ولي مهم دراین زمینه روایات از طرق شیعه به شرح زیر است :
4- علي بن إبراهيم، عن ابيه، عن ابن أبي عمير، عن عمر بن اذينة، عن زرارة
والفضيل بن يسار، و بكير بن أعين ومحمد بن مسلم وبريد بن معاوية وأبي الجارود جميعا
عن أبي جعفر عليه السلام قال: أمر الله عزوجل رسوله بولاية علي وأنزل عليه " إنما
وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة " وفرض ولاية
أولي الامر، فلم يدروا ما هي، فأمر الله محمدا صلي الله عليه وآله أن يفسر لهم
الولاية، كما فسر لهم الصلاة، والزكاة والصوم والحج، فلما أتاه ذلك من الله، ضاق
بذلك صدر رسول الله صلي الله عليه وآله وتخوف أن يرتدوا عن دينهم وأن يكذبوه فضاق
صدره وراجع ربه عزوجل فأوحي الله عزوجل إليه " يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من
ربك وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس " فصدع بأمر الله تعالي ذكره
فقام بولاية علي عليه السلام يوم غدير خم، فنادي الصلاة جامعة وأمر الناس أن يبلغ
الشاهد الغائب.
قال عمر بن اذنية: قالوا جميعا غير أبي الجارود - وقال أبوجعفر عليه السلام: وكانت الفريضة تنزل بعد الفريضة الاخري وكانت الولاية آخر الفرائض، فأنزل الله عزوجل " اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتي " قال أبوجعفر عليه السلام: يقول الله عزوجل: لا انزل عليكم بعد هذه فريضة، قد أكملت لكم الفرائض. [25]
اين روايت فضلا است كه کلینی با سند صحیح از عمر بن اذينه از زراره و فضيل و بكير و ابن مسلم و بريد و ابي الجارود، وآنان همگي از امام باقر عليه السلام روايت می كنند كه فرمود: خداي عز و جل رسولش را به ولايت علي عليه السلام امر كرد و آيه «سرپرست شما تنها خدا و رسولش و كساني هستند كه ايمان آورده، نماز بپا دارند و زكاة دهند- 55 / مائده-» را بر او نازل فرمود و ولايت اولو الامر (كار داران) را واجب ساخت، مردم ندانستند مقصود از ولايت چيست، خدا به محمد صلّي اللَّه عليه و آله امر فرمود تا ولايت را براي آنها توضيح دهد، چنان كه نماز و زكاة و روزه و حج را توضيح داد، و چون امر ولايت از جانب خدا به پيغمبر رسيد حضرت ترسيد مردم از دين برگردند و او را تكذيب كنند ! از اين جهت دلتنگ شد و به پروردگار مراجعه كرد، خداي عز و جل به او وحي فرستاد «اي پيغمبر آنچه از پروردگارت بتو نازل شده برسان، و اگر نكني پيام او را نرسانيدهئي، خدا ترا از گزند مردم حفظ ميكند- 67 سوره مائده-» او هم امر خداي متعال را اعلان كرد و به امر ولايت علي عليه السلام در روز غدير خم قيام نمود و مردم را براي نماز جماعت بانگ زد و فرمان داد كه حاضرين به غائبين برسانند.
عمر بن اذينه (كه از آن شش نفر روايت مي كند) گويد: همگي جز ابي الجارود گفتند: امام باقر عليه السلام فرمود: واجبات خدا يكي پس از ديگري نازل ميشد و امر ولايت آخرين آنها بود، كه خداي عز و جل اين آيه را نازل فرمود: «امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم- 3 سوره مائده-» امام باقر عليه السلام فرمود: خداي عز و جل مي فرمايد: بعد از اين واجبي بر شما نازل نكنم، واجبات را براي شما كامل كردم.
6- كليني في خطبة الوسيلة- محمد بن علي بن معمر، عن محمد بن علي بن عكاية التميمي، عن الحسين بن النضر الفهري، عن أبي عمرو الاوزاعي، عن عمرو بن شمر، عن جابر بن يزيد قال: دخلت علي أبي جعفر (ع) فقلت: يا ابن رسول الله قد أرمضني اختلاف الشيعة في مذاهبها فقال ....
فخرج رسول الله صلي الله عليه وآله إلي حجة الوادع ثم صار إلي غديرخم فأمر فأصلح له شبه المنبر ثم علاه وأخذ بعضدي حتي رئي بياض إبطيه رافعا صوته قائلا في محفله " من كنت مولاه فعلي مولاه اللهم وآل من والاه و عاد من عاداه " فكانت علي ولايتي ولاية الله وعلي عداوتي عداوة الله . وأنزل الله عز و جل في ذلك اليوم " اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الاسلام دينا " فكانت ولايتي كمال الدین و رضا الرب جل ذکره . ..[26]
خطبهاي از امير المؤمنين ع معروف به خطبه وسيله است و وجه اينكه اين خطبه را خطبه وسيله ناميدهاند تعريفي است كه امير مؤمنان عليه السّلام در اين خطبه از مقام وسيله (كه مقامي مخصوص رسول خدا (ص) در روز محشر است) نموده است
جابر بن يزيد گويد: من خدمت امام باقر عليه السّلام شرفياب شدم و بآن حضرت عرض كردم: اي فرزند رسول خدا براستي كه اين اختلاف شيعه در مذهبشان درون مرا مي سوزاند! حضرت فرمود...
امير مؤمنان عليه السّلام پس از هفت روز از وفات پيغمبر (ص) در مدينه براي مردم خطبهاي خواند - و اين خطبه پس از آن بود كه از جمعآوري قرآن فراغت جسته بود- و در آن خطبه چنين فرمود:
ستايش خدائي را است كه پندارها را جلوگيري كرد از اينكه به كنه او رسد جز به همين مقدار كه او وجود دارد.....
پس رسول خدا به حجة الوداع رفت و سپس به غدير خم آمد و در آنجا دستور داد شبيه منبري برايش ساختند و بالاي آن رفت و بازوي مرا گرفته بلند كرد بدانسان كه زير بغلش نمودار شد و با آواز بلند در آن انجمن فرمود:
«هر كه را من سرور و مولي هستم علي سرور و مولاي او است، خدايا دوست بدار هر كه دوستش دارد و دشمن بدار هر كه دشمنش دارد» پس دوستي من است دوستي خدا، و دشمني من دشمني خدا است ، و خداي عز و جل در باره جريان آن روز اين آيه را نازل فرمود: «امروز دين شما را برايتان كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را دين شما انتخاب كردم» ( مائده / 3) پس ولايت من كمال دين و انتخاب و پسند پروردگار جل ذكره گرديد...
6 - علي بن ابراهيم قال حدثني أبي، عن صفوان بن يحيي، عن العلاء، عن محمد بن مسلم، عن أبي جعفر (عليه السلام)، قال: «آخر فريضة أنزلها الله تعالي الولاية، ثم لم ينزل بعدها فريضة، ثم أنزل: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ بكراع الغميم فأقامها رسول الله (صلي الله عليه و آله) بالجحفة «1»، فلم ينزل بعدها فريضة».
علي بن ابراهيم در تفسير خود می گويد پدرم از صفوان، از علا از محمد بن مسلم (سند معتبر است ) از امام باقر (ع) روايت كردهاند كه: اين آيه در «كراع الغميم»- ميان مكه و مدينه- نازل گرديد و پيامبر در جحفه آن را برپا داشت.[27] . [28]
افزون بر این احادیث دو قرینه هم بر نزول آیۀ اکمال در روز غدیر داریم :
الف : نزول آیۀ اکمال در روز دو شنبه :
ابن کثیر از ابن عباس نقل می کند : فأما ما رواه ابن جرير وابن مردويه، والطبراني من طريق ابن لَهيعَة، عن خالد بن أبي عمران، عن حَنَش بن عبد الله الصنعاني، عن ابن عباس قال: ولد نبيكم صلي الله عليه وسلم يوم الاثنين، [ونبئ يوم الاثنين] وخرج من مكة يوم الاثنين، ودخل المدينة يوم الاثنين، وأنزلت سورة المائدة يوم الاثنين: { الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ } ورفع الذكر يوم الاثنين، فإنه أثر غريب وإسناده ضعيف. وقد رواه الإمام أحمد ....هذا لفظ أحمد، ولم يذكر نزول المائدة يوم الاثنين فالله أعلم. ولعل ابن عباس أراد أنها نزلت يوم عيدين اثنين كما تقدم، فاشتبه علي الراوي، والله أعلم. [29]
ابن عباس گفته است : پیامبر شما صلي الله عليه وسلم روز دو شنبه متولد شد و دو شنبه به نبوت مبعوث و دو شنبه از مکه خارج شد و دو شنبه مکه فتح و سورۀ مائده و آیۀ" اليوم أكملت لكم دينكم " دوشنبه نازل شد و آن حضرت دو شنبه وفات نمود و ذکر ( وحی یا قرآن) بالا رفت .
و با توجه به اینکه نهم ذی الحجه یعنی عرفۀ سال دهم طبق روایات معتبر اهل سنت روز جمعه بود.در نتیجه نزول آیۀ اکمال نمی تواند در عرفه باشد .
ابن کثیر که متوجه نتیجۀ این خبر شده ، می گوید این روایت غریبی است و سند آن ضعیف می باشد آنرا احمد بن حنبل نقل کرده ولی نزول سورۀ مائده را نیاورده است . آنگاه توجیه مضحکی می کند می گوید : شاید منظور ابن عباس آنست که این سوره روز دو عید ( نه دو شنبه ) نازل شد ! [30]
با اینکه ابن کثیر در تاریخش و ذهبی با سند ازابن عباس روایت کرده اند که او می گوید : پیامبر صلي الله عليه وسلم روز دو شنبه متولد شد و دو شنبه به نبوت مبعوث و دو شنبه از مکه خارج شد و دو شنبه مکه فتح و سورۀ مائده و آیۀ" اليوم أكملت لكم دينكم " دوشنبه نازل شد و آن حضرت دو شنبه وفات نمود.[31] [32]
هيثمي هم همۀ رجال روایت غیر از ابن لهيعة توثيق مي كند
[33]
می گوییم : عبدالله بن لهیعه از رجال صحیح مسلم وابو داود وترمذی و ابن ماجه بوده . احمد وابن شاهین و ذهبی وی راتوثیق کرده اند تنها مشکل او سوختن کتب وی و نقل از حفظ اوست.[34] پس این سند صیح است .
و با توجه به اینکه نهم ذی الحجه یعنی عرفۀ سال دهم طبق روایات معتبر اهل سنت روز جمعه بود.در نتیجه نزول آیۀ اکمال نمی تواند در عرفه باشد . بلكه از آنجا که روز غدیر هیجدهم ذی الحجه یکشنبه بود ، پس نزول آیۀ اکمال روز دو شنبۀ بعد از واقعۀ غدیر و اعلام امامت حضرت می شود .
ب : وفات پيامبر ص هشتاد و يك روز بعد از نزول اين آيه :
در تفسير فخر رازي و تفسير روح المعاني و تفسير المنار در ذيل اين آيه آمده است كه پيامبر ص بعد از نزول اين آيه بيش از هشتاد و يك روز عمر نكرد. قال الرازی المسألة الرابعة: قال أصحاب الآثار: إنه لما نزلت هذه الآية علي النبي صلي اللَّه عليه و سلم لم يعمر بعد نزولها إلا أحدا و ثمانين يوما، أو اثنين و ثمانين يوما، و لم يحصل في الشريعه بعدها زياده و لا نسخ و لا تبديل ألبتة. [35]
مورخان و محدثان گفته اند : هنگامی که این آیه نازل شد
پيامبر( ص) هشتاد و یک یا دو روز بیشتر عمر نکرد و پس از آن هیچ زیاده و نسخ و تغییری در شریعت حاصل نشد .
و سیوطی در تفسیرش آورده است : أخرج ابن جرير 11082- حدثنا القاسم قال، حدثنا الحسين قال، حدثني حجاج ، عن ابن جريج قال مكث النبي صلي الله عليه و سلم بعد ما نزلت هذه الآية احدي وثمانين ليلة قوله: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُم. [36]
ابن جریر طبری با سند متصل از ابن جریج (تابعی مفسر ) نقل کرده پيامبر( ص) پس از نزول آیۀ اکمال هشتاد و یک روز بیشتر عمر نکرد.
و با توجه به اينكه وفات پيامبر ص در روايات أهل تسنن و بعضي از روايات شيعه (مانند آنچه كليني در كتاب معروف كافي نقل كرده است) روز دوازدهم ماه ربيع الاول بود ، نتيجه ميگيريم كه روز نزول آيه درست روز هيجدهم ذي الحجه بوده است
البته اين در صورتي است كه روز وفات پيامبر ص را محاسبه نكنيم و دو ماه وسط را (29) روز بگيريم كه اين موضوع كاملا امكانپذير است و با توجه به اينكه در روزهاي قبل و بعد از روز غدير حادثه مهمي در تاريخ اسلام رخ نداده است كه تاريخ فوق قابل تطبيق بر آن باشد مسلم ميشود كه منظور از آن جز روز غدير نيست. .
از آنچه در بالا گفتيم روشن ميشود كه: اخباري كه نزول آيۀ اکمال را در جريان غدير بيان كرده در رديف خبر واحد نيست كه بتوان با تضعيف بعضياسناد آن، آنها را ناديده گرفت بلكه اخباري معتبر و مستفيض وهمراه قرینه است، و در منابع متعدد و معروف اسلامي نقل شده است.
اگر چه بعضي از دانشمندان متعصب أهل تسنن، مانند نويسنده تفسير" المنار" با تفسير سادهاي از آيه گذشته، وكمترين اشارهاي به اين روايات نمي كند، یا مانند" آلوسي در تفسير روح المعاني جسارت کرده و می گوید:
أخرج الشيعة عن أبي سعيد الخدري أن هذه الآية نزلت بعد أن قال النبي صلي الله عليه وسلم لعلي كرم الله وجهه في غدير خم: من كنت مولاه فعلي مولاه. فلما نزلت قال عليه الصلاة والسلام: الله أكبر علي إكمال الدين، وإتمام النعمة، ورضي الرب برسالتي، وولاية علي كرم الله تعالي وجهه بعدي. ولا يخفي أن هذا من مفترياتهم، وركاكة الخبر شاهد علي ذلك في مبتدأ الأمر. .. [37]
« می گوید: شیعه از ابو سعید خدری خبر نزول آیۀ اکمال را پس از واقعۀ غدیر نقل کرده واین که پیامبر اکرم صلي الله عليه وآله فرمود: الله اکبر بر کامل شدن دین و تمامیت نعمت و رضای پروردگار با رسالت من و ولایت علی كرم الله تعالي وجهه بعد ازخودم ! و این حدیث از دروغ های شیعه بوده و رکیک بودن عبارت حدیث شاهد بر دروغ بودن آنست .»
می گوییم اولا : روایت نزول آیۀ اکمال در غدیر اختصاص به روایت شیعه و روایت أبي سعيد خدري ندارد بلکه اهل سنت به طرق متعدد که بسیاری از آنها معتبر است از صحابه نقل کرده اند . چگونه وی با تضعيف سند يكي از اين اخبار كوشيده تا بقيه را به دست فراموشي بسپارد و چون روايت را بر خلاف مذاق خويش ديده آنرا مجعول و نادرست قلمداد كند .
ثانیا : چه رکاکت و خلاف فصاحتی در عبارت حدیث وجود دارد که آنرا شاهد کذب روايت آن می داند ؟ با اینکه آثار صدق و فصاحت برای منصف در آن روشن است .
تحقیق نهائی
باتوجه به روایات معتبر دستۀ دوم روشن می شودکه آیۀ اکمال پس از واقعۀ غدیر نازل شده است. و بر فرض تعارض با دستۀ اول روایات دستۀ دوم به دو دلیل بر آن ترجیح دارد :
1- موافقت آن با کتاب ، زیرا اکمال دین و اتمام نعمت به نظر شیعه با اعلام امامت است که ضامن حفظ و سلامت دین است می باشد، به بیانی که در تفسیر آیه گذشت .
ولی بر فرض نزول در عرفه ، بنا بر نظر اهل سنت اکمال دین به جهت بیان آخرین احکام دین در عرفه است ،
در حالی که احکام فراوانی پس از آیۀ اکمال بیان شده است . چنانکه طبري بر قول اول اشکال نموده که حکم میراث كلالة در آخرین آیۀ همین سوره پس از آیۀ اکمال نازل شده است. [38]
از اين رو شوکانی که متوجه اشکال شده می گوید : المراد بالإكمال هنا: نزول معظم الفرائض و التحليل و التحريم . مراد از اکمال نزول بیشتر ، نه همۀ فرائض واحکام حلال وحرام است ! زیرا علما گفته اند آیات و احکام زیادی مانند آية ربا و آية كلاله و غیر این پس از آیۀ اکمال نازل شد . [39]
ولي به نظر شيعه اکمال دین به اعلام امامت مي باشد پس با نزول احکام فرعی دیگر نقض نمی شود . وعبارت : لا انزل عليكم بعد هذه فريضة در صحیحۀ کافی دلالت بر عدم نزول احکام فرعی پس از آن ندارد زیرا فریضه اخص از حکم است و تنها بر اصول دین و اصول احکام صدق می کند .
2- منبع روایت دستۀ اول عمر و دیگری معاویه است که در این مسئله متهم هستند ! و چه بسا یهودی که از شأن نزول آیه خبر داشت می خواست با یاد آوری جریان غدیر عمر را شرمنده کند ، ولی او پیش دستی کرد و با دادن تاریخ غلطی از زمان نزول آیه خود را خلاص کرد . و شهادت ذی نفع متهم (دستۀ اول) اعتباری ندارد . پس روایات نزول آیۀ اکمال در عرفه ساقط است. در نتیجه روایات دستۀ اول ساقط است
ولی با توجه به تدريجي بودن اعلام امامت می توان روایات دو طرف را صحیح دانسته و آنرا جمع کنیم و بگوییم آیه اکمال دو بار نازل شده است:
اول در ضمن نزول همۀ سوره در روز عرفۀ . دوم پس از واقعۀ غدیر . چنانکه گفته اند : سورۀ فاتحه واخلاص دو بار نازل شده یک بار در مکه وبار دیگر در مدینه نازل شد[40] .واول سورۀ روم وآیۀ روح وخواتیم سورۀ نحل دو بار نازل شد [41] و در هر دو بار مقصود از (الیوم) در آیه روز اعلام امامت اهلبیت و امیر المؤمنین است که بار اول آنرا در عرفه به صورت کلی ضمن حديث ثقلين بیان نمود. و بار دوم در غدیر خم مصداق آن مولی علی (ع) را تعيين نمود
و ممکن است بگوییم : مسئلۀ امامت سه مرحله دارد 1 مرحلۀ جعل ،2-مرحلۀ نزول آیۀ آن 3-مرحلۀ تبلیغ و ( الیوم) در آیۀ اکمال ممکن است که ناظر به یکی از دو مرحله اخير باشد.
پس نزول آیۀ اکمال در عرفه به جهت این بود که امر ولایت وامامت به حضرت نازل شده و از پیامبر اکرم (ص) می خواست صریحا علی (ع) را معرفی کند ولی حضرت به علت نگرانی از مخالفت قریش به معرفی کلی امامت أهلبیت و خلافت ثقلین اکتفاء نمود
و پس از اعلام امامت حضرت علی (ع) در غدیر بار دوم آیۀ اکمال نازل شد و حضرت آنرا در جمع مردم قرائت کرد. به این جهت آیۀ اکمال دوبار نازل شده است .
.سؤال
اگر هر دوآیه مربوط به جريان" غدير" است ، پس چرا آیۀ اکمال قبل آیۀ تبلیغ آمده است يكي آيه 3 سوره مائده و ديگري آيه 67 همين سوره است. با اینکه باید به عکس باشد و چرا در قرآن ميان آن دو فاصله افتاده ؟ اين ايراد در تفسير المنار به طور اشاره آمده است . [42]
ثانيا چرا اين قسمت از آيه كه مربوط به جريان غدير است ضميمه به مطالبي شده كه در باره گوشت هاي حلال و حرام است ؟ در حالی که ميان اين مطلب و مسئلۀ امامت تناسبی به نظر نميرسد.
پاسخ: همان طور كه دانستيم اسناد مربوط به نزول آيه تبلیغ واکمال در بارۀ غدير و مساله جانشيني پيامبر
( ص)تنها در كتب شيعه نقل نشده است كه چنين ايرادي متوجه شيعه شود، بلكه در بسياري از كتب أهل تسنن نيز آمده است، و به طرق متعددي اين حديث از سه نفر از صحابه معروف نقل شده است. ازین رو درتوجیه این فاصله می گوئیم :
اولا : آيات قرآن، و همچنين سورههاي آن، بر طبق تاريخ نزول جمعآوري نشده است بلكه بسياري از سورههايي كه در مدينه نازل شده مشتمل بر آياتي است كه در مكه نازل گرديده و به عكس آيات مدني را در لابلاي سوره هاي مكي مشاهده ميكنيم.با توجه به اين حقيقت جدا شدن اين دو آيه از يكديگر در قرآن جاي تعجب نخواهد بود ، اگر آيات بر طبق تاريخ نزول جمعآوري شده بود جاي اين ايراد بود.
ثانيا : اگر قرار گرفتن آيات هر سوره تنها به فرمان پيامبر ص بوده است ممكن است قرار دادن آيه مربوط به" غدير" در لابلاي احكام مربوط به غذاهاي حلال و حرام براي محافظت از تحريف و حذف و تغيير بوده باشد، زيرا بسيار ميشود كه براي محفوظ ماندن يك شيء نفيس آن را با مطالب سادهاي ميآميزند تا كمتر جلب توجه كند
حوادثي كه در آخرين ساعات عمر پيامبر ص واقع شد، و مخالفت صريحي كه از طرف بعضي افراد براي نوشتن وصيتنامه از طرف پيامبر صبه عمل آمد تا آنجا كه حتي پيامبر ص را (العياذ باللَّه) متهم به هذيان و بيماري! و گفتن سخنان ناموزون كردند !
آيا چنين شرائطي ايجاب نميكرد كه براي حفظ اسناد مربوط به خلافت و رساندن آن به دست آيندگان چنين پيشبينيهايي بشود و با مطالب سادهاي آميخته گردد كه كمتر توجه مخالفان سر جلب سخت را كند؟
روایات اهل سنت از واقعۀ غدیر خم
معرفی مولا علی در غدیر خم از مسلمات تاریخ اسلام می باشد که تدریجا انجام شد. زیرا پیامبر اکرم (ص) در مراسم حجه الوداع در سه یا چهار خطبه به خلافت اهلبیت به صورت کلی تصریح کرده بود و حدیث غدیر بخشی از حدیث ثقلین بودکه حضرت با معرفی مولی علی (ع) به امامت مصداق ثقل اصغر آنرا در محضر عظیم دهها هزاران صحابي تعیین فرمود تا تحریف گران نتوانند آنرا بپوشانند.
از این رو می گوییم واقعۀ غدیر مهم ترین گرد همائی عمومی مسلمین برای تعیین سرنوشت امت اسلامی به دستور پیامبر اسلام (ع) بود و بزرگانی مانند طبری مورخ ومفسر معروف به گفتۀ ابن کثیر دو جلد در این باره نوشته و ابو العباس احمد بن عقده (م، 332ق ،محدث مورد قبول فریقین) کتابي به نام «الولایه» در اثبات آن تالیف نموده و از نود و هشت صحابي آنرا روایت کرده است.
لازم به ذکر است که حدیث ثقلین لا اقل شش زمان و شش مکان بیان شد که یکی از آنها در غدیر خم بود که روایات متعدد داشته و هردو بخش حدیث (حدیث ثقلین و معرفی مولا امیر المؤمنین علیه السلام) در آنست . ولی در بعضی نقلها حدیث غدیر بدون ذکر حدیث ثقلین آمده است. و از آنجا که هر دو دسته نقل به طرق صحیح و معتبر رسیده و تعارض این دو متن به زیاده و نقیصه است و هر دو از یک خطبه و یک واقعه حکایت می کند، قاعده اقتضاء میکند، که خطبه حضرت مشتمل بر هر دو قسمت باشد.
روایات حدیث غدیر
پس از نزول آیۀ تبلیغ و رسیدن کاروا ن باز گشته از حجه الوداع به منطقۀ غدیر خم که نقطۀ جدائی کاروانهای مناطق مختلف بود ، پیامبر اکرم (ص) خطبۀ معروف غدیریه را ایراد فرمود
لازم است بدانیم آلوسی در تفسیرش و شعیب الارنؤوط در تعلیقه اش بر مسند احمد به تواتر حدیث غدیر در منابع أهل سنّت اعتراف نمودند
[43] .
[44] افزون بر آنکه بسياري از آن ها با معیارهای اهل سنت داراي سند صحيح است .این حدیث دو گونه روایت شده است:
1- همراه حدیث ثقلین ،که روایات آن در مقاله ي ديگري آمده است .
2- حدیث غدیر بدون حدیث ثقلین ، و ما اینجا قسمتي از اين روایات ( حدیث غدیر بدون حدیث ثقلین) را از قدیمی ترین ومعتبر ترین مصادر اهل سنت به شرح زیر می آوریم .
[45]
1- ترمذی قال حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الطُّفَيْلِ يُحَدِّثُ عَنْ أَبِي سَرِيْحَةَ أَوْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ شَكَّ شُعْبَةُ - عَنِ النَّبِيِّ - صلي الله عليه وسلم- قَالَ « مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ ». قَالَ أَبُو عِيسَي هَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ غَرِيبٌ. وَقَدْ رَوَي شُعْبَةُ هَذَا الْحَدِيثَ عَنْ مَيْمُونٍ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ عَنِ النَّبِيِّ -صلي الله عليه وسلم-. وَأَبُو سَرِيحَةَ هُوَ حُذَيْفَةُ بْنُ أَسِيدٍ الْغِفَارِيُّ صَاحِبُ النَّبِيِّ - صلي الله عليه وسلم-.
[46]
« ترمذی باسند متصل ازشعبه و او از ابي الطفيل نقل نموده كه او از زيد بن ارقم يا ابي سريحه روايت نموده كه پيغمبر ص در مورد علي ع فرمود: هر كس من مولا و سرور او هستم، علي مولاي او است.
ترمذی ميگويد «هذا حسن غريب» اين روايت حسنه (صحیح یا معتبر ) است امّا مطلبی نادر و موجب تعجّب است كه پيغمبر ص در مورد علي چنين گفته باشد وابو سریحه همان حذیفه بن اسید غفاری صحابی است .
همین روایت را شعبه از میمون ابی عبدالله از زید بن ارقم از پیامبر اکرم صلي الله عليه وسلم-. نقل کرده است. »
البته اين نظر آقاي ترمذي از بيان رسول اللَّه در مورد علي ع صحیح نيست زیرا اين مطلب در روایات صحیحه متعددي آمده و شواهد و نظاير فراوان دارد.
2-البخاری فی التاریخ الکبیر حدثني يوسف بن راشد (نا) علي بن قادم الخزاعي أنا إسراءيل عن عبد الله بن شريك عن سهم بن حصين الاسدي: قدمت مكة أنا وعبد الله بن علقمة - قال ابن شريك: وكان ابن علقمة سبابا لعلي ! فقلت: هل لك في هذا ؟ يعني أبا سعيد الخدري - فقلت: هل سمعت لعلي منقبة ؟ قال: نعم، فإذا حدثتك فسل المهاجرين والانصار وقريشا
قام النبي صلي الله عليه وسلم يوم غدير خم فابلغ فقال: ألست أولي بالمؤمنين من أنفسهم ؟ أدن يا علي ! فدنا فرفع يده ورفع النبي صلي الله عليه وسلم يده حتي نظرت إلي بياض إبطيه فقال: من كنت مولاه فعلي مولاه، سمعته أذناي، قال ابن شريك فقدم عبد الله بن علقمة وسهم ، فلما صلينا الفجر قام ابن علقمة قال: أتوب إلي الله من سب علي.
[47]
« بخاری که در صحیح خود هیچ اشاره ای به حدیث ثقلین و غدیر ندارد در تاریخ کبیر با سند متصل از عبد الله بن شریک نقل می کند : سهم بن حصين الاسدي با عبد الله بن علقمة وارد مکه شدند، عبد الله بن علقمه به امام علی (ع) دشنام می داد ! سهم بن حصين به عبد الله بن علقمه گفت : نظرتو به ابوسعید خدری چگونه است ؟ عبد الله بن شريك می گوید : از سهم بن حصين پرسیدم ،آیا از ابوسعید خدری حدیثی در فضائل علی (ع) شنیدی ؟ سهم بن حصين گفت آری، هر گاه حدیث مرا شنیدی از مهاجرین وانصار و قریش هم بپرس .
ابوسعید خدری روایت کرد که پیامبر اکرم (ص) در غدیر خم به پا خاست و خطبۀ بلیغی خواند، آنگاه فرمود : آیا من اولی به نفس شما از خودتان نیستم ؟ در این هنگام فرمود ای علی جلو بیا ! پس حضرت دست خود را بلند کرد به گونه ای که سفیدی زیر بغل اورا دیدم ، آنگاه فرمود : هر كس من اولي به نفس او هستم ، پس علي وليّ اوست . دو گوشم این سخن را شنید
عبد الله بن شریک گفت : عبد الله بن علقمه و سهم بن حصين با هم آمدند هنگامی که نماز صبح را خواندیم، ابن علقمه بر خاست و اظهار کرد : أتوب إلي الله من سب علي
- خدایا از دشنام دادن به علی (ع) توبه می کنم ! »
3-ابن ماجه حدثنا علي بن محمد . حدثنا أبو الحسين . أخبرني حماد بن سلمة عن علي بن زيد بن جدعان عن عدي بن ثابت عن البراء بن عازب قال : أقبلنا مع رسول الله صلي الله عليه و سلم في حجته التي حج . فنزل في بعض الطريق . فأمر الصلاة جامعة . فأخذ بيد علي فقال ألست أولي بالمؤمنين من أنفسهم ؟ قالوا بلي . قال ألست أولي بكل مؤمن من نفسه ؟ قالوا بلي . قال فهذا ولي من أنا مولاه . اللهم وال من والاه . اللهم عاد من عاداه.
[48]
أبوعبد الله محمد بن يزيد القزويني، معروف به ابن ماجة (209 - 273هـ نویسندۀ یکی از صحاح شش گانه) باسندصحیح از براء بن عازب نقل می کند که با پیامبر اکرم (ص) از حجه الوداع بر می گشتیم . در مکانی میان راه فرود آمد و دستور داد مردم جمع شوند . آنگاه دست علی را گرفت و فرمود : آیا من اولی به نفس هر مؤمنی از خود او نیستم ؟ پاسخ دادند آری .آنگاه فرمود : هر كس من اولي به نفس او هستم ، پس علي وليّ اوست ، خدایا هر کس علی دوست دارد اورا دوست بدار و هر کس اورا دشمن دارد
دشمن دار .»
البانی در کتاب« صحیح و ضعیف سنن ابن ماجه » شمارۀ ( 1750 ) می گوید : این حدیث صحیح است .
4- الحاکم النیشابوری أخبرني محمد بن علي الشيباني بالكوفة ، ثنا أحمد بن حازم الغفاري ، ثنا أبو نعيم ، ثنا كامل أبو العلاء ، قال : سمعت حبيب بن أبي ثابت يخبر ، عن يحيي بن جعدة ، عن زيد بن أرقم رضي الله عنه قال : خرجنا مع رسول الله صلي الله عليه وسلم حتي انتهينا إلي غدير خم فأمر بدوح ، فكسح في يوم ما أتي علينا يوم كان أشد حرا منه فحمد الله وأثني عليه وقال : « يا أيها الناس ، إنه لم يبعث نبي قط إلا ما عاش نصف ما عاش الذي كان قبله ، وإني أوشك أن أدعي فأجيب ، وإني تارك فيكم ما لن تضلوا بعده كتاب الله عز وجل » ، ثم قام فأخذ بيد علي رضي الله عنه فقال : « يا أيها الناس ، من أولي بكم من أنفسكم ؟ » قالوا : الله ورسوله أعلم ، «ألست أولي بكم من أنفسكم ؟ » قالوا : بلي ، قال : « من كنت مولاه فعلي مولاه » «هذا حديث صحيح الإسناد ، ولم يخرجاه » تعليق الذهبي قي التلخيص : صحيح.
[49]
عن الذهبي أن «من كنت مولاه فعلي مولاه» متواتر يتيقن أن رسول الله صلي الله عليه وسلم قاله ، وأما اللهم وال من والاه ، فزيادة قوية الإسناد.
[50]
زید بن ارقم می گوید با پیامبر اکرم (ص) از حجه الوداع بر می گشتیم . تا آنکه در روزی بسیار گرم هنگام ظهر به مکانی به نام غدیر خم رسیدیم . پیامبر دستور داد ،زیر درختان را تمیز و روی آنها پارچه ای بیاندازند و فرمود مردم جمع شوند.
پس ازآن حضرت برخاست وحمد وثنای الهی را بجا آورد وفرمود : ای مردم هیچ پیامبری ...
و دستور داد مردم جمع شوند . آنگاه دست علی را گرفت و فرمود : آیا چه کسی اولی به نفس شما از خود شما است ؟ پاسخ دادند خدا ورسولش داناترند .آنگاه فرمود : هر كس من اولي به نفس او هستم ، پس علي وليّ اوست .
حاکم می گوید : سند این حدیث صحیح است ولی بخاری و مسلم آنرا در صحیح خود نیاورده اند ! همچنین ذهبی در تلخیص مستدرک آنرا صحیح دانسته است.
بلکه آلوسی از ذهبی نقل کرده که وی گفته است : جملۀ «من كنت مولاه فعلي مولاه
» متواتر است و يقینا رسول الله صلي الله عليه وسلم آنرا فرموده است ، وأما دعای « اللهم وال من والاه » جملۀ زایدی است که که سندش قوي است.
[51]
روایات مناشده
امیر المؤمنین چندین بار با اصحاب بر حقانیت خود به حدیث غدیر استدلال و مناشده ( احتجاج و استشهاد همراه قسم ) نمود . و یکی از آنها پس از خلافت ظاهری سال 35 هجری در منطقۀ رحبۀ کوفه بود که علامۀ امینی آنرا از بیست نفر ازصحابه و تابعین نقل می کند . و بزرگان زیادی از علمای عامه با طرق متعدد نقل کرده اند
[52]. و ما بعضی از آن روایات را در سلسلۀ روایات غدیر می آوریم .
5ـ أحمد في مسنده عن حسين بن محمد وأبي نعيم المعني قالا : ثنا فطر عن أبي الطفيل قال : جمع علي رضي الله عنه الناس في الرحبة ثم قال لهم : انشد الله كل امرء مسلم سمع رسول الله صلي الله عليه وسلم يقول يوم غدير خم ما سمع لما قام ؟ فقام ثلاثون من الناس .
وقال أبونعيم: فقام ناس كثير فشهدوا حين أخذه بيده فقال للناس : أتعلمون أني أولي بالمؤمنين من أنفسهم ؟ قالوا : نعم يارسول الله ؟ قال من كنت مولاه فهذا مولاه ، أللهم وال من والاه ، وعاد من عاداه .
قال : فخرجت وكأن في نفسي شيئا فلقيت زيد بن أرقم فقلت له : إني سمعت عليا رضي الله عنه تعالي يقول : كذا وكذا . قال : فما تنكر ؟قد سمعت رسول الله صلي الله عليه وسلم يقول له ذلك.
[53]
« احمد بن حنبل به سند صحیح از ابو الطفیل روایت کرده ، می گوید:روزی امیر المؤمنین مردم را در رحبۀ کوفه جمع نمود .آنکاه فرمود به خدا قسم می دهم کسانی را که در غدیر خم سخنان پیامبر ( ص) را با گوش خود شنیده برخیزند . در اینجا سی نفر برخاستند.
- ابو نعیم ( فضل بن دکین ) می گوید
[54]: عدۀ زیادی بر خاستند - وشهادت دادند .هنگامی که حضرت ، دست علی را گرفت وبلند کرد وفرمود آیا من سزاوارتر شما به خود تان نیستم ؟ گفتند آری ، فرمود : هر کس من مولا وسرپرست او هستم این علی مولای اوست . خدایا دوست دار هرکس او را دوست دارد و دشمن دار هرکس او را دشمن دارد.
ابو نعیم می گوید: وقتی از آن مجلس بیرون آمدم در دلم شبهه ای در این حدیث بود با زید بن ارقم در میان گذاشتم و گفتم از علی چنین سخنانی شنیدم . پاسخ داد چرا انکار می کنی ؟ من همین سخنان را در بارۀ او از پیامبر (ص) شنیدم .
حافظ الهيثمي می گوید : رجال این روایت همگی صحيح هستند غير از فطر بن خليفه که او هم موثق است.»
[55]
6- احمد قال حَدَّثَنَا عَفَّانُ حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ أَخْبَرَنَا همین عَلِيُّ بْنُ زَيْدٍ عَنْ عَدِيِّ بْنِ ثَابِتٍ عَنِ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ قَالَ كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي سَفَرٍ فَنَزَلْنَا بِغَدِيرِ خُمٍّ فَنُودِيَ فِينَا الصَّلَاةُ جَامِعَةٌ وَكُسِحَ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ تَحْتَ شَجَرَتَيْنِ فَصَلَّي الظُّهْرَ وَأَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَي عَنْهُ فَقَالَ أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنِّي أَوْلَي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ قَالُوا بَلَي قَالَ أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنِّي أَوْلَي بِكُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ نَفْسِهِ قَالُوا بَلَي قَالَ فَأَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ فَقَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ.
قَالَ فَلَقِيَهُ عُمَرُ بَعْدَ ذَلِكَ فَقَالَ هَنِيئًا يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ وَأَمْسَيْتَ مَوْلَي كُلِّ مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ.
قَالَ أَبُو عَبْد الرَّحْمَنِ حَدَّثَنَا هُدْبَةُ بْنُ خَالِدٍ حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ
عَنْ عَلِيِّ بْنِ زَيْدٍ عَنْ عَدِيِّ بْنِ ثَابِتٍ عَنِ الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ عَنْ النَّبِيِّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ نَحْوَهُ .
[56]
« احمد بن حنبل از براء بن عازب روایت نموده که گفت: با رسول خدا صلي اللَّه عليه و سلّم در سفر بوديم، در غدير خم پياده شديم، مناديان در ميانه ما صدا زدند (الصلاة جامعة) كنايه از اين كه همه بايد جمع شويد، برای رسول خدا زير دو تا درخت را تمیز کردند حضرت آنجا نماز ظهر را خواند بعد دست علي را گرفت و فرمود: آيا نميدانيد كه من از خود مؤمنين به خودشان اختياردارترم؟گفتند: بلي، پس دست علي را گرفت و فرمود: هر كه من مولاي او بودم علي مولاي اوست ...
براء ميگويد: عمر بعد از اين جريان علي را ديد و گفت: «هنيئا لك يا بن ابي طالب اصبحت مولاي و مولي كلّ مؤمن و مؤمنة.
گوارا باد بر تو اي پسر ابو طالب كه همواره و براي هميشه مولاي هر مؤمن و مؤمنه شدي.
شعیب الارنؤوط محقق اسناد مسند احمد می گوید : این سند با کمک شواهدش صحیح است،
هم او در جای دیگری از تعلیقات خود بر مسند احمد می گوید : قوله " من كنت مولاه فعلي مولاه " لها شواهد كثيرة تبلغ حد التواتر - شواهد و مؤیدات جملۀ " من كنت مولاه فعلي مولاه " به حد تواتر می رسد .
[57]
7 - نسائی أخبرني هارون بن عبد الله قال حدثنا مصعب بن المقدام قال حدثنا فطر بن خليفة عن أبي الطفيل وأخبرنا أبو داود قال حدثنا محمد بن سليمان قال حدثنا فطر عن أبي الطفيل عامر بن واثلة قال جمع علي الناس في الرحبة فقال أنشد بالله كل امرئ سمع رسول الله صلي الله عليه وسلم يقول يوم غدير خم ما سمع فقام أناس فشهدوا أن رسول الله صلي الله عليه وسلم قال يوم غدير خم ألستم تعلمون أني أولي بالمؤمنين من أنفسهم وهو قائم ثم أخذ بيد علي فقال من كنت مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه.
قال أبو الطفيل فخرجت وفي نفسي منه شئ فلقيت زيد بن أرقم فأخبرته فقال أوما تنكر أنا سمعته من رسول الله صلي الله عليه وسلم واللفظ لابي داود.
[58]
« نسائی (مؤلف یکی از صحاح شش گانه) روایت می کند از
ابو الطفیل که می گوید: روزی امیر المؤمنین مردم را در رحبۀ کوفه جمع نمود .آنگاه فرمود : به خدا قسم می دهم کسانی را که در غدیر خم سخنان پیامبر ( ص) را با گوش خود شنیده برخیزند . در اینجا عده ای برخاستند. و شهادت دادند . که حضرت رسول ، دست علی را گرفت وبلند کرد وفرمود آیا نمی دانید من سزاوارتر شما به خود تان هستم ؟ گفتند آری ، فرمود : هر کس من مولا وسرپرست او هستم این علی مولای اوست . خدایا دوست دار هرکس او را دوست دارد و دشمن دار هرکس او رادشمن دارد.
ابوالطفیل می گوید :وقتی از آن مجلس بیرون آمدم در دلم شبهه ای ار این حدیث بود ، با زید بن ارقم در میان گذاشتم و گفتم از علی (ع) چنین سخنانی شنیدم . پاسخ داد چرا انکار می کنی ؟ من همین سخنان را در بارۀ او از پیامبر (ص) شنیدم . این لفظ حدیث از ابو داود است . همین حدیث در مشكل الآثار طحاوي
ج 4 / 308 ح 1519 آمده است .
8- ابن حبان أخبرنا محمد بن طاهر بن أبي الدميك ، حدثنا إبراهيم بن زياد ، حدثنا أبو معاوية ، حدثنا الأعمش ، عن سعد بن عبيدة ، عن ابن بريدة ، عن أبيه ، قال : قال رسول الله صلي الله عليه وسلم : « من كنت وليه ، فعلي وليه.
[59]
محمد بن حبان بن أحمد (354هـ) به سند صحیح از بریده روایت نموده که پیامبر (ص) فرمود : هر کس من ولی او هستم پس علی ولی اوست .
عنوان صحیح برای ای کتاب دلیل بر صحت روایات آن از نظر مؤلف آنست ، که یکی از رجالیون مهم اهل سنت است