حديث بيست و يكم
قال الله تبارك و تعالى
يابن ادم الموت يكشف اسرارك و القيامة تبلوا اخبارك و الكتاب يهتك استارك فاذا اذنب
ذنباً صغيراً فلا تنظر الى صغره ولكن انظر الى من عصيته و اذا رزقت رزقاً قليلاً
فلا تنظر الى قلته و لكن انظر الى من رزقك
يابن ادم لا تأمن من مكرى فان مكرى اخفى من دبيب النمل على الصفا فى الليلة الظلماء
يابن ادم هل اديتم فرائضى كما امرتكم و هل واسيتم المساكين باموالكم و انفسكم و هل
احسنتم الى من اساء اليكم و هل عفوتم عمن ظلمكم و هل وصلتم من قطعكم و بل انصفتم من
خانكم و بل كلمتم من هاجركم و هل ادبتم اولا دكم و بل سئلتم العلماء من امر دينكم و
دنياكم فانى لا انظر الى صوركم و لا الى محاسنكم ولكن انظر الى قلوبكم و اعمالكم و
ارضى منكم بهذه الخصال
اى فرزند آدم مرگ، اسرار تو را آشكار و قيامت، اخبار تو را ظاهر و نامه اعمال، پرده
از كار شما بر مىدارد. پس زمانيكه گناه كوچكى انجام دادى به كوچكى آن نگاه نكن،
بلكه ببين چه كسى را نافرمانى كردهاى؟
(23) و
اگر روزى اندكى نصيب تو شد به كمى آن نگاه نكن بلكه ببين چه كسى به تو روزى داده؟
(24)
اى فرزند آدم آيا واجبات مرا همانطور كه به شما امر كردم انجام داديد و آيا با
اموال و جان خود با فقراء مواسات نموديد؟
(25)
و آيا به آنكه با شما بد كرده نيكى نموديد؟ و آيا كسى را كه به شما ستم كرده، عفو
كرديد؟ و آيا با كسى كه از شما بريده، پيوستيد؟ بلكه با كسى كه به شما خيانت نموده
به انصاف بر خورد نموديد؟ و با كسى كه از شما دورى كرده صحبت كرديد؟ و آيا فرزند
خويش را ادب كرديد؟ بلكه از دانشمندان دين درباره امر دين و دنياى خويش سؤال
نموديد؟
پس (بدانيد) من به صورتها و زيبائيهاى ظاهرى شما توجه نمىكنم بلكه به دلها (و
نيتها) و اعمال شما توجه مىكنم و با (انجام دادن) اين صفات (كه بيان شد) از شما
راضى مىگردم.
حديث بيست و دوم
قال الله تبارك و تعالى
يا بن ادم انظر الى نفسك و الى جميع خلقى فان وجدت احداً اعز اليك من نفسك فاصرف
كرامتك اليه و الا فاكرم نفسك بالتوبه و العمل الصالح ان كانت عليك عزيزة
اى فرزند آدم به نفس خود و تمام مخلوقات من نظر كن، پس اگر فردى (از آنها) را يافتى
كه از نفس خود عزيزتر باشد، پس بزرگى و ارجمندى خويش را براى آن قرار ده و اگر
نيافتى، با توبه و عمل صالح، نفس خود را گرامى دار، البته اگر نفست براى تو عزيز (و
ارزشمند) باشد.
حديث بيست و سوم
قال الله تبارك و تعالى
يابن ادم ان الشيطان لكم عدو مبين فاتخذوه عدواً فاعملوا لليوم الذى تحشرون فيه الى
الله تعالى فوجاً و تقفون بين يدى الله صفاً صفاً و تقرؤن الكتاب حرفاً و تسئلون
عما تعلمون سراً و جهراً ثم يساق المتقون الى الجنان وفداً وفداً و المجرمون الى
جهنم ورداً ورداً، اكفاكم من الله وعداً و وعيداً؟ فانا الله فاعرفونى و انا المنعم
فاشكرونى و انا الفغار فاستغفرونى و انا المقصود فاقصدونى و انا العالم بالسرائر
فاحذرونى.
اى فرزند آدم همانا شيطان دشمن آشكارى براى شما است لذا او را دشمن خود بگيريد. پس
براى روزى كه - در آنروز گروه گروه بسوى خداوند محشور خواهيد شد، و در پيشگاه
خداوند (براى حساب) در صفهاى متعدد مىايستيد و حرف به حرف نامه اعمال (خود) را
مىخوانيد و از آنچه در پنهان و آشكار انجام دهيد سؤال مىشويد - عمل نمائيد.
سپس اهل تقوى دسته دسته بسوى بهشت و مجرمين گروه گروه بسوى جهنم برده شوند (و به
آنها گفته خواهد شد): آيا خداوند وعده و وعيد را به اندازه كافى براى شما بيان
نكرد؟
(بدانيد) من خداوند (شما هستم) پس مرا بشناسيد، و من نعمت دهنده شما هستم پس شكر
مرا بجا آوريد و، من (بسيار) بخشندهام پس از من درخواست آمرزش نمائيد و من (هدف) و
مقصود شمايم پس مرا قصد كنيد، و من داناى به امور پنهانم، پس از من حذر كنيد.
حديث بيست و چهارم
قال الله تبارك و تعالى
يابن ادم الى كم تشكوننى و الى كم تنسوننى و الى كم تكفروننى و لست بظلام للعبيد و
الى متى تجحدون بنعمتى و رزقكم ياتيكم فى كل يوم من عندى و الى متى تجحدون بربو
بيتى و ليس لكم رب غير و الى متى تجفوننى و لم اجفكم و من منع الزكوة من ماله فقد
استخف بكتابى و اذا علم بوقت الصلوة و لم يفرغ لها فقد غفل عنى و اذا قال ان الخير
من عندى و الشر من عند ابليس فقد جحد ربوبيتى و جعل ابليس شريكاً لى
اى فرزند آدم تا چه اندازه از من شكايت مىكنى، و چقدر مرا به فراموشى مىسپارى، و
چه مقدار ناسپاس من هستى؟! با اينكه من (اصلاً) ظلمى به بندگان نمىكنم، و تا چه
زمان نعمت مرا انكار مىكنيد با اينكه روزى هر روز از جانب من براى شما مىآيد، و
تا چه زمان منكر خدائى و ربوبيت من هستيد با اينكه پروردگارى جز من براى شما نيست،
و تا چه زمان از من روى بر مىگردانيد و اعراض مىكنيد با اينكه من با شما چنين
نكردهام.
و هر كس زكات مال خود را ندهد كتاب
(26) مرا
سبك شمرده است، و زمانيكه از وقت نماز آگاه شود ولى دست از كار خويش نكشد پس، از من
غافل شده و زمانيكه بگويد خير و خوبى از جانب من است و بدى از ناحيه ابليس است، پس
خدائى و ربوبيت مرا انكار نموده و ابليس را شريك من قرار داده
(27)
حديث بيست و پنجم
قال الله تبارك و تعالى
يابن ادم المال مالى و انت عبدى و ما لك الا ما اكلت فافنيت و ما لبست فابليت و ما
تصدقت فابقيت و ما ذخرت فحظك منه المقت و انما انت على ثلثة اقسام فواحد لى و واحد
لك و واحد بينى و بينك فاما الذى لى فروحك و اما الذى لك فعملك و اما الذى بينى و
بينك فمنك الدعاء و منى الاجابة
يابن ادم تورع تعرفنى و تجوع ترنى واعبدنى تجدنى و تفرد تصلنى
يابن ادم اذا كانت الملوك تدخل النار بالجور و العرب بالعصبية و العلماء بالحسد و
الفقراء بالكذب و التجار بالخيانة و الحراث بالحهالة و العباد بالرياء و الاغيناء
بالكبر و القراء بالغفلة و الصباغ بالغش و مانع الزكوة بمنع الزكوة فاين من يطلب
الجنة.
اى فرزند آدم سرمايهات از آن من است، و خود نيز بنده من مىباشى، و تو مالك هيچ
چيزى نيستى مگر آنچه مىخورى، پس نابود مىسازى، و آنچه مىپوشى پس مندرس مىكنى، و
آنچه انفاق مىنمايى پس هميشگىاش مىسازى، و آنچه انباشته مىكنى پس تنها بهرهات
از آن خشم الهى است.
و تو تنها از سه پارهاى، از آن من، و پارهاى از آن خويش، و پارهاى ديگر ميان من
و تو است. اما آنچه براى من است جان و روح تو مىباشد، و آنچه براى توست كردار تو
مىباشد، و آنچه ميان من و توست دعاى آن از تو و پاسخ آن از من مىباشد.
اى فرزند آدم پرهيزگار باش تا مرا بشناسى، و گرسنگى بكش تا مرا ببينى، و مرا بندگى
كن تا به من دست يابى، و از ديگران جدا شو تا به من برسى
اى فرزند آدم چون پادشاهان با ستم گرى، و عرب با تعصب، و دانشمندان با حسادت، و
تنگدستان با دروغ، و كاسبان با خيانت، و برزگران با نادانى، و عبادت پيشگان با ظاهر
سازى، و توانگرى با خودپسندى، و قاريان با غفلت، و رنگ رزان با نيرنگ، و خوددارى
كنندگان از پرداخت زكات با خوددارى (كسانى كه زكات نمىدهند با ندادن خويش)... خويش
راهى دوزخ شوند؛ پس كجاست آنكس كه خواهان بهشت باشد؟!.
حديث بیست و ششم
قال الله تبارك و تعالى
يابن ادم اذكرنى استجب لكم ادعونى بلا غفلة استجب لكم بلا مهلة ادعونى بالقلوب
الخالية استجب لكم بالجنة المأوى ادعونى بالخوف و الرجاء اجعل لكم من كل امر فرجاً
و مخرجاً ادعونى بالاسماء العليا استجب لكم ببلوغ المطالب الاسناء ادعونى فى دار
الخراب و الفناء استجب لكم فى دار الثواب و البقاء
يابن ادم كم تقول الله و فى قلبك غير الله و لسانك يذكر الله و تخاف غير الله و
ترجوا غير الله ولو عرفت الله لما اهمك غير الله. و تذنب و لا تستغفر فان الاستغفار
مع الاضرار توبة الكاذبين و ما ربك بظلام للعبيد
اى فرزند آدم مرا ياد كن تا اجابت كنم تو را، مرا بدون غفلت بخوانيد تا بى درنگ
پاسختان دهم، مرا با دلهاى تهى از آلودگى بخوانيد تا بهشتى كه جايگاه نيكوئى است به
شما پاسخ دهم، مرا به همراه ترس و اميد بخوانيد تا براى شما در هر امر گشايشى و
رهايى قرار دهم، مرا با نامهاى برتر بخوانيد تا پاسختان را با اجابت در خواستهاى
برتر دهم، مرا در اين سرزمين ويرانى و نيستى بخوانيد تا پاسخ شما را در آن سرزمين
با پاداش و جاودانگى دهم،
اى فرزند آدم چقدر خدا! خدا! مىگويى و در دلت غير خدا جاى گرفته است؟! زبانت از
خدا ياد مىكند ولى از غم او بيم دارى و به غير او اميد بستهاى؟! اگر خدا را
آنچنانكه سزاوار است شناخته بودى غير خدا براى تو اهميت نداشت تو نافرمانى او
مىكنى ولى طلب آمرزش نمىكنى، همانا درخواست آمرزش با پافشارى بر گناه، توبه
دروغگويان است (و پرودگار تو ستمكار بر بندگان نيست).
حديث بيست و هفتم
قال الله تبارك و تعالى
يابن آدم اذا أصبحت بين نعمتين عظيمتين لما تدرى ايتها و اعظم عندك ذنوبك المستورة
عن الناس او الثناء الحسن من الناس ولو علم الناس ما اعلم منك ما سلم عليك احد من
خلقى و اخلص عملك من الرياء و السمعة فانك عبد ذليل لرب جليل مأمور لامره و تزود
فانك مسافر و لابد من الزاد لكل مسافر
يابن ادم خزائنى لا تزول ابداً و يمينى مبسوطة بالعطايا ابداً و بقدر ما تنفق انفق
عليك و بقدر ما تمسك امسك عليك
يابن ادم خوف الفقر سوء الظن بالله تعالى و من قلة اليقين تبخل على المساكين
يابن ادم من اهم للرزق فقد شك فى كتابى و من لم يصدق انبيائى فقد جخد ربوبيتى و من
جحد ربوبيتى اكببته فى النار على وجهه
اى فرزند آدم چون ميان دو نعمت بزرگ من روزگار مىگذرانى، نمىدانى كداميك براى تو
مهمتر است: گناهانت كه از چشم مردم مخفى نگه داشته شده، و يا ستايش نيكى كه در ميان
مردم رواج يافت؟ چون اگر مردم آنچه را كه من از تو مىدانم مىدانستند ديگر هيچيك
از بندگانم بر تو سلامى نمىكرد.
كردارت را از ظاهر فريبى و به گوش ديگران رساندن، پاك گردان كه تو بندهاى خوار
براى پروردگارى بزرگ، و مأمور به اوامر او مىباشى. توشه خويش بردار كه تو مسافرى و
گريزى براى مسافر از زاد و توشه نيست.
اى فرزند آدم گنجينههاى مرا هيچگاه پايانى نيست، و دست من هميشه براى بخشش باز
است. و به همان ميزان كه انفاق كنى بر تو انفاق مىكنم، و به هر اندازه از بخشش
خودارى كنى من نيز بر تو خوددارى مىكنم.
اى فرزند آدم ترس از فقر، بدگمانى به خداوند متعال است. و خسارت بر مساكين از كمبود
يقين است.
اى فرزند آدم هر كس تمامى اهمتمامش براى طلب روزى باشد در كتاب من ترديد كرده است،
و هر كس پيامبران مرا تصديق نكند، پروردگارى مرا انكار نموده است، و هر كس
پروردگارى مرا انكار كند با صورت او را به درون آتش دوزخ افكنم.
حديث بيست و هشتم
قال الله تبارك و تعالى
يابن ادم قد جائكم الحق من ربكم فمن شاء فليؤمن و من شاء فليكفر و انكم لا تحسنون
الا بمن احسن اليكم و لا تصلون الا لمن وصلكم و لا تكلمون الا لمن كلمكم لا تطعمون
الا لمن اطعمكم و لا تنصفون الا لمن انصفكم و لا تكرمون الا لمن اكرمكم فليس لاحد
على احد فضل انما المؤمنون الذين امنوا بالله و رسوله الذين يحسنون الى من اساء
اليهم و يصلون الى من قطعهم و يعطون الى من حرمهم و ينصفون من خانهم و يكلمون الى
من هاجر منهم و يكرمون من أهانهم.
اى فرزند آدم به تحقق حق از
جانب پروردگارتان براى شما آمد پس (اختيار با شما است) هر كس مىخواهد ايمان آورد و
هر كس مىخواهد كافر گردد و همانا شما جز به كسيكه به شما نيكى كند به كسى نيكى
نمىكنيد
(28)،
و جز با كسيكه با شما رابطه برقرار مىكند (از دوستان و خويشاوندان) با كسى ارتباط
پيدا نمىكنيد و جز با كسيكه با شما سخن مىگويد با كسى سخن نمىگوئيد و جز به
كسيكه شما را اطعام مىكند به كسى اطعام نمىكنيد و جز با كسيكه با شما انصاف دارد
با كسى انصاف نداريد و جز با كسيكه با شما انصاف دارد با كسى انصاف نداريد و جز با
كسيكه شما را اكرام و احترام مىكند كسى را احترام نمىكنيد (به همين جهت) هيچكدام
شما بر ديگرى برترى و فضيلتى ندارد (ولى بدانيد بر خلاف گروه سابق) مؤمنين (واقعى)
كسانى هستند كه:
ايمان به خدا و فرستاده او دارند (و علاوه داراى اين صفات نيز هستند):
1- به كسانى كه به آنها بدى مىكنند، نيكى مىنمايند.
2- با كسانى كه با آنها قطع رابطه مىكنند، رابطه برقرار مىكنند.
3- به كسانى كه آنها را محروم نمودهاند، عطا و بخشش مىكنند.
4- با كسانى كه به آنها خيانت كردهاند، انصاف دارند.
5- و با كسانى كه با آنها دورى گزيدهاند، سخن مىگويند.
6- و به كسانى كه به آنها اهانت نمودهاند، احترام مىگذارند (و آنها را گرامى
مىدارند).
(29)
حديث بيست و نهم
قال الله تبارك و تعالى
يابن ادم اذكروا نعمتى التى انعمت عليكم كما لا تهتدون السبيل الا بالدليل فكذلك لا
تهتدون طريق الجنة الا بالعلم و كما لا تحبمعون المال الا بالتعب و كذلك لا تدخلون
الجنة الا بالصبر على العبادة فتقربوا بالنوافل و اطلبوا رضائى برضاء المساكين فان
رضائى لايفار قهم طرفة عين ابداً يا موسى اسمع ما اقول و الخق ما اقول انه من تكبر
على مسكين حشرته يوم القيمة على صورة ذرة تحت اقدام الناس و من تعرض بهتك ستر مسلم
اهتك ستره سبعين مرة و من تواضع لعالم او والديه رفعته فى الدارين و من اهان مؤمناً
مسلماً لفقره فقد بارزنى فى المحاربة و من احب مؤمناً من اجلى صافحته الملائكة فى
الدارين فى الدنيا سراً و فى الاخرة جهراً
اى فرزند آدم بياد آوريد نعمت من را كه به شما عطا كردهام...
(پس بدانيد) همانگونه كه جز با راهنما راه نمىيابيد؛ به راه بهشت (نيز) جز با علم
و دانش رهنمون نمىشويد؛ و همانطور كه مال را جز با رنج و زحمت فراهم نمىآوريد، به
بهشت (نيز) جز با شكيبائى بر عبادت وارد نخواهيد شد.
(پس) با انجام عبادات مستحب (نماز و غير آن به من) نزديك شويد، و رضاى مرا در
خشنودى مساكين طلب كنيد زيرا خشنودى من چشم بر هم زدنى از آنها دور نخواهد شد
اى موسى: بشنو آنچه را كه مىگويم (زيرا) سخن من حق است:
همانا كسى كه بر مسكينى تكبر نمايد، او را در روز قيامت به صورت مورچهاى كه زير
قدمهاى مردم است محشور مىكنم.
و كسى كه در صدد كنار زدن پرده (و آشكار كردن عيب) مسلمانى برآيد، هفتاد مرتبه
(30)پرده
او را مىدرم (و عيب او را آشكار مىكنم)
و كسى كه در برابر دانشمندى (الهى) يا پدر و مادر خويش فروتنى نمايد (مقام) او را
در دنيا و آخرت بالا مىبرم، و كسيكه مؤمن مسلمانى را خوار نمايد، پس به تحقيق
آشكارا به جنگ با من آمده، و كسيكه بخاطر من مؤمن را دوست داشته باشد، فرشتگان در
دنيا پنهانى با او مصافحه كنند و در آخرت آشكارا.
حديث سىام
قال اللّه تبارك و تعالى
يابن ادم اطيعونى بقدر حوائجكم الىّ و اعصونى بقدر صبركم على النّار و تزوّدوا من
الّدنيا بقدر مسكنكم فيها و تزوّدوا للاخرة بقدر مسكنكم فيها و لا تنظروا الى
اجالكم المتأخرّة و ارزاقكم الحاضرة و ذنوبكم المستورة و كلّ شىء هالك الّا وجهى و
لو خفتم من النّار كما خفتم من الفقر لاغنيتكم من حيث لاتحسبون و لو رغبتم فى
الجنّة كما رغبتم فى الدّنيا لاسعدتكم فى الدّارين و لا تميتوا قلوبكم بحبّ الدّنيا
فزوا لها قريب.
اى فرزند آدم به اندازه نيازى كه به من داريد مرا اطاعت كنيد و به مقدار صبرى كه بر
آتش (دوزخ) داريد نافرمانى مرا كنيد، و به اندازهاى كه در دنيا سكنى داريد از آن
توشه برگيريد (يعنى از دنيا بهرهاى متعادل و معقول ببريد و حرص نزنيد چون عمر دنيا
در برابر عمر آخرت بسيار ناچيز بلكه به حساب نمىآيد) و به اندازهاى كه در آخرت
سكنى داريد براى آن توشه فراهم كنيد (بطور كلى انسان براى آخرت آفريده شده و دنيا
مقدمه عالم ديگر است و با توجه به جاودانگى در آخرت، بديهى است كه بايد تمام سعى و
تلاش ما مصروف به فراهم كردن زاد و توشه آخرت گردد)
به عمر طولانى و روزى آماده و گناهان پنهان خود (از ديد مردم) نظر (و انديشه مكنيد
(چون گرفتار غرور و غفلت خواهيد شد).
(به همين جهت براى رفع غرور و غفلت بدانيد كه) هر چيزى نابود مىشود جز ذات من. و
اگر شما همانطور كه از فقر و تنگدستى مىهراسيد، از آتش دوزخ واهمه داشته باشيد من
شما را از جائى كه گمان نمىبريد، بىنياز خواهم كرد.
و اگر همانگونه كه اشتياق به دنيا داريد، شوق به بهشت داشته باشيد، در دنيا و آخرت
شما را سعادتمند خواهم نمود.
و دلهاى خود را با دوستى دنيا نمىرانيد، زيرا از بين رفتن دنيا نزديك است (و با
مرگ بين شما و دنيا جدائى خواهد افتاد)
حديث سى و يكم
قال اللّه تبارك و تعالى
يابن ادم انا حى لا اموت اعمل بما امرتك و انته عما نهيتك حتى اجعلك حياً لا تموت
يابن ادم انا ملك لا ازول اذا قلت لشىء كن فيكون اطعنى فيما امرتك و انته عما
نهيتك حتى تقول لشىء كن فيكون
يابن ادم اذا كان قولك مليحاً و عملك قبيحاً فانت رأس المنافقين و ان كان ظاهرك
مليحاً و باطنك قبيحاً فانت اهلك الهالكين
يابن ادم لا يدخل جنتى الا من تواضع لعظمتى و قطع نهاره بذكرى و كف نفسه عن الشهوات
من اجلى و يؤاخى الغرب و يواسى الفقير و يرحم المصاب و يكرم اليتيم و يكون له كالاب
الرحيم و للارامل كالزوج الشفيق فمن كان هذه صفته يكون ان دعانى لببته و ان سئلنى
اعطيته
اى فرزند آدم (بدان) من زندهاى هستم كه مرگى براى من نيست (به همين جهت) به آنچه
فرمانت دادهام عمل كن و از آنچه نهيت كردهام دست بردار، تا تو را (نيز) زندهاى
قرار دهم كه مرگى براى تو نباشد (به عالم بقاء وارد شدى)
اى فرزند آدم من پادشاهى هستم كه زوالى براى حكومت من نباشد (و فرمان من نافذ است
بطوريكه) اگر به چيزى بگويم بشو، خواهد شد (و تخلف نمىكند).
تو نيز (نسبت) به آنچه فرمانت دادام اطاعت كن و از آنچه نهيت كردهام دست بردار (تا
خدا گونه شوى بطوريكه) اگر به چيزى بگوئى بشو، انجام پذيرد (و از فرمان تو تخلف
نكند)
اى فرزند آدم اگر گفتار تو زيبا و رفتارت زشت باشد پس (بدان) كه رأس منافقين هستى و
اگر ظاهر تو نيكو و درونت زشت باشد پس (بدان) در رأس هلاك شدگان هستى.
اى فرزند آدم به بهشت من وارد نمىشود مگر كسى كه در برابر عظمت من تواضع، و روز را
با ياد من پايان برد، و بخاطر من نفس خود را از خواستههاى نفسانى باز دارد؛ با شخص
غريب، برادرى، با فقير، مواسات
(31) با
مصيبت زده، ترحم و به يتيم، اكرام و احترام نمايد، و براى يتيم همچون پدرى مهربان و
براى بيوه زنان همانند همسرى دلسوز باشد، پس هر كه اين صفات را دارا شود، اگر مرا
بخواند اجابتش كنم و اگر از من درخواست نمايد به او عطا نمايم.
حديث سى و دوم
قال تبارك و تعالى
يابن ادم اصبر و تواضع ارفعك و اشكرلى ازدك و استغفرلى اغفرلك و ادعنى استجب لك
واسئلنى اعطك و تصدق لى ابارك لك فى رزقى وصل رحمك ازد عمرك و انسىء اجلك و اطلب
منى العافية بطول الصحة و اطلب السامة فى الوحدة و الاخلاص فى الورع و الزهد فى
التوبة و العبادة فى العلم و الغنى فى القناعة
يابن ادم كيف تطمع فى العبادة مع الشبع و كيف تطلب جلاء القلب مع كثرة النوم و كيف
تطمع فى الخوف من الله تعالى مع خوف الفقر و كيف تطمع فى مرضات الله تعالى مع
احتقار الفقراء و المساكين
اى فرزند آدم شكيبا باش و تواضع نما تا (مقام) تو را بالا برم، و شكر مرا بجا آور
تا (نعمت) تو را بيفزايم، از من طلب آمرزش نما تا تو را بيامرزم، مرا بخوان تا
اجابت كنم ترا، از من درخواست كن تا به تو ببخشم، در راه من صدقه بده تا در روزى به
تو بركت دهم، با خويشاوندان خود صله رحم بجا آور تا عمرت را بيفزايم و اجلت را به
تأخير اندازم، بوسيله صحت و سلامتى طولانى از من عافيت طلب كن، دور بودن از عيب و
نقص را در تنهائى طلب كن،
(32) و
اخلاص را در تقوا، و زهد را در توبه، و عبادت را در علم و دانش
(33) و
بىنيازى را در قناعت طلب كن.
اى فرزند آدم چگونه با سيرى (و شكم پر) در عبادت من طمع دارى، و چگونه با خواب زياد
روشن شدن دل خويش را طلب مىنمائى، و چگونه با ترس از فقر، اميد ترس از خداوند دارى
(34) و
چگونه با حقير شمردن فقراء و مساكين اميد در جلب رضايت خداوند متعال دارى.
حديث سى و سوم
قال الله تبارك و تعالى
يابن ادم تكن ممن يطلب التوبة بطول الامل و يرجو الاخرة بغير عمل. تقول قول
الزاهدين و تعمل المنافقين ان اغطى لا يقنع و ان منع لا يصبر، يأمر بالخير و لا
يفعله و ينهى عن الشر و لاينهى عنه و يحب الصالحين و ليس منهم و يبغض المنافقين و
هو منهم
يابن ادم ما من يوم جديد و الارض تخاطبك و تقول يابن ادم تمشى على ظهرى و مصيرك فى
بطنى، تذنب على ظهرى و تعذب فى بطنى
يابن ادم انا بيت الوحدة و انا بيت الوحشة و انا بيت الظلمة و انا بيت العقارب و
الحيات و انا بيت الهوان فاعمرنى و لاتخربنى
اى فرزند آدم از كسانى كه با آرزوى طولانى بدنبال توبه و
بدون عمل، اميد (سعادت در) آخرت را دارند، مباش.
(و نيز از كسانى مباش كه) گفتار اهل زهد را دارند ولى رفتارشان منافقانه است
(بطوريكه) اگر چيزى به آنها داده شود قانع نيستند و اگر به آنها چيزى ندهند بىصبرى
كنند، فرمان به خير و نيكى داده ولى خود انجام نمىدهند، از بدى نهى مىكند ولى خود
باز نمىايستد، صالحين را دوست مىدارد ولى خود از آنها نيست، منافقين را دشمن
مىدارد ولى خود از منافقين است.
اى فرزند آدم هر روز جديدى كه مىآيد زمين تو را خطاب مىكند و مىگويد: اى فرزند
آدم تو بر پشت من راه مىروى ولى (عاقبت) بازگشت تو در دل من خواهد بود، بر پشت من
گناه مىكنى ولى در درون من عذاب خواهى شد.
اى فرزند آدم من خانه تنهائى و سراى وحشت و منزل تاريكى و لانه عقربها و مارها و
خانه (رسوائى و) خوارى هستم پس (بكوش) در آباد كردن من، (و من را كه خانه تو هستم)
خراب نكن.
حديث سى و چهارم
قال الله تبارك و تعالى
يابن ادم ما خلقتكم لا ستكثر بكم من قلة و لا لاستانس بكم من وحشة و لا لاستعين بكم
على امر عجزت عنه و لا لاجل منفعة و لا لدفع مضرة بل خلقتكم لتعبدونى طويلا و
تشكرونى كثيراً و تسبحونى بكرة و اصيلاً و لو ان اولكم و اخركم وحيكم و مينكم و
صغيركم و كبيركم و حركم و عبدكم و انسكم و جنكم اجتمعتم على طاعتى لمازاد ذلك فى
ملكى مثقال ذرة و لو ان اولكم و اخركم و حيكم و ميتكم و صغيركم و كبيركم و حركم و
عبدكم و انسكم و جنكم اجتمعتم على معصيتى ما نقص ذالك من ملكى مثقال ذرة و من جاهد
فانما يجاهد لنفسه ان الله غنى عن العالمين
اى فرزند آدم من شما را نيافريدم كه (كمبود و) قلّتى را (با آفرينش شما) افزايش دهم
و وحشت (و تنهائى) را به انس (و الفت) بدل كنم.
از امرى عاجز و ناتوان نشدم تا با آفرينش شما بر انجام آن يارى طلب نمايم، و بخاطر
بدست آوردن منفعت و دور كردن ضرر (نيز) شما را خلق نكردم (بلكه هدف) از آفرينش شما
اين بوده كه بسيار مرا عبادت و فراوان مرا شكر گذارى، و صبح و شام مرا تسبيح
نمائيد. و اگر اول و آخر شما و زنده و مرده و كوچك و بزرگتان و آزاد و بنده، انسان
و جن از شما (مخلوقات) اتفاق و اجتماع بر اطاعت من كنيد (هيچكدام) با اندازه سنگينى
ذرهاى كوچك بر ملك و حكومت من چيزى اضافه نمىكند.
و اگر اول و آخر شما و زنده و مرده، كوچك و بزرگتان و آزاد و بنده، انسان و جن از
شما (مخلوقات) همگى نافرمانى مرا كنيد، به اندازه سنگينى ذرهاى كوچك از ملك و
پادشاهى من چيزى كم نمىكند و هر كس جهاد نمايد (به نفع) خويش به جهاد پرداخته زيرا
خداوند از جهانيان بىنياز است.
حديث سى و پنجم
قال الله تبارك و تعالى
يابن ادم لا تلعنوا المخلوقين فترجع اللعنة عليكم يابن ادم استقامت سمواتى فى
الهواء بلا عمد باسم من اسمائى و لا تستقيم قلوبكم بموعظة من كتابى يا ايها الناس
كما لا تلين الحجر فى الماء كذالك لا تفيد الموعظة فى القلوب القاسية
يابن ادم كيف لاتجتنبون الحرام و لا اكتساب الاثام و لا تخافون الميزان و لا تتقون
غضب الرحمن فلو لا مشايخ ركع و اطفال رضع و بهائم رتع و شباب خشع لجعلت السماء
فوقكم حديداً و الارض صفراً و التراب جماراً و لا انزلت عليكم من السماء قطرة و لا
انبت لكم من الارض حبة وصببت عليكم العذاب صباً.
اى فرزند آدم آفريدگان خداوند را لعنت نكنيد، زيرا لعنت به خود شما بازگشت مىكند.
(35)
اى فرزند آدم آسمانهاى من در فضا بدون ستون،
(36) بانامى
از نامهاى
(37) من
برپا است، ولى دلهاى شما با مواعظهاى (از مواعظ) كتاب من به راستى نمىگرايد.
اى انسانها: همانگونه كه سنگ در آب نرم نمىشود، پند و موعظه نيز در دلهاى سخت
فايدهاى ندارد (آنها را نرم نمىكند)
اى فرزند آدم (با اين همه وعده و وعيدى كه به شما دادهام) چگونه از حرام و انجام
گناهان دورى نمىكنيد و از آتش (قيامت) نمىهراسيد و از خشم خداوند نمىپرهيزيد.
پس اگر پير مردان خميده و خردسالان شيرخوار و چهارپايان چرنده و جوانان خاشع
نبودند، آسمان را بر فراز شما آهنين (و بدون نفوذ) و زمين (زير پاى شما را) از جنس روى و
خاك را يكپارچه داغ و سوزان قرار مىدادم، و از آسمان قطره آبى بر شما فرو
نمىفرستادم و از زمين دانه (خوراكى) براى شما نمىروياندم و عذابى سخت بر شما فرو
مىريختم.