ميزان الحكمه جلد ۱۴
آيت الله محمد محمدى رى شهرى
- ۱۴ -
ـ مردى به رسول خدا(ص ) عرض كرد: زانوى اشترم را ببندم و به خدا
توكل كنم يا رهايش بگذارم و توكل كنم ؟
حضرت فرمود: زانويش را ببند و توكل كن .
ـ پيامبر خدا(ص ) ـ به مردى كه عرض كرد: اشترم را رها مى گذارم و توكل مى كنم ـ :
او را ببند و توكل كن .
ـ امـام صـادق (ع ): تـحصيل روزى حلال را رها مكن , زيرا روزى حلال تو را در دينت
بيشتر كمك مى كند, زانوى اشترت را ببند وآن گاه توكل كن .
ـ امـام عـلـى (ع ) زمـانى كه در جنگ جمل پرچم را به دست فرزندش محمد بن حنفيه داد,
به او فـرمـود: كوه ها از جاى خود مى جنبنداما تو نجنب , دندان هايت را بر هم بفشار
و كاسه سرت را به خداوند به عاريت سپار, پاى خود رادر زمين ميخكوب كن , نگاهت را به
انتهاى سپاه دشمن بدوز و ديده ات را (از برق شمشيرها ونيزه ها) فرو بند و بدان كه
پيروزى از جانب خداوند سبحان است .
ـ امـام صـادق (ع ) ـ دربـاره آيـه ((ومـؤمـنـان بـايد تنها بر خدا توكل كنند)) ـ
:(مراد از مؤمنان ) برزگرانند.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ) ـ به عده اى كه ديد كشاورزى نمى كنند ـ : شما چه كاره ايد؟
عرض كردند: ماتوكل كنندگانيم فرمود: نه , شما سربارانيد.
ـ امـام عـلـى (ع ) عـده اى را ديد كه با آن كه سالم و تندرست هستند در گوشه مسجد
نشسته اند فرمود: شما كيستيد؟
عرض كردند: ماتوكل كنندگانيم حضرت فرمود: نه , بلكه شما مفت خورانيد اگـر بـه
راسـتـى تـوكـل كننده هستيد,توكلتان شما را به كجا رسانده است ؟
عرض كردند: اگر چـيزى بيابيم مى خوريم و اگر هم نيابيم صبر مى كنيم حضرت فرمود: سگ
هاى ما نيز همين كار رامـى كـنـند! عرض كردند: پس چه كنيم ؟
فرمود: همان كارى كه ما مى كنيم عرض كردند: شما چه مى كنى ؟
فرمود: اگر چيزى بيابيم مى بخشيم و اگر نيابيم شكر مى گوييم .
ـ پيامبر خدا(ص ): توكل كردن (به خدا)بعد از به كار بردن عقل , خود موعظه است .
ـ چـون آيـه ((و هـركه از خدا پروا كند خداوند براى او راه خروجى قرار مى دهد و او
را از جايى كه گمان نمى برد روزى مى دهد)) نازل شد, عده اى از صحابه در خانه هاى
خود نشستند و به عبادت پـرداخـتـند, چون مطمئن شدند كه خداوند روزى ايشان را تضمين
كرده است پيامبر(ص ) از اين جريان باخبر شد و بر كار آنان خرده گرفت و فرمود: من
نفرت دارم ازمردى كه كار و كسب را رها سازد و دهان خود را به سوى پروردگارش باز كند
و بگويد:((خدايا, روزيم ده )).
ـ امـام صادق (ع ): وقتى آيه ((و هركه ازخدا پروا كند خداوند براى او راه خروجى
قرار مى دهد و از جايى كه گمان نمى برد روزيش مى دهد)) نازل شد, عده اى از اصحاب
رسول خدا (ص ) درها را به روى خـود بستند و به عبادت پرداختند و گفتند: تضمين شده
ايم اين خبر به گوش پيامبر(ص ) رسـيـد: حـضـرت در پى آنان فرستاد و فرمود: چه چيز
شما را واداشت كه اين كار را بكنيد؟
عرض كردند: اى رسول خدا, روزى ما تضمين شده است و لذا به عبادت رو آورده ايم پيامبر
فرمود: بدانيد كه هركس چنين كند, دعايش مستجاب نمى شود دنبال كسب و كار برويد.
روى آوردن به
خدا.
قرآن :.
((و نـام پروردگار خود را ياد كن و تنها به او بپرداز پروردگار خاور و باختر, خدايى
جز او نيست , پس او را كارساز خويش اختيار كن )).
((و به پناه خدا رويد, او مولاى شماست , چه نيكو مولايى و چه نيكو ياورى )).
((و چـگـونه كفر مى ورزيد با اين كه آيات خدا بر شما خوانده مى شود و پيامبر او
ميان شماست ؟
و هركس به خدا تمسك جويد, قطعا به راه راست هدايت شده است )).
((بـى تـرديد, ولى من آن خدايى است كه قرآن را فرو فرستاده و همو دوستدار شايستگان
است و كسانى را كه به جاى او مى خوانيد, نمى توانند شما را يارى كنند و نه خويشتن
را يارى دهند)).
((بـگـو: آيـا غـيـر از خداوند آفريننده آسمان ها و زمين سرپرستى برگزينم ؟
و اوست كه خوراك مـى دهـد و خوراك داده نمى شود بگو: من مامورم كه نخستين كسى باشم
كه اسلام آورده است و (به من فرمان داده شده كه :) هرگز از مشركان مباش )).
((و مبادا تو برخى از آن چه را كه به سويت وحى مى شود, ترك گويى و سينه ات بدان تنگ
گردد كـه مـى گـويـنـد: چراگنجى بر او فرستاده نشده يا فرشته اى با او نيامده است ؟
تو فقط هشدار دهنده اى و خدا بر هر چيزى نگهبان است )).
ـ در مـنـاجـات شعبانيه امير المؤمنين و امامان از نسل او كه در ماه شعبان مى
خواندند, آمده است : مـعـبـودا, كـمـال رويـكـرد به خودت را ارزانيم دار و ديدگان
دل هاى ما را با نور نگاهشان به تو روشنايى بخش .
ـ پيامبر خدا(ص ): هر كه به خدا رو كند, خداوند هر زحمتى را از دوش او بردارد و
هركه به دنيا رو كند, خداوند او را به آن واگذارد.
ـ امـام عـلـى (ع ) در سفارش خود به فرزند گراميش امام حسن (ع ), مى فرمايد: در همه
كارهايت خـود را در پناه خداى خويش درآور, زيرا با اين كار, خويشتن را در پناهگاهى
نفوذناپذير و در پس مانعى استوار در آورده اى .
رو آوردن به غير
خدا.
قرآن :.
((دعـوت حـق براى اوست و كسانى كه جز اومى خوانند هيچ جوابى به آنان نمى دهند, مگر
مانند كـسـى كـه دو دسـتش را به سوى آب بگشايد تا (آب ) به دهانش برسد,در حالى كه
به (دهان ) او نـخـواهـد رسـيد و دعاى كافران جز بر هدر نباشد بگو: پروردگار آسمان
ها و زمين كيست ؟
بگو: خدابگو: پس , آيا جز او سرپرستانى گرفته ايد كه اختيار سود و زيان خود را
ندارند؟
.
((هر كه مى پندارد كه خدا (پيامبرش ) را در دنيا و آخرت هرگز يارى نخواهد كرد (بگو)
تا طنابى بـه سـوى سـقف كشد (وخود را حلق آويز كند) سپس (آن را) ببرد آن گاه بنگرد
كه آيا نيرنگش چيزى را كه مايه خشم او شده از ميان خواهد برد؟
)).
ـ پيامبر خدا(ص ): هر كه به دنيا رو كند, خداوند او را به آن واگذارد.
ـ به كسى غير از خدا تكيه نكن , كه خداوند تو را به همو وا مى گذارد.
ـ امام جواد(ع ): هر كه به غير خدا روكند, خداوند او را به همان واگذارد.
ـ پـيـامـبر خدا(ص ): خداوند عزوجل مى فرمايد: هيچ مخلوقى نيست كه , به جاى من , به
مخلوقى چـنـگ زند مگر اين كه درهاى آسمان ها و زمين را به روى او ببندم پس , چون
مرابخواند جوابش ندهم و چون از من بخواهد, به او عطا نكنم .
ـ خـداوند عزوجل مى فرمايد: هيچ مخلوقى نيست كه به غير من پناه برد, مگر اين كه
دستش را از اسباب و ريسمان هاى آسمان ها و زمين كوتاه كنم پس اگر از من بخواهد
عطايش نكنم واگر مرا بخواند جوابش ندهم .
ـ روايت شده است كه خداوندعزوجل به داود وحى فرمود: هيچ بنده اى از بندگان من نيست
كه , به جاى من , به يكى ازآفريدگانم چنگ در زند و من اين را از نيت او بشناسم ,
مگر اين كه دست او را از اسـبـاب آسـمان ها كوتاه كنم و زمين را از زير پاى او
فروكشم و برايم مهم نباشد كه در كدام وادى هلاك شود.
ـ پـيامبر خدا(ص ): خداوند به داود(ع )وحى فرمود: هر بنده اى , به جاى من , به
مخلوقى پناه برد و من اين را از نيت او بدانم , دست او را ازاسباب آسمان قطع كنم و
هوا را از زير پايش فرو كشم .
ـ امام صادق (ع ): خداوند عزوجل به داود(ع ) وحى فرمود: هيچ بنده اى از بندگان من
نيست كه به احـدى از مـخـلـوقـاتـم روى بـياورد و من اين را از نيت او بدانم , مگر
اين كه دستش را از اسباب آسمان ها و زمين كوتاه گردانم و زمين را از زير پاى اوفرو
كشم و اهميتى ندهم كه در كدام وادى به هلاكت افتد.
ـ محمدبن عجلان : به فقر و تنگدستى سختى افتادم و دوستى كه در دوران پريشان حالى
دستم را بگيرد نداشتم , وام سنگينى به گردن داشتم وطلبكارى كه در مطالبه آن سماجت
مى كرد ناچار بـه سـوى خـانه حسن بن زيد كه در آن زمان فرماندارمدينه بود و با هم
آشنايى داشتيم , رهسپار شدم محمدبن عبداللّه بن على بن حسين كه آشنايى ديرينى باهم
داشتيم و از حال و روز من خبر داشـت , در بـين راه به من برخورد كرد و دستم را گرفت
و گفت : ازوضع تو اطلاع يافته ام حالا بـراى رفـع گـرفتارى هايت به چه كسى اميد
دارى ؟
گفتم : حسن بن زيد گفت :در اين صورت بـدان كـه حـاجتت برآورده نمى شود و به خواسته
ات نمى رسى به كسى رو كن كه توان اين كار را دارد و بـخـشـنده ترين بخشندگان است و
خواسته ات را از او بخواه , زيرا من از پسر عمويم جعفر بـن مـحـمـد شـنـيـدم كـه از
پـدرش , از جدش , از پدرش حسين بن على , از پدرش على بن ابى طالب (ع ), ازپيامبر(ص
) حديث كرد و فرمود:.
خـداوند عزوجل در يكى از وحى هاى خود به يكى از پيامبرانش فرمود: به عزت و جلالم
سوگند, كـه امـيـد هـر كـس را كـه بـه غير من اميد بندد به ياس بدل مى كنم و در
دوزخ جامه ذلت بر او مـى پـوشانم و ازگشايش و فضل خود دورش مى گردانم آيا بنده من
در شدايد و گرفتارى ها به غـيـر من اميد (گشايش )مى بندد, حال آن كه شدايد و
گرفتارى ها به دست من است ؟
آيا به غير مـن چـشـم اميد مى دوزد, حال آن كه توانگر بخشنده منم و كليدهاى درهاى
بسته در دست من است و در من به روى هركس كه مرا بخواندباز است ؟
مگر نمى داند كه هر گرفتارى و مشكلى به او برسد, جزمن كسى توانايى برطرف كردن آن
راندارد! پس , چه شده است كه مى بينم روى اميد از مـن بـرگـردانده است در حالى كه
از سر جود و كرم خودآن چه را هم از من مسالت نكرد به او دادم و حالا از من روى
گردانده و از من نمى خواهد و در گرفتاريش دست خواهش به سوى غير مـن دراز مى كند, در
حالى كه من خدا كه پيش از خواهش عطا مى كنم , اگر ازمن خواهش شود جـواب نمى دهم ؟
هرگز, مگر نه اين كه بخشش و كرم از آن من است , مگر نه اين كه دنيا و آخرت در دسـت
من است ؟
اگر اهل هفت آسمان و زمين , همگى , از من بخواهند و خواست همه آن ها را بـرآورم ,
ايـن هـمـه بـه انـدازه بـال پـشـه اى از ملك من نمى كاهد چگونه كاسته شود ملكى كه
من سرپرست آن هستم ؟
پس بيچاره كسى كه از من نافرمانى كند و مرا نپايد.
مـن بـه او گـفـتـم : اى زاده رسول خدا, اين حديث را برايم دوباره بگو او سه بار آن
را تكرار كرد من گفتم : به خدا قسم كه از اين پس از هيچ كس حاجتى نخواهم ديرى نگذشت
كه خداوند از نزد خودمرا روزى و بخششى عطا فرمود.
درجات توكل .
ـ امـام كـاظـم (ع ) ـ در پاسخ به سؤال ازآيه ((و هركه به خدا توكل كند او براى
وى بس است ))ـ : توكل كردن بر خدا درجاتى دارد: يكى از آن ها اين است كه در تمام
كارهايت به خدا توكل كنى و هر چـه بـا تـو كرد از او راضى و خشنودباشى و بدانى كه
او نسبت به تو از هيچ خير و تفضلى كوتاهى نمى كند و بدانى كه در اين باره حكم , حكم
اوست , پس با واگذارى كارهايت به خدا بر او توكل كن و در آن كارها و ديگركارها به
او اعتماد داشته باش .
ـ امام رضا(ع ): توكل درجاتى دارد:يكى از آن ها اين است كه در همه كارهايت در آن چه
با تو كند به او اعـتماد كنى و به آن چه با توكند خشنود باشى و بدانى كه او از هيچ
خير و نظر لطفى درباره تو كـوتـاهى نمى كند و بدانى كه دراين باره حكم , حكم اوست
پس با واگذارى اين امور به خدا بر او تـوكـل كـن يـكى ديگر ازدرجات توكل , اين است
كه به غيب هاى خدا كه در علم تو نگنجد ايمان داشـتـه بـاشى و علم آن هارا به او و
به امناى او بر آن ها واگذارى و در اين غيب ها و جز آن ها به او اعتماد داشته باشى
.
اطمينان به خود.
ـ امام على (ع ): اطمينان به خود, از مطمئن ترين فرصت ها براى شيطان است .
ـ زنهار از اطمينان به خود, زيرا كه آن از بزرگترين دام هاى شيطان است .
ـ منفورترين خلايق نزد خداوند دو مردند: مردى كه خداوند او را به خودش واگذارد كه
درنتيجه از راه راسـت مـنـحـرف شود و مردى كه مشتى جهالت و نادانى از هر سو فراهم
آورده ودر ميان نادانان امت تاخت و تاز مى كند.
ـ يـكـى از منفورترين مردم نزدخداوند متعال , بنده اى است كه خدا او را به خودش
واگذاشته , از راه راست به در رفته وبى راهنما حركت مى كند اگر به آباد كردن دنيا
فرا خوانده شود, مى كوشد و اگر به آباد ساختن آخرت دعوت شود, تنبلى مى ورزد.
پدر و فرزند.
تولد.
قرآن :.
((سوگند به پدرى (چنان ) و آن چه به دنيا آورد)).
ـ امام سجاد(ع ): بزرگترين روز براى آدمى زاد, روزى است كه از مادرش متولد مى شود.
ـ امـام صـادق (ع ): بزرگترين روز براى انسان , روزى است كه متولد مى شود وكمترين
روزبراى او روزى است كه مى ميرد.
ـ امام رضا(ع ): وحشتناكترين زمان براى اين مخلوق سه جاست : روزى كه متولد مى شود و
از شكم مادرش بيرون مى آيد و دنيا رامى بيند, روزى كه مى ميرد و آخرت و اهل آن را
مى بيند و روزى كه برانگيخته مى شود واحكامى (و قوانينى ) را مى بيند كه در سراى
دنيا نديده است .
ارزش فرزند.
ـ پيامبر خدا(ص ): هر درختى ميوه اى دارد و ميوه دل فرزند است .
ـ امام على (ع ): فرزند يكى از دودشمن (انسان ) است .
ـ از دست دادن فرزند, جگر سوزاست .
ـ امام باقر(ع ): از خوشبختى مرد اين است كه قيافه و اخلاق و رفتار فرزندش شبيه خود
او باشد.
ـ امـام سجاد(ع ): يكى ازخوشبختى هاى مرد اين است كه فرزندانى داشته باشد كه كمك
كار و ياور او باشند.
ـ امام صادق (ع ): فلانى ـ حضرت نام اين مرد را برد ـ گفت : من علاقه اى به داشتن
فرزند نداشتم تـا ايـن كه روزى در عرفه جوانى را دركنار خود ديدم كه دعا مى كرد و
مى گريست و مى گفت : خدايا, پدر و مادرم , پدر و مادرم از آن موقع كه اين را شنيدم
به داشتن فرزند علاقه مند شدم .
فرزند مايه فتنه است .
قرآن :.
((و بـدانـيـد كه اموال و فرزندان شما (وسيله ) آزمايش هستند و خداست كه نزد او
پاداشى بزرگ است )).
((اى كـسانى كه ايمان آورده ايد, (زنهار) اموال شما وفرزندانتان شما را از ياد خدا
غافل نگرداند و هركس چنين كند آنان خود زيانكارانند)).
((اى كـسـانى كه ايمان آورده ايد, در حقيقت برخى از همسران و فرزندان شما دشمن
شمايند, از آنـان بـرحـذر باشيد و اگرببخشاييد و درگذريد و بيامرزيد, به راستى خدا
آمرزنده مهربان است امـوال شـما و فرزندانتان صرفا (وسيله ) آزمايشى (براى شما)
هستند, و خداست كه نزد او پاداشى بزرگ است )).
ـ پـيـامبر خدا(ص ): فرزندان ما جگر گوشه هاى ما هستند, خردسالانشان فرمانروايان
ماهستند و بزرگترهايشان دشمنان ما, اگر زنده باشند بلاى جان ما هستند و اگر بميرند,
باعث غم و اندوه ما مى شوند.
ـ امام صادق (ع ): فرزند مايه آزمايش است .
ـ پيامبر خدا(ص ): فرزندان , ترسو كننده و گدازنده و اندوه آورند.
ـ امـام عـلـى (ع ): بـيشتر اوقات خود راصرف زن و فرزند خويش مكن , زيرا اگر آنان
دوست خدا باشند, خداوند دوستانش را وانمى گذارد و اگر دشمن خدا باشند, چرا بايد هم
و غمت رسيدگى به دشمنان خدا باشد؟
.
ـ عـبـداللّه بـن بـريـده : از پـدرم شـنـيدم كه مى گفت : رسول خدا(ص ) روى منبر
مشغول ايراد خـطـبـه بود كه حسن و حسين در حالى كه پيراهن قرمز رنگ پوشيده بودند و
راه مى رفتند و به زمـيـن مـى خوردند, آمدند رسول خدا(ص ) از منبر پايين آمد و آن
ها را بلند كرد و جلو خود نشاند وسپس فرمود: ((در حقيقت اموال و اولاد شما مايه
فتنه و آزمايش هستند)).
ـ امـام على (ع ) ـ در وصف حضرت مسيح (ع ) ـ : نه همسرى داشت كه مفتونش سازد و نه
فرزندى كه باعث غم و اندوه او گردد.
دوست داشتن فرزند.
ـ پيامبر خدا(ص ): كودكان را دوست بداريد و با آنان مهربان باشيد.
ـ امـام صـادق (ع ): مـوسـى بن عمران (ع ) گفت : پروردگارا, كدام عمل نزد تو برتر
است ؟
فرمود: دوست داشتن كودكان , زيرا سرشت آنان بر توحيد من است و اگر آن ها را بميرانم
, به رحمت خود به بهشتشان مى برم .
ـ پيامبر خدا(ص ) عثمان بن مظعون راديد كه پسر بچه اى با خود دارد و او را مى بوسد
فرمود: اين بـچـه خـود تـوست ؟
عرض كرد: آرى فرمود: دوستش دارى , عثمان ؟
عرض كرد: آرى به خدا, اى رسول خدا, او را دوست دارم !فرمود: آيا محبت تو را نسبت به
او بيشتر نكنم ؟
عرض كرد: چرا, پدر و مـادرم فـدايـت فـرمود:هركس كودك خردسالى از نسل خود را خوشحال
كند, خداوند در روز قيامت او را خوشحال گرداند.
ـ امام صادق (ع ): خداوند عزوجل به بنده , به خاطر محبت شديد او به فرزندش , رحم مى
كند.
ـ پيامبر خدا(ص ): هر كه فرزند خود را ببوسد, خداوند عزوجل براى او يك ثواب مى
نويسدو هر كه فرزندش را شاد كند, خداوند در روز قيامت او را شاد مى سازد و هر كه به
او قرآن بياموزد (در روز قـيـامت ) پدر و مادرش فرا خوانده مى شوند و دو جامه بر
آنان پوشانده مى شودكه از درخشش آن صورت بهشتيان مى درخشد.
ـ مـردى در جـمع پيامبر و عده اى از اصحاب گفت : من هرگز كودكى را نبوسيده ام وقتى
رفت , رسول خدا(ص ) فرمود: اين مردى است كه در نظر من از دوزخيان است .
ـ پـيامبر خدا(ص ) حسن وحسين (ع ) را بوسيد اقرع بن حابس گفت : من ده فرزند دارم
وتاكنون يكى از آن ها را هم نبوسيده ام پيامبر(ص ) فرمود: به من ربطى ندارد, اگر
خداوند رحم ومهربانى را از تو گرفته است ! ـ يا جمله اى مانند اين فرمود ـ.
ـ ابـو هـريـره : رسـول خـدا(ص ) حسن وحسين را مى بوسيد عيينه ـ و در روايت ديگرى :
اقرع بن حابس ـ گفت : من ده فرزند دارم وهرگز يكى از آنان را نبوسيده ام پيامبر(ص )
فرمود: كسى كه مهربانى نكند, مورد مهر قرارنگيرد.
و در روايـت حـفـص فرا آمده است : رسول خدا چنان عصبانى شد كه رنگش برگشت و به آن
مرد فرمود: اگر خداوند رحم و مهربانى را از دل تو كنده است , من با تو چه كنم ! كسى
كه باخردسالان ما مهربان نباشد و به بزرگسالانمان احترام نگذارد, از ما نيست .
كودكى كردن با كودكان .
ـ پيامبر خدا(ص ): هر كس كودكى دارد,بايد با او كودكانه رفتار كند.
ـ هر كس كودكى دارد, بايد با اوكودكى كند.
ـ امام على (ع ): هر كه بچه اى داردبچگى كند.
ـ جـابـر: بر پيامبر(ص ) وارد شدم ديدم كه حسن و حسين (ع ) بر پشت آن حضرت سوارند و
پيامبر براى آنان زانو زده و خم شده است و مى فرمايد: چه شتر خوبى داريد و چه بار
خوبى هستيد شما!.
ـ عـمـربـن خطاب : حسن و حسين راسوار بر دوش رسول خدا(ص ) ديدم گفتم : چه اسب خوبى
داريد شما رسول خدا(ص ) فرمود:و چه سواران خوبى هستند اين دو.
ـ ابـوهـريره : با اين دو گوش خودشنيدم و با اين دو چشم خود ديدم كه رسول خدا(ص )
با هر دو دسـت خـود شانه هاى حسن و حسين را گرفته بود و پاهايشان روى پاى رسول
خدا(ص ) بود و آن حضرت مى فرمود: ((ترق عين بقه )) ابو هريره مى گويد: طفل بر بدن
پيامبر بالا رفت تا پاهايش را روى سينه رسول خدا(ص ) گذاشت حضرت فرمود: دهانت را
بازكن و آن را بوسيد و فرمود: خدايا, من اين را دوست دارم تو هم دوستش بدار.
علامه مجلسى در ذيل اين حديث مى گويد: در كتاب ابن بيع و ابن مهدى و زمخشرى آمده
است كـه فرمود: حزقه , حزقه , ترق عين بقه ((37)), خدايا, من اين را دوست دارم تو
هم او و كسى را كه دوستش بدارد دوست دار.
جزرى مى گويد: رسول خدا(ص ) حسن يا حسين را مى رقصاند و مى فرمود: حزقه حزقه ترق
عين بقه , و طفل بر بدن پيامبر بالا رفت تا جايى كه پايش را روى سينه حضرت گذاشت .
فرزند نيك و شايسته .
قرآن :.
((آن جـا (بود كه ) زكريا پروردگارش را خواند و گفت :پروردگارا, از جانب خود فرزندى
پاك و پسنديده به من عطا كن , كه تو شنونده دعايى )).
((اى پروردگار من , مرا (فرزندى ) از شايستگان بخش )).
((و كـسـانـى كـه مـى گـويند: پروردگارا, به ما از همسران و فرزندانمان آن ده كه
مايه روشنى چشمان باشد, و ما راپيشواى پرهيزگاران گردان )).
ـ پيامبر خدا(ص ): فرزند صالح , دسته گلى از گل هاى بهشت است .
ـ فرزند شايسته , دسته گلى است ازجانب خداوند كه ميان بندگانش قسمت مى كند.
ـ از خوشبختى مرد, داشتن فرزندشايسته است .
ـ امام على (ع ): فرزند صالح , زيباترين نام نيك است .
ـ امـام صـادق (ع ): رسول خدا(ص ) فرمود: ميراث خداوند عزوجل از بنده مؤمن خود
فرزندى است كه , پس از مرگ او, خدا را عبادت كند حضرت صادق (ع ) سپس آيه زكريا را
تلاوت كرد:((از جانب خود به من ولى (و جانشينى ) ببخش كه از من ارث برد و از خاندان
يعقوب (نيز)ارث برد)).
ـ ميراث خدا از بنده مؤمنش , فرزند صالحى است كه براى او آمرزش بطلبد.
ـ امـام على (ع ): من از پروردگار خودنه فرزندانى زيبارو خواستم و نه فرزندى خوش قد
و قامت , بـلـكـه از پروردگارم فرزندانى خواستم كه فرمانبردار خدا باشند و از او
بترسند تا وقتى به او نگاه كردم و ديدم از خداوند فرمان مى برد چشمم روشن شود.
ـ پيامبر خدا(ص ): عيسى بن مريم برگورى گذشت كه صاحب آن عذاب مى كشيد سال بعد نيز
بر هـمان گور گذشت و ديد ديگرعذاب نمى شود عرض كرد: پروردگارا, پارسال از اين گور
عبور كـردم و صـاحـبش عذاب مى شدو امسال كه از آن مى گذرم ديگر عذاب نمى كشد؟
خداوند جل جلاله به او وحى فرمود : اى روح اللّه , فرزند صالحى از او بزرگ شد و
راهى را درست كرد و يتيمى را سرپرستى نمود و من به خاطر اين كارهاى فرزندش , او را
آمرزيدم .
فرزند ناشايست .
ـ امام على (ع ): فرزندناشايست ,شرافت را از بين مى برد و نياكان را بدنام مى
كند.
ـ فرزند ناشايست , نياكان را لكه دار مى سازد و بازماندگان را تباه مى كند.
ـ بدترين مصيبت ها, فرزند ناخلف است .
ـ بدترين فرزندان , فرزندناخلف است .
نهى از دوست نداشتن دختر.
قرآن :.
((و هـرگـاه يـكى از آنان را به دختر مژده آورند,چهره اش سياه مى گردد, در حالى كه
خشم (و اندوه ) خود را فرو مى خورد از بدى آنچه بدو بشارت داده شده , از قبيله
(خود) روى مى پوشاند, آيا او را با خوارى نگاه دارد, يا در خاك پنهانش كند؟
وه چه بد داورى مى كنند)).
ـ حـمـزه بن حمران در حديثى مرفوع مى گويد: مردى در خدمت پيامبر(ص ) بود كه خبر به
دنيا آمـدن فرزندش را به او دادند رنگش برگشت پيامبر فرمود: چه شده است ؟
عرض كرد: خير است پيامبر فرمود: بگو عرض كرد:وقتى از خانه بيرون آمدم همسرم درد
زايمان داشت و حالا برايم خبر آوردنـد كـه دخـتر زاييده است پيامبر(ص ) فرمود:
سنگينى او روى زمين است و بر سرش آسمان سايه مى افكند و خداروزيش مى دهد و او يك
دسته گل است كه مى بويى .
ـ امـام عـلـى (ع ): هـرگـاه بـه رسـول خـدا(ص ) مـژده مى دادند كه برايش دخترى به
دنيا آمده است ,مى فرمود: دسته گل است و روزيش را خداوند عزوجل مى دهد.
ـ ابـراهـيـم كـرخـى از يكى از اصحاب موثق ما نقل مى كند كه گفت : من در مدينه
ازدواج كردم حضرت صادق (ع ) به من فرمود:چگونه ديدى ؟
عرض كردم : هر خير و خوبيى كه هر مردى در زن مى بيند, من هم در او ديدم ,ليكن به من
خيانت كرد! فرمود: چه خيانتى ؟
عرض كردم : دختر زاييد فـرمـود: بـه نظر مى رسد كه از دختر خوشت نمى آيد خداوند
عزوجل مى فرمايد: ((شما نمى دانيد پدران و فرزندانتان كدام يك براى شما
سودمندترند)).
ـ امام صادق (ع ) ـ به مردى كه از به دنيا آمدن دخترى براى خود ناراحت بود ـ : به
من بگو, آيا اگر خداوند تبارك و تعالى به تووحى مى كرد كه : ((من برايت انتخاب كنم
يا خودت انتخاب مى كنى )) چـه مـى گفتى ؟
عرض كرد:مى گفتم : پروردگارا, تو برايم انتخاب كن حضرت فرمود: حالا هم خدابراى تو
انتخاب كرده است .
ـ امـام صـادق (ع ) ـ به جارود بن منذر ـ : شنيده ام از اين كه دخترى برايت زاده
شده است ناراحت هـسـتـى ! از او بـه تو زيانى نمى رسد, گل خوشبويى است كه مى بويى و
روزيش هم تضمين شده است , پيامبر خدا(ص ) پدر چند دختر بود.
ـ پيامبر خدا(ص ): دختران را ناخوش نداريد, زيرا آن ها مونس هاى گرانبهايى هستند.
ـ هـركـه دخـتـرى داشـته باشد و او رانيكو تربيت كند و به خوبى آموزش دهد و از نعمت
هايى كه خداوند ارزانيش كرده او را به وفوربهره مند سازد, آن دختر براى وى مانع و
پرده اى در برابر آتش دوزخ خواهد بود.
ـ اين دخترانند كه دلسوز و مددكارو بابركتند.
ـ هـر كـس كـه بـرايش دختر به دنيا آيدو او را اذيت نكند و حقيرش نشمارد و پسران
خود را بر او ترجيح ندهد, خداوند به واسطه آن دختر او را به بهشت مى برد.
ـ امام صادق (ع ): دختران حسنه هستندو پسران نعمت , حسنات پاداش داده مى شوند و از
نعمت ها بازخواست مى گردد.
ـ پـسـران نعمتند و دختران حسنه , و خداوند از نعمت ها بازخواست مى كند و براى
حسنات پاداش مى دهد.
ـ پـيـامبر خدا(ص ): چه خوب فرزندانى هستند دختران پرده نشين هر كس يكى از اين ها
راداشته باشد, خداوند او را برايش پرده اى در برابر آتش دوزخ قرار مى دهد.
ـ خداوند تبارك و تعالى به زنان مهربانتر از مردان است هيچ مردى نيست كه زنى از
محارم خود را خوشحال سازد, مگر اين كه خداى متعال در روز قيامت او را شادمان
گرداند.
تشويق به رعايت عدالت ميان فرزندان .
ـ پيامبر خدا(ص ): از خدا بترسيد و ميان فرزندانتان به عدالت رفتار كنيد.
ـ حق آنان (فرزندانت ) بر تو اين است كه ميانشان به عدالت رفتار كنى , چنان كه حق
تو بر آنان اين است كه از تو اطاعت كنند.
ـ مـيـان فرزندان خود در عطا و بخشش به عدالت رفتار كنيد, همچنان كه دوست داريد
آنان نيز, در احترام و محبت , ميان شما عادلانه عمل كنند.
ـ از خـدا بـترسيد و ميان فرزندانتان به عدالت رفتار كنيد, همچنان كه شما نيز دوست
داريدآنان اطاعت و احترامتان كنند.
ـ مـيـان فـرزنـدان خود به عدالت رفتاركنيد, همان گونه كه شما خود نيز دوست داريد
آنان در احترام و محبت (نسبت به شما) به عدالت رفتار كنند.
ـ در دادن چـيـزى بـه فرزندان خودميان آن ها برابرى نهيد, اگر قرار بود من يكى را
برترى دهم , زنان را برترى مى دادم .
ـ خداوند متعال دوست دارد كه ميان فرزندان خود يكسان عمل كنيد, حتى در بوسيدن آن
ها.
ـ امـام عـلـى (ع ): رسـول خـدا(ص ) مردى را ديد كه دو فرزند داشت و يكى را بوسيد و
ديگرى را نبوسيد فرمود: چرا ميان آن دو برابرى نگذاشتى ؟
.
ـ امـام بـاقـر(ع ): به خدا قسم , كه من گاه با يكى از فرزندانم مماشات مى كنم و او
را روى زانويم مـى نـشانم و خيلى محبتش مى كنم وقدردانى زيادى از او به عمل مى آورم
, در صورتى كه حق با فـرزنـد ديگرم مى باشد اما اين كارهارا براى آن مى كنم كه اين
يكى را از گزند او و ديگر فرزندانم نگه دارم , تا مبادا با او همان كارى را بكنند
كه برادران يوسف با او كردند.
ـ نعمان بن بشير: پدرم به من پاداشى داد مادرم عمره دختر رواحه گفت : راضى نمى شوم
مگر اين كـه پـيـامـبـر(ص ) را بر اين كار شاهدبگيرى پدرم خدمت پيامبر رفت و عرض
كرد: من به فرزند هـمـسـرم عمره پاداشى داده ام ومادرش به من امر كرده است كه شما
را گواه بگيرم پيامبر(ص ) فـرمـود: بـه هـمـه فـرزندانت چنين پاداشى داده اى ؟
عرض كرد: نه فرمود: از خدا بترسيد و ميان فرزندانتان به عدالت رفتار كنيد من بر بى
عدالتى شهادت نمى دهم .
تشويق به نيكى كردن به پدر و مادر.
قرآن :.
((و پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد اگر يكى
از آن دو يا هر دو, در كـنـار تـو به سالمندى رسيدند, به آن ها (حتى ) اف مگو و به
آنان پرخاش مكن و با آن ها به شـايـسـتـگى سخن گوى و از سر مهربانى , بال فروتنى بر
آنان بگستر و بگو: پروردگارا, آن دو را رحمت كن , چنان كه مرا در خردى پروردند)).
ـ پـيامبر خدا(ص ) ـ در پاسخ به سؤال ازحق پدر و مادر بر فرزندانشان ـ : آن دو بهشت
و دوزخ تو هستند.
ـ امـام صـادق (ع ) ـ دربـاره آيه ((و به پدر و مادر نيكى كنيد)) ـ : نيكى كردن ,
اين است كه با آنان خـوشـرفتارى كنى و اجازه ندهى كه مجبور شوند آن چه را نياز
دارند اظهار كنند و از تو بخواهند, اگرچه بى نياز باشند (بلكه پيش ازآن كه مجبور به
اظهار نياز خود شوند آن را برطرف ساز).
ـ پيامبر خدا(ص ): هر كه خوش دارد عمرش دراز و روزيش زياد شود, به پدرو مادرش نيكى
كند و صله رحم به جا آورد.
ـ امام على (ع ): نيكى به پدر و مادر, از ارجمندترين خصلت هاست .
ـ نيكى به پدر و مادر, بزرگترين وظيفه است .
ـ امام صادق (ع ): با پدرانتان خوشرفتار باشيد, تا فرزندانتان با شما خوشرفتارى
كنند.
ـ پـيامبر خدا(ص ) ـ در پاسخ به سؤال ابن مسعود از محبوبترين كارها نزد خداى متعال
ـ : نماز به وقت عرض كردم : سپس چه ؟
فرمود: نيكى به پدر و مادر.
ـ مردى نزد رسول خدا(ص ) آمد و عرض كرد: آمده ام تا با شما بر هجرت دست بيعت دهم
اما وقتى مـى آمـدم پـدر و مادرم گريه مى كردندپيامبر(ص ) فرمود: نزد آنان برگرد و
آن ها را خوشحال و خندان ساز همان گونه كه (با آمدنت )گريانشان كردى .
ـ پيامبر خدا(ص ): هر كه به پدر و مادرش نيكى كند, خوشا به حالش , خداوند عمرش را
زياد كرده است .
ـ امـام رضا(ع ): خداوند عزوجل به سپاسگزارى از خود و پدر و مادر فرمان داده است پس
هر كه از پدر و مادرش سپاسگزارى نكند, از خداوند سپاسگزارى نكرده است .
ـ خـواهـر رضـاعى رسول خدا(ص ) نزد آن حضرت آمد و پيامبر نسبت به او احترام زيادى
قائل شد سـپـس بـرادر او آمد اما پيامبر رفتارى را كه باخواهرش كرد با او نكرد عرض
شد: رفتارى را كه با خواهرش كرديد با او كه يك مرد است نكرديد؟
حضرت فرمود: چون خواهرش بيشتر از او به پدرش نيكى مى كرد.
ـ پيامبر خدا(ص ): خشنودى خدا درخشنودى پدر است و ناخشنودى خدا در ناخشنودى پدر.
ـ امام سجاد(ع ) ـ در دعا براى والدين خود ـ : بار خدايا, مرا چنان گردان كه از پدر
و مادرم بترسم , مـانـنـد ترسيدن از سلطان بيرحم و با آنان مثل يك مادر مهربان
خوشرفتار باشم و فرمانبردارى و نـيـكـوكاريم به آنان را براى ديدگانم لذتبخش تر
ازخوابى قرار ده كه شخص بسيار خسته خواب گرفته از آن مى برد و براى سينه ام گواراتر
از نوشيدن آبى كه تشنه كام مى نوشد, تا دلخواه آنان را بر دلخواه خود برگزينم .
ترغيب به نيكى به پدر و مادرهرچند بد باشند.
ـ امام باقر(ع ): سه چيز است كه خداوندعزوجل درباره هيچ يك از آن ها اجازه
مخالفت نداده است : برگرداندن امانت به صاحبش نيك باشد يابد, وفاى به عهد با نيك و
بد و نيكى (يا اطاعت ) به پدر و مادر نيك باشند يا بد.
ـ امـام صـادق (ع ): نـيـكـى (يـا اطـاعت ) به پدر و مادر واجب است , اما اگر مشرك
بودند, در كار معصيت , از آنان و از هيچ كس ديگرى اطاعت نكن , زيرا در معصيت خالق ,
از هيچ مخلوقى اطاعت نبايد كرد.
ـ امام رضا(ع ): نيكى (يا اطاعت ) به پدر و مادر واجب است اگر چه مشرك باشند, ولى
در معصيت خالق از آنان نبايد اطاعت كرد.
ـ امـام صـادق (ع ), بـه مـردى كه پدرش از مخالفان (شيعه ) بود, فرمود: با آنان
خوشرفتارى كن , همان گونه كه با مسلمانان دوستدار ما خوشرفتارى مى كنى .
ترغيب به نيكى كردن به پدر و مادربعد از مرگ آنها.
ـ پـيـامـبر خدا(ص ): آقاى نيكوكاران درروز قيامت , مردى است كه بعد از در گذشت
پدر و مادر خود به آنان نيكى كند.
ـ در سـفـارش بـه مـردى ـ : پـدر و مادرت را فرمان بر و به آن ها, زنده باشند يا
مرده , نيكى كن و (حـتـى ) اگـر دسـتور دادند خانواده و دارايى ات رارها كنى , اين
كار را بكن , زيرا كه اين جزئى از ايمان است .
ـ امام باقر(ع ): يك وقت هست كه بنده در زمان حيات پدر و مادر خود نسبت به آنان
نيكوكار است , امـا وقـتى مى ميرند نه بدهى آنان رامى پردازد و نه برايشان طلب
آمرزش مى كند, در اين صورت خداوند او را نافرمان قلمداد مى كند و يك وقت هم هست كه
بنده در زمان حيات پدر و مادر خود ناخلف و نافرمان است و به آنان نيكى نمى كند,اما
وقتى مردند بدهى هاى آن ها را مى پردازد و براى ايشان آمرزش مى طلبد لذا خداوند
عزوجل او رانيكوكار مى نويسد.
ـ امام صادق (ع ): چه مانعى دارد كه يكى از شما به پدر و مادرش , زنده باشند يا
مرده , نيكى كند از طرف آن ها نماز بخواند, از جانب آن ها صدقه بدهد, از طرف آن ها
حج بگزارد و از طرف آن ها روزه بـگـيـرد, تا ثوابش هم به آن ها برسد و هم به همان
اندازه براى خودش ثواب منظور شود و خداوند عزوجل به واسطه نيكوكارى و صله او خير و
بركت فراوانى برايش بيفزايد.
ـ پـيـامـبر خدا(ص ) ـ در پاسخ به سؤال ازنيكى كردن به پدر و مادر بعد از فوت آن ها
ـ : آرى , دعا كـردن بـراى آن هـا, آمرزش خواستن برايشان واجرا كردن وصيت هايشان
بعد از مرگ آن ها و صله رحم كردن با خويشان آن ها, و احترام گذاشتن به دوستان آن
ه.
بهشت زير پاى مادران است .
ـ پيامبر خدا(ص ): بهشت ,زيرپاى مادران است .
ـ امـام بـاقـر(ع ): مـوسى بن عمران عرض كرد: پروردگارا, مرا سفارشى فرما فرمود: تو
را درباره خودم سفارش مى كنم عرض كرد: پروردگارا,مرا سفارشى فرما فرمود: تو را
درباره خودم سفارش مـى كنم ـ اين جمله را سه بار فرمود عرض كرد:پروردگارا, مرا
سفارشى فرما فرمود : تو را درباره مـادرت سـفـارش مـى كـنم عرض كرد: پروردگارا,
مراسفارشى فرما فرمود: تو را درباره مادرت سـفـارش مـى كـنـم عرض كرد: پروردگارا,
مرا سفارشى فرمافرمود: تو را درباره پدرت سفارش مى كنم .
ـ امام صادق (ع ): مردى خدمت پيامبر(ص )آمد و عرض كرد: اى رسول خدا, به چه كسى نيكى
كنم ؟
فـرمـود: بـه مـادرت عرض كرد: سپس به چه كسى ؟
فرمود: به مادرت عرض كرد: بعد از او به چه كسى ؟
فرمود: به مادرت عرض كرد: سپس به چه كسى ؟
فرمود: به پدرت .
ـ امـام سـجـاد(ع ): و اما حق مادرت بر تو,اين است كه بدانى او تو را در جايى حمل
كرده است كه هيچ كس ديگرى را حمل نمى كند و ازميوه دلش آن به تو داد كه احدى به
ديگرى نمى دهد و تو را بـا تمام اعضايش حفظ كرد و اهميتى نمى دادكه خود گرسنه باشد,
اما تو سير باشى و خود تشنه بـاشـد, اما تو را سيراب كند و خود برهنه باشد, اما تو
رابپوشاند و خود در زير آفتاب باشد, اما تو را سـايه افكند و به خاطر تو خواب را بر
خود حرام سازد و ازگرما و سرما نگاهت دارد, تا تو را داشته باشد و از دست ندهد
بنابر اين , تو جز با كمك و توفيق الهى , ازپس قدردانى او بر نمى آيى .
ـ عـمربن خطاب : ما با رسول خدا(ص )روى كوهى بوديم و بر دره اى مشرف شديم جوانى را
ديدم كـه گـوسـفندانش را مى چرانيد و برنايى او مراگرفت عرض كردم : اى رسول خدا,
عجب جوانى اسـت , كـاش جـوانـى او در راه خـدا صـرف مى شد؟
پيامبر(ص ) فرمود: اى عمر, شايد در راهى از راه هـاى خـدا بـاشد و تو ندانى پيامبر
آن جوان را صدا زد وفرمود: اى جوان , آيا كسى هست كه تو خـرجى او را بدهى ؟
عرض كرد: آرى فرمود: چه كسى ؟
عرض كرد: مادرم پيامبر(ص ) فرمود: او را داشته باش , زيرا بهشت پيش پاى اوست .
ـ پيامبر خدا(ص ) ـ به مردى كه مى خواست در جهاد شركت كند اما مادرش مانع او مى شد
ـ : پيش مادرت بمان , با بودن در نزد او مانند همان اجرى را دارى كه با شركت در
جهاد به دست مى آورى .
ـ بـه مـردى كـه از آن حـضـرت بـراى شـركـت در جهاد نظر خواست ـ : آيا مادرى دارى ؟
عرض كرد:آرى فرمود: پس , با او باش , زيرا بهشت پيش پاى اوست اين حديث را ابن ماجه
و نسائى با لفظ خود وحاكم روايت كرده اند و حاكم گفته است : سندش درست است .
|