دفتر اول آداب زندگى اسلامى
(ترجمه فارسى مكارم الاخلاق)

حسن بن فضل بن حسن طبرسى
مترجم : عبد الرحيم عقيقى بخشايشى

- ۱۷ -


و چون حضرت جواد با دختر ماءمون ازدواج كرد براى خود چنين خطبه خواند: حمد را كه با رحمت خود تكميل كننده نعمتها است و با منت و احسان خود هدايتگر ماست و درود بر محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) برترين آفريده ها كه همه فضايل پيامبران پيشين در او جمع بود و ميراث خود را براى آن كسى كه او را به خلافت برگزيده و مخصوص گردانيد (على (عليه السلام)) قرار داد و فرمود مهر او را به اندازه آن مهرى كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) به زنانش داد يعنى پانصد درهم بدل نمودم ، و يكصدهزار درهم از مال خود، به وى بخشيدم ، يا امير المؤمنين تزويج كرديد؟ ماءمون گفت : آرى ، قبول كردم و راضيم .
و مستحب است در موقع عقد نكاح خطبه حضرت رضا (عليه السلام) كه داراى معانى جامعى است براى تبرك خوانده شود و خطبه اين است : ((سپاس خدايى را كه خويشتن را در كتابش حمد نموده ، و قرآنش را به حمد خود آغاز كرده ، و حمد و سپاس خويش را نخستين جايگاه نعمت ، و آخرين پاداش اهل طاعت قرار داده است ، و درود خداوند بر محمد بهترين انسانها و برآل او، پيشوايان رحمت و معادن حكمت ، و سپاس خداوندى را كه در خبر راستين و كتاب گويايش آورده است كه شايسته ترين اسباب براى صله كردن و زيبنده ترين امور در جلو افتادن سببى است كه نسبت را پديد آورد فرمود: ((براى جوانان و دختران و پسران صالح خود ازدواج كنيد كه اگر فقير باشند خداوند به فضل خود بى نيازشان گرداند كه خداوند وسعت بخش و دانا است ))(57).
اگر در ازدواج آيه محكم قرآنى و سنت جارى نبوى (صلى الله عليه و آله و سلم) هم نبود به واسطه آن كه خداوند در آن خوبى به نزديكان و الفت و خويشى با دوران را قرار داده حتما خردمند بدان تمايل نشان مى داد و آدم سعادتمند به سويش شتاب مى كرد. و نزديكترين مردم به خدا كسى است كه فرمان او را برد و امرش را اجرا سازد و به پاداش او دل بندد، و از خدا خواهانيم كه براى ما و شما بهترين كارها را پيش آرد، سپس آقاى فلان كه مروت و خردمندى و فضيلت و پاكى نيتش را مى دانيد؛ دوست دارد كه با شما شريك زندگى شود و دخترتان خانم فلان را به ازدواج خود در آورد و با اين مقدار.... مهر بپردازد، پا در ميانى واسطه را بپذيريد و به روشى آسان نه مشكل به خواستگار پاسخ مثبت دهيد، اين سخن من است ، و براى خود و شما از خداوند متعال استغفار مى نمايم .))
خطبه حضرت جواد (عليه السلام) هنگام تزويج دختر ماءمون
((سپاس خدا را براى اقرار به نعمتهايش ، ولا اله الا الله براى اخلاص در يگانگيش ، و درود بر محمد بهترين انسانها و بر برگزيدگان خاندانش (ائمه (عليه السلام)). يكى از احسان هاى خداوند بر مردم آن است كه به وسيله حلال از حرام بى نيازشان كرد و فرمود: ((براى جوانان و دختران صالح خود ازدواج كنيد كه اگر فقيرند خداوند به فضل خود بى نيازشان سازد كه خداوند وسعت دهنده و داناست ))(58)
سپس ((محمد بن على بن موسى ))، ام الفضل دختر عبد الله ماءمون را نكاح مى كند، و مهر او را به اندازه مهر جده اش فاطمه (عليها السلام ) قرار مى دهد كه عبارت است از پانصد درهم ، يا اميرالمؤمنين به اين مهر دختر را به من تزويج مى كنى ؟)) ماءمون گفت : آرى او را به ازدواج شما در آوردم و نكاح را قبول كردم و بدان راضى و خشنودم .
از امام ششم (عليه السلام): هر كه دخترى را بگيرد و قصد دادن مهرش را نداشته باشد، در نزد خداوند زناكار است .
از امير مؤمنان (عليه السلام): مهمترين شرطى كه بايد وفا شود مهرى است كه زنان را به آن به خود، حلال كرده ايد و سنت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) در مهر پانصد درهم است ، و هر كه بر سنت بيفزايد آن را رد كرده است و اگر از پانصد درهم يك درهم يا بيشتر را به زن بپردازد و بعد با وى آميزش كند ديگر چيزى به گردن مرد نيست و زن فقط مالك همان است كه قبلا دريافت (59) كرده است ، هر مقدار از مهر كه زن به ذمه مرد پذيرفته از مال مرد در زمان حيات و هم بعد از مرگ بايد داده شود، و بهتر است كه ورثه آنچه را كه زن در حيات خود از شوهر مطالبه نكرده است مطالبه نكنند، و هر چه زن قبل از دخول از مرد نقد گرفته همان صداق او باشد. و علت اينكه مهر السنه پانصد درهم شده آن است كه خداوند برخود واجب كرده كه اگر مؤمن صد بار تكبير و صد بار تسبيح ، و صد بار تهليل لا اله الا الله و صدبار حمد، و صدبار بر پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و آلش درود فرستد و بعد بگويد: ((خداوندا! و همان اذكار را مهر او قرار دهد، و چون مردى دخترش را به ازدواج كسى در آورد نبايد مهر او را بخورد.
در امالى سيد ابى طالب هروى از حضرت زين العابدين (عليه السلام): پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به هنگام تزويج فاطمه (عليها السلام ) به على (عليه السلام) چنين خطبه خواند: ((سپاس خدايى را كه به واسطه نعمتهايش ستايش مى شود و به واسطه قدرتش پرستش مى گردد، به واسطه سلطنتش اطاعت مى شود و به واسطه هيبت و عذابش ترسيده ، و به عناياتش رغبت و دلبستگى پيدا مى شود، فرمانش در آسمان و زمين جريان دارد. سپس خداوند عزوجل مرا فرموده است كه فاطمه (عليها السلام ) را به ازدواج على در آورم و اينك او را به چهار صد مثقال نقره اگر على به اين مقدار راضى باشد به ازدواج وى در مى آورم )) سپس طبقى از خرما طلبيد و فرمود: بر داريد، در اين بين على (عليه السلام ) وارد شد، پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) لبخندى به رويش زد، و فرمود: يا على مى دانى كه خداوند به من امر كرده است كه فاطمه را به چهار صد مثقال نقره اگر راضى باشى به عقد تو در آورم و من چنين كردم . على (عليه السلام) فرمود: راضى هستم از طرف خدا و رسول او. پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: خداوند پريشانى شما را بر طرف ، و سعادتمندتان سازد، و به شما بركت دهد، و از شما نسل فراوان و پاكى برآرد.
و از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم): خداوند پريشانى شما را بر طرف كند، و خوشبخت سازد، و بركت به شما عنايت كند، و ذريه پاك و فراوان به شما مرحمت فرمايد.
پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: به زيد بن حارثه زينب دختر جحش را ازدواج كردم ، و ضباعه دختر زبير بن عبدالمطلب را به نكاح مقداد در آوردم ، تا بدانيد كه شريفترين شرفها، اسلام است .
جابر بن عبد الله : چون پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) فاطمه را به على داد، جمعى از قريش خدمت حضرت رسيدند و گفتند: دخترت را با مهرى ناچيز، به نكاح على (عليه السلام) در آوردى ؟
حضرت فرمود: من تزويج نكردم بلكه خدا فاطمه را در شب معراج من به نكاح على (عليه السلام) در آورده در نزد سدره المنتهى به من وحى كرد كه من نثار كنم ، و من گهرهايى بر حور العين نثار نمودم و حوران آن نثارها را به همديگر هديه دهند و بدان افتخار نمايند، و گويند اين نثارهاى عروسى فاطمه (عليها السلام ) است . و در شب زفاف بر مركب شهبا نشست و به فاطمه گفت : سوار شو، و به سلمان دستور داد، كه عنان مركب را بگيرد و پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) خود را از دنبال آن را مى راند، در بين راه صدايى سخت شنيد، وقتى نظر كرد، ديد جبرئيل يا هفتاد هزار فرشته و ميكائيل با هفتاد هزار ديگر آمده اند، پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) پرسيد براى چه به زمين آمده ايد؟ گفتند: براى بدرقه فاطمه (عليها السلام ) تا حجله و خانه شوهر، و جبرئيل و ميكائيل و ملائكه ، تكبير گفتند و پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نيز تكبير گفتند و از آن شب تكبير گفتن براى عروسى ها سنت گرديد.
از امام صادق (عليه السلام): عروسى را در شب قرار دهيد و در روز اطعام نماييد.
فصل چهارم : در آداب زفاف و آميزش
از امام صادق (عليه السلام): روايت است كه به يكى از اصحاب خود فرمود: چون همسرت به خانه ات آمد، (شب عروسى ) دست به پيشانى او بگذار، و رو به قبله بايست ، و بگو: ((خداوندا! امانت تو را گرفتم ، و با كلمات تو، ناموس و عورت او را بر خود حلال كردم ، اگر از او فرزندى به من دادى ، او را مبارك و سالم بدار، و شيطان را در نطفه اش شريك مدار)).
و در روايت ديگرى است كه : ((پروردگارا! به پيروى كتاب تو تزويج نموده ام ، و به امانت تو دست گذارده ام ))، تا آخر.
از كتاب نجات : روايت از ائمه اطهار (عليه السلام): چون زفاف نزديك گشت ، مستحب است كه به همسرت دستور دهى دو ركعت نماز بخواند، و چون بر تو وارد شد با وضو باشد، و تو نيز بايد همين طور نماز بخوانى ، و خدا را سپاس بگو و بر پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و آل او درود بفرست ، و بگو: ((خداوندا! مهر و الفت و دوستى و محبت و خشنودى او را نصيبم كن ، و او را وسيله خوشدلى و دل شادى من قرار ده ، و بين ما را به بهترين صورت و راحت ترين همكارى با هم جمع كن ، كه تو حلال را دوست دارى و از حرام بيزارى )).
و به هنگام آميزش بگو: ((خداوندا! فرزندى به من عطا كن كه پاك و متقى باشد، و در او نقص و اضافه اى نباشد، و پايان كارش به خير انجامد)) و به هنگام جماع بسم الله بگو.
از ابى سعيد خدرى : پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به على (عليه السلام) وصيت فرمود: چون عروسى به خانه ات در آيد، كفش او را در آور، و پاهايش را بشوى ، و جلوى در خانه ات را آب بپاش ، و با اين عمل ، خداوند هفتاد هزار نوع فقر را از خانه ات براند و به جايش هفتاد هزار گونه عنا و بركت فرستد، و هفتاد رحمت بر سر عروست نازل سازد تا بركتش هر گوشه از خانه ات را بگيرد، و عروس را تا در آن خانه است از جنون و جذام و برص نگهدارد، و عروس را در هفته اول از لبنيات و سركه و گشنيز و سيب ترش منع كن .
على (عليه السلام): عرضه داشت : چرا از اين چهار چيز او را جلو گيرم ؟ فرمود: زيرا رحم به اين چهار چيز نازا شود، و حصير خانه بهتر از زن نازا است . على (عليه السلام) پرسيد سركه چه عيب دارد؟ فرمود: چون اگر پس از خوردن سركه حيض بيند هيچ وقت به طور كامل پاك نشود، و گشنيز حيض را برانگيزد و زايمان را مشكل سازد، و سيب ترش حيض را قطع نمايد و بيمارى پديد آرد. بعد فرمود: يا على ! در اول و وسط و آخر ماه ، آميزش مكن كه جنون و جذام و خلى و نقصان به زن و فرزند روى آرد.
بعد از ظهر آميزش مكن ، كه اگر در اين وقت فرزندى پاگيرد، دوبين باشد (از اين رو كه در چشم او پيچ و تابى ايجاد شود) و شيطان از دوبين خوشنود شود.
به هنگام آميزش سخن مگو، كه اگر فرزندى در آن حال پاگيرد از لال شدن ايمن نباشد، و كسى در عورت همسر ننگرد كه نگاه به عورت ، موجب نابينايى فرزند شود. همسر خود را به ياد و ميل زن ديگر جماع مكن ، كه مى ترسم اگر فرزندى پاگيرد، ديوانه و ابنه ، و در صفت زنان باشد.
يا على ! آن كه در حال جنب با همسرش در بستر است ؛ قرآن نخواند، كه مى ترسم آتشى فرود آيد و هر دو را بسوزاند.
يا على ! نزديكى مكن ، مگر آن كه تو و همسرت هر يك كهنه و پارچه اى جدا داشته باشيد، و با يك چيز خود را پاك نكنيد كه شهوت به شهوت نشيند، و بين شما، عداوت انگيزد و كارتان به طلاق انجامد. ايستاده جماع مكن كه اين شيوه الاغ است و اگر فرزندى در اين حال بوجود آيد، در بستر بول كند و چون الاغ همه جا بول كند. در شب فطر جماع مكن ، كه فرزند آن شرور باشد، زير درخت ميوه دار نزديكى مكن كه اگر فرزندى شود جلاد، يا آدمكش يا كاهن گردد. در برابر خورشيد و اشعه آن نزديكى مكن مگر آن كه با پرده اى خود را از نور آن بپوشانيد كه اگر فرزندى شود همواره در فقر و نكبت بسر برد.
يا على بين اذان و اقامه جماع مكن كه اگر كودكى پديد آيد به خونريزى حريص باشد. با زن حامله ات جز با وضو نزديكى مكن كه اگر فرزندى شود كه كوردل و بخيل گردد. در شب نيمه شبعان نزديكى مكن كه فرزند آبله رو، و زشت رو و زشت مو پديد آيد. در آواخر ماه - دو روز مانده به آخر ماه - جماع مكن ، كه اگر فرزندى شد، ياور ستمكاران باشد و گروه مردمان را به هلاكت رساند. برپشت بام نزديكى مكن كه فرزندت منافق ، و رياكار و بدعت گزار باشد. شبى كه عزم مسافرت دارى جماع مكن كه اگر فرزندى شود مالش را به ناحق مصرف كند، و ((تبذيركنان بردار شيطانند))(60).
در طريق سفر تا سه شبانه روز از آغاز سفر نزديكى مكن كه اگر فرزندى شود معين هر ستمكارى گردد. شب دوشنبه آميزش كن ، كه اگر فرزندى شود، حافظ قرآن گردد، و به نصيب خدا خشنود باشد.
اگر شب سه شنبه جماع كنى ، و فرزندى آيد، شهادت روزيش گردد و پس از آن كه به يگانگى خدا و نبوت من شهادت دهد، و خداوند با مشركان عذابش نكند، و دهانش خوشبو باشد، رحم دل ، دست و دل باز، و زبانش ‍ از دروغ و غيبت و بهتان پاك باشد. اگر شب پنجشنبه آميزش كنى و فرزندى گردد يا حاكم يا عالم گردد. اگر در روز پنجشنبه به هنگام رفتن خورشيد از وسط آسمان نزديكى كنى و فرزند پاگيرد شيطان به او نزديك نگردد، و پرفهم باشد، و خداوند سلامت دين و دنيا روزيش سازد. اگر شب جمعه جماع كنى و فرزندى شود؛ سخنگو، سخنور باشد، و اگر روز جمعه پس از عصر نزديكى كنى ؛ دانشمند و معرف و شهير گردد، و اگر شب جمعه پس از عشاء آميزش كنى ؛ اميد است فرزندت يكى از ابدال و اوليا گردد انشاء الله تعالى . در ساعت اول شب جماع مكن كه ايمن نيستى فرزندت ساحر شود و دنيا را برآخرت برگزيند.
يا على وصيت مرا حفظ كن چنان كه من از برادرم جبرئيل حفظ كردم .
از امام صادق (عليه السلام): در اول و وسط و آخر ماه جماع مكن ، وگرنه آماده سقط فرزند باش ، و اگر سقط نشود ممكن است مجنون گردد، مگر نمى بينى كه ديوانه در اول و وسط و آخر ماه جنونش شدت گيرد.
و از آن حضرت (عليه السلام): جماع به هنگام طلوع و غروب كه خورشيد زرد رنگ شده است مكروه است .
و از آن حضرت (عليه السلام): در كشتى و رو به قبله و پشت به قبله ، جماع مكن .
پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: پس از جنابت مكروه است جماع دوباره مگر از جنابت او غسل كند كه اگر فرزندى شود و مجنون باشد جز خودش را ملامت نكند.
و فرمود: اگر در حال حيض با زن جماع كردى و فرزند جذامى يا پيس به دنيا بيايد جز خودت را ملامت مكن .
و فرمود: هر كه مى خواهد جاودان بماند گرچه بقايى وجود ندارد؛ ناشتاى كامل ، و كفش راحتى به پاكند، و لباس سبك بپوشد، و آميزش كم كند، پرسيدند: سبكى جامه چيست ؟ فرمود: كمى قرض .
از امام صادق (عليه السلام): اگر يكى از شما به همسرش نزديك شود و سپس برخيزد و او را ارضاء نكند همسر كه از زير او برخيزد اگر به يك زنگى دست يابد به او متوسل و متشبث شود پس به هنگام نزديكى شوخى و بازى و ملاعبه كنيد كه لذت بخش تر و بهتر است و زن ارضا شود.
و از آن حضرت (عليه السلام): زن نود و نه بار بيش از مرد لذت و شهوت احساس مى كند ولى خداوند عزوجل او را به رشته حيا مقيد كرده است .
پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: چون زن از جاى برخيزد مادام كه جايش گرم است كسى آنجا ننشيند.
و نيز به حضرت على (عليه السلام) وصيت فرمود كه جز در پنج چيز وليمه نيست عروسى ، ولادت فرزند، ختنه سورى ، خريد خانه ، بعد از سفر مكه .
از انس : پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) چون حفصه يا يكى ديگر از زنان را گرفت به مردم خرما و سويق وليمه داد.
و نيز پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به وليمه اى مهمان شد كه نان و گوشت نداشت گفته شد پس چه داشت ؟ بلكه چون سفره گسترده شد خرما و روغن آورند، و خرما براى پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) بسيار نيست .
از بى قلابه : پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) اگر دوشيزه مى گرفت هفت روز و اگر بيوه مى گرفت سه روز نزد او مى ماند.
مردى به امام پنجم (عليه السلام) گفت : چرا جماع با آن كه حلال است در بعضى اوقات مكروه مى باشد؟ فرمود: آرى از طلوع صبح تا طلوع آفتاب و از غروب خورشيد تا مغرب ، و در روز خورشيد گرفتگى ، و در شب و روزى كه باد سرخ و سياه و يا زرد مى وزد، يا زلزله شود.
پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) شبى كه ماه گرفته بود در خانه يكى از همسرانش بسر برد، و چيزى بين آنها واقع نشد، صبحگاه همسرش پرسيد يا رسول الله مگر ديشب نسبت به من ناراحتى داشته ايد؟ فرمود: نه ولى اين آيه خداوندى (خسوف ) در اين شب واقع شد و من نخواستم به لذت بپردازم ، كه خداوند اقوامى را در قرآن به اين كار سرزنش فرمود: ((و اگر قطعه اى از آسمان بر سرشان فروافتد؛ مى گويند كه اين ابرى متوراكم است پس واگذارشان تا در غفلت و بازيگرى فرو روند و روز مرگ و بيهوشى ايشان فرا رسد))(61).
از امام صادق (عليه السلام): مانعى ندارد كه مرد به پيكر عريان همسرش ‍ نظاره كند.
از على (عليه السلام): مستحب است كه مرد شب اول ماه رمضان با همسرش آميزش كند به گفته خداوند متعال : شب ماه رمضان نزديكى با زنانتان حلال است .(62)
فصل پنجم : حقوق زن و مرد نسبت به هم
پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: مردى كه بر بد خويى همسرش ‍ صبر كند؛ خداوند اجر مصائب ايوب را به وى دهد، و زنى كه بر بدخويى شوهرش شكيبايى كند؛ خداوند ثواب آسيه به او دهد.
از امام پنجم (عليه السلام): زنى به محضر پيغمبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آمد و عرضه داشت : حق شوهر بر زن چيست ؟ فرمود: آن كه فرمان او برد و مخالفت و عصيان او نكند، و چيزى از خانه او بدون اجازه او صدقه ندهد و روزه مستحبى جز با اجازه او نگيرد، و اگر بر پشت مركب (آماده سفر) است و شوهر از او آميزش خواست امتناع نكند. و جز با اجازه او از خانه بيرون نرود، كه اگر بى اجازه او بيرون رود فرشتگان آسمان و زمين و فرشتگان رحمت و غضب بر او نفرين فرستند، تا گاهى كه به خانه برگردد. زن پرسيد: يا رسول الله چه كسى حقش برگردن مرد بيش از همه مى باشد؟ فرمود: پدر و مادر، پرسيد: چه كسى حقش بر زن بيش از همگان است ؟ فرمود: شوهر، پرسيد: من هم به اندازه شوهر به گردن او حق دارم ؟ فرمود: نه ؛ و صد يك آن را نيز ندارد.
و پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم): هر زنى كه شوهرش را به زبان اذيت كند، خداوند هيچ احسان و نيكى و حسنه اى را از او نمى پذيرد تا او را خشنود و راضى گرداند، و اگر چه روزها روزه بدارد و شبها نماز گزارد، و بردگان آزاد كند و آنها بر پشت اسبان در راه خدا (به جهاد) بفرستد و اول كسى خواهد بود كه به آتش درآيد، و همچنين است مرد اگر بر زن ستمگرى كند.
پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: هر زنى كه با شوهرش مدارا نكند و او را بر آنچه توان ندارد وا دارد؛ خداوند از او هيچ حسنه اى نپذيرد، و خدا را خشمگين ملاقات كند.
پيغمبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) زنى را به نكاح مردى در آورد، زن از شوهر ناملايماتى ديد و به پيغمبر شكايت برد. پيغمبر فرمود: گويا مى خواهى طلاق بگيرى كه در نزد خداوند از مردار الاغ بدتر و پست تر باشى .
از امام صادق (عليه السلام): زن نمى تواند كارى مثل بنده آزاد كردن ، بخشش ، و نذر در مال خود، انجام دهد مگر با اجازه شوهر، مگر در حج واجب و زكات ، و نيكى به والدين و صله رحم .
از نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم): حق مرد بر زن اين است كه چراغ برايش برافروزد، و طعام خوب تهيه بيند، و تا در حياط به استقبالش شتابد و به او خوش آمد گويد، و طشت و حوله آرد و دست او را بشويد و جز به واسطه مريضى خود را از او منع ننمايد.
از امام صادق (عليه السلام): جمعى خدمت نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) آمدند و گفتند: ما مردمى را مى بينيم كه به يكديگر سجده مى كنند، حضرت فرمود: اگر كسى را دستور مى دادم كه به كسى سجده كند، به زن مى گفتم كه شوهر را سجده نمايد.
و فرمود: اگر زنى براى شوهر سينه و پستان ها را عريان كند حق شوهر را ادا نكرده است و اگر با اين همه يك لحظه نسبت به شوهر نافرمانى كند در درك اسفل جهنم جاى گيرد مگر آن كه توبه نمايد و باز گردد.
و فرمود: زن حق خداوند عزوجل را ادا نكرده است تا حق شوهر را ادا كند.
از امام باقر (عليه السلام): خداوند بر مردان و بر زنان هر دو جهاد نوشته است جهاد مرد بذل مال و جان است تا كشته شود و جهاد زن آن است كه بر غيرت و ناراحتى هاى شوهر صبر كند.
و فرمود: نجات يابندگان از مردها كم است و از زنها كمتر. و در حديث ديگر جهاد زن ، خوب شوهردارى است .
و از امام صادق (عليه السلام): هر زنى كه شب كند و شوهر بر او به حق خشمگين باشد خداوند نماز او را قبول نكند تا شوهر از او خشنود گردد.
و از آن حضرت : هر زنى كه بى اجازه شوهر از خانه بيرون رود تا برگردد حق خرجى ندارد.
و فرمود: هر زنى كه براى غير شوهر عطر بزند خداوند نمازش را قبول نكند تا از آن غسل كند چنان كه از جنابت غسل مى كند.
و فرمود: هر زنى كه در غير خانه شوهر بى اجازه او جامه از تن در آرد تا وقتى كه به خانه بازگردد در لعنت خدا باشد.
و از آن حضرت (عليه السلام): هر زنى كه به شوهر بگويد: من از تو تاكنون خير نديده ام همه اعمالش باطل گردد.
از انس : درزمان نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) مردى براى كارى بيرون رفت و از همسرش پيمان گرفت كه تا او بازگردد، از خانه بيرون نرود، پدر زن مريض شد و قاصدى خدمت پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرستاد كه قصه را به حضرت باز گويد و از او اجازه خواهد كه به عيادت پدر رود، پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) اجازه نداد. و پيغام داد كه در خانه ات بنشين ، و فرمان شوهر ببر، پدر از دنيا رفت ، زن از پيغمبر اجازه خواست به جنازه پدر حاضر شود، حضرت فرمود: در خانه بنشين و شوهر را اطاعت كن . مرد را دفن كردند، پيغمبر براى زن قاصدى فرستاد كه خداوند متعال تو و پدرت را آمرزيد به واسطه اين اطاعت كه از شوهر نمودى .
پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: بهترين شما آن است كه براى خانواده خود بهتر باشد و من بهترين شما نسبت به اهل بيت و خانواده خود هستم .
حق زن نسبت به شوهر
از امام باقر (عليه السلام)، پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: پيغمبر مرا درباره زن چندان سفارش كرد تا جايى كه گمان كردم كه او را جز به واسطه فحشاى آشكار طلاق ، نتوان داد.
و فرمود: هر كس حتى بر يك سخن ناگوار زن شكيبايى كند؛ خداوند او را از دوزخ ، رهايى بخشد و بهشت را برايش حتمى سازد، و دويست هزار حسنه برايش بنويسد، و دويست هزار گناه از او محو نمايد، و دويست هزار درجه بالايش برد، و به هر موى تنش ، عبادت سالى برايش بنويسد.
اسحق بن عمار از امام ششم (عليه السلام) پرسيد: حق زن به شوهر چيست ؟ فرمود: شكمش را سير كند، بدنش را بپوشد، و اگر جهالت كرد از او در گذرد. ابراهيم خليل به خداوند از تندخويى ساره شكوه كرد، خداوند به او وحى فرمود: زن همانند استخوان دنده است اگر بخواهى راستش كنى مى شكند و اگر با او همچنان مدارا نمايى از او بهره ور گردى ، گفتم : اين سخنان از كيست ؟ حضرت خشمگين شد، و فرمود: به خدا اين سخن پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) است .
باز از آن حضرت (عليه السلام): كه امام صادق (عليه السلام) زنى داشت كه او را اذيت مى كرد، و امام از او در مى گذشت .
از پيغمبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم): هيچ بنده اى از كسب حلال براى عيالش خرج نمى كند مگر آن كه خداوند هر درهمى را هفتصد برابر به او عطا نمايد.
و نيز فرمود: بهترين مردان امت من كسانى هستند كه به اهل خانه خود تعدى روا ندارد، و بر آنها رحمت آرند و ستم نكند، بعد اين آيه را خواند: ((مردان به واسطه برتريهايى كه خداوند به آنان داده بر زنان تفوق دارند))(63)
از امام باقر (عليه السلام): هر كه همسر دارد و لباس و غذاى ضرورى او را ندهد بر امام لازم است كه بينشان جدايى افكند.
از امام ششم (عليه السلام)، درباره آيه شريفه : ((و هر كس قدرت دارد بايد از آنچه خدا به او داده است انفاق نمايد))(64)، فرمود: مرد بايد به زن چندان نفقه و خرجى دهد كه بتواند خود را اداره كند وگرنه بينشان جدايى افكنده شود.