ميزان الحكمه جلد ۱۴

آيت الله محمد محمدى رى شهرى

- ۵ -


ـ امـام بـاقـر(ع ) در پـاسـخ به نامه مردى كه به ايشان نوشته و در آن از وسوسه هايى كه به ذهنش خـطـور مـى كـنـد شـكـايـت كرده بود,نوشت : اگر خداوند عزوجل بخواهد, تو را ثبات (عقيده ) مـى بخشد و راه نفوذ شيطان در تو رامى بندد به پيامبر(ص ) نيز عده اى از وسوسه هاى ذهنى خود شكايت كردند, وسوسه هايى كه دوست داشتند باد آنان را به جاهاى دوردست پرتاب كند و يا قطعه قطعه شوند اما آن ها را به زبان نياورند اما رسول خدا(ص ) به ايشان فرمود: سوگند به آن كه جانم در دست اوست , اين همان ايمان ناب است هرگاه با اين وسوسه هارو به رو شديد بگوييد: آمنا باللّه و رسوله ولا حول ولاقوة الا باللّه .

ـ پيامبر خدا(ص ) به مردى كه خدمت ايشان آمد و عرض كرد من دچار نفاق شده ام , فرمود: به خدا سـوگند تو منافق نشده اى اگر منافق بودى نزد من نمى آمدى , تا مرا از آن آگاه كنى چه چيز تو را به ترديد افكنده است ؟
گمان مى كنم آن دشمن حاضر (در همه جا, شيطان ) به سراغت آمده و بـه تـو گـفته است : چه كسى تو را آفريده است ؟
و توگفته اى : خدا مرا خلق كرده است و او به تو گـفـتـه است : چه كسى خدا را آفريده است ؟
مرد عرض كرد:آرى , سوگند به آن كه تو را به حق برانگيخت , همين طور است .

پـيـامبر فرمود: شيطان از طريق اعمال و كردارهايتان نزد شما آمده و بر شما زور نشده است حالا ازايـن راه (عـقـايد) به سراغتان آمده است تا شما را بلغزاند هرگاه چنين چيزى براى يكى از شما پيش آمد,خدا را به يگانگى ياد كند.
ـ امـام عـلـى (ع ) ـ در وصف فرشتگان ـ :و وسوسه ها (ى شيطان ) در آنان طمع نكرده است تا در نتيجه , چرك ها و آلودگى هايش را برانديشه هاى آنان بكوبد.

پرهيز از وسواس در وضو و نماز.

ـ امـام صـادق (ع ) ـ چون عبداللّه بن سنان ازمردى ياد كرد كه در وضو و نمازش گرفتار وسواس اسـت و ادعـا كرد كه او مردى عاقل است ـ : چه عقلى دارد كه فرمانبرى شيطان مى كند؟
(راوى مـى گـويد :) عرض كردم : چگونه فرمانبرى شيطان مى كند؟
فرمود: از او بپرس وسوسه اى كه به وى دست مى دهد از چيست ؟
قطعا به توخواهد گفت : كار شيطان است .

ـ امام صادق (ع ) در پاسخ به سؤال ازتكليف كسى كه در تعداد ركعات نمازش زياد شك مى كند به طـورى كه اصلا نمى داند چند ركعت خوانده و چند ركعت باقى مانده است , فرمود: بايد نمازش را اعـاده كند (زراره و ابوبصير مى گويند:)عرض كرديم : زياد شك مى كند, به طورى كه هرچه هم اعاده كند باز شك مى كند فرمود: به شك خوداعتنايى نكند (و به نمازش ادامه دهد).
سـپـس فـرمـود: بـا شـكـستن نماز, شيطان پليد را به خودتان عادت ندهيد كه با اين كار او را به طـمـع انـدازيد (كه هر لحظه به سر وقت شما بيايد و وسوسه تان كند) زيرا شيطان خبيث است و بـدان چه عادتش دهند, عادت مى كند پس , هريك از شما (كه كثيرالشك باشد) به شك خود اعتنا نـكـنـد ونـمـازش را زيـاد نشكند, چون اگر چند مرتبه به شك خود اعتنا نكرد, ديگر دچار شك نخواهد شد.
زراره مـى گـويد: حضرت سپس فرمود: شيطان پليد مى خواهد مطاع باشد, لذا اگر نافرمانى شود ديگربه طرف كسى از شما نمى آيد.

علاج وسواس .

قرآن :.
((و بگو: پروردگارا, از وسوسه هاى شياطين به توپناه مى برم و پروردگارا, به تو پناه مى برم از اين كه (شيطان ها) نزد من حاضر شوند)).
((و هركه از ياد (خداى ) رحمان روى گرداند, شيطانى را بر او مى گماريم كه قرين او باشد)).
ـ پـيـامـبر خدا(ص ): وسواس , منقارى چون منقار پرنده دارد و هرگاه آدمى دچار غفلت شود, آن مـنقار را در گوش دل او مى گذارد ووسوسه مى كند در اين هنگام اگر آدمى خداوند عزوجل را ياد كند, وسواس منصرف مى شود وكنار مى رود به همين دليل شيطان را وسواس گفته اند.
ـ شـيطان پوزه اى مانند پوزه سگ دارد كه آن را بر روى دل آدمى مى گذارد و شهوت ها و لذت ها را بـه او يـادآورى مى كند وآرزوها را به سراغش مى آورد و در دلش وسوسه مى كند تا او را درباره پروردگارش به شك اندازد در اين هنگام اگر بنده بگويد: ((اعوذ باللّه السميع العليم من الشيطان الرجيم و اعوذ باللّه ان يحضرون ان اللّه هو السميع العليم )) پوزه اش را از روى دل كنار مى برد.
ـ هـركـس چـنـين وسوسه اى در خودديد, سه مرتبه بگويد: آمنت باللّه و رسوله وسوسه اش از بين مى رود.
ـ امام صادق (ع ) ـ در پاسخ به سؤال از وسوسه زياد ـ : اشكالى ندارد مى گويى : لا اله الا اللّه .

ـ نـيز در پاسخ به همين سؤال به جميل بن دراج ـ : بگو: لا اله الا اللّه جميل مى گويد: هر وقت در دلم چيزى (از وسوسه ها و تشكيكات ذهنى ) مى افتاد, مى گفتم : لا اله الا اللّه آن چيز از دلم بيرون مى رفت .

ـ امام على (ع ): روزه گرفتن در سه روزاز هر ماه ـ پنجشنبه اول و آخر ماه و چهار شنبه وسط آن و روزه ماه شعبان ـ وسواس سينه وپريشانى هاى دل را از بين مى برد.
ـ روزه ماه رمضان و سه روز از هرماه وسوسه هاى سينه را از بين مى برد.
ـ ياد ما اهل بيت , شفابخش هرناخوشى وبيمارى و وسوسه ترديدآور است .

ـ پيامبر خدا(ص ) ـ به مردى عيالوار و بدهكار ونيازمند كه دچار وسوسه شده بود ـ : اين جملات را تكرار كن : ((توكلت على الحى الذى لايموت و الحمدللّه الذى لم يتخذ صاحبة ولاولدا ولم يكن له شـريـك فـى الـمـلـك و لـم يـكن له ولى من الذل و كبره تكبيرا)) ديرى نگذشت كه آن مرد نزد پيامبر(ص ) بازگشت و عرض كرد: اى رسول خدا, خداوند وسوسه سينه ام را از بين برد و دين مرا ادا كرد و روزيم را وسعت بخشيد.

گذشت خداوند از وسوسه .

ـ پيامبر خدا(ص ): خداوند از وسوسه هاو تشكيكات ذهنى امت من تا زمانى كه آن ها را به زبان يا به مرحله عمل نياورده باشند, گذشت كرده است .

ـ در فـقـه الـرضـا (ع ) آمـده اسـت : روايـت مـى كـنـم كـه از عالم (ع ) درباره حديث نفس (افكار وانـديـشـه هـايـى كه در ذهن انسان مى گذرد) سؤال شد, فرمود: كيست كه بتواند حديث نفس نكند؟
.
و (از رسـول خـدا(ص )) روايـت مـى كنيم كه خداوند تبارك و تعالى از وسوسه هاى سينه امت من چشم پوشى كرده است .

و (از همان حضرت ) روايت مى كنيم كه خداوند از حديث نفس هاى امت من مى گذرد, مگرآن چه كه به صورت اعتقاد در آيد.
ـ پـيـامـبـر خـدا(ص ): (مـسؤوليت ) نه چيزاز امت من برداشته شده است : خطا, فراموشى , آن چه نـدانـنـد, آن چه نتوانند, آن چه بدان مضطرشوند, آن چه به زور به آن واداشته شوند, فال بد زدن , وسوسه در تفكر در آفرينش و رشك بردن در صورتى كه به زبان يا دست آشكار نشود.
ـ هـر دلـى وسـواس دارد پـس هرگاه اين وسواس پرده دل را بدرد و به زبان آورده شود, بنده به سبب آن مؤاخذه گردد, اما اگر پرده دل را ندرد و زبان به آن گويا نشود, گناهى صورت نگرفته است .

همدردى .

همدردى .

همدردى ((7)).
ـ امام على (ع ): همدردى , برترين كارهاست .

ـ برادر تو, شريك و همدرد تو در سختى هاست .

ـ بهترين احسان , همدردى با برادران است .

ـ پيوند برادرى با چيزى چون همدردى , حفظ نشده است .

ـ همدردى با رفيقان , از بزرگوارى نژاد است .

ـ كسى را كه با مال خود (به تو) يارى نمى رساند, دوست مشمار.
ـ همدردى با برادر دينى , روزى رازياد مى كند.
ـ بهترين برادران تو آن كسى است كه با مال خود تو را كمك كند و از او بهتر آن كسى است كه تو را از ديگرى بى نياز گرداند.
ـ امام صادق (ع ): با دستگيرى از برادرانتان خود را به خداوند متعال نزديك سازيد.
ـ پيامبر خدا(ص ): كسى كه به تهيدست كمك كند و با مردم انصاف به خرج دهد او مؤمن حقيقى است .

ـ امام كاظم (ع ) به جعفربن محمدعاصمى فرمود: اى عاصم , در زمينه مراوده باهم و همدردى با يـكديگر چگونه هستيد؟
عرض كردم : در بهترين وضعى كه يك نفر مى تواند داشته باشد فرمود: آيا چنين هست كه فردى ازشما در هنگام تنگدستى به دكان يا منزل برادرش برود و دخل او را بيرون كـشـد و آن چـه احـتـياج دارد بردارد و برادرش به او اعتراض نكند؟
عاصم عرض كرد: نه حضرت فرمود: پس , درمراوده باهم آن طور كه من دوست دارم نيستيد.
ـ امـام بـاقـر(ع ) ـ بـه وصـافى ـ : بگو ببينم ,آيا در ميان شما چنين هست كه هرگاه كسى ردايى نـداشـتـه بـاشـد و يكى از برادرانش ردايى داشته باشد آن را به او بدهد؟
وصافى مى گويد: عرض كردم : خير فرمود: اگر ازاى نداشته باشديكى از برادرانش ازار اضافى خود را به او مى دهد تا او نيز صـاحب ازارشود؟
مى گويد: عرض كردم : خير وصافى مى گويد: حضرت دستش را به زانوى خود زد و فرمود: اينان برادر نيستند.
ـ امـام صـادق (ع ): در جـنـگ احدمسلمانان از اطراف رسول خدا(ص ) پراكنده شدند آن حضرت به شدت خشمگين شد در اين هنگام چشمش به على (ع ) افتاد كه دركنار ايشان بود, به او فرمود: تو نيز با كسانى كه از اطراف رسول خدا پراكنده شده اند, به فرزندان پدرت ملحق شو على (ع ) عرض كـرد:اى رسـول خدا, من به شما تاسى مى جويم پيامبر فرمود: پس شر اينان (دشمن ) را از سر من كـم كـن عـلـى (ع ) حمله كرد و به اولين كسى كه برخورد ضربت خود را بر او فرود آورد جبرئيل گفت : اى محمد, اين است تاسى جستن (يا همدردى و هميارى )((8)).
ـ امام على (ع ) در خطبه اى كه طى آن فضايل خود را بر مى شمارد تا مردم گفتارش را بپذيرند ـ : اصحاب خاص محمد(ص ) مى دانند كه من حتى لحظه اى از فرمان خدا و رسول او سرباز نزده ام و در جـاهـايى كه پهلوانان مى گريزند و گام ها واپس مى نشيند, من به بركت شجاعتى كه خداوند بدان وسيله گراميم داشته است , جان خود را از آن حضرت دريغ نكردم .

ـ امـام صـادق (ع ): شيعيان ما را در نحوه مواظبت كردن بر اوقات نمازشان و حفظ كردن اسرار ما ازدشمنانمان و دستگيرى از برادرانشان بيازماييد.
ـ دو خـصـلـت اسـت كه در هركه نباشد,از او دورى كن , دورى كن , دورى كن ! عرض شد: آن دو چيست ؟
فرمود: نماز به وقت و مواظبت كردن بر آن و همدردى (دستگيرى از برادران ).
ـ دربـاره قـبـض روح ـ : و ملك الموت براى قبض روحش پيش او مى آيد وروح او را صدا مى زند و روح از كـالـبدش بيرون مى آيد و مؤمن بيرون آمدن آن را حس نمى كند و اين سخن خداى متعال است آن جا كه مى فرمايد: ((اى نفس آرامش يافته )).
حـضـرت سـپـس فـرمـود: ايـن بـراى كـسـى است كه پارسا باشد و از برادرانش دستگيرى و به آنهارسيدگى كند اما اگر نه پارسا باشد و نه به برادران خود رسيدگى كند, به او گفته مى شود: چـه چـيـز تـو را ازپارسايى و دستگيرى برادرانت باز داشت ؟
تو از كسانى هستى كه به زبان دم از دوسـتـى مـى زنـنـد و درعمل آن را نشان نمى دهند چنين كسى وقتى با رسول خدا(ص ) و امير المؤمنين (ع ) رو به رو شود آن دو بزرگوار با چهره اى درهم كشيده از او روى بر مى گردانند.
ـ پيامبر خدا(ص ): هر كه دو پيراهن داشته باشد, يكى از آن ها را بپوشد و ديگرى را به برادرش دهد.
ـ امام صادق (ع ) از وظايف شخص درقبال برادرانش سخن به ميان آورد و اين مطالب بر اسحاق بن عـمـار بـسـيار گران آمد حضرت فرمود:البته اين ها در زمانى است كه قائم ما ظهور كند, در آن زمان بر آنان واجب است كه برادران خود رامجهز كنند و از ايشان پذيرايى نمايند.
ـ پيامبر خدا(ص ): دورترين مردم ازخداوند دو مردند: مردى كه با حكمرانان همنشينى كند و هر حرف ناحق و ظالمانه اى زدند گفته آنان راتصديق كند و آموزگار كودكان كه ميان آنان برابرى را مراعات نكند و درباره يتيم خدا را در نظر نگيرد.

سفارش هاى خدا به انسان .

قرآن :.
((از (احكام ) دين آن چه را كه به نوح درباره آن سفارش كرد, براى شما تشريع نمود و آن چه را به تو وحـى كرديم و آن چه را كه درباره آن به ابراهيم و موسى و عيسى سفارش نموديم كه : دين را بر پا داريد و در آن تفرقه اندازى مكنيد بر مشركان آن چه كه ايشان را به سوى آن فرامى خوانى , گران مـى آيـد خدا هر كه را بخواهد, به سوى خود بر مى گزيند و هركه را كه از در تو به درآيد به سوى خود راه مى نمايد)).
((و آن چه در آسمان ها و آن چه در زمين است , از آن خداست و ما به كسانى كه پيش از شما به آنان كـتـاب داده شـده و(نيز) به شما سفارش كرديم كه از خدا پروا كنيد و اگر كفر ورزيد (چه باك ؟
كه ) آن چه در آسمان ها و آن چه در زمين است ازآن خداست و خدا بى نياز ستوده (صفات ) است )).
((و به انسان سفارش كرديم كه به پدر و مادر خود نيكى كند و اگر آن ها با تو در كوشند تا چيزى را كه بدان علم ندارى با من شريك گردانى , از ايشان اطاعت مكن سرانجام تان به سوى من است و شما را از (حقيقت ) آن چه انجام مى داديد با خبرخواهم كرد)).
((و انسان را درباره پدر و مادرش سفارش كرديم , مادرش به او باردار شد, سستى بر روى سستى و از شيربازگرفتنش در دو سال است (آرى , به او سفارش كرديم ) كه شكرگزار من و پدر و مادرت باش كه بازگشت (همه ) به سوى من است )).
((و انسان را به نيكى كردن به پدر و مادرش سفارش كرديم )).
((بـگـو: بـيـاييد تا آن چه را پروردگارتان بر شما حرام كرده است , براى شما بخوانم اين هاست كه (خدا) شما را به (انجام دادن ) آن سفارش كرده است , باشد كه بينديشيد)).
((و به مال يتيم جز به نحوى هرچه نيكوتر نزديك مشويد, تا به حد رشد خود برسد و پيمانه و ترازو را بـه عـدالـت ,تمام بپيماييد هيچ كس را جز به قدر توانش تكليف نمى كنيم و چون (به داورى با شهادت ) سخن گوييد دادگرى كنيد,هرچند (درباره ) خويشاوند (شما) باشد و به پيمان خدا وفا كنيد اين هاست كه (خدا) شما رابدان سفارش كرده است , باشدكه پند گيريد)).
((ايـن است راه راست من پس از آن پيروى كنيد و از راه ها (ى ديگر) كه شما را از راه وى پراكنده مـى سـازد پـيـروى مـكـنيد اين هاست كه (خدا) شما را به آن سفارش كرده است باشد كه به تقوا گراييد)).

سفارش هاى خداوند به موسى (ع ).

ـ امـام عـلـى (ع ): خداوند تبارك و تعالى به موسى (ع ) فرمود: اى موسى , سفارش من به تو درباره چـهـار چـيـز را به گوش گير: اول اين كه تا زمانى كه نمى دانى گناهانت آمرزيده شده است به عـيب هاى ديگران مپرداز دوم : تا زمانى كه نمى دانى گنجينه هاى من تمام شده است , غم روزيت را مـخـور سـوم : تـا زمانى كه به سر آمدن پادشاهى مرا نمى بينى به هيچ كس جز من اميد مبند و چهارم : تا زمانى كه شيطان را مرده نديدى از مكر و فريب او آسوده خاطر مباش .

ـ عـلـى بـن عـيـسـى در حـديثى مرفوع : خداوند تبارك وتعالى در سخنان نجواآميزش باموسى : سـفـارش مـى كـنم به تو اى موسى , چونان شخص مهربان و دلسوز به تو سفارش مى كنم درباره زاده بـتـول , عـيـسى بن مريم , آن صاحب الاغ و كلاه بركى و روغن و زيتون و محراب و پس از او دربـاره آن صاحب اشتر سرخ مو نامش احمد است , محمد امين و از باقى ماندگان (سلسله نبوت ) است .

سفارش هاى خداوند به عيسى (ع ).

قرآن :.
((و هرجا كه باشم مرا با بركت قرار داده و تا زنده ام به نماز و زكات سفارشم كرده است و مرا نسبت به مادرم (فرمانبردار و) نيكوكار گردانيده و زورگو و نافرمان قرارم نداده است )).
ـ در سخنان نجواآميز خداى تعالى با عيسى (ع ): اى عيسى , چونان شخص دلسوز و مهربان , تو را به مهربانى سفارش مى كنم تا با طلب شادى و خشنودى من , سزاوار دوستى من شوى تو در بزرگى و در خـردى بركت داده شدى و هر جابودى با بركت بودى گواهى مى دهم كه تو بنده من و زاده كـنـيـز مـن هـستى , با نافله ها به من نزديك شو وبه من توكل كن تا تو را كفايت كنم و غير مرا به ولايت و دوستى برمگزين كه تو را تنها مى گذارم .

سـپـس , اى زاده مـريـم بـا كره بتول تو را سفارش مى كنم درباره سرور رسولان و دوستم احمد, صاحب اشتر سرخ مو و چهره درخشان .

سفارش هاى خضر(ع ) به موسى (ع ).

ـ مـوسى (ع ) به خضر گفت : مرا سفارشى كن خضر(ع ) گفت : به چيزى چنگ در زن كه با وجود آن چيزى به تو زيان نزند و بى آن هيچ چيز به توسود نرساند از خيره سرى و رفتن در پى چيزى كه بـدان نـيـاز نـدارى و از خـنـده بـى سبب دورى كن اى پسرعمران , هيچ كس را به خاطر خطا و گناهى سركوفت مزن و بر گناه خويش گريه كن .

ـ پـيـامـبـر خدا(ص ): برادرم موسى (ع )گفت : پروردگارا, آن كسى را كه در كشتى به من نشان دادى ,نشانم بده خداوند به او وحى فرمود كه : اى موسى , به زودى او را خواهى ديد ديرى نگذشت كـه خـضـر به صورت جوانى خوشبو و خوش پوش نزد او آمد و گفت : سلام و رحمت خدا بر تو اى مـوسى بن عمران ,پروردگارت سلام و رحمت خدا را به تو مى رساند موسى گفت : اوست سلام و از اوسـت سـلام و بـه سـوى اوسـت سـلام و سـپـاس و ستايش خداوند پروردگار جهانيان را كه نعمت هايش را نتوانم شمرد و از عهده شكر او برنيايم , مگر به كمك و يارى او موسى سپس گفت : مى خواهم به من سفارش كنى كه خداوند به واسطه آن مرا سود بخشد!.
خضر گفت : اى جوياى علم , گوينده از شنونده كمتر خسته مى شود پس هر گاه با هم مجلسيان خـودسـخن مى گويى , آنان را خسته مگردان وبدان كه دل تو يك ظرف است پس بنگر كه ظرف خـود را ازچـه پـر مـى كنى از دنياروى گردان و آن را پشت سرخود بينداز, زيرا كه دنيا سراى تو نـيـست و در آن جا براى تو محل قرار وآسايشى وجود ندارد و دنيا وسيله گذرانى براى بندگان قرار داده شده است تا از آن براى بازگشتگاه خويش توشه برگيرند.
اى مـوسـى , خـودت را بـه شـكيبايى وادار تا به بردبارى برسى و پرهيزگارى را شعار دلت ساز تا به دانش و معرفت دست يابى و نفس خود را به صبر رياضت ده تا از گناه برهى .

اى مـوسـى , اگـر خـواهـان علم و معرفت هستى خودت را وقف آن كن , زيرا علم و معرفت براى كـسى است كه خود را وقف (آن ) كند! پرگو و ياوه گو مباش , زيرا كه پرگويى باعث عيب و ننگ دانـشـمندان مى شود و بدى هاى نادانان را آشكار مى سازد, بلكه بر تو باد ميانه روى , زيرا كه آن از تـوفـيـق و يـارى (الهى ) است , از مردمان نادان و باطل گرا دورى كن و در برابر سبكسران بردبار باش , زيرا كه اين كارخردمندان و زيور دانايان است هرگاه نادان دشنامت داد, از روى بردبارى و دلسوزى و احترام , دربرابرش خاموش بمان , زيرا آن چه از رفتار جاهلانه او با تو و دشنامگويى اش به تو باقى مانده , بيشتر وبزرگتر است .

اى پسر عمران , فكر نكن كه از دانش جز اندكى به تو داده شده است , زيرا بى گدار به آب زدن و پا ازگليم درازتر كردن باعث رنج و نابودى است .

اى پـسـر عـمران , هرگز درى را كه نمى دانى چگونه بسته مى شود, باز مكن و هيچ گاه درى را كه نمى دانى چگونه باز مى شود, مبند.
اى پـسر عمران , كسى كه از دنيا سير نمى شود و رغبت او به دنيا تمام نمى شود چگونه عابد باشد! وكـسـى كـه بـه وضع خود راضى نيست و خدا را در قضا (و قدرش ) متهم مى سازد, چگونه زاهد باشد! آياكسى كه هوس بر او چيره است از خواهش ها باز مى ايستد! يا كسى كه نادانى او را درميان گرفته است طلب دانش سودش مى بخشد! زيرا سفرش به مقصد آخرت است و با اين حال به دنيا رو كرده است .

اى مـوسـى , آن چـه آمـوخـتـى بـراى ايـن بـيـامـوز كه به كارش بندى و بدين قصد مياموزش تا براى ديگران بازگو كنى كه در اين صورت هلاكتش براى تو خواهدبود وروشنايى اش براى ديگرى .

اى پـسـر عـمـران , زهـد و پرهيزگارى را جامه خويش گردان و دانش و ذكر (خدا) را گفتارت وكـارهـاى نيك بسيار كن , زيرا تو, به گناهان و كارهاى بد مى رسى و دلت را با ترس (از خدا) بى قرارگردان , زيرا كه اين كار پروردگارت را خشنود مى سازد و خوبى بكن , زيرا كه تو به ناچار كار بد مرتكب مى شوى اكنون تو موعظه شدى اگر به گوش گيرى (در اين هنگام ) خضر پشت كرد و رفت و موسى تنهاماند و غمگين و اندوهناك مى گريست .

ـ خضر (ع ) ـ در آخرين سفارش خود به موسى (ع ) ـ : زنهار, هيچ كس را به گناهى سرزنش مكن و(بدان كه ) محبوبترين چيزها نزد خداوند عزوجل سه كار است : ميانه روى به گاه رفاه و آسايش , گـذشت در عين داشتن قدرت (بر انتقام ) و مدارا با بندگان خدا هيچ كس در دنيا با كسى مدارا نـكرد, مگر اين كه خداوند عزوجل در روز قيامت با او مدارا كند و ترس از خداى تبارك و تعالى در راس حكمت است .

سفارش هاى خداوند به حضرت محمد(ص ).
ـ پـيـامبر خدا(ص ): پروردگارم مرا به نه كار سفارش فرمود: مرا سفارش فرمود به اخلاص داشتن در نهان و آشكار و رعايت عدالت در حال خشنودى و خشم و ميانه روى در وقت نادارى و دارايى و گـذشـت از كـسى كه به من ستم كرده است و عطاكردن به كسى كه از من دريغ داشته است و ايـجـاد رابـطه با كسى كه از من بريده است و اين كه خاموشيم (توام با) تفكر باشد و گفتارم ذكر (خدا) و نگاهم درس گرفتن .

ـ امـام عـلـى (ع ): پـيـامـبر(ص ) در شب معراج از پروردگارش پرسيد و عرض كرد: پروردگارا, كـدام اعـمـال بـرتـر اسـت ؟
خداوند عزوجل فرمود: هيچ چيز نزد من برتر از توكل كردن بر من و خشنود بودن به آن چه قسمت كرده ام , نمى باشد.

سفارش هاى رسول خدا(ص ).

ـ ابـو ايـوب خـالـد بـن زيد به رسول خدا(ص ) عرض كرد: مرا سفارشى كوتاه بفرماييد, تا بلكه آن راحـفظ كنم پيامبر(ص ) فرمود: تو را به پنج چيز سفارش مى كنم : به چشم اميد بركندن از آن چه در دست مردم است , زيرا كه اين (عين ) توانگرى است و از طمع بپرهيز زيرا كه طمع فقر نقد است و نـمـازت رامانند كسى بخوان كه با آن وداع مى كند و از كارى كه به سبب انجام آن عذر خواهى كـنـى دورى كـن و(سـرانجام ) براى برادرت همان چيزى را دوست بدار كه براى خودت دوست دارى .

ـ پيامبر خدا(ص ) ـ به مردى كه عرض كرد:مرا سفارشى مختصر فرما ـ : بر تو باد چشم بركندن از آن چـه مـردم دارند و از طمع بپرهيز كه آن فقر نقداست و نمازت را چنان بخوان كه گويى با آن وداع مى كنى و از كارى كه باعث عذرخواهى تو شود,دورى كن .

ـ بـه اسـود بـن اصـرم ـ : آيـا اخـتـيار دست خود را دارى ؟
[گفت :] عرض كردم : آرى فرمود: آيا اخـتيارزبانت را هم دارى ؟
عرض كردم : آرى فرمود: پس , دست خود را جز به كار خير مگشاى و با زبانت جزخير مگوى .

ـ بـه مـادر انـس ـ : از گـنـاهان دورى كن كه اين برترين هجرت است و فرايض را پاس دار كه اين بـرتـريـن جهاد است و ياد خدا بسيار كن , زيرافرداى قيامت براى خدا چيزى نمى برى كه نزد خدا محبوبتر از بسيارى ياد او باشد.
ـ بـه مـردى از اهـل يمن ـ : به تو سفارش مى كنم كه چيزى را شريك خدا نگردانى اگر چه قطعه قطعه شوى يا به آتش سوزانده گردى و زنهارنسبت به پدر و مادرت نافرمانى و بدرفتارى نكنى و (حـتى ) اگر از تو خواست كه از دنيا خارج شوى ,بشو (اگر گفت بمير, بميرى ) و مردم را دشنام مـگو و هرگاه با برادرت رو به رو شدى با خوشرويى برخورد كن و از زيادى (آب ) دلو خود براى او بريز.
ـ ضـرغـامـة بـن عـلـيـبـة بـن حـرمـلـه : پـدرم ازپـدرش نقل كرد كه : همراه كاروانى از طايفه خـدمـت پيامبر(ص ) رسيدم و چون خواستم برگردم عرض كردم : اى رسول خدا, به من سفارشى بـفـرمـاييد پيامبر(ص ) فرمود: از خدا بترس و هرگاه درجمعى نشسته بودى و از آن جا برخاستى و شـنـيـدى كـه سخنان خوشايندى مى گويند, دوباره به آن مجلس بيا و اگر شنيدى كه سخنان ناخوشايند مى گويند, ديگر به آن جا قدم مگذار.
ـ پـيـامـبر خدا(ص ) ـ به مردى كه عرض كرد: مرا سفارشى فرما ـ : زبانت را نگهدار آن مرد دوباره عـرض كرد: اى رسول خدا, مرا سفارشى فرما حضرت فرمود: زبانت را نگهدار بار ديگرعرض كرد: اى رسـول خـدا, مـرا سـفـارشـى فـرما پيامبر فرمود: واى برتو! مگر مردم را چيزى جزدرويدهاى زبانشان در آتش سرنگون مى كند.
ـ رسـول خـدا(ص ) در مـسـجـد بود و على (ع ) در كنار آن حضرت قرارداشت در اين هنگام ابوذر واردمـسـجـد شـد و خـلـوت را غـنـيـمـت شمرده از رسول خدا تقاضاى سفارشى سودمند كرد پيامبر(ص ) فرمود:باشد, با كمال ميل اى ابوذر, تو از ما خاندان هستى تو را سفارش مى كنم , آن را بـه گـوش گـيـر, زيرا كه همه راه هاى خير و خوبى را در بردارد, اگر آن را به گوش گيرى به سبب آن دو بهره مى برى .

ـ اى ابوذر, خدا را چنان عبادت كن كه گويى او را مى بينى , زيرا اگر تو او را نمى بينى , قطعا او تو را مـى بيند و بدان كه قدم اول عبادت خداوندمعرفت اوست او اول است و پيش از هر چيزى , پس چـيـزى مـقدم بر او نيست فرد و يگانه است و دومى ندارد, باقى است نه تا غايت و پايانى , آفريننده آسـمـان هـا و زمـيـن است و آن چه در آسمان ها و زمين وآن چه در ميان آسمان ها و زمين است و اوست خداوند لطيف و آگاه و او بر هر چيزى تواناست پس ازاين (مرحله ) ايمان به من قرار دارد و اقرار به اين كه خداى متعال مرا به سوى همه مردم فرستاده است تابه اذن او بشارت دهم و اعلام خـطـر كـنم و به سوى خدا فرا خوانم و چراغى درخشان باشم سپس , دوست داشتن اهل بيت من است , همانان كه خداوند, پليدى را از ايشان دور ساخته و كاملا پاك و پاكيزه شان ساخته است .

بدان اى ابوذر, كه خداوند عزوجل اهل بيت مرا در ميان امتم چونان كشتى نوح قرار داده است كه هـركـس بر آن نشست رهايى يافت وهر كس از سوار شدن آن سرباز زد غرق شد و (نيز) مانند باب حطه در ميان بنى اسرائيل كه هر كس واردآن شد در امن و امان قرار گرفت .

ـ اى ابوذر, سفارش هايى كه به تو مى كنم به گوش گير تا در دنيا و آخرت سعادتمند باشى .

ـ اى ابوذر, دو نعمت است كه بسيارى از مردم در آن ها مغبون مى شوند: تندرستى و فراغت .

ـ اى ابـوذر, پنج چيز را پيش از پنج چيز غنيمت شمار: جوانيت را پيش از پيرى ات و تندرستيت را پيش از بيماريت و توانگريت را پيش از تهى دستيت و آسودگيت را پيش از گرفتاريت و زندگيت را پيش از مردنت .

ـ اى ابوذر, زنهار كه به سبب آرزويت كار امروز را به فردا فكنى , زيرا تو با امروز خود به سر مى برى نـه با فردايت , اگر فردايى برايت بود درآن فردا نيز چنان باش كه در امروز بوده اى و اگر فردايى در كار نبود پشيمان نشوى كه در كار امروزت كوتاهى كرده اى .

ـ اى ابـوذر, چـه بسيار كسانى كه روزى راآغاز مى كنند و آن را به پايان نمى برند و منتظر فردايى هستند و به آن نمى رسند.
ـ اى ابـوذر, اگـر به اجل و حركت و مسيرآن بنگرى , بى گمان آرزو و فريب آن را دشمن خواهى داشت .

ـ اى ابـوذر, چـنـان بـاش كه گويى دردنيا غريبى , يا رهگذرى و خود را از خفتگان در گورها به شمار آور.
ـ اى ابـوذر, چون صبح خود را آغازكردى , به خويشتن وعده شب مده و هرگاه شبت را آغازيدى , وعـده صـبـح بـه خـود مـده و از دوران تـنـدرستيت پيش از آن كه بيمار شوى بهره برگير و از زندگيت پيش از آن كه بميرى , زيرا كه تونمى دانى فردا چه نام خواهى گرفت .

ـ اى ابـوذر, زنـهـار كـه هـنـگـام لغزيدن به سردر آيى , زيرا كه لغزش بخشوده نمى شود و امكان بازگشت براى تو نيست و بازماندگان تو براى آن چه باقى گذاشته اى تو را نمى ستايند و كسى كه پيش او مى روى (خداوند) به بهانه گرفتارى هايت تو رامعذور نمى دارد.
ـ ابـوذر: دوسـتـم رسـول خـدا(ص ) بـه من سفارش فرمود كه به فروتر از خود بنگرم و به فراتر از خـويش منگرم و مستمندان را دوست بدارم و به آنان نزديك شوم و صله ارحام به جا آورم , هرچند آنان از من ببرند و به من بى مهرى ورزند (يا از من دورى كنند) و حق را بگويم گرچه تلخ باشد و در راه خدا از سرزنش هيچ سرزنشگرى نهراسم و از هيچ كس چيزى نخواهم و جمله لاحول ولاقوة الا باللّه را زياد بگويم , زيرا كه آن از گنج هاى بهشت است .

ـ دوسـتـم (ص ) مـرا بـه هـفت چيز سفارش فرمود: به دوست داشتن مستمندان و اين كه به آنان نـزديـك شـوم , به كسى كه فرودست تر از خودم هست بنگرم و به كسى كه فرادست تر از من است نـنـگـرم , صله ارحام به جا آورم هرچندآنان از من دورى كنند, جمله لاحول ولاقوة الا باللّه را زياد بگويم , حقيقت تلخ را بگويم , درراه خدا از سرزنش سرزنشگرى نهراسم و از مردم چيزى نخواهم .

ـ رسـول خـدا(ص ) هفت سفارش به من فرمود: مرا سفارش كرد كه به پايين تر از خودم بنگرم و به كـسـى كـه بـالاتـر از مـن اسـت نـنگرم , مرا به دوست داشتن مستمندان و نزديك شدن به آنان سفارش فرمود, مرا سفارش فرمود كه حقيقت را بگويم , اگرچه تلخ باشد, مرا سفارش فرمودكه با خـويـشاوندم پيوند برقرار كنم هرچنداو پشت كند, سفارشم فرمود كه در راه خدااز سرزنش هيچ سـرزنـشـگـرى نهراسم , مرا سفارش فرمود كه جمله لاحول ولاقوة الا باللّه (العلى العظيم )را زياد بگويم , زيرا كه آن از گنجهاى بهشت است .

ـ پيامبر خدا(ص ) ـ به وهيب ـ : آيا توسفارش پذيرى ؟
آيا تو سفارش پذيرى ؟
هرگاه خواستى كارى را انـجـام دهى , به عاقبت آن بينديش ,اگر فرجامش رستگارى بود آن را انجام بده و اگر جز اين بود رهايش كن .

ـ امام صادق (ع ): مردى خدمت پيامبر(ص ) آمد و عرض كرد: اى رسول خدا مرا سفارش فرما رسول خدا(ص ) فرمود: اگر تو راسفارش كنم آيا به گوش مى گيرى ؟
حضرت سه بار اين جمله را به او فـرمـود و هر بار آن مرد عرض مى كرد: آرى اى رسول خدا پس , رسول خدا(ص ) به او فرمود: به تو سـفارش مى كنم كه هرگاه خواستى كارى انجام دهى , به عاقبت آن بينديش , اگر رستگارى بود آن را انجام بده و اگر گمراهى بود رهايش كن .

ـ پـيامبر خدا(ص ): به تو سفارش مى كنم كه از خداوند متعال شرم كنى , همچنان كه ازمرد پاك و شايسته قوم خود شرم مى كنى .

ـ به معاذ كه از آن حضرت تقاضاى سفارشى كرد ـ : خدا را چنان عبادت كن كه انگار او را مى بينى و خودت را از مردگان بشمار و نزد هرسنگ و درختى خدا را يادآور شو و هرگاه گناهى كردى , در كـنـار آن كـار نـيكى انجام ده , (ثواب ) پنهانى در برابر (گناه ) پنهانى و (ثواب ) آشكار در قبال (گناه ) آشكار.
ـ پـيـامـبـر خدا(ص ) دست معاذ را گرفت واندكى رفت و آن گاه فرمود: اى معاذ, تو را سفارش مـى كـنـم بـه پـروا داشتن از خداوند و راستگويى و وفاى به عهد و پيمان و برگرداندن امانت (به صاحبش ) و ترك خيانت و مهربانى به يتيم و رعايت حق همسايگى و فرو خوردن خشم و با نرمى و ملايمت سخن گفتن و سلام كردن و پيروى از امام .

ـ بـه معاذ كه از آن حضرت تقاضاى سفارش ونصيحت كرد ـ :خدارا چنان عبادت كن كه گويى او را مـى بـيـنـى و خودت را از زمره مردگان بشمار و اگر خواهى تو را از چيزى آگاه كنم كه از همه اين ها بيشتر تو را نگه مى دارد حضرت با دستش به زبان خود اشاره كرد و فرمود: اين .

ـ بـه مـردى كه از آن حضرت سفارشى خواست ـ : هرگز خشم مگير, زيرا كه درخشم كشمكش با پـروردگـار تـو نـهفته است عرض كرد: سفارشى ديگر فرماييد فرمود: هرگز كارى كه ازآن عذر بـخـواهى , مكن ,زيرا كه در آن شرك ناپيداست عرض كرد:باز هم بفرماييد فرمود: نمازت را مانند كسى بخوان كه گويى با آن وداع مى كند, زيرا در اين نوع نمازخواندن پيوند و نزديكى است عرض كـرد: بـازهم بفرماييد فرمود: از خداوند چنان شرم كن كه ازهمسايگان صالح خود شرم مى كنى , زيـرا كـه در اين امر زيادت يقين است و خداوند متعال آن چه رااولين و آخرين سفارش كنندگان بـدان سـفارش مى كنند در يك خصلت جمع كرده و آن تقواست خداى عزوجل مى فرمايد: ((و هر آيـنـه كـسـانى را كه پيش از شما كتاب (آسمانى ) داده شده اند و شما را سفارش كرديم كه از خدا بـتـرسـيـد)) تـقوا مجمع هر عبادت شايسته اى است و هر كه به درجات بالا و مرتبه بلندرسيد به واسـطـه تـقـوا رسـيـد و هـر كه با زندگى پاك و پاكيزه و انس هميشگى با خدا زيست به وسيله تـقوازيست خداوند عزوجل فرموده است : ((همانا تقواپيشگان در ميان باغ ها و نهرها, در قرارگاه صدق , نزدپادشاهى توانايند)).
ـ ابـو سـعـيـد: مـردى خـدمت رسول خدا(ص )آمد و عرض كرد: اى رسول خدا, مرا سفارش فرما حـضرت فرمود: بر تو باد ترس از خدا,زيرا كه آن در بردارنده همه خوبى هاست و بر تو باد جهاد در راه خـدا, زيـرا كه آن رهبانيت مسلمانان است و بر تو باد ياد خدا و تلاوت كتاب او, زيرا كه اين كار بـراى تـو در زمـيـن نـور و روشـنايى است و در آسمان نام و شهرت و زبانت را جز از خير و خوبى نگهدار, زيرا كه با اين كاربر شيطان چيره مى آيى .

ـ امـام عـلـى (ع ): از خـدا بـتـرسـيـد و حـقوق همسايگانتان را رعايت كنيد, زيرا كه اين سفارش پيامبرشماست آن حضرت درباره همسايگان پيوسته سفارش مى فرمود تا جايى كه گمان كرديم , به زودى همسايگان را ميراث بر يكديگر قرار خواهد داد.
ـ پـيـامـبـر خدا(ص ) ـ به على (ع ) ـ : اى على ,تو را از سه خصلت نهى مى كنم : رشك و آزمندى و دروغ .

ـ نـيـز به على (ع ) سفارشى كرد كه آغازش چنين است ـ : اى على , سه چيز است كه هر كس با آن سه خدا را ديدار كند, از برترين مردم است .

ـ نيز به على (ع ) سفارشى كرد كه آغازش چنين است ـ : اى على , نخستين آن سه چيزاين است كه به تو سفارشى مى كنم , آن را به گوش گير, زيرا تا زمانى كه سفارش مرا به گوش گيرى درخير و خوبى خواهى بود.
ـ نـيـز بـه عـلـى (ع ) ـ : اى عـلـى , از نشانه هاى يقين اين است كه هيچ كس را با به خشم آوردن خداخشنود نكنى .

ـ نـيـز به على (ع ) سفارشى كرد كه آغازش چنين است ـ : اى على , تو را درباره خودت به چند كار سفارش مى كنم آن ها را از من به گوش گير.
ـ نيز به على (ع ) هنگامى كه آن حضرت را به يمن فرستاد ـ : اى على , تو را سفارش مى كنم به دعا, زيرا كه دعا با اجابت همراه است .

ـ نيز به على (ع ) ـ : اى على , مؤمن سه نشانه دارد: (پايبندى به ) روزه ونماز وزكات .

سفارش هاى امام على (ع ).

الف ـ سفارش هاى آن حضرت به فرزند بزرگوارش حسن (ع ).
ـ امـام عـلى (ع ): اى فرزندم , تو را سفارش مى كنم به ترس از خدا و پيروى از فرمان او و آبادكردن دلت با ياد او و چنگ زدن به ريسمان او و كدام رشته محكمتر از رشته اى است كه ميان توو او باشد اگر بدان چنگ زنى !.
دلـت را بـا انـدرز زنـده بـدار و بـا بـى رغبتى به دنيا بميرانش و به وسيله يقين نيرويش بخش و باحكمت روشنش گردان و با ياد مرگ زبونش ساز و به فنا و نيستى معترفش گردان و به رنج ها وگرفتارى هاى دنيا بينايش كن .

فرزندم , بدان كه بهترين سفارشى كه از من به كار بندى , ترس از خداست و بسنده كردن به آن چه كه خداوند بر تو واجب گردانيده و به كار بستن آن چه نياكان تو و نيكان خاندانت بر آن بوده اند.
ب ـ سفارشهاى آن حضرت به فرزند بزرگوارش حسين (ع ).
ـ امام على (ع ): فرزندم , تو را سفارش مى كنم به تقوا داشتن از خدا در دارايى و نادارى وحق گويى در حـال خـشـنودى و خشم و ميانه روى در روزگار توانگرى و تهيدستى و دادگرى بادوست و دشـمـن و كـار و عمل در حال سرزندگى و بى حوصلگى و خشنودى از خدا در روزگارسختى و آسايش .

ج ـ سفارشهاى آن حضرت به حسن و حسين (ع ).
ـ امـام عـلـى (ع ): شـمـا دو تـن را بـه تـقـواى خدا سفارش مى كنم و اين كه در پى دنيا نباشيد, گـرچـه دنـيـا در پـى شـما باشد و براى چيزى از دنيا كه از شما گرفته شود افسوس مخوريد و هـمـواره حـقـيـقـت را بـگـويـيد و براى پاداش (براى آخرت ) كار كنيد و دشمن ستمگر باشيد و يارستمديده .

شـمـا دو تـن و هـمه فرزندانم و خانواده ام و هر كس را كه اين نامه من به او رسد, به ترس از خدا وداشتن نظم و انضباط در كارهايتان و صلح و دوستى با يكديگر سفارش مى كنم .

د ـ سفارشهاى آن حضرت به مسلمانان .

ـ امـام عـلـى (ع ): شـما را به ياد كردن از مرگ و غافل نشدن از آن سفارش مى كنم چگونه ازچيزى غفلت مى كنيد كه از شما غافل نيست ؟
.
ـ شما را به رها كردن اين دنيا سفارش مى كنم , دنيايى كه شما را رها مى كند, هرچند رهاكردنش را دوست نداشته باشيد.
ـ هرگاه در جنگ حاضر مى شد به مسلمانان سفارش هايى مى كرد, از جمله مى فرمود: نماز راپاس داريد و بر آن مواظبت كنيد و بسيار نماز بگزاريد.