را از ابليس حفظ كن و از اميد دروغين بپرهيز , زيرا كه تو را در ترس واقعى مى افكند.
ـ مـصـيبتى چون بى خردى نيست وبى خرديى چون كم يقينى و كم يقينى اى چون نترسيدن (از خدا) و نترسيدنى چون نداشتن غم از دست دادن ترس (از خدا).
ـ امام على (ع ) : ترس از عذاب , خداخوى پرهيزگاران است .

ـ ترس از خدا مجمع ايمان است .

ـ از خدا برحذر باشيد چنان كه او خودشما را از خويش برحذر داشته است و از او بترسيد آن گونه كه آثار آن در شما آشكار شود.
ـ امـام سجاد (ع ) : اى فرزند آدم ! تا زمانى كه ترس (از خدا) جامه زيرين تو باشد و اندوه بالاپوشت پيوسته در خير و خوبى خواهى بود.
ـ امام على (ع ) : در وصيت خود به هنگام وفات به فرزندش حسن فرمود : تو را سفارش مى كنم كه در نهان و آشكار از خدا بترسى .

ـ براى پيمودن راه دراز (سفر آخرت ) از ترس طولانى (از خدا و عذاب آخرت ) كمك بگيريد.
ـ پيامبر خدا (ص ) : راس حكمت ترس از خداست .

ـ ترس از خدا مجمع خوبيهاست .

ـ حفص : كسى را بيمناكتر بر نفس خويش و اميدوارتر (به خدا) از موسى بن جعفر نديدم .

ـ امـام عـلى (ع ) : آن گاه كه خداوند مردم را گرد آورد آواز دهنده اى در ميان آنان ندا دهد كه : اى مـردم ! امـروز نـزديكترين شما به خداوند كسى است كه (در دنيا) بيش از همه خدا ترس بوده است .