درس پنجاهم : تصوير رستاخيز در قرآن
مقدّمه
از قرآن كريم استفاده مىشود كه برپايى جهان آخرت، تنها به زنده شدن مجدّد انسانها
نيست بلكه اساساً نظام اين جهان، دگرگون مىشود و جهان ديگرى با ويژگيهاى ديگرى
برپا مىگردد، جهانى كه براى ما قابل پيش بينى نيست و طبعاً شناخت دقيقى هم از
ويژگيهاى آن نمىتوانيم داشته باشيم. و آنگاه همه انسانها از آغاز تا پايان خلقت با
هم، زنده مىشوند و به نتايج اعمالشان مىرسند و جاودانه در نعمت يا عذاب مىمانند.
و چون آيات مربوط به اين بحث، فراوان است و بررسى آنها به درازا مىكشد از اينرو،
تنها به ذكر فشرده مضامين آنها بسنده مىكنيم.
وضع زمين و درياها و كوهها
در زمين زلزله عظيمى پديد مىآيد (341) و آنچه در اندرون آن است بيرون مىريزد
(342) و اجزاى
آن، متلاشى مىگردد (343)، ودرياها شكافته مىشوند
(344)، و كوهها به حركت در مىآيند
(345) و در
هم كوبيده مىشوند (346) و مانند تلّ شنى مىگردند
(347) و سپس به صورت پشم حلّاجى شده
در مىآيند (348). و آنگاه در فضا، پراكنده مىشوند
(349)
و از سلسله كوههاى سر به آسمان كشيده، جز سرايى باقى نمىماند
(350).
وضع آسمان و ستارگان
ماه (351) و خورشيد
(352) و ستارگان عظيمى كه بعضى از آنها ميليونها بار از خورشيد ما بزرگتر
و پرفروعتر است به تيرگى و خاموشى مىگرايند
(353)، و نظم حركت آنها به هم مىخورد
(354)، و
از جمله ماه و خورشيد به هم مىپيوندند
(355) و آسمانى كه همچون سقف محفوظ و محكمى بر
اين جهان، احاطه كرده است سست و متزلزل مىشود
(356) و مىشكافد و از هم مىدرد
(357) و
طومار آن در هم مىپيچد
(358) و اجرام آسمانى به صورت فلز مذابى در مىآيد
(359) و فضاى
جهان پر از دود و ابر مىشود
(360).
شيپور مرگ
در چنين اوضاع و احوالى است كه شيپور مرگ، نواخته مىشود و همه موجودات زنده
مىميرند (361) و در جهان طبيعت، اثرى از حيات نمىماند، و وحشت و اضطراب بر جانها سايه
مىافكند (362) مگر كسانى كه از حقايق و اسرار هستى، آگاهند و دلهايشان غرق معرفت و
محبّت الهى است.
شيپور حيات و آغاز رستاخيز
سپس جهان ديگرى كه قابليّت بقاء و ابديّت داشته باشد، برپا مىشود
(363)، و صحنه گيتى با
نور الهى روشن مىگردد
(364)، و شيپور حيات به صدا در مىآيد
(365) و همه انسانها (بلكه
حيوانات نيز) (366) در يك لحظه، زنده مىشوند
(367) و سراسيمه و هراسان
(368) همانند ملخها و
پروانگانى كه در هوا منتشر مىشوند (369) با سرعت
(370)، به سوى محضر الهى روانه مىگردند
(371) و
همگى در صحنه عظيمى فراهم مىآيند (372) و غالباً مىپندارند كه توقّفشان در عالم برزخ
به اندازه يك ساعت يا يك روز يا چند روز بوده است
(373).
ظهور حكومت الهى و انقطاع سببها و نَسَبها
در آن عالم، حقايق آشكار مىشود (374) و حكومت و سلطنت الهى، ظهور تامّ مىيابد
(375) و
چنان هيبتى بر خلايق، سايه مىافكند كه هيچ كس را ياراى بلند سخن گفتن نيست
(376)، و هر
كسى به فكر سرنوشت خويش است و حتّى فرزندان از پدر و مادر، و خويشان و نزديكان از
يكديگر، فرار مىكنند (377)، و اساساً رشته نسبها و سَبَبها مىگسلد
(378) و دوستيهايى كه
بر پايه
منافع و معيارهاى دنيوى و شيطانى بوده تبديل به دشمنى مىگردد
(379)، و حسرت و پشيمانى
از تقصيرهاى گذشته، دلها را فرا مىگيرد
(380).
محكمه عدل الهى
آنگاه عدل الهى، تشكيل مىشود و اعمال همه بندگان، حاضر مىگردد
(381) و نامه هاى اعمال،
توزيع مىشود (382) و انتساب هر كارى به فاعل آن، چنان آشكار است كه ديگر نيازى نيست كه
از كسى بپرسند چه كرده اى (383)؟
در اين دادگاه، فرشتگان و پيامبران و برگزيدگان خدا به عنوان شهود و حضور دارند (384) و
حتّى دست و پا و پوست بدنها گواهى مىدهد (385) و حساب همه مردم به دقّت، رسيدگى و با
ميزان الهى، سنجيده مىشود (386) و براساس عدل و قسط درباره ايشان داورى مىگردد
(387)، و
هركس نتيجه سعى و كوشش خود را مىيابد (388)، و به نيكوكاران، ده برابر پاداش داده
مىشود (389)، و هيچ كس بار ديگرى را نمىكشد
(390)، اما كسانى كه ديگران را گمراه كردهاند
علاوه بر گناهان خودشان، معادل گناهان گمراه شدگان را نيز بر دوش مىكشند
(391). (بدون
اينكه از گناهان آنان
كاسته شود) همچنين عوض و بدلى از كسى پذيرفته نمىشود (392) شفاعت كسى مقبول نمىگردد
(393)
مگر شفاعت كسانى كه از طرف خداى متعال، مأذون باشند و براساس معيارهاى مرضىّ خدا
شفاعت كنند (394).
بسوى اقامتگاه ابدى
سپس حكم الهى اعلام شده (395) نيكوكاران و تبهكاران از يكديگر جدا مىشوند
(396) و مؤمنان،
روسفيد و شاد و خندان بسوى بهشت
(397)، و كافران و منافقان، روسياه و اندوهگين و با ذلّت
و خوارى به سوى دوزخ، روانه مىگردند (398) و همگى از دوزخ، عبور مىكنند
(399)
در حالى كه از چهره مؤمنان، نور مىتابد و راهشان را روشن مىسازد
(400) و كافران و منافقان در تاريكى
به سر مىبرند.
منافقانى كه در دنيا با مؤمنان، اختلاط داشتند آنها را صدا مىزنند كه رو به سوى ما
كنيد تا از نور شما استفاده كنيم، و پاسخ مىشنوند كه بايد براى اكتساب نور، به عقب
(به دنيا) برگرديد! باز مىگويند: مگر ما در دنيا با شما نبوديم؟ و پاسخ مىشنوند:
چرا، در ظاهر با ما بوديد ولى خودتان را گرفتار كرديد و دلهايتان دچار شكّ و ترديد
و قساوت شد و امروز، كارتان يكسره شده و از شما و از كافران، عوضى پذيرفته نمىشود
و سرانجام، كافران و منافقان در كام دوزخ فرو مىروند
(401).
هنگامى كه مؤمنان به بهشت، نزديك مىشوند درهاى آن گشوده مىشود و فرشتگان رحمت به
استقبال آنان مىآيند و با سلام و احترام، مژده سعادت ابدى به ايشان مىدهند
(402).
و از سوى ديگر، هنگامى كه كافران و منافقان به دوزخ مىرسند درهاى آن باز مىشود و
فرشتگان عذاب، با خشونت آنان را مورد سرزنش قرار داده به ايشان وعده عذاب ابدى
مىدهند.
بهشت
در بهشت، باغهاى وسيع به پهناى آسمانها و زمين
(403) و پوشيده از انواع درختها با همه
گونه ميوه رسيده و در دسترس
(404) و ساختمانهاى باشكوه و نهرهاى آب زلال
(405) و شير و عسل و
شراب طهور (406)، و از هر چيزى كه مورد ميل و رغبت بهشتيان باشد
(407) و فوق خواسته هاى آنان
وجود دارد (408).
بهشتيان با لباسهاى حرير و پرنيان و انواع زينتها آراسته
(409) و رو در روى يكديگر بر
تختهاى مرصّع و بسترهاى نرم، تكيه مىدهند و به حمد و سپاس الهى مىپردازند
(410) و سخن
بيهودهاى بر زبان نمىآورند و نمىشنوند
(411). نه سرما ايشان را مىآزارد و نه
گرما (412)، نه رنج و خستگى و ملالى دارند
(413) و نه ترس و اندوهى
(414)، و نه در دل، كينه و
كدورتى (415).
پيش خدمتان زيبا در اطرافشان حركت مىكنند
(416) و جامهاى شراب بهشتى به آنان
مى نوشانند كه لذّت و نشاط زايد الوصفى مىبخشد و هيچ گونه آفتى ندارد
(417). و از انواع
ميوه ها و گوشت مرغان، تناول مىكنند (418)
و از مصاحبت همسران زيبا و مهربان و ناآلوده
بهره مىبرند (419). و از همه بالاتر، از نعمت روحى رضوان الهى برخوردار مىشوند
(420) و
لطفهايى را از پروردگارشان دريافت مىدارند كه ايشان را غرق سرور مىسازد و هيچ كس
نمىتواند تصوّرى از مرتبه آن سرور، داشته باشد
(421). و اين سعادت بى مانند و نعمتهاى
وصف ناشدنى و رحمت و رضوان و قرب الهى براى هميشه ادامه خواهد يافت (422) و پايانى
نخواهد داشت (423).
دوزخ
دوزخ، جايگاه كافران و منافقاتى است كه هيچ نور ايمانى در دلهايشان وجود ندارد (424)، و
گنجايش آن، چنان است كه پس از در برگرفتن همه تبهكاران، باز هم «هل من مزيد»
مىگويند (425)! سراسر آتش است و آتش، عذاب است و عذاب!!
شعله هاى آتش از هر سو زبانه مىكشد و صداى گوش خراش و خشم آلود آنها بر وحشت و
اضطراب مىافزايد (426)، قيافه ها عبوس و درهم كشيده و سياه و زشت و چروكيده است
(427) و حتّى
در چهره فرشتگان دوزخيان هم اثرى از مهر و عطوفت و نرمى ديده نمىشود
(428).
دوزخيان با غل و زنجير و بندهاى آهنين، بسته شده اند
(429) و آتش، سراپاى آنان را
فراگرفته (430)، و خودشان آتش گيره آنند
(431). در فضاى دوزخ جز آه و ناله و ضجّه و فرياد
دوزخيان و نهيب دوزخيان، صدايى به گوش نمىرسد
(432). بر سر و روى تبهكاران، آب جوشان
مىريزند كه اندرون آنان را نيز ذوب مىكند
(433)، و هر گاه از فرط عطش و التهاب،
درخواست آب كنند، آب داغ و آلوده و گنديدهاى به آنان داده مىشود كه آن را با حرص
و ولع مىنوشند (434)، و غذايشان از درخت «زقّوم» است كه از آتش مىرويد و خوردن آن بر
سوزش اندرونشان مىافزايد (435)، و لباسشان از ماده سياه و چسبندهاى است كه خود، موجب
عذابشان مىگردد (436) و همنشينان شياطين و جنّيان گنهكارند كه آرزوى دورى از آنان را
مىكنند (437)، و نسبت به يكديگر نيز لعن و نفرين مىفرستند
(438).
همين كه بخواهند زبان عذرخواهى به درگاه الهى گشايند فرمان دورباش و ساكت باش،
خاموششان مىكند (439) پس به دوزخبانان پناه مىبرند كه شما از خدا بخواهيد كه اندكى از
عذاب ما بكاهد، پاسخ مىشنوند: مگر خداى متعال، پيامبرانش را مبعوث نفرمود و حجت را
بر شما تمام نكرد (440)؟
بار ديگر، درخواست مرگ مىكنند و جواب مىشنوند كه شما براى هميشه در دوزخ خواهيد
ماند (441). و با اينكه مرگ از هر سوى برايشان مىبارد نمىميرند
(442) و هر چه پوست بدنشان
بسوزد بار ديگر پوست نو مىرويد و عذابشان ادامه مىيابد
(443).
از بهشتيان درخواست اندكى آب و خوراك مىكنند و پاسخ مىشنوند كه خداى متعال
نعمتهاى بهشتى را بر شما حرام كرده است (444). و بهشتيان از آنان مىپرسند: چه چيز موجب
بدبختى شما شد و به دوزختان كشاند؟ مىگويند: ما اهل نماز و عبادت خدا نبوديم و به
مستمندان كمك نمىكرديم و با تبهكاران همسو مىشديم و روز قيامت را تكذيب
مىكرديم (445).
آنگاه به ستيز با يكديگر مىپردازند (446)، گمراه شدگان به گمراه كنندگان مىگويند: اين
شما بوديد كه ما را گمراه كرديد، آنان پاسخ مىدهند: شما به دلخواه از ما پيروى
كرديد (447).
زيردستان به زبردستان مىگويند: اين شما بوديد كه ما را به اين بدبختى كشانديد،
آنان پاسخ مىدهند: مگر ما به زور، شما را از راه راست بازداشتيم
(448)؟
سرانجام، به شيطان مىگويند: اين تو بودى كه موجب گمراهى ما شدى، و او پاسخ مىدهد:
خدا به شما وعده راستين داد و نپذيرفتيد، و من وعده دروغ دادم پذيرفتيد، پس به جاى
سرزنش من، خويشتن را سرزنش كنيد، و امروز هيچ كدام نمىتوانيم به فرياد ديگرى
برسيم (449).
و بدين سان، چارهاى جز تن دادن به كيفر كفر و نافرمانى خودشان نمىبينند و جاودانه
در عذاب مىمانند (450).
پرسش
1- وضع زمين و آسمان به هنگام رستاخيز را شرح دهيد.
2- كيفيت آغاز رستاخيز و اوصاف آن را بيان كنيد.
3- محكمه عدل الهى را شرح دهيد.
4- حركت مؤمنان و كافران بسوى اقامتگاه ابديشان را توضيح دهيد.
5- نعمتهاى بهشتى را شرح دهيد.
6- وضع دوزخ و دوزخيان را بيان كنيد.
7- گفتگوهاى دوزخيان را شرح دهيد.
درس پنجاه و يكم : مقايسه دنيا با آخرت
مقدّمه
باشناختى كه درباره عالم آخرت از راه عقل و نقل به دست آوردهايم مىتوانيم دنيا و
آخرت را از جهات مختلفى مورد مقايسه و سنجش قرار دهيم. خوشبختانه اين مقايسات در
خود قرآن كريم هم انجام گرفته است و ما مىتوانيم با استفاده از بيانات قرآنى،
زندگى دنيا و آخرت را مورد ارزيابى صحيح قرار دهيم و برترى عالم آخرت را تبيين
كنيم.
فناناپذيرى دنيا و ابديّت آخرت
نخستين اختلاف بارز بين عالم دنيا و عالم آخرت، محدوديّت عمر دنيا و جاودانگى آخرت
است. عمر هر انسانى در اين جهان، سرآمدى دارد كه دير يا زود فرا مىرسد و حتّى اگر
كسى صدها و هزاران سال هم در دنيا زندگى كند سرانجام با دگرگونى نهائى جهان طبيعت و
هنگام «نفخ صور اوّل» پايان خواهد يافت چنانكه در درسهاى پيشين دانسته شد، از سوى
ديگر، قريب هشتاد آيه قرآن، دلالت بر ابديّت و جاودانگى جهان آخرت دارد
(451). و روشن
است كه متناهى هر قدر هم طولانى باشد نسبتى با نامتناهى نخواهد داشت.
پس عالم آخرت از نظر بقاء و دوام، برترى عظيمى بر دنيا دارد و اين، مطلبى است كه در
آيات متعدّدى با تعبير «ابقى»
(452) بودن آخرت و «قليل» بودن دنيا
(453)، خاطر نشان شده، و در
آيات ديگرى با تشبيه زندگى دنيا به گياهى كه تنها چند روزى سبز و خرم است و سپس به
زردى و پژمردگى مىگرايد و سرانجام، خشك و نابود مىشود
(454) مورد تأكيد قرار گرفته
است، و در آيهاى بطور كلّى مىفرمايد: آنچه نزد خداى متعال است باقى مىماند
(455).
تفكيك نعمت از عذاب در آخرت
تفاوت اساسى ديگر بين زندگى دنيا و زندگى آخرت اين است كه خوشيهاى دنيا و زندگى
دنيا آميخته با رنج و زحمت است و چنان نيست كه دستهاى مردم هميشه و از هر جهت
متنعم و شاد و آسوده، و دسته ديگرى همواره معذّب و غمگين و ناراحت باشند بلكه همه
مردم كمابيش از لذّتها و شاديها و آسايشهايى برخوردارند و نيز رنجها و غمها و
نگرانيهايى دارند. ولى جهان ديگر، داراى دو بخش مجزّى (بهشت و دوزخ) است و در يك
بخش، اثرى از عذاب و رنج و ترس و اندوه نيست و در بخش ديگر جز آتش و درد و حسرت و
اندوه يافت نمىشود و طبعاً لذّتها و رنجهاى دنيوى خواهد بود.
اين مقايسه نيز در قرآن كريم انجام گرفته و برترى نعمتهاى اخروى و جوار و قرب الهى
بر نعمتهاى دنيا مورد تأكيد واقع شده
(456)
، چنانكه سختتر بودن عذاب آخرت از رنجها و
مصيبتهاى دنيا خاطر نشان شده است
(457).
اصالت آخرت
فرق مهم ديگر بين دنيا و آخرت اين است كه زندگى دنيا، مقدّمه آخرت و وسيلهاى براى
كسب سعادت ابدى است، و زندگى آخرت، زندگى نهائى و اصيل مىباشد و هر چند زندگى دنيا
و نعمتهاى مادّى و معنوى آن، مطلوب آدمى است ولى با توجه به اينكه همه آنها ابزار
آزمايش و وسيله تكامل حقيقى و تحصيل سعادت ابدى است، اصالتى نخواهد داشت و ارزش
واقعى آنها وابسته به توشهاى است كه شخص براى زندگى ابديش برمى دارد
(458).
از اينرو، اگر كسى زندگى اخروى را فراموش كند و چشم خود را به زرق و برق دنيا بدوزد
و لذايذ آن را نشناخته و براى آن، ارزشى پندارى قائل شده است زيرا وسيله را بجاى
هدف گرفته است. و چنين كارى جز بازى و سرگرمى و فريب خوردگى نخواهد بود. و به همين
جهت، قرآن كريم زندگى دنيا را بازى و سرگرمى و ابزار فريب ناميده
(459)،و زندگى آخرت را
زندگى حقيقى دانسته است
(460).
ولى بايد توجّه داشت كه همه نكوهشهايى كه از دنيا شده،
مربوط به نوع نگرش و جهت گيرى انسانهاى دنياطلب است و گرنه، زندگى دنيا براى بندگان
شايسته خدا كه حقيقت آن را مىشناسند و به نظر وسيله به آن مىنگرند و از هر لحظه
عمر خود، براى سعادت ابديشان بهره مىگيرند نه تنها نكوهشى ندارد بلكه داراى ارزش
فوق العادهاى مىباشد.
نتيجه انتخاب زندگى دنيا
با توجه به امتيازات عالم آخرت و برترى زايدالوصف نعمتهاى بهشتى و رضوان و قرب الهى
بر لذايذ دنيا، جاى ترديد نيست كه برگزيدن زندگى دنيا بر آخرت، كارى نابخردانه
خواهد بود (461) و نتيجهاى جز حسرت و ندامت نخواهد داشت. ولى زشتى و نادرستى چنين گزينشى
هنگامى بيشتر ظاهر مىشود كه بدانيم انتخاب دنيا و دلبستگى به لذايذ آن، نه تنها
موجب محروميّت از سعادت ابدى مىشود بلكه عامل مهمى براى شقاوت جاودانگى جاودانى
نيز مىباشد.
توضيح آنكه: اگر انسان مىتوانست به جاى سعادت ابدى، لذايذ زودگذر دنيا را انتخاب
كند اما به گونهاى كه پى آمد سوئى براى جهان ابدى نداشته باشد چنين كارى با توجه
به رجحان فوق العاده سعادت اخروى، كارى ابلهانه مىبود ولى هيچ كس را گريزى از جهان
ابدى نيست و كسى كه تمام نيروى خود را صرف زندگى دنيا كرده و عالم آخرت را به دست
فراموشى سپرده و يا اساساً آن را انكار كرده است نه تنها از نعمتهاى بهشتى، محروم
مىشود بلكه براى هميشه گرفتار عذابهاى دوزخى خواهد شد و زيان مضاعفى خواهد كرد
(462).
اين است كه قرآن كريم، از يك سو، برترى نعمتهاى اخروى را گوشزد مىكند و هشدار
مىدهد كه مبادا زندگى دنيا، شما را بفريبد
(463)، و از سوى ديگر، زيانهاى دلبستگى به
دنيا و فراموش كردن آخرت و انكار جهان ابدى يا شك درباره آن را برمى شمرد و تأكيد
مىكند كه چنين امورى موجب شقاوت و بدبختى جاودانى مىشود
(464). و چنان نيست كه انتخاب
كننده دنيا تنها از پاداش اخروى، محروم شود بلكه علاوه بر آن، به كيفر ابدى نيز
محكوم خواهد شد.
و راز آن اين است كه شخص دنياپرست، استعدادهاى خداداد را ضايع كرده و درختى كه
مىبايست ميوه سعادت ابدى به بار آورد را خشكانده و بى ثمر ساخته است و حقّ مُنعم
حقيقى (پرستش) را رعايت نكرده و نعمتهاى او را در راهى كه مورد رضايت وى نبوده صرف
كرده است و چنين كسى است كه هنگام ديدن نتايج سوء گزينش خود، آرزو مىكند كهاى كاش
خاك مىبودم و به چنين سرنوشت شومى مبتلا نمىشدم
(465).
پرسش
1- وجوه تفاوت بين دنيا و آخرت را بيان كنيد.
2- جهت نكوهش از دنيا را شرح دهيد.
3- زيانهاى دنياگرايى را شرح دهيد.
4- چرا عدم ايمان به آخرت، موجب عذاب ابدى مىشود؟
درس پنجاه و دوّم : رابطه دنيا با
آخرت
مقدّمه
دانستيم كه زندگى انسان، منحصر به همين زندگى زودگذر دنيا نيست و بار ديگر در عالم
آخرت، زنده مىشود و براى هميشه در آن عالم، زنده خواهد ماند. و نيز دانستيم كه
زندگى آخرت، زندگى حقيقى و عينى است به گونهاى كه زندگى دنيا در برابر آن، شايسته
نام زندگى نيست نه اينكه معناى زندگى آخرت، نام نيك و بد يا امرى پندارى و اعتبارى
باشد.
اكنون، نوبت آن رسيده كه به تبيين رابطه بين زندگى دنيا و زندگى آخرت، و تعيين نوع
ارتباط بين آنها بپردازيم. البته در ضمن بحثهاى گذشته تا حدودى نوع اين ارتباط،
معلوم شد ولى نظر به كژانديشهايى كه در اين زمينه، وجود دارد بجاست كه توضيح بيشترى
در اين باره، داده شود و با استفاده از دلايل عقلى و بيانات قرآنى، چگونگى ارتباط
بين دنيا و آخرت، روشن گردد.
دنيا مزرعه آخرت است
نخستين مطلبى كه در اينجا بايد مورد تأكيد، قرار گيرد اين است كه سعادت و شقاوت
آخرت، تابع رفتارهاى انسان در دنياست و چنان نيست كه براى به دست آوردن نعمتهاى
اخروى بتوان در همان عالم، تلاش كرد و كسانى كه داراى نيروى بدنى يا فكرى بيشترى
باشند بتوانند از نعمتهاى بيشترى بهرهمند شوند و يا كسانى بتوانند با حيله و
نيرنگ، از دستاوردهاى ديگران، سوءاستفاده كنند چنانكه بعضى از نادانان چنين تصوّرى داشتهاند
و عالم آخرت را كاملا مستقل از دنيا مىپنداشته اند.
قرآن كريم از قول بعضى از كافران نقل مىفرمايد:
«وَ ما أَظُنُّ السّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلى رَبِّي لَأَجِدَنَّ
خَيْراً مِنْها مُنْقَلَباً»
(466).
(شخص دنياطلب گفت:) گمان نمىكنم كه رستاخيز بپا شود و اگر (بپا شد و) به سوى
پروردگارم بازگردانده شدم نيك فرجامتر از نعمتهاى دنيا را در آنجا خواهم يافت.
و در جاى ديگر مىفرمايد:
«وَ ما أَظُنُّ السّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلى رَبِّي إِنَّ لِي
عِنْدَهُ لَلْحُسْنى»
(467).
گمان نمىكنم كه رستاخيز بپا شود و اگر (بپا شد و) به سوى پروردگار بازگردانده شدم
نزد او بهترين (نعمتها) را خواهم داشت.
چنين كسانى يا گمان مىكردهاند كه در عالم آخرت هم مىتوانند با تلاش خودشان
نعمتهاى فراوانى را به دست آورند، و يا گمان مىكردهاند كه بهره مندى ايشان در
دنيا نشانه لطف خاصّ الهى به آنان است پس در آخرت هم مشمول چنين الطافى خواهند بود!
به هر حال! اگر كسى به وجود عالم آخرت به عنوان عالمى كاملا مستقلّ از دنيا باور
داشته باشد و اعمال نيك و بدى كه در اينجا انجام مىدهد را مؤثر در نعمتها و
عذابهاى آن عالم نداند به معادى كه يكى از اصول اعتقادى اديان آسمانى مىباشد ايمان
نياورده است زيرا قوام اين اصل، به پاداش و كيفر اعمال دنيوى است و به همين جهت،
عالم دنيا بازار و تجارتخانه يا مزرعه آخرت، ناميده شده كه در اينجا بايد به تلاش و
كشت و كار پرداخت و درآمد و محصول پايدارش را بايد در آنجا دريافت كرد
(468). و مقتضاى
براهين معاد و بيانات قرآنى نيز همين است و نيازى به توضيح ندارد.
نعمتهاى دنيا موجب سعادت اخروى نمىشود
بعضى ديگر مىپنداشتند كه مال و فرزند و ساير وسايل عيش و نوش دنيا، موجب راحتى
و آسايش آخرت هم خواهد بود و شايد دفن كردن سيم و زر و گوهرهاى گرانبها و حتّى
موادّ غذائى همراه مردگان، ناشى از چنين پندارى بوده است.
قرآن كريم، تأكيد مىكند كه نه مال و فرزند به خودى خود (و صرف نظر از رفتار مربوط
به آنها) موجب تقرّب به خداى متعال مىشود
(469) و نه در جهان آخرت، سودى به كسى
(470)
مىبخشد، و اساساً اين گونه روابط و اسباب دنيوى گسسته مىشود
(471) و هر كسى داراييها و
متعلّقات خود را رها مىكند
(472) و تك و تنها به سوى خداى متعال، محشور مىگردد
(473) و فقط
روابط معنوى الهى، پايدار مىماند و به همين جهت، مؤمنانى كه با همسران و فرزندان و
بستگانشان پيوندهاى ايمانى دارند در بهشت با هم خواهند بود
(474).
حاصل آنكه: رابطه بين دنيا آخرت از قبيل رابطه بين پديده هاى دنيا با يكديگر نيست و
چنان نيست كه هر كسى در دنيا نيرومندتر و زيباتر و شادتر و بهره مندتر باشد در آخرت
هم همانگونه محشور شود و گرنه مىبايست فرعونها و قارونها سعادت اخروى بيشترى داشته
باشند بلكه چه بسا كسانى كه در دنيا ناتوان و رنجور و تهيدست باشند ولى در اثر
انجام وظايف الهى، سالم و زيبا و نيرومند، محشور و از نعمتهاى ابدى برخوردار گردند.
بعضى از ناآگاهان چنين پنداشتهاند كه مفاد آيه شريفه «وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ
أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلاً»
(475).
اين است كه سلامت و بهره منديهاى دنيا، رابطه مستقيم با سلامت و بهره منديهاى آخرت
دارد، غافل از آنكه: منظور از «كورى» در اين آيه، كورى ظاهرى نيست بلكه مقصود،
كوردلى است چنانكه در آيه ديگرى مىفرمايد:
«فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي
الصُّدُورِ»
(476).
همانا چشمها نابينا نمىشود بلكه دلهايى كه در سينه هاست نابينا مىشود.
و در جاى ديگر مىفرمايد:
«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ
يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى. قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ
بَصِيراً. قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ
تُنْسى» (477).
و كسى كه از ياد من (يا كتاب من) اعراض كرد زندگى سختى خواهد داشت و روز قيامت، او
را كور خواهيم كرد. گويد: چرا مرا كور محشور كردى در صورتى كه قبلا نابينا بودم؟
(خداى متعال) گويد: همچنانكه آيات ما به تو رسيد و آنها را به فراموشى سپردى امروز
فراموش مىشوى!
پس علت كورى آن جهان، فراموش كردن آيات الهى در اين جهان است نه كورى ظاهرى.
پس رابطه دنيا و آخرت، غير از نوع رابطهاى است كه بين اسباب و مسبّبات دنيوى، وجود
دارد.
نعمتهاى دنيا موجب شقاوت اخروى هم نمىشود
از سوى ديگر، بعضى پنداشتهاند كه ميان نعمتهاى دنيا و نعمتهاى آخرت، رابطه معكوس،
برقرار است و كسانى به سعادت اخروى مىرسند كه از نعمتهاى دنيا، بهرهاى نبرده
باشند. و بر عكس، كسانى كه از نعمتهاى دنيوى، برخوردار باشند از سعادت اخروى، محروم
خواهند بود. و به آيات و رواياتى تمسّك كردهاند كه دلالت دارد بر اينكه
دنياپرستان، بهرهاى از آخرت ندارند. غافل از
(478)
اينكه دنياطلبى، مساوى با بهره مندى
از نعمتهاى دنيا نيست بلكه دنياطلب، كسى است كه لذّتهاى دنيا را هدف فعاليتهاى خود
قرار دهد و همه نيروهايش را صرف دستيابى به آنها كند هر چند به خواسته هايش نرسد؛ و
آخرت طلب، كسى است كه دل به لذّتهاى دنيا نبندد و هدفش زندگى آخرت باشد هر چند از
نعمتهاى دنيوى فراوانى برخوردار باشد مانند
حضرت سليمان و بسيارى از انبياء و اولياء خدا (سلام الله عليهم اجمعين) كه از
نعمتهاى دنيوى زيادى بهرهمند بودهاند و از آنها براى رسيدن به سعادت اخروى و
رضوان الهى، استفاده مىكرده اند.
پس ميان بهره مندى از نعمتهاى دنيوى و بهره مندى از نعمتهاى اخروى، نه تناسب
مستقيم، وجود دارد و نه تناسب معكوس. بلكه هم نعمتها و هم بلاهاى دنيا براساس تدبير
حكيمانه الهى بين انسانها تقسيم شده
(479)
، و همه آنها وسيله آزمايش ايشان است
(480). و بهره
مندى يا محروميّت از نعمتهاى دنيا خودبخود نشانه نزديكى يا دورى از رحمت الهى و سبب
سعادت يا شقاوت اخروى نيست
(481).
نتيجه
نتيجهاى كه از اين بحثها به دست آمد اين است كه انكار همه گونه رابطه بين دنيا و
آخرت در حكم انكار معاد است، ولى نه رابطهاى بين نعمتهاى آخرت، وجود دارد و نه بين
نعمتهاى دنيا و عذابهاى آخرت و بالعكس، و بطور كلّى، رابطه بين دنيا و آخرت از قبيل
رابطه بين پديده هاى دنيوى نيست و محكوم قوانين فيزيكى و بيولوژيكى نمىباشد بلكه
آنچه موجب نعمت يا عذاب اخروى مىشود اعمال اختيارى انسانها در دنياست آن هم نه از
آن جهت كه صرف كردن نيرو و انرژى و ايجاد تغييراتى در موادّ است بلكه از آن جهت كه
از ايمان و كفر باطنى، سرچشمه مىگيرد. و اين است مفاد صدها آيه قرآن كه بهره مندى
از سعادت آخرت را در گروى ايمان به خدا و روز قيامت و انبياى الهى، و انجام دادن
كارهاى خداپسند مانند نماز و روزه و جهاد و انفاق و احسان به بندگان خدا و امر به
معروف و نهى از منكر از منكر و مبارزه با كافران و ستمگران و اقامه عدل و قسط
دانسته؛ و مبتلا شدن به عذاب ابدى را معلول كفر و شرك و نفاق و انكار قيامت و تكذيب
انبياء، و ارتكاب انواع گناهان و ستمها
قلمداد كرده است و در آيات فراوانى بطور اجمال، عامل سعادت اخروى را «ايمان و عمل
صالح» (482) و عامل شقاوت ابدى را «كفر و گناه»
(483) معرفى كرده است.
پرسش
1- انكار رابطه بين دنيا و آخرت، چه اشكالى دارد؟
2- معناى مزرعه بودن دنيا براى آخرت را توضيح دهيد.
3- چه نسبتى بين نعمتهاى دنيا و نعمتهاى آخرت، وجود دارد؟
4- چه نسبتى بين نعمتهاى دنيا و عذابهاى آخرت، وجود دارد؟
5- ميان چه امورى از دنيا و سعادت و شقاوت آخرت، رابطه حقيقى برقرار است؟