گلچين صدوق
(حكايات و روايات برگزيده كتاب من لا يحضره الفقيه )

شيخ صدوق
مترجم : محمد حسين صفا خواه

- ۲ -


مصادر كتاب شريف من لايحضره الفقيه و معرفى برخى از مولفين آنها

مصادر كتاب من لا يحضره الفقيه تمامى آنها از كتبى است كه مورد اعتماد بزرگان شيعه مى باشد. و از اصول مشهورى است كه همه انديشمندان اسلامى آن را تاييد نموده اند. چرا كه صاحبان آنها يا اصحاب ائمه عليه السلام بوده اند. چرا كه صاحبان آنها يا اصحاب ائمه عليه السلام بوده اند ، كه از مكتب حاملان وحى ، علم آموخته اند. و احاديث را مستقيما از آنها نقل كرده اند. و يا از شاگردان اصحاب كبار ائمه عليه السلام بوده اند، كه در هر دو صورت صاحبان كتاب رجال ، آنها را جزء معتمدين تاريخ و موثقين روايان حديث بر شمرده اند. و احكام (مذهب جعفرى ) را از آنها گرفته اند. مانند:
1 كتاب حريز بن عبد الله سجستانى :
وى اهل كوفه بوده و مورد وثوق بوده است ، و چون براى تجارت به سيستان بسيار سفر مى كرده و در نهايت نيز آنجا اقامت گزيده است ؛ به سجستانى سيستانى معروف مى باشد.
وى داراى كتابهائى است كه همه از اصول بشمار مى رود.
حريز بن عبد الله در سيستان به دست خواج كشته شده است .
2 كتاب عبيد الله بن على حلبى :
وى ثقه و صحيح الحديث است . اهل كوفه بوده ولى چون بسيار با پدر و برادرش به تجارت به حلب مسافرت مى كرده ، به حلبى معروف شده است . او داراى كتابى است كه آن را به امام صادق عليه السلام عرضه داشته و حضرت او را تحسين فرمود و كتابش را تصديق كرده اند و فرموده اند:
در ميان اصحاب كسى مانند اين كتاب ، تاليف نكرده است .
3 كتابهاى على بن مهزيار اهوازى :
وى ، ظاهرا غير از على بن مهزيار مدفون در اهواز است ، چرا كه آن بزرگوار كه در اهواز مدفون است ، اوايل زمان غيبت حضرت مهدى عج الله را درك كرده و به خدمت حضرتش رسيد است .
على بن مهزيار، از اصحاب امام رضا و حضرت جواد و حضرت هادى عليه السلام بوده است . و بسيار جليل القدر و مورد وثوق همگان مى باشد. وى داراى 33 كتاب است . كه همه آنها از اصول چهار صد گانه به شمار مى روند. على بن مهزيار در زمان حضرت هادى يا امام حسن عسكرى عليه السلام از دنيا رفته است .
4 كتابهاى حسين بن سعيد:
حسين بن سعيد از اهالى كوفه بوده و از اصحاب حضرت رضا و امام جواد و امام هادى عليه السلام به شمار مى رود. در اواسط عمر بار برادرش حسن به اهواز رفته است و سپس به تنهائى به قم مسافرت كرده و در منزل حسن بن ابان وارد شده و در همان ديار نيز از دنيا رفته است .
وى داراى 30 مجلد كتاب است كه كتب او در ميان اصحاب چنان معروف است كه كتب ديگران را به آن قياس مى كنند.
5 كتاب نوادر تاليف احمد بن محمد بن عيسى :
احمد بن محمد بن عيسى ، از جمله اشعريانى است كه از مدينه به كوفه هجرت كرده اند و در آنجا احاديث و اخبار ائمه عليه السلام را ترويج مى نمودند. جمعى از ميان ايشان ، به قم مسافرت كرده و در آنجا اقامت گزيدند. و به نشر اخبار و احاديث معصومين عليه السلام پرداختند. احمد بن محمد بن عيسى يك تن از معروفين آنها به شمار مى رود كه صاحب اجازه و استاد بيشتر محدثين قم مى باشد. مانند:
محمد بن يحيى عطار؛ و محمد بن حسن صفار، و على بن ابراهيم و بسيارى ديگر از علماى شهر قم .
احمد بن محمد اشعرى ، زمان امام هشتم و نهم و دهم عليه السلام را درك كرده و حضرت رضا عليه السلام را ملاقات نموده است . و كتابهاى بسيارى نيز نوشته كه شيخ طوسى پاره اى از آنها، از جمله كتاب نوادر را در كتاب الفهرست نامبرده است . و گويد:
اين كتاب فصل بندى و باب باب نبوده و ابوسليمان داود بن كوره قمى آن كتاب را فصل بندى كرده است . و محمد بن حسن بن وليد از آن كتاب فصل بندى شده ، به اجازه محمد بن يحيى حديث نقل مى كند.
6 كتاب نوادر الحكمة نگاشته محمد بن احمد بن يحيى بن عمران اشعرى :
محمد بن احمد بن يحيى ابوجعفر اشعرى ثقه و جليل القدر است .
7 كتاب الرحمة تاليف سعد بن عبد الله :
سعد بن عبد الله اشعرى ، ثقه و جليل القدر است و داراى چندين كتاب معتبر و مورد وثوق و اطمينان مى باشد. و گويند خدمت امام عسكرى عليه السلام نيز رسيده است . وى در سال 300 يا 299 هجرى قمرى در روز چهارشنبه 27 شوال ، وفات يافته است .
8 كتاب جامع ، تاليف محمد بن الحسن بن الوليد:
محمد بن حسن بن وليد، استاد شيخ صدوق است و جلالت قدرش ‍ مستغنى از بيان مى باشد.
وى داراى دو كتاب معتبر است . يكى به نام جامع ، و ديگرى به نام تفسير؛ كه كتاب جامع او از اصول و كتب مرجع به شمار مى رفته اس .
9 كتاب نوادر اثر محمد بن ابى عمير.
محمد بن ابى عمير پارساترين و خدا ترس ترين مردم عصر خويش بوده است و حضرت موسى بن جعفر و امام على بن موسى و امام محمد بن على عليه السلام را درك كرده و در راه مذهبش سختى و مصيبت بسيار ديده است .
گويند در زمان هارون ، منصب قضاى بغداد را به او پيشنهاد كردند، وى نپذيرفت ؛ از او خواستند كه شيعيان را به نام و نشان معرفى كند، امتناع ورزيد. او را به تازيانه بستند و چندين بار زدند و تمام اموالش را مصادره كردند و بالاخره در زمان مامون به زندانش افكندند. و مدت چهار سال در زندان بود.
تاليفاتش را كه 94 مجلد بود، يكى از خواهرانش به نام سعيده يا آمنه جمع كرده و در غرفه اى نهاد. در اين مدت ، باران بيش از نيمى از آنها را ضايع و تباه ساخت . چون از زندان خلاص شد، حديث را از حفظ يا از نسخه هائى كه مردم از روى كتابهاى او پيش از تلف شدن نوشته بودند نقل مى كرد.
از اينرو علماى حديث ، مراسيل او را در حكم مسانيد مى دانند.
گويند: سندى بن شاهك ، به امر هارون او را به جهت شيعه بودنش صد و بيست تازيانه زد و حكم زندانش را صادر كرد و محمد بن ابى عمير يكصد و بيست هزار درهم نقد، به زندانبان پرداخت كرده و از زندان خلاص شد.
و نيز گويند: هنگامى نيز او را براى معرفى شيعيان ، تازيانه زدند. هنگامى كه شماره تازيانه ها به يكصد رسيد، طاقت او تمام گشت و چيزى نمانده بود كه نام بعضى از ايشان را بر زبان جارى سازد، كه ناگهان صداى محمد بن يونس بن عبد الرحمن را شنيد كه مى گفت :
يا محمد! اذكر موقفك بين يدى الله
اى محمد! موقف خود را در قيامت در پيشگاه خداوند بياد بياور كه چه جواب خواهى گفت ؟
لذا اسم كسى را نبرد.
شيخ صدوق از استادش از على بن ابراهيم ، و او از پدرش نقل كرده كه ابن ابى عمير بزاز بود و از مردى ده هزار درهم طلب داشت . چون اموال ابن ابى عمير مصادره شده بود، فقير و بينوا گرديد. آن مرد كه به او مديون بود خانه خود را به ده هزار درهم فروخت و پولش را براى ابن ابى عمير آورد و گفت :
اين طلبى است كه از من داشتى . اكنون از من بگير.
ابن ابى عمير پرسيد:
اين مال را از كجا به دست آورده اى ؟ آيا ارث به تو رسيده يا كسى به تو بخشيده است ؟
گفت : هيچكدام .
پرسيد: پس از كجا است ؟
گفت : خانه اى داشتم كه محل سكونت خود و عيالم بود؛ چون وضع شما را اين چنين ديدم ، آن را براى اداى دينم فروختم ، تا كمكى به شما باشد.
ابن ابى عمير گفت : ذريح محاربى از امام صادق عليه السلام براى من حديثى نقل كرد كه فرمود:
لا يخرج الرجل عن مسقط راسه بالدين
يعنى : انسان به جهت پس گرفتن قرض ، كسى را از محل سكونت خود، خارج نمى سازد.
گفت : اين مال را بگير و من احتياج به چنين پولى ندارم . با آنكه بخدا سوگند فعلا محتاج به يك درهم مى باشم ، اما از اين پولها يك درهم هم قبول نخواهم كرد. وفات وى در سال 217 هجرى قمرى بوده است .
10 كتاب احمد بن ابى عبد الله برقى بنام محاسن :
احمد بن ابى عبد الله محمد بن خالد برقى ، اهل كوفه بوده است . پدرش ‍ محمد بن خالد نيز از اصحاب حضرت رضا عليه السلام مى باشد. برقى منسوب به برقه رود قم مى باشد كه در پنج فرسخى قم واقع شده است . و داراى هواى خوب و مطلوبى است . پدرش از مهاجرينى است كه از عراق به ايران سفر كرده و در آنجا (برقه رود) ساكن شده است . و احمد فرزندش ‍ از محدثين معروف قم به شمار مى رود و مورد وثوق همگان مى باشد.
11 رساله عمليه اى كه پدر شيخ صدوق براى فرزندش شيخ صدوق نگاشته است .
شيخ صدوق خود نيز در مقدمه كتاب من لا يحضره الفقيه پس از نام بردن بعضى از مصادر كتاب خود درباره بقيه مصادر كتاب ، چنين نگاشته است :
كتب ديگر از اصول و نوشته هائى كه طريق روايت متن از آنها در فهرست كتبى كه اجازه روايت آن را از مشايخ حديثم و نيز از گذشتگانم به من رسيده معروف است . و تمام كوشش خود را در اين راه بكار بردم . در حاليكه از خدايم يارى خواسته و بدو توكل جسته ، و از او پوزش تقصير و كوتاهى در عمل طلبيده ، و اين موفقيت جز از جانب او نيست و بر او توكل مى كنم ، و به سويش باز مى گردم ، و او تنها مرا كافى است و والاترين و بهترين كسى است كه كار بدو سپرده شود. (29)

بخش دوم : حكايات و روايت تربيتى برگزيده از كتاب من لا يحضره الفقيه

ياد خدا

حضرت موسى عليه السلام ، مشغول مناجات و راز و نياز با خداوند، عرض ‍ كرد:
بارالها! آيا تو از من دور هستى كه من تو را با صداى بلند بخوانم ؛ و يا نزديكى ، تا با تو آرام و پنهانى سخن بگويم ؟!
خداوند عزوجل فرمود: من همنشين كسى هستم كه مرا ياد كند.
حضرت موسى عليه السلام عرض كرد: من در حالتهاى قرار مى گيرم كه به ياد تو هستم ولى شرم مى كنم تو را ياد كنم . (نام تو را ببرم )
خداوند فرمود: اى موسى ! مرا در همه حالتها ياد كن . (نام مرا هميشه بر زبان بياور).(30)

اندرز ابوذر، توشه راه

ابوذر در كنار كعبه بپا خاست و گفت :
من جندب بن سكن هستم .(31) مردم گرد او آمدند و او گفت : هنگامى كه براى شما سفرى پيش مى آيد، با خود توشه اى بر مى دارد. پس براى سفر روز قيامت ، توشه اى برگيريد.
آيا در اين سفر، به چيزى نياز نداريد؟
گفتند: ما را راهنمايى كن .
جناب ابوذر فرمود:
صم يوما شديد الحر للنشور.
وحج حجة لعظائم الامور.
و صل ركعتين فى سواد الليل لوحشة القبور.
كلمة خير تقولها، و كلمة شر تسكت عنها
او صدقة منك على مسكين ، لعلك تنجو بها يا مسكين من يوم عسير.
اجعل الدنيا درهمين :
درهما انفقته على عيالك ، و درهما قدمته لاخرتك ، و الثالث يضر و لا ينفع ، لاترده .
اجعل الدنيا كلمتين :
كلمة فى طلب الحلال ، و كلمة للاخرة ، و الثالثة تضر و لا تنفع ، لا تردها.

در يك روز گرم ، به ياد روز حشر، روزه بگيريد و براى كارهاى سخت (32).
و براى تاريكى و وحشت قبر، در تاريكى شب ، دو ركعت نماز بگذاريد.
توشه اين راه ، كلمه خيرى است كه بيان مى كنى ، و كلمه شرى است كه از گفتنش خود را باز مى دارى .
يا صدقه اى كه به مسكينى محتاج بخشى ، تا از مشكلات آن روز دشوار (قيامت ) نجات يابى . اى بشر محتاج !!
دنيا را در دو درهم خلاصه كن .
يك درهم ، براى خانواده ات نگاه دار. و درهم ديگر را براى آخرتت پيش ‍ فرست . و بدان كه ، درهم سوم ، تنها برايت زيان دارد، نه سود و هيچگاه به آن نياز پيدا نخواهى كرد.
دنيا را در دو كلمه خلاصه كن يك كلمه ، براى طلب حلال و كلمه ديگر، براى آخرت . و كلمه سوم ، زيان دارد و سود ندارد. و به آن نياز نخواهى يافت .
جناب ابوذر، سپس چنين افزود:
قتلنى هم يوم لا ادركه .
حسرت روزى كه به آن نرسيده ام ، مرا كشت . (33)

اندرز لقمان به فرزندش

لقمان حكيم به پسرش فرمود:
فرزند عزيزم ، دنيا دريايى عميق و ژرف است ؛ و افرادى بسيار زياد در اين دريا هلاك شده اند. پس به ياد داشته باش كه :
كشتى خود را در اين درياى ژرف ، ايمان به خدا قرار دهى .
و بادبانش را، توكل به خدا نصب نمائى .
و توشه خود را در آن ، تقواى خدا عزوجل قرار دهى .
اگر از اين دريا نجات يافتى ، به كمك رحمت الهى رسته اى . و اگر هلاك شدى به سبب گناهان خودت به مهلكه افتاده اى (34).

آداب سفر

حماد بن عيسى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود:
لقمان به پسرش فرمود:
هنگامى كه همراه با گروهى سفر مى كنى ، در كار خود و كار آنها با همسفرانت بسيار مشورت كن .
در برابر آنها، بسيار تبسم كن .
درباره توشه سفر، كريمانه عمل كن .
زمانى كه تو را فراخواندند، پاسخگو باش .
اگر از تو يارى خواستند، كمكشان كن .
زياد نماز بخوان و سكوت اختيار كن .
اگر از تو در كلام حقى گواهى خواستند، گواهى ده .
هنگامى كه از تو مشورت خواستند، فكرت را به كار بينداز با تعمق و بينش ‍ پاسخ ده . چون هر كس شرط اخلاص را بكار نبرد، خداوند، تدبير را از او سلب مى كند.
اگر ديدى همسفران پياده مى روند، تو نيز با ايشان پياده راه برو.
چون ديدى آنان به كارى مشغولند، تو نيز با آنان مشغول شو.
چون صدقه اى دادند، تو نيز (در صدقه دادن با ايشان ) شركت كن .
به سخن كسى كه از تو بزرگتر است گوش فرا ده .
چون تو را به كارى امر كنند موافقت كن . چرا كه عدم موافقت برانجام امور، نشانه عجز است .
اگر در مقصد ترديد داريد، بايستيد و مشورت كنيد.
اگر يك نفر تنها را ديديد از او سوال نكنيد چون ممكن است او جاسوس ‍ دزدان و يا شيطان باشد.(35)
هنگامى كه وقت نماز شد، آن را به هيچ بهانه اى تاخير مينداز. زيرا نماز، دينى است كه بايد پرداخته گردد.
نماز را به جماعت بگزار، اگر چه بر سر نيزه باشى !
زمانى كه به مقصد رسيدى ، پيش از آماده شدن خودت ، مركبت را آماده كن . در جايى فرود آى كه خاكش نرمتر و گياهانش بيشتر است .(36)

فضيلت امت پيامبر صلى الله عليه و آله

حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
آن هنگام كه خداوند عزوجل حضرت موسى عليه السلام را مبعوث فرمود، و او را به عنوان راز دار خود برگزيد. دريا را برايش شكافت ، بنى اسرائيل را نجات داد و تورات را به حضرتش عطا فرمود.
حضرت موسى عليه السلام ، آن هنگام كه ، مقام قرب خود را در پيشگاه حضرت جل و علا درك نمود، عرضه داشت :
خداوندا! به من كرامتى بخشيدى ، كه به هيچ يك از بندگانت قبل از من نبخشيده اى .
خداى جل و جلاله فرمود:
اى موسى ! آيا نمى دانى كه محمد صلى الله عليه و آله و سلم در نزد من ، از همگى آفريدگانم برتر است ؟
حضرت موسى عليه السلام عرض نمود: خدايا! حال كه محمد صلى الله عليه و آله و سلم در پيشگاه حضرتت از تمام آفريدگانت گرامى تر است ؛ آيا در ميان خاندان پيامبران ، گرامى تر از خاندان من وجود دارد؟
خداى عزوجل فرمود:
اى موسى ! آيا ندانستى كه ارزش خاندان محمد صلى الله عليه و آله بر ديگر خاندان پيامبران ، مانند ارزش و برترى حضرت محمد صلى الله عليه و آله بر تمام پيامبران مى باشد؟
موسى عليه السلام عرض كرد: خدايا! پس اگر آل محمد عليه السلام چنين هستند. آيا درميان امتهاى پيامبران ، امتى هست كه نزد تو، برتر از امت من باشد كه بر سر آنان امت من ابر را سايه بان گردانيدى . من و سلوى غذاى بهشتى بر آنان نازل فرمودى . و دريا را برايشان شكافتى ؟
خداوند عزوجل فرمود: اى موسى ! آيا ندانستى كه فضل امت محمد صلى الله عليه و آله بر تمام امتها، مانند فضل اوست بر جميع آفريدگان من .
سپس حضرت موسى عليه السلام فرمود: خدايا! اى كاش ، من ايشان را مى ديدم .
خداوند عزوجل وحى فرستاد كه :
اى موسى ! تو آنها را نخواهى ديد، زيرا كه اين زمان ، زمان ظهور آنها نيست . اما به زودى ايشان را در بهشت و جنات عدن و فردوس ، در حضور محمد صلى الله عليه وآله مى بينى كه در ميان نعمتهاى آن مى گردند؛ و از خيرات آن متنعم هستند.
آيا دوست دارى كلامشان را به گوش تو برسانم ؟
موسى عرض كرد: بلى . اى معبود من !
آنگاه خداى عزوجل فرمود:
در پيشگاه من در كمال ادب بايست ، مانند ايستادن بنده ذليل در پيشگاه پادشاه جليل .
حضرت موسى عليه السلام چنين كرد.
در اين حال خداى ما عزوجل ندا داد كه :
اى امت محمد!
همگى ايشان ...، پاسخ گفتند:
لبيك ، اللهم لبيك ، لبيك لا شريك لك لبيك ، ان الحمد و النعمة لك و الملك ، لا شريك لك لبيك
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمودند: خداوند اين اجابت را شعار حج قرار داد. (37)

اولياى خدا

داوود رقى به محضر امام صادق عليه السلام رفته و از شخصى شكايت كرد كه از او قرض گرفته بود. و داوود مى ترسيد كه مالش از بين برود.
امام عليه السلام فرمود:
چون وارد مكه شدى به نيابت عبد المطلب ، ابوطالب ، عبد الله و فاطمه بنت اسد طواف انجام بده . و دو ركعت نماز بخوان . سپس از خداى بخواه كه مالت را به تو برگرداند.
داوود چنين كرد. و هنگامى كه از در صفا (38) خارج مى شد ناگهان آن شخص بدهكار را ديد كه در آنجا ايستاده و مالش را به او برگرداند. (39) (40)

خانه كعبه ، دو هزار سالقبل از آدم على نبينا وآله و عليه السلام

زراره به امام صادق عليه السلام عرض كرد:
جانم فدايت باد! چهل سال است كه من مسائل حج را از شما سوال مى كنم و شما پاسخ مى فرماييد! و هنوز مسائل پيرامون حج پايان نيافته است .
امام عليه السلام فرمود:
در اين خانه ، دو هزار سال قبل از حضرت آدم على نبينا و آله و عليه السلام ، اعمال حج برگزار مى شده است . چگونه مى خواهى مسائل مربوط به آن در عرض چهل سال به پايان رسد؟! (41)

نماز در مسجد غدير

ابان گويد: امام صادق عليه السلام فرمود:
نماز در مسجد غدير (42) مستحب است . زيرا پيامبر صلى الله عليه وآله و سلم در آن مسجد امير المومنين عليه السلام را به جانشينى برگزيد. و آن موضعى است كه خدا حق را در آنجا اظهار فرمود. (43)

زشتى جسارت

حسان جمال شتربان امام صادق عليه السلام گويد:
امام صادق عليه السلام را از مدينه به مكه مى بردم . هنگامى كه به مسجد الغدير رسيديم ، امام صادق عليه السلام نگاهى به طرف چپ مسجد انداخت و فرمود:
اين جاى پاى رسول خداست . در زمانى كه فرمود:
من كنت مولاه فعلى مولاه
آنگاه امام صادق عليه السلام به گوشه اى ديگر از مسجد نظر افكند و فرمود:
اينجا محلى است كه منافقان و سالم مولى ابى حذيفه وابى عبيدة بن جراح ، خيمه زده بودند. (44)
چون دست پيامبر صلى الله عليه وآله را ديدند كه دست امير المومنين عليه السلام را گرفته و بلند كرده ، بين خودشان گفتند به چشمان او بنگريد، كه در حدقه مى چرخند، چونانكه گويى چشمان مجنونى است . (45)
در اين حال جبرئيل عليه السلام اين آيه را آورد:
و ان يكاد الذين كفروا ليزلقونك بابصارهم لما سمعو الذكر و يقولون انه لمجنون و ما هو الا ذكر للعالمين (46)(47)

پاداش زيارت ائمه عليه السلام

امام حسين عليه السلام روزى از رسول اكرم صلى الله عليه وآله پرسيد:
اى پدر! پاداش كسى كه شما را زيارت كند چيست ؟
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود:
فرزند عزيزم ! كسى كه مرا چه در حال حياتم و چه بعد از وفاتم زيارت كند، يا پدر و يا برادر و يا تو را زيارت كند، بر من واجب است كه در روز قيامت به ديدار او بروم ، و او را از گناهانش آسوده كنم . (48)

فضيلت زائر مدينه

امام صادق عليه السلام فرمود:
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود:
كسى كه براى به جاى آوردن حج ، به مكه سفر كند، و مرا در مدينه زيارت نكند، در روز قيامت روى از او بر مى گردانم . (49)
و كسى كه به قصد زيارت من بيايد، شفاعت كردن من از او، بر من واجب است .
و كسى كه شفاعت من براى او واجب شد، بهشت بر او واجب مى شود.
و كسى كه در يكى از حرمين مكه و مدينه از دنيا برود. او را به معرض سوال و جواب نمى آورند، و مورد حساب قرار نمى دهند. و او در زمره مهاجرين به سوى خداوند، مى ميرد. و در روز قيامت با اصحاب بدر محشور مى شود. (50)

ثواب زائر قبر امام حسين عليه السلام

امام صادق عليه السلام فرمود:
كسى كه قبر حسين بن على عليه السلام را زيارت كند، گناهانش پلى بر در خانه اش قرار داده مى شود، و آنگاه از روى آن عبور مى كند، همانطور كه يكى از شما از پل بگذرد، آن را پشت سر خود وا مى گذارد. (51)(52)

غريب طوس

حسين بن زيد گويد:
از امام محمد باقر عليه السلام شنيدم كه فرمود:
مردى از فرزندان موسى امام موسى كاظم عليه السلام ظهور مى كند، كه همنام امير المومنين عليه السلام است . و در زمين طوس كه شهرى از شهرهاى خراسان است مدفون مى شود.
او با زهر كين كشته مى شود و غريبانه در آنجا مدفون مى گردد.
پس كسى كه او را، با معرفت به حقش زيارت كند، خداى عزوجل به او پاداش كسى را عطا مى كند كه در حال شدت و تنگدستى قبل از فتح مكه در راه پيروزى اسلام و پيامبرش انفاق كرده و جنگيده باشد. (53)

روياى صادقانه

روزى شخصى از اهل خراسان نزد امام رضا عليه السلام آمد و عرض كرد:
اى پسر رسول خدا! من رسول خدا صلى الله عليه وآله را در خواب ديدم كه به من مى فرمود:
چگونه رفتار خواهيد كرد. زمانى كه پاره اى از تن من در سرزمين شما مدفون شود؟ و امانت من به شما سپرده شود؟ و ستاره من در زمين شما پنهان گردد؟
امام رضا عليه السلام فرمود: آن مدفون در زمين شما منم . و پاره تن پيامبر شما منم . و آن امانت و ستاره منم .
آگاه باشيد! كه هر كس مرا زيارت كند در حالى كه حقى را كه خداى عزوجل از من و اطاعت از من واجب فرموده است . بشناسد؛ من و پدرانم به روز قيامت شفيعان او خواهيم بود. و كسى كه ما شفيعان او باشيم ، نجات خواهد يافت ؛ اگر چه به اندازه گناه ثقلين جن و انس بر دوش داشته باشد. (54)

زيارت امام حسين عليه السلام از راه دور

سدير گويد:
امام صادق عليه السلام به من فرمود:
اى سدير! هر روز به زيارت قبر امام حسين عليه السلام مى روى ؟
گفتم : نه ، فدايت شوم .
فرمود: چه جفايى مى كنى ! آيا در هر ماه زيارت مى كنى ؟
گفتم : نه
فرمود: در هر سال يك بار به زيارت مى روى ؟
گفتم : به همين طور است .
فرمود: اى سدير! چقدر نسبت به امام حسين عليه السلام روى گردان و بى اعتنا هستيد؟!
آيا نمى دانى كه خداى تعالى را هزار هزار فرشته گرد آلود و موى پريشان است كه بر حسين عليه السلام مى گريند. و پيوسته زيارت مى كنند و خسته نمى شوند؟
چه مى شود كه تو هفته اى پنج بار و يا هر روز به زيارت امام حسين عليه السلام بروى ؟
گفتم : فدايت شوم ميان من و قبر او فرسخها فاصله است .
فرمود: بر بام خانه برو، و به جانب راست و چپ بنگر، و سپس سر خود را به سوى آسمان كن . و پس از آن به سوى قبر آن حضرت توجه كن و بگو:
السلام عليك يا ابا عبد الله ، السلام عليك و رحمة الله و بركاته
در اين صورت ، اين عمل ، براى تو يك زيارت محسوب خواهد شد. و هر زيارتى ثواب يك حج و يك عمره دارد.
پس از آن من ، در هر ماه ، گاهى بيست بار اين كار را انجام مى دادم . (55)

رعايت حقوق 1 اعضاى بدن

ثابت بن دينار ابوحمزه ثمالى گويد:
امام سجاد عليه السلام فرمود:
حق خداى اكبر، بر تو اين است كه :
او را عبادت كنى و چيزى را شريك او قرار ندهى ، پس اگر تو با اخلاص ، اين عمل را به جاى آورى ، خداوند بر خود چنين قرار داده كه امر دنيا و آخرتت را كفايت كند.
حق جان تو، بر خودت اين است كه :
آن را در طاعت خداوند به كارگيرى .
حق زبان ، گرامى داشتن آن از دشنام و عادت دادنش به خير و ترك ياوه گويى كه فايده اى در آن نباشد. و نيكى با مردم و خوش گفتارى با آنان است .
حق گوش ، منزه داشتن آن از غيبت ، و آنچه كه نبايد بشنوى ، حق چشم ، اين است كه آن را از محرمات فروبندى . و نگاه كردن با آن را وسيله عبرت قرارى دهى .
حق دستت ، اين است كه آن را به سوى چيزى كه بر تو حلال نيست ، نگشايى .
حق پايت ، اين است كه به سوى محرمات راه نسپارى ، چرا كه با اين پاها بر صراط مى ايستى .
پس بنگر، تا تو را نلغزاند تا در دوزخ افتى .
و حق شكم ، آن است كه آن را ظرفى براى حرام نسازى ، و بيشتر از حد سيرى نخورى . (56)

رعايت حقوق 2 عبادات

حق نماز، اين است كه :
بدانى راه يافتن به درگاه خداوند عزوجل است ، و تو در حال نماز در پيشگاه خداى عزوجل ايستاده اى ، چون اين را دانستى ، چنان بايستى كه يك بنده ذليل ، كوچك ، مشتاق ، ترسان ، اميدوار، خائف ، بيچاره ، ملتمس ، مى ايستد. در پيشگاه بزرگى ، با آرامش و وقار كه او را بزرگ مى دارد.
آنگاه ، با قلب خود به نماز رو كنى ، و آن را با حدود و حقوق آن ، به پاى دارى .
حق حج ، اين است كه :
بدانى در آن مهمان خداى خودت هستى ، و به سبب آن از گناهانت ، خود به سوى خداى عزوجل مى گريزى . به آن توبه ات پذيرفته است ، و آنچه خداى تعالى بر تو واجب ساخته ، انجام مى دهى .
حق روزه ، اين است كه :
بدانى آن قفلى است كه خداى عزوجل بر زبانت ، گوشت چشمت ، شكمت و شهوتت زده ، تا بدان حجاب تو را از آتش بپوشاند.
اگر روزه را رها كردى ، پرده اى را كه خدا بر تو كشيده دريده اى .
حق صدقه ، اين است كه :
بدانى صدقه ، ذخيره تو نزد پروردگار توست . و امانت توست كه براى آن به گواه گرفتن نياز ندارى .
و سپرده اى را كه در پنهانى به امانت گزارده اى به آن مطمئن ترى ، تا آنچه كه به آشكار امانت مى گزارى .
و بدانى كه اين صدقه در دنيا، بلاها و بيماريها را از تو دفع مى كند. و در آخرت ، آتش دوزخ را از تو دور مى دارد.

رعايت حقوق 3 معلم و شاگرد

حق كسى كه با علم ، تو را تربيت مى كند. اين است كه ، او را بزرگ بدارى ، وقار محضر او را نگاه دارى .
به كلامش خوب گوش بسپارى .به سوى او رو كنى ، صدايت را بر او بلند نگردانى .
اگر كسى از معلم تو سوالى پرسيد، تو پاسخ ندهى ، تا معلم خود جواب گويد.
در مجلس او، با ديگرى سخن نگويى .
نزد او از ديگران ، غيبت نكنى .
اگر كسى از او، نزد تو بدگويى كرد، حريم او را پاس دارى . زشتى هاى او را بپوشانى . و نيكى هاى او را آشكار كنى .
با دشمن او همنشينى ننمايى ، و دوست او را دشمن ندارى .
چون چنين عمل كنى ، فرشتگان خداى عزوجل به نفع تو گواهى مى دهند، كه تو او را براى خداى عزوجل خواستى . و براى خدا از محضر او كسب علم كردى . نه براى مردم .
و اما حق كسى كه در علم ، زير دست تو است .اين است كه :
بدانى خداى عزوجل ، در علمى كه به تو بخشيده ، تو را قيم بر آنان قرار داده است . و از خزائن خود بر تو گشوده است .
پس اگر در تعليم مردم بكوشى ، و با ايشان بدرفتارى ننمايى . و بر آنان دلتنگ نشوى ؛ خداى از فضل خود، بر تو زياده مى كند.
و اما اگر علم خود را از مردم ، دريغ دارى ، يا با مردم هنگامى كه از تو كسب دانش مى كنند، مهربان نباشى ، بر خداى عزوجل حق است كه علم و نور علم را از تو سلب كند، و جايگاه تو را از دلها پايين بياورد.

رعايت حقوق 4 خانواده

حق مادرت اين است كه :
بدانى ، او تو را در شكم خود حمل كرد، به گونه اى كه هيچ كس بار ديگرى را نكشيد.
از ثمره قلب خود، به تو غذايى داد كه هيچ كس به كسى ندهد.
با تمام اعضاى خود، در نگهدارى تو كوشيد.
در اين انديشه نيست كه گرسنه و تشنه بماند، تا تو سير و سيراب شوى .
بى لباس بماند تا تو را بپوشاند؛ در آفتاب بماند تا تو در سايه باشى ، از خواب خود چشم بپوشد تا تو راحت بخوابى .
از گرما و سرما تو را نگاه داشت ، تا فرزند او باشى .
پس نمى توانى او را شكر گزارى ، مگر به توفيق و يارى و كمك خداوند.
حق پدرت ، آن است كه :
بدانى او اصل وجود تو است ، كه اگر نمى بود، تو هم نبودى .
پس هر نيكى در خودت ديدى كه از آن شگفت زده شدى ، بدان كه پدرت ، اصل نعمت بر تو در آن خير بوده است . پس خدا را به اندازه آن حمد و شكر كن . و نيرويى جز به سبب خدا نيست .
حق فرزندت ، اين است كه :
بدانى از تو است ، و در دنياى گذرا، به خير و شر خود، وابسته تو است . و تو در برابر سرپرستى او مسئولى كه او را نيكو ادب نمايى ، به سوى خداى عزوجل راهنمايى كن ، و در طاعت خدا به او كمك رسانى .
پس در كارهاى او بكوش ، مانند كوشيدن كسى كه مى داند در نيكى به او پاداش مى گيرد. و اگر با او بدرفتارى كند، عقاب مى شود.
حق برادرت ، اين است كه :
بدانى دست تو مايه عزت و قدرت تو است . پس او را سلاحى بر معصيت خدا مگير، و براى ظلم كردن بر آفريدگان خدا، او را وسيله اى مساز.
و در برابر دشمنش ، يارى او را رها مكن .
و از خير خواهى نسبت به او دريغ مدار. اگر اوامر خداى تعالى را پيروى كرد، چه بهتر. و اگر چنين نكرد، خدا را گرامى تر از او نزد خودت بدان . و نيرويى جز به سبب خدا نيست .

رعايت حقوق 5 همنشينان

حق كسى كه به تو نيكى كرده ، اين است كه :
او را سپاس گويى ، و احسان او را به ياد داشته باشى ، و ميان خود و خدا برايش خالصانه دعا كنى . هنگامى كه چنين كردى ، در نهان و آشكارا، او را شكر گزارده اى . سپس اگر قدرت يافتى ، به او عوض هم بدهى .
حق همنشين تو، اين است كه :
با او به نرمى رفتار كنى ، و با او نيكو سخن گويى ، از مجلس خود، جز به اجازه او بر نخيزى ، و كسى كه پيش تو بنشيند، بى اجازه تو مى تواند برخيزد.
بايد لغزشهاى همنشين خود را فراموش كنى . نيكى هاى او را در ياد خود نگاه دارى . و جز سخن خير با او نگويى .
حق همسايه ات ، اين است كه :
او را در غيابش حفظ كنى ، و در حضورش بزرگ دارى ، و اگر به او ستم شد ياريش كنى . در پى عيب او نباشى .
و اگر زشتى در او سراغ داشتى ، بر او بپوشانى .
اگر مى دانى كه نصيحت تو را مى پذيرد، در خلوت به خير خواهى او بنشينى .
او را در سختى رها نكنى .
از لغزش او درگذرى .
گناهش را ببخشى ، با او كريمانه معاشرت كنى ، و قوتى جز به يارى خدا نيست .
حق رفيق ، اين است كه :
با تفضل و انصاف با او مصاحبت كنى .
او را بزرگ بدارى ، چنان كه تو را بزرگ مى دارد. نگذارى در نيكى هاى به يكديگر، بر تو سبقت بجويد. اما اگر از تو سبقت گرفت ، در ازاى كار نيك بهتر از او پاسخ دهى .
دوستش بدارى ، آنگونه كه تو را دوست مى دارد.
اگر اراده گناهى كرد، او را از ارتكاب به آن باز دارى . بر او رحمت باش و عذاب مباش . ولا قوة الا بالله .
اما حق شريك ، آن است كه :
اگر غايب شد، او را كفايت كنى . و اگر حاضر بود، حرمتش را پاس ‍ دارى .
بدون مشورت و همفكرى با او، به تنهايى حكم نكنى و راى ندهى .
مال او را حفظ كنى . در كار سخت يا آسان به او خيانت نكنى . چرا كه دست خداوند تبارك و تعالى بر دو شريك است .
تا زمانى كه به يكديگر خيانت نكنند. ولا قوة الا بالله .

رعايت حقوق 6 ديگران

حق خيرخواه تو ، اين است كه :
نسبت به وى تواضع كنى .
به سخنانش خوب گوش فرا دهى . اگر درست گفت ، خداى عزوجل را حمد گويى ، و اگر درست نگويد، بر او رحمت آورى ، و او را متهم نسازى ، و بدانى كه او خطا كرده است . و از روى عمد سخن نگفته است . و او را بر آن خطا مواخذه نكنى ، مگر اينكه واقعا شايسته توبيخ باشد. كه در اين حالت بايد به كار او اعتنا نكنى و توفيق تنها از خداست .
حق بزرگسال ، اين است كه :
او را به جهت سن او، بزرگ بدارى . براى تقدم در اسلام كه پيش از تو مسلمان بوده
در اجلال او بكوشى ، نزد دشمنان با او روبرو نشوى ، در راه بر او سبقت نگيرى ، با او كودكانه رفتار نكنى ، او را به نادانى نسبت ندهى . و اگر با تو سبكى كرد، تحمل كنى . و به جهت حق و حرمت اسلام ، به او اكرام كنى .
حق كوچكتر، از تو در سن ، اين است كه :
در تعليم به رحم آورى ، بر او ببخشايى و بر زشتى او پرده پوشى كنى ، با او مهربان باشى و به كمكش بشتابى .
حق كسى كه از تو چيزى مى خواهد. اين است كه به اندازه نيازش به او ببخشى .
حق كسى كه از وى درخواست مى كنى ، اين است كه اگر خواسته تو را به تو بخشيد، با تشكر و معرفت فضلش از او بپذيرى . و اگر از تو دريغ داشت . عذر او را بپذيرى .
حق كسى كه تو را در راه خدا خشنود سازد، اين است كه اول خداى تعالى را حمد گويى . سپس از او تشكر كنى .
حق كسى كه با تو بد مى كند، اين است كه : او را عفو كنى و اگر بدانى كه اين عفو تو ضرر دارد، از ديگران در برابر بدرفتارى او كمك بخواهى ، كه خداى تبارك و تعالى فرمود:
و لمن انتصر بعد ظلمه ، فاولئك ما عليهم من سبيل (57)
و هر كس ، پس از ظلمى كه بر او شده است ، براى دفع ظلم از ديگران يارى طلبد، بر او هيچ حرجى نيست .

وضو

امام موسى بن جعفر عليه السلام فرمود:
هر كس براى نماز مغرب وضو بگيرد، آن وضو كفار همه گناهان آن روز اوست . مگر گناهان كبيره . و هر كس براى نماز صبح وضو بگيرد، آن وضو كفاره همه گناهان آن شب اوست ، مگر گناهان كبيره . (58)

آبى بر آتش

رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود:
چشمان خود را هنگام وضو گرفتن باز نگه داريد. تا آنها آتش جهنم را نبينند. (59)

راههاى قرآن

امير المومنين عليه السلام فرمود:
همانا دهانهاى شما، راههاى قرآن است و با آن قرآن مى خوانيد؛ پس آنها را با مسواك زدن پاكيزه كنيد. (60)

مسواك و نماز

امام باقر و امام صادق عليهما السلام فرموده اند:
اگر مسواك بزنيد و دو ركعت نماز بخوانيد، بهتر از اين است كه هفتاد ركعت نماز را بدون مسواك زدن بخوانيد. (61)

دستور به مسواك

پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود:
اگر بر امتم سخت و مشقت انگيز نبود. آنان را به هنگام هر وضويى به مسواك زدن امر مى كردم . (62)

فوايد مسواك زدن

امام صادق عليه السلام فرمود:
مسواك زدن دوازده ويژگى دارد:
1 جزء سنت است .
2 پاكيزه كننده دهان است .
3 روشنى بخش چشم است .
4 خداوند را خشنود مى كند.
5 دندانها را سفيد مى كند.
6 زردى دندان را از بين مى برد.
7 اشتها را زياد مى كند.
8 لثه را محكم مى كند.
9 بلغم را از بين مى برد.
10 حافظه را زياد مى كند.
11 اجر هر كار نيكى را مضاعف مى كند.
12 فرشتگان را شاد مى كند. (63)

نماز بى وضو

مردى عالم را در قبر نهادند و به او گفتند:
ما تو را صد تازيانه از عذاب خداوند عزوجل مى زنيم .
گفت : طاقت ندارم .
پيوسته از تازيانه ها كم كردند تا به يك تازيانه رسيد. باز گفت طاقت ندارم .
گفتند: چاره اى غير از تازيانه نيست .
گفت : چرا به من تازيانه مى زنيد؟
گفتند: روزى بدون وضو نماز خواندى ، و بر فردى ضعيف گذشتى ولى او را يارى نكردى .
آنگاه تازيانه اى از عذاب خداى متعال به او زدند، و قبرش پر از آتش شد. (64)

خشنودى مادر

امام صادق عليه السلام فرمود:
در مدينه فردى هنگام جان دادنش ، زبانش گرفته بود و زمان فوتش نزديك مى شد. حضرت رسول صلى الله عليه وآله كنار او آمد و فرمود:
بگو:
لا اله الا الله
آن فرد نتوانست بگويد.
پيامبر دوباره تكرار كرد. ولى آن شخص باز هم نتوانست زنى بر بالين او حاضر بود. حضرت رسول صلى الله عليه وآله فرمود: آيا اين شخص مادر دارد؟
زن عرض كرد: بلى يا رسول الله ! من مادرش هستم .
حضرت فرمود: آيا از او راضى هستى ؟
عرض كرد: نه ، از او خشمگين هستم .
حضرت فرمود: من دوست دارم كه از او راضى شوى .
عرض كرد: يا رسول الله ! بخاطر خشنودى شما از او راضى شدم .
آنگاه پيامبر رو به آن شخص كرد و فرمود:
بگو:
لا اله الا الله
آن فرد تكرار كرد.
پيامبر فرمود: اين دعا را بخوان :
يا من يقبل اليسير و يعفو عن الكثير، اقبل منى اليسير و اعف عنى الكثير، انك انت العفو الغفور .
يعنى : اى خدايى كه از بندگان ، طاعت اندك را مى پذيرى واز گناهان بسيار آنها مى گذرى ، از من عبادت ناچيزم را قبول فرما و از نافرمانيهاى بى شمارم درگذر، كه تو بسيار بخشند و آمرزنده هستى .
آن فرد اين دعا را خواند. حضرت فرمود: چه مى بينى ؟
او پاسخ داد: دو موجود سياه بر من وارد شده اند؟
حضرت فرمود: دوباره بخوان .
دوباره خواند. پيامبر مجددا سوال فرمود چه مى بينى ؟
گفت : آن دو موجود سياه از من دور شدند. و دو موجود سفيد بر من وارد شده اند. و اكنون آن دو موجود به من نزديك شدند و مشغول قبض روح من هستند.
و در همان لحظه از دنيا رفت . (65)

توبه

حضرت رسول صلى الله عليه وآله در آخرين خطبه اى كه ايراد كردند، فرمودند:
هر كس يكسال قبل از فوتش توبه كند، خداوند توبه او را مى پذيرد. سپس ‍ فرمودند:
يكسال زياد است . هر كس يك ماه قبل از فوتش توبه كند، توبه اش پذيرفته مى شود.
دوباره فرمودند: يك ماه نيز زياد است . هر كس يك هفته قبل از فوتش توبه كند. خداوند توبه او را قبول مى كند.
باز فرمودند: يك روز هم بسيار است هر كس يك ساعت قبل از فوت توبه كند، توبه اش مقبول است .
باز فرمودند يك ساعت نيز زياد است . هر كس در حالى كه نفسش به اينجا رسيده با دست مبارك به حلق خود اشاره نمودند توبه كند، توبه او مورد قبول حضرت بارى تعالى واقع مى شود. (66)

آخرين همراه

امير المومنين عليه السلام فرمود:
زمانى كه انسان آخرين روز زندگيش در دنيا و اولين روز از آخرت يعنى روز مرگ را مى بيند، مال و فرزندان و عملش در برابرش مجسم مى شود. در اين حال انسان به مال رو مى كند و مى گويد:
سوگند به خدا، من در طلب تو حريص ، و در صرف كردنت بخيل بودم . اكنون براى من چه مى كنى ؟
مال پاسخ مى دهد: كفن خود را از من برگير.
آنگاه رو به فرزندان كرده و مى گويد:
به خدا سوگند ، من دوستدار شما و مدافع شما بودم . حال شما براى من چه مى كنيد؟
پاسخ مى دهند: ما تو را به گور مى سپاريم و در خاك پنهان مى سازيم .
در اين هنگام ، رو به عمل خود مى كند و مى گويد: به خدا قسم ، تو بر من بسيار سنگين بودى و رغبتى براى انجام دادن تو نداشتم ، تو با من چه مى كنى ؟
عمل پاسخ مى دهد: من در گور و در روز محشر با تو همراه و همنشين خواهم بود، تا هر دو با هم بر خداوند، عرضه شويم . (67)

ضمانت بهشت

امير المومنين عليه السلام فرمود:
براى شش گروه ، بهشت را ضمانت مى كنم :
1 شخصى كه براى صدقه دادن از خانه خارج مى شود و در اين هنگام مرگش فرا مى رسد.
2 كسى كه براى عيادت بيمار از خانه بيرون مى آيد و فوت مى كند.
3 شخصى كه براى جهاد در راه خدا از خانه خارج مى شود و به شهادت مى رسد.
4 كسى كه براى انجام حج خانه خدا بيرون مى آيد و ملك الموت جانش را مى ستاند.
5 آن كس كى براى بجا آوردن نماز جمعه از منزل خارج مى شود و مى ميرد.
6 كسى كه براى تشييع جنازه مسلمانى از خانه خارج شده و فوت مى كند. (68)
براى تمامى ايشان ، بهشت را ضمانت مى كنم .